در باره پزشک مخصوص شاه، عبدالکریم ایادی
تاریخ انتشار: 01 فروردين 1397
چکیده
سپهبد عبدالکریم ایادی یکی از مرموزترین چهرههای دربار پهلوی و از اعضای فعال تشکیلات بهائیت است که توانست با نزدیک شدن به محمدرضا پهلوی به عنوان پزشک مخصوص او علاوه بر به دست آوردن قدرت و موقعیت ویژه برای خود، به توسعه و ترویج بهائیت در ایران بپردازد. با نفوذ او در دربار، بهائیان در ارکان مختلف حکومت جای گرفتند.
ایادی علاوه بر حضور در ارتش و دربار، بسیاری از مشاغل مهم و پولساز را در اختیار داشت که اسناد بسیاری از مفاسد اقتصادی وی موجود است. او با حضور در ساواک، نقش مهمی در کنترل و سرکوب فعالیت مبارزان سیاسی مذهبی به عهده داشت و یکی از عاملان نفوذ اسرائیل در رژیم پهلوی بود.
ایادی، بهائیت، ساواک، رژیم پهلوی
مقدمه
عبدالکریم ایادی در 1286ش، در تهران به دنیا آمد. پدرش میرزا محمدتقی ابهری (ابن ابهر)، از مبلغان طراز اول بهائیت و از یاران خاص عباس افندی معروف به ایادی امرالله است که نام خانوادگی ایادی از لقب پدرش با عنوان «ایادی امرالله» که جزء چهار نفر از خواص عباس افندی (رهبر دوم بهائیت) بود، گرفته شده است.[1] مادرش، منیره دختر علیاکبر شهمیرزادی از خواص بهائی بود. منیره شهمیرزادی از بنیانگذاران مدرسه تأییدیه، دوشیزگان وطن، انجمن حریت و از مبلغان کشف حجاب در دوره پهلوی اول در تهران بود. اسدالله فاضل مازندرانی از مبلغان مشهور بهائی، در مورد اقدامات ابن ابهر و همسرش در کشف حجاب مینویسد: «با زوجهی محترمهاش راجع به حریت نسوان و کشف حجاب و اختلاط رجال و نساء اقدامات مؤثر به عمل آوردند.»[2]
عبدالکریم ایادی، پس از گذراندن تحصیلات مقدماتی، برای ادامه تحصیل وارد ارتش شد و با دانشجویان اعزامی به فرانسه رفت و در رشته دامپزشکی به تحصیل پرداخت. پس از دو سال تحصیل به پزشکی تغییر رشته داد و در 1311ش با گرفتن مدرک دیپلم «فاکولته طب پاریس» به ایران بازگشت.[3] و توانست در کمتر از دو دهه به یکی از با نفوذترین افراد در دربار پهلوی و به پرقدرتترین مهره بهائی در ایران تبدیل شود.
ورود به دربار
عبدالکریم ایادی در زمانی که سرهنگ ارتش بود به گفته پروفسور ژان برنارد به اسدالله علم، با وجود نداشتن آشنایی کافی در پزشکی، پزشک مخصوص شاه شد. حسین فردوست (از اعضای برجسته اطلاعاتی رژیم پهلوی)، اظهار میدارد که وی ابتدا به عنوان پزشک علیرضا (برادر تنی محمدرضا شاه) وارد دربار شد و سپس به واسطه علیرضا به محمدرضا پهلوی معرفی گردید و به سرعت توانست جای «ارنست پرون» را در دربار پهلوی پر کند. فردوست در این مورد میگوید: «پس از پرون، من [فردوست] و [عبدالکریم] ایادی تنها اشخاصی بودیم که در ساعات فراغت محمدرضا شاه به نزد او میرفتیم».[4] وی در جای دیگر، در رابطه با زمان دیدارهای محمدرضا پهلوی با ایادی میگوید: «دیدار محمدرضا با ایادی از هفتهای 3 روز به هر روز تبدیل شد و دیدار هر روزه به کلیه ساعات فراغت کشید. صبحها، هنوز محمدرضا بیدار نشده، ایادی حاضر بود و شبها تا وقت خواب در اتاق او میماند.»[5]
فردوست ایادی را جاسوس مسلم انگلیس میداند که توسط سرویس جاسوسی انگلستان به دربار معرفی شده است:
«بدون تردید باید گفت که او از آغاز توسط سرویس انگلیس نشان شده بود و واجد شرایط یک جاسوس طراز اول بود و لذا او را به دربار معرفی کردند. نقشی که ایادی تا انقلاب برای غرب داشت، مجموع مهرههای غرب روی هم نداشتند.»[6]
ایادی پس از ازدواج شاه با ثریا اسفندیاری موفق به جلب نظر وی شد و همواره در زندگی خصوصی محمدرضا پهلوی، زنان و اطرافیان او حضور داشت و اطلاعات لازم را کسب و در اختیار انگلستان قرار میداد.[7] او اولین کسی بود که از ابتلای شاه به سرطان غدد لنفاوی مطلع شد و مراتب را از طریق شاهپور جی، به اطلاع انگلیسیها رساند.[8] وی پس از آگاهی پزشکان فرانسوی از بیماری شاه از آنها خواست که واژه سرطان را برای شاه به کار نبرند و معتقد بود کسی نباید از بیماری شاه مطلع شود.[9]
اسدالله مبشری (وزیر دادگستری ایران در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی) ایادی را عضو سازمان جاسوسی سیا معرفی میکند و میگوید: «مأموریت داشت چنانچه شاه برخلاف منافع آمریکا اقدام کند، او را به قتل برساند.»[10]
مئیر عزری (نماینده اسرائیل در ایران)، سرلشگر ایادی، پزشک ویژه شاه را چشم و گوش شاه میداند و وفاداری و سرسپردگی وی به محمدرضا پهلوی را دلیل پیوند او با شاه عنوان میکند و مینویسد: «هرگاه سران کشور با شاه به نکتهی دشواری برمیخوردند، دست به دامن ایادی میشدند و او میتوانست گرهگشایی کند.»[11] عباس میلانی در کتاب «ایرانیان نامدار» ایادی را پل ارتباطی بین شاه و رجال پهلوی معرفی میکند و مینویسد: «هنگامی که شاه در سفر یا در حال گذراندن تعطیلات یا خارج از دفترش بود و نخستوزیران و سفرا نمیدانستند چگونه پیامهای اضطراری را به او برسانند، ایادی بهترین راه ارتباطی بود. او پیامها را به شاه میرساند و پاسخها را هم میآورد.»[12]
وی همچنین در مورد قدرت ایادی در دربار پهلوی مینویسد:
«نزدیکی به قدرت، قدرت میآورد. در ربع قرن آخر فرمانروایی شاه در ایران، هیچکس به اندازه پزشک شخصیاش- دکتر عبدالکریم ایادی- به او دسترسی نداشت. او در پس زمینه، دور از همه دوربینها در خفا بود و در عین حال بیرحمانه به دنبال قدرت بود و بدون ترس، اعتقادش به بهائیت را ترویج میکرد. این مرد کوچک، بعد از شاه، یکی از قدرتمندترین مردان در کشور بود.»[13]
عبدالکریم ایادی در اول مهر 1333 از درجه سرتیپی به سرلشکری[14] و در 1338ش به درجه سپهبدی ارتقاء یافت.[15]
رهبری بهائیت در ایران
در پی علنی شدن تبلیغات و افزایش نفوذ بهائیان در ارکان دولت، اعتراضات و مبارزاتی از سوی آیت الله العظمی سید حسین بروجردی و سایر علما و روحانیان علیه فعالیتهای بهائیت شکل گرفت. حجتالاسلام و المسلمین محمدتقی فلسفی در سخنرانیهای خود در رمضان 1374 (1334ش)، در مسجد شاه که مستقیماً از رادیو پخش میشد، انتقاداتی را نسبت به اقدامات عناصر بهائی و حضور عبدالکریم ایادی به عنوان پزشک مخصوص شاه بیان کرد؛ او در یک سخنرانی خطاب به شاه میگوید:
«اعلیحضرت! مملکت ما این همه طبیب مسلمان دارد، مردم ناراحت هستند از این که دکتر ایادی بهائی طبیب مخصوص شماست. او را عوض کنید.»[16]
با پخش سخنان مهیج و افشاگرانه حجتالاسلام فلسفی از رادیو، مردم یکباره خروشیدند و تظاهرات پرشکوهی علیه بهائیان به راه انداختند. رژیم پهلوی که انتظار چنین واکنش گستردهای را از سوی مردم نداشت برای آرام کردن اوضاع، دستور به تصرف حظیرهالقدس (مکان مقدس بهائیان در تهران) و خروج عبدالکریم ایادی از ایران را داد. او پس از نه ماه اقامت در ایتالیا، با فروکش کردن احساسات مردم به ایران بازگشت و با حمایت محمدرضا پهلوی نفوذش در دربار و دستگاههای دولتی بیشتر شد.[17] تا جایی که فردوست او را «سلطان بدون تاج و تخت ایران» مینامد.[18]
پس از کودتای 28 مرداد 1332 ایادی رهبری بهائیان در ایران را برعهده گرفت و از طریق عطاءالله خسروانی (وزیر کار کابینه هویدا)، دستورات لازم را به سایر رجال و مبلغان بهائی میرساند. منابع اطلاعاتی ساواک این موضوع را در گزارشهای خود ثبت کردهاند:
«رجال بهائی نظیر شاهپور راسخ، پرویز خسروانی و ایقانی و عدهای از مبلغین بهائی هر یک به وسیله عطاءالله خسروانی با ایادی ارتباط دارند و دستورات لازم از طرف سپهبد ایادی به آنها داده میشود که اجرا نمایند.»[19]
دکتر ایادی، وسیله تحصیل بسیاری از جوانان بهائی را فراهم نمود و بسیاری از افراد بهائی را در رأس سمتهای دولتی و دانشگاهی قرار داد. در زمان رهبری وی بر بهائیت در ایران، جمعیت آنها افزایش یافت و بیکاری از جامعه بهائی زدوده شد و آنها به رفاه اقتصادی رسیدند.[20] به گفته عزری ایادی با همه توان به بهائیان یاری میرساند.[21] فردوست نیز به این امر اذعان میکند: «ایادی با نفوذی که نزد محمدرضا کسب کرد بهائیها را به مقامات عالی رساند. او مسلماً در رسانیدن امیر عباس هویدا (بهائی) به نخستوزیری نقش اصلی را داشت. در زمان هویدا دیگر کار بهائیها تمام بود.»[22] و با اتحاد نامقدس مثلث شوم بهائیت، فراماسونری و صهیونیسم اداره امور کشور عملا در دست آنها بود و شاه مهره بیاراده تخت و تاجداری بود که از تصمیمات آنان پیروی مینمود.
ساواک در گزارشی از حمایت ایادی، از فردی بهائی به نام جاسمی نماینده مردم جهرم در مجلس شورای ملی خبر میدهد:
«برابر اطلاع نامبرده فوق از پیروان فرقهی بهائی است که در جریان انتخابات اخیر مجلس شورای ملی با حمایت سپهبد[علی محمد] خادمی و سپهبد ایادی از جهرم به نمایندگی انتخاب گردیده است.»[23]
به گفته میلانی، ایادی از نفوذش برای محافظت از پیروان بهائیت استفاده میکرد: «وقتی در سال 1956 تلاش شد تا شرکت ملی نفت ایران از وجود بهائیها تصفیه شود، ایادی به خاطر بهائیها مداخله کرد و جریان را متوقف کرد.» به این مسئله در گزارش ساواک در 15 شهریور 1345، این طور اذعان شده است:
«چندی قبل از طرف آقای نخستوزیر به شرکت نفت ابلاغ میشود که کارمندان بهائی را از شرکت اخراج نمایند. بزرگان فرقه به فعالیت افتاده به وسیله تیمساران سپهبد صنیعی وزیر جنگ، سرلشگر دکتر ایادی پزشک مخصوص شاهنشاه و سرهنگ شاهقلی و عده[ای] افراد دیگر با آقای نخستوزیر تماس و از اخراج کارمندان جلوگیری مینماید.»[24]
ایادی در حمایت از بهائیان ایران، کمکهای مالی بسیاری به محفل بهائیت نمود. در گزارش ساواک یک نمونه از کمکهای او از زبان محمد باهری (از رجال با نفوذ بهائی) حدود یازده میلیون تومان ذکر شده است.[25] گزارش ساواک به توضیح حمایت ایادی از زمینخواری بهائیان در مناطق شمال تهران پرداخته است: «تیمسار ژیان (پیرو مسلک بهائی)، رئیس کمیسیون زمینهای عباسآباد میباشد و بیشتر زمینهای عباسآباد را به نام دوستان و آشنایان خود نمودهاند.»[26]
ایادی از مفاسد اقتصادی و جنایات بهائیان حمایت میکرد. به عنوان نمونه در زمانی که افشای خیانت مهندس منصور روحانی (وزیر کشاورزی کابینه هویدا) در احداث سد لتیان موجب ناراحتی محمدرضا پهلوی میشود اظهار میدارد که: «من نمردهام، ناراحتی شاه اشکال ندارد.»[27]
همچنین او در جریان سوءاستفادههای مالی و جنایات هژبر یزدانی، به دفاع از وی میپردازد. یزدانی در سالهای آخر رژیم پهلوی برای تقویت شبکه اقتصادی بهائیت، تصمیم به سرمایهگذاری در خارج از کشور نمود. به همین منظور میخواست جهانبخش کنارسری انهاری (کارمند بانک اصناف و از افراد هژبر) را با سرمایهی پنجاه میلیون تومانی به آمریکای جنوبی بفرستد تا مقدمات سرمایهگذاری او را با دویست میلیون تومان فراهم کند که مخالفت کنارسری با این کار و شهادت وی علیه هژبر، موجب قتل کنارسری توسط چماقداران یزدانی شد. شکایت همسر کنارسری با حمایت ایادی از هژبر به جایی نرسید و زمانی که وی به قصد دادخواهی نزد ایادی میرود با تهدید به مرگ مواجه میشود.[28]
عباس میلانی نیز ایادی را حامی هژبر یزدانی معرفی میکند و مینویسد:
«یزدانی تازه به دوران رسیدهای بود که ثروتش را از راههای نامشروع کسب کرده بود و سعی میکرد با خرید مقدار زیادی از سهام شرکتها کنترل آنها را در دست گیرد. اعمال یزدانی به طور خاص هنگامی مشکلساز شد که او شروع به خریدن بانکها کرد. او از نام ایادی برای مرعوب کردن هرکسی که به خواستههایش تن نمیداد، استفاده میکرد مثلا او یک روز صبح زود به خانه مهدی سمیعی رفت و تلاش کرد از نام ایادی برای گرفتن وامی استفاده کند که استحقاقش را نداشت. در یک مورد دیگر، وقتی او شروع کرد تا راهش را به زور به بانک ایرانیان باز کند، خانواده ابتهاج که صاحب آن بودند با ایادی تماس گرفتند و از او خواستند کاری کند که یزدانی از پیشنهاد خرید خصمانهاش دست بردارد. ژنرال از مداخله خودداری کرد.»[29]
گزارشهای دیگر ساواک به تلاشهای ایادی برای ترویج بهائیت در ایران اذعان میکند. برای نمونه در گزارشی در 16 مهر 1356 آمده است:
«عبدالکریم ایادی مأموریت دارد که از هر فرصتی برای ترویج مسلک بهائی در دربار پهلوی استفاده کند. تا پس از این که این مسلک در آن جا نیز نفوذ کرد ما دستمان بازتر شده و بتوانیم رسمیت این دین را بگیریم.»[30]
ارتباط با ساواک
ایادی در 19 آبان 1336، به فرمان محمدرضا پهلوی، با حفظ سمت «بازرس عالی بهداری بازرسی کل ستاد ارتش» به استخدام ساواک درآمد[31] و در 28 مهر 1345، سمت مشاور امور بهداشتی این سازمان را نیز برعهده گرفت.[32] وی نقش مهمی در کنترل فعالیتهای مراکز دینی و علما و روحانیان مبارز داشت. به دستور وی برخی از این مراکز نظیر حسینیه ارشاد، تعطیل نمودن و بازداشت مبارزان سیاسی این حسینیه، همانند دکترعلی شریعتی و پدر ایشان استاد محمدتقی شریعتی دستگیر و تحت شکنجه قرار گرفتند.[33] وی در 25 دیماه1352، دستورات محمدرضا پهلوی را به این شرح به ساواک میرساند:
«اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر در مورد حسینیه ارشاد مقرر فرمودند باید تمام این اشخاص را شدیداً تنبیه کنید، زیرا خیانت بزرگی به کشور کردهاند، به علاوه شما نیستید که در مورد افتتاح یا عدم افتتاح تصمیم بگیرید، لازم است موضوع را دقیقاً پیگیری و نتیجه را بعداً گزارش دهید.»[34]
سوءاستفادههای اقتصادی
عبدالکریم ایادی به گفتهی حسین فردوست، بیش از هشتاد شغل مهم و پولساز داشت. از جمله «رئیس بهداری کل ارتش» بود که در این سمت بیمارستانهای ارتش، اداره خرید و ابزار پزشکی را برای یگانهای ارتش را سرپرستی میکرد.[35] از اقدامات او، خرید داروهای نامرغوب شرکت «داروپخش» متعلق به بنیاد شاهنشاهی، خدمات اجتماعی و بنیاد پهلوی با همکاری شرکت انگلیسی «آلِن اند هائوریس لیمیتِد» بود.[36]
گزارش ساواک در 3 آبان 1340 از تبانی ایادی و دکتر دادمهرز «رئیس بنگاه دارویی کل کشور» در خرید داروهای فاسد و کمارزش و فروش به قیمت گزاف خبر میدهد: «داروهای فاسد و کم ارزش را که در بازار به قیمت بسیار نازل فروخته میشد به قیمت گزاف خریداری و از این راه سود زیادی میبرد.»[37]
ایادی عضو باند قاچاق «هوشنگ دولو» و محمدرضا پهلوی بود. وی بدون تفتیش کیف و چمدانهایش، به کاخهای سلطنتی وارد میشد و کسی جرأت اعتراض به او را نداشت.[38]
اسناد ساواک از فساد مالی ایادی در ریاست اتحادیه تعاونی کارکنان ارتش (اتکا)، خبر میدهد. در گزارش ساواک در تاریخ 14 اردیبهشت 1347، آمده:
«کلیهی اجناسی که در فروشگاههای [ناخوانا] در اختیار مشتریان قرار میدهند که ارزانتر از بازار آزاد باشد ولی خلاف آن است. تعدادی از دوستان و آشنایان که پیرو مسلک بهائی میباشند در مسند کارها قرار دارند؛ از جمله سرهنگ تاج رئیس دامداری و ایشان اختیار دارد که گوشت گوسفند و مرغ را کیلوی ده ریال گرانتر به فروشگاه تحویل دهد.»[39]
عبدالکریم ایادی، هوادار وارد کردن کلیه فرآوردههای کشاورزی و دامی از خارج بود و میگفت: «ایران خیلی از محصولات کشاورزی را ارزانتر از آنچه در داخل کشور تولید میشود، میتواند از خارج تهیه نماید.»[40] البته این سیاست ایادی در راستای اطاعت وی از اربابان آمریکایی و انگلیسی خود برای کسب منافع آنها در ایران بوده است، بنا به اظهار حسین فردوست، حتی با وجود چند برابر بودن قیمت کالاهای خارجی نسبت به کالاهای داخلی، ایادی دستور به خرید کالاها از خارج کشور میداد: «ایادی رئیس اتکا ارتش و نیروی انتظامی بود و در این پست کلیه نیازمندیها باید به دستور او تهیه میشد هر چه اداره میکرد و لو در کشور موجود بود، باید برای ارتش از خارج، به ویژه انگلیس و آمریکا، وارد میشد.»[41]
در اسناد لانه جاسوسی، ایادی از افراد حلقه داخلی شاه و مجرای اصلی مداخله وی در امور بازرگانی، یاد شده است:
«ایادی پزشک مخصوص شاه، ظاهراً مجرای اصلی مداخلهی شاه در امور بازرگانی است. گفته میشود که ایادی حتی در سفر ماه عسل شاه با ثریا، شاه را همراهی کرد. از دیگر گزارشات این است که وی نیابت شاه را در شیلات جنوب بر عهده داشت. ناظران مطلع، آن فعالیت را ترکیبی از عدم کارآیی و فساد وصف کردهاند که هیئت مدیره آن مملو از تیمسارهای بازنشسته بود. افتضاح این فعالیت ظاهراً آنقدر عظیم بود که تمام شرکت دوباره سازماندهی شد، و تحت مدیریت دیگری قرار گرفت.»[42]
شرکت ماهیگیری جنوب به گفته اسدالله علم با هدف حمایت از ماهیگیران خورده پا در سال 1342 تأسیس شد و در اختیار سپهبد عبدالکریم ایادی قرار گرفت؛ ایادی از آن چون ملک شخصی خود بهره برد. چنان که فعالیتهای این شرکت نه تنها کمکی به ماهیگیران نکرد، بلکه به زیان آنان تمام شد.[43]
در گزارشهای اسناد لانه جاسوسی آمریکا، از ایادی به عنوان نمونهی بارز سوءاستفاده از منابع طبیعی و پارتی بازی در ایران یاد شده و شاهد این مطلب را اعطای امتیاز انحصار صید میگو در خلیج فارس عنوان میکند:
«طبیعی است که ارتشبد ایادی که تجربهی تجارت ندارد، این موضوع را هدیه پولی تلقی کرده است و آن را کاری نمیداند که نیازمند سرمایهگذاری زیاد و مدیریت مجرب باشد. نتیجه نیز این شده است که ارتشبد ایادی در گسترش انحصار خود چندین سال تأخیر روا داشته و سعی دارد بدون سرمایهگذاری مقداری زیادی پول به جیب خود سرازیر سازد. در همان موقع، علیرغم ناراحتی بسیاری از ایرانیان مطلع کشتیهای ژاپنی و روسی هزاران تن میگوی گران قیمت را از سواحل ایران صید نمودند...»[44]
دکتر علیقلی عالیخانی (وزیر اقتصاد) در خاطراتش، در مورد منفعتطلبی ایادی در شیلات جنوب مینویسد:
«او ماهیگیری جنوب را که با نیت خوب ایجاد شده بود، در دست گرفته بود، وی برخلاف توقع ما به هیچوجه به ماهیگیران جنوب این امکان را نداد که بتوانند در آنجا فعالیت خودشان را بهبود بدهند. فقط برای او محل درآمدی شده بود که ماهیگیری جنوب را در اختیار شرکتهای خارجی بگذارد و خودش هم سودی از این راه ببرد.»[45]
منافع شیلات جنوب در حالی در انحصار ایادی قرار داشت که به گفتهی مجید مهران (کارمند وزارت امورخارجه) در قرارداد شرکت ماهیگیری ایران با کشور ژاپن، دولت ایران بهرهای از این قرارداد نبرد و تمام منافع آن متعلق به عبدالکریم ایادی بود.[46]
زمانی که عدهای از نمایندگان مجلس شورای ملی به عملکرد دولت «شریف امامی» اعتراض و شکواییهای نیز در خصوص زدوبندهای اقتصادی صاحب منصبان بهایی از جمله رانتهای ایادی و سوء استفادههای مالی او در شیلات جنوب، تقدیم مجلس کردند، یکی از نمایندگان طی سخنرانی اعتراضآمیز خود گفت: «اطاقهای اصناف چه خدمتی انجام دادند منابع نوپای مملکت به بخش خصوصی که مورد حمایت دولت هستند آمدند، سوختند، بردند و رفتند، شیلات جنوب را شش میلیون دلار به یک نفر اجاره دادند و او شصت میلیون به شرکت ژاپنی اجاره داده است.»[47]
در یک مورد در سال ۱۳۵۴ سوءاستفاده مالی بیست و هشت میلیون دلاری شرکت «گرومن کورپوریشن» که تعدادی هواپیمایی اف.14 به ایران فروخته بود فاش شد. این مبلغ به عنوان حقالعمل برای چند نفر از امرای ارتش و درباریان از جمله محمدعلی قطبی، سپهبد ایادی و نادر جهانبانی و چند نفر دیگر منظور شده بود.[48]
در اسناد لانه جاسوسی نام ایادی به عنوان واسطه و از دلالان اعمال نفوذ آمریکا و یکی از سهامداران شرکتهای نفتی ایران معرفی شده است:
«سپهبد ایادی، بهایی و پزشک مخصوص شاه، در چندین شرکت مانند شرکت نفت پارس سهامدار است و بین 15 تا 40 درصد از سهام این شرکت را در دست دارد. در بعضی موارد سهام تحت نامهای مختلف مانند عبدالکریم، کریم ایادی به ثبت رسیده است...»[49]
پس از تصویب طرح توسعه خانهسازی توسط سازمان برنامه، ارتشبد ایادی به همراه ارتشبد نصیری و پرویز خسروانی و چند نفر دیگر، بسیاری از زمینهای مرغوب و بدون صاحب یا متعلق به افراد بدون نفوذ را از دست صاحبان آن خارج کردند.[50] وزارت منابع طبیعی نیز جنگلهایی را که صاحبان و یا مدعیانی داشت، به زور نیروی ژاندارم به تصاحب خود درآورد، سپس به تقسیم آنها بین درباریان و عوامل رژیم نظیر ایادی و نصیری پرداخت تا به ساختن شهرکهای شیک مشغول شوند.[51] اسناد ساواک از تصرف زمین ده هکتاری در 13 اردیبهشت 1349 در جنوب غربی هتل قو توسط ایادی خبر میدهد.[52]
ارتباط با اسرائیل
بلافاصله پس از تشکیل دولت اسرائیل در خاک فلسطین، شوقی افندی (سومین رهبر بهائیان) به تأیید این دولت پرداخت[53] و دستور به ایجاد رابطهی بهائیان با آنها را داد.[54] همین مسئله باعث شد تا امام خمینی از آغاز نهضت، کراراً خطر قبضه استقلال اقتصادی را توسط عمال اسرائیل در ایران یعنی بهائیت هشدار دهد: «اینجانب حسب وظیفه شرعیه به ملت ایران و مسلمین جهان اعلام خطر میکنم، قرآن کریم و اسلام در معرض خطر است، استقلال مملکت و اقتصاد آن در معرض قبضهی صهیونیستهاست که در ایران به حزب بهائی ظاهر شدند و مدتی نخواهد گذشت که با این سکوت مرگبار مسلمین، تمام اقتصاد این مملکت را به تأیید عمال خود قبضه میکنند...»[55]
ایادی یکی از اصلیترین چهرههای رژیم بود که نقش بسیار مهمی در گسترش روابط سیاسی و اطلاعاتی بین ایران و دولت جعلی اسرائیل داشت. «مئیر عزری» نماینده اسراییل در خاطراتش از ایادی به عنوان دوست خوب یاد میکند و مینویسد:
«در نوامبر 1960، با همهی تندی که از سوی کشورهای عربی برضد اسرائیل به نمایش درآمده بود، نمایندگان پزشکی اسرائیل توانستند با یاری سپهبد ایادی، پزشک ویژه شاه و سرپرست یگان بهداری ارتش در کنگرهی پزشکی ارتشهای جهان در تهران شرکت جویند.»[56]
به گفته عزری، ایادی به یهودیان مهری ناگسستنی داشت و آنها را مردمی دردمند و شایستهی بیپیرایهترین یاری میدانست. مئیر عزری در خاطرات خود از حمایت بیشائبه ایادی نسبت به یهودیان صهیونیسم پرده برمیدارد و مینویسد:
«کارشناسان ما را به ایران فرا خواند و با آنها پیمان بست تا میوه، مرغ و تخممرغ ارتش را فراهم کنند و برای ارتش مرغداری و دهکدههای نمونه بسازند. ایادی به بازرگانان و کارشناسان اسرائیلی یاری داد تا میوهی ارتش ایران را فراهم آورند و برای یکانهای گوناگون مرغداری و دهکدههای نمونه کشاورزی بسازند.»[57]
فرجام
پس از روی کار آمدن دولت شریف امامی، در شهریور 1357، عبدالکریم و چند افسر عالیرتبه ارتش نظیر اسدالله صنیعی و حبیب الله شجاعی برای فرونشاندن خشم مردم از سمت خود کنار گذاشته شدند.[58] در 3 مهر 1357، ساواک طی گزارشی وضعیت موجود جامعه را به دخالت اطرافیان محمدرضا پهلوی نظیر عبدالکریم ایادی نسبت میدهد.[59] براساس گزارش بانک مرکزی در بحبوحه انقلاب، مبلغ 70 میلیون دلار ارز از کشور خارج و به کشور سویس رفت و در آن جا با خواهرزاده خود مهری ارجمند و همسرش شاپور راسخ زندگی کرد. البته برخی منابع نیز از زندگی او در پاریس نزد برادرش خبرمیدهد. ایادی در 1359 در بیمارستان ژنو به علت بیماری سرطان درگذشت.[60]
پینوشتها:
[1] حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج1، تهران، اطلاعات، 1369، ص374؛ اسدالله فاضل مازندرانی، ظهورالحق، ج8، قسمت اول، بیجا، موسسه مطبوعات امری، 1352، ص326
[2] اسدالله فاضل مازندرانی، همان، ص325؛ عبدالحسین آیتی، کشف الحیل، ج3، تهران، راه نیکان، 1389، ص65
[3] ایرج اشراقی، سرکوب دگراندیشان مذهبی در ایران، ج1، انتشارات پیام، 1395
[4] فردوست، همان، ص375
[5] همان، ص201
[6] همان
[7] همان، ص184؛ ثریا اسفندیاری بختیاری، کاخ تنهایی، ترجمه امیر هوشنگ کاوسی، تهران، نشر نیکان، 1389، ص185
[8] میر صمد موسوی، عبدالکریم ایادی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1390، ص50
[9] محمود طلوعی، بازیگران عصر پهلوی، از فروغی تا فردوست، ج2، تهران، چاپخانه تک، 1372، ص632.
[10] میر صمد موسوی، همان، ص47
[11] خاطرات مئیر عزری، آخرین سفیر اسرائیل در ایران، به کوشش غلامرضا امامی، تهران، نشر علم، 1393، ص363
[12] abbas Milani, The Men and Women Who Made Modern Iran, 1941-1979, Syracuse University Press -November 2008, 2009.,1509
[13] همان، ص1058
[14] باقر عاقلی، روز شمار تاریخ معاصر ایران، ج2، تهران، نامک، چ8، 1387، ص42
[15] همان، ص101
[16] علی دوانی، خاطرات حجت الاسلام و المسلمین فلسفی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1376، ص195
[17] حجتالاسلام فلسفی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1378، ص116؛ محمدحسن رجبی، زندگینامه سیاسی امام خمینی، ج1، تهران، مؤسسه فرهنگی قبله، چ4، 1374، ص161
[18] فردوست، همان، ص374
[19] بهروز کیا، ارتش در تاریکی، تهران، مرکز ترجمه و نشر کتاب، 1376، ص28؛ عطاء الله خسروانی به روایت اسناد ساواک، ص107، 113
[20] ثریا شهسواری، اسناد فعالیت بهائیان در دورهی محمدرضا پهلوی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1378، ص131؛ میر صمد موسوی، همان، ص53
[21] خاطرات مئیر عزری، همان، ص363
[22] حسین فردوست، همان، ص374
[23] میرصمد موسوی، همان، ص212
[24] امیرعباس هویدا به روایت اسناد ساواک، ج1، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چ2، 1386، ص360
[25] دکتر محمد معتضد باهری به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1388، ص267
[26] میرصمد موسوی، همان، ص147
[27] همان
[28] هژبر یزدانی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1384، ص364
[29] میلانی، ص1060
[30] سند شماره 0287001، آرشیو مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات
[31] سند شماره 6095 / الف4، آرشیو مرکز اسناد تاریخی وزارت اطلاعات
[32] سند شماره 24462 / 120، آرشیو مرکز اسناد تاریخی وزارت اطلاعات
[33] حسینیه ارشاد به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1383، ص352، 353، 357
[34] حسینیه ارشاد به روایت اسناد ساواک، ص 355.
[35] خاطرات مئیر عزری، همان، ص363
[36] اسناد لانه جاسوسی آمریکا، کتاب هشتم، ص179
[37] سند شماره 3352 / 312، آرشیو مرکز بررسی اسناد تاریخی
[38] علی شهبازی، خاطرات محافظ شاه، انتشارات قلم، ص22
[39] میرصمد موسوی، همان، ص147
[40] اسکندر دلدم، زندگی و خاطرات هویدا، تهران، نشر گلفام، 1372، ص188
[41] فردوست، همان، ص202
[42] اسناد لانه جاسوسی آمریکا، کتاب اول، ص248
[43] یادداشتهای علم، ج1، تهران، کتابسرا، چ4، 1390، ص269
[44] اسناد لانه جاسوسی، کتاب اول، ص247-248
[45] خاطرات دکتر علیقلی عالیخانی، در گفتگو با غلامرضا افخمی، تهران، نشر آبی، 1381، ص251
[46] مجید مهران، در کریدورهای وزارت خارجه چه خبر، تهران، نشر تاریخ ایران، 1384، ص327
[47] ثریا شهسواری، همان، ص135
[48] باقر عاقلی، همان، ص303
[49] اسناد لانه جاسوسی آمریکا، کتاب دوم، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1386، 419
[50] مسعود بهنود، از سیدضیاء تا بختیار، تهران، دنیای دانش، چ8، 1387، ص530
[51] همان، ص655
[52] سند شماره ن-2 / ه شماره 25 / 3 / ن؛ آرشیو مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات
[53] حسین میر، تشکیلات فراماسونری در ایران، تهران، علمی، چ2، 1372، ص209
[54] همان، ص209
[55] سیدحمید روحانی، نهضت امام خمینی، دفتر اول، تهران، بنیاد تاریخ پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی، چ19، بیتا، ص908
[56] خاطرات مئیر عزری، همان، ص363
[57] همان، ص364
[58] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، کتاب دهم، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، ص192
[59] سند شماره 16-100-5 / 02-505-412، آرشیو مرکز بررسی اسناد تاریخی
[60] اسناد لانه جاسوسی آمریکا، کتاب نهم ص380؛ حبیب ثابت پاسال به روایت اسناد ساواک، ص232؛ میلانی، همان، ص261
منابع
●
●
●
●
●
●
●
●
●
●
●
●
●
●
●
●
●
●
●
●
●
●
●
●
●
●
●
●
●
●