امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمودند: در گردش‌ها و از پی هم آمدن روزگار برای مردم عبرت‌ها است. غررالحکم، جلد 4، صفحه 409، به نقل از آثارالصادقین، آیت‌الله احسان‌بخش.

لازم است... قیام‌ها و تظاهرات مسلمین ایران را در شهرستان‌های مختلف با تاریخ و انگیزه آن ثبت نمایند تا مطالب اسلامی و نهضت روحانیت سرمشق جوامع و نسل‌های آینده شود. امام خمینی(قدس سره)، صحیفه امام، ج 3، ص 434.

 

 

 

شرحی بر اسناد

تاسوعا و عاشورای سال 1357 و تلاش آقای سیدکاظم شریعتمداری و همفکران او برای نجات شاه


تاریخ انتشار: 20 تير 1403


در تاریخ انقلاب اسلامی ایران رویدادهاى یازدهم تا بیستم آذر ماه 1357 مصادف با اول محرم تا دهم محرم 1399 هجری قمری، مهم و سرنوشت ساز بود. فرا رسیدن ماه سوگوارى امام حسین(ع) و یاران فداکار ایشان نیروى مضاعفى به روند مبارزات بخشید. چه گروه‌هاى مردمى و چه دستگاه‌هاى حکومتى به خوبى از ظرفیت این ماه براى ابراز مخالفت‌ها و اعتراض‌ها آگاه بودند. آن چه در میان مردم مطرح مى‌شد، یکسره شدن سرنوشت حکومت شاه در ماه محرم بود و آن چه در بین سرکردگان امنیتى، نظامى و انتظامى به چشم مى‌خورد، نگرانى و موج اضطراب از فرا رسیدن این دوره زمانى. امام خمینى نیز با در دست داشتن نبض مبارزه، براى دومین بار پیامى را به مناسبت فرا رسیدن این ماه به ملت ایران دادند. پیش از این در ابتداى آذرماه، ایشان ماه محرم را ماه پیروزى خون بر شمشیر نامیده بودند و اینک در یازدهم آذر با لحنى حزن ‌انگیز که حکایتگر خبرهاى رسیده از کشتار شب اول محرم در سرچشمه تهران داشت، مردم را به ادامه مبارزه دعوت کردند

سندها مى‌گویند که با ورود ماه محرم، به همان میزانى که بر شدت تظاهرات افزوده مى‌شد، مقابله مأموران مسلح حکومتى هم تشدید مى‌گردید زیرا محرم سال 57 شکل تازه‌اى از مبارزه را رواج داد که پیش از آن سابقه‌اى نداشت. اگر بگوییم که تاسوعا و عاشورا و رویدادهاى محتمل این دو روز بزرگترین کابوس محمدرضا پهلوی و وابستگان او و دستگاههای امنیتی و نظامی تا آن روز به شمار می‌رفت، اغراق نکرده‌ایم.

   از برخى سندها مانند سند زیر چنین برمى‌آید که حکومت شاه تلاش تازه‌اى را براى تغییر مشى سیاسى امام خمینى در پیش گرفت تا شاید از حادثه‌اى که ممکن بود در روزهاى یاد شده رخ دهد جلوگیرى کند. حکومت با توسل به برخى چهره‌هاى نسبتاً موجه داخلى چه از میان روحانیان و چه از بین بازاریان، مقدمات سفر آنان را به پاریس فراهم کرد تا ضمن دیدار با امام خمینى ایشان را از خطرات بزرگى که ممکن است کشور و موجودیت آن را تهدید نماید، با خبر کنند. این خطرها همانا حضور کمونیست‌ها و افتادن مملکت به دست آنها بود. امام نیز چه از جهت درایت سیاسى و چه از نظر شناختى که نسبت به موطن و ملت خود داشتند، این نقشه را نقش بر آب کردند.

هم براساس مفاد این سند و هم بر مبناى سخنرانى‌اى که امام خمینى در روز هجدهم آذرماه درمحل اقامت خود ایراد کردند، روشن مى‌شود که جهت ایجاد تغییر رویه در امام خمینى، پیش از فرا رسیدن روزهاى تاسوعا و عاشورا اقدامات برنامه ‌ریزى شده‌اى صورت گرفته است.[1]

امام خمینی روز 18 آذر در دیدار با دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج در نوفل لوشاتو ضمن اشاره به فلسفه قیام امام حسین(ع) علیه سلطان ظالم و تطبیق آن بر دودمان پهلوی به تلاش برخی از افراد و جریان‌ها برای انصراف رهبری و مردم از مبارزه با شاه اشاره فرمود:

«‌‌... و حالا عجب! من گاهی وقت‌ها از فهم بعضی اشخاص تعجب می‌کنم که می‌گویند‌ ‌خوب [شاه] حالا آمده، حالا آمده عذر خواسته دیگر! خوب، حالا بپذیرید! این آمده گفته‌ ‌است که من اشتباه کردم، خوب بپذیرید دیگر از او! چی بپذیریم؟ مگر خدا می‌پذیرد از‌ ‌او این عذر را؟ خدا حق ناس را نمی‌گذرد؛ خود ناس باید بگذرند. خود مردم باید‌ ‌بگذرند تا خدا بگذرد. مگر خدا می‌گذرد از حق الناس؟ بیایید حالا مصالحه بکنید! بیایید‌ ‌حالا خوب، عفو بکنید! نمی‌دانم چه! یک آقای ریش سفیدی یک کاغذ مفصلی نوشته‌ ‌بود ـ البته خودش آدم دانشمندی است لکن ادراکش، یک خرده عقلش ناقص است! ـ به‌ ‌من نوشته بود که پیغمبر اکرم در فلان جا فلان آدم را بخشید، در فلان جا فلان کافر را‌ ‌بخشید، در فلان جا فلان کس را بخشید. تاریخ برای من نوشته بود! مثل این که من حق‌ ‌دارم که ببخشم ایشان را! به من چه ربط دارد؟ بچه‌های آن پیر زن را کشته، من ببخشم؟!‌ ‌چطور من ببخشم کشته‌هایی که از این ملت، جوان‌هایی که از این ملت به باد رفته؟! ... مگر با من یک کاری کرده که حق من‌ ‌است که عفوش بکنم؟ حق یک ملت را خورده است این. خون یک ملت را ریخته این‌ ‌آدم. این ناکثِ‌ عهدالله است. خدا از همۀ مردم عهد گرفته است به اینکه باید اطاعتش‌ ‌را بکنند، این ناکثِ عهدالله است. خودش هم تعهد کرده است در مجلس، اولی که به این‌ ‌سلطنت غاصب رسید. آمده است در مجلس و قسم خورده است به اینکه به مذهب شیعه‌ ‌وفادار باشد، مروّج باشد؛ به ملت خیانت نکند. آن قسم‌هایی که می‌خورد این، نقض این‌ ‌عهدش هم کرده است. قرآن را گذاشته و قسم خورده و خدا را شاهد گرفته است، عهد‌ ‌کرده است به اینکه به ملت خیانت نکند؛ مذهب شیعه را ترویج کند. ترویجش همین‌ ‌است که می‌بینید و امانتش هم همین است که شما دارید می‌بینید! مخالف سنت رسول الله‌ ‌هم که اِلی ماشاءالله ! هرچه بخواهید مخالف سنت رسول الله است.‌

‌‌ اگر کسی ببیند محمدرضا خان را که این اوصاف را دارد و سکوت کند، جایش جای‌ ‌محمدرضا خان است در جهنم و لو نماز شب بخواند، و لو یک عالِم باشد، و لو تمام‌ ‌عمرش را در اطاعتِ اَلله صرف کرده باشد...»[2]

و بدینسان آنچه در این دو روز (تاسوعا و عاشورا، 19 و 20 آذر 57) روى داد، همانا یک همه ‌پرسى ملى در خصوص مشروعیت نظام شاهنشاهى بود. اولین و آخرین نتیجه این حرکت، عدم مشروعیت رژیم پهلوى نزد عامه مردم بود. از این‌رو فرداى روز عاشورا که مصادف با 21 آذر بود و در آن زمان روز نجات آذربایجان نامیده مى‌شد دولت با همه دستگاه‌هاى نظامى، انتظامى و امنیتى خود وارد میدان شد تا شاید مشروعیت از دست رفته خود را با راه‌پیمایى‌ها و تظاهرات دولتى جبران کند. دولت شاه براى ایجاد زمینه لازم، اقدام به جعل اطلاعیه‌هایى کرد که این حرکت دولتى خالى از پشتوانه مذهبى نباشد. در مشهد اطلاعیه‌اى را چاپ و توزیع کرد که در آن از قول آیت‌الله آقاى سیدحسن قمى آمده بود که او امام رضا(ع) را در خواب دیده و ایشان به آقاى قمى توصیه کرده است که شاه را بیش از این اذیت نکنند. در شهر اصفهان هم اعلامیه‌اى از قول آقاى شریعتمدارى چاپ گردید و با هلى‌کوپتر در آسمان این شهر پخش شد که محتواى اعلامیه نشانگر مشروعیت محمدرضا پهلوى بود. آقاى قمى خیلى زود تکذیبیه نوشت و آقاى شریعتمدارى هم از وجود چنان اطلاعیه‌اى اظهار بى‌اطلاعى کرد،[3] ولی باز از نام بردن شاه به عنوان ظالم و محکوم نمودن او و دستگاهش خودداری کرد و تا پیروزی انقلاب اسلامی به همین رویه ادامه داد. شاید اشاره حضرت امام(ره) در سخنرانی فوق‌الذکر به ایشان و مانند ایشان بود که فرمود:

«... هیچ کس نمی‌تواند بگوید من نمی‌دانستم. حالا کسی‌ ‌می‌تواند بگوید که ما دیگر نمی‌توانستیم؟ تمام قدرت همراه ماست، چطور‌ ‌نمی‌توانستیم؟! همه باید استنکار کنند؛ یعنی با لفظ بگویند شاه این طور است. چطور‌ ‌بعضی از علمای بعض بلاد صریحاً می‌نویسند که شاه این طور است، هیچ کاریشان‌ ‌نکردند. همه باید بگویند شاه اینطور است، دولت ـ نمی دانم ـ چطور و رژیم چطور‌ ‌است. اینها غلط است؛ باید اسم ببرند بگویند که شاه این طور است. استنکار کنند. عذر‌ ‌نمی‌شود بگوید من نمی‌توانستم؛ نخیر می‌توانستی. اگر کسی یک کلمه بگوید که در این‌ ‌کلمه ترویج از این ظالم است، تأیید این ظالم است، با این کلمه حفظ بشود این، ظالم‌ ‌است؛ این خیانتکار به اسلام و مسلمین است. نباید این کار بشود...»[4]

*****

تماس و مذاکرات شخصى به نام اشرفى با آیت‌اله سید کاظم شریعتمدارى

روز 13 / 9 / 57 (2537 شاهنشاهى) یکى از روحانیون اهل شهر شاهرود که با آیت‌الله سیدحسن طباطبائى قمى (مقیم مشهد) در تماس است، در مذاکراتى که به طور خصوصى با آیت‌الله سیدکاظم شریعتمدارى داشته، با اشاره به وضع کنونى کشور و لزوم چاره‌اندیشى در این باره، عنوان نموده: چون خمینى تغییر رأى و نظر نداده است، اگر صلاح باشد باز هم نماینده‌اى نزد او فرستاده شود.

آیت‌الله سیدکاظم شریعتمدارى گفته: درست است که بعضى‌ها رفتند و برگشتند و گفتند خمینى تا اندازه‌اى تغییر رأى داده است، ولى عملاً هیچ فرقى نکرده، بلکه حادتر هم شده است.

اشرفى عنوان کرده: در صدد بوده‌اند که از شهرهاى دامغان و شاهرود نامه‌هایى براى خمینى بنویسند و رویه خلاف مصالح مملکتى روح‌الله خمینى را یادآورى نمایند و نظر آیت‌الله سیدکاظم شریعتمدارى را در این باره استفسار کرده است.

آیت‌الله سیدکاظم شریعتمدارى اظهار نموده: خوبست تلفن و یا تلگراف کنند و ضمن حفظ احترام خمینى به وى یادآور شوند، تصمیماتى را که می‌گیرد، درست نیست و مملکت در خطر سقوط است و فردا به دست روس‌ها مى‌افتد و یا تجزیه می‌شود و یا اینکه جنگ داخلى روى می‌دهد. اینکه می‌گویند حکومت اسلامى تشکیل می‌دهند یعنى مملکت سقوط کند و دست قدرت‌هاى خارجى بیفتد و بعد به فکر رئیس جمهور باشند.

آیت‌الله شریعتمدارى افزوده:

دیروز به یکى از نزدیکان خمینى که عازم مسافرت و ملاقات با او بود، پیغام دادم که آیا خمینى تأیید می‌نماید که مردم جلوى گلوله بروند و کشته شوند و در مورد این که می‌گوید شاهنشاه نباشد، بر فرض که این مقام در یک شب کنار برود و صبح خبر آن را بشنویم، ولى بعداً مملکت را چطور می‌توان نگاهداشت. ما یا شما باید بیاییم و دوباره مملکت را از نو بسازیم و تا چشم از خواب باز کنیم کار از کار خواهد گذشت و در معنا براى دیگران کار کرده‌ایم.

آیت‌الله سیدکاظم شریعتمدارى از اشرفى خواسته این خطر بزرگ را به خمینى یادآورى و از طرف اهالى هم به نحوی که متوجه نشوند از ناحیه او (شریعتمدارى) توصیه شده چنین توجهاتى به خمینى داده شود.

 

 

 

پی‌نوشت‌ها:


[1] . نگاه کنید به مقاله: گذری بر انقلاب اسلامی ایران از 21 / 8 / 57 تا 25 / 9 / 57 – (8)، در همین سایت.

[2] . صحیفه امام خمینی، جلد 5، صفحه 197، 198 و 199.

[3] . همان مقاله.

[4] . صحیفه امام، همان، صفحه 199 و 200.



عاشورای سال 57، میدان آزادی تهران


عاشورای سال 57، خیابان آزادی، تهران

منبع: انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، جلد 18، صفحه 245 و 246، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، سال 1384.
 

تعداد مشاهده: 3797


مطالب مرتبط

تقویم تاریخ

کانال‌های اطلاع‌رسانی در پیام‌رسان‌ها

       
@historydocuments
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.