همکاریهای برون مرزی آقای سید کاظم شریعتمداری با رژیم پهلوی
تاریخ انتشار: 13 فروردين 1400
برگهای تاریخ در برگیرنده اسامی و نامهای پرشماری است که به انتخاب خود، مسیر بین «جاودانگی» و «سقوط» را پیمودهاند و به ناگاه از شخصیتی پرنفوذ، به انسانی عادی و منزوی بدل شدهاند. آقای سید کاظم شریعتمداری از جمله این شخصیتها است. او که روزی مرجع تقلید بود و مقلدین زیادی داشت، مسیری را برگزید که سرانجامی جز انحطاط نداشت. وی در دوران نهضت اسلامی و در شرایطی که روحانیونْ تمامقد در برابر استبداد پهلوی ایستاده بودند، بنای همراهی و همکاری با آن رژیم مستبد را پیشه ساخت که اسناد و شواهد بسیاری نیز در این خصوص وجود دارد. (برای کسب اطلاعات بیشتر و مطالعه اسناد در این باره میتوانید به مقالهای که با عنوان «گذری بر زندگی علمی و سیاسی آقای سید کاظم شریعتمداری» و مطالب دیگری که در بخش شرحی بر اسناد و اسناد بدون شرح در همین سایت منتشر شده است، مراجعه کنید.)
آقای شریعتمداری بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز منشأ برخی از توطئهها و بحرانها علیه نظام تازه تأسیس جمهوری اسلامی بود. حمایت او از آشوبطلبیهای حزب خلق مسلمان، همراهی با کودتاچیان پادگان شهید نوژه و ارتباط با کودتای صادق قطبزاده بخشی از این فعالیتهای مخرب او بعد از پیروزی انقلاب اسلامی است. سرانجام آقای شریعتمداری به خاطر همین مواضع و اقدامات، در سال 1361 با حکم جمعی از علما از مقام مرجعیت خلع شد[1] و باقی عمر خود را تا 14 فروردین 1365 در انزوا زیست.
چنان که گفته شد اسناد بسیاری درباره همراهی و همکاری آقای شریعتمداری با رژیم پهلوی وجود دارد. در این میان مجموعه جالبی از اسناد به چشم میخورد که حاکی از همسویی آقای شریعتمداری با سیاستهای رژیم پهلوی، در خارج از مرزهای ایران است. او در سال 1346 پیش از سفر شاه به عراق، طی پیامی از روحانیون نجف خواست تا از شاه استقبال کنند. در گزارش ساواک قم در این باره آمده است:
«از: ساواک قم تاریخ: 8 / 11 / 46
به: مدیریت کل اداره سوم 316
درباره اظهارات آقای ابهری
در ملاقاتی که به عمل آمد، آقای ابهری اظهار نمود چون شاهنشاه آریامهر قصد مسافرت به عراق را دارند، آقای شریعتمداری به آقای هاشم شبستری که رابط بین ایشان و آقای حکیم میباشد، پیغام فرستاده که در صورت تشریف فرمایی[شاه] از معظمله استقبال شود و چنانچه این ملاقات[استقبال از شاه] به عمل نیاید، اول باعث تقویت اهل تسنن خواهد شد و دوم عکسالعمل بدی برای روحانیت خواهد داشت.
رئیس ساواک قم – مهران»
در 13 آبان سال 1343 امام خمینی به دلیل مخالفت صریح با قرارداد ننگین کاپیتولاسیون از کشور تبعید شد ولی بر خلاف تصور و برنامهریزیهای رژیم پهلوی، محبوبیت ایشان مرزهای ایران را در نوردیده و شعاع شهرت امام کشورهای پیرامونی را نیز در برگرفته بود. در این هنگام زنگ خطر برای سردمداران رژیم شاه به صدا درآمد. آنها که به شدت نگران گسترش شهرت حضرت امام بودند کوشیدند تا به زعم خود این محبوبیت را سد کنند. از این رو با طرح نام آقای شریعتمداری و حمایت گستردهتر از او، در صدد به حاشیه راندن محبوبیت و شهرت امام برآمدند و در این راه از هیچ کوششی فروگذاری نکردند. اعزام مبلغ به کشورهای اطراف جهت تبلیغ مرجعیت آقای شریعتمداری و چاپ رساله وی در دیگر کشورها از جمله این اقدامات بود. اسناد روایت دقیق و البته متقنی از این نمونهها دارند. ساواک در سال 49 با اشاره به محبوبیت امام خمینی در بین مردم پاکستان و شیخنشینهای خلیج فارس چنین گزارش داد:
«تاریخ: 2 / 4 / 49
درباره جلوگیری از تبلیغات به نفع خمینی در شیخنشینها
محترماً معروض میدارد اخیراً گزارشاتی واصل شده مبنی بر این که برخی از عناصر افراطی تبلیغات و فعالیتهایی را به نفع آیتالله خمینی در کشور پاکستان و شیخنشینها آغاز کردهاند و او را به عنوان جانشین آیتالله حکیم معرفی مینمایند. اداره کل دوم درباره خنثی کردن اثرات ناشی از تبلیغات مزبور و معرفی مراجع تقلید صلاحیتدار در شیخنشینها نظر اداره سوم را جویا شده است.
نظریه: با عرض مراتب فوق به منظور پیشگیری و خنثی کردن تبلیغات عناصر افراطی موارد زیر پیشنهاد میگردد تا در صورت تصویب به مورد اجرا گذارده شود:
●
●
●
●
●
گزارش دیگری با اشاره به رشد روزافزون محبوبیت امام خمینی در هندوستان، تصریح میکند: «به طوری که استحضار دارند سفیر شاهنشاه آریامهر در کشور هندوستان در مورد تبلیغ به نفع خمینی بین شیعیان هند گزارشی تهیه و تسلیم وزارت امور خارجه نموده. همچنین پس از فوت آیتالله حکیم در زمینه تعیین مرجع تقلید بعد از وی فعل و انفعالاتی بین شیعیان لبنان به وجود آمده است.» چنانچه از سطور بعدی همین گزارش برمیآید، گویا مذاکرات با آیتالله خوانساری موفقیتآمیز نبوده و به تعبیر ساواک ایشان «نمیتواند در این مورد عامل مؤثری باشد.» و از این جهت آقای شریعتمداری به عنوان تنها گزینهی مورد حمایت رژیم معرفی شد. این گزارش، آیتالله شریعتمداری را «از هر حیث مناسب و مستعد و شایسته برای این منظور» معرفی میکند و ادامه میدهد: «... هر شخصی را که شریعتمداری صلاح بداند به منظور اعزام به کشورهای پاکستان و افغانستان و در صورت لزوم مالزی و اندونزی و مراکش استفاده شود...» این گزارش تصریح میکند که میتوان از ظرفیت اداره اوقاف نیز در این راه استفاده کرد.[3]
در گزارشی دیگر آمده است:
«از: اداره کل سوم
به: مدیریت کل اداره دوم
درباره مرجع تقلید شیعیان
با توجه به صورتجلسه مورخ 10 / 4 / 49 و این که آیتالله شریعتمداری آمادگی خود را جهت اعزام نمایندگانی به مناطق مورد نظر اعلام داشته و مقدمتاً یک هیئت سه نفری به اسامی عرفانیان مدرس حوزه علمیه قم، موسوی محضردار و تهرانی از طرف مشارالیه عازم افغانستان میباشند. علیهذا خواهشمند است دستور فرمایید از طریق آن اداره کل پاسخ مقتضی به وزارت امور خارجه داده شود. ضمناً به نظر این اداره کل اصلح است سفارتخانههای شاهنشاهی ایران در کشورهای مسلمان در جریان امر قرار گرفته تا به موقع بتوانند ضمن همکاری با نمایندگان اعزامی به نحو مقتضی و غیرمحسوس روحانیون مقیم آن کشورها را از تصمیمات متخذه دولت شاهنشاهی آگاه سازند.
مدیرکل اداره سوم – مقدم»
ساواک مرکز در گزارش دیگری ضمن معرفی سه تن از نمایندگان اعزامی آقای شریعتمداری به افغانستان، از ساواک مشهد میخواهد: «سریعاً از طریق شهربانی نسبت به صدور گذرنامه برای آنان» اقدام کرده و تسهیلات لازم را فراهم نماید.
در راستای تبلیغ مرجعیت آقای شریعتمداری و با هدف کاستن از شهرت امام خمینی، ساواک نمایندگان متعددی را با معرفی آقای شریعتمداری به کشورهای حاشیه خلیج فارس اعزام کرد:
«از: اداره کل سوم تاریخ: 18 / 6 / 49
به: ریاست ساواک قم
درباره حسینیه بحرین
حسینیه ایرانیان مقیم بحرین فاقد امام جماعت و واعظ میباشد. خواهشمند است دستور فرمایید ضمن اعلام مراتب فوق به آقای ابهری، ترتیبی داده شود [که] از طرف آیتالله شریعتمداری واعظ و امام جماعت لایقی به بحرین اعزام و نسبت به جلب شیعیان آن منطقه اقدام و نتیجه اعلام گردد.
مدیرکل اداره سوم – مقدم.»
پیرو این درخواست شریعتمداری نمایندهای را برای اعزام به بحرین به دولت معرفی میکند.
رژیم در راستای سیاستهای خود همچنین اقدام به ترویج رسالههای آقای شریعتمداری و چاپ نسخههای ترجمه شده از آن رساله نمود. مثلاً در یک مورد رساله آقای شریعتمداری به ترکی استانبولی ترجمه شد. در دی ماه 1352 بود که سرکنسولگری ایران در استانبول طی نامهای به وزارت امور خارجه اطلاع داد که «رسالهی توضیحالمسائل آیتالله شریعتمداری توسط پروفسور گولپینارلی به ترکی استانبولی ترجمه شده و چون وی پول مورد نیاز جهت چاپ و انتشار پنج هزار نسخه از رساله را در میان شیعیان ترکیه ندارد، سازمان اوقاف مبلغ 25 هزار لیره برای چاپ، تهیه و ارسال دارد.» در پایان نامه مذکور اعلام خطر شده بود که زمزمههایی برای ترجمه و چاپ رساله امام خمینی در ترکیه شنیده میشود. این اعلام خطر در واقع فشار بر رگ حساس رژیم بود.
روز 8 بهمن همان سال وزارت امورخارجه، از سازمان اوقاف جهت همراهی مادی به منظور ترجمه و چاپ رساله آقای شریعتمداری در ترکیه کمک خواست. در این سند آمده است: «با ایفاد فتوکپی گزارش شماره 355 / م مورخ 29 / 10 / 52 سرکنسولگری شاهنشاهی ایران در استانبول درباره کمک به چاپ و انتشار ترجمه رساله توضیحالمسائل آیتالله شریعتمداری به زبان ترکی، خواهشمند است دستور فرمایند موضوع را مورد توجه و بررسی قرار داده و از نظری که در این باب دارند وزارت امورخارجه را مستحضر کنند.» به دنبال این نامه، منوچهر آزمون سرپرست سازمان اوقاف و معاون نخستوزیر طی نامهای از آیتالله شریعتمداری خواست تا مخارج چاپ رساله را قبول کند. وی نیز مبلغ درخواستی را در اختیار سازمان اوقاف قرار داد تا از طریق وزارت خارجه به کنسولگری ایران در استانبول فرستاده شود.
در اسفند 1352 سرکنسولگری ایران در استانبول به وزارت امور خارجه اطلاع داد که قیمت کاغذ در ترکیه دو برابر شده و مخارج چاپ و انتشار رساله مذکور افزایش یافته است و نیاز به 22650 لیره دیگر میباشد. آیتالله شریعتمداری در نامههایی خطاب به «منوچهر آزمون» رئیس سازمان اوقاف اعلام کرد که به آقای احمد عباسی (دامادش) دستور داده تا بقیه هزینه مورد نیاز را نیز پرداخت نماید.
به این ترتیب پس از حدود سه سال تلاش و تبادل نامهها بین کنسولگری ایران در استانبول، وزارت امورخارجه، سازمان اوقاف، دارالتبلیغ اسلامی و دفتر آقای شریعتمداری و نیز حمایتهای پیدا و پنهان سازمانهای اطلاعاتی ـ امنیتی رژیم پهلوی، رساله توضیحالمسائل آقای شریعتمداری چاپ و در کشورهای همجوار توزیع شد. در مقابل با کوشش کنسولگری ایران در استانبول و نمایندگی ساواک در آن کشور جلوی ترجمه و پخش رساله توضیحالمسائل امام خمینی گرفته شد.
البته شایان ذکر است که با همه این تبلیغات و هزینهها، نتیجه مورد رضای سردمداران پهلوی محقق نشد. تبلور حمایتهای منطقهای از امام خمینی شاهد این موضوع است. به عنوان مثال در همان پاکستان، با وجود تبلیغات رژیم، شخصیتهایی چون سید عارف حسینالحسینی ظهور کردند که خود را پیرو امام خمینی میخواندند. به گفته یکی از شاگردان عارف حسینی: «او قبل از انقلاب نوارهای سخنرانی و فیلمهایی را که برایش آورده بودند، ده به ده میبرد و در حسینیهها پخش و مردم را با انقلاب ایران آشنا میکرد و به این ترتیب عشق مردم پاکستان به انقلاب اسلامی بیشتر شد.» حجتالاسلام سید صادق حسین طاهری که با عارف حسینی ارتباط داشت هم در این رابطه میگوید: «در آن دو سه سالی که من در مدرسه پاراچنار بودم، این برنامه را در تمام روستاهای منطقه خودمان و بخشی از منطقه بنگش که حدود 200 کیلومتر از ما فاصله داشت اجرا کردیم و پیام انقلاب را به مردم رساندیم. طوری شد که مردم از خود ما بیشتر شور و هیجان داشتند.»[4]
در همین دوره که رژیم به شدت در راستای تبلیغ مرجعیت آقای شریعتمداری در پاکستان میکوشید، شیعیان آن کشور راهپیمایی چند هزار نفری به مسافت دویست کیلومتر از پاراچنار تا پیشاور را در حمایت از امام خمینی تدارک دیدند و در پیشاور، ضمن تشکیل یک اجتماع عظیم، به دفاع از انقلاب اسلامی و رهبری امام خمینی پرداختند.[5]
علاوه بر این به استناد روایتها، در همان دوران طلاب ترکیهای و عراقی اشتیاق فراوانی برای دیدار با امام داشتند و به شدت نسبت به ایشان عشق میورزیدند. آیتالله علی آلاسحاق به یاد میآورد که یک درجهدار ترک چگونه از شوق دیدار با امام، کفشهایش را در دست گرفت و پابرهنه مسافتی را طی میکرد.[6] حجتالاسلام محمد افشاری نیز در جریان یکی از مسافرتهای خود به افغانستان در دهه 50، با خیل عظیم مقلدان امام در منطقه جاغوری مواجه شد که عطش بسیاری برای دسترسی به رساله امام داشتند.[7]
از این رو، به خوبی روشن است که این سیاست رژیم شاه در منطقه محکوم به شکست بود؛ چرا که هیچ سدی قادر به کنترل شهرت و محبوبیت روزافزون امام خمینی نبود. ایشان که طی آن سالها در عراق شهرتی مثالزدنی پیدا کرده بودند، در ترکیه، پاکستان، افغانستان، لبنان، هند و دیگر کشورهای همجوار نیز دارای شهرت و مقبولیت و محبوبیت بودند و حتی مقلدینی در سایر کشورها داشتند. سرانجام با هجرت تاریخی امام خمینی به فرانسه، نه فقط ایران و نه فقط منطقه، بلکه تمام جهان با مرجع تقلیدی مصمم آشنا شد که برای درهم کوبیدن بساط ظلم و جور، ذرهای عقب نمینشیند. همو که در بهمن 57 بساط نظام شاهنشاهی را در هم پیچید و تمام نقشههای آنان را نقش بر آب کرد.
پینوشتها:
[1]روزنامه کیهان، 14 فروردین 1365.
[2] شایعه سازی، تبلیغ و القاء ارتباط امام خمینی با تیمور بختیار رئیس سابق ساواک و همچنین ارتباط دوستانه با حسنالبکر از دروغهایی است که در مدت تبعید حضرت امام و فرزندش آیتالله حاج آقا مصطفی همواره جزء دستور کار ساواک برای بدنام کردن ایشان بود، البته هیچگاه هم به نتیجه نرسید و کسی آن را باور نکرد. در این باره بنگرید مقاله: تیمور بختیار از ریاست ساواک تا ترور توسط ساواک، در همین سایت به نشانی:
[3] اصغر حیدری، آیتالله شریعتمداری به روایت اسناد، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 63 و 64.
[4] گفتگو با حجتالاسلام سید صادق طاهری، ماهنامه شاهد یاران، ش 50، دی ماه 1388، ص 53.
[5] طرحی از یک جهاد مداوم، ماهنامه شاهد یاران، ش 50، دی ماه 1388، ص 5.
[6] خاطرات آیتالله علی آل اسحاق، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 132.
[7] خاطرات حجتالاسلام و المسلمین محمد افشاری، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 210.
تعداد مشاهده: 3784