امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: در دگرگونی‌های دنیا عبرت است. غررالحکم، جلد 4، صفحه 395، به نقل از آثارالصادقین، آیت‌الله احسان‌بخش.

آن قدری که تاریخ به ما گفته است، در چند نهضت که در ایران واقع شد، نهضت تنباکو، نهضت مشروطه، قضیه پانزده خرداد، نقش زن‌ها بالاتر از مردها اگر نبود، کمتر نبود. امام خمینی(قدس سره)، صحیفه امام، ج 18، ص 402.

 

شرحی بر اسناد

واکنش علما و مراجع ایران به محاصره بیت امام خمینی در عراق


تاریخ انتشار: 10 مهر 1400


سال 1357، سال اوج‌گیری مبارزات مردمی علیه رژیم شاه بود. چله‌ها یکی پس از دیگری از راه می‌رسید و پایه‌های رژیم را می‌لرزاند. ماه رمضان آن سال نیز سراسر تظاهرات و فریاد خشم مردم علیه سلطنت خودکامه پهلوی بود. تابستان آن سال، جنایت شاه در آبادان (28 مرداد 1357) و میدان ژاله تهران (17 شهریور 57) بر شدت اعتراضات افزود.[1] خشم و کینه مردم علیه دستگاه پهلوی به اوج رسیده و نفس‌های رژیم به شماره افتاده بود. در چنین شرایطی، نیمه دوم سال از راه رسید؛ ماه‌هایی که آبستن حوادث بسیاری بود و می‌رفت تا تار و پود نظام شاهنشاهی 2500 ساله را از هم بگسلد.

مهرماه آن سال یک واقعه مهم، نهضت را وارد فاز جدیدی کرد، محاصره بیت امام خمینی در نجف و متعاقب آن هجرت تاریخی امام از عراق به فرانسه فصل تازه‌ای در مبارزات انقلابی گشود و به تعبیر سید جلال‌الدین مدنی «هجرت امام به ‌صورت یک اقدام قاطع و حساب ‌شده، تمام توطئه‌ها را به هم ریخت. این هجرت یک حرکت منظم و سریع بود که بن‌بست اوضاع داخلی ایران را که چندان به نفع نهضت نبود شکست و به شهادت‌ها و خون‌ها و فریادها جهت داد.»[2]

از حدود دو هفته قبل از هجرت تاریخی امام به پاریس، فشارها و محدودیت‌ها علیه ایشان در نجف آغاز شده بود. دولت بعث هماهنگ با دولت ایران، در صدد اعمال فشار بر رهبری نهضت بود تا او را مجبور به خروج از این کشور کند. سردمداران رژیم پهلوی چنین استدلال می‌کردند که «چون آیت‌الله خمینی از طریق زائران ایرانی که به نجف می‌روند با مخالفان داخلی تماس برقرار کرده و از طریق همین زائران نوار سخنرانی‌های خود را به ایران می‌فرستد، در صورت اخراج وی از عراق به اروپا احتمالاً قادر به ادامه ارتباط با مخالفان مذهبی در ایران نخواهد بود.»[3] از این‌رو بعثی‌ها هماهنگ با رژیم ایران، سختگیری بر امام خمینی را افزایش دادند.

غلامرضا نجاتی سرهنگ ملی‌گرا، در کتاب «تاریخ سیاسی 25 ساله ایران» یکی از علل همراهی دولت بعث با رژیم پهلوی را هراس بعثی‌ها از شکل‌گیری حرکت‌هایی مشابه در عراق می‌داند و می‌نویسد: «رژیم عراق با توجه به نفوذ روزافزون آیت‌الله به ‌عنوان بارزترین شخصیت برجسته مبارز مذهبی در عراق که اکثریت جمعیت آن را شیعیان تشکیل می‌دهند و نیز مشاهده آثار انقلاب در ایران و نقش آیت‌الله در به حرکت درآوردن توده‌ها، نگران شده بود. توافق بر سر ساکت کردن آیت‌الله خمینی و یا اخراج ایشان از نجف در مذاکراتی که بین وزرای خارجه ایران و عراق که برای شرکت در اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل به نیویورک رفته بودند صورت گرفت.»[4]

بعدها حضرت امام خود درباره آن سختگیری‌ها که منجر به خروج ایشان از عراق شد فرمودند:

 «ما که از ترکیه وارد عراق شدیم، بعد هم وارد نجف، از طرف دولت عراق کراراً آمدند و اظهار داشتند که عراق مال شماست و هر جا باشید، هر جا بخواهید، هر کاری داشته باشید انجام می‌دهیم. تا دولت‌ها تغییر کرد. یکی پس از دیگری تغییر کرد و منتهی شد به این اواخر که ما مقتضی دیدیم بیشتر از آن مدت در عراق فعالیت بکنیم. کم‌کم دولت عراق به‌ طور تدریج در صدد جلوگیری شد. ابتدا چند نفری در [اطراف] منزل ما به ‌عنوان حفاظت؛ و شایعه هم درست می‌کردند که اشخاصی آمده‌اند برای ترور شما. بلکه یک‌دفعه گفتند پنجاه نفر آمده‌اند! که من گفتم این متنش دلیل بر دروغ بودن است، برای اینکه ترور پنجاه ‌نفری هیچ ‌وقت نمی‌شود. باید یک نفر بیاید. کم‌کم مأمورها زیاد شدند. باز هم همین‌که ما می‌خواهیم حفاظت کنیم. لکن من از اول به بعضی دوستان می‌گفتم قضیۀ حفاظت نیست. قضیۀ مراقبت از این است که ما چه می‌کنیم. کم‌کم از بغداد یک ‌وقت رئیس اَمْن آمد. او آدم ملایمی بود و صحبت‌هایش هم همه تعارف بود و این که شما هر کاری بخواهید بکنید مانعی ندارد و هر عملی انجام بدهید مانعی ندارد و فلان و ایشان رفت. بعد از چند روز یک نفر دیگری آمد ـ که گفتند این مقدّم است بر آن رئیس امن ـ ایشان به ‌طور رسمی به ما گفت که ما چون یک معاهداتی، تعهداتی، با دولت ایران داریم، از این ‌جهت، نمی‌توانیم تحمل‌کنیم که شما اینجا فعالیت بکنید و شاید امروز همین مقدار گفت و روز بعدش باز آمد و بیشتر؛ و گفت که نباید شما چیزی بنویسید، یا در منبر صحبتی بکنید، یا نواری پر کنید و بفرستید؛ برای این که این مخالف تعهدات ماست. من به او گفتم که این یک تکلیف شرعی است که به من متوجه است. من هم اعلامیه می‌نویسم و هم در موقعش در منبر صحبت می‌کنم و هم نوار پر می‌کنم و به ایران می‌فرستم. این تکلیف شرعی من است. شما هم هر تکلیفی دارید عمل کنید. بعد صحبت‌هایی کرد و چه؛ و بالاخره منتهی شد به این که من همچو علاقه‌ای به یک محلی ندارم. من هر جایی که بتوانم خدمت بکنم آنجا خواهم رفت و نجف پیش من مطرح نیست که من اینجا بمانم. گفت: خوب، شما هر جا بروید همین مسائل هست؛ یعنی جلوگیری می‌شود. گفتم که من ـ در صورتی‌که هیچ در ذهن من این نبود تا آن ‌وقت هم نبود ـ که من می‌روم خارج. من می‌روم پاریس که مملکتی است که آن دیگر وابسته به ایران و مستعمرۀ ایران نیست...»[5]

 

بازتاب خبر محاصره بیت امام در ایران و واکنش مراجع و علما

روز اوّل مهر منزل امام خمینی به محاصره نیروهای نظامی بعثی درآمد. حاج احمد آقا این خبر را تلفنی به اطلاع آیت‌الله شهید محمد صدوقی در ایران رساند و آیت‌الله صدوقی علمای شهرها را خبردار کرد. ایشان بلافاصله به صدور اعلامیه‌ای در این خصوص مبادرت ورزید. شهید صدوقی در این اعلامیه،‌ محاصره بیت امام را تلاش مذبوحانه رژیم ایران با همدستی دولت عراق دانست که «با دستورگیری از استعمار سرخ و سیاه، رهبر نهضت و شخصیت جهانی اسلام یعنی حضرت نایب‌الامام آیت‌الله‌العظمی الخمینی را به ‌وسیله عمال حکومت فاشیستی حزب بعث عراق در محاصره قوای مسلح درآورده است.» آیت‌الله صدوقی این اقدام را نتیجه به بن‌بست رسیدن راه‌های مبارزه دولت ایران با ملت اعلام کرد. شهید صدوقی در پایان هشدار داد که: «این‌جانب ... به عناصر حکومتی تهران و بغداد اعلام خطر جدی می‌کنم، چنانچه در اسرع وقت در مقام رفع این جنایت جنون‌آمیز که خشم ملت‌های مسلمان را حتی در فراسوی مرزهای ایران به ‌شدت تحریک کرده است برنیایند، کنترل ایران و منطقه که ملت آن سر در کفْ [به] استقبال گلوله می‌روند، دیگر حتی از عهده روحانیت و مراجع تقلید که تنها پاسداران امنیت این کشور هستند خارج خواهد شد.»[6]

آیت‌الله شهید صدوقی علاوه بر این که وظیفه مطلع کردن علما و روحانیون از این پیشامد را بر عهده داشت، خود از جمله علمایی است که بیشترین تعداد اعلامیه، بیانیه، تلگراف و اطلاعیه را در باب آن حادثه صادر کرده است. در گزارشی آمده است: «روز 2 /7 /57، شیخ محمد صدوقی از یزد تلفنی با برخی از آیات مقیم نقاط مختلف کشور از جمله آیات نجفی مرعشی در قم و بهاءالدین محلاتی در شیراز و سید حسن طباطبائی قمی در مشهد تماس گرفته و با عنوان این مطلب که جان روح‌الله خمینی در عراق در خطر می‌باشد، خطاب به افراد مذکور گفته: باید تعطیل عمومی اعلام شود.» [7] علاوه بر آیت‌الله صدوقی، علمای دیگر نیز این اقدام رژیم‌های بعث و پهلوی را به ‌شدت محکوم کردند.

آیت‌الله حاج ‌شیخ عبدالرحیم ربانی شیرازی در 6 مهر 57، با ارسال تلگرافی به امام خمینی نوشت: «خبر محاصره و هجوم مأموران بعثی به بیت‌الشریف آن زعیم اسلامی موجب تأسف و ناراحتی عمیق گردید و موجی از تنفر، انزجار و خشم عمومی را نسبت به حکومت عراق و ایران برانگیخت. از دیدگاه شیعیان جهان، خانه آن حضرت مهبط مسئولیت، پیام‌های الهی و ارزش‌های اسلامی است. خانه‌ای است که میلیون‌ها چشم مردم جهان بدان نگران است و مستضعفان، محرومان و مشتاقان اسلام راستین امید خود را در آنجا می‌جویند. از این‌رو هجوم به آن خانه، هجوم به ارزش‌ها و هجوم به امید انسان‌های مظلوم است و تعجب از بی‌توجهی حکومت عراق که با این عمل حیثیت جهانی خود را لکه‌دار و حکومتش را در جهان حکومت فاشیستی معرفی می‌نماید. ما ضمن اعتراض به این عمل ضد اسلامی و ضد انسانی، به حکومت عراق هشدار می‌دهیم که اگر فوراً در صدد جبران برنیاید، عن‌قریب با ضربات مهلکی از داخل و خارج مواجه خواهد شد و خواهد فهمید که نور خدا خاموش شدنی نیست. بقای عمر و عظمت آن حضرت را برای تعالی اسلام و پیروزی مسلمانان از خداوند متعال خواستارم. ربانی شیرازی ـ جیرفت.»[8]

آیت‌الله حاج‌ سید محمدرضا بروجردی از دیگر مراجعی بود که اقدام رژیم بعث در اِعمال فشار به امام خمینی را محکوم کرد. ایشان در اعلامیه‌ای که به تاریخ نهم مهرماه صادر شد، تصریح کرده بود: «اکنون حکومت ستمگر عراق [با] پیروی از رویه‌ای شوم و غیرانسانی، به ساحت مقدس مرجعیت شیعه و مقام شامخ حضرت آیت‌الله‌العظمی المجاهد الخمینی دام‌ظله العالی اسائه ادب کرده است و قلوب قاطبه مسلمین جهان را جریحه‌دار ساخته است. با کمال تأثر و تألم ما این قبیل اَعمال ظالمانه و غیرقانونی دول متجاوز را محکوم می‌کنیم و انزجار شدید خود را اعلام می‌نماییم. به‌ منظور همبستگی بیشتر و اظهار همدردی، روز یکشنبه 28 شوال المکرم را تعطیل اعلام می‌کنیم. محمدرضا الموسوی بروجردی ـ مشهد مقدس.»[9]

آیت‌الله سیدعبدالله شیرازی هم با ارسال تلگرامی به حسن البکر رئیس‌جمهور وقت عراق ضمن اعلام تأسف از اقدام دولت عراق، این عمل را «همکاری شرارت‌بار با حکام ستمگر» اعلام کرد و متذکر شد که «بر خود لازم می‌بینیم که شما را از موضع خطرناکتان آگاه سازیم.»[10] آیت‌الله گلپایگانی نیز با ارسال تلگرامی به شهید آیت‌الله سید محمدباقر صدر ضمن اعلام نگرانی،‌ از وی خواست تا از موضوع محاصره بیت امام خمینی او را آگاه کنند.[11]

در تبریز هم روحانیون بدین رخداد واکنش نشان دادند. آقایان سید محمدعلی قاضی طباطبایی و سید حسن انگجی از طرف جامعه علمای آذربایجان تلگرافی به سفارت عراق در ایران مخابره کردند و از محاصره خانه امام ابراز انزجار کردند. در این اعلامیه آمده بود: «پس از ابلاغ سلام بدین‌وسیله انزجار و تنفر شدید خودمان را ـ از عمل ناهنجار دولت عراق از رفتار با مرجع تقلید شیعیان جهان حضرت آیت‌الله‌العظمی امام خمینی دام‌ظله که در این چند روز اخیر با محاصره مأمورین منزل ایشان را در نجف اشرف ـ به ‌وسیله شما [یعنی سفیر عراق در ایران]- به رئیس حسن البکر ابلاغ می‌نماییم. آیا این است معنی میهمان‌نوازی؟ و اعلام می‌کنیم اگر مویی از سر مرجع اعلای شیعه کم شود دولت عراق را مقصر شناخته و آنچه را که وظیفه شرعی خودمان می‌دانیم عملی خواهیم کرد...» ساواک خبر داد: «اخیراً سید محمدعلی قاضی طباطبائی (از روحانیون سرشناس تبریز) تلفنی با شخص ناشناسی که لهجه یزدی داشته (احتمالاً شیخ ‌محمد صدوقی از روحانیون افراطی و بانفوذ یزد) تماس گرفته و گفته: قرار است از طرف روحانیون و طرفداران خمینی تلگراف‌های اعتراض‌آمیزی مبنی بر محاصره منزل خمینی به کشور عراق مخابره شود و در این تلگراف‌ها قید خواهد شد چنانچه کوچک‌ترین صدمه‌ای به خمینی وارد شود، جامعه تشیع بیکار نخواهد نشست و خون‌های زیادی ریخته خواهد شد.»[12]

در همان زمان که علما با ارسال تلگرام به محضر امام خمینی و رئیس‌جمهور عراق و با صدور اعلامیه‌های متعدد، عمل دولت عراق را به خاطر همدستی با دولت ایران، محکوم می‌کردند، آقای شریعتمداری با این که پیش از دیگران، توسط شهید صدوقی از قضایای عراق با خبر شده بود، تمام سعی خود را کرد که از صدور اطلاعیه مشترک مراجع قم جلوگیری به عمل آورد. به همین جهت این اقدام با تأخیر و بعد از این که امام عراق را ترک کردند، صورت گرفت![13] ساواک در گزارشی دراین‌باره نوشت: «روز 2 / 7 / 57، چند تن از روحانیون سرشناس از نقاط مختلف کشور از جمله شیخ ‌محمد صدوقی از یزد و هادی خسروشاهی از تهران، تلفنی با آیت‌الله سید کاظم شریعتمداری تماس گرفته و ضمن عنوان مطالبی در مورد محدودیت برای روح‌الله خمینی در عراق و دستگیری افرادی که به منزل وی (خمینی) تردد دارند، از آیت‌الله شریعتمداری خواسته‌اند که در این زمینه اقداماتی از طریق آیات ایران صورت گیرد. افراد مذکور پیشنهاد نموده‌اند که بهتر است با سفارت عراق در ایران تماس حاصل و یا شهاب‌الدین اشراقی (از بستگان خمینی) به‌ اتفاق یک نفر دیگر از روحانیون (احتمالاً خسروشاهی) به عراق مسافرت نموده و به خمینی تفهیم نمایند که در روش خود تجدیدنظر کند. در این مذاکرات همچنین اظهار نظر شده: «چنانچه اقداماتی از طرف روحانیون یا بازاریان ایران صورت گیرد، نتیجه‌ای از لحاظ اقدامات دولت عراق در بر نخواهد داشت.» ضمناً شیخ ‌محمد صدوقی به آیت‌الله شریعتمداری گفته: «احمد خمینی (پسر روح‌الله خمینی) از نجف با من (صدوقی) تماس گرفته و اظهار نموده که خانه پدرش شدیداً تحت محاصره بوده و حتی تهدید به قتل هم شده است.»[14]

طبق گزارش‌های ساواک از شنود آیت‌الله سید کاظم شریعتمداری، وی سعی می‌کرد تا با رد پاسخ به علما و مردم، محاصره بیت امام خمینی را خیلی عادی جلوه بدهد و از اعتصاب یا عکس‌العمل مردم جلوگیری به عمل آورد. آقای شریعتمداری در پاسخ تلفنی آیت‌الله قمی گفت: «از خمینی رفع محدودیت به‌ عمل‌آمده... در نشستی که با چند نفر از آیات تهرانی داشتیم آن‌ها اظهار داشتند ما نه ‌تنها مسئولیت تعطیل عمومی را نمی‌پذیریم، بلکه چنانچه اعلامیه‌ای نیز به‌نام آن‌ها چاپ و توزیع شود تکذیب خواهند کرد.» او در 8 مهرماه در پاسخ به سید محمدعلی شیرازی فرزند آیت‌الله شیرازی گفت: «در قم کاری صورت نخواهد گرفت... در قم هم همین کارها می‌شود و مردمی که به منزل ما می‌آیند تحت نظر قرار دارند.» وی در پاسخ به یکی دیگر از روحانیون گفت: «این کارها چه لزومی دارد. دولت عراق که 10 نفر از مردم را به خاطر پیاده‌روی از نجف تا کربلا اعدام می‌کند، برایش چه تأثیری خواهد کرد که ما اینجا تعطیل کنیم؟» و در پاسخ به فردی به نام عظیمی گفت: «آیت‌الله گلپایگانی که از من سختگیرتر است، نسبت به این قبیل اقدامات (تعطیل عمومی) نظر موافق ندارد.» شریعتمداری در شب نهم مهرماه در پاسخ کسانی که از وی تعیین تکلیف می‌کردند گفت: «این قضیه (محاصره) حقیقت ندارد و محدودیت رفع شده و آقایان قم هم دستورِ به خصوصی نداده‌اند».[15] وی در واکنش به تعطیل عمومی نیز آن را » ضروری ندانسته و قرار شده در این زمینه با آیات گلپایگانی و نجفی مرعشی مشورت نماید».

به هر صورت، خبر تعطیل عمومی نهم مهر، شهر به شهر و مسجد به مسجد می‌گشت. ساواک به کلیه سازمان‌های تابعه اعلام کرد: «به ‌قرار اطلاع اخیراً دولت عراق تضییقاتی برای [آیت‌الله] خمینی فراهم نموده. متعاقب آن، عوامل [آیت‌الله] خمینی از عراق با عده‌ای از قشریون در ایران تماس گرفته و تصمیم دارند به‌ منظور اعتراض به اقدامات دولت عراق، دست به تظاهرات و احتمالاً یک سلسله اقدامات ایذایی از جمله خرابکاری و آتش‌سوزی در مراکز مختلف بزنند. سریعاً با همکاری مراجع انتظامی، پیش‌بینی‌ها و مراقبت‌های لازم معمول [گردد] و هرگونه اقدامی در این مورد را به ‌موقع خنثی [نموده] و نتایج حاصله را سریعاً و مستمراً اعلام [کنید.] ثابتی.»

روز موعود تظاهرات بزرگی شکل گرفت. به گزارش کیهان «تظاهرات و راهپیمایی، اجتماعات و سخنرانی‌هایی برپا شد. تظاهرات و راهپیمایی در کرمانشاه، همدان، زنجان و رضائیه، بانه، دزفول، مهاباد، شاه‌آباد غرب، صبح یا عصر ترتیب یافت و در برخی نقاط به دنبال دخالت نیروهای انتظامی برخوردهایی روی داد که منجر به مجروح شدن و نیز دستگیری عده‌ای گردید.» تظاهرات در شهرهای دیگر چون یزد، تبریز، کاشان، کرمان، سمنان، اقلید، آمل، اصفهان، شیراز، مشهد، همدان و ...‌ جریان داشت.[16]

اعتصاب سرتاسری و تظاهرات خونین، رژیم عراق و رژیم ایران را به وحشت انداخت و نیروهای ارتش عراق مجبور شدند از محاصره بیت امام خمینی دست بکشند. خبرگزاری فرانسه خبر عکس‌العمل مردم را مخابره کرد و آسوشیتدپرس اعلام کرد: به دنبال حضور نیروهای مسلح در اطراف خانه آیت‌الله خمینی که با عکس‌العمل مردم ایران روبرو شد، بعد از تظاهرات آمیخته با خشونت و اعتراض، محاصره برطرف شد.[17] گرچه محاصره بیت امام موقتاً برطرف شد؛ ولی ایشان با شناختی که از رژیم‌های ایران و عراق داشتند، ماندن در نجف را به مصلحت ندانستند و تصمیم گرفتند عراق را ترک کنند. این اقدام، زمینه‌ای برای سرعت گرفتن انقلاب بود و تنها چهار ماه بعد، رژیم سلطنتی پهلوی را سرنگون کرد.

 

پی‌نوشت‌ها:


[1] . برای اطلاعات بیشتر بنگرید به: غلامرضا نجاتی، تاریخ سیاسی 25 ساله ایران، رسا، ص 637-675.

[2] . سید جلال‌الدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، دفتر انتشارات اسلامی، ج 2، ص 372.

[3]. مأموریت در ایران (خاطرات سالیوان، آخرین سفیر آمریکا در ایران)، ترجمه ابراهیم مشفقی‌تر، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 181.

[4]. غلامرضا نجاتی، تاریخ سیاسی 25 ساله ایران، ص 661.

[5] . بیان وقایعی از دوران تبعید، سخنرانی امام خمینی در جمع هیئت دولت، 10 مهر 1358، صحیفه امام خمینی، ج 10.

[6]. اسناد انقلاب اسلامی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ج 2، ص 367 ـ 369.

7. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ج 12، ص 25.

[8]. همان، ص 372.

[9] همان، ص 373.

[10]. همان، ج 1، ص 522.

[11]. همان، ص 527.

[12] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ج 12، ص 77، پاورقی 1.

[13]. روح‌الله حسینیان، یک سال مبارزه برای سرنگونی رژیم شاه، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 361.

13. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 12، ص 24.

[15]. همان، ص 106، 108 و 154 و 155 و 156 و 229.

[16]. یک سال مبارزه برای سرنگونی رژیم شاه، ص 365.

[17]. همان‌جا.



امام خمینی در منزل نجف در حال مطالعه















امام در محل سکونت، نجف


امام در محل سکونت، نجف


کوچه 57 محله الحویش نجف، منزل امام خمینی


منزل امام در نجف


منزل امام در نجف


حیاط منزل امام در نجف


نماز جماعت امام خمینی درمسجد شیخ انصاری نجف اشرف


سخنرانی امام خمینی درمسجد شیخ انصاری نجف اشرف


 

تعداد مشاهده: 1653

تقویم تاریخ

کانال‌های اطلاع‌رسانی در پیام‌رسان‌ها

       
@historydocuments
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.