دکتر فرهنگ مهر، رئیس دانشگاه پهلوی شیراز به روایت اسناد ساواک- (1)
تاریخ انتشار: 12 اسفند 1402
در جریان شکلگیری و ادامه حکومت پهلوی که با اراده و مدیریت بیگانگان به انجام رسید توجه به مهرههای کارآمدی که بتوانند هم در موقعیتهای مختلف ایفای نقش کنند و هم بخشی از مردم را نمایندگی نمایند، یکی از برنامهها و نقشههای جاری بود. در بین اینگونه مهرهها، دکتر فرهنگ مهر دارای ویژگی زردتشتی بودن، انتساب به بهائیت، امین و مورد وثوق انگلیس و آمریکا، فراماسونر، همکار و همراه ساواک و سازمانهای امنیتی بیگانه، نورچشمی محمدرضا و فرح پهلوی و دربار بود و همین خصوصیات او را به مهرهای ممتاز در بین رجال پهلوی بدل نمود.
دکتر فرهنگ مهر فرزند مهربان در سال 1302 شمسی، چهارده ماه بعد از برادرش بوذرجمهر مهر در خانوادهای زرتشتی در خیابان منوچهری شهر تهران در نزدیکی سفارت انگلستان به دنیا آمد.
مهربان مهر که برخی از او به عنوان «ارباب مهربان» یاد میکنند، از زرتشتیهای کرمان بود که در سن 12 سالگی راهی تهران شد[1] و در تجارتخانه ارباب جمشید مشغول به کار شد.[2]
تشکیل انجمن زرتشتیان توسط ارباب جمشید و کیخسرو شاهرخ در سرای مشیرخلوت بازار تهران، موجب شد تا مهربان مهر نیز همزمان با اشتغال در تجارتخانه، در آن انجمن نیز در سمتهایی چون دبیری، خزانهداری و نایب رئیسی فعالیت کند. حضور ارباب جمشید به عنوان نماینده زرتشتیان در اولین دوره مجلس شورای ملی، پای مهربان مهر را نیز به مجلس باز کرد و مهربان مهر نیز که اینک برای خود در رشته حسابداری صاحب تجربه شده بود، به عنوان حسابدار در مجلس تازه تأسیس مشغول به کار شد که بنابر نقل فرهنگ مهر این فعالیت به مدت 40 سال ادامه داشت و آخرین سمت او نیز رئیس کل حسابداری مجلس بود.[3]
مهربان مهر در دوران فعالیت در دستگاه ارباب جمشید و پس از آن در مجلس شورای ملی و همکاری با ارباب کیخسرو شاهرخ[4] هم فردی آشنا به امور سیاسی شد و هم با افرادی چون اردشیر جی که در صحنه سیاسی ایران و روی کار آوردنِ رضاخان دارای نقش اساسی بود، رفاقت داشت![5]
مهربان مهر بهرغم آن که در مجلس شورای ملی به ظاهر دارای جایگاه مطرحی نبود ولی از شخصیتی کاملاً سیاسی برخوردار بود تا جایی که حرکات و رفتار پسرش فرهنگ مهر را در زمان حضور در دبیرستان فیروز بهرام کاملاً تحت نظر داشت. نمونة این کنترل، مربوط به زمان دستگیری رجبعلی منصور، پدرِ دوست و همکلاس وی حسنعلی منصور در سال 1314ش است. خاطره دکتر فرهنگ مهر در این باره چنین است:
«با حسنعلی منصور خیلی رفیق بودم. سرِ کلاس درباره دستگیری پدرش مقالهای نوشتم... نوشته بودم آخر این چه سیستمی است که افراد را میگیرند و از کار میاندازند و زندانی میکنند، بعد میگویند تبرئه شدند؟... رفتم خانه، پدرم گفت تو امروز سر کلاس چه نوشتی؟ چه گفتی؟... پدرم گفت این حرفها را سر کلاس نمیزنند. تو برای ما اسباب زحمت میشوی.»[6]
این طرز تربیت، به گونهای دکتر فرهنگ مهر را وابسته به نظرات پدرش کرده بود که چگونگی آن را در جای جای خاطرات خود نقل میکند، از جمله در زمان تحصیل در خارج از کشور، که از سوی جهانگیر تفضلی برای عضویت در ساواک تازه تأسیس مورد پیشنهاد قرار گرفت:
«ماجرا را به پدرم گفتم. پدرم گفت مبادا! مبادا! این دستگاه جاسوسی است، مبادا عضو آن شوی، آبرویت میرود. ما اصلاً این کاره نیستیم.»[7]
و این در حالی است که همین پدر در جریانات پس از شهریور 1320ش و سقوط و تبعید ذلتبار رضاخان، که شرایط سیاسی اجتماعی کشور درهم و برهم بود، به فرزندش اجازه داد تا در منزلش جلسات هفتگی با حضور نورالدین کیانوری و حدود 15 نفر از دانشجویان دانشسرایعالی، پیرامون چیستی مرام کمونیستی تشکیل دهد، که خسرو روزبه نیز یکی از شرکت کنندگان در آن جلسه بود.[8]
مهربان مهر در اسفند ماه سال 1353ش از دنیا رفت و مرگ او را شخصیتهای مختلفی از جمله اسدالله علم،[9] فریده دیبا[10] و عبدالرضا پهلوی[11] به دکتر فرهنگ مهر تسلیت گفتند.
بوذرجمهر مهر درباره مادرش که پریدخت نام داشت، میگوید:
«مادر و مادر بزرگم اهل تهران بودند. پدر مادرم اهل یزد بود و تا پایان عمر در اداره دارائی و انبار گندم تهران خدمت میکرد و پس از یک عمل جراحی در تهران درگذشت.»[12]
وی میگوید من چهار دایی داشتم، که دو تن از آنان به نامهای: «فریبرز نامور و فرزان نامور» در مجلس شورای ملی مشغول به کار بودند.
فرهنگ مهر دارای یک برادر به نام بوذرجمهر مهر است که در سال 1301 شمسی، یک سال و دو ماه قبل از تولد او در تهران به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در مدارس جمشید جم، رستم آبادیان و دبیرستان فیروز بهرام سپری کرد و در سال 1319ش برای ادامه تحصیل در رشته پزشکی راهی فرانسه شد ولی به دلیل آغاز جنگ جهانی به ایران بازگشت و در دانشگاه تهران ادامه تحصیل داد و در 1325 فارغالتحصیل شد. در این موقع که اوضاع جهانی رو به آرامی داشت، برای ادامه تحصیل و گرفتن تخصص راهی لندن شد و در رشته داخلى تخصص گرفت. پس از بازگشت به کشور در دانشگاه تهران به تدریس و تألیف پرداخت و مدت 3 سال نیز مدیر مجله دانشکده پزشکى بود. دو دوره نمایندگی انجمن شهر تهران و یک سال نایب رئیسی آن انجمن و همچنین عضویت در انجمن زرتشتیان تهران و نمایندگی آنان در دوره 24 مجلس شوراى ملى از دیگر فعالیتهای اوست. وی در سال 1393 ش در کانادا درگذشت.
وضعیت زندگی خانواده فرهنگ مهر به گونهای است که در برگ بیوگرافی شماره 428 که توسط ساواک برای تعیین وضعیت او تهیه گردیده، در پاسخ این سئوال که «برادران و خواهران با ذکر نام و مشخصات...» نوشتهاند: «راجع به برادر و خواهران ایشان کسی اطلاعی ندارد.» و در پرسشنامه حفاظتی مورخه 19/ 2/ 43 که برای تصدی مسئولیت کمیته حفاظت وزارت دارائی برای ارتباط با ساواک تکمیل نموده، نام خواهران خود را نخستین و مهوش ثبت کرده است.
بوذرجمهر مهر، درباره خواهران خود میگوید:
«دو خواهرم یکی به نام نخستین مهر لیسانسیه مامائی از دانشگاه تهران است که مدتها در بیمارستانهای تهران انجام وظیفه میکرد و دیگری به نام مهوش مهر، لیسانسیه زبان انگلیسی از دانشگاه تهران است که او هم در وزارت مسکن کار میکرد.»[13]
ازدواج دکتر فرهنگ مهر با همسرش پریچهر نادری که از زرتشتیان کرمان بود،[14] در زمانی که به ریاست بیمه ایران منصوب شده بود، صورت گرفت. در زمان ازدواج بیشتر از چهار دهه از عمر وی گذشته بود.[15]
پدر همسرش به نام هرمزیار نادری کرمانی،[16] فرزند ارباب گشتاسب دین یار بود و ارباب گشتاسب، مدتی رئیس انجمن زرتشتیان کرمان و از سوی ناصرالدین شاه، کلانتر زرتشتیها و مؤسس مدرسه ایرانشهر کرمان بود.[17]
چگونگی این ازدواج در نقل خاطرات فرهنگ مهر به این شرح است:
«من همان موقع که میخواستم برای برنامه رهبران بزرگ آیزنهاور به آمریکا بروم، از انگلستان رد شدم. یکی از دوستان من به نام سرگرد بخردنیا... در آن زمان در انگلستان بود. به پریچهر میگوید یک نفر به نام فرهنگ مهر دارد میآید از اینجا برود آمریکا، یک ناهار هم با ماست. تو احیاناً اگر خواستی بیا او را ببین. ایشان نیامد... وقتی به تهران آمدم، از اتفاق روزگار در یک مهمانی ایشان بودند و بنده هم بودم. او را دیدم و رفتم پیشش نشستم و خلاصه در عرض دو هفته به او پیشنهاد کردم با من ازدواج میکنی؟ گفت بله... بعد از دو هفته با هم به هندوستان رفتیم و ازدواج کردیم... پریچهر آن جا هم یکی دو فامیل داشت. خلاصه از آنجا او به لندن رفت که اسبابش را جمع کند و به ایران بیاید، من هم رفتم تهران.»[18]
حاصل این ازدواج 3 فرزند به نامهای: «مهرداد. مهران و میترا» بود که آخرینشان در سال 1350ش، زمانی که فرهنگ مهر در شرف انتصاب به ریاست دانشگاه پهلوی شیراز بود، به دنیا آمد.[19]
الف. ایران
فرهنگ مهر نیز مانند دیگر زرتشتیانی که امکان تحصیل برای آنان فراهم بود، تحصیلات ابتدایی را در دبستان جمشید جم که در سال 1285ش توسط ارباب جمشید تأسیس شده بود، آغاز کرد و دوران متوسطه را نیز در دبیرستان فیروز بهرام که در سال 1311ش توسط یکی از زرتشتیان هند به نام بهرامجی بیکاجی ساخته شد، سپری نمود.
دبیرستان فیروز بهرام محل تحصیل تعداد قابل توجهی از فرزندان رجال سیاسی و نظامی ایران بود که این افراد پس از شهریور 1320ش و در دوران شاهنشاهی پهلوی دوم، در ارکان مختلف حکومتی نقشآفرین بودند.[20] در این دوران فرهنگ مهر دو دوست صمیمی داشت که بر دوستی با آنان پایدار ماند؛ یکی اردشیر جی فرزند شاپور ریپورتر و دیگری حسنعلی منصور فرزند رجبعلی منصورالملک که از سال اول ابتدایی تا فارغ التحصیلی از دانشکده حقوق و علوم سیاسی، که از قضاء یکی از نقش آفرینان در تشکیل آن اردشیرجی میباشد،[21] با او همراه بود.[22]
فرهنگ مهر در دوران تحصیل در دبیرستان فیروز بهرام، سال دهم دبیرستان را به کالج البرز که مدرسه آمریکاییها بود، رفت و دوباره برای ادامه تحصیل به فیروز بهرام بازگشت که علت این رفت و برگشت یک ساله معلوم نیست.[23]
وی پس از پایان تحصیلات متوسطه در خرداد ماه سال 1320ش، هم در کنکور پزشکی شرکت کرد و هم در کنکور دانشکده فنی که در آن موقع محل آن دبیرستان دارالفنون بود و در هر دو رشته پذیرفته شد؛ ولی چون حسنعلی منصور به دانشکده فنی رفت، فرهنگ مهر نیز با او همراه شد و پس از مدت چند ماهی، چون حسنعلی منصور تصمیم به تغییر رشته گرفت، فرهنگ مهر نیز همراه او در کنکور دانشکده حقوق و علوم سیاسی شرکت کرد و باز هم با او همراه شد؛ با این تفاوت که برای این که اجازه تحصیل همزمان در دانشکده فنی و دانشکده حقوق را نداشت، دانشکده حقوق را اصل قرار داد[24] و رشته فنی را در هنرسرایعالی پی گرفت[25] و موفق به دریافت لیسانس مهندسی ماشین شد[26] و مدتی بعد نیز از دانشکده حقوق، لیسانس قضائی دریافت کرد.[27]
ب. انگلستان و آمریکا
فرهنگ مهر که دوران دانشگاه خود در رشته فنی را در هنگامة اشغال ایران سپری کرده بود، پس از دریافت لیسانس در سال 1323ش، بلافاصله به استخدام وزارت دارائی در آمد و در قسمت سیلو که یکی از مهمترین مراکز در این موقعیت زمانی به شمار میرفت، مشغول به کار شد.
با وجود این که در اسناد متعددی زمان دریافت لیسانس حقوق توسط وی، سال 1327ش و در یک سند نیز سال 1328ش نوشته شده، ایشان در نقل خاطرات خود میگوید: «یک سال بعد از مهندسی، لیسانس حقوق را تمام کردم.» و سپس درباره چگونگی رفتن به انگلستان برای ادامه تحصیل توضیح میدهد:
«به علت جنگ، نمیخواستم آمریکا بروم. میگفتند گران است. چون من در مدرسۀ انگلیسی درس خوانده بودم، میخواستم بروم انگلستان. درباره انگلستان هم میگفتند همه چیز، غذا و چیزهای دیگر سهمیه بندی است. ویزا هم نمیدادند. دو سالی صبر کردم و بعد در مدرسه عالی اقتصاد در دانشگاه لندن ثبت نام کردم... و رفتم انگلستان.»[28]
تاریخ دقیق رفتن وی به انگلستان معلوم نیست و در یکی از اسناد خلاصه پرونده اداری او نیز بدون هیچ توضیحی در این باره، نوشته شده «با استفاده از حقوق چهار ماه مرخصی برای معالجه به خارج از کشور (لندن) مسافرت نموده. در پایان مرخصی منتظر خدمت»[29] ولی آنچه مشخص میباشد این است که ایشان در زمان نخستوزیری دکتر محمد مصدق به دلایلی سیاسی که یکی از آنها نوشتن مقاله علیه آیتالله کاشانی(ره) بود[30] از کار اداری کنار گذاشته شد و منتظر خدمت گردید و در همین موقع که احتمالاً باید سال 1331 و بعد از قیام خونین مردم در سیام تیر ماه باشد، عازم لندن شد:
«دوران تحصیلم در انگلستان مصادف شد با زمانی که دکتر مصدق نخستوزیر بود. وقتی میخواستم به فرنگ بروم، منتظر خدمت شدم. درست یادم نیست یک چهارم یا یک سوم حقوق را به منتظر خدمتها میدادند. با خودم گفتم میروم سه سال درباره گندم و این چیزها مطالعه کنم. بعد از سه سال نوشتم که من در اینجا وارد دانشگاه شدهام، میخواهم این حقوق منتظر خدمتیام تمدید بشود. پنج سالی که آن جا بودم، حقوق منتظر خدمتی تمدید شد.»[31]
این ادعای فرهنگ مهر مبنی بر این که «با خودم گفتم میروم سه سال درباره گندم و این چیزها مطالعه کنم. بعد از سه سال نوشتم که من در اینجا وارد دانشگاه شدهام.»، با نقل قول دیگری که گفته: «در مدرسه عالی اقتصاد در دانشگاه لندن ثبت نام کردم. قبولیام را فرستادند. آن قبولی را به سفارت نشان دادم و به هر حال ویزا گرفتم و رفتم انگلستان»[32] با هم متناقض است و نشانگر این است که ایشان در نقل خاطرات خود، یا دچار فراموشی شده و یا بر سبیل معمول خاطرهگویان عصر پهلوی، خاطرات خود را قدری جابهجا کرده و کمی از بسیار را گفته است.
حضور 5 ساله فرهنگ مهر در لندن، منجر به دریافت فوق لیسانس از دانشکده اقتصاد و علوم سیاسی دانشگاه لندن در سال 1335ش و دکترای حقوق دانشکده حقوق دانشگاه ساوتهمپتون (southampton) در سال 1336ش[33] شد. وی در سال 1354 ش نیز، زمانی که ریاست دانشگاه پهلوی شیراز را به عهده داشت، به همراه امیراسدالله علم از دانشگاه پنسیلوانیای آمریکا دکترای افتخاری گرفت.
ب. تألیفات
بازگشت دکتر فرهنگ مهر از انگلستان، همزمان با دوران جابجایی گستردة قدرت از انگلیس به آمریکا بود. در این فرآیند اشخاص و دسته جات متعددی در حال نقشآفرینی بودند که یکی از آنها شورایعالی اقتصاد به رهبری دوست دیرینه او حسنعلی منصور بود. فرهنگ مهر که در زمان فعالیت در اداره سیلو و در دوران اشغال ایران توسط متفقین، با بهائیان به خوبی کار کرده و مورد اعتماد آنان بود، پس از بازگشت به ایران برای همکاری با امیرعباس هویدا و فؤاد روحانی که هر دو از بهائیان بودند، به شرکت نفت رفت که چگونگی آن در بخش مشاغل آمده است.
اولین تألیف او که در گذشته نیز دستی در مقاله نویسی برای نشریات داشت، کتابی با عنوان «حقوق کار و بیمههای اجتماعی» بود که در زمان حضور او در شرکت نفت نوشته شد.[34]
وی پس از حضور در دانشکده افسری برای تدریس، به همراه دو نفر دیگر که نامشان معلوم نیست، کتابی با عنوان حقوق روابط بینالمللی تألیف کرد که دانشکده افسری نیز آن را چاپ نمود و به فراخور حضور در صحنههای مختلف به نوشتن مقالات داخلی و خارجی نیز اقدام نمود.
برخی از دیگر تألیفات وی به این شرح است:
حقوق تجارت شرکتهای انگلستان
مؤسسات انتفاعی و شرکتهای دولتی (از انتشارات دانشگاه تهران)
نظریهای درباره تاریخ اقتصاد نوشته هیکس (ترجمه) (از انتشارات دانشگاه پهلوی)[35]
د. تدریس
فعالیتهای تدریسی فرهنگ مهر از زمان اشتغال در سیلو با راه اندازی کلاسهای اکابر برای با سواد کردن کارگران آغاز شد که با راهاندازی آن به عنوان رئیس آموزشگاه کارگران سیلو نیز شناخته شد[36] و پس از تحصیل در انگلستان و بازگشت به ایران به علت اینکه فردی کاملاً مورد اعتماد دستگاههای امنیتی و حفاظتی بود، بلافاصله در سال 1338ش برای تدریس درس حقوق و روابط بینالمللی به دانشکده افسری دعوت شد.
از سال 1340ش در آموزشگاه عالی حسابداری، تدریس حقوق کار دانشجویان فوق لیسانس و همچنین تدریس حقوق تجارت و حقوق کار و بیمههای اجتماعی را به عهده داشت و همزمان در آموزشگاه عالی مالی وزارت دارایی به تدریس حقوق تجارت و حقوق اساسی و پول و بانک پرداخت و در کنار آن در دانشکده حقوق و اقتصاد و دانشکده علوم اداری و بازرگانی دانشگاه تهران به تدریس حقوق تجارت، حقوق کار و بیمههای اجتماعی، کمپانی، حقوق تجارت شرکتهای انگلستان و حقوق اجتماعی مشغول بود و از سال 1347ش نیز در دانشکده حقوق دانشگاه ملی به تدریس پرداخت.[37]
دکتر فرهنگ مهر در سال 1355ش درباره سوابق فعالیتهای علمی خود نوشت:
«در همه دوران تحصیل ممتاز بودهام. جایزه از رضاشاه کبیر. نزدیک بیست سال در دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی تدریس نمودهام. عضو مؤسس و رئیس مدرسه عالی بیمه ایران و کالج R.C.D بودهام. یکی از اعضای مؤسس انجمن فرهنگ ایران باستان و مدیرعامل آن انجمن بودهام 1341 تا حال. رئیس انجمن... فارسی 1351،1353،1355. مدیر بولتن»[38]
تدریس در دانشکده افسری، او را در بین فرماندهان نظامی ارتش شاهنشاهی دارای جایگاهی ممتاز کرده بود و به همین دلیل همواره در موقعیتهایی که نیروهای نظامی به علت شرایط حاکم بر ایران دچار بحرانهای هویتی میشدند، از او برای توجیه افسران نظامی دعوت صورت میگرفت. نمونههایی از برپایی این جلسات توجیهی مربوط به سال 1343، یک ماه پس از ترور حسنعلی منصور و سال 1357ش در بحبوحة انقلاب اسلامی میباشد.
الف. اداره سیلو
اولین فعالیت شغلی فرهنگ مهر پس از اخذ لیسانس مهندسی ماشین از دانشسرایعالی در آبانماه سال 1323ش، اشتغال در اداره سیلو بود.[39] وی در این باره مینویسد:
«چون زودتر مهندس شدم و دنبال کار میگشتم، رفتم در سیلو، کاری پیدا کردم با رتبه سه. پایه حقوقم صد و چهار تومان بود و هشتاد تومان اضافه برای لیسانسه بودنم میگرفتم. آنجا کار میکردم تا وقتی از رشته حقوق فارغ التحصیل بشوم. سیلو برای من جای بسیار ناراحت کنندهای بود.»[40]
استخدام فرهنگ مهر در سیلو همزمان با اوج مشکلات ناشی از اشغال ایران توسط قوای متفقین بود. حضوری که مردم سراسر ایران را با مشکلات بزرگی روبرو کرد که یکی از عمدهترین آنها تأمین نان بود و آنچه بیشتر بر این فاجعه دامن میزد، علاوه بر سیر کردن شکم نیروهای متجاوزی که سیری ناپذیر هم بودند، صادرات گندم توسط نیروهای متفقین، همراه با احتکار آن توسط سودجویانی بود که در بین آنان مقامهای دولتی نیز بودند.[41]
دکتر فرهنگ مهر از علت انتخاب این شغل در این شرایط دشوار مطلبی بیان نکرده و تنها میگوید:
«در سیلو فساد به حدّ اعلی بود و برای من اصلاً قابل قبول نبود.»[42]
ادعای اشتغال اجباری در سیلو، در حالی صورت میگیرد که در زمان بررسی سوابق وی برای انتصاب به عنوان «معاون اقتصادی وزارت دارائی»، درباره سوابق خدمتی وی در سیلو نوشتهاند:
«در زمان خدمت در سیلو، پرونده اتهامی داشته و در یکی از اعلامیههای صادره به نام گروه اصلاح طلبان وزارت دارائی هم به این موضوع اشاره شده است.»[43]
و در نامه سرگشادهای که در زمان نخستوزیری حسنعلی منصور در 29 بند خطاب به «جناب آقای دادستان کل کشور» نوشته شد، در بند بیست و ششم پیرامون سوابق وی در سیلو آمده است:
«دکتر فرهنگ مهر در 1320 در سیلوی تهران به نام مهندس مسئول آسیاب بوده و با متفقین زد و بند کرده، پول سرشاری به جیب زده و سر از انگلستان بیرون آورده. امروزه دارای ثروت زیاد و مورد توجه حسنعلی منصور و همه کاره وزارت دارائی است و صورت 300 فقره پروندههای درشت مالیاتی که دست چین شده در کشوی میز این آرسن لپن است؛ به قول خودش ده تا از این پروندهها برای تا آخر عمرش بس است.»[44]
فرهنگ مهر مدعی است که در شرایط دشوار کشور در آن سالها برای رهایی از ناراحتیهای خود در سیلو به همراه دو تن از دوستانش که آنان را معرفی نمیکند و تاریخ آن نیز مشخص نیست، تصمیم میگیرند تا کارخانهای برای لیموناد سازی![45] دایر کنند، ولی ورشکست میشوند:
«به هر حال تصمیم گرفتم دیگر کار دولتی نکنم. بعد از مدتی با دو تا از دوستانم لیموناد سازی باز کردیم که ضرر کرد. مجبور شدم دو مرتبه بروم سراغ کاری که حقوق بگیر باشم.»[46]
دوران طلایی اشتغال فرهنگ مهر در سیلو، که از آن به عنوان اشتغال اجباری! یاد میکند، زمانی بود که یکی از افراد تشکیلات بهائیت که سابقة فعالیت در وزارت خواربار را داشت به ریاست سیلو برگزیده شد:
«آن موقع دولت هر دو ماه یک دفعه عوض میشد... برای تعدادی از ادارات خیلی حساس مثل اداره نان و سیلو افرادی از خودشان تعیین میکردند. اینها غالباً آدمهای نادرست بودند تا آن که نعمتالله خان علائی به سیلو آمد... این آدم بهائی بود... او زمانی معاون وزارت خواروبار بود و بعد به استرالیا رفت که آنجا تبلیغات بهائی کند، اما به دلیلی که نمیدانم برگشت، او را رئیس سیلو کردند... روز دوم یا سوم بعد از شروع ریاستش من را به اتاقش خواست؛ گفت شما زرتشتی هستی؟ گفتم بله. گفت پسر ارباب مهربانی؟ گفتم بله. گفت... میخواهم تو را رئیس قسمت آسیاب بکنم. گفتم کسی که این مسئولیت را میگیرد باید رتبه هفت باشد، من تازه رتبه چهار هستم. گفت نه تا من اینجا نشستهام کسی نمیتواند حرفی بزند، تو رئیس آسیابی.»[47]
سیر مشاغلی که فرهنگ مهر در زمان اشتغال در سیلو عهده دار آن بوده، به شرح زیر ثبت شده است:
«کارمند روزمزد. معاون کارخانه بوجاری سیلو. معاون قسمت سیلو. مأموریت برای نظارت توزین اجناس در اداره سیلو. رئیس کارخانجات آسیا. با حفظ سمت مدیر آموزشگاه و کارخانه»[48]
ب. شرکت نفت
اشتغال فرهنگ مهر در سیلو تا زمان نهضت ملی شدن صنعت نفت ادامه یافت ولی در این موقع به علت فعالیتهایی که علیه این نهضت داشت، که در خاطرات خود تنها به نوشتن مقالهای علیه آیتالله کاشانی در جریان قیام سیام تیر اشاره میکند،[49] منتظر خدمت گردید و تصمیم گرفت برای ادامه تحصیل راهی انگلستان شود. مدت اقامت او در انگلستان قریب به شش سال بود و پس از آن در سال 1337ش به ایران بازگشت و چون در زمان فعالیت در سیلو، در همراهی با بهائیهایی که سیلو را در دوران سختی مردم ایران در اختیار داشتند، کم نگذاشته بود، از طریق یکی از بهائیان دیگر به نام فؤاد روحانی که در این موقع از مدیران ارشد شرکت نفت و از تحصیل کردگان در انگلستان و قبلهی او روزنامه تایمز لندن بود، برای ریاست اداره قراردادهای بینالمللی و روابط صنعتی شرکت نفت در نظر گرفته شد:
«وقتی میخواستم به ایران برگردم، فؤاد روحانی در شرکت نفت دنبال یکی میگشت که حقوقدان باشد و در انگلیس تحصیل کرده باشد... بعد از مصاحبهای که با فؤاد روحانی داشتم، او به من پیشنهاد کار کرد و من هم پذیرفتم که در اداره حقوقی و اقتصادی شرکت نفت کار بکنم.»[50]
فرهنگ مهر در آغاز اشتغال در سال 1337ش، با عنوان «مشاور حقوقی و رئیس اداره امور قراردادهای شرکت ملی نفت ایران» مشغول کار شد و پس از یک سال، به ریاست «اداره کل امور بینالمللی و روابط صنعتی» منصوب شد و همزمان برای دریافت پروانه وکالت پایه یک دادگستری نیز اقدام کرد که این پروانه نیز در سال 1338ش خارج از روال قانونی به وی داده شد تا همزمان با اشتغال در شرکت نفت، به کار وکالت نیز مشغول شود. بخشی از این فعالیت در دفتر حقوقی دکتر موحد دیلمقانی بود.[51]
دکتر فرهنگ مهر ضمن ورود به شرکت نفت، هم رئیس اداره قراردادهای بین المللی و روابط صنعتی شد و هم به توصیه حسنعلی منصور با امیرعباس هویدا که در این موقع معاون مدیرعامل و مدیر اداری شرکت نفت بود، ارتباط گرفت. وی دربارة پسوند روابط صنعتی ادارهای که ریاست آن را به عهده داشت، میگوید:
«روابط صنعتی یعنی روابط کارگری. وقتی بین شرکت نفت و کارگرهایش دعوائی میشد، من بایستی به دادگاههای اداری وزارت کار میرفتم و از شرکت نفت دفاع میکردم.»[52]
نامه امیرعباس هویدا به «اداره مرکزی شرکتهای عامل نفت ایران» درباره معرفی فرهنگ مهر در جریان مسائل کارگری شرکت نفت، به این شرح است:
«آقایان نامبرده زیر به سمت عضو رابط به ترتیب زیر معرفی میگردند:
آقای دکتر مهر از طرف اداره حقوقی این شرکت در مسائل قانونی کارگری و تفسیر قوانین مربوطه و آقای نصر از اداره امور اجتماعی این شرکت در امور کارگری (... و اجتماعی، سازمان بیمههای اجتماعی، پروژههای اسکان و نظایر آنها)»[53]
و این معرفی در حالی صورت گرفت که در همین زمان، حسنعلی منصور که به وزارت بازرگانی منصوب شده بود، او را به عنوان «مشاور حقوقی و قراردادهای بازرگانی» خود منصوب کرد تا فرهنگ مهر همزمان با فعالیت در شرکت نفت، با وزارت بازرگانی نیز همکاری داشته باشد.[54]
فرهنگ مهر که در اداره سیلو با حمایت نعمتالله علائی بدون داشتن رتبه لازم اداری به ریاست اداره رسیده بود، در شرکت نفت نیز با حمایتهایی که از وی صورت گرفت، با توسعه دادن تشکیلات اداری خود و اضافه نمودن نیروهایی که نیازی به آن نداشت، رتبة اداری خود را ارتقا داد:
«میخواستم رتبهام بیست بشود و حقوقم بالا برود. طمع داشتم. بشر است دیگر. میخواستم مقامم بالا برود. نمیتوانستم ببینم همکارانم آقای موحد و آقای نیکپی و دیگران، همه رتبه بیست شدهاند و بنده در رتبه هجده ماندهام.»[55]
ج. وزارت دارائی
در سال 1339ش که علی امینی در شرایطی خاص و با نظر و موافقت و حمایت آمریکاییها به نخستوزیری رسید، عبدالحسین بهنیا را که وزیر دارائی بود، در کابینه خود نگه داشت. در این موقع تصمیم گرفته شد تا دکتر فرهنگ مهر که به مدت دو سال با عنوان ریاست اداره قراردادهای بینالمللی، سفرهای منظم به ژنو برای شرکت در کنفرانس «ای ال اُ» داشت و روابط خوبی هم با خارجیان برقرار کرده بود به عنوان مدیرکل نفت و روابط خارجی به وزارت دارائی برود؛ که در این نوبت، باز هم رتبة اداری او برای تصدی این جایگاه، در روابط غیرمعمول اداری اصلاح شد و ترمیم حقوق دریافتی وی که در شرکت نفت بیشتر از وزارت دارائی بود نیز به عهده شرکت نفت گذاشته شد:[56]
«با تأییدات خداوند متعال ما محمدرضا پهلوی شاهنشاه ایران. نظر به استدعای جناب عبدالحسین بهنیا وزیر دارائی که به وسیله جناب امیراسدالله علم نخستوزیر معروض افتاده است به موجب این فرمان دکتر فرهنگ مهر را به سمت مدیرکل وزارت دارائی منصوب فرمودیم. به تاریخ 27 خرداد ماه 1342 شمسی»[57]
این ریاست همراه با «عضویت در کمیسیون دائمی نظارت بر وامهای دولتی» تا زمانی که علی امینی در پست نخستوزیری بود، حتی با جابهجایی وزارت دارائی از بهنیا به جهانگیر آموزگار نیز برقرار بود. پس از سقوط دولت امینی و تشکیل کابینه توسط امیراسدالله علم، عبدالحسین بهنیا برای بار دیگر به وزارت دارائی بازگشت و با این استدلال که مدیر کلی نفت و روابط خارجی، خارج از کادر اصلی وزارت دارائی است، فرهنگ مهر را به ریاست اداره کل اقتصادی نفت و روابط خارجی منصوب کرد و این اداره کلی بود که بخش مهمی از فعالیتهای اقتصادی وزارت دارائی از جمله «انحصارات چای و قند و شکر و شیلات و دخانیات و سیلو و نان» را تحت نظر او قرار داد:[58]
«آقای دکتر فرهنگ مهر مدیر کل سابق نفت، در انتصابات جدید وزارت دارائی به سمت مدیر کل اقتصادی وزارت دارائی منصوب شد و امور نفت و دفتر اقتصادی و نظارت بر مؤسسات مالی و غله و نان و چای زیر نظر وی خواهد بود.»[59]
و این انتصاب در حالی بود که وی در تمام مدت حضور در وزارت دارائی در شورایعالی شرکت نفت نیز شرکت داشت[60] و از اعضای کمیسیون دائم نظارت بر وامهای دولتی وابسته به شورایعالی اقتصاد هم بود.[61]
هنوز چند ماهی از دوران صدارت اسدالله علم باقی بود که عبدالحسین بهنیا از وزارت دارائی رفت و خودِ نخستوزیر سرپرست وزارت دارائی شد. در این موقع بود که مقام دکتر فرهنگ مهر با انتصاب وی به معاونت فنی وزارت دارائی که معاونتی بدیع و تازه تأسیس بود و از آن به عنوان «معاون اول» تعبیر شده است، از مدیرکلی به معاونت ارتقاء داده شد تا علاوه بر ریاست بر موارد قبلی، مسئولیت خزانه که شامل هزینهها و مالیات بر درآمد و مالیات غیرمستقیم بود نیز تحت نظر وی قرار گیرد:[62]
«با تأییدات خداوند متعال ما محمدرضا پهلوی شاهنشاه ایران. نظر به استدعای جناب امیراسدالله علم نخستوزیر به موجب این فرمان جناب دکتر فرهنگ مهر را به سمت معاونت وزارت دارائی منصوب فرمودیم. به تاریخ پانزدهم اسفند ماه یکهزار و سیصد و چهل و دو خورشیدی»[63]
ریاست فرهنگ مهر تا پایان نخستوزیری اسدالله علم و جایگزینی حسنعلی منصور ادامه یافت. در این موقع، او که دوستی دیرینه و بسیار نزدیک با حسنعلی منصور داشت، متوقع واگذاری تصدی وزارت دارائی به خود بود، ولی امیرعباس هویدا در این جایگاه قرار گرفت. برای حل این مسئله تصمیم گرفتند تا فرهنگ مهر را به عنوان قائم مقام وزارت دارائی معرفی کنند که چنین جایگاهی دارای ایراد حقوقی و قانونی بود و در این نوبت امکان نداشت این وضعیت را به نفع وی تغییر داد تا این که پست معاون کل وزارت دارائی با این تعریف که تمامی معاونین آن وزارتخانه تحت نظر وی باشند، ابداع شد و فرهنگ مهر نیز به عنوان یکی از اعضای کابینه در جلسات هیئت دولت شرکت کرد و این اتفاق در دوران نخستوزیری هویدا نیز تکرار شد:[64]
«با تأییدات خداوند متعال ما محمدرضا پهلوی شاهنشاه ایران. نظر به استدعای جناب امیرعباس هویدا وزیر دارائی که به وسیله جناب حسنعلی منصور نخستوزیر معروض افتاده است به موجب این فرمان جناب دکتر فرهنگ مهر را به سمت معاون کل وزارت دارائی منصوب فرمودیم. به تاریخ 28 اردیبهشت ماه 1343 خورشیدی»[65]
نامه سرگشادهای که در این ایام با امضای «جمعیت ترقیخواهان وزارت دارائی» و با عنوان «جناب آقای هویدا وزیر دارائی» منتشر شد، بیانگر وضعیت عملکرد وزیر دارائی و دکتر فرهنگ مهر در این وزارتخانه است:
«باید به این حقیقت تلخ اعتراف نمائید که از امور مالی و اقتصادی کوچکترین اطلاعی نداشته و تا حال، دوران خدمت شما در (کاریر) سیاسی سپری گردیده است. این عدم اطلاع و آشنایی به اوضاع وزارت دارائی، سبب شده که صاحب منصبان بصیر و مطلع و با سابقه را از کار بیکار و اغلب پستهای حساس را به کسانی سپردهاید که یا مانند شاهرخی و کاوسی و غیره ناصالح و بدنامند و یا مانند دکتر مهر و طه و دیگران نمیتوانند در اثر عدم ابتکار و پختگی و تجارب اداری برای این وزارتخانه منشأ اثر و خدمت باشند. به همین دلیل جز هرج و مرج و آشفتگی، کار مثبتی تاکنون انجام نگرفته و وقت وزارت دارائی با حرف و ادعا و صدور دستورات بیمطالعه تلف گردیده است. در مورد اضافه وصولی نیز که بعضی از دوستان شما این افزایش ساختگی را پیراهن عثمان کردهاند، باید به این نکته توجه داشته باشید اگر وصولی بانکها و شرکتهای دولتی را که هر سال به حکم توسعه فعالیت اقتصادی درآمدشان افزایش مییابد، از سایر وصولیها تفکیک نمائید، در 4 ماهه اول سال 43 طبق آمار دقیقی که گزارش شده، مبالغ هنگفتی کسر وصولی دارید که به عقیده کارشناسان وزارت دارائی در هیچ موقعی چنین رکود و هرج و مرج اداری سابقه نداشته است. البته در زمان تصدی جنابعالی اشتباهات و انحرافات بیشماری روی داده و زیانهای هنگفتی به خزانه مملکت وارد گردیده است که به تدریج با مدارک و دلایل کافی بیلان کار شما منعکس خواهد شد.»[66]
وضعیت وزارت دارائی در این موقع و جایگاه فرهنگ مهر در نزد هویدا به گونهای بود که در منزل سناتور جمال امامی درباره آن گفته شد:
«در حال حاضر تنها فرد مورد اعتماد وی، دکتر فرهنگ مهر است.»[67]
در دوران نخستوزیری هویدا، عطش دکتر فرهنگ مهر برای تصدی وزارت دارائی به میزانی بود که به بهانههای مختلف مسئله استعفای خود را مطرح میکرد و در پاسخ هویدا نیز میگفت: «مربوط به شما نیست؛ مربوط است به این که من در اینجا دیگری ترقی ندارم.»؛ این موضوع موجب شد تا امیرعباس هویدا او را به عنوان معاون نخستوزیر به محمدرضا پهلوی معرفی کند:[68]
«با تأییدات خداوند متعال ما محمدرضا پهلوی شاهنشاه ایران. نظر به استدعای جناب امیرعباس هویدا نخستوزیر به موجب این فرمان جناب دکتر فرهنگ مهر را به سمت معاون نخستوزیر منصوب فرمودیم. به تاریخ بیست و پنجم خرداد ماه 1344 خورشیدی»[69]
انتصاب وی به عنوان معاون نخستوزیر درحالی صورت گرفت که دو ماه پس از آن، فردی به نام محمدحسین احمدیپور که در خرمشهر دلال محمولههای نفتی بود، در نامهای به جمشید آموزگار که در این زمان وزیر دارائی بود، نوشت:
«به طوری که در خوزستان شایع است و موضوع صد در صد حقیقت دارد، فرهنگ مهر سرپرست سابق وزارت دارائی[70] بابت دادن قراردادهای نفت در حدود چهار میلیون دلار گرفته، حال تصدیق شود که این عمل جنبه بینالمللی دارد و مرسوم است و عمل خلاف قانونی نیست؛ ولی آیا انصاف است که بنده محمدحسین احمدی پور ساکن خیابان داریوش خرمشهر کاشی 45 دلال سرپائی بازار، همه ساله مبلغی بابت مالیات درآمد دارائی بپردازم و فرهنگ مهر معاون نخستوزیر که هرگز گرمای طاقت فرسا و گرد و خاک خوزستان ندیده و چنین استفاده کلانی کرده، از پرداخت مالیات دلالی معاف باشد. دلارها هم در بانک ژنو موجود است. بدینوسیله به جنابعالی اخطار میشود نه استدعا، چنانچه از ظرف دو هفته پیش آگهی مالیاتی به نام فرهنگ مهر زردشتی صادر نشود، برعلیه شما و اداره بر درآمد تهران اعلام جرم خواهد شد.»[71]
جمشید آموزگار، نه تنها به این گزارش توجهی نکرد که حدود سه ماه پس از آن دکتر فرهنگ مهر را که «نماینده دائم ایران در هیئت مدیره اوپک» نیز بود،[72] به سمت «رئیس هیئت مدیره شرکت سهامی بیمه ایران» معرفی کرد.[73]
د. شرکت بیمه
انتصاب دکتر فرهنگ مهر به ریاست هیئت مدیره بیمه ایران مصادف بود با دعوت دو ماهه دولت آمریکا از وی برای شرکت در برنامهای که در خاطرات خود از آن به عنوان «طرح رهبران بزرگ آیزنهاور» یاد کرده و درباره آن گفته است:
«آمریکا به عدهای از رهبران کشورها که دعوتشان کرده بود، پول میداد تا بروند آمریکا را مطالعه کنند و ببینند و بشناسند.»[74]
خاطره ایشان از چگونگی این انتصاب به شرح زیر است:
«وقتی آمریکا بودم، دو تا کاغذ دریافت کردم یکی از هویدا و یکی از طرف جمشید آموزگار وزیر دارائی... که زودتر برگرد، ما پست ریاست بیمه را برای تو در نظر گرفتهایم. وقتی برگشتم رفتم رئیس بیمه شدم. ریاست بیمه پستی عالی بود و معمولاً آنهائی که از وزارت میافتادند یا منتظر وزارت و نخستوزیری بودند، آنجا میرفتند.»[75]
حدود دو هفته پس از این انتصاب، فرهنگ مهر که «نماینده دائم ایران در هیئت مدیره اوپک» بود، برای شرکت در جلسات کنفرانس اوپک راهی اتریش شد و در حاشیة آن از «بیمه دولتی اتریش و طرز اداره صندوق بازنشستگی کارگران» آن کشور نیز بازدید کرد و به وسیله دو تن از اقوامش که در آنجا به تحصیل مشغول بودند، جلسهای نیز با هدف آگاه سازی دانشجویان ایرانی مقیم اتریش درباره «پیشرفتهای همه جانبه چند سال اخیر ایران تحت رهبری شاهنشاه آریامهر» برگزار نمود.[76]
در این موقع شرکت سهامی بیمه ایران به عنوان بنگاهی اقتصادی مورد توجه و محل درآمد بسیاری از افراد دولتی و غیردولتی بود. انتصاب فرهنگ مهر در سمت مدیر عامل این جایگاه مهم، موجب شد تا یکی از بازرسان شرکت در نامهای خطاب به او، ضمن اشاره به حضور «قریب 29 نفر با سمتهائی از قبیل مشاور عالی مدیرعامل و مشاور عالی هیئت مدیره و بازرس هیئت مدیره و مشاور مطبوعاتی هیئت مدیره و غیره، که حقوقها و مزایای گزافی از شرکت دریافت» میکنند، بنویسد:
«این افراد که احکام آنها بر اثر اقدام اخیر لغو و یا به وزارتخانههای مربوطه بازگشت داده شدهاند، هنوز حقوقهای خود را دریافت میدارند... لازم دانستم توجه عالی را به این موضوع جلب و تقاضا کنم ترتیبی اتخاذ فرمایند که بدون انجام کار و خدمتی، وجوهی به این افراد پرداخت نشود زیرا تصدیق میفرمایند که مجوزی نخواهد داشت.»
ولی دکتر فرهنگ مهر که مانند امیرعباس هویدا اهل مدارا بود، ضمن توضیح این مسئله که باید تا پایان سال نسبت به این مسئله صبر کرد تا حقوق کسانی که به مأموریت آنها پایان داده شده و به محل خدمت خود بازگشتهاند، برقرار شود، در ذیل این نامه او را به نوعی پنهانکاری توصیه کرد و نوشت: «تمنی دارم این مسائل را قبل از این که روی کاغذ بیاورید، مذاکره فرمایید.»[77]
دومین مسافرت فرهنگ مهر پس از گذشت حدود 4 ماه از این انتصاب، به لندن بود که با گذرنامه سیاسی صورت گرفت و از علت و چگونگی آن سوابقی موجود نیست.[78]
فعالیت دکتر فرهنگ مهر در شرکت بیمه ایران، با وجود گزارشهای فراوان مبنی بر تخلفات[79] و سوء استفاده وی ادامه یافت و نه تنها به این گزارشها رسیدگی نشد که در شهریور ماه سال 1350ش ارتقای رتبه گرفت و به ریاست دانشگاه پهلوی شیراز منصوب شد.[80]
ﻫ. دانشگاه پهلوی شیراز
دکتر فرهنگ مهر درباره چگونگی انتصاب خود به ریاست دانشگاه پهلوی شیراز در شهریور ماه سال 1350ش ضمن اشاره به هماهنگیهایی که با امیرعباس هویدا و جمشید آموزگار در رابطه با راهاندازی بیمه مرکزی و تصدی ریاست آن در این موقع داشته، میگوید:
«دو روز بعد، اقبال به من تلفن کرد و گفت بیا ببینمت، پیغامی از طرف شاه دارم. رفتم. گفت امروز صبح پیش شاه بودم، شاه از من پرسید چه کسی را برای ریاست دانشگاه پهلوی در نظر داری؟ گفتم دکتر مهر را. گفت دکتر مهر که هیچ وقت در کار دانشگاهی نبوده. گفتم چرا بوده. الان در بیمه در کادر آر سی دی یک کالج بیمه درست کرده که در آن به زبان انگلیسی درس میدهند و خودش مدیرش است... چون زبان انگلیسی میداند و زبان این مدرسه هم انگلیسی است، زبان دانشگاه پهلوی هم انگلیسی است، من فکر میکنم بهترین انتخاب باشد.»[81]
در جریان این انتصاب، هوشنگ نهاوندی که از ریاست دانشگاه پهلوی به ریاست دانشگاه تهران رسیده بود، به افتخار دکتر فرهنگ مهر که اینک جایگزین او شده بود، مراسم ناهاری در هشتم شهریورماه در باشگاه دانشگاه تهران ترتیب داد، که امیراسدالله علم که رئیس هیئت امنای دانشگاه شیراز بود، به بهانه «گرفتاری قبلی» در این مجلس شرکت نکرد.[82]
انتخاب و انتصاب فرهنگ مهر به ریاست دانشگاه پهلوی شیراز آن هم به صورت غیرمترقبه در شرایطی صورت گرفت که بررسی آن بسیار حائز اهمیت است:
الف. تدارک گسترده برای برپایی جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی که حدود دو ماه پس از این انتصاب، در بیستم مهر ماه سال 1350ش در خرابههای پرسپولیس در حوالی تخت جمشید اجرا گردید.[83]
ب. گسترش فعالیتهای چریکی در کشور و دستگیری اعضای اولیه سازمان مجاهدین خلق در شهریور ماه سال 1350ش که فضای دانشگاهی کشور را به شدت تحت تأثیر قرار داد.
ج. فعالیت گسترده تشکیلات فراماسونری و تشکیلات بهائیت در شیراز، تا جایی که در جلسه محفل بهائیان شیراز در مرداد ماه سال 1350ش گفته شد:
«تمام سرمایههای بانکی و ادارات و رواج پول در اجتماع ایران مربوط به بهائیان و کلیمیان میباشد... چرخ اقتصاد این مملکت به دست بهائیان و کلیمیان میچرخد. شخص هویدا بهائیزاده... و یکی از بهترین خادمین امرالله است... آقایان بهائیان نگذارید کمر مسلمانان راست شود.»[84]
همزمان با این انتصاب پرویز افسر که به طور رسمی در دفتر وزارت علوم اشتغال داشت و با نام اختصاری «پ. الف» با ساواک همکاری میکرد، در خصوص شخصیت فرهنگ مهر و چگونگی همکاری وی با ساواک نوشت:
«اینجانب از چند سال قبل با آقای دکتر فرهنگ مهر آشنایی داشت. دو روز قبل در تهران (دفتر مرکزی دانشگاه) با ایشان ملاقات و در اطراف نحوه کارها و همکاری که مربوط به کارهای وزارت علوم است مذاکره شد و ایشان همه گونه آمادگی خود را برای همکاری و اشتراک مساعی اعلام داشتهاند.»[85]
انتخاب فرهنگ مهر در این موقعیت برای ریاست دانشگاه شیراز، کاملاً حساب شده بود؛ چون او هم دارای شخصیت علمی و دارای کرسی تدریس و صاحب تألیف بود و هم به دلیل شرایطی که در دهة 1320ش و زمان تحصیل در اروپا داشت از مبانی فعالیتهای پنهانی به خوبی آگاهی داشت چرا که در زمان تحصیل در اروپا، هم برای همکاری با سازمان سیا دعوت شد! و هم برای عضویت در ساواک تازه تأسیس و هم پس از ورود به ایران در زمان حضور در وزارت دارائی ضمن عضویت در کمیته حفاظت آن وزارتخانه، اینگونه فعالیتها را تجربه کرد.
اولین اقدامی که فرهنگ مهر در این موقعیت زمانی عهدهدار آن شد، تصفیه تعدادی از اساتید و کارکنان دانشگاه بود:
«براساس بررسی سوابق، استادان، دانشیاران، استادیاران و سایر عناصر آموزشی و اداری دانشگاه شیراز، نامبردگان در پیوست نامه، فاقد صلاحیت تشخیص داده شدهاند که مراتب مورد تصویب قرار گرفته است.»[86]
و برای این که این اقدام از حاشیهها و عکسالعملهای کمتری برخوردار باشد، تصمیم گرفته شد تا بودجه دانشگاه ترمیم شود و به «منظور رفع نیاز شهریور ماه، 5 میلیون تومان در اختیار» وی گذارده شود.[87]
در اولین سال ریاست فرهنگ مهر، بهرغم این که سال تحصیلی دانشگاه پهلوی، به علت این که خوابگاههای دانشجویی در اختیار برگزار کنندگان جشن 2500 ساله قرار داشت، یک ماه دیرتر از وقت معمول شروع شد،[88] ولی او در تلاشی قابل توجه، «علاوه بر مراسم و برنامههای مختلفی که به مرحله اجرا درآورد»، اقدام به چاپ و توزیع کتابهایی که از قبل تألیف شده بود، مانند: «یک شاهزاده هخامنشی. کوروش بزرگ. پایتختهای شاهنشاهی هخامنشی. جهانداری داریوش بزرگ» نمود تا در تعریف و تمجید از وی نوشته شود:
«آقای دکتر فرهنگ مهر ریاست دانشگاه پهلوی از بدو شروع به خدمت در دانشگاه پهلوی، با فرصت کوتاه، مساعی کاملی برای تدوین و اجرای برنامههای جشنهای شاهنشاهی معمول و در به چاپ رسانیدن به موقع و آماده نمودن جهت توزیع در ایام جشنها، تلاش بسیار نمودند؛ مخصوصاً مراسم نیایش دانشجویان و استادان در آستانه شاهچراغ، در افکار و اذهان دانشجویان بسیار مفید بوده است.»[89]
در این موقع که اعتراضهای سراسری نسبت به برگزاری جشنهای 2500 ساله گسترش یافته و فضاهای دانشجویی کشور نیز در اعتراض به دستگیریهای صورت گرفته، که برخی از آن مربوط به جامعه دانشجویی بودند، در التهاب قرار داشت، کنترل خوابگاههای دانشجویی در شیراز که در آن اعلامیه امام خمینی(ره) «در مورد اجازه پرداخت حقوق شرعیه به خانواده مجاهدین اسلام که در راه قیام به جهاد اسلامی به سیاه چال شاه افتادهاند» نیز پخش شده بود،[90] یکی دیگر از اقدامات فرهنگ مهر بود، که مورد اعتراض قرار گرفت:
«ساعت 2230 روز 10 /8/ 50 حدود 25 نفر از دانشجویان خوابگاه شماره 3 باغ ارم در جلوی خوابگاه مذکور اجتماع و از این که ساعت بسته شدن درب خوابگاهها از ساعت 2400 به 2300 تقلیل یافته، اعتراض داشتند.»[91]
البته فرهنگ مهر سعی کرد تا در جریان نقل خاطرات خود، این اقدام را پس از گذشت حدود 4 دهه از آن، به پایبندی به «معتقدات مذهبی و تربیت خانوادگی» خود نسبت داده و درباره آن بگوید:
«در خوابگاه ارم، [همان خوابگاه که اعلامیه امام خمینی (ره) در آن پخش شد] عمارتی مخصوص پسرها بود و عمارتی مخصوص دخترها. میگفتند دخترها به اتاق پسرها میروند و شب با آنها هستند. خب من با آن معتقدات مذهبی و تربیت خانوادگیام با این سیستم موافق نبودم.»[92]
هنوز چند روزی از اعتراض دانشجویان خوابگاه ارم سپری نشده بود که «دانشجویان رشتههای مختلف» از شرکت در امتحانات نیم سال اول امتناع کردند و اعلامیهای در «خوابگاه دانشجویان» پخش شد که در آن آمده بود:
«رفقای دانشجو! چنان که میدانید عمال مرتجع دانشگاه در نظر دارند قریب 60 نفر از دانشجویان را اخراج کنند. اگر چنانچه ادعا میشود ادامه تحصیل این دانشجویان مانع پیشرفت آموزشی است، آیا عوامل زیر که همه نموداری از انحراف سیستم آموزشی دانشگاه است باعث عدم پیشرفت و رکود فکری دانشجو نیست.
1. فشارهای اقتصادی ناشی از شهریه سنگین و کتابهای گران قیمت وارداتی و کمبود کادرها.
2. وجود کلاسهای غیرمجهز 250 نفری و وضع استفاده از آزمایشگاهها.
3. ترویج وقیحانه و مستقیم مواد مخدر بین دانشجویان.
4. گماردن ژاندارمهای نفهم گارد دانشگاهی.
5. نسل تحصیلکرده و نیروی عظیم جوانان را در چنین شرایطی دانشگاه با دست آویز قرار دادن علم و دانش در لابلای کتابهای درسی تئوری که اکثراً حامل تمدن گندیده غرباند، به هدر میدهند و هر آن که به چنین برنامهای تسلیم نشود طرد میکنند.
رفقا سکوت ما یعنی ننگ پذیرفتن اخراج دوستان دانشجوی ما. چرا باید گذاشت چنین آسان با سرنوشت 60 نفر دانشجو بازی کنند. سکوت، یعنی ما نیز حاضریم فردا به همین ترتیب از دانشگاه به سربازخانه اعزام شویم. دانشجو، اینگونه تحمیلات را نمیپذیرد.
با اعلام اعتصاب از صبح دوشنبه 24 آبان از حضور در کلاسها خودداری میکنیم. یکشنبه اتحاد دانشجویان در صحن دانشکده ادبیات، متشکلتر از همیشه خواهد بود.»[93]
دکتر فرهنگ مهر که با امور امنیتی آشنایی داشت، ابتدا دو نفر از دانشجویانی را که مورد شناسایی قرار داده و تحریک را از جانب آنان میدانست، به دفتر خود احضار کرد و مورد تذکر قرار داد و برای خنثیسازی اعتصاب احتمالی روز بیست و چهارم آبان نیز ضمن هماهنگی با ساواک، اعلامیهای در توضیح وضعیت تحصیلی دانشجویان اخراجی آماده کرد که به علت عدم انجام اعتصاب در روز مقرر، از پخش آن خودداری گردید[94] و ساواک شیراز نیز که در متن ماجرا قرار داشت، در گزارشی که روز بیست و چهارم آبان برای اداره کل سوم ارسال کرد، نوشت:
«وضع دانشگاه پهلوی تا ساعت 1000 روز جاری آرام و دانشجویان در کلاسهای درس حاضر گردیدهاند.»[95]
دو روز پس از این اتفاق، در روز بیست و ششم آبان هوشنگ نهاوندی که شایع بود «در زمان تصدی ریاست دانشگاه پهلوی کثافتکاری کرده و 53 میلیون تومان قرض بار آورده»، برای «یک سلسله سخنرانی» به شیراز آمد.[96]
وی در روز پنجم حضور خود در شیراز، یعنی روز اول آذر ماه، برای سخنرانی «درباره نقش دانشگاهها در تحولات اجتماعی» به تالار علم دانشگاه پهلوی رفت. سخنران ابتدایی مراسم، دکتر فرهنگ مهر بود که دانشجویان مذهبی در بین سخنان او با ایجاد سر و صدا، «به طور پراکنده جملات اعتراضآمیزی» اظهار کردند، تا جایی که «این اعمال، موجب رنجش و عصبانیت» وی گردید. این اعتراضات در زمان سخنرانی نهاوندی، اوج گرفت و با شعار «هوشی باید برقصد» همراه شد.[97]
و دو سه روز پس از این مراسم، «کارگران فنی دانشکده مهندسی» که مورد حمایت برخی از دانشجویان نیز بودند، با نوشتن نامهای به فرهنگ مهر، «از کمی دستمزد خود شکایت» نمودند.[98]
برای دکتر فرهنگ مهر که مانند بسیاری دیگر از رجال پهلوی در زمان تسلط قدرت آمریکا در ایران از وابستگی به سیاست لندن به سمت سیاست آمریکا متمایل شده و به محمدرضا پهلوی قول داده بود تا دانشگاه پهلوی را به دانشگاه هاروارد تبدیل کند[99] بهترین بهانه برای از پیش پا برداشتن موانع دانشجویی، که نه تنها با آمریکایی شدن دانشگاه که با رژیم شاهنشاهی نیز مخالف بودند، استناد به ریز نمرات دانشجویان بود که به طور طبیعی شامل بسیاری از دانشجویان انقلابی هم میشد.[100]
تحلیل و نقد یکی از دانشگاهیان از این اقدام که در آذرماه سال 1350ش، حدود سه ماه پس از حضور فرهنگ مهر در دانشگاه پهلوی صورت گرفت، جالب توجه است:
«به دستور رئیس دانشکده، عدهای حدود 70 نفر را از دانشگاه اخراج کردهاند (به خاطر نداشتن معدل). هفته اول آبان ماه که دکتر فرهنگ مهر به مناسبت آغاز سال تحصیلی مطالبی بیان کرد، گفت که تصمیم دارد برای بالا بردن ارزش دانشگاه پهلوی و باز کردن جا برای پشت کنکوریها، دانشجویان کم معدل را اخراج کند.
مطلب اصلی این است که با این عمل، نمیتوان ارزش دانشگاهی را بالا برده و باید اول زیربنای دانشگاه را که دوره دبیرستانی است اصلاح کرد و تغییر داد... برنامه دانشگاه پهلوی کپیهای از دانشگاههای آمریکا است و ظاهراً به همان نحو اداره میشود... استادی، چند روز پیش از آمریکا برای تدریس حقوق سیاسی به دانشگاه پهلوی آمده، وقتی وارد کلاس شده، در فاصله 50 دقیقه 40 تا 50 صفحه از کتاب را که زبان انگلیسی است با زبان مادری خودش مثل بلبل صحبت و تدریس کرده؛ هفته بعد هم همان مطالب را از دانشجو میخواهد و امتحان میکند. حالا کسی که با نمره 1 و 2 در زبان انگلیسی کلاس ششم دبیرستان را پشت سر گذاشته، چطور این کتاب را بخواند و چطور زبان استاد را بفهمد... در این دانشگاه، مظروف فدای ظرف شده... دانشجویان دانشگاه پهلوی مثل کلاغی شدهاند که میخواهد راه رفتن کبک را بیاموزد. این یک حقیقت تلخ است ولی باید قبول کرد و برای اصلاح آن کوشش کرد. اقلاً استاد ایرانی بیاورند و از او بخواهند که به فارسی تدریس کند. کتابها را به فارسی ترجمه کنند تا سطح معلومات دانشجو بالا رود. زبان انگلیسی خوب دانستن که دردی را دوا نمیکند... رئیس دانشگاه میگوید برای پشتکنکوریها میخواهم جا باز کنم؛ وقتی دانشجویان سال دوم. سوم. چهارم. پنجم را از دانشگاه اخراج کردند، چطور میتوانند جای آنها را از پشت کنکوریها پر کنند؟... وقتی دانشجویی به زبان انگلیسی تسلط ندارد، کتاب درسی را نمیتواند بخواند، زبان استاد را نمیفهمد، مطالب را درک نمیکند، دست آخر باید به زبان انگلیسی هم امتحان بدهد و کمی معدل از همین جا سرچشمه میگیرد. بدبختانه دانشگاه پهلوی چنان در مورد زبان انگلیسی کورکورانه تعصب نشان میدهد و میخواهد یک شبه ره صد ساله طی کند که حتی استادان ایرانی هم از دانشجویان میخواهند که دروس را به زبان انگلیسی بخوانند و امتحان بدهند...»[101]
بهرغم این که فرهنگ مهر در نقل خاطرات، از ارتباط بسیار صمیمی با دانشجویان سخن گفته، و در پاسخ مصاحبهگر مبنی بر این که: «معلوم میشود که رابطه شما با دانشجوها خیلی خیلی خوب بود.»، اظهار نموده: «فوق العاده» و علت این مقبولیت را نیز با شوخی و خنده، ناشی از داشتن «مهره مار» دانسته،[102] ولی بنا بر اسناد موجود، وی از ابتدای ورود به دانشگاه شیراز نه تنها در بین اکثریتی از دانشجویان مقبولیتی نداشته که همواره در مراسم سخنرانی خود با اعتراض آنان نیز روبرو میشد:
«نکتهای که در جلسه روز چهارشنبه 10/ 9/ 50 در تالار شمس و جلسات مشابه دیگر که با حضور رئیس دانشگاه برگزار میشد به چشم میخورد، اخلالها و یا سخنان بیموردی است که توسط بعضی از دانشجویان عنوان میگردد و باعث به هم خوردن جلسه و رنجش سخنران میشود؛ کما این که از بدو ورود آقای دکتر مهر، در هیچ یک از اجتماعات دانشجویی از ایشان استقبال نشده و همواره عکسالعملهایی جهت مخالفت و کوچک جلوه دادن وی جریان داشته است.»[103]
و این وضعیتی است که در تمامی مراسم سخنرانی او ادامه داشته تا جایی که در برخی مواقع، فرهنگ مهر را به واکنشهای پاسبانی، مانند آنچه در گزارش زیر آمده وادار میکرده است:
«ساعت 1830 بعدازظهر دوشنبه 29 آذر، وزیر علوم و آموزش عالی در تالار تاجگذاری، درباره آیندهنگری در مسائل تعلیم سخنانی داشت. جلسه از آغاز تقریباً متشنج به نظر میرسید. زمانی که ناطق درباره کمال مطلوب آیندهنگری سخن میگفت، همه دانشجویان و حاضرین در جلسه سخنانش را قطع کردند. رئیس دانشگاه با لحن زنندهای به میان دانشجویان آمد و گفت «تربیت داشته باشید». وزیر علوم که مردی متین و فهمیده به نظر میرسید، از رئیس دانشگاه خواست که به جای خود بازگردد و گفت که فکر میکنم این رفتار غیرمنتظره انگیزهای داشته باشد و بهتر است که دانشجویان اگر مشکلی باشد مطرح کنند.»
یکی از دانشجویانی که در این جلسه سخن گفت، احمد توکلی بود. وی درباره وضعیت ثبت نام خود در دانشگاه پهلوی و همچنین اعتراض به دستگیری یکی از دانشجویان پس از سخنرانی هوشنگ نهاوندی و توهین فرهنگ مهر به دانشجویان صحبت کرد، که واکنش فرهنگ مهر به اظهارات او به این شرح گزارش شده است:
«دکتر فرهنگ مهر در این موقع عکسالعمل تند نشان داد و به دانشجوی مزبور گفت اگر بخواهد وقت جلسه را با این مطالب بگیرد از جلسه اخراج میشود. دانشجویان عموماً به رئیس دانشگاه به خاطر این کار اعتراض کردند و خیلی عکسالعمل آنها شدید بود... در تمام طول جلسه رئیس دانشگاه سعی میکرد از صحبت کردن آن دانشجو جلوگیری به عمل آورد، ولی وزیر علوم مانع از این کار میشد. در جلسه سخنرانی رئیس دانشگاه و وزیر علوم، دو روش متضاد داشتند. رئیس دانشگاه خیلی متکبرانه عصبانی میشد و به دانشجویان پرخاش میکرد، ولی وزیر علوم با متانت خاصی جلسه را آرام میکرد... عموم دانشجویان معتقدند که این رفتار رئیس دانشگاه، ناشی از اطمینانی است که دکتر فرهنگ مهر به موقعیت خود و دوستیاش با نخستوزیر دارد، زیرا در غیر این صورت میبایست رفتاری ملایمتر و متینتر داشته باشد.»[104]
البته لازم به ذکر است که به طور طبیعی فرهنگ مهر به دلیل باورهای اعتقادی و ارتباطی که با بهائیت برقرار کرده بود و در جای خود مطرح خواهد شد، در این موقع با دانشجویان بهائی دانشگاه پهلوی ارتباطات بسیار خوبی داشت تا جایی که تعدادی از آنان برای «راهنمائی میهمانان در ایام جشنهای 2500 ساله تعیین» شده بودند.[105]
در روزهای ابتدایی دی ماه سال 1350ش که چهارمین ماه ریاست فرهنگ مهر بر دانشگاه پهلوی بود، حادثهای در یکی از خوابگاههای دانشجویی به وقوع پیوست که هم چهرة امنیتی او را به میزان بیشتری آشکار کرد و هم تبعیت او از سازمان امنیت شاه را که مدعی بود «تیمسار نصیری نمیتواند به من دستور بدهد.»
ماجرا از این قرار بود که سه نفر از دانشجویان مبارز در یکی از خوابگاهها مشغول ساختن بمب بودند که این بمب منفجر و هر سه نفر آنان در این انفجار کشته شدند. در این موقع دانشجویان دانشکدههای مختلف برای برپایی مراسم تشییع پیکر آنان در روزهای هفتم و هشتم دی ماه در «تالار تاجگذاری» اجتماع کردند که در این اجتماع تعدادی از آنان درباره «ادامه راه کشته شدگان و رسیدن به شهادت» سخنرانی کردند.[106]
بسته شدن درهای ورودی تالارهای دانشگاه به روی دانشجویان در روز نهم دی، منجر به تظاهرات آنان در این روز شد:
متعاقب تصمیمات شورای هماهنگی استان، در شورای دانشگاه نیز که در شامگاه روز یازدهم دی ماه به ریاست دکتر فرهنگ مهر تشکیل جلسه داد، «تصمیم به اخراج و محرومیت از تحصیل 13 نفر از دانشجویان اخلالگر» گرفته شد و این در حالی بود که کلاسهای دانشکدههای علوم و ادبیات. کشاورزی. مهندسی، تعطیل و نیمه تعطیل بود و دانشجویان در پی تشکیل مجلس ترحیم برای دانشجویان کشته شده بودند و اعلامیههایی نیز در این باره توزیع شده بود.[107]
از چگونگی برخوردهایی که در این موقع با دانشجویان صورت گرفت، به علت وقفهای ده روزه در اسناد موجود، اطلاعی در دست نیست، ولی در روز بیست و سوم دی ماه، گزارشی تهیه شد که محتوای آن بیانگر دستگیری تعدادی از دانشجویان است.[108]
پس از این گزارش، باز هم وقفهای یک ماهه در اسناد موجود است و از سرنوشت دانشجویان دستگیر شده خبری نیست، جز این که در روز یازدهم بهمن ماه، در گزارشی که پیرامون «کنترل و بازرسی ورود و خروج در اماکن دانشگاه پهلوی» تهیه گردید، نوشته شد:
«تا کنون در چند نوبت با آقای دکتر فرهنگ مهر مذاکره و لزوم برقراری کنترل و بازرسی مطمئن در کلیه اماکن توصیه شده است.»[109]
بعد از آن که محیط دانشکدهها با اقدامات صورت گرفته امنیتی و انتظامی به ثبات نسبی رسید از یک سو اولیای دانشگاه تصمیم گرفتند تا با راه اندازی یک برنامه تلویزیونی در شبکه محلی استان فارس که مخصوص دانشجویان باشد، گروهی از دانشجویان را جذب و گروهی دیگر را نیز سرگرم نمایند[110] و از سوی دیگر نیز دانشجویان مذهبی تصمیم گرفتند تا با بهره گیری از ایام مناسبتهای دینی، ضمن دعوت از سخنرانانِ مذهبی با برنامههایی که روحیة مبارزه را در دانشجویان به انزوا میکشاند، مقابله کنند که البته در بسیاری از مواقع از طرف ساواک با پیشنهاد آنان مانند آنچه در جریان دعوت از دکتر علی شریعتی پیش آمد، مخالفت صورت میگرفت[111] و این در حالی بود که افرادی چون «آقای دکتر آبراهام لپکن رئیس دانشکده علوم اجتماعی در دانشگاه حیفا در کشور اسرائیل» برای سخنرانی به دانشگاه پهلوی دعوت میشدند و در «منزل رئیس دانشگاه» نیز مورد پذیرایی قرار میگرفتند.[112]
در این ایام که در برخی از مواقع پخش اعلامیههایی هم در فضاهای آموزشی صورت میگرفت،[113] فرهنگ مهر سعی داشت تا وضعیت دانشگاه را طبیعی و آرام جلوه دهد تا جایی که حتی از ارسال تلگراف تعدادی از پزشکان و رزیدنتهای بخش جراحی بیمارستان نمازی خطاب به محمدرضا پهلوی مبنی بر این که: «به شرف عرض همایونی میرسانیم که برای سر و سامان دادن به وضع بدی که در اثر رفتن و استعفاء بسیاری از دانشمندان و اطبائی که قبلاً در این دانشگاه که به نام نامی پهلوی است بودهاند، به وجود آمده است؛ استدعای رسیدگی به وضع بد دانشگاه به وسیله بازرسان مخصوص شاهنشاهی را داریم تا شاید این دانشگاه مجدداً به وضع آشفتهاش سر و سامانی داده شود.» جلوگیری کرد.[114]
در این زمان بهرغم اینکه دوستان فرهنگ مهر سعی داشتند تا با تهیه گزارشهایی نحوه مدیریت او را مطلوب جلوه دهند:
«آقای دکتر فرهنگ مهر ریاست دانشگاه پهلوی ضمن اعمال تدابیر لازمه و در نظر گرفتن جهات و مصالح مختلفه، روش مستدل و قاطعی در برابر کلیه مسائل، به خصوص موارد دانشجویی معمول داشتهاند؛ بدین معنی که در برابر خواستههای غیرمعقول و بی جای دانشجویان، ضمن تفهیم به آنان، محکم ایستادگی مینمایند و به هیچوجه عقبنشینی نمیشود.»[115]
در خرداد ماه سال 1353ش، نحوه برگزاری امتحان زبان انگلیسی مورد اعتراض گسترده دانشجویان قرار گرفت. این اعتراض که با پخش اعلامیه دانشجویی سازماندهی و پس از تجمع دانشجویان منجر به شکستن شیشه و برخی ابزار اداری و ورود نیروهای انتظامی به محوطه دانشگاه و دستگیری «حدود 200 نفر» از آنان شد، بهرغم این که فرهنگ مهر برای شرکت در جلسهای «در پیشگاه علیاحضرت شهبانوی ایران» در تهران بود، به گونهای مورد مدیریت او قرار گرفت که برای بار دیگر وجهة امنیتی او را روشتر کرد:
«ریاست دانشگاه که در تهران از موضوع مطلع میشوند، شبانه وسیله تلفن با مقامات مربوطه امنیتی و انتظامی شیراز تماس و تقاضا میکنند که برای جلوگیری از توسعه وقایع، دانشجویانی که در حال اجتماع و تظاهرات میباشند، محاصره شوند. مأمورین مربوطه نیز با موافقت ریاست دانشگاه به محوطه داخل و آن عده را محاصره تا از توسعه و الحاق بقیه به آنها جلوگیری شود و عدهای حدود 200 نفر جلب میگردند و بدینوسیله از ادامه تحریکات برای صبح روز بعد جلوگیری میشود.»[116]
و پس از آن نیز، یورش به کتابخانههای دانشکدههای مختلف آغاز شد تا مخزن کتابخانهها از کتابهایی که خواندن آنها از نظر ساواک مجاز نبود پاکسازی شود.[117]
در همین ایام، استاد شهید مطهری (ره) برای سخنرانی در روزهای بیستم و بیست و یکم آذرماه سال 1353 به دانشکده ادبیات و علوم دعوت شد. میزان استقبال دانشجویان از این سخنرانی به میزانی بود که درباره آن نوشته شد: «عده شرکت کننده در جلسه، حدود سه برابر ظرفیت سالن» بود. آقای فرتوکزاده که دانشجوی پزشکی بود، در این جلسه ضمن تشکر از شهید مطهری، درباره چگونگی برپایی این جلسه گفت:
«ما چند مرتبه به آقای دکتر فرهنگ مهر مراجعه کردیم تا ترتیب تشکیل این سخنرانی داده شد و این نیاز ما است که اساتید و محققین در این مرکز دانشگاهی گرد آیند و سخنرانی کنند. نامبرده افزود این نیاز ما تبدیل به عطش شده و دلیلش هم وجود این همه شرکت کننده است.»[118]
همزمان با روز شانزدهم آذر ماه سال 1353، هم تعدادی از کلاسها تعطیل شد و هم شعارهایی در محوطه دانشکده علوم و ادبیات داده شد و هم تعدادی اعلامیه پخش گردید که فرهنگ مهر درباره آن به پرویز افسر که اینک مشاور وزیر علوم شده بود، نوشت:
«به اطلاع میرساند که یکی از اعلامیههای دستنویس دفاعیات علی میهن دوست را که در دانشکده ادبیات دیده شده بود، خود اینجانب برای مقامات امنیتی فرستادم و از محتوای آن مطلعم، با توجه به حجم آن، به نظر نمیآید که تعداد زیادی از آن پخش شده باشد.»[119]
و همزمان با این حرکت، اعتراضاتی که به نظر میرسید تنها از ناحیه دانشجویان دانشگاه باشد، به اساتید دانشگاه نیز سرایت کرد:
«اخیراً استادان بخش شیمی دانشگاه پهلوی نامهای جهت آقای دکتر فرهنگ مهر رئیس دانشگاه پهلوی تنظیم و ضمن آن نسبت به تبعیضهایی که بین استادان دانشکده مهندسی با سایر استادان دانشگاه از نظر حقوقی قائل شدهاند، اعتراض نمودهاند.»
رهبر عملیات ساواک شیراز در ذیل این خبر نوشت:
«اخیراً دکتر فرهنگ مهر به طور محرمانه، حقوق استادان دانشکده مهندسی را افزایش داده است. ضمناً طرز رفتار دکتر فرهنگ مهر با استادان، خیلی زننده شده، به طوری که چندی قبل دکتر رازانی را از اطاق خود بیرون کرده.»[120]
در این ایام که رژیم شاهنشاهی خود را در اوج اقتدار میدید و بر اساس آن، محمدرضا پهلوی در سال 1353ش، ضمن اعلام سیستم تک حزبی در کشور، حزب رستاخیز را به عنوان تنها حزب قانونی و عضویت در آن را اجباری اعلام و دستور داد کسانی که با آن مخالف هستند ایران را ترک کنند؛ هم حرکت گروههای مبارز شدت بیشتری یافت و هم حضور تعدادی از نظامیان ارتش شاهنشاهی با لباس نظامی در کلاسهای درس دانشگاه پهلوی، بهانة بسیار مناسبی را به دانشجویان برای اعتراض و تظاهرات فراهم کرد:
«1. به دنبال اعتراض و عدم حضور 940 نفر از دانشجویان دانشکده مهندسی دانشگاه موصوف، به شرکت دانشجویان معرفی شده از طرف ارتش شاهنشاهی با اونیفورم در کلاس درس در مورخه 5/ 10/ 53 و عدم حضور حدود 950 نفر از 1200 نفر دانشجویان دانشکده ادبیات و علوم در پیش از ظهر روز 7/ 10/ 53، بعدازظهر روز 7/ 10/ 53 حدود 600 نفر از دانشجویان دانشکده مهندسی، تحت همان عنوان از حضور در کلاسهای درس خودداری نمودند.
2. پیش از ظهر روز 8/ 10/ 53 حدود 400 نفر از دانشجویان دانشکدههای مهندسی و ادبیات و علوم (جمعاً 2140 نفر دانشجو دارد) به همان عنوان، ضمن عدم حضور در کلاسهای مربوط در نزدیکی سلف سرویس باغ ارم اجتماع و با دادن شعارهای «اتحاد، مبارزه، پیروزی، مزدور برو گمشو»، سایر دانشجویان را به اعتصاب تحریک و سرانجام مبادرت به تعطیلی دو دانشکده فوق نمودند.»
ساواک شیراز که در جریانات اقدامات دانشجویی با فرهنگ مهر کاملاً هماهنگ بود، در این جریان نیز تعدادی را دستگیر کرد و نعمتالله نصیری نیز که گویا چندان از وضعیت دانشگاههای کشور و فعالیتهای دانشجویی خبر نداشت، در ذیل این گزارش نوشت: «بهتر است همه آنها را اخراج و فقط دانشجویان ارتش را بپذیرند.»[121]
در حالی که در روزهای بعدی، دانشجویانِ دیگر دانشکدهها مانند دانشکده کشاورزی نیز به صف تظاهرکنندگان پیوسته بودند، برخورد نیروهای امنیتی، نظامی و انتظامی نیز در مقابله با آن شدت گرفت و با به میدان آمدنِ مأمورین کمیته مشترک ضدخرابکاری، یورش به خوابگاهها نیز آغاز شد:
«ساعت 2345 روز 9/ 10/ 1353 مأمورین کمیته مشترک ضدخرابکاری استان با همکاری مأمورین شهربانی از خوابگاه پارامونت دانشجویان بازرسی به عمل آورده و 26 نفر دانشجویان محرک را دستگیر کردند.»[122]
و در گزارش روز دهم دی ماه نیز نوشته شد:
«تاکنون 34 نفر از محرکین اصلی بازداشت و تحقیقات به منظور شناسایی و دستگیری سایر محرکین ادامه دارد.»[123]
در تابستان سال 1354ش، مسئله استخرهای مختلط دانشجویان دانشگاه پهلوی، به دغدغة امیرعباس هویدا تبدیل شد تا چگونگیِ آن را از فرهنگ مهر جویا شود. فرهنگ مهر که به علت باورهای اعتقادی و تربیتی، نه تنها با اسلام میانهای نداشت که احکام آن را نیز بر نمیتابید، در پاسخ به هویدا، دانشجویان مسلمانی را که نسبت به اختلاط استخرها اعتراض داشتند در تبعیت از محمدرضا پهلوی «ارتجاع سیاه» نامید و نوشت:
«کلیه استخرهای دانشگاه پهلوی (که سه استخر شامل استخر خوابگاه ارم، استخر باجگاه و استخر دانشگاه پزشکی میباشد) مختلط بوده و هست و خواهد بود و هر گزارشی جز این داده باشند، از روی بیاطلاعی یا احیاناً معترضانه بوده است. در چهار سالی که بنده افتخار خدمت در دانشگاه پهلوی را دارم، هر سال اطلاعاتی به من دادهاند که عده قلیلی از دانشجویان به امور دانشجویی دانشگاه فشار میآوردند که استخرها را از صورت مختلط خارج سازند و هر استخر یک روز به دختران و یک روز به پسران دانشجو اختصاص داده شود. هیچگاه به این تقاضاهای «ارتجاع سیاه» توجه نشده و به آنها پاسخ منفی دادهاند و واقعاً مسئلهای نبوده و مشکلی به وجود نیامده است.»[124]
با وجود جوّ سنگین پلیسی که بر فضای دانشگاه حاکم بود، پخش اعلامیههای که گاهی در خوابگاههای دانشجویی صورت میگرفت، در سال 1354ش، به نمازخانه دانشگاه کشیده شد که نمونه آن پخش اعلامیه پاسخ امام خمینی (ره) به استفتاء درباره حزب رستاخیز بود که فرهنگ مهر طبق معمول آن را برای ساواک ارسال کرد.[125]
از این پس به دلیل شرایطی که بر فضای مبارزات، که همراه با درگیریهای مسلحانه خیابانی و کشف خانههای تیمی گروهها بود، حاکم شد و همچنین شکافی که در جریان اعلام مواضع سازمان مجاهدین خلق و خروج آنان از زیر پرچم قرآن، بین مبارزین مسلمان به وجود آمد، محیطهای دانشگاهی را نیز تحت تأثیر قرار داد که این تأثیر در دانشگاه پهلوی به علت شرایط ویژهای که در نوع تدریس و برخورد امنیتی فرهنگ مهر با مسائل وجود داشت و همچنین تسلط فراماسونری بر ارکان مدیریتی دانشگاه، بیشتر بروز پیدا کرد. گزارش دفتر وزارت علوم در سال 1355ش از وضعیت دانشگاه پهلوی بیانگر این نکته است:
«به فعالیت و مدیریت قاطع جناب آقای فرهنگ مهر ریاست دانشگاه پهلوی، سال تحصیلی 2535. 2534 با آرامش کامل طی شد و در سال تحصیلی جاری همین انضباط و نظم و نسق در تمام دانشکدهها مشهود و محسوس است. با ارشاد و راهنمائیها و مراقبتها و نیز عدم گذشتها و چشم پوشیهای بی جا که به طور کلی با هدایت و زیر نظر ریاست دانشگاه و در مسیر حساب شده قرار گرفته، دانشجویان به موقعیت خود و میهن خود واقف [و] دانستهاند که دانشگاه فقط جای درس خواندن میباشد و مکتب شاهدوستی و میهنپرستی است.»[126]
درگذشت ناگهانی دکتر علی شریعتی در 29 خرداد سال 1356ش در لندن خبری بود که جامعه روشنفکری و محیطهای دانشجویی را به شدت تحت تأثیر قرار داد. حدود سه هفته پس از این اتفاق در تاریخ بیستم تیر ماه تعدادی از اساتید «بخش زبان و ادبیات فارسی دانشگاه پهلوی» در نامهای خطاب به فرح پهلوی که دارای 11 امضاء میباشد، ضمن اشاره به برخورد منافقانه رئیس دانشگاه با آنان، با نقل این عبارت که «اولیاء دانشگاه در مقام بحث، آنچه را در دل دارند، انکار میکنند»، به تبعیض موجود در جریان ترفیع اساتید اشاره کرده و نوشتند:
«آنچه در دانشگاه پهلوی، دلهای گرم جوش ما را شکسته و گامهای ره شناسمان را سست میدارد، این است که هر روز و هر لحظه تازیانه تحقیر را بر پشت خویش و بر سر زبان و ادبیات فارسی احساس میکنیم. کارد به استخوان رسیده و چارهای جز بیان درد نیست.
مقررات دانشگاه پهلوی، شرط ترفیع از استادیاری به دانشیاری و استادی را نوشتن یک یا چند مقاله تحقیقی با ارزش در نشریههای معتبر دانسته است. اما به مرور زمان و شاید از آن رو که بیش از هشتاد درصد از همکاران ما را استادان رشتههای علمی و فنی تشکیل میدهند، که همگی فارغالتحصیل دانشگاههای خارج میباشند، این عبارت به اشتباه چنین تفسیر شده است که باید مقالهها به زبان خارجی و در مجلههای خارجی نوشته شود و این ننگی است که ما هرگز تن به آن نسپرده و نخواهیم سپرد.»[127]
دفتر فرح پهلوی این نامه را برای پیگیری به دانشگاه پهلوی ارجاع داد[128] و فرهنگ مهر که از نظر فکری کاملاً وابسته به غرب بود، در پاسخ آن نوشت:
«متأسفانه مجلات فارسی که در ایران وجود دارد، دارای چنان هیئت تحریریهای نیستند که مقالات را سبک سنگین نمایند و این است که در مجلات معتبر فارسی هم مقالات نخبه و درجه یک در کنار مقالات سست و بیپایه فراوان دیده میشود. متأسفانه در ایران هنوز کارهای علمی را با تعارف و رو دربایستی درهم میآمیزیم. این است که معمولاً جز عده معدودی از مقالات چاپ شده در مجلات فارسی، نمیتوانند برای ارتقاء، مورد بررسی قرار گیرند.»[129]
این نامه در زمانی نوشته شد که رحلت شهادتگونة آیتالله سید مصطفی خمینی(ره)، ایران را در آستانة انقلابی بزرگ قرار داده بود و دستور دفتر فرح پهلوی برای پیدا کردن راهی جهت ترفیع اساتید زبان فارسی نیز ره به جایی نبرد.
فرهنگ مهر در خرداد ماه سال 1357ش برای درمان سرطان غده بزاق راهی آمریکا شد[130] و پس از حدود دو ماه به ایران بازگشت. در این موقع جعفر شریفامامی با شعار آشتی ملی نخستوزیر بود و همین مسئله موجب شد تا فرهنگ مهر پس از بازگشت برای تعیین تکلیف و مطرح نمودن مسئله استعفای خود سراغ امیرعباس هویدا و جمشید آموزگار برود، که امیرعباس هویدا به او گفت: «اگر استعفا هم ندهی، تو را بر میدارند.» و جمشید آموزگار نیز گفت: «خُب حالا صبر کن، فکر میکنم برای تو پست دیگری هم در نظر گرفته باشند؛ سفارت هند.»[131]
دکتر فرهنگ مهر در حال و هوای سفارت ایران در هند سیر میکرد که واقعة کشتار مردم در روز 17 شهریور در میدان ژاله تهران، سراسر ایران را تحت تأثیر قرار داد و در همین ایام، روزنامه محلی بهار ایران در 27 مهر ماه 1357، با عنوان این مطلب که «مردم شیراز بیلان عملیات دکتر فرهنگ مهر رئیس دانشگاه پهلوی را خواستارند.»، نوشت:
«در روزهای اخیر عدهای از دانشگاهیان و مردم شیراز به دفتر روزنامه مراجعه نموده و از ما سئوال میکنند دانشگاه پهلوی در زمان تصدی آقای دکتر فرهنگ مهر به چه پیشرفتهائی نائل آمده است! و اصولاً رئیس این دانشگاه چه طرح و برنامههائی تا کنون تدوین و به موقع اجراء گذاشته است.
در پاسخ سئوال این گروه، ما پاسخی نداشتیم چه از کم و کیف اقدامات انجام یافته دکتر فرهنگ مهر اطلاع دقیقی نداریم، اما به طوری که دانشگاهیان و کسانی که به امور دانشگاهی آگاهی دارند میگویند از زمانی که آقای فرهنگ مهر به ریاست دانشگاه پهلوی برگزیده شده نه تنها هیچگونه اقدامی در زمینه تحقیقاتی و رفاه حال اساتید و دانشجویان به عمل نیامده بلکه کارهای ثمربخشی هم که در زمان مرحوم علم و دکتر نهاوندی انجام یافته متوقف مانده است!!
آنچه افکار عمومی بر روی آن صحه گذاشته عدم توجه دکتر فرهنگ مهر به وضع دانشجویان بومی است که هیچگونه اقدامی در جهت رفاه آنان صورت نگرفته است.
بدیهی است رئیس دانشگاهی که در تمام ماههای سال در مسافرت میباشد و برای نمونه هنوز یک ماه به طور مداوم در شیراز توقف نکرده است، چسان میتواند طرح تحقیقاتی ارائه دهد یا گامی در جهت بهبود وضع دانشجویان و اساتید آن بردارد!!!»[132]
با سرنگون شدن دولت شریفامامی، دولت نظامی ازهاری جانشین او شد و شهرهای مختلف کشور در سیطرة حکومت نظامی قرار گرفت. در این موقع، دانشگاه پهلوی شیراز نیز یکی از مراکز مخالفت با رژیم شاهنشاهی بود که طرح مسئله استعفای فرهنگ مهر موجب تزلزل روحیة دوستان و همفکران وی در جریان ریاست دانشگاه گردید تا طی نامهای به تاریخ هفدهم آبان ماه 1357ش به غلامرضا ازهاری بنویسند:
«احتراماً بر اثر وقایع یکشنبه شب چهاردهم آبان ماه 57 که منجر به برخورد بین دانشجویان و استادان با نیروی انتظامی گردید، جناب آقای دکتر مهر بر اثر تأثیرات روحی و همچنین فشار سنگین کار در دو ماهه اخیر، از سمت خود استعفا دادند. در جلسه مورخه پانزدهم آبان ماه که شورای دانشگاه برای بررسی اوضاع دانشگاه پهلوی تشکیل جلسه داده بود، استعفای جناب آقای دکتر مهر مطرح و همکاران به اتفاق نظر دادند که مصلحت دانشگاه در این است که ایشان در این دوره بحرانی کماکان ریاست دانشگاه را عهده دار باشند و تقاضای ایشان پذیرفته نشود. همچنین هیئت علمی دانشکدههای مختلف و اعضای غیرآموزشی دانشگاه به طور جداگانه تقاضا کردهاند که جناب آقای دکتر مهر در سمت خود باقی بماند، استعفای ایشان پذیرفته نشود.»[133]
در این موقع که بسیاری از رجال سیاسی و غیرسیاسی! ایران از کشور خارج شده و یا قصد خروج از کشور را داشتند و شخصِ محمدرضا پهلوی نیز در حال آماده سازی مقدمات فرار خود بود، استعفای فرهنگ مهر نیز، همزمان با تماسی بود که از دربار با او گرفته شد، مبنی بر اینکه: «الان اعلیحضرت دستور دادند که اگر دکتر مهر میخواهد از ایران برود، میتواند برود، هیچ اشکالی ندارد.»[134]
در این زمان نه تنها محیطهای دانشجویی بلکه مؤسسات وابسته به دانشگاه پهلوی به خصوص بیمارستانهای وابسته نیز دچار آشفتگیهای فراوان بود لذا در ذیل گزارشی که پیرامون آن تهیه گردید، نوشته شد: «به قرار اطلاع دکتر فرهنگ مهر با استفاده از بورس در آمریکا به سر میبرند.»[135]
و پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن 1357ش، پایان دوران ریاست 7 سالهی دکتر فرهنگ مهر بر دانشگاه پهلوی شیراز بود.
[1]. نظر فرهنگ مهر با برادرش بوذرجمهر مهر درباره علت آمدن پدرشان به تهران قدری متفاوت است. فرهنگ مهر «امکانات اقتصادی و کاری در تهران» را مطرح کرده و میگوید: «به هر حال پدر من میآید تهران و اول میرود در تجارتخانه ارباب جمشید کار میکند.» و بوذرجمهر مهر میگوید: «پدرم پس از پایان دوره ابتدایی برای ادامه تحصیل به تهران آمد و پس از تحصیل در رشته حسابداری، ادبیات فارسی و انگلیسی به عنوان حسابدار تجارتخانه ارباب جمشید به کار مشغول شد.» فصلنامه تاریخ معاصر ایران. سال هفتم. شماره بیست و هشتم. زمستان 1382. ص 123.
[2]. ارباب جمشید فرزند بهمن، از زرتشتیان یزد بود که از 11 سالگی برای فعالیت در تجارتخانه ارباب مهریان (رستم دینیار مهربان) به بروجرد رفت و پس از هفت سال شاگردی و آموختن رموز تجارت به یزد بازگشت و سپس راهی تهران شد و در سرای مشیرخلوت بازار تهران که محل فعالیت زرتشتیان بود، حجرهای خرید و پس از چندی به یکی از تجار طراز اول ایران تبدیل شد؛ تا جایی که نه تنها با دربار و درباریان ارتباط برقرار نمود که از سوی مظفرالدین شاه ملقب به رئیس التجار نیز شد. ارباب کیخسرو شاهرخ نیز که یکی از شخصیتهای شناخته شده زرتشتی در تاریخ تجاری و سیاسی ایران است، یکی از عوامل او بود. آنچه در باره ارباب جمشید مهم است دو نکته میباشد: اول اینکه در دوران نهضت مشروطیت از هرگونه همراهی با مشروطه خواهان سر باز زد ولی زمانی که فرمان مشروطیت توسط مظفرالدین شاه امضاء شد تغییر روش داد و به صف مشروطه خواهان پیوست. و دوم این که در زمان تشکیل اولین دوره مجلس شورای ملی از دادن نمایندگی به آیات سید عبدالله بهبهانی و سید محمد طباطبائی مانند دیگر اقلیتهای مذهبی سر باز زد و با استفاده از نفوذی که داشت، خود راهی مجلس شد.
[3]. دهباشی حسین، اقلیت و اکثریت، خاطرات دکتر فرهنگ مهر، سازمان اسناد و کتابخانه ملی ج.ا.ا، 1397، ص 1 و 2.
[4]. رفاقت مهربان مهر با ارباب کیخسرو شاهرخ به میزانی بود که هم در جریان ملاقاتهای او با رضا شاه قرار داشت و هم در زمان مرگ مشکوک کیخسرو شاهرخ، یکی از دو نفری بود که اجازه یافت تا جنازه او را رؤیت کند. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین، ص 26 و 27.
[5]. همان. ص 105.
[6]. همان. ص 12.
[7]. همان. ص 41.
[8]. همان. ص 16 و 18.
[9]. رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، دکتر فرهنگ مهر، مرکز بررسی اسناد تاریخی، سند بدون شماره ـ تاریخ: سوم اسفند 1353.
[10]. همان، سند بدون شماره ـ تاریخ: 4/ 12/ 1353.
[11]. همان، سند بدون شماره ـ تاریخ: 5/[12] /1353.
[12]. فصلنامه تاریخ معاصر ایران. پیشین. ص 124.
[13]. فصلنامه تاریخ معاصر ایران. پیشین. ص 125.
[14]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین. ص 224.
[15]. همان. ص 129.
[16]. رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، دکتر فرهنگ مهر، سند شماره لیست 34، شماره ردیف 259 ـ تاریخ: 16/ 2/ 1348.
[17]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین. ص 132.
[18]. همان. ص 131 و 132.
[19]. همان. ص 134. در سند مرکز مدارک وزارت اطلاعات و جهانگردی که در تاریخ 12/ 5/ 51 به قلم وی تنظیم شده، نوشته است: «متأهل و دارای سه فرزند هستم.»
[20]. مهرداد پهلبد. هوشنگ نهاوندی. منوچهر شاهقلی. علینقی فرمانفرمائیان. عبدالرضا انصاری و... از جمله این افراد هستند.
[21]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین. ص 9.
[22]. همان. ص 5.
[23]. همان. ص 7.
[24]. بهرغم این که فرهنگ مهر در خاطرات خود، همزمانی تحصیل در رشته فنی و حقوق را مطرح نموده، ولی در سند مرکز مدارک و اسناد وزارت اطلاعات و جهانگردی که در تاریخ: 10 /12 /2535 تنظیم گردیده، در این باره نوشتهاند: «لیسانسیه از هنرسرایعالی 1323. لیسانسیه از دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران 1327»
[25]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین. صفحه 14 و 15 بوذرجمهر مهر از این دانشسرا با عنوان «دانشکده صنعتی ایران و آلمان» یاد کرده است.
[26]. رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، دکتر فرهنگ مهر، سند خلاصه پرونده وزارات دارائی ـ تاریخ: 30/ 8/ 1341.
[27]. همان، خلاصه پرونده وزارت دارائی ـ تاریخ: 6/ 11/ 1342، حدود یک سال بعد در برگ خلاصه پرونده دیگری که تاریخ تنظیم آن 2/ 8/ 1343میباشد، تحصیلات او «لیسانس مهندسی و لیسانس حقوق از دانشگاه تهران» ثبت شد.
[28]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین. ص 31.
[29]. رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، دکتر فرهنگ مهر، سند خلاصه پرونده وزارت دارائی ـ تاریخ: 6/ 11/ 1342.
[30]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین. ص 33.
[31]. همان. ص 34.
[32]. همان. ص 31.
[33]. این سال در سند دیگری سال 1337ش نوشته شده است. رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، دکتر فرهنگ مهر، سند دانشگاه ملی ایران ـ تاریخ: 10 /9/ 1347 و سند بدون تاریخ و شماره با عنوان مشخصات آقای فرهنگ مهر.
[34]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین. ص 50.
[35]. رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، دکتر فرهنگ مهر، سند بیوگرافی دانشگاه ملی ایران ـ تاریخ: [10/ 9/ 1347].
[36]. این اقدام با توصیه و تحت نظر نعمتالله علائی رئیس بهائی سیلو، صورت گرفت. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین. ص 24.
[37]. رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، دکتر فرهنگ مهر، اسناد دانشگاه ملی ایران ـ تاریخ: 9/ 10/ 1347 ؛ سند بدون تاریخ و شماره با عنوان مشخصات آقای فرهنگ مهر و سند مرکز مدارک وزارت اطلاعات و جهانگردی ـ تاریخ: 12/ 5/ 1351.
[38]. همان، سند مرکز مدارک و اسناد وزارت اطلاعات و جهانگردی ـتاریخ: 10/ 12/ 2535[1355].
[39]. همان، سند خلاصه پرونده وزارت دارائی ـ تاریخ: 30/ 8/ 1341.
[40]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین. ص 15.
[41]. مجد محمدقلی. رضاشاه و بریتانیا براساس اسناد وزارت خارجه آمریکا. ترجمه مصطفی امیری. مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی. ص 456.
[42]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین. ص 16.
[43]. رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، دکتر فرهنگ مهر، سند بیوگرافی. بدون شماره و تاریخ برای تصدی معاون اقتصادی وزارت دارائی.
[44]. همان، نامه سرگشاده به دادستان کل کشور.
[45]. در زمانی که حسنعلی منصور وزیر بازرگانی شد، فرهنگ مهر را نیز به عنوان مشاور خود معرفی کرد. در بند چهارم نامه سرگشادهای که در دوران نخست وزیری او خطاب به دادستان کل کشور نوشته شد، آمده است: «منصور وقتی وزیر بازرگانی بوده، تعداد 700 هزار ویسکی به کمک دو نفر دیگر به ایران وارد میکند؛ بعد از ورود ویسکیها، تصویبنامهای تهیه و خودش به هیئت دولت میبرد که به موجب آن، ورود مشروبات خارجی ممنوع گردد. ظاهر حرف، مثل حرفهای خودش و شرکای حقه بازش خیلی پسندیده بوده، ناگزیر تصویبنامه صادر و در نتیجه قیمت ویسکی از بطری 400 ریال به 900 ریال ترقی میکند و رقمی برابر سه ملیون و نیم تومان گیر منصور و شرکا میآید.» (همان، نامه سرگشاده به دادستان کل کشور.)
[46]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین. صفحات 48 و 55 و 57.
[47]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین. ص 23 از این نمونه ترفیع غیرمعمول اداری باز هم برای ایشان اتفاق افتاده که در جای خود آمده است.
[48]. رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، دکتر فرهنگ مهر، سند خلاصه پرونده وزارت دارائی ـ تاریخ: 6/ 11/ 1342.
[49]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین. ص 33.
[50]. همان. ص 42. در این موقع، یکی از برادران فؤاد روحانی به نام منوچهر نیز در اداره حقوقی شرکت نفت مشغول به کار بود.
[51]. همان. ص 44.
[52]. همان. ص 46.
[53]. رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، دکتر فرهنگ مهر، سند شماره: 17121/ 7/ 1/ ـ تاریخ: 20/ 9/ 1338.
[54]. همان، سند بدون شماره ـ تاریخ: 21/ 11/ 1338.
[55]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین. ص 47 و 48.
[56]. همان. ص 53 تا 56 و رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، دکتر فرهنگ مهر، سند شماره: 3424 ـ تاریخ: 18/ 3/ 1342.
[57]. رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، دکتر فرهنگ مهر، سند شماره: 2143 ـ تاریخ: 10/ 4/ 1342.
[58]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین. ص 77.
[59]. رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، دکتر فرهنگ مهر، سند بدون شماره ـ تاریخ: 25/ 12/ 1342.
[60]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین. ص 96.
[61]. رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، دکتر فرهنگ مهر، سند خلاصه پرونده وزارت دارائی ـ تاریخ: 6/ 11/ 1342.
[62]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین. ص 83 و همین کتاب، سند شماره: 47664 ـ تاریخ: 10/ 11/ 1342.
[63]. رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، دکتر فرهنگ مهر، سند شماره: 8790 ـ تاریخ: [15/ 12/ 1342]
[64]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین. ص 91 و 97 و 101 و سند شماره: 2024 ـ تاریخ: 22/ 2/ 1343.
[65]. رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، دکتر فرهنگ مهر، سند شماره: 1514 ـ تاریخ: 18/ 3/ 1343.
[66]. همان، نامه سرگشاده جمعیت ترقیخواهان وزارت دارائی.
[67]. همان، سند شماره: 1199/ 322 ـ تاریخ: 2 آبان 1343.
[68]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین. ص 114.
[69]. رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، دکتر فرهنگ مهر، سند شماره: 1382 ـ تاریخ: 17/ 4/ 1344.
[70]. در زمان مسافرت جمشید آموزگار در اردیبهشت ماه سال 1344ش، امیرعباس هویدا در حکمی که خطاب به فرهنگ مهر صادر کرد، نوشت: «تا مراجعت جناب آقای آموزگار وزیر دارائی، امور وزارت دارائی را از طرف اینجانب کماکان انجام دهید.» همان، سند شماره: 11798 ـ تاریخ: 13/ 2/ 1344.
[71]. همان، نامه بدون شماره ـ تاریخ: 14/ 6/ 1344.
[72]. همان، سند شماره: 1561 ـ تاریخ: 29/ 9/ 1344.
[73]. همان، سند بدون شماره ـ تاریخ: 14/ 9/ 1344.
[74]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین. ص 120.
[75]. همان. ص 126.
[76]. رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، دکتر فرهنگ مهر، سند شماره: 1561 ـ تاریخ: 29/ 9/ 1344.
[77]. همان، سند شماره: 1 ـ تاریخ: 6/ 11/ 1344.
[78]. همان، سند شماره لیست 7 شماره ردیف 162 ـ تاریخ: 24/ 1/ 1345.
[79]. تعدادی از این گزارشها در بخش اسناد رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، دکتر فرهنگ مهر آمده است.
[80]. همان، سند دفتر مخصوص شاهنشاهی به تاریخ چهارم شهریور ماه 1350.
[81]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین. ص 133 و 134.
[82]. رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، دکتر فرهنگ مهر، سند دعوتنامه بدون تاریخ و شماره.
[83]. در جریان برگزاری این جشن، تمام خوابگاههای دانشگاه پهلوی در اختیار برپا کنندگان آن بود. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین. ص 136.
[84]. امیرعباس هویدا به روایت اسناد ساواک. ج 2. ص 156. سند شماره 11181/ﻫ ـ تاریخ: 19/ 5/ 1350.
[85]. رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، دکتر فرهنگ مهر، سند شماره: 3744 ـ تاریخ: 21/ 6/ 1350.
[86]. همان، سند شماره: 879/ 353- 3/ 6/ 1350، متأسفانه لیست اسامی مورد نظر در سوابق موجود نبود. فرهنگ مهر در خاطرات خود درباره این حرکت و چگونگی ملاقات با لحسائی رئیس ساواک شیراز، ضمن این که تعداد اسامی لیست مورد نظر را 24 دانشجو و 8 استاد عنوان نموده، گفته است: «گفت تیمسار نصیری امر فرمودند که اینها باید بیرون بشوند. گفتم تیمسار نصیری نمیتوانند به من امر کنند. اگر حرفی دارند به علم، رئیس هیئت امناء یا به وزیر علوم بگویند تا آنها به من ابلاغ کنند.» خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین، ص 142.
[87]. رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، دکتر فرهنگ مهر، سند شماره: 2349/ 322 ـ تاریخ: 25/ 6/ 1350.
[88]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین. ص 136.
[89]. رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، دکتر فرهنگ مهر، سند شماره: 3988 ـ تاریخ: 16/ 8/ 1350.
[90]. دانشگاه پهلوی به روایت اسناد، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1397، ص 329.
[91]. رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، دکتر فرهنگ مهر، سند شماره: 13768/ ﻫ ـ تاریخ: 16/ 8/ 1350.
[92]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین. ص 144.
[93]. رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، دکتر فرهنگ مهر، سند شماره: 1006 ـ تاریخ: 23/ 8/ 1350.
[94]. همان، سند شماره: 4010/ 322 ـ تاریخ: 24/ 8/ 1350.
[95]. همان، سند شماره: 14006/ ﻫ ـ تاریخ: 24/ 8/ 1350.
[96]. همان، سند شماره: 14310/ ﻫ ـ تاریخ: 1/ 9/ 1350.
[97]. همان، سند شماره: 14311/ ﻫ ـ تاریخ: 2/ 9/ 1350.
[98]. همان، سند شماره: 14369/ ﻫ ـ تاریخ: 6/ 9/ 1350.
[99]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین، ص 143.
[100]. توجه به اسامی دانشجویانی که در بخش ضمائم کتاب رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، دکتر فرهنگ مهر آمده و مواردی که در مقابل نام آنان نوشته شده، مؤید این مطلب است.
[101]. همان، سند شماره: 14680/ ﻫ ـ تاریخ: 14/ 9/ 1350.
[102]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین، ص 144.
[103]. رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، دکتر فرهنگ مهر، سند شماره: 14759/ ﻫ ـ تاریخ: 15/ 9/ 1350.
[104]. همان، سند شماره: 15511/ ﻫ ـ تاریخ: 6/ 10/ 1350.
[105]. دانشگاه پهلوی به روایت اسناد. پیشین. ص 327.
[106]. رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، دکتر فرهنگ مهر، سند شماره: 16036/ ﻫ ـ تاریخ: 20/ 10/ 1350.
[107]. همان، اسناد شماره: 3999/ 322 ـ تاریخ: 12/ 10/ 1350 ؛ شماره: 1006 ـ تاریخ: 13/ 10/ 1350.
[108]. همان، سند بدون شماره ـ تاریخ: 23/ 10/ 1350.
[109]. همان، سند شماره: 16712/ ﻫ ـ تاریخ: 11 /11/ 1350.
[110]. همان، سند شماره: 16819/ ﻫ ـ تاریخ: 12/ 11/ 1350.
[111]. همان، سند شماره: 868 ـ تاریخ: 17/ 7/ 1351.
[112]. همان، سند شماره: 17665/ ﻫ2 ـ تاریخ: 1/ 8/ 1353.
[113]. همان، سند شماره: 31/ 45/م ـ تاریخ: 11/ 10/ 1351.
[114]. همان، سند شماره: 19276/ ﻫ ـ تاریخ: 11 /11/ 1351.
[115]. همان، سند شماره: 204 ـ تاریخ: 31/ 2/ 1352.
[116]. همان، سند شماره: 328 ـ تاریخ: 25/ 3/ 1353.
[117]. همان، سند شماره: 2273/ 323 ـ تاریخ: 20/ 7/ 1353.
[118]. سند شماره: 17866/ ﻫ2 ـ تاریخ: 23/ 8/ 1353 اداره کل سوم ساواک درباره علت موافقت با برگزاری این سخنرانی به ساواک شیراز نوشت: «اگر ساواک با هر پیشنهاد دانشگاه مخالفت کند عنوان خواهند نمود که قادر به اجرای اوامر در مورد گفت و شنود و ارشاد نمیباشد.» دانشگاه پهلوی به روایت اسناد، پیشین، ص 290 و 291.
[119]. رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، دکتر فرهنگ مهر، سند شماره: 3/ 22/م ـ تاریخ: 20/ 9/ 1353.
[120]. همان، سند شماره: 18184/ ﻫ2 ـ تاریخ: 21/ 9/ 1353.
[121]. همان، سند بدون شماره و تاریخ.
[122]. همان، سند شماره: 1006 ـ تاریخ: [10 /10/ 1353].
[123]. همان، سند بدون شماره و تاریخ.
[124]. همان، سند شماره: 6/ 20/م ـ تاریخ: 18/ 5/ 1354.
[125]. همان، سند شماره: 16/ 15/م ـ تاریخ: 28/ 7/ 1354.
[126]. دانشگاه پهلوی به روایت اسناد، پیشین، ص 371.
[127]. رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، دکتر فرهنگ مهر، نامه اساتید زبان فارسی به فرح پهلوی. 20/ 4/ 2536[1356].
[128]. همان، سند شماره: 9791/ 67/م ق /4 ـ تاریخ: 17/ 8/ 1356.
[129]. همان، سند شماره: 30/ 20 د ر ـ تاریخ: 14/ 9/ 2536[1356].
[130]. همان، سند شماره: 1928/ 4/م ـ تاریخ: 4 /4/ 2537[1357].
[131]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین، ص 185.
[132]. رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، دکتر فرهنگ مهر، بریده روزنامه بهار ایران. 27 مهر1357.
[133]. همان، سند شماره: 5662/د م ـ تاریخ: 17/ 8/ 1357.
[134]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین، ص 206.
[135]. رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، دکتر فرهنگ مهر، سند شماره: 19841/ ﻫ2 ـ تاریخ: 23/ 9/ 1357.
دکتر فرهنگ مهر
دکتر فرهنگ مهر
شاه، اسدالله علم و فرهنگ مهر
فرهنگ مهر در حال بوسیدن دست محمد رضا پهلوی
تعداد مشاهده: 14437