مروری بر زندگی و مبارزات سیاسی مرحوم آیتالله حاج ملاعلی کنی
تاریخ انتشار: 11 مهر 1403
تولد و تحصیلات
عالم مجاهد و فقیه فرزانه، آیتاللهالعظمی علی کنی[1] (قدسسره) معروف به حاج ملاعلی کنی یا ملاعلی آملی،[2] ملقب به رئیسالمجتهدین[3] از اکابر علمای امامیه اوایل قرن چهاردهم هجرت و فقیهی اصولی، رجال شناس و بسیار جلیلالقدر و محقق دقیقی بود.[4] ایشان در سال 1184 شمسی(1220 قمری) در روستای کن در خانه قربانعلی آملی متولد گردید. اصل او از آمل مازندران بود که خانوادهاش از آمل به تهران مهاجرت کرده بودند. ایشان در پایان کتاب «توضیح المقال فی علم الرجال» مینویسد: «نام من علی، متولد 1220 قمری در قریهای نزدیک تهران به نام کن (به تشدید نون) که در دامنهی کوهی قرار گرفته و عربها دامنهی کوهها را «کن» مینامند چنان که خداوند در قرآن میفرماید: «و جعل من الجبال اکناناً»[5]
آیتالله کنی از همان ابتدای کودکی در اندیشه حضور در حوزه علوم دینى بود، لیکن با مخالفت خانوادهاش روبرو گردید. به همین دلیل مخفی از پدر دروس مقدماتی را خوانده[6] سپس با کسب رضایت آنان [در 20 سالگی] راهى حوزه تهران گردید و از آنجا به اصفهان رفت و در آن شهر از محفل درس استادى چون سید اسدالله اصفهانی استفاده کرد.[7]
عزیمت به نجف اشرف
معظمله سپس آماده سفر به نجف اشرف شد و از ذخایر گرانسنگ آن حوزه بهره برد. اساتید ایشان در حوزه نجف عبارت بودند از آیات عظام: شیخ محمدحسن نجفى معروف به صاحب جواهر، شیخ حسن کاشفالغطاء و شیخ مشکور حولاوى نجفى. علاوه بر حوزه نجف، شیخ على کنى در جوار آستان مقدس حضرت امام حسین(علیهالسلام) از محضر دو استاد برجستهاى چون شریفالعلماء مازندرانى و سید ابراهیم قزوینى معروف به صاحب ضوابط کسب فیض کرد و دوره عالى فقه و اصول را گذراند. [8]
حاج علی کنی در تحصیل به چنان مرتبهای دست یافت که صاحب جواهر بر فراز منبر تدریس در میان صدها شاگرد پژوهشگرش تنها به اجتهاد ایشان و سه تن[9] دیگر از تلامیذ کوشا و فاضل خود تصریح نمود. [10]
مرحوم علامه میرزا محمدعلی مدرس خیابانی تبریزی در مورد مقام علمی ایشان میفرماید: «در لغت و فقه و اصول و حدیث و رجال و تفسیر و اکثر علوم متداوله متبحّر و....مرجع استفاده اکابر و فحول بوده...»[11]
ورود به تهران
مرحوم حاج علی کنی پس از تکمیل مراتب علمی و گرفتن اجازه اجتهاد، در سال 1262 ق[12] به عزم زیارت مرقد پاک حضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام و به قصد دیدار اقوام و خویشان به ایران امد و در تهران ساکن شد. [13]چند سال پس از ورودش به تهران آن چنان موقعیت علمی و اجتماعی یافت که در سال 1271 ق (بین سالهای 1233-1234 ش) رساله عملیهاش به چاپ رسید و نسخههای آن در تمام نقاط ایران رواج یافت.[14]
محمدحسن خان اعتمادالسلطنه وزیر انطباعات و دارالترجمه دوره ناصری درباره آن عالم فرزانه و مجتهد یگانه نوشته است: «حاجی مولی علی مجتهد کنی از عظمای علمای اسلام است. به عزت نفس و مناعت جانب از ابنای جنس امتیاز داشت. اهل دیوان وی را رئیس المجتهدین مینوشتند و حق تعالی آن عالم عامل و فقیه کامل را به فرط ثروت و طول عمر و نفاذ امر اختصاص بخشیده بود. اکثر علما و رؤسای طهران به تربیت و ترویج او اعتبار یافتند و به مدارج و مقامات رسیدند.»[15]
اعتمادالسلطنه در ادامه با اشاره به اشتهار و اعتبار علمی آن عالم فرزانه نگاشته است: «اشتهار و اعتبار این بزرگوار در دین و دولت و ملک و ملت به اعلی درجه کمال بود. و صیت[شهرت، آوازه] بزرگی و عظمت شأنش از آسیا به سایر قسمتهای کره ارض نیز رفته و همه جا را فروگرفته بود. احترام و اکرامی که این پادشاه ایده الله [ناصرالدین شاه] به این عالم عامل و فقیه کامل میفرمود کمتری از مجتهدین را نصیب افتاد...»[16]
به گفته علامه مرحوم سید محمدمهدی کاظمی خوانساری: آن مرحوم از اعجوبههای دهر و اکابر علماء عصر خود بود. ماهر بر علوم عرب و لغت و قرائت، جامع بین روایت و درایت، عالم تفسیر و صناعت حدیث، حافظ رجال و انساب، عارف معقول، مجتهد در فروع و اصول، با شناختی وسیع، صاحب دانش فراوان، دارای اختراعات و استنباط و تحقیقات عمیق، محبوب خاص و عام، مرجع فتاوی و احکام، بزرگ و با شکوه در چشمان بزرگان و حکام بود. در امر به معروف و نهی از منکر از نکوهش و سرزنش بدگویان نمیهراسید. و بالجمله وی آیتالله العظمی و نایب الامام - بدون هیچ شک و تردید - به شمار میرفت.[17]
شاگردان
مرحوم حاجی با ورود به ایران به تدریس فقه و اصول پرداخت و عدهی بی شماری از هر سو برای استفاده از دانش او به محضرش شتافتند برخی از شاگردان معظمله عبارتند از: حضرات آیات: شیخ موسی شراره عاملی (که اصول را نزد مرحوم حاجی خوانده است.)، حاج شیخ محمد باقر نجم آبادی (صاحب رساله مشتق)، آقا سید محمود حیاطشاهی، آقا سید محمد لواسانی (پدر آیتالله سید محمدکاظم عصار)، آقا سید محمد مرعشی (صاحب تقریرات درس مرحوم حاجی)، مولی محمدعلی خوانساری، حاج میرزا حسین نایبالصدر، آقا شیخ اسدالله تهرانی (داماد مرحوم حاجی)، ملا محمدتقی بن محمد امین سنجانی،آقا شیخ محمدحسین گرگانی (وی از مرحوم حاجی اجازه روایت دارد) و مرحوم آقا شیخ حسین بافقی(وی از خواص اصحاب مرحوم حاجی بوده و از جانب ایشان تولیت بعضی از اوقاف را به عهده داشته است.)[18]
تألیفات
مرحوم آیتالله العظمی کنی در طول عمر پر بار خویش، لحظهای نیاسود و از دقایق زندگانی خود بهرهها برد و در خلال دهها وظیفهی دینیاش، قلم به دست گرفت و کتابهای بسیار در فقه، اصول، رجال، درایه، و دیگر علوم از خود بر جای گذاشت.
آثار گرانبهای این عالم فرزانه عبارتند از: ارشاد الأمّه،[19] ایضاح المشتبهات،[20] تحقیق الدلائل فى شرح تلخیص المسائل (شامل مباحث مستقلى چون کتاب البیع، کتاب الخیارات، کتاب القضاء و کتاب الشهادات،[21] کتاب الطهاره و کتاب الصلاه)، تلخیص المسائل، توضیح المقال فى علم الدرایه والرجال،[22] حاشیه بر قواعد،[23] رسالهاى در استصحاب، رسالهاى در اوامر و نواهى، رسالهاى در مفاهیم و مواعظ حسنه.[24]
خدمات عامالمنفعه
رسیدگى به ضعیفان، دستگیرى از مستمندان و تلاش در پى رفع گرفتارى نیازمندان را از صفات بارز مرحوم ملا على کنى برشمردهاند. مرحوم علامه شیخ آقا بزرگ تهرانی در باره این ویژگی حاج شیخ مینویسد: وی حق نعمت را کاملاً ادا کرد. چشمههای احسان از دستانش میجوشید، و عطایا و هدایای بسیاری از سوی او بر مردان علم و رجال دین - که به سبب ناملایمات روزگار جامه نیاز پوشیده بودند - به ویژه درماندگان، یتیمان و نیازمندان و بیماران نثار میشد. او پدر دلسوز برای ایشان بود، و آنان در زمان زندگانیش به آسایش و نعمت و سرور و شادمانی میگذرانیدند. از گوشه و کنار شهرها به قصد بهرهمندی از عطایای حاجی به سویش میشتافتند. و هیچ گاه کسی ناامید از درگاهش بازنگشت. هر آنچه را که به او هدیه میدادند. به دیگران میداد و چیزی را پیش خود باقی نمیگذاشت....» [25]
او چون پدرى دلسوز، بسیارى از یتیمان درمانده را تحت تکفل قرار داده و براى گذران زندگى آنان مقررى مناسبى در نظر گرفته بود و همچنین براى حل مشکل بیمارانى که بنیه مالى ضعیفى داشتند، مکانهایى را به منظور پرداخت پول داروها در نظر گرفته بود تا آنان با دریافت مبلغ آن، به درمان خود اقدام کنند.[26]
ساخت آب انبار و کاروانسرا به منظور رفاه و آسایش قافلهها - چون کاروانسرایى در خاتون آباد - نیز از خدمات عمومى و عام المنفعه حاجى بود.[27]
عملکرد سیاسی - اجتماعی مرحوم حاج ملاعلی کنی
رفتار و سلوک سیاسی مرحوم حاج ملا علی کنی به نحوی بود که توانست علی رغم شرایط نامساعد و محدودیت امکانات علما در مقابل دستگاه حاکمه، قاجارها را به طور مؤثرتری تحدید کند و تحت فشار گذارد؛ لکن خطر دو قدرت روس و انگلیس و رقابت خرد کننده آنها در ایران به حدی بود که ایشان را به پیروی از سیاستی خاص و گاه پندآمیز و قدرت بخشیدن به دولت ایران در برابر آن دو قدرت خارجی ناچار کرد، اما در همان حال میکوشید تا قدرت دولت را در مقابل مردم محدود و حتیالامکان از مردم، رفع ظلم کند و هرگاه اولیای امور و یا شخص ناصرالدین شاه اغفال یا تطمیع میشد و قسمتی از ثروت ملت ایران را (که در حقیقت جزئی از استقلال و حاکمیت مردم محسوب میشد) به اجانب واگذار میکرد، اولین و مهمترین صدای اعتراض و حرکت عصیانآلود از آن مرحوم بود و به قدری به شاه فشار میآورد که وی را به لغو قرارداد یا امتیاز نامه وادار میکرد؛ چنان که در مورد قرارداد «رویتر»[28] چنین رخ داد و آن مرحوم در نامه شدیداللّحنی که حاکی از بینش سیاسی و قاطعیت و جسارت و قدرت روحی او است؛ شاه را سخت نکوهش میکند و بر لغو امتیاز پای میفشارد.[29] شاه نیز ناچار به لغو امتیازنامه میشود.
نفوذ سیاسی حاج ملاعلی کنی
به گواه تاریخ «حاج ملاعلی کنی از اواسط سلطنت ناصرالدین شاه در طهران به واسطه توجه مردم به او، نفوذ فوقالعادهای پیدا نمود و شاه از وی ملاحظات بسیاری میکرد و رعب و هراسی فراوان داشت.»[30]
ساموئل گرین ویلر بنجامین - نخستین سفیر آمریکا در ایران - در خاطرات خود در مورد تأثیر و نفوذ کلام آیتالله علی کنی مینویسد: «یک اشاره از طرف او کافی است که شاه را از تخت سلطنت به زیر آورد هر فرمانی و دستوری که درباره خارجیان و غیر مسلمانان ایران صادر کند، فوراً از طرف مردم اجرا میگردد. سربازان گارد محافظ سفارت امریکا در تهران به من گفتند با آن که از طرف شاه مأمور حفاظت جان من و اعضای سفارت شدهاند، اگر حاج ملاعلی به آنها دستور دهد، بدون درنگ من و دیگر اعضای سفارت را خواهند کشت.»[31]
همچنین درباره ترس شاه و شاهزادگان از ایشان آمده است: «از سلطان و شاهزادگان و امراء کسى را جرأت آن نیست که بىاذن ایشان اقدام بر تکلم نماید و یا بىمشورت ایشان اجراى مطلبى بنماید. امراى عصر حتى ناصرالدین شاه قاجار از وى خائف مىبودند و شاه مذکور مکرر به خانهاش به جهت ملاقات مىآمد.»[32]
شاهد این ادعا آن که وقتی «خیابانی به امر شاه در تهران باز کردند، مصادف به مسجد کوچکی شد و چون اراده سلطان بود علمای تهران نتوانستند مخالفت نمایند و تصمیم گرفتند در عوض آن مسجد، مسجد بزرگتری در جای دیگر بسازند تا تبدیل به احسن شده باشد. مرحوم حاجی کنی از واقعه مطلع گردید، نامهای به شاه نوشته و در صدر آن آورد: «بسمالله الرحمن الرحیم. الم ترکیف فعل ربک باصحاب الفیل.» شاه با دیدن نامه، از خراب کردن مسجد صرف نظر کرد و خیابان را کج نمودند.»[33]
نفوذ کلام و محبوبیت حاج شیخ ملاعلی کنی در میان مردم موضوعی بوده که همواره مورد ترس شاه قاجاری بود، به عنوان نمونه آوردهاند: «روزى ناصرالدین شاه به منظور شکار، به همراه اطرافیانش از دروازه شهر خارج شد. هنوز مسافتى را طى نکرده بود که از دور نگاهى به پایتخت کرد و در فکر فرو رفت. پس از آن بىدرنگ از شکار منصرف شد و به تهران بازگشت. یکى از درباریان سبب انصراف شاه را از شکار جویا شد. شاه در پاسخ گفت: چون از دروازه بیرون رفتم، نگاهم به شهر و دروازه افتاد، این فکر در نظرم آمد که اگر حاجى ملا على کنى امر نماید درِ این دروازه را بر روى من ببندند و باز نکنند، من چه خواهم کرد! از این رو ترس و وحشت مرا فراگرفت و گفتم برگشتن بهتر است.»[34]
حاضر جوابی حاج شیخ از دیگر موارد مهم در برخورد با شاه قاجار است؛ به طوری که میگویند روزى شاه از ملاعلى مىپرسد بر اساس حدیث «علماء امتى افضل من انبیاء بنى اسرائیل»[35] شما باید لااقل همان کارهایى را بکنید که آن پیامبران مىکردند. مثلاً آیا شما مىتوانید مانند حضرت موسى عصایى را اژدها کنید؟! حاجى بدون تأمل و درنگ در پاسخ مىگوید: آرى، اگر شما ادعاى خدایى کنید ما هم عصا را اژدها خواهیم کرد.[36]
همچنین وقتی نایبالسلطنه، کامران میرزا پسر ناصرالدین شاه و وزیر جنگ و حاکم تهران براى انجام کارى در منزل حاج ملا على کنى حضور یافت. در ضمن صحبت، حاجى با عذرخواهى فرمود: خیلى ببخشید، من پایم درد مىکند و ناچارم آن را دراز کنم! کامران میرزا که مردى خودخواه و خودپسند بود، احساس کرد ملاعلى کنى قصد بى احترامى به او را دارد و براى اینکه تلافى کرده باشد، گفت: اتفاقاً بنده هم پایم درد مىکند و اجازه مىخواهم آن را دراز کنم! آیتالله کنى با فراست و هوشیارى تمام متوجه منظور نایبالسلطنه شد و براى آن که او را خوب ادب کرده باشد فرمود: من اگر ناچارم پایم را دراز کنم، علتش این است که دستم را کوتاه کردهام، ولى فکر نمىکنم شما در وضعى باشید که لازم باشد پایتان را دراز کنید.[37]
ساموئل گرین ویلر بنجامین در توصیف خود از شخصیت حاج ملاعلی کنی میافزاید: «خوشبختانه مردی که این همه قدرت و نفوذ کلام دارد کسی است که خیلی رئوف و مهربان و ملایم است و هیچ وقت دستورات شدیدی صادر نمیکند. ولی به هر حال باید توجه داشت که هیچ کار اجتماعی و مهمی در ایران بدون جلب نظر و صلاحدید حاج ملاعلی کنی انجام نخواهد شد.» [38]
دفاع از عالمان دین
یکی از اقدامات مهم مرحوم حاج ملاعلی کنی، دفاع از علما بود. مشهور است که آیتالله شیخ جواد رشتی- شاگرد میرزای شیرازی - از کسانی بود که در انجام فریضه امر به معروف و نهی از منکر بسیار تلاش میکرد و از هیچ کس واهمه نداشت و بیپروا به وظیفه دینی خویش عمل مینمود.
ناصرالدین شاه زمانی او را به همین علت از رشت به تهران طلبید تا به خیال خود مجازاتش کند همین که حاج ملاعلی کنی از موضوع با خبر شد، به سرعت از شیخ جواد رشتی تجلیل فراوانی به عمل آورد. برخورد حاجی به گونهای بود که شاه مجبور شد از شیخ جواد عذرخواهی کند و او را با کمال احترام به رشت بازگرداند.[39]
علاوه بر این ناصرالدین شاه در پی سخن چینی درباریان و آشفته شدن ذهنش نسبت به علما، حاج سید محمود طباطبایی، فقیه برجسته بروجردی را به تهران احضار کرد تا از ایشان بازجویی به عمل آورد.
استقبال دلیرانه حاج ملاعلی کنی از آیتالله حاج سید محمود طباطبایی، فقیه برجسته بروجرد، جلوههایی از غیرت و صلابت دینی مرحوم کنی در جانبداری از علما و شخصیتهای دینی را به اثبات میرساند. حاج سید محمود طباطبایی بروجردی از علمای بروجرد بود که به نوشته مورخین: در امر به معروف و نهی از منکر قلبی قوی داشت [و] از این جهت چند بار به دربار ناصرالدین شاه احضار گردید. وقتی بعضی از سعایتگران نزد شاه از وی بدگویی کردند «و شاه دستور داد او را تحتالحفظ به تهران برای محاکمه و استیضاح بیاورند و چون این خبر به گوش آیتالله العظمی... حاج ملاعلی کنی رسید با این که میان ایشان و آیتالله سید محمد سنگلجی اختلاف و نقار بود شخصاً قبل از آفتاب درب منزل آقای سنگلجی میرود. نوکر آقا نمیشناسد، میگوید آشیخ این وقت چه کار داری، برو دو ساعت بعد بیا. میفرماید برو به آقا بگو علی کنی آمده. وقتی نوکر آقا به آقا میگوید علی کنی آمده، آقا خود میآید درب منزل، میبیند آیتالله کنی است، تعجب میکند، اصرار میکند بفرمایید. میگوید اختلاف ما به جای خود، ولی بدانید که ناصر، آیتالله حاج سید محمود بروجردی را به تهران طلبیده و قصد اهانت وی را دارد. من برای استقبال ایشان الان به حضرت عبدالعظیم میروم، شما میدانید و وظیفهتان، و به سوی شهر ری عزیمت میکند. آقای سنگلجی هم حرکت میکند. اول آفتاب در تهران منعکس میشود که آیتین علمین به شهر ری رفتند. تمام علما و اصناف و تجار تهران[40] با صلوات و دعا به سوی شهر ری به راه افتادند، سیل عظیم جمعیت و خروش آنان، کاخ گلستان - محل استقرار ناصرالدین شاه - را به لرزه درآورد. شاه با تعجب آمیخته با ترس، انگیزه سر و صدای مردم را از صدراعظم جویا شد و او نیز احضار میرزا محمود بروجردی و رفتن آیتالله کنی و آیتالله سنگلجی برای استقبال از او را یادآور شد. ناصرالدین شاه پس از شنیدن این خبر، بسیار مضطرب شد و به صدراعظم گفت: به اتفاق همه وزرا به حضرت عبدالعظیم (ع) رفته، سلام مرا به میرزا محمود بروجردی برسان و خواستههای ایشان را گوش ده و در انجام آن نهایت کوشش و سعی را بنما و سپس ایشان را با احترام به بروجرد بازگردان حاجی در این ماجرا دست وحدت با مجتهد دیگر تهران را فشرد و با ایجاد و استفاده از این هماهنگی، اقدام ناشایست و ظالمانه شاه را خنثی ساخت.[41]
مقابله با کشف حجاب
در کشور ایران، در زمان محمد شاه و ناصرالدین شاه قاجار استعمارگران روسی و انگلیسی جهت از بین بردن وحدت مذهبی مردم فرقههای ساختگی بابیت و بهائیت را به وجود آوردند.
از نظر لرد کرزن اهداف اصلی آئین باب، تأمین آزادی زنان است... باب و بها در آثار خود ترک حجاب، الغای طلاق و تعدد زوجات و متعه... زنان را مقرر داشتهاند.[42] یکی از عالمان برجسته و مجتهد والامقام که در مقابل تعالیم باب و کشف حجاب قرهالعین[43] واکنش نشان داد و حکم ارتداد وی را صادر کرد حاج ملاعلی کنی بود. و این اولین واکنش یک عالم مجتهد در مقابل تهاجم فرهنگی غرب در ایران بود.
«پس از آن که آقاخان نوری به صدارت رسید از میرزا محمد مازندرانی و حاجی ملاعلی کنی خواست که به آزمایش عقاید قرهالعین بپردازند آن دو مجتهد با قرهالعین هفت جلسه صحبت کردند... ملاعلی کنی از این توهین (توهین او به اسلام و قائم آلمحمد (عج) رنجید و رفیق خود را کنار کشید و گفت مباحثه با این کافر نمیتوان کرد. به منزل رفتند و حکمی نوشتند که ارتداد و امتناعش از توبه محقق و باید به نام قرآن به قتل برسد.»[44] همچنین به نوشته میرزا حسن جابری اصفهانی، سیاستمدار و مورخ مطلع عصر قاجار: به ناصرالدین شاه پیشنهاد دادند (که لابد برای اصلاح، ترقی و پیشرفت ایران!) کشف حجاب را در کشور معمول دارد. موضوع با «آیتالله حاج ملاعلی کنی» - فقیه وارسته و پر نفوذ تهران در آن روزگار- مطرح شد او به شاه گفت: «هر گاه کشف حجاب را در دربار خودت جاری ساخته و همسرت را مکشفه و بی حجاب بیرون آوردی، در کشور هم همین کار را بکن!»[45]
مقابله با قرارداد رویتر
در سال 1251 شمسی قراردادی میان ناصرالدین شاه و نماینده بارون ژولیوس دورویتر - سرمایه دار انگلیسی - به امضا رسید که در صورت اجرا تسلط کامل اقتصادی و به دنبال آن تسلط سیاسی انگلستان بر سرتاسر ایران برقرار میشد. این امتیاز که کشور را در اندک زمانی تحت استعمار بریتانیا قرار میداد، از نمونههای فوقالعادهای بود که میتوان آن را کودتای اقتصادی نامید.[46] قرارداد رویتر نخستین و بزرگترین قراردادی بود که با دسیسههای پیر استعمار - انگلیس - و تحریک ایادی داخلیاش همچون میرزا حسین خان سپهسالار[47] و میرزا ملکمخان ناظمالدوله[48] به امضای شاه رسید.[49] بر اساس این قرارداد، دولت ایران در ازای کشیدن خط آهن- که در آن زمان مظهر پیشرفت اروپا محسوب میشد- در ایران، همه منابع زیرزمینی و روزمینی و زمینهای اطراف خط را به مدت هفتاد سال به کمپانی مزبور واگذار میکرد.[50]
ناصرالدین شاه تقریباً ده ماه بعد از تاریخ امتیازنامه، یعنی در 21 صفر 1290ق / فروردین 1252 برای اولین بار عازم اروپا میشود. سفری که حدود پنج ماه به طول انجامید. هنگامی که ناصرالدین شاه در انگلستان به سر میبرد رویتر موقع را مناسب دانسته و متن امتیاز نامه را در روزنامهها منتشر کرد.
به گفته لردکرزن: «... موقعى که متن این قرارداد منتشر گردید، نفس اروپا از حیرت بند آمد، زیرا تا آخر تاریخ در صحنه معاملات بینالمللى چنین امرى سابقه نداشت که پادشاهى تمام ثروتهاى زمینى، زیرزمینى و کلیه منابع طبیعى و پولى و اقتصادى کشورش را بدین سان مفت و دربست در اختیار یک سرمایهدار خارجى گذاشته باشد.»[51] خبر انعقاد این قرارداد موجی از خشم و نفرت را در میان مردم کشور پدید آورد، زیرا با اجرای آن استقلال سیاسی و اقتصادی کشور به طور کامل در اختیار یک کمپانی خارجی قرار میگرفت. این مخالفتهای سازمان یافته را علما و در رأس آنها حاج ملاعلی کنی رهبری میکردند.[52] حاج شیخ تقریباً یک هفته بعد از ورود ناصرالدین شاه از سفر خود به فرنگ، و در تاریخ 22 رجب 1290ق / 1252 ش. نامهای مبنی بر مخالفت با امتیاز نامه رویتر خطاب به شاه مینویسد.
از نظر مورخین نامه اعتراضآمیز و آگاهانه مرحوم آیتالله کنی به شاه سند تاریخی مهمی است که از مشخصهای تاریخی در مرجعیت و روحانیت شیعه حکایت میکند. این مشخصه، قدرت درک و تیزبینی آنان در تشخیص خطوط نامرئی اسارت ایران در برابر سلطه غرب است.[53] به هر حال در نامه معظمله به شاه آمده است: «همه ما دعاگویان بلکه عموم اهل ایمان عرض میکنیم که شخص میرزا ملکم خان را ما دشمن دین و دولت دانستهایم و به هیچ وجه صلاحیت وکالت از دولت و سلطنت و انتظام ملک و مملکت ندارد که به خطاب و لقب نظامالملکی مخاطب و ملقب باشد و هر کس باعث این امرشده است، خیانت کلی به دین و دولت نموده است که چنین دشمن جانی را مداخله در کارهای بزرگ دولت داده است.»[54]
نامه اعتراضآمیز و کوبنده حاجی، قدرت تشخیص و توانایى درک مسائل پیچیده سیاسى او را بر همگان روشن ساخت. معظمله با اشاره به قرارداد رویتر مینویسد: «از قرار مسموع و مکتوب در عهدنامه آن که جمیع خلق مجبور بر تسلیم اموال و املاک خود باشند از قبیل جنگلها و معادن و قنوات بلکه سلطان با اقتدار نیز در این اجبار داخل باشد که املاک خالصه و زر خریدی و معادن و رودخانهها را بتوانند به اجبار ببرند به حدی که اگر پس از زمانی دولت بخواهد رفع آنها را بکند جمیع نقوذ خزانه عامره و نقود اجناس متداوله موجوده در دست رعایا وفا باداء تاوان و زیان آن ننماید و اگر جسارت نباشد گوینده را میرسد که بگوید و بپرسد دولت را چه تسلط است بر املاک و اشجار و آب و اراضی رعایا که حتماً بفروشند، گمان ندارم در شرع خود بلکه سایر ادیان تجویز این قسم اجبارها شده باشد.» [55]
در ادامه حاج ملاعلی کنی شجاعانه تسلیمپذیری و ضعف شاه و دستیارانش و نیز زیرکی استعمارگران را در تحمیل این قرارداد ذلت بار مورد اشاره قرار داده و مینویسد: «کمپانی معاصر ما با تصرف آن همه اراضی متعلقه به راه آهن استحقاق انتفاع جمیع معادن و رودخانهها و اراضی با حق به کار واداشتن جمیع کارکنان از رعایا چگونه ایران را نبرد و چرا نبرد. خوب پس از آن که رعایا یه رضا یا به حکم کارکنان ایشان شدند و از دادن منال دیوانی معاف ماندند آیا به خزانه عامره از کجا و کدام مالیات و کدام نسق از زراعات چیزی بیاید یا این طورها در عهدنامه نیست و یا هست و نخواندهاید و بمآل کار بر نخوردهاید، اگر خدای نخواسته کار ما لازم افتد دفع طغیان و تعدی همجوار با اقتداری را از سرحدات خود نماییم اولاً با کدام مال که عرض شد کذلک با کدام رجال حکم جنگ به کدام فوجی داده شود که مواجب و جیره چند ساله ایشان نرسیده و هر چند فوجی که هستند در بستند و اگر از همه مأیوس شده در خیال اجماع و بلوا برآمده باشیم کدام عالم محترم مسموع الکلام مانده با هجوم عموم فرنگیان در بلاد ایران از راه آهن؟ کدام عالمی در ایران خواهد ماند؟ و اگر بماند جانی و نفسی داشته باشد که یک دفعه وادینا واملتا بگوید از جناب میرزا ملکمخان یا سرکار کمپانی[رویتر]، با این همه اموال و این همه رجال و داشتن راهی به این سهل به بلاد عظیمه ایران به خصوص به پایتخت سلطنت و دولت؟ به کدام قلب و اطمینان؟ چه اطمینان داریم که در طول یک ساعت پر نکند اطراف ما را از رجال و توپ و تفنگ و غافلگیر نشویم؟ زیاده جسارت نمیشود. مجال هم نیست. اما اعلیحضرت شاهنشاهی را به باطن همان امام عصری که محل و مظهر اقتدار و سلطنت ایشان میباشد قسم میدهم که اهتمام بر حفظ دین و دولت و دفع هر خائن از مملکت و ملت بفرمایید به خصوص همین شخصی را که قرار راه آهن داده و عهدنامه آن را بر وفق صلاح دشمن دین و دولت نوشته بدون این که از عقلاء و خیرخواهان دولت اجازت و مشورتی نمایند.»[56]
نفوذ کلام و اقتدار مردمی حاج ملاعلی کنی، خیزش و حرکت مردم پایتخت را به دنبال داشت. لغو امتیاز و برکناری محمدحسین خان سپهسالار (مهره اصلی امضای این قرارداد) از صدراعظمی، دو خواستهای بود که علما و مردم بر آن اصرار داشتند. به این سبب شاه در مرحله نخست سپهسالار را از مقام صدراعظمی عزل کرد و حکومت گیلان را به او سپرد و به وی سفارش کرد که «با علما به شکلی محترمانه برخورد نماید»، آنگاه خود هم رهسپار تهران گردید و بیدرنگ به ملاقات ملاعلی کنی رفت تا شاید نارضایتی علما را کاهش دهد.[57] در نهایت شاه، به رغم میل باطنی مجبور به «لغو امتیاز رویتر» شد.
جان فوران در خصوص روشنگری ملاعلی مینویسد: مجتهد معروف تهران حاج ملاعلی ضمن یک رشته مباحث اسلامی ملیگرایانه اعلام کرد اعطای یک چنان امتیازهایی به اروپاییان امکان میدهد بر ایران سیطره پیدا کنند و ایران را نیز همانند هندوستان مستعمره سازند. [58]
«غلامحسین افضلالملک» مؤلف «افضلالتواریخ» با این که مورخی دولتی است اما درباره نقش حاج ملاعلی کنی در دوره ناصری نوشته است: «... آن وجود بود که دولت ایران را از شر حوادث و تصرفات خارجه نگاه داشت و بس شوکتها از او به ظهور رسید و اگر او نمیبود وزرای هواپرست ایران، این دولت را به تصرف خارجه میدادند و مردم را منکوب میساختند آن مجتهد اول سیاسی و اول پلتیک دادن زمان بود که در کمال شوکت و استغنای طبع و حسن مشورت و نفر و عقل حرکت میکرد...»[59]
رویارویی با فراماسونری
تشکیلات فراماسونری در ایران از نخستین پیامدهای موج غربگرایی و روشنفکری وابسته در ایران عصر قاجاریه بود که به وسیله دست پروردگان مکتب روشنفکری وابسته چون میرزا ملکمخان برای مقابله با اسلام، تضعیف روحانیت و ممانعت از پیشرفت کشور شکل گرفت. میرزا ملکمخان ناظمالدوله که از ۱۰ سالگی به پاریس رفته بود پس از بازگشت به ایران به عنوان مترجم وارد دستگاه قاجاریه شد. او با تجربهای که کسب کرده بود در سال ۱۲۳۷ نخستین سازمان فراماسونری را در ایران به نام فراموشخانه با شعار دروغین «آزادی، برادری، برابری» به منظور جلوگیری از پیشرفت اسلام و تضعیف روحانیت و تسهیل فرآیند غربگرایی تأسیس کرد. اما حاج ملاعلی کنی از همان ابتدا با شناخت ماهیت این تشکیلات استعماری و وابسته ضمن مکاتبه با ناصرالدین شاه خطر آنها را گوشزد کرد و میرزا ملکم را فاقد صلاحیت وکالت از دولت و سلطنت دانست. [60]
همانطور که اشاره شد مرحوم حاج ملاعلی کنی در قسمتی از نامه انتقادآمیز به ناصرالدین شاه وجود میرزا ملکمخان و فراموشخانه را در دستگاه دولت موجب ویرانی دین و دولت میداند و مینویسد: «... مدت زمانی نگذشته که در دارالخلافه ابزار شعبدههای زیاد نموده و مجلس فراموشی ترتیب داده بود و به تزویر و شعبده در خیال تصاحب ملک و دولت و اضمحلال مذهب و ملت بود و الزام مواسات و یک جهتی و هم عهدی که هر یک در پای دیگر در مقام تمام مال و جان بایستد و تا یکی آوازی برآورد همه حاضر و ناظر باشند و در وقت اجرای شروط و فرصت و جمیع اسباب نهضت و حرکت، همگی یک دفعه حملهور شود و بر غیر هر که باشد بتازد و هر چه بخواهند بگیرند و ببرند.»[61]
معظمله در ادامه تأکید میکنند: «گویا از خاطر مبارک نرفته باشد حاصل گزارشات فراموشخانه و نتیجه محتمله بلکه مطمئنه آن را وقتی به خاک پای مبارک معروض داشتم حکم جهان مطالع بر دفع و اخراج ایشان شرف صدور یافت.»[62]
آن عالم بزرگ در اقدام شجاعانهی دیگری حمله به مرکز ماسونها را رهبری کرد و مردم مسلمان نیز به دستور ایشان آن مرکز استعماری را با شور و هیجان به آتش کشیدند و شاه را وادار به تعطیلی و انحلال آن لانه فساد کردند.[63]
موضوع آزادی
مفهوم «آزادی» از جمله مفاهیمی است که در ابتدا بدیهی به نظر میرسد اما با کمی مطالعه و تأمّل درباره آن به دست میآید که چندان روشن و دقیق نیست. اندیشمندان غربی تاکنون درباره مفهوم «آزادی» بیش از دویست تعریف ارائه دادهاند. هر چند بسیاری از آن تعاریف به هم نزدیکند و تنها با کم یا زیاد شدن یک یا دو کلمه با هم اختلاف دارند، اما در مواردی چنان تعاریف با یکدیگر تنافی دارند که افرادی تعریف ارائه شده را آزادی و دیگران آن را بردگی میخواند.[64]
با این مقدمه باید اشاره کرد که مفهوم آزادی در ذهنیت ایرانیان را با دو رویکرد بایستی دریافته و متمایز از یکدیگر بررسی نمود. یکی مفهومی که تا پیش از آشنایی با افکار جدید اروپایی در قرون 19 و 20 وجود داشت و دومی چگونگی و چیستی دریافت این مفهوم پس از این تقابل.
واژه آزادی در ذهن و تفکر ایرانیان از ابتدا تاکنون مفهوم یکسانی نداشته است. در تعریف لغوی این واژه «بنده نبودن» پرتکرارترین معادل است که میتوان در واژهنامهها یافت. در ادبیات فارسی قدیم نیز چنین برداشتی از این واژه وجود داشته است. در عرفان اسلامی آزادی حقیقی، تعبد در بارگاه حق تفسیر شده است به گونهای که آدمی از بندگی هر چه غیر اوست، رها شود. چنانچه در اشعار مولانا آمده است. این برداشت سنتی ایرانیان از مفهوم آزادی، عملاً متفاوت از تصویری است که پس از طرح مفهوم «لیبرتاس» در اندیشه سیاسی غرب و بازتولید آن از تفکر ارسطویی برای بیان مفهوم حق شهروندی و مشارکت در امور اجتماعی شکل گرفت.[65]
به هر حال بعد از آشنایی ایرانیان با افکار تازه اروپاییان، عدهای با عنوان کردن این واژه مقدّس، مفهوم غربی آن را ترویج میکردند و با تمسّک به آن در مطبوعات و نوشتههای خود، به بسیاری از مقدسات و اصول شریعت میتاختند. آنان به دنبال رهایی از حدود شریعت و حذف دیانت از عرصه جامعه بودند. گروهی با سوء استفاده از آزادی، به هتک حرمت و فحاشی نسبت به رقیبان و ضرب و شتم و اعدام و ترور مخالفان سیاسی و عقیدتی خویش پرداختند [66] زمانی که کلمه لیبرالیسم «آزادی» به همان مفهوم غربی (خروج از قید و بند) در عهد سپهسالار رایج شد - مؤسس آن را هم سپهسالار دانستهاند- و در روزنامههای وطن و ایران با این عنوان: «از هر قیدی آزادیم» و «در اخبار غیر رسمی هر کس آزاد است هر چه میخواهد بنویسد و روزنامه نگار ابداً مسئولیت ندارد.» و هیاهویی که سیاستمداران و روشنفکران و روزنامه نگاران بر سر «آزادی» به راه انداختند و رفتار خلاف شرعی که در افراد متأثر از غرب دیده شد؛ سبب گردید میرزا حسینخان مورد تکفیر روحانیت قرار گرفته و حتی ملاعلی کنی مجتهد بزرگ تهران به دلیل ترویج این نوع آزادی او را به خیانت محکوم کند.[67]
ملاعلی کنی به ناصرالدین شاه در این مورد نوشت: «کلمه قبیحه آزادی ... به ظاهر خیلی خوشنماست و خوب و در باطن سراپا نقص است و عیوب این مسئله برخلاف جمیع احکام رسل و اوصیاء و جمیع سلاطین عظام و حکام والامقام است به این جهت در نوشته دیگری نوشته بودم علیالاسلام والسلام و دولت را وداع تام و تمام باید نمود به واسطه این که اصل شرایع و ادیان در هر زمان خود قید محکم سخت و شدیدی بوده و میباشد که ارتکاب مناهی و محرمات ننمایند متعرض اموال و ناموس مردم نشوند و هکذا برخلاف مقاصد و انتظام دولت و سلطنت است که هر کس هر چه بخواهد بگوید و از طریق تقلب و فساد نهب اموال نماید و بگوید آزادی است و شخص اول مملکت همه را آزاد کرده است و در معنی به حالت وحوش برگردانیده؛ معلوم است نفوس بالطبع طبیعت شیطانی مایل به هوی و هوس و برآوردن مشتهیات خودند همین مایه بینظمی و زیادی تاخت و تاز شده و هیچ کس نمیتواند چاره کند این است که قاطبه علماء و فضلاء را به صدا در آورده حکام و داروغه را خانهنشین و عاجز نموده...»[68]
کلمه آزادی در اینجا در مورد شعارهای فراموشخانه هم صدق پیدا میکند، همانطور که خان ملک ساسانی در این زمینه مینویسد: [ ملکم]در طهران فراموشخانه که آن را فرامسین مینامیدند دایر کرده و مردم را به آزادی و جمهوریطلبی دعوت میکرده است. از همه داوطلبان ورود به لژ و اعضای جمعیت مبالغی وجه نقد به اسامی مختلف دریافت میداشته و نگهداشتن راز را مخصوصاً تأکید میکرده است.[69]
فضای پیش آمده و ترویج آزادی غربی بود که علما را برآن داشت تا به دنبال معنای حقیقی و اسلامی از آزادی باشند. آنچه از فحوای نامه حاج ملاعلی کنی به ناصرالدین شاه نیر برمیآید نشان از آن دارد که معظمله نه با آزادی، بلکه با آزادى بىقید و بندی که توسط غربگرایان ترویج میشد مخالفت مىکرد. و به کار بردن کلمه «قبیحه آزادی» توسط ایشان، ناظر یه این «آزادی اباحهگر» بوده است.
رحلت
سرانجام آن رادمرد فخر آفرین در صبح روز پنجشنبه 27 محرمالحرام سال 1306 هجری قمری / 12 مهر 1267 - در سن هشتاد و شش سالگی در تهران چشم از جهان فروبست و جان به جان آفرین تسلیم نمود.[70]
اعتمادالسلطنه در یادداشتهای خود با اشاره به تشییع با شکوه پیکر حاج ملاعلی کنی مینویسد: «جنازه حاج ملاعلی که به حضرت عبدالعظیم بردند، اهالی تهران از شهری و کندی[روستایی، به لغت آذری] و کسبه و علما و آخوندها معرکه کرده بودند!! حتی گبر و یهود و ارمنی هم دسته شده بودند. عماری حاجی را همینطور به دوش از شهر به حضرت عبدالعظیم بردند... [71] نوحهای که کندیها و اهل شهر و یهودیها جلو جنازه میخواندند و سینه میزدند از این قرار است:
نوحه اهل شهر
رفتی تو ز دنیا ای نائب پیغمبر شد جای تو خالی در مسجد و منبر
نوجه کندیها:
کندیان را خاک عالم بر سر است این عزای نائب پیغمبر است
یهودیها میگفتند:
واویلا صد واویلا ستون دین ناپیدا[72]
و چهار روز دکاکین را بسته بودند مثل ایام عاشورا دسته و سینهزن در کوچهها میگردیدند. ختم را هم در مسجد مروی گذاشته بودند. روز چهار [پیکر را] حرکت دادند و به حضرت عبدالعظیم بردند. حقیقت تا به حال برای احدی در ایران اینطور عزاداری نکرده بودند.»[73]
مرحوم شیخ آقا بزرگ تهران - که خود آن روزها نوجوانی سیزده ساله و در تشییع جنازه حاضر بوده است روز وفات او را این چنین توصیف مینماید: ایران در مرگش یکپارچه به ناله درآمد و مردم از غم فقدانش در شیون و فریاد شدند، ازدحام جمعیت در تشییع جنازهاش به حدی بود که چشم روزگار مانند آن را ندیده بود. بازارها و مغازهها تعطیل شده و پیکر پاکش بر روی دوش مردم - همراه با اشک و آه و حسرت - به مسافت یک فرسنگ از تهران به حرم حضرت عبدالعظیم حسنی تشییع شده و در مسجد عتیق بینالحرمین - بین حرم عبدالعظیم و حرم حضرت حمزه بنموسی - دفن شد و مردم مدت بسیاری در شهرهای ایران و عراق به سوگواری پرداختند و شاعران در عزایش مرثیهها سرودند.[74]
پینوشتها:
[1] . مرحوم حاج ملاعلی کنی نواده مرحوم جعفرقلی خان آملی است که در اواخر سلطنت شاه سلیمان صفوی با خانواده خود از آمل به اصفهان مهاجرت می کند و در دستگاه دولتی به اصطلاح دیوانی وارد میشود در زمان نادر به مقامات بالاتری از جمله حکومت شمال خراسان منصوب و مورد وثوق نادر واقع میگردد. پس از چندی چون مردی مؤمن و درست عمل بوده است از بعضی فرامین غلاظ و شداد نادر سرپیچی میکند. بدین جهت مغضوب واقع شده و پس از مصادره اموالش به تهران که در آن زمان شهرک کوچکی بوده است تبعید میگردد.
[2] . مجله افق حوزه، 6 آذر ماه 1392، شماره 378، یادی از فقیه سیاستمدار آیتالله العظمی ملاعلی کنی(قدس سره).
[3] . دوانی، علی، نهضت روحانیون ایران، ج 1 و 2، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1394، ص 86.
[4] . فقیه پارسا و پر نفوذ: نگاهی بر زندگانی آیتاللهالعظمی حاج ملاعلی کنی(ره)، به کوشش موسی نجفی...[و دیگران]. تهران، ناشر: اداره کل اوقاف و امور خیریه استان تهران، ۱۳۹۰، ص 94.
[5] . سُمِّیتُ بعلیّ، و وُلدت فی سنة عشرین بعد ألف و مائتین من الهجرة الشریفة، فی قریة قرب بلدة طهران بفرسخین، فی سفح جبل هناک، المسمّاة ب «کنّ»- بفتح الکاف وتشدید النون- لتستّرها بانخفاض محلّها، قال تعالى: «وَ جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الْجِبالِ أَکْناناً» کنی، الملّا علی، توضیح المقال فی علم الرجال جلد: 1، ناشر: مؤسسه علمى فرهنگى دار الحدیث، سازمان چاپ و نشر مکان چاپ: قم- ایران سال چاپ: 1421 ق، صفحه : 302.
[6] . شریف رازی، محمد، گنجینه دانشمندان، تهران، کتابفروشی اسلامیه، 1353، ص 633.
[7] .گلشن ابرار، ج 1، نشر معروف، 1379، ص 366.
[8] .همان.
[9] . سه تن دیگر عبارت بودند از: شیخ عبدالحسین شیخ العراقین تهرانی، شیخ عبدالرحیم نهاوندی، شیخ عبدالله نعمت عاملی.
[10] . مجله: مشکوه، پاییز 1372 - شماره 40، ص 81.
[11] . فقیه پارسا و پر نفوذ، پیشین، ص 94.
[12] . به احتمال 1225 ش.
[13] . مجله: مشکوه، پیشین، ص 82.
[14] . همان، ص 83.
[15] . اعتمادالسلطنه، محمدحسن خان، المآثر وآلاثار، به کوشش ایرج افشار، انتشارات اساطیر، 1363، ص 187.
[16] .همان.
[17] . فقیه پارسا و پرنفوذ عصر ناصری، پیشین، ص 94.
[18] . مجله: مشکوه، پیشین، ص 83-84.
[19] . این همان رساله عملیهاش به زبان فارسی بوده که در دو جلد: طهارت و صلاه ( همراه با بعضی معاملات)، یازده سال پیش از وفات شیخ انصاری - 1270 ق- در تهران به چاپ رسیده است.
[20] . این کتاب در تفسیر و بیان مفاهیم کلمات مشکل قرآن کریم نگاشته شده است.
[21] . هر چهار کتاب در سال 1304 ق به نام «کتاب القضاء» در تهران به چاپ رسیده است. و به گفته علامه تهرانی: «این کتابها به اتفاق تمام فقهاء و علماء دقیقتر و متینتر از «جواهر الکلام»، و مشحون از تحقیقات بوده و در سراسر آن ریزه کاریها و موشکافیهایی که اندیشهی هیچ فقیهی به سوی آنها راه نمیپوید، به چشم میخورد.» گلشن ابرار پیشین، ص 369.
[22] . این کتاب از برترین کتابهای رجالی شیعه به شمار میرود و بر یک مقدمه و سه باب و یک خاتمه مرتب گردیده است.
[23] . قواعد الاحکام فی مسائل الحلال و الحرام یکی از مشهورترین و ارزشمندترین کتابهای فقهی آیتالله علامه حلی ( 648- 726ق ) به شمار میرود که از بدو تألیف تاکنون بارها مورد شرح، تعلیقه و حاشیه قرار گرفته است. یکی از حواشی آن، حاشیه ی مرحوم آیت الله حاج ملا علی کنی است.
[24] . ر.ک، مجموعه مقالات بزرگداشت آیتالله العظمی حاج ملاعلی کنی (ره)، پیشین، ص 201.
[25] . فقیه پارسا و پرنفوذ عصر ناصری، پیشین، ص 70.
[26] . برای آشنایی بیشتر با خدمات عامالمنفعه و همچنین موقوفات مرحوم ملاعلی کنی ر.ک مجموعه مقالات ....، پیشین، ص 143-157.
[27] . همان.
[28] . قرارداد «رویتر»(بارون جولیوس دو رویتر، انگلیسی یهودیتبار) داراى 24 فصل(ماده) بوده که بعضى از مواد آن عبارتند از: انحصار احداث راهآهن از دریاى خزر تا خلیج فارس؛ که صاحب امتیاز مىتواند رشتههاى دیگر راهآهن براى اتصال خطوط راه آهن کشورهاى همجوار و یا به صورت خطوط فرعى در داخل خاک ایران را دایر نماید و به کار اندازد. در ماده دیگرى آمده است: اراضى خالصه به میزان احتیاج رویتر مجاناً به او واگذار مىشود و در مورد اراضى متعلّق به اشخاص نیز ترتیبى داده مىشود که اراضى براى ساختمان راه آهن و ابنیه و منازل و مانند آنها به قیمت عادلانه به شرکت «رویتر» فروخته شود. ماده پنج به رویتر اجازه مىداد تا مصالح مورد نیاز خود از خاک و سنگ و نظایر آن را مجاناً از اراضى خالصه بردارد و مصالح و لوازم متعلق به افراد هم به قیمت عادلانه به او فروخته شود. بر اساس ماده شش، شرکت رویتر از پرداخت حقوق و عوارض گمرکى و عوارض راهدارى و کارگران شرکت او از پرداخت هر نوع مالیات و عوارض معاف بودند. در ماده یازده، دولت ایران امتیازات انحصارى دیگرى به شرکت مزبور داده بود؛ از جمله: بهرهبردارى و استخراج معادن زغال سنگ، آهن، مس، سرب، نفت و به طور کلى، هر معدن دیگرى که قابل بهرهبردارى باشد. البته معادن طلا و نقره و احجار کریمه استثنا شدند. در ماده چهارده، استفاده و بهرهبردارى انحصارى از جنگلها به شرکت مزبور داده شد، و صدى پانزده درآمد خالص براى ایران منظور گردید. در ماده بیستم، حق تقدّم امتیاز بانکها و مؤسسات اعتبارى دیگر، براى شرکت «رویتر»، پیش بینى شده بود. در ماده بیست و یکم هم یک سلسله اولویتها براى شرکت مزبور مقرّر، و تصریح شد که امتیاز یا واگذارى امورى از قبیل تهیه و توزیع گاز، فرش کوچهها (سنگ فرش)، تزئین پایتخت و ایجاد راهها و تلگرافخانهها، در درجه اول باید به شرکت مزبور واگذار شوند. در ماده بیست و دوم آمده است: رویتر حق انتقال حقوق و مزایاى حاصل از این قرارداد به غیر را دارد و مىتواند تمام یا قسمتى از آنها را به اشخاص حقیقى یا حقوقى دیگر واگذار کند یا بفروشد. جهت اطلاع بیشتر ر.ک: عصر بیخبری، پیشین، ص 112-108.
[29] . فصلنامه نور علم، مرداد، دوره دوم، شماره دهم، مرداد 1366، ص 65.
[30] . تیموری، ابراهیم، عصر بیخبری یا تاریخ امتیازات در ایران، تهران، اقبال، 1332، ص 123.
[31] . س-ج-و- بنجامین، ایران و ایرانیان، ترجمه: محمدحسین کردبچه، ناشر: سازمان انتشارات جاویدان، 1363، ص 332.
[32] . مجله: مشکوه، پاییز 1372 - شماره 40، ص 87.
[33] . همان.
[34] .گلشن ابرار، ج 1، ص 369.
[35] . علماى امت من از پیامبران بنى اسرائیل برترند.
[36] . گلشن ابرار، پیشین، ص 370.
[37] . همان.
[38] . ایران و ایرانیان، پیشین، ص 332.
[39] . مجموعه مقالات برگزیده همایش نکوداشت حاج ملاعلی کنی (ره)، به همت اداره کل اوقاف و امور خیریه استان تهران و مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر، تهران، 1390، ص 208.
[40] . فقیه پارسا و پرنفوذ عصر ناصری، پیشین، ص 38.
[41] . همان، ص 208-209.
[42] . راوندی، 1384، ج 9، ص 506.
[43] . در دوره ناصرالدین شاه، اولین زنی که به صورت عمومی و علنی کشف حجاب کرد زنی است با نام زرّین تاج که توسط سران بابیت ملقب به طاهره و قرهالعین شد و تنها زنی است که در ادبیات بهائیان از"حروف حی"محسوب میشود. قرهالعین زنی بود که او را تا قبل از گرایش به سید علیمحمد باب،به عالمه و فاضله وشاعره بودن میستودند. او در خانوادهای روحانی به دنیا آمد و دخترملا محمّد صالح مجتهدقزوینی است، درشهرقزوین درسنه 1320 ق متولد شد. او نخستین زنی است که درتاریخ معاصر ایران، براساس دستورالعمل یک مکتب استعماری پوشش را از روی و تن برگرفت و در اجتماع ظاهر شد.با این اقدام گستاخانه، نخستین سنگ بنای بی حجابی را درجامعه اسلامی ایران به جا گذاشت و برای شروع هدفهای استعماری و برافروختن جهنم توطئه جرقه نخست را زد. قرهالعین با ارائه رفتاری کاملاً متضاد با دستور دین اسلام و نیز شرایط روحی و اجتماعی آن دوران و با به نمایش گذاشتن سیمای برهنه خویش، کوشید اولین کسی باشد که رسوم گذشته را از بین میبرد و زمینههای اجتماعی گسترش بیدینی و اباحیگری را فراهم میکند. او در خلال تبلیغ مرام باب، بدون هیچ واهمهای عقاید سخیف بابیان را دربارهی اشتراک جنسی وصف میکرد و به حضار بشارت میداد که نه تنها از این پس زنان میتوانند آزاد و رها در اجتماع حضور یابند، بلکه یک زن میتواند با چندین مرد ارتباط داشته باشد. قرهالعین در اول ذیقعده 1268 هجری قمری مطابق با 27 مرداد 1231 هجری شمسی به دست عزیزخان، سردار سپاه ناصرالدین شاه در باغ ایلخانی اعدام شد.
[44] . راوندی، پیشین، ص 518.
[45] . مجموعه مقالات...، پیشین، ص 97.
[46] . گلشن ابرار، پیشین، 371.
[47] . حاج ملاعلی کنی یکی از مخالفان جدی و سرسخت اقدامات میرزا حسین خان سپهسالار، صدراعظم ناصرالدین شاه بود. سپهسالار به علت اقامت متمادی در کشورهای خارجی به اوضاع جهان آگاهی داشت و اساس سیاست خود را بر همکاری با دولت انگلستان قرار داده بود به این جهت از ابتدای زمامداری خود درصدد بازکردن پای انگلیسیها به ایران برآمد. وی سرانجام موفق شد قراردادی با نماینده بارون جولیوس دو رویتر امضا کند.
[48] . ملکم در آستانه سفر اول ناصرالدین شاه به فرنگ وزیر مختاری لندن را از آن خود میکند. او در این مرحله از زندگی سیاسی خود از هواداران واگذاری امتیازهای بازرگانی به اتباع خارجی بود و در رساله «اصول تمدن» این هواخواهی خود را بروز داد. او عملاً در واگذاری امتیاز به «بارون ژولیوس دو رویتر» نقش وساطت داشت و بنا به نوشته مورخان با انعقاد این قرارداد 50 هزار لیره به میرزا ملکم خان میرسد.
[49] . مجله: مشکوه، پیشین، ص 87.
[50] . نهضت روحانیون ایران، پیشین، ص 86.
[51] . گلشن ابرار، پیشین، ص 371.
[52] . نهضت روحانیون ایران، پیشین، ص 86.
[53] . فصلنامه نور علم، پیشین، ص 69.
[54] . عصر بیخبری، پیشین، ص 124.
[55] . همان، ص 125.
[56] . همان.
[57] . مجله افق حوزه 6 آذر ماه 1392 شماره 378.
[58] . فوران، جان، مقاومت شکننده: تاریخ تحولات اجتماعی ایران از صفویه تا سالهای پس از انقلاب اسلامی، ترجمه: احمد تدین، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، 1392، ص 249.
[59] . افضلالملک، غلامحسین، افضلالتواریخ، به کوشش: منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، تهران، نشر تاریخ ایران، 1361، ص 70.
[60] ، مجموعه مقالات...، پیشین، ص 170.
[61] . عصر بیخبری، پیشین، ص 125.
[62] . همان.
[63] . مجموعه مقالات...، پیشین، ص 171.
[64] . حشمتی، ماشاءالله، مفهوم شناسی آزادی، نشریه معرفت، 1383، شماره 86.
[65] . ر.ک. روزنامه جوان، 3 مرداد ۱۳۹۷، ص 10.
[66] . نشریه معرفت، 1383، شماره 86.
[67] . مجموعه مقالات...، پیشین، ص 103.
[68] . عصر بیخبری، پیشین، ص 125-126.
[69] . خان ملک ساسانی، سیاستگران دوره قاجار، تهران، انتشارات بابک، بیتا، ص 128.
[70] . ر.ک. شریف رازی، محمد، گنجینه دانشمندان، ج 4، تهران، کتابفروشی اسلامیه، 1353، ص 635.
[71] .ر.ک. بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران، ج 2، تهران، انتشارات زوار، 1357، ص 351.
[72] . همان.
[73] . همان.
[74] . فقیه پارسا و پرنفوذ، پیشین، ص 98.
موقوفات حضرت آیتالله ملاعلی کنی-صفحه 1 و 2
موقوفات حضرت آیتالله ملاعلی کنی-صفحه 3 و 4
موقوفات حضرت آیتالله ملاعلی کنی-صفحه 5 و 6
موقوفات حضرت آیتالله ملاعلی کنی-صفحه 7 و 8
موقوفات حضرت آیتالله ملاعلی کنی-صفحه 9 و 10
موقوفات حضرت آیتالله ملاعلی کنی-صفحه 11 و 12
موقوفات حضرت آیتالله ملاعلی کنی-صفحه 13 و 14
موقوفات حضرت آیتالله ملاعلی کنی-صفحه 15 و 16
موقوفات حضرت آیتالله ملاعلی کنی-صفحه 17 و 18
مرحوم حاج ملاعلی کنی
ملا علی کنی، پرچمدار اعتراض علیه امتیازنامه رویتر
ملاعلی کنی
ملا علی کنی (فرد وسط)
صاحب جواهر، از اساتید مرحوم ملاعلی کنی
میرزا ملکم خان
ناصرالدین شاه همراه حسین سپهسالار (مشیرالدوله ) و ولیعهد یکی از کشورهای اروپایی در کالسکه روان
مقبرهی حاج ملاعلی کنی، از مراجع تقلید شیعیان در عصر ناصری، در مجاورت مدفن ناصرالدین شاه در حرم شاه عبدالعظیم
تعداد مشاهده: 13639