مروری بر زندگی اردشیر زاهدی وزیر خارجه و سفیر ایران در آمریکا به روایت اسناد ساواک
تاریخ انتشار: 02 مرداد 1401
مقدمه
از روزی که پای جاسوسان بریتانیایی در لباس مشاوره برادران شرلی به صورت سازمان یافته از دوره شاه عباس صفوی به ایران باز شد، ایران مورد طمع استعمارگران به ویژه بریتانیا واقع شد و این طمع در دوران سلطنت پادشاهان قاجار به ویژه پس از آغامحمدخان در رقابتی تنگاتنگ با دولت روسیه تزاری به اوج خود رسید.[1]
در این رقابت جذابیتهای انگلستان مورد علاقه سیاستبازان ایران قرار گرفت و این کشور از رقیب خود پیشی جست و رفته رفته موفق به تربیت نسلی از صاحب منصبان و رجال سیاسی طرفدار خود در ایران گردید. پایان پیروزمندانه جنگ جهانی دوم به نفع متفقین، به خصوص ایالات متحده آمریکا که مقارن با ساخت بمب اتمی توسط این کشور بود، موقعیتی برجسته و ممتاز با قدرتی برتر برای آمریکا در صحنه بینالمللی پدید آورد و صحنهگردانی یکهتازانه انگلیس در ایران با ورود جدی آمریکا به صحنه سیاسی، اقتصادی و نظامی ایران خاتمه پذیرفت. رفته رفته آمریکا به صورت رقیبی جدی برای سیاست کهنهکار انگلیس در صحنه سیاسی ایران درآمد.
البته ذکر این نکته ضروری است که شخصیتهای مستقل نیز وجود داشتند که با مظلومیتی خاص در شرایط حاکمیت انگلیسیها و آمریکاییها به مبارزه برخاستند. تبعیدگاهها، زندانها و سیاهچالهای دوران رضاخان و محمدرضا، شاهد مقاومت رجال و شخصیتهای متعهد و فرزندان این آب و خاک است.
مطالعه و کندوکاو تاریخ سیاسی معاصر ایران به ویژه در مقطع حاکمیت و سلطنت خاندان پهلوی - سالهای ۱۲۹۹ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ - از اهمیت شایان توجهی برخوردار است. در این میان کالبدشکافی شخصیت، عملکرد و نقش بازیگران صحنه سیاسی و نخبگان عصر پهلوی از اهمیت بهسزایی برخوردار است. در میان شخصیتها و رجال سیاسی پدر و پسری را میتوان نام برد که از سیاستپیشگان برجسته دوران حاکمیت پهلوی بودند، فضلالله زاهدی و فرزندش اردشیر. البته در این بین اردشیر زاهدی به دلیل شرایط خاص سیاسی، اجتماعی کشور موقعیتهای مناسبتر و بهتری نسبت به پدرش داشته است.
زاهدی پدر
فضلالله زاهدی مقارن با جنگ جهانی اول با عدهای از نظامیان و سوارکاران در منطقه همدان با هزینه آلمانیها فعالیت میکرد. وی در این دوران با رضاخان که در بریگاد قزاق خدمت میکرد آشنا شد و با قبول پیشنهاد رضاخان، به تهران آمد و با درجه گروهبانی در بریگاد قزاق استخدام شد. در مدت یک سال به درجه افسری و سپس به درجه سرهنگی رسید و بدین ترتیب موقعیت ممتازی نزد رضاخان یافت. زاهدی در کودتای انگلیسی سوم اسفند ۱۲۹۹ جزء نیروهای رضاخان بود که وارد تهران شد. وی همچنین در عملیات سرکوب نهضت جنگل شرکت داشت و در آن خطه جنایتهای بیشماری مرتکب شد و به واسطه تلاش بسیار به درجه سرتیپی رسید. در جریان واقعه "سمیتقو" شرکت داشت و به همین دلیل از رضاخان نشان درجه ۴ ذوالفقار دریافت کرد. زاهدی همچنین در سرکوب مبارزات مردمی فارس و ماجرای شیخ خزعل در خوزستان شرکت داشت. زاهدی بعد از سرکوب اغتشاشات غرب کشور و ترکمن صحرا، نشان درجه ۳ سپه گرفت و در سال ۱۳۰۷ به ریاست ژاندارمری کشور منصوب شد. بعد از مدتی رضاخان مأموریت حل و فصل ماجرای عشایر فارس - ۱۳۰۸- را به زاهدی واگذاشت اما به دلیل این که وی به تشخیص خود عمل کرده و به نظرات رضاخان اهمیتی نداده بود خلع درجه شده و پروندهاش برای محاکمه به دیوان حرب (دادسرای نظامی) ارسال گردید، البته بعد از چند ماه مجدداً به خدمت فراخوانده شده و به ریاست شهربانی کل کشور منصوب شد.
هنگام تصدی شهربانی توسط زاهدی، تعدادی از زندانیان از زندان گریختند و این حادثه رضاخان را به شدت عصبانی کرده و دستور داد زاهدی شخصاً فراریان را دستگیر و تحویل نماید. زاهدی در مسیر تعقیب فراریان به کوههای اطراف قم رسید و طی نامهای خطاب به رضاخان نوشت: «تعقیب فراریان در خارج از شهر از وظایف ژاندارمری است، اجازه دهید مراجعت کنم یا مرا از خدمت معاف دارید.» در نتیجه نامه، زاهدی عزل شد و به کار در بخش خصوصی پرداخت. در این دوره وی شرکتی به نام «کازادیا» تأسیس کرد، ولی چندی بعد - در سال ۱۳۱۱- با توصیه انگلیسیها مجدداً به خدمت فراخوانده شد و منصب ژنرال آجودانی رضاخان را بر عهده گرفت. در این هنگام تیمورتاش وزیر دربار با نفوذ رضاخان عزل شده بود و زاهدی عملاً امور دربار را نیز به عهده گرفت و دامنه نفوذش بیشتر شد. پس از مدتی به سبب سوءظنی که رضاخان به زاهدی داشت، وی را عزل نموده و به اداره بازرسی مالی فرستاد. در این دوران ساخت باشگاه افسران به تقلید از انگلیسیها توسط رضاخان آغاز شد و پس از تکمیل ساختمان، زاهدی به سمت ریاست این باشگاه منصوب گردید.
زاهدی به عنوان یکی از مهرههای مورد اطمینان انگلیسیها در برخی موارد با حسد رضاخان روبرو میشد و عزل و نصبهای مکرر وی نیز در همین رابطه است. «پس از واقعه ۲۰ شهریور ۱۳۲۰ و اشغال نظامی ایران توسط متفقین، زاهدى علىالظاهر توسط انگلیسیها دستگیر و در واقع برای گذرانیدن کلاسهای ویژه اینتلیجنت سرویس به فلسطین اعزام میشود.»[2] زاهدی در آغاز سلطنت محمدرضا پهلوی به ریاست کل ژاندارمری منصوب گردیده و پس از مدتی بازنشسته شد، ولی پس از سه روز حکم بازنشستگیاش توسط سرهنگ ارفع لغو شده و در سال ۱۳۲۴ به سمت بازرس مالی ارتش منصوب گردید. زاهدی در دوران نخستوزیری سپهبد علی رزمآرا و به پیشنهاد وی، به فرماندهی نیروهای نظامی جنوب کشور منصوب شد و پس از مدتی برای معالجه به اروپا رفته و خود را مجدداً بازنشسته کرد. در بازگشت از اروپا از سوی محمدرضا پهلوی به سناتوری مجلس سنا منصوب شد. در سال ۱۳۲۸ و هنگام سفر محمدرضا پهلوی به آمریکا، زاهدی به ریاست شهربانی کل کشور برگزیده شد. زاهدی برای کسب وجاهت ملی و مردمی، روابط خود را با دکتر مصدق و جبهه ملی حسنه نموده و پس از ترور رزمآرا توسط فدائیان اسلام، در کابینه حسین علاء وزیر کشور شد و پس از روی کار آمدن مصدق نیز در پست وزارت کشور ابقا شد.
زاهدی در جریان اختلافات شاه و مصدق که به خروج محمدرضا از ایران انجامید، به مخالفت با مصدق پرداخت و در اسفند ۱۳۳۱ از وزارت کشور عزل شده و مخفی گردید.
در این دوره زاهدی با هماهنگی سفارتخانههای انگلستان و آمریکا نقش مهمی در آمادهسازی کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ با کمک کرومیت روزولت و هندرسن - سفیر کبیر آمریکا در ایران- ایفا کرد. پیش از کودتا، هندرسن به وی پیشنهاد کرد که پس از کودتا در ایران نظام جمهوری اعلام کند و خود عهدهدار قدرت گردد. پس از کودتای ۲۸ مرداد که با طراحی سفارتخانههای انگلیس و آمریکا و مساعدت زاهدی و قمهکشهای تهران به میدانداری شعبان جعفری (بیمخ) صورت گرفت، مصدق دستگیر شده و روز ۲۹ مرداد ۱۳۳۲، محمدرضا پهلوی، زاهدی را به نخستوزیری برگزیده درجه سپهبدی نیز به وی اعطا کرد. «جان فاستر دالس وزیر امورخارجه وقت آمریکا شخصاً در مصاحبهای پیرامون نقش آن کشور در کودتا گفت که آمریکا وضعی را که کاملاً از دسترفته به نظر میرسید نجات داد و ثبات را به کشور (ایران) بازگردانید.»[3] و نویسنده درباری، توللی، تأیید میکند که مخارج کودتای ۲۸ مرداد را سیا تأمین کرد. او جمع مبلغ خرج شده را ۱۰ میلیون دلار تخمین میزند.[4]
زاهدی بعد از به دست گرفتن قدرت در جلسه مشاورین خود اظهار داشت که نمی توانیم بدون درآمد نفت زندگی کنیم و ناچار هستیم که با انگلیسیها کنار بیاییم. شرکتکنندگان در جلسه نظر او را تأیید کردند و بدین ترتیب روابط رسمی ایران و انگلیس مجدداً از سرگرفته شد.
از دیگر اقدامات زاهدی در دوران نخستوزیریش انعقاد قرارداد جدید کنسرسیوم نفتی است و از طرف دولت ایران (علی امینی) این قرارداد را امضا کرد و به قرارداد امینی - بیچ معروف شد. با این قرارداد کنسرسیوم در ۹ سال اول قرارداد جدیدش با ایران، ۳۴۰ میلیون تن نفت استخراج نموده و از ایران خارج کرد، این در حالی است که شرکت سابق در طی ۵۰ سال ۳۲۵ میلیون تن نفت از ایران برده بود. گفتنی است که همچنین شرکتهای عضو این کنسرسیوم در مدت ۵ سال حدود 72% سرمایهگذاری خود را به صورت سود خالص برداشت نمودند.
در اوایل سال ۱۳۳۴ زمینه برکناری سپهبد زاهدی از اریکه قدرت فراهم شده و در ۱۷ فروردین ۱۳۳۴ از کار کنارهگیری کرد. پس از نخستوزیری به عنوان سفیر کبیر شاه و نماینده دایم ایران در دفتر اروپایی سازمان ملل در ژنو منصوب و در حقیقت به آن کشور تبعید شد.
زاهدی تا هنگام مرگش - شهریور ۱۳۴۸ – تلاش بسیار کرد تا مجدداً به قدرت بازگردد، اما تلاشهایش نتیجهای نداد. درباره فساد اخلاقی و فسق و فجور فراوان وی و ستمگریهای متعددش در دوران مسؤولیتهای سیاسی و نظامیاش مطالب بسیاری در کتابهای تاریخ معاصر آمده است که مجال پرداختن بدانها نیست و علاقمندان میتوانند به جلد اول و دوم کتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوی و دیگر کتابهای تاریخی و اسناد معتبر مراجعه کنند.
زندگی نامه، دوران کودکی، تحصیلات و سوابق کاری اردشیر زاهدی
اردشیر زاهدی فرزند فضلالله، مهرماه ۱۳۰۷ ﻫ.ش در تهران متولد شد. تحصیلات ابتدایی را در تهران و اصفهان به پایان رسانید و دوره دبیرستان را در سال ۱۳۲۵ در بیروت و دبیرستان اسلامیه این شهر به پایان برد. وی در این دوره با استفاده از روابطش با عوامل آمریکا برای ادامه تحصیلات راهی ایالات متحده شد و در سال ۱۳۲۸ گواهینامه کشاورزی از کالج کشاورزی ایالت "یوتا" گرفت. بعدها با اعمال نفوذ بسیار، مدرک تحصیلیاش، در وزارت فرهنگ وقت، معادل لیسانس ارزشیابی شد.
مشاغلی که اردشیر زاهدی از سال ۱۳۳۱ تا دی ماه ۱۳۵۷ عهدهدار بوده، به شرح زیر است:
1- استخدام در وزارت کشاورزی در سال ۱۳۳۱. پست وی در این دوره معاونت و خزانهداری کمیسیون مشترک ایران و آمریکا برای بهبودی امور روستایی (اصل ۴ ترومن) بود.
2- مشاور مخصوص نخستوزیر (سپهبد زاهدی) پس از کودتای ۲۸ مرداد.
3- آجودان کشوری محمدرضا پهلوی - ۳ آبان ۱۳۳۲.
4- سرپرست دانشجویان ایرانی خارج از کشور و نماینده مخصوص شاه در امور دانشجویان خارج از کشور 1338ش.
5- سفیر شاه در ایالات متحده آمریکا از اسفند ۱۳۳۸ الى اسفند ۱۳۴۰.
6- سفیر کبیر ایران در لندن - شهریور ۱۳۴۴- زمان نخستوزیر اسدالله علم.
7- وزیر امورخارجه ایران - بهمن ۱۳۴۵ تا شهریور ۱۳۵۰- کابینه امیر عباس هویدا.
8- سفیر ایران در آمریکا - اسفند ۱۳۵۱ تا دی ماه ۱۳۵۷.
9- سفیر اکردینه ایران در مکزیک – 11 / 2 / 1352.
اردشیر زاهدی در سالهای متمادی نشانهای مختلفی گرفته است. از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
نشان درجه یک رستاخیز به دلیل شرکت در کودتای ۲۸ مرداد، نشان درجه ۲ تاج، نشان درجه یک همایون.
محمدرضا پهلوی با آگاهی از روابط حسنه اردشیر زاهدی با آمریکاییها دخترش شهناز فرزند فوزیه را در سال ۱۳۳۵ به نامزدی اردشیر زاهدی در آورد و در آبان ۱۳۳۶ مراسم ازدواج آن دو برگزار گردید که تا سال ۱۳۴۳ دوام یافت. حاصل این ازدواج دختری به نام مهناز بود. فساد اخلاقی اردشیر زاهدی و مراودات نامشروع وی با زنان و عدم تقید وی به ارزشهای خانوادگی و مصرف هروئین و شاید مواردی دیگر زمینهساز اختلاف وی با شهناز بود که نهایتاً به متارکه و طلاق در سال ۱۳۴۳ انجامید.
سابقه پدر اردشیر و ارتباط وی با کرومیت روزولت در دوره تحصیلش در بیروت و سپس در آمریکا، باعث شد تا وی به یک شخصیت آمریکائی تبدیل شود. خبرهای فساد اخلاقی و سیاسی زاهدی در صفحات مجلات و روزنامههای اروپا و آمریکا منعکس میشد و همزمان وی پلههای ترقی را یکی پس از دیگری طی مینمود.
اولین شغل رسمی زاهدی در سال ۱۳۳۱ در وزارت کشاورزی و در پست معاونت خزانهداری کمیسیون مشترک ایران و آمریکا برای بهبود امور روستایی (اصل ۴ ترومن) بود، این شغل باعث آشناییاش با ویلیام وارن آمریکایی و رئیس اصل ۴ ترومن گردید. اردشیر زاهدی در رابطه با اصل ۴ ترومن، در اسفند ۱۳۳۱ به مدت یک سال برای گذراندن یک دوره آموزش به آمریکا مسافرت کرد.
کرومیت روزولت در خاطرات خود از اردشیر زاهدی و حضور فعال وی در ماجرای ۲۸ مرداد با اسامی مستعار "مصطفى" و "ویسی" نام برده است.[5] اردشیر زاهدی به پاس شرکت در کودتای ۲۸ مرداد، نشان درجه یک رستاخیز گرفت و در ۳ آبان ۱۳۳۲ به سمت آجودان کشوری شاه منصوب گردید. پس از ازدواج با شهناز پهلوی موقعیت مناسبتری پیدا کرد و نقش پل ارتباطی میان محمدرضا پهلوی و سیا را به عهده گرفت. به نظر میرسد یکی از عوامل مؤثر در نزدیکی اردشیر زاهدی به محمدرضا پهلوی و اعتبارش نزد وی به ارتباط تشکیلاتی اردشیر زاهدی با سیا و آمریکا باز میگردد.
زاهدی در سال ۱۳۳۸ به سمت نماینده شاه و سرپرست دانشجویان خارج از کشور به اروپا رفت و در همان سال به سمت سفیر شاه در ایالات متحده آمریکا (واشنگتن) منصوب گردید و به مدت ۲ سال - اسفند ۱۳۳۸ تا اسفند ۱۳۴۰- در این سمت باقی ماند.
زاهدی در میان محافل دانشجویی ایرانی مقیم اروپا و آمریکا موفقیتی کسب نکرد و در این مأموریت شکست خورد. به عنوان نمونه در گزارش ساواک مورخه 1 / 5 / 1339 آمده است: «هنوز در میان مردم شایعات زیادی بر علیه آقای مهندس اردشیر زاهدی وجود دارد و طرز رفتار و گفتار ایشان در آمریکا و حملات ایرانیان مقیم آنجا نسبت به ایشان دهان به دهان میگردد. از جمله گفته میشود: آقای اردشیر زاهدی ضمن یک سخنرانی درباره وظایف محصلین و این که باید به ایران بازگشته و به وطن خدمت کنند توضیح میدهد که وضع ایران نسبت به گذشته عوض شده و اصولاً پارتیبازی از بین رفته است و هر کس به نسبت لیاقت و شخصیت خود میتواند در ایران ترقی و پیشرفت کند. در این میان یکی از حضار میگوید اگر پارتیبازی از بین رفته خودت چطور سفیر کبیر شدی؟ آیا لایقتر از تو کسی نبود؟ در نتیجه آقای مهندس با حالت عصبانی به آن شخص جواب میدهد و فحاشی میکند که ناگهان اعتراض علیه ایشان شروع شده و جلسه سخنرانی به هم میخورد. شایع است که گوجه فرنگی و تخم مرغ به سوی ایشان پرتاب میگردد و ظاهراً این تظاهرات دامنه پیدا میکند که ایشان مجبور به ترک محل مأموریت میشوند.»[6]
زاهدی در اسفند ۱۳۴۰ به تهران فراخوانده شده و از کار برکنار گردید. برکناری وی میتواند دو علت داشته باشد: اول حساسیت شدید دانشجویان ایرانی و واکنش آنها علیه حرکات زننده زاهدی و دوم نارضایتی دکتر علی امینی نخستوزیر وقت از توطئههای زاهدی در واشنگتن بر علیه خودش.[7]
در همین رابطه در گزارشی از ساواک - تاریخ ۱۳۴۰- بازتاب عزل اردشیر زاهدی از سفارت ایران در آمریکا، بین رجال سیاسی کشور مثبت ارزیابی شده و اعلام گردید که در محافل سیاسی شایع است انتصاب اردشیر زاهدی به سمت سفیرکبیر ایران در آمریکا یکی از اشتباهات سیاسی بود. زیرا مشارالیه وابسته به خاندان سلطنت (داماد شاه) بوده و هرگونه برخوردی با وی به ضرر دربار ایران است و گفته شده که وجود اردشیر زاهدی خود موجب تقویت عناصر طرفدار جبهه ملی در آمریکا گردیده، همچنین برخی از رجال سیاسی رژیم به صراحت اعلام میکردند که رفتارهای اردشیر زاهدی بیش از دو عامل دیگر، باعث تضعیف حکومت پهلوی در میان ایرانیان خارج از کشور گردیده است.[8]
پس از ماجراهایی که شرح آن گذشت، نهایتاً زاهدی به درخواست عباس آرام (وزیر امورخارجه دولت اسدالله علم) به سمت سفیر کبیر ایران در لندن منصوب گردید و از شهریور ۱۳۴۱ تا آذر ۱۳۴۵ در این سمت باقی بود و در سال ۱۳۴۵ با حمایتهای آمریکا و پیشنهاد امیرعباس هویدا - نخستوزیر- به سمت وزیر امورخارجه ایران منصوب گردید. اسناد ساواک نشان میدهد که وی در سالهای ۱۳۴۶ الى ۱۳۴۸ به شدت درصدد احراز پست نخستوزیری در ایران بوده است. به عنوان نمونه در گزارشی از ساواک – 9 / 10 / 1347- آمده است: «بین اعضای سفارت ایران در لندن و خارجیان مقیم لندن که با آقای اردشیر زاهدی آشنایی دارند، شایع است که مشارالیه نخستوزیر آینده ایران است و در سفر خود به آمریکا مقامات آمریکایی را هم راضی کرده است و چون نظر خوبی با اسراییل دارد، سفارتخانههای کشور مذکور در آمریکا و اروپا برای وی فعالیت میکنند. از قرار معلوم هنگامی که آقای زاهدی در آمریکا بوده در جواب یکی از اعضاء سفارت آمریکا که گفته است شما وجود اسراییل را نادیده گرفتهاید اظهار نموده اگر من اختیار داشتم کار را یکسره میکردم.»[9]
فردوست درباره بلندپروازیهای اردشیر زاهدی میگوید: «اردشیر در میان مقامات انگلیسی و آمریکایی دوستان زیادی پیدا کرد و با بالاترین مقامات رفت و آمد داشت، ولی در سیاست موفقیتی کسب نکرد... زیرا شیوه رفتار و نحوه عمل او را خارجیهای مهم نمیپسندیدند و به او میگفتند پسر خوب.» زاهدی در سمت وزارت امورخارجه خدمات شایان توجهی به آمریکاییها نمود و حتی برکناری وی در شهریور ۱۳۵۰ هیچگاه مانع تعیینکنندهای در ایفای نقش دلالی و پل ارتباطی وی نگشت. او پس از برکناری و با عنوانی جدید به نام سفیر ایران در آمریکا - اسفند ۱۳۵۱- وارد واشنگتن شد. وی از این دوره به بعد تا دی ماه ۱۳۵۷ نقش مهمی را در تأمین منافع آمریکا در ایران داشت و حتی کار به جایی رسید که در جریان رقابتهای حزب دمکرات و جمهوریخواه با دلارهای نفتی ایران به نفع جمهوریخواهان فعالیت میکرد و با تشکیل مجالس عیاشی با حضور رقاصهها و هنرپیشگان آمریکایی و صرف هزینههای کلان، شهره عام و خاص شد.
زاهدی پس از واقعه واترگیت و آشکار شدن تقلب نیکسون در انتخابات و در نهایت استعفای اجباریاش برای به قدرت رسیدن جرالد فورد از حزب جمهوریخواه در مقابل کاندیدای دمکراتها یعنی جیمی کارتر شاه را ترغیب کرد تا به نفع فورد وارد عمل شود و به همین دلیل مبالغ کلانی صرف تبلیغ برای جمهوریخواهان کرد. پس از پایان انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، در محافل سیاسی آن کشور مطرح شد که در جریان مبارزات انتخاباتی، اردشیر زاهدی حدود ۱۲۰ میلیون دلار صرف فعالیت تبلیغاتی به نفع کاندیداتوری فورد کرده و اکنون که در اثر فعالیت و تلاش یهودیان و جامعه سیاهپوستان کارتر برنده شده است ناراحتیهایی در محافل سیاسی بروز کرده و از فعالیت اردشیر زاهدی و دخالت او در امور داخلی آمریکا ناراحتند. اما پس از پایان گرفتن انتخابات، شاه در سفری به ایالات متحده این اشتباه خود و زاهدی را جبران کرد.[10]
از دیگر اقدامات زاهدی میتوان به واقعه ورشکستگی شرکت هواپیمایی پان امریکن اشاره کرد. زاهدی به عنوان منشی نقش دلال حرفهای را ایفا کرد و با ترغیب شاه به خرید سهام این شرکت، مانع از ورشکستگی آن در سال ۱۳۵۴ شد. به دلیل افزایش ناگهانی قیمت نفت -۱۲ دلار - زاهدی در این دوره کمکهای اقتصادی بعضاً عجیب و باورنکردنی حتی به کشورهای توسعه یافته صنعتی غرب! از جمله کمک اقتصادی قابل توجهی به مبلغ ۲۰۰ میلیون دلار به بانک جهانی و کمک ۵۸۰ میلیون دلاری به صندوق بینالمللی پول و کشورهایی نظیر فرانسه کرد.[11]
زاهدی خود در اینباره طی مصاحبهای در شهر لگزینگتون ایالت کنتاکی آمریکا میگوید: «در سال گذشته بیش از ۱۱ میلیارد دلار به ممالک اروپایی، آسیایی، افریقایی تعهد کمک کردهایم و تاکنون بیش از ۵ میلیارد آن به مصرف رسیده است. ما میتوانیم از دانش و تجربه فنی پان امریکن استفاده کنیم و همانطور که اعلیحضرت شاهنشاه فرمودند حیف است که یک شرکت بزرگ و با تجربه و نامآور هوایی بینالمللی از بین برود.»[12]
شایان توجه است که اغلب قراردادهای اقتصادی - نظامی مهم در سالهای ۴۰ تا ۵۶ بین آمریکا و ایران به نوعی با دخالت و وساطت اردشیر زاهدی انجام پذیرفته است.[13] در تاریخ 26 / 5 / 52 زاهدی دکترای افتخاری از دانشگاه کامرس آمریکا گرفت و در 25 / 3 / 54 از سوی شاه نشان درجه اول تاج دریافت کرد، وی تا دی ماه ۱۳۵۷ سفیر ایران در آمریکا بود و پس از پیروزی انقلاب اسلامی تا زمان مرگ در خارج از کشور- آمریکا و سوییس- به سر برد.
فساد اخلاقی
اردشیر زاهدی به اعتراف دوستان و نزدیکانش فردی بسیار فاسد و بدون فضائل اخلاقی بود. اسدالله علم در خاطرات خود به مناسبتهای مختلف برخی ویژگیهای مذموم زاهدی را بیان میکند، از جمله در جایی اشاره داد که: «... آدم فضول و خودسری است. گزارشات متعدد ساواک از رفتار و گفتار زننده و سخنان رکیک وی که زبانزد عام و خاص بود وجود دارد. افراط و زیادهروی وی در هرزگی و شهوت او را یکهتاز عرصه عیاشی و خوشگذرانی در تاریخ سیاسی معاصر نموده است.»
به دنبال گسترش موج فساد مالی و اخلاقی در بین سردمداران رژیم شاه و تأسیس مراکزی برای ترویج و برگزاری و توسعه جنبههای گوناگون فساد و فحشاء، بعضی از نمایندگیهای سیاسی ایران در خارج از کشور نیز به مراکز ترویج و اشاعه فحشاء تبدیل شده بودند. از این حیث سفارت ایران در آمریکا نقش ویژهای داشت و از این راه به رتق و فتق بسیاری از مسایل سیاسی میپرداخت. برای نمونه میتوان به افشاگری مایکل بارنر نماینده ایالت مریلند و عضو حزب دمکرات آمریکا درباره رشوه دادنهای هنگفت سفارت ایران به مقامات آمریکایی و برخی اعمال ضداخلاقی زاهدی که در مجله نیویورک تایمز منتشر گردیده اشاره داشت: «... استفاده از حربه سکس و تریاک در منزل اردشیر زاهدی سفیر ایران، برای جلب سیاستمداران متنفذ آمریکا ورد زبان محافل واشنگتن است... بعد از گذشت ساعاتی از معارفه زاهدی به جوانی که محافظ او بود دستور داد تا منقل تریاک و حشیش را بیاورد. همه دور و بر او لم داده بودند، وافور و تریاک را به هم رد میکردند. بعد از مدتی زاهدی به یکی از زنان مجلس (آنها اغلب فاحشه بودند که معمولاً آنها را پیدا میکرد ولی بعضی نیز از کارمندان سفارت بودند) گفت بر قصد او در جمع شروع به رقصیدن و لخت شدن کرد در حالی که ایرانیها و میهمانان تماشا میکردند جملات رکیک و زننده بر زبان میآوردند و به اعمال جنسی مشغول میشدند، در یکی از پارتیها نماینده کنگره، الاف را دیدم. او میهمان افتخاری بود، او تریاک نکشید ولی زاهدی زنهای مجلس را به نوبت جلو او رژه برد و انتخاب اول را به او محول کرد و او یکی از زنان ایرانی را انتخاب کرد و ...»[14]
رفتار خارج از موازین اخلاقی اردشیر زاهدی آن چنان با شخصیت و شاکله او عجین شده بود که در تمام دوران زندگی شخصی و سیاسیاش به انحاء مختلف جلوه داشت. علاوه بر انحرافات اخلاقی، زاهدی همواره در روابط اجتماعی و اداری نیز دچار مشکل بود. به نحوی که دامنه برخوردها و گفتار خارج از آداب اجتماعی وی به حدی رسید که در محافل سران رژیم مورد بحث قرار میگرفت. در دوران وزارت زاهدی در دستگاه سیاست خارجی رژیم، برخوردهای ناشایست وی باعث رنجش بسیاری از کارمندان و کارشناسان گردید و به همین دلیل موجی از اعتراضات و مخالفتها علیه وی برپا شد. گزارشات مستند ساواک از اوضاع و احوال وزارت امورخارجه در دوران تصدی اردشیر زاهدی و نیز اسناد و مدارک و خاطرات رجال سیاسی دوران پهلوی، هریک به گوشههایی از رفتارهای غیراخلاقی اردشیر زاهدی اشاراتی دارند.
دوستی و رفاقت او با دکتر سعید حکمت نماینده مجلس شورای ملی و رئیس اداره پزشکی قانونی که از رجال فاسد دوران پهلوی بود، زمینهای برای ترتیب دادن پارتیها و مجالس عیاشی مهیا ساخته بود. به اعتراف حسین فردوست، در حصارک ویلایی بود که اردشیر زاهدی و تعدادی از رفقای فاسد جوان او منتظر شکار دخترها و زنها مینشستند و نکته قابل توجه این که فرح دیبا که دختری فقیر بود به حصارک میرود تا با توسل به اردشیر زاهدی بتواند در پاریس تحصیل و زندگی کند و چون اردشیر زاهدی، فرح را نمیپسندد، او را به محمدرضا پهلوی معرفی میکند. محمدرضا نیز او را میپذیرد و بدون تحقیق قبلی او را به فرودگاه میبرد و در هواپیما به وی پیشنهاد ازدواج میدهد. فرح نیز بلافاصله قبول میکند و دختری که تا یک ساعت پیش از زاهدی پول میخواست، حال قرار شده با شاه ازدواج کند.[15]
همان طور که پیشتر نیز اشاره شد، زاهدی در زمان مسؤولیت سفارت ایران در آمریکا و لندن به فساد اخلاقی اشتهار داشته است. روابط نامشروع وی با ژاکلین کندی بیوه جان اف کندی رئیسجمهور اسبق آمریکا که پس از مرگ کندی با اوناسیس میلیونر معروف یونانی ازدواج کرده و جدا شده بود، نقل محافل آمریکایی بود.[16] در همین رابطه دیلی اکسپرس در طی مقالهای به قلم "ویلیام رینون" تحت عنوان "کوکتل" مینویسد: «اخیراً ژاکلین اوناسیس اسکورت تازهای یافته است و در پارتیهای جنگلوار واشنگتن که ژاکلین به پیروی از مد شرکت میکند اردشیر زاهدی او را همراهی میکند، آیا او را به خاطر میآورید؟ وی سفیر شاه ایران در لندن و داماد شاه بود. هنگامی که پارتیها حقیقتاً پارتی بود، اردشیر زاهدی به عنوان یکی از بزرگترین برگزارکنندگان پارتیها شهرت یافته بود... ارتباط اخیرش با بیوه اوناسیس هم اکنون در محافل سیاسی بر سر زبانهاست. به قول آنها ترکیب این ایرانی جالب توجه و بانوی اول سابق آمریکا، ترکیبی است مسحورکننده در شیمی اجتماع، آیا این آزمایش توفیقآمیز خواهد بود؟» در همین باره ارتباط نامشروع زاهدی با الیزابت تایلور هنرپیشه آمریکایی نیز قابل توجه است.
نگاهی اجمالی به شخصیت اردشیر زاهدی نشان میدهد زندگی وی مشحون از هرزگی و بیبندوباری است. که قلم و بیان از شرح آن شرم دارد.
در اینجا بیمناسبت نیست که تحلیل و ارزیابی سفارت آمریکا را از شخصیت و سابقه خدمتی اردشیر زاهدی مورد توجه قرار دهیم. روشن است که وابستگان سیاسی آمریکا در کشورهای جهان به منظور تأثیرگذاری در افراد و شخصیتهای کشور میزبان با دقت و تبحر به ارزیابی عملکردها، سوابق و شخصیت صاحب منصبان آنها میپرداختند و تا حدودی میتوان گفت که این تحلیلها از دقت بالایی برخوردار بود. در این رابطه بر اساس اسناد به دست آمده از سفارت آمریکا در ایران، گوشههایی از این ارزیابی ها به نقل از جلد اول کتاب از ظهور تا سقوط، انتشارات مرکز نشر اسناد لانه جاسوسی آمریکا چنین است: «حرفه کنونی سفیر ایران در آمریکا نشان میدهد که چگونه یک ایرانی نسبتاً مطلع لیکن دارای ارتباطات عالی، جاهطلبی بسیار و متملق میتواند به مقامهای مهمی برسد. زاهدی پس از حضور در دانشگاه آمریکایی بیروت (۱۹۴۵-۱۹۴۲) به آمریکا رفت و در زمینه کشاورزی و دامداری از دانشگاه یوتا لیسانس گرفت. در آنجا خود را غرق در زندگی آمریکایی کرد و در ذوب آهنگاری، ایندیانا، میوهچینی در کالیفرنیا و راهآهن آلاسکا به کار پرداخت. در سال ۱۹۵۱ به ایران بازگشت و در کمیسیون بهبود روستایی نمایندگی آمریکا در تهران به کار پرداخت. در سال ۱۹۵۲ گویا تحت فشار مصدق استعفا داد. ستاره زاهدی پس از آن که پدرش ژنرال فضلالله زاهدی رهبری کودتای ۱۹۵۳ که به پیروزی شاه بر مصدق منجر شد را به دست گرفت، رو به درخشش نهاد. وی در اکتبر ۱۹۵۳ آجودان شخصی شاه شد و با شاه و دربار رابطه نزدیکی پیدا کرد. در سال ۱۹۵۷ او با دختر شاه یعنی شهناز که در آن زمان تنها ۱۶ سال داشت ازدواج نمود. در سال ۱۹۶۰ او همسرش را به واشنگتن برد و در آنجا سعی کرد دانشجویان تندرو را متقاعد سازد که علیه شاه تظاهرات برپا نکنند ولی موفق نشد. دو سال بعد آنجا را ترک گفت و به عنوان سفیر ایران وارد انگلستان شد. ازدواج او در واشنگتن به تلخی گراییده بود. لیکن تا قبل از سال ۱۹۶۴ به طلاق نینجامید. در سال ۱۹۶۷ وی به تهران بازگشت تا وزیر خارجه کشور شود. چهارسال خدمت وی در این وزارتخانه و رهبریت تهاجمیاش وزارتخانه را کاملاً دگرگون ساخت. به خاطر خنثی کردن وجهه خود به عنوان یک فرد هوسران، زاهدی و کارمندانش آنقدر کار کردند تا وی به عنوان رهبری شایسته و مطلع شهرت یافت. زاهدی ظاهراً مورد توجه شاه بود و در زمینه سیاست خارجی با وی مشورت میکرد و همین امر سبب کدورت خاطر بین شاه و نخستوزیر هویدا گردید. هویدا تصریح کرد که زاهدی عضو کابینه او است و باید از طریق وی به شاه گزارش دهد و این کار سبب شد که زاهدی در سال ۱۹۷۱ اعلام نماید که شاه باید بین او و هویدا یکی را انتخاب کند. هویدا پیروز شد و زاهدی گفت تا زمانی که هویدا در تهران تصدی امور را بر عهده داشته باشد در تهران نخواهد ماند
یکی دیگر از نکاتی که موجبات نارضایتی وی را در وزارت خارجه فراهم آورد سفر اشرف به چین در سال ۱۹۷۱ بود که نوعی مداخله در امور مربوط به وی تلقی میشد. در مراجعت، اشرف به شاه کتباً در مورد سفرش گزارش داد و حتی یک نسخه از گزارش خود را به زاهدی نداد. زاهدی به عنوان سفیر ایران در آمریکا از آوریل ۱۹۷۳، نقش فعالی را در زمینه سیاست خارجی ایفا کرده است. زاهدی افراد مهم و نیمه مهم را همیشه در واشنگتن به ضیافتها دعوت کرده و سعی دارد از اعضاء کنگره بهرهبرداری نماید. او به تمام کشورها سفر کرده و یکی از نمایندگان مجرب کشورش به حساب میآید. او برنامه سفر اشخاص سرشناس آمریکایی به ایران را به دقت تهیه میکند تا به هزینه دولت ایران از آنها پذیرائی بشود. میهمانیهای پرخرج زاهدی مشکلاتی را برای ایران فراهم آورد، اما شاه معتقد است که حفظ رابطه با زاهدی ضروری است. زاهدی معتقد است که با جوانان ایرانی رابطه خوبی برقرار کرده و میتواند از آنها در آینده استفاده کند. لیکن سوابق وی نشانگر آن است که وی در این زمینه چندان موفق نبوده است. در سفر اولش به واشنگتن زاهدی به چند تن از دانشجویان گفته بود که رسیدن وی به مقام کنونیاش نشانگر فرصتهای پیشرفت موجود در ایران برای نسل جوان است. ولی یکی از دانشجویان در پاسخ گفته بود: «درست است. اما شاه تنها یک دختر دارد.» شایع شده بود که زاهدی پس از بازگشت به ایران به عنوان وزیر دربار جای علم را خواهد گرفت یا بار دیگر وزیر خارجه خواهد شد و به عنوان سرپرست مهمترین نمایندگی ایران در خارج زاهدی مناسبترین شخص برای رسیدن به مقامات بالاتر میباشد. بعضیها زاهدی را فردی غیراصولی در زمینه فرصتطلبی سیاسی خواندهاند. او نشان داد که سرسپردگی و وفاداری کامل نسبت به شاه میتواند حتی یک فرد دارای ذکاوت و هوش متوسط را به موقعیتهای مهم در حکومت ایران برساند.»
اردشیر زاهدی چون پدرش - فضلالله زاهدی- علاوه بر فساد اخلاقی، دچار فساد اقتصادی و ارتشاء بود. او با استفاده از موقعیت سیاسی و اجتماعیاش کراراً سوءاستفادههای اقتصادی میکرد. به عنوان نمونه وارد نمودن حدود ۱۵۰ میلیون تومان اجناس تجملی لوکس از جمله لباس دوخته از خارج تحت عنوان فروشگاه فردوسی، بدون پرداخت عوارض گمرکی و فروش چند برابر آنها، عائدات زیادی نصیب زاهدی نمود. از دیگر موارد قابل توجه سوءاستفادههای زاهدی، شایعه خریداری ۱۰ هزار هیلمن از انگلستان و نیز پساندازهای قابل توجه وی در بانکهای آمریکایی و انگلیسی است. البته در بخشهای قبلی و به مناسبت ذکر برخی اعمال و رفتار ناشایست زاهدی در مسئولیتهای مختلف، گوشههایی از فساد مالی وی نیز بیان گردید.[17]
پایان کار اردشیر زاهدی
به دنبال اوجگیری مبارزات مردم مسلمان ایران به رهبری حضرت امام خمینی(ره) در سالهای ۵۶ و ۵۷ و ناتوانی رژیم در مقابله و مهار حرکتهای مردمی، رجال سیاسی - نظامی و حامیان خارجی آنان به فکر چارهای برای مقابله جدی با نهضت اسلامی و رهبری آن افتادند و به حربههای گوناگون سیاسی، نظامی متوسل شدند. تغییر کابینهها، دستگیری ظاهری چهرههای به نام رژیم به بهانه مبارزه با فساد و رشوهخواری، برخورد نیروهای نظامی - انتظامی در شهرها با تظاهرات مردم مسلمان، حضور ارتش در خیابانها، اعلام حکومت نظامی و ... از جمله اقدامات آنان بود. در خلال شرایط پیچیده آن زمان و سردرگمی متولیان حکومت، بار دیگر اردشیر زاهدی به دستور آمریکا و شخص برژینسکی وارد عمل شد و با هدایتی که از سوی مشاور رئیس جمهور آمریکا میشد در حالی که سفیر ایران در واشنگتن بود، برای کمک به شاه و جلوگیری از سقوط رژیم شاهنشاهی وارد تهران شد. به اعتراف ویلیام سولیوان، اردشیر زاهدی به وی گفته بود برژینسکی او را تشویق کرده است به تهران مراجعت کند و شاه را به اتخاذ تدابیر جدیتری برای حفظ رژیم خود وادار نماید.[18] به دنبال تشکیل دولت نظامی ازهاری، اردشیر زاهدی در ارتباط مستقیم با برژینسکی مشاور امنیت ملی رئیس جمهور آمریکا، فعالیتهایی را برای مقابله و مبارزه با مخالفان رژیم شاه تدارک دید. هدف وی جمعآوری و سازمان دادن نیروهای طرفدار شاه و مقابله با قیام مردم بود. سفیر سابق آمریکا در ایران در خصوص اقدامات اردشیر زاهدی در جریان اوجگیری حرکت مردم چنین مینویسد: «در حالی که شاه مشغول مانورهای سیاسی خود بود، اردشیر زاهدی هم نقش خاص خود را در سناریوی سیاسی ایران بازی میکرد. او در خانه خود در بلندیهای دامنه ارتفاعات شمال تهران که مشرف به شهر بود نشسته و با روش تند و شتابزده معمول خود مشغول فعالیت بود. زاهدی به واسطه روابط نزدیکی که با خانواده سلطنتی داشت غالباً در کاخ سلطنتی بود و شام را نزد شاه و اعضای خانواده سلطنتی صرف میکرد و افکار و نظرات خود را با آنان در میان میگذاشت. بقیه اوقات او در خانهاش صرف ملاقات با دوستان و همکاران قدیم و تلاش برای ایجاد حرکتی به طرفداری از شاه میشد. فعالیتهای زاهدی در دو بعد داخلی و خارجی جریان داشت. بعد داخلی فعالیتهای او در تشکیل گروهی به طرفداری از رژیم مانند سال ۱۹۵۳ (۱۳۳۲ ﻫ . ش) که به سقوط مصدق انجامید تمرکز یافته بود و در بعد خارجی بیشتر متوجه جلب حمایت و پشتیبانی آمریکا بود.»[19]
زاهدی امیدوار بود بتواند با اقدامات خود و سازماندهی نظامیان و افسران طرفدار شاه و برخی از بازرگانان و دستاندرکاران امور اقتصادی و دیگر صاحب منصبان کشوری همچون ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ دست به تحرکاتی بزند تا شاه بتواند بر امور مسلط و امور کشور را مجدداً تحت کنترل درآورد. بنا بر اظهار سفیر سابق آمریکا هر چند سفارت و شخص شاه از اقدامات زاهدی حمایت جدی به عمل نمیآوردند، اما وی به دلیل ارتباط مستقیم با مشاور امنیت ملی کارتر توانسته بود تا حدی نقطه نظرات خود را به آنان تحمیل نماید و آخرین تلاشهای خود را جامه عمل بپوشاند.
علىرغم تلاشهای جدی زاهدی و حامیان آمریکایی شاه، اقدامات آنان در مقابل اراده مردم به رهبری حضرت امام (ره) ناکام ماند و و طومار رژیم پهلوی و سرسپردگانش در هم پیچیده شد.
اردشیر زاهدی در مصاحبهای که در تاریخ ۱۲ شهریور ۱۳۷۱ با روزنامه کیهان لندن داشت، نکات قابل توجهی را از روزهای واپسین رژیم شاه بیان کرده که دقت در آن حاکی از ناتوانی رژیم پهلوی و آمریکا در تحلیل درست حرکت مردم ایران و شالودههای رژیم شاهنشاهی است.
در آخرین روزهای حضور شاه در ایران، زاهدی به شدت مشغول فراهم کردن زمینه اقامت شاه در یکی از کشورها بود. او فقط توانسته بود، دولت مصر را قانع کند تا شاه در آنجا اقامت کند. زاهدی چند روز پیش از پایان کار رژیم به عنوان طلایهدار موکب سلطنتی از تهران خارج شد. رادیو بی بی سی در این رابطه میگوید: «زاهدی خشمگین از رفتار بیشرمانهای که با او و پادشاهش شده بود، تصمیم گرفت به منزل خانوادگیش در ساحل دریاچه ژنو بازگردد. او در آنجا با درد و غم به رفتاری که غرب با شاه کرده میاندیشد.»
در اینجا شایسته است تا به تحلیل زاهدی درباره عملکرد و سیاستهای دولت آمریکا در قبال حمایت از رژیم شاه اشاره شود. وی در اینباره چنین میگوید: «دیگر تلخکام نیستم، زیرا میدانم که مردم کشورها این رفتارها را نکردهاند. اینجا و آنجا، دولتها چنین کردند. حالا هم میبینم هم در ایالات متحده و هم در اروپا، دولتهای دیگری بر سر کارند. اما بعد میشود گفت که رفتارشان ناامیدکننده و دلسردکننده بود. این رفتار مرا بسیار غمگین ساخت و تجربه بسیار تلخی در زندگیم بود زیرا پیش از آن من به فرهنگ و اخلاقیات غرب با دید بسیار بهتری مینگریستم. این همان خلقیات اروپایی و آمریکایی یعنی در نظر من اخلاقیات غربی بود که دوست داشتم در کشورم به عنوان یک کشور دمکراتیک رواج یابد اما با روی دیگر سکه روبرو شدیم و تزویر و ریایی که دیدم مرا غمگین ساخت»[20]
اردشیر زاهدی در ۲۷ آبان ۱۴۰۰ در سن ۹۳ سالگی پس از طی یک دوره بیماری در شهر مونترو، سوئیس درگذشت.
پینوشتها:
[1] . جهت اطلاع بیشتر به کتاب نخستین رویاروییهای اندیشهگران ایران با دو رویه تمدن بورژوازی غرب، تألیف عبدالهادی حائری مراجعه شود.
[2] . ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد دوم، جستارهایی از تاریخ معاصر ایران، ص ۲۵۵، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، سال ۱۳۷۰.
[3] . رواسانی، شاپور ؛ دولت و حکومت در ایران، نشر شمع، ۱۳۷۶، ص ۱۵۸.
[4] . همان، ص ۹.
[5] . ظهور و سقوط سلطنت پهلوی؛ جلد دوم، ص ۲۵۸.
[6] . همان، ص ۲۶ و ۲۵۹.
[7] . همان، ص ۲۶۰.
[8] . همان، ص ۲۶۰.
[9] . سند شماره 1901 / 315 مورخ 9 / 10 / 47، رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، اردشیر زاهدی، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ص 122.
[10] . در تاریخ 15 / 4 / 58 مجله اطلاعات هفتگی با انعکاس اعترافات منشی اردشیر زاهدی به افشاء برخی فعالیتهای وی پرداخت. منشی آمریکایی اردشیر زاهدی اعتراف نمود که به ۴۰۰۰ نفر از رجال، شخصیتها و روزنامهنگاران آمریکایی، از طرف شاه سابق رشوه داده میشد و اردشیر زاهدی واسطه پرداخت رشوهها بوده است. این منشی از یک دفتر کل به رنگ آبی نام برده بود که در دسترس زاهدی قرار داشت و در آن اسامی چهارهزار نفری که از اردشیر زاهدی رشوه میگرفتند ثبت شده بود. جهت اطلاع بیشتر در این باره به کتاب "تاریخ معاصر ایران" تألیف سید جلالالدین مدنی از انتشارات اسلامی مراجعه شود.
[11] . به منظور آگاهی از تبعات افزایش قیمت نفت در سیاستهای داخلی و خارجی رژیم شاه به کتاب "نفت و بحران انرژی"، دکتر رضا رئیس طوسی، صفحه ۲۰۸-۲۰۷، انتشارات کیهان مراجعه شود.
[12] . خبر خبرگزاری پارس، مورخه 1 / 5 / 54.
[13] . ویلیام سرلیوان سفیر سابق آمریکا در ایران در مورد اردشیر زاهدی چنین میگوید: «یکی از عوامل مؤثر در جلب حمایت از شاه در واشنگتن، فعالیتهای اردشیر زاهدی سفیر شاه در آمریکا بود که یکی از پرتحرکترین و فعالترین دیپلماتهای خارجی در واشنگتن به شمار میآمد و مخصوصاً به خاطر مجالس میهمانی و پارتیهای تماشایی و پرزرق و برقش شهرت داشت». این اظهارات نقش کلیدی زاهدی در انعقاد قراردادهای نظامی، اقتصادی و سیاسی بین آمریکا و رژیم شاه را به وضوح نشان میدهد. جالب این که سولیوان در ادامه توضیحات و بیان دیگر گامهای خود در مورد شخص زاهدی چنین میگوید: «به طور کلی من زاهدی را سیاستمداری جدی و وزین نیافتم. هرچند او زیرکیهای خاص خود را داشت و در جهت منافع کشور خود! یا شخص شاه با مهارت زیاد دوستانی در میان شخصیتهای با نفوذ آمریکایی برای خود به دست آورده بود» (ویلیام سولیوان و سر آنتونی پارسونز، خاطرات دو سفیر، مترجم محمود طلوعی، انتشارات علم)
[14] . سید جلالالدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج ۲، ص ۱۸۷.
[15] . ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج ۱، ص ۲۱۱.
[16] . انقلاب اسلامی به روایت رادیو بی بی سی، عبدالرضا هوشنگ مهدوی، ص ۴۲۹، انتشارات طرح نو.
[17] . زاهدی به دلیل خدمات سیاسی و اقتصادیاش به صهیونیستها، به ویژه در آمریکا، از سوی انجمن بینالمللی یهودیان آمریکا (B. NAT.B. RITH) جایزه پلاک بشردوستی را در سال ۱۳۵۶ دریافت کرد.
[18] . خاطرات دو سفیر، ویلیام سولیوان و سر آنتونی پارسوتر، مترجم محمود طلوعی، ص ۱۵۹.
[19] . پیشین، ص ۱۷۷.
[20] . کیهان لندن، شماره ۲۳، به تاریخ ۱۲ شهریور ۱۳۷۱.
تعداد مشاهده: 4488