مروری بر زندگی علمی و سیاسی آیتالله العظمی سید صدرالدین صدر
تاریخ انتشار: 30 فروردين 1402
مقدمه
خاندان صدر (آل صدرالدین) از خاندانهای علمی و دینی تشیع و از سلسلههای اصیل مصطفوی علوی موسوی و سلالهی پاک امام هفتم شیعیان حضرت موسی بن جعفر(ع) هستند که در تاریخ ممالک اسلامی به ویژه ایران و عراق و لبنان، در عرصههای علمی، دینی، ادبی، سیاسی و اجتماعی حضوری فعال داشتهاند و در دو قرن اخیر (13 و 14 هجری قمری) شخصیتهای بسیار سرشناس و بزرگ از این خاندان، قافلهسالار زعامت و مرجعیت علمی و دینی بودهاند. کسانی چون سیدصدرالدین عاملیاصفهانی[1]، سیداسماعیل صدر[2]، سیدحسن صدرکاظمینی، سیدعبدالحسین شرفالدین عاملی، سیدصدرالدین صدر، شهید سیدمحمدباقر صدر، امام موسی صدر و ...
تولد و تحصیلات
آیتالله سید صدرالدین صدر فرزند سید اسماعیل در ماه رجب 1299 قمری/ 1261 ش در شهر کاظمین متولد شد.[3] نامش محمدعلی، کنیهاش ابوالرضا و لقبش صدرالدین بود.[4] اما بعدها این فرزند دودمان صدر به لقب «صدرالدین» ملقب و با عنوان سیدصدرالدین صدر مشهور گردید. خود نیز همهجا خویش را «صدرالدین» خواند.[5] معظمله از سادات موسوی بود که به 30 واسطه به امام موسی کاظم علیهالسلام میرسید. از طریق پدربزرگ، آیتالله العظمی سید صدرالدین موسوی اصفهانی عاملی، از نوادگان دختری شیخ حسن صاحب کتاب «معالم» بود، شیخ حسن نیز فرزند شهید ثانی بود. از طریق جد چهارم، آیتالله سید صالح شرفالدین موسوی، نوه دختری مرحوم شیخ حر عاملی بود. مادرش بانو صفیه، دختر آیتالله سیدهادی صدر بود.[6] خود نیز سر سلسله خاندان شریف و پرآوازه صدر در شهر مقدس قم بود.
آیتالله صدرالدین صدر دوران کودکی و نوجوانی را در کنار پدر و خانواده در سامرا، مقر مرجعیت و تدریس آیتالله العظمی میرزا حسن شیرازی سپری کرد. ریاضیات، ادبیات، منطق و اغلب دروس سطح فقه و اصول را در سامرا فرا گرفت.[7] هنگامی که پدرش از سامرا به کربلا هجرت کرد به همراه او به کربلا آمد و در حوزهی درسی پدر و اساتید فن به فراگیری علوم مرسوم حوزوی مثل منطق، اصول، فقه، حدیث، رجال و درایه مشغول شد. از اساتید برجستهی او در کربلا میتوان شیخ حسن کربلایی را نام برد.[8]
در سال 1325ق / 1285ش به منظور تکمیل تحصیلات خود به پیشنهاد پدرش رهسپار حوزهی علمیهی نجف اشرف شد و به ادامهی تحصیل در نزد اساتید بزرگ و فقهای طراز اول پرداخت. رسائل را نزد شیخ حسین مرندی و سیدحسین کربلایی، مکاسب را نزد آقا ضیاء عراقی و تقریرات شیخ انصاری را از میرزا محمدحسین نائینی فراگرفت.[9]
پس از اتمام دورهی سطوح عالی چند سالی پای درس خارج فقه و اصول آخوند خراسانی، سیدمحمدکاظم یزدی و ملا فتحالله شریعتاصفهانی نشست. گفته میشود مدت شش سال در نجف ماند[10] سید صدرالدین طی سالهای توقف در نجف که کوتاه هم نبود، در مجامع علمی آن شهر به عنوان یکی از برجستهترین فضلا شهرت و نزد اساتید خود جایگاه و حرمتی والا یافت. وی در ادامه برای تکمیل تحصیلات خارج فقهی و اصولی خود نزد پدر بازگشت که در آن برهه در شهر کربلا مستقر شده بود.[11] البته او در تمام مراحل تعلیم و تربیت و سلوک اخلاقی، معنوی و اجتماعی شاگرد پدرش بوده و از او بهرهمند میشد.
بدینگونه سیدصدرالدین صدر حدود ربع قرن را صرف آموختن علوم و فنون دینی کرد و در ازای آن به مهارت در معارف دینی و قلهی اجتهاد و فقاهت دست یافت.
سفر نخست به ایران
آیتالله صدر در سال 1339ق (1299ش) یک سال پس از وفات پدرش، به ایران مسافرت کرد و برای زیارت امام رضا(ع) به مشهد رفت، اما اقامت زیارتی او طولانی شد و به سکونت پنج سالهاش در مشهد انجامید. در این مدت به تبلیغ و ارشاد مردم و اقامهی نماز جماعت و تدریس در حوزهی علمیهی مشهد مشغول بود و طلاب و فضلای کثیری از محضر او استفاده میکردند. مدتی که از اقامتش در مشهد مقدس گذشت با دختر مرجع تقلید معروف و مبارز مرحوم آیتالله العظمی حاج آقا حسین قمی (درگذشته به سال 1325ش) ازدواج کرد.[12]
سفر دوم و اقامت دائمی در ایران
اقامت در مشهد برای آیتالله صدر موقعیت بسیار مطلوبی فراهم آورده بود. اما پس از گذشت حدود پنج سال، در سال 1344ق (1304ش) به عراق برگشت و نزدیک به پنج سال ملازم درس و بحث خارج فقه و اصول علامه میرزا محمدحسین نائینی در نجف شد. در سال 1349 ق / 1309ش برای بار دوم به ایران آمد و این بار برای همیشه ماندگار شد.
آیتالله صدر در قم مورد توجه و عنایت شیخ مؤسس آیتالله شیخ عبدالکریم حایری یزدی قرار گرفت. او در مدت توقف برای اکرام و احترام شیخ در درس وی مینشست. شیخ پیشنهاد کرد که درس و بحثی برای طلاب و فضلای حوزه آغاز کند. آقای صدر پیشنهاد شیخ را پذیرفت و چندین ماه به تدریس و در عین حال منبر و اقامهی نماز جماعت در قم مشغول شد[13] تا اینکه از شیخ خداحافظی کرد و به مشهد مقدس برگشت.
در قم
آقا سید صدرالدین در سال 1314ش مطابق با 1354ق و در پی دعوت آیتالله العظمی حائری به قم بازگشت و برای همیشه در این شهر ماندگار شد. برخی محققان زمان این رویداد را بعد از واقعه مسجد گوهرشاد و تبعید آیتالله العظمی قمی به کربلا در سال 1314ش دانستهاند. آیتالله العظمی حائری که در مسیر حفظ، اداره و توسعه حوزه تازه تأسیس قم به شدت از سوی رضا شاه تحت فشار قرار گرفته بود، توسط برخی تجّار مورد اعتماد، از جمله آقای سید محمد آقازاده، برای آقا سید صدرالدین پیغام فرستاده بود که در صورت امکان حتماً به قم باز گردد و وی را در اداره امور حوزه یاری دهد. این پیغام در شرایطی توسط نمایندگان آن بزرگوار به سوی مشهد حمل میشد، که هم در خود قم بزرگانی چون آیات عظام شیخ ابوالقاسم کبیر، میرزا محمد فیض قمی، سید محمد حجت و سید محمد تقی خوانساری حضور داشتند، و هم در دیگر شهرهای ایران بزرگانی چون آیات عظام سید حسین بروجردی و سید علی یثربی.[14] آقا سید صدرالدین امر استاد دلبندش را امتثال کرد و پس از بازگشت به قم، خیلی زود در جایگاه مشاور و معاون اول آیتالله العظمی حائری قرار گرفت. قریب یک سال از استقرار آقا سید صدرالدین در قم نگذشته بود که آیتالله العظمی حائری در پاییز سال 1315ش به واسطه تألمات روحی ناشی از سیاستهای ضد دینی رضا شاه در بستر بیماری افتاد. وقتی بیماری شدت یافت، آن بزرگوار جای نماز خود را در حرم مطهر حضرت معصومه (س) به آقا سید صدرالدین سپرد و وی را وصی خویش قرار داد. آقا سید صدرالدین اما استاد را متقاعد ساخت تا مسئولیت اول را به آیتالله العظمی حجت سپارد و در مسئولیت دوم نیز آن بزرگوار را شریک گرداند. اینگونه بود که آیتالله العظمی سید صدرالدین صدر پس از درگذشت آیتالله العظمی حائری در بهمنماه سال 1315ش، همراه آیات عظام سید محمد حجت و سید محمدتقی خوانساری که از همان وقت به آیات ثلاث شهرت یافتند، مسئولیت ریاست و زعامت حوزه علمیه قم را عهدهدار شدند و تدریجاً و در پی اصرار مردم، ردای مرجعیت را نیز به تن کردند.[15]
مرجعیت
علما، فضلا، طلاب حوزهی علمیهی قم و مقلدان شیخ عبدالکریم حائری همه میدانستند که شیخ دو نفر از فقهای بزرگ حوزه یعنی حجت و صدر را وصی خود قرار داده و به آن دو از هر لحاظ اعتماد دارد. بنابر این بعد از رحلت شیخ، اغلب مقلدان او متوجه آیتالله حجت و آیتالله صدر شدند. البته باید توجه داشت که مرجع تقلید معروف آیتالله حاج آقا حسین قمی پدر زن آیتالله صدر نیز در احراز مرجعیت و توجه مردم به او بسیار مؤثر بود[16] زیرا ایشان هم مسائل احتیاطی خود را به دامادش صدر ارجاع میداد و مردم را متوجه موقعیت علمی او میساخت و هم جواز تقلید از آیتالله صدر را تأیید و او را فقیهی جامعالشرایط تقلید معرفی میکرد.[17] چون آقا حسین قمی بسیار محتاط و اهلاحتیاط بود و هر کسی را مورد تأیید قرار نمیداد، مردم در پی تأیید او، مرجعیت آیتالله صدر را پذیرفتند و شماری از مقلدان شیخ عبدالکریم از او و اغلب از آیتالله حجت تقلید کردند. آیتالله خوانساری هم در مرحلهی بعدی به آن دو پیوست.
تدریس
آیتالله صدر در مدت اقامت خود در شهرهای مشهد و قم به تدریس مشغول بود و محفل درس ایشان رونق ویژهای داشت. در شهر مشهد، محل اقامهی نماز جماعت ایشان، مسجد گوهرشاد بود ودر همانجا نیز به وعظ و ارشاد مردم میپرداخت. در شرایطی که آیتالله حاج آقا حسین قمی و امثال آیات عظام نظیر میرزا محمد آقازادهی خراسانی و میرزا مهدی اصفهانی نیز در مشهد حضور داشتند، در مسجد گوهرشاد مجلس درسی تشکیل داد که از مهمترین مجالس درس خارج فقه و اصول حوزهی علمیهی آن شهر شمرده میشد و علما و فضلای زیادی پای آن گرد میآمدند. آیتالله شرفالدین در وصف آن مقطع گفته است: «شاید هیچیک از بزرگان مشهد، در علم، تقوی، بیان و اخلاص، همسان آقا سید صدرالدین نبودند.»[18]
آقا سید صدرالدین با ورود به قم نیز مجلس درسی برپا کرد و همزمان با آن به اقامهی نماز جماعت و وعظ و ارشاد مردم در یکی از مساجد شهر قم پرداخت. مجلس درس ایشان در قم، از مجالس مهم درسی به حساب میآمد و فضلا و طلاب، سخت به حضور در آن اشتیاق داشتند. محل برپایی جلسات درس وی ابتدا در منزل و محل اقامهی نماز جماعتش مسجد امام بود که در همانجا به وعظ و ارشاد مردم نیز میپرداخت.[19] به سبب استقبال فضلا، جلسات تدریس آیتالله صدر پس از مدتی از منزل به مدرسهی فیضیه منتقل شد و چنان اهمیت و گسترش یافت که سالیان دراز بیش از چهارصد تن در آن شرکت میکردند.[20]
آیتالله صدر در تشویق طلاب بسیار کوشا بود. ایشان طلاب را ملزم به امتحانات هفتگی کرد و این اقدام را به دو منظور انجام میداد: یکی برای پاک کردن حوزه از لوث عناصر مشکوک که به لباس روحانیت درآمده بودند و دیگری برای سروسامان دادن به وضع درسی طلاب. ایشان با تصحیح اوراق، طلابی را که از پس امتحان به خوبی برمیآمدند با دادن جایزه مالی و غیرمالی تشویق میکرد. در این دوره امتحانها هفتگی و به شکل کتبی برگزار میشد.[21]
شاگردان
تعداد دانشآموختگان آیتالله صدر هرچند از شاگردان دو مرجع همپای خود (آیات حجت و خوانساری) کمتر مینمود، اما اغلب طلاب و تربیتیافتگان مکتب فقهی و اصولی ایشان مردان بزرگ تاریخی شدند. بیشتر فضلای دهههای ده و بیست شمسی حوزهی علمیهی قم که متجاوز از صدها تن میشدند، در دروس خارج وی درس خوانده بودند. آیات و حجج اسلام: شهید مرتضی مطهری، شیخ علی مشکینی، سید محمدباقر سلطانی طباطبایی، سید موسی شبیری زنجانی، شهید محمد صدوقی یزدی، شیخ مرتضی فقیهی، سید حسن مدرسی یزدی، سید حسین موسوی کرمانی، سید رضا صدر و امام موسی صدر،[22] علیپناه اشتهاردی، محمد کرمی حویزی، علی سبطالشیخ انصاری، سید عزالدین زنجانی، حسینعلی منتظری، شیخ لطفاللّه صافی، شیخ ابراهیم رمضانی فردویی، شیخ مسلم ملکوتی، سید احمد روضاتی و عباس زریاب خویی از آن جملهاند.[23]
آثار
تنوع موضوع در آثار قلمی و تألیفات آیتالله صدر نشانگر آن است که ایشان در رشتههای گوناگون علوم و معارف دینی تخصص داشته و صاحبنظر بوده است. اغلب فقهای بزرگ و مراجع تقلید شیعه بیشتر به فقه و اصول توجه داشتند و غالب آثارشان را نیز بر محور همین دو موضوع تألیف و تصنیف کردهاند؛ لیکن آیتالله صدر از جمله فقهایی است که در عرصههای مختلف علمی و ادبی مهارت کسب کرده و در موضوعات فقهی، اصولی، تاریخ اسلام، حدیث و کلام، آثاری ارزشمند و نفیس از خود به یادگار گذاشته است.[24] از مهمترین تألیفات ایشان میتوان به دو کتاب «المهدی» و «خلاصه الفصول» اشاره کرد. «المهدی» به روایاتی پرداخته که در کتب اهل تسنن پیرامون حضرت امام زمان (عج) وارد شده است. باید بدانیم که پیش از این تألیف، کتابی در این زمینه با آن نظم و ترتیب خاص نگاشته نشده و کاری کاملاً ابتکاری بود و پس از تألیف این کتاب بود که «منتخب الاثر» به همّت آیتالله لطفالله صافی گلپایگانی با همان سبک و البته توسعهی بیشتر تألیف شد. کتاب «المهدی» به فارسی ترجمه شده و اصل و ترجمهی آن نیز به چاپ رسیده است. علت نگارش کتاب «خلاصه الفصول» نیز این بود که در حوزههای علمیه، کتاب «قوانین» میرزای قمی و «فصول» شیخ محمدحسین اصفهانی به عنوان کتاب درسی تدریس میشد، ولی به دلیل طولانی بودن این دو کتاب، معمولاً طلاب موفق به خواندن کامل آنها نمیشدند و تنها به بخشهایی از این دو کتاب، اکتفا میکردند. آن مرحوم با تلخیص کتاب فصول (که ناظر به بحثهای قوانین میرزا هم بود)، این کتاب را جایگزین آن دو کرد.[25] ایشان علاوه بر مقام بلند علمی، ذوقی سرشار از ادبیات داشت و از همان اوان جوانی به داشتن نثری فوق العاده و نیز طبع شعری ممتاز شهرت یافت.
حیات سیاسی آیتالله صدر
سالهای حضور آیت الله صدر درعرصهی سیاست را میتوان به سه دورهی متمایز تقسیم کرد: دورهای که در کربلا، مشهد و قم، به عنوان مشاور تراز اول آیات عظام سید اسماعیل صدر، حسین قمی و شیخ مؤسس، ایفای نقش کرد (پیش از بهمن 1315 ش)؛ دورهای که ریاست و زعامت حوزهی علمیهی قم را عهدهدار بود (بهمن 1315 تا دی 1323 ش)؛ دورهای که خانهنشین شد و نقش پشتیبان آیتالله العظمی بروجردی را ایفا کرد (بعد از دی 1323 ش). زندگی او چه در عراق و چه در ایران مصادف با حساسترین دورههای تاریخی، سیاسی و انقلابها و تحولات مهم و تأثیرگذار اجتماعی نظیر دوران مشروطه، جنگ جهانی اول و دوم، استبداد رضاخانی و... بود. هر چند ایشان چه در عراق و چه در ایران به صورت وسیع وارد امور سیاسی نشد و بیشتر در مسیر علمی، ادبی و معنوی پیش رفت؛ با این حال در مقابل جریانات دوران رضاشاهی دوشادوش آیتالله شیخ عبدالکریم حائری و دو مرجع همپای خود تمام مصائب و مشکلات پیش روی حوزه و روحانیت را تحمل کرد.[26] وی به مانند استادش آیتالله شیخ عبدالکریم حائری بر استقلال حوزه از حکومت اصرار داشت و با حسن تدبیر خود موفق شد تمامی تلاشهای شاه پهلوی را برای به انقیاد درآوردن حوزه ناکام گذارد. آیتالله صدر در سیاستورزی راه «میانهروی و اعتدال» را اختیار کرده بود. او در همان حال که با شاه، وزرا، نمایندگان مجلس و مقامات ارشد کشور نشست و برخاست داشت، حامی بزرگ و بلکه مرجع تقلید شهید حجتالاسلام سید مجتبی نواب صفوی و فدائیان اسلام محسوب میشد. در همان وقت که آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی را تأیید و حمایت میکرد، با دکتر محمد مصدق نیز در ارتباط بود.[27] در ادامه به برخی از موضعگیریهای سیاسی او اشاره خواهد شد.
موضعگیری علیه تخریب بقاع متبرکه
اشاره شد که آیتالله صدر افزون بر تخصص در فقه و اصول و دیگر رشتههای علوم و معارف دینی، از نعمت طبع موزون شاعرانه و ذوق لطیف ادبی نیز بهرهای وافی و کافی داشت و از فقهای شاعر به شمار میرفت. شماری از اشعار ایشان در برخی از مواقع تاریخی موجی انقلابی در عرصهی ادبیات عرب آفریده و موجب پدید آمدن حرکتی ادبی و اجتماعی در ممالک عربی شده است. برای مثال پس از فاجعهی تخریب دوم قبرستان تاریخی بقیع و انهدام بقاع متبرکه و مقدس ائمهاطهار(ع) و اصحاب بزرگوار رسول خدا به دست وهابیهای سعودی، در روز هشتم شوال 1344/ 1305ش ایشان قصیدهای بسیار سوزناک و محکم به این مطلع سرود:
«لعَمری انّ فاجعه البقیع
یشیب لهَولها فود الرضیع
و سوف تکون فاتحه الرزایا
اذا لم نَصح من هذا الهجوع
فهل من مسلم لله یرعی
حقوق نبیه الهادی الشفیع»[28]
ـ سوگند به جانم، که وحشت فاجعهی تخریب بقیع، کودکان شیرخواره را هم پیر میکند.
ـ اگر ما مسلمانان از این خواب غفلت بیدار نشویم، این فاجعهی سهمگین آغاز مصیبتی بزرگتر خواهد بود.
ـ آیا مسلمانی هست که برای خشنودی خدا، حقوق پیامبر هدایتگر و شفاعتکنندهی او را مراعات نماید (و نگذارد که آثار تاریخی پیامبر و اصحاب و خاندان او را وهابیها تخریب کنند.)
وقتی این قصیدهی پرسوز و گداز در عراق دست به دست گشت، احساسات پاک اعتقادی دوستداران اهلبیت پیامبر(ص) را به تلاطم درآورد و چنان تأثیر طوفانبرانگیزی در جامعهی ادبی و فرهنگی و در بین عامهی مردم عراق گذاشت که بیش از صد شاعر عرب به تضمین و تخمیس همان قصیده ایشان پرداختند.[29] از این رو حکومت وقت عراق بنا به مصالح سیاسی از ادامهی چاپ و انتشار اشعار آن شاعران در مطبوعات جلوگیری کرد و به تهدید و توقیف روزنامهها و مجلاتی دست زد که در این مورد زیر بار نمیرفتند.[30]
حمایت از آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی
از اقدامات آیتالله صدر میتوان به حمایتهای مکرر وی از آیتالله سیدابوالقاسم کاشانی اشاره کرد. آیتالله محمد واعظزاده خراسانی میگوید: مرحوم آیتالله صدر با این که مرد روشنفکر و آزادهای بود، ولی با همه طبقات از جمله برخی رجال دولت، اهل برخورد ملایم بود. از دربار پیش ایشان میآمدند و میرفتند. به خاطر دارم روزی نقل میکرد: وزیر دربار و یا کسی دیگر از درباریان – تردید از من است- پیش من آمد و از آیتالله کاشانی بد میگفت. به او گفتم: آقا شما اسیر انگلیسیها هستید. قدر این سید را بدانید که به هیچ امکاناتی سینهاش را سپر کرده و دارد با انگلیسیها میجنگد. از او استفاده کنید که این به نفع شماست. چرا با او برخورد ناجور میکنید.[31]
از دیگر حمایتهای آیتالله صدر از آیتالله کاشانی میتوان به نامه معظمله به نخستوزیر در تیر 1323 در خصوص آزادسازی آیتالله کاشانی از زندان اشاره کرد.[32] در قسمتی از این نامه آمده است: «... در موضوع پیش آمدی که برای حضرت مستطاب حجتالاسلام آقای حاج سید ابوالقاسم کاشانی دامت برکاته رخ داده، تمام توجه و امید مقام روحانیت به جناب عالی است که حتیالامکان به نحو احسن اصلاح شود و نظر به کفایت و علاقهمندی جناب عالی به جناب معظمله اطمینان دارم که ان شاءالله تعالی بالاخره موفقیت حاصل خواهید فرمود و افسردگی اهل علم و دیگران را تدارک خواهید نمود و انتظار دارم که بشارت انجام این خدمت را به مقام روحانی بلکه به جامعه اسلامی به زودی اطلاع دهید که حقیقتاً آسایش روحی را این پیش آمد از میان برده...»[33]
تلگراف معظمله در تاریخ 25 بهمن 1322 به محمدرضا شاه در خصوص ضرورت معالجه و رسیدگی به وضعیت آیتالله کاشانی از دیگر موارد حمایتهای ایشان از آیتالله کاشانی است: «... بعد از تقدیم سلام، جناب مستطاب حجتالاسلام آقای حاج سید ابوالقاسم کاشانی مبتلا به عوارض قلبی [است] مناسب است مورد مرحمت ملوکانه شوند و دکتر متخصص جهات معاینه روانه اراک فرمایند یا برای معالجه احضار به طهران نمایند که این سید بزرگوار محفوظ شود.»[34]
پیگیری امور مسلمین
از دیگر اقدامات آیتالله صدر، حمایت ایشان از مسلمانان در برابر بهاییهای وابسته به دربار بود به عنوان نمونه تیرماه 1326 آیتالله صدر در نامهای به نخستوزیر وقت (احمد قوام) مینویسد: «.... از شاهزند اراک مکاتیب متعدده رسیده که فرقه ضالّه مضله بهائیها به مساعدت پاره[ای] از وابستگان دولت، مسلمانان را اذیت مینمایند و شاید در نتیجه، مفسده[ای] رخ دهد که اسباب زحمت دولت شود. مستدعی است که فوراً جلوگیری شود و دست خیانتکار قطع گردد.» (سند شماره 5)
نخستوزیر پس از رسیدگی به این موضوع در جواب آیتالله صدر مینویسد: «مرقومهٴ شریفه واصل و از مژده سلامت وجود عالی مسرور شدم. در موضوعی که مرقوم داشته بودید، دستور رسیدگی و تحقیق صادر نمودم. این اشخاص نسبت به دین مبین اسلام و افراد مسلمان کوچکترین اقدام سوء نمیتوانند بنمایند و اجازه هیچ نوع فعّالیّتی به آنها داده نخواهد شد.» (سند شماره 6)
مخالفت با انتقال جنازه رضاخان
در سال 1329 محمدرضا پهلوی تصمیم گرفت جسد رضاخان را به ایران آورد و پس از تشییع در قم، در شهر ری در مقبره از پیش ساخته شده دفن کند. شاه «قائممقام الملک رفیع» را پیش مراجع چهارگانه قم فرستاده بود. در آن زمان مراجع مورد توجه مرحوم آیتالله العظمی سیدمحمد حجت، آیتالله العظمی سید محمد خوانساری، آیتالله العظمی سید صدرالدین صدر و آیتالله العظمی بروجردی بودند. معروف است آیتالله حجت وقتی که میخواست به حرف گویندهای اعتنا نکند میگفتند نمیشنوم، قائممقامالملک رفیع هر چی میرود میگوید آقا، جنازه اعلیحضرت رضاشاه میآید، اعلیحضرت نظرشان این است که یکی از مراجع بر او نماز بخوانند. مرحوم آقای حجت با دست اشاره میکند که نمیشنوم. قائممقامالملک رفیع وقتی میبیند که آقای حجت آماده گوش دادن به حرف او نیست، میرود پیش مرحوم آیتالله سید صدرالدین صدر و مرحوم آیتالله صدر با لهجه عربی میگوید: «قبیح است، قبیح است.»[35] به دنبال انتقال جنازه رضاخان به قم، آیتالله صدر در حرکتی اعتراضگونه از شهر خارج شدند.[36]
فعالیتها و خدمات اجتماعی
آقا سید صدرالدین در کنار عرصههای علمی، حوزوی و ادبی، در عرصه اجتماع نیز حضوری بسیار فعال داشت. او مردم را دوست داشت، در قبال آنها احساس مسئولیت میکرد، پُشت و پناه مستمندان و ستمدیدگان بود و تا حد توان در رفع گرفتاری آنها میکوشید. آقا سید صدرالدین طی دوران اقامت در مشهد تأسیسات عامالمنفعه متعددی را بنا و خدمات اجتماعی فراوانی را به مردم ارائه کرد. آیتالله صدر در دومین دوره اقامت در مشهد، وقتی شرایط قحطی آن شهر را فرا گرفت، با اقدامات فراوان، از جمله تشکیل جلسات جمعآوری کمکهای مردمی، بسیاری از مستمندان را از خطر مرگ حتمی نجات داد. اولین باری که مسجد گوهرشاد از نعمت برق و روشنایی بهرهمند شد، به همت وی بود. او طی سومین دوره اقامت در مشهد، در کنار جایگاه بلند علمی، محبوبیت بینظیری میان مردم کسب کرد و به لحاظ موقعیت اجتماعی، اولین مقام روحانی شهر محسوب میشد.[37]
آیتالله صدر طی دوران اقامت خود در قم نیز خدمات اجتماعی فراوانی را به مردم ارائه کرد. تجهیز و راهاندازی بیمارستان ده تختخوابی «سهامالدوله» در سال 1316ش با همت و پیگیری او بود که انجام گرفت. معظمله چاههای آب و آبانبارهای متعددی را در نقاط کمآب شهر بنا کرد و وقتی شهرداری به بهانه کمبود بودجه از دادن برق به برخی خیابانها و محلات قم امتناع کرد، تأمین مخارج برای انجام این مهم را متکفل گردید. آقا سید صدرالدین در زمان اشغال ایران توسط متفقین که فشارهای معیشتی بر مردم به اوج خود رسید، با جمعآوری اعانه از ثروتمندان و تشریک مساعی دیگران، دو مؤسسه خیریه بزرگ و قریب بیست مؤسسه خیریه کوچک برای کمک به مستمندان تأسیس کرد. بارها اتفاق افتاد که به رغم شأن و مقام والای علمی و روحانی خویش، شبها به درب خانه ثروتمندان رفت تا با یادآوری رنج و محنت مستمندان، کمک مؤثر اغنیا را برای نجات فقرا از خطرات گرسنگی و قحطی طلب کند.[38] آمده است مجموعه تلاشهای وی موجب گردید تا در بحران قحطی سالهای 1321 و 1320 شمسی شهرهای مرکزی ایران، حدود 20 هزار تن از جمعیت 60 هزار نفری آن روز شهر قم از مرگ حتمی نجات یابند.[39]
آیتالله سیدحسین موسویکرمانی در مورد اقدامات مردمی آیتالله صدر در دوران قحطی میگوید:
«در سال 1320 قحطی شدیدی ایران را فراگرفت. وضعیت نان در قم خیلی نامناسب بود به حدی که پهن الاغ و اسب توی نان پیدا میشد. روزی آیتالله تمام نانوایان قم را در منزل رئیس صنف خبازها (نانوایان) جمع میکند و با عصبانیت به مشهدی محمد که خادم ایشان بود میگوید: «برو نانی را که این آقایان خبازان مسلمان و شیعه درست کردهاند، بیار»....
نان آن موقع، نان «گرده» بود. مشهدی محمد میرود نان را توی بشقابی میگذارد و میآورد پیش رئیس خبازها میگذارد. آقای صدر به او میگوید: نان را بشکن و بخور، ببین بوی پهن از آن میآید یا نه؟» نانوایان سرشان را پایین میاندازند و حرفی نمیزنند. آقای صدر با عصبانیت میگوید: «میگویم که نان را بشکن و بده همهی نانوایان بو کنند، ببینند بوی پهن اسب و الاغ میدهد یا نه؟ شما مسلمانید؟ شما حاجی هستید؟ شما اهل قم هستید؟! ... [خلاصه] چند تا از این حرفها میزند و بلند میشود و میرود. نانوایان هم با کمال شرمندگی میروند. از روز بعد، وضع نان کمی بهتر میشود.»[40]
فعالیتهای عمرانی
آیتالله صدر علاوه بر امور علمی و تبلیغی مرسوم، در برخی از اقدامات عمرانی مهم نیز نقش مهمی داشتنند، به عنوان نمونه معظمله در تعمیر و بازسازی مرقد و بارگاه حضرت رضا(ع) با همکاری و همفکری معماران و مهندسان نقش مهمی ایفا کرده، متصدی انجام این امر مقدس گردید و به خوبی هم از عهده آن برآمد.[41]
برق کشی به مسجد گوهرشاد از دیگر اقدامات مرحوم صدر در مشهد بود.[42] تعمیر و مرمت مدارس حوزه علمیهی قم ازجمله مدرسههای خان، رضویه و فیضیه یکی از دیگر اقدامات معظمله بود؛ زیر حجرهها، زیرزمین و رطوبت آنها را مرتفع کرد و طبقهی دوم مدرسهی دارالشفا نیز توسط ایشان احداث شد.[43]
تعمیرات بخشهایی از مسجد امام حسن عسکری (ع) در قم که به هنگام خیابانکشی تخریب شده بود و بنای دیواره شمالی آن که نمای زیبایی دارد، از دیگر یادگارهای آقا سید صدرالدین است.[44]
رحلت
آقا سیدصدرالدین سالهای آخر عمر را به بیماری قلبی دچار بود. آنطور که از خود وی نقل شده است، ریشه بیماری به دوره رضاشاه و فشارهای امنیتی و ضد دینی وی علیه مردم مربوط است. از جمله نقل شده است که روزی زنی از صحن مطهر حرم حضرت معصومه(س) خارج شد. فرماندار دوید و چادر را چنان از سر زن کشید که زن بر زمین افتاد. فرماندار در حال پاره کردن چادر زیر پا بود که آقا سیدصدرالدین سر رسید و او را با عصبانیت و شدت در انظار مردم توبیخ کرد. مبارزات آن روزگار بسیار وی را آزرد و از همان زمانی که فرماندار را نکوهش کرد قلبش با درد آشنا شد.[45] سرانجام معظمله در پی تحمل سالها بیماری قلبی در ساعت شش و سی دقیقه بامداد روز شنبه مورخ 5 دیماه 1332 شمسی مطابق با 19 ربیعالثانی 1373ق در خانه خود در شهر قم دعوت حق را لبیک گفت. پیکر پاکش توسط مردم به صورت با شکوهی تشییع شد. مرجع بزرگ آیتالله بروجردی بر پیکر او نماز گذارد. آنگاه جنازهی آن بزرگوار در کنار قبر مؤسس حوزه شیخ عبدالکریم حائرییزدی، در مسجد بالاسر حرم حضرت معصومه(س) به خاک سپرده شد.[46]
مجالس بزرگداشت بیشماری در رثای او در قم، تهران، مشهد، نجف، کربلا، کاظمین، برخی دیگر از شهرهای ایران و عراق و همچنین در لبنان، سوریه و بعضی دیگر از کشورهای اسلامی برگزار شد. تنها در شهر قم تعداد این مجالس را بیش از 450 عدد برآورد کردند. اشعار فارسی و عربی فراوانی در رثای او سروده شد که از آن جمله میتوان به اشعار حجتالاسلام و المسلمین شیخ علی دوانی در قم و آیتالله سید محمد حسین فضلالله در نجف اشاره کرد. حجتالاسلام و المسلمین محمد حسن آلطالقانی نیز به تقاضای آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی قطعه شعری در رثای آن بزرگوار سرود که در همان ایام رحلت در مجلس بزرگداشت مسجد شاه تهران قرائت گردید.[47]
فرزندان
جا دارد در این جا یادی از دو فرزند ارجمند آیتالله صدر نماییم که مصداق بارز باقیات صالحات بودند. آیتالله صدر سه پسر و پنج دختر داشت، اما دو پسر او علاوه بر اینکه افتخار پدر و بلکه سلسلهی خاندان صدر محسوب میشوند در تاریخ تشیع و حوزهی علمیهی قم و روحانیت شیعه از جایگاهی بسیار والا برخوردارند.
یکی از این دو فرزند دانشور، عالم فرزانه مرحوم آیتالله سیدرضا صدر (1299ـ1373ش) از مدرسان بزرگ حوزهی علمیهی قم بود و دهها سال همچون پدر بزرگوارش در تعلیم و تربیت طلاب فاضل و علمای متعهد از هیچ اقدام و کوششی دریغ نورزید و از شخصیتهای مؤثر حوزه و روحانیت به شمار میرفت. ایشان همچنین در عرصهی تحقیق و تألیف کتابهایی ماندگار و سودمند، بسیار کوشا بود و آثاری علمی در زمینههای مختلف معارف دینی با قلمی توانا و نثری شیوا نگاشته است که از آن میان کتاب «حسن یوسف» بسیار مشهور است. او در زمینهی تعلیم و تربیت طلاب، تألیف و نگارش کتابهای مفید و فراوان و داشتن اخلاق نیک و تهذیب نفس، درست آیینهی تمامنمای پدرش بود.
دومی عالم سیاستمدار و مجاهد متفکر امام موسی صدر (متولد 1307ش) است که در تاریخ مبارزات امت اسلامی به ویژه مردم لبنان بر ضدامپریالیسم غرب و مستکبران جهانی و صهیونیسم غاصب، به عنوان یک رهبر بیدار و مصلح نقشی اساسی داشته و پیشگام و پیشوای مقاومت اسلامی شیعیان جنوب لبنان محسوب میشود.[48]
به طور کلى خط مشى اساسى و دورنماى فعالیتهاى امام موسى صدر در طول اقامت وى در لبنان را میتوان در عنوانهاى زیر خلاصه کرد:
1 - جانبدارى از اصل همزیستى صلح آمیز فرقههاى مذهبى و طایفى چندگانه کشور لبنان و مبارزه با تلاشهاى مذبوحانه در جهت تجزیه کشور.
2 - حراست از اصل همزیستى مسالمتآمیز لبنان و فلسطین و حمایت همهجانبه از انقلاب فلسطین و مردم آواره آن.
3 - تلاش براى رفع هرگونه اختلاف، و کوشش در پى تحقق اصلاحات سیاسى، اجتماعى و فرهنگى.
4 - مردود شمردن هرگونه تعصبات فرقهاى و مذهبى و دورى از جنگ و ستیز فرقه گرایانه.
5 - ارج نهادن به اصل دفاع از خویشتن براى هر گروه، دسته و افراد.
6 - مبارزه مداوم با دولت غاصب اسرائیل.
7 - مبارزه با هرگونه تجاوز خارجى به کشور لبنان.
8 - تلاش در جهت جلوگیرى از احتمال سرکوبى انقلاب فلسطین.[49]
او توانست مردم لبنان و گروههای سیاسی و پیروان مذاهب متعدد را در صفی واحد، در راستای کسب استقلال و مقاومت ضداستعماری متحد و منسجم گرداند و این کاری بسیار بزرگ و حیاتی برای ملت لبنان بود، به طوری که دشمنان نتوانستند حضور مؤثر و وحدتبخش او را تحمل کنند... بدینگونه امام موسی صدر از شهریور 1357 در پی توطئهی مشترک صهیونیستها و دیگر دشمنان امت اسلامی ناپدید شد.[50]
امام خمینى رضوان الله علیه پس از اطلاع از ربوده شدن امام موسى صدر به شدت ناراحت گشته، بى درنگ تلگرامى بدین شرح خطاب به یاسر عرفات مخابره کردند:
«جناب آقاى یاسر عرفات رئیس کمیته اجرائیه سازمان آزادیبخش فلسطین
از سلامت جناب حجتالاسلام آقاى سید موسى صدر رئیس مجلس شیعیان لبنان هیچگونه اطلاعى ندارم و موجب نگرانى این جانب است. از جناب عالى تقاضا دارم که هرچه زودتر از مکان ایشان اطلاع پیدا کرده و این جانب را از سلامت ایشان آگاه گردانید.» [51]
ادامه نگارش نامههای دیگر نشان میدهد که امام خمینی همزمان که مسائل پیچیده انقلاب اسلامی ایران را پیگیری میکرد، نگران وضعیت امام موسی صدر و پیگیر آزادی وی هست. سوای توصیههای شفاهی به یاران خود، در مهر 1357 در نامهای به حافظ اسد، رییس جمهور وقت سوریه نیز از غیبت موسی صدر اظهار نگرانی میکند و از او به عنوان رییس جمهور کشوری اسلامی و رییس کنگره جبهه صمود و رفض میخواهد تا نظر سران کشورهای فعال در قضیه فلسطین را به پیگیری و حل مسأله امام موسی صدر جلب نماید: «... پس از اهداى سلام، این جانب از غیبت حجتالاسلام و المسلمین آقاى سید موسى صدر نگران و متأثرم. از جناب عالى تقاضا دارم که این موضوع را با سران کشورهایى که در قضیه فلسطین اجتماع کردهاند، در میان گذارید و اهتمام آنان را جلب نمایید. ما و ملت ایران در این عصر گرفتار رژیمى هستیم که با اتکا به پشتیبانى آمریکا ملت را در آتش دیکتاتورى و کشتارهاى دسته جمعى و سلب همه آزادیها مىسوزاند. ما از شما سران دولتهاى اسلامى براى رهایى ملت بى پناه ایران کمک میخواهیم. برادران مسلمان شما در زیر چکمه دژخیمان شاه خرد شدهاند و حکومت نظامى که در اکثر شهرستانهاى مهم ایران برپاست ملت را به جان آورده از پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) نقل مىشود: «کُلُّکُم راع وَ کُلُّکُم مَسئُولٌ عَن رَعیَّتِهِ». همه افراد و از جمله شما سران دولتهاى اسلامى که قدرت دفاع از ملت مظلوم ما را دارید مسئول هستید.» [52]
امام همچنان نگران است، نامه دیگری را به در تاریخ 26 مهر 1357 به سرهنگ معمر قذافی مینویسد[53] همو که موسی صدر در پایتخت کشور او ربوده شد. امام از قذافی میخواهد دولت لیبی، یاران و دوستداران صدر را از محل اقامت او مطلع نماید. البته این اتفاق هرگز صورت نمیگیرد و همین عدم توجه دولت لیبی به مساله امام صدر باعث شد که بعدها امام خمینی هرگز تقاضای دیدار قذافی را نپذیرفت. امام بعدها نیز در مصاحبهها، سخنرانیها و دیدارهای خود همواره نگرانی خود را از سرنوشت امام موسی صدر اعلام کردند.[54]
پینوشتها:
[1] . سیدمحمدصدرالدین موسویعاملی فرزند سیدصالح، از علمای بزرگ شیعه در قرن سیزدهم و از شاگردان علامه محمدمهدی بحرالعلوم، شیخ جعفر کاشفالغطاء (شیخ کبیر) و سیدمحمدجواد عاملی (صاحب مفتاحالکرامه) بود. در جبلعامل لبنان متولد شد و نشو و نما یافت در عتبات عالیات تحصیل کرد و در ردیف فقها و محدثان بزرگ عصر خود قرار گرفت. او داماد شیخ جعفر کاشفالغطاء در عراق بود. بعدها به ایران آمد و در شهر اصفهان، که آن روزگار نیز حوزهی علمیه ممتاز و بزرگی داشت، ساکن شد و زنی اصفهانی اختیار کرد که فرزندش سیداسماعیل صدر از این همسر اصفهانی بود. به سبب اینکه دهها سال در اصفهان به تدریس و تحقیق و زعامت حوزه و مرجعیت دینی مردم اشتغال داشت، به صدرالدین عاملیاصفهانی مشهور شد. صدرالدین عاملیاصفهانی در اواخر عمر به عتبات عالیات برگشت و به سال 1264ق/ 1227ش. در نجف اشرف درگذشت و در یکی از حجرههای غربی صحن مقدس امیرمؤمنان(ع) دفن گردید. در بیان مقام شامخ علمی او همین بس که از مشایخ اجازهی روایی شخصیت بزرگی مثل شیخ مرتضی انصاری بود. آثار علمی، فقهی و ادبی چندی از او بر جای مانده است؛ از جمله اسرهالعتره (فقه)، قوت لایموت (رسالهی عملیه)، حجتیه الظنون الخاصه (اصول)، حاشیه منتهیالمقال و نقدالرجال (در علم رجال) و ....
[2] . سید اسماعیل صدر فرزند صدرالدین عاملیاصفهانی، به سال 1258ق / 1321ش. در اصفهان به دنیا آمد، شش ساله بود که پدرش را از دست داد. دروس ابتدایی، مقدمات و مقداری از سطوح فقه و اصول را در اصفهان خواند و به سال 1281ق / 1243ش. رهسپار حوزهی نجف شد و در محضر اساتید بزرگ و برجستهای چون شیخ راضی آلخضر، شیخ مهدی کاشفالغطاء و میرزا محمدحسن شیرازی مراحل عالی تحصیل را گذراند. همچنین در زمینهی علوم عقلی و اخلاق از اساتید فن بهرهها برد و خود مجتهدی فاضل و مشهور در حوزهی نجف گشت. بعد از مهاجرت میرزا به سامرا در سال 1291ق / 1253ش. سیداسماعیل نیز به همراه اغلب شاگردان او به سامرا رفت و تا وفات میرزا در آنجا بود و به تدریس و تحقیق و ارشاد اشتغال داشت. علما و دانشمندان بزرگ و بلند آوازهای در سامرا از شاگردان مکتب فقهی و اصولی او بودند، کسانی همچون سیدعبدالحسین شرفالدین عاملی، میرزا محمدحسین نائینی، سیدحسین فشارکی (رجبی، محمدحسن، علمای مجاهد، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1383، ص 291.) و.... یک سال و اندی بعد از وفات میرزای شیرازی، در سال 1314ق/ 1275ش. به کربلا رفت و تا پایان عمر در آنجا اقامت گزید و از مراجع و مدرسان بزرگ حوزهی کربلا شد. (شیخ آقا بزرگ تهرانی، هدیه الرازی الی الامام المجدد الشیرازی، تهران، انتشارات میقات، 1403 ق، ص 73) سیداسماعیل صدر از علمای اصلاحطلب، آگاه، اجتماعی و مبارز عصر خود بود. در جریان اشغال لیبی توسط نیروهای متجاوز ایتالیایی، از مسلمانان آن دیار و امپراتوری عثمانی به نفع مسلمانان در برابر تجاوزات غربیها حمایت میکرد. وقتی قوای تجاوزگر روس قبل از شروع جنگ جهانی اول قسمتی از خاک ایران را به اشغال خود درآورد، سیداسماعیل صدر نیز همگام با دیگر علما و مراجع عراق بر ضد ارتش و نیروهای متجاوز روس فتوای جهاد داد. او به همراه علما و مجتهدان غیرتمند دیگر به رهبری آخوند خراسانی برای شرکت در جهاد دفاعی راهی ایران شده بود که البته با وفات ناگهانی آخوند در 29 ذیحجه 1329 / 1290ش. عزیمت جهادی علما به ایران ناتمام ماند. (عبدالحسین مجید کفایی، مرگی در نور، زندگانی آخوند خراسانی، تهران، انتشارات زوار، 1359، ص 372) در سال 1332 ق / 1293ش. که جنگ بینالملل اول آغاز شد، نیروهای متجاوز انگلیس جنوب عراق را به اشغال خود درآوردند و از بندر فاو پیشروی به سوی نقاط مرکزی این کشور را شروع کردند. علمای عراق فتوای جهاد دادند و دفاع از خاک کشور را واجب دانستند و از مسلمانان خواستند جلو مهاجمان متجاوز انگلیس را بگیرند. سرانجام این عالم مصلح و فقیه مبارز و بزرگ، در سال 1338 ق/ 1299ش در شهر کاظمین وفات کرد و در یکی از حجرههای پایین پای رواق مطهر حرم کاظمین(ع) دفن گردید. (محمدحسن رجبی، پیشین، ص 293) آن بزرگوار چهار فرزند به نامهای سید محمدمهدی، سید جواد، سید صدرالدین و سید حیدر داشت که همگی درشمار دانشمندان جای داشتند.
[3] . آقا بزرگ تهرانی، نقباء البشر، ج 3، مشهد، انتشارات دارالمرتضی، 1404 ق، ص 943.
[4]. محمد شریفرازی، آثار الحجه، ج 1، تهران، کتابفروشی اسلامیه، 1332، ص 201.
[5] . ر.ک. کمالیان، محسن، صدر دین: یادنامهای درباره آیتالله العظمی سیدصدرالدین صدر، قم، مؤسسه فرهنگی- تحقیقاتی امام موسی صدر، 1391، ص 15.
[6] . همان.
[7]. عبدالله اشعری، «شرح حال مستند آیتالله العظمی سید صدرالدین صدر»، یادآور، شماره 6 و 7 و 8، 1388 و 1389، ص 336.
[8]. آقا بزرگ تهرانی، پیشین، ص 943.
[9]. جعفریان، رسول، برگهایی از تاریخ حوزهی علمیهی قم، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، ص 47.
[10]. همان.
[11]. عبدالله اشعری، پیشین، ص 336.
[12]. قلیزاده علیار، مصطفی، مراجع ثلاث، تهران، مؤسسهی فرهنگی هنری و انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم، 1391، ، ص 102.
[13]. آقا بزرگ تهرانی، پیشین، ص 944.
[14] . صدر دین، پیشین، ص 21.
[15] . همان، ص 20.
[16]. آن زمان آیتالله قمی در پی مخالفت با برنامههای ضد دینی رضاخان، به عتبات تبعید شده بود و به حالت تبعید در کربلا به سر میبرد که بعد از رفتن رضاخان از کشور، به ایران برگشت.
[17]. آقا بزرگ تهرانی، پیشین، ص 945.
[18]. عبدالله اشعری، پیشین، ص 337.
[19]. همان، ص 339.
[20]. همان.
[21]. علیاکبر زهره کاشانی، تاریخ 1200 سالهی حوزهی علمیهی قم، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1394، ص 155.
[22]. مراجع ثلاث، پیشین، ص 107.
[23]. عبدالله اشعری، پیشین، ص 342.
[24]. مراجع ثلاث، پیشین، ص 111.
[25]. محمد شریف رازی، آثار الحجه، پیشین، ص 203 (الحقوق، مختصر تاریخ الاسلام، حاشیه عروه الوثقی، حاشیه وسیله النجاه، سفینه النجاه، رساله در امر به معروف و نهی از منکر، رساله در تقیه، رساله در حکم ماء غساله، رساله در حج، رساله در نکاح، منظوم در حج، منظومه در صوم، رساله در حقوق زن، حاشیه کفایه الاصول، رساله در اصول دین، رساله در اثبات عدم تحریف قرآن، رساله در رد شبهات وهابیه، لواء محمد در اخبار خاصه و عامه، مدینه العلم در اخبار اهل بیت (ع) از دیگر تألیفات آیتالله صدر است.)
[26]. مراجع ثلاث، پیشین، ص 89-90.
[27]. عبدالله اشعری، پیشین، ص 340.
[28] . مدرستبریزی، میرزامحمدعلی ، ریحانه الادب، ج 3، تهران، کتابفروشی خیام، 1346، ص 428.
[29]. واعظخیابانی، ملاعلی، علماء معاصرین، تهران، کتابفروشی اسلامیه، 1366ق، ص 217.
[30]. همان.
[31] . صدر دین، پیشین، ص 276.
[32] . بعد از برکناری رضاخان در شهریور 1320 و اشغال ایران توسط متفقین، مرحوم آیتالله کاشانی در عرصه سیاست و دیانت راه شهید آیتالله سید حسن مدرس را در مبارزه با استعمار بیگانه ادامه داد. مبارزه او با انگلیسیها از سالها قبل شروع شده بود؛ انگلیسیهایی که عنان کشور را در دست گرفته و سالها در پس غارت منابع، اقدام به گذاشتن مهرههای وابسته در رأس دولتها کرده بودند. آیتالله کاشانی با انتشار اعلامیهای با این مضمون که «ایران مال ایرانی است» و ذخایر آن به خصوص نفت هم از آن ایرانیان است و فقط قوانین و ضوابط اسلامی باید حکمفرما گردد، باعث شد انگلیسیها از نوکر خود، سهیلی، نخست وزیر بخواهند که ایشان را تبعید کند. وقتی ایشان از دستور توقیف خود مطلع شدند، مخفیانه به قم رفتند و حدود یک سال از دست انگلیسیها در امان بودند. وی در قم اعلامیه و شبنامه منتشر میکرد و در این اعلامیهها یادآور میشد که نباید گذاشت انگلیسیها خود را مالکالرقاب ایران بدانند. همچنین تلگرافی به فرمانداری نظامی مخابره کرد و تسلیم شدن خود را موکول به شرایطی کرد، اما فرمانداری نظامی از طریق درج آگهی در جراید به وی اخطار کرد که خود را تسلیم کند. سرانجام به وسیله جاسوس انگلیس، «تامارا» ، محل اقامت آیتالله کشف و در 27 خرداد 1323ش در گلابدره شمیران دستگیر و بازداشت شد و به شهرهای اراک، رشت و کرمانشاه تبعید شد و تا پایان جنگ در اردوگاههای متفقین با بدترین وضع ممکن زندانی بود.
[33] . آیتالله کاشانی در زندان متفقین، فصلنامه گنجینه اسناد، بهار و تابستان 1374، شماره 17 و 18، ص 44.
[34] . همان، ص 48.
[35] . صدر دین، پیشین، ص 298-299. قائم مقامالملک رفیع با ناراحتی از خانه ایشان بیرون میرود و پیش مرحوم آقاسید محمد تقی خوانساری میرود. آیتالله خوانساری پیشکارش را صدا میکند و میگوید که بیا به این آقا بگو برود بیرون! این سه مرجع هماهنگ بودند و در حقیقت عکسالعمل واحد داشتند. وقتی پیش مرحوم آیتالله العظمی بروجردی میروند، ایشان میگوید: صلاح نیست من نماز بخوانم، شرایط قم ایجاب نمیکند که من نماز بخوانم.
[36] . همان، ص 299.
[37] . صدر دین، پیشین، ص 28.
[38] . همان.
[39] . همان، ص 29.
[40]. خاطرات آیتالله سیدحسین موسویکرمانی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1384 ، ص162- 163.
[41]. محمد شریفرازی، پیشین، ص 202.
[42]. ناصرالشریعه، محمدحسین، تاریخ قم، تصحیح و اضافات علی دوانی، تهران، انتشارات رهنمون، چ اول، 1383، ص 339.
[43]. عبدالرحیم عقیقی بخشایشی، یکصد سال مبارزه روحانیت مترقی، جلد 3، قم، دفتر نشر نوید اسلام، ۱۳۵۸، ص 339.
[44] . صدر دین، پیشین، ص 29.
[45] . کمالیان، محسن، «شرححال آیتالله سید صدرالدین صدر»، کتاب شیعه، ش 3 (بهار و تابستان 1390)، ص 90-99.
[46] . کمالیان، محسن، صدر دین: یادنامهای درباره آیتالله العظمی سیدصدرالدین صدر، قم، مؤسسه فرهنگی- تحقیقاتی امام موسی صدر، 1391، ص 32.
[47] . همان، ص 33-34.
[48]. هنوز هم موقعیت امام موسی صدر در لبنان به عنوان پیشوای مقاومت پابرجاست و رهبر حزبالله سیدحسن نصرالله و دیگر شخصیتهای لبنانی و فلسطینی او را رائد و پیشگام و اسوهی مقاومت در برابر صهیونیستهای غاصب میدانند.
[49] . مجله سروش، ش161، ص34.
[50]. از زمان ناپدیدشدن ناجوانمردانهی امام موسی صدر در کشور لیبی با همدستی موساد، اطلاع دقیقی از سرنوشت این مجاهد بزرگ به دست نیامده است. (برای آشنایی بیشتر با امام موسی صدر و فعالیتهای دینی، سیاسی و اصلاحی ایشان و تأثیرش در جهان اسلام، ن.ک: امام موسی صدر به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، سه جلد، سال 1379 و 1380؛ یادنامهی امام موسی صدر، سیدهادی خسروشاهی، مؤسسهی فرهنگی و تحقیقاتی امام موسی صدر، تهران 1387؛ ویژهنامهی 5 ضمیمهی مجلهی تاریخ و فرهنگی معاصر (امام موسی صدر) مرکز بررسیهای اسلامی، قم 1375؛ امام موسی صدر امید محرومان جهان، عبدالرحیم اباذری، انتشارات جوانهی رشد، تهران، 1381.
[51] . صحیفه امام خمینی، ج 3، ص 458.
[52] . همان، ص 479 .
[53] . همان، ج 4، ص 46.
[54] . به عنوان نمونه ر.ک، صحیفه امام، ج 4، ص: 338، همان، ص: 443، همان، ج 5، ص: 82، همان، ص: 185، همان، ص: 135، همان، ج 6، ص: 257، همان، ج 7، ص: 119، همان، ج 12، ص: 319، همان، ج 13، ص: 166، همان، ج 14، ص: 136، همان، ج 15، ص: 5.
نامه امام موسی صدر به پدرش در روزهای دانشجویی
اجازه امور حسبه از طرف آیتالله سیدصدرالدین صدر به آیتالله پیشوایی- بهمن ۱۳۳۱ش
اجازه آیات سید محمد حجت، سیدمحمدتقی خوانساری و صدرالدین صدر به آیتالله آقا منیر نظنزی
تلگراف آیات عظام سید محمد حجت، سیدمحمدتقی خوانساری و صدرالدین صدر به ریاست مجلس شورا در اعتراض به توهین نسبت به مقدسات مذهبی از طرف نمایندگان
نامه آیتالله صدر به نخستوزیر در زمینه بهائیان
جواب نخستوزیر به نامه آیتالله صدر
خلاصه الفصول
کتاب المهدی تألیف آیتالله صدر
آیتالله العظمی سید صدرالدین صدر
آیتالله العظمی صدرالدین صدر
آیتالله صدر
آیتالله صدر
آیتالله صدر
آیتالله العظمی سید صدرالدین صدر در حرم حضرت معصومه(س)
از چپ آیتالله العظمی سید صدرالدین صدر، آیتالله حاج میرزا مهدی بروجردی و آیتالله العظمی سید محمدرضا گلپایگانی
آیتالله العظمی سید صدرالدین صدر در اقتدا به آیتالله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری در نماز عید فطر در حرم حضرت معصومه(س)
آیتالله العظمی سید صدرالدین صدر در جمع برخی یاران و اصحاب خویش
آیتالله العظمی سید صدرالدین صدر در کنار فرزندانش آیات سید رضا و سید موسی صدر
آیتالله العظمی سید صدرالدین صدر در کنار فرزندش آیتالله سید موسی صدر (امام موسی صدر)
عیادت شهید نواب صفوی از آیتالله العظمی سید صدرالدین صدر
تعداد مشاهده: 11451