مروری بر زندگی فردی و اقدامات دینی، اجتماعی و سیاسی آیتالله شیخ محمد کوهستانی
تاریخ انتشار: 04 ارديبهشت 1403
مقدمه
مازندران همواره شاهد حضور علما و روحانیت بسیار بوده است که منشاء خدمات فراوان و آثار اخلاقی، علمی، اجتماعی و سیاسی بودهاند. در قرن اخیر، فعالیت روحانیت و حوزههای علمیه موجبات اصلاح اجتماعی و سیاسی را فراهم آورده و در این میان، آیتالله شیخ محمد کوهستانی یکی از شخصیتهای برجسته دینی بودند که در دوران حکومت پهلوی، علاوه بر خدمات ارزنده به مردم مازندران، تأثیرات فراوانی بر جامعه داشتند؛ زیرا شاگردان زیادی را پرورش دادند که در نهضت امام خمینی(ره) به مبارزه سیاسی، اصلاح مفاسد اخلاقی و اجتماعی، ترویج معارف اسلامی و توسعه نهادهای دینی پرداختند. با توجه به اینکه در زمینه سیره اجتماعی و سیاسی آیتالله کوهستانی آثار اندکی وجود دارد در این مقاله تلاش خواهیم کرد با بهرهگیری از اسناد تاریخی موجود و مصاحبه با نزدیکان ایشان، سیره عملی ایشان در عرصه اخلاقی، اجتماعی و سیاسی را مورد بررسی قرار دهیم.
باید اشاره شود، آیتالله کوهستانی با مجاهدت علمی و اخلاقی به اصلاح مفسدههای اجتماعی و اخلاقی در جامعه پرداختند و با احداث حوزه علمیه در روستای کوهستان از توابع شهرستان بهشهر و حمایت از راهاندازی حوزههای علمیه در شهرهای مختلف استان مازندران، برای تبلیغ دین و اصلاح اقدامات ضدِ دینی پهلوی اقدامات مؤثری انجام دادند. ازاینرو ایشان نه تنها دارای جنبههای اخلاقی و عرفانی بارزی بودند، بلکه دارای منش سیاسی و اجتماعی مخالف حکومت پهلوی بودند.
کودکی و تحصیلات
محمد کوهستانی در سال 1308ق (1267ش) در روستای کوهستان متولد شد.[1] از آن جایی که این منطقه در گویش محلی به «کوسان» شهرت داشته است، گاهی در منابع تاریخی از فامیل ایشان با عنوان «کوسانی» یاد میشود و برخی از مردم شرق استان مازندران، ایشان را با عنوان آیتالله کوسانی هم یاد مینمایند.[2]
روستای کوهستان در بخش مرکزی شهرستان بهشهر در استان مازندران قرار دارد و مردم این روستا به گویش طبری (مازندرانی) صحبت میکنند.[3] وی در خانواده روحانی و صاحب علم پرورش یافت. پدرش حجتالاسلام محمدمهدی کوهستانی از شاگردان آیتالله میرزا حبیبالله رشتی بود.[4] پدر محمد نیز مجتهد و نجف دیده و از شاگردان شیخ عبدالله مازندرانی و آیتالله محمدحسین نائینی بود. نیاکان او از کاشان بودند.[5]
مادر وی بانو فاطمه کوهستانی زنی با ایمان، پاکدامن و خردمند بود. از جهت معیشتی وضعیت مناسبی نداشت اما بسیار سخاوتمند بود و به فقرا و مستمندان رسیدگی میکرد.[6] عبدالکریم کوهستانی -نوه پسری آیتالله کوهستانی- در مورد خانواده شیخ محمد کوهستانی میگوید: «پدرش عالم پارسا و فقیه وارسته آیتالله محمد مهدی کوهستانی از عالمان برجسته و با فضل به شمار میآمد. طبق مدارک و اسناد موجود، اجداد ایشان در اصل از کاشان بودهاند که به مازندران هجرت کردند و نسب معظمله به ملا محمد شریف کاشانی که عالمی برجسته و فاضل بوده میرسد. به این ترتیب: محمدمهدی فرزند محمدعلی فرزند مهدی فرزند حاج محمد کاشی که وی نوه ملا محمد شریف بود. ملا محمد شریف از علمای زمان خود به شمار میآمد. او را بهعنوان قاضی به قریه رستمکلا از توابع شهرستان بهشهر دعوت کردند که بعد یکی از نوادگان او به نام حاج محمد کاشی در کوهستان سکنی گزید و فرزندان او نیز در همان کوهستان ماندگار شدند و به کوهستانی شهرت پیدا کردند. شیخ مهدی با دختر عالم ربانی مرحوم ملا محمدباقر[7] ازدواج کرد که ثمره این پیوند مبارک تنها یادگارش آیتالله حاج شیخ محمد کوهستانی بود.» [8]
آیتالله کوهستانی به دلیل محبت به مردم و کمکهای مختلفی که برای مردم منطقه داشت، به «آقاجان» شهرت داشت و همسرشان به دلیل ارتباط نزدیک با طلبهها و رسیدگی به وضعیت آنها، به «ننه جان» شهرت داشت. [9]
پدر محمد کوهستانی زمانی که او هشت سال بیشتر نداشت[10]، وفات یافت. اگرچه محمّد از حضور پدر بىبهره گشت، ولى مادرش مراقبت و کفالت وى را عهدهدار شد و در جهت تربیت و رشد وى از هیچگونه کوششی دریغ نکرد و در اولین وهله، وى را به مکتبخانهاى در روستای کوهستان فرستاد. محمّد توانست قرائت و خواندن و نوشتن را بیاموزد. مادرش وقتى مشاهده کرد فرزندش توانایى آن را دارد که مراتب علمى و درجات دانش را بپیماید، تصمیم گرفت او را به حوزه علمیّه بهشهر بفرستد.[11]
تحصیل علوم دینی از مازندران تا نجف اشرف
آیتالله محمد کوهستانی، در نوجوانی وارد حوزه علمیه شهرستان بهشهر شد و بیشتر تحصیلات مقدماتی خویش را در همین حوزه گذراند. البته در این میان، مدتی را در حوزه علمیه ساری و مدتی نیز در حوزه علمیه شهرستان بابل، در مدرسه «کاظم بیک» و «سقا» به تحصیل پرداخت. ایشان پس از به پایان رساندن علوم پایه و آموختن ادبیات عرب و بخشی از فقه و اصول، برای ادامه تحصیل در حدود سال 1340 قمری(1300ش) وارد حوزه علمیه مشهد شد و در مدرسه «میرزا جعفر» که از مدرسههای بزرگ و همسایگی حرم مطهر امام رضا علیهالسلام بود، اسکان یافت. برخی از اساتید ایشان در این دوره عبارت از آیات: حاج شیخ نجفعلی فاضل استرآبادی، حاجآقا حسین قمی و میرزا محمد کفایی بودند.[12] آیتالله کوهستانی تعلق زیادی به مشهد داشت و بخش عمدهای از علوم حوزوی خود را در این شهر آموخت و از نظر علمی در سطح خوبی قرار گرفت.[13]
بعد از اقامت طولانی در مشهد، وی عازم نجف اشرف شد و در درس آیات: محمدحسین نایینی و سید ابوالحسن اصفهانی شرکت کرد.[14] در مدت نه (9) سالی که در نجف به تحصیل علوم دینی و کسب فیض پرداخت و در فقه و اصول و ادبیات عرب بسیار توانمند شدند.[15]
حضور ایشان در نجف اشرف برای ایشان ارزشمند بوده و با کسب فیض از اساتید مختلف، توانستند به درجه اجتهاد دست یابند. [16] وی اجازاتی از آیات عظام: ضیاءالدین عراقی، سید ابوالحسن اصفهانی و محمدحسین نائینی دریافت کرد.[17]
در مورد جایگاه علمی وی در خاطرات آمده است: «یکی از فضلا-شیخ یحیی صادقی- میگوید وقتی از آیتالله العظمی سیدمحمود شاهرودی درباره مقام علمی آقای کوهستانی پرسیدیم ایشان فرمودند: وقتی آقای کوهستانی میخواست به وطن بازگردد مرحوم آیتالله نائینی از علمای حاضر در جلسه استفتا درباره اجتهاد ایشان سؤال کرد همگی به اتفاق آرا به اجتهاد و عدالت معظمله شهادت دادند آنگاه آیتالله نائینی از من پرسید، گفتم: «لا شک فی عدالته مجتهد مجتهدُ؛ در عدالت او شکی نیست مجتهد نیز هست.» ایشان از مقدمات تا پایان سطح را در حوزه کوهستان تدریس میفرمودند بهگونهای که بسیاری از شاگردان تا سطح عالی از محضرشان استفاده نموده و آنگاه با اجازه ایشان به حوزههای بزرگ نجف و قم و مشهد هجرت کردند. برای عدهای از شاگردان خود کتاب نفیس جواهرالکلام محمدحسن نجفی و طهارت شیخ انصاری را به صورت استدلالی تبیین مینمود. وی به کتاب جواهر خیلی علاقمند بود و بسیار آن را مطالعه میکرد و همواره از مباحثات علمی استقبال شایانی میکرد.»[18]
کسب مدارج علمی، اخلاق نیکو و رعایت شرعیات در گفتار و عمل منجر به محبوبیت فراوان ایشان در بین مردم شد.[19] همین محبوبیت و جایگاه رفیع اخلاقی و عبادی ایشان منجر شد بعد از عزیمت به ایران، شهرهای مختلف در شمال کشور خواستار حضور ایشان باشند و پیشنهادهای مختلفی از بابل تا گرگان برای فعالیت تبلیغی و دینی به ایشان ارائه گردید که مورد قبول ایشان واقع نشد. وی فعالیت دینی و تبلیغاتی خود را از کوهستان پیگیری نماید. [20]
سادهزیستی و دوری از تجملات
شاگردان و نزدیکان او بارها اشاره کردند هر کس به آیتالله کوهستانی مراجعه میکرد، سفره غذایش برای همه گسترده بود. نان، طعام و پذیرایی برای همگان فراهم میکردند.[21] وی زندگی زاهدانه داشته و در حوزه علمیه کوهستان بسیار سادهزیستی را سرلوحه خویش داشت و از وسایلی چوبی و حصیری معمولی استفاده میکرد.[22] وی عالمی با عمل بود و همانطور که مردم را سفارش به زندگی دور از تجملات و پرهیز از اصراف میکرد، خودش از این ویژگی برخوردار بود.[23] در خاطرات به این مسئله اشاره شده است:
«آیتالله حاج شیخ محمد کوهستانی با آن که میتوانست وسایل زندگی بهتری برای خود فراهم سازد، در کمال سادگی، بدون آلایش به سر میبرد و در هیچ یک از جهات زندگی او آثار تجمل دیده نمیشد؛ تمام فرشهای منزل اتاق میهمانی و غیره را حصیرهای بافت مازندران تشکیل میداد. کسانی که محل مطالعه و اتاق استراحت او را دیدهاند، به خود حق میدهند بگویند این شیوه ستوده، مخصوص اولیای خداست. چندین بار مردان خیراندیش حاضر شدند که برای اتاقهای وی قالی یا فرشهای بهتر تهیه نمایند، ایشان قبول نفرمود. معظمله نه تنها در ایام اشتغال، بلکه در تمام مدت عمر خود برای هزینه شخصی خود از سهم امام و وجوهات استفاده نکرد و گاهی میشد در شدت احتیاج و نیاز بود، با این حال از تصرف آن خودداری مینمود و به اندک منافع املاک موروثی خود که در همان قریه کوهستان قرار داشت، اکتفا میکرد.»[24]
احداث حوزه علمیه کوهستان
از اقدامات اولیه آیتالله کوهستانی بعد از مراجعت به ایران، شروع تربیت طلبهها در حسینیه کوهستان بود و بعد از مدتی با افزایش تعداد طلاب علوم دینی، ایشان شروع به احداث حوزه علمیه کوهستان کردند.[25] بسیاری از علمای مازندران به خصوص شهرهای بهشهر، هزارجریب، نکا، رستمکلا و... از شاگردان ایشان هستند و افراد زیادی را در حوزه علمیه کوهستان پرورش دادند.[26] خدیجه محمدنژاد همسر آیتالله کوهستانی نقش زیادی در تأسیس و مدیریت حوزه کوهستان داشت. رسیدگی به طلاب، پذیرایی از آنها و پختوپز برای طلبهها و میهمانان حوزه از جمله اقدامات ایشان بود.[27] در مورد نقش ایشان در مدیریت حوزه علمیه کوهستان در کتاب «بر قله پارسایی» نقل شده است:
«نقش همسر شایسته و فداکار در موفقیت و پیشرفت اهداف متعالی شوهر، غیرقابل انکار است. همسر آیتالله کوهستانی را باید از جمله زنان و بانوان ایثارگری بهشمار آورد که توانست با درک صحیح موقعیت آیتالله و اهداف بلند و حیاتبخش وی، نقش بسیار مفید و مهمی را ایفا کند و در واقع یکی از مهمترین عوامل موفقیت مرحوم کوهستانی در تشکیل و ساماندهی حوزه و تعلیم و تربیت صدها عالم و دانشمند، فداکاری و از خودگذشتگیهای این همسر بزرگوار بود. این بانو برای طلاب نوجوان، همچون مادری دلسوز و مهربان بود و همه را فرزند خود میدانست. هر طلبهای که احساس گرسنگی میکرد و در حجره خود چیزی نداشت و به این مادر مهربان مراجعه میکرد، وی با محبت و خوشرویی از غذاهای منزل در اختیارش میگذاشت و او را ناامید برنمیگرداند. یکی برای گرفتن نان میآمد و دیگری برای ترشی، یکی سبزی میخواست و دیگری سیر، یکی کدو میخواست و دیگری دوغ. برای او تفاوتی نداشت که طلبه روستایی باشد یا شهری، از طبقات محروم و فقیر باشد یا غنی و متمکن، همه را یکسان مینگریست و به آنان علاقه داشت و همین محبتهای بیدریغ مادرانه بود که طلاب، او را چون مادر خویش میدانستند و وی را «ننه جان» صدا میکردند. او هم از مهمانها پذیرایی میکرد، و هم سرپرست فرزندان بود، و هم تسکینبخش خاطر طلاب جوان، و هم نوازشگر دلهای غمزده نوجوانان دور از وطن و مهجور از پدر و مادر بود. از این جهت بود که سید عبدالکریم هاشمینژاد که خود نیز از محبتهای آن مادر بهرهمند گشته، فرمود: اگر ننهجان نبود، آقا نمیتوانست این طور در کارشان موفق باشند و چنین حوزه با عظمتی را اداره کنند، و نیز آیتالله شیخ محمد شاهرودی بهشهری فرمود: نیمی از کارهای حوزه و کمک به ریاست دینی آیتالله کوهستانی، بر دوش همسر وی بود.» [28]
وضعیت حوزه علمیه دور از هرگونه تجملاتی بود. با این وجود، فضای معنوی خوبی داشت و مردم منطقه آخر هفته به دیدار ایشان در حوزه علمیه و حسینیه کوهستان میرفتند که مورد عنایت و پذیرایی آیتالله قرار میگرفتند.[29]
عبدالکریم کوهستانی در زمینه ساخت مدارس دینی در روستای کوهستان میگوید: «ایشان حدوداً از سال 1312 شمسی، جهت تشکیل حوزه و جمعآوری و تربیت طلاب علوم دینی همت نمود. ابتدا که هنوز بنایی ساخته نشده بود، حسینیه خویش را در اختیار طلاب گذاشت. به مرور زمان، علاقهمندان به علم و دانش، از اطراف گرد ایشان حلقه زدند تا سال 1321 شمسی که آمار طلاب و شیفتگان علم فزونی یافت، ایشان چند اتاق در حاشیه حیاط بیرونی خود احداث کرد. با افزایش بیشتر طلاب و کمبود اتاق، آنان به ناچار در منازل محل به عنوان مستأجر اسکان مییافتند، تا آنکه با اصرار طلاب در مورد احداث ساختمان و افزایش خوابگاه، وی به قرآن تفأل میزند که این آیه میآید: «قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ و َبِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِکَ فَلْیَفْرَحُوا هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ.»[30] بگو به فضل و رحمت خدا باید خوشحال شوید که این از تمام آنچه گردآوری کردهاند بهتر است. ایشان با الهام از این آیه امیدبخش، تصمیم بر احداث ساختمان مدرسه گرفت و با یاری خدا و توجهات حضرت ولیعصر (علیه السلام)، کلنگ آن را به زمین زد و با تلاش و کوشش همراه با تدبیر و دوراندیشی، سه دستگاه ساختمان کاهگِلی بسیار ساده و بیآلایش که هر یک مشتمل بر چند حجره (مدرسه فضل 5 اتاق، مدرسه رحمت 11 اتاق، و مدرسه فرح 12 اطاق در دو طبقه) بود برای اسکان طلاب بنا کرد. مدرسه از سه قسمت تشکیل شده بود، ایشان هم طبق مفاد آیه شریفه، نام آنها را به ترتیب آیه، «فضل»، «رحمت» و «فرح» نامید. ایشان در این باره میفرمود: از این آیه استفاده میکردم که مدرسه چهارمی به نام جامعه (مما یجمعون) بسازم، لیکن این خواسته ایشان عملی نگردید و همان سه مدرسه دایر بود. زمینهای مدرسه از مِلک شخصی وی بود و در ساختن مدرسه نیز سعی وافر داشت از اموال شخصی آن را تکمیل نماید و از سهم امام (علیه السلام) استفاده نکند، و اگر احیاناً دیگران میخواستند در جهت تکمیل بنای مدرسه وجهی بپردازند، دقت داشت که هر پولی را قبول نکند.» [31]
ایشان نسبت به تحصیل طلاب حساسیت داشتند و حتی شبها نسبت به رسیدگی به وضعیت آنها کوتاهی نمیکردند. ایشان عادت داشتند شبها به حجرهها سرکشی نمایند و از وضعیت درس و بحث طلاب آگاه شوند.[32] برخی از شاگردان ایشان عبارتند از: آیات و حجج اسلام: میرتقی نصیری، حسین محمدی لائینی، سید فضلالله حسینی بادابسری، سید خلیل محمدی بادابسری، ابوالقاسم رحمانی، شهید سید عبدالکریم هاشمینژاد، ابوالحسن ایازی، شیخ رضا صادقی گِلوَردی و غیره.[33]
آیتالله کوهستانی شاگردان خود را تشویق به مبارزه سیاسی علیه مفاسد فرهنگی و سیاسی پهلوی میکردند و از آنها در این مسیر حمایت به عمل میآوردند. به عنوان نمونه، «پس از آن که شهید حجتالاسلام هاشمینژاد در اعتراض به طرح لوایح ششگانه شاهنشاهی در مسجد فیل[مشهد] در میان جمعیت کثیری از مردم سخنرانی آتشینی ایران کردند ـ که در آن به شخص شاه حمله کرده بودند ـ مأموران ساواک او را دستگیر و روانه زندان کردند. وی به خاطر حمله صریح به شاه محکوم به اعدام شده بود. وقتی این خبر به آیتالله کوهستانی رسید، معظمله در حمایت از این سید بزرگوار، داماد خود حضرت آیتالله هاشمینسب را به خدمت حضرت آیتالله میرزا احمد کفایی در مشهد فرستاد و فرمود: سلام مرا به ایشان برسانید و بگویید این سید فرزند زهرا (شهید هاشمینژاد) را دریابد. حضرت آیتالله کفایی در جواب، قول مساعد دادند و فرمودند: به آقای بفرمایید دعا کنند، من هم پیگیر میشوم.» [34] ثمره این اقدام آیتالله کوهستانی، آزادی هاشمینژاد از زندان شد.
ماجرای مسجد توفیق و جلوگیری از تأسیس سینما در نکا
در رژیم پهلوی، زمامداران وقت به تبعیت از آمریکا، تلاش میکردند تا قشر جوان جامعه را که مملو از ظرفیت بودهاند، به هر شکل ممکن به سمت فساد سوق داده و با رونمایی از برنامههای ضد اخلاقی، آنها را به تحریک شهوت و به بیبندوباری کشانده و البته در این راه، از صرف بودجه و صرف هزینههای هنگفت از بیتالمال مضایقه نمیکردند. سیاست کلان فرهنگی رژیم پهلوی این بود که در مردم این اعتقاد را بهوجود آورد که پیشرفت و ترقی کشور در گرو اتکا به فرهنگ غرب است. رژیم پهلوی برای این مقصود، دور شدن از اسلام را در دستور کار خود قرار داد و برای رسیدن به این هدف شوم با تمام توان تلاش نمود و از هیچ کوششی دریغ نورزید تا جایی که متأسفانه در ذهن برخی نخبگان علمی، دینی و بخشی از جامعه، این ذهنیت قوت گرفت که برای رسیدن به آرمانشهر، میباید به فرهنگ غرب متکی شد. یکی از برنامههای محوری رژیم در اینخصوص، تخصیص اعتبار برای احداث سینما و ایجاد مراکزی در کشور به ویژه در شهرهای مذهبی، برای ترویج بیبندوباری بود. این مهم توسط دولت یا بخشهای خصوصی پی گرفته میشد. آنها با نمایش فیلمهای مستهجن، تلاش میکردند تا هیجانات منفی اخلاقی را در جوانان تحریک نموده و بتوانند از کارکردهای مساجد، حوزههای علمیه و نیز دیگر مراکز دینی و مذهبی بکاهند. در راستای همین سیاست، قرار بود در نکا یک سینما تأسیس شود که مخالفت روحانیت و مردم را به همراه داشت و بخشی از مردم این منطقه تلاش کردند از وجود آیتالله کوهستانی برای جلوگیری از تشکیل سینما استفاده شود.[35] در خاطرات میرعبدالواحد بنیکاظمی[36] آمده است:
«خبر رسیده بود فردی در شهر نکا که آن زمان، یکی از بخشهای شهرستان بهشهر بود، زمینی را در مرکزیت این شهر به پروژه احداث سینما اختصاص داده است. از آن جایی که این شهر از گذشتههای دور، به عنوان شهری مذهبی و برخوردار از حوزههای علمیه، مراکز دینی، علمای بزرگ همانند آیاتعظام محمدی لایینی و لیموندهی شهره بوده است، قاطبه مردم متدین و علمای این منطقه از شنیدن این خبر، ناخرسند شدند لذا از بدو احداث پروژه تا ایجاد بنای اولیه، مردم با محوریت علمای اصیل منطقه، طی چند مرحله مذاکره با مالک این پروژه، خواستار تعطیلی یا تغییر کاربری آن شدند، اما نتیجهای حاصل نشد. در همین راستا تعدادی از مؤمنین و مبارزین با همراهی آیتالله لیموندهی، راهی روستای کوهستان از توابع بهشهر شده و با آیتالله کوهستانی دیدار کرده و نارضایتی و دغدغه خود را با آن عالم وارسته و پارسا در میان گذاردند. ایشان با دعوت از مدیر پروژه و البته با زبان ارشاد و نصیحت به ایشان قبولاند که ملک مورد نظر را با همان وضع موجود به ایشان بفروشد. این عالم متقی و صاحب نفوذ و نفس، با این اقدام هوشمندانه، ملکی را که قرار بود در آن، سینمایی بزرگ با اهداف منفی احداث شود، خریداری و تحویل علمای نکا نمودند تا آنها آن مکان را به یک مسجد بزرگ تبدیل نمایند. با عنایت به فضای سیاسی حاکم بر جامعه وقت، این اقدام تحسینبرانگیز، اتفاق بسیار خوبی در جهت مقابله با سیاستهای ضدّ دینی پهلوی و نشان از قدرت نفوذ دینی، اخلاقی و انقلابی علما، علیالخصوص آیتالله کوهستانی داشت. بعد از این اقدام انقلابی، طی مراسم با شکوهی با حضور آیتالله کوهستانی و دیگر علما و متدینین شهر بهشهر و نکا، صیغه وقف مسجد توسط ایشان قرائت و با اقامه دو رکعت نماز، آن مکان به مسجد تبدیل شد.»[37]
استقلال و تیزبینی سیاسی
یکی از خصوصیات رفتاری آیتالله کوهستانی، استقلال سیاسی ایشان بود. مطیع اوامر حکومت و فرامین نمایندههای شاه نبود. در خاطرات آمده است ایشان از پذیرش بستهای که حاوی کتاب از دربار شاهنشاهی بود، امتناع کرد و بسته پستی را برگشت دادند و با درخواست گروهی از کارمندان اداره پست بهشهر، ایشان حاضر نشدند هدیه یا محصولی از شخص شاه یا دربار دریافت نمایند.[38] طلاب حوزه علمیه کوهستان نقل کردند زمانی که مسئولان ژاندارمری و مقامات نظامی استان مازندران قصد داشتند به ایشان هدایایی تقدیم نمایند، مخالفت کردند و بعد از این که مسئولان حکومت جعبههای میوه را به بیت ایشان تقدیم کردند، آیتالله کوهستانی آنها را برگشت دادند.[39] با توجه به همین روحیات است که برخی نقل کردهاند:
«اگر فردى با آیتالله کوهستانى برخورد مىکرد، ابتدا تصور مىنمود از اوضاع سیاسى و اجتماعى اطّلاعى ندارد و همچون یک روستایى روزگار مىگذراند، ولى او با هوش فوقالعاده و تیزبینى شگفتی، از آینده کشور و حوادث سیاسى آن مطّلع بود.»[40]
ایشان از روحانیت و وعاظی که مخالف شاه بودند و برای تبلیغ معارف اسلامی به شهرهای مختلف میرفتند، حمایت میکرد و روحانیتی که مخالف سیاستهای شاه بودند را مورد تمجید قرار میداد و از آنها در حوزه علمیه کوهستان پذیرایی میکرد. نمونهای از این رفتار، در پذیرایی و تمجید از آیتالله مکارم شیرازی[41] قابل مشاهده است. آیتالله کوهستانی از زحمات آقای [آیتالله ناصر]مکارم شیرازی برای روشنگری دینی و سیاسی قدردانی کردند.[42]
خدمات اجتماعی و کمک به مردم
یکی از فعالیتهای آیتالله کوهستانی، توصیه کارمندان دولتی به رعایت حقوق مردم و عدم ظلم به ارباب رجوع بود. عبدالکریم کوهستانی اشاره میکند: «عالم ربانی آیتالله کوهستانی به برخی از کارمندان دولت در رژیم پهلوی میفرمود: اگر دو شرط را رعایت کنید، مشکل نخواهید داشت. اول آن که [حقوق خود را] در حرام مصرف نکنید و دوم آن که، مردم رعایای امام زمان هستند و اگر آنان مشکلی داشتند، مشکلات آنها را برطرف کنید.»[43]
آیتالله عبدالله نظری خادمالشریعه اشاره میکند آیتالله کوهستانی در برخورد با همگان و رسیدگی به وضعیت مظلومان تلاش زیادی انجام دادند. در بخشی از خاطرات ایشان ذکر گردید: «برخورد پدرانهاش با طلاب، منش متواضعانهاش با اهل فضل و دانش و ادب، روش خبیرانهاش در امور، مشی کریمانهاش با ارباب حوایج، خلق و اطاعت خالصانهاش در پیشگاه ربوبی خالق منان از او چهره تابناک و ممتازی ساخته بود که همه و همه در هر نقطه و گوشهای او را عظیمالقدر و قولش را مسلم میپنداشتند. مغفورله فردی موفق برای حمایت از دین و دفاع از حق و حقیقت و مظلومان و ستمدیدگان بود.»[44]
نوه آیتالله کوهستانی در کتاب «برقله پارسایی» در زمینه خدمات اجتماعی رئیس حوزه علمیه کوهستان مینویسد: «او خدمتگزار مردم بود و ساعت خاصی برای ملاقات نداشت. هر کس در هر موقع از روز یا شب برای دیدارش و یا حاجتی مراجعه میکرد با آغوش باز و گشاده از وی پذیرایی میکرد. چه بسا اتفاق میافتاد که ایشان مشغول استراحت بود و اشخاصی برای رفع حاجت یا استخاره مراجعه میکردند، ایشان احساس خستگی و ناراحتی نمیکرد و تا آنجا که امکان داشت در رفع نیازهایشان میکوشید.» [45]
در راستای همین روحیه خدمت به مردم، رسیدگی به مسائل حقوقی و قضائی مردم در سیره اجتماعی ایشان قابل مشاهده است. در این زمینه لازم به توضیح است محاکم قضایی رژیم پهلوی با مردم بدرفتاری میکردند. رشوهخواری در بین آنان رواج داشت. به شکایات مردم رسیدگی نمیکردند. از این جهت، مردم برای حلّ اختلافات خود به آیتالله کوهستانی مراجعه میکردند. گاهی منازعات عمیق و پیچیده را که طرفین دعوا از اصلاح آن ناامید میشدند، به آسانی حل و فصل کرده و بین افراد صلح و آشتی برقرار مینمود.[46]
انتقاد از رفراندوم فرمایشی و اصلاحات ارضی شاه
آیتالله کوهستانی همواره در مسائل سیاسی و اجتماعی از مواضع انقلابی علما و مراجع علیه طاغوت حمایت میکرد و تا آنجا که وظیفه تشخیص میداد از پشتیبانی و حمایت بزرگان دریغ نداشت و عمده حرکتهای انقلابی که در منطقه بهشهر و حتی شهرهای دیگر انجام میگرفت با مشورت و نظر ایشان بود و در حقیقت، ایشان پناهگاهی برای مبارزان و انقلابیون بودهاند، البته سیاست و روش ایشان در مسائل سیاسی بدون افراط و تفریط و هماهنگ با مقتضیات زمان بود. حجتالاسلام شیخ حسین طوسی میگوید: «من قبل از برگزاری رفراندوم انقلاب سفید خدمت معظمله رسیدم. ایشان هنگام خداحافظی به من فرمود: «آیتالله کوهستانی در مورد اصلاحات ارضی چنین میفرمود: «این اصلاح اراضی نیست، بلکه افساد اراضی است. از طرف من به مردم منطقه بگو شیخ محمد به شما علاقهمند است و خیر و صلاح شما را میخواهد. شما در این رفراندوم شرکت نکنید و به آن رأی ندهید که از آن برای دنیا و آخرتتان خیری نیست.» من نیز پیام آقا را به چند روستای منطقه رساندم.» [47]
ارتباط آیتالله کوهستانی و امام خمینی
تقویت مراجع و بزرگان یکی از ابعاد سیره سیاسی آیتالله کوهستانی است. در واقع سیره ایشان حمایت ویژه از بزرگان دین و جایگاه بلند مرجعیت و فقاهت بود و در هیچ شرایطی حاضر نبود که این جایگاه رفیع تضعیف یا شکسته شود، چرا که اهانت به آن را تضعیف اسلام و حوزه میدانست و همواره در برابر هر حرکتی که در جهت شکستن حریم جامعه روحانیت متعهد انجام میگرفت در حد وسع خود موضعگیری میکرد.[48] برخلاف عدهای که بر وجوه اخلاقی آیتالله کوهستانی تأکید دارند و سیره سیاسی ایشان را نادیده میگیرند، ایشان حامی امام خمینی و نهضت اسلامی بود.[49] از داماد آیتالله کوهستانی مرحوم آیتالله سیدآقا هاشمینسب نقل است که:
«یک روز بعد [سوم فروردین 1342] از حمله عوامل حکومت پهلوی به مدرسه فیضیه، به حضور حضرت امام رسیدم و مقداری سهم امام که مرحوم آقا خدمت ایشان ارسال داشته بود را به محضرشان تقدیم کردم. حضرت امام ضمن ابراز لطف فرمودند: «سلام مرا به آقای کوهستانی برسانید، ما از ایشان التماس دعا داریم. هنوز نیمه راه هستیم، خیلی مانده به مقصد برسیم و محتاج دعای ایشان هستیم.» به خاطر این شناخت و ارادت ایشان به حضرت امام(ره) بود که وقتی شنیدند، امام راحل به دستور شاه بازداشت شده است، خیلی متأثر و غمگین شد و تب شدیدی بر وی عارض شد. در مواقع دیگر نیز که حوادث تلخی از جنایتهای رژیم درباره علما و مردم انقلابی میشنید، آثار حزن و اندوه در چهرهاش آشکار میشد و اعتراض خود را به برخی از رجال سیاسی و نظامی که نزدشان میآمدند، میرساند و در برابر اینگونه حوادث ناگوار بیتفاوت نبود.» [50]
پس از حادثه قیام ۱۵ خرداد سال ۴۲ که حضرت امام(ره) را بازداشت کردند، شاه تصمیم گرفت ایشان را محاکمه و سپس اعدام کند. علما و مراجع در اعتراض به این جنایت و برای جلوگیری از این تصمیم نابخردانه در تهران اجتماع کردند و چند تن از مراجع بزرگوار از جمله آیات: سید هادی میلانی و سید شهابالدین مرعشی نجفی برای مرحوم آیتالله کوهستانی نامه نوشتند و خواستند به تهران بیاید، زیرا آنان نیز برای اعتراض به آنجا عزیمت کرده بودند. به دنبال این پیام مرحوم کوهستانی برای کسب اطلاع بیشتر نامهای برای رفیق و دوست دیرینهاش حضرت آیتالله حاج شیخ محمدتقی آملی نوشت که اگر ضرورت دارد ایشان نیز به سمت تهران حرکت کنند. در پی این نامه حضرت آیتالله آملی در پاسخ فرمودند: «اگر آقا یک نامه یا تلگراف همکاری بزند، کافی است تا دولت از سکوت ایشان استفاده نکند و لازم نیست آن پیرمرد به تهران بیایند»، از اینرو مرحوم کوهستانی تلگرافی برای آیتالله آملی فرستاد[51] و در آن عمل شاه را به شدت محکوم و همکاری خود را با عالمان و مراجع اعلام کرد. آیتالله اسماعیل کوهستانی نقل کردند: «در سال ۴۲ که رژیم پهلوی امامخمینی را دستگیر و زندانی کرد، جامعه روحانیت در وضع سخت و نامناسبی قرار داشت. ماه ربیع فرا رسیده بود. من به آقا عرض کردم ایام نهم ربیع، روز سالگرد امامت امامزمان(عج) نزدیک است. آیا برای مراسم جشن و پذیرایی شیرینی و میوه تهیه کنیم؟ [چون هر سال این مراسم برگزار میشد] معظمله در پاسخ من فرمود: «آقای خمینی در زندان است و روحانیت این وضع ناگوار را دارد، آن وقت ما بیاییم بنشینیم و اظهار سرور و شادمانی کنیم.» با اینکه معظمله به این جلسه اهتمام داشت، ولی در آن موقعیت حساس راضی به برپایی آن نشد.»[52]
پس از دستگیری امام در 15 خرداد 42 جمعی از روحانیان و فرهنگیان و بازاریان بهشهر به حضور ایشان رسیدند و پیشنهاد نمودند که در اعتراض به این رویداد و در راستای آزادی حضرت امام، برای چند روز استان مازندران را تعطیل اعلام کنید. یکی از معاشران ایشان در این باره میگوید هنگامی که این پیشنهاد را به ایشان دادیم، فرمودند: «من موافقت میکنم، زیرا خمینی زندان است، دنیا برای ما زندان است. شما اطلاعیه تنظیم کنید من نیز امضا کنم و از شما حمایت میکنم.» در پی آن نشست، آیتالله سیدآقا هاشمینسب، داماد معظمله مأمور شد که در بهشهر برخی از علما، هچون آیتالله شیخ محمد شاهرودی و عدهای از بازاریان، مثل مرحوم حاج ابوالحسن خلیلی و سایر تاجران را از ماجرای این جلسه آگاه سازد تا برای اخذ تصمیم نهایی در کوهستان گرد هم آیند. آقای هاشمینسب به اتفاق دو نفر از همراهان عازم بهشهر شدند تا آقایان را با خبر کنند. در رفت و آمدهای شبانه به منزل آقای شاهرودی و سایر انقلابیون، مأموران شهربانی به وی مشکوک شدند، در نتیجه آقای هاشمینسب را دستگیر و بازداشت کردند و راننده تاکسی را کتک زدند، یکی از همراهان با زیرکی خود را مسافر جلوه میدهد و از تاکسی پایین میآید و پیاده خود را به کوهستان میرساند و دستگیری آقای هاشمینسب را به آیتالله کوهستانی اطلاع میدهد، سپس مسئولان امنیتی استان از جمله رئیس شهربانی بهشهر به محضر آقای کوهستانی رسیدند و نتیجه اعتصاب را که منجر به آشوب و خونریزی و حوادث خطرناک خواهد شد گوشزد و از آقای کوهستانی تقاضا کردند اطلاعیه صادر نفرمایند و اضافه کردند که خواسته آقا را به عرض شاه که در مازندران و کنار دریا به سر میبرند، میرسانیم و حتماً ایشان قبول میکنند. معظمله در پاسخ آنان فرمود: «ما اعلامیهای در اعتراض به بازداشت آقای خمینی صادر میکنیم هر که خواست تعطیل میکند و هر که نخواست تعطیل نمیکند. ما کسی را اجبار نمیکنیم.» هر چه آنها اصرار ورزیدند شما اعلامیه صادر نکنید، آقا نپذیرفت و فرمود: «من به وظیفه خود عمل میکنم و شما هم به وظیفه خودتان عمل کنید.» مأموران شهربانی پس از آگاهی از تصمیم آیتالله کوهستانی بر صدور اعلامیه و همراهی بازاریان و فرهنگیان اوضاع داخلی شهر را به کنترل خود درآوردند و برای مقابله با معترضان اقدامات شدید امنیتی تدارک دیدند و عملاً مانع از انجام این اعتصاب شدند.[53]
در جمعی بین علمای مشهد و شهرهای دیگر که مخالف دستگیری و تبعید امام خمینی بودند، آیتالله کوهستانی از علما مخالف اقدام شاه، حمایت کردند. اجتماع روحانیون در منزل آیتالله میلانی در سیویکم مرداد 1344 برگزار شد، و آیتالله کوهستانی با همراهی شاگردش شهید سید عبدالکریم هاشمینژاد در جلسه حاضر شد و مواضع آیتالله میلانی در مخالفت با اقدام شاه را تائید کرد. در بخشی از گزارش ساواک آمده است: «از طرف آقای میلانی از علمایی که از شهرستانها برای زیارت به مشهد آمده بودند دعوت به عمل آمده. موقع صرف نهار در سر سفره آقای میلانی صحبت نموده و چنین اظهار داشت: روحانیت از روز اولی که قیام کرد هیچگونه غرضی خصوصی با شخصی و یا مقامی نداشت و نظر این بود که چون این مملکت اسلامی است احکام قرآن محترم باشد و عملیات خلاف دین انجام نشود و وضع اقتصادی مردم خوب بشود و مردم کار و نان داشته باشند و از این مضیقه نجات پیدا کنند. اسراری که ما داریم از قبیل خمینی سایرین آزاد بشوند... حضار گفتند مطالبی که آیتالله میلانی گفتند صحیح است و مورد قبول همه میباشد و مجلس پایان یافت.» [54]
آیتالله عبدالله نظری خادمالشریعه درباره عملکرد آیتالله کوهستانی در حمایت از نهضت امام خمینی میگوید: «شاه میخواست رفراندوم کند، امام(ره) حقیر را به منزل خود در قم خواستند. دو نامه دادند و فرمودند: «بروید مازندران یک نامه را بدهید به آیتالله کوهستانی و دیگری را ساری به آیتالله عظیمی برسانید و بگویید شاه میخواهد روز شنبه رفراندوم کند. ما هم روز پنجشنبه رفراندوم منفی داریم. به این ترتیب که علما به نماز جماعت نروند و درس حوزهها را تعطیل کنند، بازاریها به بازار نروند. با اقدام به این نوع کارها مخالفت خود را ابراز میکنیم.» دوباره عصر همان روز بنده را احضار کردند و فرمودند: «خودتان بروید و پیام را شفاهی به آقایان ابلاغ کنید.» با یک چمدان پر از اعلامیه با ماشین دربست به سوی تهران و مازندران حرکت کردم، بعد از عبور از منظریه معلوم شد که بعد از ما در منظریه جلوی ماشینهای طلاب را گرفتند و طلاب را دستگیر کردند. به هر حال آمدیم و در مأموریت اول خدمت مرحوم آقای کوهستانی رسیدیم. ایشان هم استقبال و اعلام کرد. ایشان مانند پایه و پشتوانه نهضت در کشور بهخصوص در مازندران بودند.»»[55]
حمایت از تأسیس حوزههای علمیه در استان مازندران برای تبلیغ دین
یکی از سیاستهای فرهنگی مورد تائید آیتالله کوهستانی، توسعه مراکز دینی نظیر حوزههای علمیه برای پرورش مبلغ مذهبی بود. ایشان در ابتدای فعالیت دینی خود در شهرستان بهشهر، خواستار تبلیغ حضوری در مناطق روستایی و ترویج دین به صورت حضوری بود ولی بعد از مدتی به این نتیجه رسیدند که با تأسیس حوزه و حمایت از شاگردان خود برای تأسیس حوزههای علمیه در مناطقی که به این نهاد دینی نیاز دارند، بسترهای رشد دین را فراهم کنند. از اینرو، شاگرادان خود را تشویق میکردند که در شهرهای خود اقدام به برپایی مجالس دینی یا تأسیس و تقویت حوزههای علمیه نمایند.[56]
بهعنوان نمونه، حوزه علمیه شهرستان نکا توسط آیتالله حاجشیخحسین محمدی لائینی یکی از شاگردان ایشان راهاندازی و تقویت شد.[57] آیتالله میرتقی حسینی نصیری که مدیریت حوزه علمیه نوکنده را برعهده داشت در خاطرات خود اشاره میکند که در همه امور از آیتالله کوهستانی راهنمایی و مشورت میگرفتند. آیتالله کوهستانی به ایشان مأموریت دادند تا به منطقه نوکنده بروند و به مسائل دینی و مشکلات منطقه بپردازند. این ارشادشان منجر به تأسیس و راهاندازی حوزه علمیه نوکنده شد.[58] در رستمکلا که تابعه بهشهر است، شیخ ابوالحسن ایازی با درخواست مردم مازندران و انعکاس این مطالبه توسط آیتالله کوهستانی، ایشان حوزه علمیه جعفریه را تأسیس کردند و با توجه به این که از شاگردان آیتالله کوهستانی بودند، بعد از مراجعت از نجف اشرف به دیدار ایشان رفتند و دستاورد این دیدار، تأسیس حوزه جعفریه رستمکلا بود.[59] یکی دیگر از شاگردان ایشان، آیتالله ابوالقاسم رحمانی خلیلی حوزه علمیه در خلیلشهر احداث کرد[60] و عامل این مسئله، درخواست آیتالله کوهستانی از ایشان برای توسعه معارف اسلامی در این منطقه بود.
مرّوج علوم اسلامی در شرایط دینزدایی پهلوی
ایشان ضمن این که شناخت دقیقی از شرایط زمانه و اسلام داشت، توانست احکام اسلام را به شاگردان و مراجعهکنندگان بشناساند و با استفاده از حوزه علمیه کوهستان، ترویجکننده دین اسلام بودند. [61] دعوت ایشان به فراگیری علوم دینی در شرایطی بود که سیاست اسلامستیزی، روحانیتستیزی، مخالفت با حجاب و حتی برپایی مجالس عزاداری در مازندران به شدت پیگیری میشد.[62] با وجود این سختیها و کارشکنی مقامات حکومتی در برابر فعالیتهای دینی، آیتالله کوهستانی شاگردان زیادی را پرورش دادند که منشاء خدمات فراوان برای توسعه معارف اسلامی بودند.
ارتباط آیتالله کوهستانی با جوانان به حدی مناسب بود که شخصیتهای برجسته حوزوی در شهرهای دیگر، برخی از شاگردان خود را به نزد ایشان در حزوه کوهستان میفرستادند. شاگردانی که ایشان به تحصیل علوم دینی تشویق میکردند، وارد فعالیتهای اجتماعی شده و از آموزشهای خود برای اصلاح روابط فردی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بهره گرفتتند. از جمله این شخصیتها، شهید سید عبدالکریم هاشمینژاد بود که نزد ایشان در حوزه علمیه کوهستان به فراگیری علوم دینی پرداخت و توانست افکار و اندیشههای استادش را در نهضت امام خمینی پیگیری نماید.[63]
آیتالله اسدالله ربانی مازندرانی از شاگردان ایشان در حوزه علمیه کوهستان از اهتمام آیتالله کوهستانی به امور طلبهها نوجوان اشاره میکند: «آیتالله کوهستانی چنان با ملاطفت و محبت با طلاب رفتار میکرد که گوئی پدری مهربان از فرزند خود دلجوئی میکند و از هیچگونه رسیدگی مالی و غیرمالی دریغ نداشت حتی از اموال شخصی خود در راه آسایش طلاب مضایقه نمینمود. گاهی هزینه تحصیلی طلاب و رسیدگی به وضع آنان را بر مصارف خود ترجیح میداد. مردم از هر سو فرزندان خود را برای کسب علم خدمت معظمله فرستادند.» [64]
همکاری با جوانان انقلابی مسجد نصیرخان بهشهر
حمایت معنوی ایشان از انجمن دینی مسجد نصیرخان بهشهر (مسجد امام حسین فعلی) بسیار برجسته بود. انجمن دینی فعال در این مسجد که به نام انجمن جوانان مسلمان بهشهر شهرت داشت، مورد حمایتهای ویژه آیتالله کوهستانی قرار داشت. این انجمن با هدف اصلاح اجتماعی، مقابله با مفاسد اخلاقی، جلوگیری از رشد افکار مارکسیستی، توسعه امر به معروف و نهی از منکر، گسترش فعالیتهای قرآنی و پرورش نیروهای دینی شکل گرفت.[65] رئیس این انجمن دینی و سیاسی، میرعبدالواحد بنیکاظمی از مریدان آیتالله کوهستانی بود که با هدایت ایشان تلاش فراگیری برای دعوت جامعه به سوی اسلام انجام دادند و مترصد تشویق جوانان به انجام وظایف دینی، اجتماعی و ملی از طریق فعالیت در مساجد بودند.[66]
اعضای انجمن جوانان مسلمان بهشهر که در مسجد نصیرخان فعالیت تشکیلاتی داشتند، روزهای جمعه به حوزه علمیه کوهستان رفته و از سخنرانیهای ایشان استفاده میکردند.[67] در خاطرات متعددی آمده است که آیتالله کوهستانی به اعضای انجمن جوانان مسلمان بیان کردند که از آنها حمایت خواهد کرد. در این زمینه نقل شده است: «میرعبدالواحد بنیکاظمی ایده تشکیل جمعیت جوانان مسلمان را با مرشد خویش آیتالله کوهستانی در میان گذاشت و پس از تائید، ایشان این جمله را بیان کردند: مرا هم عضو جمعیت خود بدانید.» [68]
وفات
شیخ محمد کوهستانی در سالهای آخر عمرشان به بیماری برونشیت مزمن و تنگی نفس مبتلا شدند[69] و بعد از تحمل یک دوره بیماری، در 14 ربیعالاول 1392 (هشتم اردیبهشت 1351) وفات یافت.[70] با پخش اخبار وفات ایشان، مردم از شهرهای مختلف برای تشیع در کوهستان حاضر شدند.[71] آیتالله شیخ محمد شاهرودی بر پیکر وی نماز خواند[72] و بعد پیکر مبارک ایشان با پای پیاده مردم تا بهشهر تشیع شد و جمعیت زیادی در این مراسم حضور داشتند که یک بدرقه تاریخی در شرق مازندران به وقوع پیوست.[73] در بهشهر برای ایشان مراسم مختلفی گرفته شد و هیئتهای سینهزنی در بازار و مناطق مختلف بهشهر راه افتادند. در مسیر حمل پیکر ایشان تا بارگاه مطهر امام رضا(ع)، در گرگان، علیآباد، قوچان و مشهد، پیکر ایشان تشیع شد و مردم زیادی حاضر شدند.[74]
پس از انتقال پیکر آیتالله کوهستانی به مشهد، صبح فردا با حضور علما، مراجع، طلاب و قشرهای مختلف مردم به سمت حرم تشییع شد. با سفارش آیتالله میلانی، در دارالسیاده در جوار ملکوتی امام هشتم به خاک سپردند.[75] در بخشی از گزارش ساواک آمده است: «تاریخ 7 /2 /51 نامبرده بالا در مازندران فوت نموده و جنازهاش را روز 6 /2 /51 به مشهد حمل و در ساعت 5 /9 صبح با شرکت طلاب و روحانیون حوزه علمیه و بازاریان و اصناف تشییع و با برگزاری مراسم کفن و دفن و مجلس ترحیم مجللی در حرم مطهر به رایگان دفن گردید. بعد از ظهر روز 9 /2 از طرف آیتالله میلانی مجلس ترحیمی در مسجد جامع گوهرشاد برگزار و روز 1 /2 /51 از طرف عدهای از روحانیون مجلس ترحیمی در مسجد حوض لقمان برگزار گردید.» [76]
پینوشتها:
[1]. جمعی از پژوهشگران، زندگانی و سرگذشت عارفان نامی: آیتالله محمد کوهستانی، قم، نشر آتیلا، 1397، ص 6 و محمدمحسن آقابزرگ تهرانی، طبقات أعلام الشیعه. بیروت-لبنان: دار إحیاء التراث العربی، 1430، ج 17، ص 287.
[2]. مصاحبه سید محمدجواد قربی با عبدالله محمدی، مکان مصاحبه: بهشهر، مورخ 03 /05 /1401.
[3]. محمدعلی قاجار، کوسان در چشم تاریخ. ساری، شلفین، 1396، فصل اول.
[4]. هادی حسینخانی نائینی، نقش تربیتی مدیران در مدارس علمیه. قم: مرکز مدیریت حوزههای علمیه، 1395، ص 254.
[5]. حبیبالله نجفی هزارجریبی، آیینه معرفت: زندگینامه و سیره حضرت آیتالله العظمی شیخ محمد کوهستانی، قم، انتشارات جباری، 1401، ص 10.
[6]. «زندگینامه آیتالله حاج شیخ محمد کوهستانی(ره)»، مجله ضیافت فرهنگی، شماره اول، اردیبهشت 1394، ص 2-1.
[7]. ملا محمدباقر از عالمان کوهستان بود که سطوح عالی فقه و اصول را در نجف گذراند و خدمات اجتماعی و دینی در روستای کوهستان انجام داده است. در ساخت مدرسه و مسجد در کوهستان نقش موثری داشته است. در مورد او اطلاعات زیادی در دسترس نمیباشد.
[8]. عبدالکریم کوهستانی، بر قله پارسایی: زندگینامه عالم ربانی، فقیه صمدانی حضرت آیتالله شیخ محمد کوهستانی مازندرانی. قم: انتشارات واریان، 1387، ص 11-10.
[9]. مصاحبه سید محمدجواد قربی با حجتالاسلام سید رسول حسینی کوهستانی، مکان مصاحبه: روستای کوهستان، مورخ 12 بهمن 1401.
[10]. تاریخ وفات ایشان به صورت دقیق مشخص نیست و طبق شواهد موجود، در سال 1275 یا 1276 شمسی وفات یافتند.
[11]. غلامرضا گلی زواره، «ستیغ پارسایی: شیخ محمد کوهستانی»، در گلشن ابرار: خلاصهای از زندگی اسوههای علم و عمل، قم، سازمان تبلیغات اسلامی، پژوهشکده باقرالعلوم(ع)، چاپ دوم، 1385، ج 3، ص 389-388.
[12]. سید علی حسینی ایمنی، «پارسای کوهستان (آیتاللّه کوهستانی)»، مجله گلبرگ، اردیبهشت، شماره 62، ص 50 و محمد یوسفی، روح مهربان: شیخ محمد کوهستانی، قم، خورشید هدایت، 1387، ص 15-14.
[13]. روزنامه ایران، شماره ۷۶۳۵، سوم خرداد ۱۴۰۰، ص 19.
[14]. ابراهیم زنگنه، «کوهستانی، محمد»، در مشاهیر مدفون در حرم رضوی، به کوشش غلامرضا جلالی، مشهد مقدس، آستان قدس رضوی، بنیاد پژوهشهای اسلامى، 1386، ص 365-364.
[15]. حسین پورشریف، «عالم ژرفنگر و عارف: برگهایی از زندگی آیتالله حاج شیخ محمد کوهستانی مشهور به آقاجان»، مجله پاسدار اسلام، شماره 339، اسفند 1388 و فروردین 1389، ص 43.
[16]. عباس قمی، مشاهیر دانشمندان اسلام، تهران، کتابفروشی اسلامیه، 1350، ج 4، ص 392.
[17]. علیاکبر حسینی شیرازی، کبیر کوهستان (آیتالله کوهستانی)، ساری، مهر ساجده، 1381، ص 76-69.
[18]. عبدالکریم کوهستانی، بر قله پارسایی، همان، ص 28-27
[19]. محمدمحسن آقابزرگ تهرانی، طبقات أعلام الشیعه، همان، ج 7، ص 287.
[20]. محمد شریف رازی، گنجینه دانشمندان، تهران، کتابفروشی اسلامیه،1352، ج 3، ص 254.
[21]. احمد مسجدجامعی، «نقش موقوفات در خدمترسانی فرهنگی و اقتصادی»، نشریه میراث جاویدان، شماره 46، تابستان 1383، ص 9.
[22]. سیدعباس حسینی باقرآبادی، «مبلغ و محدثی خستگیناپذیر»، مجله مبلغان، شماره 194، شهریور و مهر 1394، ص 99.
[23]. حسن صدری مازندرانی، حیات عارفانه فرزانگان، قم، نشر مشهور، 1386، ج 1، ص 22.
[24]. سید نعمتالله حسینی، مردان علم در میدان عمل، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1375، ج 1، ص 125ـ127؛ و میرستار مهدیزاده، داستانهای مبارزه با نفس، قم: مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما، دفتر عقل، 1388، ص 46.
[25]. عبدالکریم کوهستانی، بر قله پارسایی، همان، ص 59-57.
[26]. علیرضا سیدکباری، حوزههای علمیه شیعه در گستره جهان. تهران، امیر کبیر، ۱۳۷۸، ص 551.
[27]. فاطمه عسکری، سیره اخلاقی علما، قم، مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما، 1388، ص 102-101.
[28]. عبدالکریم کوهستانی، بر قله پارسایی، همان، ص 77-74.
[29]. مصاحبه سید محمدجواد قربی با اسدالله صیامیان، بهشهر، 23 اردیبهشت 1402.
[30]. آیه 58 سوره یونس.
[31]. عبدالکریم کوهستانی، بر قله پارسایی، همان، ص 61-58.
[32]. محمدرضا روحانینژاد، یادنامه استاد عظیمالشان آیتالله کوهستانی. بهشهر، بینا، 1354، ص 22-21.
[33]. عبدالکریم کوهستانی، بر قله پارسایی، همان، صص 85-77 و محمدرضا روحانینژاد، یادنامه استاد عظیمالشان آیتالله کوهستانی، همان، ص 85-55.
[34] . عبدالکریم کوهستانی، «بیگانگان گاه با بیست واسطه اهداف خود را پیاده میکنند!»، روزنامه جوان، شماره 3884، اول بهمن 1391، ص 11.
[35] . کریم سجادی، «مسجد تراز انقلاب»، پایگاه خبری تحلیلی شمالنیوز، 31 مرداد 1398، کد خبر: 188658: و میرعبدالواحد بنیکاظمی، خاطراتی اجتماعی و انقلابی از آیتالله شیخ محمد کوهستانی (جزوه منتشر نشده)، بهشهر، بینا، 1396، ص 4.
[36] . میرعبدالواحد بنیکاظمی رئیس انجمن جوانان مسلمان بهشهر بوده که با تائید آیتالله کوهستانی در سال 1329 این انجمن را راهاندازی کرده و جلسات مختلفی با ایشان داشتند. کلاس اصول عقاید دهه سی و جلسات اعتقادی برای نوجوانان و جوانان عضو انجمن ازجمله فعالیتهای مشترک ایشان با آیتالله کوهستانی بود.
[37] . کریم سجادی، مسجد تراز انقلاب، همان.
[38] . مصاحبه سید محمدجواد قربی با حسن سهرابی، مکان مصاحبه: بهشهر، مورخ 28 مرداد 1402.
[39] . مصاحبه سید محمدجواد قربی با حجتالاسلام سید رسول حسینی کوهستانی، مکان مصاحبه: روستای کوهستان؛ 12 بهمن 1401.
[40] .غلامرضا گلی زواره، «ستیغ پارسایی: شیخ محمد کوهستانی»، همان، ج 3، ص 391.
[41] . آیتالله العظمی ناصر مکارم شیرازی به روایت اسناد ساواک، تهران، انتشارات مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1396، ج 1، ص 396؛ و انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان مازندران، تهران، انتشارات مرکز بررس اسناد تاریخی، 1397، ج 1، ص 79.
[42] . مصاحبه سید محمدجواد قربی با آیتالله سیدرضا حسینی مازندرانی، مکان مصاحبه: شهر ری، 12 بهمن 1401.
[43] . رحیم کارگر، «سلوک سیاسی و اجتماعی مبلغان: اهتمام به امور مسلمین»، نشریه مبلغان، شماره 55، تیر 1383، ص 90.
[44] . عبدالکریم کوهستانی، «بیگانگان گاه با بیست واسطه اهداف خود را پیاده میکنند!»، همان، ص 11.
[45]. عبدالکریم کوهستانی، بر قله پارسایی، همان، ص 143-142.
[46] . اسدالله ربانی مازندرانی، فیض عرشی: زندگینامه آیتالله حسن حسنزاده آملی، آیتالله شیخ محمد کوهستانی، آیتالله محمدعلی ربانی، آیتالله مرتقی نصیری و آیتالله حسین محمدی لائینی، تهران، شرکت چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، 1378، ص 258-257.
[47] . عبدالکریم کوهستانی، «بیگانگان گاه با بیست واسطه اهداف خود را پیاده میکنند!»، همان، ص 11.
[48] . عبدالکریم کوهستانی، بر قله پارسایی، همان، ص 147-146.
[49] . جمعی از پژوهشگران، زندگانی و سرگذشت عارفان نامی: آیتالله محمد کوهستانی، قم، نشر آتیلا، 1397، ص 11.
[50] . عبدالکریم کوهستانی، «بیگانگان گاه با بیست واسطه اهداف خود را پیاده میکنند!»، همان، ص 11.
[51] . متن این نامه به قرار زیر است: حضرت مستطاب حجتالاسلام و المسلمین آیتالله حاج شیخ محمدتقی آملی دامت برکته. بدیهی است که از حوادث غیرمنتظره و مصائب دلخراش چندماهه اخیر که به جامعه مسلمین وارد آمد عموم طبقات ملت مسلمان بینهایت و در طول مدت به متصدیّان و مسئولین اموریکه بهجانب مراجعه میکردند تکراراً تذکّرات مفید و سودمند برای حفظ مصالح مملکت و ملت اسلام و قرآن داده شد و از مفاسد و مضرّات اقدامات خلاف شرع انور ارشاد لازم حسب وظیفه دینی انجام گرفت حال ضمن ابراز انزجار و تنفر از مظالم وارده بر مسلمین خصوصاً بازداشت و مرجع عالیقدر حضرت آیتالله العظمی آقای خمینی و آیتالله آقای قمی و آیتالله آقایی محلاتی دامت برکاتهم و سایر حجج اسلام و مبلغین گرام دامت افاضاتهم نظر به اینکه تا حال برای حرکت به تهران موفق نشدم لذا متمنّی است به این وسسیله موافقت و همکاری کامل اینجانب را از منویّات و مقاصد عالیه عمومی آِات و مراجع دینی که برای حفاظت قوانین مقدّسی اسلام و حمایت از حریم مذهب تشیع در تهران مجتمع شدند اعلام بدارید در خاتمه بینهایت مشتاق و منتظر خبر سلامتی حضرات بازداشتشدگان باالاخص حضرت آیتالله العظمی خمینی و آیتالله آقای قمی و آیتالله آقای محلاتی هستم. مورخه 18 شهریور صفر 1383. مازندران-کوهستان-محمد کوهستانی.
[52] . همان، ص 11؛ و عبدالکریم کوهستانی، بر قله پارسایی، همان، ص 213-211.
[53] . عبدالکریم کوهستانی، بیگانگان گاه با بیست واسطه اهداف خود را پیاده میکنند، همان، ص 11.
[54] . شهید حجتالاسلام سید عبدالکریم هاشمی نژاد به روایت اسناد ساواک، تهران، انتشارات مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1377، ص 165: و همان مرکز، انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، انتشارات مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1400، ج 5، ص 61.
[55] . عبدالکریم کوهستانی، «بیگانگان گاه با بیست واسطه اهداف خود را پیاده میکنند!»، همان، ص 11؛ عبدالکریم کوهستانی، بر قله پارسایی، همان، ص 223-220.
[56] . مصاحبه سید محمدجواد قربی با حجتالاسلام سید رسول حسینی کوهستانی، مکان مصاحبه: روستای کوهستان، مورخ 12 بهمن 1401.
[57] . محمدباقر محمدیلائینی و محمد صادق محمدیلائینی، سلوک محمدی: پژوهشی پیرامون سلوک عملی و اسلوب شخصیتی حضرت آیتالله حاجشیخحسین محمدی لایینی، ساری، سرو سرخ، 1396، ص 117-111.
[58] . الهه رضائی، نمی از یمی: سیری در زندگی، احوال و شخصیت حضرت آیتالله حاجآقا میرتقی حسینی نصیری، قم، نشر جباری، 1395، ص 26 و 38-37.
[59] . محمد امیریسوادکوهی، قوام الدین، ایازی از ملکوت، قم: نشر سلسله،1387، ص 212-190.
[60] . ناصرالدین انصاری، «درگذشتگان: آیتالله رحمانی مازندرانی»، مجله آینه پژوهش، شماره 37، فروردین و اردیبهشت 1375، ص 100.
[61] . محمود صادقی، «زندگی به سبک عالمان ربانی»، نشریه مبلغان، شماره 245، آبان و آذر، ص 73-72.
[62] . حسن صدری مازندرانی، جوانمرد شهید: شهید حجتالاسلام سید عبدالکریم هاشمینژاد، ساری: ستاد کنگره بزرگداشت سرداران و ده هزار شهید استان مازندران، 1389، ص 11-10.
[63] . سید محمدجواد قربی، «سیر زندگانی و فعالیتهای سیاسی-اجتماعی سید عبدالکریم هاشمینژاد»، فصلنامه مطالعات تاریخی، پیاپی 75، زمستان 1400، ص 88.
[64] . اسدالله ربانی مازندرانی، گوشهای از زندگی آیتالله حاج شیخ محمد کوهستانی، قم، نشر هاشمی، 1351، ص 17-16.
[65] . میرعبدالواحد بنیکاظمی، هدف ما [اساسنامه منتشر نشده انجمن جوانان مسلمان]، بهشهر، بینا، 1329، ص 15-2.
[66] . مصاحبه سید محمدجواد قربی با مرحوم شهید دکتر سیدحسن بنیکاظمی، مکان مصاحبه: بهشهر، 24 اسفند 1401.
[67] . مصاحبه سید محمدجواد قربی با مهندس میرهادی حاجیزاده ضیابری، مکان مصاحبه: بهشهر، مورخ 3 تیر 1402.
[68] . سید حسن بنیکاظمی، مجاهد شهید پرور میرعبدالواحد بنیکاظمی [جزوه منتشرنشده]، بهشهر، بینا، 1396، ص 3.
[69] . عبدالکریم کوهستانی، بر قله پارسایی، همان، ص 338-331.
[70] . سید محمدحسین حسینی طهرانی، مطلع انوار: احوالات و آثار بزرگان، تهران، نشر مکتب وحی، 1388، ج 3، ص 440.
[71] . روزنامه اطلاعات، 10 /2 /1351.
[72] . مصاحبه سید محمدجواد قربی با عبدالرضا حاتمی، مکان مصاحبه بهشهر، 7 بهمن 1401.
[73] . مصاحبه سید محمدجواد قربی با عبدالعلی شاهرودی، مکان مصاحبه بهشهر، 7 اسفند 1401؛ و مصاحبه سید محمدجواد قربی با حجتالاسلام سید رسول حسینی کوهستانی، مکان مصاحبه: روستای کوهستان، مورخ 12 بهمن 1401.
[74] . اسدالله ربانی مازندرانی، گوشهای از زندگی آیتالله حاج شیخ محمد کوهستانی، همان، ص 39-37.
[75] . عبدالکریم کوهستانی، بر قله پارسایی، همان، ص 342.
[76] . آیتالله العظمی سید محمدهادی میلانی به روایت اسناد ساواک، 1381، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ج 3، ص 520.
سند متن تلگراف آیتالله کوهستانی به شیخ محمدتقی آملی
مراجعه مردم به آیتالله کوهستانی بعد از تبعید امام خمینی
حضور آیتالله کوهستانی و روحانیون دیگر در منزل آیتالله میلانی
مراجعت آیتالله مکارم شیرازی به حوزه علمیه کوهستان
گزارش ساواک از فوت آیتالله کوهستانی
ملاقات علمای گناباد با آیتالله کوهستانی در مشهد مقدس
آیتالله کوهستانی در حال عبادت
آیتالله کوهستانی
آیتالله کوهستانی در زمان ترخیص از بیمارستان آیتالله گلپایگانی در قم
آیتالله کوهستانی در مراجعه به بیمارستان زارع شهرستان ساری در جمع دوستان و پزشکان
آیتالله کوهستانی در مسیر مسجد کوهستان در جوار شاگردان و مردم
جمع دوستداران آیتالله کوهستانی در حیاط حسینیه کوهستان
عیادت آیتالله گلپایگانی(نفر اول نشسته از سمت چپ) قبل از خروج آیتالله کوهستانی(نفر اول از سمت راست) از بیمارستان قم، نفر وسط مرحوم حجتالاسلام شیخ عباسعلی اسلامی است
دیدار حضرت آیتالله حاج میرزا هاشم آملی با آیتالله کوهستانی در مشهد مقدس
مراسم تشییع جنازه در صحن مطهر انقلاب
تعداد مشاهده: 9055