نگاهی به زندگی و فعالیتهای حجتالاسلام مهدی مظاهری به روایت اسناد ساواک
تاریخ انتشار: 21 دي 1402
دوران کودکی و تحصیلات
حجتالاسلام و المسلمین حاج شیخ مهدی مظاهری در دوم خرداد سال 1310ش مطابق با ششم محرم 1350ق در یک خانواده روحانی دیده به جهان گشود. پدرش محمدحسین کرونی از روحانیون خوشنام اصفهان بود که علاوه بر تدریس، امام جماعت و سخنران مجالس مذهبی بود. از افراد نزدیک به ایشان میتوان به آیات: سید مهدی درچهای، سید محمدباقر درچهای، محمدرضا نجفی، حاج آقا رحیم ارباب، سید ابوالقاسم دهکردی و سید حسین خادمی اصفهانی اشاره کرد. جد ایشان نیز به نام شیخ ملامیرزا از علمای بنام منطقه کرون بود.[1] دوران کودکی حجتالاسلام مهدی مظاهری در اصفهان گذشت. وی دوران تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه اقدسیه گذراند و سپس وارد حوزه علمیه شد. ایشان در خاطراتش به حضور در منابر آیتالله طیب اصفهانی اشاره کرده است:
«حاج آقای طیب اصفهانی صاحب تفسیر اطیب البیان در همسایگی ما سکونت داشتند و مسجد ایشان که به نام مسجد طیب میگفتند هم نزدیک منزل ما بود پدر همیشه به بچهها توصیه میکردند پای منبر ایشان برویم و میگفتند: بچهها بروید پای منبر آقای طیب. من میدانم ایشان چه گوهر گرانبهایی است و چه مرد بزرگی است. از نمازشان استفاده کنید و از منبرشان بهره ببرید.»[2]
شوق تحصیل علوم دینی و معارف اسلامی باعث شد تا ایشان بارها کلاسهای مدرسه را برای استفاده از محضر عالمان دینی از جمله آیتالله العظمی حسین وحید خراسانی که از نجف به اصفهان میآمدند، ترک کنند.[3] پس از پایان دوره مدرسه در سال 1325ش با راهنمایی و تشویق پدر در مدرسه میرزا حسین مشغول تحصیل شد. از اساتید ایشان در حوزه اصفهان میتوان به آیتالله احمد مقدس، آیتالله حاج آقا حسن مدرس، آیتالله محمدحسن نجفآبادی و آیتالله عباسعلی ادیب اشاره کرد. مرحوم مظاهری در سال 1337ش به قم رفت و از درس آیتالله میرزا علیاکبر مشکینی و آیتالله سیدمحمد باقر سلطانی طباطبایی کسب فیض کرد، سپس به اصفهان برگشت و از محضر آیتالله سید ابوالحسن شمسآبادی استفاده نمود. ایشان از اولین افرادی بود که مجالس پرفیض دعای کمیل را در اصفهان پایهریزی کرد. در مقاطعی این مراسم پرفیض که با لحن دلنشین ایشان همراه بود با حضور چند هزار نفر برگزار میشد. برگزاری دعای ابوحمزه ثمالی از دیگر برنامههای ایشان در دوران پربار حیاتشان بود.[4]
حجتالاسلام و المسلمین مظاهری در آغاز نهضت امام خمینی(ره)
پس از مشخص شدن مواضع سیاسی حضرت امام (ره) که در جریان لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی در سال 1341 آشکارتر شده بود، حجتالاسلام و المسلمین مظاهری در کنار بسیاری از علمای استان اصفهان به حمایت از ایشان پرداختند. نخستین سند موجود در پرونده حجتالاسلام مظاهری به مشارکت ایشان در تحریم مراسم عید نوروز 1342ش اشاره دارد. تحریم عید نوروز واکنشی بود از سوی علمای اعلام در مقابله با مجموعه اقدامات رژیم ـ در پاییز و زمستان 1341 ـ که در جریان انقلاب سفید به اجرا در آمده بود. ساواک که تحرک روحانیون استان اصفهان را تحت کنترل داشت در این مورد گزارش کرده است:
«با نهایت احترام به عرض مبارک میرساند به طوری که عملیات آقایان و طلاب زیر نظر بوده با یکدیگر که در تماس بودند به جای تبریک عید نوروز کاغذهایی که روی آن نوشته عزای ملی به طور محرمانه در دست یکدیگر میگذاشتند که دو برگ آن به پیوست تقدیم میگردد. مراتب جهت اطلاع عرض شد.»[5]
در این اعلامیه که عنوان «جامعه روحانیت و هیئت مبلغین اصفهان» و امضای حجتالاسلام مظاهری را دارد، آمده است:
«جامعه روحانیت اصفهان از مصائب وارده به حوزه علمیه قم و حریم روحانیت و عالم اسلام بینهایت متأثر بوده و بدینوسیله ضمن اعلام همدردی خود پیروزی قاطع اسلام و مسلمین را در تحقق هدفهای اسلامی از درگاه حضرت احدیت خواستاریم.»[6]
رژیم پهلوی که در جریان لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی و حتی انقلاب سفید به شدت از مواضع روحانیت آشفته و هراسناک شده بود، کوشید تا از طریق اعمال خشونت و برخود قاطع روحانیت را از میدان خارج کند. این موقعیت در اولین روز از سال 1342 و در جریان برگزاری مراسم شهادت امام جعفر صادق (علیهالسلام) در مدرسه فیضیه فراهم شد. در این روز مأمورین رژیم در اقدامی کم سابقه با حمله به طلاب حاضر در این مراسم به ضرب و جرح آنها پرداختند.[7] واکنش عمومی به این اقدام رژیم، همراهی و همدردی عمومی با روحانیت و انسجام نیروهای مذهبی در سراسر کشور بود. در نجفآباد تحریم نماز جماعت از جمله اقداماتی بود که اینگونه گزارش شده است:
«محترماً به عرض میرساند برابر گزارش مأمور مربوطه از روز 14 /1 /1342 تاکنون در مساجد این بخش که سیاهه آن به پیوست میباشد نماز جماعت خوانده نشده است. مراتب استحضاراً معروض میگردد.»[8]
بررسی مواضع و سخنرانیهای مرحوم مظاهری در ماهها و روزهای منتهی به 15 خرداد نشان میدهد که لحن ایشان نسبت به رژیم به تدریج تشدید شده و از انتقادات فرهنگی به انتقاد سیاسی کشیده شده است. شهربانی نجفآباد در گزارشهایی در این ارتباط نوشته است:
«محترماً پیرو گزارش شماره 93 /5 ـ 11 /3 /42 به عرض میرساند که شیخ مظاهری شب گذشته و ساعت 11 تا 12 روز جاری حملات شدیدی به [تأسیس] سینمای جدیدالبناء نجفآباد نموده و مینماید. چون ممکن است سخنرانیهای نامبرده احساسات مردم را تحریک نماید در صورتی که تصویب فرمایند به نامبرده که بعدازظهرها در دروازه دولت و همچنین منزل بنکدار به منبر میرود تذکرات لازم داده شود. ضمناً تعدادی از عکسهای خمینی در نجفآباد پخش گردیده در صورتی که امر و مقرر فرمایید نسبت به جمعآوری آن اقدام لازم به عمل آورده شود. موکول به رای عالی است.»[9]
در گزارش دیگری به مخالفت مرحوم مظاهری با تأسیس سینما در نجفآباد و همچنین روزنامه کیهان به دلیل مواضع ضددینیاش اشاره شده و نسبت به اثرگذاری ایشان در میان مردم نجفآباد هشدارداده شده است:
«محترماً به عرض میرساند شخصی به نام شیخ مهدی مظاهری معمم که برای روضهخوانی از اصفهان به نجفآباد میرفته در این چند روزه مردم را علیه تأسیس سینما در نجفآباد تحریک نموده و دستور داده به هر نحوی شده نگذارید در این شهر سینما تأسیس شود. ضمناً در بین گفتههای خود جملاتی زننده و گوشهدار میزد و ضمن تحریم روزنامه کیهان به مردم تاکید میکرد که نگذارند زنهای آنها بدون چادر از منزل بیرون آیند به طوری که شایع بود در چند روزی که این شخص در نجفآباد منبر میرفته تحریکاتی نموده که ممکن است منجر به پیشآمدهایی در این شهرستان گردد.»[10]
قیام پانزدهم خرداد و حمایت از نهضت امام خمینی (ره)
خرداد 1342ش نقطه عطفی در مبارزات مردم ایران علیه استبداد و استعمار با رهبری روحانیت است. در این ماه حضرت امام (ره) با استفاده از فرصت سوگواری سالارشهیدان از طریق شبکه مساجد و روحانیت مردم را در جریان اوضاع سیاسی کشور، در خطر بودن اسلام و تسلط رژیم صهیونیستی بر شئونات مسلمانان آگاه کرد. سخنرانیهای حضرت امام (ره) در روزهای تاسوعا و عاشورا نه تنها مرزبندی بین نیروهای مذهبی و رژیم پهلوی را آشکار کرد، بلکه رژیم پهلوی را در موقعیتی قرار داد که برای مواجهه با آن آمادگی نداشت. واکنش رژیم به جای پذیرش و همراهی با خواست عمومی و تعامل با روحانیت، برخورد و اعمال خشونت بود. در سحرگاه پانزدهم خرداد حضرت امام (ره) در قم بازداشت و مستقیماً به تهران فرستاده شدند.[11] واکنش عمومی به این واقعه یک خیزش و انقلاب عمومی بود که در تهران و ورامین به کشتار مردم انجامید و در بسیاری از شهرها با تعطیلی مساجد و اعتراضات عمومی در روزهای بعد، ادامه پیدا کرد. بر اساس گزارشهای موجود حرکت عمومی در تهران چنان غافلگیرانه و عظیم بود که پایههای حکومت پهلوی را به طور جدی به لرزه انداخت. حسین فردوست مینویسد:
«تظاهرات پانزدهم خرداد 42 کاملاً سازمان نیافته و از پیش تدارک نشده بود و به همین دلیل ساواک از قبل اطلاعی درباره آن نداشت. اگر تظاهرات قبلاً تدارک میشد و دو موضوع در آن رعایت میگردید بدون هیچ تردید به سقوط محمدرضا میانجامید. اگر تظاهرکنندگان در حد یک گردان موتوریزه مسلح بودند و یا یک گردان موتوریزه از ارتش به آنها میپیوست و یا حدود 5000 نفر جمعیت به سعدآباد حرکت میکردند، بدون تردید زمانی که این جمعیت به حوالی قلهک میرسید، محمدرضا با هلیکوپتر به فرودگاه میرفت.»[12]
براساس گزارشهای شهربانی اصفهان، مرحوم مظاهری در روز پانزدهم خرداد بدون اطلاع از وضعیت تهران در منزل آیتالله شمسآبادی سخنرانی داشته و نسبت به وقایع قم و دستگیری امام(ره) اعتراض کرده است:
«محترماً به عرض عالی میرساند حدود ساعت 11:30 صبح مورخه 15 /3 /42 آقای مظاهری در منزل سیدابوالحسن شمسآبادی آلرسول به منبر رفت، ضمن صحبت اظهار داشته: شمر دیروزی در صحرای کربلا به دستور یزید ابن معاویه سیدالشهدا و یارانش را شهید کردند. همین دیروز نظیر همان دار و دسته در قم عبا و عمامه اولادان امام حسین [علیهالسلام] را سوزاندند و سیدی را که برای تحصیل به قم آمده بود از بالای بام پرتاب نمودند که چشمش مجروح گردید. در خاتمه منبر به خمینی دعا نموده است. مراتب جهت استحضار عرض شد.»[13]
سرکوب خونین مردم تهران در پانزدهم خرداد 1342 در سراسر کشور با بهت و ناباوری از سبعیت رژیم همراه بود. در بیشتر شهرها مراسم نماز جماعت تعطیل شده و برخی وعاظ و سخنرانان شجاع در منابر و جلسات خصوصی مردم را نسبت به مظالم رژیم آگاه کردند. برابر گزارش پاسبان شماره 37 در اصفهان «آقایان منصورزاده و حاج آقا مهدی مظاهری در موقع وعظ به آقای خمینی دعا نمودهاند.»[14] لازم به یادآوری است که ذکر نام امام (ره) و دعا برای ایشان در شرایطی که اسدالله علم تهدید به اعدام حضرت امام (ره) کرده بود، اقدامی خطیر بود که میتوانست برای گوینده آن تبعات زیادی داشته باشد.
تحریم انتخابات دوره 21 مجلس شوراى ملى
رژیم شاه در روزهاى پس از واقعه پانزده خرداد و ایام بازداشت و تحت نظر بودن امام خمینى(ره) دست به کار انتخابات فرمایشى دوره 21 مجلس شوراى ملى شد. این انتخابات که در اواخر مهر 1342 صورت گرفت از سوى مراجع عظام تقلید تحریم و مورد اعتراض علما واقع شد. حجتالاسلام و المسلمین مظاهری از جمله معترضینی بود که در یکى از سخنرانیهاى خود به تنقید از آن پرداخت:
«محترماً به عرض می رساند آقای مظاهری منبر رفت و بیان داشت مثل اینکه مجلس قرار است باز شود و اشخاصی فعلاً کاندید شدهاند و در [این] شهر مذهبی چند نفر زن کاندید شدهاند؛ خیلی باعث تأسف و تاثر است و این ملت و مردم هیچگونه ابراز احساسات از خود نشان نمیدهند و دین دارد از بین میرود ... ضمناً اظهار میداشت که شهربانی من را احضار کرده و دستور داده برای شما قصه کلثوم ننه بگویم آیا شما مردم حاضر هستید برای شما قصه بگویم؟»[15]
با نزدیک شدن به زمان برگزاری انتخابات، موضع مرحوم مظاهری در رابطه با تحریم انتخابات چنین گزارش شده است:
«روز 24 /6 /42 در مجلس روضه خوانی منعقده در تکیه خواجو آقای مظاهری واعظ نیز ضمن انتقاد شدید از نحوه اعمال دولت، مردم را به موضوع تحریم شدن انتخابات متوجه نموده و شرکت در انتخابات را امری غیر اسلامی و کفر آمیز تلقی نموده است.»[16]
تلاش برای حفظ یاد و اندیشه امام (ره) در سالهای خفقان دهه چهل شمسی
با فروکش کردن التهابات ناشی از کشتار مردم در پانزدهم خرداد به تدریج نیروهای مذهبی و روحانیت بر اوضاع مسلط شده و در مجموعه اقداماتی منسجم از قبیل تجمع در تهران برای ایجاد هماهنگی در مواجهه با بحران ایجاده شده و انتشار اعلامیهها و نامههایی برای سران رژیم نسبت به دستگیری حضرت امام (ره) واکنش نشان دادند. در تلگرافهای ارسالی از علمای اصفهان مرحوم مظاهری همواره یکی از امضا کنندگان بوده است. در تلگرافی با عنوان «محضر مبارک عالیقدر شیعه حضرت آیتاللهالعظمی حاجآقا روحالله خمینی دامت برکاته»[17] آمده است:
«گرفتاریهای آن مرجع عالیقدر و سایر آیات عظام موجب نگرانی جامعه روحانیون و وعاظ اصفهان گردیده و از خداوند متعال سلامت و استخلاص و سربلندی اسلام و تأمین هدفهای عالی روحانیت را خواستار است.»[18]
مواضع و جهتگیریهای سیاسی حجتالاسلام مظاهری در این مقطع حساس باعث شد تا شهربانی اصفهان در تیرماه 1342 از وی بخواهد خود را به آن سازمان معرفی کند.[19] در بازجوییهای صورت گرفته منابر، صحبتها و مواضع آقای مظاهری مورد بررسی قرار گرفت.[20] گزارشها نشان میدهد که احضارها و تهدیدات ساواک و شهربانی در حمایت ایشان از حضرت امام(ره) تأثیر نداشته است. در سندی به تاریخ 5 /11 /1342 آمده است که ایشان در منبر برای حضرت امام (ره) دعا کرده و از ادامه بازداشت معظم له اظهار ناراحتی کرده است:
«در مسجد سلمان واقع در خیابان صارمیه همه روزه پس از برگزاری نماز توسط آقای هاشمی پیش نماز مسجد در ساعت 1 بعد از ظهر آقای مظاهری منبر میرود و مرتب به طور کنایه بر علیه مقامات صحبت و گفتگو مینماید و به آقای خمینی دعا میکند و درباره رسالههای آقای خمینی بیاناتی ایراد مینماید و میگوید ای مردم دعا کنید آقای خمینی پس از 8 ماه زندان آزاد گردد و خداوند دشمنانش را با مخالفینش نیست و نابود کند.»[21]
اسناد ساواک نشان میدهد که مرحوم مظاهری علاوه بر دفاع از حضرت امام (ره)، مردم را تشویق به مبارزه و ایستادگی نیز کرده است:
«آقای شیخ مهدی مظاهری در جلسه روضهخوانی مسجد قصر منشی اول برای سلامتی خمینی تقاضای فرستادن صلوات کرده و بعداً مردم را تشویق به استقامت نموده و در این باره گفته است اگر یک نفر از شما را به اتهام دفاع از آقای خمینی گرفتند فوراً منکر طرفداری خمینی میشوید ولی بایستی در مقابل مصائب زندگی، استقامت داشته باشید و از دو روز گرسنگی و فشار تسلیم نشوید. بعداً درباره فرعون، موسی را بیان داشته و مکرر مردم را به استقامت دعوت کرده است. در خاتمه بیانات خود به آقای خمینی دعا کرده و گفته است خداوند آقای خمینی را از زندان نجات دهد.»[22]
براساس اسناد ساواک، مرحوم مظاهری در منابر خود در مساجد مختلف، در هر فرصتی به بازداشت حضرت امام (ره) اشاره میکرده است. در ماه مبارک رمضان 1342 ایشان ضمن بیان مباحث دینی و تذکرات اخلاقی، به مسائل سیاسی نیز ورود کرده و به صورت مستقیم یا کنایهآمیز به انتقاد از وضعیت کشور پرداخته است. گزارش زیر که برای سرکلانتری اصفهان ارسال شده به این موضوع اشاره دارد:
«محترماً به عرض عالی میرساند برابر گزارش مأمورین مربوطه روز 12 ماه مبارک رمضان در مساجد حدود بخش 1 نماز جماعت برگزار و پس از نماز وعاظ راجع به مسائل دینی صحبت شده و در ضمن آقای مهدی مظاهری در مسجد سلمان منبر رفته در اطراف مبطلات روزه و امورات دینی و قسمتی از داستان حضرت یوسف صحبت نموده تا آنجا که حضرت یوسف را از چاه بیرون آورده و فروختند سفارش کردند که این غلام گریزپا است او را غل و زنجیر کنید و اظهار داشته که هشام ابن عبدالملک نیز با حضرت امام زین العابدین [علیه السلام] همینطور رفتار کرد و پاسبانانش را فرستاد دنبال او در مدینه موقعی که مأمورین آمدند و او را غل و زنجیر کردند خواستند ببرند برای شام. یکی از دوستان گفت اجازه بدهید بروم خدمت آقا و او را ببینم. آری مردم اصفهان هم بعضیها رفتند طهران آقای خمینی را ببینند و در دفعه دومی که آقای خمینی را برای تهاجم مردم آزاد کردند و باز او را گرفتند، یکی از دوستان او به پاسبانان گفت اجازه بدهید بروم آقا را ببینم ولی اجازه به او ندادند، آن شخص هم گفت السلام علیکم یابن رسولالله آقا هم جواب او را دادند. آری چون از نسل امام هستند..... خدا صبرش زیاد است و هر که به کسی ظلم کند خدا تلافی آن ظلم را در میآورد و در خاتمه به آقای خمینی دعا کرده است.»[23]
این اظهارات صریح باعث شد تا در اسفند 1342 مرحوم مظاهری مجدداً بازداشت و مورد بازجویی قرار گیرد.[24] متن بازجوییها نشان میدهد که ایشان بدون واهمه و با شجاعت منویات و علاقه خود به حضرت امام (ره) را نشان داده است. در بخشی از این بازجویی پس از ارائه کلیاتی از صحبتهای ایشان در مسجد سلمان در 16 /11 /1342 در پاسخ به سوالی راجع به حضرت امام (ره) میخوانیم:
«س ـ آیا در روز فوق شما راجع به آقای خمینی و دشمنانش اظهاراتی را نمودهاید؟
ج ـ من هر روز درباره آقای خمینی دعا کرده و مسائلی از رساله ایشان میگویم.»[25]
حجتالاسلام مظاهری پس از این بازداشت کوتاه مجدداً فعالیت خود را به صورت صریحتر ادامه داد. گزارش زیر که به وسیله مأمور ساواک تهیه شده با عنوان «متن وعظ آقایان واعظین در [مسجد] قصر منشی (جلسه روز یکشنبه 20 /11 /42)» محبوبیت آقای مظاهری در میان مردم را نشان میدهد:
«ساعت 9 شب وارد جلسه روضه شدم. چون هنوز آقای مظاهری نیامده بودند یک نفر پیش منبری خواند در اواسط خواندن آقای مظاهری وارد جلسه شدند. ورود ایشان به مجلس روضه مجلس را متشنج نمود. شور و هیجان شدیدی مجلس را فرا گرفت. همه از جای خود بلند شدند و صلوات فرستادند تا چند دقیقه صدای صلوات و هلهله و شادی مجلس را فرا گرفته بود.
آقای مظاهری برای اولین بار پس از بازداشت خود بود که وارد مجلس روضه شده بودند و ایشان نیز در حالی که تبسّم بر لب داشتند درخواست کردند که صلوات بفرستید. این دفعه صلوات با صدای بلندتر از همیشه فرستاده شد. زنهای حاضر در مجلس از شدت خوشحالی عدهای از آنها به گریه افتاده بودند و صدای گریه آنها بلند شنیده میشد.
آقای مظاهری گفتند: اول از هر چیز باید به شما بگویم که شکنجه و زندان مرا دلسرد نکرد و در راه دین حتی اگر مرا شلاق بزنند و بکشند افتخار من است. زندانی شدن و شکنجه دیدن در راه دین ثواب دارد و افتخار است. شما اگر یک روز یا بیشتر دکانهای خود را در بازار تعطیل کنید اجر آن را خدا به شما میدهد. (مردم دوباره با صدای بلند صلوات فرستادند و عدهای از آنها از فرط خوشحالی دیدن آقای مظاهری به گریه افتاده بودند.)
آقای مظاهری گفت: شما از دیدن من اینقدر خوشحال هستید پس چرا در زندان به دیدن من نیامدید. صحبتهای ایشان موجب خنده شدیدی گردید و عدهای فریاد زدند و گفتند که به ما اجازه نمیدادند که شما را زیارت کنیم.
آقای مظاهری گفتند: اگر شما راست میگویید و من را دوست دارید تعدادی زیاد بلیط 50 ریال 100 ریالی 1000 ریالی دارم خریداری کنید که مدارس احمدیه را برپا کنیم. عدهای هم در مجالس دیگر 500 متر زمین به من دادند و گفتند که تحویل مؤسسین دبستانها و دبیرستانهای احمدیه قرار دهم و بالاخره عدهای از مردم بلیطها را خریدند و عدهای بلیط قرض گرفتند و گفتند فردا شب پول بلیطها را میآوریم. پس از خاتمه روضه ایشان از مردم خواستند به آقای خمینی دعا کنند و مردم دعا کردند.»[26]
سال 1343 برای مردم ایران با خبر پایان بازداشت حضرت امام (ره) آغاز شد. در بسیاری از شهرها مراسم جشن برگزار شد و بسیاری نیز برای ملاقات حضرت امام (ره) عازم قم شدند. براساس اسناد ساواک حجتالاسلام مظاهری از کسانی بودند که نقش مهمی را در عزیمت طلاب حوزه علمیه اصفهان به قم برای ملاقات با حضرت امام (ره) بر عهده داشتند.[27]
برگزاری نخستین مراسم سالگرد پانزدهم خرداد از سوی روحانیون اصفهان از دیگر موضوعاتی است که در آن مرحوم مظاهری نقش مهمی بر عهده داشته است. ایشان از افرادی بودند که در تاریخ 2 /3 /43 در منزل حاجآقا مرتضی ابطحی تشکیل جلسه داده و تصمیم گرفتند که بر روی منابر جریان پانزدهم خرداد سال 42 را برای مردم تشریح و آن را عزای ملی اعلام کنند. ساواک نام این افراد را شامل: مصطفی ابطحی، سیدجمال صهری سدهی، حاج آقا احمد درب امامی، شیخ مهدی مظاهری، منوچهر منصورزاده، ابوالفضل معزی، حاج آقا مرتضی ابطحی، جزایری، حاج آقای خادمی، فیروزیان (رهبر داماد) ثبت کرده است. ساواک به شهربانی دستور برخورد با روحانیون مزبور را میدهد:
«محترماً به عرض میرسد از طرف شهربانی به فرد فرد آنان و صاحبان شش مجلس روضهخوانی که قرار بوده نامبردگان در آن مجالس مطالبی ایراد کنند تماس و تذکر لازم داده شد.»[28]
با وجود این تذکرات حجتالاسلام مظاهری در روز پانزدهم خرداد در بازار مسگرهای اصفهان سخنرانی داشته است:
«محترماً به عرض میرساند طبق گزارش مأمورین مربوطه روز 15 /3 /43 در بازار مسگرها مجلس روضهخوانی برقرار آقایان اشراقی و مظاهری و صفوی و ابطحی و مرتضوی و جزایری به منبر رفته و پنج نفر آنها راجع به دین و مذهب سخن گفته و آقای مظاهری ضمن وعظ به آقای خمینی دعا نموده و اسمی از سر نیزه و شمشیر آورده و گریز آن را به صحرای کربلا زده است.»[29]
پس از این سخنرانی بود که ساواک در گزارشی به بررسی مواضع و صحبتهای ایشان تا آن زمان پرداخته است که بیانگر شجاعت ایشان در مبارزه و انتقادات صریحش نسبت به شاه و حتی برخی روحانیون وابسته بوده است. برای آگاهی از روند موضعگیریهای ایشان، این سند در ادامه آمده است:
«نامبرده بالا از روحانیون افراطی اصفهان است که اغلب روی منبر کنایات تحریکآمیزی علیه مقررات و همچنین مقامات کشور ایراد کرده که برابر محتویات پرونده خلاصهای از اظهارات او به شرح زیر اعلام میگردد:
1ـ گزارش مأمورین حاکی است که نامبرده در تاریخ 13 /3 /42 در نجفآباد روی منبر ضمن تحریم روزنامه کیهان مردم را علیه تأسیس سینما در این شهرستان تحریک کرده است.
2ـ مأمورین گزارش دادهاند که این شخص در تاریخ 12 /4 /42 در مسجد سرتیپ اصفهان به روحانیونی که از آیتالله خمینی پشتیبانی نکردهاند حمله نموده و این موضوع باعث ناراحتی عدهای از روحانیون گردیده است.
3ـ در تاریخ 9 /5 /42 ضمن صحبتهای کنایهآمیزی روی منبر گفته است یک نفر عرقخور و خانمباز که به سلامتی پدرش شیشه را بالا میکشد و از طرفی با زنها رقص میکند ادعا مینماید من امام زمان [عج] را دیدهام و بعد گفته است که چرا این حرفها را میزنید صحبت در این باره حق امام و مرجع تقلید است. آقایان متأثر نباشید دعای شما دیر یا زود اثر خواهد کرد. بروید به امام زمان [عج] متوسل شوید و بخواهید تا فرزندش از زندان آزاد شود و غائله به سود مسلمین خاتمه یاید.
4ـ برابر گزارش مأمورین، در تاریخ 16 /5 /42 در کاروانسرای بیگدلی روی منبر اظهار داشته است.... مملکت اسلامی که احکام قرآن مانند قطع کردن دست، سنگسار و قتل در آن اجرا نشود تحت تسلط بیگانگان است. مملکت اسلامی که جامعه روحانیت را تحت شکنجه و آزار قرار دهد و تهمتهای ناروا به مراجع تقلید نسبت دهد، حکومتش غیر قانونی است و در خاتمه گفتارش خطاب به مردم گفته است من برای پیر و جوان شما آینده بد و خطرناکی را پیشبینی میکنم.
5ـ در مجلس روضهخوانی مورخه 8 /11 /42 مسجد قصرمنشی مردم را تشویق به استقامت نموده و گفته است اگر یک نفر شما را به اتهام دفاع از آقای خمینی دستگیر کرد فوراً منکر طرفداری از خمینی نشوید و در مقابل مصائب استقامت داشته باشید. در خاتمه بیانات خود به خمینی دعا کرده و آزادی او را خواستار شده است.
6ـ گزارش مورخه 13 /11 /42 کلانتری یک حاکی است که این شخص روی منبر موضوع زندانی بودن یوسف را در پیش کشیده و اظهار داشته است عدهای از مردم اصفهان به تهران رفتند تا با آقای خمینی ملاقات کنند و در مرتبه دوم که آقای خمینی را برای تهاجم [به] مردم آزاد کردند و باز او را گرفتند یکی از دوستان ایشان به یک نفر از مأمورین پاسبان گفت اجازه بدهید آقا را ببینم و چون اجازه ندادند این شخص گفت السلامعلیکم یابن رسولالله و آقا هم جواب او را دادند. بعداً مسئله مسافرت حضرت محمد به شام برای روشن کردن مردم به حقایق در پیش کشیده و موضوع را به خمینی مربوط ساخته است. به طور کلی اغلب گفتههای نامبرده روی منبر در همین مورد مطالب ذکر شده است و تا کنون سه مرتبه به ساواک احضار [و] تذکرات لازم به او داده شده است.»[30]
در ادامه حجتالاسلام مظاهری در جلسهای ضمن هشدار به خبرچینان، نوید سرنگونی رژیم را میدهد:
«محترماً به عرض میرساند شب گذشته آقای مظاهری ضمن بیانات مذهبی اظهار داشت آقایان از امشب تصمیم بگیرید جاسوسی و کمک به دستگاه ظالم نکنید. اگر خوب توجه داشته باشید پیغمبر و امامها را ما مردم از خبر دادن و جاسوسی کردن خانهنشین نمودند. خلاصه دستگاه هر قدر قوی باشد در مقابل عدل الهی سرنگون میگردد.»[31]
به دنبال این اظهارات مجدداً ایشان به شهربانی احضار شد:
«برابر گزارش کلانتری 3 به نامبرده بالا ابلاغ گردیده که خود را به آن دایره معرفی نماید.» [32]
مهرماه 1343 در مجالس ملی و سنای رژیم طرحی به تصویب رسید که به تعبیری سند بندگی ملت ایران بود. کاپیتولاسیون که برای آمریکاییهای مقیم ایران و وابستگان آنها مصونیت قضایی ایجاد میکرد، عملاً استقلال کشور را از بین میبرد. این طرح در دولت حسنعلی منصور تصویب شده و با مخالفت شدید حضرت امام (ره) مواجه گردید.
سخنرانی تاریخی حضرت امام (ره) در چهارم آبان چنان رژیم را به وحشت انداخت که در سیزدهم آبان همان سال حضرت امام (ره) به بورسا در ترکیه تبعید شدند. از این زمان مهمترین رسالت نیروهای انقلابی و مذهبی حفظ یاد و آرمانهای حضرت امام (ره) بود که رژیم برای محو و فراموشی آن از هیچ اقدامی دریغ نمیکرد. مرحوم مظاهری بر اساس اسناد، در راستای حفظ نام و اندیشه امام (ره) تلاش زیادی کرده است. وی دو ماه بعد از تبعید امام (ره) در منبر برای سلامتی ایشان دعا کرده است:
«محترماً به فرموده شب گذشته رفتم در مجلس روضه خوانی مسجد آقای سیدمحمد باقر روضاتی فلکه چهارسوق آقای مظاهری و صهری و فخر روضاتی منبر رفتند ابتدا آقای مظاهری در اطراف چنگیز و عملیات آن در این کشور صحبت کرد و اضافه نمود که مردم امروز هم باید انتظار چنین چنگیزی را داشته باشند. چون سینما و تئاتر و قماربازی و مشروب خواری میکند و نیز چندی انتقاد از مجلات و روزنامههای کشور و رادیو نمود که سر تا پا دروغ است. در خاتمه نیز دعا به آقای خمینی نمود.»[33]
در گزارش دیگری که چندماه بعد در سال 1344 هنگام زیارت عتبات و عالیات ثبت شده است، ایشان با چنان تأثری برای بازگشت امام (ره) به کشور دعا کرده است که حضار به گریه افتادهاند:
«چند نفر از وعاظ افراطی اصفهان به اسامی شیخ مهدی مظاهری، جمال صهری سدهی، ابوالفضل معزّی و شیخ منوچهر منصورزاده که برای زیارت به مکه معظمه و عتبات عالیات رفته بودند روز تاسوعا و عاشورا در حسینیه اصفهانیها واقع در کربلا یا نجف اشرف منبر رفته و ضمن سخنرانی روی منبر به آیتالله خمینی و آیتالله خوئی دعا نموده و مخصوصاً شیخ مهدی مظاهری چنین اظهار داشته است: خدایا حضرت آیتالله خمینی را (این جمله را طوری بیان کرده که تمام حضار با صدای بلند گریه میکنند) سلامت و پیروز به وطن بازگردان. دشمنان او را فلان کن. کلیه صحبتهای این چند نفر واعظ روی نوار ضبط شده و به وسیله اغلب حجاج به اصفهان آورده شده است.»[34]
در گزارش دیگری در رمضان 1344 آمده است که حجتالاسلام مظاهری به صورت کنایهآمیز برای حضرت امام (ره) دعا کرده است. این مساله نشان میدهد که فشارهای رژیم برای کنترل روحانیون مخالف افزایش یافته و به همین دلیل اشاره به امام (ره) تدریجاً به صورت کنایهآمیز و مبهم بر منابر بیان میشده است. گزارش زیر به خوبی این موضوع را نشان میدهد:
«محترماً به عرض میرساند حسبالامر در دو شب گذشته یعنی شبهای روز 22 و 23 /10 /44 از ساعت 1900 برای استماع سخنان وعاظ مسجد قطبیه که به ترتیب از ساعت19:30 آقایان: 1ـ فشارکی 2ـ مظاهری 3ـ منصورزاده 4ـ خادمی 5ـ ابطحی به منبر رفتند در مسجد مزبور حاضر شدم.....
در هر دو شب آقایان مظاهری و منصورزاده و به خصوص آقای ابطحی به طور کنایه به آقای خمینی دعا کردند که عین جملهای که آقای ابطحی شب گذشته ایراد نمود به استحضار میرسد «پروردگارا مرجع عالیقدر شیعیان حضرت آیتالله العظمی را در پناه خود حفظ بفرما.»[35]
از جمله فعالیتهای حجتالاسلام مظاهری در این مقطع حساس علاوه بر سخنرانیهای تأثر برانگیز و آگاهیبخش، مشارکت در تهیه و انتشار اعلامیههایی بود که به مناسبت وقایع کشور تهیه و منتشر میشدند. یکی از این اعلامیهها کمی پس از صدور حکم اعدام عاملین ترور حسنعلی منصور در قم منتشر شده بود. در اسناد ساواک در این زمینه آمده است:
«یک اعلامیه به نام اطلاعیه مجدد در حوزه علمیه قم به صورت پلی کپی به وسیله یکی از مأمورین و دیگری اعلامیه وعاظ و مبلغین اصفهان که در صندوق پست شهری ریخته شده بود به دست آمد که موضوع آن درباره تحصن طلاب قم و اعتراض به اعدام محکومین قتل مرحوم منصور بود. دستور داده شد مراقبت کافی به عمل آید که ضمن جلوگیری از پخش این گونه اعلامیهها، توزیع کنندگان را شناخته و در مورد اینکه در کجا این اعلامیهها تهیه و چاپ میشود تحقیق نمایند.»[36]
کمی بعد ساواک در سند دیگری به تهیهکنندگان این اعلامیه اشاره کرده و خواستار گردآوری مدرک برای برخورد با آنها شده است:
«در مورد اعلامیه وعاظ اصفهان به مأمور در هدف روحانیون دستور تحقیق داده شد و نتیجه تحقیقاتی که به دست آمده است بدین مضمون میباشد: متن اعلامیه را آقایان صهری ـ جزائری ـ معزی ـ خطیبی ـ منصورزاده ـ مهدی مظاهری ـ ناطق ـ میرشفیعی ـ فخر کلباسی ـ مصطفی ابطحی که جملگی از روحانیون افراطی اصفهان میباشند تهیه و به خرج مهدی کلاهدوزان و کریم ادیب که از تجار بازار هستند مخفیانه به چاپ رسانیدهاند.»[37]
با کنترل نسبی رژیم بر اوضاع که از نیمه دوم دهه چهل شمسی مشهودتر شده بود، برخورد با طرفداران امام (ره) نیز بیشتر گردید. در همین راستا حجتالاسلام و المسلمین مظاهری به تدریج مورد کنترل بیشتری قرار گرفته و فشارها بر ایشان برای پرهیز از بیان مواضع سیاسی بیشتر شد. براساس گزارشهای ساواک که به برخی از آنها در صفحات قبل اشاره شد، حجتالاسلام مظاهری با وجود تذکرات ساواک از هر فرصتی برای بیان مواضع خود استفاده میکرده است. گزارش زیر در سال 1348 به این موضوع اشاره دارد:
«شیخ مهدی مظاهری که سابقه چندان خوبی در این ساواک ندارد دو هفته قبل به نجفآباد عزیمت و برای مدت ده شب از منبر استفاده کرده است. چون اغلب گفتارش در روی منبر خارج از موضوع بود با کسب اجاره از تیمسار محترم به شهربانی نجفآباد تلفنی اطلاع داده شد که به نامبرده متذکر شوند در گفتار خود رعایت موقعیت را بنماید ولی گزارش واصله از منبع حاکی است با توجه به تذکری که شهربانی به وی داده است شب پنجشنبه 10 /7 /48 ساعت 22:30 مطالب زیر را روی منبر عنوان نموده است.«ریاکاری کار به جائی کشانده که قرآن را با نقش و نگار و چاپ بسیار خوب و خط زیبا چاپ میکنند و پشت ویترین میگذارند. آی کسی که قرآن را چاپ کردی اگر واقعاً قرآن را قبول داری مگر در قرآن کشف حجاب حرام نیست؟! فلان آیه برای حرمت در قرآن نیامده است. این نیست مگر آنکه مانند معاویه علیهاللعنه که در مقابل مسلمانان قرآن را بالای نیزه نمود و میخواست مسلمانان را فریب بدهد این هم همانگونه است.»
نظریه: با توجه به اینکه شیخ مهدی مظاهری سابقاً نیز انتقادات بیجایی روی منابر خویش مینمود و بارها تذکراتی به وی داده شده و اینکه منبع شخص کاملاً بینظر و میهنپرستی است در صورت تصویب مقرر فرمایند:
1ـ نامبرده به ساواک احضار و از وی بازجویی به عمل آید.
2ـ چون این قبیل معممین با اخذ تعهد رام نمیشوند موافقت فرمایند به شهربانی دستور داده شود برای مدت سه ماه منابر وی را توقیف نمایند.»[38]
در گزارش دیگری در همین ارتباط آمده است:
«با توجه به اینکه نامبرده [مهدی مظاهری] بالا از هر فرصتی برای اظهار مطالب خلاف و جلب متعصبین مذهبی استفاده خواهد نمود، خواهشمند است دستور فرمایید وسیله منابع و امکانات موجود اعمال و رفتار مشارالیه را تحت مراقبت قرار داده و از مطالب خلاف مطروحه توسط مشارالیه روی منابر و در مجالس مذهبی آگاهی حاصل و نتیجه را مستمراً به این اداره کل اعلام نمایند.»[39]
اگرچه رژیم به تدریج در دهه پنجاه شمسی به دلایل متعدد توانسته بود فعالیت طرفداران امام(ره) را محدود و حتی بسیاری را زندانی، تبعید و یا به شهادت برساند، اما کسانی مانند حجتالاسلام مظاهری با وجود همه این مشکلات و محدودیتها همچنان از هر فرصتی برای اشاره به نام امام (ره) استفاده کرده و مردم را به تقلید از ایشان دعوت میکردند. در سند زیر میبینیم که آقای مظاهری در گفت و گو با یکی از منابع ساواک که بر وی پوشیده بوده است به این موضوع اشاره کرده است:
«از نامبرده سؤال شد شما مقلد چه کسی هستید جواب داد همه ما از مقلدین آیتالله میلانی، خوئی، مرعشی، بهبهانی میباشیم. مجدداً سؤال شد غیر از اینها مقلد کس دیگری نیستید؟ مشارالیه با لبخند احتیاطآمیزی پاسخ داد گرچه به ما گفتهاند در دهات جنبه احتیاط را از دست ندهیم و سازمانی همهجا هست ولی از اینکه شما یک نفر محلی هستید میگویم که نه تنها ما بلکه آیتاللههایی که نام بردم مقلد حضرت آقای خمینی بوده و از وی تقلید میکنند. مثلاً دستگاه میخواست آیتالله خمینی را مخفیانه ترور و یا اعدام کند ولی مراجع تقلید که همین آیتاللهها باشند اعتراض کردند و گواهی دادند که آیتالله خمینی مرجع تقلید همه شیعیان و در رأس عالم تشیع میباشند و کشتن چنین کسی حکم قتل امام (علیهالسلام) را دارد روی این اصل دستگاه نتوانست او را بکشد فقط تبعیدش کردند. بعداً موضوع نحوه آموزش در مدرسه علمیه پیشآمد نامبرده اظهار داشت تفسیر قرآن و نهجالبلاغه در مدرسه علمیه و سایر مدارس ممنوع میباشد برای اینکه اکثر مطالب آنها انقلابی و دستگاه با واهمهای که دارد مانع از تدریس این گونه کتب است» [40]
مخالفت با بهائیت و دفاع از مسلمانان فلسطین
یکی از مهمترین محورهای انتقادی نیروهای مذهبی در دهه چهل و پنجاه شمسی مخالفت با رشد تشکیلات بهائیت در تمام ساختار سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و امنیتی رژیم پهلوی بود. این موضوع که در طول دوران سیزده ساله نخست وزیری امیرعباس هویدا با انتخاب تعداد زیادی وزیر بهایی به اوج خود رسیده بود، در سخنرانیهای حجتالاسلام مظاهری بارها بیان شده است. انتقاد از بهائیت که پرویز ثابتی، مدیر کل اداره سوم ساواک از چهرههای وابسته به آن در بالاترین مقامات ساواک حضور داشت، باعث کنترل بیشتر مرحوم مظاهری و ارائه تذکرات شدید نسبت به وی شد:
«آقای شیخ مظاهری در مجلس روضهخوانی جنب بیمارستان امدادی شیر و خورشید در تاریخ 25 /4 /44 روی منبر اظهار داشتند: معامله با کلیمیان و مسیحیان و زرتشتیان و سایر کسانی که صاحب کتاب هستند شرعاً مانعی نداشته ولی هر نوع داد و ستدی با بهائیان حرام است. معامله با شرکتهای ارج و پپسیکولا که مال بهائیهاست حرام است. نظریه: بنا به دستور ریاست ساواک این شخص روز 4 /5 /44 احضار و تذکرات لازم در مورد تبلیغ برای [بر ضد] بهائیان و تحریک مردم به او داده شد و قرار است از این به بعد هیچگونه صحبتی از آنان که باعث بهرهبرداری بهائیان میگردد ننماید.»[41]
مساله صهیونیست و ارتباط رژیم پهلوی با اشغالگران قدس یکی از مهمترین خطوط قرمز رژیم بود که هرگونه مخالفت با آن به شدت سرکوب میشد. این مساله در سال 1342 در شروط رژیم برای سخنرانی وعاظ نیز بیان گردید که بیانگر اهمیت آن برای رژیم وابسته پهلوی بود. حجتالاسلام مظاهری با وجود این حساسیتها در جریان جنگهای اعراب و اسرائیل در سال 1346 موضعی کاملاً مخالف با سیاستهای رژیم را دنبال کرد. گزارش زیر نشان میدهد که ساواک چگونه نسبت به این موضوع حساسیت نشان داده است:
«شیخ مهدی مظاهری شب گذشته روی منبر ضمن گفتار مذهبی خود اشاره به مسئله یهود و لطماتی که تاکنون به اسلام آورده نموده و در آخر به مسلمین به خصوص آنان که در حال جنگ هستند دعا کرده ضمناً تذکر داده که یهودیان ایران ایرانی هستند و در پناه اسلام زندگی میکنند و هیچگاه نباید در صدد آزار و اذیت آنان برآمد.
نظریه منبع: در مورد دعا به مسلمین در حال جنگ و اشاره به مسئله یهود، روحانیون جمعاً تصمیم قبلی نگرفتهاند و روی نظریات شخصی و تعصب مذهبی مبادرت به اظهاراتی مینمایند.
نظریه رهبر عملیات: رویه مخصوصی روحانیون در قبال بحران خاورمیانه و جنگ اعراب و اسرائیل اتخاذ ننمودهاند و دو سه نفری بدون مقصود مطالبی اظهار نمودهاند که تذکر لازم به آنها داده شده است.
نظریه ساواک: دستور داده شد کلیه روحانیون که احتمال دارد به نحوی در سخنرانیهای مذهبی خودگفتاری خارج از برنامه ایراد نمایند، غیر مستقیم و غیر محسوس به طوری که تعبیر سوئی به وجود نیاید نسبت به رویهای که باید اتخاذ کنند تفهیم و هدایت گردند و جهت اجرای آن مراقبت کامل به عمل آید.»[42]
پرویز ثابتی پیرو این گزارش خواستار مراقبت و کنترل بیشتر مخالفین اسرائیل شده است:
«اگر از طرف روحانیون افراطی آن منطقه تحریکاتی تحت عنوان پشتیبانی از مسلمانان صورت میگیرد مراتب را به موقع با قید مشخصات و سوابق آنان منعکس نمایند.»[43]
در 23 اسفند 1356 برابر با چهاردهم مارس 1987م ارتش رژیم صهیونیستی به بهانه عملیات رزمندگان مبارز فلسطینی در حومه تلآویو، تجاوز وحشیانهای را به جنوب لبنان آغاز کرد. بر اثر این هجوم ناجوانمردانه که با حمایت قدرتهای امپریالیستی صورت پذیرفت، تعداد زیادی از مردم لبنان به خاک و خون کشیده و خانههای آنان ویران گشت. در ایران نیز مردم و روحانیون سراسر کشور تلاش زیادی برای جمعآوری کمک به شیعیان لبنان به کار بردند. در اصفهان حجتالاسلام مظاهری از پیشگامان و افراد فعال در این خصوص گزارش شده است:
«روز 25 /1 /37 [57] آقای خادمی با دعوت خصوصی از بعضی تجار و متمکنین و با حضور آقایان حاج کمال فقیه ایمانی ـ مظاهری ـ حاج حسن امامی و حاج احمد امامی جلسهای محرمانه تشکیل میشود و به منظور کمک به مسلمین لبنان، در جلسه مذکور خادمی و فقیه ایمانی سخنرانی مختصری میکنند و در آن جلسه حدود یک میلیون و پانصد هزار تومان جمع میشود و حدود چند ماه قبل شیخ رضا ناطق با نامهای که آیتالله گلپایگانی دائر بر کمک به مسلمین لبنان نوشته بود، به جزیره خارک عزیمت و ضمن منبری (به مناسبت مجلس ترحیم) نامه را خوانده و وجوهی دریافت کرده است. سپس شماره حساب بانکی را داده که پس از جمعآوری وجوه از طریق شیخ عبدالرسول قائمی که از علمای متنفذ خوزستان است جهت آقای گلپایگانی حواله گردد.»[44]
عدم شرکت در مراسم رسمی رژیم
رژیم پهلوی یکی از مبانی مشروعیت خود را کشاندن روحانیت و نیروهای مذهبی به مراسم و جشنهای رسمی میدانست. به همین دلیل همواره میکوشید تا از چهرههای روحانی در مراسم رسمی استفاده کند. این موضوع در واقع اقدامی برای ایجاد دو دستگی در میان نیروهای مذهبی، به حاشیهراندن جریان انقلابی وابسته به امام (ره) و کسب مقبولیت در میان مردم به دلیل بافت مذهبی جامعه ایران بود. حساسیت این مساله باعث شده بود تا در یک حرکت دو سویه؛ از یک سو رژیم به شدت دنبال مشارکت دادن روحانیت در این مراسمها از طریق دعوت آنها بوده و از سوی دیگر نیروهای مذهبی به دنبال فاصله گرفتن از رژیم با عدم شرکت در این مراسم و رد کردن دعوت مسئولین برگزار کننده جشنها و مراسم بودند؛ لذا یکی از شاخصهای مردمی بودن و انقلابی بودن یک روحانی شرکت یا عدم شرکت در این برنامهها بود. مرحوم مظاهری از جمله افرادی بودند که بر اساس اسناد، نه تنها از حضور در این برنامهها پرهیز میکرد، بلکه دیگران را نیز تشویق به عدم شرکت در مراسمهای دولتی میکرد. از مهمترین جشنهایی که برای رژیم اهمیت نمادین داشت و عدم شرکت در آن برای افراد میتوانست خطرآفرین باشد جشنهای نیایش، شجاعان شهید، انقلاب سفید و سالگردهای مختلف بود. سند زیر به نقشداشتن حجتالاسلام مظاهری در جلوگیری از شرکت برخی روحانیون در جشنهای چهارم آبان ـ تولد محمدرضا پهلوی ـ اشاره دارد:
«دو روز است که روحانیون افراطی و اشخاص مشروحه زیر مدعوین چهارم آبان بالاخص علما و روحانیون دعوت شده را تهدید مینماید که در مراسم چهارم آبان شرکت نکنند.
محمد باقر نیلفروشان (مدیر مدرسه نور دانش) 2ـ احمد نیلفروشان (پسر محمد باقر محصل کازرونی) این پسر بچه با چرخ در خانه اشخاص میرود و آنها را تهدید میکند. 3ـ نیلفروشان دبیرستان گلبهار 4ـ صهری سدهی 5ـ معزی 6ـ مصطفی ابطحی 7ـ شیخ رضا مظاهری 8ـ مهدی مظاهری 9ـ منصورزاده 10ـ خطیبی 11ـ جزایری 12ـ فخر کلباسی 13ـ خلدی نسب 14ـ محمدرضا میر شفیعی. اخبار مشابهی در همین زمینه دریافت شده که حاکی از آن است مرتجعین در دو سه روز اخیر اشخاصی را به عدم شرکت در مراسم چهارم آبان دعوت کردهاند.»[45]
در سند دیگری در مورد جشنهای انقلاب سفید آمده است:
«حدود سه ماه پیش وزارت آموزش و پرورش طی بخشنامهای به کلیه ادارات تابعه خود دستور داده امسال مراسم جشن دهمین سال روز ششم بهمن بایستی به نحو شایسته و شکوهمندی برگزار گردد. اداره ناحیه یک آموزش و پرورش اصفهان بخشنامهای به مدارس واقع در حوزه خود صادر و طی آن از رؤسای خواسته که چهار نفر را که استعداد موسیقی داشته و یا تخصصی در رشتههای مختلف موزیک دارند معرفی تا اقدام به تشکیل یک دسته موزیک دانشآموزان به منظور شرکت در مراسم و جشنها گردد. (عین بخشنامه به پیوست میباشد.) .لکن در شب 21 رمضان برابر با 7 /8 /51 شیخ مهدی مظاهری در مسجد کازرونی در منبر خود با در دست داشتن بخشنامهی مذکور این اقدام را تقبیح و آن را خلاف مبانی دین اسلام دانسته و مردم را تحریک به ممانعت از تشکیل یک چنین گروههایی کرده و در اظهاراتش حمله و انتقاداتی به آقای کیوان رئیس ناحیه نموده و پیرو همین منبر سیل نامههای انتقادآمیزی از مردم به آقای کیوان سرازیر گردیده است.
سابقه: برابر سوابق موجود در پرونده شماره 1963 این ساواک مربوط به شیخ مهدی مظاهری نامبرده از روحانیون افراطی و از طرفداران خمینی است وی در جریان لوث نمودن ماجرای حسینعلی خطیبی و تبلیغ در این مورد که دستگاههای انتظامی و بهائیها خواستهاند بدینوسیله شیخ خطیبی و نتیجتاً جامعه روحانی را با ضربات خوردکننده اتهامات ناروا تضعیف نمایند دست داشته است.
فیضالله نوری ـ نجفی و جمالی دبیر دبیرستان سعدی جلساتی در دبیرستان مذکور تشکیل و در مورد مسائل دینی سخنرانی و بحثهایی مینمایند.
نظریه و پیشنهاد: 1ـ با توجه به سوابق شیخ مهدی مظاهری تصور میرود نامبرده به دنبال مسائلی است که با دستاویز قرار دادن آنها مردم را نسبت به دولت و اقدامات آن بدبین ساخته تا بتواند پوششی بر اعمال خلاف خود بگذارد.
در صورت تصویب اجازه فرمایند ضمن انعکاس خلاصهای از جریان به مرکز پس از موافقت ستاد، شیخ مهدی مظاهری احضار و تذکرات شدیدی نسبت به اقدامات یاد شده به او داده و تعهدی مبنی بر عدم دخالتهای بیمورد در امور دولتی که ربطی به او ندارد از وی اخذ گردد.»[46]
سند زیر نیز به عدم شرکت مرحوم مظاهری در جشن تولد شاه در سال 1353 میپردازد:
«استحضاراً از تعداد ۳۲ نفر دعوت شدگان جهت شرکت در [مراسم] سلام رسمی چهارم آبان تعداد ۱۸ نفر آنان به شرح زیر شرکت نکردهاند: 1ـ آقای امام جمعه 2ـ حاج مهدی روضاتی به علت کهولت و بستری بودن 3ـ حاج آقا رضا شفتی امام جماعت مسجد سید به علت کسالت 4ـ حاج آقا رضا روضاتی ایشان اظهار داشت در زمان استانداران قبلی با کمال میل شرکت میکردم ولی از وقتی آقای کیانپور به این استان آمدهاند احترامی برای روحانیون قائل نیستند و هر دیدی، بازدیدی هم لازم دارد روی این اصل دعوت ایشان را قبول نکردم 5ـ حاج مصطفی سیدالعراقین 6ـ مدرس شهرضایی به علت مریض بودن 7ـ سراجالواعظین در روز چهارم آبان سرهنگ زاهدی ایشان را برای سخنرانی حجاج به انگورستان ملک برده است 8ـ آقای سیدمحمود شمس نیا در مسافرت اهواز بوده است 9ـ آقای زینالعابدین نعمتالهی به علت نامعلوم 10ـ حاج آقا فخر کلباسی به علت نامعلوم 11ـ حاج ابوالفضل معزی در خارج از کشور بوده است 12ـ منوچهر منصورزاده به علت کسالت قبلی بستری بوده است که تعهدی از ایشان اخذ گردیده است در آینده در کلیه جلسات چه مذهبی و چه ملی شرکت نماید 13ـ مهدی مظاهری 14ـ شیخ حسینعلی خطیبی 15ـ سیدیحیی مرتضوی 16ـ سیدحسن جزایری
ردیفهای 13 تا 16 از وعاظ خشک متعصب مذهبی و دارای سابقه هستند که تا این تاریخ از دعوت آنها برای منبر جلوگیری به عمل آمده است.»[47]
در موردی دیگر مرحوم مظاهری هنگام مسافرت شاه به اصفهان در دهه 50 از شرکت در مراسم استقبال خودداری کرده بود که باعث شد تا رژیم مانع از سفر وی به مکه مکرمه شود:
«بهعرض میرسد:
1ـ از شیخ مهدی مظاهری هنگام تشریففرمائی شاهنشاه آریامهر به اصفهان دعوت شده بود که در هتل شاهعباس شرفیاب شود ولی از حضور در هتل خودداری کرده است. مراتب همان موقع به نامبرده تذکر داده شد و از رفتن وی به مکه جلوگیری به عمل آمد.»[48]
ایجاد تشکیلات دینی برای دفاع از ارزشهای اسلامی
مرحوم مظاهری در کنار مراسم دعا و سخنرانی پرشور، اعتقاد زیادی به انجام فعالیتهای اجتماعی و ایجاد تشکیلات دینی داشت. به همین دلیل ایشان همواره بخش عمدهای از اقدامات خود را به ایجاد سازوکارهایی برای انسجام نیروهای مذهبی و انجام فعالیتهای اجتماعی مصروف میکرد. این روحیه و اعتقاد که پیش از نهضت حضرت امام (ره) در اقدامات عامالمنفعه و تربیتی مرحوم مظاهری نمود پیدا کرده بود تا پایان حیات پربار ایشان ادامه داشت. ایجاد «تشکیلات دینی و فرهنگی چهارده معصوم» یکی از اقدامات ایشان در سال 1343 بود که در اسناد ساواک به آن اشاره شده است.
«برابر اطلاع واصله اخیراً چند نفر از وعاظ اصفهانی مانند آقایان صهری ـ فیروزیان ـ ناطق ـ مظاهری و منصورزاده تشکیلاتی به نام فوق تشکیل و هدف خود را ساختن کودکستان، دبستان و دبیرستان و دانشگاه ملی اعلام و نیز قبوض چاپ و برای ایجاد چنین مؤسساتی از مردم خیّر طلب استعانت و کمک مینمایند. علیهذا خواهشمند است دستور فرمایید هر گونه سابقه از جریان فوق در آن فرهنگ موجود است خلاصه آن را به این سازمان اعلام نمایند.»[49]
از دیگر تشکیلاتی که مرحوم مظاهری در تأسیس آن نقش داشت «کانون علمی و تربیتی جهان اسلام» بود. این کانون که ماهیت آن تبلیغی و آموزشی بود، تشکیلاتی مخالف رژیم محسوب میشد. براساس اسناد ساواک در این کانون نه تنها برای شاه دعا نمیشد، بلکه از دستورات ساواک نیز سرپیچی میشده است:
«چون در جلسات وعظ و سخنرانی که در کانون جهان اسلام برگزار میشد از ذکر دعا به ذات اقدس اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر خودداری و نسبت به پیشرفتهای مملکتی صحبتی نمیگردید و حتی تمثال مبارک همایونی در این کانون نصب نشده بود این ساواک به نحو مقتضی با مسئولین و گردانندگان کانون تماس حاصل آنها به عناوین مختلف از قبول نظریات ساواک شانه خالی نموده و هر کدام مسئولیت را متوجه دیگری کرده و خود را هیچ کاره میدانند با این ترتیب که هیچ یک از گردانندگان مسئولیتهای میهنی را با صداقت قبول نمیکنند این ساواک اصولاً با ادامه کار این کانون موافقت ندارد و به مصلحت است تعطیل گردد.»[50]
بر اساس اسناد ساواک مرحوم مظاهری تلاش زیادی برای اخذ کمک برای معلولین و افراد کمبضاعت به کار میبرده است. «سازمان آموزشی ابابصیر» از جمله تشکیلاتی بود که حجتالاسلام مظاهری در آن نقش محوری داشت. این سازمان آموزشی اقداماتی را برای کمک به نابینایان انجام میداد. راجع به این تشکیلات در اسناد ساواک آمده است:
«در ساختمان وقفی هیئت قائمیه که به عنوان یک ساختمان آموزشی مذهبی تأسیس و بنیانگذاری شده بود، سازمان آموزشی ابابصیر به عنوان یک واحد آموزشی و تربیتی بنیاد خیریه و مددکاری، نه یک مؤسسه انتفاعی خصوصی با اجازه وزارت آموزش و پرورش در آبان ماه سال چهل و هشت به منظور تعلیم و تربیت نابینایان و آماده کردن آنها جهت یک زندگی مستقل شروع به کار کرده و دانشآموزان نابینای خردسال آن به طور شبانهروزی و بزرگسالان به طور روزانه به تحصیل و هنر آموزی مشغول شدند و چون این سازمان میکوشد تا آنجا که ممکن است هم نیازمندیهای دانشآموزان را رفع و هم آنها را به تحصیل و هنرآموزی وادارد، از آن رو برای خردسالان (13 نفر) یک قسمت شبانه روزی تأسیس و به بزرگسالان (20 نفر) کمک هزینه تحصیلی پرداخت میشود. البته هزینههای لازم و جاری از طرف هیئت مؤسس که متعهد جمعآوری و هدایای اشخاص نیکوکار و مؤسسات خیریه میباشند تأمین میشود و در حال حاضر 33 نفر نابینا اعم از معلم و کارمند کارآموز و محصل از اول ابتدائی تا پنجم متوسطه در این ساختمان اشتغال دارند که به همه آنها به نوعی در خور امکانات موجود اعانت و مدد میشود. علاوه بر قسمت شبانه روزی برای خردسالان کارگاه قالی بافی، برس بافی و حصیر بافی نیز جهت کارآموزی به نابینایان و همچنین چاپخانه جهت تهیه کلیه کتابهای درسی نابینائی تأسیس گردیده و دائر است و اداره کلیه امور داخلی زیر نظر سرپرست سازمان (آقای مهدی اقاربپرست) که از طرف اداره آموزش و پرورش تعیین و به کار مشغول شده است میباشد. ضمناً هیئت مؤسس عبارتند از آقایان 1ـ حاج میرزا ابوالحسن شمسآبادی 2ـ مهدی اقارب پرست 3ـ مهندس سیدحسین علوی 4ـ حاج احمد بصیری 5ـ حاج شیخ منوچهر منصور زاده 6ـ حاج شیخ مهدی مظاهری 7ـ مهندس عبدالعلی مصحف 8ـ حسین گلبیدی 9ـ مصطفی یراقی 10 ـ حسین مرتضوی 11 ـ اکبر پرورش»[51]
در سند دیگری به تلاش حجتالاسلام مظاهری برای «اخذ وجوه برای نابینایان» از آیات عظام قم اشاره شده است. بر اساس این سند گروههای تبشیری مسیحی با کمک به نابینایان آنها را به مسیحیت دعوت میکردهاند:
«آقای شیخ منوچهر منصورزاده ـ حاج آقا مهدی مظاهری و آقا محمد زهری یوسفزاده قبل از ظهر روز جمعه 26 /10 /1348 به قم عزیمت و ساعت 13:00 همان روز به منزل آیتالله سیدمحمد رضا گلپایگانی وارد شدند. این ملاقات به منظور دریافت وجوهی برای نابینایان هیئت قائمیه صورت گرفته است . پس از خاتمه ملاقات و صرف نهار آیتالله گلپایگانی مبلغ 10000 ریال به نامبردگان پرداخت و سفارش نموده است که نابینایان کارهای دستی بیاموزند و به آنها حدیث و اخبار یاد بدهند و در صورت ممکن از نامبردگان در روی منابر استفاده نمایند.
نظریه منبع: چون مسیحیان مقیم اصفهان به نابینایان کمک مادی میکرده و آنان را در راه تعالیم دین مسیح آموزش میدادند روحانیون فوقالذکر با مراجعه به آقای مهدی اقاربپرست سرپرست نابینایان تصمیم گرفتند که از راه کمک مادی بیشتر آنان را از دامان مسیحیان خارج ساخته و به راه دین مبین اسلام بازگردانند و به همین منظور ملاقات فوق برای اخذ کمک مادی صورت گرفته است.»[52]
در دهه پنجاه فعالیتهای حجتالاسلام و المسلمین مظاهری بیشتر متمرکز بر کارهای فرهنگی و اقدامات عامالمنفعه بود. با این وجود براساس اسناد وی همچنان نسبت به برخی اقدامات رژیم از قبیل برگزاری سمینار جنسی در اصفهان اعتراض داشته و در کنار سایر علما و روحانیون با صدور اعلامیهای برای امیرعباس هویدا با آن مخالفت کردهاند. اگر چه به قول منبع ساواک«از نوشتن نامه نتیجه مثبتی عاید آنان نگردیده و سمینار در تاریخ 18 /2 /1351 در دانشگاه اصفهان تشکیل و قطعنامه آن به تصویب رسید.»[53] اما اقداماتی از این دست رژیم را در انجام بیمحابای برنامههایش با محذوراتی مواجه میکرد. در نامه ارسالی به هویدا که حجتالاسلام مظاهری نیز آن را امضا کرده بود، آمده است:
«احتراماً خاطرعالی را مستحضر میدارد اخیراً از طریق جرائد گفتگوی اختلاط دختر و پسر در مدارس و تدریس امور جنسی انعکاس سوء در خانوادهها بخشیده و ایجاد نگرانی شدید در افکار پدران و مادران نسبت به آینده فرزندانشان نموده است. روحانیت که با اتکا به تعالیم عالیه اسلام هیچگاه از راهنماییهای مشفقانه که ضامن سعادت جامعه و بقاء مملکت و ملت است خودداری نکرده اینک نیز بنا به وظیفه شرعی لازم دانست تذکر دهد این دو پیشنهاد که مخالف دستورات اسلام و مخرّب اساس خانواده و موجد فساد اخلاق و هرج و مرج در زندگی است، به هیچ وجه ارزش علمی ندارد و مصلحت نیست در این کشور اسلامی و پایگاه تشیع جنبه رسمی و عملی پیدا کند. علیهذا انتظار دارد امر و مقرر گردد نه تنها از اقدام به این دو عمل بلکه عنوان آن در محافل علمی و درج آن در جرائد اکیداً خودداری شود.»[54]
سازمانهای خیریه تحت نظارت حجتالاسلام مظاهری در ماههای پایانی رژیم پهلوی نقش مهمی در کمک به خانواده انقلابیون و بازداشتشدگان سیاسی برعهده داشتند. از جمله این سازمانهای فعال میتوان به انجمن مددکاری امام زمان (عجلالله تعالی فرجه الشریف) اشاره کرد. در سندی در همین ارتباط آمده است:
«ناشناسی به منزل خادمی تلفن کرده و اظهار داشته اگر بخواهیم به خانواده افرادی که کشته شدهاند کمک کنیم این پول را باید به کجا بدهیم و مخاطب جواب داد به سازمان ایتام که نزدیک منزل آیتالله خادمی است مراجعه کنید.
نظریه یکشنبه: منظور از سازمان ایتام انجمن مددکاری امام زمان [عج] است که در آن به خانوادههای بیپناه و یتیمان کمک میشود و محل آن چهارباغ پایین داخل کوچه میباشد.»[55]
حجتالاسلام و المسلمین مظاهری در رویدادهای سال 1356 و 1357
شهادت آیتالله سیدمصطفی خمینی فرزند ارشد حضرت امام (ره) در نجف را باید به حق از الطاف خفیه الهی در جریان انقلاب اسلامی مردم ایران دانست. شهادت این عالم بزرگوار و انقلابی موجی از اعتراض به رژیم و همدردی با امام (ره) را در سراسر کشور به وجود آورد که خارج از تصور رژیم بود. در سراسر کشور مجالس ترحیم باشکوهی برگزار گردید که در آنها وعاظ و سخنرانان انقلابی مجدداً بر منابر و مجالس یاد و خاطره امام (ره) را زنده کردند. در اصفهان روحانیت استان ضمن برگزاری مجالس ترحیم، با صدور اعلامیههایی این ضایعه را تسلیت گفتند. در واکنش به حجم حمایتها از امام (ره) در پاییز 1356، رژیم که پس از دیدار کارتر از ایران در دی ماه همین سال «جزیره ثبات» نامیده شده بود با انتشار مقالهای در روزنامه اطلاعات کوشید تا با موج حمایتی که از امام(ره) ایجاد شده است مقابله کند. انتشار مقاله «ایران و استعمار سرخ و سیاه» به قلم نویسندهای با نام مستعار «رشیدی مطلق» که در هفدهم دی در روزنامه اطلاعات منتشر گردید بر خلاف انتظار رژیم نه تنها به انزوای امام (ره) منجر نشد، بلکه سراسر ایران را به اعتراض و واکنش فرا خواند. دو روز بعد رژیم در نوزدهم دی با حمله به معترضین مقاله فوق در قم، تعدادی از طلاب را مجروح و به شهادت رساند. پس از این واقعه علماء و روحانیون اصفهان در نامهای با عنوان: «محضر مبارک آیات عظام و مراجع عالیقدر عالم تشیع دامت برکاتهم العالیه» نسبت به این هتاکی رژیم اعتراض کرده و به علما و مردم داغدیده قم تسلیت گفتند:
«حوادث جانگداز اخیر قم که به دنبال مطالب اهانتآمیز روزنامه اطلاعات در تاریخ هفدهم دی ماه برابر ۲۷ محرم ۱۳۹۸ نسبت به احکام عالیه دین مقدس اسلام و توهین به مقام شامخ روحانیت مخصوصاً زعیم عالیقدر حضرت آیتالله العظمی خمینی دام ظله العالی به وقوع پیوسته بینهایت موجب تأسف و تألم عموم طبقات گشت. جامعه روحانیت و طلاب علوم دینی و مردم متدین این شهر (اساتید ـ دانشجویان ـ کسبه و تجار و غیره) برای اظهار انزجار و تعظیم شعائر با تعطیل عمومی نماز جماعت و دروس و منبر و بازارها و خیابانها همدردی و تاثر خود را ابراز داشته و این اعمال ضد انسانی را که بر خلاف قانون حقوق بشر و ضد اخلاق و عدالت اجتماعی است محکوم دانسته و این فاجعه بزرگ را که موجب از دست دادن سرمایههای ارزنده و غیرقابل جبران برای این ملت است به پیشگاه ولی عصر ارواحنا له الفدا و مراجع معظم تقلید و مردم بلده طیبه قم مخصوصاً خانوادههای داغدیده مقتولین تسلیت گفته و اجر فراوان برای مردم مصیبتزده و فرج عاجل برای همه مسئلت مینماید.»[56]
براساس اسناد ساواک در تیرماه سال 1357 فعالیتهای مرحوم مظاهری افزایش یافته و همین مساله باعث بازداشت وی شده است. در سندی راجع به مواضع ایشان در این زمان میخوانیم:
«در مورخه 10 /4 /37[57] آقای مظاهری که در یکی از منازل خیابان فیض کوچه ستاره سخنرانی مذهبی میکرده است در بین صحبتهایش چنین اظهار نظر نموده است.
1ـ در زمانهای قدیم چندین بت مختلف وجود داشت که مردم بتهای مختلفی را میپرستیدند و به آن تعظیم میکردند ولی در این زمان فقط یک بت بزرگ وجود دارد که مردم فقط باید آن را ستایش و به آن تعظیم کنند.
2ـ نامبرده اظهار داشته: ای مردم ببینید این خارجیها که در ارتش این مملکت کار میکنند و هر یک از آنها، ماهیانه 30 هزار تومان دریافت میکنند بروید هتل کوروش را ببینید که این خارجیها مملکت را فاحشه خانه کردهاند.
3ـ همچنین ضمن دعا کردن اظهار داشته خدایا زندانیان سیاسی و بیگناه را از زندان نجات بده.»[57]
پس از این اظهارات آقای مظاهری مورد بازجویی ساواک قرار گرفت. وی کمی بعد مجدداً در جریان وقایع منزل آیتالله خادمی بازداشت گردید.[58]
کمی پس از این وقایع حجتالاسلام مظاهری در مرداد ماه 1357 پس از بازداشت آیتالله سید جلالالدین طاهری به وسیله مأمورین امنیتی رژیم، در کنار علمای استان در اعلامیهای این اقدام را محکوم کرده و به تشریح وضعیت استان پرداختند. در بخشی از این اعلامیه آمده است:
«سحرگاه سه شنبه 10 /5 /57 که سینه فجر شکافته میشد، در محیط امنیت و فضای باز سیاسی و با ادعای اعطای آزادی، عمّال رژیم، وحشیانه از دیوار به منزل دانشمند مجاهد و روحانی با فضیلت حضرت حجتالاسلام و المسلمین جناب آقای طاهری حفظهالله ریختند و پس از توهین به ایشان و اسلحه کشیدن به روی زن و فرزندانشان معظمله را با سر و پای برهنه ربودند! به دنبال این آدم دزدی که غرض از آن جریحهدار نمودن احساسات پاک مردم مسلمان اصفهان و اهانت به روحانیت بود، جامعه روحانیت و مسلمانان غیور به منزل حضرت آیتالله خادمی دامت برکاته رفته و پس از تعطیل مجالس درس و محافل علمی از طرف علماء اعلام و دانشجویان و بستن مغازهها از طرف اصناف، در منزل معظمله متحصن شدند. پس از ربودن جناب آقای طاهری عدهای از مردم مسلمان که برای اطلاع از چگونگی جریان به طرف منزل ایشان در حسینآباد رفته بودند با کمال تأسف مورد هجوم وحشیانه مأمورین مسلح قرار گرفته و برخی کشته و گروه زیادی هم مجروح شدند.
جامعه روحانیت اصفهان قاطعانه تصمیم گرفت که تا آزادی حضرت حجتالاسلام و المسلمین جناب آقای طاهری، حوزههای درس و نماز در مساجد را تعطیل نماید و از همه اصناف محترم اصفهان و حومه که همیشه پشتیبان دین و روحانیت بودهاند نیز خواستارند که با علماء اعلام همدردی نموده و تا آزادی معظمله مغازههای خود را تعطیل نمایند.
ما ضمن ابراز تنفر و انزجار از کشتارها و جنایات رژیم در شهرهای ایران، همبستگی کامل خود را با مراجع معظم تقلید بالاخص حضرت آیتالله العظمی مجاهد خمینی دامت برکاتهم اعلام و حوادث اخیر را به پیشگاه مقدس امام زمان عجلالله فرجهالشریف و همچنین خانوادههای داغدار و مصیبتزده تسلیت میگوییم.»[59]
براساس گزارشهای ساواک سخنرانیهای حجتالاسلام مظاهری که در اواسط شهریور 1357 در مسجدالمهدی شهرضا با استقبال مردم همراه بوده به شدت مردم را به هیجان آورده است:
«برابر اطلاع نامبرده بالا اهل اصفهان در تاریخهای 15ـ 16 و 17 /5 /37 در مسجدالمهدی شهرضا روی منبر رفته و با اشاره به مسائل توضیحالمسائل خمینی، هیجانی در بین مستمعین ایجاد و در خلال سخنرانی خود اظهار داشته (چرا علماء و مراجع تقلید ما را تبعید و زندانی مینمایند) که در این موقع مستمعین شروع به ادای مکرر اللهاکبر و فرستادن صلوات نمودهاند.»[60]
در همین زمان منزل آیتالله سیدحسین خادمی به یکی از کانونهای مهم فعالیت انقلابیون استان تبدیل شده و تجمعاتی در آنجا صورت میگرفت. ساواک در گزارشی خواستار شناسایی«افراد مشکوک، مظنون و کارگردانان که در جریانات فوق دست داشتهاند» شده بود.[61] در پاسخ به این درخواست افراد اصلی این اعتراضات معرفی شدهاند که حجتالاسلام و المسلمین مظاهری در ردیف چهارم قرار دارد:
«پاسخ موارد خواسته شده را به شرح زیر به استحضار میرساند:
الف) تاکنون 16 نفر از گردانندگان اجتماع منزل آیتالله خادمی که نتیجه اجتماعات آن چند روزه، تظاهرات و تخریب و آتش زدن بانکها و مؤسسات و مقابله پلیس بود و افراد دیگری که در به وجودآوردن این وقایع مؤثر بودهاند به شرح زیر دستگیر گردیدهاند:
1ـ اکبر پرورش، شغل دبیر 2ـ حسنعلی زهتاب، شغل دبیر3ـ شیخ رضا محبوبی، طلبه 4ـ شیخ مهدی مظاهری، واعظ 5ـ سیدمجتبی میردامادی، واعظ 6ـ سیدکمال فقیه ایمانی، امام جماعت و واعظ 7ـ حسن پوروالی، محصل 8ـ اسماعیل قربانزاده، محصل 9ـ حسن کبیری، لبنیاتفروش 10ـ منصور باقرصاد، کشاورز و محصل 11ـ احمدباقر صاد، برقکار 12ـ عباس باقرصاد، برقکار 13ـ علی صالحی، آهنفروش 14ـ حاج رضا مهاجر، خرازیفروش 15ـ حاج تقی علینقی حسینآبادی 16ـ اصغر لاری، راننده.»[62]
به دنبال این حساسیتها منزل حجتالاسلام مظاهری مجدداً مورد بازرسی قرار گرفته و ایشان نیز به همراه سیدکمال فقیهایمانی، سیدمجتبی میردامادی، رضا محبوبی، رضا مهاجر حجازی، حسنعلی زهتاب، و اکبر پرورش بازداشت شدند.[63] در خلاصه سابقه ایشان پس از این بازداشت آمده است:
«نامبرده از طرفداران خمینی بوده و در منابر خود اغلب به ایشان دعا مینمود. ضمناً در سنوات گذشته از هر فرصتی برای اظهار مطالب خلاف و جلب توجه مردم و متعصبین مذهبی استفاده نموده است و در جریات اخیر به منزل خادمی تردد داشته و با اخلالگران همکاری مینموده و اعلامیهای را که در منزل خادمی در مورد ادامه اعتصاب و بستن بازار تا آزادی طاهری صادر شده امضاء نموده است.»[64]
پس از انتشار خبر فاجعه دردناک سینما رکس آبادان که در جریان آن بیش از 400 نفر از اهالی آبادان در اواخر مردادماه به طرز وحشتناکی در آتش نفرت رژیم سوخته بودند، مرحوم مظاهری و دیگر بازداشتشدگان وقایع اصفهان که در این زمان هنوز در بازداشت بودند، در نامهای برای «دادستان نظامی شهرستان اصفهان» نسبت به این فاجعه اظهار انزجار کرده و خواستار برخورد با مسببین و بانیان آن شدند:
«از طریق وسایل ارتباط جمعی شنیدیم که مشتی جنایتکار و رسوا در شهر آبادان دست به عملی وحشیانه زدهاند که شاید در طول تاریخ این مملکت بینظیر بوده است. آنچه را که از صحنههای جانسوز و ناراحت کننده میدیدیم یا میشنیدیم سر تا پا پر از خشم و نفرت میشدیم. خلاصه خواستیم تا انزجار و تنفر عمیق خود را نسبت به این عمل ناجوانمردانه و وحشیانهای که قلب هر انسان از شنیدنش میطپد [میتپد] و چشم هر انسانی از دیدنش میگرید و روح هر انسانی در برابر آن پریشان میگردد، ابراز و اعلام داریم این اعمال وحشیانه و مشابه آن که مخالف قوانین دین مقدس اسلام است به شدت محکوم و بدیهی است که ما نیز با تمام وجود خواستاریم تا مسببین این فاجعه هراسانگیز، زودتر در پیشگاه عدالت به کیفر این عمل ننگین و ضد انسانی خود برسند. مهدی مظاهری ـ سیدکمال فقیهایمانی ـ سیدمجتبی میردامادی ـ اکبر پرورش ـ رضا مهاجر حجازی ـ حسنعلی زهتاب ـ رضا محبوبی.»[65]
در اواسط شهریورماه سازمان اطلاعات و امنیت اصفهان از دادسرای فرمانداری نظامی اصفهان خواستار صدور حکم و تعیین تکلیف بازداشتشدگان زیر میشود.[66] اداره دادرسی نیروهای مسلح شاهنشاهی در 15 شهریور اعلام میکند:
«پیرو قرار بازداشت مورخه 24 /5 /37 [57] درباره غیرنظامیان 1ـ مهدی مظاهری صالحی فرزند محمدحسین 2ـ سیدکمال فقیه ایمانی فرزند مصطفی. متهمان به اقدام علیه امنیت کشور به علت رفع بیم تبانی و قرار مستند به نظر تیمسار فرماندار نظامی اصفهان و حومه و ساواک اصفهان قرار سابقالصدور به قرار اخذ کفیل به وجه الکفاله یک میلیون ریال برای هر یک از متهمان که تا پایان دادرسی و حدود و اجرای حکم معتبر است حکم صادر و اعلام نگردید که در صورت معرفی کفیل آزاد و الّا تا زمان معرفی کفیل در بازداشت خواهند ماند.»[67]
بازپرس شعبه یک دادسرای نظامی اصفهان نیز در تاریخ 15 /6 /1357 به ریاست دایره زندان شهربانی اصفهان اعلام میکند:
«نظر به اینکه قرار بازداشت متهمان یادشده بالا به قرار اخذ کفیل وجه آنان که الآن به یک میلیون ریال برای هر یک از متهمان تبدیل گردید تا به آن کفیل خود را معرفی نمودهاند خواهشمند است دستور فرمائید چنانچه یادشدگان بالا به اتهام دیگری بازداشت نباشند از زندان مرخص و نتیجه را اعلام فرمایند.»[68]
روند حوادث در ماههای پایانی رژیم پهلوی به این صورت بود که پس از ناتوانی دولت آشتی ملی جعفر شریف امامی (پنجم شهریور تا چهاردهم آبان 1357) در مهار انقلاب یک دولت نظامی به ریاست ارتشبد غلامرضا ازهاری (پانزدهم آبان تا یازدهم دی 1357) زمام امور را در دست گرفت. برخلاف انتظارهای اولیه از این دولت، اعتصابات سراسری و رهبری داهیانه حضرت امام (ره) این تلاش رژیم را نیز به بن بست کشانید. ناتوانی دولت نظامی در مهار انقلاب باعث شد تا ازهاری جای خود را به شاپور بختیار از اعضای جبهه ملی سپرده و شاه که از مدتها قبل تصمیم به ترک کشور گرفته بود با انتخاب شاپور بختیار به ریاست دولت در 26 دی 1357 برای همیشه کشور را ترک کرد. بختیار که امریکاییها امید زیادی به دولت او بسته و به همین منظور نیز «ژنرال هایزر» را برای کمک به وی به ایران فرستاده بودند، کوشید تا با حربه فریب، زمان را به نفع خود در اختیار بگیرد.
ممانعت وی از بازگشت حضرت امام (ره) به کشور منجر به شکلگیری اعتراضات وسیعی در سراسر کشور شد که اعتصاب تعدادی از علما و چهرههای مطرح کشور در مسجد دانشگاه تهران از جمله این اقدامات اثرگذار بود. تحصن در دانشگاه تهران مورد حمایت انقلابیون سراسر کشور بود و مرحوم مظاهری در کنار سایر علمای استان اصفهان از این تحصن حمایت کردند. در اعلامیه حمایت از متحصنین آمده است:
«به منظور اعتراض نسبت به حملات و کشتارهای وحشیانه مردم مسلمان و آزادیخواه ملت ایران در تهران و سراسر کشور به دست عمّال دولت متجاوز و غیرقانونی بختیار که هدفی جز خدمت به استعمار و سرکوبی جنبش قانونی ملت ایران ندارد همچنین اعتراض نسبت به بهانهجوییهای غیرموجه و مغرضانه در مورد تشریففرمایی رهبر دینی و ملی قائد عظیمالشان حضرت آیتالله العظمی خمینی ایدهالله تعالی که مردم با بیصبری در انتظار ورود ایشان هستند، روحانیون اصفهان ضمن ابراز انزجار از اینگونه اقدامات غیرانسانی با اعلام همبستگی با روحانیون متحصن در مسجد اعظم قم و مسجد دانشگاه تهران و سایر روحانیون کشور و تمام اقشار ملت از تاریخ اول ربیعالاول در مسجد سید اصفهان متحصن گردیدند.»[69]
پیروزی انقلاب اسلامی
حجتالاسلام و المسلمین مظاهری پس از پیروزی انقلاب مراسم پرفیض دعای کمیل و دعای ابوحمزه را همچنان با حضور پرشور دلدادگان عصمت و طهارت ادامه داده و مراسم دعای کمیل را از تخت پولاد به مسجد جامع اصفهان انتقال داد. این مراسم پرفیض به اذعان بسیاری از شرکتکنندگان از چنان معنویتی برخوردار بود که بسیاری را متحول کرد. مرحوم مظاهری در همین مورد در مصاحبهای گفته است:
«بسیاری از افراد بودند که در این جلسات مسیر زندگیشان عوض شد و متحول شدند. مثلاً اول انقلاب یک جوان نامهای به من داد که ما چند جوان هستیم که کمونیست شده بودیم و به صورت اتفاقی به جلسات دعای شما آمده و از مسیر غلطمان دست برداشتیم . بسیاری از افراد بودند که دچار انحرافات فکری، اخلاقی و ... شده بودند و به فیض جلسات دعا به راه راست هدایت شدند.»[70]
حجتالاسلام و المسلمین مظاهری در سالهای پس از انقلاب اهتمام خود را بیشتر مصروف به امور فرهنگی و اعتقادی کرده و در این مسیر مصدر خدمات ارزشمندی برای مردم و انقلاب گردید. تأسیس دانشگاه قرآن و معارف اسلامی، تأسیس ستاد اقامه نماز استان اصفهان، ایجاد دارالقرآن الکریم استان اصفهان و همچنین توسعه و تقویت انجمن خیریه مددکاری امام زمان (عج)، مؤسسه خیریه ابابصیر اصفهان، مرکز ام اس، انجمن صرع و بنیاد خیریه آلا از دیگر اقدامات ایشان بوده است. در چهاردهم تیرماه 1358 مرحوم مظاهری تعدادی از نابینایان مؤسسه آموزشی ابابصیر را به دیدار امام (ره) بردند که حضرت امام (ره) در سخنانی از زحمات ایشان قدردانی کردند.[71] ایشان در مصاحبهای در مورد فعالیتهایشان گفتهاند:
«من هم در اصفهان هم در شهرهای مجاور مثل خمینی شهر و نجفآباد و جاهای دیگر منبر میرفتم و در کنار منبر کارهای دیگر فرهنگی خدماتی انجام میدادم. مثلاً ما در کنار منبر رفتن یک تشکیلاتی به نام انجمن مددکاری امام زمان (عج) که چندین هزار یتیم را تحت پوشش قرار میدهد را راهاندازی کردیم. خوب ما از مردم پول میگرفتیم و این انجمن را درست کردیم. غیر از انجمن مددکاری، صندوق جهیزیه صاحبالزمان را درست کردیم برای کمک به نیازمندان در جهیزیه و همچنین کارهای دیگر مانند ساخت مسجد، و مدرسه را با کمک مردم انجام دادیم، که مورد استقبال مردم قرار گرفت. این کارها بحمدالله به خوبی هنوز ادامه دارد. تا این اواخر که ما دارالقرآن را راهاندازی کردیم. دارالقرآن هم در اصفهان 150 شعبه دارد و هم در خارج اصفهان 150 شعبه دارد و خیلی مفید است برای مردم و انس مردم با قرآن. غیر از اینها دانشکده علوم قرآن را درست کردیم که الحمدالله مورد علاقه مردم قرار گرفت»[72]
در جریان دفاع مقدس مرحوم مظاهری از جمله افرادی بودند که نقش بسیار مهمی در تأمین نیازهای مردمی جبهه برعهده داشتند. آیتالله عبداللهی نماینده مردم استان اصفهان در مجلس خبرگان رهبری در اینخصوص گفته است:
بسیاری از نیازهای جبههها در همین مجالس دعای ایشان تأمین میشد؛ همانطور که استان اصفهان بیش از 370 شهید را در یک روز تشییع کردند، در خدمت رسانی و پشتیبانی خدمات به جبهه ها نیز نسبت به دیگر استان ها پیشتاز بود و یکی از کسانی که نقش مهمی در تأمین این نیازها داشت مرحوم حجتالاسلام مظاهری بود... پس از دوران دفاع مقدس نیز حجتالاسلام مظاهری برای بازسازی شهرهای جنگ زده خوزستان کمکهای مردمی زیادی را در مجالس وعظ و دعای خود جمعآوری میکرد.»[73]
مرحوم حجتالاسلام و المسلمین مظاهری در سال 1389ش به دلیل فعالیتهای تبلیغی و نقشی که در ترویج معارف اسلامی در طول حیات پربارشان ایفا کرده بودند به عنوان «چهره ماندگار تبلیغ» در استان اصفهان معرفی شدند. حجتالاسلام و المسلمین مهدی مظاهری سرانجام پس از سالها تلاش و مجاهدت در راه اسلام در 21 دی ماه 1396 روی در نقاب خاک کشیده و به دیدار معبود شتافت.[74] متن پیام مقام معظم رهبری حضرت آیتالله العظمی خامنهای به مناسبت ارتحال ایشان به شرح زیر است:
«درگذشت روحانی خدمتگزار و واعظ شهیر حجتالاسلام آقای حاج مهدی مظاهری را به همه دوستداران و ارادتمندان و تربیت شدگان منابر مؤثر آن مرحوم و بالاخص به خاندان مکرم و بازماندگان محترم ایشان تسلیت عرض میکنم. زمزمه معنوی دعا و نیایش آن مرحوم در شبهای جمعه و سحرهای ماه مبارک رمضان طی سالهای طولانی در شمار یادگارهای معنوی شهر عزیز اصفهان است و امید است همواره برقرار باشد.»[75]
پینوشتها:
[1]. زندگینامه به زبان حضرت حجتالاسلام و المسلمین حاج شیخ مهدی مظاهری، مندرج در ویژهنامه بزرگداشت چهلمین درگذشت حجتالاسلام و المسلمین حاج شیخ مهدی مظاهری (روح نیایش)، 1396، ص 5.
[2]. همان.
[3]. همان.
[4]. برای آگاهی بیشتر از استقبال عمومی از مراسم پرفیض دعای مرحوم مظاهری و میزان تأثیرگذاری آن بر مخاطبین نک: همان. حجتالاسلام محسن قرائتی در اینخصوص گفته است: «ایشان بیش از 55 سال دعای ابوحمزه برگزار کردند، دهها خیریه و ساختمان خیریه را راهاندازی کردند، بانی و پیگیر دهها مسجد و حسینیه و زائرسرا بودند، اما شما در سر درب این مراکز نامی از ایشان نمیبینید.» (همان، ص 1). از جمله آثاری که به گوشههایی از زندگی حجتالاسلام مظاهری پرداخته و ابعاد متفاوت روحی و اخلاقی ایشان را بازنمایی کردهاند، میتوان به: (زینالخطبا، یادنامه اربعین ارتحال ملکوتی حضرت حجتالاسلام و المسلمین حاج شیخ مهدی مظاهری، به کوشش محمدعلی نجفی، اصفهان، 1396) و (نشریه رایحه، سال دوازدهم، دی ماه 1398، ش، 142) اشاره کرد.
[5]. یادگار معنوی، حجتالاسلام و المسلمین حاج شیخ مهدی مظاهری به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، سال 1400، سند ش 4189، تاریخ: 4 /1 /1342.
[6]. اعلامیه در متن کتاب فوقالذکر آمده است.
[7]. برای اطلاع بیشتر از این واقعه نک: (مدرسه فیضیه به روایت اسناد ساواک، تهران مرکز بررسی اسناد تاریخی).
[8]. یادگار معنوی، همان، سند بیشماره، تاریخ: 16 /1 /1342.
[9]. همان، سند ش: 94 /5، تاریخ: 11 /3 /1342. در سند دیگری در همین ارتباط آمده است: «محترماً بازگشت به امریه تلگرافی ش 5 /1499 /1 /5 – 11 /3 /42 به عرض میرساند که با مراقبتهایی که به عمل آمده وعاظ سخنرانی برخلاف مصالح کشور تاکنون ایراد ننمودهاند ولی شیخ مظاهری و شیخ صالحی نسبت به تأسیس سینما در نجفآباد حملاتی نمودهاند که تذکرات لازم داده شده است.» همان، سند ش: 93 /5، تاریخ: 12 /3 /1342.
[10]. یادگار معنوی، همان، سند بیشماره، تاریخ: 15 /3 /1342.
[11]. برای اطلاع بیشتر از قیام پانزده خرداد و ریشهها و پیآمدهای آن نک: 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، 9 جلد، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[12]. ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست، جلد 1، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ص: 514 - 513.
[13]. یادگار معنوی، همان، سند ش: 2190 /3، تاریخ: 16 /3 /1342.
[14]. همان، سند ش: 23، تاریخ: 18 /3 /1342.
[15]. همان، سند بیشماره، تاریخ : 28 /4 /1342.
[16]. همان، سند ش: 11897 /2-49 ، تاریخ : 25 /6 /1342.
[17]. همان، سند بیشماره، تاریخ: 9 /4 /1342.
[18]. در سند دیگری در همین ارتباط آمده است: «روز 8 /4 /42 تعدادی از علماء و وعاظ اصفهان تلگرافی وسیله شهربانی کل کشور به خمینی، قمی و محلاتی مخابره و سلامتی و موفقیت آنها را خواستار شدهاند.» همان، سند ش: 381، تاریخ: 9 /4 /1342.
[19]. همان، سند ش: 2ـ 3631ـ 3ـ 5، تاریخ: 5 /6 /1342.
[20]. همان، سند بیشماره، تاریخ: 6 /6 /1342.
[21]. همان، سند بیشماره، تاریخ: 5 /11 /1342.
[22]. همان، سند بیشماره، تاریخ 8 /11 /1342.
[23]. در گزارش دیگری در همین ارتباط آمده است: «محترماً به عرض عالی میرساند برابر گزارش مأمور مربوطه ساعت 13:30 مورخه 16 /11 /42 در مسجد سلمان پس از نماز جماعت آقای مظاهری منبر رفته ابتدا به آقای خمینی دعا نموده و به دشمنانش نفرین فرستاد و سپس در باب مسائل رباخواری و معاملات صحبت کرد. در وصف زندانی شدن حضرت یوسف و بیخبری شخص از خدا سخن گفته و در بین اظهاراتش اشاره به فرعون میکرد که میخواست حضرت موسی را از بین ببرد و نتوانست و خودش و پلیسهای نانجیبش هفتاد هزار پسر را کشتند ولی نتوانستند حضرت موسی را از بین ببرند و نطفه حضرت موسی زیر تخت خود فرعون منعقد شده و در دامان فرعون پرورش یافته است نمود و گفت در هر مقامی که هستی از خدا بیخبر نشوید. اگر استاندار یا پزشکی یا هر کس دیگر و گفت مردم برای اینکه از شخصی میترسند ممکن است هزار جور چاپلوسی کنند. یعنی برای این که یک پسر دارند و میخواهند بعدها کفیل شود از لحاظ سربازی، میروند پیش افسری که مبادا روزی سرهنگ بشود و رئیس حوزه گردد، هزار گونه تحفه و هدایا برای او میبرند، از خدا بیخبر شاید تا آن روز پسرت مُرد، شاید تو مُردی، شاید جناب سرهنگ مُرد و شاید جناب سرهنگ رئیس حوزه نشد و شاید هم نتوانست کاری انجام دهد و گفت آقای خمینی از مردم اصفهان گله داشته و میگفتند برای طلاب قم پول نفرستادهاند. ای مردم بیایید و قلب نایب امام را از خود خشنود و پول بفرستید و گفت امشب و این چند روزه برای رهایی آقای خمینی از زندان دعا کنید. خدایا او را مؤید بر منویاتش، از زندان مستخلص بگردان.
[24]. همان، سند ش: 106 ـ 55، تاریخ: 19 /11 /1342.
[25]. همان، سند بازجویی، بی تا و بیشماره.
[26]. در گزارش دیگری به تاریخ 25 /11 /1342 در مسجد قصرمنشی حجتالاسلام مظاهری به موضوع حجاب پرداخته و برای حضرت امام (ره) مجدداً دعا کرده است: «در جلسه مزبور آقای مظاهری تعدادی بلیط جهت تأسیس مدرسههای احمدیه فروختند. ایشان در وعظ خود نصایح [حضرت] محمد [صلواتالله علیه] را به طور کامل تشریح کردند و ضمن اشاره به خانمها گفتند مواظب باشید گول دشمنان اسلام را نخورید که میخواهند چادر را از روی سر شما کنار بیندازند. دشمنان اسلام مشغول فعالیت هستند که زنهای چادردار را کلاغ زنگی معرفی کنند، مانعی ندارد بگذارید دشمنان اسلام هر چه میخواهند به شما زنهای اسلام توهین و اتهام بزنند. آقای مظاهری دستور دادند چراغها را خاموش کنند و مدت یک ربع ساعت احیاء برقرار بود و آقای مظاهری از خداوند درخواست میکردند که گناهان ما را بیامرزد و در تاریکی جز صدای گریه و شیون شنیده نمیشد. در خاتمه آقای مظاهری به آقای خمینی دعا کردند و مردم آمین گفتند.» وی در سخنرانی دیگری با موضوع حجاب به نقد فضای فرهنگی کشور پرداخته و در انتهای صحبت خود: «با صدای بلند گفت آقا یادداشت کن ایران خانه زهرا است خانه پیغمبر و خانه علی است نه خانه امریکایی و انگلیس و شوروی در خاتمه منبر دعا به آقای خمینی نمود.» همان، سند تاریخ: 31 /3 /1343.
[27]. همان، سند ش: 220، تاریخ: 5 /2 /1343.
[28]. همان، سند ش: 422، تاریخ: 6 /3 /1343.
[29]. همان، سند ش: 2534 /3، تاریخ: 16 /3 /1343.
[30]. همان، سند ش: 43ـ 706 /10/ﻫ ، تاریخ: 19 /3 /1343.
[31]. همان، سند بیشماره، تاریخ: 17 /3 /1343.
[32]. همان، سند ش: 2778 /3، تاریخ: 29 /3 /1343.
[33]. همان، سند بیشماره، تاریخ: 25 /9 /1343.
[34]. همان، سند بیشماره، تاریخ 2 /3 /1344.
[35]. همان، سند بیشماره، تاریخ 32 /10 /1344.
[36]. همان، سند ش: 461، تاریخ: 12 /4 /1344.
[37]. همان، سند بیشماره، تاریخ: 30 /4 /1344.
[38]. همان، سند تاریخ: 16 /7 /1348.
[39]. همان، سند ش: 12361 /312، تاریخ: 2 /12 /1351.
[40]. همان، سند ش: 1893/ﻫ، تاریخ: 29 /7 /1353.
[41]. همان، سند بیشماره، تاریخ: 25 /4 /1344.
[42]. همان، سند ش: 1221، تاریخ: 17 /3/[1346]
[43]. همان، سند ش: 24182 /316، تاریخ: 21 /3 /1346.
[44]. همان، اسناد ش: 5587 /10ﻫ، تاریخ: 31 /1 /1357؛ ش: 5641 /10ﻫ 3، تاریخ: 4 /3 /1357.
[45]. همان، سند بیشماره، تاریخ: 3 /8 /1343.
[46]. همان سند بیتا و بیشماره. همچنین نک: سند ش: 11063 /10ﻫ، تاریخ 4 /8 /1351.
[47]. همان، سند تاریخ 1353. در سند دیگری که به همین موضوع اشاره دارد نتیجه استعلامات ساواک در خصوص عدم شرکت روحانیون در جشن چهارم آبان به این شرح آمده است: «به استحضار میرساند در اجرای امر با روحانیون مشروحه زیر که در مراسم چهارم آبان شرکت ننموده بودند تماس حاصل و ضمن استعلام عذر آنان تذکرات لازم داده شده که نتیجه بدین شرح به عرض میرسد: 1ـ آقای شفتی امام جماعت مسجد سید اظهار داشت غده پروستات دارد و اضافه نمود نماز را از روی اجبار و با ناراحتی میروم مشارالیه اضافه نمود آقای سرهنگ دکتر فروغی از وضع من مطلع هستند و این مسئله موجب شده که نتوانم در هیچ مراسمی شرکت نمایم. آقای شفتی با حضور چند نفر از اطرافیان خود که برای نمازگزاردن حاضر شده بود خود را خدمتگزار و موافق دولت عنوان کرد.2ـ حاج آقا فخر کلباسی اظهار داشته که دو شب قبل از 4 آبان با پای شکسته که تیمسار ریاست معظم ساواک نیز شاهد بودهاند در دعوت افطار شرکت کردم و علت عدم شرکت من روی همین اصل بوده است. 3ـ شیخ حسینعلی خطیبی اظهار داشته که کارت دعوت به دست من و یا خانوادهام نرسیده است. 4ـ شیخ تقی رهبر عذر خود را افکار عامه نسبت به این مسائل عنوان کرد که اقدام لازم برای قطع منابر وی به عمل آمده است. 5ـ شیخ مهدی مظاهری به مسافرت مشهد رفته و در مراجعت اقدام به عمل خواهد آمد. 6ـ سید یحیی مرتضوی در مسافرت قم میباشد. در مراجعت اقدام به عمل خواهد آمد. 7ـ بنا به اظهار خانواده سید حسن جزایری نامبرده به خوانسار رفته و در مراجعت اقدام خواهد شد. 8ـ سید حسن امامی علت عدم شرکت را چنین عنوان کرده و گفته است چون تصور کردم دعوت اختیاری است و اظهار داشته است در آتیه اگر بتوانم در مراسم شرکت میکنم. فوری برای قطع منبر ردیف4 اقدام و ردیف 8 هم وضعیت خود را روشن نماید اگر [توضیحی] ندارد چنانچه مجدداً به این نحو اظهار نظر کرد در مورد قطع منبرش اقدام شود.» همان، سند بیشماره، تاریخ: 19 /8 /1352.
[48]. همان، سند بیشماره، تاریخ: 20 /12 /1352.
[49]. همان، سند ش: 43 ـ 1238، تاریخ: 24 /4 /1343.
[50]. همان، سند ش: 11545 /10 ﻫ، تاریخ: 23 /9 /1351.
[51]. همان، سند تاریخ: 11 /4 /1349، ش: 5325.
[52]. همان، سند تاریخ: 30 /10 /1348، ش: 15996.
[53]. همان، سند ش: 6383 /10ﻫ، تاریخ: 31 /2 /1351.
[54]. اعلامیه در متن کتاب یادگار معنوی، همان، است.
[55]. همان، سند ش: 13060 /10ﻫ، تاریخ: 7 /10 /1357.
[56]. خادم شریعت، یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیتالله سیدحسین خادمی، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ص240.
[57]. همان، سند ش: 103 /59 /401 /995، تاریخ: 25 /4 /2537[1357]
[58]. همان، سند ش: 373ـ 28ـ 57، تاریخ: 25 /5 /2537[1357]
[59]. همان، اعلامیه تاریخ: 10 /5 /1357.
[60]. همان، سند ش: 373ـ 28ـ 57، تاریخ: 20 /5 /2537[1357]
[61]. همان، سند ش: 95 ـ 9 ـ 57، تاریخ: 20 /5 /1357.
[62]. همان، سند ش: 9356 /10ﻫ، تاریخ: 22 /5 /2537[1357]
[63]. در صورتجلسه بازرسی از منزل ایشان آمده است: «در ساعت 24:00 روز 20 /5 /37 از منزل آقای شیخ مهدی مظاهری صالحی واقع در خیابان محمدرضا شاه ـ کوچه خلیقیپور ـ مقابل پلاک 9 منزل شخصی، با حضور نماینده دادستان ارتش و امضاکنندگان زیر بازرسی به عمل آمد اوراق و مدارک مضرهای به شرح زیر به دست آمد به شرح زیر: این بازرسی بدون هیچگونه خسارت جانی و مالی در ساعت 24:15 روز 21 /5 /37 خاتمه پذیرفت.
1ـ پنج حلقه نوار قابل بررسی.
2ـ یک قبضه اسلحه گاز پیتولیت و 6 تیر فشنگ مربوطه.
3ـ چند برگ اوراق قابل بررسی «دو طغری نامه مربوط به مکاتبه با آقای سیدهادی خسروشاهی» راجع به پرونده وی و دیگر بازداشتشدگان. نک به بازجویهای مندرج در یادگار مهعنوی، همان، و همچنین اسناد ش: 9365، تاریخ: 23 /5 /2537[1357] ؛ سند ش: 28 ـ 5 ـ 37 ـ 1، تاریخ: 30 /5 /1357؛ سند شماره: 373ـ 28ـ 57، تاریخ 25 /5 /1357.
[64]. همان، سند خلاصه سابقه شیخ مهدی مظاهری، بیتا و بیشماره.
[65]. همان، سند با عنوان «دادستان محترم نظامی شهرستان اصفهان» بیتا و بیشماره.
[66]. همان، سند ش: 9944 /10ﻫ2، تاریخ: 13 /6 /1357.
[67]. همان، سند با عنوان «قرار تبدیل مورخه 15 /6 /57» بیتا و بیشماره.
[68]. همان، اسناد ش: 4 /754 /66 /401، تاریخ: 15 /6 /1357 ؛ شماره: 11ـ 20633ـ 66ـ 401 تاریخ: 24 /10 /1357.
[69]. همان، اعلامیه تاریخ 10 /11 /1357.
[70]. ویژهنامه بزرگداشت مراسم چهلمین روز درگذشت حجتالاسلام و المسلمین حاج شیخ مهدی مظاهری، پیشین، ص 4.
[71]. نک: صحیفه نور، جلد 8، ص 449 و همچنین نک: ماجرای دیدار حاج شیخ مهدی مظاهری با امام خمینی، نشریه رایحه، سال دوازدهم، دی ماه 1398، ش، 142، ص: 44 و 45.
[72]. نشریه رایحه، دیماه 1398، ش 142.
[73]. همان، ص 19.
[74]. برای مشاهده پیامهای تسلیت مراجع تقلید، علما و شخصیتهای سیاسی کشور به مناسبت ارتحال حجتالاسلام مظاهری نک: همان، ص 13 - 8.
[75]. همان.
حجتالاسلام مهدی مظاهری از سنین نوجوانی تا میانسالی
برگزاری مراسم دعا و نیایش توسط حجتالاسلام مهدی مظاهری
برگزاری مراسم دعا و نیایش توسط حجتالاسلام مهدی مظاهری
مراسم دعای کمیل در مسجد جامع اصفهان توسط حجتالاسلام مهدی مظاهری
دعای ابوحمزه در مسجد جامع اصفهان
برگزاری مراسم دعا و نیایش توسط حجتالاسلام مهدی مظاهری دعای ابوحمزه در دانشگاه قرآن و معارف
حضور در دانشگاه معارف و قرآن
آیتالله شیخ مهدی نجفی ـ حجتالاسلام مهدی مظاهری
جمعی از علمای اصفهان در حضور امام موسی صدر
شهید آیتالله صدوقی ـ شهید آیتالله شمسآبادی ـ حجتالاسلام مظاهری
حجتالاسلام مهدی مظاهری ـ آیتالله کمال فقیهایمانی
در حضور امام خمینی (ره)، قم ـ سال 1358
آیتالله خادمی ـ شهید آیتالله بهشتی ـ آیتالله کمال فقیهایمانی ـ حجتالاسلام مظاهری
دیدار حجتالاسلام مظاهری با مقام معظم رهبری
در حضور آیتالله مکارم شیرازی
در جمع دوستان و یاران
جشن نیمه شعبان ـ سال 1358
حجتالاسلام مهدی مظاهری
حجتالاسلام مهدی مظاهری
در جمع پرسنل پایگاه هوائی هشتم شکاری اصفهان
حجتالاسلام مظاهری ـ سال 1374
حضور در مرکز ام اس
زیارت عتبات عالیات
زیارتگاهی در عراق
سفر تبلیغی و عمرانی به مناطق عشایرنشین
سیدمحمدحسین طباطبایی نخبه قرآنی در کنار حاج شیخ مهدی مظاهری
مراسم تجلیل از حجتالاسلام مظاهری به عنوان چهره ماندگار تبلیغی
مراسم تجلیل از حجتالاسلام مظاهری به عنوان چهره ماندگار تبلیغی
اقامه نماز میت توسط آیتالله شیخ حسین مظاهری
مراسم تشییع پیکر حجتالاسلام مظاهری
تعداد مشاهده: 10964