دروغ مصلحتآمیز مبارزان مسلمان در زندانهای ساواک برای رهایی از شکنجهها
تاریخ انتشار: 28 آذر 1402
در تاریخ اسلام و ابتدای علنی شدن رسالت حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی(ص) در شهر مکه، نمونههایی از اقدام به انواع آزار و شکنجه نسبت به حضرتش(ص) و ایمان آورندگان به ایشان را از سوی اشراف قریش میبینیم. اشراف مکه پس از مواجه شدن با سرسختی پیامبر و ایستادگی مسلمانان و وقوف به سازشناپذیری ایشان، برآن شدند که با قتل حضرت رسول(ص) به تمام نگرانیهای خویش پایان دهند، اما چون با مقاومت و واکنش تند شیخ صاحب نفوذ بنیهاشم، یعنی حضرت ابوطالب(ع) مواجه گشتند و دریافتند که قتل حضرت محمد(ص)، غالب متحدان قبیلهای آنان را به واکنش تند خواهند کشاند، از اندیشهی قتل حضرت رسول(ص) موقتاً صرفنظر کردند و چون تمام زمینههای عینی در ساخت جامعه قبیلهای مکه برای آزار «نو مسلمانان» فاقد حسب و نسب، یا موالی و بردگان و عناصر فاقد حمایت قبیلهای فراهم بود، بیدرنگ به آزار و شکنجه آنها روی آوردند. بیگمان هدف اصلی این سیاست، ایجاد محیط ارعاب و خشونت برای محدود کردن ابعاد گرایش به اسلام بود.
برخی از شیوههای شکنجه اشراف مکه نسبت به مسلمانان بیپناه که حتی پیامبر و دیگر مسلمانان برخوردار از حمایت قبیلهای نیز نمیتوانستند، کمترین کمکی به آنان کنند عبارت بود از:
الف) تازیانه زدن و کشاندن بر روی ریگهای داغ و تفتیده؛
ب) ممانعت از خوراک (شکنجه گرسنگی)؛
ج) بازداشتن از نوشیدن آب (شکنجه تشنگی)
د) قرار دادن در زیر آفتاب داغ و سوزان و چوب زدن
ﻫ) بستن بر روی زمین و نهادن سنگ بزرگ بر روی شکم و دندهها؛
این شکنجهها بعضاً چنان طولانی و وحشیانه بود که بعضی از مسلمانان از شدت ضعف و جراحات به شهادت رسیدند و اولین شهید در تاریخ اسلام حضرت سمیه همسر یاسر و مادر جناب عمار(س) از اصحاب اولیه پیامبر گرامی و از اصحاب خاص حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) و از شهدای والامقام در نبرد صفین است.
این شیوه عمل کافران باعث شد حضرت رسول(ص) به مسلمین سفارش نمایند تا مسلمانان بیپناه در ظاهر اقرار به کفر و بتپرستی نمایند تا از عذاب مشرکان رهایی یابند.[1]
قیام امام خمینی(ره) در پانزده خرداد 1342 نیز به تبعیت از حرکت انسانساز حضرت محمد(ص) برای فروپاشی نظام شاهنشاهی و برقراری حکومت اسلامی و برپایی عدالت و ارزشهای والای اخلاقی و قرآنی بود به همین دلیل حکومت وابسته و خائن پهلوی از تمام قدرت خود برای نابودی نهضت و انقلابیون مسلمان بهره برد و تشکیل و راهاندازی ساواک از جمله اقدامات آن رژیم برای سرکوب حرکتهای براندازانه و انقلابی مخالفان بود.
این دستگاه دهشتناک به لحاظ آزار و اذیت وحشیانه مخالفان سیاسی و گرفتن اقرار از زندانیان شهرت جهانی یافته بود. ساواک با آموزشهایی که عوامل موساد به آنان میداد به آخرین روشها و ابزار شکنجه مجهز بود و هنوز شنیدن اسم بعضی از شکنجهگران ساواک علیرغم گذشت دهها سال بدن زندانیان رژیم ستمشاهی را به لرزه میاندازد. در کتاب «شکنجهگران میگویند» درباره انواع شکنجه در ساواک مینویسد:
«متداولترین و رایجترین شکنجهای که هر زندانی در بدو ورود آن را با چشم بسته تجربه کرده است، زدن کابلهای برق به کف پا بوده است. ممانعت از خوراک، تشنگی، مشت و لگد به تمام نقاط بدن به ویژه جاهای حساس بدن، کشیدن زنان بر سطح زندان با موی سر، کشیدن موی سر، آزار و اذیت جنسی و تجاوز، شلاق بر تمام نقاط بدن، بیخوابی، آپولو، قفس داغ، سوزن زیر ناخن کردن، ناخن کشیدن، شوک الکتریکی، سوزاندن با آتش سیگار، در آوردن کتف، شکستن فک، استعمال بطری، خوراندن مدفوع، آتش زدن محاسن زندانیان به ویژه روحانیون، بازداشت طولانی در انفرادی، دادن فحش و کلمات رکیک و قتل و... بود.»[2]
این نحوه عمل ساواک باعث شده بود تا چهرهی ترسناکی از آن در افکار و افواه شکل بگیرد. تأثیر غیرمستقیم و پیام اصلی از اینگونه اقدامات، ترساندن مبارزین از وارد شدن و فعالیت علیه رژیم پهلوی بود. به همین دلیل رهبری نهضت برای جلوگیری از کارایی این عمل رژیم و ادامه خط مبارزه و جهاد، فتوایی صادر کرده بودند که در صورت اضطرار و برای حفظ اسرار مبارزه و مبارزین میتوان دروغ مصلحتآمیز گفت و از دست سفّاکان و عوامل قسیالقلب ساواک رهایی یافت.[3] اسنادی که در ادامه میآید یک نمونه از جریان و اجرای دروغ مصلحتآمیز است که دستگاههای امنیتی رژیم پهلوی را به ستوده آورده بود.
در این اسناد جریان دستگیری آقای جواد پاشک[4] و حمایت شهید آیتالله سید محمدعلی قاضی طباطبایی[5] از خانواده آقای پاشک و راهنمایی حجتالاسلام عبدالحمید بنابی[6] مبنی بر جواز گفتن دروغ مصلحتآمیز و تقیه در صورتی که خطر جانی و مالی قابل توجه به شخص و یا اطرافیان وارد شود، مطرح شده است.
*****
شماره: 100 ـ 56 ـ 5
تاریخ: 19/ 11/ 1346
شهربانیهای آذربایجان شرقی(تبریز)
گزارش
اطلاعیه واصله حاکی بود در منزل آقای جواد پاشک که از طرفداران خمینی بوده، اکثراً اجتماعاتی تشکیل و اقدامات برخلافی انجام و نوار روحانیون مخالف را در اختیار داشته و اعلامیههای خمینی و سایر مراجع تقلید را در منزلش نگهداری مینماید. لزوماً ضمن اخذ نمایندگی قضایی و انجام تشریفات قانونی ساعت 1100 روز 18 / 11 / 46 از منزل نامبرده بازرسی مدارک و نشریات به شرح زیر از منزلش: 1ـ عکس قاب شده دکتر محمد مصدق 2ـ 5 قطعه عکس روحالله خمینی 3ـ برگ اعلامیه مربوط به اعتصاب دانشجویان دانشگاه تهران 4ـ بیانیه میلانی یکبرگ، اعلامیه روحالله خمینی 5ـ و همچنین چند جلد از کتابهای ممنوع تألیف مهدی بازرگان و یک جلد کتاب مضره کشف اسرار 6ـ سرگذشت فلسطین یا کارنامه سیاه استعمار و غیره 7ـ سه حلقه نوار سخنرانی سید محمدعلی قاضی طباطبائی و وعاظ دیگر کشف و صورت مجلس تنظیم گردید. از مشارالیه بازجویی، خود را جواد پاشک فرزند رجب اهل تبریز شغل سماور فروش معرفی و اظهار میدارد که عکس دکتر محمد مصدق دو قطعه از عکسهای خمینی که پشتش نوشته شده و همچنین دو برگ اعلامیه دانشجویان دانشگاه تهران مربوط به برادرم صمد پاشک دانشجوی سال ششم پزشکی میباشد و از ممنوعیت کتب و نشریات و نوارها بی اطلاع میباشد و منظوری از نگهداری آنها نداشته است و از سال 1342 به این طرف در منزلش بوده و متعذر است هیچگونه فعالیتی به طرفداری از خمینی نداشته و ندارد. با عرض مراتب بالا با توجه به کشف مدارک مکشوفه[به اطلاع] میرساند که نامبرده از طرفداران سرسخت خمینی بوده و یک مرتبه نیز در سال 1344 به اتهام الصاق عکس خمینی و فعالیت به نفع روحانیون مخالف احضار و از طرف ساواک تذکرات لازم به وی داده شده است علیهذا پرونده امر که حاوی 6 برگ است به انضمام اوراق و مدارک مکشوفه تقدیم در صورت اجازه جهت تعیین تکلیف به سازمان محترم اطلاعات و امنیت آذربایجان شرقی ارسال و اعزام گردد.
رئیس دایره اطلاعات زرگریان
100 ـ 56 ـ 5 ـ 19 / 11 / 46
پرونده با اوراق و نوار و کتب و سایر اشیاء مکشوفه ضمن معرفی متهم جهت تعیین تکلیف به حضور ریاست محترم سازمان اطلاعات و امنیت آذربایجان شرقی تقدیم میگردد.
رئیس قسمت اطلاعاتی سرگرد خسروی
*****
به: ریاست ساواک آذربایجان شرقی(تبریز) شماره: 5331 /316
از: اداره کل سوم(316) تاریخ: 1 /11 /1348
درباره: کمک به خانواده جواد پاشک
عطف به 14268 /3 هـ - 16 /10 /48
چنانچه مفاد گزارش خبر معطوفی مورد تأیید است، خواهشمند است ریاست ساواک شخصاً به سید محمدعلی قاضی طباطبائی تذکر دهند از دخالت در این قبیل امور خودداری و صرفاً به تبلیغ شعائر اسلامی بپردازد و نتیجه را منعکس سازند.
مدیر کل اداره سوم ـ مقدم
از طرف 28 /10 /48
رئیس بخش 316- ازغندی
رئیس اداره یکم عملیات و بررسی- ثابتی
*****
به: 316 شماره: 15408 / 3 هـ
تاریخ: 14 / 11 / 1348
موضوع: دروغ مصلحتآمیز افراطیون مذهبی در بازجوییهای مراجع انتظامی
عدهای از افراطیون مذهبی و مخالفین در بازار در مورد قسم خوردن دروغ و حرفهای دروغ در مقابل بازپرسیها و سؤالاتی که بازجوهای مأمورین دولتی از جمله (سازمان امنیت و اطلاعات شهربانی و دادگاههای نظامی) اظهار میدارند که این موضوع را از چند نفر از روحانیون منجمله [سید محمدعلی] قاضی طباطبایی و [محمدحسین] انزابی و سید احمد خسروشاهی استفسار نمودند و آنها نیز اجازه دادهاند که در بعضی مواقع چنانچه متهم در بازجوییهای مراجع انتظامی، احساس خطر جانی نماید و یا این که در نتیجه کتک و شکنجه پای مرد مسلمان دیگری به میان آید که دارای زن و فرزند باشد، در آنجا متهم مزبور میتواند متوسل به دروغ مصلحتآمیز شود و در این صورت این قِسم دروغ را دروغ مصلحتآمیز شرعی مینامند و هیچگونه گناه و مسئولیت دینی بر گردن آن شخص قسم یاد کرده به دروغ وارد نمیآید، حتی در جریانات روحانیون که سرتاسر بازار را تعطیل نموده بودند و عده بسیاری از افراطیون مذهبی فعالیت داشتند در مسجد مقبره حاج میرزا حمید[عبدالحمید] بنابی علناً در منبر گفت که:
ای مردم هر گاه خدای نکرده یکی از شماها از طرف پلیس و یا سازمان امنیت دستگیر شدید با یک سیلی و لگد جان برادر مسلمان دیگری را به خطر نیاندازید. اگر قدرت توانایی در مقابل یک سیلی و با یک لگد را نداشته باشید مبارزه شما جز ضرر نفعی به دین و مردم نخواهد شد[داشت] حتی در مقابل توضیحات دشمن میتوانید دروغ بگوئید و یا قسم دروغ یاد کنید که در این صورت آن را دروغ مصلحتآمیز شرعی میگویند و اگر من در این مورد افراط نمودم از آقای آیتالله قاضی (که در آن موقع در محراب مسجد نشسته بود) سؤال میکنم. در این موقع آقای قاضی نیز گفتار مشارالیه را تأیید کرد و جایز دانست.
نظریه منبع: تمام افراد افراطی و مخالفین اعم از بازاریان و یا روحانیون هر گاه به یکی از مراجع انتظامی (سازمان امنیت و اطلاعات شهربانی و دادگاه لشگر) احضار شدند یا از اعتراف سرپیچی میکنند و یا با قسم خوردن دروغ که آن را قسم مصلحتآمیز شرعی میدانند از اظهار حقیقت خودداری میکنند کما این که حاج جواد پاشک در آخرین دفاع خود در دادگاه لشگر به قرآن مجید دست زده و قسم خورده که من به شاهنشاه آریامهر وفادار هستم، بعداً به چند نفر از دوستان خود به اسامی (علی یزدانپناه و حاجی بیوک آقا و بیوک نوبری) گفته است که منظور من در قلبم شاه اسلام یعنی امام زمان بوده است. پریسا
در پرونده 161120 بایگانی شود.
آقای مجتبوی، بهرهبرداری شود. 20 /11
بهرهبرداری شد.
5 نسخه. 20 /11
پینوشتها:
[1] . تاریخ صدر اسلام (عصر نبوت)، دکتر غلامحسین زرگرینژاد، انتشارات سمت، تهران، چاپ چهارم، سال 1385، ص 249 الی 269.
[2] . شکنجهگران میگویند، قاسم حسن پور، موزه عبرت ایران، چاپ ششم، سال 1396، ص 88 تا 93.
[3] . بنگرید: دانشنامه امام خمینی(ره)، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اول، سال 1400، ج 6، ص 653.
[4] . جواد پاشک، فرزند رجبعلی، متولد 1314ش از متدینین بازار تبریز بوده و به شغل سماورسازی مشغول بوده است. وی با شهید آیتالله سید محمدعلی قاضی طباطبایی در ارتباط بود و در تهیه و توزیع اعلامیهها و بیانیههای مراجع و نوارهای سخنرانی مذهبی و سیاسی نقش فعّالی داشت. در مورخ 18 /11 /46 منزل وی مورد بازرسی قرار گرفت و اقلامی چون اعلامیه های مراجع، عکس امام خمینی (ره) و کتابهایی نظیر کشف الاسرار امام خمینی(ره) کشف و ضبط گردید، در نتیجه دستگیر و پس از تشکیل پرونده راهی زندان شد. وی پس از تحمل 4 ماه حبس، آزاد گردید. (اسناد ساواک ـ پرونده انفرادی)
[5] . شهید آیتالله سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی، فرزند حاج میرزا باقر در سال 1294ﻫ ش در تبریز دیده به جهان گشود. تحصیلات مقدماتی علوم دینی را از پدر بزرگوار و عموی گرامی خود میرزا اسدالله در مدرسه طالبیه تبریز آموخت و در سال 1308 در هنگام قیام مردم تبریز، به اتفاق پدرش توسط حکومت رضاخان به تهران تبعید شد و پس از چند ماه توقف در تهران و ری به تبریز مراجعه کرد. در سال 1319 به حوزه علمیه قم مشرف و مشغول تحصیل علوم مذهبی شد. در دوران تحصیل از محضر مراجع عظام چون آیتالله حجت، آیتالله صدر و آیتالله العظمی بروجردی و امام خمینی کسب علم کرد. وی در سال 1329 از قم راهی حوزه علمیه نجف شد و در آنجا نیز از محضر علماء بزرگی چون آیتالله سید محسن حکیم، عبدالحسین رشتی، میرزا باقر زنجانی و بجنوردی و علامه محمدحسین کاشفالغطاء کسب فیض کرد. در سال 1332 به ایران بازگشت و در تبریز اقامت گزید. در تبریز نماینده تامالاختیار امام(ره) بود و از این جهت مسئولیتی سنگین بر عهده داشت. آیتالله قاضی از هنگامی که مبارزه با حکومت پهلوی را بر خود فرض نمود، هیچگاه در این مورد کوتاهی نکرد. به ویژه بعد از سال 1341 همزمان با اوجگیری مبارزات مردم مسلمان، وی نیز فعالتر از گذشته به مبارزات علیه رژیم پرداخت، به همین دلیل در زندان قزل قلعه محبوس و سپس به شهرهای کرمان و زنجان تبعید شد و پس از اتمام دورهی تبعید در تبریز اقامت نمود و به مبارزات خویش ادامه داد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز در مقام نمایندگی امام و امام جمعه تبریز خدمت میکرد. آیتالله قاضی در دهم آبان 1358 به دست گروهک فرقان چهره در خون کشید.
برای مطالعه درباره این شهید گرانقدر بنگرید: 10 آبان سالروز شهادت اولین شهید محراب، شهید آیتالله سید محمدعلی قاضیطباطبایی، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[6] . حجتالاسلام عبدالحمید بنابی از اوایل شروع نهضت اسلامی در شمار علمای مبارز آذربایجان بود و در کنار شخصیتهای بزرگ علمی و سیاسی این خطه همچون شهید آیتالله سید محمدعلی قاضی طباطبایی، به حمایت از نهضت اسلامی و رهبری آن برخاست و مبارزهی پیگیری را بر ضد طاغوت آغاز کرد. ایشان متولد سال 1316 خورشیدی است. به تعبیر ساواک، «از طرفداران سرسخت امام خمینی (ره)» بود و سالها برای بیداری مردم و براندازی رژیم آمریکایی پهلوی مبارزه کرد و در این راستا مورد اذیت و آزار، حبس و تعقیب عوامل رژیم قرار گرفت. ایشان بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز، همچنان در صف انقلاب پابرجای مانده و در عرصههای مختلفی چون کمیتههای انقلاب آذربایجان شرقی، سنگر تبلیغ، اداره حوزه علمیه، جبهه و جنگ و مجلس شورای اسلامی ایفای وظیفه نمود. کتاب خاطرات ایشان به کوشش آقایان مصطفی قلیزاده علیار و محمد باقری توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی در سال 1389 به چاپ رسید. این خاطرات حاوی دوران زندگی، تحصیل، مبارزه، حوزه علمیه تبریز، نجف و... تا پس از پیروزی انقلاب اسلامی است.
حجتالاسلام عبدالحمید بنابی
تعداد مشاهده: 6554