نگاهی به زندگی و کارنامه شهید آیتالله سیدمحمدباقر صدر
تاریخ انتشار: 23 خرداد 1403
مقدمه
حوزه علمیه نجف یکی از قدیمیترین و تأثیرگذارترین حوزههای علمیه در جهان تشیع بهحساب میآید. با وجودی که حوزه نجف در طول تاریخ، مراجع و شخصیتهای طراز اول علمی، فقهی و اخلاقی زیادی به خود دیده است. بیتردید نام شهید آیتالله سیدمحمدباقر صدر به واسطه تأثیرات قابل توجهی که بر حیات فکری، اعتقادی و سیاسی عراق و مذهب تشیع گذاشته است همواره بهعنوان یکی از ناموران آن میدرخشد.
هوش و استعداد کم نظیر و نیز اهتمامی که آیتالله صدر در زمینه ایجاد تغییرات بنیادین در حوزه روششناسی در فقه و اصول داشت، در کنار دقت نظری که به مسئله «زمان» در استنباط مسائل فقهی از خود نشان داد، به تدریج او را بهعنوان عالمی که هم «فهم زمان و هم درد زمانه» را دارد به جهان تشیع شناساند.
دغدغهمندی وی نسبت به لزوم کارآمدسازی حوزههای علمیه و همچنین بروزرسانی معارف اسلامی در مواجهه با جریانهای فکری و ایدئولوژیهای مهاجم که میکوشیدند با تکیه بر شرایط سیاسی- اجتماعی عراق بنیانهای اعتقادی شیعیان آن کشور را دگرگون سازند از دیگرعواملی بود که به اشتهار بیش از پیش او کمک کرد.
تلاشهای آیتالله صدر برای ایجاد وحدت رویه در بین شیعیان عراق که نمود آن در اجتماعاتی چون «جماعه العلماء فی النجف الاشرف» و «حزب الدعوه الاسلامیه» نمایان است، در کنار افزایش فعالیتهای مبارزاتی وی علیه حزب بعث عراق که با هدف برپایی حکومت اسلامی در آن کشور با الگوگیری از انقلاب اسلامی صورت پذیرفته بود و در این راه جان خویش را از دست داد، او را به شخصیتی بیبدیل در جهان تشیع بدل ساخته است. در مقاله پیشرو سعی بر آن است تا با واگویی گوشههایی از زندگی و کارنامه آیتالله محمدباقر صدر، تأثیراتی را که وی بر جامعه عراق و شیعیان آن کشور گذاشته است مورد بررسی و مداقه قرار گیرد.
زندگی و زمانه
علامه شهید ابوجعفر سیدمحمدباقر صدر، معروف به «شهید صدر»، «معلم رابع»، «شهید رابع»،[1] «خمینی عراق»[2] در ۲۵ ذیحجه ۱۳۵۳ق /10 فرودین 1304ش در شهر کاظمین عراق و در یکی از خاندانهای اصیل که دانشمندان برجستهای نظیر آیات سیدمحمد صدر، سیداسماعیل صدر، سیدصدرالدین صدر، امام موسی صدر، شرفالدین عاملی و غیره از آن برخاستهاند به دنیا آمد. پدرش آیتالله سیدحیدر فرزند سیداسماعیل از دانشمندان بزرگ عراق بود که پس از رحلت امام مصلح سید محمدحسن شیرازی(صاحب فتوای تحریم تنباکو) به مرجعیت عامه رسید. مادرش دختر عبدالحسین آلیاسین، بانویی متقی و از خاندان علما بود.[3]
آیتالله صدر در سه سالگی پدرش را از دست داد و مادرش تربیت و پرورش وی را بر عهده گرفت و برادر بزرگش سیداسماعیل او را تعلیم داد. در پنج سالگی خواندن و نوشتن را آغاز کرد و به مدارس جدید وارد شد. وی بخشی از تحصیلات خود را در مدرسه «منتدی النشر» در کاظمین گذارند و با وجود سن و سال کم مورد توجه اساتید و دانشآموزان آنجا قرار گرفت. در یازده سالگی با تشویق یکی از پسر عموهایش که رئیس الوزراء عراق بود تشویق شد تا درسش را در مدارس جدید ادامه بدهد، اما وی تصمیم گرفت راه خاندانش را در احیای علوم و معارف اسلامی ادامه دهد، بدینسان مدرسه را ترک و به آموختن دروس منطق و اصول فقه نزد برادرش سیداسماعیل صدر پرداخت.[4]
سیدمحمدباقر در حدود دوازده سالگی برای ادامه تحصیل از کاظمین عازم نجف اشرف شد و در مدت کوتاهی مراحل درسی قبل از درس خارج را طی کرد. برخی از اساتید وی عبارتند از: آیتالله شیخ مرتضی و شیخ محمدرضا آلیاسین، دو دایی شهید صدر که وی از بدو ورود خود به نجف در نزد آنان فقه و اصول آموخت؛ آیتالله سیدابوالقاسم خویی که حدود هجده سال بین سالهای 1369تا 1386 ق /1328 تا 1345ش در دورههای خارج فقه و اصول ایشان شرکت کرده و در تمام این مدت، روزی دو تا سه درس از ایشان فرا میگرفت. او مورد توجه خاص استاد خود بود، بهطوری که استاد سئوالها و اشکالهای وی را با دیده خاصی مینگریست و بدان پاسخ میگفت.[5]
او سپس منظومه حاج ملاهادی سبزواری و اسفار صدرالمتالهین را نزد آیتالله صدرا بادکوبهای و همچنین از محضر علمایی چون آیات شیخ عباس الرمیثی، سیدعبدالهادی شیرازی و سیدمحسن حکیم تلمذ کرد تا اینکه در هفده سالگی از سوی استاد خود شیخ عباس الرمیثی اجازه اجتهاد دریافت کرد.[6] آقای دکتر محمدحسن رجبی دراین باره مینویسد:
«آیتالله سیدمحمدباقر صدر در بیست سالگی به تدریس کتاب کفایه الاصول آخوند خراسانی پرداخت، در بیست و پنج سالگی به تدریس دوره خارج اصول و در بیست و هشت سالگی دوره خارج فقه را بر اساس کتاب عروه الوثقی آغاز کرد و نوآوریهایی را در هر دو حوزه فقه و اصول ارائه داد.»[7]
نگاهی به فعالیتهای اجتماعی، سیاسی و علمی شهید آیتالله صدر
وجوه شخصیتی آیتالله محمدباقر صدر به واسطه مقام دینی وی در بین شیعیان عراق، مرتبه علمی ایشان در بین متفکران مسلمان و همچنین جایگاه سیاسی و مبارزاتی این استاد حوزه نجف در ایجاد تحول در جامعه شیعیان عراق او را در میان همکسوتان خود شاخص ساخته است. آیتالله سیدمحمدباقرحکیم درباره جایگاه شخصیتی آیتالله صدر مینویسد:
«... ما میتوانیم شخصیت ایشان را در سه بُعد خلاصه نماییم: بعد اول: بُعد علمی ایشان بود که آیتالله صدر از این نظر مردی بود از بزرگان اسلام و علمای بزرگ اسلام و در راه علم تألیفات بسیار ارزندهای و مهمی را چه در زمینه فقه و اصول و چه در زمینه اقتصاد و فلسفه به عالم عرضه داشتند. بُعد دوم: بُعد اجتماعی است، میدانیم آیتالله سیدمحمدباقر صدر یکی از مراجع بزرگ اسلام در نجف اشرف و شاید در سراسر عراق و برخی از کشورهای منطقه و ده ها هزارتن از مردم شیعه از مقلدین ایشان و میلیون ها نفر از مسلمین جهان ]از خوشهچینان[ نظریات دوراندیشانه ایشان بودند. بُعد سوم: بُعد سیاسی است، بهطور مختصر ایشان آغازگر انقلاب اسلامی در عراق بودند و بسیاری از نهادهای سیاسی و تشکیلاتی توسط ایشان بنیان گذاشته شد. هنگامی که آیتالله صدر اعلام کرد که علیه رژیم کافر و سرسپرده عراق قیام خواهند کرد، توده میلیونی مردم عراق به ایشان پیوستند، ایشان فرمودند: «این انقلاب ما، انقلابی در خط حضرت امام خمینی و راه و روشها همان روش امام خمینی است.»[8]
در اواخر دهه 1950م(1328-1338ش /1369-1379ق) اوضاع سیاسی- اجتماعی عراق شرایط نابسامانی را تجربه میکرد. از سویی با روی کارآمدن جمال عبدالناصر رئیس جمهور مصر در 1952م /1330ش /1371ق و با اوجگیری اندیشه ناسیونالیسم عربی، جامعه عراق تحتتأثیر این جریان فکری قرار گرفته بود و از سوی دیگر اندیشههای کمونیستی با کودتای عبدالکریم قاسم در 1958م /1336ش /1377ق در این کشور، زمینه رشد یافت. هر دو ایدئولوژی غیرمذهبی بود و جدایی دین از سیاست و عدم دخالت روحانیون در سیاست را تعقیب مینمود. در چنین شرایطی گروهی از علمای جوان نجف به فکر چارهجویی در این خصوص افتادند.[9] آنها بر این باور بودند که میبایست اسلام را بهعنوان یک مکتب اجتماعی، اقتصادی، فکری و سیاسی و در یک کلام «دین زندگی» به جامعه معرفی نمایند. اولین گام در این راه تشکیل «جماعه العلماء المجاهدین یا جماعه العلماء فی النجف الاشرف»(جامعه روحانیت نجف اشرف) بود. عالمان و مجتهدان بزرگی چون آیات شیخ مرتضی آلیاسین، شیخ محمدرضا آلیاسین، شیخ محمدرضا مظفر و سید محمدمهدی حکیم از اعضای اصلی آن بودند. گرچه آیتالله صدر عضو جماعه العلماء نبود و نسبت به اعضای آن خیلی جوان بود، اما نقش رهبری جماعت را برعهده گرفت و اولین بیانیه جماعه العلماء را نیز او نوشت.[10]
جماعهالعلماء برای مقابله با حرکتهای الحادی حکومت وقت عراق، اقدام به موضع گیریهای مکتبی، صدور بیانیهها و اعلامیه، برگزاری جلسات تبادل نظر و چاپ نشریههای علمی و اعتقادی و سیاسی از جمله انتشار مجله«الاضواء» در سال1961م /1339ش /1380ق نمود که سرمقالههای پنج شماره اول آن تحت عنوان «رسالتنا» به قلم آیتالله صدر بود و خواهر ایشان شهید آمنه بنتالهدی نیز در آن مجله به نگارش مقاله میپرداخت.[11]
پس از تشکیل جماعه العلماء، «انصار جماعه العلماء» هم با همکاری آیات صدر و سیدمحمدمهدی حکیم در شهر نجف تأسیس شد. در واقع انصارجماعه العلماء یک سازمان سیاسی، با اهداف انقلابی و خطمشی رادیکالی بود که در بین جوانان مؤمن و روشنفکر عراقی عضوگیری میکرد.[12] مهمترین حرکت سیاسی آیتالله صدر در عراق در این دوره را میبایست کوشش وی برای تأسیس «حزب الدعوه الاسلامیه» دانست. این حزب در واقع در 1958م /1336ش /1377ق به وسیله آیتالله صدر و پس از تشکیل جلسات متعدد جماعهالعلما و با توجه به اوضاع عراق به ویژه کودتای عبدالکریم قاسم و مهمتر از همه تشخیص ضرورت آن برای اجرای احکام اسلامی در جهت تشکیل حکومت جهانی اسلام و آمادهسازی شرایط جامعه در این راستا، تشکیل شد. به دیگر سخن «آوردن اسلام در صحنه اجتماع»، «ایجاد حرکت فکری، عقیدتی و فرهنگی در جهت آمادهسازی مردم برای انقلاب و برپایی حکومت اسلامی»، «طراحی حکومت اسلامی و تلاش و مبارزه برای برپایی آن»، «رها کردن جامعه از دام تقلیدها و تعصبات خطرناک» و در نهایت «تعلیم و تربیت و سازماندهی و آموزش نیروهای مستعد» از اهداف عمده تأسیس حزب دعوت اسلامی در این دوره به شمار میآمد.[13]
آیتالله صدر در مقام رهبری حزب دعوت اسلامی قرار داشت اما در این جایگاه بزودی آماج تهمتهای گوناگونی قرار گرفت.[14] از این رو آیتالله محمدباقر صدر به توصیه آیتالله سیدمحسن حکیم در طی یادداشتی به یاران خود در حزب اعلام نمود: «آیتالله حکیم از من خواسته و تأکید کرده است که در هیچ حزب و سازمانی عضو نباشم. بنابراین فعلاً من خود را از انتساب به حزب دعوت اسلامی، کنار میکشم اما از شما میخواهم که به کار خودتان در حزب با تلاش و جدیت ادامه دهید و من در این مسیر الهی پشتیبان شما هستم.» بدینگونه آیتالله صدر پنج سال پس از تأسیس حزب دعوت اسلامی از آن خارج شد.[15]
آیتالله محمدباقر صدر همزمان با فعالیتهای سیاسی- اجتماعی که در بالا به گوشههایی از آن اشاره شد نسبت به فعالیتهای علمی نیز توجه تام و تمام نشان میداد به گونهای که با انتشار اندیشههای کمونیستی در عراق، به توصیه آیتالله سیدمحسن حکیم کتابی علمی، تحقیقی و استدلالی به سبک جدید در رد اندیشههای الحادی و کمونیسم و سوسیالیزم و همچنین ارائه درست اندیشههای اصیل اسلامی تألیف کرد. این کتاب که همزمان با فعالیتهای آیتالله صدر در جماعه العلما به رشته تحریر درآمد با نام «فلسفتنا» مشهور شد و تأثیرات غیرقابل انکاری در به انزوا کشیدن اندیشههای ماتریالیستی در جامعه عراق بازی نمود.[16]
آیتالله صدر پس از اتمام کتاب فلسفتنا، به تحقیق و بررسی علمی و عمیق نظامهای اقتصادی شرق و غرب پرداخت و سپس به معرفی سیستم اقتصادی اسلام مبادرت ورزید. حاصل این تلاش او، کتاب «اقتصادنا»[17]بود، که بعدها این پژوهش به عنوان پشتوانه فکری اندیشمندان مسلمان در برابر مکتبهای کمونیستی مورد استفاده آنان قرار گرفت.[18]
آیتالله صدر معتقد بود برای تحول در جامعه اسلامی ابتدا بایستی تحول در حوزههای علمیه پدید آید و طلاب و روحانیون نباید تنها به فراگیری درسهای معمول فقه و اصول اکتفا نمایند. او به این موضوع میاندیشید که طلاب باید با مسائل علمی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی نو در دنیا آشنا شوند. از اینرو خود در این مسیر پیشگام شد و کتابهایی -که پیشتر ذکر آن رفت- را به رشته تحریر در آورد. از سوی دیگر آیتالله صدر تلاش کرد تا مطالب کتابهای قدیمی فقه و اصول را بازنویسی و با زبان ساده به دانشجویان و طلاب عرضه نماید. در این کتابها، تازهترین نظریات فقهی و اصولی را نیز منعکس ساخت و در حقیقت با این نوآوریها و تطبیق آن با شرایط روز تحولی شگرف در حوزهها ایجاد نمود.[19]
آیتالله محمدباقر حکیم از شاگردان آیتالله صدر درباره ویژگیهای آثار ایشان میگوید:
«نوشتههای آیتالله شهید به سهگونه است: نخست تألیفات معمول و رایج در حوزهها که اکثراً در مورد فقه و اصول است. ایشان سعی کرد که از دو راه تغییر بنیادی در روش بررسی مسائل فقه و اصول ایجاد کند: نخست کشف قوانین و اصول تازهای در فقه و اصول که تاکنون کسی به آنها دست نیافته است و با اندیشههای سنتی رایج اختلاف داشته باشد. در این زمینه میبینیم که ایشان توانستند بیش از شصت قانون را در اصول استنباط کند و آنها را در موارد مختلفی پیاده کند و تطبیق دهد. اما روش دوم ایشان در این زمینه، بر این امر مبتنی بوده که علاوه بر عمق اندیشه ایشان و بررسی اصولی مسائل فقهی که ویژگی ساختمان فکری ایشان را تشکیل میدهد، سعی میکنند که به مسائل فقهی به عنوان مسائل مرتبط با جامعه و با توجه به شرایط حاکم به گونهای جداگانه و فردی بنگرد. ایشان در استنباط مسائل فقهی از احادیث پیامبر(ص) و ائمه(ع) و همچنین در استقرای اقوال علمای پیشین، همواره سعی داشتند که دقیقاً شرایط حاکم آن زمان را بررسی کنند و اوضاع موجود را مد نظر داشته باشند و از طریق این بررسی، سرانجام به یک نتیجه فقهی یا اصولی میرسید...
بخش دوم تألیفاتشان، نوشتهای است که هدف از آنها تشویق به بررسی عمیق و اصیل اسلام بود. در آن زمان ایشان میخواست که در کنار بررسی سنتی و رایج، اینگونه مطالعات اسلامی نوین را نیز به وجود بیاورد تا در نتیجه از نو به این حوزه آگاهی ببخشد و آن را در انجام وظایف خویش توانا و نیرومند سازد. این تألیفات از جمله کتابهای فلسفتنا، اقتصادنا و... برای عامه مسلمانان نیز ارزش فراوان داشت. شهید صدر در کنار رفع این کمبودها و از آغاز این نوع بررسیها، سعی کرد که افکار و اندیشههای نوینی را نیز در این زمینهها ایجاد کند و تئوری اسلام را در مورد مشکلات اجتماعی جامعه اسلامی استنباط و به شکل نوین و اساسی عرضه کند و از نفوذ تئوریهای عصرمان که ادعای حل مشکلات جامعه را دارند، جلوگیری به عمل آورد.
بخش سوم نیز مربوط به سادهنویسی و پیروی از روشهای جدید در نگارش است. کتابها و نوشتههای معمول در حوزهها معمولاً پیچیده و ناهماهنگ با شرایط روز بود و با روشهای قدیمی آن روزها نوشته شده بود. ایشان بر همین اصل دست به تألیفاتی زد که ضمن آساننویسی، کتابهای قدیمی آنها را در حد طرحی نو و روشی جدید برای طلاب حوزه به نگارش درآورد و در این کتابها، تازهترین نظریات فقه و اصول را که در حوزهها پیدا شده بود نیز منعکس کرد که از این کتابها «دروسً فی الاصول» و «الفتاوی الواضحه» را میتوان نام برد. در حقیقت ایشان با این نوآوریها و تطابق با شرایط روز توانست تحولی عظیم در حوزهها به وجود آورد و از جنبه سیاسی نیز آغازگر تحولهای عمیق و اساسی بود.»[20]
مهمترین آثار انتشار یافته از آیتالله سیدمحمدباقر صدر به شرح ذیل است: «غایه الفکر فی علم الاصول»، «فلسفتنا(فلسفه ما)»، «اقتصادنا(اقتصاد ما)، «ماذا تعرف عن الاقتصاد الاسلامی»، «الانسان المعاصر و المشکله الاجتماعیه»، «البنک الاربوی فی الاسلام»، «الاسس المنطقیه للاستقراء»، «بحوث فی شرح عروه الوثقی(در چهار بخش)»، «الفتاوی الواضحه(رسالهی عملیه آیتالله صدر)»، «منهاج الصالحین و التعلیقه علیه»، «دروس فی علم الاصول»، «مباحث الدلیل اللفظی»، «تعارض الادله الشرعیه»، «بحث حول الولایه»، «بحث حول المهدی»، «المرسل و الرسول و الرساله»، «الحکام الحج»، «نظره عامه فی العبادات»، «لمحه فقیه عن الدستور الاسلامیه»، «الصوره الکامله الاقتصاد فی المجتمع الاسلامی»، «الخطوط التفصیلیه عن الاقتصاد المجتمع الاسلامی»، «خلافه الانسان و شهاده الانبیاء»، «منابع القدره فی الدوله الاسلامیه»، «البنک فی المجتمع الاسلامی».[21]
مناسبات آیتالله صدر با امام خمینی در نجف
آیتالله صدر بهعنوان یکی از فضلای حوزه نجف، هنگام ورود امام خمینی به عراق در مهر1344/جمادی الاول 1385 در میان استقبال کنندگان از ایشان قرار داشت و در هنگام ورود امام به نجف نیز به ملاقات ایشان شتافت. در هنگام بازدید امام خمینی از آیتالله خویی هم آیتالله صدر در این جلسه حضور داشت و امام برای دیدار با او به منزلش رفت. این دید و بازدیدها چند بار دیگر هم تکرار شد و در هنگام بیماری امام نیز آیتالله صدر از ایشان عیادت کرد.[22]
در خاطرات یاران و شاگردان امام[23] درباره آیتالله صدر مطالب حاکی از ارادت و صمیمیت میان این دو بیشتر از جنبههای انتقادی مطرح شده است. اما با وجود این، چند موضوع موجب برخی سوء تفاهمها و انتقادها از سوی یاران امام خمینی نسبت به آیتالله صدر بود که در ادامه بدان پرداخته خواهد شد.
آیتالله صدر به اهمیت و ضرورت تشکیل یک حکومت اسلامی توانمند، ایمان و اعتقاد داشت؛ حکومتی که بر اساس دستورات آسمانی عمل کند و منعکس کننده ابعاد درخشان اسلام باشد و ثابت نماید که این دین نه فقط قدرت ایجاد یک زندگی انسانی الگو و نمونه را داراست، بلکه تنها نظام توانا برای تحقق این ایده به شمار میرود.[24] آقای دکتر سید صادق طباطبایی در جلد اول خاطرات خود خاطرهای از آیتالله سید محمدباقر صدر نقل میکند که نشان دهنده میزان اهمیت و جایگاه برقراری حکومت اسلامی در نظر ایشان است:
«... من اولین بار فکر تشکیل حکومت اسلامی را در سال 1343 از ایشان شنیده بودم. ایشان حتی معتقد بود، اگر امکانپذیر باشد، حتی باید از جزایری که معمولاً در بعضی نقاط دنیا به فروش میرسند با فراهم کردن امکانات مالی سرزمینی را خرید و یک اجتماعی ولو کوچک و در محدود چند هزار نفری برای تشکیل امت نمونه اسلامی شکل داد. پیام ایشان به امام در پی پیروزی انقلاب اسلامی حاکی از همین امید ایشان به حکومت اسلامی بوده است.»[25]
آیتالله صدر تشکیل حکومت اسلامی را تنها در سایه یک مرجعیت قوی و واحد امکان پذیر میدانست. از اینرو بر این باور بود که مرجعیت بیش از هر چیز به تمرکز نیاز دارد و بایستی تمامی امکانات و توانمندیهای مرتبط با مرجعیت در هر عصری به سوی مرجعیت واحد که او آن را «مرجعیت برتر رشیده و صالحه» مینامید متمرکز و هماهنگ گردد. بر این اساس، پس از درگذشت آیتالله سیدمحسن حکیم که مرجع برتر در آن زمان محسوب میشد و زمینه مرجعیت ایشان فراهم شد او نه تنها بدان تمایلی نشان نداد، بلکه آن را رد و از پذیرش آن امتناع نمود و مرجع اعلم را آیتالله خویی دانسته و به حمایت از وی برخاست.[26]
در آن زمان برخی از شاگردان و مرتبطین امام خمینی بر این موضع پای فشردند که دفاع آیتالله صدر از مرجعیت آیتالله خویی به معنای رد مرجعیت امام خمینی است. آنها چند دلیل هم بر ادعای خود مطرح مینمودند: اول آنکه چرا آیتالله صدر و امام موسی صدر،[27]مرجعیت امام خمینی را مطرح نکردهاند؟ و پس از چندی آیتالله صدر مرجعیت خود را اعلام نموده است؟ دوم اینکه چرا با وجودی که امام خمینی شروع به طرح بحث حکومت اسلامی کرد، آیتالله صدر اقدام به ارائه این مباحث نکرده و همان دروس خود را ادامه داد. [28] آقای دکتر سیدصادق طباطبایی در خاطراتش در این باره میگوید:
«... با آقای صدر این انتقادات را در میان گذاشتم.... در مورد مسئله... ترویج از آیتالله خویی ایشان گفتند اولاً آیا هر طلبهای که وارد حوزه علمیه میشود و شهریه امام زمان(ع) را میگیرد، مگر به این قصد نیست که روزی بتواند خودش استنباط از احکام بکند؟ اگر قصد این را نداشته باشد، شهریهای که میگیرد حرام است. اگر من در این جهت حرکت نکنم اشکال دارد. این چه اتهامی است؟ وانگهی مگر کسی میتواند خودش را مرجع بکند؟ مردم باید به او رجوع بکنند. در ارتباط با آقای خویی اینجور نیست که من اختلاف سلیقه و اختلاف رأی و ذائقه با ایشان نداشته باشم. البته ایشان استاد من بودند و هستند و من احترام فوقالعادهای برای ایشان قائل هستم، اما اینطور نیست که اختلاف مشرب و مذاق فکری نداشته باشم– در این زمینه به مواردی هم اشاره کردند- اما در ارتباط با آیتالله خمینی وقتی ایشان درس ولایت فقیه را شروع کردند و بهصورت جزواتی منتشر شد، دوستان آقای خمینی این جزوهها را در جلسات درس دیگر آقایان و اساتید حوزه بردند، همه به اتفاق نپذیرفتند و رد کردند، فقط من بودم که نه تنها گفتم جزوات را توزیع کنند بین افراد حاضر در درس، بلکه در آن جلسه درسم یک پرانتزی باز کردم و به مبحث ولایت فقیه پرداختم. به این امر اعتقاد هم دارم.
صحبت من با آیتالله صدر تمام شد. فردا بعد از ظهر با امام قرار داشتم رفتم خدمتشان گفتم: آقا! شما وقتی در حضور خودتان اجازه نمیدهید افراد با بیاحترامی از مراجع نام ببرند، چه برسد به اسائه ادب و غیبت که اصلاً تحمل نمیکنید، پس چرا عدهای از کسانی که به شما منتسب هستند، از شاگردان و اطرافیان که فکر و گفتار و اعمال و کردار آنها بهحساب شما گذاشته میشود، به خودشان اجازه میدهند در مورد بعضی از شخصیتهایی که به هر دلیل اختلاف نظر و سلیقه به آنها دارند،... اتهاماتی را مطرح کنند از جمله در مورد آقا سیدمحمدباقر صدر و آقا موسی صدر این مطالب گفته شود؟
پس از آنکه من این حرفها را زدم، امام خیلی متأثر شدند بهحدی که من احساس کردم که نمیبایستی این مطالب را با ایشان در میان میگذاشتم. هیچ پاسخی ندادند. سکوت کردند و یک حالت نگران کنندهای در چهرهشان نمایان شد. اصلاً جلسه آن روز ما ادامه پیدا نکرد، قرار بود مطالبی را بگویند که موکول به فردا شد. من خداحافظی کردم. شب شام منزل یکی از همین دوستان... بودم یک نیمساعتی که گذشت، آقای کروبی شتابان رسید و با یک حالت استفسار به من گفت شما به آقا چه گفتهاید، چیزی به آقا گفتهاید؟ گفتم مگر چه شده؟ گفت بعد از صحبتهای شما، آقا به اندازهای ناراحت بود که برای اولین بار نماز مغرب را در جماعت چهار رکعت خواندند.... امام فردا یا پس فردا در جلسه درس و بحث خود به این امر پرداخته در این زمینه تذکراتی به آقایان داده بودند.»[29]
البته ذکر این نکته ضروری است که بسیاری از مواضع سیاسی آیتالله صدر در این دوره را میبایست متأثر از سیاست حکومت بعث عراق دانست. شاید علت این امر را بتوان در سیاست خشن رژیم بعث از یکسو و سیاست حفظ حوزه از سوی آیات خویی و صدر دانست. به اعتقاد برخی، مشی آیات خویی و صدر در این دوره به گونهای بود که میتوانست در حفظ جان شیعیان حتی کسی چون امام خمینی در برابر رژیم عراق مؤثر باشد.[30] البته گفته شده از سال 1351ش /1392ق به بعد آیتالله صدر با صراحت از مرجعیت امام حمایت و آن را علنی میکرد.[31] این در حالی بود که مرجعیت خود را نیز مطرح کرده بود و تعدادی از شاگردانش از مرجعیت او حمایت کرده و تعدادی از شیعیان نیز به وی روی آورده بودند.[32]
افزون بر آنچه گفته شد باید به این نکته هم اشاره نمود که آیتالله صدر در اواخر دهه چهل و پنجاه شمسی ارتباطات قابل توجهی با روحانیون و چهرههای فرهنگی و سیاسی مخالف رژیم پهلوی از جمله مهندس مهدی بازرگان[33] و نیز ابوالحسن بنی صدر و صادق طباطبایی برقرار کرده بود.[34] بدینسان هر چه مبارزات مردم ایران علیه رژیم پهلوی شدت مییافت ارتباط محمدباقر صدر با امام خمینی و مبارزان مخالف رژیم پهلوی رو به افزایش میگذاشت. بهگونهای که وی در 1 آبان 1356/ 9 ذی القعده 1397 پس از درگذشت آیتالله سیدمصطفی خمینی، برای آگاهی از وضعیت او به بیمارستان رفت و در تشییع جنازه و مجلس ترحیم ایشان شرکت کرد. آیتالله صدر همچنین به احترام فرزند مرحوم امام خمینی دروس خود را تعطیل و مبادرت به برگزاری مجلس ختم برای آیتالله سیدمصطفی خمینی کرد. [35] آیتالله صدر همچنین در ایامی که منزل امام خمینی در محاصره نیروهای بعثی قرار داشت، برای تفقد به منزل امام رفت اما موفق به دیدار با ایشان نشد. افزون بر آنچه گفته شد آیتالله صدر پس از خروج امام از عراق، رفتن امام از نجف را خسارت و زیان بزرگی اعلام نمود.[36]
اگر چه اقدامات آیتالله صدر تا این مقطع از سوی برخی از شاگردان امام با تردید نگریسته میشد اما پس از سفر امام به پاریس و حمایت قاطع آیتالله صدر از انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام به شکل کاملاً آشکاری مورد اجماع همگان قرار گرفت.
آیتالله محمدباقر صدر و مقابله با حزب بعث
دوران حیات سیاسی آیتالله سیدمحمدباقر صدر، مصادف بود با تلاطمهای سیاسی و فرهنگی در عراق. در سال 1968م /1346ش /1387ق حزب بعث با کودتایی در عراق بر سرکار آمد و زمام حکومت را به دست گرفت و از آن پس در راه دینزدایی و نابودی مراکز و پایگاههای مذهبی و حذف ارزشهای اسلامی دست به هر جنایتی زد. حزب بعث به منظور تضعیف مقام مرجعیت شیعه و نابودی حوزههای علمیه بسیارکوشید. حزب بعث برای رسیدن به این مقصود و برای خالی کردن حوزههای علمیه عراق از نیروهای کارآمد و در نتیجه ناتوان ساختن حوزهها از ادامه راه، بسیاری از علما و طلاب علوم دینی را از عراق بیرون راند. از اینرو آیتالله صدر با سخنرانیها و فتاوی شجاعانه و نیز برخی اقدامات عملی کوشید در برابر طرحهای حزب بعث بایستد. بهعنوان نمونه پس از طرح بعثی کردن آموزش و پرورش در دولت عراق که بر اساس آن، تمام دبیران و استادان میبایست به عضویت حزب بعث در میآمدند و متعهد به آموزش افراد میشدند، آیتالله صدر در طی فتوایی پیوستن به حزب بعث، با هر عنوانی را «شرعاً حرام و هرگونه همکاری با آن را به منزله یاری ظالم و کافر و دشمنی با اسلام و مسلمانان» اعلام کرد.[37]
بدینسان آیتالله صدر نخستین مرجعی بود که با صراحت، عضویت در حزب بعث را تحریم نمود. حدود دو سال بعد رژیم بعث عراق از فعالیتهای حزب الدعوه و دیگر گروههای مبارز به وحشت افتاد، بسیاری از مبارزان و مجاهدان را به زندان انداخت و در ماه رجب 1392ق /20 مرداد 1351 آیتالله صدر را که در بیمارستان نجف به علت بیماری تحت مداوا بود را دستگیر و به بیمارستان کوفه منتقل کرد اما به علت اعتراض گسترده علما و مردم ناگزیر شد که وی را آزاد کند. رژیم بعث برای ترساندن آیتالله صدر و در 1394ق /1353ش، پنج تن از شاگردان وی را دستگیر و اعدام نمود.[38]
در اربعین 1397ق /20 بهمن 1355 بهدستور آیتالله صدر، تظاهرات دهها هزار نفری عزاداران حسینی در شهرهای کربلا و نجف، به تظاهراتی بر ضد رژیم بعث تبدیل شد. روز بعد مأموران امنیتی رژیم عراق، تعداد زیادی از تظاهرکنندگان را دستگیر، زندانی و شکنجه نمودند و آیتالله صدر برای دومین بار دستگیر و پس از چند ساعت شکنجه جسمی و روحی آزاد شد.[39]
آیتالله صدر پس از پیروزی انقلاب اسلامی تا شهادت
پیروزی انقلاب اسلامی و مشکلات بزرگی که در اثر این رویداد عظیم گریبانگیر رژیم بعث در داخل عراق میشد، موجی از وحشت و نگرانی در میان سران حزب بعث عراق پدید آورد. برپایی حکومت اسلامی به رهبری یک فقیه در کشور مجاور عراق مسئله سادهای نبود که بتوان به راحتی آن را نادیده گرفت. کمترین تأثیر این رویداد آن بود که میتوانست ایده برپایی حکومت اسلامی در عراق را در اذهان مردم این کشور تقویت کند.
رژیم بعث در قبال انقلاب ایران، سیاستی منافقانه و ریاکارانه در پیش گرفته بود. از یکسو در اقدامی تبلیغاتی و متظاهرانه تلگرام تبریکی توسط صدام حسین به امام خمینی ارسال کرد و در ظاهر به حمایت بسیار محدود از انقلاب ایران پرداخت اما در بُعد عملی این رژیم به گونهای دیگر رفتار کرد و موج تبلیغاتی گستردهای توسط حزب بعث و تشکیلات دولتی علیه انقلاب و رهبران آن به راه انداخت. در این برهه حزب بعث اتهامات گوناگونی را به مسئولان انقلاب ایران نسبت داده و چنین وانمود میکردند که علل و انگیزههای صرفاً مادی و اقتصادی باعث شکلگیری و پیدایش انقلاب ایران شده و این انقلاب، انقلابی با ماهیت فرقهای، آمریکایی و بر ضد منافع ملتهای عرب است.[40]
آنان همچنین دوایر امنیتی را ملزم به تحت نظر قراردادن نیروها و اشخاص اسلامگرایی که گمان میکردند نقش فعال و خطیری در آینده در زمینه برپایی حکومت اسلامی در عراق ایفا خواهند کرد، نمودند. البته دیدگاه رژیم و طرز تفکر و تلاش مستمر آن در جهت برنامهریزی برای مقابله با خیزشهای اسلامی در عراق چیزی نبود که برای شهید صدر پنهان باشد. چنان که خود ایشان میفرمود: «اگر ساکت بنشینم رژیم وجود اسلام را از عراق ریشه کن خواهد کرد.»
موضع گیریهای آیتالله صدر در مبارزه با رژیم بعثی عراق به منظور برپایی انقلاب اسلامی در این کشور با دو مشکل اساسی مواجه بود. اول آنکه شرایط برای ایجاد یک حرکت مردمی همانند آنچه در ایران به وقوع پیوسته بود مهیا نبود و از سوی دیگر مرجعیت شهید صدر نیز در آن مقطع زمانی در میان مردم و شیعیان عراق فراگیر و گسترده نشده بود تا بتواند با تکیه بر آن یک تنه و بدون یاری دیگران از جمله برخی روحانیون و مراجع که ضرورتی به این قبیل تحرکات نمیدیدند دست به حرکتهای انقلابی بزند.[41]
شهید صدر پس از پیروزی انقلاب اسلامی ضمن ارسال پیام تبریک به امام خمینی، آیتالله سید محمود هاشمیشاهرودی[رئیس قوه قضائیه جمهوری اسلامی ایران بین سالهای 1378 تا 1388] را بهعنوان نماینده خود و هماهنگ کننده با رهبری اسلامی به ایران فرستاد. او بر این موضوع تأکید داشت که این مسئله بایستی کاملاً سری عمل شود. هرچند که این موضوع تحقق نیافت و بزودی رژیم بعثی از آن آگاهی یافت و باعث وحشت آنان شد. از این دوره به بعد کنترل و مراقبت از آیتالله محمدباقر صدر شدت یافت. زمان زیادی از سفر آیتالله سیدمحمود شاهرودی به ایران نگذشته بود که رسانههای گروهی جمهوری اسلامی تلگرامی را از امام به آیتالله صدر پخش کردند.
این تلگرام در واقع در واکنش به موضوع مهاجرت آیتالله صدر به ایران به انجام رسیده بود. متن تلگرام چنین بود. «... از قرار مسموع جنابعالی به واسطه بعضی پیش آمدها خیال هجرت از عراق را دارید. اینجانب از این امر نگران هستم. هجرت جنابعالی را از نجف اشرف، مرکز علوم اسلامی صلاح نمیدانم. امید است ان شاءالله رفع نگرانی جنابعالی بشود...» در جوابیه این پیام آیتالله صدر نوشت:
«تلگرام گرانقدر شما را که حاکی از روح پدرانه شما و توجه معنویتان به نجف اشرف بود، دریافت کردم شهر نجف از زمانی که آنجا را ترک کردید، همراه با پیروزیهای بزرگ شما به سر میبرد. من از راهنماییهای ارزنده شما رایحه معنوی بر میگیرم و برای حفظ و صیانت کیان علمی نجف اشرف عمیقاً احساس مسئولیت میکنم. مایلم بههمین مناسبت، سلام میلیونها انسان مؤمن در عراق عزیز ما را به حضورتان ابلاغ کنم. آنان دریافتهاند که نور اسلام- که توسط شما تابش دوباره یافته است – چراغ هدایتگر تمام جهان است و از قدرت معنوی برای نابودکردن استعمارگران کافر و به ویژه آمریکای استعمارگر و آزادسازی جهان از انواع جنایت استعمار و از جمله جنایت اشغال سرزمین مقدس فلسطین برخوردار میباشد. از خداوند سبحان مسئلت میکنیم ما را با دوام وجود گرانقدر شما، بهرهمند سازد...»[42]
در آن مقطع زمانی درباره عزم آیتالله محمدباقر صدر برای هجرت به ایران تردید وجود داشت و حتی در گزارشهایی از اظهار تعجب شهید صدر در انتشار این اخبار صحبت به میان آمده اما با وجود این با انتشار این خبر شیعیان عراق از اقصی نقاط این کشور با سفر به نجف و دیدار با آیتالله صدر از ایشان خواستند که خاک عراق را ترک نگویند.[43]
با استقبالی که شیعیان عراقی از این حرکت نمادین به انجام رساندند، رژیم بعث بیشترین نیروهای امنیتی و حزبی خود را از شهرهای مختلف به سوی نجف گسیل داشت تا در صورت وخامت اوضاع تا حد درگیری مسلحانه بتواند کنترل شهر را از دست ندهد. در چین شرایطی آیتالله محمدباقر صدر نخستین پیام خود را خطاب به مردم عراق صادر کرد در این پیام آمده بود که:
«مایلم به شما ای ملت سرزمین پدریام، تأکید میکنم که من همراه شما در اعماق وجود شما هستم و هرگز شما را در رنجها و محنتهایتان تنها نخواهم گذاشت و خون خود را تا آخرین فطره در راه خدا و بهخاطر شما تقدیم خواهم کرد. و نیز به مسئولان تأکید کنم که این وضعیت سرکوب که به زور آهن و آتش بر عراق تحمیل شده و آنان را از سادهترین حقوق و آزادیهای خود در انجام وظایف دینیشان محروم ساخته، قابل دوام نیست و نمیتوان برای همیشه به زور و سرکوب متوسل شد... من میدانم که بیان این خواستهها برایم گران تمام خواهد شد و چه بسا به قیمت از دست دادن جانم باشد، اما اینها خواستههای یک فرد نیست که با مردن او از بین برود، بلکه احساسات و اراده یک ملت است، و امتی که در عمق وجود آن روح محمد و علی و برگزیدگان خدا و اصحاب پیغمبر حاکم است، هرگز نمیمیرد....».[44]
اولین اقدام در جهت فرونشاندن این نهضت، حصر خانگی آیتالله سیدمحمدباقر صدر بود تا با این کار میان او و سایر دوستداران وی فاصله ایجاد شود. رژیم بعث در ادامه تحرکات خود و پس از محاصره منزل آیتالله صدر جریان آب و برق و تلفن منزل را نیز قطع نمود. این شرایط 15 روز به طول انجامید و در این دوران خانواده آیتالله صدر در گرسنگی و تشنگی روزگار میگذراندند. با انتشار خبر محاصره غذایی منزل شهید صدر در میان مردم، رژیم بعث تحت فشار قرار گرفت. اما نه از ناحیه مرجعیت و حوزه بلکه از سوی جوانان و عامه مردم که با نوشتن شعار بر روی دیوارها و توزیع مخفیانه اعلامیه محاصره غذایی مرجع شیعیان را محکوم میکردند. شرایط سخت حصر خانگی ماهها ادامه یافت و حتی حجتالاسلام سیدمحمود دعایی؛ سفیر ایران در عراق نیز نتوانست دیداری با آیتالله محمدباقر صدر داشته باشد.
در شرایط حصر آیتالله صدر بارها پیامهای انقلابی خود را به گوش مردم عراق میرساند اما با وجود این رژیم بعث با اعزام نمایندگان امنیتی خود کوشش میکرد او را از تصمیم خود در ادامه مبارزه منصرف سازد.[45] دکتر سید صادق طباطبایی درخاطرات خود به نگرانیهایی که امام خمینی نسبت به خطر افتادن جان آیتالله سیدمحمدباقر صدر در عراق داشته اشاره میکند و مینویسد:
«... زمانی که مراودات ایشان با امام و ایران افزایش یافت، خصوصاً بعد از ربودن امام موسی صدر، امام نسبت به بقای ایشان در نجف اظهار نگرانی کردند. به ویژه آنکه در چند مرحله مزاحمتها و حتی بازداشتهای موقتی هم از طرف عمّال رژیم بعثی در عراق در مورد ایشان اعمال شده بود. در زمانی که آخرین بازداشت ایشان- قبل از شهادت- تمام شد و به نجف بازگشتند به توصیه امام مقدمات هجرت ایشان از عراق فراهم گردید. این امر باید بدون اطلاع مقامات عراق صورت میگرفت. مشکل مهاجرت ایشان علاوه بر دست و پاگیر بودن اعضای خانواده به هنگام چنین سفری تحت هیچ عنوان – ولو سفر حج- نمیتوانست بدون قبول خطر باشد. از سوی دیگر دولت عراق نگران اوضاع داخلی خود و قیام شیعیان و عشایر دجله و فرات بود. آن هم تحتتأثیر پیروزی انقلاب اسلامی در ایران.
به هر حال من در آن موقع در وزارت کشور بودم. با کمک برادر مجاهدمان سیدمحمود دعایی که سفارت ایران در بغداد را بعد از انقلاب اداره میکرد، با تماسهای متناسب با مصالح ایشان موفق شدیم گذرنامههای الجزایری برای ایشان تهیه کنیم. این گذرنامهها که ممهور به اجازه اقامت و چند مرحله ورود و خروج به ایران بود با عکسی که از ایشان در لباس محلی عشایری نشان میداد تهیه شد و مقدمات سفر ایشان از طریق کردستان عراق به سرحد ایران توسط آقای دعایی فراهم گشت... از طرف ایران هم با اقدامات حاج احمد آقا و فراهم شدن هلیکوپتر و وسایل انتقال ایشان از مرز به تهران، همه چیز ظاهراً آماده شده بود. در آخرین جلسه هماهنگی اجرایی عملیات انتقال ایشان و خانوادهشان که با آقای دعایی در دفتر کار اینجانب در وزارت کشور تشکیل شد، تمام جوانب کار مورد بررسی قرار گرفت. از کل برنامه سفر جز امام، احمدآقا و آقای دعایی و من، کس دیگری مطلع نبود. البته شهید بهشتی و دوستان نزدیک ایشان ظاهراً از اصل برنامه مطلع بودند ولی در جریان جزئیات و کیفیت عمل قرار نداشتند. از بخت بد، زمانی که آقای دعایی به عراق بازگشت و آماده رفتن به نجف بود، خبر دستگیری ایشان و خواهر علامه و فاضله ایشان شهید بنت الهدی به ما رسید...»[46]
بدینترتیب حزب بعث در 16 فرودین 1359 /19 جمادی الاول 1399 با حمله به منزل ایشان، آیتالله صدر و خواهرشان که در دوران بازداشتهای آیتالله صدر به رهبری نهضت میپرداختند را دستگیر و به بغداد منتقل کرد و سرانجام پس از سه روز، در 19 فرودین 1359 /22 جمادی الاول 1399 هر دو نفر ایشان زیر شدیدترین شکنجههای رژیم بعثی به شهادت رسیدند.[47]
نعمانی از شاگردان آیتالله صدر درباره نحوه شهادت ایشان میگوید: «...آنچه از شاهدان عینی دریافتم، این است که جنایتکار خیره سر صدام تکریتی، خود سید شهید و خواهر گرامیاش را پس از شکنجههای فراوان و با بدترین شیوه به قتل رساند. سید شهید را با بندهای آهنی بسته بودند و صدام جنایت پیشه بر سر و صورت وی میکوبید و میگفته است «تو مزدور ایرانیها هستی و میخواهی برای آنان در عراق انقلاب اسلامی برپا کنی» شهید بنتالهدی[48] با برادر عزیز در یک اتاق بودهاند. شهید بنتالهدی، در گوشه اتاق، به خاطر شکنجههای زیاد و بریدن پستان، بیهوش بوده و هرآنچه در پیراموش میگذشته متوجه نبوده و پس از این مراحل صدام جنایت پیشه، با تیر به زندگی آن دو عزیز خاتمه میدهد.»[49]
نیروهای امنیتی رژیم بعث پس از به شهادت رساندن آیتالله صدر و خواهر ایشان، پیکر شهدا را تحت تدابیر شدید امنیتی، در قبرستان وادیالسلام نجف دفن کردند. سپس اموال شهید صدر را مصادره و منزل او را ویران ساختند و خانواده صدر را نیز به کاظمین انتقال دادند.[50]
پیام امام به مناسبت شهادت آیتالله صدر
امام خمینی بهمناسبت شهادت آیتالله سیدمحمدباقر صدر و خواهرش بنتالهدى در دوم اردیبهشت سال ۱۳۵۹ خطاب به ملت مسلمان ایران و مسلمین جهان پیامی صادر کردند:
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
إنا للَّه و إنا إلیه راجعون
با کمال تأسف حسب گزارش جناب آقاى وزیر خارجه که از منابع متعدده و مقامات کشورهاى اسلامى به دست آورده است و حسب گزارشاتى که از منابع دیگر بهدست آمد، مرحوم آیتاللَّه شهید سیدمحمدباقر صدر و همشیره مکرمه مظلومه او- که از معلمین دانش و اخلاق و مفاخر علم و ادب بود- به دست رژیم منحط بعث عراق با وضع دلخراشى به درجه رفیعه شهادت رسیدهاند. شهادت ارثى است که امثال این شخصیتهاى عزیز از موالیان خود بردهاند؛ و جنایت و ستمکارى نیز ارثى است که امثال این جنایتکاران تاریخ از اسلاف ستم پیشه خود مىبرند. شهادت این بزرگواران که عمرى را به مجاهدت در راه اهداف اسلام گذراندهاند به دست اشخاص جنایتکارى که عمرى به خونخوارى و ستمپیشگى گذراندهاند عجیب نیست؛ عجب آن است که مجاهدان راه حق در بستر بمیرند و ستمگران جنایت پیشه، دست خبیث خود را به خون آنان آغشته نکنند. عجب نیست که مرحوم صدر و همشیره مظلومهاش به شهادت نایل شدند؛ عجب آن است که ملتهاى اسلامى و خصوصاً ملت شریف عراق و عشایر دجله و فرات و جوانان غیور دانشگاهها و سایر جوانان عزیز عراق از کنار این مصایب بزرگ که به اسلام و اهل بیت رسول اللَّه-صلى اللَّه علیه و آله- وارد مىشود بىتفاوت بگذرند و به حزب ملعون بعث فرصت دهند که مفاخر آنان را یکى پس از دیگرى مظلومانه شهید کنند. و عجبتر آنکه ارتش عراق و سایر قواى انتظامى آلت دست این جنایتکاران واقع شوند و در هَدم اسلام و قرآن کریم به آنان کمک کنند. من از رده بالاى قواى انتظامى عراق مأیوس هستم؛ لکن از افسران و درجهداران و سربازان مأیوس نیستم و از آنان چشمداشت آن دارم که یا دلاورانه قیام کنند و اساس ستمکارى را برچینند همان سان که در ایران واقع شد؛ و یا از پادگانها و سربازخانهها فرار کنند و ننگ ستمکارى حزب بعث را تحمل نکنند. من از کارگران و کارمندان دولت غاصب بعث مأیوس نیستم؛ و امیدوارم که با ملت عراق دست به دست هم دهند و این لکه ننگ را از کشور عراق بزدایند. من امیدوارم که خداوند متعال بساط ستمگرى این جنایتکاران را درهم پیچد. اینجانب براى بزرگداشت این شخصیت علمى و مجاهد، که از مفاخر حوزههاى علمیه و از مراجع دینى و متفکران اسلامى بود، از روز چهارشنبه سوم اردیبهشت به مدت سه روز عزاى عمومى اعلام میکنم، و روز پنجشنبه چهارم اردیبهشت را تعطیل عمومى اعلام مىنمایم، و از خداوند متعال خواستار جبران این ضایعه بزرگ و عظمت اسلام و مسلمین مىباشم. و السلام على عباد اللَّه الصالحین».[51]
هرچند رژیم بعث عراق پس از به شهادت رساندن آیتالله صدر و خواهر ایشان، کوشید اخبار این جنایت در هالهای از ابهام قرارگیرد تا شاید این موضوع در افکار عمومی جهان بازتاب شدیدی نیابد اما با وجود این، انتشار این خبر، واکنشهای شدیدی را از سوی بسیاری از شیعیان مخصوصاً در ایران و لبنان نسبت به رژیم بعث برانگیخت.
نتیجهگیری
بیتردید آیتالله سیدمحمدباقر صدر را میتوان یکی از شخصیتهای بیبدیل حوزه علمیه نجف بهشمار آورد. تلاشهای آیتالله صدر در ایجاد تغییرات بنیادی در روش بررسی مسائل فقه و اصول و توجه به «شرایط حاکم و زمان» در استنباط مسائل فقهی یکی از شاخصههای اصلی این عالم بزرگ در جهان تشیع بشمار میآید. دکتر علی شریعتی در این باره مینویسد: «]آیتالله صدر[ نشان داده است که علاوه بر فرهنگ اسلامی، هم فهم زمان ما را دارد و هم درد زمانه ما... حس میکند و هم با «زبان مردم این زمان» حرف میزند و با شیوه کار علمی این عصر نیز آشناست و اینها است آنچه یک «عالم اسلامی» در عصر ما بدان نیازمند است و این است آن «عالم اسلامی» که عصر ما به او احتیاج دارد.»[52]
دغدغهمندی آیتالله صدر درباره لزوم کارآمدسازی حوزههای علمیه و بروزرسانی معارف اسلامی در مواجهه با جریانهای فکری و ایدئولوژیهای مهاجمی که میکوشیدند در شرایط سیاسی اجتماعی خاص عراق بنیانهای اعتقادی شیعیان آن کشور را دگرگون سازند از جمله دلایل شهرت این عالم صاحب نام حوزه نجف به شمار میرفت. اقدامات ایشان در زمینه وحدت رویه در بین شیعیان عراق با حضور در اجتماعاتی چون جماعه العلماء و حزب دعوه الاسلامیه و همچنین بسط فعالیتهای مبارزاتی علیه حزب بعث که با هدف برپایی حکومت اسلامی در عراق با الگوگیری از نهضت امام خمینی در ایران صورت پذیرفت او را به یکی از شخصیتهای بزرگ جهان تشیع بدل ساخته است.
[1] .شهید صادق، شهید صادق اسلامی گیلانی؛ یاران امام به روایت اسناد ساواک، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1382، ص 256-257. همچنین بنگرید به: دو نامه از شهید آیتالله محمدباقر صدر به امام خمینی(ره)، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[2] . استاد علامه محمدتقی جعفری تبریزی؛ یاران امام به روایت اسناد ساواک، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی،1377، ص 48.
[3] .اندیشه سیاسی متفکران مسلمان؛ از سیدمحمدباقر صدر تا راشد الغنوشی، به کوشش علیاکبر علیخانی و همکاران، تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی،1390،ج 18، ص 3؛ نسب آیتالله سید محمدباقر صدر به امام موسی کاظم (ع) باز میگردد. این خاندان از قرنهای پیش به دو شاخه «صدر» و «شرفالدین» تقسیم شده و در ایران، عراق و لبنان زندگی میکنند و علما و فقهای زیادی را به جهان تشیع تقدیم کردهاند.(دایره المعارف انقلاب اسلامی ویژه نوجوانان و جوانان، تهران: انتشارات سوره مهر، 1384، ص 18).
[4] . نعمانی، محمدرضا [از شاگردان شهید محمدباقر صدر]، سالهای رنج؛ خاطرات و ناگفتههایی از زندگی شهید صدر، قم: بوستان کتاب، 1382، ص 21.
[5] . عباسی، علی، «مروری بر زندگانی شهید بزرگ آیتالله سیدمحمدباقر صدر»، پیام حوزه، ش 13، 1376، ص 45. درباره شاگردان مرحوم آیتالله العظمی سید ابوالقاسم خویی و شاگردی شهید آیتالله سید محمدباقر صدر بنگرید به: مروری بر زندگانی سیاسی - اجتماعی آیتالله العظمی سیدابوالقاسم موسوی خویی، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[6] . بشارت، مهدی، اصول و مبانی مکتب سیاسی نجف، تهران: دانشگاه امام صادق(ع)، 1390، ص 182.
[7] . رجبی، محمد حسن، علمای مجاهد، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382، ص 293.
[8] .مهاجرنیا، محسن، مجموعه اندیشه سیاسی متفکران اسلامی؛ فقه سیاسی شیعه، تهران: انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1389، ج 3، ص 275-276.
[9] . همان، ص 268.
[10] .قلیزاده، مصطفی، شهید صدر بر بلندای اندیشه و جهاد، تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، 1372، ص 43-44.
[11] .همان.
[12] .جمشیدی، محمدحسین، سیدمحمدباقر صدر؛ با تکیه بر تأثیرگذاری بر انقلاب اسلامی، تهران: پژوهشکده امام خمینی(س) و انقلاب اسلامی، 1389، ص 170.
[13] .همان.
[14] . گفته میشد که آیتالله صدر با این اقدام، علیه روحانیت و مرجعیت گام برداشته است.
[15] . پیش و پس از انقلاب اسلامی، به کوشش پوریا فرگاهی، تهران: انتشارات کتاب سبز، 1394، ج 1، ص 777-776.
[16] . قلیزاده، مصطفی، شهید صدر بر بلندای اندیشه و جهاد، همان، ص 44-46.
[17] . محمد کاظم موسوی بجنوردی فرزند آیتالله العظمی سیدحسن موسویبجنوردی پس از مهاجرت به ایران، حزب ملل اسلامی را با الگوگیری از حزب الدعوه عراق بنیان نهاد. او پس از دستگیری و در دوران زندان، کتاب اقتصادنا آیتالله سیدمحمدباقر صدر را به فارسی ترجمه کرد. وی در زندان به جهت دانش و اشرافی که نسبت به مسائل اسلامی و سیاسی پیدا کرده بود در مناظرههای سنگین با گروههای مختلف شرکت میکرد و توانست افراد زیادی را از انحراف به مارکسیسم نجات دهد.(حجتالاسلام حاج سید احمد خمینی به روایت اسناد ساواک، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1386، ص 80)
[18] . قلیزاده، همان، ص 46-48.
[19] . همان، ص 74-76.
[20] .مهاجرنیا، محسن، مجموعه اندیشه سیاسی متفکران اسلامی؛ همان، ص 272-273.
[21] . پیش و پس از انقلاب اسلامی، همان، ص 780-781.
[22] . جمشیدی، همان، 458-460؛ قلیزاده، همان، ص 38-39.
[23] . برخی از یاران امام سابقه تلمذ در محضر آیتالله محمدباقر صدر در عراق را نیز داشتهاند.(پایگاههای انقلاب اسلامی، مسجد جامع بازار تهران به روایت اسناد ساواک، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی ،1393، ج دوم، ص 345؛ آیتالله هادی باریکبین به روایت اسناد ساواک، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1396، ص 64).
[24] . نعمانی، همان، ص 180.
[25] . خاطرات سیاسی اجتماعی دکتر صادق طباطبایی، مجموعه یادها – 26، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام خمینی (س)، 1387، ج 1، ص 326.
[26] . جمشیدی، همان، ص 345.
[27] .آیتالله سیدمحمد باقر صدر با دخترعموی خود، فاطمه، خواهر «امام موسی صدر» ازدواج کرده بود و همواره روابط ویژهای با امام موسی صدر داشت. او همچنین پس از ربایش امام موسی صدر رایزنیهایی گوناگونی را از طرق مختلف برای حل مسئله به کار برد اما همه این اقدامات بینتیجه ماند.(شهید صادق، ص 256-257؛ آیتالله شیخ بهاءالدین محلاتی به روایت اسناد ساواک، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی،1390، ج 2، ص 441).
[28] . جمشیدی، همان، ص 347-348.
[29] .خاطرات سیاسی اجتماعی دکتر صادق طباطبایی، همان، ص 108-110.
[30] . جمشیدی، همان، ص 346 – 347.
[31] . همان، ص 357 .
[32] . جمشیدی، همان، ص 358.
[33] . نجاتی، غلامرضا، خاطرات بازرگان، شصت سال خدمت و مقاومت، تهران: مؤسسه خدمات فرهنگی رسا،1377، ج 2، ص 206.
[34] . سیدصادق طباطبایی به لحاظ ارتباط خانوادگی، رفت و آمد زیادی با آیتالله صدر داشت و به واسطه عضویت در اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا پل ارتباطی میان آیتالله صدر و امام سیدموسی صدر با دانشجویان ایرانی مقیم اروپا به حساب میآمد.
[35] .خاطرات سالهای نجف، تهران: مؤسسه تنظیم و نشرآثار امام خمینی، 1392: ، ج 1، ص 228.
[36] . همان ، ص 485. همچنین بنگرید به: دو نامه از شهید آیتالله محمدباقر صدر به امام خمینی(ره)، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[37] . بشارت، مهدی، اصول و مبانی مکتب سیاسی نجف، همان، ص 187.
[38] .ساواک در گزارشی به تاریخ 31 مرداد 1353 که درباره اعتراضات شیعیان عراق به رهبری آیتالله سید محمدباقر صدر علیه رژیم بعث تنظیم یافته است به برهم زدن کلاس درس آیتالله صدر توسط عوامل مربوط به حزب بعث اشاره دارد. در این گزارش تصریح شده است که امام موسوی صدر در حال رایزنی است تا زمینههای مهاجرت آیتالله صدر به لبنان را به انجام برسانند.... ساواک در گزارش دیگری به دستگیری حدود 800 نفر از طرفداران آیتالله صدر در شهریور 1353 اشاره کرده و به این موضوع میپردازد که طرفداران آیتالله صدر در عراق بسیار زیاد هستند.(امام موسی صدر به روایت اسناد ساواک، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1379، ج 2، ص 266 و 282).
[39] . بشارت، همان، ص 187.
[40] . نعمانی، همان، ص 319-320.
[41] . همان، ص 321.
[42] . همان، ص 324.
[43] . همان، ص 327.
[44] . همان، ص 335-337.
[45] . همان، ص 394.
[46] . خاطرات سیاسی اجتماعی دکتر صادق طباطبایی، همان، ص 324-326.
[47] . پیش و پس از انقلاب اسلامی، همان، ص 780؛ ابتکار آیتالله صدر در استفاده از غیر روحانیون تحصیلکرده به عنوان مبلغان مذهبی در میان مسلمانان عراق، نهضت اسلامی معاصر را به وجود آورد. به آیتالله صدر لقب «شهید رابع» (شهید چهارم) داده شده است و در میان روحانیونی که نهضت اسلامی عراق را بینانگذاری و رهبری کردند، آیتالله صدر سرآمد همه به حساب میآید.(شهید صادق، همان، ص 256-257).
[48] . بنتالهدی(آمنه) صدر در سال 1357ق /1316ش در کاظمین به دنیا آمد. او خواندن و نوشتن را از مادرش آموخت و سپس تحصیلات عالی را در ادبیات، اصول، فقه و علم حدیث در نجف اشرف نزد برادرانش سیداسماعیل و سیدمحمدباقر صدر فرا گرفت و با مطالعه در مباحث فقهی، اخلاقی و تفسیر به درجه اجتهاد نائل آمد. او از سن 12 سالگی نویسندگی را با انتشار مجلهای به نام «جامعه» که مجلهای دینی و فرهنگی و مخصوص زنان مسلمان عراق بود، آغاز کرد و سپس در نشریات دیگر به نگارش مقالات مختلف پرداخت. وی همچنین در جهت احیای فرهنگ غنی اسلام شیعی و تربیت دختران و زنان مسلمان، مدارسی تحت عنوان «الزهرا(س)» را در شهرهای بغداد و کاظمین راه اندازی کرد. علاوه بر این با تأسیس مرکز فرهنگی در کاظمین و برگزاری جلسات فرهنگی و مذهبی به ارشاد زنان مسلمان میپرداخت. بنتالهدی صدر در دوره بازداشت آیتالله صدر توسط رژیم بعث، رهبری اعتراضات مردمی را برعهده داشت و بدینسان پس از آخرین بازداشت آیتالله صدر در 16 فرودین 1359 او نیز دستگیر و پس از تحمل شکنجههای شدید، توسط جنایتکاران بعثی به درجه رفیع شهادت نائل آمد. از بنتالهدی صدر آثاری چون «الفضیله تنتصر»، «الخاله الضائعه»، «امرئتان و رجل»، «صراع لقاء فی المستشفی»، «مذکٌرات الحج»، «لیتنی کنت اعلم»، «بطولات المرأه المسلمه»، «کلمه و دعوه»، «الباحثه عن الحقیقه»، «المرأه مع النبی» بهیادگار مانده است.(نوری کیذقانی، سیدمهدی و دیگران، «شهید بنتالهدی صدر، پیشاهنگ زن مسلمان در عرصه بیداری اسلامی؛ شاخصها و چالشها، نشریه مطالعات بیداری اسلامی، زمستان1401، ش26، ص 173؛ شهرابی، فرشته و مهرآئین، غزاله، «شهیده بنتالهدی صدر در عرصه تعلیم و تعلم»، فصلنامه بانوان شیعه، بهار 1384، ش 3، ص 244)
[49] .«مصاحبه با حجتالاسلام و المسلمین شیخ محمدرضا نعمانی»، مجله حوزه، فرودین- تیر 1376، ش 79-80، ص 339 -340.
[50] . جمشیدی، زندگانی سیاسی شهید سیدمحمدباقر صدر، ص 449-450.
[51] .صحیفه امام، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، 1378، ج 12، ص 253 و 254.
[52] .جمشیدی، همان، ص 3-4.
نامه شهید آیتالله سید محمدباقر صدر به امام خمینی پیش از پیروزی انقلاب اسللامی. ص 1
نامه شهید آیتالله سید محمدباقر صدر به امام خمینی پیش از پیروزی انقلاب اسللامی. ص 2
نامه شهید آیتالله سید محمدباقر صدر به امام خمینی پیش از پیروزی انقلاب اسللامی. ص 3
نامه شهید آیتالله سید محمدباقر صدر به امام خمینی پیش از پیروزی انقلاب اسللامی. ص 4
نامه شهید آیتالله سید محمدباقر صدر به امام خمینی پیش از پیروزی انقلاب اسللامی. ص 5
نامه شهید آیتالله سید محمدباقر صدر به امام خمینی پس از پیروزی انقلاب اسللامی. ص 1
نامه شهید آیتالله سید محمدباقر صدر به امام خمینی پس از پیروزی انقلاب اسللامی. ص 2
از راست: ناشناس، علی غروی تبریزی، شهید سید محمدباقر موسوی صدر و امام سید روحالله موسوی مصطفوی خمینی
شهید آیتالله صدر و امام موسی صدر پسر عمو و برادر خانم شهید
شهید آیتالله محمدباقر صدر
شهید آیتالله صدر و مرحوم دکتر سید صادق طباطبایی
شهید سید محمدباقر موسوی صدر در کنار خانواده
شهید آیتالله صدر در حال تدریس
شهید آیتالله صدر در دیدار یکی از دوستداران وی
شهید سید محمدباقر موسوی صدر و محمدجواد مغنیه
شهید آیتالله صدر نفر دوم از سمت راست
از راست: سید عبدالعزیز طباطبایی حکیم، سید محمود هاشمی شاهرودی، سید مرتضی مستجاب الدعواتی، سید محمود خطیب نعمانی، شهید سید محمدباقر موسوی صدر، شهید سید محمد موسوی صدر، سید محمدباقر مهری و محمدرضا نعمانی
شهید صدر و برادر و استادش سید اسماعیل
از راست: سید اسماعیل صدر برادر و استاد شهید صدر، شیخ محمد جواد مغنیّه و شهید صدر. ۱۹۶۴ میلادی
شهید صدر با عدهای از دوستان و شاگردان
شهید آیتالله صدر در حال مباحثه و راهنمایی طلاب
شهید صدر نفر چهارم از سمت راست
شهید آیتالله سید محمدباقر صدر در مراسم تشییع پیکر آیتالله العظمی سید محسن حکیم در نجف
از راست: آیات عظام سید علی حسینی سیستانی، شهید سید محمدباقر صدر، سید جمالالدین خویی و سید صالح خرسان
شهید آیتالله صدر و خواهر مجتهد و شهیدش سیده بنتالهدی
قبر شهید سید محمدباقر موسوی صدر
شهید بنتالهدی صدر، عالم و مجتهدی بود که به همراه برادر مجاهدش شهید آیتالله محمدباقر صدر توسط صدام به شهادت رسید
شهید بنتالهدی صدر
شهید بنتالهدی صدر
شهید مظلوم مجتهده بنتالهدی صدر
مجتهده شهید بنتالهدی صدر
تعداد مشاهده: 4097