امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: به سبب فرود آمدن در منازل و خانه‌های پیشینیان و بریدن و جداشدن از نزدیکترین برادران خود عبرت گیرید. المعجم المفهرس لالفاظ نهج‌البلاغه از کلام 117-2، به نقل از آثارالصادقین، آیت‌الله احسان‌بخش.

قضایایی که در ایام‌الله رخ داده است، برای تاریخ انسان‌ها در طول تاریخ آموزنده و بیدار کننده است. امام خمینی(قدس سره)، صحیفه امام، ج 16، ص 485.

 

مقالات با درج سند

آشنایی گذرا و کوتاه با جمعیت فدائیان اسلام


تاریخ انتشار: 11 مرداد 1403

نشان جمعیت فدائیان اسلام

 مقدمه

پس از تبعید رضاشاه در 25 شهریور 1320 به واسطه فضای باز سیاسی که ایجاد شد مخالفت‌هایی علیه حکومت پهلوی به خصوص از جانب جریان‌های اسلامی مطرح شد. فدائیان اسلام را می‌توان تشکل سیاسی مؤثر در مبارزه با استبداد و استعمار در دوران حکومت پهلوی دانست. این جمعیت تشکیلاتی به رهبری شهید حجت‌الاسلام سید مجتبی نواب صفوی بود که در دهه ۱۳۲۰ در ایران تشکیل شد و در سال‌های ۱۳۲۴ تا ۱۳۳۴ فعال بود. احمد کسروی، عبدالحسین هژیر، علی رزم‌آرا از جمله کسانی بودند که توسط فدائیان اعدام انقلابی شدند. فداییان اسلام از پیشتازان جهاد مسلحانه به شمار می‌آیند و اعضای آن بیشتر از خانواده‌های متدین، کم‌درآمد، بازاریان خرده‌پا و جوانان بودند. از ویژگی‌های مهم این گروه تلاش برای ایجاد حکومت اسلامی بود.

 

زمینه‌های شکل‌گیری جمعیت فداییان اسلام

تحرکات دین ستیزانه رضاشاه و منورالفکران حامی او نظیر محمدعلی فروغی، عبدالحسین تیمورتاش، علی‌اکبر سیاسی و علی دشتی که در چارچوب ترویج اباحی‌گری و لیبرالیسم فرهنگی در ایران فعالیت می‌کردند، در کنار باستان‌گرایانی نظیر ابراهیم پورداوود که سودای احیای زرتشتی‌گری را در سر می‌پروراندند، تشیع ستیزانی نظیر شریعت سنگلجی که با ترویج تفکرات محمد بن عبدالوهاب و دیگر سلفیان نابودی آیین تشیع را پی گرفته بودند و یاوه سرایی‌های احمد کسروی که ادعای آوردن دین جدیدی داشت، عرصه را بر دین‌داران تنگ کرده بود. به شهادت رسیدن حاج آقا نورالله نجفی اصفهانی، شهادت آیت‌الله سید حسن مدرس، کشتار مسجد گوهرشاد، منع حجاب زنان، تلاش برای به تعطیلی کشاندن حوزه علمیه قم، کشتار ایلات و عشایر، غصب املاک مردم و دست درازی به موقوفات بخشی از مصیبت‌هایی بود که بر مردم در دوران ۲۰ ساله حکومت رضاشاه رفت.[1]

رفتن رضا شاه و تلاطمات جنگ جهانی دوم، فضای باز سیاسی اوایل دهه 1320 را ایجاد نمود و فرصتی برای اجتماعات مختلف از جمله فعالین مذهبی فراهم آورد تا به فعالیت‌های دینی سازمان یافته دست بزنند. از یک طرف حوزه علمیه قم به بازسازی خود پرداخت و از طرف دیگر تشکل‌ها و گروه‌های مذهبی نیز فعالیت‌های علمی، آموزشی و فرهنگی خود را آغاز کردند. مبارزه با کسروی، بی‌حجابی، کمونیست‌ها و بهائیان چهار رکن مبارزه با بی‌دینی تلقی می‌شد که در دهه ۱۳۲۰ مطرح بود.[2] به رغم حضور گسترده نیروهای مذهبی در این دوره، جمعیت فدائیان اسلام متفاوت از دیگر گروه‌ها بود. این جمعیت در قالب اسلام سیاسی و به صورت جنبشی عمل‌گرا ظهور یافت و به صورت خیزشی فعّال علیه استعمار و استبداد خودنمایی کرد. این جمعیت در ابتدا برای مقابله با جریان اصلاح‌گری دینی احمد کسروی شکل گرفت و در ادامه به اندیشه حکومت اسلامی رسید. حرکت آن‌ها که ماهیت طلبگی سیاسی داشت در عین وابستگی به حوزه به سمت نوعی استقلال از مرجعیت و بازخوانی آزادانه نصوص اسلامی پیش رفت.[3]

فداییان نام خود را از متن قرآن گرفتند. اصطلاح فدایی به افرادی اشاره دارد که آماده هستند خود را در راه ستمدیدگان فدا کنند. این اصلاح در دوران مشروطه نیز به کار می‌رفت. در آن هنگام عضو یک گروه نظامی انقلابی را که به انجمن‌های سیاسی مشروطه می‌پیوست مجاهد یا فدایی می‌نامیدند. فدائیان حتی اسم خود را نه سازمان، انجمن و حزب که متأثر از فرهنگ غرب بود بلکه جمعیت برگزیدند. در واقع فداییان اسلام زاییده اوضاع سیاسی و اجتماعی معاصر ایران بود که دغدغه اصلی آن افول ارزش‌های اسلامی در برابر ارزش‌های غربی بود.[4]

 

اعلام موجودیت جمعیت فداییان اسلام

پس از ترور احمد کسروی در اوایل اسفند ۱۳۲۴ اعلامیه‌ای با عنوان «دین و انتقام» منتشر شد که در پایین آن عبارت «فداییان اسلام. نواب صفوی» به چشم می‌خورد. این اعلامیه در واقع به معنای اعلام موجودیت جمعیت فداییان اسلام بود. اعلامیه «دین و انتقام» همانند اعلامیه‌های بعدی جمعیت فدائیان اسلام با «هو العزیز» آغاز می‌شود.[5] در بخشی از این اعلامیه آمده است: «ما زند‌ه‌ایم و خدای منتقم، بیدار. خون‌های بیچارگان از سرانگشت خودخواهان شهوتران که هر یک به نام و رنگی، پشت پرده‌های سیاه و سنگرهای ظلم و خیانت و دزدی خزیده‌اند، سالیان درازی است فرو می‌ریزد، و گاه دست انتقام الهی هر یک از اینان را به جای خویش می‌سپارد و دیگر یارانش عبرت نمی‌گیرند.»[6]

شهید سید محمد واحدی درباره تشکیلات جمعیت فدائیان اسلام این گونه می‌نویسد: «جمعیت فدائیان اسلام یک جمعیت بسیار ساده و بی‌آلایش و خالی از شوائب و آلودگی‌های سیاسی روز می‌باشد و هدف و منظور آن مبارزه با مفاسد و منکرات اجتماع می‌باشد و تحت رهبری و هدایت پیشوای خود آقای نواب صفوی معتقدند که تنها مایه سعادت و رستگاری ملک و ملت اجرای دستورات اسلام است و بس.»[7]

 

اعضای جمعیت فداییان اسلام

شهید نواب صفوی همراه با برخی از اعضای جوان و تندرو که در تشکیلاتی مانند «جمعیت مبارزه با بی‌دینی» و «جمعیت هواداران تشیع» عضویت داشتند جمعیت فداییان اسلام را تشکیل داد. ایشان، در سال 1303 در محله خانی آباد تهران، در خانواده‌ای متدین به دنیا آمد. پدرش، سید جواد میرلوحی مردی فاضل و روحانی بود.[8] سید مجتبی هنوز کودک بود که پدرش، به دنبال فرمان رضاشاه مبنی بر ممنوعیت لباس روحانیت، لباس روحانی را رها و به وکالت در عدلیه پرداخت. هنگام اشتغال به همین شغل روزی با علی‌اکبر داور وزیر وقت عدلیه درگیر شد و در نتیجه دستگیر و به سه سال زندان محکوم گردید. وی اندک زمانی پس از آزادی از دنیا رفت و سرپرستی سید مجتبی نُه ساله بر عهده دایی او سید محمود نواب صفوی قرار گرفت. از همین زمان است که احتمالاً برای در امان ماندن مجتبی از تبعات فرزندی یک محکوم، نام خانوادگی مادرش را بر او نهاد و او با عنوان نواب صفوی شهره شد.[9]

از دیدگاه شهید نواب صفوی جمعیت فدائیان اسلام اختصاص به فرد معین نداشت و هر مسلمان صادق فدایی اسلام می‌توانست به عضویت آن درآید. جوانان مذهبی نظیر سید حسین امامی، سید علی‌محمد امامی، سید جعفر امامی، جواد مظفری، علی فدایی را می‌توان از نخستین بنیان‌گذاران جمعیت فدائیان اسلام به شمار آورد. در ادامه نیز حجت‌الاسلام سید عبدالحسین واحدی، حجت‌الاسلام سید محمد واحدی، خلیل طهماسبی، محمدمهدی عبد خدایی، سید هاشم حسینی، مظفرعلی ذوالقدر، علی بهاری، اصغر عمری، احمد تهرانی، سید هادی میرلوحی، مهدی عراقی، امیر عبدالله کرباسچیان، ابوالقاسم رفیعی، ابراهیم صرافان و سید محمدعلی لواسانی به آن‌ها پیوستند.[10]

غیر از تهران و قم، فداییان اسلام میان مردم شهرهایی مانند کاشان، آبادان، ساری و مشهد هواداران بسیاری پیدا کرد. آن‌ها برای سخنرانی و تبلیغ مبانی اسلام از سید مجتبی نواب صفوی و سید عبدالحسین واحدی دعوت می‌کردند و جلسات آنان به شدت تحت نظر حکومت بود. از جمله شهرهای فعال در این زمینه شهر کاشان بود. جمعیت فدائیان اسلام در این شهر به وسیله شیخ غلامرضا گل‌سرخی، محمد رسول‌زاده، حسن سلیمانی و جواد یزدانی در مسجد گذر بابا ولی بنیان نهاده شد.[11]

 

خاستگاه جمعیت فداییان اسلام

نگاهی اجمالی به سابقه خانوادگی اعضای جمعیت حاکی از آن است که این افراد به خانواده‌های مذهبی تعلق داشتند، در سنین جوانی به این جمعیت پیوستند و متعلق به طبقات پایین جامعه و بیشتر در جنوب تهران در محله دولاب یا خانی آباد ساکن بودند.[12] در بررسی اسناد مربوط به فدائیان به مشاغلی نظیر آهن‌ فروشی، چرم‌ فروشی، سقط‌ فروشی، لوازم‌التحریر فروشی، سماور فروشی، نانوایی، بزازی، قهوه‌خانه‌چی، کفاشی، میوه‌‌ فروشی، بار فروشی، چاپخانه‌داری، روضه‌خوانی، روزنامه‌نگاری و مواردی از این قبیل، که اغلب مشاغل سطح پایین بازار تهران بودند، اشاره شده است. سرای امیر، سرای حاج‌ علی تقی، دروازه نو، بازارچه سعادت از جمله مراکز کار آن‌ها معرفی شده است. در یک سند مربوط به فروردین‌ماه 1330 خاطرنشان گردیده است: «مرکز تجمع فدائیان اسلام در بازار چهارسوق بزرگ می‌باشد که برادران امامی نیز در آنجا مغازه سقط ‌فروشی و نانوایی دارند. همچنین در دو قهوه‌خانه سر چهارسوق نیز این عده جمع می‌شوند که حاج زاهدی نام که در سر چهارسوق مغازه سقط ‌فروشی دارد کمک‌های مالی زیادی به این عده می‌کند.»[13]

بازاریان سهم به سزایی در تأمین نیازهای مالی فدائیان داشتند. در گزارشی مربوط به اوایل سال 1333 آمده است: «مخارج جمعیت فدائیان اسلام به وسیله ابراهیم صرافان گیوه ‌فروش... که سمت حسابدار جمعیت را داشته، تأدیه می‌گردد. وجوه عمده‌ای که عائد جمعیت می‌گردید از طرف آقایان حاجی‌احمد آقایی آهن ‌فروش، حاج‌عباس آقای نوشاد بزاز، حاجی علی‌اکبر گرامی چوب ‌‌فروش پرداخته می‌شد.» چنانچه شهید نواب صفوی نیز در بازجویی خود در سال 1334 درخصوص تأمین مالی جمعیت، علاوه بر پرداخت‌های بعضی از مراجع و علما، به کمک‌های تعدادی از بازاریان تهران اشاره کرده است: «از کسانی که بنده همیشه به‌طور مستمر حواله بهشان می‌دادم یک عده آقایان هستند که گمان می‌کنم اکنون در زندان باشند. من‌جمله آقارضا معتمدی پیراهن‌دوز، حاجی قاسم معمار، اکبرآقای بستنی‌ فروش، کربلایی ابراهیم حیدری... عباس‌آقای بقال، مشهدی حسن بقال، مشهدی حسن نانوا، آقانجفی خیاط، حاج‌علی میدونی، حسین طهماسبی شغل کشباف، حسن‌آقای افشار کاسب بازار، جعفری بقال، معصومی آجرفروش، اکبری آهنگر، آقاسیدکاظم بارفروش در میدان سبزی، مشهدی‌علی ورامینی بقال دولاب...»[14]

از لحاظ سنی طیف وسیعی از جمعیت فداییان اسلام را جوانان و نوجوانان تشکیل می‌دادند که از میان شاگردان مدرسه‌ای یا شاگردان کسبه بازار انتخاب می‌شدند. گزارش‌های متعدد از اسناد شهربانی موجود است که جمعیت مزبور به تعلیم جوانان برای انجام ترور مبادرت ورزیده است.[15] این جدول از جمع‌بندی اطلاعات اسناد منتشره درباره آن‌ها استخراج شده است.[16]

 

اسم

محل تولد

سال

شغل

شغل پدر

نواب صفوی

تهران، خانی آباد

1303

دیپلمه- طلبه

روحانی

عبدالحسین واحدی

کرمانشاه

1307

طلبه

روحانی

خلیل طهماسبی

تهران- دولاب

1304

نجار

نظامی

سید محمد واحدی

کرمانشاه

1313

طلبه

روحانی

محمد مهدی عبدخدایی

مشهد

1315

محصل- شاگرد بازاری

روحانی

مظفر علی ذوقدر

زنجان

-

پیشخدمت نواب

کارگر

سید حسین امامی

تهران

1303

پارچه فروش

روحانی

محمدتقی کیانی

تهران

1310

نجار

-

ابوالقاسم رفیعی

تهران

-

آهن فروش در بازار

-

سید هاشم حسینی

تهران

1295

طلبه

-

امیرعبدالله کرباسچیان

تهران

1304

مدیر روزنامه دبیرستان

-

سید هادی میرلوحی

تهران

1308

ناظم مدرسه دبیرستان

-

محمدرضا نیکنام

تهران

-

محصل

-

ابراهیم صرافان

تهران

-

گیوه فروش

-

مهدی عراقی

تهران

1309

راننده

-

سید جعفر امامی

تهران

-

روضه خوان

روحانی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

در جمعیت فداییان اسلام نام هیچ زنی به عنوان عضو برده نشده است و در گزارش‌ها نام زنی که در طول مبارزه در درگیری کشته یا بازداشت شده باشد نیامده است.

 

اندیشه سیاسی فداییان اسلام

مواضع فکری فداییان اسلام در کتاب «راهنمای حقایق» نوشته شهید نواب صفوی (اوایل آذر 1329) بیان شده است.[17] بنا به تصریح اعلامیه، چنان چه تربیت اجتماعی اسلامی در این مملکت می‌بود و به جای یک حکومت فاسدی که منبع جنایات و بدبختی‌های امروز ایران است یک حکومت صالح اسلامی می‌بود معرفت اسلام را در سراسر کشور بسط می‌داد، ایران به گفته بعضی کوته نظران سوئیس آسیا خیر، بلکه با پایه‌های بلند معارف قرآن و اشعه نور دانش محمد و آل محمد بهشت جهان می‌شد.[18]

شعارهای رسمی فدائیان اسلام دو شعار بود 1- همه کارها و همه چیز تنها برای خدا 2- اسلام برتر از همه چیز و هیچ چیز برتر از اسلام نیست.[19] شهید نواب صفوی شدیداً با کمونیست‌ها مخالف بود و در جواب به پیشنهاد همکاری با حزب توده اعلام کرد که من آن گونه که با شاه و مصدق و دیگران در جبهه‌های مختلف می‌جنگنم با کمونیست‌ها نیز سر جنگ دارم.[20] در برنامه حکومتی فداییان اسلام روحانیت به عنوان رکن اولیه و اساسی پس از اصلاحات درونی، وظیفه اصلاح سایر طبقات و نهادها را بر عهده دارد.[21]

شعار اسلام خواهی فداییان اسلام حتی در نمادهایی چون پرچم نمود داشت. پرچم فداییان اسلام یک دست سبز با سه هلال در میان آن که هر هلال منقش به «لا اله الا الله»، «محمد رسول الله» و «علی ولی الله»، در بالای آن، «هو العزیز» و در پایین آن «الاِسلامُ یَعلُو و لایُعلی عَلیهِ» نقش بسته بود.[22]

 

فداییان اسلام و مسئله فلسطین

اسناد و مدارک نشان دهنده جهت‌گیری شهید نواب صفوی در ایجاد ارتباط و ائتلاف با جمعیت‌ها و تشکل‌های هم‌سنخ خود در کشورهای عربی- اسلامی بود. چنان که ارتباط او با ایلات هزاره افغانستان، موضع‌گیری‌ها در برابر مسئله فلسطین و شرکت در کنفرانس نجات فلسطین، ارتباط با جمعیت الهیئات المسلمین، جمعیت الشباب لبنان، جمعیت اخوان المسلمین مصر و جمعیت اخوان المسلمین سوریه در راستای چنین اهدافی بوده است.[23]

در اواخر سال ۱۳۲۶ و اوایل سال ۱۳۲۷ که آخرین گام‌ها برای رسمیت یافتن رژیم صهیونیستی برداشته می‌شد فداییان اسلام کوشش می‌کرد که توجه مسلمانان ایران را به این رویداد جلب کند و حکومت را زیر فشار قرار دهد تا سیاست مناسب‌تری در قبال این مسئله اتخاذ کند.[24] آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی به مناسبت حمایت از مردم مظلوم فلسطین، تظاهراتی در مسجد سلطانی (امام خمینی فعلی) بر پا کرد. شهید نواب صفوی در 21 دی 1326 با حضور در مسجد سلطانی سخنرانی مهیجی درباره فلسطین ایراد کرد و مردم را به پشتیبانی از ملت مظلوم فلسطین فراخواند. در مدت کمی، پنج هزار نفر از جوانان برای جنگیدن در فلسطین ثبت نام کردند. وی با نخست وزیر وقت ابراهیم حکیمی دیدار کرد و خواهان فراهم آوردن امکان اعزام داوطلبان به فلسطین شد. قرار شد در مناطق فلسطین بروند و آنجا تمرین کنند برای میدان جنگ، ولی نهایت امر این شد که دولت ایران اجازه حرکت نداد و این اقدامات به جایی نرسید.[25] شهید نواب صفوی با موضع‌گیری بسیار تندی در ۶ خرداد ۱۳۲۷ در مدرسه فیضیه قم از بی‌غیرتی ملت و دولت به شدت انتقاد کرد که «با این که می‌بینند یک ملت یهود به سر مسلمین چه می‌آورند ساکت و صامت و بدون اقدام مانده، حس غیرت و شرافت از میان ما رفته است...»[26]

هم زمان با کودتای 28 مرداد سال 1332 شهید نواب صفوی در ایران نبود. رهبر فداییان اسلام برای شرکت در اجلاس مؤتمر اسلامی به فلسطین رفت و در کنفرانس بین‌الملل اسلامی حضور یافت. شهید نواب صفوی با نطق‌های آتشین خود به زبان عربی فریاد بیدار باش مسلمین جهان را سر داد و خطاب به سران کشورهای اسلامی گفت: «وقت خوردن و خوابیدن به سر رسیده و باید برای اخراج بیگانگان از سرزمین‌های اسلامی و برای نجات روح و فکر جوانان مسلمان و نسل‌های آینده مسلمین از فرهنگ بیگانه، فداکاری و جانبازی کرد، باید قیام کرد و باید جنگید تا کیان و عظمت از دست رفته را مجدداً باز یافت.»[27]

 

مبانی معرفت‌شناسی فدائیان اسلام

فدائیان تنها منبع معتبر کسب معرفت را شریعت می‌پنداشتند. از این جهت بر اجرای احکام و قانون مجازات اسلامی بدون توجه به مقتضیات زمانی و مکانی و پیچیدگی‌های زندگی اصرار می‌ورزیدند. به این دلیل تلاش اولیه فدائیان صرف اسلامی کردن رفتار دستگاه شاهنشاهی پهلوی بود و چون به موفقیت نرسیدند به مقابله با رژیم از طریق ترور روی آوردند. از نظر دکتر حمید عنایت برداشت فدائیان از آیات قرآن به دیدگاه رشید رضا نزدیک‌تر است. فداییان در اشاره به مجرمان بارها از اصطلاح فساد فی الارض استفاده می‌کردند.[28]

 

مبانی انسان شناسی

فداییان برنامه‌ای تحت عنوان پیشنهاد ۴ ماده‌ای را در اولین روزهای حکومت مصدق به وی ارائه می‌دهند:

 1- حجاب در سرتاسر کشور اجباری شود؛ 2- بانوانی که در ادارات مشغول کارند اخراج شوند؛ 3- مشروبات الکلی در سرتاسر کشور ممنوع شود؛ 4- کارمندان ادارات موظف باشند که ظهر دست از کار بکشند و نماز جماعت در اداره به پا دارند. دولت دکتر محمد مصدق به این پیشنهادها پاسخ رد داد. از این نظر فداییان مصدق را به عدم اعتقاد به اسلام متهم کردند.[29]

نوع رفتار سیاسی فدائیان اسلام را می‌توان نوعی سیاست بر مبنای فقه دانست. به عقیده آن‌ها دین اسلام برای تمام شئون زندگی اجتماعی انسان برنامه مقرر کرده است و از این رو در امور سیاسی هم می‌بایست برای انسان برنامه تعیین شده باشد. فداییان با این که در اعلامیه‌های خود بارها شاه و دیگر متولیان امور را غاصب و خائن قلمداد می‌کردند مخالفتی با اساس نظام سلطنتی نداشتند. شاه مطلوب از نظر آن‌ها کسی بود که عاری از همه تجملات دست و پاگیر به مثابه پدر یک خانواده، مجری قوانین اسلام و شیعه و پیشگام در انجام شعائر و مظاهر دینی باشد. به گفته آبراهامیان، فداییان اسلام برای مبارزه با تمام اشکال بی‌دینی ایجاد شده بود.[30]

 

مبانی ترورهای فدائیان اسلام

فداییان اسلام طی کمتر از ۱۰ سال فعالیت به جان یک محقق و نویسنده که تمام تلاشش را علیه شیعه بسیج کرده بود و در آخر هم ادعای دین جدید و پیامبری نمود (احمد کسروی)، سه نخست وزیر (هژیر، رزم‌آرا و علاء) و یک معاون نخست وزیر (حسین فاطمی) سوء قصد کردند. مبانی اندیشه این ترورها این گونه توجیه می‌شد که آن‌ها معتقد بودند از دیرباز به مال و جان و ناموس و دین مسلمانان از طرف کفار و اجانب هجوم شده است.[31] فدائیان اسلام افراد ترور شده را خائن به اسلام، تشییع و کشور می‌دانستند و برای قتل آنان یا اجازه شرعی از برخی علماء دریافت می‌کردند و یا بر اساس عمومات احکام شرعی عمل می‌کردند.

 

ترور احمد کسروی

انتشار کتاب‌های احمد کسروی خصوصاً کتاب شیعه‌گری که اعتقادات شیعه را به تحقیر و تمسخر کشیده بود، موجی از نگرانی در میان حوزه‌های علمیه و مردم به وجود آورد. سید مجتبی بعد از خواندن کتاب شیعه‌گری، آن را به دو تن از علمای هم‌عصر خود، شیخ عبدالحسین امینی نجفی(صاحب کتاب الغدیر) و آیت‌الله سید حسین طباطبایی قمی(مرجع تقلید) نشان داد و آنان، نویسنده کتاب را مرتد دانستند.[32] شهید نواب صفوی در نجف با در دست داشتن فتوای قتل کسروی و با جلب یاری چند تن از علما که هزینه سفر او را پرداختند عازم ایران گردید. شهید نواب صفوی نخست در آبادان بر ضد آموزه‌های کسروی سخنرانی کرد، سپس به تهران رفت و چندین جلسه به گفتگو و مناظره با کسروی پرداخت. این مناظرات به نتیجه نرسید و ایشان از اصلاح کسروی ناامید شد و در صدد قتل او برآمد. شیخ محمدحسن طالقانی از علمای تهران چهارصد تومان در اختیار ایشان نهاد. با این پول سلاحی تهیه شد و شهید نواب صفوی با دستیاری دوستی به نام خورشیدی، در 8 اردیبهشت 1324 عازم اعدام کسروی شد.[33]

روز 24 اردیبهشت ۱۳۲۴ هنگامی که کسروی از منزل خارج می‌شد، شهید نواب صفوی به سویش اسلحه کشید؛ ولی فشنگ در لوله تفنگ‌، گیر کرد. مأموران انتظامی کسروی را به بیمارستان رساندند و ایشان را به زندان منتقل کردند. بعد از مدتی، ایشان با حمایت مردم و علمای مذهبی آزاد شد.[34] در پایان همان سال نقشه قتل کسروی دوباره طرح شد و روز 20 اسفند ۱۳۲۴ سید حسین امامی، کسروی و منشی او (حدادپور) را در شعبه ۷ بازپرسی کاخ دادگستری، از پا درآورد. شهید نواب صفوی نیز، به مشهد عزیمت کرد و فعالیت مأموران برای دستگیری او بی‌نتیجه ماند.[35]

 

ترور عبدالحسین هژیر 

شاه اعلام کرد انتخابات دوره شانزدهم مجلس آزاد خواهد بود؛ اما هژیر که در سمت وزیر دربار فعالیت می‌کرد، در صدد بود از ورود مخالفان به مجلس جلوگیری کند. انتخابات مجلس برگزار شد و افراد مورد نظر دربار با تقلب، اکثریت آرا را کسب کردند. فدائیان به این نتیجه رسیدند که عامل این‌گونه اعمال باید از سر راه برداشته شود. از این رو هژیر در ۱۳ آبان ۱۳۲۸ توسط سید حسین امامی در مسجد سپهسالار کشته شد. با مرگ هژیر، رژیم پس از چند روز انتخابات تهران را ابطال کرد.[36] بعد از دستگیری امامی، وی بلافاصله به این اقدام اعتراف کرد و گفت چون زنده ماندن هژیر را به زیان مملکت می‌دانسته، اقدام به ترور او کرده است. دادگاه نظامى، روز 14 آبان، امامى را به اعدام محکوم کرد و او حتى تجدیدنظر هم نخواست و در پایین پرونده خود نوشت: «من آماده کشته شدن بوده و در انتظار شهادتم.»[37] سید حسین امامی روز 18 آبان 1328 اعدام شد.

 

ترور سپهبد حاجعلی رزم‌آرا

در حالی که تلاش اقلیت مجلس و آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی برای ملی کردن صنعت نفت ادامه داشت رزم‌آرا نخست وزیر شد. وی در صدد بود تا از ملی شدن صنعت نفت جلوگیری کند. مخالفت رزم‌آرا مانع بزرگ تلقی می‌شد، از این رو جبهه ملی سراغ شهید نواب صفوی رفت و از ایشان خواست با یک اقدام انقلابی رزم آرا را از میان بردارد، ایشان به شرط اجرای احکام اسلامی آن را پذیرفت. خلیل طهماسبی از اعضای فدائیان با آیت‌الله کاشانی تماس گرفت و حکم قتل رزم‌آرا را سؤال کرد. آیت‌الله کاشانی، رزم‌آرا را مفسد و قتل وی را لازم دانست.[38] طهماسبی با کسب مجوز شرعی در 16 اسفند 1329 رزم‌آرا را به قتل رساند. خلیل طهماسبی پس از دستگیری طی سخنرانی چنین گفت: «من چون تشخیص دادم رزم‌آرا مردی خائن و وطن‌فروش است درصدد برآمدم تا شرش را از سر یک عده مسلمان کوتاه کنم... و شما آقایان بدانید که این عمل را بنده کرده‌ام و همین عمل که رزم‌آرا را کشتم قصد من جز برای خدا و تشخیص برای خدا چیز دیگری نبود.»[39] در مرداد ماه سال 1329 مجلس هفدهم، طرح سه فوریتی آزادی خلیل طهماسبی را تصویب کرد. در پی تصویب این طرح در مجلس سنا، خلیل طهماسبی 24 آبان ماه 1331 از زندان آزاد شد.[40]

 

ترور ناکام سید حسین فاطمی

حکومت حسین علاء در اردیبهشت 1330 سقوط کرد و دکتر محمد مصدق جانشین علاء شد. فدائیان که دولت مصدق را حاصل زحمات خود می‌دانستند انتظار داشتند یاران آن‌ها را از زندان آزاد کند و به اجرای احکام اسلامی بپردازد، اما پیگیری‌های شهربانی نشان داد که دولت جدید نیز با جدیت به دنبال دستگیری ایشان است. دولت مصدق پس از مدتی شهید نواب صفوی را دستگیر کرد که باعث اوج گرفتن اختلافات شد. تلاش‌ها برای آزادی زندانیان به جایی نرسید، فدائیان به این نتیجه رسیدند که دکتر حسین فاطمی ریشه فساد جبهه ملی است.[41] برای ترور فاطمی، محمد مهدی عبدخدایی پانزده ساله انتخاب شد. در 25 بهمن 1330 حسین فاطمی در حالی که به مناسبت سالگرد قتل محمد مسعود (روزنامه‌نگار) بر سر مزار وی مشغول سخنرانی بود، توسط عبدخدایی مضروب شد؛[42] اما فاطمی زخمی شد و پس از مدتی بهبود یافت. مصدق پس از مدتی برای کاهش فشارها تصمیم گرفت ایشان را آزاد کند، شهید نواب صفوی نیز پس از آزادی تا کودتای ۲۸ مرداد یک دوره سکوت را پشت سر گذاشت و عمدتاً به کارهای تبلیغی و مذهبی مشغول بود.[43]

 

ترور ناکام حسین علاء

پیمان بغداد در سال ۱۹۵۵م(1334ش) با تشویق آمریکا و انگلیس، بین عراق و ترکیه منعقد گردید. هدف از این پیمان، ایجاد یک سیستم دفاعی در مقابل شوروی بود. انگلستان، پاکستان و ایران در همان سال به پیمان بغداد پیوستند. آمریکا نیز به عنوان عضو ناظر در اجلاسیه‌های این سازمان شرکت می‌کرد. فدائیان با عضویت ایران در این سازمان مخالفت کردند و هنگامی که با بی‌اعتنایی دولت مواجه شدند، تصمیم گرفتند نخست وزیر، حسین علاء را از میان بردارند. شهید نواب صفوی معتقد بود قبول این پیمان به معنی رواج فرهنگ آمریکایی در کشور اسلامی ایران است، و این عمل محاربه با خدا و اسلام است، علاء چون در نوک پیکان تهاجم به اسلام و قرآن و ملت مسلمان ایران قرار گرفته است مهدورالدم است.[44]

فدائیان اسلام حسین علاء را در آستانه سفر به بغداد، در ۲۵ آبان ۱۳۳۴ توسط مظفر ذوالقدر ترور کرد. اما علاء جان به در برد و ذوالقدر دستگیر شد. به دنبال این ماجرا، در آذر همان سال شهید نواب صفوی به همراه چند تن از اعضای اصلی فدائیان دستگیر و در دادگاه نظامی به اعدام محکوم شدند.[45]

 

ارتباط فدائیان اسلام با علما، مراجع دینی، مساجد و هیئت‌های مذهبی

کادرهای اصلی فدائیان اسلام، طلبه بودند. آن‌ها مورد حمایت برخی مراجع قم از جمله آیت‌الله محمدتقی خوانساری و آیت‌الله سید صدرالدین صدر بودند. آیت‌الله سید حسین بروجردی در ابتدا به حمایت از فدائیان پرداخت، اما از ۱۳۲۹ به بعد به فدائیان بدبین شد و فدائیان نیز با ایشان از در اختلاف درآمدند. پس از سخنان آیت‌الله بروجردی علیه فدائیان در ابتدای درس خارج خود در خرداد ۱۳۲۹، در ۱۴ خرداد همان سال، گروهی از طلاب طرفدار آیت‌الله، با طلاب طرفدار فدائیان در مدرسه فیضیه درگیرشدند، و در نتیجه سید عبدالحسین واحدی، سیدهاشم حسینی، شیخ فضل‌الله محلاتی، و تعدادی دیگر از طلاب طرفدار فدائیان، مجروح شدند. این ماجرا باعث شد نفوذ فدائیان در قم کاسته شود.[46]

هیأت‌ها، مجالس مذهبی و مساجد عمده‌ترین پایگاه‌های فداییان به شمار می‌آمد. معمولاً تجمعات آن‌ها با عنوان مراسم‌های عزاداری و سوگواری برگزار می‌شد. این مجالس در ماه‌های محرم، صفر و رمضان، به طور گسترده‌ای تشکیل می‌گردید. بعد از کودتای 28 مرداد 1332 که سلطه امنیتی دولت بر احزاب و گروه‌ها شدت یافت، فدائیان در قالب جلسات هیأت‌های مذهبی مبارزات خود را تداوم بخشیدند. براساس منابع، برخی از این هیأت‌ها عبارت بودند از: هیأت جوانان بنی‌فاطمه، ایرانی‌های مقیم مرکز، عزاداران حسینی، کارگران کفاش میدان دروازه دولاب، کارگران صنف سراج، شاه نجف، ساوه‌ای‌های مقیم تهران.[47]

موضوع ترور کسروی نیز با تصویب سران همین هیأت‌ها به نام «هیأت مروجین مذهب جعفری» اجرا گردید. «هیأت مروجین مذهب جعفری» تا سال‌های پایانی فعالیت جمعیت فدائیان اسلام، از کانون‌های اصلی فدائیان تلقی می‌شد؛ چنان‌که در دو گزارش از شهربانی درباره فعالیت‌های این هیأت در 24 دی‌ماه 1330 آمده است: «سیدجعفر امامی برادر سیدحسین امامی و از فعالان جمعیت فدائیان اسلام، که پس از دستگیری شهید نواب صفوی و یارانش به اتهام ترور رزم‌آرا به مشهد متواری شده بود، به تهران برگشته و سعی دارد از طریق تقویت این هیأت برای آزادی‌ نواب و یارانش فعالیت نماید.» در ادامه گزارش خاطرنشان گردیده: «نامبرده خود ریاست هیأت مذکور را به عهده گرفته و محل استقرار و فعالیت‌هایش را نیز در مسجد لرزاده واقع در خیابان خراسان قرار داده است. او قصد دارد بعد از تقویت و گسترش هیأت خود، با جمعیت فدائیان اسلام ائتلاف کند.»

همچنین در بسیاری از اسناد و گزارش‌های امنیتی از سخنرانی‌های شهید نواب صفوی، واحدی و عده‌ای دیگر از اعضای فدائیان، از مساجد و جلسات مذهبی سیار منازل به‌عنوان محل تجمعات آنان یاد شده است. به‌ طور نمونه در گزارشی به تاریخ 19 /1 /1331 خاطرنشان گردیده است که فدائیان: «در روزهای جمعه جلساتی دارند که به نام جمعیت مسلمین تشکیل می‌شود. گزارش دیگر حاکی است فدائیان «به عنوان تشکیل مجالس قرائت قرآن... نقشه‌های لازمه را طرح خواهند نمود.»[48] از جمله مساجدی که فدائیان در آنجا جمع می‌شدند می‌توان به مسجد فخرالدوله در خیابان فخرآباد، مسجد فخریه در خیابان ولی‌عصر کنونی، مسجد جامع و مسجد محمودیه اشاره کرد.

 

برخی دیدگاه‌های فدائیان اسلام


    اسلامی بودن سرزمین ایران و لزوم اجرای احکام اسلام.
    مدیریت خانه برای زنان، نه روبرو شدن آنان در کوچه و بازار و خیابان و سایر اماکن عمومی که باعث برانگیخته شدن غرایز می‌گردد.
    اداره مدارس دختران باید به عهده زنان باشد و دخالت مرد در اداره مدرسه دختران باید از بین برود.
    مبارزه با مصرف مشروبات الکلی، دخانیات و تریاک.
    سینماها و نمایش‌خانه‌ها بایستی برچیده شوند و عاملین آن‌ها طبق قانون مقدس اسلام باید به مجازات رسند. چنانچه استفاده از سینما لازم شود، تاریخ اسلام و ایران و مطالب مفیدی از قبیل درس‌های طبی، کشاورزی، صنعتی، تحت نظر اساتید پاک و مسلمان و بی‌غرض به نمایش گذارده شود.
    رشوه، ارتشاء و رباخواری باید طبق دستور اسلام مجازات شود.
    حقوق شرعیه، تحت نظر معتمدان پاک تهیه شود و مبلغی را به منظور تبلیغ دین به کار گیرند.
    دادگستری بایستی احکام اسلام و قانون مجازات اسلامی را اجرا نماید. برای قضاوت، روحانیت و فقهای پاک و مطلع را برای این منظور تربیت نمایند تا آنان به رسیدگی امور قضایی بپردازند.
    دانشگاه‌ها باید با روش صحیح دوره‌های نهایی مانند دکتری با اجتهاد و استنباط به اتمام رسد. بدین ترتیب استادانی تربیت شوند که فرزندان اسلام از دانشگاه‌های اروپایی و آمریکا بی‌نیاز شوند.
    وزارت دادگستری و تمام ادارات باید مساجدی بنا شود تا در آنجا نماز جماعت اقامه شود و پرچم سبز «لا اله ‌الا الله محمد رسول‌الله، علی ولی‌الله» اضافه بر پرچم ایران نصب گردد.[49]

 

طرح ایده حکومت اسلامی

جمعیت فدائیان اسلام در عرصه نظر با طرح ایده حکومت اسلامی شناخته می‌شود؛ ایده‌ای که مشروح آن در سال ۱۳۲۹ توسط شهید نواب صفوی، در مجموعه‌ای به نام راهنمای حقایق آمده است. این کتاب گرچه مانیفست فدائیان محسوب می‌شود اما فاقد ظرافت‌های نظری است؛ کتاب مذکور مشتمل بر سه بخش است.[50] بخش نخست به توضیح دلایل مشکلات ایران و جهان اشاره دارد که مهم‌ترین آن‌ها را چنین برمی‌شمارد: گسستن ریشه‌های نورانی ایمان به حقایق و انحراف بشر از مسیر دین فطری اسلام، اجرا نشدن احکام اسلام و قانون مجازات، مفاسد فرهنگی، عریانی و عدم حجاب زنان، استفاده از مشروبات الکلی، استعمال مواد مخدر، قماربازی، سینما‌ها، نمایش‌خانه‌ها، رمان‌ها، تصانیف و اشعار موهم و شهوت‌انگیز و جنایت‌آموز، موسیقی و نغمه‌های غیر‌مشروع، دروغ و چاپلوسی و مداحی‌های فضیلت‌کش رادیو و جراید، فقر عمومی‌ و بیکاری و کثرت بیچارگان و سرگردانان، فحشا و امور منافی اخلاق و عفت، رشوه‌خواری گسترده و رباخواری عمومی و بانکی، بی‌اعتمادی فراگیر در میان اقشار ملت و حکومت نسبت به یکدیگر.[51]

در بخش دیگر کتاب برنامه‌هایی برای وزارتخانه‌های دولتی ارائه می‌شود. در مورد وزارت کشور به اموری چون برگزاری نماز جمعه و جماعت در سراسر کشور تأکید شده است. از دیگر وظایف این وزارتخانه در راستای رفع فساد، و هم چنین جدا‌سازی زنان و مردان در اماکن عمومی است. در خصوص وزارت دادگستری، بر اجرای احکام اسلامی و قانون مجازات‌های اسلامی تصریح شده است. وزارت دربار نیز وظیفه جلوگیری از چاپلوسی و تملق را دارد. علاوه بر این برای وزارت بهداری لزوم ترمیم اساس طب با توجه به معارف و احکام نورانی اسلام و احیای طب سنتی مطرح شده است. پیشنهاد اصلاحی این کتاب برای وزارت دارایی نیز ضرب سکه به نام امام زمان (عج) است. فدائیان در یک نگاه کلی، اساساً به علم اقتصاد اعتقادی نداشتند و بر آن بودند که «علم اقتصاد چیزی جز حقه‌بازی و مردم فریبی نیست.» همه وزارتخانه‌ها باید پرچم سبز لا اله الا الله، محمد رسول‌الله، علی ولی‌الله را در کنار پرچم ملی قرار دهند و در اوقات نماز در تمامی ‌مراکز دولتی، صدای اذان طنین‌انداز شود.[52]

بخش سوم کتاب، به دیدگاه‌های فدائیان اسلام در مورد مشروطه و نهادهای سیاسی موجود اختصاص دارد. در این بخش به انحراف‌هایی که در مشروطیت ایجاد شد، اشاره می‌شود که مهم‌ترین آن‌ها، «ریختن خون پاک عزیز‌ترین پیشوای روحانی، شیخ فضل‌الله نوری» بود. در کل، مطالعه این قسمت از کتاب حکایت از آن دارد که فداییان اسلام نه تنها اساس مشروطه را زیر سؤال می‌برند، بلکه آثار و پیامدهای آن را هم منفی می‌دانند.[53]

 

ضعف سازمان‌دهی

عدم برخورداری از اساسنامه و مرامنامه مدون، جمعیت فدائیان اسلام را در عرصه سازمانی به شدت آسیب‌پذیر می‌نمود. فدائیان اسلام در حقیقت چیزی به نام تشکیلات نداشت و به صورت گروهی و هیأتی که ترکیب اجرایی آن همواره حالتی سیال داشت اداره می‌شد. لذا هیچ کس حتی رهبران این جنبش نمی‌توانستند ارزیابی واقع بینانه‌ای از میزان توانمندی جمعیت و حتی تعداد اعضای رسمی و سازمانی خود ارائه دهند. این امر مانع ارتباط مؤثر و مداوم فدائیان اسلام با جنبش‌های هم عصرشان، از قبیل اخوان المسلمین می‌شد و آن را در سطح مبادله، ترجمه و انتشار آثار و نظریات رهبران و رایزنی‌های ناپایدار خلاصه می‌نمود. هرگاه افرادی از نقاط مختلف کشور برای عضویت در این جمعیت تلاش می‌کردند، پاسخ شهید نواب صفوی چنین بود فدائیان اسلام دفتر ندارد، اسم نویس هم ندارد، هر مسلمان حقیقی که حاضر به همکاری باشد عضو فدائیان اسلام است.[54]

بنابراین نیروهایی که عضو جمعیت محسوب می‌شدند، اغلب مجذوب خصائل کاریزماتیک شهید نواب صفوی بودند. این عدم سازماندهی، آموزش و تربیت سیاسی- فکری و دینی هوادران و اعضا آن را همواره در آستانه فروپاشی قرار می‌داد، زیرا عدم رشد فکری و بلوغ سیاسی لازم که از خصوصیات مهم مبارزات سازمان یافته است، در این حوزه دیده نمی‌شد.[55] از آن جا که مجموعه اعضای گردانندگان فدائیان اسلام با هم تعاملات فکری- سازمانی و سیاسی نداشتند، اغلب در تحلیل شرایط پیچیده اجتماعی -سیاسی زمان و جایگاه این جمعیت دچار اشتباه می‌شدند و این ویژگی سوء استفاده ابزاری از اعضای این جمعیت را به وسیله جریان‌ها و گروه‌های رقیب فراهم می‌ساخت و آنان را به عرصه تناقضات فکری و عملی و پارادوکس‌های منطقی وارد می‌کرد، که از آن نمونه می‌توان به تعاملات با جبهه ملی، ملی شدن صنعت نفت و تلاش شهید نواب صفوی برای نمایندگی مجلس در سال‌های پس از کودتای 28 مرداد اشاره کرد.[56]

 

عدم انسجام و مشارکت با دیگر گروه‌ها

عدم اتحاد با دیگر گروه‌های مخالف رژیم پهلوی آن‌ها را در انزوا قرار داد. به جهت عدم برخورداری فدائیان اسلام از چنین امتیاز یا امکانی، آنان هرگاه در کانون توجه ملی قرار می‌گرفتند ناچار بودند ذیل حمایت رهبران دینی و ملی قرار گیرند تا از فشار و اختناق مقامات حکومت در امان بمانند. عدم سیطره سیاسی و فکری شهید نواب صفوی بر نیروهای بلندپایه فدائیان اسلام مانند عبدالحسین واحدی که خود را هم‌طراز شهید نواب صفوی و گاه بالاتر از آن می‌یافت، از فقدان انسجام سازمانی و ضعف رهبری این جمعیت حکایت داشت. وی اغلب بدون رضایت و حتی اطلاع شهید نواب صفوی به یک رشته اقدامات (از قبیل برخی فرمان‌های ترور) دست می‌زد که عمدتاً مورد تأیید رهبر فدائیان نبود. استمرار این حالت سرانجام بر شکاف و حتی انشعاب در این جمعیت منتهی گردید.[57]

 

ضعف در ساختار

عدم کادر سازی و آموزش نیروها در هر جنبش مبارزاتی سبب می‌شود تا آن جنبش صرفاً به جمعی از نخبگان رهبری کننده متکی باشد. جنبش فدائیان اسلام نیز با توجه به ضعف‌های سازمانی و مدیریتی، از این امر مستثنی نبود و از همین رو با دستگیری یا شهادت کادر رهبری، این جمعیت از زایش و تکاپو بازماند و به سوی انهدام گرایید، به گونه‌ای که هیچ کس نتوانست بر جایگاه رهبری آن‌ها تکیه بزند.[58]

 

شهادت رهبر و اعضای برجسته جمعیت فداییان اسلام

در سال 1334 مسئله پیوستن ایران به پیمان سنتو پیش آمد. از این رو شهید نواب صفوی، اعلامیه‌ای صادر کرد و طی آن نوشت که مصلحت مسلمین دنیا پیوستن و تمایل به هیچ یک از دو بلوک نظامی جهان و پیمان‌های دفاعی نیست، باید برای حفظ تعادل نیروهای دنیا و استقرار صلح و امنیت، اتحادیه دفاعی و نظامی مستقلی تشکیل دهند.[59] همچنین از طریق تیمور بختیار فرماندار نظامی تهران، برای شاه پیغام فرستاد که به این پیمان نپیوندد. اما تلاش‌های او به جایی نرسید لذا بر آن شد تا حسین علاء نخست‌وزیر وقت، که مأمور امضاء این پیمان بود، را از میان بردارد.[60] مظفرعلی ذوالقدر برای ترور علاء انتخاب شد. وی روز 25 آبان حسین علاء را که برای شرکت در مجلس ختم مصطفی کاشانی، فرزند آیت‌الله کاشانی، به مسجد شاه آمده بود، هدف تیر سلاح خود قرار داد. علاء زخمی سطحی برداشت، ذوالقدر دستگیر شد و فدائیان اسلام تحت تعقیب قرار گرفتند.[61]

پس از این اتفاق، تیمور بختیار به جستجوی سران جمعیت فداییان اسلام پرداخت. او که با تحقیقات از مظفر ذوالقدر و مدارک قطعی ثابت کرده بود که «مأموریت ترور توسط نواب صفوی رهبر فدائیان اسلام... داده شده و حتی نوشته‌های روی کفن ضارب به خط نواب بوده» از رئیس شهربانی کل کشور خواست تا نواب صفوی، عبدالحسین واحدی، خلیل طهماسبی و سایر سردستگان را هرچه زودتر دستگیر و به فرمانداری نظامی تحویل دهند. شهربانی کل کشور هم دستور داد: «به کلیه مأمورین تعلیمات اکید صادر که برای دستگیری زعمای جمعیت فدائیان نهایت سعی و کوشش را به عمل آورند.» حتی مقرر شد «به مأموری که نواب صفوی و خلیل طهماسبی را دستگیر کند یکصد هزار ریال جایزه پرداخت شود.»[62]

عبدالحسین واحدی در تاریخ 29/ 8/ 1334 به وسیله شهربانی اهواز بازداشت شد. شهید نواب صفوی که پس از ۵ شبانه روز اختفاء در منزل آیت‌الله سید محمود طالقانی به منزل حمید ذوالقدر پناه برده بود سرانجام عصر روز چهارشنبه اول آذر به همراه سید محمد واحدی و حمید ذوالقدر به وسیله مأمورین اطلاعات شهربانی، با دو قبضه اسلحه در خیابان ری، کوچه دردار دستگیر شد. در 6 آذر هم سرلشکر علوی مقدم رئیس شهربانی کل کشور به اداره رادیو گزارش داد که «مأمورین شهربانی کل کشور خلیل طهماسبی قاتل سپهبد رزم‌آرا را دستگیر نمود.» عبدالحسین واحدی یک هفته پس از دستگیری (7/ 9/ 1334) به دست تیمور بختیار به شهادت رسید.[63]

سرانجام دادگاه پس از ۸ روز، حکم خود را صادر کرد. بر اساس این حکم و به جرم قیام مسلحانه بر ضد سلطنت مشروطه، نواب صفوی، محمد واحدی، مظفر ذوالقدر و خلیل طهماسبی به اعدام و سید هادی میرلوحی (برادر نواب)، اصغر عمری، احمد تهرانی و علی بهاری به ترتیب به ۶، ۵، ۴ و ۳ سال حبس محکوم شدند.[64]

دی 1334 پس از برگزاری دادگاه فدائیان اسلام، دادستان ارتش طی نامه‌ای مورخ 26 دی به شاه از درخواست فرجام خواهی محکومین خبر داد و نوشت: «مستند به ماده 268 قانون دادرسی و کیفر ارتش تصویب استدعای فرجام خواهی محکومین یا رد آن و اجرای رأی صادره (اعدام ردیف های یکم و دوم و سوم و چهارم) و اعلام قطعیت رأی محکومیت به زندان چهار نفر دیگر (ردیف های 5 و6 و7 و 8) منوط به اراده سنیه شاهانه است.» وزیر جنگ در پایین همین نامه با دست خط خود که تاریخ همان روز را دارد در جواب آن می‌نویسد «از شرف عرض پیشگاه شاهانه گذشت. ضمن عدم تصویب فرجام خواهی مقرر فرمودند رأی اعدام درباره ردیف‌های 1-2-3-4 (نواب صفوی- واحدی- طهماسبی- ذوالقدر) اجرا و درباره چهار نفر محکومین به زندان قطعیت رأی اعلام شود.»[65] به رغم آزار و شکنجه روحی و جسمی بر شهید نواب صفوی او حاضر به سازش با شاه نشد و در زندان به مادرش گفت: «اگر من بخواهم با این محمدرضای پدر سوخته سازش کنم جایم اینجا نیست؛ ولی مرگ با عزت خیلی بهتر از زندگی با ذلت است من تا آخرین نفس علیه دشمنان خدا خواهم جنگید.»[66]

سحرگاه 27 دی 1334 سید مجتبی نواب صفوی، سید محمد واحدی، خلیلی طهماسبی و مظفرعلی ذوالقدر برای اجرای حکم اعدام فراخوانده شده و وصیت‌نامه خود را تنظیم کردند.[67] پس از اجرای مراسم مذهبی با حضور نماینده دادستان ارتش و سایر عناصر ذی صلاحیت رهبر فداییان اسلام همراه با سه تن از یارانش در میدان تیر پادگان شماره یک قصر لشگر، تیرباران و اجساد جهت تدفین در مسگرآباد به نماینده فرمانداری نظامی شهرستان تحویل گردید. بازماندگان افراد اعدام شده هم که از تشییع و تدفین عزیز از دست رفته خود محروم شده بودند فقط توانستند به طور خصوصی مراسم ختم برگزار کنند.[68]

 

مبارزات سیاسی فداییان اسلام پس از شهادت نواب صفوی تا انقلاب اسلامی

فداییان اسلام پس از شهادت نواب صفوی و یارانش همواره تحت مراقبت شدید مأمورین شهربانی و ساواک قرار داشند. در چنین شرایطی اعضای جمعیت به مبارزات زیرزمینی روی آوردند. عمده فعالیت آن‌ها پس از سال 1334 به صورت حرکت‌های تبلیغاتی و بیان مبانی اعتقادی در جلسات خصوصی و عمومی انجام می‌گرفت. جلسات عمومی جمعیت در قالب کلاس‌های قرائت قرآن و مراسم عزاداری در مکان‌هایی چون مسجد مهدیه در خیابان رزم‌آرا و مسجدی در خیابان بوذرجمهوری توسط بهاری، رفیعی، صراف‌زاده، و برخی دیگر با عنوان «انجمن دانش و آموزش جوانان» برگزار می‌شد. طی این سال‌ها بارها افرادی چون سید هاشم حسینی، حجت‌الاسلام حاج سید محمدتقی واحدی، ضمانت پناه و دیگران به جرم اقدام سیاسی علیه رژیم و سابقه عضویت در جمعیت فداییان اسلام دستگیر شدند.[69]

در گزارشی از ساواک مربوط به بهمن سال 1337 از مجلس جشنی یاد شد که در مسجد طالقانی تهران برپا شد و در آن، آیت‌الله شیخ یحیی طالقانی که از علمای فعّال جمعیت فدائیان اسلام بوده با همراهی شماری دیگر از فدائیان از جمله حسین مجاهد، حاجی یوسفیان، علی ترکی، حسین حضرتی، محمود لؤلؤ و حاج باقر سمسار شرکت داشتند.[70]

در آبان 1342 پس از آن که ساواک متوجه رشد جریان‌های مذهبی در پی نهضت امام خمینی (ره) شد؛ بخش 312 اداره یکم عملیات آن سازمان که بر گروه‌های مذهبی و ملی متمرکز بود در بولتن ویژه‌ای به قلم عبدالله دانشور از کارشناسان ساواک به بررسی تفصیلی جمعیت فداییان اسلام پرداخت و چگونگی شکل‌گیری، اقدامات و روابط سازمان فداییان اسلام را تدوین کرد. در بخشی از این بولتن از فردی به نام بهرام شاهرخ اسم برده شده که مأموریت داشت تا در تشکیلات فداییان اسلام نفوذ کند.[71]

این فراز مهم از سند مذکور، بیان‌گر چگونگی تلاش برای ایجاد شکاف در ائتلاف نیروهای ضدانگلیسی نهضت ملی شدن صنعت نفت است. با آزادی خلیل طهماسبی و شهید نواب صفوی و مخالفت‌هایی که رهبران جمعیت فداییان اسلام پس از آزادی از زندان با دولت وقت آغاز نمودند، انگلیسی‌ها که طی دو سه سال گذشته ضربات سیاسی متعددی از دولت دکتر مصدق تحمل نموده بودند، به فکر استفاده از نیرو و قدرت فداییان اسلام افتاده و لذا به یکی از مأمورین خود دستور تماس با رهبر فداییان اسلام و جلب حمایت آنان را می‌دهند. این شخص بهرام شاهرخ گوینده سابق بخش فارسی رادیو آلمان هیتلری در جنگ دوم جهانی و مأمور سازمان‌های اطلاعاتی انگلستان پس از پایان جنگ و نماینده فعلی خبرگزاری آلمان در ایران و زرتشتی بود.

در حالی که شهید نواب صفوی به علت مبارزاتی شدید علیه دولت دکتر مصدق مجدداً خود را مخفی نموده بود، بهرام شاهرخ به وسائلی در مخفیگاه، رهبر فداییان اسلام را ملاقات و ضمن اعلام وفاداری به نامبرده، اظهار علاقمندی به تشرف به دین اسلام می‌نماید و فی‌المجلس با ادای شهادتین علی‌الظاهر مسلمان می‌شود و همان جا تقاضای عضویت در جمعیت فداییان اسلام نموده، مبلغ پانصد تومان هم بابت کمک به جمعیت مزبور می‌پردازد و حاضر می‌گردد بعد از این، اخبار و اطلاعات مربوط به این جمعیت را برای درج در جرائد خارج از کشور ارسال نماید. منتهی از شهید نواب صفوی درخواست می‌کند که موضوع اسلام آوردن و قبول عضویت او را در جمعیت فداییان اسلام فعلاً افشا نسازند. زیرا در غیر این صورت نامبرده مطابق آئین زرتشت از ارث محروم خواهد ماند. شهید نواب صفوی هم با این درخواست موافقت می‌کند.[72]

در سال 1343 مسجد مهدیه در خیابان حضرت عبدالعظیم(س) محل برپایی جلسات مخفیانه فداییان اسلام بود. اداره کل سوم ساواک طی گزارشی اعلام کرد که در اغلب شب‌های هفته جلسات فداییان اسلام در قالب هیأت‌هایی برگزاری می‌شود. از جمله هیأت‌هایی که ساواک به فداییان اسلام نسبت داده است عبارتند از هیأت جوانان بنی فاطمه، هیأت ایرانی‌های مقیم مرکز، عزاداران حسینی در خیابان آیزنهاور و.... [73] طبق اسناد موجود هسته مرکزی فداییان اسلام در سال 1343 قم و ورامین بود.

در نهایت برخی از اعضای این جمعیت چون شهید مهدی عراقی و شهید حاج صادق امانی به فرمان امام خمینی (ره) با سازماندهی هیأت‌های مؤتلفه اسلامی از سال 1343 به مبارزه با پهلوی پرداختند.

 

پی‌نوشت‌ها:

[1] - گل‌سرخی کاشانی، محمدامین، جمعیت فداییان اسلام در آیینه اسناد، ج 1، تهران: مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1394، ص 18.

[2] - عباسی، ابراهیم، چیستی سنت فکری رادیکالیسم اسلامی در ایران؛ بررسی موردی جمعیت فدائیان اسلام، فصلنامه سیاست، ش 4، ۱۳۹۰، ص 158- 157.

[3] - قیصری، علی، روشنفکران ایران در قرن بیستم، ترجمه محمد دهقانی، تهران: نشر هرمس، 1383، ص 174.

[4] - عباسی، همان، ص 160.

[5] - گل محمدی، احمد، جمعیت فداییان اسلام به روایت اسناد، ج 1، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382، ص 36.

[6] - خسروشاهی، سید هادی، فداییان اسلام، تاریخ، عملکرد، اندیشه، تهران: اطلاعات، 1393، ص 32.

[7] - گل‌سرخی کاشانی، همان، ص 15.

[8] - امینی، همان، ص 51.

[10] - عباسی، همان، ص 155.

[11] - گل‌سرخی کاشانی، همان، ص 18.

[12] - عباسی، همان، ص 170.

[13] - روحبخش، رحیم، از فدائیان اسلام تا مؤتلفه، ماهنامه زمانه، ش 66، 1386.

[14] - امینی، همان، ص 341.

[15] - عباسی، همان، ص 171.

[16] - همان، ص 172.

[17] - گل محمدی، همان، 56.

[18] - تقی لو، فرامرز، حسینی، سید مجتبی، تجدد آمرانه و ظهور اسلام سیاسی در ایران با تأکید بر فداییان اسلام، فصلنامه علمی تاریخ‌نامه ایران بعد از اسلام، ش ۲۶، بهار 1400، ص 77.

[19] - عباسی، همان، ص 165.

[20] - موسوی، سید رضا، کمالی، سجاد، اندیشه سیاسی فدائیان اسلام و علل پیدایش آن، فصلنامه پژوهش‌های انقلاب اسلامی، دوره 12، بهار 1402، ص 94.

[21] - مرادیان چهرازی، محمد و دیگران، رویکرد دین محور به هویت ایرانی؛ مطالعه موردی جمعیت فداییان اسلام، فصلنامه دانش‌نامه علوم سیاسی، ش 13، زمستان 1402، ص 172.

[22] - عسگری، احمد و همتی گلیان، عبدالله، بایسته‌های تمدنی در حکومت اسلامی از دیدگاه فداییان اسلام، پژوهش‌های تمدن نوین اسلامی، ش 3، 1401، ص 160. حدیث اعتلا روایتی منقول از پیامبر اسلام(ص) است که به برتری دین اسلام بر دیگر ادیان و عدم تسلط کافر بر مسلمان اشاره دارد. معنای حدیث این است که اسلام برتر از هر چیزی است و چیزی بر اسلام برتری پیدا نمی‌کند.

[23] - نیکبخت، رحیم، مجموعه مقالات همایش بزرگداشت پنجاهمین سالگرد شهادت نواب صفوی و فداییان اسلام، ج 3، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1384، ص 78- 77.

[24] - گل محمدی، همان، ص 42.

[25] - امینی، همان، ص 143.

[26] - گل محمدی، همان، ص 42.

[27] - رزاق پور، همان، 1381.

[28] - قریشی، فردین، داوودی زواره، هادی، مبانی فکری اصولگرایان اسلامی ایران معاصر مطالعه موردی جمعیت فداییان اسلام، فصلنامه سیاست دوره ۴۶، بهار ۱۳۹۵، ص 219- 218.

[29] - همان، ص 220.

[30] - همان، ص 224.

[31] - خسروشاهی، همان، ص 71.

[32] - فرجام سید طلبه و فداییان اسلام، خبرگزاری دانشجویان ایران، ایسنا، 6 آذر 1401.

[35] - محبی، نفیسه، فدائیان اسلام و انقلاب اسلامی، پرتال امام خمینی، 26/ 03/ 1398.

[36] - ویکی شیعه، جمعیت فداییان اسلام. همان.

[37] - اولین شهید فدائیان اسلام چگونه هژیر را کشت؟، سایت مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی.

[38] - گل محمدی، همان، 65.

[40] - جمعیت فداییان اسلام از آغاز تا پایان، خبرگزاری فارس، 5/ 11/ 1388.

[41] - صدری، محمد فاضل و دیگران، بررسی نقش فداییان اسلام در جریان ملی شدن صنعت نفت در ایران از همگرایی تا واگرایی، فصلنامه مطالعات سیاسی، ش 44، 1398، ص 113. 

[42] - گل محمدی، همان، ص 86.

[43] - امینی، همان، ص 127.

[44] - چگونگی ترور حسین علاء، سایت مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران.

[45] - ویکی شیعه، جمعیت فداییان اسلام. همان.

[46] - همان.

[47] - امینی، همان، ص 346- 345.

[48] - گل محمدی، همان، ص 197- 190.

[49] - محبی، نفیسه، فدائیان اسلام و انقلاب اسلامی، پرتال امام خمینی، 26/ 03/ 1398.

[50] - فراتی، عبدالوهاب، رادیکالیسم اسلامی در ایران معاصر، شهید نواب صفوی و جمعیت فدائیان اسلام، فصلنامه ۱۵ خرداد، ش 2، ص 208.

[51] - غلامی مقدم، فاطمه، اندیشه سیاسی فداییان اسلام، فصلنامه تاریخ پژوهی، ش ۱۸، ۱۳۸۳، ص 119.

[52] - امینی، همان، ص 87- 85.

[53] - محبی، نفیسه، فدائیان اسلام و انقلاب اسلامی، همان.

[54] - علیخانی، مهدی، بررسی جنبش فدائیان اسلام با تکیه بر الگوهای تطبیقی، سایت مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی.

[55] - رزاق پور، همان، 1381.

[56] - ملایی توانی، علیرضا، آسیب شناسی یک جنبش، تأملی در اندیشه و عمل جمعیت فداییان اسلام، پژوهشنامه متین، ش 6، ص 298.

[57] - علیخانی، مهدی، بررسی جنبش فدائیان اسلام با تکیه بر الگوهای تطبیقی، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی.

[58] - همان.

[60] - محبی، نفیسه، فدائیان اسلام و انقلاب اسلامی، همان.

[61] - همان.

[62] - امینی، همان، ص 33.

[63] - گل محمدی، همان، ص 109- 108.

[64] - گل محمدی، همان، ص 111.

[65] - وصیت نامه دست‌نویس شهدای فدائیان اسلام، سایت مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی.

[66] - 5 شاهد از سازش‌ناپذیری نواب صفوی، سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 26 دی 1397.

[67] - عباسی، همان، ص160.

[68] - گل محمدی، همان، ص 112- 111.

[69] - امینی، همان، ص 345.

[70] - حبیبی، علی، فدائیان اسلام از آغاز تا پایان، فصلنامه بلاغ، 26/ 10/ 1395.

[71] - امینی، همان، ص 346.

[72] - حجت‌الاسلام حاج شیخ عباسعلی اسلامی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، 1382، ص 66.

[73] - امینی، همان، ص 346.

  

  



گزارشی درباره جلسات فداییان اسلام و برنامه‌های آن‌ها برای خرید اسلحه


همکاری طرفداران آیت‌الله کاشانی با فدائیان اسلام


فعالیت طرفداران کاشانی و جمعیت فدائیان اسلام برای جلب نظر افراد مذهبی


گزارش شهربانی درباره جلسه فداییان اسلام در منزل آقای صرافان


گزارش شهربانی سنگسر درباره فعالیت اعضای فداییان اسلام در این شهر


نفوذ انگلیسی‌ها در سازمان فدائیان اسلام


نفوذ انگلیسی‌ها در سازمان فدائیان اسلام


ملاقات محرمانه حاج احمد و حاج محمود آقائی از تجار منتسب به فدائیان اسلام با آیت‌الله کاشانی، 27 اسفند 1334


برگزاری دادگاه فدائیان اسلام


صدور حکم اعدام نواب صفوی، خلیل طهماسبی و سید محمد واحدی


صدور حکم اعدام نواب صفوی، خلیل طهماسبی و سید محمد واحدی


گزارش شهربانی درباره ادامه اعتصاب نواب صفوی در زندان


دستور محمدرضا پهلوی مبنی بر اعدام نواب صفوی


وصیت نامه نواب صفوی


وصیت نامه سید محمد واحدی


وصیت نامه مظفر علی ذوالقدر


گزارش اجرای حکم اعدام نواب صفوی و سه تن از یارانش


گزارش به دفتر نخست وزیر درباره نشریه فداییان اسلام


گزارشی درباره تلاش فداییان اسلام برای آزادی خلیل طهماسبی


لیست اسامی، مشاغل و نشانی اشخاص دارای ارتباط با نواب صفوی


گزارشی درباره برخی از اعضای فداییان اسلام و نشانی‌های آن‌ها


گزارش شهربانی درباره گزارش کنسولگری ایران در عراق درباره مسافرت دو نفر از فداییان به عتبات عالیات


گزارشی درباره اجتماع شماری از اعضای فداییان اسلام پس از دستگیری نواب صفوی


گزارشی درباره تظاهرات شماری از اعضای فداییان اسلام به دلیل جلوگیری از ملاقات آن‌ها با نواب صفوی


برگزاری جشن تولد حضرت علی توسط فداییان اسلام، بهمن 1337


اعلامیه سازمان فدائیان اسلام



نواب صفوی در حال سخنرانی برای دانشجویان دانشگاه قاهره، 1332


نواب صفوی و دوستانش


ملاقات نواب صفوی با رهبران اخوان المسلمین مصر


نواب صفوی و آیت‌الله کاشانی


استقبال از نواب صفوی در فرودگاه مهرآباد، آذر 1332


سید عبدالحسین واحدی


خلیل‌الله طهماسبی


مظفر علی ذوالقدر


سید حسین امامی


دادگاه تجدید نظر اعضای فدائیان اسلام


گفت و گوی نواب صفوی، خلیل طهماسبی و سید محمد واحدی پس از صدور حکم اعدام


نواب صفوی دقایقی قبل از تیرباران


 

تعداد مشاهده: 3041


مطالب مرتبط

تقویم تاریخ

کانال‌های اطلاع‌رسانی در پیام‌رسان‌ها

       
@historydocuments
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.