برقراری حکومت نظامی در روز هفدهم شهریورماه 1357؛ پیشزمینهها و آثار
تاریخ انتشار: 25 آذر 1403
مقدمه
یکی از نقاط عطف تاریخ انقلاب اسلامی، قیام خونین 17 شهریور 1357 است. در این روز رژیم شاه با کشتاری بیرحمانه، بار دیگر چهره واقعی خود را به مردم نشان داد. قبل از وقوع این جنایت، رژیم که از تحرکات و تظاهرات مردمی به وحشت افتاده بود تلاش کرد با اعلام حکومت نظامی، به خیال خود در برابر سیل انقلاب ایستادگی کند. از این رو در نیمه شب 17 شهریور تصمیم به اجرای قانون حکومت نظامی در تهران و 11 شهر دیگر گرفته شد. در این مقاله میخواهیم به بررسی چرایی و چگونگی اعلام حکومت نظامی در شهریور 1357 بپردازیم.
پیشینه تاریخی حکومت نظامی در ایران معاصر
برخی دولتها در شرایط خاص جهت ایجاد نظم اجتماعی یا حفظ حاکمیت خویش با ایجاد مقررات ویژه به صورت موقت، برخی آزادیهای فردی و اجتماعی را منع میکنند. برای اعمال این مقررات ویژه فرمانهای ارتشی به جای قوانین مدنی اعمال میشود. این قانون را «حکومت نظامی» میگویند. مقررات حکومت نظامی و محدودیتهای آن به قوانین هر کشور بستگی دارد؛ ولی وجه مشترک حکومت نظامی در حکومتهای خودمختار، وضع مقررات نظامی، منع اجتماعات، محدودیت رفت و آمدها و سانسور مطبوعات و وسایل ارتباط جمعی است.[1]
در تاریخ معاصر ایران سابقه حکومت نظامی به دوره قاجار و عصر مشروطه برمیگردد. محمدعلیشاه قاجار برای مقابله با تحصن آزادیخواهان در مجلس شورای ملی، تعطیلی انجمنهای ملی و مرعوب ساختن مردم، حکومت نظامی برقرار کرد. روز دوشنبه اول تیر 1287، اعلامیه حکومت نظامی با عنوان «تکالیف لازمه عمومی» با امضای محمدعلیشاه منتشر شد. براساس این اعلامیه با دستور شاه، ولادیمیر لیاخوف روسی (فرمانده بریگاد قزاق) حاکم نظامی تهران شد و هرگونه اجتماعات در کوچه و محلات و میادین و مساجد قدغن گردید.[2] این عمل پیشزمینه به توپ بستن مجلس به دستور شاه قاجار بود.
در دوره حکومت رضاخان نیز چند مرتبه حکومت نظامی برقرار شد. اولین بار وی پس از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹، در تاریخ ۵ اسفند ۱۲۹۹ با انتشار اعلامیه «حکم میکنم»، دستور حکومت نظامی در تهران را صادر کرد. مواد این حکم به این شرح بود:
«ماده اول: تمام اهالی شهر تهران باید ساکت و مطیع احکام نظامی باشند.
ماده دوم: حکومت نظامی در شهر، برقرار و از ساعت هشت بعدازظهر، غیر از افراد نظامی و پلیس مأمور انتظامات شهر، کسی نباید در معابر عبور نماید.
ماده سوم: کسانی که از طرف قوای نظامی و پلیس، مظنون به مخل آسایش و انتظامات واقع شوند، فوراً جلب و مجازات سخت خواهند شد.
ماده چهارم: تمام روزنامهجات و اوراق مطبوعه تا موقع تشکیل دولت، به کلی موقوف و بر حسب حکم و اجازه که بعد داده خواهد شد، باید منتشر گردد.
ماده پنجم: اجتماعات در منازل و نقاط مختلفه، به کلی موقوف و در معابر هم اگر بیش از سه نفر گرد هم باشند، با قوه قهریه متفرق خواهند شد.
ماده ششم: تمام مغازههای شراب و عرق فروشی، تئاتر و سینما و کلوپهای قمار، باید بسته شود و هر مست که دیده شود به محکمه نظامی جلب خواهد شد.
ماده هفتم: تا زمان تشکیل دولت، تمام ادارات و دوایر دولتی غیر از اداره ارزاق تعطیل خواهد بود. پستخانه، تلفونخانه، تلگرافخانه هم مطیع این حکم خواهند بود.
ماده هشتم: کسانی که در اطاعت از مواد فوق خودداری نمایند، به محکمه نظامی جلب و به سختترین مجازاتها خواهند رسید.
ماده نهم: کاظم خان [سیاح] به سمت کماندانی [فرماندار نظامی] شهر انتخاب و معین میشود و مأمور اجرای مواد فوق خواهد بود.
رئیس دیویزیون قزاق اعلیحضرت اقدس شهریاری و فرمانده کل قوا - رضا»[3]
رضا خان یک بار دیگر نیز در اواخر تیر ماه 1303 به بهانه قتل ماژور ایمبری کنسول سفارت آمریکا در تهران، حکومت نظامی اعلام کرد. حضور و عکاسی ایمبری در سقاخانهای واقع در چهارراه شیخ هادی تهران، موجب شد گروهی با گمان این که وی آب سقاخانه را نجس کرده، او را به قتل برسانند. عدهای بر این عقیده بودند که توطئه قتل ایمبری از سوی سردارسپه طراحی شده بود.[4] پس از این حادثه در روز 29 تیر در تهران حکومت نظامی برقرار شد.
در دوره حکومت محمدرضا پهلوی نیز چند مرتبه حکومت نظامی برقرار شد؛ در شهریور 1320 در پی اشغال ایران توسط قوای متفقین (در اثنای جنگ جهانی دوم) و متعاقب آن سقوط رضا شاه از سلطنت و روی کار آمدن محمدرضا پهلوی، دولت در روز 8 شهریور برای کنترل اوضاع کشور حکومت نظامی اعلام کرد و سپهبد احمد امیراحمدی حاکم نظامی کشور شد.[5] همچنین در جریان کودتای 28 مرداد 1332 نیز در کشور حکومت نظامی اعلام شد. با اعلام حکومت نظامی، خیابانها از طرفداران مصدق خالی شد، بسیاری از حامیان دولت بازداشت شدند، افسران و درجهدارن حامی مصدق دستگیر شدند، اعضای کابینه دولت مصدق به زندان افتادند و به این ترتیب، زمینه تثبیت دولت کودتا فراهم شد.[6]
در آبان ۱۳۴۱ به علت مخالفت مالکان صاحب نفوذ فارس با لایحه اصلاحات ارضی و شورش علیه آن، در شیراز حکومت نظامی برقرار و در بهمن ۱۳۴۱ ملغی شد.[7] پس از دستگیری امامخمینی در نیمه شب ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ هم بنا به تصمیم هیئتوزیران قانون حکومت نظامی به اجرا گذاشته شد و تیمسار سپهبد نصیری رئیس شهربانی کل کشور با حفظ سمت فرماندار نظامی تهران و حومه شد. در اعلامیه شماره یک فرمانداری نظامی آمده بود:
«1- از 16 خرداد 1342 تا صدور اعلامیه ثانوی از ساعت 23 تا 5 صبح عبور و مرور در شهر و حومه مطلقاً ممنوع است و چنانجه به دستور توقف مأمورین انتظامی توجه ننمایند به سوی آنان تیراندازی خواهد شد. 2- اجتماعات به کلی قدغن است و افراد حق توقف و اجتماع در معابر را نداشته و به اولین اخطار مأمورین انتظامی باید فوراً متفرق شوند. 3- افرادی که شغل و کار آنها ایجاب میکند هنگام شب از خانه خارج شوند از قبیل پزشکان و داروسازان و... باید اجازه مخصوص از فرمانداری نظامی داشته باشند.»[8] آسوشیتدپرس در این باره گزارش داد: «در پایتخت کشور[ایران] حکومت نظامی برقرار شده و به طوری که نخستوزیر گفته است حکومت نظامی مدت شش هفته ادامه خواهد داشت.»[9]
در سال 1357، در پی اوجگیری مبارزات مردمی در سراسر کشور، بار دیگر دستگاه پهلوی به اجرای قانون حکومت نظامی دست زد. بر این اساس در 20 مرداد 1357 به دنبال تظاهرات مردم اصفهان، در این شهر حکومت نظامی اعلام شد و سرلشکر رضا ناجی فرمانده مرکز توپخانه اصفهان به عنوان فرماندار نظامی شهر منصوب گردید. در سندی درباره حکومت نظامی در اصفهان آمده است:
از: ستاد بزرگ ارتشتاران
به: فرمانده مرکز توپخانه
1ـ به فرمان مطاع مبارک شاهانه برای حفظ جان و مال اهالی اصفهان حکومت نظامی بایستی با شدت عمل کند و متخلفین را دستگیر و تسلیم دادگاه نظامی نماید.
2ـ تمام محرکین واقعه اخیر در هر موقعیتی که باشند باید دستگیر و تحت تعقیب قرار گیرند. اسامی و شغل آنها را گزارش دهید.
3ـ دستور داده شد 20 دستگاه نفربر زرهی به اصفهان اعزام [شود] که توپها را از چهارراهها و خیابانها جمعآوری نمایید.
4ـ اسامی اعضای دادگاه نظامی را سریعاً اعلام دارید تا به شرف تصویب ذات شاهانه برسد.
ارتشبد ازهاری
1ـ در اجرای فرمان مطاع مبارک ملوکانه مقررات فرمانداری نظامی با شدت هر چه تمامتر برقرار شود و متخلفین دستگیر و طبق ماده 25 آنان اخذ گردد. 2ـ پیگیری شود نفربرهای زرهی زودتر اعزام شود و توپهای خ.ک [خود کششی] جمعآوری گردد. 3ـ اسامی دادگاه نظامی ظرف روز 21 /5 /2537 گزارش گردد.
21 /5 /2537 [رضا ناجی].»[10]
با اعلام حکومت نظامی، دست رژیم پهلوی در کشتار مردم باز بود. بعد از این تاریخ و در ماههای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی، رژیم پهلوی به دفعات اقدام به اجرای قانون حکومت نظامی کرد که از آن جمله میتوان به اعلام حکومت نظامی در 17 شهریور 1357 (که موضوع این مقاله است) اشاره کرد.
پیشزمینه اعلام حکومت نظامی در شهریور 57
ماه رمضان 1398ق مصادف با 15 مرداد تا 13 شهریور 1357، برای رژیم شاه بسیار شکننده بود. دستگاه پهلوی که از 29 بهمن 1356 گرفتار چلههای سلسلهوار و تظاهرات مردمی بود، سراسر بهار و تابستان 1357 را به سختی پشت سر گذاشت. با این وجود ساواک به درستی تحلیل میکرد که ماه رمضان سختتر از ایام گذشته است.[11] آنها از تحرکات روحانیون مبارز پیش از شروع ماه مبارک خبر داشتند؛ به ویژه اینکه امام خمینی با صدور پیامی در 5 مردادماه به مناسبت فرارسیدن ماه رمضان، راهبردهای مبارزه را تبیین کرده بود.[12] ساواک تلاش کرد با مراقبت شدید، اقدامات لازم را جهت جلوگیری از خیزش عمومی انجام دهد.[13]
با وجود تلاشهای رژیم همزمان با فرارسیدن ماه رمضان، مجالس مذهبی رونق گرفت و منبرها به محلی برای افشای خیانتهای دولت و جنایتهای شاه تبدیل شد. هرچند ساواک اقدام به شناسایی وعاظ مخالف و دستگیری آنها نمود، اما دامنه مبارزات در شبهای قدر در سراسر ایران توسعه یافت.[14]
در پنجم شهریورماه 1357 همزمان با 22 رمضان، شاه، جمشید آموزگار را که نتوانسته بود خشم مردم را کنترل کند از نخستوزیری عزل کرد و جعفر شریفامامی را مأمور تشکیل دولت نمود.[15] شریفامامی دولت خود را «آشتی ملی» نامید و طبق منویات شاه کوشید تا جو جامعه را آرام کند[16] اما سیر حوادث نشان داد که مردم به چیزی جز سقوط شاه راضی نیستند. به گزارش ساواک در طول ماه مبارک رمضان حوادث و وقایعی رخ داد که اوجگیری آن تقریباً از روز 9 شهریور، یعنی چهار روز بعد از روی کار آمدن دولت شریفامامی بوده و طی این مدت 3380 جلسه سخنرانی مذهبی در سراسر کشور برگزار شد «که بیش از 1750 جلسه از این جلسات ضدیت با رژیم و تحریک مردم به آشوب و بلوا» بود. ساواک از توزیع 343 نوع اعلامیه و نشریه در این ایام «با نام مشخص و غیرمشخص مبنی بر ضدیت با رژیم و حکومت ایران و برپایی نزدیک به 923 مورد تظاهرات نسبتاً توأم با خشونت در نقاط مختلف مملکت» خبر داد.[17]
مبارزات مردم در ماه رمضان به یک تظاهرات بزرگ در عید فطر (13 شهریور) ختم شد. این تظاهرات به قدری عظیم بود که حیرت سفرای وقت انگلیس و آمریکا در ایران را برانگیخت. ویلیام سولیوان سفیر آمریکا در ایران از این تظاهرات با عنوان یک دمونستراسیون و نمایش خیابانی بیسابقه در تاریخ ایران یاد کرد[18] و آنتونی پارسونز سفیر وقت انگلیس از کثرت شرکتکنندگان و تأثیرگذاری این راهپیمایی حیرتزده شد.[19]
در هنگامه این اتفاقات، اوضاع روحی محمدرضا پهلوی به شدت ضعیف بود. او موقعیت خود را شکننده میدید و دستپاچه شده بود. اردشیر زاهدی سفیر وقت ایران در آمریکا روایت جالبی در این باره دارد. او که در گرماگرم حوادث ماه رمضان، بنا بر اصرار سران رژیم به تهران آمد درباره اوضاع روحی شاه در این ایام میگوید: «آمده بودم به ایران. حالا در کاخ سعدآباد هستیم... آمدم بروم حضور اعلیحضرت شرفیاب بشوم که... به من گفتند علیاحضرت مرا میخواهند. من رفتم حضورشان، ادب کردم و گفتم: قربان! میگویند اعلیحضرت معطل است، باید بروم. علیاحضرت فرمودند: مبادا حرف تندی چیزی به اعلیحضرت بزنید. ایشان هیچ روحیهاش خوب نیست و خطرناک است و ممکن است که حتی خودش را بکشد. این خیلی مرا شوکه کرد و ناراحتم کرد. یعنی به من گفتند که ممکن است [شاه] با استریکنین[20] خودش را بکشد.»[21]
وقایع روز 16 شهریور در تهران
روحانیون مبارز تهران که برگزاری راهپیمایی 13 شهریور (عید فطر) را تجربه موفقی ارزیابی کردند، تصمیم گرفتند بار دیگر در مقابل رژیم قدرتنمایی کنند. به روایت شهید حجتالاسلام فضلالله محلاتی، بعد از راهپیمایی عید فطر روحانیون به این نتیجه رسیدند که «این کار باید با نظم و ترتیبی ادامه یابد، جلسهای گرفتیم و از صبح تا غروب دور هم بودیم و تصمیم گرفتیم که روز پنجشنبه (16 شهریور) راهپیمایی بکنیم.»[22] به روایت حجتالاسلام علیاکبر ناطق نوری، شهید آیتالله دکتر بهشتی در جامعه روحانیت استدلال کرد که بعد از راهپیمایی عید فطر «حالا که مردم آمدند نباید در این حرکت مردمی فترت ایجاد شود» لذا از مردم دعوت شد تا 16 شهریور در راهپیمایی شرکت کنند.[23]
برنامهریزی برای راهپیمایی روز پنجشنبه 16 شهریور در تهران طی یک روز طراحی شد. با این وجود ساواک از این برنامه مطلع شد و درباره جزئیات این تصمیم گزارش داد: «1ـ برابر اخبار رسیده، قشریون مذهبی در تظاهرات خیابانی که قرار است روز 16 /6 /2537[1357]، در تهران برگزار نمایند، مناطقی از جمله قیطریه، میدان فردوسی، میدان سپه، میدان 24 اسفند، میدان ژاله و بهارستان را برای آغاز تظاهرات انتخاب کردهاند و در نظر دارند در خیابان پهلوی به یکدیگر ملحق و به طرف میدان ونک حرکت و در این محل اجتماع نمایند. گفته شده که در این محل، سخنرانیهایی ایراد و قطعنامهای نیز صادر خواهد گردید. اجتماع کنندگان قرار است متعاقباً از خیابان پهلوی به طرف جنوب حرکت کرده و در خیابان کریمخان زند متفرق شوند. گفته شده این تظاهرات از ساعت 8 روز 16 /6 /57 آغاز و در ساعت 15 خاتمه خواهد یافت و به اصطلاح جنبه مسالمتآمیز خواهد داشت. گردانندگی این تظاهرات مانند تظاهرات روز 13 /6 /57 به عهده عناصر جبهه به اصطلاح ملی، جمعیت به اصطلاح نهضت آزادی[24] و گروهی از روحانیون افراطی طرفدار روحالله خمینی خواهد بود. 2ـ شایعاتی وجود دارد مبنی بر اینکه تظاهرکنندگان در برابر کاخ نیاوران یا سعدآباد اجتماع خواهند کرد. 3ـ در بین گروههای مختلف کارگری شنیده شده که کارگران اغلب کارخانجات در روز 16 /6 /57 در تهران تعطیل و در تعطیل عمومی شرکت خواهند کرد و اجتماعاتی در میدانهای بهارستان و خراسان خواهند داشت تا از این مناطق حرکت و به گروههای دیگر ملحق و در تظاهرات قشریون مذهبی شرکت نمایند.»[25]
با وجود مراقبتهای دستگاه پهلوی، حجم جمعیت در روز شانزدهم شهریور در تهران دور از انتظار بود. با فرارسیدن روز موعود سیل جمعیت از گوشه گوشه تهران جاری شد. به گزارش روزنامه کیهان، صدها هزار تظاهرکننده در خیابانهای تهران راهپیمایی کردند. راهپیمایان برای سربازان دست تکان میدادند و گل پرتاب میکردند. ناظران این راهپیمایی را تا یک میلیون نفر تخمین زدند. طول صفهای راهپیمایان به چند کیلومتر میرسید. در این راهپیمایی زنان با چادر سیاه جلوی جمعیت در حرکت بودند.[26]
شهید حجتالاسلام فضلالله محلاتی که از طرف جامعه روحانیت، مسئول ستاد برگزاری راهپیمایی بود، درباره اتفاقات روز 16 شهریور چنین گزارش میکند: «ارتش با وسایل زرهی در سراسر خیابان انقلاب فعلی مستقر شده بود. با این حال ملت از شمیران حرکت کردند به طرف پایین. ما رابط داشتیم که مرتب به ما خبر میدادند. هنگام ظهر آیتالله بهشتی در خیابان انقلاب نزدیک پیچشمیران به نماز ایستاد، خبر آوردند آخر صف حدود چهارراه قصر است. بعد از نماز، جمعیت را به طرف میدان شهیاد (آزادی) حرکت دادیم. شعارها را کنترل میکردیم. عصر به میدان آزادی رسیدیم. قرار شد آیتالله بهشتی برای جمعیت صحبت نماید و آقای ناطقنوری که لباسش را عوض کرده بود و لباس شخصی پوشیده بود، قطعنامه را بخواند.»[27]
ادامه ماجرا را از خاطرات حجتالاسلام علیاکبر ناطقنوری پی میگیریم: «نزدیک غروب به میدان آزادی رسیدیم. ریوهای ارتشی داخل میدان آزادی بودند. مردم به میدان آزادی رسیدند و با شعارهایی که سر میدادند، خصوصاً خانمها، سربازان و درجهداران را منقلب کردند و اینها را به گریه انداختند و این علامت خوبی از داخل ارتش بود. مردم از شهید بهشتی میخواستند سخنرانی کند. به ایشان گفتیم: «چیزی نداریم که شما بر آن بایستید و سخنرانی کنید. بفرمایید روی ماشین که پارک شده است. ایشان فرمود: «ماشین مردم است، حقالناس است و نمیشود که من روی ماشین بروم.»عاقبت ایشان روی بشکهای رفت و سخنرانی خود را شروع کرد. بعد از صحبت ایشان، قطعنامه پایانی را که خیلی تند هم بود من قرائت کردم...»[28]
بر اساس گزارشهای ساواک، این قطعنامه شامل این موارد بود: «1ـ آزادی کلیه زندانیان سیاسی، 2ـ ادامه مبارزه تا رسیدن به پیروزی، 3ـ تشکیل حکومت اسلامی به رهبری امام خمینی، 4ـ اعلام حمایت از اقلیتهای مذهبی، 5ـ اخراج بیگانگان از کشور، 6ـ برچیده شدن حکومت شاهنشاهی، 7ـ اصلاح وضع دانشگاهها، 8ـ جلوگیری از تخریب اموال عمومی.»[29]
بنابر گزارش ساواک، سایر شهرهای ایران از جمله قم، کاشان، زنجان، اراک، گیلان، مازندران، آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، کرمانشاه، خوزستان، اهواز، دزفول، بهبهان، فارس، خراسان، اصفهان، یزد، خرمآباد و... در این روز در تظاهرات و تعطیلی مشارکت داشتند.[30]
در تهران پس از قرائت قطعنامه در میدان آزادی، شایع شد که اجتماع بعدی از ساعت 8 روز بعد یعنی جمعه 17 شهریورماه در میدان ژاله تهران شروع خواهد شد. به روایت آقای ناطق نوری: کسی از آقای بهشتی سؤال کرد: «فردا به میدان ژاله برویم یا نه؟» ایشان فرمود: «فردا از طرف جامعه روحانیت مراسمی نیست، اما هر کسی میتواند برنامه داشته باشد.»[31]
اعلام حکومت نظامی
سردمداران رژیم پهلوی از برگزاری راهپیمایی پنجشنبه 16 شهریور در تهران به شدت سراسیمه شدند و شبانگاه 16 شهریور طی یک نشست فوری، تصمیم به حکومت نظامی گرفتند. شخص شاه برای اجرای فرمان حکومت نظامی موافق بود و تمایل داشت با یک اقدام قهرآمیز، غائله را بخواباند. اردشیر زاهدی (سفیر وقت ایران در آمریکا) به یاد میآورد که همان شب درباره خسارتهای حکومت نظامی برای شاه استدلال آورده اما موفق نشده تصمیم او را تغییر دهد.[32] در همین رابطه، ویلیام سولیوان سفیر وقت آمریکا در ایران اعلام حکومت نظامی از سوی دولت را «مبارزه آشکار با مخالفان» میخواند.[33]
از ساعت 8 شب روز پنجشنبه 16 شهریور سران لشکری و کشوری در جلسهای اضطراری شرکت کردند. حاضرین در این جلسه عبارت بودند از: جعفر شریفامامی نخستوزیر، امیرخسرو افشار وزیر امورخارجه، غلامرضا ازهاری رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران، ناصر مقدم رئیس ساواک، احمدعلی محققی فرمانده ژاندارمری، صمد صمدیانپور رئیس کل شهربانی، عبدالله خواجهنوری رئیس اداره سوم ارتش و عباس قرهباغی وزیر کشور.[34]
خروجی این جلسه، اعلام حکومت نظامی بود. براساس خاطرات ارتشبد عباس قرهباغی (وزیر کشور وقت)، در ابتدای جلسه ناصر مقدم گزارشی از اوضاع کشور در روزهای اخیر ارائه داد و گفت: «بنابر اطلاعاتی که به سازمان امنیت رسیده، مخالفین... در نظر دارند فردا، روز جمعه در کشور اغتشاش و آشوب ایجاد نمایند. با بررسیای که در سازمان امنیت به عمل آمده برای جلوگیری از اغتشاش و آشوب ضرورت دارد که در تهران حکومت نظامی اعلان شود. مراتب را به عرض اعلیحضرت رساندهایم؛ فرمودند موضوع در شورای امنیت ملی بررسی شود.» سپس حاضرین یک به یک از ضرورت حکومت نظامی گفتند و در پایان «مقرر شد که وزراء برای جلسه فوقالعاده دعوت شوند تا ارتشبد ازهاری و سپهبد مقدم نظرات خودشان را در جلسه هیئت دولت مطرح نمایند.» جلسه هیئت دولت بلافاصله از ساعت 22 و 30 دقیقه همان روز تشکیل شد و در این جلسه برقراری حکومت نظامی در تهران و 11 شهر دیگر مورد تصویب قرار گرفت. جلسه در ساعت 24 خاتمه یافت. در پایان جلسه، نخستوزیر تصمیم هیئت دولت را به صورت تلفنی به شاه اطلاع داد و با دستور شاه، غلامعلی اویسی فرمانده نیروی زمینی به فرمانداری نظامی تهران و حومه انتخاب شد.[35]
سردمداران رژیم از خیزش مردم چنان به وحشت افتاده بودند که جرأت به تأخیر انداختن حکومت نظامی را نداشتند. براساس خاطرات قرهباغی، قرار بود بعد از اعلام حکومت نظامی بلافاصله عدهای از رهبران و گردانندگان تظاهرات دستگیر شوند «تا از هر گونه اغتشاش و آشوب که پیشبینی میشد جلوگیری شود.» همچنین مقرر شد رادیو و تلویزیون به صورت مکرر خبر حکومت نظامی را اعلام کنند تا مردم از آن مطلع شوند.[36]
نیمههای شب دولت اطلاعیهای تنظیم کرد[37] که در اخبار صبحگاهی رادیو قرائت شد، امّا اکثر مردم از آن بیخبر بودند؛ خصوصاً که آن روز جمعه بود و روزنامه صبح هم منتشر نمیشد. متن اعلامیه بدین شرح بود:
«اعلامیه دولت
برقراری حکومت نظامی در تهران و 11 شهرستان کشور
به دنبال اطلاعیه مورخ پانزدهم شهریورماه 1357 دولت که از تشکیل اجتماع در معابر عمومی خودداری شود، به طوری که ملاحظه گردید کسانی که در جریان یک توطئه ضد مردمی عمل میکنند علیرغم تذکراتی که از جانب آیات عظام و علمای اعلام در جهت حفظ آرامش و خودداری از ایجاد بلوا و آشوب داده شده بود و همچنین با نادیده گرفتن مقررات اعلام شده در اطلاعیه دولت اقدام به برگزاری تظاهرات و آشوبگری وسیع نمودند و با طرح زنندهترین شعارها که دقیقاً با قانون اساسی کشور مغایر است، به قانونشکنی و برهم زدن نظم عمومی دست زدند و موجبات تعطیل زندگانی عادی مردم و توقف فعالیتهای روزمره اقتصادی را فراهم کردند و وحشت و نگرانی برای آحاد و افراد کشور ایجاد نمودند که تحمل آن برای هیچ ایرانی غیرتمند و وطنخواه امکانپذیر نیست. با اینکه برای نیروهای انتظامی اجرای مقررات قانون و پراکنده ساختن اخلالگران میسر بود با اطلاع دقیقی که از نیات سوء آنان در دست است تنها برای جلوگیری از خونریزی، تظاهرات غیرقانونی و ضد ملی آنان تحمل شد و حداکثر ملایمت به عمل آمد. ولی با آگاهی دقیق از ریشههای این توطئه عمیق که با پول و نقشه خارجی و تحریکات بیگانه هر روز ابعاد تازهای را در بر میگیرد و همچنین با اطلاع از چگونگی تجاوز مسلحانه گروههای تروریست و مخرب که علیه آزادی و استقلال کشور و برای درهم شکستن انقلاب ایران و متوقف ساختن پیشرفت مملکت شکل گرفته است و از آنجا که حقوق فردی و اجتماعی ملت زحمتکش و آزاده ایران به مخاطره افتاده است، دولت با اعتقاد کامل به اجرای قانون اساسی و به اصل آزادیهای ملی که قوه مقننه ایران مظهر و محل تبلور آن است با عزمی راسخ و با وجدانی بیدار به نام همه مردم به منظور حراست از موجودیت و وحدت ملی و برای آنکه فرصت داشته باشد به اقدامات لازم در جهت تأمین هر چه بیشتر رفاه عامه مردم و حفظ آهنگ توسعه سالم اقتصادی و انجام سریع و قاطع اصلاحات اداری و تأمین عدالت اجتماعی و مبارزه با فساد و فاسد و تأمین آزادیهای واقعی در جهت رفع علل نارضایتیهای مردم اقدام کند و در محیطی آرام و با تلاشی مؤثر به نگرانیهای همگانی خاتمه دهد، ناگزیر حکومت نظامی را برای مدت 6 ماه در شهرهای تهران ـ کرج ـ قزوین ـ قم ـ مشهد ـ تبریز ـ اهواز ـ آبادان ـ اصفهان ـ شیراز ـ کازرون ـ جهرم اعلام مینماید.»[38]
فرمانداران نظامی شهرها به این شرح منصوب شدند: سرلشکر عبدالرضا اسفندیاری (شیراز)، سرلشکر رضا ناجی (اصفهان)، سرلشکر احمدعلی بیدآبادی (تبریز)، سرتیپ عبدالرحیم جعفری (مشهد)، سرتیپ شمس تبریزی (اهواز)، سرتیپ جهانگیر اسفندیاری (آبادان)، سرلشکر کمال نظامی (قم)، تیمسار غفاری (کازرون)، سرتیپ شاپور میرهادی (کرج)، سرتیپ نعمتالله معتمدی (قزوین)، سرتیپ احمد نادور (جهرم).[39]
این اعلامیه سراسر دروغ و فریب بود. در این اعلامیه، دولت در حالی از «جلوگیری از خونریزی» سخن میگفت که از زمستان 1356 در شهرهای مختلف کشور به روی مردم آتش گشوده بود و فردای آن روز (یعنی 17 شهریور) هم در میدان ژاله تهران مردم را به خاک و خون کشید. همچنین منظور دولت از «تذکرات آیات عظام» مبنی بر حفظ آرامش، توصیه آقا سید کاظم شریعتمداری بود که البته با انتقاد بقیه مراجع روبرو شد.[40] در اعلامیه دولت همچنین از «نقشه خارجی» سخن به میان آمده بود. موضوع نخنمایی که رژیم از سال 1342 به آن دامن میزد و بدون سند و مدرک، تظاهرات مردمی را به توطئه خارجی پیوند میزد. در اعلامیه مزبور همچنین دولت تلاش کرد تظاهرات مردمی را به تحرکات گروههای چپ مرتبط کند. این در حالی بود که مردم در تظاهرات میدانی اجازه خودنمایی به گروههای چپ را نمیدادند و حتی از شعارهای آنها نیز ممانعت میکردند. در انتهای اعلامیه برای آرام کردن مردم، از اجرای اصلاحات در کشور سخن به میان آمده بود که این موضوع نیز شیوهای کهنه محسوب میشد. مردم دیگر به این وعدهها توجه نداشتند و تنها سقوط رژیم را مطالبه میکردند و خواستار اصلاحات نبودند.
به هر حال با اعلام حکومت نظامی علاوه بر ژاندارمری و شهربانی کشور، یگانهای ارتش نیز در اختیار فرمانداران حکومت نظامی قرار گرفتند تا پس از تقسیمبندی به دستههای کوچک، علاوه بر نقاط حساس و حیاتی 12 شهر مزبور، در میدانها، چهارراهها و خیابانهای شهرهای ذکر شده مستقر شوند.[41] فرماندار نظامی تهران با صدور اولین اطلاعیه در صبح 17 شهریور اعلام کرد: «به منظور ایجاد رفاه مردم و نحوه نظم از ساعت 6 صبح روز 17 شهریور ماه مقررات حکومت نظامی را به مدت شش ماه» به اجرا میگذارد.[42]
براساس اسناد لانه جاسوسی، سفارت آمریکا در تهران نیز از فرایند اعلام و اجرای حکومت نظامی مطلع بود و اعضای سفارت در جلسه با سران رژیم شاه در جریان تحولات کشور قرار میگرفتند. براساس گزارش ویلیام سولیوان سفیر وقت آمریکا در ایران به تاریخ 10 سپتامبر 1978 (19 شهریور 1357) خطاب به وزارت امور خارجه این کشور، روز 17 شهریور امیرخسرو افشار وزیر امور خارجه ایران به دیدار سفیر آمریکا رفت و «در مورد توجیه حکومت نظامی صحبت کرد... و نسخههایی از اعلامیههای مخالفین و لیست شعارهایی که در راهپیمایی 7 سپتامبر [16 شهریور] نوشته شده بود» به سفیر ارائه داد. سولیوان نظرات سران ارتش شاه درباره حکومت نظامی را اینطور منعکس کرد: «در صحبتی که با افسران ارشد ارتش داشتیم ظاهراً رضایت زیادی با اعلام حکومت نظامی ابراز میکردند. آنها مانند وزیر امور خارجه توضیحاتی طولانی در مورد مقاصد شوم تظاهرکنندگان و خطری که برای کشور دارند میدادند.» سفیر آمریکا درباره ملاقات خود با شاه در روز 19 شهریور و نظر او درباره حکومت نظامی نوشت: «او خواهان ابراز حمایت آمریکا برای خودش، رژیم حاکم و طرحهایش میباشد.» شاه به سولیوان گفته بود میداند که «حکومت نظامی ممکن است فعالیت مخالفین را زیرزمینی کند.»[43]
در گزارش دیگری از سفارت آمریکا به تاریخ 12 سپتامبر 1978 (21 شهریور 57) ضمن اینکه اجرای حکومت نظامی را «سودمند» قلمداد میکند درباره تأثیر حکومت نظامی بر امنیت آمریکاییهای ساکن تهران مینویسد: «به نظر میرسد احساس ضد آمریکایی در بین مردم ایران اخیراً افزایش یافته است. ضرورت ایجاب مـیکند کـه آمریکاییان ساکن در ایران محتاط باشند تا از موقعیتهایی که بالقوه میتوانند برای آنها خطرناک باشند دوری جویند.»[44] مأموران سفارت آمریکا اعتقاد داشتند شش ماه برای اجرای حکومت نظامی زمان محدودی است و باید این زمان تمدید شود. روز 21 سپتامبر (30 شهریور) در گزارشی از سفارت آمریکا به وزارت امور خارجه این کشور آمده بود: «موضوع جدی قابل بحث این است که آیا در زمان کوتاه 6 ماههای که دولت برای خاتمه حکومت نظامی و قانونگذاری آزادمندانه وعده داده است میتواند عامه مردم ایران را قانع و آرام کند...»[45]
پیامدهای حکومت نظامی
روز 17 شهریور 1357،[46] طبق وعدهای روز قبل بین مردم مطرح شده بود، گروهی از مردم تهران بدون اطلاع از اعلام حکومت نظامی، به طرف میدان ژاله حرکت کردند. در نزدیکی میدان کامیونهای مملو از نظامیان ایستاده بودند، ولی مردم بیاعتنا به راه خود ادامه میدادند. ساعت نزدیک 7:30 صبح بود که جمعیت در میدان ژاله و خیابانهای منتهی به آن مستقر شدند. یکی از فرماندهان نظامی با بلندگو به مردم اخطار کرد که متفرق شوند. اما وقتی به این اخطار توجهی نشد، مأموران راه عبور را از چهار طرف بر روی مردم بستند. ناگهان صدای رگبار از خیابانهای منتهی به میدان بلند شد. در مدت چند ثانیه صدها نفر در خاک و خون غلطیدند.[47]
نفرت مردم از حکومت به اوج خود رسیده بود. مردم تهران بیاعتنا به حکومت نظامی به خیابانها ریختند و با مأمورین درگیر شدند. طبق گزارشهای ساواک، تظاهرات از میدان ژاله به خیابانهای دیگر کشیده شد، سپس تظاهرات به جنوب تهران، خیابانهای مولوی، میدان خراسان، میدان شوش و میدان راهآهن سرایت کرد و در مدت کوتاهی خیابانهای فردوسی، منوچهری، خیابان سعدی شمالی، خیابان نظامآباد، خیابان فرحآباد، منطقه نارمک، میدان سپه، خیابان لالهزار، به صحنه درگیری تبدیل شدند. تظاهرات و درگیری تا پاسی از شب ادامه داشت.[48]
گرچه تعداد شهدای آن واقعه تلخ رسماً اعلام نشد، ولی آگاهان آمارهایی را از شهدای 17 شهریور در تهران ارائه کردهاند. آنتونی پارسونز سفیر انگلیس تعداد شهدا را «صدها نفر» ذکر کرده است که «بر اثر شلیک مسلسلهای دستی سربازان در خاک و خون غلطیدند.»[49] ویلیام سولیوان سفیر آمریکا گزارش میکند که در میدان ژاله «بیش از دویست نفر از تظاهرکنندگان کشته شده بودند.»[50] جان استمپل یکی از اعضای سفارت آمریکا در ایران از قول منابع پزشکی تعداد شهدا را «بین 200 تا 400 نفر» برآورد کرده است.[51] با این وجود برخی ناظران، تعداد شهدا را تا هزار نفر شمارش کردهاند.
واقعیت این است که رژیم شاه با اجرای حکومت نظامی و با استفاده از سلاح جنگی به جان مردم افتاد. سفارت آمریکا در گزارشی به تاریخ 13 سپتامبر (22 شهریور) نوشت: «سفیر... کشتار جمعه میدان ژاله را یک نمایش ناموفق توصیف کرد که نشان دهنده ماهیت قانون جنگی بود. سربازان مجهز به کلیه وسایل جنگی بودند و به جای سلاحهای کنترل کننده جمعیت از سلاحهای جنگی استفاده میکردند.»[52] این سفارت همچنین در گزارش دیگری از تجهیز سربازان به «لباس جنگی و تفنگهای ژ ـ 3 بی سر نیزه» و استفاده از «توپهای عظیمالجثه با لولههای بلند» برای مقابله با مردم خبر داد.[53]
نکته قابل تأمل درباره حکومت نظامی و کشتار 17 شهریور، اعلام حمایت قاطع آمریکا از رژیم شاه بود. بلافاصله بعد از جمعه سیاه، رئیسجمهور آمریکا جیمی کارتر با محمدرضا پهلوی تلفنی صحبت کرد و پشتیبانی آمریکا را از وی اعلام نمود.[54]
در سوی مقابل، مردم از این کشتار به شدت عصبانی بودند. علما و مراجع تقلید هم انزجار خود را از این جنایت اعلام کردند. حضرت امام خمینی با صدور پیامی از نجف در 18 شهریور، حکومت نظامی را تقبیح کرده و فرمودند: «بار دیگر شاه با دستور حکومت نظامی در تهران و سایر شهرستانهای بزرگ ایران ثابت کرد که پایگاهی در میان ملت ندارد.» امام اعلام حکومت نظامی را در مقابل مردمی که دست به راهپیمایی آرام زده بودند، جرم دانست و دستور دهنده آن را «مجرم» خواند و فرمود: «شاه برای به رگبار بستن مردم بیدفاع و مظلوم هیچ بهانهای را بهتر از حکومت نظامی ندید.» ایشان اعلام حکومت نظامی و کشتار 17 شهریور را برملا شدن چهره «دولت آشتی ملی» اعلام کردند و به مردم بشارت دادند که «دیر یا زود پیروزی از آن شماست.» امام همچنین از ارتش خواست اسلحه را کنار گذاشته و در کنار مردم بایستد.[55]
سایر علما نیز در مواجهه با اجرای قانون حکومت نظامی و کشتار مردم واکنش نشان دادند. آیتالله سید محمدرضا گلپایگانی صبح روز 17 شهریور طی تلگرافی به شریف امامی به وی هشدار داد: «اعلام حکومت نظامی و جوی خون راه انداختن هیچ دردی را دوا نخواهد کرد.»[56] ایشان همچنین در روز 18 شهریور با صدور اعلامیهای، کشتار مردم در میدان ژاله تهران را محکوم کرده و نوشت: «حکومت وقت به نام اعلام حکومت نظامی برخلاف تمام قوانین بینالمللی و ابتدائیترین حقوق بشری به مردم بیدفاع که از جریان تظاهرات این روزها رشد و شعور اجتماعی و سیاسی خود را نشان دادند و در حفظ نظام و نظم و آرامش مراقبت کامل نمودند حمله کرد و جوانان و کودکان و بانوان و سالمندان را به قتل رساند.»[57] آیتالله سید شهابالدین نجفی مرعشی هم صبح روز 18 شهریور با صدور اعلامیهای ضمن ابراز انزجار از جنایات رژیم، عزای عمومی اعلام کرد.[58] آقا سید کاظم شریعتمداری نیز در پی این واقعه اقدام به صدور اطلاعیه کرد. وی در این اعلامیه «فاجعه دردناک روز جمعه را در تهران به عموم ملت مسلمان مخصوصاً به خانوادههای داغدیده» تسلیت گفت و از مردم خواست برای بهانه ندادن به دست دستگاه «عزای عمومی را در نهایت آرامش و متانت در خانههای خود برگزار کنند.» برخلاف سایر علما، اعلامیه آقای شریعتمداری تند نبود. او از مردم خواسته بود به تظاهرات ادامه ندهند.[59] روحانیون و وعاظ نیز در مساجد و منابر درباره این فاجعه سخن گفتند و از رژیم شاه و دولت انتقاد کردند.[60]
رژیم علاوه بر تهران، در سایر شهرها نیز با اجرای قانون حکومت نظامی، دست به جنایت زد. از جمله در مشهد به روی مردم آتش گشود و عدهای از جمله یک زن و یک کودک را به شهادت رساند.[61] در شهرهای مختلف کشور از جمله خوزستان، کرمان، زنجان، قم، یزد، اصفهان، کاشان، آذربایجان شرقی، سیستان و بلوچستان، کرمانشاه و... نیز رژیم به خاطر زیر پا گذاشتن قانون حکومت نظامی با مردم درگیر بود.[62]
یکی دیگر از پیامدهای حکومت نظامی، دستگیری و بازداشت عده زیادی از مخالفین رژیم پهلوی بود. بر این اساس ساواک تنها طی یک هفته بعد از اعلام حکومت نظامی «تعداد 126 نفر از قشریون مذهبی طرفدار روحالله خمینی» و صدها نفر از شرکتکنندگان در تظاهرات تهران را دستگیر کرد.[63] تعداد بیشماری نیز در شهرهای مختلف ایران توسط ساواک بازداشت شدند که آمار دقیقی از آن در دست نیست.
جمعبندی
هنوز چند روز از برقراری حکومت نظامی و کشتار مردم در میدان ژاله نگذشته بود که شریفامامی سرمست از باده پیروزی در جمع هیئت دولت در 21 شهریور گفت: «برابر گزارشهایی که اکنون میرسد آرامش نسبی در سراسر کشور به وجود آمده است و امیدواریم به زودی نظم کامل به نحوی برقرار گردد که موجبات ناراحتی مردم کاملاً برطرف شود.»[64] اما چیزی نگذشت که تمام آرزوهای او نقش بر آب شد و خشم مردم به صورت اعتصاب آن هم در شاهرگ حیاتی رژیم یعنی صنعت نفت بروز کرد. به این ترتیب حکومت نظامی نه تنها از دامنه اعتراضات نکاست، بلکه موجب گسترش اعتراضات مردمی به شکل اعتصاب شد. از این جهت مأمور سفارت آمریکا درباره نتیجه حکومت نظامی نوشت: «شاه و حکومت در کوشش برای حفظ نظم مدنی در ماههای آینده حتی در شرایط حکومت نظامی با دشواریهای بزرگی مواجه خواهد شد.»[65]
با اوج گرفتن مبارزات مردمی، اجرای قانون حکومت نظامی نیز برای رژیم کارساز نبود. مردم بدون هراس از توپ و آتش مأموران شاه در خیابانها صفآرایی کردند. دامنه تظاهرات رفته رفته بیشتر میشد. آخرین حکومت نظامی از سوی رژیم پهلوی، در 21 بهمن 1357 بود که با فرمان امام خمینی توسط مردم شکسته شد و منجر به پیروزی انقلاب اسلامی گردید.
پینوشتها:
[1] بهارفر، حسین، حکومت نظامی چیست؟، ماهنامه قضایی (وابسته به اداره دادرسی نیروهای مسلح شاهنشاهی)، ش 4، خرداد 1345، ص 71-70.
[2] شریف، علیاصغر، سابقه تاریخی حکومت نظامی (1)، نشریه کانون وکلا، ش 69، سال 1338، ص 34-32.
[3] حکم میکنم!، منتشر شده در سایت مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، تاریخ انتشار: 19 آذر 1392.
[4] مجد، محمدقلی، نفت و قتل کنسول آمریکا، ترجمه مصطفی امیری، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1397، ص 355-352. و رضوانی، حسین، رمزگشایی از قتل ماژور ایمبری معاون کنسول امریکا در ایران، منتشر شده در سایت مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، تاریخ انتشار: 27 تیر 1400.
[5] سایت ویکی فقه، مدخل احمد امیراحمدی.
[6] نجاتی، غلامرضا، جنبش ملی شدن صنعت نفت و کودتای 28 مرداد 1332، شرکت سهامی انتشار، 1378، ص 457.
[7] بهارفر، حسین، همان، ص 72.
[8] حیدری، لیلا، چند و چون حکومت نظامی در سال 1342، منتشر شده در پایگاه 15 خرداد 42، تاریخ انتشار: 29 شهریور 1396.
[9] قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک (بازتابها – استانها و خارج از کشور)، ج 7 ، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1387، ص 500.
[10] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک - استان اصفهان، ج 3 ، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1383، ص 212.
[11] انقلاب اسلامی به روایت اسناد، ج 7، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1379، ص 230 ـ 224.
[12] صحیفه امام خمینی، ج 3، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، (نسخه الکترونیک) ص 435-431.
[13] انقلاب اسلامی به روایت اسناد، ج 7، همان، ص 230 ـ 224.
[14] برای مطالعه بیشتر درباره وقایع ماه رمضان 1357 به مقاله «مبارزات نهضت اسلامی در ماه رمضان سال 1357» مندرج در همین سایت مراجعه کنید.
[15] در انتخاب شریفامامی برای نخستوزیری توسط شاه، چند عامل بیش از همه تأثیر داشت. روابط نزدیک شریفامامی با انگلیس و این توهم که او در مقام ریاست فراماسونری ایران میتواند نظر موافق انگلیسیها و حمایت آنها را از رژیم جلب نماید، از جمله عوامل اصلی بود. همچنین شریفامامی از خانوادهای روحانی بود. شاه گمان میکرد با انتخاب او به این سمت میتواند اعتماد قشر مذهبی را جلب کند.
[16] درباره دولت جعفر شریفامامی به مقالات «مروری بر دوران نخست وزیری و دولت جعفر شریفامامی» و «نگاهی به زندگی مهندس جعفر شریف امامی استاد اعظم فراماسونری» مندرج در همین سایت مراجعه کنید.
[17]حسینیان، روحالله، یک سال مبارزه برای سرنگونی رژیم شاه، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1397، ص 351.
[18] سولیوان، ویلیام، مأموریت در ایران (خاطرات ویلیام سولیوان آخرین سفیر آمریکا در ایران)، ترجمه ابراهیم مشفقیفر، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1393، ص 174.
[19] پارسونز، سر آنتونی، غرور و سقوط (خاطرات سفیر سابق انگلیس در ایران)، ترجمه منوچهر راستین، انتشارات هفته، 1363، ص 112 - 111.
[20] استریکنین، یک ماده سمی بسیار قوی، بیرنگ و بیبو است که به عنوان آفتکش، بهخصوص برای کشتن مهرهداران کوچک مانند پرندگان و جوندگان استفاده میشود. استریکنین پس از خورده شدن، استنشاق، یا جذب از طریق چشمها یا مخاط دهان، باعث مسمومیت شیمیایی، تشنج عضلانی و در نهایت مرگ از طریق خفگی یا اختناق میشود.
[21] لاجوردی، حبیب، مصاحبه با اردشیر زاهدی، پروژه تاریخ شفاهی دانشگاه هاروارد، تاریخ مصاحبه: 20 ژانویه 1992 (30 دی 1370)، نوار شماره 18.
[22] روحانی، سید حمید، خاطرات و مبارزات شهید محلاتی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1400، ص 146.
[23] میردار، مرتضی، خاطرات حجتالاسلام والمسلمین ناطق نوری، ج 1، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382، ص 130.
[24] در این سند برخی از اظهارات ساواک نادرست است که مهمترین آن شرکت مؤثر جبهه ملی و نهضت آزادی در راهاندازی تظاهرات روز 16 /6 /57 است. تصمیم به تظاهرات و تعطیلی روز پنجشنبه شانزدهم شهریور از طرف گروهی از روحانیون تهران گرفته شده بود. در کتاب «فرازهایی از تاریخ انقلاب به روایت اسناد ساواک» و از قول مرحوم مهندس مهدی بازرگان آمده است که «این تظاهرات را مذهبیون به خصوص جوانان طرفدار خمینی اداره میکردند. ما دخالت نداشتیم و در وضع کلی، کار طوری است که گردانندگی امر دست طرفداران خمینی است.»
[25] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 11، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1382، ص 1.
[26]روزنامه کیهان، 16 /6 /1357، ص 1 و 2.
[27]خاطرات و مبارزات شهید محلاتی، همان، ص 147.
[28]میردار، مرتضی، خاطرات حجتالاسلام و المسلمین ناطق نوری، همان، ص 146-145.
[29]انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 11، همان، ص 9.
[30] پیشین، ص 13.
[31]میردار، مرتضی، خاطرات حجتالاسلام و المسلمین ناطق نوری، همان، ص 146.
[32] لاجوردی، حبیب، مصاحبه با اردشیر زاهدی، پروژه تاریخ شفاهی دانشگاه هاروارد، تاریخ مصاحبه: 20 ژانویه 1992 (30 دی 1370)، نوار شماره 19.
[33] سولیوان، ویلیام، همان، ص 175.
[34] قرهباغی، عباس، اعترافات ژنرال (خاطرات ارتشبد عباس قرهباغی آخرین رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران و عضو شورای سلطنت)، نشر نی، 1365، ص 21.
[35] همان، ص 22-20.
[36] همان، ص 22.
[37] طبق قانون حکومت نظامی مصوب 1329 دولت موظف بود بعد از اعلام حکومت نظامی ظرف مدت یک هفته پیشنهاد خود را به مجلس شورای ملی و سنا برای تصویب ارسال نماید. دولت شریفامامی برای قانونی جلوه دادن عمل خود، ده روز بعد لایحه حکومت نظامی را به مجلس فرستاد و مجلس شورای ملی آن را با 152 رأی موافق و 22 رأی مخالف و 3 رأی ممتنع در تاریخ 26 شهریور تصویب کرد. (روزنامه اطلاعات، 26 /6 /1357)
[38] تصویر اعلامیه در انتهای متن آمده است.
[39]. روزنامه کیهان، 18 /6 /1357، ص 31.
[40] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 11، همان، ص 28.
[41] قرهباغی، عباس، همان، ص 23.
[42]روزنامه کیهان، 18 /6 /1357، ص 5.
[43] اسناد لانه جاسوسی، ج 1، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1386، ص 783-782.
[44] همان، ص 785.
[45] همان، ص 797.
[46] برای آگاهی بیشتر درباره قیام هفده شهریور 1357 به مقالات مندرج در همین سایت رجوع کنید: واقعه خونین 17 شهریور 1357 تهران، فیلم مستندی از واقعه خونبار 17 شهریور 1357. همچنین میتوانید برای مطالعه اسناد ساواک درباره این واقعه، به جلد یازدهم کتاب «انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک» از همین مرکز مراجعه نمائید.
[47] حسینیان، روحالله، همان، ص 355.
[48]انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 11، همان، ص 49 ـ 44
[49] پارسونز، سر آنتونی، همان، ص 112.
[50] سولیوان، ویلیام، همان، ص 176.
[51]جان. دی. استمپل، درون انقلاب ایران، ترجمه دکتر منوچهر شجاعی، مؤسسه فرهنگی رسا، 1377، ص 168.
[52] اسناد لانه جاسوسی، ج 1، همان، ص 786.
[53] همان، ص 788.
[54] ونس، سایروس، انتخاب دشوار (سالهای بحران در سیاست خارجی آمریکا)، ترجمه خیرالله خیری اصل، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1390، ص 52.
[55] صحیفه امام خمینی، ج 3، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (نسخه الکترونیک)، ص 461-459.
[56] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک ، ج 11، همان، ص 60.
[57] همان، ص 91.
[58] همان، ص 90.
[59] بازخوانی واکنش مراجع و علما به فاجعه 17 شهریور، منتشر شده در سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
[60] بنگرید به مقاله: «سخنرانی انقلابی مقام معظم رهبری پس از واقعه 17 شهریور در مسجد جامع جیرفت» مندرج در همین سایت.
[61] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 11، همان، ص 56.
[62] همان، ص 97-94.
[63] همان، ص 79.
[64]فرهمند، جلال، در آستانه انقلاب اسلامی، (اسنادی از واپسین سالهای حکومت پهلوی)، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1384، ص 282.
[65] اسناد لانه جاسوسی، ج 1، همان، ص 817 .
اطلاعیه حکومت نظامی در سوم اسفند 1299
اطلاعیه حکومت نظامی در اصفهان در 20 مرداد 1357
گزارش ساواک از برنامه انقلابیون در روز شانزده شهریور
گزارش ساواک از وقایع 16 شهریور در کشور
گزارش ساواک از وقایع 16 شهریور در کشور
گزارش ساواک از اوضاع نقاط مختلف کشور در روز 16 شهریور 57
گزارش ساواک از اوضاع نقاط مختلف کشور در روز 16 شهریور 57
گزارش ساواک از اوضاع نقاط مختلف کشور در روز 16 شهریور 57
گزارش ساواک از اوضاع نقاط مختلف کشور در روز 16 شهریور 57
گزارش ساواک از اوضاع نقاط مختلف کشور در روز 16 شهریور 57
گزارش ساواک از اوضاع نقاط مختلف کشور در روز 16 شهریور 57
گزارش ساواک از اوضاع نقاط مختلف کشور در روز 16 شهریور 57
متن اعلامیه حکومت نظامی در تهران و 11 شهر دیگر در هفده شهریور 1357
حکومت نظامی در کرج
حکومت نظامی در اصفهان
حکومت نظامی در اصفهان
گزارش ساواک از وضع شهرهای مختلف کشور بعد از اعلام حکومت نظامی
گزارش ساواک از وضع شهرهای مختلف کشور بعد از اعلام حکومت نظامی
گزارش ساواک از وضع شهرهای مختلف کشور بعد از اعلام حکومت نظامی
گزارش ساواک از وضع شهرهای مختلف کشور بعد از اعلام حکومت نظامی
مقابله رژیم با مردم مشهد در هفده شهریور
کروکی واقعه جمعه سیاه در میدان ژاله
متن تلگراف آیتالله گلپایگانی در روز 17 شهریور 57 به نخست وزیر
تلگراف آیتالله گلپایگانی به شریف امامی به دنبال اعلام حکومت نظامی
اعلامیه آیتالله گلپایگانی در پی کشتار هفده شهریور
اعلامیه آیتالله مرعشی نجفی درباره کشتار هفده شهریور
جعفر شریفامامی در کنار شاه – اعلام حکومت نظامی و کشتار مردم تهران در هفده شهریور 57 در دوره نخستوزیری او رخ داد
شریف امامی در کنار شاه
غلامعلی اویسی فرماندار نظامی تهران در ماجرای کشتار میدان ژاله
صحنهای از اجتماع مردم تهران در 17 شهریور 57
کشتار 17 شهریور در میدان ژاله
لوله تفنگ سربازان، مردم را نشانه گرفته است
سربازان آماده شلیک به مردم هستند
قابی تلخ از 17 شهریور 57 – تهران
تصویری از شهادت مردم در 17 شهریور 57 – تهران
تعداد مشاهده: 72