تاریخچه، ایدئولوژی و عملکرد نهضت آزادی ایران (1366- 1342)
تاریخ انتشار: 15 دي 1403
مقدمه
قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، گروهها و احزاب مختلفی برای مبارزه با استعمار خارجی و استبداد داخلی شکل گرفت. یکی از این احزاب نهضت آزادی است که با جبهه ملی مبنای مشترک داشت. از گروههای قدیمی وابسته به جبهه ملی، نهضت آزادی اقدامات و فعالیتهایی را در انقلاب اسلامی ایفا کرد. این مسئله بیشتر پیامد روابط نزدیک نهضت با امام خمینی(ره) و تا حدودی هم تواناییهای مهندس مهدی بازرگان و آیتالله سیدمحمود طالقانی در جذب گروهی از جوانان مذهبی بود که با داشتن تحصیلات جدید میکوشیدند اسلام و علوم غربی را به هم پیوند دهند. این حزب که در 25 اردیبهشت 1340 تأسیس شد، اصول مرامنامه خود را این گونه اعلام کرد: «ما مسلمان، ایرانی، تابع قانون اساسی و مصدقی هستیم.» گرچه نهضت آزادی در سال ۱۳۴۲ رسماً منحل شد ولی همچنان به برگزاری گردهماهیهای پنهانی در تهران و سازماندهی نیروها در خارج از کشور به ویژه در آمریکای شمالی و فرانسه ادامه داد. با گشایش نسبی فضای سیاسی کشور در سال 1356 نهضت آزادی نیز دوره جدید فعالیتهای خود را آغاز کرد. در جریان پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 نهضت آزادی به صف انقلابیون پیوست و مهندس بازرگان از سوی امام خمینی به عنوان اولین نخستوزیر دولت موقت منصوب گردید. اعضای این جمعیت پس از انقلاب اسلامی در دولت موقت مهندس بازرگان پستهای مهمی داشتند. سرانجام، افشای اسناد لانه جاسوسی آمریکا، عملکرد ضعیف دولت موقت و مخالفت با جریان پیرو خط امام باعث انزوای آنان از صحنه سیاسی کشور شد.
زمینههای سیاسی و اجتماعی شکلگیری نهضتآزادی
از کودتای آمریکایی- انگلیسی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تا آغاز دهه ۴۰ رژیم شاه بیش از پیش قدرت گرفت. پیامد چنین تحولی پیشروی نیروهای طرفدار حکومت استبدادی و عقب نشینی نیروهای اصلاح طلب و سرکوبی تندروهای انقلابی بود. در کشاکش این دوران دکتر محمد مصدق زندانی و سپس تبعید شد.[1] پس از کودتای ۲۸ مرداد 1332، نهضت مقاومت ملی به دست باقیماندههای جبهه ملی -که در ماههای آخر حکومت مصدق دچار از هم پاشیدگی و پراکندگی شده بودند- به وجود آمد. هسته اولیه نهضت را باید متشکل از دکتر محمد نخشب، حسین شاهحسینی، ناصر صدرالحفاظی، آیتالله سیدرضا زنجانی و ابراهیم کریمآبادی دانست. نهضت با افراد دیگری همچون داریوش فروهر، مهندس یدالله سحابی و مهندس مهدی بازرگان ارتباط برقرار کرد. این نهضت در 7 شهریور 1332، اعلامیهای منتشر و هدف خود را «اعاده استقلال ملی» و «مبارزه با استعمار» عنوان کرد.[2]
دستگیری سران نهضت مقاومت ملی و فشار ساواک زمینه فروپاشی این گروه را در تیر 1339 فراهم آورد. با این که نهضت مقاومت ملی در کسب قدرت توفیقی نیافت ولی تفکر ملیگرایی را زنده نگه داشت.[3] در سالهای آغازین دهه ۴۰، محمدرضاشاه به امید اجرای اصلاحات ارضی از فشار سیاسی کاست. مهندس مهدی بازرگان و همفکرانش از این فرصت استفاده کردند و با بهرهگیری از تجربه فعالیت در نهضت مقاومت ملی تصمیم گرفتند گروه سیاسی دیگری را به وجود آورند که هویت مذهبی - اجتماعی داشته باشد و بر ضرورت حکومت دموکراتیک تأکید ورزد.[4]
نهضت آزادی بر این نکته تأکید میورزد که رهبران و مبارزان نهضت مقاومت ملی همان کسانی بودند که بعدها در اردیبهشت سال ۱۳۴۰ نهضت آزادی را تأسیس کردند. پیش از تشکیل نهضت آزادی مهدی بازرگان و همفکرانش به نمایندگی از نهضت مقاومت ملی در جبهه ملی دوم شرکت داشتند. پس از شکلگیری نهضت آزادی نیز تماسهای تشکیلاتی میان نهضت آزادی و جبهه ملی دوم - با وجود اختلافاتی که داشتند- برقرار شد. پس از تشکیل جبهه ملی سوم، نهضت آزادی به عنوان یک سازمان به این جریان پیوست.[5] مهندس بازرگان به این مسئله تصریح میکند که «از درون جبهه ملی، نهضت آزادی به وجود آمد که هم وارث نهضت مقاومت ملی بود و هم فرازنده و بلندکننده شعار شاه سلطنت کند نه حکومت.» در بیش از ۳۰۰ صفحه اسنادی که از فعالیتهای نهضت آزادی در اوایل دهه ۴۰ بر جای مانده بیش از ۵۰ بار به روابط با جبهه ملی اشاره شده است.[6]
تأسیس نهضت آزادی ایران
نهضت آزادی ایران در 25 اردیبهشت 1340، در منزل صادق فیروزآبادی تأسیس شد. اعضای هیأت مؤسس حدود 42 نفر بودند. آیتالله سید محمود طالقانی، دکتر یدالله سحابی، مهندس منصور عطایی، حسن نزیه، رحیم عطایی، عباس سمیعی و مهندس مهدی بازرگان جزء هیأتی بودند که مأمور تهیه مرامنامه و اصول کار نهضت شدند.[7]
اهداف تشکیل نهضت آزادی ایران
نهضت آزادی با این هدف که گروه سیاسی - مذهبی باشد تشکیل شد، اما عمدتاً به فعالیت سیاسی پرداخت، چرا که فلسفه تأسیس آن نه مبارزه با بیدینی بلکه نوعی مبارزه سیاسی بود.[8] نهضت آزادی در اولین نشریه داخلی که در 21 خرداد 1340 منتشر نمود، در مقاله »جبهه ملی و نهضت آزادی»، تصریح کرد که «تأسیس نهضت آزادی ایران منطبق با هدف و مرام و اساسنامه جبهه ملی ایران و در جهت تأیید و پشتیبانی و تقویت آن است.» مقاله، انگیزه بانیان را از تأسیس نهضت آزادی چنین بیان میکند: «1ـ لزوم تشکل و تحزب افراد؛ 2ـ قبول و اجرای پیشنهاد بعضی از رهبران محترم جبهه ملی ایران مشعر به تشکیل حزب یا جمعیتی مرکب از کسانی که به همفکری و همکاری شناخته شده بودند؛ 3ـ لزوم اشتراک مساعی و قبول مسئولیت بیشتر به نام یک جمعیت متشکل در مبارزات جبهه ملی ایران و ایجاد انضباط لازم در داخل جمعیت.» تنها در هدف پایانی، نقش مذهب به صورت بسیار کمرنگ دیده میشود: «4ـ لزوم تأسیس احزابی به اتکا، توجه و اعتماد عمومی برای مقابله با تحرکات و اقدامات مضره سیاسی علیه معتقدات ملی و اجتماعی و مذهبی مردم.»[9]
نهضت اعلام کرد که «مسلمانیم؛ زیرا نمیخواهیم اصول عقایدمان را از سیاست جدا کنیم، ایرانی هستیم؛ زیرا به میراث ملی خود احترام میگذاریم، مشروطهخواه هستیم؛ زیرا آزادی اندیشه و بیان و اجتماعات را خواستاریم، مصدقی هستیم؛ زیرا استقلال ملی میخواهیم.»[10] با این همه نهضت آزادی هیچگاه به دنبال مبارزه با سلطنت و براندازی رژیم شاهنشاهی نبود. مهندس بازرگان در جلسه محاکمه خود در دی 1343 در مورد نظر نهضت آزادی درباره محمدرضاشاه میگوید: «وقتی نهضت آزادی ایران مانند آقای دکتر مصدق و بنا به نصوص صریح قانون اساسی میگوید در مملکت مشروطه شاه سلطنت میکند نه حکومت، قصدش نه تنزل دادن مقام سلطنت است و نه خیانت کردن به ملت و مملکت.»[11]
مرامنامه نهضت آزادی
در مرامنامه نهضت آزادی که در 25 اردیبهشت 1340 منتشر شد، میخوانیم: به حکم مبادی عالیه دین مبین اسلام و قوانین اساسی ایران و اعلامیه حقوق بشر و منشور ملل متحد، نهضت آزادی ایران برای تعقیب هدفهای مشروحه زیر فعالیت خود را آغاز مینماید:
الف- از لحاظ سیاست داخلی
اصل اول: ۱- احیای حقوق اساسی ملت ایران با استقرار حکومت قانون به منظور تعیین حدود اختیارات و مسئولیتهای قوای مختلف مملکت و برای تأمین حکومت مردم بر مردم. 2- تفویض قدرت ملی و قانونی حکومت به افرادی که صلاحیت رهبری سیاست مملکت را در دنیای مترقی امروز و در ردیف کشورهای بیدار جهان داشته باشد.
اصل دوم: ۱- ترویج اصول اخلاقی و اجتماعی و سیاسی بر اساس مبادی دین مبین اسلام با توجه به مقتضیات سیاسی و فرهنگی عصر حاضر ۲- تشویق اصل درستی و تقوا و مبارزه شدید علیه منهیات و اعتیادات و انتشارات مضره. ۳- از بین بردن عوامل نادرستی و فساد خصوصاً مظاهر اتکای به خارجی و طرد جمعی عناصری که سد راه فعالیتهای مؤثر و اصیل و سریع اصلاحی هستند یا موجبات تضعیف شخصیت فردی و اجتماعی ایرانی را فراهم میسازند. ۴- مبارزه علیه دشمنان سلامت جسمی و فکری و روحی مردم یعنی غلبه بر ترس، یأس، فقر، جهل، عقب ماندگی و نفاق.
اصل سوم: آماده کردن تدریجی و اصولی مردم برای شرکت در اداره امور عمومی. همچنین برای حسن استفاده از دموکراسی و استیفای حقوق ملی.
اصل چهارم: ۱- تأمین استقلال اقتصادی، ایجاد رژیم صحیح مالی، بازرگانی، اجتماعی، فرهنگی، بهداشتی، کشاورزی و صنعتی 2- برقراری مناسبات متکی بر عدل و مسالمت بین کارگر و کارفرما و بین کشاورز و مالک 3- توسعه بیمههای اجتماعی، تهیه و اجرای طرح بیمه کشاورزان ۴- تخصیص عایدات نفت، اعتبارات و وامهای خارجی به اجرای برنامههای کشاورزی و صنعتی و عمرانی ۵- ایجاد امنیت مالی و اقتصادی به منظور تشویق اعاده سرمایههای خصوصی موجود در بانکهای خارجی به داخل کشور.
اصل پنجم: ۱- اصلاح تدریجی و اصولی قوانین کشور با تأسیس سازمان واحد تهیه طرح قانون 2- رعایت کامل اصول استقلال قوه قضاییه، تعمیم و توسعه صلاحیت محاکم عمومی و حذف محاکم اختصاصی ۳- تکمیل و اصلاح سازمانهای قضایی و انتظامی کشور به منظور استقرار امنیت اجتماعی و جلب اعتماد و علاقه مردم نسبت به این سازمانها.
اصل ششم: 1- استفاده از نیروی انسانی کلیه افراد مملکت به عنوان سرمایههای اصلی ملی، ایجاد ایمان و اعتقاد قوی به اصل زندگی بهتر نتیجه فعالیت مفید بیشتر 2- مبارزه علیه بیکاری، خودخواهی، تنپروری و امتیازات ناشی از تبعیض.
اصل هفتم: تأمین وسایل حسن اداره کشور از طریق: تثبیت مشاغل بر اساس رعایت استقلال شاغلین خدمت و تشویق آنان به احراز تخصص و صلاحیت بیشتر؛ تربیت مدیر و تقویت سازمانهای علوم اداری، آمار، بررسی و تحقیق در تمام شئون کشور، استفاده از روشهای مدرن مترقی کار؛ فراهم ساختن وسایل رفاه مادی و معنوی متصدیان امور.
ب- از لحاظ سیاست خارجی
اصل هشتم: کوشش برای انتقال حق تعیین سرنوشت دنیا از ملل بزرگ به سازمان ملل متحد به منظور تأمین آزادی و استقلال ملل کوچک، عدالت بینالمللی، صلح جهانی.
اصل نهم: مجاهدت برای تأمین بیطرفی ایران.
اصل دهم: تنظیم روابط خارجی بر پایه منشور ملل متحد، ایجاد حسن تفاهم پایدار بین ایران و کلیه کشورها خصوصاً ممالک همجوار.
اصل یازدهم: کوشش برای ایجاد همبستگی بیشتر بین کشورهای صلحجوی بیطرف که دارای علایق مشترک تاریخی، جغرافیایی و فرهنگی و اجتماعی یا مذهبی هستند و مجاهدت برای اتحاد ممالک اسلامی در جهت کمک مؤثر به اجرای مقاصد مذکور.
اصل دوازدهم: 1- قبول مسئولیت و اشتراک مساعی در کوششهای بینالمللی برای رفع اختلافات جهانی از طرق مسالمت آمیز 2- حمایت از نهضتهای اصیل ملی و پشتیبانی از استقلال و آزادی ملتها.[12]
سران نهضت آزادی در ماههای نزدیک به پیروزی انقلاب بر ترسیم یک جریان اسلامی در نهضت آزادی تأکید داشتند و در دی ماه ۱۳۵۷ در مرامنامه خود بر اساس پایههای سهگانه زیر تجدیدنظر کردند: 1- اصول عالیه اسلامی با فرائض و مسئولیتهای فردی و اجتماعی ناشی از آن ۲- قانون اساسی ایران و متمم آن که به بهای خون شهدای آزادی و استقلال ایران به دست آمده است. 3- اعلامیه جهانی حقوق بشر.[13]
اعضای نهضت آزادی
در تهران رهبران گروه علاوه بر مهندس مهدی بازرگان و آیتالله سید محمود طالقانی عبارت بودند از: دکتر یدالله سحابی، عزتالله سحابی، حسن نزیه، دکتر عباس شیبانی و صادق طباطبایی.[14] نهضت آزادی در آمریکای شمالی را محمد نخشب، دکتر ابراهیم یزدی، مصطفی چمران و عباس امیرانتظام رهبری میکردند.[15] سازمان دهندگان اصلی نهضت آزادی در فرانسه صادق قطبزاده و ابوالحسن بنی صدر بودند.[16]
اکثر اعضای اصلی نهضت آزادی دارای تحصیلات جدید دانشگاهی بودند و از خانوادههای بازاری نسبتاً ثروتمند برخاسته بودند.[17] غالب عضوگیریها از دانشجویان طبقات متوسط و متوسط به پایین بود، در سطح غیر دانشجویی توانستند بازاریان و روشنفکران را جذب کنند، در جذب کارگران ناموفق بودند و توفیق چندانی در عضوگیری از زنان نداشتند. در عضوگیریها تأثیر بالای کاریزمای رهبران به ویژه مهندس بازرگان و آیتالله طالقانی به وضوح مشاهده میشود. بسترهای عمده عضوگیری، انجمنهای اسلامی و مسجد هدایت بود.[18]
اعضای نهضت از نظر ایدئولوژیک از چند جا تغذیه میشدند: مسجد هدایت و جلسات تفسیر قرآن آیتالله طالقانی، جلسههایی که شخصیتهایی مانند آیتالله سیدمحمود طالقانی، شهید آیتالله مرتضی مطهری، شهید آیتالله سیدمحمد بهشتی، آیتالله حاج میرزا خلیل کمرهای، سید مرتضی جزایری، حجتالاسلام علی گلزاده غفوری و سید موسی صدر در آن سخنرانی میکردند.[19] حساسیت نهضت نسبت به اعتقادات مذهبی در حد کلیات بود. همین رویکرد به تساهل و تسامح گروه نسبت به طیفهای مختلف منجر میشد.[20]
فعالیت نهضت آزادی قبل از انقلاب اسلامی از 1340 تا 1356
نهضت آزادی در سالهای ۱۳۴۰ تا ۱۳۴۲ در عرصه سیاسی و اجتماعی کشور حضور فعالی داشت. در مهرماه 1341 لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی از تصویب هیأت دولت گذشت. در این لایحه قید اسلام از شرایط انتخابکنندگان و انتخابشوندگان برداشته شد و برای سوگند، به جای قرآن، لفظ کتاب آسمانی آورده شد. در پی انتشار این خبر امام خمینی (ره) و علمای قم که متوجه برنامههای رژیم محمدرضاشاه برای اسلامزدایی و باز گذاشتن راه نفوذ پیروان بهائیت شدند به مخالفت با این لایحه پرداختند که در نهایت منجر به لغو آن شد.[21] در جریان مبارزه با لایحه انجمنهای ایالتی- ولایتی، نهضت آزادی با صدور اعلامیه خاطر نشان کرد: «مگر مردها در این مملکت حق رأی دارند و داشتند که زنها از آن محروم باشند.»[22] آیتالله طالقانی نیز ضمن دستور توزیع اعلامیه امام خمینی و آیتالله سیدمحمدهادی میلانی در بین نمازگزاران مسجد هدایت بارها در سخنرانیهای خویش در طول نهضت دو ماهه روحانیت علیه لایحه انجمنهای ایالتی- ولایتی به مبارزه علما اشاره کرد و از آن حمایت نمود.[23]
نهضت آزادی از اواسط پاییز ۱۳۴۱ همگام با روحانیون و اسلامگرایان با کلیت اصلاحات موسوم به انقلاب سفید به خصوص تغییر قانون انتخابات مخالفت کرد و در ۳ بهمن ۱۳۴۱ با طرح رفراندوم اصول ششگانه انقلاب سفید، یک اعلامیه مفصل با ارائه پاسخ به ۴ سؤال اساسی چه کسی انقلاب میکند؟، چرا انقلاب میکند؟، چگونه انقلاب میکند؟، چه نتایجی حاصل میشود؟، برگزاری رفراندوم را مورد انتقاد قرار داد.[24] به دنبال صدور این اعلامیه سران نهضت آزادی در آستانه رفراندوم دستگیر شدند. جریان محاکمه متهمین سران نهضت آزادی به مدت دو ماه و نیم (۳۰/ ۷/ ۱۳۴۲ تا ۱۶/۱۰/۱۳۴۲) و در ۲۹ جلسه به درازا کشید و به همین دلیل مشهور به طولانیترین دادگاه نظامی در عصر پهلوی شد.[25] اولین جلسه دادگاه بدوی و نظامی در ۳۰ مهر ۱۳۴۲ در پادگان عشرت آباد به ریاست سرتیپ ناصر زمانی و دادستان نظامی سرتیپ فرخ مدرس تشکیل شد. محاکمه شوندگان عبارت بودند از: آیتالله سید محمود طالقانی، مهندس مهدی بازرگان، یدالله سحابی، عزتالله سحابی، عباس شیبانی، علی بابایی، ابوالفضل حکیمی، سید مهدی جعفری و پرویز عدالتمنش.[26] پس از ۳۲ جلسه دادگاه در حکم صادره در ۱۶ دی، مهندس بازرگان و آیتالله طالقانی هر کدام به ۱۰ سال، یدالله سحابی، عباس شیبانی و علی بابایی هر کدام به ۶ سال، عزتالله سحابی، سید مهدی جعفری و ابوالفضل حکیمی هر کدام به چهار سال و پرویز عدالتمنش به یک سال زندان محکوم شدند.[27] سران نهضت آزادی به جز آیتالله طالقانی نسبت به رأی صادره از سوی دادگاه بدوی اعتراض کرده و خواهان تجدیدنظر در حکم بودند. به همین منظور دادگاه تجدیدنظر از تاریخ ١۴ اسفند ١٣۴٢ تا ۱۵ تیرماه ١٣۴٣ طی ٧۶ جلسه و به ریاست عباس قرهباغی تشکیل شد. در جلسه پایانی، ریاست دادگاه اعلام ختم دادرسی کرد و رأی دادگاه بدوی به جز در مورد یدالله سحابی تأیید شد. مدت زمان محکومیت زندان ایشان در دادگاه تجدیدنظر به خاطر ۳۷ سال خدمات فرهنگی و دانشگاهی از شش سال به چهار سال کاهش یافت.[28]
امام خمینی در دیدار گروهی از دانشجویان دانشگاه تهران و طلاب قم در 21 فروردین 1343 با اشاره به موضوع محاکمه سران نهضت آزادی فرمودند: «از زندانی بودن آقای طالقانی و مهندس افسرده نباشید تا این چیزها نباشد کارها درست نمیشود و تا زندان رفتن نباشد پیروزی به دست نمیآید.»[29]
در 2 فروردین 1342 عمال رژیم پهلوی با حمله به مراسم عزاداری شهادت امام صادق(ع) که از سوی آیتالله سید محمدرضا گلپایگانی در مدرسه فیضیه برگزار شده بود؛ دست به هتک حرمت بزرگی زدند. علاوه بر آتش زدن قرآن، ادعیه و عمامه طلاب و اهانت به مرجعیت شیعه این حادثه منجر به کشته و زخمی شدن تعدادی از طلبهها و مردم شد.[30] با وقوع فاجعه مدرسه فیضیه قم، نهضت آزادی اعلامیهای با عنوان «هدف روحانیون از مبارزات اخیر» شامل مبارزه با قانون شکنی، مبارزه با تقویت اقلیتهای ضد اسلامی و دریدن ماسک اصلاحات دروغین صادر نمود. در پی این فعالیتها ساواک درصدد کشف چاپخانه نهضت برآمد و از پیوند نزدیک نهضت آزادی با روحانیت مبارز به هراس افتاد. لذا طی یک ماه تعقیب و گریز موفق شد در اول خرداد محل چاپخانه را شناسایی و نشریه شماره ۱۰ نهضت و دو اعلامیه دیگر را کشف نماید.[31]
با فرارسیدن محرم سال 1342 سخنگویان مذهبی در سراسر کشور به انتقاد از رژیم پهلوی و حمایت از امام خمینی پرداختند. موج پرشوری که در دهه محرم با برگزاری تظاهرات و راهپیماییهای مختلف همراه شده بود در عاشورا به اوج خود رسید.[32] امام خمینی در عصر عاشورای ۱۳ خرداد ۱۳۴۲ در مدرسه فیضیه قم در سخنرانیای با لحن شدید، حکومت پهلوی را به دستگاه بنیامیه و یزید تشبیه و همپیمانی و دوستی پهلوی با اسرائیل را افشا کرد و ضمن نصیحت به محمدرضاشاه او را به عبرت گرفتن از سرانجام پدرش رضاخان فراخواند. سخنان تند امام خمینی موجب دستگیری و انتقال ایشان به تهران در شب 15 خرداد شد. در صبح 15 خرداد (12 محرم) انتشار اخبار مربوط به دستگیری امام هیجان زیادی در سطح کشور به وجود آورد که در شهرهای قم و تهران به تظاهرات و کشتار خونینی انجامید.[33]
با وقوع تظاهرات عاشورا و قیام ۱۵ خرداد 1342 گزارشهای پراکنده ساواک حاکی از شرکت اعضای نهضت آزادی در تظاهرات روز عاشورا است. آیتالله طالقانی که در 4 خرداد 1342 به طور موقت از زندان آزاد شده بود از حضور نمازگزاران مسجد هدایت در تظاهرات روز عاشورا تجلیل کرد. ایشان کوتاه مدتی بعد با اتهامات سنگینتری از جمله صدور اعلامیههایی با عناوین «هشدار به برادران مسلمان، ایران پایگاه استعمار اسرائیل»، «مَن رَأى سُلطاناً جائِراً» اعلامیهای در فراخوان افسران ارتش و بالاخره اعلامیه معروف به «دیکتاتور خون میریزد» در محکومیت کشتار قیام ۱۵ خرداد مجدداً دستگیر شد.[34]
بیانیه «دیکتاتور خون میریزد» در تاریخ 19 خرداد 1342 با این مضمون صادر شد: «در طول تاریخ ایران نخستین بار است که به مقام منبع نیابت عظمى امام على (ع) جسارت مىشود و مراجع تقلید حضرت آیتاللّه خمینى دزدیده و زندانى میشود. حضرت آیتاللّه شریعتمدارى در خانه خود و در میان صدها سرباز گارد شاهى زندانى است و حضرت آیتاللّه میلانى را که براى شرکت در انقلاب خونین مردم تهران از مشهد حرکت نموده بودند از نیمه راه باز گردانیده و علماء تهران، شیراز، قم، مشهد، تبریز و شهرهاى دیگر را دسته جمعى زندانى مىکنند... افراد نهضت آزادی ایران، یاران وفادار قرآن و شاگرد مکتب آزادیبخش حسین بن علی (ع) با ایمان راسخ و قاطعیت و بدون تزلزل با قیام عمومی مردم ایران همگامی نموده و به یاری خدا ملت ستمدیده ایران را به پیروزی معاونت خواهند کرد.»[35] روز 6 تیر 1342، سیدمحمود طالقانی توسط نیروهای ساواک به اتهام «تهیه و تنظیم و نشر اعلامیه به منظور تحریک قوای انتظامی و سرپیچی از اوامر رؤسای خود و همچنین تهیه و نشر اعلامیه به منظور اهانت به مقامات عالیه کشوری» بازداشت شد.[36]
فعالیتهای نهضت آزادی پس از محکومیتهای طولانی سران آن در سالهای ۴۲ تا ۴۳ راکد شد. از آن پس برخی از اعضای جوانتر نهضت آزادی عمدتاً در چهارچوب انجمنهای اسلامی دانشجویان ایرانی در اروپا و آمریکا ناشر افکار و اندیشههای سیاسی نهضت آزادی ایران بودند. صدور برخی اعلامیههای پراکنده و چاپ و توزیع نشریات بعضاً در خارج از کشور توسط اعضای نهضت انجام میشد و حتی تعدادی از نیروهای خارج از کشور در مصر در دوران جمال عبدالناصر ورزشهای نظامی میدیدند. اما به طور کلی این جریان نیز همچون سایر جریانهای سیاسی به علت سرکوب و فضای امنیتی شدید تا آستانه انقلاب فرصت فعالیت چندانی پیدا نکرد.[37] بعضی اطلاعیهها و اعلامیههای تحلیلی توسط گروهی از اعضای نهضت نتوانست خلأ سالهای 42 تا ۵۶ را پر نماید.[38]
مواضع نهضت آزادی در آستانه وقوع انقلاب اسلامی (سالهای 57- 56)
در دوره ناآرامیهای سیاسی منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی در سالهای ۱۳۵۶ تا ۱۳۵۷ نهضت آزادی ایران در عرصه سیاسی و اجتماعی کشور حضور داشت.[39] در سال 1356، نهضت آزادی در پوشش «جمعیت ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر» فعالیت خود را از سرگرفت. اسامی هیأت مؤسس «جمعیت»، مشترکات زیادی با اسامی اعضای کابینه دولت موقت بازرگان داشت. اساسنامه و مواضع «جمعیت» دال بر وفاداری آنان به مبانی غربی و سلطنت است.[40]
در اولین مصاحبه مطبوعاتی در ۲۲ دی ۵۶ جمعیت، روش فعالیت خود را «مبتنی بر یک رشته فعالیتهای معتدل و قانونی در چارچوب قانون اساسی ایران و اعلامیه جهانی حقوق بشر» اعلام کرد و در نامهای به نخستوزیر وقت، جمشید آموزگار به وی اطمینان داد که «هیچگونه اقدامی جز از طریق قانون آن هم با رفتاری کاملاً مسالمتجویانه از ناحیه این جمعیت صورت نخواهد گرفت.»[41] این موضع مسالمتجویانه در قبال حکومت پهلوی تضمین امنیتی ساواک را در پی داشت، به طوری که پس از بازداشت کوتاه مدت تعدادی از اعضای جمعیت در فضای ملتهب پس از فاجعه 17 شهریور 1357، از طرف ساواک به آنها اطمینان داده شد که تحتتعقیب نخواهند بود و میتوانند به کار خود ادامه دهند.
برخورد نهضت آزادی با نخستوزیری جعفر شریف امامی نیز قابل توجه است. در ۲۹ مرداد ۱۳۵۷ جعفر شریف امامی با شعار «دولت آشتی ملی» پست نخستوزیری را برعهده گرفت. وی با اصلاحات جزئی مانند رسمی کردن تاریخ شمسی به جای تاریخ شاهنشاهی و تعطیل کردن برخی اماکن فساد و قمارخانهها و وعده انحلال ساواک و برقراری آزادی و امنیت تلاش کرد تا نظر مردم را جلب کند و از ناآرامیها بکاهد. وعده برگزاری انتخابات آزاد از سوی جعفر شریف امامی باعث شد که نهضت آزادی خود را برای انتخابات آماده سازد.[42] اما امام خمینی موضع کاملاً متفاوت با نهضت آزادی اتخاذ کرد. ایشان تصریح کردند که «شاه با طرح مسئله انتخابات میخواهد مسیر حرکت اسلامی ایران را که سرنگونی این دودمان است تغییر دهد و ملت را اغفال نماید.»[43]
نهضت آزادی برای پیاده کردن اهداف خود از دولت شاپور بختیار هم استقبال کرد. مهندس بازرگان طی مصاحبهای در ۳ بهمن ۱۳۵۷ میگوید: «در مورد دکتر بختیار باید بگویم که من او را از سی و چهار سال پیش میشناسم و با هم در نهضت مقاومت ملی و در جبهه ملی همکاری داشتهایم. او مردی وطنپرست، بسیار منطقی و دارای تشخیص درست است.» این سخنان در زمانی بیان میشود که مردم با شعار «بختیار بختیار نوکر بیاختیار» و همچنین امام خمینی به طور سازشناپذیری با او به مخالفت برخاسته بودند.[44]
برخی از رهبران نهضت آزادی تلاشهای زیادی کردند تا امام خمینی را وادار به پذیرش بختیار کنند و حتی رادیو نیز خبر پذیرش شاپور بختیار از سوی امام خمینی را پخش کرد. امام در اعلامیهای در 8 بهمن ۱۳۵۷ چنین میگویند: «آنچه ذکر شده است که شاپور بختیار را به سمت نخستوزیری من میپذیرم دروغ است.»[45] طبق اسناد لانه جاسوسی حمایت نهضت آزادی از بختیار تا جایی پیش میرود که به بختیار کمک میکند تا کابینهاش را جمع و جور کند؛ امیرانتظام، عضو کمیته مرکزی نهضت آزادی در صبح 10 ژانویه [20 دی] از مأمور سیاسی -استمپل- درخواست یک ملاقات فوری نمود. منظور از ملاقات این بود که تذکر دهد که نهضت آزادی موافقت نموده که نام ژنرال خلیل بخشیآذر را برای جایگزینی با ژنرال جم به عنوان وزیر دفاع در کابینه بختیار ارائه کند. انتظام گفت نامزدی با بختیار در صبح 10 ژانویه [20 دی] بحث شده و انتظار میرود که بختیار موافقت نماید. انتظام گفت تحقیق نهضت آزادی در مورد پارلمان نشان میدهد که بختیار امیدی برای به دست آوردن تأیید پارلمان بدون یک ژنرال ارشد مهم به عنوان وزیر دفاع ندارد. بخشیآذر مورد قبول نهضت آزادی و جبهه ملی است که هر دو در این دم به بختیار کمک میکنند که کابینهاش را جمع و جور کند.[46]
دیدار مهندس بازرگان و امام خمینی (ره) در پاریس
در 30 مهر 1357 مهندس بازرگان در دیداری با امام خمینی در پاریس به طرح دیدگاههای خود در رابطه با سلطنت و شیوه مبارزه طبق قانون اساسی پرداخت. ولیالله چهپور در کتاب خاطرات خود با عنوان «همراه پیر پاک» درباره جزئیات دیدار مهدی بازرگان با امام خمینی در پاریس میگوید: «آقای سید جلال تهرانی عضو شورای سلطنت به پاریس آمده بود. ایشان به اتفاق مهندس مهدی بازرگان و دیگر همراهان جلسهای در حضور امام خمینی تشکیل دادند و پیرامون سلطنت خاندان پهلوی، انقلاب و مسائل جاری مملکت گفتگو کردند. مهندس بازرگان اظهار داشت که محمدرضا شاه از کشور برود و ما ولیعهد را به عنوان نایبالسلطنه بپذیریم و شورای سلطنت بر امور کشور نظارت نماید و البته این شورا زیر نظر ما کار کند و در واقع این تشکیلات به صورت موقت به اداره امور مملکت بپردازد تا این که شورای انقلاب تصمیماتی را در رابطه با تغییر قانون اساسی اتخاذ نماید و آن را در صحن مجلس طرح و به رأی مردم بگذارد. در واقع مهندس بازرگان تغییرات در شکل حکومت را از طریق قانونی و اخذ رأی مردم خواستار بود. حضرت امام فرمودند: «سلطنت نباید به هیچ صورتی باقی بماند بلکه باید جمهوری اسلامی را به رأی مردم گذاشت.» پس از مخالفت صریح امام خمینی، آقای مهندس بازرگان و دیگر همراهان با روی ترش و ناراحت از مجلس خارج شدند و در داخل راهرو خروجی زمزمه میکردند که امروزه کسی نمیتواند مستأجر منزلش را بیرون کند، حال ما میخواهیم شاه مملکت را بدین راحتی از کشور بیرون کنیم.[47]
گرچه مهندس بازرگان در جلسه دیدار با امام خمینی به توافق نرسید، اما بعد از ملاقات با آیتالله سیدمحمد بهشتی، پیروی از مشی امام در مبارزه قاطعانه با شاه و سلطنت را از طرف خود و نهضت آزادی پذیرفت. این امر به انتشار اعلامیهای از جانب نهضت مبنی بر پذیرش رهبری امام خمینی در راه استقرار حکومت اسلامی و مبارزه علیه شاه و رژیم سلطنتی انجامید.[48] اما علیرغم تغییر موضع نهضت، سران آن در ملاقاتهای خود با مأموران آمریکایی پیشنهاد جلب حمایت آمریکا برای روی کار آمدن یک «دولت متمایل به غرب، ولی مردمی» و انتقال از دولت استبدادی به یک سیستم دموکراتیکتر را مطرح میکردند. این دوگانگی سبب شد که نهضت در صدور اعلامیه خلع محمدرضاشاه از سلطنت در آذر 1357[49] با روحانیون مبارز همکاری نکند.[50]
دولت موقت مهدی بازرگان، 15 بهمن 1357
در 15 بهمن 1357 امام خمینی به پیشنهاد شورای انقلاب، مهندس بازرگان را با تأکید بر عدم وابستگیهای حزبی مأمور تشکیل «دولت موقت انقلاب اسلامی ایران» کرد، با این وجود اکثریت اعضای دولت موقت عضو نهضت آزادی بودند.[51] دولت موقت از 23 بهمن زمام امور را در دست گرفت. مهندس بازرگان اما بیتوجه به شور و هیجان انقلابی مردم با این عنوان که برای به جریان انداختن امور مملکت فرصت لازم است، انفعال خود را در مسائل ابتدایی انقلاب توجیه میکرد. از اینرو امام خمینی در واکنش به عملکرد دولت موقت، آن را به ضعف نفس و غربزدگی متهم کرد. در شرایط انقلابی سال 1357 ضعف اساسی دولت موقت، اعتقاد به روش «گام به گام» در مواجهه با مسائل کشور و در تعارض دیدن سازندگی با انقلاب بود. نتیجه این سیاست انفعالی، سلب تدریجی اعتماد مردم از مجریان امر و گسترش فعالیت ضدانقلاب به یمن مسامحه دولت بود.[52]
مهندس بازرگان در نخستین سخنرانی خود پس از پذیرفتن مسئولیت نخستوزیری گفت: «طبیعت بنده و اکثریت ملت، سلم و صفا و صلح و احتراز از دشمنی و خشونت و خونریزی است.» ایشان با این دیدگاه بر آن بود که دادگاههای انقلاب نباید نسبت به جنایتکاران رژیم پهلوی با حالت کیفردهی برخورد نماید، بلکه از در اغماض و بخشش درآید تا آبروی ایران در مجامع بینالمللی ریخته نشود. وانگهی توطئههای ضد انقلاب در مناطق حساس کشور همانند کردستان، گنبد و خوزستان و تحرکات آشوبگرایانه گروهکها در شهرها، به برخورد قاطع دولت نیازمند بود و هرچند که امام خمینی اتخاذ شیوههای انقلابی و قاطعانه را به دولت توصیه میکرد، نخستوزیر حتی پاکسازی عوامل رژیم را نیز انتقامگیری قلمداد میکرد. مسامحه مهندس بازرگان در برخورد با ضد انقلاب آنقدر از حد گذشته بود که حتی بعد از شهادت تیمسار سید محمدولی قرنی اولین رئیس ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران طی نطقی در تلویزیون بخش زیادی از صحبت خود را به عفو و گذشت اختصاص میدهد[53]
از آنجا که مهندس بازرگان و همفکرانش اعتقادی به اصل ولایت فقیه و حاکمیت قوانین اسلامی نداشتند، با گذشت چند ماه از روی کار آمدن دولت موقت، اختلاف خط امام و دولت به وضوح آشکار شد. به طوری که امام خمینی پیوسته در سخنرانیهای خود از سیاست دولت موقت انتقاد میکرد، اما نخستوزیر به جای عمل کردن به رهنمودهای امام خمینی، همواره از دخالتهای نابجا شکایت میکرد. کار به جایی رسید که وی اظهار کرد که از اعترافها و انتقادهای امام خمینی کلافه شده است.[54] نخستین برخورد مهندس بازرگان با جریان حاکم بر انقلاب در نیمههای اسفند 1357، هنگامی که کشور برای همهپرسی به جمهوری اسلامی آماده میشد، روی داد. ایشان میخواست گزینه سومی با عنوان «جمهوری اسلامی دموکراتیک» نیز در همهپرسی وارد شود، اما امام خمینی با این استدلال که اسلام به صفاتی مانند دموکراتیک نیازی ندارد و خود همه چیز است فرمودند «جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم، نه یک کلمه زیاد.»[55]
سرانجام مهندس بازرگان یک روز پس از اشغال سفارت آمریکا در تهران در ۱۴ آبان ۱۳۵۸ از مقام نخستوزیری کنارهگیری کرد.[56] نهضت آزادی در این خصوص بیانیهای صادر کرد و ضمن تمجید از وی و توصیف شرایط دشوار و بحرانی روی کار آمدن دولت موقت به واقعیتهایی نیز اشاره کرد. از آن جمله میتوان به اذعان به عدم انسجام اعضای دولت، فقدان برنامهریزی برای عمل به خواستههای مردم و عدم توجه به «سروسامان دادن به ماشین عظیم و زنگزده اداری» اشاره نمود.[57]
ارتباط برخی از سران نهضت آزادی با سازمان سیا
حجم زیادی از اسناد به دست آمده از لانه جاسوسی آمریکا شامل همکاریهای شخصیتها و جریانهای سیاسی کشور با مأموران جاسوسی آمریکا است. عباس امیرانتظام، ناصر میناچی، حسن نزیه، رحمتالله مقدم مراغهای و محمد توسلی از جمله اعضای نهضت آزادی بودند که روابط آنان با سفارت آمریکا افشا شد.[58]
نخستین تماس رسمی نهضت آزادی و سفارت آمریکا در تهران، در اردیبهشت 1357 در رستوران الچیکو در تهران انجام گرفت. در این ملاقات از طرف سفارت آمریکا، «جان استمپل» افسر اطلاعاتی سفارت آمریکا، و از طرف نهضت آزادی نیز محمد توسلی با نام مستعار محمد توکلی، و هم چنین بهرام بهرامیان حضور یافتند. این دو نفر در تاریخ 3 مهرماه 1357 نیز مجدداً با استمپل ملاقات میکنند. طبق یک سند سری سفارت آمریکا بهرام بهرامیان از اعضای اصلی نهضت آزادی، در خرداد 1356 به استخدام سازمان سیا درمیآید. عمده گزارشهای بهرامیان در مورد رهبری، دولت موقت، شورای انقلاب، و روحانیت بود که از اهمیت بسیار بالایی برای سیا برخوردار بوده است. وی در حد فاصل دی ماه 1357 تا شهریورماه 1358، 67 گزارش برای سازمان سیا ارسال کرده است.[59]
طبق مفاد برخی اسناد دارای طبقهبندی سری سفارت آمریکا، مهندس بازرگان نیز حداقل سه نوبت در خرداد و تیر 1357، به اتفاق مهندس توسلی در یک خانه شخصی در منطقه شمیران، با استمپل ملاقات کرد که در دو نوبت آن یدالله سحابی نیز حضور داشته است. مهندس بازرگان در تاریخ ۴ خرداد ۵۷ در ملاقات با استمپل گفت که جنبش اسلامی به طور اساسی متمایل به غرب است. همچنین طی ملاقاتی دیگر به تاریخ ۹ خرداد ۵۷ مهندس بازرگان گفت که نهضت آزادی به قانون اساسی معتقد است، اگر شاه حاضر باشد که تمام مواد قانون اساسی را به اجرا درآورد ما آمادهایم تا سلطنت را بپذیریم.[60]
طبق یکی دیگر از اسناد سفارت آمریکا، محمد توسلی تا اواخر آذرماه 1357 رابط میان نهضت آزادی و سفارت آمریکا بود. پس از آن عباس امیرانتظام جایگزین وی میشود.[61] دانشجویان مسلمان پیرو خط امام مستقر در لانه جاسوسی امریکا در 29 آذر ماه 1358 اعلام کردند که عباس امیرانتظام از اعضای نهضت آزادی از اوایل انقلاب رابط ایران و امریکا بوده است. امیرانتظام پیش از انتصاب به معاونت نخستوزیری و پس از آن با مقامات و کارشناسان اطلاعاتی امریکا (مأموران سیا) در لانه جاسوسی امریکا در تهران و استکهلم سوئد ملاقاتهای سری برقرار کرده است.[62]
موضع نهضت آزادی در قبال جنگ تحمیلی هشت ساله
مواضع نهضت آزادی در جریان جنگ تحمیلی به دو دوره متفاوت قابل تقسیم است: دوره اول از پیروزی انقلاب تا اوایل سال ۶۲ را در برمیگیرد که نهضت آزادی مواضعی حمایتی و طرفدارانه دارد. دوره دوم از سال ۱۳۶۲ تا پایان جنگ را در برمیگیرد که مخالف با ادامه جنگ و خواستار صلح بود. در بند چهارم قطعنامه چهارمین کنگره نهضت آزادی ایران منتشر شده در آبان 1360، چنین آمده است: «نهضت آزادی ایران جنگ تجاوزکارانه عراق علیه ایران را محکوم کرده و آن را بخشی از تحریکات و توطئههای ابرقدرتها به خصوص امپریالیسم آمریکا و صهیونیسم علیه جمهوری اسلامی دانسته و دفاع کامل از استقلال و تمامیت ارضی کشور را واجب و ضروری میداند.» در خلال یکی از اسناد نهضت آزادی در تحلیل بعد از فتح خرمشهر چنین آمده است: «پس از پیروزی قاطع در خرمشهر و مبادرت حمله به عراق به نظر ما جنگ از حالت تدافعی خارج شد و شکل تهاجمی گرفت و اختلاف ما با گردانندگان جنگ از همین نقطه آغاز شد.»[63] به گفته ابراهیم یزدی ما جنگ را تا فتح خرمشهر واجب میدانستیم بعد از فتح خرمشهر با ادامه جنگ مخالف بودیم و آن را مخالف مصالح ملی میدانستیم.[64]
در ادامه میتوان به مواردی از این مواضع اشاره کرد: انتشار سه جلد کتاب «بازیابی ارزشها» به قلم مهدی بازرگان در سالهای ۶۰ ۶۱ و ۶۲ که محتوی مطالبی مخالف جنگ است. اعلام موضع رسمی طی قطعنامه کنگره پنجم نهضت آزادی در سال ۶۱ پیرامون مخالفت با ادامه جنگ و حمایت از صلح با رژیم متجاوز عراق، تکرار اعلام موضع مخالف با استمرار جنگ طی قطعنامه کنگره ششم نهضت در سال 62، تأکید بر موضع مخالف با جنگ و ناراضی نمایندن مردم از ادامه آن در اغلب اطلاعیهها، اعلامیهها و نامههای سرگشاده نهضت از سال ۶۲ به بعد، انتشار سخنرانی مهدی بازرگان به مناسبت پنجمین سالگرد انقلاب در سال ۶۲ تحت عنوان تداوم و تحول انقلاب از سوی نهضت آزادی که طی آن با ادامه جنگ صریحاً مخالفت شده بود. انتشار کتاب «انقلاب ایران در دو حرکت» به قلم مهندس بازرگان که ضمن آن برخلاف مواضع رهبر انقلاب، در مورد جنگ به صورت تحریکآمیزی موضعگیری شده است. مصاحبه یزدی با خبرنگار نشریه عرب زبان المجله چاپ لندن در پاییز ۶۳ که از آتشبس و مذاکره با عراق حمایت شده بود. مصاحبه ابراهیم یزدی و مهندس بازرگان با نشریه لوموند در بهار ۶۴ که طی آن مواضع نهضت در مخالفت با ادامه جنگ و حمایت از مذاکرات صلح با رژیم متجاوز عراق تکرار شده است.[65]
لازم به ذکر است پس از فتح خرمشهر از مهمترین دلایل ادامه جنگ جانبداری شورای امنیت سازمان ملل از عراق و عدم توجه به خواستههای حقوقی ایران برای پایان دادن به جنگ بود. با توجه به شرایطی که بر شورای امنیت حاکم بود با فرض اینکه ایران جنگ را پایان میداد بر اساس چه مبنا و اهرمی میتوانست عراق را مجبور کند تا حقوق او را بدهد. ایران کشوری بود که مورد تجاوز و حمله نظامی قرار گرفته بود، علاوه بر ویرانی شهرها و از دست دادن حجم وسیعی از نیروی انسانی، خسارت اقتصادی زیادی دیده بود و از همه مهمتر هنوز بخشی از خاکش در اشغال نیروهای متجاوز عراق بود.[66]
عدم صلاحیت نهضت آزادی به عنوان یک حزب از منظر امام خمینی (ره)، 30 بهمن 1366
در 30 بهمن سال 1366، حجتالاسلام و المسلمین سیدعلیاکبر محتشمیپور، وزیر وقت کشور، نامهای را خدمت امام خمینی(ره) ارسال کرد. ایشان با اشاره به عملکرد «نهضت آزادی»، از امام خمینی درباره صلاحیت نهضت آزادی برای به رسمیت شناخته شدن به عنوان یک حزب و همچنین صلاحیت ورود افراد آن به مجلس سوم شورای اسلامی (انتخابات 3 فروردین 1367) کسب تکلیف کرد. وی در این نامه به اقدامات دولت موقت پس از ترک قدرت اشاره کرد: «نهضت آزادی پس از استعفا و برکناری دولت موقت پیوسته در جهت اعلام مخالفت با دولت جمهوری اسلامی، مجلس شورای اسلامی و حتی قوه قضائیه و مغشوش کردن اذهان بوده است.» به نوشته ایشان، نهضت آزادی درباره «حکومت و ولایت مطلقه» اطلاعیهای منتشر کرده که در آن آمده است: «این چه فرمانی است و چه انقلابی در ایران و اسلام، که حکومت را در موضع بالاتر از فرستاده خدا قرار داده به او اختیار میدهد برخلاف نص صریح و شاورهم فیالامر و بدون مشورت با امت تصمیمگیری در مصالح دولت و امور ملت نماید....»[67]
امام در پاسخ به این نامه نهضت آزادی را طرفدار جدی وابستگی کشور ایران به آمریکا، بیاطلاع از اسلام و ناآشنا به فقه اسلامی، متظاهر به اسلام دانست و نوشت «نهضت به اصطلاح آزادی صلاحیت برای هیچ امری از امور دولتی یا قانونگذاری یا قضایی را ندارند؛ و ضرر آنها، به اعتبار آن که متظاهر به اسلام هستند و با این حربه جوانان عزیز ما را منحرف خواهند کرد و نیز با دخالت بی مورد در تفسیر قرآن کریم و احادیث شریفه و تأویلهای جاهلانه موجب فساد عظیم ممکن است بشوند، از ضرر گروهکهای دیگر، حتی منافقین این فرزندان عزیز مهندس بازرگان، بیشتر و بالاتر است.» همچنین درباره صلاحیت فعالیت نهضت به عنوان یک حزب سیاسی نیز نوشت: «نهضت به اصطلاح آزادی و افراد آن چون موجب گمراهی بسیاری از کسانی که بیاطلاع از مقاصد شوم آنان هستند میگردند، باید با آنها برخورد قاطعانه شود، و نباید رسمیت داشته باشند.»[68]
در 11 خرداد 1367 دادستانی انقلاب اسلامی تهران دفاتر نهضت آزادی و جمعیت دفاع از آزادی را تعطیل و از اعضای هر یک از دو گروه چهار نفر را بازداشت کرد. دادستانی با صدور اطلاعیهای اتهامات منتسب به این دو گروه را رسماً اعلام کرد که یکی از آنها «تبلیغات به نفع رژیم متجاوز و جنگافروز عراق» بود.[69] سرانجام عملکرد تشنجآفرین نهضت آزادی سبب انحلال آن در 5 مرداد 1381 از سوی دادگاه انقلاب اسلامی گردید. بر این اساس 33 نفر از اعضای اصلی به علت ارتکاب جرایم ضد امنیتی و ارتباط با بیگانگان و گروههای مخالف نظام برای اقدامات براندازانه محکوم شدند. با وجود این آنچه از منظر بسیاری از تحلیلگران پایان عملی نهضت آزادی تلقی گردید، درگذشت ابراهیم یزدی در شهریور 1396 بود. در حال حاضر این نهضت گرچه به طور غیرقانونی اما همچنان در نقش اپوزیسیون نظام جمهوری اسلامی به حیات خود ادامه میدهد.[70]
ایدئولوژی نهضت آزادی
1-اثبات دین از راه علوم تجربی؛ علم زدگی
مهندس بازرگان و همفکران ایشان برای شناخت اعتقادات دینی و حتی استنباط احکام، کلام، فلسفه، عرفان و فقه روشهای استنباط حوزوی را نفی کرده و روش علوم تجربی را جایگزین آن کردند. کتابهایی چون راه طی شده، مطهرات در اسلام، ترمودینامیک انسان، سر عقب ماندگی ملل مسلمان، احتیاج روز، عشق و پرستش نوشته مهندس بازرگان برای بیان اسلام به اصطلاح علمی نوشته شد. تلاش این جریان جهت زدودن خرافهپرستی از احکام دین منجر شد احکام دین را قادر به اداره حکومت اسلامی ندانند.[71]
مهندس بازرگان در کتاب بازیابی ارزشها مینویسد: «وقتی در عمل و زندگی روزمره و اشتغالات عمومی، دخالت و حاکمیت دستاوردهای علوم و افکار را به سهولت میپذیریم و علم را عملاً عالیترین مرجع قضاوتها میشناسیم، غیر قابل قبول است که در قلمرو دین آن را نادیده بگیریم و کور و لنگش بدانیم. علم را نه میشود علی الاطلاق انکار و از صفحه ارزشها و افکار، خارج کرد و نه آن را مقید و مشروط ساخت. علم از هیچ کس و از هیچ اصل و مصلحت نباید دستور بگیرد یا تائید و تبعیت نماید. علم باید مانند قاضی بیطرف و آزاده و وارستهای باشد که تنها حقیقت را جستجو نماید.»[72]
مهدی بازرگان در کتاب راه طی شده نیز مینویسد: عالم طبیعت شناس صفات ثبوتیه خدا را خیلی بهتر از فقها و مدرسین درک میکند. درست است که او اللهاکبر را به لفظ نمیگوید ولی بزرگی و وسعتی که از دنیا یعنی مصنوع خدا فهمیده و قدرتی که در درون یک اتم سراغ دارد، میلیونها برابر آن چیزی است که در قرون سابق با هیأت یونانی فرض مینمودند... ماحصل آن که چون مصنوع را کاملتر شناختهاند بهتر از ما میتوانند صانع را پرستش نمایند.[73]
بنابراین اگر بخواهیم ایدئولوژی را از علم اخذ کنیم، با توجه به ماهیت تغییرپذیری فرضیههای علمی و اصول ثابتی که در ایدئولوژی وجود دارد، یا باید علوم تجربی را کنار بگذاریم و تسلیم اصول ثابت شویم – زیرا خدا و وحی و ملائکه و عالم مجردات را نمیتوان با چاقوی علم و تشریح شناخت – یا باید اصول را تابع علم بدانیم و تسلیم علم متغیر شده و تن به انحرافهای اعتقادی بدهیم.[74] مهدی بازرگان از مسائل علمی به ویژه ترمودینامیک که رشته درسی وی بود به عنوان ابزاری برای اثبات و تفسیر مفاهیم اسلامی و جهانبینی دینی بهره جسته است که نتیجه آن استدلالهای متزلزل است.[75] مهندس بازرگان و نهضت آزادی با گمان این که علم و دین ناسازگار هستند و علم برتر از دین است؛ و نشناختن جهات مربوط به دین و علم، به این نتیجه نادرست رسیده بودند که به نوعی حوزه علم و دین را از هم جدا کنند! این اشتباه و کجی از آنجا حاصل شده بود که آنان علم را منحصر در آنچه بشر تاکنون به دست آورده محصور میکردند، در حالی که علم هنوز که هنوز است در دوره طفولیت قرار دارد و آنچه انسان تاکنون از آن به دست آورده مانند نقطه سفید گچی بر تخته سیاه است.
استاد روشنبین شهید آیتالله مرتضی مطهری بسیاری از این انحرافات را با بیانی مستدل در کتابهایی نظیر اصول فلسفه و روش رئالیسم، معاد، جهانبینی اسلامی، علوم اسلامی، فلسفه تاریخ، عدل الهی، و.... به نقد کشیده و سستی و گژی آراء را مورد بحث قرار داده است.
2-آمریکاپرستی و غربگرایی
مهندس بازرگان یک هفته پس از پیروزی انقلاب در مصاحبه با خبرنگار نیویورک تایمز به صراحت اعلام کرد که دولت انقلابی ایران مشتاق است روابط خود با آمریکا را از سرگیرد. ایشان در اولین سفر خارجی خود پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عنوان نخستوزیر دولت انقلابی ایران برای شرکت در جشنهای بیست و پنجمین سالگرد انقلاب الجزایر راهی این کشور شد و با زبیگنیو برژنسکی مشاوره امنیت ملی کارتر ملاقات کرد.[76] مهندس بازرگان اذعان دارد که آمریکاستیزی و امپریالیسمستیزی از آرمانهای انقلاب نیست و بعداً به عنوان بدعت به آن اضافه شده است.[77] مهندس بازرگان همواره به غرب و اندیشه غربیان به دیده احترام و اشتیاق مینگریست و تلاش داشت تا اصول و مبانی فرهنگ اسلامی را با تفکر و اندیشههای غربی منطبق سازد و تا آنجا پیش رفت که آرمانها و مقاصد پیامبران الهی را با اهداف و آرمانهای انسان غربی یکسان میدید.[78]
این همان انحرافی است که بعداً سازمان مجاهدین خلق از درون آن متولد شد و شیوه مبارزه مارکسیست را به عنوان «علم مبارزه» برگزید و چون این شیوه از اساس با مبانی جهانبینی اسلام در تناقض و تضاد قرار میگرفت، به این نتیجه تأسف بار رسیدند که عدهای از آنان دین را کنار بگذارند و ماتریالیست و مارکسیست شوند و یا به نوعی التقاط بین دین و مارکسیسم قائل گردند و در عمل دچار انواع و اقسام اشتباهات و خیانتها به ملت مسلمان ایران گردند.
مهدی بازرگان در جلد اول کتاب «بازیابی ارزشها» طی یک سخنرانی تحت عنوان بیگانهپرستی شدیداً به این نکته حمله میکند که چرا ما باید همه مسائل را از چشم قدرتهای خارجی و آمریکا ببینیم. این را یک نوع بیگانهپرستی منفی برمیشمارد. این موضوع در کتاب «انقلاب ایران در دو حرکت» مجدداً مورد تأکید قرار گرفته است.[79] آقای بازرگان بدون توجه به تاریخ استعماری و استعمارگران غربی، مانند کسی بود که چشم بر واقعیات گذشته بسته بود و با شیفتگی به علوم و فنون غربیان، حقایق دیگر را نادیده میگرفت و از این رهگذر چیزی به نام تسلط و استثمار بیگانگان را در مخیله خود راه نمیداد.
در قطعنامه کنگره پنجم نهضت در اسفند 1361 ضمن انتقاد و اعتراض به سیاست خارجی مبارز و گستاخ جمهوری اسلامی بر ضد ابرقدرتهای استعمارگر و به دور از اهداف صحیح اسلامی و ملی، نظر نهضت به صورت پیشنهادی ارائه شده است. نهضت آزادی طی این پیشنهاد اعلام داشته که دیپلماسی جمهوری اسلامی در قبال ابرقدرتها باید در جهت تشدید تضادهای داخلی و خارجی ابرقدرتها و در جهت تضعیف هر دو و مصون ساختن انقلاب و کشور از آسیبرسانی آنها باشد.[80] در نشریات و کتب نهضت آزادی و سخنان رهبران آن کراراً بر ضدیت با شوروی تأکید شده است این ضدیت در حالی ابراز میشد که مواضع ضد آمریکایی به آن شدت اتخاذ نمیگشت. نهضتیها به گونهای مسئله شوروی و خطر کمونیسم را طرح میکردند که مواضع ضد آمریکایی تحت شعاع قرار میگرفت. مخصوصاً مهدی بازرگان به عنوان رهبر نهضت، هیاهوی نفوذ گسترده و وسیع مارکسیستها در سازمانهای جمهوری اسلامی را به راه انداخت. وی حتی طی سخنرانی صریحاً گفته بود شیطان بزرگتر یا اکبر هم داریم و آن مارکسیسم است.[81] این گفتارها و عقاید صرفاً ناشی از ضدیت با مارکسیسم و شوروی و بلوک بلشویکی نبود- که اگر بود بسیار به جا و درست بود- بلکه از سر نگاه غربگرایانه به مارکسیسم و بلوک کمونیستی بود و در واقع میخواستند با نفی و ضدیت با کمونیست و مارکسیسم بر حقانیت امپریالیسم که زاده تفکر استعماری غربی استف تایید و صحه گذاری نمایند.
3-ملیگرایی و مخالفت با تشکیل حکومت دینی
مهندس بازرگان در مقالهای با عنوان «ایران و اسلام» که در آبان ۱۳۶۰ در دفتر نهضت آزادی ایراد شد به صراحت اعلام میدارد که دیدگاه وی با حضرت امام متفاوت است. او به شدت از ملیگرایی دفاع کرده و دیدگاه مکتبی امام و ارزشهای اسلامی را محکوم میکند. مهدی بازرگان در این سخنرانی خود را خادم ایران از طریق اسلام میداند، ولی امام را خادم اسلام از طریق ایران میشمارد. مهندس بازرگان خدمت به اسلام و نجات مستضعفان را منافی حفاظت و خدمت به ایران و آبادی و آینده کشور قلمداد کرده است.[82]
نهضت آزادی به عنوان یکی از نمایندگان گفتمان ملیگرای سکولار به شمار میرود که مشخصه اصلی آن نوعی برداشت و تفسیر حداقلی از اسلام است که بر عنصر دولت- ملت در محدوده سرزمین ایران به عنوان دال مرکزی گفتمان خود تأکید دارد. برداشت حداقلی از اسلام منجر به فردی کردن و حذف اسلام از جامعه و شکلگیری سکولاریسم به مثابه اساس تفکرشان میشود.[83] نگرانی عمده این جریان تشکیل حکومت بر اساس ارزشهای دینی بود. در این راستا حتی اصرار میکردند که پیامبران به دنبال تشکیل حکومت نبودند و اگر هم پیامبری تشکیل حکومت داده استثنا بوده است. رهبر این جریان در مورد مخالفت با ولایت فقیه تا آن حد پیشروی میکند که ولایت فقیه را آفت واقعی توحید، رسالت و امامت میداند و میگوید این که ولی فقیه طبق مصلحت حکومت احکام الهی را تعطیل نماید از آفات واقعی توحید است.[84]
نهضت آزادی پس از انقلاب بارها بر این مسئله تأکید داشته که ولایت فقیه یک اصل یا نظر فقهی- سیاسی بدیعی است که از اصالت و اعتبار کافی برخوردار نیست. در قرآن کریم، سنت رسول خدا و روایات اهل بیت نه تنها دلیل روشنی در نصب ولی فقیه نمیتوان یافت بلکه شدیداً نیز نفی شده است. علاوه بر این اصل ولایت فقیه مشروعیت قانونی نداشته و چنین منصبی را برای فرد قائل شدن خیانت به آرمانهای انقلاب و ملت است. همچنین از نظر سیاسی- اجتماعی ولایت فقیه چیزی جز خودکامگی یا استبداد دینی و دولتی نیست و موجب محو آزادی استقلال میشود. این جریان گنجاندن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی را از انحرافات پس از انقلاب میداند. اعتقاد به ولایت فقیه را شخصپرستی در مقابل خداپرستی میداند.[85]
نهضت آزادی پس از انقلاب، به خاطر در دست داشتن قدرت و به جهت اینکه از صحنه سیاسی کشور حذف نشود، تلاش کرد در عین بیاعتقادی به اصل ولالیت فقیه، خود را در ظاهر همراه و حامی امام نشان دهد. این جریان در فضای پیروزی انقلاب اسلامی به پیروی از نیروهای انقلابی، گوی سبقت را از همه طرفداران نظریه ولایت فقیه ربود و در مرامنامه نهضت آزادی در بهمن ماه 1357نوشت:
«بنابر اینکه ایدئولوژی الهی حکومت اکثریت، حق تحمیل عقیده و وضع اصول قانونی را ندارد و قانونگذار علی الاطلاق خداست و در حکومت اسلامی قوانین موضوعه باید مبتنی بر اصول الهی باشد و در مورد ولایت فقیه در زمان نخست وزیری بازرگان، امام خمینی را رهبر بزرگ و زعیم عالیقدر میداند که طبق حق شرعی و قانونی، این انتخاب را انجام داده است و میگوید طبق فرمان آیه شریفه «ْأَطیعُوا اللَّه َ و َ أَطیعُوا الرَّسُول َ و َ أُولِی الْأَمْر ِ مِنْکُم»، اطاعت از این امر وظیفه شرعی و عقیدتی ما است.»[86]
از حیث نظری و عملی، نقض نظرات مهندس بازرگان درباره ولایت فقیه بارها تبیین شده است. قدمت نظریه «ولایت فقیه»، به دوران پس از غیبت کبری باز میگردد و ریشه در آموزههای قرآن و سنت نبوی و ائمه معصومین (ع) دارد. تا پیش از امام خمینی، غالب فقها امکان تحقق و اجرای کامل آن را در زمان خویش، نامقدور قلمداد میکردند، ولی اصل ولایت فقیه همواره در فقه شیعی، مفروض و مسلم بوده است. در نظام ولایت فقیه، قدرت، «محدود به شرع، قانون، مصلحت و مشورت» است و در سطوح مختلف از پایین به بالا، «منتشر و منقسم و نامتمرکز» است. تمامی مسئولان از جمله ولی فقیه، با انتخاب مردم، مستقیم و غیرمستقیم، برگزیده میشوند و با ساز و کارهای شرعی و قانونی، پاسخگوی مردم هستند.
[1] - رضوینیا، علی، نهضت آزادی مروری بر تاریخچه، ماهیت و عملکرد، کتاب صبح، 1380، ص 14.
[2] - نهضتی که میخواست جا پای جبهه ملی بگذارد، سایت پژوهشکده تاریخ معاصر، 20 اردیبهشت 1401.
[3] - چرایی تأسیس نهضت آزادی ایران، سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 25 اردیبهشت 1398.
[4] - رضوینیا، همان، ص 17.
[5] - همان، ص 19- 18.
[6] - همان، ص 20.
[7] - ماهیت جبهه ملی و نهضت آزادی از زبان مهندس بازرگان، سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۲۹ دی ۱۴۰۰.
[8] - رنجبر کرمانی، زهرا، انقلاب اسلامی و نهضت آزادی، سایت مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 27 اردیبهشت 1400.
[9] - چرایی تأسیس نهضت آزادی ایران، همان.
[10] - مطبوعات عصر پهلوی، روزنامه فرمان به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1384، ص 67.
[11] - زمینههای سیاسی - اجتماعی تأسیس نهضت آزادی، سایت مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 27 اردیبهشت 1400.
[12] - رضوینیا، همان، 1380، ص 29- 27.
[13] - عبدیائی، نرگس و باقیپور، فاطمه، نهضت آزادی، سایت پژوهشکده باقرالعلوم، 14 آبان 1393.
[14] - آبراهامیان، یرواند، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل محمدی و محمد ابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی، 1387، ص 569.
[15] - همان، ص 570.
[16] - همان، ص 571.
[17] - کشاورز شکری، عباس، رحمتی محمد، عضوگیری نهضت آزادی ۱۳۴۲ تا 1357، پژوهشنامه علوم سیاسی، سال 8، شماره 3، ۱۳۹۲، ص 141.
[18] - همان، ص 134.
[19] - همان، ص 147.
[20] - همان، ص 151.
[21] - واکنش قاطع امام به تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، سایت پرتال امام خمینی، 16 مهر 1401.
[22] - روحبخش، رحیم، بررسی تعامل تشکلهای سیاسی مذهبی دهه ۴۰ با نهضت روحانیت، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، نشریه تحقیقات اسنادی انقلاب اسلامی، سال 4، شماره 7، 1401، ص 115.
[23] - همان، ص 116.
[24] - همان، ص 116.
[25] - روایت تبعید آیتالله طالقانی بر مبنای اسناد ساواک: از عشرتآباد تا تبعید به بافت، سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 19 شهریور 1403.
[26] - روحبخش، همان، ص 119- 118.
[27] - همان، ص 120.
[28] - فراز و فرود پایهگذاران نهضت آزادی، سایت خبرگزاری مشرق، 23 فروردین 1393.
[29] - موسوی خمینی، همان، جلد 1، ص 267.
[30] - آیا حادثه فیضیه در فروردین 1342 کشته داشت؟ سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 10 فروردین 1342.
[31] - روحبخش، همان، ص 117.
[32] - 15 خرداد 1342 از دریچه اسناد ساواک، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[33] - واقعه ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، پرتال امام خمینی.
[34] - همان، ص 118.
[35] - قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک: زندان، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1379، جلد 3، ص 148.
[36] - بازوی توانای اسلام، آیتالله سیدمحمود طالقانی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1386، جلد 1، ص 368.
[37] - روحبخش، همان، ص 123.
[38] - سلطانی، مجتبی، نهضت آزادی ایران 1396- 1340، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1399، ص 72.
[39] - شاهدی، مظفر، نسبت نهضت آزادی ایران با تکثرگرایی و مداراجویی سیاسی از پیروزی انقلاب تا تصویب قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، بهمن ۱۳۵۷ تا آذر ۱۳۵۸، فصلنامه جامعهشناسی تاریخی، دانشگاه تربیت مدرس، دوره ۱۳، شماره 1، ۱۴۰۰، ص 170.
[40] - فراز و فرود نهضت آزادی در مواجهه با رژیم پهلوی، سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 30 دی 1398.
[41] - سلطانی، مجتبی، خط سازش؛ بررسی و تحلیل تحقیقی و مستندی پیرامون تاریخچه، مواضع و عملکرد نهضت آزادی ایران، جلد 1، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، 1367، ص 83..
[42] - رضوینیا، همان، ص 48 - 47.
[43] - موسوی خمینی، سید روحالله، صحیفه امام خمینی، جلد 3، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، 1385، ص 437.
[44] - سلطانی، خط سازش، همان، ص 52.
[45] - رضوینیا، همان، ص 49.
[46] - «امیرانتظام، عضو کمیته مرکزی نهضت آزادی در صبح 10 ژانویه [20 دی] از مأمور سیاسی -استمپل- درخواست یک ملاقات فوری نمود. منظور از ملاقات این بود که تذکر دهد که نهضت آزادی موافقت نموده که نام ژنرال خلیل بخشیآذر را برای جایگزینی با ژنرال جم به عنوان وزیر دفاع در کابینه بختیار ارائه کند. انتظام گفت نامزدی با بختیار در صبح 10 ژانویه [20 دی] بحث شده و انتظار میرود که بختیار موافقت نماید. انتظام گفت تحقیق نهضت آزادی در مورد پارلمان نشان میدهد که بختیار امیدی برای به دست آوردن تأیید پارلمان بدون یک ژنرال ارشد مهم به عنوان وزیر دفاع ندارد. بخشیآذر مورد قبول نهضت آزادی و جبهه ملی است که هر دو در این دم به بختیار کمک میکنند که کابینهاش را جمع و جور کند.» بنگرید به: عباس امیرانتظام در آینه اسناد ساواک و لانه جاسوسی آمریکا، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[47] - استدلال تاریخی امام خمینی در رد سیاست گامبهگام ملی مذهبیها، چرا بازرگان سقوط رژیم پهلوی را باور نمیکرد، سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 30 دی 1398.
[48] - سلطانی، خط سازش، همان، ص 172- 171.
[49] - اعلامیه «خلع شاه از سلطنت» در 29 آذر 1357، به دنبال دعوت روحانیت مبارز تهران و فضلا و استادان حوزه علمیه قم از مردم جهت شرکت در راهپیمایی سرتاسری «تاسوعا و عاشورا»، در 19 و 20 آذر و استقبال تاریخی مردم از این دعوت منتشر شد. در بخشهایی از اعلامیه چنین آمده است: «رژیم شاهنشاهی پایگاهی در میان ملت ندارد. هر چه زودتر میبایست حکومت جمهوری اسلامی زیر نظر نائب الامام حضرت آیتالله العظمی خمینی تشکیل گردد. دولت نظامی ازهاری و هر دولتی که از طرف شاه مخلوع شکل بگیرد غیر قانونی است. امرای ارتش و افسران[و] درجهداران که ارتش ملتند لازم است که به ملت بپیوندند. کلیه استانداران و فرمانداران و بخشداران و رؤسای دوائر که خدمتگزاران ملتند لازم است به ملت پیوسته از دولت غیرقانونی اطاعت نکنند. دولتهای خارجی توجه داشته باشند که شاه و دولت او از نظر ملت ایران غیرقانونی و غاصب میباشد و هرگونه همکاری و پشتیبانی از شاه نقض حقوق بشر و دشمنی با ملت ایران است».
[50] - سلطانی، خط سازش، همان، ص 174.
[51] - راعی گلوجه، سجاد، شاهکار دولت موقت، بررسی علل استعفای نخستین دولت موقت، نشریه زمانه، شماره 26، 1383، ص 40.
[52] - رنجبر کرمانی، انقلاب اسلامی و نهضت آزادی، همان.
[53] - سلطانی، خط سازش، همان، ص 170.
[54] - بررسی نظری و تاریخی مواضع نهضت آزادی ایران در برخورد با انقلاب اسلامی (4)، سایت مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 26 اردیبهشت 1400.
[55] - همان، ص 113.
[56] - شاهدی، همان، ص 171.
[57] - دولت بازرگان پس از تسخیر سفارت آمریکا استعفا داد، خبرگزاری آنا، 14 آبان 1402.
[58] - رضوینیا، همان، ص 61.
[59] - رابطه نهضت آزادی با آمریکا، سایت مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 26 اردیبهشت 1400.
[60] - سلطانی، خط سازش، همان، ص 93.
[61] - بررسی نظری و تاریخی مواضع نهضت آزادی ایران در برخورد با انقلاب اسلامی (3)، سایت مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 26 اردیبهشت 1400.
[62] - بررسی نظری و تاریخی مواضع نهضت آزادی ایران در برخورد با انقلاب اسلامی (5)، سایت مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 24 اردیبهشت 1400.
[63] - حضرتی، حسن و دیگران، جنگ ایران و عراق در گفتمان نهضت آزادی ایران، فصلنامه ژرفاپژوه، سال 3، زمستان 1395، ص 91- 90.
[64] - بهشتی سرشت، محسن، سوری، ایرج، مبانی نظر نهضت آزادی ایران، تاریخنامه انقلاب، سال دوم، بهار ۱۳۹۷، ص 178.
[65] - سلطانی، خط سازش، همان، ص 408- 407.
[66] - حضرتی، حسن و قیصریان فرد، هادی، دلایل تداوم جنگ و ناکامی صلح پس از فتح خرمشهر در سال 1361، فصلنامه مطالعات دفاع مقدس، پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس، شماره 21، 1399، ص 87- 86.
[67] - نهضت به اصطلاح آزادی صلاحیت برای هیچ امری ندارد، تفسیر قرآن نهضتیها جاهلانه است، سایت خبرگزاری تسنیم، 5 بهمن 1392.
[68] - صحیفه امام، همان، جلد 20، ص 482.
[69] - رنجبر کرمانی، همان.
[70] - شاهدی، همان، ص 171.
[71] - مولوی وردنجانی، عیسی و فیض افرا، داوود، بررسی اندیشه سکولاریستی نهضت آزادی در مواجهه با گفتمان انقلاب اسلامی با تأکید بر اندیشه مهندس بازرگان، فصلنامه سیاست متعالیه، انجمن مطالعات سیاسی حوزه، سال ۷، شماره 26، 1398، ص 241.
[72] - هرسیج، حسین، روحانی، حسین، تجزیه و تحلیل گفتمان علمگرایانه مهدی بازرگان، فصلنامه پژوهشنامه علوم سیاسی، انجمن علوم سیاسی ایران، سال 7، 1391، ص 238.
[73] - هرسیج و روحانی، همان، ص 244.
[74] - بررسی نظری و تاریخی مواضع نهضت آزادی ایران در برخورد با انقلاب اسلامی (6)، سایت مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 26 اردیبهشت 1400.
[75] - رضوینیا، همان، ص 68- 67.
[76] - سلطانی، خط سازش، همان،1367، ص 150.
[77] - نجاری، فریده و دیگران، نهضت آزادی در ایران پسا انقلابی تعارض منظومههای معنایی، رهیافت انقلاب اسلامی، سال 14، شماره ۵۱، تابستان 1399، ص 207.
[78] - رضوینیا، همان، ص 112.
[79] - سلطانی، خط سازش، همان، ص 237.
[80] - همان، ص 265.
[81] - همان، ص 273.
[82] - رضوینیا، همان، ص 105.
[83] - مولوی وردنجانی و فیض افرا، همان، ص 233.
[84] - هرسیج و روحانی، همان، ص246.
[85] - مولوی وردنجانی و فیض افرا، همان، ص 236.
[86] - همان، ص 235 و 236.
جلسه معارفه جبهه ملی با سران نهضت آزادی، 30 خرداد 1340.
تأسیس نهضت آزادی، 26 اردیبهشت 1340.
سند ساواک، بازرگان: ما برنامهای برای تضعیف مقام سلطنت نداریم.
شرکت تعدادی از اعضای نهضت آزادی در درگیریهای خرداد 1342 در شیراز.
فعالیت به نفع نهضت آزادی در بازار، 11 اسفند 1342.
اسامی تعدادی از طرفداران نهضت آزادی در اسناد ساواک، اردیبهشت 1343.
اسامی تعدادی از طرفداران نهضت آزادی در اسناد ساواک، اردیبهشت 1343.
اسامی تعدادی از طرفداران نهضت آزادی در اسناد ساواک، اردیبهشت 1343.
اسامی تعدادی از طرفداران نهضت آزادی در اسناد ساواک، اردیبهشت 1343.
دستور آزادی آیتالله سید محمود طالقانی از زندان، آبان 1346.
معرفی آیتالله سید محمود طالقانی به عنوان عنصری اخلالگر در اسناد ساواک.
تبعید آیتالله سید محمود طالقانی به زابل.
تبعید آیتالله سید محمود طالقانی به بافت.
سران و فعالان نهضت آزادی.
گزارش بخش 312 ساواک درباره مرحوم عباس شیبانی در سال 1348.
وضعیت برخی فعالان نهضت آزادی.
اظهارنظر مقدم، رئیس اداره کل سوم درباره مرحوم عباس شیبانی خطاب به ساواک تهران در سال 1350.
دستور ساواک در مورد قلع و قمع طرفداران امام خمینی و نهضت آزادی.
درخواست مناظره مهدی بازرگان با شاه، 30 اردیبهشت 1357.
درخواست مناظره مهدی بازرگان با شاه، 30 اردیبهشت 1357.
آیتالله طالقانی، مهندس مهدی بازرگان و دکتر یدالله سحابی در حاشیه کنگره جبهه ملی دوم.
اعضای نهضت آزادی در حاشیه محاکمه در باشگاه درجه داران تیپ پهلوی در سال 1342.
مهندس مهدی بازرگان در حال ایراد دفاعیات در دادگاه اعضای نهضت آزادی.
مهندس مهدی بازرگان در کنار آیتالله سید محمود طالقانی در حیاط زندان قصر.
مراسم انتصاب مهندس بازرگان، به نخستوزیری دولت موقت انقلاب اسلامی، از سوی امام خمینی.
سخنرانی مهندس مهدی بازرگان، پس از انتصاب به نخستوزیری دولت موقت انقلاب اسلامی.
مهندس بازرگان و جمعی از اعضای نهضت آزادی، در حال حرکت به سوی مزار آیتالله سید محمود طالقانی.
مهندس بازرگان در کنار محمدحسین بنیاسدی و محمد توسلی.
مقبره بیات قم، نمایی از مزار مهدی بازرگان.
آیتالله سید محمود طالقانی.
آیتالله سید محمود طالقانی.
حسن نزیه.
حضور آیتالله هاشمی رفسنجانی جلسات رهبران نهضت آزادی در سالیان پایانی دهه 1340.
مهدی بازرگان، یدالله سحابی و هاشم صباغیان در دوران مسئولیت در دولت موقت انقلاب.
ابراهیم یزدی از اعضای نهضت آزادی در دوران مسئولیت در دولت موقت انقلاب در نماز جمعه.
مهدی بازرگان، ابراهیم یزدی و شهید مصطفی چمران در دوران مسئولیت در دولت موقت انقلاب.
رهبران نهضت آزادی بر مزار دکتر محمد مصدق در دهکده احمدآباد، ساوجبلاغ سال 1359.
مهدی بازرگان، ابراهیم یزدی و هاشم صباغیان در سالهای پایانی دهه60.
تعداد مشاهده: 34