امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمودند: خدا رحمت کند کسی را که بیندیشد و پند پذیرد و هنگامی که پند پذیرفت پس بصیرت یابد. غرر‌الحکم، ج 6، ص 401، به نقل از آثارالصادقین، آیت‌الله احسان‌بخش.

امروز کتاب‌ها و رساله‌های فراوانی چاپ یا در دست چاپ است که عامداً یا اشتباهاً برای دروغ پردازی و تاریخ سازی بنا شده است. امام خمینی(ره)، صحیفه امام، ج 17، ص 343.

مقالات با درج سند

نگاهی به تأسیس و اقدامات حزب ایران


تاریخ انتشار: 30 بهمن 1403

نشان حزب ایران

 

مقدمه

بعد از سقوط دیکتاتوری رضاشاهی در سال 1320 و شکسته‌شدن جوّ اختناق، فضای سیاسی کشور برای فعالیت احزاب گوناگون مهیا شد و از آنجا که خاک ایران در اشغال نیروهای بیگانه قرار داشت، بخش قابل توجهی از این احزاب سیاسی دارای رویکردی ملی‌گرایانه بودند که از میان آن‌ها «حزب ایران» واجد اهمیت بسیاری بوده است. این حزب که ایدئولوژی سوسیالیستی ـ ناسیونالیستی داشت، از سال 1323 فعالیت خود را آغاز نمود.

با مطالعه کارنامه و تاریخچه این حزب می‌توان دریافت که نقطه اوج فعالیت آن در همان دهه بیست شمسی بوده است و به مرور (به‌ویژه بعد از کودتای 28 مرداد 1332) از اهمیتش کاسته شد. هرچند که حزب ایران در سال‌های بعد از کودتا نیز به حیات خود ادامه داد، لیکن فعالیت اعضای آن‌ تنها به برگزاری نشست‌ها و جلسات خصوصی و درون‌حزبی محدود بود و اثرگذاری آشکاری در سطح جامعه نداشت.

برخلاف برخی از سازمان‌ها، احزاب و گروه‌های سیاسی که می‌توان تاریخ معینی برای خاتمه حیات و به عبارتی پایان کار آن‌ها در نظر گرفت، حزب ایران چنین نیست؛ به این معنا که هرچند حزب پس از کودتای سال 1332 تا انقلاب سال 1357 به شدت منفعل شده بود، اما در عین حال اسناد گواهی می‌دهند که در 25 سال پایانی عمر رژیم، حزب ایران کنش سیاسی خود را ادامه داده است؛ با این وجود نقطه پایانی دقیقی را نمی‌توان برای حزب ایران مشخص کرد.

این مقاله‌ی کوتاه، تلاش دارد به‌اختصار پیشینه تأسیس حزب ایران، اعضای اصلی و رده بالای حزب، ایدئولوژی، مرامنامه، اساسنامه و در نهایت عملکرد آن را مورد بررسی قرار دهد.

 

تأسیس حزب ایران

حزب ایران از اولین احزاب منظم داخلی و متشکل از نیروهای ناسیونالیست و متکی به مرامنامه ملی در دهه 1320 بعد از خروج رضاشاه از کشور به‌شمار می‌آید. حزب توده اگرچه قبل از اکثر حزب‌های داخلی پا گرفت، ولی همواره با صبغه‌‌ای بیگانه‌گرایانه و مرامی غیرملی در نظر گرفته می‌شد.[1] در ظاهر، ضرورت تشکیل حزبی ناسیونالیستی با وجود حضور متفقین در جنگ جهانی دوم نوعی اعلان مخالفت با حضور بیگانه بود.[2] اما شواهد تاریخی نشان می‌دهد که برخی از اعضای این حزب و احزاب مشابه، به‌طور مسلّّم سرسپرده دول اجنبی بودند، هرچند که با توجه به خواست جامعه و روحیات مردم، از ملی‌گرایی و مخالفت با بیگانگان دم می‌زدند. از این‌رو، وجود تفکرات ملی‌گرایانه و ادعاهای میهن‌پرستانه از سوی سیاستمداران ناسیونالیست آن دوره، امری طبیعی و قابل انتظار به نظر می‌رسید. با همین رویکرد، سیاسیون برهه زمانی مورد بحث، تشکلاتی را ایجاد کردند که حزب ایران سرآمد آن‌ها بود.

منشأ حزب ایران به تحرکات سیاسی انتخابات مجلس چهاردهم[3] در بهمن‌ماه 1322 ـ نخستین انتخابات در شرایط اشغال ایران توسط متفقین ـ باز می‌گردد. در ابتدا تجمعی از تحصیل‌کردگان و اساتید دانشگاه آن زمان به نام «کانون مهندسین ایران» پا گرفت که مهندس غلامعلی فریور رئیس آن بود. نخستین اساسنامه و مرامنامه کانون مهندسین در تاریخ 18 فروردین 1322 تدوین و به اتفاق آرای بنیانگذاران، تصویب شده بود. در ماده اول این اساسنامه نُه ماده‌ای، هدف از تشکیل کانون:

الف) هدایت کار طبق اصول فنی و علمی

ب) کوشش و فداکاری در بهبودی وضع معنوی و مادی صنف مهندس و کشاورز و طبقه کارگر

ج) تأمین وحدت و همکاری بین مهندسین

د) توسعه و تشویق کارهای فنی و علمی مفید در ایران اعلام شد.[4]

این کانون به محورِ بخشی از سیاستمداران و تحصیل‌کردگان آن زمان بدل شد و افراد دیگری چون شمس‌الدین جزایری، ارسلان خلعتبری، دکتر ابراهیم خلیل عالمی، مهندس خسرو هدایت، مهندس احمد توکلی، مهندس جعفر شریف‌امامی و دکتر عبدالحمید زنگنه بدان پیوستند. کانون مهندسین به فاصله کوتاهی پس از تأسیس، عهده‌دار سازماندهی بزرگترین اعتصاب[5] مهندسی و طبقه تحصیل‌کرده‌های ایران در دهه 1320 شد. در طی ماه‌های بعد از پایان اعتصاب، محل کانون مهندسین در خیابان سعدی، مرکز تجمعات گروه‌های مختلفی بود که از آن جمله می‌توان به حزب زنان ایران، جمعیت زن امروز و جمعیت مهندسین فنی اشاره کرد. این گروه‌ها با استفاده از امکانات کانون جلسات خود را تشکیل می‌دادند.[6]

کانون، مهندس فریور را به‌عنوان کاندیدای خود در حوزه انتخابیه تهران معرفی کرد و مدتی بعد او با گردآوردن حدود 30 نفر از دوستان خود در اسفندماه 1322 تأسیس حزب ایران را اعلام نمود. هرچند که برخی محققان نسبت به تاریخ دقیق تأسیس حزب ایران تردید دارند، اما می‌توان 15 اردیبهشت 1323 را آغاز فعالیت رسمی حزب قلمداد نمود که مرامنامه آن نیز در همان روز منتشر شد.[7] بنا به روایت احمد زیرک‌زاده: «چند روز پس از اعلام نتایج انتخابات دوره چهاردهم با دوست و همکار قدیمی که در فعالیت انتخاباتی مشترکانه شرکت داشتیم، آقای مهندس ناصر معتمد، در خیابان شاه‌آباد مشغول قدم‌زدن بودیم. موضوع صحبت، البته پیروزی در انتخابات به‌طور اخص و سرنوشت ایران به‌طور اعم بود. در ضمنِ بحث گفتم: اگر ما می‌توانیم با این عدد کم و با این وسایل ناچیز وکیلی به مجلس بفرستیم، پس می‌توانیم خدمات بیشتری در راه پیشرفت ایران انجام دهیم و فکر ایجاد حزب که در هر دو نفر ما سابقه ذهنی زیادی داشت، به میان آمد و تصمیم گرفتیم که شروع به اقدام کنیم. البته به خاطر اینکه این فکر در اکثریت نزدیک به اتفاق دوستان ما هم بود، تقریباً همه اعضا از جمله فریور، عده‌ای از اعضای کانون مهندسین، مهندس [کاظم] حسیبی و عده دیگر با آن موافقت کردند و کم‌کم مسئله حزب از حرف به عمل نزدیک شد.»[8]

لازم به ذکر است که قبل از تشکیل حزب ایران، حزبی دیگر تحت همین عنوان یعنی ایران وجود داشته است که یک هیئت عامله سری آن را اداره می‌کرده است. هیئت عامله این حزب که حتی اعضای حزب آن را نمی‌شناختند، کسانی چون محمدعلی بامداد، دکتر جواد آشتیانی، میرزا هادی‌خان اشتری، اسماعیل یگانگی، سید خلیل اردبیلی، دکتر هدایت شفائیان و سید علی بهبهانی بودند. در سال 1322 حزب دچار اختلاف گردید و پرونده آن برای همیشه بسته شد.[9]

 

اعضای حزب ایران

از جمله بنیانگذاران حزب ایران می‌توان مهندس غلامعلی فریور، ابوالحسن صادقی، مهندس کاظم حسیبی، دکتر محسن صدر، محسن خواجه‌نوری، دکتر محمدعلی صفی اصفیا، مهندس احمد زیرک‌زاده، مهندس علیقلی بیانی، مهندس جهانگیر حق‌شناس و... را نام برد.[10] پس از آن افراد دیگری ـ که بعدها نقش اصلی را در حزب ایفا نمودند ـ نیز به حزب ایران پیوستند؛ از جمله اللهیار صالح.[11] معمولاً از اللهیار صالح به‌عنوان رهبر حزب یاد می‌کنند؛ چرا که او از سران بزرگ حزب شد و در موضع‌گیری‌های حزب در رویدادهای پیش روی، نقش مهمی ایفا کرد.[12]

دکتر شاپور بختیار (از افراد مؤثر حزب در سال‌های بعد که بنا به گفته خود در سال 1328 به عضویت حزب درآمده بود) در مورد اعضای حزب ایران می‌گوید: «در آن وقت حزب ایران عبارت بود از مجموعه نخبگان و برگزیدگانی که در اروپا تحصیل کرده بودند یا عده‌ای به علت سمپاتی که با این‌ها داشتند و افکاری که داشتند، دور آن‌ها جمع بودند. اشخاصی مثل مهندس [کاظم] حسیبی، آقای [احمد] زیرک‌زاده و بعداً اللهیار صالح به آن‌‌ها منضم شد که [صالح] سابقاً حتی وزیر بود و وزیر کابینه‌های قبل و همچنین بعد از شهریور هم بود. و عده زیادی از افرادی که بعداً به قیافه‌های عجیب و غریب درآمدند مثل جهانشاه صالح، مثل آقای حسین مکی، مثل افرادی که به کلی با این سنخ فکری که عرض کردم متفاوت بودند.»[13] او همچنین درباره جایگاه اجتماعی اعضای حزب اظهار داشت: «راجع به حزب ایران می‌توانم بگویم نماینده طرز فکر یک مردمی بود که اغلب از بورژوازی کوچک روشنفکر و دارای تمایلات ملی بودند. آزادی و استقلال ایران را می‌خواستند، ولی دارای تجربه سیاسی و دارای تشکیلات منظم و مسجل مثل حزب توده نبودند. از این جهت، حزب ایران هیچ‌وقت حزب توده‌های مردم نشد. میهن‌دوستی و دموکرات‌مآب بودن این‌ها به تشکیلات و جذب افکار طبقه به اصطلاح فقیر مردم می‌چربید.»[14]

نورالدین کیانوری از رهبران حزب توده هم در خاطرات خود درباره حزب ایران بیان می‌دارد: «حزب ایران که در سال 1322 تشکیل شد، به‌طورکلی یک حزب توده‌ای و مردمی نبود، بلکه یک حزب روشنفکری بود. عده‌ای روشنفکران تحصیل‌کرده اروپا و عده‌ای هم از ایران دور هم جمع شدند. کسانی که به حزب ایران رفتند، عده‌ای از اساتید دانشگاه‌ها و مهندسین بودند که تماماً یا تقریباً سوابق تحصیل در اروپا داشتند؛ یعنی به غرب مسافرت‌هایی داشته‌اند. تمایلات آن‌ها تمایلات ملی و دموکراتیک بود. دموکراتیک به این معنی که طرفدار دموکراسی سلطنتی بودند. به هیچ‌وجه جمهوری در افکار آن‌ها نبود. طرفدار یک سیاست ملی علیه امپریالیسم به‌طورکلی در جهت سرمایه‌داری ملی ایران و نه در جهت توده‌ای و خلق نیز بودند.»[15]

 

ایدئولوژی، مرامنامه و اساسنامه حزب

مرام حزب عدم وابستگی به بیگانگان، دفاع از سود ملی و استقلال و آزادی ایران، عدالت اجتماعی، تحدید مالکیت، تأمین رفاه و بهداشت و آموزش همگانی به‌ویژه پشتیبانی از کارگران و کشاورزان و برابری حقوق اجتماعی و سیاسی زن و مرد بود. می‌توان گفت مرامش سوسیال دموکراسی بوده است. از دیدگاه حزب ایران، سوسیالیسم عامل سعادت و آزادی بیان و آزادی سیاسی بود و حکومت سوسیالیستی حکومتی بود که تولید و توزیع کالا را بر عهده جامعه و اعضای آن گذاشته است.[16]

در واقع حزب ایران در زمینه سیاسی اصلاح‌طلب به شمار می‌رفت ولی در امور اجتماعی خواهان انقلاب اقتصادی و اجتماعی بود. از گسترش و توسعه صنایع سنگین حمایت می‌کرد. اعضای آن هرچند خواهان توسعه و مکانیزه‌کردن کشاورزی بودند اما آن را برای بقای جامعه و کشور کافی نمی‌دانستند. فعالیت نکردن در امر تولید و اشتباه در توزیع ثروت را عامل رکود جامعه می‌دانستند. تقویت صنعت را راه مقابله با رقبای خارجی و حفظ استقلال کشور برشمرده و برای حمایت از صنایع داخلی به همراه حزب توده ـ که در ادامه به ائتلاف این دو حزب پرداخته می‌شود ـ و کانون مهندسین و سندیکای کارکنان فنی جبهه‌ای به نام «جبهه حمایت از صنایع داخلی» تشکیل دادند. حزب به شدت از یک انقلاب ملی برای اصلاحات ارضی حمایت می‌کرد. ملوک‌الطوایفی را از عوامل مهم بی‌سوادی و توسعه‌نیافتگی کشور می‌دانست.[17]

مرامنامه حزب ایران در اوایل سال 1323 منتشر شد. آنچه از مرامنامه حزب ایران قابل توجه است، شکل بسیط و عبارات ساده و شعارگونه موجود در این مرامنامه و نیز شتابزدگی موجود در عبارات آن است. در مرامنامه حزب ایران، سه بند اصلی به‌عنوان شاکله اصلی این تشکیلات معرفی گردید:

1. از لحاظ سیاسی: حفظ استقلال کامل کشور و پشتیبانی از اصول دموکراسی.

2. از لحاظ اقتصادی: استقرار عدالت اجتماعی و کوشش در بهبود وضع مادی ملت از راه توجه به کشاورزی و صنعت و بهره‌برداری از جمیع منابع ثروت مملکت.

3. از لحاظ اجتماعی: تهذیب اخلاق و تعمیم فرهنگ و تأمین بهداشت عمومی.

در زمینه مسائل سیاسی، حوزه سیاست را به دو بخش خارجی و داخلی تقسیم کردند:

الف) سیاست خارجی: «ما عقیده‌مندیم که سیاست ما با دول خارجی عموماً و دول همجوار و متعاهد خصوصاً، باید بر روی اساس حُسن تفاهم و همکاری و صمیمیت و شرافت استوار باشد. سیاست ما روشن و راست و بی‌ریا است. در مقابل، انتظار جدی داریم که سایر دول [نیز] نسبت به ما صریح و صدیق باشند و استقلال کامل و تمامیت ارضی کشور ما را شرافتمندانه محترم شمارند.»

ب) سیاست داخلی: «ما بهترین طرز حکومت را حکومتی می‌دانیم که بر اساس دموکراسی مستقر و رأی اجتماعی در اداره کشور حاکم باشد. حکومت فردی موجب ظلم و مانع رشد جامعه و بالنتیجه سبب انحطاط کشور است.»[18]

حزب ایران برتری احزاب را بر یکدیگر، مبتنی بر دو اصل می‌دانست: نخست به لحاظ اصول و مرام، دوم به لحاظ اصالت فرد. حزب ایران با مراعات اصل دموکراسی، حس میهن‌پرستی، فکر سوسیالیسم را در هم آمیخته و معتقد بود که برای وصول به سعادت افراد، تشدید حس وطن‌دوستی و استمرار سوسیالیسم ضروری است. حزب ایران طرفدار شکل میانه‌ای از سوسیالیسم فرانسوی بود و اصل سوسیالیسم را مهم‌ترین وسیله رفاه و طریقه نیل به سعادت می‌دانست.

حزب ایران از نظر اقتصادی سوسیالیست بود، اما سوسیالیست در خدمت ناسیونالیست را بر شعارهای خویش ضمیمه ساخت که در کنار آن مدرنیسم را پذیرفته بود. حزب ایران خواهان انقلاب ملی علیه زمین‌‌داران فئودال بود تا اصلاحاتی که نهضت مشروطه آغاز کرده بود، کامل شود. این حزب همچنین معتقد بود که ستیز اجتماعی اصلی نه بین طبقات پایین، بلکه میان مردم استثمارشده و حاکمان استثمارگر است.

حزب ایران معتقد بود که برای رسیدن به سعادت ملی، باید دستگاهی روی کار بیاید که تولیدات را برای مصارف همگانی و از راه الأهم فالأهم، نیازهای جامعه را تهیه کرده و این میسر نیست، مگر به وسیله رژیمی که در آن تولیدات مهم صنعتی و مهم کشاورزی در دست دولت باشد. حزب بر این نکته پافشاری می‌کرد که دولت باید مالکیت صنایع بزرگ را در دست گیرد؛ زیرا سرمایه‌دار اقتصاد آزاد، قدرت سیاسی و اقتصادی را در دست بارون‌های (اشراف) چپاولگر قرار می‌دهد که نه‌تنها توده‌ها را استثمار می‌کنند، بلکه برای مشاغل حرفه‌ای و تکنسین‌های ماهر چندان احترامی قائل نیستند. حزب ایران دولت را به اتخاذ برنامه‌ای برای صنعتی‌کردن پرشتاب تشویق می‌کرد و مدعی بود که کشورهای با اقتصاد کشاورزی و مصرف‌کننده کالاهای توسعه‌یافته نمی‌توانند به استقلال کامل دست یابند. اهداف کلی حزب ایران، تشویق تدریجی اصلاحات سیاسی و اجتماعی بود و این کار را از طریق اعمال نفوذ و حمایت از نمایندگان آزادی‌خواه و تدوین قوانین سازنده و کارهای اداری دنبال می‌کرد. می‌توان خلاصه‌وار مهم‌ترین اهداف و برنامه‌های این حزب را در موارد زیر خلاصه کرد: 1) توسعه اقتصادی، 2) اصلاحات ارضی، 3) کارایی اداری، 4) حکومت مردم‌سالاری، 5) نوگرایی، 6) سوسیالیسم مبتنی بر فرهنگ ایرانی.[19]

شعار حزب ایران بیانگر کامل طرز تفکر بنیانگذاران آن بود که می‌گفتند: «برای ایرانی، به دست ایرانی و با فکر ایرانی.» عدالت اجتماعی از سوی این حزب به‌طور مبهم، به‌عنوان حذف تضاد بین غنی و فقیر، از طریق ایجاد جامعه‌ای یکپارچه و یکسان از طبقه متوسط، تعریف شد که می‌باید دربرگیرنده برابری کامل میان شهروندان و حقوق کامل برای زنان و اقلیت‌ها باشد. با این حال، انرژی و فعالیت‌های حزب به اعتقاد برخی از نویسندگان، بر اصلاحات اداری تمرکز داشت. با این وجود حزب در برنامه کاری‌اش هیچ‌گونه سازماندهی مجدد عمده‌ای درباره نظام یا رژیم نداشت. عده‌ای می‌کوشیدند که این حزب را فاقد یک ایدئولوژی معرفی نمایند و پذیرش مدرنیسم و سوسیالیسم را از طرف حزب، فقط به خاطر جنبه ناسیونالیسم آن تفسیر نموده‌اند و حزب ایران را بیشتر در حد یک گروه فشار دانسته‌اند تا یک حزب مدرن سیاسی.[20]

کسی می‌توانست به عضویت حزب ایران درآید که:

الف) ایرانی باشد.

ب) مسلمان باشد.

ج) مشهور به فساد اخلاق و خیانت به کشور نباشد.[21]

د) در هیچ‌یک از احزاب یا جمعیت‌های سیاسی دیگر عضو نباشد.

ه‌) سن او کمتر از 18 سال نباشد.[22]

اساسنامه حزب در نخستین کنگره آن در فروردین‌ 1327 به تصویب رسید. طبق آن، سازمان و ارکان حزب ایران عبارت بود از: کنگره، شورای مرکزی، کمیته مرکزی، دبیرخانه، فراکسیون پارلمانی، سازمان شهرستان‌ها، کانون‌ها، حوزه‌ها، سازمان جوانان، اصناف، پیشه‌وران، کارگران، دهقانان و سایر سازمان‌ها مانند سازمان زنان و سازمان انتظامات.[23] اعضای شورای حزب عبارت بودند از مهندس احمد زنگنه (رئیس شورا)، مهندس جهانگیر حق‌شناس (نایب رئیس)، مهندس محمد مشایخی (دبیر)، ضیاءالدین نهاوندی، غلامحسین زیرک‌زاده، مهندس منوچهر خطیر، مهندس مسعود اعظم زنگنه، مهندس قدرت‌الله تشکری، مهندس علی‌اصغر اقتصاد و دکتر محمدعلی غربی (اعضای شورا).[24]

 

عملکرد و مواضع حزب ایران

الف) از بدو تأسیس تا شکست ائتلاف با حزب توده

در سال تأسیس حزب فعالیت قابل توجهی به غیر از دو اعلامیه از سوی حزب، به چشم نمی‌خورد: 1) اعلان برگزاری جلسه سخنرانی، 2) در ارتباط با واگذاری امتیاز استخراج نفت شمال به شوروی. محور اصلی فعالیت حزب ایران در سال 1324 مخالفت با سیاست‌های اعمال‌شده از سوی دولت حاکم یعنی کابینه محسن صدر (صدرالاشراف)[25] بود. برای نمونه در یکی از بیانیه‌های حزب ایران در این زمینه آمده است: «... صدرالاشراف نخست‌وزیر ایران است. صدرالاشراف آن کسی که مشروطه‌طلبان را در باغشاه به دار آویخت، سرنوشت مشروطه ایران را در دست گرفته است. هموطنان عزیز! استقرار صدرالاشراف در رأس مشروطه ایران نه‌تنها تهدیدی بر آزادی ما است، بلکه توهین به کشتگان آزادی ما است. کشتگان در راه مشروطیت، در تنگنای قبر خود بر ما نظاره می‌کنند و به ما می‌گویند: جوانان ایران! اگر نتوانستید انتقام ما را بکشید، اگر قادر نبودید کشنده ما را مجازات کنید، انصاف نیست به حکومتش تن در دهید.»[26]

از نخستین اقدامات حزب، اتحاد آن با حزب میهن[27] در خردادماه 1324 بود که با صدور بیانیه‌ای با هم متحد شده و تحت‌عنوان همان حزب ایران به فعالیت خود ادامه دادند:

«... امروز وظیفه قطعی و فوری کلیه احزاب و اتحادیه‌ها و افراد میهن‌پرست و آزادیخواه ایران، نزدیکی کامل یکدیگر و ایجاد جبهه واحد نیرومند و مبارز و تجزیه‌ناپذیری است که بتواند صدای ایران را از حلقوم فرزندان حقیقی این آب و خاک به گوش دنیا برساند و در دوره آشفته کنونی ایفای نقش بزرگی را که میهن‌پرستان و آزادی‌خواهان واقعی بر عهده دارند، متعهد گردد. به پیروی از این وظیفه و مسئولیت مقدس یعنی لزوم الحاق صفوف میهن‌پرستان ایران، حزب میهن و حزب ایران که دو هدف اساسی آن‌ها یکی حفظ استقلال ایران و دیگری اصلاحات اساسی کشور و آزادی افراد بوده و سال‌هاست مبارزه فداکارانه خویش را آغاز کرده‌اند، افتخار آن دارند که در این راه بزرگترین مبارزین بی‌غرض و ملی این کشور شناخته شده‌اند، امروز یک قدم بلند تازه برداشته و اتحاد رسمی و قطعی دو حزب اعلام می‌دارند و از این پس تحت‌عنوان نام واحدی که به تنهایی مظهر کلیه احساسات و آرزوهای ما و سرفصل زرین تمام مبارزات و فداکاری‌های گذشته و آینده ماست، یعنی با نام «ایران» دوره تازه مبارزه و فداکاری خویش را آغاز خواهند نمود.»[28]

نتایج ائتلاف حزب میهن و حزب ایران، راه ائتلاف با دیگر گروه‌های سیاسی را هموار ساخت. این‌بار گامی بزرگ برداشته شد و اتحادی بسته شد که چالش عظیمی را در حزب ایران به‌وجود آورد: اتحاد و ائتلاف با حزب توده ایران در تاریخ 2 تیر 1325. اندیشه ائتلاف این دو حزب نمی‌توانست محصول یک تصادف و یا یک تصمیم عجولانه باشد. اولین کنگره حزب در فروردین و اردیبشهت سال 1327 (دو سال بعد از ائتلافی که با شکست مواجه شد)، اللهیار صالح و احمد زیرک‌زاده در پاسخ به مخالفین و معترضین این ائتلاف چنین بیان کردند که حزب ایران با مشاهده قدرت‌یابی شدید حزب توده و گسترش جنبش‌‌هایی که وحدت ایران را دچار خطر کرده بود، تنها راه‌حل را نگه‌داشتن حرکت‌های مزبور در حیطه ملیت و قلمرو ایران تلقی می‌کردند و بر این باور بودند که نزدیکی حزب ایران با حزب توده (و سپس فرقه دموکرات آذربایجان) مانع از رشد تمایلات تجزیه‌طلبی در آنان می‌شد.[29]

چند روز پس از انتخابات کمیته مرکزی حزب ایران، در 8 تیرماه 1325 اعلامیه ائتلاف صادر شد و چندی بعد نیز فرقه دموکرات آذربایجان، فرقه دموکرات کردستان، حزب سوسیالیست و کمیته مرکزی حزب جنگل به این ائتلاف پیوستند. در پی این دگرگونی، در دیدگاه حزب ایران درخصوص آذربایجان تحول اساسی به‌وجود آمد. اگر در مهرماه 1324 عقیده حزب ایران در مورد فرقه دموکرات آذربایجان این بود که «توسعه پراکندگی عقاید اگر خیانت محسوب نشود، قطعاً حماقت است. از این جهت ایجاد فرقه دموکرات برای احزاب سیاسی ایران لطمه بزرگی است و از لحاظ سیاست خارجی، از این جهت نتایج ظهور فرقه دموکرات به مراتب خطرناک‌تر از جهات سیاست داخلی آن است. [حال چنان]چه این فرقه با وصف دموکرات، [موجب] نفاق ایرانیان و تهیه مقدمات تجزیه ایران باشد، کدام شرافتمندی حاضر است خود را دموکرات معرفی کند!»[30] ولی یک سال بعد در شهریور 1325 در مجلس جشنی که در کلوب حزب توده به مناسبت ورود نمایندگان فرقه دموکرات آذربایجان به تهران برگزار شد، اللهیار صالح از طرف کمیته مرکزی حزب ایران، اظهاراتی در تأیید نمایندگان مزبور ایراد کرد: «من از طرف کمیته مرکزی حزب ایران، اجازه دارم به میهمانان جلیل‌القدر و عزیز خودمان، نمایندگان آذربایجان، خیرمقدم بگویم. حزب ترقی‌خواه ایران از همان ابتدا، نهضت آذربایجان را با یک دنیا شعف و امیدواری تلقی کرده است.»[31]

نورالدین کیانوری در زمینه ارتباط حزب توده با حزب ایران بیان می‌کند:

«از ابتدای تأسیس این حزب، ما با آن‌ها برخوردی نداشتیم؛ زیرا مناسبات شخصی بسیاری از رهبران حزب توده با رهبران حزب ایران مناسبات بدی نبود. از لحاظ سیاسی هم موضع آن‌ها را منفی تشخیص نمی‌دادیم و با هم تلاش و همکاری می‌کردیم، تا اوایل سال 1325 که جبهه واحد تشکیل شد. با تأسیس حزب دموکراتِ قوام و روی کار آمدن قوام‌السلطنه، این جبهه واحد از حزب دموکرات ایران، حزب ایران، فرقه دموکرات آذربایجان، حزب دموکرات کردستان و حزب توده ایران تشکیل شد و نمایندگانی از این دو حزب در دولت قوام شرکت کردند. حزب ایران خیلی خواستار توسعه دوستی با حزب توده ایران بود و حتماً می‌خواست که رهبرانش در ضیافت‌ها و جلسات عمومی حزب توده شرکت داشته باشند. یک بار که دعوتشان دیر شد، تلفن پشت تلفن بود که چرا ما را فراموش کرده‌اید؟ پس از اینکه جریان آذر 1325 پیش آمد و فرقه شکست خورد و رفت، حزب ایران هم بنا به ماهیت خودش که بورژوازی ملی بود، بلافاصله تغییر موضع داد و به طرف سازش به آمریکایی‌ها رفت. هدفشان این بود که خود را از زیر ضربه خارج کنند که البته ضربه‌ای هم به آن‌ها وارد نمی‌شد. اولین کار آن‌ها هم تأیید «اصل چهار» ترومن بود که یک اصل به تمام معنی استعماری بود.»[32]

دکتر شاپور بختیار درباره این ائتلاف می‌گوید: «وقتی من در سال 1328 وارد حزب شده بودم، آن جریان غم‌انگیز ائتلاف با حزب توده شده بود و بعد از مدت کوتاهی جدایی هم پیش آمده بود و دیگر حزب ایران با حزب توده ارتباطی نداشت. بد نیست که یادآور بشوم که این ائتلاف را به تحریک آقای [غلامعلی] فریور و با استفاده از ضعف مستمر آقای [کریم] سنجابی و بی‌اطلاعی آقای اللهیار صالح ـ چون این سه نفر امضاءکنندگان [آن سند ائتلاف] بودند و کارگردانان حزب ایران بودند ـ این یک لطمه بزرگی به حزب ایران زد از این نظر که مارک ملی‌گرایی‌اش را خیلی تضعیف کرد.»[33] اما این سخنان بختیار بی‌پایه به نظر می‌رسد؛ زیرا شواهد و مدارک گوناگون نشان می‌دهد بختیار که خود مدعی ملی‌گرایی است، عضو تشکیلات فراماسونری بوده و با آمریکایی‌ها ارتباطات نزدیکی داشته است.[34] از سوی دیگر، باید در نظر داشت که این طرح با هماهنگی و موافقت آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها و برای تقویت دولت قوام جهت فریب اتحاد جماهیر شوروی انجام گرفته بود.  

ب) فعالیت‌ها در نهضت ملی‌شدن نفت

سال 1327 که سرآغاز شکل‌گیری نهضت ملی‌شدن نفت بود را می‌توان آغاز دومین دوره فعالیت حزب ایران نامید. در این دوره تنها فعالیت چشمگیر حزب ایران در عرصه نفت خلاصه می‌شد. انتشار جزواتی نظیر «جریان مذاکرات نفت در مجلس پانزدهم و نطق مکی، بررسی‌های حزب ایران درباره واردات نفت ایران و انگلیس سال 1328» نمونه‌ای از این‌گونه فعالیت‌ها بود. تا اینکه بار دیگر موسم انتخابات فرارسید. برگزاری انتخابات نخستین دوره مجلس سنا و دوره شانزدهم مجلس شورای ملی در سال 1328 و متعاقب آن تشکیل جبهه ملی ـ که حزب ایران نیز از جمله گروه‌های تشکیل‌دهنده اولیه آن بود ـ به تجدید و تشدید فعالیت این حزب منجر شد. اوج‌گیری نهضت ملی‌شدن نفت و متعاقب آن شروع دوره نخست‌وزیری دکتر محمد مصدق محیط مناسبی را برای تداوم و گسترش فعالیت این حزب فراهم کرد. بار دیگر نظیر آنچه در دوره پیشین فعالیت‌های حزبی در سال‌های 1324 و 1325 گذشت، حزب ایران فعالیت خود را گسترش داد. در این میان آنچه سبب تشدید این فعالیت می‌شد، حضور و مشارکت تقریباً تمامی سران حزب در دولت دکتر مصدق بود. سیاست حمایت از دولت مصدق، ریشه در فعالیت‌های گذشته حزب ایران داشت، این حزب از ابتدای شروع فعالیت خود در سال 1322 همواره رابطه تنگاتنگی با دکتر مصدق داشت.[35]

یکی از نمونه‌های پیروی بی‌چون و چرا از مصدق، مربوط به جریان افزایش اختیارات به شخص مصدق جهت قانون‌گذاری بود. هنگامی که دکتر مصدق در اواخر سال 1331 تقاضای افزایش اختیارات خویش را نمود، عکس‌العمل‌های متفاوتی به دنبال داشت. دکتر مصدق درخواست تفویض اختیارات قانونگذاری را در سال 1331 به مجلس شورای ملی ارائه داد، اما در این مورد به رأی مردم مراجعه ننمود. به موجب این لایحه از مجلس درخواست شد تا برای مدت شش ماه به شخص دکتر محمد مصدق نخست‌‌وزیر اختیارات ویژه قانونگذاری اعطا گردد. اصل 28 متمم قانون اساسی تصریح کرده است که قوای ثلاثه همیشه از یکدیگر ممتاز و منفصل خواهند بود، اما دکتر مصدق این درخواست را به دلیل شرایط و وضعیت اضطراری کشور مطرح کرد. وضعیت اضطراری شامل وقایعی همچون جنگ، بلایای طبیعی، بیماری‌های همه‌گیر، شورش‌های داخلی و مواردی از این دست می‌باشد که کنترل ساختار حاکمیت، نیازمند قواعد ویژه می‌گردد؛ زیرا این وضعیت نیازمند برخوردی قاطع و فوری با عامل پدیدآورنده اضطرار و بحران می‌باشد. در حالی که قانون اساسی مشروطه هیچ نهادی را در وضعیت اضطراری به‌عنوان نهاد برتر معرفی ننموده بود و تنها با مراجعه به اساس رأی مردم می‌توان خلاء قانون اساسی را در چارچوب الگوی اقدامات قانونی برطرف کرد و همچنین از آنجا که دکتر مصدق برای دریافت این اختیارات مستقیماً به رأی مردم مراجعه ننمود، بنابراین اقدام وی نمی‌توانست قابل توجیه باشد.[36] حال با وجودی که این درخواست مصدق از هیچ پشتوانه قانونی (به دلیل پیش‌بینی نشدن آن در قانون اساسی) و مردمی (عدم رجوع مصدق به آرای عمومی) برخوردار نبود، اما حزب ایران کورکورانه از آن اعلام حمایت کرد. حزب ایران در آستانه تشکیل کنگره پنجم حزب به حمایت از مصدق برخاست و خواهان تصویب آن از طرف مجلس شورای ملی شد. در اقدامی مشابه، حزب ایران با حزب ملت ایران بر بنیاد پان‌ایرانیسم (به رهبری داریوش فروهر)، حزب زحمتکشان ملت ایران، نیروی سوم (به رهبری خلیل ملکی و جدا شده از حزب زحمتکشان مظفر بقایی) به دلیل توقف لایحه اختیارات دکتر مصدق اعتراض نمودند و خواهان اعطای این اختیارات به مدت یک سال شدند و تهدید نمودند که در صورت عدم تصویب این لایحه، هواداران خویش را به تعطیل عمومی کشور فرا خواهند خواند. نماینده حزب ایران در این جلسه ناصرالدین موسوی بود.[37]

در اوج فعالیت حزب ایران در پاییز سال 1331 و هنگامی که مقدمات لازم برای برگزاری پنجمین کنگره حزب در حال انجام بود، اختلافات درون حزبی شدت یافت. این اختلافات بین تعدادی از مقامات رده دوم حزب از جمله محمد نخشب و حسین راضی با مقامات درجه اول حزب و مشخصاً اعضای کمیته مرکزی (از جمله کریم سنجابی و احمد زیرک‌زاده) بود. موضوع اصلی این اختلافات که در نهایت به یک انشعاب در حزب منجر شد، نوع موضع‌گیری در مقابل هیئت حاکمه (و دولت) و روابط درون حزبی بود. کریم سنجابی چنین ادعا می‌کند: «آقای نخشب با یک عده‌ای از دوستانشان از قبیل حسین راضی و دکتر [کاظم] سامی و حبیب‌الله پیمان و افراد دیگری، شاید در حدود شصت یا هفتاد نفر، آمدند و به حزب ایران پیوستند و عضو حزب ایران شدند و حزب ایران هم آن‌ها را پذیرفت... حزب ایران که در جامعه اسلامی ایران فعالیت می‌کرد، متوجه بود که یک رکن اساسی هویت ملی ما اسلامیت است اما معتقد به این نبودیم که غیرمسلمانان نمی‌توانند در حزب شرکت کنند... به روحانیت احترام و حتی همکاری داشتیم ولی معتقد به این نبودیم که روحانیون حق حکومت و حاکمیت دارند... نخشبی‌ها موضوع مذهب را بهانه قرار دادند و در داخل حزب شروع به اختلاف‌اندازی کردند و سرانجام از حزب خارج شدند.»[38]

به این ترتیب، محمد نخشب «جمعیت آزادی مردم ایران» را از حزب ایران منشعب نمود. پیشینه تشکیل این جمعیت به «نهضت خداپرستان سوسیالیست» بازمی‌گردد. یکی از مهم‌ترین جریان‌های فکری، نهضت خداپرستان سوسیالیست بود که با نقد گفتمان‌های ماتریالیستی و مذهبی زمانه، ایدئولوژی سوسیالیسم بر پایه خداپرستی را طرح کرد و برنامه‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی خود را بر مبنای آن سازماندهی نمود. پس از چندی، برخی از اعضای این جریان فکری، به دنبال فعالیت آشکار سیاسی و نقش‌آفرینی در تحولات داخلی ایران، تشکلی سیاسی با نام «نهضت ملی ایران» را ایجاد کردند. در ادامه اعضای این تشکل سیاسی به موجب ائتلاف با حزب ایران، در این حزب ادغام شدند. سپس در بهمن‌ماه 1331، مقارن کشمکش دولت ملی با استبداد و استعمار انگلیس، ائتلاف نهضتی‌ها و حزب ایرانی‌ها از هم گسست و آن‌ها حزب جدیدی با عنوان «جمعیت آزادی مردم ایران» را ایجاد کردند. این حزب تازه‌ تأسیس از همان آغاز فعالیت، ایدئولوژی سوسیالیسم بر پایه خداپرستی را تبلیغ و برنامه‌های مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی خود را از طریق ارگان رسمی‌اش روزنامه «مردم ایران» منتشر می‌کرد.[39]

در بخشی از اعلامیه‌ای که از سوی منشعبین صادر شد، آمده است: «به علت مشاهده جریانات نامطلوب و غیرحزبی، با کمال تأسف در شرایط حساس کنونی از حزب ایران استعفا می‌کنیم و برای تحقق آرمان مقدس ملی مردم ایران در لوای نهضت ملی و به رهبری قهرمانان ضداستعمار جناب آقای دکتر محمد مصدق و حضرت آیت‌الله کاشانی اعلام می‌داریم جدایی ما از حزب ایران فقط به خاطر این است که فعالیت اجتماعی ما به نفع طبقات محروم ملت ایران مؤثرتر و ثمربخش‌تر گردد.» به نظر می‌رسد اختلافات میان دو گروه، اساسی‌تر از آن بود که بتوان با پادرمیانی برخی از بزرگان آن را حل کرد و در نتیجه این انشعاب بخش چشمگیری از اعضای فعال حزب ایران از آن خارج شده و جمعیت آزادی مردم ایران را تشکیل دادند. به بیانی دیگر، در این انشعاب حزب ایران بخش عمده‌ای از توان خود را از دست داد و در ادامه تنها فعالیت مهم آن در حمایت از دولت مصدق و پاسخگویی به انتقادات گروه‌های مخالف، خلاصه شد.[40]

فقدان برنامه‌ریزی مشخص برای تعمیق اهداف و روش‌های فعالیت متناسب با شرایط سیاسی جامعه در اواخر سال 1331 و نیمه اول سال 1332 نقیصه‌ای بود که نه‌تنها حزب ایران بلکه مجموع گروه‌های دیگر نیز دچار آن شده بودند. در چنین شرایطی بود که کودتای 28 مرداد 1332 شکل گرفت. علی‌رغم تلاش زیاد اعضا و سران حزب ایران در فاصله روزهای 25 تا 28 مرداد، فقدان نیروی کافی و قدرت لازم در حزب ایران (نظیر دیگر گروه‌های طرفدار دولت) کار را بدانجا کشاند که با وجود اطلاع اجمالی گروه‌های حامی دولت از نقشه‌ها و برنامه‌ریزی‌های انجام‌شده از سوی عوامل داخلی و خارجی کودتا، اوباش و بخش اندکی از نیروهای نظامی توانستند دولت مصدق را سرنگون کنند. این واقعه برای حزب ایران که داعیه برخورداری از پشتیبانی مردمی را نیز داشت، یک شکست تلقی می‌شد. به عبارت دیگر، سال‌ها تلاش و کوشش در راه ایجاد یک تشکیلات حزبی و فعالیت آن نتوانست نیرویی را شکل دهد که از عهده حمایت از دولت مصدق برآید. به نظر می‌رسد سران حزب ایران در ماه‌های پایانی دوره حکومت دکتر مصدق چنان در گرداب مسائل روزمره غرق شده بودند که قادر به برنامه‌ریزی مناسب برای مقابله با رویدادهای آینده نبوده و از سویی دیگر به علت از دست دادن بخش عمده‌ی نیروهای خود، توانایی مقابله با خطرات و توطئه‌های جاری بر ضد دولت مصدق را نیز نداشتند.

پس از کودتای 28 مرداد رهبران حزب ایران نظیر دیگر رهبران احزاب طرفدار دکتر مصدق تحت تعقیب قرار گرفته و بسیاری از آنان بازداشت شده و در مراحل بعد نیز بسیاری از سران و اعضای حزب از مشاغل دولتی برکنار و گوشه‌نشین شدند. البته برخی از سران حزب ایران در کمیته نهضت مقاومت ملی حضور داشته و فعالیت می‌کردند. به‌عنوان نمونه اعلامیه کمیته نهضت مقاومت ملی علیه قرارداد کنسرسیوم نفت که در بهار 1333 صادر شد را افرادی نظیر: عبدالله معظمی، اللهیار صالح، امیرعلایی، شاپور بختیار و اصغر گیتی‌بین امضا کرده بودند.[41]

ج) فعالیت‌‌های بعد از مرداد 1332

بیژن جزنی از مهم‌ترین فعالین جنبش چپ و از بنیانگذاران سازمان چریک‌های فدایی خلق در کتابش درباره فعالیت‌های حزب ایران پس از کودتای 28 مرداد می‌نویسد: «حزب ایران که همواره به مثابه باشگاه و شخصیت‌های محافظه‌کار ملی شناخته می‌شد، جز دیدارهای خصوصی فعالیتی نداشت. اللهیار صالح از رهبران درجه یک حزب در سال 1337 مقارن اعلان دکترین [دوایت] آیزنهاور [رئیس‌جمهور وقت آمریکا] فرصت‌طلبانه به دفاع رسمی از آن پرداخت و اعلامیه‌هایی صادر کرد. صالح با این اقدام خود به فکر استفاده از حمایت آمریکا و بازگشتن به قدرت افتاده بود ولی در آن شرایط صالح نمی‌توانست خواسته‌های آمریکا را برآورده سازد.»[42]

در یکی از اسناد ساواک به تاریخ 21 فروردین 1338 آمده است:

«در حال حاضر حزب ایران به رهبری اللهیار صالح اداره می‌شود، ولی دارای تشکیلات علنی حزبی نیست و جز عده‌ای از رهبران آن که بعضاً یکدیگر را ملاقات می‌نمایند. سایر افراد فاقد جلسات می‌باشند و در زمانی هم که حزب ایران تشکیلات علنی داشت، تعداد افراد کارگر و بی‌سواد آن بسیار ناچیز بود و در هنگام دمونتراسیون [= تظاهرات و راهپیمایی خیابانی] و میتینگ [= اجتماع حزبی و تشکیلاتی] غالباً افراد توده با دستور کمیته مرکزی حزب، تحت‌عنوان کارگران وابسته به حزب ایران به تظاهرات می‌پرداختند و می‌توان گفت تعداد کارگران وابسته به این حزب از بدو تأسیس قابل‌ ملاحظه نبوده است و پس از برکناری مصدق و متلاشی‌شدن تشکیلات حزب ایران، آن عده از کارگرانی هم که به این حزب سمپاتی داشتند، به عضویت حزب توده در آمده‌اند. در حال حاضر حزب ایران بین طبقه تحصیل‌کرده و روشنفکران، بیشتر از سایر طبقات دارای دوستانی می‌باشد، زیرا این حزب از بدو تأسیس به کیفیت بیش از کمیّت اهمیت می‌داده و اکنون اکثریت قریب به اتفاق کارمندان و افراد تحصیل‌کرده وابسته به حزب ایران، نسبت به این حزب صمیمی بوده و دستورات حزب را شفاهاً استماع و به کار می‌بندند و به همین جهت نیز توانسته‌اند در اکثر مؤسسات دولتی پست‌های خود را حفظ نمایند. پس از قیام ملی [کودتای] 28 مرداد و سقوط دولت دکتر مصدق، از طرف رهبران این حزب به اعضای آن دستور داده شده که از هرگونه تظاهر علنی خودداری نمایند و حتی‌المقدور سعی کنند پست‌های خود را حفظ نمایند و آن‌ها نیز به پیروی از این دستور، مخفیانه به همکاری خود با حزب ایران ادامه داده‌اند و فعلاً در شرکت بیمه ایران، بانک ساختمانی، شرکت ملی نفت، وزارت دارایی، شرکت فرش، شرکت تلفن، سازمان برنامه و سایر وزارتخانه‌ها عده زیادی از این افراد، پست‌های حساس را اشغال نموده‌اند و در بانک ساختمانی، شرکت سهامی بیمه ایران و شرکت نفت، این قبیل افراد بیشتر به چشم می‌خورند؛ کمااینکه مهندس الهی رئیس هیئت مدیره بانک ساختمانی، خازنی رئیس اداره حقوقی، مهندس عبدالله معظمی عضو هیئت مدیره و عده‌ای دیگر، از اعضای قدیمی و صمیمی حزب ایران محسوب می‌شوند.»[43]

در سال ۱۳۳۸ بار دیگر فعالیت حزب ایران از سر گرفته شد، اما شور و حرارت سابق را نداشت. با فرارسیدن انتخابات دوره نوزدهم مجلس در سال 1335، حزب ایران به دلیل نبود آزادی اعلامیه صادر کرد و اللهیار صالح در صحن مجلس شورای ملی تحصن نمود که این عمل موجب زندانی شدن او شد. انتخابات دوره بیستم مجلس در سال 1339 زمینه احیای دوباره جبهه ملی را فراهم کرد. احزاب موجود در جبهه ملی دوم را حزب ایران، حزب پان‌ایرانیست (شاخه داریوش فروهر که سپس به حزب ملت ایران تغییر نام داد)، حزب مردم ایران و جامعه سوسیالیست‌ها تشکیل می‌دادند.[44] انتخاب نام جبهه ملی دوم باعث اختلاف اللهیار صالح با سایر اعضا شد. اللهیار صالح استدلال می‌کرد رژیم شاه در مورد این اسم حساس است.[45] گفتنی است که جبهه ملی دوم سرانجام در سال 1343 منحل شد و مهم‌ترین دلایل ناکامی آن عبارت بود از: فقدان رهبرى نیرومند و مؤثر، ساختار جبهه‌اى، ابهام در ایدئولوژى و بى‌توجهى به کادرسازى، خودمحورى و تک‌روى احزاب و سران جبهه، نبود راهبرد و تاکتیک‌هاى مناسب در بهره‌گیرى از شرایط مساعد و ضعف دربار و شاه، عدم استفاده مؤثر از نیروى جوانان به ویژه دانشجویان و مهم‌تر از همه بى‌توجهى و نادیده گرفتن عامل مذهب و نقش مؤثر نیروهاى مذهبى.[46] از سوی دیگر، اختلاف‌انگیزترین موضوع در دوره جبهه ملی دوم (که حتی در دوره جبهه ملی سوم نیز امتداد یافته بود)، بحث بر سر ساختار جبهه ملى بود. عده‌اى مطابق نظر دکتر مصدق و سابقه جبهه ملى اول معتقد به فعالیت جبهه‌اى و حفظ استقلال حزبى گروه‌هاى عضو بودند. در مقابل، بسیارى از اعضا مانند اللهیار صالح، برخلاف نظر دکتر مصدق با توجه به تجارب و ناکارایى جبهه ملى اول معتقد به ادغام همه احزاب در دل سازمان واحدى بودند تا امکان رهبرى و هدایت بهینه تشکیلاتى فراهم آید.[47]

در این سال‌ها اعضای حزب ایران به مناسبت‌های گوناگون دور هم جمع می‌شدند و به بحث درباره مسائل ایران می‌پرداختند. برای نمونه در روز 11 آبان 1342 اعضای حزب ایران تشکیل جلسه دادند. احمد صدیق سخنگوی جلسه در مورد اعدام طیب حاج‌رضایی اظهار داشت که این‌ها تقویت ‌کننده دستگاه بودند ولی به تدریج موی دماغ آن‌ها شده و بنا به مصالح دیکتاتوری که نردبان ترقی را همیشه می‌شکند، آن‌ها را از بین بردند.[48]

اما آنچه در این میان اهمیت داشت، اختلافاتی بود که برخی اعضای حزب (مشخصاً دکتر شاپور بختیار و اللهیار صالح) با یکدیگر داشتند. در هشتمین جلسه شورای مرکزی جبهه ملی که در تاریخ 6 آبان 1342 تشکیل شد و دستور جلسه انتخاب هیئت اجرایی جدید بود، علی اردلان[49] یک طرحی ارائه داد که به موجب آن به اللهیار صالح اختیارات کامل بدهند که جبهه ملی را اداره بکند. صالح وقتی که سخنرانی کرد ـ بعد از تحلیلی از اوضاع آن روز ایران ـ «سیاست سکوت و آرامش» را پیشنهاد کرد. در این زمان بختیار اظهار کرد که با این طرح موافق است ولی با این که به صالح اختیار بدهند، مخالف است. بختیار در خاطرات خود می‌گوید: «بنده گفتم شما اگر که یک طرحی دارید برای مبارزه، ارائه بدهید و ما رأی اعتماد به شما می‌دهیم. حالا هم می‌گویم که این کار شدنی است. ایشان گفتند نه، اول رأی به من بدهید، بعد فکر می‌کنم و یک راه‌حلی پیدا می‌کنم. این را دیگر من قبول نمی‌کردم و شدیداً با این موضوع مخالفت کردم. بعد از مدتی برای اولین مرتبه یک صحبت‌هایی تند مابین من و ایشان رد و بدل شد. به ایشان گفتم آقای صالح، 18 سال و سال‌ها بعد از مصدق شما خودتان را جانشین او می‌دانستید و ما مقدار زیادی از وقت خودمان و وقت ملت ایران را تلف کردیم. من دیگر به شما قول می‌دهم که همکاری سیاسی با شما نمی‌توانم بکنم. عضو حزب ایران و جبهه ملی هم می‌مانم، ولی دیگر در جلساتی که شما بخواهید بگویید «سکوت، خاموشی و غیره و غیره» من حاضر به همکاری نیستم. به نظر من شما باید یک طرح مثبت بدهید و بگویید به چه دلیلی در چه زمانی و چگونه این کار را می‌کنید. با من دو سه نفر دیگر هم‌آهنگ شدند و من از جلسه بیرون رفتم و دیگر آقای صالح را تا آخر عمر ندیدم.»[50] جالب توجه است که بختیار در طول این دوران تا سال 1356 هیچ‌گونه فعالیت قابل توجهی را در کارنامه سیاسی خود نداشته و به نوعی در سکوت کامل به سر می‌برد، اما با این حال اللهیار صالح را به علت مطرح کردن سیاست سکوت در آن مقطع زمانی، شماتت می‌کرده است!

در 23 اسفند 1342 کنگره حزب برای انتخاب اعضای مرکزی و عدل‌البدل در منزل کاظم حسیبی تشکیل گردید. در اسناد ساواک آمده است: «در جلسه کنگره آقای اللهیار صالح گفت حزب ایران بایستی در کادر جبهه ملی و با برنامه جبهه ملی کار کند، ولی نسبت به این موضوع آقایان مهندس فریدون امیرابراهیمی، مهندس [علیقلی] بیانی، مهندس مصطفی ذوالنور، دکتر [محمدعلی] غربی، مخالفت نمودند و مهندس بیانی در این باره مطالبی اظهار داشت و گفت اگر یک عده در حزب ایران فعالیت نمی‌کنند به خاطر این است که وضعیت حزب ایران روشن نیست. انتخابات کنگره کاملاً به نفع آقای دکتر شاپور بختیار تمام شد و اعضای کمیته مرکزی آقایان دکتر شاپور بختیار، اللهیار صالح، مهندس فریدون امیرابراهیمی، ابوالفضل قاسمی[51]، ناصرالدین موسوی، باقر کاظمی و مهندس کاظم حسیبی انتخاب ‌شدند. ضمناً جمال حسین‌زاده اسکوئی، مهندس نظام‌الدین موحد و رحیم شریفی به عنوان اعضای علی‌البدل انتخاب گردیدند و به احتمال قوی آقای دکتر شاپور بختیار دبیرکل حزب خواهد شد.»[52] این کمیته دو ماه وقت داشت تا خط مشی سیاسی و نحوه مبارزه خود را تعیین کند. ضمناً دبیرکل حزب تاکنون تعیین نشده بود تا این خط مشی معین شود.[53]

شورای مرکزی حزب ایران جهت انتخاب دبیرکل حزب مجدداً تشکیل جلسه داد که در نتیجه آقای اللهیار صالح با اکثریت آرا انتخاب گردید، ولی وی از قبول این مقام خودداری نمود و مهندس حسیبی نیز به اعضای شورا قول داد که صالح را حاضر به قبول چنین مسئولیتی بنماید. همزمان با این جریانات در بین سازمان جوانان حزب فعالیتی علیه انتصاب صالح به دبیرکلی حزب به نفع شاپور بختیار به چشم می‌خورد و به‌طورکلی این سازمان مخالف دبیرکلی اللهیار صالح بود، در صورتی که شاپور بختیار را شایسته‌تر برای این مقام می‌دانستند؛ نتیجتاً شاپور بختیار به منظور بهره‌برداری از این قضایا، اعضای سازمان جوانان را دعوت نموده تا با برگزاری یک پیک‌نیک حزبی مطالب گفتنی را مورد مذاکره قرار دهند. این پیک‌نیک در بعدازظهر روز پنجشنبه 21 خرداد 1343 با عده‌ای از جمله جمال حسین‌زاده اسکوئی، نعمت‌الله ایوز محمدی (حسین بهاور)، خسرو سعیدی، مهندس احمد صدیق و یدالله پورحزینی ترتیب و انجام گرفت. در این پیک‌نیک شاپور بختیار درباره نحوه مبارزه دامنه‌دار و همیشگی خود علیه تشکیلات مستبد حزب ایران مطالبی بیان داشت و گفت در حال حاضر ما باید ابتدا وضع پریشان حزب را سر و صورت دهیم و به صورت یک حزب متشکل مترقی درآوریم و سپس مبارزات خود را مانند گذشته آغاز نماییم و این نمی‌شود مگر موضوع سیاست بقا را همیشه پیشه خود سازیم.[54]

صالح سرانجام این سمت را قبول نکرد و در 14 اردیبهشت 1343 نیز از کمیته مرکزی حزب استعفا داد.[55] بختیار طی اظهاراتی در شهریور همان سال گفته بود: «... آقای اللهیار صالح دیگر بازنشسته شده‌اند و استعفا داده‌اند و ما هم استعفای ایشان را از کادر حزب ایران قبول نمودیم؛ دیگر چقدر می‌توان به یک نفر احترام گذاشت؟ این آقایان مدعی هستند که در مدت عمر خود دزدی نکرده‌اند و آدم‌های سالمی بوده‌اند. این دیوار هم دزدی نکرده، ولی باید دید چه کاری از دستش برمی‌آید؟ اصلاً مسخره است من در کمیته مرکزی دارای اکثریت باشم، ولی آقایان از ترس دستگاه به من رأی ندادند.»[56] بختیار در این هنگام در 5 شهریور 1343 اعضای حزب را به منزل خود دعوت کرد تا به این طریق افراد بیشتری را گرد خود جمع کند و گروه وفادار ایجاد نماید. در این جلسه [رحیم] شریفی (کارمند بیمه‌های اجتماعی و بازرسی آن اداره در شهرهای جنوب) گفت ابوالفضل قاسمی از اعضای حزب برای من [شریفی] نامه نوشت که من در موقعیتی قرار گرفته‌ام که باید یا دکتر شاپور بختیار را برگزینم و یا آقای اللهیار صالح را و من در جواب نوشتم که هر قدر آقای اللهیار صالح کثافتکاری کرد بس است، شما حتماً از بختیار حمایت کنید.

بختیار همواره از بی‌لیاقتی اللهیار صالح صحبت می‌نمود و یکبار نیز اظهار کرد: «من خیلی خوشحال شدم که این شخص تاکنون نتوانسته نخست‌وزیر شود، زیرا [امیرعباس] هویدا در مقابلش خیلی بهتر است.»[57] و یا در جای دیگر گفته بود: «این‌ها افرادی هستند که فقط می‌خواهند خوشنام بمانند و خوشنام بمیرند و این تنها کافی نیست... افتخار آقای صالح این است که مثلاً صبح زود پیاده‌روی می‌کند و یا شب فقط با یک سیب به سر می‌برد. خوب است [ولی] به سرنوشت مملکت چه ارتباطی دارد؟»[58]

بختیار به تلاش‌های خود جهت تخریب صالح ادامه می‌داد تا اینکه بتواند به مرور بر موقعیت خودش در حزب استحکام بخشد. در سند ساواک مورخ 6 خرداد 1344 آمده است:

«در حال حاضر موقعیت دکتر شاپور بختیار در حزب ایران تقریباً از سایر اعضا بهتر است و از میان کلیه اعضای کمیته مرکزی افراد غیر معنوی حزب او را بیشتر قبول دارند، فقط با مخالفتی که چندی قبل با اللهیار صالح نمود و او را مرد توانا و لایقی برای رهبری جبهه ملی نشناخت، وضعش در میان عده‌ای از اعضای معنوی حزب خوب نیست، ولی با وجود این چون عده‌ای مانند مهندس علیقلی بیانی و مهندس فریدون امیرابراهیمی او را تقویت می‌کنند، امکان دارد با کناره‌گیری باقر کاظمی از کمیته مرکزی حزب ایران، او بتواند جای بیشتری در حزب برای خود باز کند و اگر مشکلات مالی سدی در راهش ایجاد نکند، شاید در آینده اختیار حزب به دست وی بیفتد.»[59]

همان‌طور هم شد و بختیار در سال‌های بعد توانست اختیار حزب ایران را به دست گیرد. حزب ایران در سال‌های بعد تا پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 تحت رهبری دکتر شاپور بختیار به‌عنوان دبیرکل به فعالیت خود ادامه داد. بی‌عملی و وارفتگی از یک سو و عدم دسترسی (یا عدم وجود) اسناد درون‌حزبی و البته متوقف‌شدن ارگان‌های حزب[60] در سال‌های بعد از سال 1332، سبب شده است که حزب ایران در این بازه زمانی هیچ‌گونه نشانه‌ای از حیات سیاسی نداشته باشد. برخی شواهد نیز نشان می‌دهد که حزب ایران پس از انقلاب اسلامی نیز در مبارزه با نظام جمهوری اسلامی ایران فعالیت داشته است؛ در تابستان 1359 افراد جبهه ملی به‌واسطه همکاری در کودتای نوژه، دفتر مرکزی و روزنامه‌شان توسط نیروهای انقلابی تعطیل و عده‌ای افراد آن به‌واسطه همکاری با کودتاچیان دستگیر شدند. از معروف‌ترین افرادی که به دنبال اعتراف بازداشت‌شدگان در کودتا دستگیر شدند، ابوالفضل قاسمی از رهبران حزب ایران و یکی از فعالان جبهه ملی بود. اسناد و مدارکی که در منزل او کشف گردید، به نقش وی و حزب ایران در کودتا دلالت داشت. او حتی در اعلامیه‌های کشف‌شده، ارتشیان را به اعتصاب و تحصن تشویق کرده بود.[61]

 

جمع‌بندی

در تاریخ معاصر ایران احزاب سیاسی متعددی شکل گرفتند که عمدتاً عمر مفید کوتاهی داشتند و با گذراندن دوران اوج خود، به افول گراییده و نهایتاً از عرصه سیاست روز ایران حذف شدند. حزب ایران از جمله این حزب‌ها است که دوران اوج خود را تقریباً به مدت یک دهه گذراند و به‌تدریج از سپهر سیاسی ایران کنار رفت. خلأ قدرت پس از شهریور 1320 یعنی با سقوط رژیم دیکتاتوری رضاشاه و اشغال کشور به دست بیگانگان، فرصتی برای رجال سیاسی به دست آورد تا به تشکیل احزاب و سازمان‌های سیاسی مبادرت ورزند. هسته اصلی و اولیه حزب ایران ریشه در کانون مهندسین ایران داشت که یک سال پیش از تأسیس حزب ایران یعنی در سال 1322 تشکیل شده بود. در سال نخست تأسیس حزب ایران فعالیت قابل توجهی مشاهده نمی‌شود اما مهم‌ترین رویدادی که در نیمه دهه بیست می‌توان ذکر کرد، ائتلاف حزب مورد بحث، با حزب توده ایران بود. این ائتلاف، ضربه مهلکی بر حیثیت حزبی بود که داعیه وطن‌دوستی و ملی‌گرایی داشت. با آغاز نهضت ملی‌شدن صنعت نفت، حزب ایران با آن همراه شد و از تشکیل‌دهندگان جبهه ملی ایران گردید. پس از نخست‌وزیری دکتر محمد مصدق، اعضای حزب ایران به طرفداری از دکتر مصدق برخاستند و در کابینه او شرکت جستند. از این رو، اوج فعالیت‌های حزب ایران را می‌توان در دوران نخست‌وزیری دکتر مصدق دانست. پس از کودتای 28 مرداد 1332، حزب ایران به فراخور فضای دیکتاتوری و خفقان موجود در کشور، حضور سیاسی مؤثر و تأثیرگذار خود را از دست داد. هرچند در این دوران جلسات خصوصی حزب برگزار می‌شد، لیکن هیچ‌گونه بازخوردی در اجتماع نداشت. حزب در این سال‌ها حتی از چاپ و پخش نشریه‌ای فعال و مؤثر که اخبار، تحلیل‌ها و ایدئولوژی‌ حزب را منعکس کند، عاجز بود. در سال‌های پایانی سلطنت پهلوی به واسطه آنکه دکتر شاپور بختیار دبیرکل حزب بود و نفر دوم جبهه ملی ایران محسوب می‌شد، حزب ایران نیز حضور پررنگ‌تری پیدا کرد که آن هم به این دلیل که دبیرکل آن، نخست‌وزیری نظام نامشروع شاهنشاهی را پذیرفته بود، از جانب مردم طرد گردید.

 

پی‌نوشت‌ها:


[1]. نفوذ روزافزون تفکرات کمونیستی با تبلیغات حزب توده صرفاً به‌خاطر تمایلات کمونیستی ایرانیان نبود، بلکه عدم شکل‌گیری تشکلی جذاب و فعال در ایران یکی از عوامل گرایش دانش‌آموزان، دانشجویان و نیز روشنفکران به حزب توده به‌شمار می‌آید.

[2]. نجفی، عباس، «نقش احزاب در ملی‌شدن صنعت نفت، مطالعه موردی حزب ایران و حزب زحمتکشان»، پایان‌نامه کارشناسی‌ ارشد، رشته تاریخ گرایش ایران اسلامی، به راهنمایی: محسن بهشتی سرشت، قزوین: 1396، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه بین‌المللی امام خمینی، ص 80.

[3]. برای مطالعه بیشتر در زمینه مجلس دوره چهاردهم رجوع کنید به: «قوه مقننه در دوره پهلوی؛ مطالعه موردی: دوره چهاردهم مجلس شورای ملی»، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی..

[4]. کوهستانی‌نژاد، مسعود، حزب ایران؛ مجموعه‌ای از اسناد و بیانیه‌ها 1332-1323، چاپ اول، تهران، 1379، نشر شیرازه، ص4.

[5]. هدف از اعتراض این بود که دولت به کارشناسان خارجی اهمیت بیشتری می‌داد. این اعتصاب مؤثر واقع شد و دولت به ناچار تسلیم خواسته‌های مهندسین شد. اعضای کانون مهندسین خواهان آن بودند که بایستی کار را به کاردان سپرد و دوم این که به مهندسان فوق‌العاده مهندسی تعلق گیرد. ر.ک: نوری، محمد، «احزاب ملی‌گرا در ایران 1332 ـ 1320»، پایان‌نامه کارشناسی ارشد، رشته تاریخ گرایش ایران دوره اسلامی، به راهنمایی: داریوش رحمانیان، تبریز: 1383، گروه تاریخ، دانشکده علوم انسانی و اجتماعی، دانشگاه تبریز، ص 96.

[6]. کوهستانی‌نژاد، همان، ص 6.

[7]. الهیاری، طوبی، «حضور حزب ایران در صحنه سیاسی از سال 1320 تا 1332»، پایان‌نامه کارشناسی ارشد، رشته تاریخ، استاد راهنما: میرهادی حسینی، تهران: 1398، گروه تاریخ، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه خوارزمی، ص 56. همچنین برای آگاهی بیشتر بنگرید به: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، «حزب ایران؛ از تأسیس تا شرکت در دولت دکتر مصدق»، کد خبر 8937، بازیابی‌شده در تاریخ 16 اردیبهشت 1403.

[8]. زیرک‌زاده، احمد، پرسش‌های بی‌پاسخ در سال‌های استثنایی؛ خاطرات احمد زیرک‌زاده، به کوشش ابوالحسن ضیاءظریفی و دکتر خسرو سعیدی، چاپ اول، تهران: 1376، انتشارات نیلوفر، ص 79 و 80.

[9]. نوری، محمد، «احزاب ملی‌گرا در ایران 1332 ـ 1320»، پایان‌نامه کارشناسی ارشد، رشته تاریخ گرایش ایران دوره اسلامی، به راهنمایی: داریوش رحمانیان، گروه تاریخ، دانشکده علوم انسانی و اجتماعی، دانشگاه تبریز: 1383، ص 95.

[10]. دفتر پژوهش‌های مؤسسه کیهان، نخست‌وزیران ایران؛ شاپور بختیار، جلد سومِ مجموعه نیمه پنهان، چاپ هشتم، تهران: 1387، انتشارات کیهان، ص 23 و 24.

[11]. برای مطالعه بیشتر درمورد زندگانی سیاسی اللهیار صالح رجوع کنید به: «اللهیار صالح به روایت اسناد ساواک»، دو جلدی، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی؛ و همچنین مقاله «اللهیار صالح دبیرکل حزب ایران و رئیس هیئت اجرایی جبهه ملی» بخش اول و دوم، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[12]. الهیاری، همان، ص 56.

[13]. بختیار، شاپور، خاطرات شاپور بختیار، مجموعه تاریخ شفاهی ایران به کوشش حبیب لاجوردی، چاپ دوم، تهران: 1386، انتشارات صفحه سفید، ص 18.

[14]. همان، ص 20.

[15]. کیانوری، نورالدین، خاطرات نورالدین کیانوری، مؤسسه تحقیقاتی و انتشاراتی نگاه، چاپ اول، تهران: 1371، انتشارات اطلاعات، ص 95.

[16]. نجفی، همان، ص 82.

[17]. الهیاری، همان، ص 71.

[18]. کوهستانی‌نژاد، همان، ص 64 و 65.

[19]. نوری، همان، ص 103 و 104.

[20]. همان، ص 105.

[21] در «اسناد خانه سدان» (اسناد و مدارک جاسوسی انگلیس در جریان ملی‌شدن صنعت نفت) همکاری‌های دکتر شاپور بختیار عضو حزب ایران با دولت انگلستان مطرح شده بود. اما علیرغم اینکه این اسناد در همان زمان منتشر گردید، اما برخلاف اصول حزب، بختیار از تشکیلات اخراج نشد. ر.ک: رائین، اسماعیل، اسناد خانه سدان، چاپ اول، تهران: 1358، انتشارات امیرکبیر، ص 275 و 276.

[22]. کوهستانی‌نژاد، همان، ص 66.

[23]. همان، ص 215.

[24]. نوری، همان، ص 139.

[25]. برای مطالعه در مورد دولت صدرالاشراف رجوع کنید به: «بررسی و تحلیل دولت محسن صدر»، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[26]. روزنامه شفق، «بیانیه حزب ایران»، شماره 98، 20 خرداد 1324، ص 1؛ نقل شده از: کوهستانی‌نژاد، همان، ص 44 و 45.

[27]. حزب میهن از ائتلاف احزابی مانند استقلال (به رهبری عبدالقدیر آزاد)، میهن‌پرستان (به رهبری کریم سنجابی) و پیکار (به رهبری خسرو اقبال) در 30 خرداد 1323 تشکیل شد. این حزب پس از یک سال دچار مشکلات تشکیلاتی و مالی شد و در سال 1324 با حزب ایران ائتلاف نمود و با پیوستن این حزب به حزب ایران، مجموعه دارای شعبات در خارج از تهران گردید که باعث گسترش آن شد. برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به: نوری، همان، ص 78؛ و لطفی‌زاد، روح‌‌اله، «بررسی نقش و عملکرد احزاب سیاسی در دوران پهلوی دوم (1332ـ1320ه‌ . ش)»، رساله دکتری تخصصی (PhD) رشته مدرسی معارف اسلامی، استاد راهنما: محمدرضا حاتمی، تهران: 1393، گروه معارف اسلامی، دانشکده الهیات، دانشگاه پیام نور، ص 97.

[28]. کوهستانی‌نژاد، همان، ص 70 و 71.

[29]. همان، ص 14.

[30]. روزنامه شفق، «در اطراف فرقه دموکرات»، شماره 184، 10 مهر 1324، ص 1؛ به نقل از کوهستانی‌نژاد، همان، 16.

[31]. روزنامه جبهه، «متن سخنرانی جناب آقای صالح»، شماره 333، 7 شهریور 1325، ص 1و 2؛ به نقل از کوهستانی‌نژاد، همان، 102.

[32]. کیانوری، همان، ص 95.

[33]. بختیار، همان، ص 21.

[34]. ر.ک: «کارنامه سیاسی شاپور بختیار»، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[35]. کوهستانی‌نژاد، همان، ص 19 و 20.

[36]. مظلومیان جهرمی، مهرنوش؛ رحمت‌الهی، حسین؛ محمدی گرگانی، محمد و مختاری، مهدی، «بررسی عملکرد دکتر مصدق در رابطه با قوه مقننه از منظر قانون اساسی مشروطه و تئوری اساس»، تهران: 1400، دانشگاه علامه طباطبایی، فصلنامه علمی پژوهش حقوق عمومی، دوره بیست و سوم، شماره 72، ص 293.

[37]. نوری، همان، ص 150.

[38] سنجابی، کریم، خاطرات سیاسی دکتر کریم سنجابی، چاپ اول، تهران: 1381، انتشارات صدای معاصر، ص 220 و 221.

[39]. آقاجری، سیدهاشم و زمانی، مهدی، «تبیین ایدئولوژی و برنامه‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جمعیت آزادی مردم ایران (بهمن 1331 تا اسفند 1333)»، تهران: 1402، مجله تاریخ ایران، دانشگاه شهید بهشتی، سال شانزدهم، شماره 2، ص 159.

[40]. کوهستانی‌نژاد، همان، ص 22.

[41]. همان، ص 23.

[42]. جزنی، بیژن، تاریخ سی ساله ایران، بخش دوم، بی‌جا: بی‌تا، جزوه سازمانی، ص 30.

[43]. اللهیار صالح به روایت اسناد ساواک، جلد 1، چاپ اول، تهران: 1383، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ص 140.

[45]. پژوهشکده تاریخ معاصر، همان.

[46]. جبهه ملی به روایت اسناد ساواک، چاپ اول، تهران: 1379، مرکز بررسی اسناد تاریخی، بخش مقدمه.

[48]. اللهیار صالح به روایت اسناد ساواک، جلد 2، چاپ اول، تهران: 1398، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ص 60.

[49]. علی اردلان برادر همسر کریم سنجابی (وزیر فرهنگ دولت دکتر محمد مصدق و از رهبران جبهه ملی) و وزیر دارایی دولت موقت مهندس مهدی بازرگان بود.

[50]. بختیار، همان، ص 82.

[51]. ابوالفضل قاسمی از خبرچین‌ها و منابع اطلاعاتی ساواک به شمار می‌رفت. مدارک و شواهد نشان می‌دهد نامبرده از تاریخ اول بهمن 1343 به‌عنوان منبع و خبرچین برجسته در مقابل دریافت حقوق ماهانه به استخدام ساواک درآمده بود. ر.ک: امین‌آبادی، سید روح‌الله، «چگونه مأمور ساواک نماینده دور اول مجلس شد؟!»، روزنامه کیهان، شماره 21469، شنبه 1 آبان 1395، ص 8.

[52]. اللهیار صالح به روایت اسناد ساواک، جلد 2، همان، ص 157 و 153.

[53]. همان، ص 156.

[54]. همان، ص 184.

[55]. همان، ص 174.

[56]. همان، ص 201.

[57]. همان، ص 331.

[58]. همان، ص 321.

[59]. همان، ص 252.

[60]. در سال‌های ابتدایی فعالیت، یعنی در دهه 1320 و تا پیش از وقایع 1332، حزب دارای چندین نشریه بود که علاوه بر تهران در نقاط مختلف کشور چاپ و منتشر می‌شدند. این نشریات عبارت بودند از جبهه، جبهه آزادی، اخبار ایران، باستان، نبرد امروز، جوانان ایران، جوانان سوسیالیست، ایران ما، ایمان و عقیده، نبرد امروز دانشگاه، شفق، مردان کار، فریاد (در تبریز)، حقوق سیاسی (در کرمانشاه)، ندای کاشان (در کاشان) و سنگر آزادی (در قزوین). ر.ک: نوری، همان، ص 103ـ100.

[61]. باوریان، فریده، «تعامل جبهه ملی با جنبش اسلامی ایران (1360-1340)»، پایان‌نامه کارشناسی ارشد در رشته تاریخ گرایش انقلاب اسلامی ایران، استاد راهنما: علیرضا ملائی توانی، تهران: 1388، پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی، ص 262.



گزارش ساواک در مورد حزب ایران به تاریخ 21 فروردین 1338، (1)


گزارش ساواک در مورد حزب ایران به تاریخ 21 فروردین 1338، (2)


کنترل فعالیت‌های اللهیار صالح توسط ساواک


جلسه حزب ایران در 11 آبان 1342 در مورد اعدام طیب حاج رضایی


تشکیل کنگره حزب ایران در 23 اسفند 1342


انتخاب اعضای کمیته مرکزی حزب ایران در 24 اسفند 1342


استعفای اللهیار صالح از کمیته مرکزی حزب ایران در 14 اردیبهشت 1343


بلاتکلیفی وضعیت حزب در انتخاب دبیرکل (تیرماه 1343)


اظهارات شاپور بختیار درباره اللهیار صالح در 4 شهریور 1343


دعوت دکتر شاپور بختیار از عده‌ای از اعضاء حزب ایران، (1)


دعوت دکتر شاپور بختیار از عده‌ای از اعضاء حزب ایران، (2)


موقعیت شاپور بختیار در حزب ایران (6 خرداد 1344)


سخنانی از شاپور بختیار که در آن به اللهیار صالح نیز اشاره کرده بود (مرداد 1345)


اظهارات شاپور بختیار درباره اللهیار صالح (مهر 1345)


درفش حزب ایران


نشریه شماره هشت حزب ایران


غلامعلی فریور


اللهیار صالح


کاظم حسیبی


احمد زیرک‌زاده


شاپور بختیار


محمد نخشب


علیقلی بیانی


ابوالفضل قاسمی


 

تعداد مشاهده: 156


مطالب مرتبط

تقویم تاریخ

کانال‌های اطلاع‌رسانی در پیام‌رسان‌ها

       
@historydocuments
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.