گذری بر انقلاب اسلامی در استان قم - بخش پنجم
تاریخ انتشار: 03 اسفند 1403

امام خمینی با اقداماتی که در زمان حضور در قم از سال 1341 و در مخالفت با برنامههای دولتهای مستقر انجام داد که در بخش پیشین روایت شد،[1] این شهر را به مرکز تحولات سیاسی مخالفان رژیم ایران تبدیل کرد. قم که تا پیش از آن شهری مذهبی شناخته میشد، به یکباره تغییر چهره داده و در متن مبارزات سیاسی قرار گرفت. این تحول عظیم مرهون تلاشهای امام خمینی بود. او بود که یکبار دیگر مذهب را پس از مجاهدت علمای مبارز پیشین، توأمان و جدانشدنی از سیاست معرفی کرد و با کوششهای که انجام داد ذهنیت مردم قم را از طبقات گوناگون روحانی، بازاری، دانشگاهی، کارگران و ... تغییر داد و نسل سیاسی در قم پدید آمد و زمینههای انقلاب بزرگ را فراهم کرد. با این توصیفات، قم پس از تبعید امام خمینی، مرکز فعالیتها، اقدامات و تحولات زیادی قرار گرفت. از سوی دیگر حاکمیت نیز بیشترین میزان حساسیت و سختگیری را در میان شهرهای مختلف در قم به کار برد که در ادامه مستندات این مدعا نیز ارائه خواهد شد. فعالیتهای سیاسی امام عموماً از سال 1341 دانسته شده است، ولی با دقت در زندگی ایشان، درمییابیم که ایشان از همان دوره ورود به قم، فعالیت سیاسی خود را آغاز کرده بود، اگرچه آن را آشکار نکرده بود.[2] بنابراین از همان آغاز طیف وسیعی از طلاب با اندیشههای امام آشنا شدند. امام خمینی، با وجود ارتباط و علاقهای که به آیات شهید سیدحسن مدرس و سیدابوالقاسم کاشانی... داشت، میکوشید تا سیاست را به محور اصلی آن یعنی مرجعیت بازگرداند. تقویت حوزه علمیه از مهمترین اهداف امام برای حرکتهای آینده بود.[3] بنابراین دهها و صدها تن از طلاب و فاضلان حوزه علمیه قم، مستقیم و غیر مستقیم از تعالیم ایشان بهرهمند شدند و در ایام تبلیغ همانند محرم، صفر و رمضان با مردم سراسر کشور، تماس تبلیغی و تعلمی گرفتند و پیام امام را به آنان منتقل کردند. در این بخش از گذری بر انقلاب اسلامی در قم، سیر تحولات صورت گرفته در قم پس از تبعید امام خمینی، بررسی میشود.
اقدامات برای بازگشت امام خمینی در قم
پس از تبعید امام از ایران به ترکیه در 13 آبان 1343، تلاشهای بسیاری از سوی طبقات مختلف جهت بازگرداندن ایشان به ایران انجام گرفت. نخستین گامها را استادان حوزه علمیه قم برداشتند، بدین ترتیب که در 29 بهمن 1343 استادان و فضلای حوزه علمیه قم نامهای سرگشاده به امیرعباس هویدا نوشتند و رونوشت آن را به دیوان عالی کشور فرستادند و با تشریح اوضاع خفقانآور جامعه، خواهان بازگشت ایشان شدند.[4] همچنین مردم نیز همپای آنان به صحنه آمدند و خواستار بازگشت امام از تبعید شدند. آنان در 25 شوال 1384ق/ 8 اسفند 1343 در مراسمی که در شب شهادت امام صادق(ع) برای دومین سالگرد شهدای فیضیه در مسجد بالاسر حرم فاطمه معصومه(س) برگزار شد، گویندگان به تشریح جنایات رژیم پهلوی در حمله به مدرسه فیضیه پرداختند و مردم هنگام خروج با شعار سلام بر خمینی، درود بر خمینی مسجد را ترک کردند و در میدان آستانه حرم با مأموران درگیر شدند. در صبح و عصر 25 شوال 1384ق نیز در مسجد بالاسر و مدرسه فیضیه مجالسی برگزار شد و اعلامیه امامخمینی که شاهدوستی را غارتگری دانسته بود خوانده شد و با شعار و تظاهرات همراه گردید.[5] این حرکت سبب شد سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) در 11 /12 /1343 عدهای از مبارزان از جمله حجج اسلام عبدالرحیم ربانی شیرازی، یحیی انصاری شیرازی، صادق خلخالی و اکبر هاشمی رفسنجانی را دستگیر کند.[6] در اول فروردین 1344 پس از نماز جماعت مغرب و عشا، آیتالله العظمی سیدشهابالدین مرعشی نجفی و عدهای از روحانیان مبارز دستهجمعی دعای توسل خواندند که سبب تجمع زائران شد. در این هنگام طلبهای با قرائت مقالهای هیئت حاکم ایران را فاسد خواند و اعلام کرد این رژیم، امامخمینی را تبعید و عده زیادی از روحانیان را بازداشت کرده است. وی سپس فهرستی بیش از پنجاه نفر از روحانیان بازداشت شده در دو ماه گذشته را برای مردم خواند که پیش از تمام شدن برنامه، مأموران مسلح به جمعیت حمله کردند.[7] حجتالاسلام حمید روحانی که در آن واقعه حضور داشت، روایت خود را از حمله مأموران رژیم و وضعیت حرم در آن لحظه را چنین بیان میکند: «من در آن شب، هنگام یورش دژخیمان شاه، فرصت اینکه بتوانم از صحن مطهر بیرون روم نیافتم، از هر دری هزاران نفر در حال فرار روی هم ریخته بودند و میدیدم که مدتی طول میکشد تا آن جمعیت انبوه بتواند از آنجا بگذرد و نوبت بیرون رفتن من برسد و از طرفی دژخیمان شاه با شتاب هر چه تمامتر میزدند و میکوبیدند و پیش میآمدند و چیزی نمانده بود که به من برسند به ناچار به یکی از غرفههای صحن مطهر که چند خانواده کرمانشاهی در آن گرد آمده بودند پناه بردم، آنان با وجود آنکه سخت وحشت کرده بودند و زنان و کودکانشان به شدت میگریستند، با یک دنیا محبت مرا پذیرفتند و در گوشهای که چشم دژخیمان پوشیده بود جای دادند. آنان مرتب به رژیم شاه و باند مزدور او لعن و نفرین میکردند و میگفتند: «ما نمیدانیم او (اشاره به شاه) از جان این مردم بیچاره چه میخواهد؟ چرا دست از سر ما بر نمیدارد و به همان جایی که پدرش رفت نمیرود؟ تا کی میخواهد خون این مردم را بمکد؟»[8]
افزون بر موارد فوق، طلاب و روحانیان مبارز با دعا خواندن در صحن حرم و مسجد بالاسر، برای استخلاص امام، به نوعی در افزایش آگاهی و رشد نهضت نیز کمک میکردند. یکی دیگر از فعالان انقلابی در قم که از نزدیک شاهد فعالیتهای حوزویان یک سال پس از تبعید امام بوده است، از شور و شوق طلاب در جلسات دعاخوانی و ناراحتی برخی مراجع از این مراسم سخن میگوید: «در این مدت یک سال، بعضی از طلاب و فضلای جوان برنامههای مخصوصی داشتند و از هر محفل و جلسهای استفاده میکردند تا یاد و نام و حرکت امام را در میان مردم زنده نگه دارند. مثلاً در شبهای جمعه و صبح جمعه در بالاسر حرم، دعای کمیل و ندبه برگزار میکردند و در میان آن مسائل انقلاب و امام را متذکر میشدند و برای بازگشت امام از تبعید دعا میکردند، گاهی هم ساواکیها اینها را میگرفتند، کتک کاری میکردند و زندان میبردند. البته تنها مراسم دعای کمیل و ندبه نبود، حتی اگر مجلس ترحیمی هم برگزار میشد چند نفری از این طلبههای انقلابی میرفتند و در آنجا برای سلامتی نایب بر حق امام زمان و بازگشت ایشان از تبعید صلوات میفرستادند. از سوی دیگر بعضی از مراجع از جمله آقای شریعتمداری، از این قضایا ناراحت بودند؛ ظاهراً تعبیر ایشان این بود که چهار پنج تا بچه دور هم جمع میشوند و نظم حوزه را به هم میریزند. البته اینها چهار تا بچه نبودند، در پشت سر، افرادی مثل آقای حسینعلی منتظری، آقای عبدالرحیم ربانی شیرازی و مانند آن قرار داشتند. به هر حال چون آقای شریعتمداری از وضع موجود رضایت نداشت، به تبع آن تیپ دارالتبلیغیها[9] نیز با این حرکتها مخالف بودند و سعی میکردند مانع فعالیت آنها بشوند. مثلاً وقتی میگفتند: برای سلامتی و بازگشت نایب بر حق امام زمان صلوات، دارالتبلیغیها تصورشان این بود که منظور آن افراد این است که نعوذبالله سایر آقایان، نایبان به ناحق هستند. آن وقت خیلی حرص و جوش میخوردند، در حالی که اثبات شیء، نفی ما عدا نمیکند.» [10]
در مدتی که امام در ترکیه تبعید بود، تقریباً میشود گفت که کل ایران و به ویژه شهر قم آرامش نداشت، طلاب و فضلای انقلابی تمرکز نداشتند، درس و بحثها منظم و مرتب نبود. پس از یک سال که ایشان به نجف منتقل شد، مردم مقداری احساس آرامش کردند. مدت چندانی از تبعید امام نگذشته بود، که در یازدهم خرداد 1344 جمعی از فضلا و طلاب حوزه علمیه قم بار دیگر و پس از تلاشهایی که پیشتر ذکر آن رفت، در منزل مراجع تقلید تحصن کردند و طی اعلامیهای اهداف خود را به اطلاع ملت ایران رساندند. یکی از کسانی که در این مدت فعالیت زیادی از خود نشان داد آیتالله عبدالرحیم ربانی شیرازی بود که منزل ایشان در قم، محل رفت و آمد انقلابیان شده بود.[11] این واکنش ابتکاری موجب شد علمای شهرستانها طی تلگرافها و اعلامیههایی از متحصنین حمایت کنند و جمعی نیز به آنها پیوستند و به پیروی از آنان در برخی از شهرستانها نیز روحانیان در خانه علمای بزرگ شهر متحصن شدند. این تحصن بیش از سه روز طول نکشید و با اعدام چهار تن از اعضای هیئتهای مؤتلفه اسلامی در 26 خرداد 1344، سیاست سرکوب جدید رژیم آغاز شد. دهها روحانی مبارز در قم دستگیر و تحت تعقیب قرار گرفتند.[12] همچنین آیتالله ربانی شیرازی پس از آزادی، در اعتراض به محاکمه قاتلان حسنعلی منصور، نخستوزیر وقت، موضوع تحصن در منازل علمای طراز اول قم را در 11 /3 /1344 طراحی کرد. همچنین تلاش برای تشویق علما به اعتصاب و تعطیلی بازار برای فشار به رژیم در اعتراض به ادامه تبعید امامخمینی، موجب شد بار دیگر در 2 فروردین 1345 بازداشت و به زندان قزلقلعه منتقل شود. این بازداشت که با بازداشت آیات حسینعلی منتظری و احمد آذری قمی همراه بود، موجب شد جمع زیادی از استادان حوزه علمیه قم در تلگرافی در فروردین 1345، از بازداشت آنان ابراز نگرانی کنند.[13]
طبق گزارشهای متعدد ساواک، این نهاد امنیتی به همراه شهربانی در هماهنگی کامل برای جلوگیری از تکرار قیام مردم به مناسبت سالروز حمله به مدرسه فیضیه بودند. در روزهای 25، 26 و 27 بهمن 1344 که ایام سوگواری رحلت امام جعفر صادق بود، تدابیر لازم برای جلوگیری از هرگونه ابراز سخنان مخالف، تجمع و پخش اعلامیه صورت گرفت. در یکی از اسناد ساواک دراین باره آمده است: «از طرف طرفداران خمینی تحت عنوان یادبود واقعه مدرسه فیضیه مجالسی در مدرسه خان - مدرسه فیضیه و مسجد اعظم برقرار و ممکن است تظاهراتی بر علیه دولت و مقامات به عمل آید. رئیس شهربانی توضیحات لازم دادند و نسبت به پیشبینی انتظامات و غیره کسب نظریه از کمیسیون نمود. سپس سرکار سرهنگ حسن بدیعی رئیس ساواک قم اظهار نمودند به موجب گزارشات رسیده مسبب اصلی شهاب اشراقی داماد خمینی است و حتی مخارج مجالس را نیز به عهده گرفته است. ممکن است در روز مزبور شیخ علی فیض مشکینی مدرس حوزه علمیه بالای منبر رفته و مطالبی در مورد پانزده خرداد بگوید و شاید طلاب از مدرسه خان دسته جمعی به منظور تظاهرات تا مدرسه فیضیه بروند، لذا کمیسیون بالاتفاق نظر دادند که شهربانی و ساواک نظارت و کنترل خود را نسبت به اشخاص متفرقه بنمایند و چنانچه روز مزبور نیز شعار نامناسب و مخل نظم انجام شد پس از شناسایی عاملین نسبت به تعقیب محرکین و عاملین اقدام شود.»[14] با وجود اتخاذ تدابیر سخت و سنگین از سوی رژیم، در 27 بهمن 1344، در مدرسه فیضیه حجتالاسلام حسن شریفی بر روی منبر مطالبی درباره واقعه فیضیه بیان کرد و طلبهای 14 ساله چند برگ اعلامیه پخش کرده و مخفیانه خارج شد.[15] ساواک همچنین حجتالاسلام محمود دعایی و حجتالاسلام محمدرضا مؤیدی قمی[16] را تحت مراقبت قرار داده بود تا جلوی فعالیت آنها را بگیرد.[17] همچنین مدرسان حوزه علمیه قم به ویژه آیات علی مشکینی و ناصر مکارم شیرازی بیشتر از سوی ساواک تحت مراقبت قرار گرفتند چرا که به عنوان محرکان غیر مستقیم[18] اعتراضات شناخته میشدند.[19] تحرکات طلاب فعال حوزه علمیه قم درخصوص زنده نگه داشتن یادبود حمله به مدرسه فیضیه در سالهای بعد هم ادامه داشت و در اسناد ساواک فعالیتهای آنان ثبت شده است.[20]
تحریم عید نوروز 1345 فعالیت انقلابی دیگر طلاب حوزه علمیه قم و مبارزان سیاسی این حوزه بود. از ده روز مانده به تحویل سال 1345 اعلامیهای از طرف طلاب حوزه منتشر شد مبنی بر اینکه چون رهبر و پیشوای حوزه علمیه آیتالله خمینی در ایران نیستند عید نوروز را سوگواری ملی اعلام خواهند نمود.[21]
در مراسم عید سال 1345 در صحن شریف حضرت معصومه (س) با استفاده از اجتماع انبوه زوّار اقدام به برگزاری میتینگ سیاسی ـ مذهبی نمودند که با یورش وحشیانه مأموران، جمعی مجروح و مصدوم و عدهای نیز بازداشت شدند. ولی پس از اندکی که به مناسبت تحویل سال، صحن و حرم به حال عادی بازگشت، یکبار دیگر روحانیون جوان و مبارز حوزه علمیه قم از خاموشی چند لحظهای تحویل سال استفاده نموده و اقدام به پخش تراکت نمودند، و این جنگ و گریز را تا چند شب به مناسبت حضور زوّار ایام عید ادامه دادند.[22] یکی از طلبههای مبارز حوزه علمیه قم درباره آن شب و نقش مؤثر شهید حجتالاسلام محمد منتظری[23] در این حادثه که منجر به دستگیری ایشان توسط ساواک گردید، توضیح میدهد: «مرحوم محمد منتظری با طلبهها بود. با ما هم آشنا بود، حجره ما هم میآمد و یک مسائلی را بیان میکرد و توضیح میداد اطلاعیه و اعلامیه هم که داشت میداد و میرفت. برای اینکه طلبهها روشنفکر شوند از ما پول نمیگرفت. آن وقت روزنامه کیهان و اطلاعات بود. این روزنامهها را میگرفت میگفت طلبهها بگیرند مطالعه کنند. دیگران هم میآمدند مطالعه میکردند. تا اینجا مشکلی نبود. مشکل از اینجا شروع شد که بعدش دعای سمات[دعای شبور] در حرم گذاشتند و مشغول شدند و هر شب هم درگیری و دعوا با مأموران بود. مرحوم محمد اطلاعیه را میآورد تا اینکه شب عید سال تحویل رسید. آن شب آمد مدرسه و به اصطلاح مجموعه طلبههایی که در این زمینه حضور داشتند؛ جمع کرد و گفت امشب بعد از نصف شب سال تحویل میگردد. چراغها را خاموش میکنند میخواهیم اعلامیه پخش کنیم. یک نفر عبا به دوش بگیرد، اطلاعیهها را زیر عبا بگیرد. یک نفر هم پخش میکند که اگر کسی را دستگیر کردند دستش اعلامیه نباشد. بالاخره صحبتها شد و گفت برای اینکه خسته نباشید بخوابید و زود پاشید. ساعت را هم کوک کردند، نمیدانم کی آمده بود ساعت را تغییر داده بود ولی ایشان پا شده بود. مرحوم محمد همه را بیدار کرد. پا شدیم و رفتیم. تنها کسی هم که دستگیر شد خودش بود. از بقیه کسی دستگیر نشد. علت اینکه سن و سالشون کم بود و هم دقت میکردند با حساب و کتاب حرکت کنند. آن موقع که خودش پخش میکرد ساواکی مچ دستش را میگیرد. بالاخره ایشان را میبرند به سه سال زندان محکوم میکنند.»[24]
شهید محمد منتظری در زندان به شدت از سوی ساواک شکنجه[25] و مدتی بعد از ایران تبعید شد. آیتالله حسینعلی منتظری دراین باره در نامهای به آیات عظام در سال 1345 مینویسد: «در مراحل بازجویی نیز از هیچگونه اهانت نسبت به مراجع بزرگ روحانیت شیعه و ضرب و شکنجه و فحشهایی که موجب حد شرعی است نسبت به اینجانب و فرزندم خودداری نشد. چنانچه هنوز آثار صدمات جسمانی ناشی از شکنجههای متوالی در فرزندم باقی است.»[26]
حرکتی که در آغاز سال 1345 از سوی روحانیان مبارز در قم آغاز شد، فصل جدیدی از نهضت را رقم زد و انگیزهها و امیدهای طبقات مختلف مردمی را در سراسر کشور زنده کرد. بنابراین آغاز سال 1345 بازداشتها، تظاهرات و اعتصابات و اعتراضات را به همراه داشت و پس از انتشار خبر شکنجه و اعمال خشونت بر روحانیان مبارز همچون آقایان منتظری و ربانی شیرازی و عکسالعملی که با تلگرافات و نامهها از اطراف نشر شد، علما و روحانیون سراسر کشور به طرق مختلف از اعمال ارتکابی اعلام تنفر کردند. این فشارها به حدی بود که پس از چند ماه حکومت برای از بین بردن و فرونشاندن اعتراضات، به چند نفر از روحانیان اجازه ملاقات با علمای بازداشتی را داد.[27]
فعالیتهای طلاب قم علیه رژیم به مناسبتهای گوناگونی همچون حمله به مدرسه فیضیه، قیام 15 خرداد و دستگیری و تبعید امام تشدید مییافت. برای نمونه در سال 1346، به مناسبت سالگرد تبعید امام در 13 آبان 1343، طیف وسیعی از طلاب همچون حجج اسلام: حسن صانعی اصفهانی، عباس محفوظی گیلانی، محمدعلی اشکوری، نعمتالله گلشاهی گیلانی، جواد جوادی تبریزی، عبدالحسین اشعری و دیگران ضمن تهیه و توزیع اعلامیههایی، شعارهایی در حمایت از امام خمینی در مدرسه فیضیه سر دادند.[28] نمونه دیگر در آبان سال 1348 در مدرسه فیضیه 500 تصویر امام خمینی از سوی عدهای از طلاب نیمه شب پخش گردید.[29] دو ماه بعد از این واقعه، یعنی اول دی 1348، بسیاری از شاگردان برجسته امام خمینی و مدرسان بزرگ حوزه علمیه، در اعتراض به ادامه تبعید امام خمینی از حضور در کلاس درس و اقامه نماز خودداری کردند. در میان آنها، آیات مرتضی حائری، علی اکبر فیض معروف به مشکینی، حسینعلی منتظری، محمد موحدی گیلانی معروف به لنکرانی، به چشم میخورد.[30] اعلامیههایی با مضمون «زنده باد بزرگ مرجع عالم تشیع حضرت آیتالله العظمی حاج سید موسوی خمینی» و «درود بر شهدای مدرسه مبارک فیضیه باد» و «مرگ بر خائنین دولت استعماری ایران» در داخل مدرسه فیضیه در همین ماه به کرات پخش شد.[31]
ساواک قم که از فعالیتهاى انقلابى در مدرسه فیضیه به تنگ آمده بود در پى چارهجویى، به فکر تغییر مدیر مدرسه افتاد. گزارش زیر را ساواک مرکز تهیه کرده و در تاریخ 19 /8 /1346 آن را به ریاست ساواک داده است: «ساواک قم در فروردین ماه 1343 اعلام نموده بود در چند ماه اخیر اعلامیههایى در مدرسه فیضیه قم الصاق گردید و ضمن تحقیقات لازم تا کنون تهیه و الصاق کننده اعلامیههاى مزبور شناخته نشدهاند و به نظر میرسد تهیه و توزیع این گونه اعلامیهها با نظر احمد غروى متصدى مدرسه مزبور مىباشد زیرا با وجودى که کراراً به وى اعلام گردیده که از الصاق اعلامیههاى مضره و پخش آن به وسیله طلاب در مدرسه فیضیه جلوگیرى و طلابى که به اینگونه اعمال مبادرت مینمایند معرفى کند معهذا نامبرده تا کنون اقدامى در این مورد ننموده است.»[32]
در اجراى اوامر صادره به ساواک قم اعلام گردید شخص مزبور یعنی احمد غروی[33] را احضار و ضمن دادن تذکر و اخذ تعهد از وى مبنى بر داشتن همکارى لازم، فعلاً در مدرسه فیضیه انجام وظیفه نماید تا در صورتی که در آینده عدم همکارى وى محرز گردید، تصمیم مقتضى درباره یاد شده اتخاذ گردد. ضمناً چگونگى فعالیتهاى مشارالیه در مورد پخش و توزیع اعلامیه در مدرسه مزبور به اطلاع نماینده آیتاله شریعتمدارى رسانیده تا وی را از ادامه رویهای که در پیش گرفته بازدارند.[34]
ساواک قم در پاسخ اعلام داشته بود: «احمد غروى به هیچ وجه با آن ساواک همکارى نمینماید و مدارس فیضیه و دارالشفاء مرکز فساد و پخش و توزیع اعلامیه و عکس خمینى گردیده و در صورت تصویب مشارالیه تعویض و شخص دیگرى به جاى وى انتخاب گردد که در اجراى امر مراتب به سازمان اوقاف منعکس و همچنین به ساواک قم ابلاغ گردید که در مورد تعویض احمد غروى نظرات آیات شریعتمدارى و گلپایگانى را استفسار نمایند.»[35] در تاریخ 2 /8 /1346 ساواک قم اعلام کرد احمد غروى استعفاى خود را از تصدى مدارس فیضیه و دارالشفاء به آیتالله سیدمحمدرضا گلپایگانى تسلیم نموده ولى آیتالله گلپایگانى با استعفای این شخص موافقت نکرده و در نتیجه نامبرده مجدداً مشغول به انجام وظیفه گردیده است.[36] رئیس وقت ساواک ارتشبد نعمتاله نصیرى با شنیدن این خبر با عصبانیت دستور داد: «رئیس ساواک قم احضار و به او دستور داده شود که این اعلامیه را نزد آقاى گلپایگانى ببرد و به او تفهیم نماید که شما از عناصر مخرب و فاسد حمایت میکنید اگر میتوانید اداره کنید و با اعمال خلاف آنها موافق نیستید این شخص را برکنار و شخص صالح و با قدرتى را منصوب نمائید اگر نمیتوانید اعلام نمائید تا خود دولت اداره نماید. جواب هر وقت داده شد دستور میدهم چه بکنید»[37] با وجود تهدیدات ساواک قم و تهران در برابر قدرت مرجعیت و روحانیت هیچ کارى از پیش نبردند و طرح تعویض مدیر مدرسه فیضیه به شکست انجامید. با این حال، مشکلات و مسائلى که مدرسه فیضیه براى رژیم شاه ایجاد مىکرد هر روز طرحى به نظر مسئولان وقت ساواک برای ضربه زدن به طلاب مبارز و مدرسه فیضیه میرسید. در نهایت رژیم براى اشغال فیضیه و بیرون نمودن طلاب آن و جایگزینى افراد جدید به جاى آنها، طرح تعمیر مدرسه را بهانه کرد.[38] از این رو در روز 5 /6 /1346 در کمیسیون امنیت قم جلسهاى تشکیل دادند که بانى آن جلسه ساواک بود. طى این جلسه تصمیم گرفتند تا سحرگاه 7 /6 /1346 به مدرسه یورش برده و آن را اشغال کنند: «ساعت 9 صبح روز 5 /6 /1346 بر حسب دعوت شفاهى سرکار سرهنگ مهران ریاست ساواک قم کمیسیون امنیت با حضور امضاکنندگان زیر در دفتر ایشان تشکیل چون جناب آقاى مهران تولیت آستانه مقدسه به دادسراى قم نوشتهاند که مدرسه فیضیه و دارالشفاء که جزو بیوتات آستانه است بایستى تعمیر گردد و به لحاظ قفل بودن بعضى از حجرات و اینکه امکان دارد اثاثیه و لوازمى از محصلین علوم دینى در حجرات وجود داشته باشد لذا مراتب را اطلاع دادند که براى حفاظت و صورت بردارى اثاثیه و لوازم آنها نمایندگان دادسرا و شهربانى حاضر شوند تا براى تعمیر اطاقهاى بسته مانعى وجود نداشته باشد و به شهربانى هم اعلام نمودهاند که از نظر موقعیت محل احتیاج به مراقبت بیشترى میباشد و تقاضا نمودهاند مأمورین انتظامى در تمام مدت بنائى مراقبتهاى لازم بنمایند، لذا کمیسیون براى جلوگیرى از هرگونه اخلال نظم تصمیماتی را اتخاذ کرد.»[39] در دو بند نخستین آن که در زیر آمده، بیانگر بهانه بودن تعمیرات است و قصد آنان اشغال و بیرون راندن طلاب مبارز از فیضیه است: «1ـ شروع تعمیرات از ساعت 3 صبح روز سهشنبه 7 /6 /1346 (که از هر موقع مدارس فیضیه و دارالشفاء خلوتتر است) آغاز گردد.2ـ پس از ورود بنا و کارگر، مأمورین آستانه از ورود کلیه اشخاص تا خاتمه بنائى به مدارس مذکور جلوگیرى خواهند نمود مگر اینکه با اجازه آستانه باشد. طبق تصویب کمیسیون امنیت که صورتجلسه آن وسیله پیک تقدیم خواهد شد چون تعویق در امر تعمیرات مدارس فیضیه و دارالشفا جایز نبود لذا تصمیم گرفته شد از ساعت 3 بامداد روز سهشنبه 7 /6 /46 اقدامات لازم در مورد تخلیه و تعمیر مدارس با حضور نماینده دادستان و مأمورین انتظامى شروع شود. مقرر فرمائید به شهربانى ابلاغ نمایند جهت تقویت شهربانى قم اقدامات لازم معمول و نتیجه را به این ساواک امر به ابلاغ فرمایند. مهران»[40] و بر اساس گزارش بعدى رأس ساعت سه بامداد این یورش انجام گرفت. اما تمهیدات و پیشبینىهاى ساواک و متفکران رژیم شاه براى سرکوب فیضیه و اشغال آن بلافاصله با واکنشهاى شدید مردم و روحانیت همراه شد.
در اولین گام، عدم برگزارى نماز جماعت در مساجد اقدامى بود که براى اعلان مخالفت با این حرکت غیر قانونى و غیر اخلاقى رژیم شاه صورت گرفت: «پس از شروع تعمیرات مدارس فیضیه و دارالشفاء و اقدامات معموله براى این منظور آیات قم براى عدم مراجعه طلاب به آنان در مراسم به جا آوردن نماز جماعت حاضر نشده و شریعتمدارى و گلپایگانى براى انجام نماز نماینده خود را به مساجد اعزام مینمایند.»[41]
گزارش فوق نشان مىدهد که با وجود تصمیمگیرى محرمانه ساواک و بررسى همه جوانب امر، به محض آنکه خبر در شهر منتشر شد واکنش منفى خود را برجاى گذارد. اما ساواک بىتوجه به این واقعیتها همچنان به پیگیرى این مسئله ادامه داد و براى شناسایى افراد انقلابى تلاش کرد تا از حضور آنان در مدرسه جلوگیرى کند.
با این حال اعتراضات علما، مراجع و طلاب رژیم شاه را تحت فشار شدیدى قرار داد که در نتیجه نخستوزیر، بدون هماهنگى با ساواک مجبور به اعزام نمایندهاى به قم شد که با مراجع سخن بگوید و از آنان دلجویى نماید روز 12 /6 /1346 یعنى تنها پنج روز پس از واقعه اشغال فیضیه، نمایندهی مخصوص نخستوزیر به قم رفت.[42] ساواک به اقدامات خود همچنان ادامه داد و براى آنکه بتواند کار خود را به انجام برساند، به طرحها و نقشههاى سرکوبگرانه روى آورد که در ظاهر موجه نیز باشد اما هیچ کس فریب ترفندهاى ساواک را نخورد یکى از این طرحها، شیوه واگذارى حجرات به طلاب بود که براى آن شرط و شروطى تعیین کردند.[43]
این گونه اقدامات براى جلوگیرى از طلاب طرفدار امام خمینی نتوانست کارى از پیش ببرد و رژیم شاه تحت فشار افکار عمومى و برخوردهاى مراجع مجبور به عقب نشینى شد و مدرسه علمیه فیضیه، مجدداً رونق گرفت[44] و نصب اعلامیهها علیه رژیم شاه سران ساواک را به وحشت افکند به طورى که در توبیخنامهاى به قم چنین نوشتند:
«همانطورى که طى شمارههاى 35650 /316 ـ 12 /6 /46 ـ 35759 /316 ـ 20 /6 /46 و 45311 /316 ـ 17 /7 /46 خواسته شده میبایست اسکان مجدد طلاب در مدارس مورد بحث با نظر آن ساواک انجام و بههیچوجه اجازه سکونت به طلاب ناصالح داده نشود با توجه به اینکه دادن شعار و نصب اعلامیه خمینى روى دیوار مدرسه فیضیه مؤید آن است که مجدداً طلاب ناراحت به این مدرسه راه یافتهاند علیهذا در مورد اسکان طلاب چگونگى اقدامات معموله را مشروحاً اعلام دارند.»[45] اقدامات طلاب که با کمترین امکانات صورت مىگرفت به شدت تحت کنترل قرار داشت به طورى که با مهر کوچکى که به اندازه یک کبریت بود بر در و دیوار شعار به نفع امام خمینى حک گردید و این امر مسئولین ساواک را عصبانى کرد.[46]
رژیم شاه پس از نافرجامی طرحهای فوق، به فکر اقداماتى موازى افتاد تا طى آن با ظاهرى زیبا و تحت عنوان «نظم بخشى» به حوزههاى علمیه و دروس طلاب، و در حقیقت براى از بین بردن پایگاه انقلاب اسلامى، «دانشکده علوم اسلامى» را تأسیس نماید. پیشنهاد دهنده این طرح ساواک قم بود و پیشنهاد داد که: «دولت در شهرستان قم و در جنب تشکیلات روحانیت اقدام به تأسیس دانشکدهای به نام «دانشکده علوم اسلامی» بنماید.»[47] بنابراین در تاریخ 17 /11 /46 ساواک قم طی نامهای برای ساواک تهران نوشت: «محترماً معروض میدارد ساواک قم اعلام داشته به طوری که استحضار دارند یکى از طبقات اجتماع که با اصلاحات و اقدامات مترقیانه دولت مخالفت میکنند طبقه روحانیون فعلى میباشد که گردانندگان اصلى این عده علماء و مراجع تقلید هستند و به ظاهر خود را حامى و پشتیبان طلاب معرفى مینمایند در صورتی که جز به نفع شخصى خود به چیز دیگرى نمیاندیشند.»[48]
ساواک مذکور افزوده است: «به منظور پایان دادن به این وضع نابسامان و جلوگیرى از هرج و مرجى که در بین این طبقه موجود است پیشنهاد میشود با در نظر گرفتن کلیه جوانب امر از لحاظ ساختمان و وسائل لازم طبق مقتضیات زمان اقدام شود. و رشتههاى علوم عقلى و نقلى تدریس و نشریاتى نیز منتشر گردد. و طلاب پس از فارغالتحصیل شدن از دانشکده مزبور مفتخر به اخذ دانشنامه لیسانس در علوم اسلامى شوند.» ساواک موصوف اضافه نمود: «این اقدام ضمن تضعیف موقعیت فعلى روحانیون افراطى، انعکاس آن نیز در سایر کشورهاى اسلامى بسیار مطلوب خواهد بود.» اما ساواک مرکز با بررسى همه جانبه این موضوع به خوبى مىفهمد که با توجه به عدم پایگاه رژیم شاهنشاهى در بین مردم و روحانیت چنین اقدامى هیچ فایدهای نخواهد داشت و لذا در نظریهاى که ذیل این مطلب آمده نوشت که این اقدام از نظر تئورى خوب است ولى در مرحله عمل قابل انجام نیست و روحانیت مبارز آن را تحریم خواهند کرد و در عمل شکست مىخورد.[49]
فشار ساواک برای بستن بیت امام خمینی
رژیم پهلوی در مهر 1346 میخواست دفتر امام خمینی را تعطیل کند؛ اما آیتالله سیدمرتضی پسندیده برادر امام خمینی با اطلاع از این تصمیم در 16 /7 /1346، مجلس عزاداری دهه فاطمیه را در دفتر بر پا کرد و ساواک نیز وی را از قم به خمین تبعید کرد.[50] نیروهای امنیتی در سال 1346 با هجوم به دفتر و بیت و کتابخانه امامخمینی در خیابان حجتیه، کتابها، اسناد و مدارک را با خود بردند و رفت و آمد به بیت و کتابخانه را ممنوع کردند.[51] با تعطیلی دفتر، شهریه امامخمینی با هماهنگی آیتالله حسن صانعی به نام آیتالله میرزا احمد آشتیانی و پس از ایشان به نام فرزندش آیتالله میرزاباقر آشتیانی پرداخت میشد.[52]
فعالیتها و اقدامات مراجع تقلید و طلاب مبارز قم در خصوص قوانین خلاف شرع رژیم
برخی قوانینی که از سوی رژیم در این دوره زمانی پس از تبعید امام خمینی تصویب شد، جنب و جوشی در قم برانگیخت و مخالفتها با این قوانین شدت گرفت. از جمله این قوانین، لایحه حمایت از خانواده بود. این قانون برای اولین بار از طرف گروهی از طرفداران درباری زنان به رهبری فرح دیبا در تاریخ 4 /3 /1343 مطرح شد. در مجله اطلاعات بانوان آن روز چنین آمد: «جمعیت راه نو طرحی را که برای حفظ حقوق زن در خانواده تهیه کرده است تصمیم دارد به امضای عدهای از نمایندگان زن و آقایان وکلای مجلس برساند.»[53] همچنین مجله زن روز نیز در آن هنگام طی شمارههایی، قانون حمایت خانواده را با آب و تاب انعکاس داده و نوشت: «این طرح که بر مبنای تساوی حقوق زن و مرد تهیه شده است بسیاری از تبعیضات ناروای خانوادگی را از بین میبرد.»[54] در این طرح، مادهی 1059 قانون مدنی را که میگوید ازدواج زن مسلمان با مرد کافر جایز نیست نسخ کرده بود. از دیگر مواردی که در این قانون آمده بود: خواهر و برادر و اولاد آنها متساوی ارث میبرد. جدات و اجداد پدری و مادری، متساوی ارث میبرند. برای هر یک از زوجین سهم یک دوم تعیین میگردید. در باب نکاح قسمت کلیاتاش: نکاح بیش از یک نوع نیست و آن هم دائم است. هیچ کس نمیتواند در زمان واحد بیش از یک زن داشته باشد. نکاح به ایجاب و قبول واقع میشود محتاج بر الفاظ خاصی نیست. اعمال و رفتار زن و مرد میتواند حاکی از وقوع نکاح باشد و محکمه باید حکم نکاح چنین مرد و زنی را صادر کند.[55]
آیتالله گلپایگانی در این قضیه به جدیت وارد شد و طی نامهای اعتراض خود را به آن نشان داد. آنچه در این نامه جالب است این که ایشان صریحاً بیان میکند که به دنبال اظهار نظر در مورد قانون اساسی نیست و دغدغهاش تنها مسایل و قوانین اسلامی است: «منظور حقیر اظهار نظری درباره قانون اساسی نیست مقصود این است که اگر قوانین اسلام و ثابته مملکت دستخوش افکار امروزی شود که اکثر الهام از اجانب و به منظور سوءاستفاده است، ثبات و استقلال مملکت در خطر است.»[56] این گفته را میتوان تأکیدی بر تغییر تاکتیک و برگزیدن مبارزه نرم با رژیم توسط این مرجع تقلید دانست. هنگامی که این لایحه را برای اولین بار به نظر ایشان رساندند، در سه مورد اشکال گرفته بود: آن سه مورد اساسی که با اسلام مخالف است عبارتند از: 1. موضوع طلاق به دست دادگاه 2. تعدد زوجات که در اسلام میباشد باید لغو گردد 3. صیغه از نظر اسلام که در این لایحه منع شده و ایشان این سه مورد را مغایر با دستورات اسلام دانسته بودند.[57]
در رابطه با این لایحه، آن موجی که در زمان طرح لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی از سوی مراجع تقلید به راه افتاد، دیده نشد. از جمله دلایلی که میتوان بر آن اقامه کرد در وهله اول تبعید امام خمینی بود چرا که ایشان در قضیه انجمنهای ایالتی و ولایتی هم پیشتاز ماجرا بود و هم هماهنگ کننده اقدامات مراجع. بنابراین در فقدان حضور ایشان مراجعی که فعالیت دینی و فرهنگی و فعالیت در این حوزه را ارجح میدانستند، در خصوص این قانون فعالیت کمی کردند. در تکمیل دلایل میتوان برخورد سخت و خشونتآمیز رژیم با طلاب و علما را در قضایای سال 1342 در تغییر راه و روش و بیمیلی مراجع مؤثر دانست. آنان از بیم اینکه مبادا ادامه اعتراضات سبب هجوم همه جانبه به مراکز حوزوی شود، از اقدام مستقیم پرهیز کرده و گاهی دیده میشود که روحانیون مبارز نیز در ماجراهای مربوط به حکومت چه در امر قوانین و چه دیگر مسائل، اختلافات و در مراحلی با این خط مشی فکری درگیریهایی ایجاد کردند.[58] با این حال در قضیه لایحه خانواده افزون بر آیتالله گلپایگانی و شریعتمداری، حاج سید حسن قمی طباطبایی و حاج سید محمدصادق روحانی نیز فعالیتهای چشمگیری انجام دادند که در نهایت موجب تبعید آنان گردید. حاج سید حسن قمی طباطبایی در نامهای که در 17 /12 /1345 به هویدا نوشت، بدون نام بردن از مواردی که مغایر با شریعت اسلام است، مخالفت با آن را اعلام و تصویب آن را نیز حرام دانست.[59] «اخیراً (سال 1345) وزیر دادگستری لایحهای تقدیم مجلس شورای ملی نموده که مواردی از آن مربوط به ازدواج و طلاق، مخالف احکام قطعیه اسلام و قرآن است. با در نظر گرفتن اینکه تقدیم چنین لایحهای مخالف شرع انور و تصویب آن نیز حرام است، در کشوری که دین آن اسلام و مذهب جعفری است، تصویب آن ارزش قانونی نخواهد داشت. کما اینکه در گذشته طرح این لایحه مورد اعتراض شدید خود شما قرار گرفت.»[60] در بخشی از اعتراضش نوشته بود: «... این همه مردم مظلوم و ضعیف را پامال نکنید از خدا بترسید کسانی که از شما بیشتر قدرت داشتند نابود شدند خدا شما را هم نابود خواهد کرد.»[61] پس از این واقعه ایشان در 10 فروردین 1346 دستگیر شده و به خاش تبعید شد. عدهای از روحانیت مانند حاج سید محمدصادق لواسانی و حاج سید محمدحسین علوی طباطبایی داماد آیتالله بروجردی به قم عزیمت و با آیتالله شریعتمداری در این باب مراجعه کردند. ایشان نیز اظهار داشت که ما اقدام لازم را کردهایم و درباره لایحه به هر دو مجلس شورا و سنا نامه نوشتهایم و درباره آزادی قمی و روحانی توصیه شده است.»[62] آنطور که از اسناد بر میآید حاج سید محمدصادق روحانی نیز به علت پخش اعلامیه و سخنرانی بر علیه لایحه حمایت از خانواده به مدت شش ماه به زاهدان تبعید شد.[63] ایشان مواردی از این قانون را که مخالف با شریعت اسلام است را چنین بر شمرد: «چند ماده از آن با شرع مقدس اسلام مخالف است (از قبیل اختیار طلاق به زن داده شود ـ با شروط مخصوص که مخالف نص صریح قرآن است. دیگر محدودیت تعدد زوجات که به نص آیه شریفه جایز ولی در آن لایحه محدود و مقید به قیودی شده که با شرع مقدس اسلام تطبیق نمیکند.»[64]
در نهایت اینکه با غوری در اسناد مربوط به آیتالله گلپایگانی چنین دریافت میشود که این قائله بدین صورت خاتمه یافته است که ایشان گفته است که فعلاً از طرف دولت به بنده قول داده شده که راجع به این لایحه بدون موافقت من کاری انجام ندهد و به اصطلاح این لایحه را به مورد اجرا نگذارد و من هم تا موقعی که دولت به قول خود عمل نماید کاری ندارم ولی اگر هر آینه زیر قول خود بزند معلوم است که وظیفه من راجع به این لایحه از طرف روحانیت تغییر نموده و روش دیگری پیش گرفته و اقدامات خود را نسبت به دولت اعلام خواهم نمود.[65] بنابراین طرح مذکور با پیگیریهای برخی از علما موقتاً عقیم ماند تا اینکه با آرام شدن اوضاع دوباره در تاریخ 15 /11 /1353 شمسی در 28 ماده به تصویب رسید.[66]
شروع کار تشکیلاتی طلاب مبارز در قم
یکی از نارساییهای مهم در نهضت مبارزات روحانیان در شهر قم، نبود تشکلهای حوزوی بود؛ به همین دلیل، این جریان نمیتوانست مواضع مراجع و روحانیون را به صورت منسجم و هماهنگ ارایه کند. البته در آن مقطع برای هماهنگی میان مراجع، گفتوگوها، جلسات و تبادل نظرهایی میان آنها صورت میگرفت؛ ولی این جلسات همیشه با توفیق و هماهنگی همراه نبود. از اینرو، اغلب در مورد مسایل مختلف سیاسی، اجتماعی میان مواضع مراجع، اختلاف نظرهایی جدی ملاحظه میشد و این قبیل ارتباطات نمیتوانست مؤثر باشد و دلیل عمده آن نیز این بود که از یکسو، ارتباطات بین مراجع به صورت مستقیم نبود؛ بلکه از طریق واسطههای مختلف صورت میگرفت و آنها برای آگاهی از مواضع دیگری، هر یک نمایندگانی را به منازل یکدیگر میفرستادند و این نمایندگان بهطور معمول نظرات خود را نیز در این ارتباطات دخیل میکردند. از سوی دیگر، میان مراجع گفتوگویی برای نزدیک کردن دیدگاهها به هم صورت نمیگرفت تا بدین ترتیب از اختلافات کم شود. این مسئله، همواره روحانیون و مراجع را تحت فشار قرار میداد؛ به همین دلیل، یکی از مهمترین مسایلی که اصلاحطلبان حوزه بر آن تأکید داشتند، ضرورت شکلگیری و تأسیس تشکلهای روحانی بود تا بتوانند در این تشکلها، مواضع خود را به صورت هماهنگ اعلام کرده و در واقع، موجودیت سیاسی و اجتماعی پیدا کنند. شهید آیتالله سیدمحمد حسینی بهشتی در این باره میگوید: «خود من از سالها پیش در فکر ایجاد یک حزب و جمعیت سیاسی اسلامی بودم، به خصوص از سال 1332 و کودتای 28 مرداد 1332 و تجربهای که از نهضت ملی ایران در سالهای 1329 تا 1332 به دست آوردم. سخت به این معنا معتقد بودم که باید نیروهای ما به شکل یک تشکیلات سیاسی فعال دربیایند.»[67]
از جمله تشکلهای مهم در قم که البته بدون نام بوده و تأثیرگذاری بسیاری از آغاز نهضت تا پایان آن ایفا کرده است، تشکلی است که از سوی آیتالله محمد یزدی و جمعی از قمیها از اصناف گوناگون در میانه دهه 1340 شمسی تشکیل شد. به دلیل اهمیت آن و ناشناخته ماندن آن، روایت آیتالله محمد یزدی از این تشکل با تلخیص بیان میشود: «در روزهای مبارزه با رژیم ستم شاهی، بنده به همراه جمعی از آقایان قمیها که حدود هشت تن از ایشان هم چنان در شمار محترمین قم هستند، جلسه مخفیانهای ترتیب داده بودیم که البته در ابتدا علنی بود، اما از آنجا که با ساواک مشکل داشتیم و هر روز به یک بهانه این نهاد جهنمی برای ما مزاحمت ایجاد میکرد، پیشنهاد شد که جلسه مزبور در خفا تشکیل شود. در شروع جلسه، عدد افراد به ده الی بیست نفر میرسید و بعضی از آنها در شمار بازاریان محترم قم و علاقهمند به حضرت امام بودند و گهگاه منزل خود را برای برگزاری جلسه در اختیار میگذاشتند. یک بار در خاطرم هست که به منزل یکی از آنان رفتیم؛ وقتی در را باز کردند، تنها قسمت زیر زمین منزل جا برای برگزاری جلسه بود و ما گفتیم که گویا کم کم جلسات میخواهد زیرزمینی شود! البته جمع ما پر برکت بود و ثمرهاش شکلگیری چند تشکیلات مسلحانه بود که برای مبارزه با رژیم مبادرت به ساختن سه راهی و بمبهای دست ساز میکردند. بنده خودم شخصاً به این جلسات بسیار علاقهمند بودم؛ ضمن اینکه اعضای جلسه به تدریج از مرز بیست تن گذشت و کار به جایی رسید که دیگر منازل افراد، گنجایش لازم را برای تشکیل جلسات نداشت. بعضیها مایل بودند که جلسات مجدداً به صورت علنی و در اماکن وسیع تشکیل شود، ولی بنده با این پیشنهاد مخالف بودم و عقیده داشتم که به تعطیلی جلسات خواهد انجامید. به هر تقدیر برنامه ما ادامه یافت. اعضای جلسه عملاً در یک تجربه مهم برای کار تشکیلاتی کردن سهیم شده بودند و بعدها هم همین افراد در کار نشر و پخش اطلاعیهها و اقداماتی از این دست، به نحو احسن انجام وظیفه میکردند. در گروه ما چند بازرگان عضویت داشتند که در تهیه لوازم و اجناس مورد نیاز تشکیلات که تهیه آنها کار مشکلی بود، همت گماشتند و به یمن وجود آنان، کارها به خوبی پیش میرفت. افراد جلسه ما با دیگر گروههای انقلابی هم ارتباط داشتند ولی به نظر میرسید که از قاطعیت بیشتری در کار مبارزه برخوردار بودند.»[68] از جمله اعضای این تشکل، به جز آیتالله یزدی، آقایان حاج علی آقا محمدی مسنترین عضو گروه، حاج حسین معینی، حاج حسین سلیمانی و آقای صبوری بودند.[69] این فعالیتها بیارتباط با امام خمینی و رهنمودهای ایشان نبود، در همین سالها، گزارشی از ساواک در پایان سال 1348 موجود است مبنی بر اینکه نوارهای سخنرانیهای کلاسهای درس امام خمینی در نجف، در قم پخش شده و مورد استفاده قرار میگرفت. در این گزارش آمده است: «نوار سخنرانی خمینی در قم زیاد است و افرادی که اقامه دارند و در درس [خمینی] شرکت میکنند سخنرانی وی را ضبط کردهاند و این سخنرانی همان است که به صورت جزوه به زبانهای عربی، انگلیسی و فارسی در موقع حج بین حجاج پخش کردهاند و در چادرهای حجاج ایرانی نیز دادهاند.»[70] گزارش دیگری به این موضوع اشاره دارد که عمده نوارهای سخنرانی امام خمینی در قم در اختیار خویشان و نزدیکان امام قرار داشته است و علی اصغر احمدی، همشیره زادهی امام خمینی مسئول و مجری انتشار آن بوده است.[71]
تشکیل جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و فعالیتهای مبارزاتی آن
اگرچه تشکیلات سیاسی و مبارزاتی در سطوح بالای مرجعیت شیعه امکان تحقق نیافت؛ ولی در سطوح پایینتر و در سطح اساتید حوزه علمیه جامه عمل پوشید و «جامعه مدرسین حوزه علمیه قم» متولد شد که نقش مهمی در مبارزات سیاسی ایفا نمود. مبنای تأسیس این تشکل بهوجود آمدن مرکز مشخص و ثابتی برای هدایت مبارزات بود. تا مبارزات از آنجا رهبری و هدایت شود و نتیجه مبارزات بیشتر و ملموستر باشد. در واقع، مهمترین هدف تشکیل جامعه مدرسین، مبارزه سیاسی با رژیم شاه بود. از پایهگذاران این طرح میتوان به آقایان ربانی شیرازی، ناصر مکارم شیرازی، علی مشکینی، آذری قمی، سیدعلی خامنهای ـ رهبر معظم انقلاب ـ اکبر هاشمی رفسنجانی، مصباح یزدی و حایری تهرانی اشاره کرد. با تشکیل جامعه مدرسین، مبارزات حوزه شکل جدیتر و منسجمتری به خود گرفت و این جامعه در اغلب مقاطع مهم سیاسی، اجتماعی با صدور اعلامیههایی، مواضع حوزه علمیه قم در مورد آن مساله را اعلام میکرد. این تشکل در سال 1341 رسمیت پیدا کرد؛ ولی فعالیت غیررسمی از سال 1337 شروع شده بود. جامعه مدرسین به شکل گروهی و در ارتباط با مراجع و گرفتن اطلاعیه، مبارزه را دنبال میکرد؛ ولی به طور عمده تحت تأثیر مشی فکری و سیاسی امام(ره) قرار داشت و مردم و طلاب حوزه را به پیروی از ایشان جهت مبارزه با رژیم شاه، فرامیخواند و در جریان دستگیری امام(ره) نیز با صدور اعلامیهای، مرجعیت امام(ره) را اعلام کرد.[72]
جامعهی مدرسین در دههی 1340 ش و 1350 ش و پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن 1357، متأثر از اوضاع جامعه، به سمت فعالیت سیاسی سوق یافت. پس از دستگیری شبانه و محاکمهی امام خمینی در دادگاه نظامی در 1342 و در شرایطی که بیم اعدام ایشان میرفت، تلاش اعضای جامعهی مدرسین همچون آیتالله محمد یزدی و آیتالله ناصر مکارم شیرازی در اثبات مرجع تقلید بودن امام و در پی آن اعلام مرجعیت امام از سوی مراجع تقلید، مانع صدور حکم اعدام برای امام شد و در نهایت به آزادی ایشان در فروردین 1343 انجامید.[73] فعالیت جامعهی مدرسین در پی دستگیری دوباره و تبعید امام خمینی به ترکیه در 13 آبان 1343 و سپس تبعید به عراق در 13 مهر 1344، وارد مرحلهی جدیدی گشت. در این سالها اعضای جامعه با چاپ و تکثیر اطلاعیههای امام خمینی و نیز برگزاری سخنرانی یا صدور بیانیه، پیشگام زنده نگه داشتن حرکت امام خمینی در جامعه بودند.[74] در خرداد 1349 و پس از رحلت آیتالله سیدمحسن حکیم، یازده تن از اعضای جامعه، با صدور اعلامیه، در تثبیت مرجعیت امام خمینی، تلاش گسترده کردند.[75] در واکنش به این اقدام، رژیم پهلوی 25 تن از اعضای فعال جامعه را بازداشت و تبعید کرد. در این سالها اعضای جامعهی مدرسین، باتوجه به اختناق حاکم بر کشور، به مناسبتهایی میکوشیدند با مطرح کردن نام و آرای امام خمینی مانع فراموش شدن حرکتِ مبارزاتی ایشان شوند؛ صدور اعلامیهها و بیانیههایی در اعتراض به ادامه تبعید امام، برگزاری مراسم یادبود فرزند امام، حجتالاسلام و المسلمین سیدمصطفی خمینی، در قم و دیگر شهرستانها که سهمی جدّی در ایجاد فضای مبارزاتی بر ضد حکومت پهلوی داشت، و برگزاری راهپیمایی و تظاهرات نمونههایی از این اقدامات است.[76]
پینوشتها:
[1] . در این باره بنگرید به مقاله: گذری بر انقلاب اسلامی در استان قم - بخش چهارم، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[2] . مدنی، سید جلالالدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، بی تا، دفتر انتشارات اسلامی، 1361، ج 1، ص 368.
[3] . جعفریان، رسول، جریانها و جنبشهای مذهبی ـ سیاسی ایران، تهران، پژوهشکده فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1381، ص 136.
[4]. روحانی، حمید، نهضت امام خمینی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1381، ج 1، ص 800-802.
[5] . همان، ص 1185-1186.
[6] . هاشمی رفسنجانی، اکبر، دوران مبارزه، به اهتمام محسن هاشمی، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ اول، 1376، ص 89.
[7] . روحانی، همان، ص 1188 ـ 1192.
[8] . همان، ج 1، ص 1193.
[9] . درباره تأسیس و فعالیت دارالتبلیغ در شهر قم بنگرید به مقاله: تأسیس دارالتبلیغ اسلامی توسط آقای سید کاظم شریعتمداری در قم و نظر امام خمینی درباره آن، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[10] . خاطرات آیتالله حاج شیخ علی عراقچی، در پرتو آفتاب، تدوین عبدالرحیم اباذری، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1389، ص 264-265.
[11] . همان، ص 267.
[12] . عمید زنجانی، عباسعلی، انقلاب اسلامی و ریشههای آن، تهران، طوبی، 1370، ص 470. همچنین بنگرید به: نگاهی به شکلگیری و فعالیتهای سیاسی هیئتهای مؤتلفه اسلامی، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[13]. اسناد انقلاب اسلامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1374، ج 3، ص 199. درباره فعالیتهای مرحوم آیتالله ربانی شیرازی بنگرید به: 17 اسفند سالروز رحلت مجاهدِ سعید، آیتالله عبدالرحیم ربانیشیرازی، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[14] . پایگاههای انقلاب اسلامی، مدرسه فیضیه به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1380، ص 175.
[15] . سند شماره 5499 /316، در کتاب: پایگاههای انقلاب اسلامی، مدرسه فیضیه به روایت اسناد ساواک، همان، ص 181.
[16] . آیتالله محمدرضا مؤیدی قمی متولد 1320 در قم، از شاگردان فقهی، اصولی سیاسی و انقلابی امام خمینی(ره) بود. هنگامی که حرکت انقلابی و اعتراض آمیز امام خمینی علیه سیاستهای ضد اسلامی و آمریکاپسند محمدرضاشاه پهلوی آغاز شد، وی نیز از سال 1342 به صورت جدی و فعال وارد میدان مبارزات سیاسی شد و شانزده سال تمام با وجود فراز و نشیبهای فراوان و شکنجهها، تبعیدها و زندانها مبارزه کرد. آیتالله مؤیدی قمی پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز همچنان پرتلاش به فعالیتهای ارزشمند اسلامی پرداخت و همچنین در ایام دفاع مقدس به عنوان مبلّغ و رییس حوزه علمیه زاهدان با حضور خود موجب دلگرمی رزمندگان اسلام در طول دوران دفاع مقدس بود.
(سایت: https://moedi20.andishvaran.ir/fa/ScholarMainpage.html )
[17] . سند شماره 2528/ق م، در کتاب: پایگاههای انقلاب اسلامی، مدرسه فیضیه به روایت اسناد ساواک، همان، ص 188.
[18] . برای نمونه ر.ک: سند شماره 3292 /21، در کتاب: پایگاههای انقلاب اسلامی، مدرسه فیضیه به روایت اسناد ساواک، همان، ص 213.
[19] . همان؛ و سند شماره 64038 /316، و ص 189.
[20] . همان، ص 190-192.
[21] . سند شماره 3927، همان، ص 194.
[22] . همان، ص 471.
[23] . برای آگاهی بیشتر بنگرید به مقاله: نگاهی به زندگینامه شهدای گرانقدر هفتم تیر سال 1360 - شهید حجت الاسلام محمدعلی منتظری، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[24] . مصاحبه با حجت الاسلام و المسلمین غلامحسین نادی، آرشیو مؤسسه تنظیم و نشر مؤسسه امام خمینی، جلسه اول، 2 خرداد 1397.
[25] . برای آگاهی از این نوع شکنجهها، بنگیرد به مقاله: شرح کتبی شهید حجتالاسلام محمد منتظری از شکنجههای وحشیانه ساواک در سال 1345، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[26] . اسناد انقلاب اسلامی، همان، ج 2، ص 150.
[27] . مدنی، همان، ج 2، ص 264.
[28] . سند شماره 45727 /316، در کتاب: پایگاههای انقلاب اسلامی، مدرسه فیضیه به روایت اسناد ساواک، همان، ص 247.
[29] . سند شماره 3364 /21، همان، ص 257.
[30] . سند شماره 5178 /5، همان، ص 258.
[31] . سند شماره 3352 /21، همان، ص 259. درباره تبعید امام خمینی بنگرید به: نگاهی به تبعید امام خمینی(ره) از ایران به ترکیه و عراق (1344- 1343 ش)، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[32] . همان، ص 464.
[33] . حجتالاسلام شیخ احمد غروی در سال 1329 قمری (مطابق با 1290 شمسی) در نجف اشرف و در خانوادهای مؤمن و عالم به دنیا آمد. جد مادری او آیتالله حاج شیخ عبدالکریم حایری یزدی بود. در ۱۳۳۹ق /1300ش به اراک عزیمت کرد و از آنجا در خدمت آیتالله حایری به قم رفت. در ۱۳۴۳ق /1304ش پس از مرگ پدر تحت کفالت آیتالله حایری در آمد. مقدمات و ادبیات را نزد شیخ ابوالقاسم نحوی خواند و سطوح عالی را از آیتالله شیخ محمدعلی حایری و آیتالله سیدمحمدرضا گلپایگانی آموخت و سالهای متمادی ایشان منحصراً در درس و بحث آیتالله سید حسین بروجردی شرکت نمود. او تا سال 1351ش متصدی مدرسه فیضیه و دارالشفاء بود.(سایت راسخون، https://rasekhoon.net/mashahir/show /587635)
[34] . پایگاههای انقلاب اسلامی، مدرسه فیضیه به روایت اسناد ساواک، همان، ص 465.
[35] . همان، ص 467.
[36] . همان، ص 495.
[37] . همان، ص 497.
[38] . همان، ص 468.
[39] . همان، ص 543.
[40] . همان، ص 543 - 544.
[41] . همان، ص 574.
[42] . سند شماره 1843، در همان، ص 586.
[43] . همان، ص 596.
[44] . سند شماره 7289 /9هـ، همان، ص 615.
[45] . همان، ص 488.
[46] . همان، ص 490.
[47] . منصوری، جواد، تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد، ج 1، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1377، ص 598.
[48] . پایگاههای انقلاب اسلامی ، مدرسه فیضیه به روایت اسناد ساواک، همان، ص 431 و 435.
[49] . همان، ص 435.
[50]. سیر مبارزات امام خمینی در آیینه اسناد به روایت ساواک، همان، ج 15، ص 125-129.
[51]. همان، ص 588 ـ 589، 594 ـ 595 و 598.
[52]. آیتالله سید مرتضی پسندیده در 18 /10 /1349 از تبعیدگاه به قم بازگشت و با برپاکردن جشن میلاد امامرضا(ع) در دفتر، فعالیت دفتر دوباره آغاز شد و علیرغم خواست ساواک و تبعید چندباره، وی به نمایندگی از امامخمینی ریاست و کارهای دفتر قم را بر عهده گرفت.(یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیتالله پسندیده، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1389، ص 257، 280، 339 و 345)، همچنین درباره کتابخانه امام خمینی بنگرید به: 12 دی سالگرد رحلت عالم ربانی آیتالله العظمی حاج آقا مجتبی تهرانی، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[53] . مجله اطلاعات بانوان، 6 /4 /1343، ص 3.
[54] . روحانی، نهضت امام خمینی، همان، ج 2، ص 194.
[55] . همان، ص 195.
[56] . اسناد انقلاب اسلامی، همان، ج 1، ص 301.
[57] . آیتالله گلپایگانی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1385، ج 1، ص 399.
[58] . برای آگاهی از این اختلافات و درگیریهایی که بین طرفداران مراجع در قم در زمینههای مختلف پیش میآمد بنگرید به کتاب: آیتالله گلپایگانی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 1.
[59] . اسناد انقلاب اسلامی، همان، ج 5، ص 125.
[60] . همان.
[61] . روحانی، همان، ج 2، ص 207.
[62] . آیتالله گلپایگانی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 1، ص 396.
[63] . همان، ص 398.
[64] . روحانی، همان، ص 205.
[65] . آیتالله گلپایگانی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 1، ص 398 ـ 399.
[66] . همان، ج 1، ص 315.
[67] . کرباسچی، غلامرضا، تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی (تاریخ حوزه علمیه قم)، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1385، ص 231.
[68] خاطرات آیتالله محمد یزدی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1380، ص 190-191.
[69] .همان، ص 191.
[70] . سند شماره 5190 /21، در کتاب: سیر مبارزات امام خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1386، ج 10، ص 51.
[71] . سند شماره 316 /413، در کتاب: سیر مبارزات امام خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، همان، ج 10، ص 63.
[72]. همان، ص 240.
[73] . خاطرات آیتالله یزدی، همان، ص 318ـ 319، 330.
[74] . خاطرات آیتالله مسعودی خمینی، مصحح جواد امامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، ص 380.
[75] . سیر مبارزات امام خمینی به روایت اسناد شهربانی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1383، ج 4، ص 490ـ492.
[76] . همان، ج 3، ص 325ـ 329، و ج 4، ص 371؛ «اعلامیهی جمعی از اساتید و فضلاء حوزهی علمیهی قم »، 7 محرّم 1399.

فعالیت طلاب مبارز به منظور برگزاری دومین سالگرد فیضیه قم 1344

سخنرانی در فیضیه در سالگرد حمله به فیضیه 1344

آمادگی ساواک برای سرکوب در سالروز وفات امام صادق(ع) و حمله به فیضیه

مشخصات 5 نفر از روحانیون قمی که مسبب و محرک دیگران قرار گرفته از جمله آیات ناصر مکارم شیرازی و علی مشکینی

قصد طلاب حوزه علمیه قم برای سوگواری در عید نوروز 1345

تحت مراقبت بودن طلاب قمی از جمله حجتالاسلام محمود دعایی برای جلوگیری از بزرگداشت حمله به فیضیه

فعالیت طلاب حوزه علمیه قم در چهارمین سال یادبود حمله به فیضیه 1345

گزارش ساواک از حجتالاسلام احمد غروی مدیر مدرسه فیضیه

تلاش ساواک برای تغییر مدیر مدرسه فیضیه (احمد غروی)

مقاومت آیتالله گلپایگانی در برابر رژیم جهت تغییرمدیر مدرسه فیضیه

عصبانیت نعمتالله نصیری رئیس وقت ساواک از ابقای مدیر مدرسه فیضیه از سوی آیتالله گلپایگانی

حمایت طلاب حوزه علمیه قم از امام خمینی در سالگرد تبعید ایشان در 1346

پیشنهاد اولیه ساواک قم برای تأسیس دانشکده علوم اسلامی در دی 1346

پیشنهاد اولیه ساواک قم برای تأسیس دانشکده علوم اسلامی در دی 1346

پیشنهاد اولیه ساواک قم برای تأسیس دانشکده علوم اسلامی در دی 1346

پیشنهاد ساواک قم برای تأسیس دانشکده علوم اسلامی در سال 1346

پیشنهاد ساواک قم برای تأسیس دانشکده علوم اسلامی در سال 1346

طرح اولیه ساواک برای تسخیر مدارس فیضیه و شفا

برنامه اصلی ساواک برای اشغال فیضیه به بهانه تعمیر

عدم حضور آیات گلپایگانی و مرعشی نجفی برای اقامه نماز در اعتراض به اشغال فیضیه به بهانه تعمیر

حاضر نشدن در کلاس درس و اقامه نماز از سوی مدرسان حوزه علمیه قم در دی 1348

واگذاری مجدد فیضیه به طلاب و شکست طرح ساواک

پخش 50 تصویر از امام خمینی در آبان 1348

پخش گسترده نوار سخنرانی امام خمینی در قم در سال 1348

پخش نوارهای سخنرانی امام از سوی علیاصغر احمدی، همشیره زاده امام خمینی

کشف نامهای از اعلامیه 12 تن از علما در خصوص مرجعیت تامه امام خمینی 1349

آیتالله عبدالرحیم ربانی شیرازی پس از دستگیری از سوی ساواک قم

آیتالله شهابالدین اشراقی، داماد امام خمینی و مبارزانقلابی در قم

آیتالله صادق خلخالی در جوانی، از دستگیرشدگان قم از سوی ساواک

آیتالله علیاکبر فیض مشکینی در دوران مبارزه در قم

آیتالله گلپایگانی حامی طلاب مبارز فیضیه

آیتالله محمد یزدی در دوران مبارزه

آیتالله یحیی انصاری شیرازی در جوانی در قم

حیاط مدرسه فیضیه قم

شهید حجتالاسلام محمد منتظری از فعالان انقلابی در شهر قم

شهید حجتالاسلام محمد منتظری پس از نخستین دستگیریش در قم در زندان

مدرسه علمیه دارالشفا قم

آیتالله اکبر هاشمی رفسنجانی در دوره مبارزه در قم

آیتالله سید مرتضی پسندیده، مدیر بیت امام خمینی در قم در هنگام تبعید
تعداد مشاهده: 147