زندگی و مبارزات سیاسی شهید حجتالاسلام سید عباس موسوی قوچانی به روایت اسناد ساواک
تاریخ انتشار: 20 فروردين 1404

چکیده
حجتالاسلام سید عباس موسوی قوچانی از طلبههای مبارز و انقلابی قوچان و مشهد؛ و از شاگردان درس تفسیر و مکاسب آیتالله سید علی خامنهای است. هم نشینی او با ایشان و دیگر وعاظ انقلابی مشهد باعث شد تا به عرصه سیاست گام نهد. نام او اغلب در لیست علماء و وعاظ ممنوعالمنبر قرار داشت. با این وجود شاهد سفرهای تبلیغی بسیار وی به شهرهای مختلف کشور هستیم. او از جمله روحانیون مبارز قبل از انقلاب است که در جنگ تحمیلی به مقام رفیع شهادت نایل شد. در این پژوهش تلاش شد با استفاده از آرشیوهای سندی، منابع تاریخ شفاهی، خاطرات و کتابها، سیر زندگی سیاسی و مبارزاتی این شهید والامقام مورد واکاوی بیشتر قرار گیرد.
تولد و تحصیل
سید عباس موسوی قوچانی در 14 آبانماه سال 1324ش در روستای کلیدر، از بخش سرولایت قوچان متولّد شد. پدرش سید علیاکبر موسوی، فردی وارسته بود که از طریق کشاورزی امرار معاش میکرد. سید علیاکبر در ایام جوانی به شهر قوچان عزیمت و با حاج شیخ ذبیحالله قوچانی[1] از علمای معروف قوچان همدرس و هم مباحثه بود. سیدعباس در هفت سالگی پدر را از دست داد و مادرش شهربانو بیگم امور خانواده را اداره میکرد. سیدعباس در 12 سالگی دروس مقدماتی حوزه را در زادگاهش قوچان فراگرفت،[2] و در ادامه و با راهنمایی شیخ ذبیحالله(دوست پدرش)، در هفده سالگی و در سال 1341ش برای ادامه تحصیل راهی حوزه علمیه مشهد و در مدرسه نواب مشهد ساکن شد.[3] از دوستان صمیمی او در مشهد، شیخ علیاصغر صادقی و محمدعلی رضایی، طلبهی تربتی بودند.[4] ایشان در مشهد در درس مکاسب آیتالله سید علی خامنهای حضور یافت و در زمره شاگردان خاص ایشان قرار گرفت.[5] حسین عمادی، داودی، سیدرضا کامیاب، محمدباقر فرزانه و غلامرضا اسدی برخی از شاگردان این درس بودند.[6] در درس مکاسبِ آیتالله خامنهای، بیش از 120 طلبه حضور داشتند.[7] شهید قوچانی دروس مطول و سیوطی را نزد محمدرضا محامی فراگرفت.[8] چنان که پیداست توقف او در مشهد باید کمتر از 3 سال بوده باشد. سید عباس در ادامه برای تحصیل و البته از آن مهمتر فرار از دست مأمورین ساواک که در تعقیب او بودند، روانه نجف شد و در درس خارج فقه امام خمینی(ره) که از سال 1344ش در مسجد شیخ انصاری آغاز شده بود، شرکت کرد.[9] در همین زمان، در درس آیتالله علیاکبر مشکینی که در سالهای میانی دهه ۱۳۴۰ش در نجف حضور داشت، شرکت کرد. او شش سال در نجف توقف کرد[10] و در حالی که از سوی امام و آیتالله سید ابوالقاسم خویی اجازه دریافت وجوهات را داشت،[11] در سال 1350ش به طور مخفیانه به ایران بازگشت و برای مدت کوتاهی در قم ماند،[12] هرچند درباره حضورش در قم متأسفانه گزارشی وجود ندارد، اما توقف او باید کوتاه باشد، چرا که در مرداد ماه همین سال در مشهد به علت مبارزه علیه حکومت زندانی شد.[13] ارتباط چند ساله وی با شیخ ذبیحالله قوچانی که او را از نزدیک میشناخت و هموار حامیاش بود، باعث شد تا با دخترش، معصومه ذبیحی، ازدواج کند. حاصل این ازدواج یک فرزند دختر و چهار فرزند پسر به نام سید محسن، سید علیاکبر، سید حسن و سید حسین بود.
ویژگیهای اخلاقی و شخصیتی
آیتالله علی مشکینی درباره ویژگیهای فردی و اخلاقی شاگردش میگوید: «در میان این شهدای بزرگ مثل مرحوم هاشمینژاد، مرحوم کامیاب و مرحوم موسوی قوچانی از مشهد که من مدتی با او در نجف بودم، این آقا را آنجا دیدم، بسیار جوان منظم و موحّد که اسلام در دلش واقعاً رسوخ کرده بود... بعد از اینکه من به ایران آمدم رابطه نزدیک با ایشان داشتم و زیاد به ایشان نامه مینوشتم و به وسیله ایشان، نامه به کسان دیگر»[14] همچنین آیتالله خامنهای درباره ویژگیهای اخلاقی شهید موسوی قوچانی میگوید: «یاد این دوست عزیز نزدیک که بیش از دوازده سال با من آشنا بود و در مراحل گوناگون زندگی مبارزاتی با من شریک، همکار و همگام بود، برای من بسیار هیجانانگیز و به خصوص که امروز آن عزیز در زمره شهیدان گلگون کفن ایران و انقلاب اسلامی قرار دارد... وقتی که با آقای موسوی آشنا شدم در اولین جلسه چند خصوصیت او من را به ایشان جذب کرد، یکی متانت و وقار این جوان بود، با اینکه خیلی جوان بود، آن روز فکر میکنم در سال ۱۳۴۹، ایشان احتمالاً ۲۱ و یا ۲۲ سال بیشتر سنش نبود، دقیقاً نمیدانم، با توجه به تاریخ تولد ایشان حدود ۳۰ سال باید باشد.[15] بنابراین در سال ۱۳۴۹ طلبه بسیار جوان و کم سن و سالی بود. خصوصیت دیگر ایشان این بود که جوان متعبّدی بود و اولین دیدار ما، یعنی اولین لحظات دیدار ما، هنگام نماز ظهر بود که در نماز خواندن، من دیدم که چه نماز با توجه و با حالی این جوان ادا کردند و ایشان فوقالعاده به بنده علاقه پیدا کرده بود، به طوری که میگفت که من از همه افرادی که در این دنیا هستند امام خمینی را بیشتر دوست دارم و بعد از امام خمینی تو را دوست دارم و من این محبت را در نگاه و در نشست و برخاست او، در برخوردهای او احساس میکردم، البته من هم به نوبه خودم او را مثل یک فرزند، مثل یک برادر کوچک دوست داشتم.»[16] از دیگر افرادی که از او خاطره دارند، آیتالله حسینعلی منتظری است که در طبس تبعید بود. قوچانی چند بار به دیدن وی رفت و با او درباره مسائل سیاسی کشور مشورت کرد. «سالها من با ایشان آشنا بودم. وقتی در طبس تبعید بودم، ایشان آنجا تشریف آوردند و منبر میرفتند و از همان جا به نجفآباد ما دعوت شد و در نجفآباد منبر میرفتند.»[17]
فعالیتهای فکری و قلمی
شهید حجتالاسلام سید عباس موسوی قوچانی در مشهد با جمعی از علمای انقلاب از جمله آقایان: سیدرضا کامیاب، سید عبدالکریم هاشمینژاد و آیتالله عباس واعظ طبسی آشنا شد. وی با بهرهگیری مشی علمی و سیاسی که نزد مقام معظم رهبری فرا گرفته بود، کتاب «شیوه امامان شیعه» را نوشت و با نام مستعار سادات حسینی منتشر کرد.[18] او در این کتاب مفاهیم ظلم ستیزی، مبارزه با حکومت جور و مبارزات ائمه اطهار(ع) را درج کرد.[19] او علاوه بر نگارش کتاب و مقالات متعدد، برای شاگردانش، کلاس درس و بحث هم داشت. در سال ۱۳۵۴ ساواک گزارش داد که سید عباس موسوی قوچانی پیشنماز یکی از مساجدِ خیابان طبرسی مشهد، خود را مجاهد و پیرو فعالیتهای خمینی معرفی و با گردآمدن تعدادی از دانشجویان در منزلش، به آنها درس «به اصطلاح مجاهدت و یکپارچگی میدهد.»[20]
او علاوه بر درس، اهل ذوق و شعر هم بود. شعری با دستخط ایشان در آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی وجود دارد که بازتاب تفکرات و اندیشههای اوست، برخی از بیتهای آن به شرح زیر است:
اسلام دین جنبش و جهاد است برنامهاش سرکوبی فشار است
خون مردان پاک، جوشد از زیر خاک حقیقت این است حقیقت این است
از نهضت مردان شهیدان شد زنده نام حامیان قرآن
حسین شد روسفید، سرنگون شد یزید حقیقت این است حقیقت این است
میر عرب، شاه حجازم من، قربانی اهل نمازم من
مرگ با افتخار، خوش بود یادگار حقیقت این است حقیقت این است[21]
آغاز مبارزه علیه حکومت پهلوی
همان طور که اشاره شد، آشنایی او با آیتالله خامنهای، سید عبدالکریم هاشمینژاد و عباس واعظ طبسی باعث ورودش به عرصه سیاست و مبارزه گردید. موسوی قوچانی همچنین در جلسات خصوصی مخفی و با هدف سازماندهی مبارزات که با حضور برخی از روحانیان مبارز مشهد بهصورت هفتگی برگزار میشد، شرکت میکرد.[22] حجتالاسلام علی عجم از دوستان نزدیک وی درباره وجوه مبارزاتی او میگوید: «فعالیتها و مبارزات شهید موسوی قبل از انقلاب در دو بخش بود، نخست بخش سیاسی که با رژیم مبارزه میکرد. دوم مقابله با جریان ارتجاع، زیرا تفکرات انقلاب اسلامی را همه مذهبیها نمیپذیرفتند، بسیاری از مذهبیها و کسانی که در لباس مذهب بودند به شدت با این حرکت مخالف بودند. از این رو یکی از کارهای ضروری و بارز ایشان، مقابله بسیار سخت و رویارویی با ارتجاع مذهبی بود. با روحانیتی که در برابر انقلاب ایستاده بودند.»[23]
فرا رسیدن ایام ماه مبارک رمضان و همچنین دو ماه محرم و صفر اوج فعالیتهای تبلیغی اوست. ایشان در مناسبتهای مختلف دینی و مذهبی به فعالیتهای تبلیغی پرداخت. مدتی در مسجد امام حسن(ع) و مسجد کرامت که از جمله پایگاههای مبارزه در مشهد بود به همراه استادش آیتالله خامنهای به فعالیتهای انقلابی پرداخت. وی زمانی که در مدرسه نواب مشهد مشغول به تحصیل بود، به همراه صادقی کاشمری، هاشمی گنابادی، حافظی، عاملی و محمدباقر فرزانه در زمره طلبههای مبارز مشهد و از طرفداران امام خمینی جای داشتند که برای مرجعیت ایشان تبلیغ میکردند.[24]
بازداشتهای مکرر از سوی ساواک
شماره پرونده ایشان در ساواک با شماره ۱۰۵۵۳۴ ثبت و برگههای متعددی از بازجوییهایی او در ادارات مختلف ساواک وجود دارد. او در برابر سوالات مکرر بازجو، همواره منکر ارتباط با هر فرد و یا شخص شد و بیان کرد که چون مبتلا به بیماری عصبی و قلبی است به تنهایی زندگی میکند. او چندین بار بیماری خود را دستمایه قرار داد و در جواب بازجوهای خبره و خشن ساواک اعلام کرد هیچ ارتباطی با دیگر زندانیان ندارد. شهید موسوی قوچانی مقطع تحصیلی حوزهاش را رسایل و مکاسب و تنها سرگرمیاش را مطالعه دروس حوزه عنوان کرد. از مجموع پاسخهایی که او در پاسخ به بازجوها ارائه کرده است میتوان این طور نتیجه گرفت که با زیرکی و کیاست، هیچگونه اطلاعات ارزشمند و یا سرنخی به نهادهای امنیتی ارائه نداده است.[25]
طبق اسناد موجود، اولین بازداشت ایشان در سال ۱۳۵۰ و همزمان با برپایی جشنهای شاهنشاهی اتفاق افتاد. جشنهای 2500 شاهنشاهی با هدف ارجگذاری به نظام شاهنشاهی و باستانگرایی و در حقیقت قرار دادن پشتوانه تاریخی و اتصال آن به حکومت پهلوی برپا شد. از سوی حکومت تبلیغات زیادی انجام گردید و رسانهها به اهمیت و بازتاب آن در سطح جهان پرداختند. در واکنش به این موضوع، امام خمینی در سخنانی برپایی جشنها را محکوم کردند.[26] بدنبال این پیام واضح و صریح امام، حجتالاسلام سید عباس موسوی قوچانی درصدد روشنگری اذهان عمومی مردم برآمد. در اثر همین فعالیتها او به اتهام نگارش و توزیع اعلامیه بازداشت شد[27] او را تا سرحدِّ مرگ شکنجه دادند[28] و وی به همراه تعدادی از شاگردان وخود آیتالله خامنهای زندانی شدند. سید عباس در سلول شماره 15 و در سلول سمت راست استادش و در سمت چپ(سلول شماره 13) هم شیخ علیاصغر صادقی کاشمری زندانی بودند. در بازجویی که از صادقی کاشمری انجام شد، او اعتراف کرد که اعلامیههای محکومیت جشنهای 2500 ساله را از موسوی گرفته است. لذا «حرف زدن موسوی یعنی باز شدن در جدیدی از اطلاعات به روی ساواک»[29]
رهبر معظم انقلاب اسلامی در شرح این ماجرا میفرماید: «در جریان جشنهای ۲۵۰۰ ساله یک عدّهای از این طلبههای دوستان من از جمله آقای موسوی شهید عزیزمان هم جزو کسانی بود که فعالیت میکرد و جزو فعالین این ماجراها بود. در مهرماه سال ۵۰ بنده را دستگیر کردند، دوم مهرماه، او را هم گرفتند، بعد از چند روزی عدهای از این دوستان ما را گرفتند، چند نفر را هم خیلی قبل از من گرفته بودند. همین طلبههایی که غالباً درس من میآمدند و شاگردهای من بودند، نزدیکان من بودند، از جمله همین آقای موسوی را دستگیر کردند و آوردند در زندان، بعد از چند روزی که من را گرفته بودند و در سختترین زندان در دوران مبارزات انداخته بودند که آن زندان هم شرح مفصلی دارد. سلولهای بسیار کوچک و سقفهای کوتاه و بدون هیچگونه روشنایی یعنی تنها سلولی بود که ما در طول مدت زندان شدنمان دیدیم که هیچ روشنایی ندارد... نه پنجره داشت، هیچی نداشت، تاریک به طوری که در سلول که آدم نشسته بود من دو زانو نشسته بودم، تسبیح دستم بود و از تاریکی تسبیح را نمیدیدم اینقدر تاریک بود. یک روز دیدم که صدای آقای موسوی میآید، فهمیدم که ایشان هم دستگیر شدند و توی سلول دیگری هستند، اتفاقاً آقای موسوی را بعد از یکی- دو روز آوردند و همسایه من کردند، یعنی دو تا سلول با من فاصله داشت و ایشان را انداختند آنجا، فراموش نمیکنم حالاتی را که از شکنجه سخت برای من و همه زندانیها حاصل میشد، سختترین شکنجه را آن روز در زندان با آقای موسوی دادند.»[30] ایشان در جایی دیگر درباره شدت شکنجههای شاگردش چنین بیان کرده است: «من شب و روز صدای فریاد و ناله او را میشنیدم و هر نالهای که از سینه او برمیخواست گویی قلب مرا سوراخ میکرد. به راستی وحشیگری و قساوت هولناک و بینظیری بود.»[31]
بعد از آزادی از زندان، به همراه برخی از دوستانش دوباره در دروس کفایه، رسایل و مکاسبِ آیتالله خامنهای شرکت میکرد.[32] «از زندان که بیرون آمدیم کارهایمان ادامه داشت و من یک جلسهای داشتم که اینها شش نفر بودند که در این جلسه شرکت میکردند. یکی ایشان بود و پنج نفر دیگر بودند و یکی دیگر از این پنج نفر هم شهید شده و آن شهید کامیاب بود و هفتهای یک بار من برای اینها یک درس معارف و اعتقادات اسلامی را پیش از انقلاب و با شیوه جدید ارائه میکردم.»[33]
در سال ۱۳۵۱ و در ادامه فعالیتهای تبلیغی به شهرستان رفسنجان رفت، قرار بود او در روستای نوق و مهدیآباد به طرح مسائل مربوط به اسلام بپردازد، اما به زودی و در شب ولادت امام حسن مجتبی (ع) توسط مأمورین بازداشت گردید. طبق گزارشی که ساواک کرمان به سازمان امنیت مشهد ارسال کرد، او اظهاراتی درباره استعمار و استبداد بیان کرده بود و لذا بعد از بازداشت از طریق ژاندارمری به مشهد اعزام شد.[34]
او در مشهد هم که بود در گعدههای سیاسی و دینی با دوستان و همفکرانش درباره موضوعات سیاسی صحبت میکردند. آنها در بحثهای سیاسی با استناد به روایات و سیره ائمه اطهار(ع) سعی میکردند، مسائل روز را تحلیل و تبیین کنند. به عنوان نمونه آنها در مراسم ازدواج هاشمی گنابادی درباره حدیثی که در کتاب وافی اثر ملامحسن فیض کاشانی درباره قیام مسلّحانه زید بن علی ابن الحسین(ع) ذکر شده بود، گفتگو کردند. سوال این بود که آیا قیام مسلّحانه زید مورد تایید ائمه اطهار(ع) بوده یا خیر؟[35] در جلسه منزل شیخ محمدرضا محامی در ۳۱ اردیبهشت ۱۳۵۲ هم درباره حدیث ثقلین و کتاب و عترت صحبت کردند. ایشان در توضیح این حدیث چنین بیان کرد: «قانون اداره کننده بشر است و عترت هم مجری قانون و خدا اداره جامعه بشر را به این دو چیز واگذار کرده است، تا وقتی که ائمه بودند مجری قانون خود آنها بودند و بعد از ائمه، علما جانشین آنها هستند و در اجرای قانون و مردم اگر خواسته باشند که جامعه آنها جامعه اسلامی باشد باید سعی کنند که عمل نمایند به مضمون این حدیث و قوانین اسلام را زیرنظر علما روی کار آوردند تا جامعه آنها جامعه اسلامی شود، ولی اگر سعی در این جهت نکرده و به قوانین که زیرنظر وکیل درست میشود عمل کردند دین آنها دین خدا و دین اسلام نیست، دین آنها دین وکیل است و نباید بگویند جامعه ما اسلامی است. خطابههایی که همه آنها به این مضمون بود داشتند: الا ای جوان چرا خوابی؟!» او سپس افراد مسنتر در جلسه را مخاطب قرار داد و گفت: «الا ای پیرمرد تو در این راه چه کردهای؟! چه عملی را انجام دادهای؟![36]
البته که این موارد را مأمورین نفوذی ساواک همواره زیر نظر داشتند و گزارشهای آن را به مقامات امنیتی بالاتر ارائه میکردند. در اثر همین گزارشها بود که با نزدیک شدن به ماههای محرم و صفر سال 1394ق /1352ش، ساواک خراسان چون احتمال میداد برخی از وعاظ و سخنرانها مطالبی برخلاف مصالح کشور بیان خواهند کرد، در تاریخ 20 /10 /1352ش /16 ذیحجه سال 1393ق تقریباً دو هفته مانده به ماه محرم، به شهربانی آن استان دستور داد از سخنرانی وعاظ ممنوعالمنبر که لیستش است، جلوگیری گردد. همچنین به صاحبان جلسات روضه و عزا هم تذکر داده شود که قبل از کسب اجازه، حق ندارند مجالس سوگواری تشکیل بدهند. در لیست یادشده، اسم 26 نفر و از جمله موسوی قوچانی قید شده بود.[37]
در سال 1353 حکومت سعی کرد تا از طریق اوقاف برنامههایی را با هدف کنترل بیشتر بر طلبههای مدارس علمیه مشهد انجام دهد. این مساله واکنش آیتالله خامنهای، آیتالله عباس واعظ طبسی و شیخ محمدرضا محامی را به دنبال داشت. نظر آیتالله خامنهای این بود که طلبهها تا قبل از اجرای عملی برنامه میتوانند همچنان در مدارس سکونت داشته باشند و در حقیقت ماندن آنها قبل از اجرای برنامههای حکومت مانعی ندارد، محمدرضا محامی هم با این نظر موافق بود. جهت کسب نظر آیتالله منتظری که در طبس تبعید بود قرار شد سید عباس موسوی قوچانی و امیر مجد با سفر به طبس نظر ایشان را جویا گردند. آیتالله منتظری نظر دادند که طلاب در مدارس به تحصیل خود ادامه بدهند ولی به هیچ عنوان از برنامهها و سیاستهای حکومتی اداره اوقاف تبعیت نکنند.[38] در مرحله بعد و زمانی که در مدرسه نواب دفتری از طرف اوقاف برای پیگیری امور افتتاح شد، موسوی قوچانی با همراهی چند طلبه انقلابی دیگر، از امضای لیست اوقاف توسط طلبهها جلوگیری به عمل آوردند[39] و دفتر اوقاف را به آتش کشیدند.[40]
حجتالاسلام موسوی قوچانی در تاریخ 20 فروردین ۱۳۵۳ در مسجد امام حسن(ع) در پل فردوس منبر رفت و اظهار کرد: «در قاموس مکتب ما مسئلهای به نام شر و بلا وجود ندارد، بلکه این انسانها هستند که از این خوبیها به شکلی بد استفاده میکنند و راه بهرهبرداری صحیح از این نیکیها را نمیدانند و الاّ این سنت مکتب ما است که خالق عالم، خلقت همه جهان را بر نیکی و خوبی نهاده است، البته مشکلاتی در سر راه انسانها قرار میگیرد، ولی این مشکلات نباید به عنوان عاملی که شرارتزا هست تلقی شود. مشکلات زندگی برای همه است، شما مسلمین صدر اسلام را ببینید، همه آنها به نحوی با مشکلاتی روبرو بودند و از این مشکلات شکست نخوردند، بلکه مشکلات را شکست دادند و این رمز موفقیت آنها بود. این یک اصل کلی است که هر جمعیتی خواه برحق، خواه بر باطل کوشش کنند در راه عقاید خود به پیروزی خواهند رسید، در تاریخ همیشه این اصل برقرار بوده و هست، در خلال روایات هم میتوانیم این مطلب را دریابیم که خداوند هر که را بیشتر دوست دارد بیشتر او را در معرض هجوم بحرانها و مصائب قرار میدهد. شما یک فردی را که در راه عقاید خود کوشش کرده را مقایسه کنید با یک فرد بیهدف و سرگشته، این دو از حیث جهانبینی قابل مقایسه نیستند. شما یک فرد مربی را در نظر بگیرید که میخواهد به شخصی شنا بیاموزد، او را در میان آب پرت میکند و میگذارد تا او دست و پا بزند و بدین وسیله شنا بیاموزد، یا طلا را در نظر بگیرید، وقتی زرگر بخواهد یک طلای تمام عیار و خالص از آن طلا به دست آورد آن را ذوب میکند و حرارت میدهد، پس مصیبت بلا نیست، چون صحبت پیرامون بلا به طول میانجامد، با یک آیه از قرآن به بحث خود خاتمه میدهم. ما شما را میآزماییم در مصیبتها، بترس، ترس از چه؟ ترس از دست دادن مقام، ترس از دست دادن جان» مأمور نفوذی ساواک که در جلسه حضور داشت در ادامه گزارش نوشت که حاج احمد ذوبین صاحب مغازه تکنیک آلومینیوم هم در جلسه حضور داشته است[41] او در زیر این گزارش همچنین اضافه کرد که «موسوی قوچانی از قـم بـه مشـهد آمـده و اخیراً نامبرده منزلی خریداری کـرده و در نظـر دارد در مشــهد سـاکن شــود. ضـمناً نــامبرده در غیــاب سیدعلی خامنهای در مسجد امام حسن مجتبی نماز میخواند.»[42]
شهید موسوی قوچانی در ماه مبارک رمضان سالِ 1394ق/ ۱۳۵۳ش با این که ممنوعالمنبر بود و اسمش در لیست 110 نفره وعاظ ممنوعالمنبر قرار داشت،[43] اما برای تبلیغ و سخنرانی به شهرستان فردوس رفت و در بین اهالی این شهرستان، به آگاهی بخشی و تبیین آرمانهای اسلام و انقلاب پرداخت. شهربانی فردوس گزارش مفصّلی به ساواک مشهد ارائه کرد و آن ساواک گزارش را به اداره کل سوم ساواک و متعاقباً به تیمسار ریاست ساواک چنین اعلام کرد: «در ایام ماه مبارک رمضان به فردوس مسافرت و ضمن سخنرانی مطالبی در مورد نفت و معادن اورانیوم، استبداد، جهل و دستگاههای اداری فردوس ایراد کرد.»[44] شهربانی فردوس همچنین دو حلقه نوار از سخنان او را هم ارسال کرد. محتوای نوارهای سخنرانی درباره مسائل دینی و سیاسی بود. او درباره حقیقت نماز گفت: «تا کی در بند عبودیت فرعون و نمرودی؟ تا کی سر به فرمان تباهی هستی؟» او همچنین خطاب به مردم فردوس گفته بود که؛ «قوه روحی شما ضعیف شده است، خیلی به شما خیانت کردند. ضربات سنگین و مهلکی به روح و به فکر شما وارد شده است. دست جهل و استبداد ما را عقب نگه داشته. نه تنها شما برادران عزیز فردوسی، به دیگران، به خود ما هم همین طور.»[45] حکومت سخنان او را برنتابید و لذا از سوی شهربانی شهرستان فردوس بازداشت و به ساواک اعزام گردید.[46] اما گویا این بار علیرغم دستور اولیه به زندان نرفت، چرا که طبق یکی از اسناد، ایشان در آبان همین سال(1353) سفری تبلیغی به بجنورد هم داشت و ساواک آن شهرستان به شهربانی دستور داد که از منبر رفتن نامبرده ممانعت به عمل آید.[47]
مجموع فعالیتهای سیاسی و دینی او باعث شد تا در سال ۱۳۵۳، ثابتی مدیر کل اداره سوم، به ریاست شهربانی کل کشور اعلام کند که موسوی قوچانی از علمای افراطی است و به هیچ عنوان نباید منبر برود.[48] همچنین دستوری از ساواک مرکز و با امضای ارتشبد نصیری، رئیس وقت سازمان اطلاعات و امنیت کشور، به ریاست شهربانی کشور، فرماندهی ژاندارمری کشور و ساواک استان خراسان ارسال گردید که طبق آن: «نامبرده بالا یکی از وعاظ افراطی است که در بالای منبر مبادرت به اظهار مطالب خلاف و تحریکآمیز نموده است. خواهشمند است دستور فرمایید اقدامات لازم برای جلوگیری از منبر رفتن مشارالیه معمول و نتیجه را به این سازمان اعلام نمایند.»[49] با وجود این همه تأکید بالاترین مقام امنیتی کشور، موسوی قوچانی در محرم سال ۱۳۵۳ به توصیه آیتالله اکبر هاشمی رفسنجانی برای تبلیغ به رشت رفت.[50] اطلاعات ما درباره فعالیتهای وی در این منطقه متأسفانه بسیار اندک است.
شهید موسوی قوچانی در مهرماه سال ۱۳۵۴ به اتهام توزیع رسالههای خمینی دستگیر شد.[51] او این بار در بند سیاسی در زندان وکیل آباد مشهد بازداشت شد. حکومت اعلام کرد که او به اتهام فعالیت به نفع گروههای برانداز دستگیر و بعد از شکنجه در دادگاه نظامی به دو سال زندان محکوم شده است. در تشریح پرونده او درج شده است که نامبرده با گروه به اصطلاح خلق ایران و شخصی به نام محمد حسن ظریف جلالی رودخانگی ارتباط دارد. حکم صادره از دادگاه عادی شماره ۱۵ مشهد به دادگاه تجدیدنظر شماره ۱۲ ارجاع و مورد تایید قرار گرفت. او که در ۲۱ مهرماه دستگیر شده بود، در ۲۵ آبان ۱۳۵۴ اعلام شد که به اتهام اقدام علیه امنیت کشور در دادگاه نظامی به دو سال حبس جنایی درجه دو محکوم و حکم در دادگاه تجدید نظر مورد تایید قرار گرفته است.
ساواک هر چند تلاش کرد با کشف مدارک و مستندات، پرونده او را سنگینتر سازد، اما نتوانست از منزلش مدارکی به دست آورد. اما در بازرسی بدنی او یک قطعه چک به مبلغ 15 هزار ریال به دست آمد. هرچند او موفق شد چک را پاره کند، اما مأمورین با کنار هم گذاشتن قطعات پاره چک پی بردند که صادرکننده چک فردی به نام اصغر حسنزاده فیروزی صاحب کتابفروشی در مشهد است. این موضوع موجب دردسر برای حسنزاده گردید و از سویی باعث شد که منزل وی مورد بازجویی قرار گیرد. در منزل حسنزاده تعدادی از اعلامیههای امام خمینی با عنوان «پیام قائد اعظم»، چند قطعه شعر از نعمت میرزاده، نوشتههایی از دکتر شریعتی و پنج هزار جلد کتاب «شیوه امامان شیعه» به دست ساواک افتاد.[52]
وکیل مدافع او در دادگاه استدلال کرد که موکلش هیچگونه پیشینه کیفری ندارد و درباره اتهام او مبنی بر خرید و فروش رساله مراجع، اصلاً او اطلاع نداشته که جرم محسوب میگردد، چون اولاً رساله امام خمینی همچون دیگر رسالههای عملیه مراجع در دسترس بوده و محتوای آن فقه، اصول و شرع اسلام و مباحث نماز و روزه و شرایط به جا آوردن آنها است، تنها اشتباه او ارتباط با سید جعفر طباطبایی بوده که از آن ابراز ندامت کرده است. ضمن اینکه خرید و فروش رسالههای مراجع به علت امرار معاش و گذران زندگی بوده است، او صاحب اولاد کثیری است که میبایست برای پر کردن شکم آنها تلاش کند.[53] در گزارش بازجویی او، تعداد رسالههای امام خمینی که توسط او توزیع شده بود، ۳۰۰ جلد قید شده است. ارتباطش با سید جعفر طباطبایی هم این بود که تعدادی از نسخههای کتاب «شیوه امامان شیعه» که اتفاقاً اجازه چاپ هم داشت را از او خریداری و به مخاطبین و علاقمندان به کتاب فروخت.[54]
حجتالاسلام محمدعلی رضایی از دوستان نزدیک شهید قوچانی درباره نحوه بازداشت او میگوید: «در زندان مشهد که بودیم آقای موسوی قوچانی را هم زندانی کرده بودند. او هم در مدرسه نواب سکونت داشت، مأمورین بعد از گشتن اتاق او نتوانسته بودند چیزی به دست آوردند اما ایشان جملهای گفته بود که برای طرفداران شاه خیلی سنگین بود و به همین خاطر او را خیلی شکنجه کردند. جریان این بود که وقتی او را بازداشت و قصد دارشتند به زندان منتقل کنند، طلبههای مدرسه در داخل محوطه جمع شده بودند و از او سوال شده بود که آیا کتاب ممنوعهای از شما گرفتند؟ آن زمان کتاب مانندی چاپ شده بود به نام شناسنامه خر و مأمورین امنیتی آن را در اتاق آقای موسوی پیدا کرده بودند. شهید موسوی گفته بودند، خیر، شناسنامه باباش را گُم کرده بود، اما شناسنامه خودش را پیدا کرده و داریم میبریم تحویل(شاه) بدهیم.»[55]
زندان او این بار با دفعات قبل تفاوت داشت. او در زندانِ وکیلآباد مشهد با سران مجاهدین خلق[منافقین] آشنا و به نقد عقاید سیاسی و تشکیلاتی آنها پرداخت. حجتالاسلام حسن ربانیراد از همرزمان وی که در این زندان هم بند بود، میگوید: «در هنگام هواخوری، شهید موسوی توضیح داد که این جا چند گروهند. یک گروه مجاهدین خلقاند، یک گروه دیگر به نام والعصر است(شهید موسوی در این گروه بود) و گروه دیگر فدائیان خلق هستند و یک گروهی هم هست که تودهایاند، وی به طور کامل وضعیت زندان را برای من تشریح کرد.»[56]
مدت زندانی شدن او خیلی طول نکشید، مسئولین مربوطه هرچند او را به علت پایبندی به عقاید و تعصبات دینی واجد آزادی ندانستند، اما به اجبار او را آزاد کردند. او پس از آزادی با شناختی که از مضمون و محتوای شعارهای جذّاب مجاهدین داشت تلاش کرد از سوءاستفادههای آنها جلوگیری کند.[57] وی در این مسیر تنها نبود و دوستش حجتالاسلام غلامرضا اسدی با وی همراه بود. اسدی درباره ورودشان به کمون مجاهدین و فعالیت تبلیغی علیه آنها چنین میگوید: «در آن شرایط هم خود مبارزین و مجاهدین انقلاب و روحانیت مبارز قصد موضعگیری و درگیری با [مجاهدین خلق را] نداشتند، در عین حالیکه موضع روحانیون در برابر آنها مشخص و معین بود و یا شناختی که از روش آنان داشتند، در آن شرایط استبدادی مصلحت نمیدیدند که موضعگیری صریحی علیه آنها داشته باشند، چون در آن شرایط اندک موضعگیری در برابر آنان، با تبلیغات زیادی که داشتند، یا متهم به همکاری با رژیم میکردند، یا به سازشکاری یا به وابستگی خانواده. در آن شرایط، ایجاب میکرد افرادی مانند من و شهید عباس موسوی قوچانی، در کمون [مجاهدین خلق] وارد بشویم و با توصیهی مقام معظم رهبری و جناب آقای واعظ طبسی و شهید هاشمینژاد، مصلحت در آن دانسته شد که ما در کمون آنها باشیم، اگرچه بودن ما در آن جمع برای آنها یک نوع امتیاز بود برای جذب جوانانی که تازه میآمدند و به استناد آن که چند تا روحانی انقلابی و سابقهدار در میان ما هستند، میتوانستند آنان را با آن تبلیغاتی که داشتند جذب کنند، و چون جوّ زندان در میان گروههای مذهبی دست آنها بود، در آن شرایط مصلحت چنین دانسته شد که در کمون مجاهدین خلق با آنها از نظر غذا، رفت و آمد و معاشرت با آنها باشیم؛ در عین حالیکه یک جهت دیگر هم داشت که میتوانستیم و یا افرادی که درون [آن] کمون بودند با آنها کار فکری بکنیم و آنها را نسبت به خط مشی [مجاهدین روشن نماییم.] و دیگر میتوانستیم از افراد تازه واردی که وارد کمون مجاهدین میشوند، با آنها رابطه برقرار بکنیم و از پیوستگی فکری با [آنان] باز داریم... مسئلهی دیگر این بود که آن چیزی که خیلی مهم بود در زندان، آنها علیه شریعتی موضعگیری داشتند... یادم هست آن زمان آقای مهدی ابریشمچی، رابط فکری و مسئول آموزش من و سیدعباس موسوی قوچانی بود، و در اول ما را با چند دانشجوی دیگر آموزش میدادند...»[58] ایشان در ادامه بیان میدارد: «برای ما- من و موسوی قوچانی - آن کسی که با ما رابطه داشت، یک برنامههایی و آموزشهایی گذاشتند. قرآن را.... خودشان تفسیر میکردند... آموزش چهار اصل دیالکتیک... بعد مسئلهی داروین و این که نسل انسان از میمون است... و ما با تمسخر و خنده با آنها برخورد میکردیم...»[59]
در تاریخ دهم دی ماه ۱۳۵۴، ساواک خراسان اطلاع داد که قوچانی ماهیانه به پانزده طلبه مشهد، مبلغ ۸۰۰ ریال شهریه پرداخت میکند. این گزارش در قالب خیلی محرمانه به اداره ۳۱۲ ساواک ارسال شد.[60]
در 16 دی ماه 1354، و با فرارسیدن ماههای سوگواری محرم و صفر چون احتمال داشت برخی از وعاظ و روحانیون از فرصت پیش آمده استفاده کرده و برخی از مسائل و موضوعات را در قالب مطالب تحریکآمیز و خلاف مصالح عمومی مملکت در بالای منابر عنوان کنند، لذا پنج برگ حاوی صورت اسامی وعاظ ممنوع المنبر برای ادارات ساواک مراکز در استان و شهرستانها ارسال گردید. در ادامه ارسال اسامی علما دستور داده شده بود که «از وعظ و منابر آنان جلوگیری و ضمن همکاری با سازمانهای انتظامی هرگونه فعالیت مضره وعاظ و روحانیون افراطی را خنثی» کنند. نام سید عباس موسوی قوچانی هم جزو 124 واعظ ممنوعالمنبر بود. در این لیست نام شیخ علیاکبر هاشمی رفسنجانی، شیخ غلامحسین جعفری همدانی، محمد جواد باهنر، محمدتقی فلسفی، سید محمود علائی طالقانی، دکتر علی شریعتی مزینانی، حسن لاهوتی اشکوری، شیخ محمد مفتح، شیخ جعفر شجونی و... هم وجود داشت.[61] این سنت همه ساله و این نوع دستورات و گزارشها هم مکرّر بود.
اوجگیری فعالیتهای سیاسی
شهید سید عباس موسوی قوچانی در تاریخ 9 /7 /1356 از زندان آزاد شد.[62] چهار روز بعد و در تاریخ 13 /7 /1356 شیخان رئیس ساواک خراسان به ریاست شهربانی استان درباره «عباس موسوی قوچانی فرزند علیاکبر» دستور داد که ایشان به علت اقدام علیه امنیت کشور بازداشت و به مدت دو سال زندانی شده است. از آنجا که وی بعد از پایان محکومت در تاریخ 9 /7 /1356 از زندان آزاد شده، رفتارهای او تحت کنترل و در صورتی که عمل خلافی از او مشاهده شد به موقع آن را اعلام کنند.[63] در پی دستور اداره ساواک مشهد، سرگرد جهادی رئیس شعبه اطلاعات شهربانی استان به ریاست کلانتری بخش سوم نوشت که موسوی قوچانی در خیابان دریادل، پشت بهداری صالح، منزل دست چپ(ششم یا هفتم) سکونت دارد و اعمال و رفتار او مورد کنترل قرار گیرد.[64] منزل او مورد کنترل شدید قرار گرفت و به مأمورین آموزش داده شد که در این زمینه مراقبتهای لازم را به عمل آوردند.[65]
در تاریخ 12 /8 /1356 سرتیپ ایمانی ریاست شهربانی استان خراسان به صورت خیلی محرمانه به ساواک استان اطلاع داد که حجتالاسلام موسوی قوچانی در آدرسی که ارائه شده سکونت و هیچگونه اقدام خلافی از او مشاهده نشده است، در صورتی هم که خلافی از وی سر بزند حتماً و در اسرع وقت گزارش خواهد شد.[66] در ۶ آذرماه ۱۳۵۶ ثابتی مدیر کل اداره سوم به مدیر کل اداره نهم ساواک نوشت که چنانچه موسوی درخواست مسافرت به خارج از کشور را کرد، قبل از هرگونه صدور و یا تمدید گذرنامه وی، مراتب به آن اداره کل اعلام گردد.[67] در این سال هم نام او به همراه آقایان: هادی خامنهای، حسین عمادی، حسین موسوی جهانآبادی، حبیبالله آشوری، محمدرضا زجاجی و سید عبدالکریم هاشمینژاد از مشهد به عنوان وعاظ ممنوعالمنبر اعلام شد.[68]
در 15 /4 /1357 مجدداً موسوی قوچانی از سوی ساواک به آن سازمان فراخوانده شد.[69] پیام از طریق ریاست کلانتری محل به او ابلاغ گردید تا خودش را هر چه سریعتر به ساواک معرفی کند.[70]
در تاریخ ۳۱ مرداد 1357 احمد شیخان رئیس ساواک خراسان به ریاست شهربانی استان درباره سید عباس موسوی قوچانی نوشت که به او تفهیم شده که هر وقت و به هر نحوی بخواهد در اجتماعی عمومی سخنرانی کند، باید با اجازه از شهربانی باشد. و در همین راستا از او تعهد اخذ و در ۲۹ مرداد ۵۷ مرخص شده است.[71]
بعد از وقوع زلزله در طبس در تاریخ 25 شهریور 1357، ایشان به کمک زلزلهزدگان شتافت و به همراه دیگر علما به آنها کمک کرد.[72] حجتالاسلام علیاکبر ناطق نوری در خاطراتش از حضور نیروهای انقلاب و تشکیل اردوگاه با نام امام خمینی توسط علما سخن گفته است.[73]
ساواک خراسان در دوازدهم آبان ماه این سال گزارش داد که جمعی از روحانیون مشهد از جمله شیخ علی ارنگهای معروف به تهرانی، سید علی خامنهای، سید عباس موسوی قوچانی، عباس واعظ طبسی، کامیاب و شمس در بیت آیتالله قمی منبر رفته و سخنانی علیه حکومت و نظام سلطنت بیان کردند.[74] شیخان در همین تاریخ لیست 54 نفرهای از افراد را با عنوان «لیست اسامی منحرفین» که در تظاهرات و اعتصابات خراسان نقش داشتند را به اداره کل سوم ساواک معرفی کرد.[75]
با ورود امام خمینی در تاریخ جمعه 14 مهرماه1357 به فرانسه، جامعه فضلا و مدرسین حوزه علمیه مشهد در پیامها و تلگرافهای مختلف از رئیس جمهور آن کشور خواستند حرمت و جایگاه ایشان را گرامی بدارد. شهید سید عباس موسوی قوچانی نیز به همراه جمعی از طلبههای مشهد چون علی عجم، محمدباقر واعظی، ابوالحسن عاملی، سیدرضا کامیاب نامهای برای امام ارسال کردند.[76] آنان در این نامه با عنوان «پیشگاه بزرگ مرجع عالیقدر حضرت آیتاللهالعظمی امام خمینی»، هجرت ایشان به فرانسه را مقدمه فصلی تازه در حرکت اسلامی مردم مسلمان ایران دانستند و «در انتظار اقدامی حیاتآفرین و رهنمودی امیدزا از سوی آن حضرت» بودند.[77]
احمد شیخان رئیس ساواک خراسان در هفتم آذرماه به بخش 312 ساواک توصیه کرد که بازداشت آیتالله واعظ طبسی و سید عبدالکریم هاشمینژاد چون همبستگی زیادی با سایر روحانیت مشهد و همچنین قشر دانشگاهی و صنف بازار دارند به صلاح نیست. در صورتی که این اتفاق بیفتد، اجتماعات اعتراضآمیزی در سطح شهر مشهد شکل خواهد گرفت که مسئولین امر مجبور خواهند شد آنها را آزاد کنند. اما اگر سازمان ساواک قصد دارد روحانیون مخالف را بازداشت نماید، بهتر این است که دوازده نفر که در بین آنها از همه اقشار و به خصوص دانشگاهی، بازاری و روحانیون مبارز وجود دارد با یکدیگر دستگیر گردند تا با این اقدام ضربه جدیتری به نیروهای انقلاب وارد شود و همچنین درخواست لشکر 77 خراسان از ساواک خراسان مبنی بر بازداشت وعاظ و روحانیونی که در اغتشاشات اخیر مشهد[78] نقش داشتند، محقق گردد. در این لیست نام سید عباس موسوی قوچانی هم وجود داشت.[79] در دوازدهم آذرماه ساواک خراسان خلاصهای از سوابق سیاسی 12 نفر از محرکین حوادث مشهد را اعلام کرد. ساواک در معرفی موسوی قوچانی و در همان سطر اول او را روحانی ناراحت مشهد نامید که بارها و بارها در سالهای 1350، 1353 و 1354 بازداشت شده است.[80] روز پانزدهم آذرماه طبق جلسهای که در معاونت ساواک تشکیل گردید و نمایندگانی از سوی فرمانداری نظامی و شهربانی هم حضور داشتند مقرر شد دوازده نفر که از آنها نام برده شد و همچنین دو نفر دیگر از جمله محمد عبداللهیان و کاظم سادات مادرشاهی بازداشت شوند.[81] همچنین در 13 /10 /1357 نام موسوی قوچانی از سوی ساواک خراسان در لیست کسانی قرار گرفت که در حوادث و رخدادهای اخیر مشهد نقش داشتند.[82]
فعالیتها شهید موسوی پس از پیروزی انقلاب اسلامی
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، حجتالاسلام موسوی قوچانی در کمیته انقلاب اسلامی مشهد مسئولیت گرفت. او همچنین از تاریخ 22 /11 /1357 الی 2 /12 /1360 در گشت شبانه سپاه پاسداران خدمت کرد.[83] زمانی که در کمیته فعالیت داشت، به روشنگری علیه افکار منافقین و افکار انحرافی پرداخت، با تلاشهای او از تشکیل سپاه به دست استاندار وقت طاهر احمدزاده و منافقین جلوگیری شد. او مسئول بخش اطلاعات و تحقیقات کمیته مرکزی انقلاب اسلامی مشهد بود[84] و در این مدت خانههای تیمی زیادی کشف و سران منافقین دستگیر و تحویل دادگاههای انقلاب اسلامی شدند. آقای مجید براتیان از دوستان و همرزمان ایشان درباره نقش او در مقابله با گروهک منافقین میگوید: «آقای موسوی در رابطه با منافقان و بعضی از گروههای دیگر به خاطر شناختی که از آنها داشت، نسبت به دیگران شناسایی این افراد را زودتر شروع کردند و بعدها مشخص شد که ایشان به موقع عمل کرده است... به خاطر همان شمّ سیاسی که شهید داشتند ما مکالمات آنها[منافقین] را ضبط کرده بودیم و با زیر نظر گرفتن رفت و آمدهایشان را شناسایی کردیم. شاید صدها نوار کاست از مکالمات و نحوه کار آنها داشتیم و آنها در آن زمان، قبل از اعلام جنگهای مسلحانه اعلامیههایی را تهیه و پخش میکردند... شهید موسوی با درایتی که داشت کاملاً تمام این اشخاص را شناسایی کرد و برای آنها پرونده تشکیل داد.»[85]
در انتخابات مجلس شورای اسلامی، از طرف دوستانش از قوچان زادگاهش کاندیدا شد، اما به نفع یکی از برادران کنار رفت. وی در تاریخ 12 /9 /1360 از سوی حسن غفوری فرد وزیر وقت نیرو به عنوان نماینده آن وزارت خانه در دادستانی کل انقلاب اسلامی ایران منصوب شد.[86] او در تاریخ 24 /12 /1360 از سوی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم به جبهه اعزام شد و اظهار داشت: «وقتی که صف اسلام به کفر درآویزد خفتن به شبستانها کافر صفتی باشد.» نامبرده بعد از عمری مجاهدت و تلاش علمی و انقلابی، در مورخ ۶ فروردین ۱۳۶۱ در عملیات فتحالمبین و در جبهه شوش، در منطقه رقابیه و در سن 36 سالگی به شهادت رسید. این عملیات در دوم فروردین سال 1361 با هدف آزادسازی مناطق اشغال شده توسط دشمن و حفاظت از شهرهای شوش، اندیمشک، دزفول و... از سوی سپاه و ارتش اجرا و در روز دوازدهم فروردین به پیروزی رسید. پیکر پاک شهید قوچانی در قطعه 24 و در کنار شهدای 72 تن بهشت زهرا(س) در تهران به خاک سپرده شد.[87]
[1]. آیتالله حاج شیخ ذبیحالله قوچانی در سال 1289ش در روستای خیرآباد از توابع شهرستان قوچان به دنیا آمد. در 11 سالگی و در سال 1300ش برای تحصیل به قوچان رفت و دروس مقدماتی حوزه را فرا گرفت. سپس برای ادامه تحصیل در سال 1303ش به مشهد رفت و نزد ادیب نیشابوری، سید احمد مدرس، شیخ هاشم قزوینی و سایر استادان حوزه تلمّذ کرد. او در سال 1308ش عازم نجف اشرف شد و از محضر آیتالله سید محمود شاهرودی، آیتالله نائینی، آیتالله محمدحسین اصفهانی، آیتالله آقا ضیاءالدین عراقی و تعدادی دیگر از اساتید بهرهمند شد او بعد از اقامتی طولانی در نجف و کربلا، به زادگاهش بازگشت و به ترویج و نشر احکام اسلامی و تدریس علوم دینی در حوزه علمیه قوچان پرداخت. در اوایل دهه 1340ش به مشهد رفت و تا آخر عمر در این شهر ساکن شد. از جمله اقدامات وی میتوان به تأسیس مدارس علوم دینی محمودیه فاروج، آیتالله حکیم شیروان و سیدآباد در چناران اشاره کرد. ایشان در روز سهشنبه 24 /12 /1372ش/سوم شوال 1414ق بر اثر سکته قلبی درگذشت و در صحن آزادی حرم رضوی به خاک سپرده شد.منبع: https://hawzah.net
[2]. سرور یزدی، «طلبه شهید سیدعباس موسوی قوچانی»، روزنامه قدس، ش 1144، شنبه مورخ 14 /8 /1401، ص 4.
[3]. مریم جهانگشته، تویی که میخواهمت، روحانی شهید سید عباس موسوی قوچانی به روایت همسرش معصومه ذبیحی، اصفهان، نشر دارخوین، 1396، ص 11.
[4]. برگرفته از مصاحبه حجتالاسلام محمدعلی رضایی، ج 2، شماره کاست 2430، مورخ 10 /3 /1377، فایل صوتی آن در آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی موجود است.
[5]. برگرفته از مصاحبه حجتالاسلام رحیم مروی سماورچی، شماره بازیابی 9332؛ همان، مصاحبه حجتالاسلام حسین غزالی، شماره بازیابی13985. فایل صوتی آن در آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی موجود است.
[6]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 8، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1400، ص 407.
[7]. برگرفته از مصاحبه حجتالاسلام رحیم مروی سماورچی، شماره بازیابی 9332. فایل صوتی آن در آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی موجود است.
[8]. همایش بزرگداشت آیتاللهالعظمی سید محمدهادی میلانی، مصاحبهها: گفتگو با شاگردان و نزدیکان آیتاللهالعظمی سیدمحمدهادی میلانی، ج 2، به کوشش سید محمدعلی ایازی و حسن پویا، قم، انتشارات سهیل، 1395، ص ۱۰۱.
[9]. علی ربانی خلخالی، شهدای روحانیت شیعه در یکصد ساله اخیر، قم، انتشارات پیام اسلام، 1402ق، ص 450-451.
[10]. در گزارشی که شیخان رئیس ساواک استان خراسان به ریاست شهربانی استان در تاریخ 4 /12 /1349 ارجاع داده است، آمده که او 3 سال در نجف اشرف اقامت داشته است، که چندان صحیح نیست.(محمود پسندیده، گذری بر زندگی شهید حجتالاسلام و المسلمین سید عباس موسوی قوچانی، مشهد، آوای کلک، 1390، ص 142)
[11]. مریم جهانگشته، پیشین، ص 11. جهت متن اجازه نامه آیتالله خویی رجوع کنید به؛ محمود پسندیده، پیشین، ص 145.
[12]. رمضانعلی شاکری، اترکنامه، تاریخ جامع قوچان، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1365، ص 217.
[13]. شماره بازیابی 10824، سند شماره ۱۷، آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
[14]. همان، سند شماره 23.
[15]. ایشان در این زمان، 25 سال داشته است.
[16]. شماره بازیابی 10824، سند شماره 24، آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
[17]. همان، سند شماره 23.
[18]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 16، همان، ص 302 (پاورقی) این کتاب با عنوان «شیوه امامان شیعه: اثبات لزوم جهاد در زمان غیبت» با تصحیح جواد عباسی و کوشش اداره کل بنیاد شهید انقلاب اسلامی استان خراسان و توسط بنیاد شهید تهران در سال 1383 چاپ و منتشر شد.
[19]. شماره بازیابی 10824، سند شماره 19 و 20، آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
[20]. همان، سند شماره 21.
[21]. همان، سند شماره 41.
[22]. مشهد از مقاومت تا پیروزی: بررسی مبارزات علما و مردم مشهد از ۱۳۴۱-۱۳۵۷، جمعی از نویسندگان، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1393، ص 161.
[23]. مریم جهانگشته، پیشین، ص 26.
[24]. خاطرات حجتالاسلام محسن دعاگو، به کوشش زهره کلاچیان، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382، ص 48.
[25]. بایگانی مرکز بررسی اسناد تاریخی، پرونده حجتالاسلام سید عباس موسوی قوچانی.
[26]. صحیفه امام، ج 2، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، 1378، ص 358-373.
[27]. بایگانی مرکز بررسی اسناد تاریخی، پرونده حجتالاسلام سید عباس موسوی قوچانی.
[28]. شماره بازیابی 10824، سند شماره ۱۷، آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
[29]. هدایتالله بهبودی، شرح اسم، زندگی نامه آیتالله سید علی حسینی خامنهای(1357-1318)، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1391، چاپ ص450.
[30]. شماره بازیابی 10824، سند شماره 26، آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
[31]. هدایتالله بهبودی، همان، ص450.
[32]. مشهد از مقاومت تا پیروزی، پیشین، ص ۱۵۹.
[33]. شماره بازیابی 10824، سند شماره 29، آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
[34]. همان، سند شماره 18.
[35]. آیتالله حاج شیخ عباس واعظ طبسی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1394، ص 347؛ انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 7، همان، ص 401؛ همان، ج 8، ص 114.
[36]. شماره بازیابی 10824، سند شماره 19، آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
[37]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان شمالی، ج 1، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1401، ص 151.
[38]. آیتالله حاج شیخ عباس واعظ طبسی به روایت اسناد ساواک، پیشین، ص 350؛ انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 8، همان، ص 125.
[39]. خاطرات حجت الاسلام محسن دعاگو، پیشین، ص 48.
[40]. شماره بازیابی 10824، سند شماره 18، آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
[41]. بایگانی مرکز بررسی اسناد تاریخی، پرونده حجتالاسلام سید عباس موسوی قوچانی.
[42]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 8، همان، ص 104؛ هدایتالله بهبودی، پیشین، ص 504.
[43] . یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیتالله حاج شیخ محمد یزدی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1400، ص 309.
[44]. شماره بازیابی 10824، سند شماره 20، آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
[45]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 8، پیشین، ص 196.
[46] . بایگانی مرکز اسناد تاریخی، پرونده حجتالاسلام سید عباس موسوی قوچانی.
[47]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان شمالی، ج 1، پیشین، ص 205.
[48]. بایگانی مرکز اسناد تاریخی، پرونده حجتالاسلام سید عباس موسوی قوچانی.
[49]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 8، پیشین، ص 196.
[50]. شماره بازیابی 10824، سند شماره 19، آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
[51]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 18، پیشین، ص 301.
[52]. همان، ج 8، پیشین، ص 403.
[53]. در پرونده او در ساواک، وی در سؤالی مبنی بر اسامی فرزندان و خویشانش عنوان کرده که دارای دو همشیره، و یک پسر به نام محسن است.(بایگانی مرکز بررسی اسناد تاریخی، پرونده حجتالاسلام سید عباس موسوی قوچانی.)
[54]. همان.
[55]. مصاحبه با حجتالاسلام محمدعلی رضایی، ج 3، شماره کاست 2431، مورخ 14 /4 /1377. فایل صوتی آن در آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی موجود است.
[56]. مریم جهانگشته، پیشین، ص 41.
[57]. شماره بازیابی 10824، سند شماره 21، آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
[58]. حسن جلالی عزیزیان، زندگینامه سیاسی شهید هاشمینژاد، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382، ص 188. به نقل از مصاحبه با غلامرضا اسدی، زندانی سیاسی دوران پهلوی، مورخ 20 /7 /1378، نوار شماره 6، صفحات 12 تا 21.
[59]. همان.
[60]. بایگانی مرکز بررسی اسناد تاریخی، پرونده حجتالاسلام سید عباس موسوی قوچانی؛ انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی ج 8، پیشین، ص 419.
[61]. آیتالله العظمی محمد فاضل لنکرانی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1393، ص 216.
[62]. شماره بازیابی 9609، سند شماره 48، آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
[63]. همان، سند شماره 47.
[64]. همان، سند شماره 49.
[65]. همان، سند شماره 50.
[66]. همان، سند شماره 51.
[67] . بایگانی مرکز بررسی اسناد تاریخی، پرونده حجتالاسلام سید عباس موسوی قوچانی.
[68]. حجتالاسلام حاج شیخ محمد تعمیرکاری به روایت اسناد ساواک، جمعی از نویسندگان، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1390، ص 197 و 223. در سال 1355 هم نامش در لیست110 نفره وعاظ ممنوع المنبر قرار داشت. (انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان کرمان، ج 3، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1395، ص 253؛ در سال 1354 هم نام ایشان در لیست وعاظ ممنوع المنبر قرار داشت.(انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان شمالی، ج 1، پیشین، ص 284.)
[69]. شماره بازیابی 9609، سند شماره 52، آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
[70]. همان، سند شماره 53.
[71]. بایگانی مرکز بررسی اسناد تاریخی، پرونده حجتالاسلام سید عباس موسوی قوچانی؛ انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 16، پیشین، ص 317.
[72]. مریم جهانگشته، پیشین، ص 16؛ علی ربانی خلخالی، پیشین، ص 451-452.
[73]. خاطرات حجتالاسلام و المسلمین علیاکبر ناطق نوری، به کوشش مرتضی میردار، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382، ص 132.
[74]. آیتالله حاج شیخ عباس واعظ طبسی به روایت اسناد ساواک، پیشین، ص 525؛ انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 16، پیشین، ص 317.
[75] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، همان، ص 350.
[76]. مشهد از مقاومت تا پیروزی؛ بررسی مبارزات علما و مردم مشهد از 1341-1357، پیشین، ص 316-317.
[77]. سیر مبارزات یاران امام خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ج 12، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1393، ص 463؛ اسناد انقلاب اسلامی، ج 3، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1374، ص 401.
[78]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 16، پیشین، ص 301؛ اسم موسوی قوچانی در اغلب نامهها و گزارشهای ساواک به عنوان محرک اعتصابات، تظاهرات و... قید شده است. (انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 16، پیشین، ص 349 و 437)
[79]. اسامی کسانی که بایستی بازداشت گردند عبارت بودند از: سید عبدالکریم هاشمینژاد، عباس واعظ طبسی، شیخ علیمراد ارنگهای، حسین آزاد صفایی، حسین عمادی، سید حسین موسوی جهانآبادی، مجتبی شمس، سیدرضا کامیاب، فریدون صالحی(کارمند دادگستری)، سید عباس موسوی قوچانی، جواد حافظی، سید کاظم اخوان مرعشی.(شهید حجتالاسلام سید عبدالکریم هاشمینژاد به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1377، ص 817؛ آیتالله حاج شیخ عباس واعظ طبسی به روایت اسناد ساواک، پیشین، ص 548؛ انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 18، پیشین، ص 94)
[80]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 18، پیشین، ص 303.
[81]. همان، ص 422.
[82]. همان، ج20، ص 232.
[83] . محمود پسندیده، پیشین، ص 154.
[84]. مریم جهانگشته، پیشین، ص 38؛ رمضانعلی شاکری، پیشین، ص 217.
[85]. محمود پسندیده، پیشین، ص62 و 63.
[86] . محمود پسندیده، پیشین، ص 148.
[87]. شماره بازیابی 10824، سند شماره 22، آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ روزنامه خراسان، مورخ 9 /1 /1363، ص 3؛ همان، مورخ 11 /2 /1365، ص 3.

اسامی برخی از محرّکین تظاهرات و اعتصابات در استان خراسان

سخنرانی حجتالاسلام سید عباس موسوی قوچانی در منزل شیخ محمدرضا محامی، درباره حدیث ثقلین

خلاصهای از سابقهی 12 تن از دستاندرکاران حوادث شهر مشهد از سوی ساواک

سخنرانی حجتالاسلام سید عباس موسوی قوچانی در مسجد امام حسن(ع)، واقع در پل فردوس مشهد (ص 1)

سخنرانی حجتالاسلام سید عباس موسوی قوچانی در مسجد امام حسن(ع)، واقع در پل فردوس مشهد (ص 2)

گعده حجتالاسلام سید عباس موسوی قوچانی با تعدادی از دوستانش در منزل هاشمی گنابادی و گفتگو درباره مبارزه مسلّحانه

مأموریت حجتالاسلام سید عباس موسوی قوچانی جهت دیدار با آیتالله منتظری در طبس و کسب نظر ایشان در مواجهه طلاب با برنامههای اوقاف

هشدار پرویز ثابتی، مدیر اداره کل سوم ساواک، درباره فعالیتهای مذهبی وعاظ ممنوعالمنبر در ماه مبارک رمضان

گزارش ساواک خراسان درباره سخنرانی حجتالاسلام سید عباس موسوی قوچانی در شهرستان فردوس، درباره استبداد، جهل و دستگاه فرعونی

دستور پرویز ثابتی به ریاست شهربانی کشور در خصوص ممانعت از منبر رفتن حجتالاسلام سید عباس موسوی به علت بیان مطالب مضره

دستور ریاست ساواک بجنورد جهت ممانعت از منبر رفتن حجتالاسلام سید عباس موسوی قوچانی در آن شهر

ارسال لیست اسامی وعاظ ممنوعالمنبر از سوی ساواک خراسان

اسامی برخی از وعاظ ممنوعالمنبر از جمله حجتالاسلام سید عباس موسوی قوچانی از سوی ساواک

هشدار ساواک ایلام به ساواک دهلران، درباره فعالیتهای غیرقانونی وعاظ ممنوعالمنبر در ماههای محرم و صفر در سال 1354ش

توزیع شهریه از سوی حجتالاسلام سید عباس موسوی قوچانی بین طلبههای مشهد

صورت اسامی وعاظ ممنوعالمنبر از سوی ساواک مرکز

لیست جمعی از آیات عظام و وعاظ در اغتشاشات شهر مشهد

سخنرانی تحریکآمیز برخی از وعاظ و روحانیون در منزل آیتالله سید حسن طباطبایی قمی

اعلام آدرس محل سکونت حجتالاسلام سید عباس موسوی قوچانی از سوی ساواک به منظور مراقبت از ایشان

آدرس محل سکونت موسوی قوچانی و برخی دیگر از علمای انقلابی مشهد

پیشنهاد احمد شیخان رئیس ساواک استان خراسان، به اداره کل سوم ساواک مبنی بر بازداشت 12 نفر از افراد انقلابی مشهد

متن سوالات بازجوی ساواک از حجتالاسلام سید عباس موسوی قوچانی

متن سوالات بازجوی ساواک از حجتالاسلام سید عباس موسوی قوچانی

عکس پرونده شهید حجتالاسلام سید عباس موسوی قوچانی در اداره ساواک

عکس شهید حجتالاسلام سید عباس موسوی قوچانی در زندان

عکسی از دوران طلبگی شهید حجتالاسلام سید عباس موسوی قوچانی

زندانی شدن شهید حجتالاسلام سید عباس موسوی قوچانی به همراه استادش، آیتالله سید علی خامنهای در جریان اعتراض به برپایی جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی

تصویر شهید حجتالاسلام سید عباس موسوی قوچانی

حضور شهید حجتالاسلام سید عباس موسوی قوچانی در بین زلزلهزدگان طبس و کمکرسانی به آنها

همراهی و همدلی شهید حجتالاسلام سید عباس موسوی قوچانی با زلزلهزدگان طبس و حضور در چادر آنها

شهید حجتالاسلام سید عباس موسوی قوچانی با لباس روحانیت در بین جمعی از یاریکنندگان به زلزلهزدگان(در پشت صحنه، اقلام کمکی مردم مشاهده میشود)

حضور شهید حجتالاسلام سید عباس موسوی قوچانی در چادر یکی از آسیب دیدگان زلزله طبس(چند کودک با سرهای شکسته و باندپیچی شده حضور دارند)

شهید حجتالاسلام سید عباس موسوی قوچانی در لباس نظامی به همراه دو نفر از دوستانش

شرکت شهید حجتالاسلام سید عباس موسوی قوچانی در جنگ تحمیلی و در بین رزمندگان

شهید حجتالاسلام سید عباس موسوی قوچانی، اسلحه به دست در بین رزمندگان

شهید حضور حجتالاسلام سید عباس موسوی قوچانی در بین رزمندگان در جبهه
تعداد مشاهده: 189