گذری بر انقلاب اسلامی در استان خوزستان به روایت اسناد ساواک - بخش چهارم
تاریخ انتشار: 18 تير 1404
تقسیمات سیاسی استان خوزستان.تحریم عید نوروز سال 57 و برگزاری اربعین شهدای تبریز در خوزستان
بهار سال 1357 در حالى آغاز شد که برپایى جشن نوروز از طرف بسیارى از گروههاى اجتماعى تحریم شده بود. اعلامیههاى فراوانى در واپسین روزهاى اسفند 56 در سراسر ایران توزیع شد و از مردم خواسته شد که به احترام شهداى شهرهاى قم و تبریز نوروز را جشن نگیرند. در خوزستان نیز، اعلامیههایی مبنی بر تحریم عید نوروز پخش شد. متعاقب این اقدام، بازاریان اهواز در حمایت از علما مبنی بر عدم برگزاری مراسم معمول عید نوروز، در اولین روز عید بر خلاف رسوم همه ساله و تصور رژیم، با بازگذاردن مغازههای خود و در غم و اندوه نشستن، عید آن سال را تبدیل به عزا نمودند و از آن به بعد تظاهرات و اعتصابات خود را به شکل متحد و یکپارچهای صورت دادند.[1] در همین ایام در بولتن تک برگی با عنوان «پخش و نصب اعلامیه مضره در برخی از نقاط کشور» آمده بود: «روزهای 1 و 2 /1 /37 [57] تعدادی اعلامیه مضره که در آنها مردم به مبارزه علیه حکومت ایران و عدم برگزاری مراسم عید نوروز و تشکیل مجالس عزاداری به مناسبت چهلمین روز کشتهشدگان حوادث تبریز دعوت شدهاند، در برخی از نقاط شهرهای کرج، سقز، رضائیه، آبادان و بندرعباس پخش و نصب گردیده است.»[2]
در ایام تعطیلات نوروز، چهار زن که دو نفر از آنان آبادانی بودند به جزیره مینو رفته و با مراجعه به منازل مردم، ضمن تأکید بر تحریم عید نوروز، دختران را به مبارزه تشویق کردند. ساواک این اقدام را به شرح زیر گزارش کرد: «در ایام تعطیلات نوروزی چهار نفر خانم در حالی که چادر مشکی به سر داشتهاند به جزیره مینو وارد و ضمن مراجعه به منازل مختلف در خانوادهها خطاب به دختران کوچک اظهار داشتهاند که شماها بایستی مبارزه کنید باید روشن شوید بدانید که ما امسال عید نداریم تمام علما و روحانیون عزادار میباشند و عده زیادی از طلاب دینی و برادران مسلمان شما در قم کشته شدهاند پس ما همگی عزاداریم و امسال عید نداریم حتی یک دانه شیرینی هم نخریدیم. نامبردگان با دیدن حسینیه جزیره مینو اظهار داشتهاند چرا شما از این حسینیه برای سخنرانی و روشن کردن مردم استفاده نمیکنید چرا به مردم نمیگوئید که در ایران چه خبر است شما اگر بخواهید ما برای شما کتاب میآوریم و به شما یاد میدهیم که چطور مطالعه کنید و در ضمن کتابی بنام اندیشههای قرآنی را به یکی از دخترهای جزیره دادهاند. چهار نفر مذکور دختر خانمی به نام خضری به اتفاق مادرش که اهل آبادان خیابان احمدآباد بودهاند و دو نفر دیگر همراهان دو نفر دختر خانمی بودهاند که از تهران به عنوان میهمان همراه آنان بودهاند.»[3]
روز چهارم فروردین شش نفر از سرنشینان یک خودرو که از آبادان به قم رفته بودند به علت همراه داشتن کتابهای دکتر علی شریعتی و اعلامیههای امام خمینی توسط مأمورین شهربانی قم بازداشت شدند. به گزارش ساواک قم: «ساعت 1830 روز 4 /1 /37 [57] مأموران شهربانی آن شهرستان به شش نفر به اسامی علی محمدی فرزند قاسم، محمود ذغالی فرزند غلامعلی، ابوالقاسم زریباف فرزند عبدالحسین، احمد مقدمنیا فرزند اسماعیل، حسین جعفرپور فرزند علی و حسن نجارنژاد فرزند علیاکبر سرنشینان اتومبیل 17817 آبادان – 11 مظنون شده و آنها را دستگیر نمودهاند. در بازرسی از اتومبیل مزبور تعدادی اعلامیه به امضای روحاله خمینی، تعدادی کتاب نوشته علی شریعتی، نوار سخنرانی روحانی، تعدادی بشقاب ملامین که روی آنها عکس علی شریعتی چاپ شده بود به دست آمده است.»[4]
در همین روزها ساواک خبر از «آتشزدن پرده ستون یاد بود میدان ولیعهد شهرآبادان» داد. طبق گزارش فوق «این ستون به مناسبت یکصدمین سالگرد زاد روز اعلیحضرت رضاشاه کبیر در میدان مذکور نصب گردیده و قرار بوده در هنگام تشریففرمائی اخیر اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر به خوزستان پردهبرداری شود، که به تعویق افتاده است.»[5] خبر دیگری که ساواک از امروز شهرآبادان داشت، توزیع اعلامیه و دستگیری یک طلبه بود. «ساعت 1315 روز 8 /1 /37 [57] تعدادی اعلامیه آیتالله سیدکاظم شریعتمداری در مورد کمک به جنگزدگان لبنان که در آن حملاتی نیز تلویحاً به مقامات مسئول کشور شاهنشاهی شده در خیابان احمدآباد آبادان توزیع گردیده است. شهربانی محل یک نفر طلبه به نام ابراهیم راشدینیا فرزند علی را در حال توزیع اعلامیههای فوق دستگیر نموده است.»[6]
در اربعین شهدای تبریز (روزهای 9 و 10 فروردین 1357) شهرهای یزد، شیراز، اصفهان، کرمان، جهرم و اهواز نیز به قیام پیوستند و با راهپیماییها و اجتماع در مساجد، رژیم شاه را به باد انتقاد گرفتند.[7] در خوزستان به گزارش ساواک «در مساجد شهرهای اهواز، آبادان، خرمشهر و بندر ماهشهر و بوشهر، مجالس یادبودی به مناسبت چهلمین روز مرگ کشتهشدگان حوادث 29 بهمن تبریز برپا شده است. در این مراسم، وعاظ ضمن اشاره به حوادث مذکور، مطالب انتقادی نسبت به دولت ایران بیان نمودهاند.» [8]
به مناسبت چهلم شهدای 29 بهمن 1356 تبریز، دانشجویان دزفولی دانشسرای تربیت دبیر و دانشگاه جندیشاپور اهواز [شهید چمران] تصمیم گرفتند در روز نهم فروردین 1357 یک حرکت انقلابی به راه بیندازند. غلامعلی رجایی (هلیلی) در این خصوص میگوید:
«ما دانشجویان دزفولی دانشسرای تربیت دبیر و دانشگاه جندیشاپور اهواز تشکل داشتیم و مبارزه میکردیم. در یکی از جلسات این تشکل تصمیم گرفته شد که بانکهای دزفول و مراکز اقتصادی وابسته به شاه و بهائیت به آتش کشیده شود و برنامهریزی شد که این اقدام در روز چهلم شهدای ۲۹ بهمن تبریز انجام شود. پس از تصویب و تنظیم برنامهها عملیات توسط حاج یدالله و حمید خاکسار سازماندهی شد و ما به چند دسته تقسیم شدیم که هر دسته تشکیل میشد از یک نفر به عنوان سرگروه و دو نفر هم به عنوان عامل. من، عظیم اسدی مشکال، داریوش عطوان و غلامعلی اعظمی به عنوان سرگروهها انتخاب شدیم. پس از تقسیم کار من از پیرنظر نزدیک چهارراه سیمتری تا مسجد جامع باید عملیات میکردم، اعظمی و دیگر گروهها در جاهای دیگر.
صبح روز نهم فروردین جلوتر از دو نفر عامل از کوچه روبهروی مسجد جامع آمدم پایین که ناگهان پلیس در آنجا آماده بود و مرا دستگیر کرد. بعد متوجه شدم که گروههای دیگر این کار را زودتر شروع کرده و عملیات لو رفته است. عملیات به این صورت برنامهریزی شده بود که در هر تیم یک نفر شیشه بانک را میشکست و نفر دوم بنزین میریخت و نفر سوم کبریت میکشید. در آن روز وقتی مرا به شهربانی منتقل کردند متوجه شدم که بقیه سرگروهها را نیز دستگیر کردهاند. بعد از دستگیری ما را به شهربانی منتقل کردند در محوطه شهربانی ما را لخت کرده و در هوای سرد اوایل فروردین با آب سرد خیس نموده، کادر شهربانی ما را با شیلنگ کتک میزدند و چون بدنمان خیس شده بود وقتی با شیلنگ میزدند فوراً جای ضربه ورم میکرد. هنوز آثار آن ضربهها در کف پاهایم موجود است؛ بعد به ما دستبند زده و به تنه درخت بستند و سروان حمدالله نوید رئیس آگاهی از تک تک ما بازجویی کرد. من از قبل به جهت احتمال دستگیری، کتابهای خودم را به همسایهها داده بودم که مخفی کنند. آنها در بازجویی از منزلمان یک مقاله در مورد نماز و یک آدرس پیدا کرده بودند. در آدرس نوشته شده بود گچساران جاده آتش آتش و در آخر مقاله نماز هم به جای تکبیر بعد از نماز رگبار شلیک شلیک نوشته شده بود. در دادگاه با استناد به این موارد به عنوان تروریست و خرابکار محاکمه شدم.»[9]
در این جریان عظیم اسدی مشکال بر اثر شکنجه مأموران به فیض شهادت نایل آمد و نامش به عنوان طلایهدار خط سرخ شهادت در جریان اوجگیری انقلاب در دزفول ثبت گردید شهادت وی که مظلومانه و به بیرحمانهترین وجه ممکن توسط مأموران رژیم صورت گرفت موج جدیدی از تظاهرات را در شهر به وجود آورد. عظیم اسدی مشکال دانشجوی دانشکده تربیت دبیر اهواز بود که با ورود به دانشگاه فعالیتهای انقلابی خود را گسترش داد و اعلامیههای امام را در سرتاسر استان پخش کرد. او به کمک دوستانش تظاهرات عظیمی را در شوشتر علیه نظام شاهنشاهی برپا کرد که انعکاس زیادی در آن شهر داشت. وی همچنین در راهاندازی چند تظاهرات و ایجاد نمایشگاههای کتاب در شوراهای مختلف استان نقش مهمی داشت.[10]
غلامعلی رجایی در مورد نحوه شهادت عظیم اسدی مشکال و وقایع آن روز میگوید:
«عظیم در کنار خودم بر اثر شکنجههای سرپاسبان حاجی عیدی شکنجهگر شهربانی شهید شد. در آن روز ما را بدجوری بازجویی کردند. ضمناً ممنوعالملاقات هم شده بودیم. ما را در یک سلول کوچک انداختند که جای نشستن نبود و مرتب به ما میگفتند که شما اعدام خواهید شد. علیرغم همه فشارها مقاومت کرده و هیچکس را لو ندادیم. زمانی را که دکتر عباسی پزشک ساواک آمد و عظیم را معاینه کرد و به سرگرد نوید گفت: کارش تمام است هیچ وقت فراموش نمیکنم. بعد از شهادت عظیم ترس عجیبی رئیس و مأموران شهربانی را فرا گرفت و از آن به بعد دست از شدت عمل برداشتند. فردای آن روز ما را بردند انگشتنگاری و پس از تهیه بیوگرافی و اعلام به شهربانی استان به زندان انفرادی منتقل کردند. و بعد از آن نیز در زندان عمومی با مجرمان عادی در یک سلول انداختند. از آن موقع به خانوادهام اجازه ملاقات داده شد. سپس به دادگاه اهواز برده و وکیل تسخیری گرفتند. در آن دادگاه فرمایشی به چهار ماه زندان محکوم شدم.»[11]
ساواک در مورد اتفاقات آن روز نوشت: «روز 9 /1 /2537 [1357] چند نفر با ریختن نفت، بنزین و قرار دادن نخ نسوز زیر در[ب] شعب بانکهای صادرات، ملی، ایران و هلند و بازرگانی شهرستان دزفول ایجاد حریق نموده که بلافاصله وسیله ماموران انتظامی اطفاء گردیده و پنج نفر از عاملین به اسامی عظیم اسدی فرزند رحیم، داریوش عطوان فرزند رضا، غلامعلی اعظمی فرزند غلامحسین، غلامعلی هلیلی فرزند محمد علی، دانشجویان تربیت دبیر اهواز، فریبرز فتحی فرزند صفر علی، بیکار دستگیر شدهاند.» برپایه همین سند: «عظیم اسدی هنگام دلالت به شهربانی به زمین خورده و در اثر اصابت سر او به جدول کنار خیابان مصدوم و به بیمارستان منتقل گردیده که معالجات موثر واقع نشده و فوت نموده است.»[12]
ادعای تنظیمکنندگان این گزارش که «عظیم اسدی» به دلیل اصابت سر به جدول کنار خیابان فوت کرده نمیتواند درست باشد. زیرا در سند دیگری عنوان شده که «یکی از دانشجویان دستگیر شده به نام عظیم اسدی در شهربانی دچار شوک شده که بلافاصله به بیمارستان افشار منتقل و در آنجا فوت نموده است.»[13] همانطور که اشاره شد عظیم اسدی در اثر ضرب و شتم نیروهای شهربانی جان خود را از دست داد. بعد از تحویل جنازه شهید، آثار شکنجه از قبیل ضربات باتوم، سوختگی در پشت به وسیله اتو، خون مردگی در اطراف چشمها، شکسته شدن دندانها، کبودی قسمتهای مختلف بدن بر اثر ضربات شلاق، کاملاً مشهود بود.[14]
هاشم ستاری رئیس ساواک وقت دزفول بعد از اطلاع از شهادت عظیم به شهربانی زنگ زده و گفته بود: «باید جنازه وی را از بالای پل حمیدآباد به رودخانه میانداختید که جنجال به پا نشود ما خیلی از افراد سیاسی را که زیر شکنجه فوت میکنند، به رودخانه میاندازیم.»[15]
غلامعلی سخاوت در مورد شهادت عظیم میگوید:
«وقتی که شهید عظیم اسدی مشکال در زیر فجیعترین شکنجههای مأمورین شهربانی به شهادت رسید، مردم هیچ اطلاعی نداشتند و فردای روز سیزده بدر، مرحوم علامه مخبر دزفولی با گریه در مسجد معصومآباد (شهیدآباد) نماز وی را اقامه کرد و در روز ۱۵ فروردین نیز مجلس ترحیم آن شهید بزرگوار در مسجد جامع در حالی برگزار شد که تانکها و نفربرها مسجد را محاصره کرده بودند.»[16]
علاوه بر این در همین روز (9 /1 /57) اعلامیهای به امضاء «جامعه روحانیت اهواز» منتشر شد و در آن از مردم خواسته شد که در مجلس ترحیمی که عصر روز پنجشنبه دهم فروردین ماه در مسجد جامع اهواز بر پا میشود شرکت کنند. در آبادان نیز دانشآموزی «بعد از ظهر روز 9 /1 /37 [57] یکی از دانشآموزان شبانه دبیرستان فرخی مورد سوءظن مأمورین شهربانی واقع و در بازرسی بدنی از وی 23 برگ اعلامیه مضره حاوی مطالبی در زمینه طرفداری از روحانیون افراطی و انتقاد از رژیم، کشف و مشارالیه اعتراف مینماید که راساً به تهیه اعلامیههای مزبور مبادرت نموده است.»[17] ساواک در گزارش دیگری، خبر «دستگیری یکی از دانشآموزان شبانه دبیرستان فرخی آبادان» را داد. مطابق این گزارش «ساعت 0130 بامداد روز 10 /1 /37 [57] یکی از دانشآموزان شبانه دبیرستان موصوف به نام جواد حجازی که به اتفاق شخص دیگری مشغول نصب اعلامیه مضره به دیوار یکی از خیابانهای آبادان بود به وسیله مأمورین شهربانی مشاهده وچون در صدد دستگیری وی برمیآیند مشارالیه متواری شده و مأمورین الزاماً مبادرت به تیراندازی نموده در نتیجه یکی از گلولهها به پهلوی نامبرده بالا اصابت و دستگیر میشود.»[18]
در 12 فروردین ساواک در گزارشی از «قصد تظاهرات و دادن شعار در اندیمشک ـ استان خوزستان» خبر داد و نوشت: «ساعت 1910 روز 12 /1 /37 [57] پس از پایان مجلس ختمی که به مناسبت فوت یکی از اهالی اندیمشک در مسجد محمدی برگزار گردیده بود، در هنگام خروج جمعیت از مسجد حدود 30 نفر جوان ضمن دادن شعار به نفع روحاله خمینی، قصد برپاکردن تظاهرات خیابانی داشتهاند که مأمورین انتظامی با شلیک دو تیر هوایی آنها را متفرق و هفت نفر از آنان را دستگیر نمودهاند.» بنابر همین گزارش «ساعت 2115 روز 12 /1 /37 [57] عدهای جوان در برابر بخشداری اندیمشک اجتماع و قصد انجام تظاهرات داشتهاند که توسط مأمورین انتظامی متفرق و هفت نفر از آنها دستگیر گردیدهاند.»[19]
در مدت 10 تا 15 فروردین در مساجد اهواز نیز مجالس مختلفی برگزار شد. به عنوان نمونه در مسجد جامع روز دهم فروردین، در حسینیه اعظم روز یازدهم فروردین و در مسجد جزایری روز سیزدهم فروردین مجالس مذکور برگزار شد.
در روز دهم فروردین در مسجد جامع، مردم هنگام خروج از مسجد شعارهای مختلفی علیه رژیم سردادند، به طوری که بلافاصله نیروهای شهربانی وارد عمل شدند. در آن روز به طور غیر رسمی گفته شد هفت نفر بازداشت شدهاند.[20]
در تاریخ 12 فروردین در حسینیه اعظم مجلس بزرگداشت در حدود ساعت چهار تا چهارونیم برگزار شد. حسینیه مذکور با توجه به مرکزیت آن برای حرکتهای مهم و انقلابی، طبیعی بود که مجلس پرجمعیتتر و با اهمیتتری باشد. سخنران مجلس آیتالله سیدعلی شفیعی بود؛ ولی گویا از قبل اعلام نشده بود که چه کسی سخنرانی خواهد کرد. در هر صورت جلسه تشکیل شد. آیتالله شفیعی در این خصوص میگوید: «چون رژیم در مورد سخنرانان روحانی حساس بود، لذا در آن جلسه قرار شد که من سخنرانی کنم ولی من شرط کردم که اصلاً رژیم متوجه نشود که چه کسی میخواهد منبر برود خیلی هم ظاهراً تلاش کردند ولی قرار شده بود که فقط گفته شود سخنران از اهواز است. جمعیت فراوانی آمدند که در حیاط و بیرون حسینیه جمع شده بودند. منبر که رفتم همه چیز را افشا کردم، شاید هم بعضی از نوارهایش باشد و رژیم را تهدید کردم، که مردم علیه شما بلند خواهند شد. بعد از منبر ما، مردم با شعار «درود بر خمینی» از حسینیه اعظم بیرون آمدند.» [21]
یکی دیگر از مجالسی که در اهواز به مناسبت بزرگداشت شهدای تبریز برگزار شد، تشکیل مجلس بزرگداشت در مسجد جزایری اهواز بود. امام جماعت مسجد، آیتالله موسوی جزایری بود. در پایان این مجلس، اهواز نیز به صحنه مبارزات خونین مردم علیه شاه پیوست. در خصوص برپایی این مجلس، آیتالله موسوی جزایری میگوید: «جریان چهلمها که شروع شد چهلم شهدای تبریز مصادف شده بود با فروردین، و جوانان انقلابی از اینکه مردم سیزده به در را برگزار کرده بودند خیلی ناراحت شده بودند؛ لذا به ما گفتند که باید کاری کرد. به هر صورت قرار شد شب چهاردهم فروردین در مسجد جزایری جلسهای باشد و از آقای هادی غفاری جهت سخنرانی دعوت به عمل آمد. جلسه بسیار عظیمی بود که ظاهراً از سطح استان هم مردم آمده بودند. آقای غفاری سخنرانی خوبی کردند، صدای گریه و زاری مردم بلند بود و البته در این هنگام به ما اطلاع دادند که مسجد محاصره است و بسیار خطرناک بود. از این جریان به بعد بود که قضایای شهر اهواز بسیار جدی شد.»[22]
ساواک مراسم فوق را چنین گزارش کرد: «در ساعت 2045 روز 13 /1 /37 [57] سید غفاری (قنبری)[23] با حضور حدود 500 نفر در مسجد جزایری واقع در خیابان سیروس اهواز به منبر میرود و ضمن سخنرانی اظهار میدارد حکومت ما حکومت دیکتاتوری و پلیسی است و هرکس علی یا حسین بگوید به او لقب مارکسیستی میدهند. جمعیت پس از سخنرانی نامبرده با تظاهرات به نفع خمینی مسجد را ترک و ضمن برخورد با پلیس سه نفر از آنها مجروح و بقیه پراکنده میشوند. ضمناً سه جام از شیشههای بانک صادرات در خیابان نادری وسیله تظاهرکنندگان شکسته میشود. اقدامات لازم در جهت شناسائی محرکین به عمل آمده هرگونه خبری در این زمینه با مشخصات کامل مجروحین به موقع به استحضار خواهد رسید.» در بند سوم همین سند دستور داده شده بود «تخریب به خبرگزاری پارس اعلام شود.»[24] حجتالاسلام غفاری برای فرار از محاصره مأموران از چادر زنان استفاده کرد: «از منبر که پایین آمدم دیدم آن دری که به قسمت کتابخانه راه دارد قفل است. سپس متوجه شدم کاملاً هم قفل نشده. از آنجا گریختم. همسرم سر قرار بود و خیس عرق. لباسهای مرا گذاشت توی ساک و من چادر بر سر انداختم.»[25] پس از پایان مراسم پلیس به طرف مردم تیراندازی کرده و چند نفر مجروح شدند. در این بین دانشآموزی به نام محمدتقی کتانبافنژاد به شهادت رسید.
وزارت کشور به نقل از گزارشهای شهربانی، حادثه مذکور را به نخستوزیری مخابره کرد. در این گزارش اعلام میشود روحانی سخنران مجلس، ناشناس و تلاشها برای شناسایی وی در حال انجام است: «آگهی رسیده از سوی استاندار خوزستان گویاست که روز 13 /1 /2537 [1357] به هنگام شب 500 الی 700 نفر در مسجد جزایری اهواز برای مراسم دعا اجتماع نموده بودند، در این مراسم یکنفر روحانی خارج از منطقه و بدون اطلاع قبلی به منبر میرود و مسائلی را که به صلاح نبوده مطرح میکند سپس از منبر پائین آمده و در میان جمعیت ناپدید میشود، مأمورین برای شناسائی نامبرده مشغول اقدام هستند. همچنین در پایان مراسم عدهای شعارهای ضد میهنی میدهند که مأمورین انتظامی برای متفرق کردن آنها چند تیر هوائی شلیک میکند و در این حادثه 3 تا 4 نفر دستگیر و چند نفر مجروح میشوند و یکی از مجروحین روز 14 /1 /2537 [1357] فوت میکند،[26] ضمناً در روز 13 /1 /2537 [1357] یکی از شعب بانک صادرات اهواز مورد حمله عدهای قرار میگیرد که شیشههای بانک را شکسته و قصد آتش زدن آن را داشتند ولی مأمورین انتظامی از این اقدام جلوگیری مینمایند.»[27]
طبق دستور ثابتی که در بند سوم سند پیشین آمد (تخریب به خبرگزاری پارس اعلام شود) این خبرگزاری با عنوان «اقدامات ضد امنیتی گروهی اخلالگر فریبخورده» درباره رویداد اهواز نوشت: «بنابر گزارشهای رسیده در اهواز ساعت نه گروهی از عناصر اخلالگر در خیابان به ایجاد آشوب پرداختند و تعدادی از شیشههای بانکها و اماکن عمومی را شکستند که در این جریان مأموران انتظامی مداخله کردند و در جریان متفرق کردن، سه نفر از عناصر اخلالگر زخمی شدند که یکی از آنها در بیمارستان درگذشت. ضمناً هفت نفر از آشوبگران بازداشت و تحت تعقیب قرار گرفتند.» در این خبر اشارهای به مراسم مسجد جزایری نشده و به جای آن تعبیر «آشوب خیابانی» به کار رفته است. شلیک پلیس به طرف مردم بلافاصله پس از پایان مراسم آغاز شد و شکستن شیشهها در واقع واکنشی به جنایت پلیس شاه بود. کتانباف نیز به بیمارستان منتقل نشد، بلکه بلافاصله توسط دوستان و همراهانش به غسالخانه اهواز انتقال یافت.[28]
در شوشتر نیز در چهلم شهدای تبریز، مراسم باشکوهی در مسجد آقا میرزاقلی (رسول) برگزار شد که عده زیادی از مردم و برخی روحانیون شهر در آن شرکت کردند. در این مراسم حجتالاسلام سیدمحمدرضا آلطبیب به ایراد سخنرانی پرداخت.[29]
ادامه فعالیتهای سیاسی مردم خوزستان در فروردین 1357
با باز شدن مدارس در سال جدید، در روز پانزدهم فروردین یکی از آموزگاران دبستان 22 مهر آبادان در کلاس درس علیه آمریکا سخن گفت و دولت این کشور را مسئول کشتار جوانان در ایران دانست. ساواک در گزارشی تحت عنوان «اظهارات خدیجه اشجاری آموزگار دبستان 22 مهرآبادان» با اشاره به این که وی «دارای تمایلات مذهبی و از پیروان خمینی است» نوشت: «نامبرده فوق در روز 15 /1 /37 [57] وقتی که متوجه میشود روی لباس دانشآموزی که در آن کلاس تدریس داشته آرم USA چسبانیده شده به شدت ناراحت شده و آرم را از روی لباس دانشآموز مزبور میکند و به کشور آمریکا فحاشی و اظهار میدارد آمریکا خون ماها را مکیده و شما آرم او را به سینه میزنید و میافزاید که من با آمریکا مخالف هستم چون اگر سیاست این کشور نبود امروز جوانان ما کشته نمیشدند و این قدر با سرنیزه به ما ستم نمیشد.»[30] درهمین روز (15 /1 /57) ساواک خوزستان اعلامیهای را روی دیوار مستراح دبیرستان رازی آبادان پیدا کرد و نسخهای از آن را به مرکز فرستاد. در این اعلامیه آمده بود: «موضوع مهم و هولناکی را به اطلاع همگان میرسانیم و آن تعویض رئیس شهربانی جنایتکار و قاتل بالفطره قم به آبادان است و این مزدور پس از دریافت چند مدال و درجه میخواهد تمام اعمال جنایتکارانه خود را در کلیه شهرستانها پیاده کند ولی دستگاه و وابستگان آن باید بدانند مجاهدین با یاری اهالی غیور و هوشیار آبادان خونبها و تقاص شهدای قم را میگیرند و چنان درسی به این پستفطرت بدهند که انعکاس آن عالمگیر باشد.»[31]
روز پانزدهم فروردین مجلس ختمی به مناسبت شهادت عظیم اسدی در مسجد جامع دزفول برگزار شد؛ یکی از سخنرانان این مجلس که از دانشجویان دانشگاه جندیشاپور بود، با قرائت مقالهای مهیج مردم را به قیام دعوت کرد. ساواک مراسم فوق را چنین گزارش داد: «در عصر روز سه شنبه مورخ 15/ 1/ 2537 [۱۳۵۷] ساعت پنج بعد از ظهر مجلس ختم عظیم اسدی در مسجد جامع برپا شد. نیم ساعت مانده به آخر مجلس، جوانی از دانشجویان دانشگاه اهواز [حاج یدالله] مقالهای مهیج و تحریککننده حاکی از بیدادگریها و ظلم و ستم خواند و در پایان مقاله از حضار خواست که برای سلامتی آیتالله خمینی صلوات بلندی بفرستند. سپس واعظی به نام شیخ عباس مخبر به منبر رفت و پس از بیان مطالبی راجع به مقام شهدا در سخنان خود اظهار کرد به خدا قسم ظلم پایدار نمیماند.» در پایان این گزارش اضافه شده که چنانچه شهربانی جلوی سخنرانی جوان دانشجو را میگرفت نظم جلسه به هم خورده موجبات درگیری فراهم شده و منجر به کشتار و بینظمی میگردید. [32]
به گزارش ساواک در روز 16 فروردین «مجلس فاتحه به مناسبت کشته شدن اخلالگران شهرهای یزد، جهرم و اهواز در مسجد اعظم قم» برگزار شد. سخنران این مراسم حجتالاسلام شیخ عبدالسید محمودی بهبهانی بود. ساواک مراسم فوق را در ادامه چنین گزارش کرد: «ساعت ۹:۰۰ روز ١٣٥٧٫٠١٫١٦ مجلس فاتحهای به مناسبت کشتهشدن اخلالگران شهرهای یزد، جهرم و اهواز با حضور آیات و روحانیون حوزهی علمیه قم و شرکت قریب ۲ هزار نفر از طلاب علوم دینی و متعصبین مذهبی در مسجد اعظم شهر قم برگزار گردیده است. در این مجلس ابتدا آیاتی از کلامالله مجید قرائت شده و سپس واعظی به نام عبدالسید محمودی بالای منبر رفته و ضمن اشاره به وقایع شهرهای مذکور موارد زیر را به عنوان خواستهای جامعهی روحانیت مطرح کرده است:
●
●
●
●
●
●
نامبرده سپس گفته، «این است خواستهای ما، ولی با وجود این ما را مرتجع میخوانند و میگویند مه فشاند نور و سگ عوعو کند.» در هنگام خروج جمعیت از مسجد، تعدادی از شرکتکنندگان چند بار شعار «درود بر خمینی» دادهاند.[33]
20 فروردین ساواک در گزارشی خبر از «پاشیدن قیر به تابلوی ساختمان حزب رستاخیز ملت ایران و شکستن یک جام از شیشههای اداره برق بخش بستان از توابع دشت میشان ـ استان خوزستان» داد و نوشت: «شب هنگام مورخ 20 /1 /37 [57] که برق شهرستان دشت میشان ـ استان خوزستان قطع گردیده، افراد ناشناسی با استفاده از تاریکی شب، مبادرت به پاشیدن قیر ذوبشده به تابلوی ساختمان حزب رستاخیز ملت ایران در بخش بستان شهرستان مذکور نمودهاند. به دنبال این حادثه در ساعت 0115 روز 21 /1 /37 [57] یک جام از شیشههای دفتر اداره برق بخش مذکور توسط افراد ناشناسی شکسته شده است.»[34]
24 فروردین ساواک از «خودسوزی دوشیزه مهین رجبی دانشآموز سال دوم دانشسرای مقدماتی دخترانه خرمشهر ـ استان خوزستان» خبر داد و نوشت: «ساعت 1510 روز 24 /1 /37 [57] نامبرده بالا به علت بد رفتاری مسئولین دانشسرای موصوف در جلو کلاس مربوطه وسیله مواد نفتی خود را آتش زده که در نتیجه به سختی مجروح و به بیمارستان رضا پهلوی محل منتقل میشود.»[35]
روز 26 فروردین در بولتن تک برگی با عنوان «مشاهده اعلامیه مضره در مدرسه راهنمایی تحصیلی شهناز مسجد سلیمان ـ استان خوزستان» نوشت: «پیش از ظهر روز 26 /1 /37 [57] تعداد سه برگ اعلامیه مضره دستنویس که در آنها نسبت به مقدسات ملی و میهنی اهانت شده بود در مرکز آموزشی موصوف مشاهده گردیده است.»[36]
در روزهای پایانی فروردین اعلامیههایی با امضای دانشجویان و دانشآموزان آبادان در خرمشهر و برخی شهرهای دیگر خوزستان توزیع شد که در آنها با روحانیون مبارز و انقلابی اعلام همبستگی شده بود: «نیمهشب روز 29 /1 /37 [57] تعدادی فتوکپی اعلامیه مضره درباره وقایع اخیر و کشتهشدگان شهرستانها به امضای دانشجویان و دانشآموزان آبادان و همبستگی آنان با روحانیون و مسلمانان به اصطلاح مجاهد در منازل خیابان اردیبهشت خرمشهر انداخته شده که نسبت به جمعآوری آنها اقدام و منابع و همکاران در زمینه شناسائی عامل یا عاملین تهیه و توزیع اعلامیههای مورد بحث توجیه گردید ضمناً از نوع اعلامیههای فوق مثلاً در برخی از شهرستانهای خوزستان توزیع گردیده» است.[37]
در همین روز به گزارش ساواک عبدالسید موسوی «که یکی از روحانیون افراطی و سابقهدار میباشد، در تاریخ 29 /1 /37 [57] در مسجد بهبهانیهای شهر اهواز به منبر رفته و در خلال سخنرانی خود انتقاداتی از اوضاع مملکتی نموده است.»[38]
در همین روز دو نوع اعلامیه در هنرستان صنعتی دزفول توزیع شد که بلافاصله توسط ساواک جمعآوری گردید.[39] اعلامیه اول مربوط به بمبگذاری در خانه مهندس مهدی بازرگان، دکتر کریم سنجابی و دکتر رحمتالله مقدم مراغهای[40] و محکوم کردن این عمل بود. در این اعلامیه آمده بود: «این گوشهای از جنایات کمیته اجرایی حزب رستاخیز میباشد ولی این مزدوران پلید و ضد بشری باید بدانند که ملت مسلمان ایران هرگز در مقابل این جنایات سکوت نخواهد کرد.» در پایان اعلامیه آمده است: «سرنگون باد رژیم جنایتکار پهلوی، پیروز باد خلق مسلمان ایران.» در اعلامیه دوم به حوادث شهرهای قم و تبریز اشاره شده و با انتقاد از وابستگی خاندان پهلوی و سرسپردگی آنان به ابرقدرت غرب آمده است: «حال، ایرانی بیدار میکوشد تا اساس و بنیان این حکومت سست بنیاد را ریشه کن کند و خاندان بیشرف پهلوی و جیرهخواران دربار را به سزای ریختن خون مردم ایران بالأخص جوانان، محاکمه کند. ما جوانان آزادیخواه ایرانی از شما مردم استدعا داریم که به خود آیید و ما را در این رهایی همراهی کنید.»[41]
مبارزات مردم خوزستان در اردیبهشت 1357
به گزارش ساواک روز دوم اردیبهشت ماه 1357 حجتالاسلام محیالدین فاضل هرندی «در حسینیه اصفهانیهای آبادان در حضور بیش از یکهزار نفر مبادرت به اظهارات خلاف و تحریکآمیز نموده» بود.[42] ساواک در همین روزها گزارشی از وضعیت فروش روزنامه اطلاعات در آبادان داد و در این مورد نوشت: «پس از درج مقالهای در روزنامه اطلاعات در مورد خمینی سطح فروش روزنامه مزبور در سطح کشور کاهش یافته و در آبادان هم روزانه حدود 300 شماره کمتر از قبل روزنامه به فروش میرسد که از طریق نمایندگی به تهران عودت داده میشود و چندی پیش هم چند نفر از روزنامهفروشان آبادان اظهار داشته بودند بنا به فتوای روحانیون روزنامه اطلاعات نجس است و حاضر به قبول روزنامه نبودهاند.»[43] به گزارش ساواک «روز 4 /2 /37 [57] درب مدرسه راهنمائی تحصیلی قائم مقام را در آبادان با دو قفل از بیرون بسته و بر روی کاغذهائی که روی قفلها چسبانده شده بود نوشته بودند (مدرسه تعطیل است زود بروید بمب خطرناک است 5 /9) و همچنین یک برگ دستنویس دیگر اهانت به (66)[44] شده بود بر درب مدرسه چسبانیده بودند.»[45] از جمله اعلامیههایی که در میان اسناد چهارم اردیبهشت، به جای مانده از ساواک، دیده میشود، اعلامیهای دو صفحهای و حروفچینی شده با امضاء «پیروز باد اتحاد جوانان مبارز اهواز» است. در این اعلامیه شیوههای مبارزه با رژیم شاه در 10 بند توصیه شده و در پایان آمده است: «نابود باد رژیم سرسپرده پهلوی خائن، برقرار باد پرچم آزادی و تساوی و برادری اسلام به دست خلق مسلمان ما، پرتوان باد دستهایی که برای خدا در راه رهایی خلق کار میکنند.»[46]
خبرگزاری پارس 10 /2 /57 از آبادان گزارش داد که 600 نفر از کارگران شرکت ملی نفت ایران در آبادان دست به اعتصاب زدند: «600 نفر نفر از کارگران اداره تنظیمات و باغبانی شرکت ملی نفت ایران در آبادان امروز به عنوان اعتراض به عدم موافقت پیمانکار با 48 ساعت استراحت در هفته و پایین بودن سطح دستمزد دست به اعتصاب زدند. این عده در برابر اداره کار و امور اجتماعی اجتماع کردند و مسائل خود را در میان گذاشتند.»[47]
برگزاری چهلم شهدای یزد، اهواز و جهرم در خوزستان
سیزدهم اردیبهشت 1357 و در آستانه چهلمین روز شهادت راهپیمایان یزد، جهرم، اهواز و اصفهان،[48] حوزه علمیه قم در اطلاعیهای اعلام کرد: «چون ملت مسلمان و متعهد ایران به خاطر تجلیل از شهدای مجاهد یزد، جهرم، اهواز، اصفهان و دیگر شهرهای ایران و برای بزرگداشت اربعین آن جانبازان راه اسلام و آزادی، که به دستور شاه جلاد در روز دهم فروردین 57 به شهادت رسیدند، روز سه شنبه 19 اردیبهشت 57 را عزای عمومی اعلام نموده و تعطیل سراسری خواهد داشت. لذا حوزه علمیه قم ضمن اظهار همدردی و همبستگی با ملت بیدار ایران و پیروی از منویات مراجع عالیقدر به ویژه قائد اعظم، پیشوای عالی مقام عالم تشیع امام خمینی اعلام تعطیل حوزه علمیه نموده و یادآور میشود که بدین مناسبت در روز سه شنبه 19 اردیبهشت 57 از طرف حضرات آیات عظام و مراجع بزرگوار ایدهمالله تعالی در مسجد اعظم قم، مجلس یادبود آن شهیدان راه حق و عدالت برقرار میباشد.»[49]
جامعه روحانیت اهواز نیز در اعلامیهای، روز 19 اردیبهشت را تعطیل عمومی اعلام کرد: «ملت مسلمان ایران با تعطیلی خود، سومین چلهم شهدای سراسر ایران را گرامی میدارد. با وجود تمام تبلیغات پوشالی و دروغین دستگاه حاکم و رژیم فاسد ایران، جنایات مزدوران ساواک زیر پوشش نیروی پایداری و کمیته اقدام و ارشاد ملی، بمبگذاری و ایجاد انفجار در منازل شخصیتهای برجسته ملی و مبارزان سیاسی مذهبی، تمام اقدامات مذبوحانه تک حزب منفور و مطرود ضد ملی رستاخیز، علیرغم تمام کشتارها و زدنها و تهدیدها و شکنجههای قرون وسطایی حکومت جبار پهلوی، ملت ایران در راه پیروزی اسلام و به دست آوردن آزادی در زیر لوای رهبری روحانیت شیعه، به ویژه پیشوای یگانه و زعیم بزرگ عالم اسلام، حضرت امام خمینی مدظلهالعالی، روز سهشنبه 19 / 02 / 1357 به مناسبت چهلم شهدای قهرمان اهواز، یزد جهرم، قزوین، اصفهان و سایر شهرستانهای ایران که در روز دهم فروردین 1357 به دستور شاه جلاد به شهادت رسیدهاند، اقدام به تعطیلی عمومی خواهند نمود.»[50]
هر چه روزها به اربعین شهدای یزد، جهرم و اهواز نزدیکتر میشد حساسیت و نگرانی ساواک از برگزاری مجالس یادبود شهدا بیشتر میشد. این حساسیت را از گزارش زیر میتوان فهمید: «بین روزهای 17 الی 20 اردیبهشت ماه جاری، احتمالاً از سوی عناصر خرابکار، مراسم چهلم کشته شدگان یزد، اهواز، جهرم برگزار میشود و به علاوه، طبق اطلاع، گروههای خبرنگار از فرانسه، انگلستان و برخی ممالک اروپایی به ایران میآیند و گفته شده، حوادثی در روزهای 17 اردیبهشت به بعد رخ میدهد. ضمن مراقبت دقیق و توجیه منابع و همکاری با سازمانهای انتظامی و مسئولین محلی در این زمینه، پیشبینی به عمل آورده، هرگونه خبر مکتسبه را سریعاً اعلام دارند.»[51]
روز هجدهم اردیبهشت از یکی از آموزگاران دبستان دخترانه خوارزمی خسروآباد آبادان تعدادی اعلامیه کشف شد. به گفته ساواک وی سابقه مطالعه و توزیع اعلامیه داشته است: «در ساعت 1800 روز 18 /2 /37 [57] حدود سی برگ اعلامیه خمینی درباره وقایع یزد ـ جهرم و اهواز و دیگر شهرستانهای ایران و اهانت به خاندان جلیل سلطنت در کیف دستی پوران وکیلی آموزگار دبستان خوارزمی خسروآباد آبادان مشاهده گردیده است.» بنابر همین گزارش «پوران وکیلی به اتفاق همفکران خود مبادرت به مطالعه کتب و جزوات مضره و پخش اعلامیه مینماید.»[52]
روزنامه کیهان نیز خبر داد که امشب (18 /2 /57) «به دنبال پخش اعلامیههایی در نقاط مختلف آبادان صورت گرفت ابراهیم راشدینیا 37 ساله فرزند علی به هنگام پخش اعلامیه توسط مأموران انتظامی دستگیر شد.»[53] وی دو بار دیگر نیز در حین پخش اعلامیه دستگیر شده بود که پس از تضمین و تعهد آزاد شد. در خرمشهر نیز اعلامیههایی پخش شد که امضاء «حزباللّه» داشت. این خبر را ساواک در بولتن روزانه خود که به شکل تک برگی منتشر میکرد آورد: «شب هنگام مورخ 18 /2 /37 [57] تعدادی اعلامیه مضره به امضاء حزباللّه توسط دو نفر موتورسیکلت سوار در شهر خرمشهر ـ استان خوزستان پخش گردیده است. در این اعلامیه ضمن تجلیل از اخلالگران کشته شده در حوادث شهرهای یزد، جهرم و اهواز، از مردم دعوت شده در روز 19 /2 /37 [57] در مجالس فاتحهای که به این منظور برگزار میگردد شرکت نمایند.»[54]
در روز اربعین شهدا، اکثر شهرهای استان خوزستان سعی کردند با برپایی مراسم یادبود شهدا، ضمن گرامیداشت یاد شهدا، علیه رژیم پهلوی وارد عمل شوند. ساواک در گزارشی تحت عنوان «دنباله وقایع اخلالگرانه در نقاط مختلف کشور در رابطه با چهلم کشته شدن تعدادی عناصر اخلالگر در شهرهای یزد، جهرم و اهواز» برگزاری مراسم یادبود اربعین شهدای مذکور در خوزستان را چنین گزارش کرد:
«... خرمشهر از ساعت 1630 روز 19 /2 /37 [57] مراسم یادبود کشته شدگان وقایع یزد و شهرهای دیگر در مسجد جامع خرمشهر تشکیل و حدود 500 نفر در این مجلس حضور داشتهاند. مجلس مذکور در ساعت 1930 پس از خاتمه سخنرانی یکنفر واعظ پایان پذیرفته و اجتماعکنندگان بدون تظاهرات متفرق شدهاند. اهواز مجلس یادبود مقتولین مورد بحث از ساعت 1700 روز 19 /2 /37 [57] در مسجد اعظم اهواز تشکیل و حدود 5000 نفر در این مجلس شرکت کردهاند. یکی از وعاظ مقیم شهر مذکور به منبر رفته و طی اظهارات خود پیرامون زندگی خمینی و تجلیل از او مطالبی اظهار و پس از خاتمه مراسم اجتماعکنندگان بدون انجام تظاهرات پراکنده شدهاند. حدود ساعت 1930 دو جام از شیشههای بانک عمران و بیمارستان شماره یک اهواز توسط عناصر ناشناسی شکسته شده است. بهبهان: از ساعت 0900 روز 19 /2 /37 [57] مغازههای بهبهان اکثراً تعطیل و عدهای نزدیک به 5000 نفر در محل امامزاده حیدر اجتماع نموده و مراسم یادبود برپا کردهاند. حدود ساعت 1100 مراسم پایان گرفته و عدهای از شرکتکنندگان در مجلس در خیابانها به حرکت درآمده و مبادرت به تظاهرات و شکستن و تخریب شعبه بانک صادرات نمودهاند. تظاهرکنندگان به طور دستهجمعی به قصد آتش زدن پمپ بنزین حرکت کردهاند که مأمورین ژاندارمری و شهربانی شدیداً با آنها مقابله و اخلالگران را با شلیک هوائی متفرق ساختهاند. اخلالگران در مسیر حرکت خود تعدادی از شیشههای بیمارستان شیروخورشید سرخ و یکدستگاه خودرو پیکان را شکسته و سرانجام در ساعت 1400 پراکنده شدهاند. آبادان: از ساعت 1730 الی 1900 روز 19 /2 /37 [57] در مسجد بهبهانیهای آبادان مجلس یادبود تشکیل شده و حدود 2000 نفر در این مجلس شرکت داشتهاند. در مجلس مذکور یک نفر واعظ که حدوداً 28 ساله به نظر میرسیده و هویت او نامشخص بوده به منبر رفته و با اظهار این نکته که با میل خود و بدون هیچگونه دعوتی به این مجلس آمده به سخنرانی پرداخته و طی سخنان خود مطالب تحریکآمیزی بیان و از جمله گفته: باید این حکومت کثیف برچیده شود و حکومت اسلامی جایگزین آن شود. ما نه حکومت پادشاهی میخواهیم و نه حکومت جمهوری، بلکه باید حکومت اسلامی باشد. باید خمینی به کشور بازگردد و به سلطنت بنشیند و دادگاهی تشکیل دهد و زمامداران را محاکمه نماید، تمام اموال آنان را مصادره و زندانیان سیاسی را آزاد و تبعیدیها را به محلهای خود برگرداند. واعظ مذکور آنگاه گفته: من امشب را در مدرسه علمیه قائمیه هستم و اگر تا صبح بودم که فردا خواهم رفت و اگر نبودم معلوم نیست مرا به کجا بردهاند. پس از خاتمه سخنرانی نامبرده، با مداخله پلیس، مردم متفرق و تعدادی اعلامیه مضره پخش گردیده است. ضمناً مراجع مسئول به طور پیگیر نسبت به شناسائی و دستگیری و تسلیم واعظ مذکور به دادگاه نظامی تلاش مینمایند...»[55]
در مورد مراسم مسجد بهبهانیهای آبادان روزنامه اطلاعات به نقل از خبرگزاری پارس در تاریخ 23 /2 /57 در تشریح سخنرانی و نحوه دستگیری سخنران مراسم نوشت: «طلبه جوانی که پس از تحریک مردم به شورش و بلوا در آبادان با لباس مبدل قصد فرار به تهران را داشت در فرودگاه اهواز به دام افتاد. این ماجرا از یک مجلس ترحیم در مسجد بهبهانیهای آبادان آغاز شد. روز سهشنبه گذشته نوزدهم اردیبهشت ماه جمعی از مردم آبادان در مسجد بهبهانیها مجلس یادبودی ترتیب داده بودند که گروهی در حدود سه هزار تن در آن شرکت داشتند. هنگامی که قاریان به تلاوت آیات کلاماللّه مجید مشغول بودند طلبه جوانی وارد مسجد شد. وی که میگفت از قم برای شرکت در این مسجد به آبادان آمده بدون برنامه و دعوت قبلی بر منبر رفت و شروع به ایراد وعظ و ضمن آن سخنان ضد ملی کرد. طلبه جوان که در تحقیقات بعدی معلوم شد محمدحسین حسینی رامشهری نام دارد در سخنرانی پنجاه دقیقه خود ضمن حملات شدید به دولت و حکومت قانونی ایران مردم را به ضدیت علیه رژیم کشور و آشوب و جنگ تحریک کرد. وی پس از پایان وعظ برای آنکه شناخته نشود، لباس معمولی پوشید و کلاهگیس به سر گذاشت و با تغییر قیافه فرار کرد و رهسپار اهواز شد و مأموران که در تعقیب و جستجوی این شخص بودند وی را در فرودگاه اهواز در حالی که کلاهگیس به سر و پیراهن و شلوار بر تن داشت و سعی فراوان کرد که قیافه خود را به کلی دگرگون سازد شناختند و دستگیرش کردند. در کیف دستی محمدحسین حسینی به هنگام دستگیری یک دست لباس روحانی که هنگام وعظ در مسجد به تن داشت و مقداری نشریات ضد ملی و گمراهکننده بدست آمد. این واعظ در تحقیقاتی که از وی به عمل آمد اعتراف کرد که پس از آگاهی از تشکیل مجلس یادبود در آبادان به دستور شخصی در قم که نام وی را نیز بازگو کرده به قصد ایجاد آشوب و تحریک مردم به شورش به خوزستان مسافرت کرده و برای آنکه بتواند به سهولت در یکی از غرفههای مسجد حضور یابد در آنجا لباس خود را عوض کرده است تا به وعظ بپردازد آنگاه پس از پایان سخنرانی نیز بار دیگر تغییر قیافه داده و آبادان را به قصد بازگشت از طریق اهواز به تهران ترک کرده است.»[56]
واکنش اهالی خوزستان به حمله مأموران رژیم شاه به بیت مراجع
مراسم چهلم شهدای یزد، جهرم و اهواز، در اکثر نقاط کشور برگزار شد، به گزارش ساواک در 19 اردیبهشت 57 در شهرهای قم، کاشان، ساوه، همدان، تهران، مشهد، تبریز، اردبیل، فارس، زنجان، خرمآباد، کرمان، اصفهان، یزد، قزوین، بوشهر، بندرعباس، اهواز، ساری، دماوند، خوی، شاهآباد غرب، ارسنجان، اردکان، خمین، بوشهر، ایلام، گرگان، همایونشهر، خرمشهر و آبادان، مجالس ختم و تظاهرات و اعتصاب بوده است.[57]
روزشمار انقلاب به نقل از بولتن رادیو و تلویزیون ملی ایران در مورد راهپیماییهای سراسر کشور در 19 اردیبهشت مینویسد:
«ایرانیان هر چهل روز یکبار، روزهای عزاداری برگزار میکنند که در عین حال موقعیتی است برای اینکه مخالفت خود را با رژیم شاه ابراز دارند... امروز اکثر مغازههای بازار در سراسر کشور بسته بود. در قم چندین هزار نفر در یک مراسم مذهبی شرکت کرده بودند... در تهران در جنوب شهر تظاهرات پراکندهای روی داد. اما در تبریز باز هم پلیس بر روی تظاهرکنندگان آتش گشود. حوادث خونین امروز احتمالاً موقعیتی برای تظاهرات جدید در چهل روز بعد است.»[58]
با این حال خونینترین تظاهرات 19 اردیبهشت در شهر قم بود. روزنامه اطلاعات در 20 اردیبهشت در اینباره نوشت: «آشوب و بلوا در قم دیروز 10 ساعت متوالی ادامه داشت.» و در توضیح این خبر افزود که «دیروز و دیشب سراسر شهر قم به میدان تظاهرات، اغتشاشات، آتشسوزی و زدوخوردهای خونین تبدیل شده بود که در جریان آن 9 نفر کشته و 12 نفر مجروح شدند.» حماقتآمیزترین رفتار نیروهای رژیم در این چلّه، حمله به منزل آیات سیدمحمدرضا گلپایگانی و سیدکاظم شریعتمداری بود و این نشان میداد که رژیم در پی حرمتشکنی نسبت به مراجع بود. نیروهای رژیم روز نوزدهم به منزل آیتالله گلپایگانی حمله کردند و به ضرب و شتم پناهندگان پرداختند و چند گاز اشکآور در منزل شلیک کردند. در این واقعه آیتالله گلپایگانی دچار سکته قلبی شد و در بیمارستان بستری گردید. نیروهای رژیم که از این حرمتشکنی احساس پیروزی میکردند در روز بعد به منزل آیتالله شریعتمداری حمله کردند و طلبهای را به نام ستار کشانی با گلوله به شهادت رساندند و فرد دیگری را مجروح کردند.[59]
روز 20 اردیبهشت، پس از برگزاری نماز جماعت در مسجد علمالهدی، پیشنماز این مسجد اعلام کرد، در اعتراض به حمله به دفتر آیات عظام در قم، به مدت یک هفته نماز جماعت در مساجد اهواز برگزار نمیشود. ساواک اقدام مذکور را چنین گزارش داد: «پس از برگزاری نماز جماعت مورخه 20 /2 /37 [57] در مسجد علمالهدی در شهر اهواز، حاج مصطفی علمالهدی پیشوای مسجد مذکور، اظهار نموده: با روحانیون اهواز جلسه داشتیم. قرار شد به علت اینکه افراد ناشناسی به منزل آیاتاله شریعتمداری و گلپایگانی در قم حمله کردهاند و یکنفر طلبه زخمی و یکنفر دیگر کشته شده، لذا از فردا شب (شب 21 /2 /37 [57]) در تمام مساجد اهواز به مدت یک هفته از نماز جماعت خودداری گردد.»[60]
روز بیستودوم اردیبهشت نیز عدهای از روحانیان و فعالان انقلابی آبادان طی تلگرامی به آیتالله گلپایگانی و شریعتمداری همدردی خود را با آنان در خصوص وقایع قم اعلام کردند: «روز 22 /2 /37 [57] عدهای از روحانیون شهرستان آبادان، تلگرافی بعنوان آیاتاله سید کاظم شریعتمداری و سید محمدرضا گلپایگانی مخابره و پشتیبانی و همدردی خود را با آیات مذکور اعلام کردهاند. [آیتالله حاج شیخ] عبدالرسول قائمی یکی از روحانیون سرشناس منطقه خوزستان، جزو امضاءکنندگان تلگراف مذکور است، غیر از روحانیون، چند نفر از متعصبین مذهبی آبادان نیز این اعلامیه را امضاء کردهاند.»[61] در گزارشی دیگر اسامی روحانیون به شرح زیر آمده بود: «این تلگراف به امضای روحانیون آبادان منجمله آیتاله عبدالرسول قائمی، شیخ محمود سناآبادی، شیخ عبدالستار اسلامی، شیخ غلامحسین جمی، سید محمد سیدیان هاشمی، سید عباس هاشمی روحانی رامهرمز، شیخ عیسی طرفی و چند تن دیگر غیرروحانی از جمله منصور امینی کارگر شرکت نفت مخابره گردیده است.»[62] غیر از این تلگراف جمعی از روحانیان اهواز نیز نامهای به آقای شریعتمداری نوشتند و مراتب تنفر خود را از «هجوم وحشیانه و غیرقانونی کماندوها و پلیس به منزل آن مرجع» اعلام کردند.[63] در تلگراف علما اهواز به آیتالله شریعتمداری آمده بود:
«بسمه تعالی
محضر مبارک حضرت آیتالله العظمی جناب آقای حاج سید محمدکاظم شریعتمداری مدظله پس از اهدای مراتب اخلاص و ارادت بدینوسیله تنفر و انزجار خود را از هجوم وحشیانه و غیرقانونی کماندوها و پلیس به منزل آن مرجع عالیقدر که مقام نیابت حضرت بقیهالله (عجلالله فرجه) را دارا هستید و اقدام آنان به اعمالی غیر انسانی که باعث قتل بعضی از افراد مسلمان در خانهی آن جناب که حریم امن قاطبه مسلمین است و همچنین کشتار جمعی از اهالی بیگناه شهرستان مذهبی قم (از طلاب علوم و غیرهم) ابراز میداریم ضمن پشتیبانی از مقام زعامت عالیه حضرتعالی، کلیه اوامر آن جناب مطاع خواهد بود.»[64]
علاوه بر این به گزارش ساواک «روز 24 /2 /37 [57] عدهای از روحانیون شهرهای آبادان، اهواز و دزفول، تلگرافی به عنوان آیات حوزه علمیه قم مخابره و طی آن ضمن ابراز همدردی با آیات، پشتیبانی خود را از آنان اعلام کردهاند.» بنابر همین گزارش «روز 24 /2 /37 [57] پیشنمازان شهرهای آبادان، دزفول، اهواز و خرمشهر از برگزاری نماز جماعت خودداری کردهاند.» همین گزارش افزود: «طبق اطلاع روحانیون مذکور تلاش میکنند، عدم برگزاری نماز را به مدت یک هفته در سطح استان خوزستان عملی نمایند.» به گزارش ساواک: «این اقدام به منظور همدردی با کشتهشدگان حوادث اخیر شهر قم انجام گرفته است.»[65]
ساواک در مورد روحانیون آبادان نیز گزارش داد: «روحانیون آبادان از اقدام مأمورین پلیس و کماندوها نسبت به مجروح کردن و کشتن دو نفر از طلاب علوم دینی حوزه علمیه قم درمنزل آیتاله گلپایگانی ناراحت و به همین جهت روز 22 جاری تلگرافی به آیتاله شریعتمداری و گلپایگانی مخابره و از اقدام فوق ابراز تنفر و پشتیبانی و همدردی خودرا از آیات حوزه علمیه قم تاکید داشتهاند این تلگراف به امضای روحانیون آبادان منجمله آیتاله عبدالرسول قائمی، شیخ محمود سناآبادی، شیخ عبدالستار اسلامی، شیخ غلامحسین جمی، سید محمد سیدیان هاشمی، سید عباس هاشمی روحانی رامهرمز و شیخ عیسی طرفی و چند تن دیگر غیر روحانی ازجمله منصور امینی کارگر شرکت نفت مخابره گردیده است.»[66]
در مورد روحانیون بهبهان نیز ساواک گزارش داد: «روز 26 /2 /37 [57] روحانیون شهرستان بهبهان ـ استان خوزستان تلگرافی بعنوان آیاتاله سید کاظم شریعتمداری و سید محمدرضا گلپایگانی به قم مخابره و همدردی و پشتیبانی خود را از آنها اعلام کردهاند. متن تلگراف مخابره شده به شرح زیر است: حضرت آیتاله... تجاوز به حریم مقدس روحانیت و حمله وحشیانه قرون وسطائی مأمورین دولت به خانه مراجع عظم [عظام] که منجر به قتل افراد بیگناه و بیدفاع شد، موجب تنفر شدید جماعت روحانیت بهبهان گردید. این عمل ضد انسانی را محکوم و تنفر و انزجار خود را نسبت به هیئت حاکمه اعلام. فردا به این مناسبت تعطیل نماز جماعت و دروس را اعلام میداریم.»[67]
این مسئله در همینجا ختم نشد، بلکه در سطح استان خوزستان هم اثرات منفی بسیاری برای رژیم به وجود آورد؛ چراکه با تحرکی که در میان علمای اهواز صورت گرفت و با حمایتی که مردم نشان دادند، علمای سایر مراکز و شهرهای خوزستان نیز با الهام ازحرکت روحانیون اهواز، دست به اقدام زدند؛ ولی از آنجا که به نوعی هماهنگی و وحدت در عمل رسیده بودند، مشترکاً اطلاعیهای از سوی «جامعه رحانیت خوزستان» و با نام علمای شهرهای مختلفی همچون، اهواز، آبادان، آغاجاری، رامشیر، ماهشهر، خرمشهر، دزفول، شوشتر و مسجدسلیمان منتشر شد و همانطور که گفته شد، عامل وحدتبخشی برای حوادث آینده در میان علمای منطقه گردید؛ متن اعلامیه و نام شهرها و علما به شرح زیر ارائه میشود:
«بسمه تعالی
وقوع حوادث دردناک اخیر بر پیکر اسلام، مسلمین، اهانت به مقدسات مذهبی، جسارت به ساحت مقدس مرجعیت عالیه تشیع، قتل و جرح ملت بیدفاع مسلمان اعم از طلاب علوم دینی، دانشآموزان، دانشجویان عزیز، بازرگانان و پیشهوران سلب آزادیها و اختناق موجب کمال ناراحتی گردید. جامعه روحانیت خوزستان ضمن ابراز انزجار و تنفر شدید، اینگونه اعمال غیرانسانی را محکوم دانسته و همبستگی خود را با مراجع عالیقدر شیعه اعلام میدارد و پیروزی و سرافرازی اسلام و مسلمین را در سایهی عنایات ولی عصر ارواحنا له فداه از پیشگاه حضرت احدیث جلت عظمته مسئلت میدارد.
اهواز:
على الانصاری - الاحقر سجادی - محمد جعفر الموسوى (المروج) - الاحقر الفانی مرتضى الانصاری - محمد کاظم الموسوى آل طیب - اسماعیل الحسینی المرعشى - على محمد ابنالعلم - الاحقر احمد عاملی - الاحقر محمد حسین الموسوى امام - الفانی ابوالحسین الانصاری - ابوالقاسم الانصاری - الاحقر عبداللطیف الانصاری دزفولی - الاحقر عبدالله الموسموى البهبهانی - ابو القاسم الهاشمی البهبهانی - الاحقر کاظم المرعشى - یدالله پورهادی - الاحقر عبد الخالق جعفری - العبد حسن محقق - الفانی میرزااحمد ترابی - سید مجتبی احمدی - سید مصطفی علمالهدى - سید مرتضی مروج - سید علی شفیعی - سید محمدعلى موسوى - علاءالدین موسوی - سید محمدرضا موسوی - سیدیحیی ناصری - سید محمود شفیعی - عبدالحسین بزاز - علی عبدالملکی - سیدهاشم احمدی - سید محمود کاظمی - سید محمود میر سالاری - عبدالعلی امامی - سید عبد اللطیف جزایری.
آبادان:
عبد الرسول قائمی – غلامعلى روحیان بهبهانی - الاحقر اسلامی - دانشمند - الاحقر محمد تقى مصدر الأمور - الاحقر محمدباقر عبدزاده - غلامحسین جمی - سیدحسین ملکی - سیدحسین سلطانی - سیدابوالفضل علوى - محمد سیدیان هاشمی - الاحقر على کمالی - سید اسدالله هاشمی - سید محمد کاظم دهدشتی - العبد محمد رضا حائری - عیسی طرفی.
بهبهان - رامهرمز:
محمد حسین مجتهدی - سید محمد حسین موسوى - الأحقر عبد الباقی اثنیعشری بهبهانی - الاحقر سید محمد رحیم مرتضوی - الاحقر محمود عادلی - الاحقر فتحالله رومی پورغفوری - الاحقر سید ابوالفضل مرتضوی بهبهانی - الاحقر محمدحسن مدرسی - العبد عبدالمجید مرتضوى - الاحقر جعفر سلیمانی - الاحقر عبدالله معصومی - نصرالله آیتی مقدم - الاحقر سید محمد على سعادت - الاحقر عبدالرحیم شریعتی - الاحقر جواد سلیمانی - الاحقر محمد مهدی فقیهزاده - الاحقر عبدالکریم غرویان - الاحقر عبدالکریم محقق - آقا حسین فقیهی - الاحقر احمد غروی - سید محمود رایگانی.
آغاجاری - رامشیر و ماهشهر:
فضلالله مطلق - محمد ارگانی - آل غفور – آلعلی – حسنزاده - عبدالحسین - علوی - سید نصرالله لسان.
خرمشهر:
الاحقر محمدتقى موسوى - الاحقر سیدهاشم علامه - الاحقر عبدالرسول صداقت - الفانی شیخ حسین البحرانی - الاحقر سیدکاظم سجادی - الاحقر سیدابوالحسین نورایی - الاحقر عبدالله محمدی - مظلوم تقوى - الاحفر محمد علوی - هاشمی – الیاسی.
دزفول:
احمد سبط الشیخ الانصاری - سید محمد نبوى - الاحقر سید محمدالدین قاضی - الاحقر محمدجواد بیگدلی - الاحقر محمد جعفر انصاری - عباس مخبردزفولی - الاحقر محمد کاظم بیگدلی - حقیر مصطفى الموسوى فارق - حقیر سید محمد رضا سید آقامیری - حاج سید اسدالله آقامیری - محمد جعفر مرادی - سید احمد غفاری.
شوشتر:
محمد حسن الموسوى آلطیب - عبدالسلام الموسوى آل طیب - الاحقر محمد الموسوى جزائری - محمد حسن الحسینی المرعشى - محب الموسوى المعلم - آل سید غفور – اقلالعباد سید احمد الحسینی المرعشی - محمد هادی شرفالدین – سید محمد منجم – سیدابوالقاسم قرشی مرعشی- محمدتقی عادلی.
مسجد سلیمان:
الاحقر شیخ عبدالحسین عالمزاده – الاحقر محصلی – سید عیسی اسماعیلی.»[68]
به گزارش ساواک «به دنبال حوادث اخیر شهر قم، عدهای از امامان جماعت شهرهای استان خوزستان، به منظور همدردی با آیات حوزه علمیه قم، از برگزاری نماز جماعت خودداری کردند که مراتب قبلاً استحضار رسیده است. متعاقب این امر از طریق شیخ عبدالرسول قائمی (یکی از روحانیون با نفوذ منطقه) اقداماتی برای برگزاری نماز جماعت در مساجد به عمل آمد و نامبرده عنوان نمود که از روز 28 /2 /37 [57] نماز جماعت در مساجد برگزار خواهد شد. لذا از بعد از ظهر روز 28 /2 /37 [57] پیشنمازان شهرهای آبادان، اهواز، خرمشهر، ماهشهر و مسجد سلیمان نماز جماعت را برگزار کردهاند، لکن در مساجد شهرهای بهبهان و دزفول کماکان تا صبح روز 30 /2 /37 [57] نماز جماعت برگزار نگردیده است.»[69]
ساواک در گزارشی به تاریخ 26 اردیبهشت 1357 با موضوع «طرفداران روحاله خمینی در اهواز» نوشت: «برابر اطلاع نمایندگان خمینی و کسانی که سهم امام و خمس جمعآوری و وجوهات را برای خمینی به عراق میفرستند عبارتند.
1ـ صدری کتابفروش روبروی زندان قدیم 2 ـ سید حسین امام امام جمعه مسجد جامع اهواز 3 ـ حاج سید علی شفیعی پیشنماز مسجد سرسچه 4 ـ حاج سید مصطفی علمالهدا پیشنماز مسجد مرعشی خیابان حافظ 5 ـ ابنالعلم پیشنماز مسجد صاحب الزمان خیابان احمدی.» همین گزارش در ادامه افزود: «کراراً شنیده شد که این افراد جهت خمینی سهم امام و خمس جمعآوری و به طرق مختلف میفرستند.»[70]
رژیم نه تنها در برخورد با اتحاد مردم و جامعه دچار مشکلات مهم و اساسی گردید، بلکه در ارتباط با دانشگاه ها نیز دچار معضلات سخت و کمرشکنی شده بود. در این رابطه دانشجویان دانشگاه جندیشاپور از تاریخ 26 /02 / 1357 چند روز پس از برگزاری مراسم چهلم شهدای اهواز جهرم و یزد کلاس را تعطیل و از رفتن به دانشگاه خودداری نمودند. نکته جالبی که از این دوره در حرکتهای دانشجویی دیده میشود همراهی و مشارکت اساتید و کارکنان دانشگاه در مبارزات یکپارچه علیه رژیم است؛ به طوری که در زمان مذکور یعنی در اردیبهشت ماه که هنوز کلاسهای درس دانشگاهها دایر هستند با حرکت دانشجویان و با همراهی سایر ارکان دانشگاه همچون؛ اساتید و کارکنان بخشهای اداری و پشتیبانی دانشگاه جندیشاپور تعطیل شد. در خبری محرمانه که در بولتن خبرگزاری از پاریس به تاریخ 28 / 2/ 1357مخابره شد، گزارش تعطیلی دانشگاه توسط اساتید و کارکنان چنین آمده بود:
«دانشگاههای اهواز و اصفهان بعد از اغتشاشات اخیر تعطیل شدند با وجود اینکه اعتصاب و ناآرامی دانشجویان در ایران یک امر عادیست، و به ندرت دیده شده که یک سال تحصیلی به طور کامل سپری شود، اما در سال تحصیلی جاری ناآرامیهای سیاسی بیسابقه بوده و کار آن را کاملاً مختل کرده است. موضوع تازه دیگر این است که در بعضی موارد بسیاری از استادان و کارکنان دانشگاهها نیز در این تظاهرات شرکت داشته و یا آن را رهبری کردهاند. استادان رادیکال، فعالیتهای خود را یک مبارزه علنی [علیه] مقامات میدانند و از حمایت و پشتیبانی دانشجویان و سایر مؤسسات عالی نیز برخوردارند.»[71]
پینوشتها:
[1] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، تهران، 1378، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ج 4، ص 3. توضیحات سند.
[2] . 19 دی به روایت اسناد ساواک، تهران، 1382، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ص 12. قسمت توضیحات سند.
[3] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، تهران، 1378، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ج 5، ص172.
[4] . اسناد پایانی.
[5] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، پیشین، ج 4، ص 69.
[6] . همان، توضیحات سند.
[7] . باباپور گل افشانی، محمد مهدی، انقلاب اسلامی ایران: زمینهها و فرایند شکل گیری، قم، 1390، مرکز بینالمللی ترجمه و نشر المصطفی(ص)، ص 169. مراسم چهلم شهدای تبریز به جهت تدابیر امنیتی شدیدی با آرامش برگزار شد. ولی در بعضی شهرها از جمله در تهران و اصفهان تظاهراتی برپا شد که به زدوخورد با نیروی پلیس منجر شد و چند شعبهی بانک صادرات نیز مورد تعرض قرار گرفت. در قم این تظاهرات با شهادت یک نفر، به خون رنگین شد. فضای آکنده از شور انقلابی در اجرای چهلم شهدا حتی گروههای مخالف غیرمذهبی را هم تحتتأثیر قرار داده بود. از سوی نهضت آزادی، مجلسی در مسجد آذربایجانیهای مقیم تهران برگزار شد که اعضای جبههی ملی در آن شرکت داشتند. جهرم در استان فارس نیز از دیگر شهرهایی بود که مجلس چهلم شهدای تبریز در آن به درگیری انجامید که در نتیجه یک نفر از تظاهرکنندگان به شهادت رسید. حوزهی علمیهی مشهد نیز در این روز با تعطیل کردن دروس خود به همراه عدهی زیادی از مردم و کسبه در چند خیابان تجمع کرده و به تظاهرات پرداختند. مرکز این تجمع در مقابل منزل آیتالله سید عبدالله شیرازی در چهارراه نادری (شهدا) بود. خبرسازترین تظاهرات در یزد به وقوع پیوست که از گستردگی و شدت زیادی برخوردار بود. تظاهرات در یزد با کشتار وحشیانه مردم توسط رژیم شاه، رنگ دیگری به خود گرفت. مردم در مسیر راهپیمایی خود شیشههای چند بانک و سینما و... را شکستند و خواستار بازگشت امام از تبعید و آزادی زندانیان شدند. برای مطالعه بییشتر بنگرید به: «مروری بر حماسه مردم یزد در فروردینماه 1357 و مراسم بزرگداشت هفتم و چهلم»، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[8] . علم، محمدرضا، انقلاب اسلامی در اهواز، تهران، 1386، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ج 2، ص 118.
[9] . درکتانیان، غلامرضا، انقلاب اسلامی در دزفول، تهران، 1388، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 145.
[10] . همان، ص 146.
[11] . همان، ص 146-147.
[12] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 4، پیشین، ص 98.
[13] . همان.
[14] . درکتانیان، پیشین، ص 146. پاورقی.
[15] . همان، ص 147.
[16] . همان، ص 148.
[17] . همان، توضیحات سند.
[18] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 4، پیشین، ص 131.
[19] . اسناد پایانی.
[20] . علم، پیشین، ص 117.
[21] . علم، محمدرضا، انقلاب اسلامی در اهواز، تهران، 1386، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ج 2، ص 118.
[22] . علم، پیشین، ص 35-36.
[23] . سخنران این مجلس حجتالاسلام هادی غفاری بود.
[24] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 4، پیشین، ص 181.
[25] . همان.
[26] . کتانبافنژاد همان شب به شهادت رسید.
[27] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 4، پیشین، ص 182.
[28] . همان، قسمت توضیحات سند.
[29] . اسدی، محمدعلی، انقلاب اسلامی در شوشتر و گتوند، تهران، 1393، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 127.
[30] . اسناد پایانی.
[31] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 4، پیشین، ص 214، توضیحات سند.
[32] . درکتانیان، پیشین، ص 148.
[33] . اسدی، پیشین، ص 142-143.
[34] . اسناد پایانی.
[35] . اسناد پایانی.
[36] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 4، پیشین، ص 371.
[37] . اسناد پایانی.
[38] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، تهران، پیشین، ج 5، ص 40.
[39] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، پیشین، ج 4، ص 405.
[40] . ساواک در روز 20 فروردین در مورد این بمبگذاری نوشت: «شایع است شب گذشته (19 /1 /37) در منزل عدهای از افراد مخالف از جمله دکتر رحمتاله مقدم مراغه ای عضو کانون نویسندگان ـ دکتر کریم سنجابی و مهندس بازرگان بمب گذاشته شده که این بمبها آسیب جانی نداشته ولیکن خساراتی به منازل مورد بحث وارد آورده» است. جبهه ملی به روایت اسناد ساواک، تهران، 1379، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ص 262.
[41] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، پیشین، ج 4، ص 405، قسمت توضیحات سند.
[42] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک: شرح مبارزات مردم استان اصفهان: از 1357 /1 /16 تا 1357 /4 /31، تهران، 1383، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ج 2، ص 138.
[43] . مسعودیها به روایت اسناد ساواک، تهران، 1392، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ص 450.
[44] . اسم رمز محمدرضا پهلوی در اسناد.
[45] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، پیشین، ج 5، ص 65.
[46] . همان، قسمت توضیحات اسناد.
[47] . به نقل از انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 5، پیشین، ص 148.
[48] . امام خمینی نهم اردیبهشت با صدور پیامی به ملّت ایران، استراتژی قیام و راهبردها را مشخص و تکلیف همهی مخالفین شاه را معین نمودند. امام خمینی در این پیام منطق شاه در برخورد با اعتراضات مردم را محکوم نمودند و اعلام داشتند تا برچیده شدن بساط ارتجاعی شاهنشاهی و استقرار حکومت اسلامی مبارزه را ادامه خواهند داد: «در منطق شاه و مزدوران وابستهاش، اهالی محترم تبریز که یکپارچه به پا خاستند و با فریاد «مرگ بر شاه» زمین را لرزاندند، تعدادی از بیگانگان بودند که از خارج مرز به طور قاچاق وارد شده بودند! و شما اهالی محترم یزد که دلاورانه قیام نمودید و با تعطیل عمومی و شعار متدوال «مرگ بر شاه»، عامل امریکا را دیوانهتر کردید، معدودی هستید که از آن طرف مرز به صورت غیرقانونی وارد یزد شدید! اهالی ایران از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب که یکپارچه از شاه متنفرند ایرانی نیستند! اینان همگی به صورت قاچاق وارد ایران شدهاند!! در این منطق، ایرانی خلاصه میشود در شاه و دار و دستهاش و از مستشاران و کارمندان امریکایی و انگلیسی و روسی و صهیونیستی؛ غارتگران بینالمللی که اقتصاد ایران را قبضه کردهاند. ما که با این منطقها روبه رو هستیم به خواست خداوند تعالی تا برچیده شدن بساط ارتجاعی شاهنشاهی و برپا کردن حکومت عدالتگستر اسلامی دست از مبارزه برنمیداریم تا حکومت دموکراسی به معنی واقعی جایگزین دیکتاتوریها و خونریزیها شود.» صحیفه امام خمینی، ج 3، ص ۳۷۸ - ۳۸۰.
[49] . اسناد پایانی.
[50] . علم، پیشین، ص 126 -127.
[51] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان یزد، تهران، 1394، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ج 3، ص 18.
[52] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، پیشین، ج 5، ص 285.
[53] . همان. توضیحات سند.
[54] . همان، توضیحات سند.
[55] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، پیشین، ج 5، ص 313-326
[56] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان اصفهان، پیشین، ص 264. توضیحات سند.
[57] . «مروری بر حماسه مردم یزد در فروردینماه 1357 و مراسم بزرگداشت هفتم و چهلم»، سایت بررسی اسناد تاریخی.
[58] . همان.
[59] . همان.
[60] . اسناد پایانی
[61] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، پیشین، ج 5، ص 397.
[62] . اسناد پایانی.
[63] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، پیشین، ج 5، ص 397، قسمت توضیحات سند.
[64] . اسامی آیات و حجج اسلام زیر در پایین اعلامیه آمده بود؛ على انصاری - الاحقر سجادی - محمد جعفر موسوى (المروج) - الاحقر کاظم مرعشى - عبدالله الموسوى البهبهانی - الاحقر الفانی مرتضی انصاری - محمد کاظم الموسوى آلطیب - سید مصطفى علمالهدى - احمد سبط الشیخ - سید مرتضی مروج - ابوالقاسم انصاری - الاحقر محمد حسین الموسوى امام - سیدابوالقاسم هاشمى البهبهانی - سید علی شفیعی - سید محمد علی موسوی - احمد ترابی – علاءالدین الموسوی - سید محمد حسن محقق - اسماعیل الحسینی المرعشی - الفانی ابوالحسن انصاری - معلی محمد ابن العلم. اسدی، پیشین، ص 132 و133. به همین صورت و با همین مضمون تلگرافی نیز به محضر آیتالله مرعشی نجفی ارسال گردید که با توجه به اهمیت و نقش این تلگرافها عیناً ارائه میشود:
«بسمه تعالی
قم - محضر مبارک حضرت آیتالله العظمی جناب آقای حاج سید شهابالدین مرعشی نجفی مدظله
پس از اهدای مراتب اخلاص و ارادت، بدین وسیله تنفر و انزجار خود را از هجوم وحشیانه و غیر قانونی کماندوها و پلیس به منزل مراجع عالی قدر شیعه که مقام نیابت حضرت بقیهالله (عجلالله فرجه) را دارا هستند و اقدام به اعمال غیر انسانی و کشتار جمعی از اهالی بیگناه شهرستان مذهبی قم (از طلاب و غیرهم) ابراز میداریم ضمن پشتیبانی از مقام مرجعیت و زعامت عالیه حضرت عالی کلیه اوامر آن جناب مطاع خواهد بود.»
[65] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، پیشین، ج 5، ص 436.
[66] . یاران امام به روایت اسناد ساواک، حجتالاسلام غلامحسین جمی، 1392، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ص 170.
[67] . اسناد پایانی.
[68] . اسناد پایانی.
[69] . اسناد پایانی.
[70] . اسناد پایانی.
[71] علم، پیشین، ص 139.

کشف اعلامیه و دستگیری سرنشینان آبادانی در قم.

گزارش ساواک در مورد تظاهرات روز نهم فروردین 57 در اهواز.

دستگیری یکی از دانشآموزان شبانه دبیرستان فرخی آبادان.

قصد تظاهرات و دادن شعار در اندیمشک ـ استان خوزستان.

گزارش تظاهرات 13 فروردین 57.

اظهارات خدیجه اشجاری، آموزگار دبستان 22 مهرآبادان.

گزارش ساواک از پخش اعلامیه در خرمشهر.

خودسوزی دوشیزه مهین رجبی دانشآموز سال دوم دانشسرای مقدماتی دخترانه خرمشهر ـ استان خوزستان.

گزارش ساواک از سخنرانی تحریکآمیز عبدالسید محمودی.

پخش اعلامیه در هنرستان صنعتی دزفول.

جلسه خصوصی سعید رایگان پیشنماز رامهرمز.

گزارش خبر با موضوع پوران وکیلی.

تشکیل جلسه روحانیون در مدرسه علمیه قائمی.

اعلامیه حوزه علمیه قم در واکنش به جنایات رژیم پهلوی در استانهای کشور.

پاشیدن قیر به تابلوی ساختمان حزب رستاخیز در بخش بستان.

گزارش ساواک از تلگراف علمای آبادان به آیات شریعتمداری وگلپایگانی.

مخابره تلگراف از طرف روحانیون بهبهان بعنوان آیاتاله شریعتمداری و گلپایگانی.

اظهار تنفر شدید از رویدادهای اخیر و ابراز همدردی علمای خوزستان و مراجع تقلید و زعمای شیعه متعالله المسلمین بطول بقائه.

اعلام یک هفته تعطیلی نماز جماعت در اهواز، به مناسبت حمله افراد ناشناس به منازل آیات مقیم قم.

تلگراف همدردی عدهای از روحانیون شهرهای آبادان، اهواز، دزفول و خرمشهر به آیات حوزه علمیه قم و خودداری از برگزاری نماز جماعت.

برگزاری نماز جماعت در تعدادی از شهرهای استان خوزستان.

گزارش خبر با موضوع طرفداران روحالله خمینی در اهواز.

دبستان دولتی سپه دزفول.

شهرباني قديم دزفول.

عاشورای قبل از انقلاب شوشتر.

شهید عظیم اسدی مشکال.

شهید محمدتقی کتانبافنژاد.

اهواز میدان مجسمه سابق میدان شهدا فعلی.
تعداد مشاهده: 901










