گذری بر انقلاب اسلامی در استان آذربایجان غربی به روایت اسناد ساواک- بخش هفتم
تاریخ انتشار: 24 تير 1404
نقشه استان آذربایجان غربیسخنرانی حجتالاسلام محمدتقی صاحبالزمانی در مسجد اعظم ارومیه
در نیمه دوم سال 1357، علما و روحانیون همانند گذشته، در منابر و مجالس ضمن توجه دادن مردم به حوادث مهم کشور، ضرورت اتخاذ واکنش مناسب در برابر آن، با ایراد سخنرانیهای تند به انتقاد از مسئولان و وضعیت کشور میپرداختند.
در اول مهر 1357، حجتالاسلام محمدتقی صاحبالزمانی در مراسمی که در مسجد اعظم شهر ارومیه به مناسبت شهدای 17 شهریور میدان ژاله (شهدا) تهران برگزار شد،[1] طی سخنانی گفت: «ای جماعت نمیدانید در چند روز اخیر چه بلایی در تهران و شهرستانها بر سر برادران دینی ما آمده است و چه کشتار بیرحمانهای در تهران ویلا «میدان ژاله» و سایر نقاط تهران به وجود آوردهاند و اجتماع امروز ما به خاطر کشتهشدگان و دفاع از حق خودمان میباشد. آتشی که مزدوران حکومت برپا کردهاند خاموش نخواهد شد، مگر حکومت از بن عوض بشود، زیرا ما حکومت استبدادی و استعماری نمیخواهیم، چرا در مجلسین با تشکیل جلسات قلابی حکومت نظامی را تصویب کردند؟ ما از ترس پاسبانان مزدور تأمین نداریم.» در هنگام سخنرانی حجتالاسلام صاحبالزمانی، اکثر جمعیت حاضر در مسجد فریاد زدند: «نفرین بر شهربانی و حکومت یزیدی». در پایان سخنرانی، عدهای از افراد حاضر در مسجد با سردادن شعارهای «مرگ بر حکومت فعلی»، «مرگ بر حکومت یزیدی»، «زنده باد خمینی»، «شاه ما خمینی» و «زنده باد حکومت اسلامی» مبادرت به سینهزنی و تظاهرات در داخل مسجد نمودند.[2]
مراسم تشییع جنازه یوسف جلی در نقده
در نخستین روز مهرماه 1357، در شهر نقده یک مراسم ترحیم، به فرصتی برای اظهار مخالفت مردم نسبت به حکومت تبدیل شد. طبق گزارش ساواک «در این مراسم عدهای از مردم نقده به اتفاق حسین و محسن رحیمی پسران ملاصالح رحیمی، امام جمعه نقده؛ دانشجویان دانشگاه تبریز و عیسی حلاجزاده، دانشجوی دانشگاه آزاد نقده برای تشییع جنازه یوسف جلی به سهراهی مهاباد - رضائیه رفته بودند، آنان جنازه شخص مذکور را به نقده آوردند و هنگامی که قصد داشتند با آمبولانس شیروخورشید به گورستان ببرند، عدهای از جوانان از جمله محمد مولودی، فوق دیپلم؛ سیفالدین معروفی، فوق دیپلم بیکار و محیالدین مجنون، دانشجوی دانشگاه اراک رشته زیستشناسی نگذاشتند جنازه با آمبولانس حمل شود. سپس جنازه را از نقده با نردبان به گورستان حمل کردند و پس از دفن، محیالدین مجنون، قطعه شعری را که عمر ایلخانیزاده، افسر وظیفه پادگان جلدیان به زبان کُردی سروده بود، برای مردم خواند. پس از آنکه عدهای از مردم دوباره به شهر مراجعت میکردند تعدادی نیز به دنبال آنان پیادهروی را شروع کرده و شعارهایی علیه حکومت ایران دادند و عمر ایلخانیزاده با زبان کُردی چنین گفت: «پیشروی به سوی آزادی، زنده باد آزادی». او با تکاندادن دست خود در جلو مردم میگفت: «یوسف جان، تو شهید راه آزادی هستی»، سپس حسین رحیمی، محمد مولودی، عیسی حلاجزاده، سیفالدین معروفی و نظامالدین معروفی در دنباله شعارهای ایلخانیزاده بهاتفاق میگفتند: «یوسف قربانی راه آزادی شد». در این موقع حاجی سیدمصطفی حسینی که از شهر میآمد از آنها خواهش کرد که آرام شوند و گفت: «اگر از این کار دست نکشید، شما را هم مثل واقعه مهاباد به زندان خواهند انداخت».[3]
توزیع اعلامیه در مسجد اعظم ارومیه
در دوم مهر 1357، شیخ رضا ناصحی[4] از روحانیون انقلابی ارومیه در مسجد اعظم سخنرانی کرد. او در سخنرانی خود، نخست مردم را به آرامش دعوت نمود. سپس اعلام کرد: «ما حرفهایمان را به طور آشکار میزنیم و از هیچکس هم باکی نداریم، چون حرفهای ما را تمام مردم اعم از ارتشی، کارمند و کاسب و غیره قبول دارد.» او سپس به وضع مملکت و حکومت اشاره کرد و گفت: «ایران مبلغ 500 میلیون دلار از امریکا قرض کرد و آن را یک نفر حیف و میل کرد. آیا این وضع حکومت است؟» در همین زمان از بین جمعیت یک نفر که مشخص نشد چه کسی است، با صدای بلند گفت: «مرگ بر او» سپس ناصحی گفت: «مملکت ایران نمیتواند کمونیستی باشد، مملکت ما مسلمان است، باید تقاضایی باشد تا عرضه باشد، برای هر برنامه باید زمینه باشد تا پیاده شود.» که این موضوع را حاضران با گفتن کلمه «صحیح است.» تائید کردند. در پایان سخنرانی حجتالاسلام ناصحی، تعداد زیادی اعلامیه پخش شد و افرادی که این اعلامیهها را مطالعه میکردند با صدای بلند میگفتند: «مرگ بر حکومت یزیدی، زنده باد خمینی.»[5]
همانطور که در گزارش ساواک بیان شد، پس از پایان سخنرانی، تعداد زیادی اعلامیه در مسجد پخش شد. نصرالله اسداللهی در این مورد گفته است: «آن روز آقای ناصحی سخنرانی میکرد. من به آقای قریشی گفتم که ما میخواهیم یک کاری بکنیم که امشب اینجا اعلامیه پخش کنیم. ... آقای قریشی گفت که شما به خود آقای ناصحی بگویید. من با آقای ناصحی صحبت کردم، گفتم آقای ناصحی شما روی منبر بگویید که چون امروز شام غریبان شهدای یزد هست، ما میخواهیم چند لحظه چراغها را خاموش کنیم. ... شما هم که چراغها را خاموش کردید، ما اعلامیه پخش میکنیم. ... ایشان قبول کردند و در سخنرانی، در بالای منبر گفتند که حالا چون شام غریبان شهدای یزد است میخواهم چراغها خاموش شود. چراغها خاموش و اعلامیه پخش شد. مأمورین مخفی که داخل مسجد بودند فریاد کشیدند: «چراغها را روشن کنید. چراغها را. چراغها را روشن کنید. خرابکارها اعلامیه پخش کردند».[6] مجموعاً دو هزار تا اعلامیه در آن روز پخش شد.
در یکی دیگر از اسناد ساواک از سخنرانی حجتالاسلام محسن غلامی، از وعاظ شهر ارومیه، در تاریخ دوم مهر سخن به میان آمده است. وی در این روز در مسجد اعظم به منبر رفته و پس از سخنرانی وی، از طبقه دوم مسجد تعدادی اعلامیه پخش شده است.[7]
برگزاری مراسم ختم حجتالاسلام سید مهدی گلپایگانی
روز 31 شهریور 1357، حجتالاسلام سید مهدی گلپایگانی، فرزند آیتالله العظمی محمدرضا گلپایگانی، برای کمک به مردم زلزلهزده طبس، از شهر قم و از طریق یزد، عازم طبس بود که براثر حادثه تصادف درگذشت.[8] برگزاری مراسم ختم ایشان در نقاط مختلف کشور، بهانهای شد که مخالفان حکومت به طرح مسائل سیاسی بپردازند. به همین مناسبت، در سوم مهر مجلس ختمی در مسجد شیخ شهر خوی برگزار شد که در آن حاج میرزا احمد روحانیان سخنرانی کرد. گزارش این مجلس در اسناد ساواک چنین منعکس شده است: «ساعت 1700 روز 3 /7 /57 مجلس ترحیم آیتالهزاده گلپایگانی در مسجد شیخ منعقد و نامبرده فوق جهت وعظ بر روی منبر چنین بیان داشته: «ده میلیون نفر بچه میگویند به مدرسه رفتهاند، اینها را چه کسی تربیت خواهد کرد و چطور بار خواهند آورد؟ من نمیدانم خدا میداند.» جوانان که جلو مجلس نشسته بودند سه دفعه گفتند: «صحیح است.» سپس به دنبال مطالبش گفته است: «آیتاله هشتاد ساله مبارزه خود را ادامه خواهد داد، جان خودش را وقف دین کرده است.» سپس دو مرتبه جوانان گفتند: «صحیح است»».[9]
در پنجم مهر نیز مجلس ختم دیگری در مسجد اعظم ارومیه برگزار شد. در این مجلس، روحانی به نام حجتالاسلام حسن شریعتی[10] با نام مستعار سوزنی سخنرانی کرد. او در سخنرانی خود پیرامون دولت سالم و ناسالم بحث کرد و در انتها وعدههای جعفر شریفامامی، نخستوزیر وقت، پیرامون تشکیل دولت آشتی ملی را بیاساس دانست. در پایان سخنان شریعتی، یکی از معاودین[11] عراقی «شروع به پخش اعلامیه و دادن شعار ضد میهنی نمود».[12]
تظاهرات روز ششم مهر
روز ششم مهر، عدهای از مردم ارومیه، قصد برگزاری تظاهرات را داشتند که مأموران مانع از انجام آن شدند. ماجرا از این قرار بود که بعد از خاتمه مجلس سخنرانى حجتالاسلام سید عزیز محمودى، که با حضور حدود 1500 نفر در مسجد اعظم منعقد بوده، چند تن از جمعیت حاضر شعارهاى «ضدمیهنى» سردادند، متعاقب آن حاضرین با در دست داشتن پلاکاردهائى که روى آن شعارهائى به مضامین «چرا پیکار نمىکنید، در راه خدا و ضعیفشدگان»، «ما خواهان رسیدگى فورى به خواستههاى زندانیان سیاسى رضائیه هستیم»، «آزادى، استقلال و حکومت اسلامى»، «درود بر زعیم عالیقدر امام خمینى» و «زنده و جاوید شهداى تهران، مشهد، شیراز و اصفهان»، نوشته شده بود، از مسجد خارج و قصد انجام تظاهرات خیابانى داشتهاند که با دخالت مأمورین انتظامى متفرق شدند.[13]
توزیع اعلامیه جبهه ملی به حمایت از امام خمینی
روز هفتم مهرماه 1357، امیر ماشاءالله بوزچلو،[14] وکیل دادگستری که از تبعید رامهرمز بازگشته بود، اعلامیهای را در ارومیه پخش کرد و با بیان اینکه روز نهم مهرماه به دعوت جبهه ملی تعطیل اعلام شده است، خواستار تعطیلی بازار ارومیه شد. در اعلامیه مزبور آمده بود: «امام خمینی رهبر بهحق مردم ایران میباشد و هرگونه تضییقی علیه او، تضییق علیه آحاد مردم ایران میباشد و ما رهبر واقعی خود را تنها نمیگذاریم و بهخاطر تضییقاتی که علیه آن رهبر صورت گرفته است، روز نهم مهر را تعطیل اعلام میکنیم.» پس از پخش این اعلامیه، ساواک ارومیه طی نامهای که به تهران فرستاد، پیشبینی کرد تحرکاتی در ارومیه صورت خواهد گرفت، بنابراین خواستار مقابله با آن شد.[15]
در همین روزی که خبرهایی مبنی بر تعطیلی عمومی در روز نهم مهر در استان پخش شده بود، طلبه محمد وفایی، که از او به عنوان رابط بین قم و خوی نام برده شده، روز هفتم مهر در مجلسی که به مناسبت درگذشت حجتالاسلام سید مهدی گلپایگانی در مسجد آستانه علی شهر خوی برگزار شد اظهار داشت: «رهبر باید عادلترین و عالمترین و آگاهترین مردم باشد و آن هم عبارت است از امام خمینی. ... از شخص ظالم و خونریز رهبر نمیشود. ... گاز ایران را شوروی و نفت ایران را آمریکا میبرند. آیا این هم رهبریت شد. ... آن پیشنمازی که وابسته به دستگاه باشد، ما به نمازش نخواهیم رفت و به حرفش گوش نخواهیم داد و اهل منبری که دعاگوی یک رهبر ظالم و خونریز باشد، ما به او اهمیت نخواهیم داد.» او درپایان سخنان خود با اشاره به تعطیلی روز نهم مهر گفت: «آن کاسبی که از یک پاسبان پنج ریالی بترسد و به دستور مجتهد دکانش را نبندد، مسلمان نیست.»[16]
تظاهرات خانوادههای زندانیان سیاسی
روز هشتم مهر 1357، تعدادی از زنان چادری ارومیه که از خانواده زندانیان سیاسی بودند، در شهر تجمع کردند و شعارهای اتحاد، مبارزه و پیروزی سر دادند و ضمن تظاهرات، مردم را به بستن مغازهها تشویق کردند.[17] آنها سپس در مقابل اداره دادگستری تجمع کردند و شعار «زندانیان ما را آزاد کنید.» سردادند. این تجمع با حمله پلیس پراکنده شد. [18]
تظاهرات دانشآموزی در بوکان
در روز هشتم مهر تظاهراتی از طرف دانشآموزان در شهر بوکان بر پا شد که طی آن پنج نفر مجروح و دو نفر کشته شدند. در گزارش این سند آمده است: «در ساعت 16:30 روز جارى [هشتم مهر] تعدادى از محصلین و اهالى بوکان که بهتدریج به حدود سههزار نفر میرسیدهاند، مبادرت به تظاهرات با شعارهاى «آزادى، آزادى» نمودهاند که مأمورین شهربانى و دو گروه کمکى ژاندارمرى محل از تظاهرکنندگان خواستهاند تا متفرق شوند، لیکن تظاهرکنندگان با سنگ به مأمورین حمله و در نتیجه مأمورین ابتدا مبادرت به تیراندازى هوائى نموده و سرانجام بهسوى تظاهرکنندگان تیراندازى [کردند] که شش نفر به اسامى 1ـ کمال حمیدى شغل محصل 2ـ حمزه مهتدى شغل بیکار 3ـ محمود جواهرى شغل جوشکار 4ـ جعفر امامى رستمى شغل آموزگار 5ـ کریم نوبرانى شغل محصل و 6- خالد آرمند شغل محصل، مجروح و حسین بهرامى سپاهى ترویج کشته شده است. ضمناً خالد آرمند به علت شدت جراحات از ناحیه جمجمه به تبریز اعزام و بقیه در بوکان بسترى و تحت مداوا قرار گرفتهاند.»[19]
در گزارش دیگرى آمده است که دو تن از اهالى بوکان در این تظاهرات به شهادت رسیدند: «روز شنبه مورخ 8 /7 /1357 تظاهرات بوکان اول در دبیرستان کوروش بوکان صورت گرفت. دانشآموزان از دبیرستان خارج و به طرف خیابان اصلى پهلوى [رفتند] و یک عده دیگر نیز از طرف شمال خیابان پهلوى شروع به راهپیمایى کردند و در نزدیکى اداره شهربانى به هم مىرسند. شعارهاى «ما آزادى مىخواهیم» و «زندانیان سیاسى بوکان و مهاباد باید آزاد شوند» مىدادند. در موقع برخورد با پلیس رئیس کلانترى، که یک افسر جوان و بىتجربه بوده، دستور شروع تیراندازى به طرف تظاهرکنندگان مىدهد در نتیجه دو نفر کشته و پنج نفر زخمى [مىشوند.]»[20]
روزنامه اطلاعات نیز خبر این تظاهرات را پوشش داد که در بخشی از گزارش آن آمده است: « در جریان راهپیمایی، کفیل شهربانی بوکان به مأموران دستور داد تظاهرکنندگان را متفرق کنند و در پی آن خود اقدام به تیراندازی کرد. در جریان این تیراندازی جوانی به نام محمد بهرامپور سپاهی ترویج و آبادانی روستای امیرآباد که ظاهراً رهبری دانشآموزان را به عهده داشت به ضرب گلوله کشته شد و هفت نفر مجروحین حادثه به بیمارستانهای تبریز، سقز و بوکان انتقال یافتند که یکی از آنها به نام کمال حمیدی که دانشآموز سال دوم رشته نظری دبیرستان کورش کبیر بوکان و 17 ساله بود به علت شدت جراحات وارده درگذشت.»[21]
اعتراض به محاصره منزل امام خمینی در نجف
از نخستین روزهای مهر ۱۳۵۷ منزل امام خمینی در نجف در محاصره قوای نظامی عراق قرار گرفت. این اقدام باعث موج جدیدی از اعتراضها و تظاهرات مردمی در سراسر ایران شد و گروههای مختلف و برخی از آیات، اعلامیههائی در این زمینه منتشر کردند که طی آن مردم به تعطیل عمومی در سراسر کشور در روز 9 /7 /57 دعوت شده بودند. به همین مناسبت روز نهم مهرماه 1357، جمعیت زیادی از مردم ارومیه در مسجد اعظم ارومیه گرد آمدند. در آن مجلس، امیر ماشاءالله بوزچلو و و آیتالله سید علیاکبر قریشی و یک روحانی به نام موسوی سخنرانی کردند. آنها در سخنان خود، پس از طرح مطالبى درباره آزادى زندانیان سیاسی، به دولت عراق اعتراض کردند و مردم را به اتحاد و تشکل اسلامى تشویق نمودند و با اشاره به این مطلب که دوازده روز دیگر چهلم کشتهشدگان حوادث 17 شهریور تهران است، حاضرین را به حفظ نظم و آرامش دعوت کردند. بعد از خاتمه سخنرانى افراد مذکور، چند تن از زنان حاضر در مسجد با دادن شعارهائى به مضامین «زندانیان در حال مرگ میباشند» و «زندانیان باید آزاد شوند»، اعلامیههاى در بین جمعیت پخش کردند. در نتیجه اقدام زنان، حاضران با دادن شعارهائى به نفع امام خمینى از مسجد خارج شدند. در این موقع که تعداد آنها به حدود دوهزار نفر رسیده بود، به طرف خیابانهای شهر حرکت کردند که با مأموران انتظامی درگیر شدند. در این درگیری یکی از تظاهرکنندگان بدون توجه به اخطار مأموران، اقدام به پرتاب سنگ و آجر نمود که مأموران با استفاده از گاز اشکآور و شلیک دو تیر هوائى آنها را پراکنده کردند. همچنین در بعدازظهر همان روز از ساعت 18 الى 19، عدهاى به طور پراکنده در برخى از خیابانهاى شهر ارومیه به تظاهرات خیابانى پرداختند که مأمورین انتظامى آنها را متفرق نمودهاند. طبق گزارش ساواک، در جریان تظاهرات فوق، به سه دستگاه اتومبیل متعلق به پلیس خسارات مختصرى وارد شد و یک نفر از مأموران نیز به علت اصابت سنگ، جراحات مختصرى برداشت.[22]
طبق خبر روزنامه اطلاعات در تظاهرات این روز، یک نفر از تظاهرکنندگان به ضرب گلوله زخمی شد. [23]
همچنین بیشتر بازارها و مغازههای استان آذربایجان غربی تعطیل بودند که گزارش ساواک از تعطیلیهای روزنهم مهر در استان به این قرار است: «بازار و مغازههای شهرهای رضائیه، مهاباد و بوکان بسته بوده و در شهر خوی بازار بسته و در بخش سیه چشمه مغازهها تعطیل بوده است. 1- در شهرهای نقده 20% و میاندوآب 50% از مغازهها تعطیل بوده است. اوضاع در سایر نقاط استان آذربایجان غربی عادی گزارش شده است.»[24]
اعلامیه جمعی از روحانیون مبارز آذربایجان از دیگر اقدامات انقلابیون بود. این اعلامیه که با عنوان اعلامیه حضرات آیات عظام و علمای اعلام آذربایجان صادر شد، به امضای بیش از چهل نفر از روحانیون مبارز شهرهای تبریز، ارومیه، اردبیل، خوی، مرند، میانه، اهر، مراغه، آذرشهر، طسوج، بناب، و ... رسیده بود. آیتالله محمد فوزی و سید علیاکبر قریشی از روحانیون ارومیه نیز این اعلامیه را امضا کردند. علما در این اعلامیه اعلام کردند: «روحانیت آذربایجان با انتشار این اعلامیه، پشتیبانی خود را از مرجع اعلامی شیعه و تنفر و انزجار شدیدِ کلیه مسلمانان نسبت به اَعمال ننگآمیز حکومتهای عراق و کویت با رهبر مجاهد اسلام اعلام میدارد. ... .»[25]
دیدار رئیس دانشگاه ارومیه با دانشجویان زندانی
در دوازدهم مهر 1357 و در آستانه بازگشایی دانشگاهها و مراکز آموزش عالی، بحث حضور زندانیان دانشجو در کلاسهای درس و امتحان مطرح شد. در همین زمینه، دکتر محمدصادق مبین رئیس دانشگاه ارومیه با شش تن از دانشجویان زندانی دانشگاه ارومیه دیدار کرد و در گفتگو با خبرنگاران گفت: «دانشجویان این دانشگاه نوزده پیشنهاد به ما دادهاند که من اکثر آنها را قبول دارم و به زودی در دانشگاه رضائیه، یک فضای سالم برای دانشجویان بهویژه برای گذراندن امتحانات آنها فراهم خواهد شد». او افزود: «من در دانشگاه رضائیه، فضای دموکراتیک به وجود آوردهام، حرفزدن و گفت و شنود برای دانشجویان آزاد است و دیگر لزومی برای استقرار گارد در دانشگاه رضائیه وجود ندارد.»[26]
هجرت امام خمینی به پاریس
سیزدهم مهرماه 1357، امام خمینی به فرانسه هجرت کرد. با استقرار ایشان در نوفل لوشاتو، واقع در حومه شهر پاریس، مخالفان حکومت پهلوی کوشش کردند با ایشان ارتباط برقرار کنند و به این ترتیب نهضت اسلامی را پیش ببرند. در همین رابطه، روحانیون ارومیه ازجمله آیتالله سید علیاکبر قرهباغی[27] از طریق ارتباط تلفنی و با هماهنگی علمای ارومیه درباره موضوعات مختلف از امام خمینی نظرخواهی میکرد. گزارش ساواک از یکی از این مکالمات چنین است: « روز 26 /7 /57 (2537 شاهنشاهی) سیدعلیاکبر قرهباغی (روحانی قشری مقیم رضائیه) تلفنی با پاریس تماس گرفته و با شخص ناشناسی[28] به مذاکره پرداخته است. قرهباغی ضمن احوالپرسی گفته: «میخواستم بدانم جواب آن دو سئوالی که از آقا (خمینی) کرده بودم، آماده است یا خیر؟» شخص ناشناس پاسخ داده: «در مورد سئوال اول (احتمالاً مربوط به انجام تظاهرات آرام بوده) فرمودند، اشکالی ندارد و درباره سئوال دوم گفتند هر چیزی را که پسندیده (مرتضی پسندیده برادر روحالله خمینی) اجازه دهند من هم تایید میکنم». قرهباغی سپس در مورد محل اقامت آینده خمینی سئوال کرده که مخاطب جواب داده: «تا حالا تصمیمی نگرفتهاند و معلوم نیست در آینده چه تصمیمی خواهند گرفت». ناشناس مذکور همچنین افزوده: «امروز (26 /7 /57) آقا (خمینی) مصاحبهای در فرانسه داشته که در روزنامه چاپ شده است».[29] قرهباغی در زمینه تاریخ رسیدن متن این مصاحبه به کشور سئوال نموده که پاسخ داده شده: «تا چند روز آینده به دستتان خواهد رسید».[30]
تشییع جنازه قربانیان در بوکان
در دوره نهضت اسلامی، تشییع جنازه قربانیان به مراسمی برای ابراز مخالفت و سخنرانیهای شدیداللحن و توزیع اعلامیه علیه رژیم تبدیل شد. در یکی از اسناد ساواک به تاریخ یازدهم مهر، آمده است که قرار است مراسم تشییع یکی از تظاهرکنندگان بوکان در این روز برگزار شود. به همین مناسبت، افراد زیادی از شهرهای اطراف برای شرکت در این مراسم در بوکان تجمع نمودند.[31] در پی آن، روزنامه اطلاعات به تاریخ 13 مهر گزارش داد که چهلهزار نفر از اهالی شهرهای بوکان، سنندج، سقز، بانه، مهاباد، بناب و میاندوآب در مراسم تشییع جنازه دو نفراز قربانیان تظاهرات اخیر بهاسامی محمد بهرامپور سپاهی ترویج و آبادانی روستای امیرآباد که ظاهراً رهبری دانشآموزان را به عهده داشت و کمال حمیدی، دانشآموز سال دوم رشته نظری و 17 ساله، بوکان شرکت کردند.[32]
روز شانزدهم مهر، مراسم تشییع دیگری در بوکان برگزار شد که طی آن مخالفان حکومت تظاهرات وسیعی برگزار کردند و تعدادی اعلامیه هم توزیع شد؛ به این صورت که در ساعت هشت صبح این روز، گروه بیشماری از اهالی بوکان مهاباد، سقز، بانه و روستاهای اطراف بوکان در مسجد بازار بوکان اجتماع کردند و شعارهایی به این مضمون سردادند: «خون است بهای آزادی»، «سکوت ما علامت نشستن ما نیست»، «ما به کُردهای تبعیدی عراق احترام میگذاریم و به دولت عراق اعتراض داریم»، «نصر منالله و فتح قریب»، «درخواست آزادی زندانیان»، «ما به شهدای سراسر ایران درود میفرستیم». آنها سپس به طرف قبرستان حرکت کردند. به محض رسیدن جمعیت به قبرستان از عموم دعوت شد که هر کس در محلی که ایستاده، بنشیند. سپس، حسین بهرامی، برادر مقتول، با استفاده از بلندگوی ماشین ضمن سخنرانی، عموم را دعوت به همبستگی بیشتر نمود و اشعار ملی کُردی خواند. در ادامه، ابوبکر غفوری، کارمند دادگاه بوکان، شروع به اظهار مطالب شدیداللحنی نمود و به دستگاه و رژیم حملهور شد. سپس دختر رحیم خضری، کارمند شهرداری بوکان، با زبان کُردی بیانات «تحریکآمیزی» اظهار داشت. همچنین، سید جعفر کریمی، دانشجوی تبریز، پشت میکرفون قرار گرفت و از مردم خواست که پشتیبان اقدامات امام خمینی باشند تا رژیم برچیده شود و به شریفامامی حمله نمود. بعد از او، چند نفری اشعار کُردی قرائت نمودند و آنگاه قطعنامهای در هشت ماده بهوسیله عبدالله مهتدی[33] قرائت شد. مردم پس از مراسم خاکسپاری به طرف مسجد حرکت کردند. در مسجد بوکان، ملا شیخ عزالدین حسینی، امام جمعه مهاباد، با استفاده از بلندگو مردم را به آرامش دعوت نمود و از افرادی که از شهرستانهای دیگر آمده بودند تشکر و از اهالی نیز خواست که مغازههای خود را باز نمایند. در ساعت 16:00 مجدد اهالی در مسجد تجمع و ملا احمد مفتیزاده،[34] که از سنندج آمده بود سخنرانی کرد. او پس از اهانت به کورش کبیر گفت: «چندین سال قبل کُردی را قدغن کردند و هزاران ستم به کُرد و کُردیت وارد نمودند». سخنرانی او حدود یک ساعتونیم ادامه یافت. پس از پایان مراسم و به هنگامی که جمعیت به طرف در مسجد میرفتند، اعلامیههایی پخش شد که پخشکنندگان به علت انبوه جمعیت شناسایی نشدند.[35]
پس از این حوادث، آیتالله سید محمدکاظم شریعتمداری با ارسال تلگرامی به علمای مهاباد ضمن قدردانی از شیخ عزالدین حسینی به سبب پشتیبانی وی از حوزه علمیه قم، ازحوادث پیشآمده در شهرهای مهاباد و بوکان ابزار تأسف نمود.[36]
مراسم تولد امام رضا علیهالسلام
بیستودوم مهر 1357، مصادف با میلاد امام هشتم و فرح پهلوی بود. طبق گزارش اسناد ساواک برخی اهالی شهرستان شاهپور (سلماس) این مناسبتها را جشن گرفته بودند. به همین سبب، حجتالاسلام محمد غفاری، تعدادی از روحانیون شهر را مأمور کرد که به مغازههای مردم بروند و به آنها بگویند که «چون تولد شهبانو مصادف با تولد امام هشتم میباشد، واجب است پرچمها را جمعآوری و از شیرینیخورانی خودداری [کنند] و جشن میلاد امام هشتم را در مسجد برگزار نمایند.»[37]
مراسم چهلم شهدای 17 شهریور تهران
برگزاری مراسم چهلم شهدای 17 شهریور تهران، موقعیت مناسبی برای مخالفان حکومت فراهم نمود تا به طرح مسائل سیاسی بپردازند. در آستانه چهلم شهدای 17 شهریور، حضرات آیات عظام سید شهابالدین مرعشی نجفی، سید محمد کاظم شریعتمداری، سید محمدرضا گلپایگانی در اعلامیه مشترکی که در قم منتشر شد، به مناسبت چهلمین روز حادثه مذکور، مردم مسلمان ایران را به عزاداری در روز دوشنبه 24 مهر 1357، دعوت کردند. در این اعلامیه همچنین از حوادث شهرهای خرمآباد، کرمانشاه، آمل، بابل، بوکان، مهاباد، ساوه و بعضی از شهرهای دیگر در آستانه اربعین شهدای تهران، ابراز تأسف شده بود.[38]
در استان آذربایجان غربی، شهر ارومیه به عنوان مرکز استان نقش مهمی در گسترش فعالیتهای انقلابی داشت. چنانکه در مراسم برگزاری چهلم شهدای 17 شهریور تهران، مسجد اعظم این شهر، محل اصلی تجمع مردم و نقطه آغاز تظاهرات بود. به همین مناسبت، نخست در 23 مهرماه 1357، حجتالاسلام حسنی در مسجد اعظم سخنرانی کرد. طبق گزارش ساواک سخنرانی او «کاملاً تحریکآمیز» بوده و در مورد مسائل زیر صحبت کرده است: «1ـ در مورد ارتش، ژاندارمری و شهربانی سخن گفته و برای مثال اعمال خلاف ارتشبد نصیری را به نحوی مطرح نموده که مردم با صدای بلند نفرین کردهاند.
2ـ اضافه کرده مأمورین ساواک، شهربانی و ارتش سخنانم با شماست مگر ارتشیان مسلمان نیستند و مذهب ندارند.
3ـ اظهار نموده ما مسلمانان بایستی جهاد کنیم و این خائنان را از بین ببریم برای اینکه این اشخاص همیشه برای کشور ایران خیانت کردند.
4ـ اعلام کرده که ساعت 10 صبح روز 24 /7 /1357 از طرف علمای شهرستان رضائیه (ارومیه) به یادبود شهدای تهران مجلسی در مسجد اعظم رضائیه دایر است.
5ـ بعد از اتمام سخنرانی واعظ حسنی تعدادی اعلامیه مضره پخش گردیده است.»[39]
در پی اعلام برگزاری مجلس یادبود شهدای 17 شهریور تهران، تعداد زیادی از مردم ارومیه در مسجد سیدجواد تجمع کردند. آنها پس از سخنرانی آیتالله سید علیاکبر قرهباغی در ساعت 17:55 از مسجد خارج شدند و در حالیکه تعداد آنها بهتدریج به حدود پنج هزار نفر افزایش مییافت، در چند خیابان شهر به راهپیمایی پرداختند و در تمام مسیر روحانیون پیشاپیش آنان در حرکت بودند و با جدیت کامل مردم را به آرامش دعوت مینمودند. تظاهرکنندگان پس از طی چند خیابان که شعارهائی به طرفداری از امام خمینی میدادند، با حفظ آرامش در ساعت 18:50 به مقابل مسجد اعظم رضائیه رسیدند و عدهای از آنان برای ادای نماز جماعت به داخل مسجد رفتند و سایرین متفرق شدند. همچنین در مسیر راهپیمائی اعلامیههای مختلفی توسط تظاهرکنندگان پخش شد.[40] علاوه بر آن، در روز 24 مهر، مغازههای سطح شهر و بازار ارومیه، نقده و میاندوآب تعطیل بودند.[41]
در شهر سلماس، حجتالاسلام اروج محمد غفاری، رهبر جریان مذهبی شهر، در زمینه برگزاری مراسم چهلم شهدای 17 شهریور، روز 21 مهر در مسجد جامع، که حدود چهارصد نفر حضور داشتند، در بالای منبر ضمن ایراد سخنرانی از اینکه مردم این شهر در مواقع بهخصوص مغازههای خود را نمیبندند، شدیداً انتقاد کرد و اظهار داشت: «در این قبیل مواقع، وقتی از شهرستانهای دیگر به این شهر وارد میشوند میگویند مردم این شهر حس ندارند و ساکت نشستهاند و کاری انجام نمیدهند. واقعاً جای تأسف است، لااقل روز سهشنبه که چهلمین روز شهدای راه حق میباشد، بنا به روایت مجتهدین باید تمام مغازهها بسته و مردم از خانههایشان بیرون نیایند. شماها نیز باید از این امر تبعیت نموده و مغازههای خود را ببندید و جلو مغازههایتان نایستید. لااقل با این کار ما را پیش علمای دینی بیش از این شرمسار نکنید و در پایان ضمن اشاره به زلزله طبس به تجلیل از مقام امام خمینی و ظلمهایی که بر او رفته سخن گفت و اضافه نمود که مقام امام خمینی و حقانیت وی در تاریخ بشریت ثبت خواهد شد و دولت عراق و کویت را به خاطر عدم پذیرش ایشان نکوهش کرد. جماعت حاضر در مسجد در موقع بیان نام امام خمینی با صدای بلند سه مرتبه صلوات فرستادند.[42]
تظاهراتها و اعتصابهای استان آذربایجان غربی (مهرماه 1357)
وضعیت کشور در نیمه دوم سال 1357، با برگزاری تظاهرات و اعتصاب پیوندخورده است. از این زمان تا پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن 1357، تظاهراتها و اعتصابهای فراوانی در سراسر کشور رخ داد. مردم استان آذربایجان غربی هم در جریان تظاهرات و اعتصابها حوادثی را رقم زدند که برخی از آنها بازتاب وسیعی در کشور داشت.
تظاهراتها
روزنامه اطلاعات در تاریخ 11 مهر 1357 با درج خبری درباره تظاهراتهای بوکان و مهاباد نوشت که در تظاهرات وسیعی که در شهرهای مهاباد و بوکان برگزار شد، به علت درگیری پلیس با مردم سه نفر کشته شدند که دو نفر از آنها اهل بوکان و یک نفر از اهالی مهاباد بود.[43]
در 13 مهر 1357، تعدادی از مردم ارومیه در میدان چیچست اجتماع کردند و شعارهای علیه رژیم سردادند. تظاهرکنندگان به بانک صادرات هم حمله کردند که با دخالت مأموران دو تن از تظاهرکنندگان دستگیر شدند.[44]
در همین روز تظاهراتی در شهر مهاباد رخ داد که دامنۀ آن تا ارومیه و تهران هم کشیده شد. در جریان اعتصاب دانشآموزان مهاباد، طه الیاسى، دبیر ورزش هدف گلوله قرار گرفت و زخمى شد. وی در بیمارستان به خون احتیاج پیدا میکند که همین باعث بالا گرفتن تنش میان مردم ومسئولین بیمارستان میشود. طه الیاسى برای ادامه درمان به بیمارستان رضاپهلوی تهران فرستاه میشود.در تهران برخی از مسئولین دولتی از جمله وزیر آموزش و پرورش از وی عیادت میکنند.[45]
در همین روزها تظاهراتی در شهر بانه هم برگزار شد که مردم در یک قطعنامه 14مادهای خواستههای خود را بیان کردند که انحلال اتاق اصناف بانه و برکناری مدیرعامل جمعیت شیروخورشید از خواستههای آنها بود. این خواستهها سرانجام محقق شدند.[46]
روز 24 مهر، بیش از دوهزار نفراز فرهنگیان و دانشآموزان و طبقات مختلف مردم در خیابانهای شهر مهاباد به تظاهرات پرداختند. تظاهرکنندگان در حالی که شعار میدادند خواستار آزادی زندانیان سیاسی شدند.[47]
مردم سردشت هم روز 29 مهر تظاهراتی برگزار کردند و پس از اجتماع در مقابل فرمانداری شهر، خواهان اجرای خواستههای خود شدند. فرماندار سردشت قول داد که به خواستههای آنها که برخی صنفی و بخشی نیز سیاسی بود ترتیب اثر داده شود.[48]
اعتصابهای ادارت وسازمانهای دولتی و نیمهدولتی
سیزدهم مهر 1357، کارکنان سازمان تعاون روستایی ارومیه در اعتراض به کمی حقوق، دست از کار کشیدند و اعتصاب کردند.[49] آنها اعلام کردند اگر تا 25 روز آینده توجهی به خواستههای آنها نشود، اعتصاب عمومی خواهند کرد.[50]
پانزدهم مهر 1357، کارمندان و کارکنان سازمان تعاون روستایی مهاباد با ارسال نامهای به اعتصابکنندگان سازمان تعاون روستایی ارومیه، ضمن اعلام اعتصاب به آنها پیوستند.[51] در همین روز کارکنان سازمان تعاون روستایی ارومیه که در اعتصاب بودند، در محوطه اداره اجتماع کردند و خواستار رسیدگی سریع به خواستههای خود شدند.[52] همچنین کارکنان و کارمندان شرکت دخانیات ارومیه ضمن اعتصاب، خواستههای خود را در یازده ماده اعلام کردند. با اعتصاب آنها خرید و فروش توتون در ارمیه متوقف شد.[53]
در روزهای 15 و 16 مهرماه، حدود 150 نفر از کارکنان بیمارستان روانی ارومیه در اعتراض به کمی حقوق و نیز شرایط سخت کاری، اعتصاب کردند.[54]
هشتاد نفر از کارکنان اداره پست ارومیه هم در روز 16 مهرماه دست از کار کشیدند. همچنین در این روز کارکنان شیروخورشید سرخ ارومیه به اعتصابیون پیوستند و برای تأمین خواستههای خود یک هفته به مسئولان آن جمعیت مهلت دادند.[55]
کارکنان سازمان تعاون روستایی شهرستان نقده و بخش اشنویه هم از روز شانزدهم مهر اعتصاب کردند.[56]
گزارش ساواک از اعتصابات استان آذربایجان غربی در بازه زمانی 15تا 18 مهر به این شرح است: «حدود 150 نفر از کارکنان بیمارستان معتادان و روانی شهرستان ارومیه؛ شصت نفر از کارکنان سازمان تعاون روستائی رضائیه؛ حدود 200 نفر از کارکنان اداره دخانیات شهرستان ارومیه؛ حدود هشتاد نفر از کارکنان اداره پست شهرستان ارومیه؛ بیست نفر از کارکنان جمعیت شیروخورشید سرخ ماکو؛ 31 نفر از کارمندان اداره کل بازرگانی ارومیه؛ کارکنان جمعیت شیروخورشید سرخ شهرستان ارومیه؛ کارکنان سازمان تعاون و امور روستاهای شهرستان ارومیه؛ بیست نفر از کارکنان مرکز تعاون روستائی مهاباد؛ 115 نفر از کارکنان برق منطقهای شهرستان؛ کارکنان 14 پست توانیر ارومیه؛ کارمندان دفتر برنامه و بودجه؛ دخانیات؛ امور اقتصاد و دارایی و مرکز جامع پزشکی و درمان معتادان استان آذربایجان غربی؛ بهداری و بهزیستی در سطح استان؛ سازمان رادیو و تلویزیون؛ پست و دارائی خوی؛ سازمان تعاون روستائی، پست و دادگستری نقده و پیرانشهر و امور اقتصادی و دارائی نقده.[57]
از بیستم تا آخر مهرماه 1357، اعتصابها در ارومیه تداوم داشت؛ از جمله در بیستم مهر، پست، دخانیات، امور اقتصادی و دارائی، سازمان تعاون روستائی، ثبت اسناد و املاک ارومیه و اداره ثبت اسناد و املاک، سازمان تعاون روستائی و پست ماکو و پست، امور اقتصادی و دارائی، سازمان برق منطقهای و توانیر خوی در اعتصاب بودند.[58]
در تاریخ 22 و 23 مهر، کارکنان پست، دارایی، دادگستری، برق، گمرک، تعاون روستایی، رادیو و تلویزیون، رانندگان شهرداری و رفتگران شهرداری همچنان در اعتصاب به سر میبردند.[59]
در 24 مهر، کارکنان نواحی چهارگانه شهرداری ارومیه اعتصاب کردند. این عده در یک بیانیه 12 مادهای خواستههای خود را مطرح کردند که مهمترین آن افزایش حقوق، تثبیت 60 ساعت اضافهکار، تأمین مسکن و پرداخت مزایا بود.[60]
در 25 مهر، سازمانها و ادارات امور اقتصادی و دارائی، پست، ثبت احوال، ثبت اسناد و املاک، دامپزشکی، تعاون روستائی و دخانیات ارومیه پست، امور اقتصادی و دارائی و تعاون روستائی خوی، تعاون روستائی، پست، امور اقتصادی و دارائی، ثبت اسناد و املاک و ثبت احوال مهاباد، میاندوآب و بوکان، شرکت سهامی زراعی مهاباد و گمرک بازرگان در حال اعتصاب به سر میبردند.[61]
در 26 مهرماه، کارمندان اداره ثبت ارومیه اعلام کردند که وارد دومین هفته تحصن خود شدند و سپس در دفتر روزنامه اطلاعات در ارومیه حاضر شده و خواستههای خود را اعلام کردند. یکی از خواستههای آنها، انتقال ربانی، مدیرکل ثبت منطقه 4 آذربایجان غربی، بود. آنها همچنین اعلام کردند تا رسیدن به خواستههای خود دست از اعتصاب نخواهند کشید.[62]
اعتصاب فرهنگیان استان آذربایجان غربی
از مهمترین اعتصابهایی که در مهرماه سال 1357 در آذربایجان غربی رخ داد، اعتصاب فرهنگیان ارومیه بود که بهتدریج به سطح استان گسترش یافت. نخست، روزنامه اطلاعات از اعتصاب گروهی از دفترداران و مستخدمین آموزش و پرورش ارومیه در روز پانزدهم مهر خبر میدهد.[63]
شانزدهم مهر، کلیه معلمان شهرستان ارومیه اعتصاب کردند و در محوطه اداره کل آموزش و پرورش آذربایجان غربی تجمع کردند. اعتصابکنندگان در این اجتماع خواستههای خود را طی دو قطعنامه که در آنها بر عدم حضور در کلاسهای درس تأکید شده بود قرائت گردید.[64]
در همین روز، پس از اعتصاب فرهنگیان و تظاهرات دانشآموزان خوی، فرهنگیان خواستههای خود را در یازده ماده اعلام کردند که یکی از آنها استعفای رئیس آموزش و پرورش خوی بود؛ در پی این درخواست رئیس آموزش و پرورش خوی استعفای خود را در حضور فرماندار شهر اعلام کرد؛[65] همچنین دبیران دبیرستانهای میاندوآب در این روز در اداره آموزش و پرورش اجتماع کردند وخواستههای خود را در 22 ماده با فرماندار و رئیس شورای آموزش و پرورش در میان گذاشتند و اعلام کردند چنانچه به خواستههای آنها توجه نشود از رفتن به کلاس درس خودداری خواهند کرد.[66] در مهاباد هم حدود پانصد نفر از دانشآموزان دبیرستانی در مقابل اداره آموزش و پرورش این شهر تجمع کردند و خواستار رسیدگی به وضع زندگی معلمان شدند که به دلیل داشتن دغدغه معیشتی قادر به انجام کامل تدریس نیستند، آنها اعلام کردند چنانچه به خواستههای معلمان رسیدگی نشود از رفتن به کلاسهای درس خودداری خواهند کرد.[67]
معلمان مهاباد هم روز هفدهم مهر به اعتصاب خود ادامه دادند و اعلام کردند اگر به تقاضاهای آنها ترتیب اثر داده نشود به کار خود بازنمیگردند.[68]
با اعتصاب معلمان ارومیه، دانشآموزان که ابتدا بیخبر بودند، راهی مدارس شدند، اما با دربهای بسته مدارس روبهرو میشدند و یا وقتی سر کلاس میرفتند، معلمها سر کلاسها نبودند. این اقدام معلمان باعث شد تا کلیه مدارس راهنمایی و دبیرستان و نیز هنرستانهای دخترانه و پسرانه به حالت تعطیل درآید و در روز 18 مهر تعدادی از دانشآموزان با اجتماع در اداره کل آموزش و پرورش استان خواستار رسیدگی به خواستههای فرهنگیان شدند. در این اجتماع، نخست دانشآموزان دختر در محوطه اجتماع کردند و پشتیبانی خود را از معلمان اعلام کردند. سپس، دانشآموزان پسر با اجتماع در آنجا از خواستههای معلمان حمایت نمودند.[69]
همزمان تظاهراتی در شهر نقده انجام شده که رهبری آنها بر عهده دانشآموزان بود که اسامی تعدادی از آنها عبارت بودند از: خالد عثمانی، علیرضا محمدنژاد، رحیم تمدن، جعفر اوچ حیدرلو، علی دادپرنیان، بهرامدادپرنیان، نادر دادپرنیان، قلی بناوند.[70]
همچنین دانشجویان انستیتو تکنولوژی ارومیه و نیز دانشسرای راهنمایی و تربیت معلم حرفهای ارومیه نیز به اعتصابیون پیوستند.[71]
تحصن معلمان در اداره کل آموزش و پرورش ارومیه آنان را به فکر تشکیل کمیته رهبری اعتصاب واداشت. سپس، معلمان تصمیم گرفتند تا هیئتی را به این منظور تشکیل دهند. به همین سبب، طی تصمیمی برای هر یک از سطوح آموزشی، پنج نماینده طبق صورتجلسه و با رأی اکثریت معلمان انتخاب شدند. این هیئت، نماینده پنجهزار معلم بود و با سراسر استان در تماس بود و اعلامیه فرهنگیان را به تمام نقاط استان انتقال میدادند.[72]
یکی از اقدامات فرهنگیان پس از تشکیل این هیئت، همکاری با دیگر اقشار انقلابی از جمله جامعه روحانیت مبارز ارومیه بود تا با اعتصاب آنها هماهنگ شوند و با آنها همکاری کنند. جامعه روحانیت مبارز ارومیه پس از وصول این درخواست به استفتاء از مراجع وقت اقدام کرد. در همین راستا، آیتالله سید علیاکبر قرهباغی از روحانیون ارومیه با آیتالله سید محمدکاظم شریعتمداری تماس گرفت و درباره ادامه تحصن و نیز تقاضاهای معلمان از جامعه روحانیت شهر برای همکاری با آنها گفت: «به معلمان پاسخ داده شود تا آن حد که شرعاً مجاز باشد، اقدام میکنیم.» سپس آیتالله شریعتمداری به آیتالله سید علیاکبر قرهباغی توصیه کرد: «حرفهای معلمین را رد نکند، ولی درصدد هدایت آنان برآید».[73]
در پی حوادث مذکور، هیئت مرکزی معلمان جلساتی را با جامعه روحانیت برگزار کرد. نخستین جلسه محرمانه این دو گروه در مهدیه ارومیه برگزار شد. در آن جلسه، روحانیون خطمشی انقلاب، چگونگی طرح مسائل فقهی و ضرورت وحدت را با نمایندگان معلمان در میان نهادند. همچنین روحانیون و معلمان بر این نکته تأکید کردند که نباید به هیچوجه با عوامل رژیم سازش کنند، زیرا هرگونه رابطه مسالمتآمیز با عوامل و کارگزاران حکومتی از طرف مراجع عظام تقلید تحریم شده بود. از جمله روحانیون حاضر در جلسه فوق میتوان از آیتالله محمد فوزی، آیتالله سید علیاکبر قریشی، حجتالسلام غلامرضا حسنی و حجتالاسلام رضا ناصحی نام برد. روحانیون بهتدریج روابط خود را با فرهنگیان بیشتر و در اجتماعات آنها سخنرانی کردند.[74]
در 23 مهرماه، تعداد فرهنگیان و معلمان حاضر در تحصن به دوهزار نفر رسید. در این تحصن، سه تن از معلمها بهاسامی قدرتالله جعفری، حسین سلیم و پرویز سیروسرضایی در مورد خواستههای متحصنان سخنرانی کردند. در حین سخنرانی آنها تعداد زیادی از دانشآموزان شعارهایی له امام خمینی سردادند. یکی از آنها به نام بیوک اتفاقطهیری پرچم ایران را که در محوطه اداره نصب شده بود، پاره کرد و میله آن را شکست که این فرد دستگیر شد. همچنین جمعیت مذکور وارد خیابان شدند و تظاهرات کردند که بهوسیله مأموران متفرق شدند.[75]
در این روز، دانشآموزان دبیرستانهای مهاباد به کلاسهای درس نرفتند و اعلام کردند تا رسیدگی کامل به قطعنامه آنها از رفتن به کلاس خودداری خواهند کرد.[76] در سردشت هم دانشآموزان در حالت اعتصاب بودند.[77]
روز 24 مهرماه، فرهنگیان متحصن ارومیه نیز با صدور بیانیه دیگری اعلام کردند اگر مسئولان تا روز 25 مهرماه به خواستههای آنها توجهی نکنند، دامنه اعتصاب را گسترش خواهند داد.[78] در این روز به سبب اعتصاب فرهنگیان پیرانشهر کلیه مدارس این شهرتعطیل بود و دانشآموزان هم با عدم حضور در کلاسهای درس همبستگی خود را با معلمان اعلام کردند. همچنین فرهنگیان پیرانشهر قطعنامهای در 47 ماده صادر کردند.[79] همچنین اعتصاب فرهنگیان میاندوآب وارد دهمین روز خود شد.[80]
روز 25 مهرماه که کلیه مراکز آموزشی ارومیه و بسیاری از شهرهای استان تعطیل بود، همچنین در اعلامیهای که از طرف پانزده نفر از نمایندگان دبیران و معلمان ارومیه تهیه شده بود، از نمایندگان معلمان و دبیران شهرستان ارومیه دعوت شده بود که در ساعت چهار بعدازظهر این روز (25 مهر) برای تبادل نظر و اخذ تصمیم در دبیرستان رضاشاه این شهرستان اجتماع کنند.[81]
مأموران اداری و امنیتی استان که از این اقدام هماهنگ معلمان غافلگیر شده بودند، درصدد چارهجویی برآمدند. ساواک که در آموزش و پرورش و در بین معلمان و نیز کادر اداری دارای نفوذ بود، با گسیل کردن نیروهایش به داخل معلمان و دانشآموزان متحصن تلاش کرد که ادامه تحصن را به انحراف بکشاند که البته در بدو امر در این کار موفق بود، زیرا برخی از سخنانی که در آن تجمع زده شد با مشی غالب معلمان در تضاد بود؛ ازجمله عدهای از معلمان که در تحصن حاضر شده بودند، به اتحاد معلمان با روحانیون معترض شدند و آن را زیر سؤال بردند، اما هیئت مرکزی نمایندگان معلمان با صدور بیانیه شماره 3، به این حرکتهای انحرافی پاسخ داده و نفوذ عناصر ساواک در بین معلمان را گوشزد کرد. خطر نفوذ عوامل ساواک در بین صفوف معلمان و دانشآموزان متحصن سبب صدور اعلامیه شماره 4 شد که در آن آمده است: «همانطوری که در اطلاعیه شماره 3 آمده بود، عدهای عناصر غیرفرهنگی میخواهند با رخنه در صفوف متشکل معلمان و دادن برخی شعارها، ایجاد نابسامانی نمایند و با تمامی کوششی که به عمل آمده بود در روز یکشنبه 23 / 7 / 1357 گروهی ناشناخته در اجتماع معلمان وارد و خواستند که از احساسات پاک مذهبی و ملی دانشآموزان به نفع خود بهرهبرداری نمایند[82] که خوشبختانه معلمان و دانشآموزان آگاه رضائیه به واقع متوجه شده برای جلوگیری از هرگونه ناآرامی و به خاطر اینکه فرصتطلبان نتوانند به هدف نائل آیند با مختصر بیانی اجتماع معلمان را به وقت دیگری موکول کردند، لذا از نمایندگان معلمان تمامی مدارس دعوت میشود که روز سهشنبه 25 / 7/ 57، ساعت چهار بعدازظهر برای تبادلنظر و تصمیمگیری در سالن دبیرستان رضاشاه با در دست داشتن صورتجلسه شورای معلمان که مؤید نمایندگیشان خواهد بود، حضور به هم رسانند. در ضمن مدارس روستاها و آن تعداد از مدارس شهر که تاکنون انتخاب و معرفی نکردهاند، شورای معلمان آن مدارس نیز دو نفر از معلمان خود را جهت شرکت در جلسه مزبور معرفی نمایند.»[83]
معلمان شهرستان ارومیه پس از اعتصاب دهروزه اعلام کردند که از صبح پنجشنبه 27 مهر کارهای خود را تحت شرایطی از سر خواهند گرفت. در جلسهای که به همین منظور تشکیل شد، پانزده نماینده از سوی پنجهزار معلم اعلام کردند که با دادن یک مهلت ده روزه به مقامات کارهای خود را مجدداً از سر خواهند گرفت.[84]
دامنه و تأثیر تحصن فرهنگیان ارومیه باعث شد تا کمیسیون امنیت اجتماعی استان خواستار جلسهای مشترک با نمایندگان معلمان شود. این نشست مشترک در 26 مهرماه با حضور اعضای کمیسیون از جمله استاندار، فرمانده لشکر 64، رئیس شهربانی، رئیس ساواک و مدیر کل آموزش و پرورش در سالن استانداری آذربایجان تشکیل شد. در این جلسه، ابتدا فرمانده لشکر گزارشی از وضع منطقه ارائه داد. سپس استاندار از مدیر کل درخواست کرد اعلامیه معلمان را که مبین خواستههای آنهاست بخواند و با نظارت استانداری، آن خواستهها را به اطلاع مقامات تهران برساند و پاسخ مثبت را به معلمان ابلاغ کند. فرمانده شهربانی استان نیز از اینکه دانشآموزان، پشت دیوارها کمین کرده و بهوسیله تیروکمان مأموران را مجروح میکنند، ابراز ناراحتی کرد. او همچنین اظهار داشت که علیرغم اینگونه اقدامات، دستور داده است تا دانشآموزان دستگیرشده آزاد شوند. او همچنین ادعا کرد که مدیر کل آموزش و پرورش استان تحت فشارها تعویض شده است که نشان از توجه به خواسته معلمان است. نمایندگان معلمان، هم مسئله تحریم سازش با مسئولان را طبق اعلامیههای آیات عظام یادآور شدند و گفتند که با آنها هیچ حرفی ندارند و هرگونه مذاکره برای سازش حرام است و نمیدانند برای چه آنها را دعوت نمودهاند و تأکید کردند که اعتصابات و تظاهرات تا حصول نتیجه ادامه خواهد داشت. اعضای پانزدهنفره جامعه موقت معلمان ارومیه پس از پایان دیدار با اعضای کمیسیون امنیت اجتماعی استان، اعلامیهای منتشر کردند. در بخشی از این اعلامیه آمده است: «همکاران گرامی در اطلاعیه شماره 3 که در تاریخ 23 /7 / 57 منتشر شد، درخواستهای جامعه معلمان رضائیه به سه گروه تفکیک گردیده، با توجه به اطلاعیه مزبور در جلسات نمایندگان مدارس رضائیه که در مورخههای 25 و 26 مهر در سالن دبیرستان رضاشاه کبیر تشکیل شد، تصمیماتی به شرح زیر اتخاذ گردید: 1- در مورد درخواستهای ملی قطعنامهها که شامل مسائل عمومی مملکت است به خاطر پشتیبانی از نهضت مذهبی و ملی و همگانی با ملت مبارز ایران به جهت اجرای احکام عالیه دین مبین اسلام و اصول قانون اساسی و متمم آن و بساط عدالت اجتماعی به معنای واقعی، جامعه معلمان رضائیه تصمیم گرفت ضمن پیگیری مستمر مبارزات منطقی و اصولی خود در هر موقع که حضرات آیات عظام مراجع عالیقدر دینی با صدور اعلامیه، ملت ایران را دعوت به اعتراض و یا اعتصاب فرمایند، معلمان رضائیه نیز با عدم حضور در مدارس اعلام همبستگی نمایند. ... 9- بهخاطر تعظیم به شعائر دینی و حفظ سنتهای اجتماعی عدم ممانعت یا مداخله در حجاب خانم معلمها و دانشآموزان دختر؛ 10- تأمین امنیت کافی مدارس که مأموران امنیتی یا پلیس نتواند به بهانههایی، ساحت مقدس آموزشگاهها را مورد اهانت قرار دهد.»[85]
هوشنگ قائلی، مدیرکل آموزش و پرورش استان آذربایجان غربی، روز 27 مهرماه در جمع معلمان حاضر شد تا نشان دهد به خواستههای آنها توجه میشود. در این دیدار، معلمان از او خواستند تا ابتدا دو تن از معاونان خود را عزل کند و او نیز دو معاون مذکور را عزل کرد و غلامحسین طریقی و مهندس خیریه را به جای آنها منصوب کرد.[86] او همچنین در سخنان خود متذکر شد که «ضرورتهای جو انقلابی و مسائل موجود در بطن مبارزات فرهنگیان را درک میکند.» سپس در جلسه هیئت نمایندگان معلمان شرکت کرد و گفت: «کلیه خواستههای معلمان را به تهران تلکس کردهام، قرار است وزارتخانه متقابلاً پاسخگو باشد.»[87]
ادامه دارد...
پینوشتها:
[1] . برای اطلاعات بیشتر از واقعه 17 شهریور میدان ژاله، بنگرید به مقاله: «واقعه خونین 17 شهریور 1357 تهران»، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[2] . سند شماره 1، پیوست در همین مقاله؛ همچنین بنگرید به: سند شماره 2، پیوست در همین مقاله.
[3] . سند شماره 3، پیوست در همین مقاله.
[4] . حجتالاسلام و المسلمین رضا ناصحی، پدر شهید و از فعالان انقلابی در ارومیه بود. وی دفترخانه ثبت ازدواج و طلاق داشت، و خطیبی مشهور به شمار میآمد. اسناد ساواک برخی فعالیتهای انقلابی ایشان ـ به ویژه سخنرانیهایشان در مساجد ارومیه ـ را بازتاب دادهاند. خاطره سخنرانیهای وی در راهپیماییهای مردم ارومیه در اذهان مردم منطقه باقی مانده است. برپایه گزارشهای ساواک، وی در سال1353 ش، در مسجد میرحسین آقا به تدریس، تفسیر و تعلیم قرآن میپرداخت. این جلسات که تحت مراقبت ساواک قرار داشت، پس از اقامه نماز جماعت مغرب و عشاء برگزار میشد. شرکتکنندگان در جلسات تفسیر قرآن و نهجالبلاغه که بیشتر دانشآموزان و جوانان شهر بودند، نیز تحت مراقبت ساواک قرار داشتند. وی در دیگر مساجد شهر ارومیه مانند مسجد اعظم و مسجد خطیب نیز منبر میرفت و در پوشش مسائل تاریخی به انتقاد از رژیم میپرداخت. ساواک وی را از روحانیون افراطی و متعصب مذهبی معرفی کرده است. سخنرانی وی در مسجد اعظم (2 /7 /1357) با تظاهرات و اعتراض مردم علیه رژیم همراه بود. ساواک اغلب سخنرانیهای وی را تحریکآمیز و مؤثر ارزیابی کرد. وی در سخنرانیها ضمن مقایسه حکومت فراعنه با رژیم پهلوی، از سیاستهای این رژیم در زمینههای مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی انتقاد میکرد. سخنرانی دیگر وی در 19 /8 /1357 در مسجد اعظم باعث شکلگیری تظاهرات مردمی و دخالت مأمورین انتظامی شد. حجتالاسلام ناصحی، امام جماعت مسجد میرحسین آقا بود و در اوایل دهه 80، دار فانی را وداع گفت. (مساجد استان آذربایجان غربی به روایت اسناد ساواک، تهران، 1401، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، ج اول، ص 293).
[5] . سند شماره 4، پیوست در همین مقاله.
[6] . قاسمپور، داود، انقلاب اسلامی در ارومیه، تهران، 1392، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ج 2، ص 58.
[7] . نک به: سند شماره 5، پیوست در همین مقاله.
[8] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، تهران، 1382، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، ج 12، ص 8.
[9] . سند شماره 6، پیوست در همین مقاله.
[10] . حجتالاسلام حسن سوزنی(شریعتی)، از روحانیون انقلابی منطقه بود. اسناد ساواک برخی فعالیتها و اقدامات انقلابی وی را بازتاب دادهاند. برپایه برخی از این گزارشهای ساواک، وی از روحانیون اعزامی از سوی آیتالله محمد فوزی به مهاباد برای وعظ در مسجد شیعیان مهاباد بود که به دلیل موضعگیریها و سخنرانی انقلابی علیه رژیم - بهویژه دعا نکردن برای شاه در منبرها - گروهی از نظامیان شیعه ساکن مهاباد که به این مسجد میآمدند، از منبررفتن وی جلوگیری کردند. (مساجد استان آذربایجان غربی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 1، ص 283).
[11] . معاودینِ عراقی به ایرانیانی گفته میشود که در دوره حکومت حزب بعث عراق، بهویژه در زمان ریاست جمهوری احمد حسن البکر، به دلیل ایرانی بودن از عراق اخراج یا مجبور به ترک آن کشور شدند و به ایران بازگشتند. این افراد اغلب در شهرهای مرزی ایران ساکن شدند.
[12] . سند شماره 7، پیوست در همین مقاله.
[13] . اسناد شماره 8 و 9، پیوست در همین مقاله.
[14] . امیر ماشاءالله بوزچلو، وکیل دادگستری و از فعالان انقلاب در آذربایجان بود. وی به مسجد شیخ مهدی سلدوزی رفت و آمد میکرد و در جوانان تحصیلکرده نفوذ داشت. بوزچلو با حجتالاسلام شیخ مرتضی رضوی ارتباط مستقیم داشت و ساواک این دو نفر را منشاء اصلی تحریکات و تظاهرات و بستن دکاکین در این شهرستان میدانست. بنابر ارزیابیهای ساواک این دو در گروههای مذهبی نیز نفوذ داشتند. وی همچنین فرهنگیان و اصناف را به اعتصاب و تعطیلی محلهای کار خود تشویق میکرد. (مساجد استان آذربایجان غربی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 1، ص 295).
[15] . قاسمپور، همان، ج 2، ص 60.
[16] . اسناد شماره 10 و 11، پیوست در همین مقاله.
[17] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 12، ص 210.
[18] . قاسمپور، همان، ج 2، ص 60.
[19] . سند شماره 12، پیوست در همین مقاله.
[20] . مساجد استان آذربایجان غربی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 1، ص 296.
[21] . روزنامه اطلاعات، 13 مهر 1357، ش 16728، ص 31.
[22] . سند شماره 13، پیوست در همین مقاله.
[23] . روزنامه اطلاعات، 10 مهر 1357، ش 15725، ص 4.
[24] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 12، ص 238.
[25] . قاسمپور، همان، ج 2، ص 64.
[26] . روزنامه اطلاعات، ش 15727، 12 مهر 1357 ، ص21.
[27] . آیتالله سیدعلیاکبر قرهباغی فرزند مرحوم میرجلیل در سال 1315 ش /1354ق، در روستای قرهباغ ارومیه متولد شد. پس از گذراندن تحصیلات مقدماتی به تبریز و سپس قم رفت و ادامه تحصیل را پی گرفت. وی از شاگردان حضرت امام خمینی(ره) به شمار میرفت. آیتالله قرهباغی به مطالعه، نوشتن و تدریس مکاسب و کفایه و درس خارج فقه اشتغال داشت. عمده فعالیتهای علمی ایشان پس از مهاجرت به ارومیه، نوشتن کتاب انوارالفقاهه، حاشیه بر عروۀالوثقی و تنظیم تقریرات بحث حضرت امام خمینی قدس سره بود. از خدمات اجتماعی آن مرحوم میتوان به تأسیس صندوق کمک به مستمندان و تأسیس بیمارستان 232 تختخوابی سیدالشهداء علیهالسلام ارومیه اشاره کرد. تأسیس یک شورای محلی در ارومیه به نام شورای انقلاب اسلامی برای مبارزه با اقدامات مخالفین انقلاب اسلامی در منطقه، سرپرستی امور قضایی شهر ارومیه، نمایندگی مردم ارومیه در مجلس شورای اسلامی (دوره اول) و نمایندگی مردم استان آذربایجان غربی در مجلس خبرگان (دوره سوم) از مسئولیتهای ایشان پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سالهای 1357 ـ 1391 بود. آیتالله قرهباغی در هفتم فروردین 1391 در شهر مقدس قم دعوت حق را لبیک گفت و پیکر ایشان پس از تشییع در ارومیه، در شهر قم به خاک سپرده شد. (مساجد استان آذربایجان غربی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 1، ص 326).
[28] . این شخص، حجتالاسلام اسماعیل فردوسیپور بوده است (قاسمپور، همان، ج 2، ص 67).
[29] . منظور مصاحبهای است که روزنامه فیگارو با امام خمینی صورت داده بود و روز 26 مهر 1357 به چاپ رساند. (برای دیدن متن این مصاحبه نک: صحیفه امام، تهران، 1378، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ج 4، ص 1ـ4).
[30] . سند شماره 14، پیوست در همین مقاله.
[31] . سند شماره 15، پیوست در همین مقاله.
[32] . روزنامه اطلاعات، 13 مهر 1357، ش 15728، ص 31.
[33] . عبدالله مهتدی فرزند حاجی رحمان آقا مهتدی، از وزرای حکومت قاضی محمد (1324-1325: مهاباد) است. وی در 1328 ش، در شهر بوکان به دنیا آمد. برای ادامه تحصیلات به تهران آمد. سال ۱۳۴۲ پس از فراگیر شدن اندیشههای کمونیستی و چپگرایی در ایران، عدهای از دانشجویان کرد از جمله عبدالله مهتدی تشکیلاتی را پایهریزی کردند که این تشکیلات بعدها با نام «کومله» شناخته شد. مهتدی به همراه ۱۰ نفر دیگر از همفکران خود بهصورت رسمی «کومله» را بنیان نهادند و تا سال ۱۳۵۷ به مدت ۹ سال مخفیانه فعالیت کردند. پس از کشته شدن محمدحسین کریمی از بنیانگذاران «کومله» در سقز، مهتدی و دوستانش تصمیم گرفتند در واکنش به کشته شدن همحزبیشان، فعالیتهای خود را علنی کنند. سال ۱۳۵۸ طی درگیری کومله و جمهوری اسلامی، «فواد مصطفی سلطانی» رهبر و از بنیانگذاران حزب کومله کردستان ایران کشته شد و به این ترتیب عبدالله مهتدی از سال ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۲ رهبر کومله کردستان ایران شد. مهتدی تا زمان تاسیس حزب کمونیست ایران در سال ۱۳۶۲ رهبر کومله زحمتکشان باقی ماند و پس از تأسیس این حزب سمت رهبری را به ابراهیم علیزاده داد. مهتدی تا سال ۱۳۷۹ رهبر حزب کمونیست ایران باقی ماند، اما در سال ۱۳۷۹ به دلیل اختلافات با علیزاده، از حزب کمونیست ایران (حکا) جدا شد و از اواخر سال ۷۹ تا به الان رهبری حزب «کومله زحمتکشان کردستان ایران» را بر عهده دارد. حزب کومله البته چندین انشعاب داشته است؛ منصور حکمت حزب کمونیست ایران (حکا) را تأسیس کرد و بخش دیگر آن «حزب کومله زحمتکشان» بود که زیر مجموعه عبدالله مهتدی به شمار میرفت. اختلاف مهتدی و حکمت هم اساسیتر از این بود که امکان نزدیکی وجود داشته باشد. حکمت معتقد بود مسئله اصلی، «مسئله ایران» است و عبدالله مهتدی بر این باور بود که مسئله مرکزی، «مسئله کردها» است. البته یک تقسیم کار نانوشته میان دو حزب ایجاد شد و کومله کردستان مسائل کردها را پیگیری میکرد و حزب کمونیست کارگری (حکک) بر مسئله ایران با «افق کل منطقه» تمرکز کرده بود. البته حزب کمونیست کارگری پس از مرگ منصور حکمت چندین انشعاب کرد؛ جریان تقوایی و ایرج آذین و رضا مقدم هر کدام راه جداگانهای در پیش گرفتند که البته همه آنها به ایده پیوند کردها به «اینترناسیونال» منصور حکمت وفادار ماندند. در عین حال آنها شعارهای خطایی داشتند؛ چنانچه ایده «حکومت شورایی» برای ایران را مطرح کردند که از نظر کمونیستهای کلاسیک، این ایده کجفهمی بود زیرا او میخواست «ایدههای کمونیستی» را در دوران «سوسیالیسم» پیاده کند و این غیرممکن بود. عبدالله مهتدی به دلیل تمرکز بر مسئله «کرد»، کاری به مسائل ایران نداشت، به همین دلیل او از طرف منتقدانش به «تجزیهطلبی» متهم شده است. همین مسئله محل اختلاف او با جریانهایی بود که در ایران «حکمتیست» خوانده میشدند. با این دیدگاه، نزدیکی مهتدی به سلطنتطلبان عجیب به نظر میرسد. (مقاله عبدالله مهتدی کیست، www.rouydad24.ir)
[34] . احمد مفتیزاده در سال 1314 شمسی در سنندج متولد شد. پدرش ملا محمد، مفتی شهر بود. در سال 1327 برای آموزش علوم دینی راهی مریوان شد. دو سالی هم به کردستان عراق رفت و در آنجا اقامت گزید. وی پس از بازگشت در مدرسه دارالاحسان مشغول تدریس گشت. مفتیزاده در سال 1332 با آیتالله کوهکمرهای که دهه اول محرم هر سال به سنندج سفر می کرد آشنا شد. جلسات مشترک سخنرانی این دو توسط رژیم تعطیل شد. مفتیزاده در سال 1333 تهدید به تبعید شد، اما از سال 1355 رفته رفته به رژیم نزدیک میشود و از اواخر دهه 30 با ساواک به همکاری مشغول شد. در همین سالها وی روزنامه کردستان را منتشر کرد که دستگاه امنیتی شاه در توزیع آن دست داشت. مفتیزاده در سال 1351 به سمت رئیس شورای نویسندگان رادیو سنندج انتخاب شد. وی پس از کنارهگیری از کار در رادیو به پیمانکاری مشغول شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی مفتیزاده تا حدی به نهضت مردم ایران گرایش نشان داد، اما قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را بزرگترین سند انحراف انقلاب دانست. او در 20 بهمن 1371 درگذشت. (انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، تهران، 1378، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، ج 5، ص 525)
[35] . اسناد شماره 16 و 17، پیوست در همین مقاله.
[36] . روزنامه اطلاعات، 16 مهر 1357، شماره 15730، ص 3.
[37] . سند شماره 18، پیوست در همین مقاله.
[38] . روزنامه اطلاعات، 23 مهر 1357، ش 15733، ص 4.
[39] . سند شماره 19، پیوست در همین مقاله.
[40] . سند شماره 20، پیوست در همین مقاله.
[41] . روزنامه اطلاعات، 24 مهر 1357، ش 15734، ص 4.
[42] . سند شماره 21، پیوست در همین مقاله.
[43] . روزنامه اطلاعات، 11 مهر 1357، ش 15726، ص 23.
[44] . همان، 15 مهر 1357، شماره 15729، ص 24.
[45] . مساجد استان آذربایجان غربی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 1، ص 304.
[46] . روزنامه اطلاعات، 16 مهر 1357، ش 15730، ص 21.
[47] . همان، 26 مهر 1357، ش 15736، ص 22.
[48] . همان، 30 مهر 1357، شماره 15739، ص 22.
[49] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 12، ص 520.
[50] . روزنامه اطلاعات، 15 مهر 1357، شماره 15729، ص 23.
[51] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 12، ص 520.
[52] . روزنامه اطلاعات، 17 مهر 1357، شماره 14731، ص 14.
[53] . همان، 16 مهر 1357، شماره 14730، ص 18.
[54] . همان، ص 18.
[55] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 12، ص 520.
[56] . روزنامه اطلاعات، 16 مهر 1357، ش 15731، ص 17.
[57] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 12، ص506؛ انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، تهران، 1383، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، ج 13، ص 157 و 222.
[58] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 13، ص 345.
[59] . روزنامه اطلاعات، 23 مهر 1357، شماره 15733، ص 21.
[60] . همان، 25 مهر 1357، ش 17535، ص 22.
[61] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 13، ص 556.
[62] . روزنامه اطلاعات، 26 مهر 1357، شماره 15737، ص 2.
[63] . همان، 15 مهر 1357، ش 15729، ص 23.
[64] . همان، 17 مهر 1357، ش 15731، ص 17.
[65] . همان، 16 مهر1357، ش 15730، ص 21.
[66] . همان، ص 21.
[67] . همان، 17 مهر 1357، ش 15731، ص 18.
[68] . روزنامه اطلاعات، 18 مهر 1357، ش 15732، ص 18.
[69] . همان، ص 17.
[70] . سند شماره 22، پیوست در همین مقاله.
[71] . روزنامه اطلاعات، 18 مهر 1357، ش 15733، ص 18.
[72] . قاسمپور، همان، ج 2، ص 77.
[73] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 13، ص ۳۶۰.
[74] . قاسمپور، همان، ج 2، ص 78.
[75] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 13، ص 437.
[76] . روزنامه اطلاعات، 24 مهر 1357، ش 15734، ص 21.
[77] . همان، ص 22.
[78] . همان، ص 22.
[79] . روزنامه اطلاعات، 25 مهر 1357، ش 17535، ص 21.
[80] . همان، ص 22.
[81] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 13، ص 549.
[82] . ماجرا از این قرار بود که روز 23 مهرماه، یکی از دانشآموزان در محل تحصن معلمان در محوطه ادارهکل آموزش و پرورش استان آذربایجان غربی در شهر ارومیه پرچم شاهنشاهی را که در وسط حیاط نصب شده بود، برداشته و پاره کرد و میله پرچم را شکست که بر اساس اظهارات افراد حاضر در آن صحنه، این اقدام بهمنظور تحریک معلمان و بهتبع آن حمله مأموران به محل تجمع و سرکوب معلمان بود که این اقدام مورد اعتراض معلمان قرار گرفت (قاسمپور، همان، ج 2، ص 79).
[83] . همان، ج 2، ص 83-82.
[84] . روزنامه اطلاعات، 27 مهر 1357، ش 15737، ص 2.
[85] . قاسمپور، همان، ج 2، ص 86-84.
[86] . روزنامه اطلاعات 27 مهر 1357، شماره 15737، ص 2.
[87] . قاسمپور، همان، ج 2، ص 87.

سخنرانی حجتالاسلام محمدتقی صاحبالزمانی در مسجد اعظم ارومیه به مناسبت شهدای 17 شهریور تهران.

سخنرانی حجتالاسلام محمدتقی صاحبالزمانی به مناسبت شهدای 17 شهریور تهران. ص1

سخنرانی حجتالاسلام محمدتقی صاحبالزمانی به مناسبت شهدای 17 شهریور تهران. ص2

گزارش ساواک از مراسم یکی از قربانیان شهر نقده.

سخنرانی حجتالاسلام شیخ رضا ناصحی در مسجد اعظم ارومیه.

سخنرانی حجتالاسلام محسن غلامی در مسجد اعظم ارومیه.

برگزاری مراسم ختم حجتالاسلام سید مهدی گلپایگانی در مسجد شیخ شهر خوی.

برگزاری مراسم ختم حجتالاسلام سید مهدی گلپایگانی در مسجد اعظم ارومیه.

برگزاری تظاهرات خیابانی درارومیه.

برگزاری تظاهرات خیابانی در ارومیه.

سخنرانی یکی از طلاب در مسجد آستانه علی شهر خوی.

سخنرانی یکی از طلاب در مسجد آستانه علی شهر خوی.

گزارش ساواک از تظاهرات دانشآموزان در بوکان.

سخنرانی در مسجد اعظم ارومیه و برگزاری تظاهرات در این شهر. ص1

سخنرانی در مسجد اعظم ارومیه و برگزاری تظاهرات در این شهر. ص2

گزارش ساواک از تماس تلفنی آیتالله سید علیاکبر قرهباغی با پاریس.

گزارش ساواک از تجمع مردم شهرهای اطراف بوکان برای تشییع جنازه یکی از قربانیان این شهر.

تشییع جنازه یکی دیگر از قربانیان در شهر بوکان. ص1

تشییع جنازه یکی دیگر از قربانیان در شهر بوکان. ص2

برگزاری مراسم میلاد امام رضا علیهالسلام در شهر سلماس.

سخنرانی حجتالاسلام غلامرضا حسنی در مسجد اعظم ارومیه در آستانه چهلم شهدای 17 شهریور تهران.

تظاهرات مردم ارومیه و تجمع در مسجد اعظم به مناسبت چهلم شهدای 17 شهریور تهران.

سخنرانی حجتالاسلام محمد غفاری در مسجد جامع سلماس در آستانه چهلم شهدای 17 شهریور تهران.

گزارش ساواک از تظاهرات دانشآموزان در شهر نقده.

آیتالله سید علیاکبر قریشی.

حجتالاسلام سید مهدی گلپایگانی.

حجتالاسلام شیخ رضا ناصحی.

حجتالاسلام محمدتقی صاحبالزمانی.

حجتالاسلام غلامرضا حسنی.

مسجد اعظم ارومیه.

مسجد اعظم ارومیه.

خبر درگذشت حجتالاسلام سیدمهدی گلپایگانی در روزنامه اطلاعات.

خبر درگذشت حجتالاسلام سیدمهدی گلپایگانی در روزنامه اطلاعات.

خبر دیدار رئیس دانشگاه ارومیه با دانشجویان زندانی.

خبر محاصره بیت امام خمینی در عراق.

خبر محاصره بیت امام خمینی در عراق.

بازتاب تظاهرات نهم مهرماه مردم ارومیه در روزنامه اطلاعات.

خبر خروج امام خمینی از عراق.

خبر ورود امام خمینی به پاریس.

خبر تشییع جنازه قربانیان تظاهرات بوکان و تظاهرات دانشآموزی بوکان.

خبر تظاهرات بوکان و مهاباد.

تلگرام آیتالله سید محمدکاظم شریعتمداری خطاب به علمای مهاباد.

اعلامیه مراجع قم در آستانه چهلم شهدای 17 شهریور تهران.

اجتماع پنجهزار نفری فرهنگیان در ارومیه.
تعداد مشاهده: 851










