مروری بر زندگی سید ولیرضا نصر
تاریخ انتشار: 25 تير 1404
سید ولیرضا نصرچکیده
دکتر سید ولیرضا نصر ۲۹ آذر ۱۳۳۹ در تهران به دنیا آمد. در نوجوانی برای تحصیل به مدرسهای شبانهروزی در انگلیس فرستاده شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و مهاجرت خانوادهاش به آمریکا، او نیز به این کشور رفت. مدرک لیسانس خود را در رشته روابط بینالملل از دانشگاه تافتس و مدرک فوقلیسانس را در رشته اقتصاد بینالملل و مطالعات خاورمیانه از مدرسه حقوق و دیپلماسی فلِچر وابسته به همین دانشگاه گرفت. مدتی در بنیاد مطالعات ایران مشغول به کار بود. در سال 1370 دکترای علوم سیاسی از دانشگاه امآیتی گرفت. در دورههای مختلف عضو هیئت علمی مراکز آموزشی مختلفی همچون دانشگاه سندیهگو، مدرسه عالی نیروی دریایی، مدرسه حقوق و دیپلماسی فلچر دانشگاه تافتس و مدرسه مطالعات پیشرفته بینالمللی پال اچ نیتس دانشگاه جانز هاپکینز بود. او عضو برخی از انجمنها، سازمانها و بنیادهای آمریکایی مانند فیبِتاکاپا، شورای روابط خارجی، بنیاد راکفلر و مؤسسه بروکینگز است. ولیرضا نصر مدتی پژوهشگر بنیاد کارنگی بوده و بین سالهای 1387 تا 1390 در دولت اول باراک اوباما مشاور ارشد نماینده ویژه آمریکا در افغانستان و پاکستان شد. از ولیرضا نصر چندین کتاب انتشار یافته که احیای شیعه (2006)، نیروهای ثروت (2009) و ملت غیرضروری (2013) با استقبال محافل آمریکایی مواجه شدهاند. او اکنون استاد مدرسه مطالعات پیشرفته بینالمللی پال اچ وابسته به دانشگاه جانز هاپکینز است و در رسانههای مکتوب، رادیویی و تلویزیونی حضور مییابد.
مقدمه
سید ولیرضا نصر از اساتید روابط بینالملل، کارشناس اندیشکدههای فعال در سیاست خارجی و تحلیلگر رسانههای جریان اصلی در آمریکاست. با توجه به دوره حضور و فعالیت ولیرضا نصر که زمان حال است، نمیتوان مشخصاً او را شخصیتی تاریخی محسوب کرد، اما به دلیل آن که پیش از این، سید ولیالله نصر[1]و سید حسین نصر[2] به عنوان شخصیتهای مؤثر تاریخی مورد بررسی قرار گرفتند، به سرگذشت و کارنامه ولیرضا نصر هم پرداخته شد تا تداوم فعالیتهای این خانواده در سه نسل مورد مداقه قرار گیرند. ولیرضا نصر همچون پدر و پدربزرگش پس از تدریس در دانشگاهها و مراکز آموزشی عالی، در فضای حکمرانی محل زندگی خود به سرعت ارتقاء یافت و منشأ اثر در سیاست خارجی آمریکا واقع شد.
اهمیت جایگاه ولیرضا نصر در آن است که با نهادهای تصمیمگیر و تصمیمساز آمریکایی روابط نزدیکی دارد و در دورههای مختلف نیز به مدیریت برخی از مراکز آموزش سیاست خارجی منصوب شده است. با توجه به این که نصر در رسانهها حضور پررنگی دارد و چندین جلد کتاب نیز از او منتشر شده، امکان دسترسی به عقاید و نظرات او فراهم است و در این نوشتار نیز تلاش بر این بوده تا برای آشنایی بیشتر با گذشته ولیرضا نصر روایتی از سیر فعالیتهایش ارائه شود و عقاید و نظراتش کمتر مورد بررسی قرار گیرند.
دوران ابتدایی زندگی
سید ولیرضا نصر فرزند سید حسین نصر و سوسن دانشوری در ۲۹ آذر ۱۳۳۹ / 20 دسامبر 1960 در تهران به دنیا آمد. خاندان نصر اصالتاً کاشانی بودند و برخی از اعضای این خاندان در دوران قاجاریه و پهلوی به نمایندگی مجلس، وزارت و دیگر مناصب دولتی رسیدند.[3] سید حسین نصر پدر ولیرضا نیز در دانشگاههای مطرحی چون امآیتی و هاروارد تحصیل کرد و پس از بازگشت به ایران به تدریس در دانشگاه تهران پرداخت. او در بخشهای علمی، فرهنگی و مذهبی وابسته به رژیم پهلوی فعالیت داشت و سرانجام در سال 1978م. / 1357ش. به ریاست دفتر فرح پهلوی منصوب شد. سید حسین نصر در دوره حضورش در آمریکا به فرقهای صوفیانه و سنتگرا به نام مریمیه[4] که خود را شاخهای از طریقت شاذلیه[5] در مراکش معرفی میکرد پیوسته بود. البته عضویت در فرقههای صوفیانه در خانواده نصر سابقهای طولانی داشت، به طوری که چهار پشت پدری ولیرضا[6] به عضویت در طریقتهای متصوفه درآمده بودند.[7]
سوسن دانشوری مادر ولیرضا نیز دختر مسیح دانشوری پزشک مشهور ایرانی و نوه سید علی دانشوری ملقب به «حافظالصحه مجدالحکماء» از طبیبان حاذق منطقه خراسان بود. خاندان دانشوری اصالتاً نیشابوری بودند و مسیح دانشوری دوران ابتدایی را در مناطق مختلفی از خراسان مانند کاشمر و مشهد و دوران متوسطه را در مدرسه فرانسوی سنلویی در تهران گذراند. او برای تحصیلات دانشگاهی به فرانسه رفت و پس از اخذ مدرک به ایران بازگشت.[8] مادر سوسن دانشوری نیز به نام پریوش[9] دختر یکی از بازرگانان بنام ایرانی در اوایل دوران رضاشاه بود. سوسن در انگلستان و آمریکا به تحصیل پرداخت و پس از بازگشت به ایران با سید حسین نصر ازدواج کرد.[10]
ولیرضا یک خواهر هم به نام لیلی نصر دارد که متولد 1342ش. / 1963م. و سه سال از وی کوچکتر است. او لیسانس هنرهای زیبای فرانسه از دانشگاه تافتس دارد[11] و به عنوان مورخ هنر در گالری ملی هنر واشنگتن مشغول به کار است.[12]
اقامت در خارج از کشور
ولیرضا نصر تحصیلات ابتدایی را در تهران آغاز کرد و سال 1976م. / 1355ش. در 16 سالگی برای ادامه تحصیل به مدرسهای شبانهروزی در لندن فرستاده شد. شرایط جدید برای وی خوشایند بود به طوری که از آن با عنوان «تجربه آزادیبخش» یاد میکند. او در این دوره زبان انگلیسی آموخت و به مطالعه تاریخ، جغرافیا و ادبیات پرداخت. ولیرضا با اینکه مسلمان بود اما نوشتههایش در مورد تعلیمات عهد جدید در اناجیل مرقس، لوقا و متی در کلاس الهیات بالاترین نمرات را گرفت.[13]
ولیرضا سه سال در لندن اقامت داشت و خود را برای رفتن به دانشگاه آماده میکرد. او طبق برنامهریزیها قرار بود در انگلستان تحصیل کند و در آزمونهای دانشگاههای آکسفورد و کمبریج نیز شرکت کرده بود، اما با وقوع انقلاب اسلامی در ایران به ناگاه شرایط برای وی تغییر کرد.[14] پدر و مادر و خواهرش در 6 ژانویه 1979 / 16 دی 1357 به انگلستان سفر کرده بودند و سید حسین نصر تصمیم داشت دخترش لیلی را هم در مدرسهای در لندن ثبتنام کند و پس از اقامتی دو هفتهای به ایران بازگردد، اما با پیام فرح پهلوی مبنی بر عدم مراجعت آنها به ایران و در ادامه سقوط رژیم پهلوی، اقامت دو هفتهای آنها دو ماه ادامه یافت و در این مدت خانواده نصر با مشکلات مالی مواجه شد.[15]
با اقداماتی که دیوید گاردنر رئیس دانشگاه یوتا و از دوستان سید حسین نصر انجام داد، فرصتی شغلی برای پدر ولیرضا در دانشگاه یوتا در شهر سالتلیکسیتی ایالت یوتا فراهم شد، به همین دلیل ابتدا پدر و مادر و خواهر ولیرضا به آمریکا مهاجرت کردند و پس از مدت کوتاهی ولیرضا هم در هجده سالگی و در میانه سال تحصیلی به دلیل مسائل مالی و عدم امکان پرداخت شهریه مدرسه شبانهروزی در لندن به خانواده خود در شهر بوستون ایالت ماساچوست پیوست و به مدرسهای معمولی رفت که هزینههایی مانند خوابگاه و شهریه بالایی نداشت.[16]
دوران ابتدایی اقامت ولیرضا در آمریکا به سختی میگذشت. پدرش سید حسین نصر برای تدریس ابتدا به دانشگاه یوتا در ایالت یوتا رفت که بیش از 3400 کیلومتر با خانهشان در شهر بوستون فاصله داشت. او چندین ماه در این دانشگاه و دور از خانواده مشغول به کار بود و پس از سامان گرفتن خانواده و زندگی به دانشگاه تِمپِل در شهر فیلادلفیا در ایالت پنسیلوانیا منتقل شد که حدود 500 کیلومتر با بوستون فاصله داشت و او در طول پنج سال، آخر هفته با هواپیما به خانه میآمد و اول هفته مجدداً به فیلادلفیا میرفت.[17] ولیرضا نصر این دوران را برای خود و خانوادهاش «بسیار دگرگونکننده» توصیف کرده و میگوید: «راه برگشتی به ایران نبود. ما پناهندگان ضد انقلاب بودیم. ما آواره شده بودیم. دوران بسیار سختی بود.» شرایطی که به گفته نصر آنها را مجبور کرد تا «میراث و دین خود» را حفظ کنند. در این باره نصر میگوید: «ما کشور و سطح زندگی خود را از دست داده بودیم. ما در مکانی غریب بودیم.» این مهاجرت موجب قطع روابط خانواده نصر با اکثر اقوام خود در ایران شد و فقط تعداد کمی از آنها ارتباط خود را حفظ کردند.[18]
تحصیل در دانشگاه تافتس
ولیرضا نصر که دوره آخر دبیرستان را در انگلستان نیمهکاره رها کرده بود، قصد داشت به دانشگاه تافتس در بوستون، شهر محل زندگیاش برود. اما علاوهبر نداشتن مدرک فارغالتحصیلی دوره دبیرستان، مهلت درخواست برای ثبتنام نیز گذشته بود. ولیرضا برای حل مشکل به همراه پدرش که استاد دانشگاه بود و همچنین با در درست داشتن مدارک تحصیلی و ریز نمرات خود نزد رئیس دانشکده رفت. با صحبتهایی که شد رئیس دانشکده درخواست او را قبول کرد و پس از اعلام نتایج مقرر شد با آغاز سال تحصیلی ولیرضا در رشته روابط بینالملل در دانشگاه تافتس مشغول به تحصیل شود.[19]
دوران لیسانسِ ولیرضا نصر به مطالعه در مورد سیاست و تاریخ با تمرکز بر خاورمیانه گذشت. شهر بوستون به واسطه وجود دانشگاههای شاخصش، کتابخانهها و کتابفروشیها بزرگی هم در خود جای داده است و ولیرضا در دوران دانشجویی در این مراکز حضور مییافت. دکتر لیلا فواز[20] استاد دوران کارشناسی نصر، او را در این دوره علاقهمند به مطالعه تاریخ و سیاست کشورهای خاورمیانه معرفی میکند.[21]
ولیرضا نصر دلیل علاقه خود به مطالعه و یادگیری را شخصیت پدرش میداند و بیان میکند: «از آنجا که پدرم یک محقق بود، عشق به یادگیری را از او به ارث بردم و اهمیت مطالعه حتی در مورد کوچکترین جزئیات را درک کردم. این بخشی از تحصیلات اولیه من بود.» با توجه به میزان تأثیری که ولیرضا نصر در شکلگیری شخصیت و مسیر حرفهای خود برای پدرش قائل است، میتوان جایگاه کنونی او را حاصل توجهات و برنامهریزیهای سید حسین نصر دانست. ولیرضا در مورد دوران دانشجویی خود میگوید: «من دنیا را از دریچه دانشگاهیان میدیدم. محقق شدن برای من خارج از تصور نبود.»[22]
بخشی از شخصیت و جهانبینی ولیرضا نصر متأثر از عقاید پدرش که استاد مطالعات اسلامی و عضو طریقتی صوفیانه(مریمیه) بود شکل گرفت. او در بیان آموزههای پدرش در دوران جوانی و نوع نگاه خود به اسلام میگوید: «وقتی من بزرگ میشدم، در کشورهای مسلمان دخالت اسلام در سیاست مسئله مهمی نبود. خود سیاست ایران [پس از انقلاب] مسئله مهمی بود، اما برای اکثر مسلمانان سیاست مسئلهای جدا از اسلام بود. بنابراین ما در مورد دین آموختیم؛ در مورد بایدها و نبایدهای آن آموختیم. همچنین به ویژه در کودکیام چیزهای زیادی در مورد تنوع جلوههای فرهنگی اسلام آموختیم. اینکه اسلام فقط مربوط به قانون نیست. فقط مربوط به «بایدها» و «نبایدها» نیست. اینکه اسلام جلوههای فرهنگی، هنری و موسیقایی بسیار غنی دارد و تنوع زیادی در جهان اسلام، از آفریقا تا آسیای جنوب شرقی و خاورمیانه وجود دارد. و اینکه اسلام به صورت روزمره زندگی میشود، نه اینکه فقط به آن عمل شود.»[23] این نوع نگاه ولیرضا نصر به اسلام به نوعی استمرار نگاه غیرسیاسی، کثرتگرایانه و صوفیانه سید حسین نصر است که از پیش از انقلاب در تبلیغ این دیدگاه کوشیده بود.
در سال 1983م. / 1362ش. ولیرضا نصر دوران کارشناسی خود را در دانشگاه تافتس به پایان برد[24] و در همین سال به انجمن «فیبِتاکاپا»[25] پیوست. او تحصیلات خود را در رشته حقوق و دیپلماسی در مدرسه حقوق و دیپلماسی فلِچِر در دانشگاه تافتس ادامه داد و همزمان دستیار آموزشی لیلا فواز استاد تاریخ و مطالعات لبنان و مدیترانه شرقی هم شد. فواز از نصر با عنوان «بهترین دستیار آموزشی خود» یاد میکند.[26]
فعالیت در بنیاد مطالعات ایران
پس از پایان دوره کارشناسی ارشد در سال 1984م./ 1360ش. ولیرضا نصر به بنیاد مطالعات ایران[27] در شهر بتزدا در ایالت مریلند پیوست و سالی یک الی دو مقاله از او در فصلنامه «ایراننامه» متعلق به این بنیاد منتشر شد که اکثراً با موضوعات فرهنگی و تاریخی در راستای تفکر سلطنتی، ستایش از رجال و جریانهای سلطنتی خصوصاً غربگرایان یا معرفی و نقد کتابهای منتشر شده در این حوزه بود. او یک مقاله هم مشترکاً با پدرش سید حسین نصر منتشر کرد که به نقد کتابی با موضوع تاریخ تشیع در ایران میپرداخت.[28]
ولیرضا نصر در پروژه تاریخ شفاهی بنیاد مطالعات ایران به عنوان مصاحبهگر نیز حضور داشت و در بین سالهای 1987م. تا 1992م. / 1366ش. تا 1371ش. با 31 نفر از شخصیتهای سیاسی، نظامی و فرهنگی مربوط به دوران پهلوی مصاحبه کرد که برخی از این مصاحبهها با همکاری فرشته نورایی، همایون مجد، مهناز افخمی، سپهر ذبیح و ماروین زونیس انجام شد. از جمله افرادی که نصر با آنها مصاحبه انجام داد میتوان به داریوش آشوری (نویسنده)، ارنست اونی (مسئول جمعآوری اطلاعات درباره یونان، ترکیه و ایران در سازمان سیآیاِی)، داریوش شایگان (نویسنده و علاقهمند به عرفان هندی)، حسن طوفانیان (رئیس سازمان صنایع نظامی و اداره تسلیحات ارتش)، ریچارد فرای (ایرانشناس آمریکایی)، احمدعلی محققی (از مدیران ساواک و فرمانده ژاندارمری کشور)، جواد نوربخش (استاد دانشگاه و از رهبران طریقت صوفیانه نعمتاللهی)، محسن هاشمینژاد (فرمانده گارد شاهنشاهی و آجودان شاه) و باقر پرهام (نویسنده و عضو انجمن نویسندگان ایران) اشاره کرد.[29]
دوره دکترا در دانشگاه امآیتی
چهار سال پس از پایان دوره فوقلیسانس ولیرضا نصر در سال 1987م. / 1366ش. برای ادامه تحصیل در مقطع دکترای علوم سیاسی در دانشگاه امآیتی ایالت ماسوچوست پذیرفته شد و مجدداً به شهری که سالها در آن زندگی کرده بود بازگشت و به دانشگاهی رفت که پدرش نیز از آن مدرک دکترا گرفته بود.
ولیرضا نصر به مطالعات مسائل اسلام و سیاست در خاورمیانه علاقهمند بود که ریشه آن به حوادثی باز میگشت که بر زندگی او تأثیر گذاشته بود. نصر در مورد علت تمایلش به علوم سیاسی با گرایش به خاورمیانه میگوید: «من به علوم سیاسی به ویژه سیاست خاورمیانه بسیار علاقهمند شدم. برای من تمرکز بر مسائل اسلام و سیاست اجتنابناپذیر بود، که نهتنها سیاست را در اینجا [آمریکا] شکل میداد بلکه بر سیاست جهانی نیز تأثیر میگذاشت.» او این ایده را که سیر حوادث به کجا ختم خواهد شد محور تحقیقات دانشگاهی خود قرار داد. ولیرضا نصر معتقد بود پس از وقوع انقلاب اسلامی در سال 1979م. / 1357ش. «بنیادگرایی اسلامی» به هسته اصلی برداشت ایالات متحده از خاورمیانه و سیاست خارجیاش تبدیل شده است و او قصد داشته این موضوع را هم در سطح دانشگاهی و هم در سطح عملی نشان دهد.[30]
علیرغم اینکه ولیرضا نصر تعلقات فکری مربوط به سیاست و فرهنگ ایران داشت و سالها هم در بنیاد مطالعات ایران که توسط جریان سلطنتطلب خارج از کشور اداره میشد کار کرده بود، اما رساله دکترای او تحت عنوان «سیاستهای یک جنبش اسلامی – جماعت اسلامی در پاکستان»[31] تدوین شد که در رابطه با یکی از احزاب اسلامی در هند و پاکستان بود. استاد راهنمای او نیز دکتر مایرون وینر[32] و اساتید مشاورش دکتر لوشِن پای[33] و دکتر جان اسپوزیتو[34] بودند.
نصر میگوید در دوران تحصیل در دانشگاه امآیتی هم از پیوندهای نزدیک شخصی و فکری با اساتیدش لوشِن پای و مایرون وینر و هم از رویکردها و نگرشهای جدید دانشکده علوم سیاسی این دانشگاه بهره برده است. حتی تشویق شده است تا در موضوع «نقش اسلام در سیاست ملی و جهانی و تأثیر آن بر دولتسازی و دموکراتیزاسیون» که موضوعی خارج از جریان اصلی علوم سیاسی آن زمان بود مطالعه کند. نصر میگوید: «اگر به جای دیگری میرفتم، اینها را مطالعه نمیکردم.»[35] این شرایط موجب شد پس از اخذ مدرک دکترای علوم سیاسی از دانشگاه امآیتی در سال 1991م. / 1370ش. دکتر ولیرضا نصر به عنوان متخصص اسلام سیاسی و همچنین متخصص پاکستان مطرح شود.[36]
فعالیتهای علمی و حرفهای
دکتر ولیرضا نصر در سال 1992م. / 1371ش. به عنوان استادیار علوم سیاسی در کالج علوم و هنر دانشگاه سندیهگو در ایالت کالیفرنیا شروع به تدریس کرد.[37] او از رساله دکترایش نیز دو کتاب تلخیص نمود که کتاب «پیشگام انقلاب اسلامی: جماعت اسلامی پاکستان»[38] در سال 1994م. / 1373ش. و کتاب «مودودی و شکلگیری احیاگری اسلامی»[39] در سال 1996م. / 1375ش. منتشر شدند. در سال 2001م. / 1380ش. نیز پس از نه سال تدریس به عضویت هیئت علمی دانشگاه سندیهگو درآمد.
در سال 2003م. / 1382ش. ولیرضا نصر به مدرسه عالی نیروی دریایی[40] در مونتری کالیفرنیا پیوست و ضمن تدریس سیاست خاورمیانه و جنوب آسیا، به معاونت تحقیقات در گروه امور امنیت ملی آمریکا نیز منصوب شد. سه سال بعد در ژانویه 2006 / دی ماه 1384 و همزمان با تدریس در مدرسه عالی نیروی دریایی به دلیل تخصصش در «تعامل دین، سیاست، خشونت و دموکراتیزاسیون» به عضویت غیردائم در شورای روابط خارجی آمریکا[41] درآمد و به عنوان پژوهشگر ارشد کمکی در امور خاورمیانه مشغول به کار شد.[42] از این زمان او مورد مشورت مدیران دولتی و خصوصی قرار گرفت و در اندیشکدهها و مراکز علمی سخنرانیهای متعدد انجام داد و با مصاحبههایش در رسانههای مختلفِ مکتوب، رادیویی و تلویزیونی به چهرهای آشنا در رسانهها تبدیل شد.[43] او مدتی بعد به عضویت مادامالعمر شورای روابط خارجی آمریکا درآمد.
در سال 2006م. / 1385ش. ولیرضا نصر کتابی هم تحت عنوان «احیای شیعه: چگونه تعارضات درون اسلام آینده را شکل خواهد داد»[44] منتشر کرد که قدرتیابی گروههای شیعه در منطقه خاورمیانه را پس از حمله آمریکا به عراق بررسی میکرد که مورد توجه قرار گرفت.
دومین اندیشکدهای که در سال 2006م. / 1385ش. از ولیرضا نصر تحت عنوان پژوهشگر مسائل جهان اسلام دعوت به همکاری کرد، بنیاد کارنگی بود.[45] 25 آوریل 2006 / 5 اردیبهشت 1385 وارطان گرگوریان رئیس بنیاد کارنگی نیویورک اعلام کرد که بیست نفر از پژوهشگران این بنیاد انتخاب شدهاند تا به مطالعه مسائل مربوط به اسلام و جهان مدرن بپردازند. هر یک از این افراد کمکهزینهای تا سقف 100 هزار دلار در طول دو سال دریافت خواهند کرد تا بر موضوعات تحقیقاتی خاص با محوریت اسلام کار کنند.[46] ولیرضا نصر نیز جزو افرادی بود که حداکثر میزان این کمکهزینه را دریافت کرد.[47]
پروژه تحقیقاتی دکتر نصر با عنوان «ارزیابیِ چشماندازِ صعودِ احزابِ «دموکرات مسلمان» و برنامههای سیاسیشان در نظامهای دموکراتیک مسلمان» به دو سؤال پاسخ میداد: شکل دموکراسی در جهان اسلام چگونه خواهد بود؟ سخنگویان احتمالی اسلام در روند سیاسی چه کسانی خواهند بود؟ طبق طرح ارائه شده توسط ولیرضا نصر احتمالاً «طبقه متوسط سرنوشتساز» (اصطلاحی که او برای توصیف گرایش جدیدی از برنامههای سیاسی سکولار و دغدغههای عملگرایانه در جوامع اسلامی به کار میبرد) در جهان اسلام تسلط خواهند یافت. از نظر نصر این ظهور دموکراسیِ اسلامی، نشاندهنده سازگاری ارزشها و اصول مسلمانان با راهبردهای کاربردی انتخاباتی است. طبق پیشفرضهای نصر این «طبقه متوسط سرنوشتساز» در چارچوب رقابتهای انتخاباتی شکل میگیرد و اگرچه خود را پایبند به ارزشهای مسلمانان نشان میدهد، اما توسط نیروهای اسلامگرا نه تعریف و نه کنترل میشود.[48]
ولیرضا نصر برای انجام پروژهای که به وی محول شده بود، با حمایت بنیاد کارنگی توانست از دانشگاه محل تدریس خود مرخصی بگیرد و برای کار میدانی به بنگلادش، اندونزی، مالزی، پاکستان، ترکیه و به صورت محدودتر به مصر و مراکش سفر کند. حاصل این پژوهش کتابی شد با عنوان «نیروهای ثروت: ظهور طبقه متوسط جدید مسلمان و معنای آن برای جهان ما»[49] که در سال 2009م. / 1388ش. منتشر گردید.[50]
همکاری ولیرضا نصر با بنیاد کارنگی به مرور موجب تغییر اولویتهای فکری و موضوعات مورد علاقه وی شد. او تا پیش از این همکاری به تفاوتهای فرهنگی و مذهبی در جهان اسلام علاقهمند بود که این دیدگاه در کتاب احیای شیعه نیز دیده میشد، اما در جریان پروژه بنیاد کارنگی نصر بر روی یک طبقه متوسط مدرن که در بین جوامع مختلف مسلمان وجود دارند تأکید کرد که تلاش دارند با همان روشِ طبقه متوسط غرب، جامعه خود را متحول کنند.[51]
دکتر ولیرضا نصر در سال 2007م. / 1386ش. و پس از چهار سال تدریس در مدرسه عالی نیروی دریایی به فراخوان خدمت در دانشگاه تافتس، دانشگاه دوران دانشجوییاش پاسخ مثبت داد و در مدرسه حقوق و دیپلماسی فلچر وابسته این دانشگاه عضو هیئت علمی، استاد سیاست بینالملل و معاون «مرکز مطالعات مدیترانه شرقی فارِس» شد.
تداوم فکری از ولیالله تا ولیرضا
دیدگاه دکتر ولیرضا نصر نسبت به جوامع اسلامی و توضیح «طبقه متوسط سرنوشتساز» که در پروژه بنیاد کارنگی آن را بسط داد و در کتاب نیروهای ثروت منتشر کرد، به نوعی بازآفرینی همان طبقه منورالفکر سکولار دوران انقلاب مشروطه در ایران است. طبقهای که از نظر اقتصادی تا حدودی مستقل و به بورژوازی غربی نزدیک بود و خود را پایبند به اصول اسلامی و فرهنگ ایرانی نشان میداد، اما در حقیقت مدرنیزاسیون را بر پایه ارزشهای غربی دنبال میکرد. افرادی مانند سید حسن تقیزاده، محمدعلی فروغی، ملکالمتکلمین، شیخ ابراهیم زنجانی، علیاصغر حکمت و علیاکبر داور جزو این طبقه از منورالفکران محسوب میشدند و همچنین سید ولیالله نصر پدربزرگ ولیرضا نصر که نماینده دور اول مجلس شورای ملی و از علاقهمندان به میراث ادبی و فرهنگی ایران بود و خود را پایبند به مسائل اسلامی نشان میداد، اما فردی غیرمتشرع و عضو گروههای صوفیانهی مرتبط با غرب مثل انجمن اخوت و نیز لژ فراماسونری بیداری ایران بود. او در مدرسه سیاسی که مدیران و دبیران آن اکثراً فراماسونر و مبلغ غربگرایی بودند تدریس داشت و در کلاس درس به دانشآموزان میگفت: «ایران مثل خزهای است که به دیوار استخر چسبیده باشد و دولت انگلیس به منزله آن دیوار است که اگر نباشد، خزه وجود ندارد.»[52]
همان طور که ولیرضا نصر در مورد نقش «طبقه متوسط سرنوشتساز» در جوامع اسلامی تحلیل و پیشبینی میکرد، ولیالله خان نصر نیز به دنبال تلفیق سنت و فرهنگ ایرانی اسلامی با ارزشهای مدرن غربی بود. سید حسین نصر در توضیح دیدگاه پدرش در مورد مسائل آموزشی و فرهنگی میگوید: «او میخواست که نظریههای نوین مربوط به تعلیم و تربیت را با الگوهای سنتیتر اسلامی درآمیزد؛ چرا که خودش از هر دو نوع آموزش سنتی و نوین برخوردار بود. از این رو پدرم [سید ولیالله نصر] همواره در راه یکپارچهسازی الگوهای سنتی و نوین تعلیم و تربیت میکوشید.»[53]
این گروه از منورالفکران مذهبی ایرانی پس از پیروزی انقلاب مشروطه به مرور قدرت گرفتند و در دوران پهلوی بر امور دولتی حاکم شدند. به طور مثال سید حسن تقیزاده دو دوره نمایندگی مجلس، پنج دوره سناتوری، دو دوره وزارت، سفارت ایران در انگلستان، وزیر مختاری در فرانسه و دو دوره ریاست مجلس سنا را برعهده داشت. علیاصغر حکمت ریاست دانشگاه تهران و پنج دوره وزارت را تجربه کرد. علیاکبر داور یک دوره نماینده مجلس، سه دوره وزیر و رئیس کانون وکلا بود. محمدعلی فروغی نیز به ریاست فرهنگستان، سفارت ایران در ترکیه و سه دوره نخستوزیری منصوب شد.[54]
حمایت گسترده در جهت ارتقاء
از جمله دلایل رشد سریع ولیرضا نصر را میتوان در رابطه با پدرش سید حسین نصر دانست که به خاطر فعالیت سطح بالا در رژیم پهلوی، فرصت حضور فرزندش در مراکز علمی نزدیک به سلطنتطلبان، را برایش فراهم کرد. علاوهبر این عضویت سید حسین نصر در فرقه متنفذ مریمیه، امکانِ حمایتِ پیروانِ ثروتمند و پرقدرت این فرقه از ولیرضا را فراهم میکرد که نتیجه آن ارتقای سریع او در کانونهای متنفذ سیاسی و مؤسسات مهم آکادمیک آمریکایی بود.[55]
مسیر رشد ولیرضا نصر از همان زمانی که به صورت ویژه در دانشگاه تافتس پذیرفته شد آغاز گردید، اما سال 2006م. / 1385ش. نقطه عطفی در دوران کاری وی محسوب میشود. او در این سال به عضویت شورای روابط خارجی آمریکا در آمد، یکی از مهمترین کتابهایش، «احیای شیعه» را منتشر کرد و پروژهای 100 هزار دلاری از بنیاد کارنگی را پذیرفت.
کتاب احیای شیعه با مشاوره و کمک برخی کارشناسان بازاریابی که آنها نیز عضو شورای روابط خارجی بودند[56] به فروش بالایی رسید و در زمره یکی از پرفروشترین کتابهای نیویورک تایمز در سال 2006م. / 1385ش. قرار گرفت. در رسانهها به عنوان کتابی نوآور و راهگشا معرفی شد و ولیرضا نصر به عنوان نویسنده این کتاب در نشستی در شورای روابط خارجی با عنوان «هلال نوظهور شیعی» به بیان مطالب خود در این موضوع پرداخت.[57] او چندین بار نیز در کنگره آمریکا که تحت نفوذ صهیونیستها و جریانهای ضد ایرانی است حضور یافت تا نظراتش را ارائه دهد که با استقبال از سوی نمایندگان مواجه شد.[58]
ریچارد لند[59] از رهبران مذهبی فرقه باپتیست[60] و شخصیت محافظهکار نزدیک به جورج بوش پس از دیدار با ولیرضا نصر در جمعی دانشگاهی درباره کتاب احیای شیعه گفت: «این یکی از منسجمترین، عمیقترین و نافذترین بحثها در مورد وضعیت مذهبی در خاورمیانه بود که شنیدهام.» در طرف مقابل جو بایدن[61] سناتور دموکرات نیز پس از ارائه مطالب نصر در مجلس سنا نظرات وی را «مختصرترین و منسجمترین» دیدگاههایی که تا به حال شنیده است، خواند. کاگزاران سیاست خارجی دولت جرج بوش نیز در سخنرانیهای نصر شرکت کردند و از او خواستند تا مطالبش را به رئیسجمهور و وزیر خارجه وقت انتقال دهد. جان کری[62] سناتور دموکرات نیز طی سخنانی در صحن سنا با موضوع خشونت در عراق بخشهایی از کتاب احیای شیعه را خواند و مطالعه آن را هم به رهبران خاورمیانه و هم به دیگر سناتورها توصیه نمود.[63] فرانسیس فوکویاما[64] نظریهپرداز مطرح آمریکایی نیز در جلسهای با حضور نصر در مورد آرای او گفت: «مشکل بحث فعلی خاورمیانه این است که کاملاً به بنبست رسیده است. هیچکس نمیداند چه باید بکند. [اما] ولی نصر یک جایگزین محتمل ارائه میدهد که ممکن است مورد توجه قرار گیرد.»[65]
واکنش مثبت افراد سرشناس از طیفهای مختلف سیاسی آمریکا به مطالبِ کتاب احیای شیعه بیانگر نگاه مثبت دو جناح اصلی به ولیرضا نصر در زمان انتشار آن است که در مورد کمتر کسی پیش میآید.
در سال 2009م. / 1388ش. نیز انتشار کتاب نیروهای ثروت (که به سفارش بنیاد کارنگی تهیه شده بود) همچون انتشار کتاب احیای شیعه با استقبال افراد دخیل در سیاست خارجی آمریکا مواجه شد و آنها نوع نگاه و برداشت وی از جوامع ایران، پاکستان، افغانستان، ترکیه و امارات متحده عربی را تحسین کردند. سناتور جان کری که چهار سال پس از انتشار کتاب نیرویهای ثروت به وزارت خارجه آمریکا انتخاب شد، در مورد این کتاب گفت: «ولی نصر استادانه استدلال خود را از طریق تحقیقات جامع و گزارشهای زنده بیان میکند. کتابی که باید خوانده شود.» لزلی گلب[66] رئیس سابق شورای روابط خارجی در تأیید کتاب جدید نصر گفت: «باید از بازیهای دیپلماتیک بیپایان و ریاکارانه و بیثمر و لفاظیها که ضعیفترین وضعیت ماست، دست برداریم و روی نقاط قوتمان یعنی کمک به کشورهای خاورمیانه و مسلمان برای رشد اقتصادی تمرکز کنیم. این راه نهایی برای شکست دادن تروریستها، ایجاد طبقات متوسط، کاهش روابط با مستبدان عرب و توسعه دموکراسیها است. این پیام درخشان ولی نصر است. این تنها راه نجات سیاست خارجی ایالات متحده از فجایع است.»[67]
همکاری با ریچارد هالبروک
اولین برخورد مستقیم ولیرضا نصر و ریچارد هالبروک[68] از دیپلماتهای باسابقه آمریکا در سال 2006م. / 1385ش. و طی کنفرانسی در شهر اَسپِن ایالت کلرادو روی داد. هالبروک پس از سخنرانی به سراغ نصر رفت و صحبتهای آنها بیشتر حول مسائل ایران و پاکستان گذشت.[69] پس از این جلسه ارتباط آن دو نفر ادامه یافت و آنها به متحدان یکدیگر بدل شدند. در آن زمان هالبروک مشاور ارشد سیاسی ستاد انتخاباتی هیلاری کلینتون بود و ولیرضا نصر هم در سال بعد به این کمپین انتخاباتی پیوست و ارتباطش با هالبروک بیش از گذشته شد.[70]
پس از روی کار آمدن دولت اوباما آمریکا در سال 2009م. / 1387ش. هیلاری کلینتون وزیر جدید امور خارجه ریچارد هالبروک را به عنوان نماینده ویژه آمریکا در امور افغانستان و پاکستان منصوب کرد. هالبروک نیز ولیرضا نصر را به سمت مشاور ارشد خود برگزید.[71]
در اولین جلسهای که نصر به عنوان مشاور ارشد ریچارد هالبروک شرکت کرد، در مورد حمله طالبان به ناحیه بونر در شمال غرب پاکستان و وضعیت رو به وخامت این کشور صحبت شد. هالبروک از نصر خواست تحلیل خود را در قالب یادداشتی بنویسد تا او فردا به اوباما ارائه دهد. فردای آن روز یادداشت چهار صفحهای نصر به اوباما و دیگر مسئولین دولت از جمله هیلاری کلینتون وزیر خارجه و تام دانیلون مشاور امنیت ملی داده شد و اوباما پس از خواندن آن، موافقت خود را با تحلیل نصر ابراز کرد و این شروع موفقیتآمیزی برای نصر و هالبروک بود.[72]
مواضع مشترک ولیرضا نصر و ریچارد هالبروک موجب ادامه همکاری نزدیک آنها شد. به گفته کاتی مارتون همسر هالبروک و همکار نصر در دوران حضورش در وزارت خارجه امریکا «ریچارد [هالبروک] ولی [نصر] را از برج عاج دانشگاهیاش بیرون آورد و درست در مرکز سیاست خارجیِ پرتنشِ ایالات متحده در کنار یکی از شطرنجبازان بزرگ آن قرار داد. ریچارد در ولی مردی را یافت که فوراً به او به عنوان دوست وفادارش اعتماد کرد. ولی توانست تحلیلهای ریچارد را با دیدگاه علمی خودش تعدیل کند. این دو با هم یک ماشین بینقص ایجاد کردند.»[73]
نصر و هالبروک معتقد بودند دولت آمریکا نمیتواند صرفاً مبتنی بر قدرت نظامی عمل کرده و با روشهای نظامی، اقدامات دیپلماتیک را محدود نماید، بلکه طراحیِ سیاستِ خارجی و تأمینِ منافعِ آمریکا در خاورمیانه باید مبتنی بر روشهای دیپلماتیک باشد.[74] همکاری آن دو تا زمان مرگ هالبروک در سال 2010م. / 1389ش. ادامه یافت و نصر یک سال به همکاری خود با مارک گروسمان جانشین هالبروک ادامه داد، اما به دلیل اختلاف نظرهای موجود در سال 2011م. / 1390ش. از مقام خود کنارهگیری کرد.
در سال 2013م. / 1392ش. ولیرضا نصر کتابی تحت عنوان «ملت غیرضروری[75]» منتشر نمود که به دوران دو ساله فعالیتش به عنوان مشاور ارشد نماینده ویژه آمریکا در افغانستان و پاکستان میپرداخت. او در این کتاب ضمن حمایت از نظرات و فعالیتهای ریچارد هالبروک، انتقاداتی را به اقدامات دولت اوباما در حوزه سیاست خارجی وارد کرد. به طور مثال در مورد شرایط آن دوران نوشت:
«عدم توازن در میزان نفوذ میان ارتش و دستگاه سیاست خارجی به تنهایی جای نگرانی داشت، اما عادت رئیسجمهور به اینکه تصمیمات مهم سیاست خارجی را از طریق گروه کوچکی از مشاوران نسبتاً بیتجربه کاخ سفید با حوزه تخصصی صرفاً سیاست داخلی اتخاذ میکرد، واقعاً نگرانکننده بود. نگرانی اصلی این مشاوران این بود که هر اقدامی در افغانستان یا خاورمیانه چه بازتابی در اخبار شبانه خواهد داشت، یا چه دستاویزی در اختیار جمهوریخواهانی که جنگ بیامانی را علیه رئیسجمهور به راه انداخته بودند، قرار خواهد داد. اینکه دولت اوباما در طول فصل انتخابات 2012م. / 1391ش. به دلیل مدیریت موفقش در سیاست خارجی مورد تحسین قرار گرفته است، به عقیده من، کمتر به دستاوردهای آن در افغانستان یا خاورمیانه مربوط میشود و بیشتر به این دلیل است که اقدامات آمریکا در آن منطقه از جهان به شکلی بازتعریف شده بود که نگرانیهای حزبی و سیاسی را در اولویت قرار میداد؛ امری که تا چند دهه پیش غیرقابل تصور بود.»[76]
ولیرضا نصر معتقد است دولت آمریکا باید مطابق با تغییر وضعیت دنیا، سیاستهایش را تغییر دهد. او مینویسد: «من باور ندارم که آمریکا در حال افول است. اصلاً این طور نیست. به جای اینکه بپرسیم چرا ما در حال افول هستیم، سؤالی که همه باید بپرسند این است که چرا با وجود قدرت و توان بالقوه عظیممان، نفوذ ما در حال کاهش است. پاسخ این سؤال در نحوه به کارگیری قدرتمان و درک ما از نقشمان در جهان نهفته است.»[77] نصر در مورد تغییر شرایط جهانی مینویسد: «اما جهان تغییر کرده و هنوز هم در حال تغییر است، و رهبران آمریکایی نیز باید تغییر کنند. ناامیدی آمریکاییها وقتی که هزینه ماجراجوییهای خارجی خود را محاسبه میکنند و شکست آنها را میبینند، قابل درک است. در گذشته نزدیک، خیلی وقتها ما با نیروی نظامی رهبری کردهایم. این رویکرد هزینهبر و بیثمر بوده است. به ویژه در خاورمیانه جایی که رهبری آمریکا در دهه گذشته به آزمون گذاشته شده، این روش فاجعهبار بوده است.
به جای کنار گذاشتن رهبری جهان، وقت آن است که درباره نحوه تأثیرگذاری بر امور جهانی به شکل متفاوتی بیندیشیم. وقت آن است که دیپلماسی و تعاملات اقتصادی را به جایگاه شایسته خود بازگردانیم. این جنبههای قدرت آمریکا در گذشته مرکز رهبری آن بودهاند (که هم چشمانداز و هم جسارت ما را تعریف میکردند) و باید در آینده نیز چنین باشند.»[78]
ولیرضا نصر بر مبنای نگاه خود که تأکید بر فعالیتهای سیاسی و اقتصادی آمریکا در منطقه خاورمیانه است، طرحی را که پیش از این هم در سال 2009م. / 1388ش. در کتاب نیروهای ثروت ارائه کرده بود، در کتاب ملت ضروری نیز پیشنهاد میدهد،[79] که طبق آن اتحادیهای مشابه با طرح مارشال[80] برای خاورمیانه ایجاد گردد، اما این طرح در دولت اوباما مورد پذیرش قرار نگرفت یا به مرحله اجرا نرسید.
ریاست مدرسه مطالعات پیشرفته بینالمللی پال اچ نیتس
دکتر ولیرضا نصر که در سال 2011م. / 1390ش. از مقام مشاور ارشد نماینده آمریکا در افغانستان و پاکستان استعفا داده بود، در 1 ژوئیه 2012 / 10 تیر 1391 به ریاست مدرسه مطالعات پیشرفته بینالمللی پال اچ نیتس[81] وابسته به دانشگاه جانز هاپکینز منصوب شد که حوزه فعالیتش تربیت نسل جدیدی از کارشناسان و تحلیلگران حوزه سیاست و امنیت ملی بود. نصر در این دوران بر تعداد اعضای هیئت علمی این مدرسه عالی افزود، برنامههای آکادمیک را اصلاح کرد و گسترش داد و یک مرکز تحقیقاتی به نام «مرکز هِنری اِی. کیسینجر برای امور جهانی»[82] تأسیس کرد[83] که هدفش مطالعه مسائل بینالمللی و بررسی چالشهای جهانی از تغییرات اقلیمی تا هوش مصنوعی و جنگ سایبری است.[84]
ولیرضا نصر در دوران ریاستش بر مدرسه مطالعات پیشرفته بینالمللی از افراد برجستهای برای سخنرانی یا شرکت در برنامههای این مدرسه دعوت به عمل آورد که از آن جمله میتوان به رابرت گیتس وزیر دفاع، رئیس سازمان سیآیاِی و عضو شورای امنیت ملی آمریکا، مادلین آلبرایت وزیر خارجه آمریکا، برنت اسکوکرافت مشاور و از کارشناسان امنیت ملی آمریکا و اریک اشمیت مدیرعامل گوگل و از رؤسای شرکت آلفابت اشاره کرد.[85]
دکتر ولیرضا نصر که به مدت هفت سال مدیریت مدرسه مطالعات پیشرفته بینالمللی پال اچ نیتس را برعهده داشت، در 30 ژوئن 2019 / 9 تیر 1398 جای خود را به الیوت کوهن استاد باسابقه این مدرسه داد و خود به عنوان استاد روابط بینالملل کرسی مجید خدوری[86] در این مدرسه به تدریس مشغول شد.[87]
روابط و مناسبات
روابط ولیرضا نصر با مؤسسات، بنیادها و اندیشکدههای غربی بسیار گسترده است. به طور مثال او عضو غیرمقیم مؤسسه بروکینگز[88] و عضو هیئتهای امنای صندوق برادران راکفلر،[89] مؤسسه ملی دموکراتیک و بنیاد مطالعات ایران است.[90] به خاطر انجام فعالیتهایش علاوه بر بنیاد کارنگی از بنیاد جان دی. و کاترین تی. مکآرتور، بنیاد هری فرانک گوگنهایم و شورای تحقیقات علوم اجتماعی کمکهای مالی دریافت کرده است.[91] در سال 2011م. / 1390ش. مدال جزیره اِلیس[92] را به دلیل خدماتش به جامعه آمریکا به عنوان یک مهاجر به دست آورد[93] و در سال 2012م. / 1391ش. از طرف بنیاد کارنگی در فهرست چهل و پنج نفره مهاجران موفق آمریکایی قرار گرفت و از وی تجلیل شد.[94] ولیرضا نصر به اشخاصی با طیف گستردهای مشاوره داده است؛ از جمله جورج بوش و باراک اوباما رؤسای جمهور آمریکا از دو حزب متفاوت، هیلاری کلینتون در دوران کاندیداتوری سال 2008م. / 1378ش. و زمانی که وزیر خارجه آمریکا بود، اعضای ارشد کنگره و بازیگران قدرتمند هالیوود برد پیت و آنجلینا جولی در مورد یک فیلمنامه و اقدامات بشردوستانهاش.[95]
رسانههایی که او برای آنها مقالاتی نوشته یا مصاحبه کرده طیف گستردهای را شامل میشود؛ از جمله برای نیویورک تایمز، فارن افرز، نیو ریپابلیک، نیوزویک، تایم، والاستریت ژورنال، واشنگتن پست، آتلانتیک، فارن پالیسی، بلومبرگ ویو و... در شبکههای رادیویی و تلویزیونی سیانان، اماسانبیسی، انپیآر و پیبیاس نیز مصاحبههایی داشته است[96]
جنگ تحمیلی دوازده روزه
پس از حمله رژیم صهیونیستی به ایران در13 ژوئن 2025 / 23 خرداد 1404 و آغاز جنگی دوازه روزه، ولیرضا نصر چندین مقاله در رسانههای مکتوب منتشر کرد و مصاحبههایی با شبکههای مختلف خبری انجام داد. او در واکنش به این اتفاق، بر خلاف بسیاری از ایرانیان، اقدام دولتهای اسرائیل و آمریکا علیه ایران را به طور شفاف محکوم نکرد و در عوض کوشید با تحلیلهای خود در حوزه سیاست خارجی و روابط بینالملل این اتفاق را بررسی کند. به طور مثال او در مقالهای که در 26 ژوئن 2025 / 5 تیر 1404 و پس از توقف جنگ، در مجله تایم منتشر کرد، در توصیف شرایط منطقه از منظر خود نوشت:
«[اسرائیل] دهها تن از رهبران نظامی ایران را ترور کرده و به چندین مرکز هستهای و سایت موشکی ایران آسیب رسانده بود و بر آسمان ایران تسلط داشت. با این حال، از نظر اهداف اعلام شده اسرائیل برای نابودی برنامه هستهای ایران، این موفقیت نیز ناقص بود؛ اما طبق گزارشها، بمبارانهای ایالات متحده این برنامه را تنها چند ماه به عقب راند. از سوی دیگر، اگرچه ایران زخم خورده است، اما میتواند بر عدم تسلیم اصرار ورزد و با موشکهای کافی که از گنبد آهنین و سایر سیستمهای دفاع هوایی اسرائیل عبور میکنند، تلآویو و ایالات متحده را مجبور به درخواست آتشبس کند.»
ولیرضا نصر در ادامه، از سر گرفتن مذاکرات را پیشنهاد کرد و بدون در نظر گرفتن سیاست ایران مبنی بر عدم تولید بمب هستهای نوشت: «[ایران] تخصص لازم برای بازسازی برنامه هستهای خود را حفظ کرده است. سرعتی که ایران میتواند به سمت تسلیحاتی شدن حرکت کند - اگر چنین تصمیمی بگیرد - به این بستگی دارد که چه مقدار از اورانیوم غنیشده با خلوص بالا از بمباران سایتهای هستهای توسط آمریکا و اسرائیل جان سالم به در برده باشد. برای فهمیدن این موضوع، ایالات متحده باید از دسترسی مداوم بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی به سایتهای هستهای [ایران] اطمینان حاصل کند.» [97]
نتیجه
فارغ از تواناییهای شخصی و محیط خانوادگیای که دکتر سید ولیرضا نصر در آن پرورش یافته است، رشد سریع در ساختار دانشگاهی و سیاسی آمریکا را نمیتوان بیارتباط با حمایتهای پیدا و پنهان کانونهای قدرت از وی دانست. علاوه بر روابط فرقهای پدرِ ولیرضا نصر با افراد صاحبِ نفوذ و ثروت که میتواند موجب برکشیده شدن او شود، کسب اعتماد نهادهای دولتی یا سازمانهای نزدیک به ساختار قدرت نیز امری است که ولیرضا نصر در آن موفق بوده و سبب شده جایگاهش تا مشاوره به سیاستمداران آمریکایی ارتقا یابد. عضویت او در برخی از نهادهای تاثیرگذار مانند فیبِتاکاپا و شورای روابط خارجی نیز نصر را با شبکهای از افراد رده بالا در حوزههای مختلف مرتبط کرده که موقعیتش را در هر مقام و منصبی که باشد تقویت نموده و ارتقا میدهد.
ولیرضا نصر با اینکه زبان فارسی و فرهنگ ایرانی خود را حفظ کرده است و هنوز دغدغههایی مرتبط با مسائل خاورمیانه و ایران دارد، اما به دلیل حضورش در قوه حاکمه آمریکا، عضوی از جامعه آمریکایی محسوب میشود. او بهرغم اینکه با نظامیگریهای دولت آمریکا در خاورمیانه مخالف است، اما تحلیلها و مشاورههایش با هدف تقویت نفوذ آمریکا در منطقه و حفظ قدرت بینالمللی آن صورت میگیرد که در بلند مدت خطرش برای منطقه بیش از نظامیگری است. ایده همکاریهای اقتصادی آمریکا در خاورمیانه و تأکید بر گسترش رفاه به جای مبارزه با جوامع سنتی و گروههای سلفی نیز در این چارچوب تعریف میگردد. همکاری گسترده ولیرضا نصر با اندیشکدهها و بنیادهایی مانند کارنگی که مورد حمایت مالی کانونهای فراملیتی قدرت و ثروت هستند و سوابق استعماری هم دارند، بیانگر اعتماد این کانونها به نصر و فعالیت او در جهت تأمین منافع آنها است.
موقعیت ولیرضا نصر در فضای دانشگاهی و سیاسی آمریکا نیز به گونهای است که در حد خود امکان تربیت و جهتدهی به نسل جدید کارشناسان سیاست خارجی و تأثیرگذاری بر تصمیمات سیاستمداران آمریکایی را دارد. به طور مثال تأثیر او بر افرادی مانند جان کری که مطالعه کتاب و آثار نصر را به دیگر سیاستمداران توصیه میکرد و پس از آن خود مسئولیت وزارت خارجه را برعهده گرفت، قابل توجه است.
ولیرضا نصر جزو آن دسته از کارشناسهای غربی است که عنصر دین را در تحولات جوامع اسلامی دخیل میداند. نوع نگاه نصر به اسلام با دیدگاههای پدر و پدربزرگش اشتراکاتی دارد، به طوری که میتوان نظر او را به نوعی تداوم فکری آنها به حساب آورد. ولیرضا نصر به اسلام غیرانقلابی و غیرسیاسی معتقد است و بیشتر بر جنبههای فردی دین تأکید دارد. او در تحلیلش از جوامع اسلامی به طبقه متوسط دینداری اشاره میکند که بین اسلام و ارزشهای نظام سرمایهداری تعارضی نمیبینند و نسبت به نفوذ دولتهای بیگانه بیتفاوت هستند. طبقهای که به باور نصر به زودی در جوامع اسلامی قدرت را در دست خواهند گرفت و کمکهای دولت آمریکا برای بهبود شرایط اقتصادی و اجتماعی کشورهای اسلامی این روند را تسریع خواهد کرد. این طبقه مد نظر نصر شباهتهایی به گروهی از منورالفکران ایرانی دارد که همزمان با انقلاب مشروطه وارد فضای سیاسی شدند و در رژیم پهلوی مناصب حکومتی را به دست گرفتند.
یکی از دلایل همکاری ولیرضا نصر با دولت آمریکا و همچنین همکاری سید حسین نصر و سید ولیالله نصر با رژیم پهلوی را میتوان در دیدگاه آنها به مسائل سیاسی، اعتقادی و دینی دانست که همکاری با چنین دولتهایی و تبدیل شدنشان به کارگزاران آنها را امری موجه میدانند.
پینوشتها:
[1] سید ولیالله خان نصر متولد 1293ق. / 1255ش. نماینده دور اول مجلس شورای ملی و از رجال فرهنگی اواخر دوران قاجار و اوایل پهلوی بود. او در دارالفنون پزشکی خواند و طبیب شد و در کنار آن به مطالعه حقوق، فلسفه، ادبیات و معارف اسلامی پرداخت. در مجلس عضو کمیسیونهای عدلیه و خارجه بود و در تدوین قانون اساسی مشروطه و متمم آن و نظامنامه پلیس شرکت کرد. از مناصب او بعد از نمایندگی مجلس، میتوان به ریاست کل محاکماتِ وزارت دارایی، معاونت وزارت دادگستری، ریاست بر مدرسههای سیاسی و طب، مدیرکلی وزارت معارف، کفالت وزارت فرهنگ و ریاست بر دانشکدههای حقوق، ادبیات و طب اشاره کرد.
ولیالله نصر صوفی و فراماسونر بود و جزو روشنفکران غربگرا محسوب میشد. هدف او از مدیریت در حوزه تعلیم و تربیت، یکپارچه کردن الگوهای سنتی ایرانی و نوین غربی بود. او به ارتقای خاندان نصر هم توجه داشت و با حمایت وی برخی دیگر از اعضای این خانواده مانند تقی نصر، محسن نصر و علی نصر در دوران پهلوی به وزارت رسیدند. در سال 1322ش. دوچرخهای در پیادهرو با او تصادف کرد که در اثر آن حادثه استخوان لگنش شکست و دو سال خانهنشین بود و بر اثر عوارض این تصادف وضعیت سلامتیش بدتر شد و در سال 1324ش. فوت کرد. برای مطالعه بیشتر بنگرید به مقاله: «مروری بر زندگی سید ولیالله نصر نماینده دوره اول مجلس شورای ملی و از اعضای فرقه صوفیه و فراماسونری»، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[2] دکتر سید حسین نصر متولد 1312 در تهران، استاد دانشگاه تهران، رئیس دانشکده ادبیات، رئیس دانشگاه آریامهر (شریف فعلی) و آخرین رئیس دفتر فرح پهلوی بود. او در سال 1324 به آمریکا رفت و در دبیرستان پِدی و دانشگاههای امآیتی و هاروارد تحصیل نمود و به فرقه مریمیه که خود را شاخهای از طریقت شاذلیه در مراکش معرفی میکرد پیوست. نصر در سال 1337 به ایران بازگشت و در مناصب مختلف دانشگاهی به فعالیت مشغول شد و در سال 1351 به نایبالتولیه دانشگاه سلطنتی آریامهر (شریف فعلی) رسید. سید حسین نصر در سال 1353 «انجمن شاهنشاهی فلسفه ایران» را با ریاست عالیه فرح پهلوی تأسیس کرد و در شهریور 1357 به ریاست دفتر فرح پهلوی منصوب شد. یک ماه و نیم پیش از پیروزی انقلاب اسلامی سید حسین نصر به خارج از ایران رفت و ابتدا دو ماه در لندن ماند و بعد در دانشگاههای آمریکا به تدریس پرداخت. نصر در ابتدای خروج محمدرضا شاه از کشور چند مرتبه با او دیدار کرد، اما پس از مرگ شاه ارتباطش با خانواده پهلوی پایان یافت. مدتی پس از مرگ رهبر فرقه مریمیه در آمریکا، سید حسین نصر جایگزین وی شد و اکنون به عنوان استاد رشته مطالعات اسلامی دانشگاه جورج واشنگتن، فیلسوف مسلمان و شیخ طریقت مریمیه شناخته میشود. برای مطالعه بیشتر بنگرید به مقاله: «مروری بر زندگی و کارنامه سید حسین نصر»، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[3] به طور مثال سید ولیالله نصر نماینده دوره اول مجلس شورای ملی، رئیس کل محاکماتِ وزارت دارایی و رئیس مدرسههای سیاسی و طب، عضو لژ بیداری، سید علی نصر استاندار مازندران، وزیر پست و تلگراف و سفیر ایران در پاکستان، سید محسن نصر وزیر کار، وزیر مشاور و شهردار تهران، سید تقی نصر وزیر اقتصاد ملی، وزیر دارایی و رئیس اتاق بازرگانی ایران و آمریکا.
[4] فرقه مریمیه از این جهت که خود را شاخهای از سلسله علاویه میدانست، فرقهای سنتگرا بود که بر «وحدت متعالی ادیان» تأکید داشت و تجلی آن را در ادیان بزرگ مانند اسلام میدید، اما در ادامه از اسلام فاصله گرفت و برای ایجاد عقاید و مناسکی که جامع ادیان باشند تلاش کرد. فریتیوف شوان رهبر این فرقه، اسلام را صرفاً «ابزاری برای نیل به غایت» یعنی «حکمت خالده» یا «دین خالده» میدانست. او معتقد بود «دین خالده» فراتر از «قوانین مقدس» ادیان است و خود را در قالبهایی که برایش اعتبار نداشتند، محصور نمیکرد.
شوان مدعی بود در سال 1965م. / 1343ش. در حالت رویا و مکاشفه مریم مقدس(ع) بر او ظاهر شده و چندین مرتبه دیگر نیز این مکاشفه تکرار شده است. از آن زمان او برای خود مأموریت یا نقشی جدید قائل شد که جامع و فراتر از اسلام بود. شوان «مریم باکره» را تجلی رحمت الهی و دین خالده میدانست و معتقد بود با او دارای رابطه خاصی است و بر این اساس خود را نه منادی اسلام بلکه حامل «دین خالده» میدید. از این زمان شوان دارای دو نقش بود: اول شیخ طریقتی اسلامی و دیگری رهبر فرقهای فرادینی که مناسک سرخپوستان را نمادی از دین ناب و جلوهای از دین خالده میدانست. به مرور در شوان نقش اول کمرنگتر و نقش دوم پررنگتر شد. بعدها سید حسین نصر شیخ طریقت مریمیه شد. (مریمیه؛ از فریتیوف شوان تا سید حسین نصر، همان، صص 40 و 113 – 114)
[5] طریقت شاذلیه منسوب است به ابوالحسن علی بن عبدالله شاذلیه المغربی که بیشتر عمرش در قرن هفتم ه.ق گذشت. اصول پنجگانه طریقت شاذلیه عبارتند از: 1- تقوا در راه خدا در آشکار و نهان 2- پیروی از سنت رسول الله(ص) در گفتار و کردار 3- اعراض از خلق در خوشبختی و بدبختی 4- راضی بودن به رضای خداوند در کم و بیش 5- برابری یهودیان، مسیحیان و مسلمانان. این فرقه بیشتر در شمال آفریقا خصوصاً الجزایر و تونس پیروانی دارد. (فرهنگ فرق اسلامی، محمدجواد شکور، بیناد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، 1399، چاپ هشتم، صص 246 - 247)
[6] سید حسین نصر فرزند سید ولیالله نصر فرزند میرزا احمد طبیب کاشانی (نصرالاطباء) فرزند احتمالاً میرعبدالوهاب.
[7] مریمیه؛ از فریتیوف شوان تا سید حسین نصر، عبدالله شهبازی، تیسا، تهران، 1393، چاپ اول، صص 245 – 246.
[8] مسیح دانشوری؛ نَفَس تازه پزشکی ایران از نیشابور، جواد نوائیان رودسری، روزنامه شرق، 26 تیر 1400، ص 7.
[9] حکمت و سیاست: گفتگو با دکتر سید حسین نصر، به کوشش حسین دهباشی، سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران، تهران، 1394، چاپ دوم، ص 487.
[10] معرفت جاودان، سید حسین نصر، ترجمه سید رضا ملیح، به اهتمام سید حسن حسینی، انتشارات مهر نیوشا، تهران، 1386، چاپ اول، ج 3، ص 101.
[11] The Jumbo, Tufts University: Office for Campus Life, 1984, p 337.
[12] معرفت جاودان، همان، ص 102.
[13] Vali Nasr, dean of Middle Eastern affairs, Greg Rienzi, Johns Hopkins Magazine, Spring 2014.
[14] Carnegie Scholars Program: A Five-Year Review Of Scholarship On Islam 2005–2009, Carnegie Corporation of New York, 2010, Online Published, p 47.
[15] حکمت و سیاست: گفتگو با دکتر سید حسین نصر، همان، صص 374 – 375.
[16] همان، ص 378 - 379.
[17] همان، ص 380.
[18] Carnegie Scholars Program: A Five-Year Review Of Scholarship On Islam 2005–2009, ibid, pp 47 – 48.
[19] Vali Nasr, dean of Middle Eastern affairs, Greg Rienzi, Johns Hopkins Magazine, Spring 2014.
[20] لیلا فواز از پدر و مادری لبنانی در سودان متولد و در لبنان بزرگ شد. در رشته تاریخ تا مقطع فوقلیسانس را در دانشگاه آمریکایی بیروت خواند و دکترای تاریخ را از دانشگاه هاروارد اخذ کرد. در سال 1979م. / 1358ش. عضو هیئت علمی دانشگاه تافتس شد. او همزمان استاد دیپلماسی مدرسه فلچر و استاد تاریخ دانشگاه تافتس بود. او در سال 2012م. / 1391ش. عنوان شوالیه لژیون دونور را از فرانسه دریافت نمود. دانشگاه هاروارد نیز در سال 2014م. / 1393 جایزه یک عمر دستاورد انجمن فارغالتحصیلان و در سال 2020م. / 1399ش. مدال هاروارد را به وی اعطا کرد. لیلا فواز بین سالهای 2008 – 2010م. / 1387 – 1389ش. پژوهشگر بنیاد کارنگی بوده است و در شورای روابط خارجی، شورای تحقیقات علوم اجتماعی، کمیته راهبری بنیاد علوم اروپایی و چند بنیاد علمی آمریکایی و اروپایی دیگر عضویت دارد.
(https://fletcher.tufts.edu/people/faculty/leila-fawaz)
[21] Carnegie Scholars Program: A Five-Year Review of Scholarship on Islam 2005–2009, ibid p 48.
[22] Ibid, p 48.
[23] Islam And The State, Vali Nasr, Nawaat, 07 February 2005.
[24] دانشگاه تافتس نام او را در بین فارغالتحصیلان سال 1983م. / 1362ش. به صورت «سید ولیرضا نورالدین نصر» ذکر کرده است. (127th Commencement Exercises, Tufts University, Medford, Massachusetts, 29 May 1983 , p 26)
[25] انجمن فیبِتاکاپا (Phi Beta Kappa) یک انجمن افتخاری دانشگاهی است که در سال 1776م. / 1155 ش. و در زمان جنگ استقلال آمریکا توسط پنج دانشجو در کالج «ویلیام و مری» ایجاد شد. هدف از تشکیل این انجمن اعطای آزادی به اعضای خود برای صحبت در مورد هر موضوعی و با هر میزان از بحثبرانگیزی بود. نام Phi Beta Kappa از حروف ابتدایی عبارت یونانی «Φιλοσοφία Βίου Κυβερνήτης» (ΦBK) به معنی «عشق به علم راهنمای زندگی است» گرفته شده است.
انجمن فیبِتاکاپا، انجمنی مخفی و دارای آیینهای خاص داخلی بود که سوگند به رازداری، نشان و آرم مخصوص، شعارهایی به زبانهای یونانی و لاتین، مجموعهای از قوانین، یک مراسم مفصل و پرجزئیات برای عضویت، مهر و موم کردنها و نوع خاصی از دست دادن را شامل میشد، تا این که در سال 1831م. / 1210ش. با افزایش فعالیتهای ضدماسونی در آمریکا، شعبه هاروارد این انجمن پنهانکاری و سوگند رازداری را ملغی کرد تا تفاوتی بین انجمن فیبتاکاپا و لژهای فراماسونری ایجاد کرده و از انتقادها به آن جلوگیری نماید. این در حالی بود که رویکرد فیبتاکاپا علمی و دانشگاهی بود و فراماسونری بر جنبههای اجتماعی و فرهنگی تأکید داشت.
سیاست انجمن فیبتاکاپا حمایت از آموزش علوم و هنر لیبرال در سطح دانشگاهی در آمریکا و تأکید بر نویسندگان و پژوهشگرانی در حوزههای علوم انسانی، علوم اجتماعی، علوم طبیعی و ریاضیات است که متأثر از علوم و هنر لیبرال به فعالیت مشغولند. امروزه این انجمن در بیش از 290 دانشگاه و کالج آمریکایی شعبه دارد و بیش از 500000 نفر در رشتههای مختلف عضو آن هستند که از طریق آن به شبکه متنوعی از افراد با دستاوردهای بالا مرتبط میشوند و برایشان فرصتهایی برای شرکت در رویدادهای علمی در سطح منطقهای و ملی فراهم میگردد. (https://www.pbk.org/about/history و https://www.pbk.org/about)
رئیس فعلی انجمن فیبتاکاپا فردریک ام لارنس حقوقدان و استاد دانشگاههای جورج تاون و جورج واشنگتن و عضو انجمن فلسفی آمریکا است. او فردی صهیونیست و عضو «انجمن ضد افترا» است. سازمانی صهیونیستی که با رصد فضای رسانهای و سیاسی هر انتقاداتی را به صهیونیسم و رژیم صهیونیستی به بهانه یهودستیزی محکوم کرده و با لابیگری با آن مقابله میکند. فردریک لارنس فرزند جوزف لارنس از مهندسین شاغل در پروژه منهتن بود که در دوره جنگ جهانی اول ساخت بمب اتم را اجرایی کردند. جوزف لارنس و همسرش از بنیانگذران کنیسه صهیونیستی «جامعه» در پورت واشنگتن ایالت نیویورک بودند. جوزف لارنس در سال 2003 فوت کرد و در اعلامیه ختم او بیان شد افراد میتوانند به جای ارسال گل، به انجمن اسرائیلی آنکولوژی پرتودرمانی در دانشگاه میشیگان کمک مالی کنند.
(https://obits.mlive.com/us/obituaries/annarbor/name/joseph-lawrence-obituary?id=15010753)
[26] Carnegie Scholars Program: A Five-Year Review Of Scholarship On Islam 2005–2009, ibid, pp 48 – 49.
[27] بنیاد مطالعات ایران در سال 1981م. / 1380ش. با کمکهای مالی اشرف پهلوی و با هدف پژوهش در زمینه تاریخ و تمدن ایران و حفظ زبان فارسی و هویت ایرانی در میان ایرانیان خارج از کشور تأسیس شد. از برنامههای عمده این بنیاد میتوان به انتشار فصلنامه «ایراننامه»، پروژه تاریخ شفاهی ایران، سخنرانیهای نوروزی استادان ممتاز در دانشگاه جورج واشنگتن و جایزه برترین پایاننامه ایرانشناسی اشاره کرد. بنیاد مطالعات ایران ابتدا در واشنگتن مستقر بود و بعد به بتزدا منتقل شد. مدیریت اجرایی آن با مهناز افخمی دبیرکل سازمان زنان ایران و وزیر مشاور در امور زنان دوران پهلوی است و اعضای هیئت امنای آن مهناز افخمی، آذر نفیسی، احمد قریشی، ولیرضا نصر، غلامرضا افخمی هستند. (https://fis-iran.org/fa/about-us و https://fis-iran.org/fa/about-us/board-staff و https://fis-iran.org/fa/our-programs)
[28] نقد و بررسی کتاب: سایه خدا و امام غائب؛ مذهب، سیاست، و تغییرات اجتماعی در ایران شیعه از آغاز تا 1890، سید حسین نصر و سید ولیرضا نصر، ایران نامه، پاییز 1365، شماره 17، صص 171 – 180.
[29] https://fis-iran.org/fa/oralhistory/browse-all-interviews .
[30] Vali Nasr, dean of Middle Eastern affairs, Greg Rienzi, Johns Hopkins Magazine, Spring 2014.
[31] The politics of an Islamic movement--the Jama'at-I Islami in Pakistan, Nasr, Seyyed Vali Reza, Thesis (Ph. D.)--Massachusetts Institute of Technology, Dept. of Political Science, 1991.
[32] مایرون وینر در سال 1931م. / 1310ش. در خانوادهای یهودی در نیویورک متولد شد. دوران کودکیاش عمیقاً تحت تأثیر هولوکاست و شکست هیتلر قرار گرفت و توجهاش به عقاید ماهاتما گاندی و نظریه نافرمانی مدنی وی جلب شد. به مرور هندوستان در شمار علاقهمندیهای شخصی و آکادمیک مایرون وینر در آمد و در دورانی که استاد دانشگاه امآیتی بود، مطالعات جنوب آسیا (حوزه هندوستان) را در این دانشگاه راهاندازی کرد. (https://digital-exhibits.libraries.mit.edu/s/south-asia-and-mit/page/Myron-Weiner) مایرون وینر در طول دوران کاری خود مشاور وزارت خارجه آمریکا، شورای امنیت ملی، بانک جهانی و آژانس توسعه بینالمللی و عضو شورای روابط خارجی، آکادمی هنر و علوم آمریکا، انجمن فلسفی آمریکا، رئیس انجمن مطالعات آسیایی نیوانگلند و استاد مدعو در کالج بالیول دانشگاه آکسفورد و دانشگاههای هاردوارد، عبری اورشلیم، دهلی و پاریس بوده است. (https://news.mit.edu /1999/weiner-0609)
مایرون وینر با اینکه یهودی بود و سابقه تدریس در دانشگاه عبری اورشلیم به عنوان استاد مدعو را هم داشت، اما در مقالهای با موضوع سیاست جهانی در سال 1971م. / 1350ش. چندین مرتبه از عبارت مناطق اشغالی و سرزمینهای اشغالی برای مناطق تصرف شده توسط دولت اسرائیل نام برده است. (The Macedonian Syndrome: An Historical Model of International Relations and Political Development, Myron Weiner, The Johns Hopkins University Press, Vol. 23, No. 4, July 1971, pp. 665-683)
[33] لوشن پای متولد سال 1921م. / 1300ش. در استان شانشی چین به دنیا آمد. پدر و مادرش از مبلغان مسیحی یک سازمان میسیونری آمریکایی به نام «هیئت کمیسرهای آمریکایی برای مأموریت خارجی» بودند. او در دوران جنگ جهانی دوم به عنوان افسر اطلاعاتی در لشگر پنجم تفنگداران نیروی دریایی آمریکا به چین رفت. او در سال 1956م. / 1335ش. به دانشگاه امآیتی پیوست و در تأسیس دپمارتمان علوم سیاسی در این دانشگاه همکاری کرد. (https://apps.carleton.edu/campus/doc/fenyang/fenyang_history/CIC_CollectionGuide , https://news.mit.edu /2008/obit-pye-0908)
[34] جان اسپوزیتو استاد دین و امور بینالملل و مطالعات اسلامی دانشگاه جورج تاون و مدیر «مرکز شاهزاده ولید بن طلال برای تفاهم مسلمانان و مسیحیان» در دانشگاه جورج تاون است. (https://acmcu.georgetown.edu/profile/john-esposito)
[35] Alumni Spotlight: Vali Nasr, PhD, 1991: Insight on Islamic Politics, Leda Zimmerman, MIT Political Science, 27 August 2012
[36] Carnegie Scholars Program: A Five-Year Review Of Scholarship On Islam 2005–2009, ibid, p 49.
[37] Ibid.
[38] The Vanguard of the Islamic Revolution: The Jama'at-i Islami of Pakistan, Seyyed Vali Reza Nasr, University of California Press, Oakland, 1994.
[39] Mawdudi and the Making of Islamic Revivalism, Seyyed Vali Reza Nasr, Oxford University Press, Oxford, 1996.
[40] مدرسه عالی نیروی دریایی پس از پایان جنگ جهانی دوم با تصویب کنگره آمریکا تأسیس شد و هدفش آموزش افسران نیروی دریایی و برگزاری دورههایی متناسب با نیازهای این نیرو در سطح ملی و جهانی است. (Carnegie Scholars Program: A Five-Year Review Of Scholarship On Islam 2005–2009, ibid, p 49.)
[41] سیسیل رودز استعمارگر انگلیسی و تاجر طلا و الماس، در سال 1910م. / 1289ش. انجمنی مخفی به نام «میزگرد» را با هدف تحقق یک «نظم جدید جهانی» ایجاد کرده بود. در 19 مه 1919 / 28 اردیبهشت 1298 که دوره بین دو جنگ جهانی بود، ادوارد هاوس مشاور وودرو ویلسون رئیس جمهور آمریکا با این انجمن انگلیسی در پاریس دیدار کرد تا سازمانی را برای «تبلیغ شکوه و عظمت حکومت جهانی در میان مردم آمریکا و انگلیس و اروپای غربی» ایجاد نماید. این جلسه زمینه ایجاد «شورای روابط خارجی» را پیریزی کرد. (هیچکس جرأت ندارد...، گاری آلن، ترجمه عبدالخلیل حاجتی، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، تهران، 1387، چاپ یازدهم، صص 127 و 131)
در ابتدا یک مؤسسه با دو شعبه در انگلیس و آمریکا ایجاد شد، اما پس از مدتی به دلیل حساسیتهای جامعه آمریکا نسبت به مؤسسهای با وابستگی خارجی، شعبه آمریکایی آن به نام «شورای روابط خارجی» به شکلی مجزا و با هیئت مدیرهای مستقل ایجاد شد. (همان، ص 132)
مهمترین سلاطین مالی آمریکا در دوران پس از جنگ جهانی اول مانند مؤسسات مورگان، خانواده راکفلر، مؤسسه بانکداری کوهن، لوئب و شرکا، بانک دیلون، رید و شرکا و بانک برادران براون و هریمن در این شورا نماینده داشتند و بنیادها و اتاق فکرهای مطرح آمریکایی مانند بنیاد راکفلر، بنیاد کارنگی، مؤسسه رَند، مؤسسه هادسون، صندوق برای جمهوری و مؤسسه بروکینگز نیز همکاری نزدیکی با شورای روابط خارجی برقرار کردند. (همان، صص 132 و 141 – 142)
اکثر وزرای امور خارجه و تصمیمگیران ارشد دولتی و برخی از رؤسای جمهور آمریکا و مدیران و رؤسای سازمان سیآیای از مدیران یا اعضای شورای روابط خارجی بوده و هستند که این وضعیت رانت اطلاعاتی قوی برای این شورای ایجاد کرده است. امروزه این مؤسسه با بیش از 5000 عضو شامل مقامات ارشد دولتی، پژوهشگران، وکلا، اعضای سازمانهای غیرانتفاعی، روزنامهنگاران، مربیان و آموزگاران، رهبران مذهبی، مدیران تجاری و هنرمندان به یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین سازمانها و نهادهای آمریکایی بدل شده است که وظیفه مدیریت و جهتدهی به سیاست خارجی دولت آمریکا را برعهده دارد. نشریه «فارِن اَفِرز» ارگان این شورا هم که به شکل دو ماهنامه منتشر میگردد در شکلدهی به افکار عمومی آمریکا و دیگر کشورها تأثیرگذار است. (https://www.cfr.org/membership و https://www.cfr.org/membership/roster)
[42] https://www.cfr.org/news-releases/vali-nasr-leading-specialist-political-islam-joins-council-adjunct-senior-fellow .
[43] Carnegie Scholars Program: A Five-Year Review Of Scholarship On Islam 2005–2009, ibid, p 50.
[44] The Shia Revival: How Conflicts Within Islam Will Shape the Future, Vali Nasr, W. W. Norton & Company, New York, 2006.
[45] Carnegie Scholars Program: A Five-Year Review Of Scholarship On Islam 2005–2009, ibid,, p 51.
[46] https://www.carnegie.org/news/articles/carnegie-corporation-announces-2006-carnegie-scholars .
[47] https://www.carnegie.org/grants/grants-database/grantee/vali-nasr .
[48] https://www.carnegie.org/news/articles/carnegie-corporation-announces-2006-carnegie-scholars .
[49] Forces of Fortune: The Rise of the New Muslim Middle Class and What It Will Mean for Our World, Vali Nasr, Free Press, Los Angeles, 2009.
[50] Carnegie Scholars Program: A Five-Year Review Of Scholarship On Islam 2005–2009, ibid, p 52.
[51] Ibid, p 51.
[52] فراموشخانه و فراماسونری در ایران، اسماعیل رائین، امیرکبیر، تهران، چاپ چهارم، 1357، ج 1، صص 543 – 544.
[53] در جستوجوی امر قدسی: گفتوگوی رامین جهانبگلو با سید حسین نصر، ترجمه سید مصطفی شهرآیینی، نشر نی، تهران، چاپ پنجم، 1385، ص 17.
[54] شرححال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، باقر عاقلی، نشر گفتار و نشر علم، تهران، چاپ اول، 1380، ج 1، صص 505 – 510 و 586 – 588 و ج 2، صص 645 - 664 و 1107 – 1120.
[55] مریمیه؛ از فریتیوف شوان تا سید حسین نصر، همان، ص 265.
[56] The Shia Revival: How Conflicts within Islam Will Shape the Future, Vali Nasr, W. W. Norton & Company, New York, 2006, 1st ed, Online Published, p 192.
[57] https://www.cfr.org/event/emerging-shia-crescent-symposium-implications-us-policy-middle-east-0 .
[58] Carnegie Scholars Program: A Five-Year Review Of Scholarship On Islam 2005–2009, ibid, pp 50 - 51.
[59] ریچارد لند از رهبران مذهبی فرقه باپتیست و رئیس سابق مدرسه علمیه اوانجلیستی جنوبی است و یک مسیحی صهیونیست محسوب میشود. او به همراه چهار رهبر مذهبی دیگر در 3 اکتبر 2003 / 11 مهر 1382 در نامهای به جورج بوش ضمن حمایت از لشگرکشی آمریکا به عراق تلاش کرد برای این حمله توجیهات دینی، اخلاقی و تاریخی بتراشد. (https://www.baptistpress.com/resource-library/news/attack-on-iraq-justified-land-others-tell-bush) ریچارد لند در سپتامبر 2005 / شهریور 1384 طی یک سخنرانی در شورای روابط خارجی ضمن اینکه خود را نماینده مسیحیان اونجلیستی معرفی میکرد، گفت: «ما قطعاً هر کاری را که دولت اسرائیل انجام میدهد یا انجام داده است، کورکورانه نمیپذیریم. اما ما از اولین یهودیانی که بدون هیچ محدودیت زمانی در سرزمینی که خدا به آنها داده است ساکن میشوند، حمایت میکنیم.» او با اشاره به بازگشت نهایی یهودیان به سرزمینشان افزود: «این کاری است که خدا انجام خواهد داد.»
(https://www.christianpost.com/news/richard-land-says-most-evangelical-christians-strongly-support-israel.html)
[60] فرقه باپتیست (Baptists) از اولین فرقههای مسیحی صهیونیست به شمار میآید. واواسور پاول (1617 – 1660م. / 996 – 1039ش.)، متنفذترین رهبر این فرقه در دوران نخستین پیدایش آن، پیشگویی میکرد که یهودیان سرزمین کنعان را از «عثمانیها» خواهند گرفت و دولت خود را اعاده خواهند کرد. امروزه، باپتیستها بزرگترین فرقه پروتستان در ایالات متحده آمریکا به شمار میروند. (زرسالاران یهودی و پارسی، استعمار بریتانیا و ایران، عبدالله شهبازی، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، تهران، 1377، ج 2، ص 328)
[61] جوزف بایدن از سال 1973 تا 2009 / 1351 تا 1387 سناتور دموکرات از ایالت دلاوِر و در دو دوره ریاستجمهوری باراک اوباما (2009 تا 2017 / 1387 تا 1395) معاون رئیسجمهور بود و از سال 2021 / 1399 خود به ریاستجمهوری رسید و یک دوره در این مقام باقی ماند. مواضع او در حمایت از اسرائیل، و علیه ایران قابل توجه است.
[62] جان کری سناتور دموکرات از ایالت ماساچوست که در دولت اوباما به وزارت امور خارجه منصوب شد. در دوران وزارت خارجه مواضعی علیه جمهوری اسلامی داشت.
[63] Carnegie Scholars Program: A Five-Year Review Of Scholarship On Islam 2005–2009, ibid, p 51.
[64] فرانسیس فوکویاما استاد سیاست عمومی و اقتصاد سیاسی در دانشگاههای جورج میسون و جانز هاپکینز است و ریاست گروه توسعه اقتصادی بینالمللی در مدرسه مطالعات پیشرفته بینالمللی پال اج نیتس را برعهده دارد. عمده شهرت فوکویاما به خاطر طرح نظریه «پایان تاریخ» است که در کتاب «پایان تاریخ و انسان واپسین» در سال 1992م. / 1371ش. و پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی منتشر شد. طبق این نظریه لیبرالیسم و نظام سرمایهداری در جنگ با کمونیسم به پیروز رسیده و رقیب و جایگزینی برای آن مطرح نیست. انتشار نظریه «پایان تاریخ» انتقاداتی را به همراه داشت و فوکویاما خود نیز بعدها تا حدودی آن را تعدیل کرد. فرانسیس فوکویاما عضو غیرمقیم بنیاد کارنگی، عضو هیئت امنای شرکت رند، هیئت امنای خانه آزادی، هیئت مدیره اتحادیه وُلکِر، دپارتمان علوم سیاسیِ شرکت رند، ستاد برنامهریزی سیاستگذاری وزارت خارجه، آکادمی ملی مدیریت عمومی، انجمن علوم سیاسی آمریکا و شورای روابط خارجی است. (https://fukuyama.stanford.edu)
[65] Rising Academic Sees Sectarian Split Inflaming Mideast, Peter Waldman, Wall Street Journal, August 4, 2006.
[66] لزلی گِلب در خانوادهای یهودی اهل مجارستان در نیویورک متولد شد. در دانشگاههای تافتس و هاروارد تحصیل نمود و با حمایتهای هنری کیسینجر استاد دانشگاه هاروارد وارد حوزه سیاست خارجی شد. او در دورههای مختلف مسئولیتهایی را در وزارت دفاع و وزارت خارجه آمریکا عهدهدار بود و سابقه روزنامهنگاری در روزنامه نیویورک تایمز، پژوهشگری در مؤسسه بروکینگز و بنیاد صلح بینالمللی کارنگی و مشاوره در بنیاد جرج مارشال آمریکا را داشت. (Leslie H. Gelb, 82, Former Diplomat and New York Times Journalist, Dies, Sam Roberts, The New York Times, 31 August 2019)
لسلی گلب از سال 1993 تا 2003 رئیس شورای روابط خارجی بود. او در دوره ریاستش متناسب با شرایط جدید دوران پس از جنگ سرد، تغییراتی در این سازمان اعمال نمود و بر فعالیتهای آن افزود؛ او اتاق فکر این شورا به نام «برنامه مطالعات دیوید راکفلر» را گسترش داد، بخشهای تخصصی بیشتری را تأسیس کرد و افراد بیشتری را استخدام نمود و عضویت در شورای روابط خارجی را متنوع کرد. در دوره ریاست لزلی گلب، شورای روابط خارجی با توسعه «برنامه اعضای دورهای استیون ام. کلن» که مخصوص ارتباط اعضای جوانتر شورا با کارشناسان باتجربه سیاست خارجی است، به پرورش نسل بعدی رهبران سیاست خارجی پرداخت. (https://www.cfr.org/news-releases/memoriam-leslie-h-gelb)
[67] Carnegie Scholars Program: A Five-Year Review Of Scholarship On Islam 2005–2009, ibid, p 53.
[68] ریچارد هالبروک که با نام «دیک» هم شناخته میشود در خانوادهای یهودی ولی خداناباور در محله منهتن نیویورک متولد شد. پدرش «دَن هالبروک» از یهودیان روس تبار ساکن لهستان بود که در دهه 1930م. / 1310ش. به آمریکا مهاجرت کرده و به پزشکی اشتغال داشت. مادرش «ترودی موس» نیز یهودی آلمانی بود که ابتدا به آرژانتین و بعد به آمریکا نقل مکان کرد و سفالگری حرفهای بود.
ریچارد در یکی از دبیرستانهای معروف نیویورک به نام اِسکارسدِیل تحصیل کرد. سپس به دانشگاه براون در ایالت رودآیلند رفت و به عنوان یک مقام غیرنظامی به ویتنام اعزام شد و در قالب برنامه «عملیات عمرانی و پشتیبانی از توسعه انقلابی» در ویتنام که توسط رابرت کومر از مقامات بدنام و خشن سازمان سیآیای اداره میشد به مقابله با کمونیسم پرداخت.
پس از مدتی ریچارد هالبروک به آمریکا بازگشت و در وزارت خارجه مشغول شد و به کار روزنامهنگاری در نشریاتی مانند «فارن پالیسی»، «فارن اَفِرز» و «نیوزویک» پرداخت و در رقابتهای انتخاباتی شرکت کرد و در دولتهای مختلف به پستهای متعدد رسید. در سال 1981م. / 1360ش. هالبروک به وال استریت رفت و ابتدا مشاور و بعد مدیرعامل بانک «لیمن برادرز» شد و همزمان با بنیاد کارنگی و سایر سازمانهای علاقهمند به سیاست خارجی همکاری کرد. او در مذاکرات صلح بوسنی و هرزگوین هم شرکت داشت که منجر به انعقاد قرارداد صلح دیتون در سال 1995م. / 1374ش. شد.
ریچارد هالبروک که دو بار ازدواج ناموفق داشت، در سومین مرتبه با «کاتی مارتون» خبرنگار تلویزیونی و دختر «اِندره مارتون» خبرنگار آسوشیتدپرس در کاخ سفید ازدواج کرد. کاتی مارتون نیز یهودی تبار بود. هالبروک در بانک «کرِدیت سوئیس فِرست بوستون» مشغول به کار شد و همزمان به عنوان نماینده رئیس جمهور در دیگر کشورها فعالیت داشت. هالبروک در سال 1999م. / 1378ش. به نمایندگی آمریکا در سازمان ملل منصوب شد، اما به دلیل این که متهم بود در زمان حضور در مناصب دولتی مشغول لابیگری برای بانک «کرِدیت سوئیس فِرست بوستون» بوده است، تأیید انتصاب او یک سال به طول انجامید.
در دوران دولت جورج بوش، هالبروک مجدداً به بخش خصوصی رفت و مدیر «شرکت علوم ژنوم انسانی» شد که در رابطه با بیماریهای ایدز، سل و مالاریا فعالیت داشت. در سال 2009 و در دولت باراک اوباما به عنوان فرستاده ویژه آمریکا در افغانستان و پاکستان منصوب شد و تا زمان مرگ در 13 دسامبر 2010 / 22 آذر 1389 در این مقام باقی ماند.
Richard Holbrooke obituary, Godfrey Hodgson, The Guardian, 14 December 2010.
[69] The Inside Story of How the White House Let Diplomacy Fail in Afghanistan, Vali Nasr, Foreign policy, March 4, 2013.
[70] Vali Nasr, dean of Middle Eastern affairs, Greg Rienzi, Johns Hopkins Magazine, Spring 2014.
[71] Nasr to advise Holbrooke, Laura Rozen, Foreign Policy, 28 January 2009.
[72] The Last Mission, George Packer, The New Yorker, 21 September 2009.
[73] Vali Nasr, dean of Middle Eastern affairs, Greg Rienzi, Johns Hopkins Magazine, Spring 2014.
[74] Ibid.
[75] The Dispensable Nation: American Foreign Policy in Retreat, Vali Nasr, Doubleday, New York, 2013.
[76] The Dispensable Nation: American Foreign Policy in Retreat, Vali Nasr, Doubleday, New York, 2013, v 3.1, Online published, p 12.
[77] Ibid, p 279.
[78] Ibid, p 280.
[79] Ibid, p 282.
[80] طرحی 12 میلیارد دلاری که پس از پایان جنگ جهانی دوم در سال 1947م. / 1326ش. توسط جورج مارشال وزیر امور خارجه آمریکا با هدف ایجاد ثبات اقتصادی و ترمیم خرابیها در کشورهای جنگزده اروپایی پیشنهاد شد. کشورهای کمونیست این کمک را رد کردند اما شانزده کشور اروپایی بلوک غرب آن را پذیرفتند و بعدها طرحی را با عنوان «برنامه ترمیم اروپا» تهیه کردند. (فرهنگ سیاسی، داریوش آشوری، انتشارات مروارید، تهران، 1353، چاپ هفتم، ص 150)
[81] مدرسه مطالعات پیشرفته بینالمللی پال اچ نیتس در سال 1943م. / 1322ش. توسط دو تن از دولتمردان آمریکایی به نامهای پال اچ نیتس و کریستین هرتر با هدف «آمادهسازی نسل بعدی رهبران برای رویارویی با چالشهای پیچیدهای که آمریکا و جهان پس از جنگ جهانی دوم با آن مواجه خواهند شد» تأسیس گردید. این مدرسه عالی شعبهای در بولونیای ایتالیا و شعبهای دیگر در نانجینگ چین دارد. (https://sais.jhu.edu/about-us/mission-history)
مدرسه مطالعات پیشرفته بینالمللی پال اچ نیتس از مدارس معتبر در حوزه سیاست خارجی است که در جلسات و مراسمهای خود میزبان رهبران و شخصیتهای رده بالای کشورهای مختلف مانند رؤسای جمهور، وزرا، فرماندهان نظامی، مدیران شرکتهای چند ملیتی و اساتید دانشگاههای مختلف میباشد. از اساتید فعلی و سابق این مدرسه عالی میتوان به الیوت کوهن مشاور وزیر خارجه، مارا کارلین معاون وزیر دفاع، آن کروگر معاون صندوق بینالمللی پول، دیوید بارنو فرمانده ارشد ارتش، هال برند دستیار ارشد وزیر دفاع، جان مکلافلین معاون سازمان سیآیای و عضو ارشد مؤسسه بروکینگز، پیتر لوئیس عضو شورای روابط خارجی و مشاور بانک جهانی و... اشاره کرد. (https://sais.jhu.edu/faculty-research/faculty-directory)
[82] «مرکز هِنری اِی. کیسینجر برای امور جهانی» با موافقت و همکاری هنری کیسینجر مشاور سابق امنیت ملی و وزیر سابق امور خارجه آمریکا در سال 2016م. / 1395ش. افتتاح شد. مدیریت این مرکز با مایکل بلومبرگ شهردار سابق نیویورک و از شخصیتهای شاخص رسانهای آمریکا است. «مرکز هِنری اِی. کیسینجر برای امور جهانی» از کمکهای مالی افراد و کانونهای قدرتمند در غرب مانند خانواده آنیلی، بنیادهای خیریه بلومبرگ، جیپی مورگان چیس و شرکا، شرکت املاک و مستغلات صهیونیستی کِرافت، آنت دلا رِنتا عضو هیئت مدیره دانشگاه راکفلر، روپرت مرداک، دیوید راکفلر و... بهرهمند است. (https://sais.jhu.edu/kissinger/about/donors)
[83] Vali Nasr to step down as dean of Johns Hopkins' School of Advanced International Studies, HUB, 14 June 2019.
[84] https://sais.jhu.edu/kissinger .
[85] Vali Nasr, dean of Middle Eastern affairs, Greg Rienzi, Johns Hopkins Magazine, Spring 2014.
[86] دکتر مجید خدوری متولد سال 1909م. / 1288ش. در شهر موصل، شرقشناس و استاد مطالعات خاورمیانه بود. او در دانشگاههای آمریکایی بیروت و شیکاگو تحصیل کرد و در سال 1949م. / 1328ش. عضو هیئت علمی مدرسه مطالعات پیشرفته بینالمللی پال اچ نیتس شد و یک سال بعد برنامه تحصیلات تکمیلی مطالعات خاورمیانه را در این مدرسه تأسیس کرد. مجید خدوری از اساتید پیشگام و باسابقه در موضوع مطالعات خاورمیانه در آمریکا محسوب میشد و بورسیههای تحقیقاتی و نشانهای افتخاری متعددی دریافت کرد، مانند کمکهای مالی از طرف انجمن فلسفی، بنیاد فورد، برنامه فولبرایت و بنیاد راکفلر و همچنین نشان افتخار دانشگاه جان هاپکینز و دانشگاه ایالتی نیویورک، نشان لیاقت درجه یک از مصر و نشان رافدین از عراق. او در 25 ژانویه 2007 / 5 بهمن 1385 در آمریکا درگذشت.
Obituary: Majid Khadduri, Founder of SAIS Middle East Studies Program, Dies, Felisa Neuringer Klubes, The JHU Gazette, 5 February 2007, Vol 36, No 20.
[87] Vali Nasr to step down as dean of Johns Hopkins' School of Advanced International Studies, HUB, 14 June 2019.
[88] مؤسسه بروکنیگز در سال 1917م. / 1296ش. با ادغام سه سازمان به نامهای «مؤسسه تحقیقات دولتی»، «مؤسسه اقتصاد» و «دفتر آموزش فارغالتحصیلان رابرت بروکینگز» شکل گرفت و اهدافش را «تقویت دموکراسی از نوع آمریکایی»، «پدید آوردن رفاه اقتصادی-اجتماعی، امنیت و فرصتهای مختلف برای تمام آمریکاییها» و «ایجاد نظام بینالمللی بازتر و مرفهتر همراه با همکاری بیشتر» اعلام کرد.
بنیانگذار این مؤسسه رابرت اس بروکینگز تاجر حوزه صنایع چوبی، حمل و نقل و املاک و مستغلات بود. او در طول جنگ جهانی اول در هیئت مدیره صنایع جنگی به عنوان «کمیسر محصولات نهایی و رئیس کمیته تعیین قیمت» مشغول به کار شد و نقش رابط بین دولت آمریکا و مجتمعهای صنعتی را ایفا کرد. رابرت بروکینگز به خاطر خدماتش در طول جنگ مدال خدمات ممتاز آمریکا و نشان لژیون دونور فرانسه و نشان تاج ایتالیا را دریافت کرد. (https://www.brookings.edu/about-us/our-history/robert-somers-brookings)
در سال 1948م. / 1327ش. مؤسسه بروکینگز در طرحریزی برنامه 12 میلیارد دلاری کمک آمریکا به کشورهای اروپایی بعد از جنگ جهانی دوم معروف به طرح مارشال شرکت نمود. در سال 1952م. / 1331ش. مؤسسه بروکینگز با کمکهای مالی بنیادهای راکفلر و فورد تقویت مالی شد و حوزههای کاری خود را به سه بخش «مطالعات اقتصادی»، «مطالعات دولتی» و «برنامههای سیاست خارجی» گسترش داد. در سال 2002م. / 1381ش. این مؤسسه قطب جدید تحقیقاتی خود را با نام «مرکز سیاست خارجی سابان» با تأمین مالی حییم سابان سرمایهدار اسرائیلی ایجاد نمود و در سال 2006م. / 1385ش. «مرکز سیاست عمومی بروکینگز-چینهوا» را در پکن و در سال 2007م. / 1386ش. «مرکز بروکینگز دوحه» را در قطر تأسیس کرد.
مؤسسه بروکینگز به عنوان یکی از قدیمیترین، مطرحترین و پرنفوذترین اندیشکدههای آمریکایی شناخته میشود و سالهاست که تأثیر قابل توجهی بر تصمیمات سیاست داخلی و خارجی دولت آمریکا دارد. این مؤسسه به شکلی فراحزبی به تمام دولتهای آمریکایی خدمات مشورتی ارائه میدهد و سیاستمداران رده بالای آمریکایی و غیرآمریکایی در آن حضور دارند. (Brookings Institution, Britannica)
[89] بنیاد راکفلر که توسط خاندان بسیار متنفذ راکفلر در سال 1913م. / 1292ش. در نیویورک تأسیس شد، در حوزههای مختلفی از جمله تحقیقات و آموزش پزشکی، کمک هزینه و بورسیه در علوم اجتماعی، علوم کشاورزی و مطالعات زیستمحیطی جهانی و امور سیاسی و خیریههای بینالمللی فعالیت دارد. (Rockefeller Foundation, Britannica)
خاندان راکفلر اصالتاً آلمانی و اکثراً عضو فرقه مسیحی باپتیست هستند. آنها در اوایل قرن هجدهم به آمریکا مهاجرت کرده و به تجارت مشغول شدند. در سال 1870م. / 1249ش. جان دی راکفلر به همراه برادرش ویلیام چندین شرکت از جمله شرکت نفتی استاندارد اویل را تأسیس کرد و با خرید شرکتهای رقیب خود و به دست آوردن خطوط لوله و راهآهن حمل نفت به انحصار در این حوزه رسید. در سال 1882م. / 1261ش. شرکت استاندارد اویل و شرکتهای وابسته به آن با هم ترکیب شدند و تراست استاندارد اویل را تشکیل دادند.
با افزایش تقاضای نفت در دنیا و وارد شدن این صنعت به بخش جداییناپذیر اقتصاد آمریکا، خانواده راکفلر به قدرت و ثروت فوقالعادهای رسید و این موجب شد کنگره آمریکا که از قدرت روزافزون راکفلرها احساس خطر کرده بود، در سال 1890م. / 1269ش. قانونی برای ممنوعیت انحصارات به تصویب رساند. از این زمان توجه خاندان راکفلر به حوزههای با وجهه مثبتتر جلب شد که آغاز آن کمک به تأسیس دانشگاه شیکاگو در سال 1890م. / 1269ش. بود. در ادامه راکفلرها در سال 1901م. / 1280ش. مؤسسه تحقیقات پزشکی راکفلر (دانشگاه راکفلر فعلی)، در سال 1902م. / 1281ش. هیئت آموزش عمومی و در سال 1913م. / 1292ش. بنیاد راکفلر را ایجاد کردند. در سال 1911م. / 1290ش. دیوان عالی آمریکا جان دی راکفلر را به نقض قانون ضد انحصار متهم کرد و دستور داد مالکیتش را بر داراییهای اصلی خود واگذار کند. ایجاد مؤسسات خیریه غیرانتفاعی خصوصاً بنیاد راکفلر که دو سال پس از محکومیت در دیوان عالی رخ داد، میتواند واکنش خاندان راکفلر به این حکم دادگاه و قانون ضد انحصار در سال 1890م. / 1269ش. بوده باشد. (Rockefeller family, Britannica Money)
بنیاد راکفلر سابقه همکاری با مؤسسات علمی آلمانی برای پیشبرد پروژه اصلاح نژادی را هم دارد. این بنیاد در طی دهههای 1920 و 1930 میلادی / 1300 و 1310 شمسی بزرگترین حامی مالی آمریکایی برای تحقیقات اصلاح نژادی در آلمان بوده است، به طوری که تا سال 1926م. / 1305ش. مبلغ 410000 دلار (معادل 4 میلیون دلار فعلی) به صدها محقق آلمانی پرداخت کرده و برای ایجاد مؤسسه تحقیقات روانپزشکی آلمان 250000 دلار اختصاص داده است. میزان کمک بنیاد راکفلر در طول سالهای 1925م. تا 1935م. / 1304ش. تا 1314ش. نزدیک به سه میلیون دلار بوده است. این بنیاد همکاری خود را با مؤسسات آلمانی در دوره روی کار آمدن هیتلر هم ادامه داد و تا شروع جنگ جهانی دوم کمکهای مالی را پرداخت کرد. (The Link between the Rockefeller Foundation and Racial Hygiene in Nazi Germany, Lia N Weintraub, Tufts Archival Research Center, Tufts University ,pp 10-13 , 23.)
بنیاد راکفلر با کمکهای مالی خود در حوزههای سیاسی، علمی، بهداشتی و کشاورزی و قرار دادن افراد مدنظر خود در سازمانهای بینالمللی، نفوذ خود را در کشورهای مختلف نهادینه کرده که حاصل آن تضعیف دولتها و تحمیل اراده خود با هدف پیشبرد سیاستهای این بنیاد بوده است. (Are Gates and Rockefeller using their influence to set agenda in poor states?, John Vidal, The Guardian, 15 January 2016)
[90] The Dispensable Nation: American Foreign Policy in Retreat, Vali Nasr, Doubleday, ibid, p 317 , https:/ /2009-2017.state.gov/s/p/fapb /185592.htm , https://fis-iran.org/fa/about-us/board-staff .
[91] https:/ /2009-2017.state.gov/s/p/fapb /185592.htm .
[92] سالانه مدال جزیره اِلیس به گروهی از افرادی با ریشههای غیرآمریکایی که دستاوردهای برجستهای در زندگی شخصی و حرفهای خود داشته و با حفظ فرهنگ و سنتهای خود به جامعه آمریکا هم خدمات برجستهای ارائه کردهاند اهدا میشود. مدال جزیره الیس را ایرانیان دیگری نیز در حوزههای مختلفی دریافت کردهاند. این مدالها در جزیره الیس واقع در نیویورک که دروازه ورود مهاجران بود، اهدا میشود و اهدای آن توسط کنگره آمریکا تأیید و نام دریافتکنندگان آن در پروندههای کنگره ذکر میگردد. (Five Iranian Americans To Receive Ellis Island Medal Of Honor Award, PAAIA, 27 April 2011)
[93] Five Iranian Americans To Receive Ellis Island Medal Of Honor Award, PAAIA, 27 April 2011.
[94] 45 Naturalized Americans Celebrated in Carnegie Corporation 4th of July Public Service Ad, Carnegie Corporation of New York, 3 July 2012.
[95] Vali Nasr to step down as dean of Johns Hopkins' School of Advanced International Studies, HUB, 14 June 2019.
[96] Vali Nasr, dean of Middle Eastern affairs, Greg Rienzi, Johns Hopkins Magazine, Spring 2014, Vali Nasr to step down as dean of Johns Hopkins' School of Advanced International Studies, HUB, 14 June 2019, New dean introduced at SAIS, The JHU Gazette, 2 April 2012.
[97] Why Trump Must Now Negotiate With Iran, Vali Nasr, Time Magazine, 26 June 2025.

ولیرضا نصر. زمان دانشجویی در دانشگاه تافتس 1983م. / 1362ش.

ولیرضا نصر در سال 2008م. / 1387ش.

از راست: ولیرضا نصر، جیمز هوگ و رابرت روبین رئیس شورای روابط خارجی، در شورای روابط خارجی، نوامبر ۲۰۰۹ / آذر 1388.

ولیرضا نصر در کنار هیلاری کلینتون وزیر خارجه آمریکا در مجمع عمومی سازمان ملل، 2012م. / 1391ش.

ولیرضا نصر و جان کری وزیر خارجه آمریکا. 4 نوامبر 2014 / 13 آبان 1393.

استقبال ولیرضا نصر از هنری کیسینجر در مراسم افتتاحیه مرکز هِنری ای کیسینجر برای امور جهانی. 6 اکتبر 2016 / 15 مهر 1395.

مصاحبه با دیوید پترائوس رئیس سیآیای و فرمانده سنتکام در مدرسه مطالعات پیشرفته بینالمللی پال اچ نیتس دانشگاه جانز هاپکینز، 28 سپتامبر 2017 / 6 مهر 1396.

مراسم فارغالتحصیلی مدرسه مطالعات پیشرفته بینالمللی پال اچ نیتس دانشگاه جانز هاپکینز در سال 2019 / 1398.

مصاحبه با برنامه کریستین امانپور و شرکا در شبکه پیبیاس. 7 اکتبر 2020 / 16 مهر 1399.

ولیرضا نصر و کتاب تاریخ سیاسی کلان-استراتژی ایران، 2025م. / 1404ش.
تعداد مشاهده: 1440










