گذری بر انقلاب اسلامی در استان خوزستان به روایت اسناد ساواک - بخش پنجم
تاریخ انتشار: 31 تير 1404
تقسیمات سیاسی استان خوزستان.مبارزات مردم خوزستان در خرداد ماه 1357
خرداد ماه 1357 مبارزات مردم خوزستان به قوت خود ادامه یافت. در اولین روز این ماه حجتالاسلام عبدالسید محمودی، با رأی کمیسیون امنیت اجتماعی شهرستان اهواز، به دو سال تبعید در شهرستان پیرانشهر محکوم شد. حجتالاسلام هادی غفاری نیز که به علت سخنرانی آخرش در فروردین تا آن زمان متواری بود، بر اساس رأی کمیسیون امنیت اجتماعی شهرستان اهواز، به دو سال تبعید در شهرستان مریوان محکوم شد.
روز 3 خرداد سه نفر از دانشآموزان شهرستان دزفول به نامهای «1ـ رحیم غافلی فرزند احمد 2ـ رحیم یزدی فرزند عبدالمحمد 3ـ عظیم عندلیب فرزند محمدعلی ارزیابی» به اتهام «داشتن اعلامیههای مضره توسط مأمورین شهربانی محل در شهرستان مذکور دستگیر و در بازرسی از منازل آنان تعدادی کتب و نوار مضره به دست آمده است.»[1]
به گزارش ساواک روز 7 خرداد «در یک جلسه خصوصی که در مدرسه علمیه آیتاله شیخ عبدالرسول قائمی واقع در خیابان پرویزی آبادان تشکیل گردیده بود تعدادی نوار از خمینی و [حجتالاسلام محمد واعظ] شیخ عبائی برای حضار پخش شد که شدیداً موجب تحریک و تهییج شنوندگان گردید در این جلسه شیخ غلامحسین جمی، سید محمد سیدیان هاشمی، شیخ سلیمانی، قائمی، شیخ صدری، شیخ سلطانی، شیخ عباسعلی دانشمند حضور داشتند.» همین گزارش در توضیح تکمیلی خود افزود: « خمینی حدود دو هفته قبل در یک سخنرانی[2] تحریکآمیز شدیداً حکومت ایران را مورد سرزنش و انتقاد قرار داده و نوار آن روز چهارشنبه 30 /3 /37 [57] به دست قائمی رسیده که آورنده نوار مشخص نمیباشد همچنین نوار سخنرانی شیخ عبائی در روز 19 /12 /37 [57] پر شده و یاد شده در روز مذکور به مناسبت کشتهشدگان شهرستانها سخنرانی بسیار تند و تحریکآمیزی در مسجد عالمزاده تهران نموده که تاکنون چنین سخنرانی که رسماً و علناً حکومت را مورد سرزنش قرار دهند نشده است این نوار وسیله شیخ [سید]حسین مکی از تهران به آبادان برای قائمی آورده شده است و قرار است وسیله قائمی از نوارهای خمینی و عبائی تکثیر و به سایر روحانیون و متعصبین مذهبی داده شود. زیرا یکی از روحانیون درخواست نوار خمینی را نمود و قائمی اظهار داشت پس از تکثیر به شما هم داده خواهد شد پس از خاتمه نوار شیخ غلامحسین جمی به پشتیبانی از سخنان خمینی پرداخت و اظهارات وی را جالب و واقعیت قلمداد نمود.»[3]
روز هشتم خرداد، بیست نفر از جوانان خرمشهر با حمل پرچم سفیدی که روی آن نوشته شده بود: «ما خواهان حکومت اسلامی به رهبری امام خمینی هستیم» در خیابان، شعارهای انقلابی سردادند.[4]
نهم خرداد، ساواک به نقل از یکی از کسبه بازار صفای خرمشهر گزارش داد که بر اساس اعلامیهای از قم، روز پانزدهم خرداد، مغازهها تعطیل و راهپیمایی برپا خواهد شد. گزارش مذکور چنین است: «در ساعت 1100 روز 9 /3 /37 [57] امیر عنبرزاده ضمن مذاکره در مغازه عطاری خود در بازار صفا خرمشهر اظهار داشت طبق اعلامیهای که از قم رسیده باید روز 15 /3 /37 [57] کلیه اصناف و کسبه محل کار خود را تعطیل کرده در خانهها بنشینند و جوانان فعال و کاردان به تظاهرات خیابانی بپردازند که این اعلامیه مورد انتقاد جوانان بوده و همگی عقیده دارند که بایست به تظاهرات مؤثر و مفید پرداخت و برای کسب تکلیف و نیل به این هدف در تاریخ 3 /3 /37 [57] مکاتبهای با قم داشته و این نامه را توسط یکی از دانشآموزان خرمشهری که در مسجد یزدیها به تلاوت قرآن میپردازد، به قم ارسال نمودهاند. امیر عنبرزاده افزود قرار است برای پخش اعلامیه و نصب آگهیهای 15 خرداد یکی و دو روز به روز منظور مانده از ماشین پیکان استیشن حاج حبیب خواربار فروش استفاده کنند عنبرزاده اضافه نمود اگر یکی دو نفر همراه داشته باشد روز پانزده خرداد به قم خواهد رفت و از شهید شدن باکی ندارد. عنبرزاده در خاتمه عنوان داشت علی فرخی و سلیمانیفر و چند نفر دیگر دائماً با قم در تماس بوده و کلیه اخبار را در اختیار جوانان خرمشهر از جمله ما قرار میدهند.»[5]
روز 14 خرداد برخی از مراکز فساد در شهر اهواز به آتش کشیده شد. در گزارشی در این مورد آمده است: «استانداری خوزستان ضمن تلگراف رمز شماره 1009/م مورخ 14 /3 /37 [57] اعلام داشته کلوپ کیانپارس و رستوران الچیکو ساعت 30 /4 بامداد به وسیله عوامل خرابکار به آتش کشیده شد برای شناسائی عوامل مخرب اقدامات لازم در جریان است.»[6]
در ایام سالگرد قیام پانزدهم خرداد در آبادان و اهواز هفت نفر از جمله محمد کیاوش[7] به اتهام تهیه و توزیع اعلامیه دستگیر شدند.
خبرگزاری پارس از اهواز گزارش محرمانهای در روز 16 /3 /57 به تهران فرستاد که در آن آمده بود، مغازه معاون اتاق اصناف این شهر به دلیل جلوگیری از تعطیل شدن مغازههای دیگر در روز 15 خرداد به آتش کشیده شده است. خبر چنین بود: «ساعت 30 /9 دقیقه امروز مغازه معاون اتاق اصناف اهواز در خیابان پهلوی این شهر به آتش کشیده شد. در این آتشسوزی که پس از چند دقیقه خاموش شد همسر و دو فرزند معاون اتاق اصناف که در محل بودند جراحت مختصری برداشتند. وی که افشار نام دارد صاحب یک مغازه پیراهندوزی زنانه است. نامبرده برای جلوگیری از تعطیل واحدهای صنفی در روز پانزدهم خرداد کسبه را تشویق به باز کردن مغازه ها کرده بود و خود دیروز مغازهاش باز بود.»[8]
23 خرداد حدود 300 نفر از کارگران اداره برق ناحیه جنوب دست به اعتصاب زدند و با اجتماع در برابر اداره برق ناحیه جنوب واقع در خرمشهر خواستار رسیدگی وضع خود شدند. خبرگزاری پارس از مبدأ اهواز نوشت که «این گروه بعدازظهر امروز پس از استماع مطالبی از طرف رئیس اداره کار خرمشهر در خصوص برآورد خواستهای آنان به سرکار خود رفتند.»[9]
ساواک در گزارشی در مورد «تظاهرات خیابانی توسط عدهای از دانشآموزان شهرستان خرمشهر ـ استان خوزستان» نوشت: «ساعت 1100 روز 25 /3 /37 [57] حدود 30 نفر که دانشآموز به نظر میرسیدند ضمن حمل تعدادی کتب مضره از علی شریعتی و پلاکاردهائی حاوی شعارهای ضد ملی از جلو بازار شهرستان مذکور حرکت و مبادرت به دادن شعارهای «الله اکبر» و «زنده باد خمینی» نموده که با مداخله مأمورین شهربانی محل تظاهرکنندگان متفرق گردیدهاند.»[10]
در تاریخ ۱۳۵۷٫۰۳٫۲۵ جمعی از روحانیون اهواز طی اطلاعیهای که به مناسبت چهلم شهدای قم که در تاریخ ۱۳۵۷٫۰۲٫۱۵ به شهادت رسیده بودند، ضمن محکوم کردن این اقدام، روز 27 خرداد را عزای عمومی اعلام کردند:
«دنیا فهمید که در این مدت چگونه کوچه و خیابانهای شهر مقدس قم با خون جوانان پاکدل و رادمردان مسلمان رنگین گردید و انسانهای شریفی زیر چرخ زرهپوشها و تانکهایی که با پول این ملت خریداری شده است خرد و درهم کوبیده شد. علاوه بر این فجایع، همه میدانیم که پلیس به خوابگاههای دانشجویان دختر و پسر در دانشگاهها هجوم آورده و عدهای را کشته و تعداد زیادی را نیز مجروح نمودهاند به طور کلی در ماههای اخیر در دانشگاههای این کشور و کوی دانشگاه تهران، دهها دانشجوی عزیز به خاک و خون کشیده و عدهی زیادی از آنها روانهی سیاهچالهای زندانها و گروهی از اساتید محترم دانشگاه با قطع حقوق و محرومیتها مواجه شدند. ما ضمن اظهار تنفر از این جنایات و اعمال ضد انسانی و تسلیت به خانوادههای داغدار و مصیبتزده به منظور بزرگداشت اربعین شهدا به پیروی از مراجع عالیقدر شیعه روز شنبه ۲۷ خرداد را عزای عمومی اعلام کرده و به سوگ مینشینیم.» [11]
همچنین این عده از روحانیون در اطلاعیه خود تأکید کردند که در روز مزبور در منازل خود مینشینند و از پذیرفتن اشخاص معذورند. در متن اعلامیه از عموم مردم و سایر اصناف خواسته شد که برای اعلام همبستگی خود با جامعهی روحانیت همین کار را انجام دهند. این اعلامیه به امضای ۲۲ تن از روحانیون اهواز رسیده بود.
سندی که از ساواک در همین رابطه منتشر شده و در مورد اوضاع سیاسی، امنیتی اهواز در آن روز میباشد حاکی است که شهر به طور کلی تعطیل و میزان اتحاد مردم در مقابل رژیم و یکپارچگی آنان در مبارزه به اندازهای است که رژیم را در نگرانی و یأس فرو برده بود. در سند مذکور آمده بود: «سری: وضعیت نقاط مختلف کشور در بعد از ظهر روز 27 / 03/ 1357در رابطه با کشتهشدگان شهرهای قم و کازرون و ... اهواز در بعد از ظهر روز 27 / 03/ 1357قریب به ۸۵ درصد از مغازهها در اهواز بسته بوده و ۱۵ درصد بقیه شامل مغازههای نانوایی، قصابی، داروخانه و میوهفروشی باز بوده است.....»[12]
در آبادان حجتالاسلام غلامحسین جمی «در جلسه روحانیون آبادان که در مسجد همایونشهریها تشکیل گردیده بود به روحانیون حاضر در مسجد اظهار داشت که به منظور پشتیبانی از اعلامیه و اقدامات آیات مقیم روز 27 /3 /37 [57] در هیچیک از مساجد آبادان نماز جماعت برگزار نخواهد شد.» بر پایه همین گزارش «بازاریان و کسبه آبادان نیز تصمیم دارند به بهانه نداشتن آب و برق روز جاری مغازههای خود را تعطیل و در منزل اعتصاب نشسته نمایند..»[13] همچنین: «ساعت 1600 روز 26 /3 /37 [57] در مجلسی که با شرکت حدود 200 نفر از اهالی و تعدادی از روحانیون شهر آبادان در مسجد همایونشهر این شهر برگزار گردیده، شخصی به نام کریمی که دکتر در رشته الهیات و نابینا میباشد، به منبر رفته و اظهار داشته: برابر اعلام مراجع تقلید آقایان شریعتمداری، گلپایگانی و مرعشی، روز 27 /3 /37 [57] چهلم شهدا است، لذا در این روز از منزل بیرون نیائید و مغازههای خود را باز نکنید. ما هم نماز جماعت را برگزار نخواهیم کرد.» بنابر همین گزارش «قبل از برگزاری مجلس مذکور تعدادی اعلامیه به مناسبت چهلمین روز کشتهشدگان حوادث اخیر شهرهای قم و کازرون در مسجد پخش گردیده که مأمورین انتظامی در خاتمه این مجلس یکنفر را دستگیر و در بازرسی بدنی از وی حدود 100 برگ اعلامیه آیات ثلاثه مقیم قم[14] و اعلامیه روحاله خمینی[15] به تاریخ «4 رجب 1398» به مناسبت چهلمین روز کشتهشدگان حوادث مذکور کشف و ضبط گردیده است.» بنابر این گزارش «شخص دستگیر شده در تحقیقات خود را احمد صادقی فرزند رضا ـ دانشآموز معرفی کرده است.»[16]
در دزفول نیز حجتالاسلام سیدمصطفی فارغ در مورخه 26 خرداد در مسجد مفیدی (غربی بازار) به منبر رفته و با ایراد سخنرانی ضمن اعلام عزای عمومی از مردم و از بازاریان خواست که در اجرای اطلاعیه مراجع، روز 27 خرداد را تعطیل کنند و کسی از منزل بیرون نیاید.[17]
در خرمشهر نیز از روز 25 /3 /37 [57] سید محمدتقی موسوی پیشنماز مسجد جامع و سید عبدالله محمدی امام جماعت مسجد صاحبالزمان علناً در مساجد اعلام کرده بودند که روز 27 /3 /37 [57] مغازهها بسته باشند. متعاقب این روز 27 خرداد بازار خرمشهر تعطیل بود. ساواک گزارش داد: «در تاریخ 27 /3 /37 [57] بازار خرمشهر به علت عدم توجه اطاق اصناف به سرپرستی آقای رضا اسدیزاده تعطیل بود و آقای اسدیزاده با اینکه از اعلامیه آقایان شریعتمداری، مرعشی و گلپایگانی از روز قبل اطلاع داشت در همه جهت دست و بال کسبه را باز گذاشته و با وجود اینکه تسلط کافی بین اصناف خرمشهر دارد میتوانست برای جلوگیری از چنین امری رؤسای اتحادیه را خواسته و به آنان دستور لازم میداد که در نتیجه رئیس هر اتحادیه به صنف خود اعلام نماید تعطیل ننماید ولی آقای اسدیزاده دانسته یا ندانسته از چنین کاری خودداری نموده و سهلانگاری وی در تعطیل ماندن مغازهها تأثیر زیادی داشت.»[18]
ادامه مبارزات مردم خوزستان در تیرماه 1357
ساعت 18:30 روز 4 تیر 1357 حجتالاسلام غلامحسین جمی در جلسه هفتگی روحانیون در حسینیه اصفهانیهای آبادان که «حدود 200 نفر از طبقات مختلف و تعدادی از روحانیون خرمشهر و آبادان در آن شرکت داشتند» بالای منبر رفت و رژیم پهلوی را سخت مورد انتقاد قرار داد. بر اساس گزارش ساواک، حجتالاسلام جمی «درباره نقش رهبران دینی در طول تاریخ از امام جعفر صادق(ع) تا خمینی سخنرانی نمود و اظهار داشت روحانیون در تمام طول تاریخ برای آزادی و استقلال و تحکیم اصول و مبانی اسلام مبارزه کردهاند حتی در زمان مشروطیت روحانیون در مقابل انگلیس و روسیه نقش اساسی را داشتند، لکن هماکنون آزادی اصلاً وجود ندارد رهبران دینی یا تبعید هستند یا کشته شدهاند و یا در زندانها بسر میبرند این روحانیون سرمایهای از خود ندارند و مقامی هم روحانی ندارد فقط وظیفه دینی آنها خدمت به دین میباشد و مانند دیگران نیستند که دارای کاخ و مقام و جواهر باشند و اشاره کرد چرا نباید آزادی وجود داشته باشد چرا دستگاهها نمیگذارند اعلامیه هفتگی جلسات روحانیون را چاپخانهها چاپ کنند و منتشر شود و از مردم دعوت کرد که از هیچ چیز نترسید و اگر لازم باشد حتی برای چند روز مغازههای خود را ببندند و سپس از خمینی و شریعتمداری و گلپایگانی نام برد (با صلوات مداوم حضار) و به پسر خمینی اشاره کرد و گفت وقتی که فوت نمود نه تنها چیزی نداشت بلکه مقداری هم بدهکار بود این است روحانیت و خدمت به خلق و در خاتمه سخنرانی جمی از بین خانمها تعدادی اعلامیه خمینی و اعلامیه دیگری که به امضای گلپایگانی میباشد از بالکن حسینیه بین مردان ریخته شد.»[19]
به گزارش ساواک روز 16 تیر از ساعت 19:00 حجتالاسلام جمی «در مسجد محمدی واقع در آبادان در جلسه قرائت قرآن شرکت که ضمن سخنرانی خود در بالای منبر اشارهای به وضع خمینی نموده و جمعیت شرکتکننده که حدود 800 نفر بودهاند با فرستادن صلوات وی را همراهی میکنند. درساعت 20:30 پس از پایان سخنرانی شرکتکنندگان در جلسه فوق از مسجد خارج و مبادرت به دادن شعارهایی به نفع خمینی نموده و در خیابان [شروع به] حرکت [کردند] که در این وقت به وسیله مأمورین انتظامی با بلندگو توجه داده میشود تا متفرق شوند لکن جمعیت به تذکرات پلیس توجهای ننموده و مأمورین ناچار به شلیک چهار تیر هوایی میشوند در نتیجه پنج نفر از تظاهرکنندگان دستگیر» شدند.[20] ساواک در گزارشی دیگر در مورد این سخنرانی نوشت: «غلامحسین جمی در مسجد محمدی آبادان ضمن سخنرانی درباره بعثت رسول اکرم اضافه نمود قبل از بعثت مردم به صورت برده زندگی میکردند و زنان از آزادی بیبهره بودند لکن پیغمبر اسلام مردم را از آن منجلاب نجات داد و در پایان سخنان خود اظهار داشته رهبر عالیقدر فعلی ما آیتاله خمینی است که در مورد برگزاری جشنهای ملی و مذهبی تاکید فرمودهاند که این جشنها در حال حاضر نباید برگزار شود جمعیتی که حدود 800 نفر بود اظهارات وی را در مورد خمینی با فرستادن صلوات همراهی میکردند در پایان سخنان وی دو فقره اعلامیه توسط شرکتکنندگان در مسجد پخش شد.»[21]
روز 30 تیر 1357 سید علیاکبر پرورش[22] در حسینیه اصفهانیهای شهر آبادان سخنرانی تحریکآمیز ایراد نمود. بر اساس گزارش ساواک: «یاد شده در سخنرانی مورد بحث، مردم را به سه دسته به شرح خلاصه زیر تقسیم نموده است: 1- آنهایی که بله قربان میگویند، حساب آنها روشن است. 2- افرادی که فشار و ناراحتی را تحمل میکنند و کاری هم از آنها ساخته نیست. 3- آنهایی که میفهمند، به موقع قیام میکنند. ناطق در ادامه سخنرانی خود اضافه نموده: مردم نباید هراس داشته باشند و باید به دستورات دسته سوم گوش دهند تا قدرت را به دست گیرند. پس از خاتمه اظهارات یاد شده، عدهای از جمعیت حاضر در حسینیه بعد از خروج، شعارهایی به نفع روحالله خمینی و علیه حکومت ایران دادهاند. مأمورین انتظامی برای متفرق کردن تظاهرکنندگان، مداخله و دو نفر از آنها را دستگیر کردهاند.»[23]
مبارزات مردمی خوزستان در مرداد 1357
در مرداد ماه 1357 مبارازت مردم خوزستان با تمام قوت ادامه یافت. در یکی از گزارشهای ساواک به فعالیتها و سخنرانیهای انقلابی یک روحانی به نام عبدالله محمدی اشاره شد. بر اساس این گزارش، وی در سیزدهم مرداد در مسجدالنبی(ص) خرمشهر سخنرانی کرد که به دنبال آن مردم به خیابان آمده و راهپیمایی کردند. ساواک در این مورد گزارش داد: «نامبرده بالا یکى از وعاظ افراطى طرفدار روحاله خمینى در شهر خرمشهر میباشد که ضمن انجام تحریکاتى در بین متعصبین مذهبى، سخنرانیهاى تحریکآمیزى در منابر مختلف خود ایراد کرده است. نامبرده روز 13 /5 /37 [57] در مجلسى که در مسجدالنبى شهر خرمشهر برگزار بوده، مجدداً سخنرانى تحریکآمیزى ایراد کرده که گروهى از افراطیون مذهبى شرکتکننده در مجلس مورد بحث پس از خاتمه مجلس به تظاهرات اخلالگرانه مبادرت و چند جام از شیشههاى یکى از شعب بانک بازرگانى و یکدستگاه اتومبیل پلیس را شکسته و متعاقباً تظاهرکنندگان توسط مأمورین متفرق شدهاند. به دنبال سخنرانى فوق، اقدامات لازم براى دستگیرى یاد شده به عمل آمده و در نتیجه، حدود ساعت 1 روز 16 /5 /37 [57] در شهر خرمشهر دستگیر و در همان تاریخ به تهران اعزام، تا پس از انجام تحقیقات و تکمیل پرونده وى، از طریق دادسراى نظامى تحت پیگرد قانونى قرار گیرد.» بنابر همین گزارش «به دنبال دستگیرى یاد شده، صبح روز 16 /5 /37 [57] جلسه با شرکت چند تن از روحانیون شهر خرمشهر تشکیل و در این جلسه تصمیم گرفته شده، ضمن تماس با چند نفر اصناف شهر خرمشهر اقداماتى را براى تعطیل بازار این شهر به عمل آورند.» [24]
شب بیستم مرداد پس از سخنرانی حجتالاسلام غلامرضا گلسرخی در حسینیه اعظم که منجر به دستگیری وی شد، عده زیادی از مردم در خیابانها به راه افتاده و مأموران رژیم پهلوی با آنها درگیر شدند. در این درگیریها، هفتاد نفر از تظاهرکنندگان دستگیر شدند.[25] دو روز بعد، جامعه روحانیت اهواز با صدور اطلاعیهای، دستگیری حجتالاسلام گلسرخی و برخورد قهرآمیز مأموران رژیم را با جوانان، محکوم و روز بیستوچهارم مرداد را روز عزای عمومی اعلام کردند. در این اطلاعیه آمده بود: «بار دیگر ملت شریف و مسلمان ایران با فجایع تازهای مواجه شده و به عزای دیگر نشست اخیراً چنانکه برادران و خواهران اسلامی آگاهی دارند باز هم دستهای جنایتکار از آستین ستمگری بیرون آمده و برگ سیاه دیگری بر پروندهی کثیف جباران عصر افزود. وقوع حوادث خونین و دلخراش در شهرهای مشهد، اصفهان، شیراز، خرمآباد، قزوین، همدان و جاهای دیگر که باعث از دست رفتن نفوس محترمه و ریختن خونهای پاک مردم غیور و رشید مسلمان شیعه گردید جای هیچ توجیه و سفسطهای برای اعمال ظالمانهی هیئت حاکمه باقی نگذاشت و ماهیت خونخواران را بیش از پیش بر همه آشکار و معنی ادعاهای پوچ فضای باز سیاسی، آزادیهای فردی و جمعی و حمایت از اسلام و تشیع را روشن نمود. چنانکه وقایع اسفانگیز شهرستان اهواز از قطع بلندگوهای حسینیهی اعظم و عباسیه به وسیلهی مأموران دولت که موجب جریحهدار شدن احساسات اهالی و اختلال نظم مجالس مذهبی شده و دستگیری گویندهی متعهد و مسئول حجتالاسلام گلسرخی با آنکه ایشان به طور مداوم نظم مجالس را حفظ میکردند و نیز حملهی مأموران مسلح به جوانان عزیز و ضرب و جرح آنان و اهانت به مقدسات اسلامی و انسانی و .... موجب کمال تأثر اندوه، مزید انزجار و استنکار عموم مسلمان از جنایات، بیدادگریهای جباران و مأموران بیرحم آنان است. جامعهی روحانیت اهواز ضمن عرض تسلیت به ساحت مقدس حضرت بقیهالله الاعظم(عج) و محضر شریف مراجع بزرگ تقلید در نجف اشرف، قم مقدسه تمام کسانی که در این فجایع فراموش نشدنی، مصیبتدیده و داغدار شدهاند، به عموم اهالی محترم اهواز ابلاغ میدارد که روز سهشنبه ۱۰ رمضانالمبارک ۱۳۹۸ هـ .ق برابر ۲۴ مرداد ۱۳۵۷ به خاطر مراتب یاد شده روز عزای عمومی در اهواز اعلام میگردد. بدیهی است که اهالی شریف و متدین اهواز ضمن اظهار همدردی با اینجانبان کمال نظم و آرامش را رعایت نموده و از هر اقدامی که بهانهای جهت تجدید ظلم و ستم به دشمنان میدهد خودداری خواهند فرمود «ولا تحسبنالله غافلاً عما یعمل الظالمون.»[26]
شب بیستودوم مرداد، دو موتورسوار که قصد شکستن شیشههای یک بانک را داشتند، توسط مأمورین شهربانی، تعقیب شدند و در نتیجه یکی از آنان بر اثر اصابت گلوله، مجروح و دستگیر شد: «نیمه شب مورخه 22 /5 /37 [57]، دو نفر موتورسوار ناشناس که قصد شکستن شیشههای بانک ملی شعبه کمپلو اهواز را داشتهاند، به محض مشاهده مأمورین شهربانی محل، اقدام به فرار مینمایند که پس از تعقیب و تیراندازی از طرف مأمورین یک نفر از آنان به نام نادر شهرت پل شغل دانشآموز از ناحیه کمر مورد اصابت گلوله واقع و مجروح و دستگیر میگردد و شخص مصدوم در بیمارستان بستری و نفر دوم نیز موفق به فرار گردیده است.»[27]
در روز بیستودوم مرداد در مجلس ختمی که با حضور دو هزار نفر از مردم در مسجد امام حسنعسکری(ع) برگزار شد یکی از روحانیان فعال دزفول به نام سید مصطفی فارغ به منبر رفت و ضمن بیان مطالب انتقادی از مردم خواست برای سلامتی امام خمینی صلوات بفرستند. به گزارش ساواک «در هنگامی که جمعیت صلوات میفرستاده، توسط افراد ناشناسی تعدادی اعلامیه مضره در بین جمعیت پخش شده که در نتیجه مجلس مذکور بهم ریخته و حاضرین مبادرت به فرار کردهاند.»[28]
بنابر اسناد و گزارشهای ساواک، استان خوزستان در روزهای 23 و 24 مرداد 1357 ناآرام بود. به عنوان نمونه در گزارشی از ساواک در مورد وقایع این روز آمده بود:
«از روز 23 /5 /37 [57] تا ساعت 1500 روز 24 /5 /37 [57] در برخی از شهرهای استان خوزستان، وقایع و حوادث اخلالگرانهای به وقوع پیوسته که چگونگی به شرح زیر بوده است:
1ـ بهبهان: مقارن ساعت 0900 روز 23 /5 /37 [57] عدهای حدود 800 نفر از اهالی بهبهان به صورت دستهجمعی از منزل سید محمدحسین مجتهدی (روحانی افراطی مقیم شهرستان مذکور)، خارج و شروع به تظاهرات اخلالگرانه نموده و طی آن به شکستن شیشههای ساختمانهای مؤسسات عمومی و خصوصی پرداختند... بار دیگر در ساعت 1800 روز 23 /5 /37 [57] اجتماعات پراکنده در سطح شهر متشکل و تظاهرات خیابانی آغاز گردیده است. در این ساعت بین اخلالگران و افراد پلیس برخوردهائی واقع و بر اثر تیراندازی مأمورین چهار نفر مجروح و یکی از اخلالگران فوت نموده است.[29] مأمور پلیس که با نیروهای کمکی ارتش تقویت شده بودند، به متفرق کردن اخلالگران پرداخته و هشت نفر از آنان را دستگیر نمودهاند. حدود ساعت 2330 روز 23 /5 /37 [57]، عدهای از عناصر اخلالگر که بار دیگر اجتماع کرده بودهاند... جسد فردی که روز 23 /5 /37 [57] در جریان تظاهرات اخلالگرانه فوت نموده، شب هنگام با حضور خانوادهاش دفن شده و ساعت 0800 روز 24 /5 /37 [57] در مسجد معماران بهبهان مجلس ترحیمی از طرف خانواده او برپا شده است. در این مجلس حدود 2 هزار نفر شرکت نموده و متعاقباً در ساعت 0900 از مسجد خارج و به تظاهرات پرداختهاند که مأمورین آنها را متفرق ساختهاند.... ضمناً از صبح روز 24 /5 /37 [57] کلیه مغازههای بهبهان به استثناء نانوائیها و لبنیاتیها تعطیل بوده است.
2- اهواز: موارد زیر در شهر اهواز از ساعت 1500 روز 23 /5 /37 [57] تا ساعت 1500 روز 24 /5 /37 [57] قابل ملاحظه بوده است:
الف - ساعت 1600 روز 23 /5 /37 [57] ، شعبه مرکزی بانک صادرات در اهواز توسط افراد ناشناسی آتش زده شده.... .
ب - در ساعت 2200 روز 23 /5 /37 [57] یک نفر موتورسیکلت سوار ناشناس، یک عدد قوطی محتوی مواد منفجره و میخ را به طرف محوطه وسط میدان ششم بهمن اهواز پرتاب و متواری گردیده است... .
پ - در ساعت 2400 روز 23 /5 /37 [57]، مشروبفروشی فانوس واقع در فلکه کیان پارس اهواز آتش گرفته... .
ت ـ تعدادی از روحانیون اهواز، به مناسبت وقایع روز 23 /5 /37 [57] بهبهان، اعلامیهای منتشر کرده و اعلام عزای عمومی نمودهاند. خلاصه مفاد اعلامیه عبارتست از: «به دنبال وقایع اسفبار شهرهای اصفهان و شیراز، وقوع حوادث اخیر بهبهان جای هیچگونه توجیه و سفسطهای را برای اعمال ظالمانه هیئت حاکمه باقی نگذاشت و ماهیت خونخواران بیش از پیش بر همه آشکار نمود و معنی ادعاهای پوچ (فضای بازسیاسی، آزادی فردی و جمعی، حمایت از اسلام و تشیع) را روشن نمود.» اعلامیه مذکور را تعدادی از روحانیون اهواز امضاء کردهاند.
ث ـ بیش از 85% مغازههای بازار شهر اهواز به مناسبت انتشار اعلامیه روحانیون شهرستان مذکور، صبح روز 24 /5 /37 [57] تعطیل بوده است.
3- خرمشهر: الف ـ شب هنگام مورخه 23 /5 /37 [57] در منزل یکی از متعصبین مذهبی خرمشهر مجلس روضهخوانی برپا بوده است. در ساعت 2300 و به دنبال خاتمه مجلس مذکور، عدهای حدود یکهزار نفر که در آن مجلس و اطراف محل مذکور شرکت داشتهاند، به تظاهرات خیابانی پرداختهاند... .
ب ـ حدود ساعت 0330 روز 24 /5 /37 [57]، شیشههای درب ورودی شعبه بانک بازرگانی در خرمشهر توسط افراد ناشناسی شکسته شده است.»[30]
26 مرداد ساواک وضعیت شهر بهبهان را از صبح تا ساعت 13 به شرح زیر گزارش کرد: «1ـ بازار شهر بهبهان تعطیل بوده و از طرف اتاق اصناف این شهر اقداماتی برای باز کردن مغازههای بازار این شهر معمول شده است.
2ـ صبح روز 26 /5 /37 [57] عدهای جوان در گروههای 5 تا 7 نفری در تعدادی از کوچههای خیابانهای شهر بهبهان به طور پراکنده اجتماع کرده و مأمورین را هو کردهاند، که مأمورین آنها را متفرق نمودهاند.»[31]
به گزارش ساواک: «از ساعت 1800 الی 1900 روز 27 /5 /37 [57]، مجلسی با حضور عدهای از روحانیون شهر آبادان و با شرکت حدود 800 نفر از طبقات مختلف مردم (اکثراً جوان بودهاند)، در مسجد جامع این شهر برگزار گردیده است. در این مجلس، شیخ احمد علی کریمی به منبر رفته و پیرامون ظلم و ستم در دستورات دین اسلام سخنرانی کرده و در خاتمه اظهارات خود گفته: «ما باید دستورات آیات گلپایگانی، شریعتمداری و رهبر بزرگ اسلام آیتاله خمینی را که ارشادکننده هستند، اجرا نمائیم.» پس از پایان مجلس مذکور و خروج جمعیت از مسجد، عدهای از شرکتکنندگان در این مجلس ضمن دادن شعارهای ضد میهنی و پخش اعلامیههای مضره قصد انجام تظاهرات خیابانی داشتهاند که مأمورین انتظامی مستقر در محل به مقابله با آنها پرداختهاند.»[32]
فاجعه سینما رکس آبادان
ساعت حدود 21:30 بیست و هشتم مرداد 1357 همزمان با شب پانزدهم ماه مبارک رمضان سالگرد تولد امام حسن(ع) در حالی که صدها نفر در سینما رکس آبادان مشغول تماشای فیلم گوزنها بودند سینما دچار حریق شد. شرح این حادثه به نقل از «حسین دادگر»[33] که با استفاده از اظهارات نجاتیافتگان و مطلعین و سایر محتویات پرونده، طی گزارشی در تاریخ 30 / 2/ 1359 تنظیم شده است، بر این قرار میباشد:[34]
«در حدود ساعت 21:30 الی 21:45 روز 28 مرداد ماه 1357،[35] سینما رکس آبادان با حضور صدها نفر تماشاچی در حال نمایش فیلم «گوزنها» بود. چهار نفر جوان تحت رهبری و راهنمایی یکی از آنان به نام «فرج برزکار» در ردیف وسط سالن نشسته بودند. یکی از آنان به نام «حسین تکبعلیزاده» که تنها فردی است که از بین چهار نفر زنده مانده، تعریف میکند دو نفر از رفقایش به نام «فرج» و «یدالله» هر کدام شیشهی محتوی مخلوطی از روغن ماشین و تینر را که در اختیار داشتهاند، در داخل سالن مقابل درب بزرگ پخش کردند و به سالن نمایش برگشتند. به دنبال آنان «حسین» و «فلاح»، دو نفر دیگر نیز قسمت عقب سینما را تینر پاشیدند. حسین کبریت میکشد و به یکباره متوجه میشود که تقریباً دور تا دور سینما را آتش فرا گرفته است وحشتزده به سالن برمیگردد. در همین حین یکی از تماشاچیان با دیدن دود و آتش که از درهای ورودی به داخل سینما راه یافته، فریاد میزند «سینما آتش گرفته!» تماشاچیان متوجه حریق میشوند. دود و آتش بهتدریج از زیر دربهای ورودی به داخل سینما راه مییابد و باعث میشود تا نمایش فیلم قطع شود. چراغهای سینما روشن میشود و مردم که هراسان و دستپاچه شدهاند به درهای ورودی و خروجی حمله میکنند ولی با درهای بسته روبهرو میشوند و همگی در محاصرهی آتش قرار میگیرند در همین موقع چراغهای سینما خاموش میشود و دود و ظلمت همه جا را فرامیگیرد. در این زمان فقط صدای ضجه و ناله و فریاد زنان و کودکان به گوش میرسید. در حالیکه ارتباط تماشاچیان با بیرون سینما کاملاً قطع شده بود، عدهای موفق میشوند با فشار درب 30 ریالی را باز کنند و از درب بزرگ خروجی خود را نجات دهند از جمله حسین تکبعلیزاده که خود از همین راه نجات یافت، ولی سه نفر همدست او با سایر تماشاچیان در داخل سینما سوخته و از بین میروند.
عدهی بیشتری از تماشاچیان وقتی خود را جلوی دربهای ورودی و خروجی، غافلگیر میبینند، سعی میکنند دیوار مجاور خیابان امیری را با مشت و لگد خراب کنند که موفق نمیشوند. اکثر تماشاچیان بر اثر دود و حرارت ناشی از آتشسوزی بالاخص اکوستیک سقف و دیوارهای سینما که تولید گازکربنیک نمود، ابتدا خفه و سپس میسوزند. پس از اینکه دربها باز میشود و آتش مهار میشود، مشاهده میشود که عدهی بسیاری موفق شده بودند خود را به پشت درهای بسته برسانند و چنانچه درها به موقع باز میشد عدهی زیادی نجات پیدا میکردند. بدین ترتیب صدها تن از زنان و مردان در میان زبانههای آتش گرفتار شدند و نتوانستند خود را از فضای مشتعل سینما نجات دهند.»[36]
با اینکه کلانتری مرکزی در صد متری سینما بود، ولی برای نجات محبوسشدگان در حریق اقدام فوری به عمل نیامد. مراکز مسئول هم پس از حضور در محل آتشسوزی فاقد امکانات اطفاء حریق بودند. به گزارش ساواک «مأمورین آتشنشانی شهرداری که با سه دستگاه ماشین به محل اعزام شده بودند، فاقد آب بودند و همچنین بلندگو برای اعلام خطر و راهنمایی مأمورین آتشنشانی وجود نداشت. آتشنشانی شرکت نفت پس از یک ساعت و نیم تأخیر به محل حادثه رسید، لذا متأسفانه دیر شده بود و بوی سوخته شدن اجساد به بیرون نیز رسیده بود.»[37] سهلانگاری پلیس، نیروهای آتشنشانی و نبود امکانات اطفای حریق در محل سینما و عدم رعایت اصول ایمنی توسط مدیر سینما، همه و همه، بار مسئولیت دولت را بیشتر کرد. همهی شواهد و عوامل مشخص میکند که رژیم برای به انجام رساندن چنین حادثهای، از قبل سناریویی را تنظیم کرده است. در زمان وقوع حادثه، شخصی ریاست شهربانی را برعهده داشت که قبلاً امتحانش را برای ریختن خون مردم بیگناه پس داده بود. سرتیپ رزمی همان شخصی بود که نه ماه پیش، فاجعهی وحشتناک 19 دی ماه قم را رهبری کرده بود. ظاهراً وی همیشه علاقه داشت اقداماتش با سروصدای فراوان همراه باشد. چند روز قبل از حادثه به تقاضای مدیر سینما و در اصل، به دستور شهربانی، تنها مأمور پلیس سینما به بهانهی عدم توانایی در پرداخت فوقالعاده، از پست خود فرا خوانده شد. در نتیجه در شب حادثه، سینما فاقد پلیس محافظ بوده است. شاید یکی از دلایل بازداشت صاحب سینما و مدیر داخلی آن همین اقدام آنان باشد.[38] از دیگر شواهدی که این فرضیه را ثابت میکند[39] نزدیکی شهربانی با سینما و ادارهی دارایی است[40] در حالیکه با وجود چنین سر و صدا و هیاهویی، تا ساعتها شهربانی هیچ عکسالعملی نشان نداد و با بودن ساختمانهای حساس، هیچگونه مراقبتی صورت نمیگرفت. شاید نظارت یک مأمور کافی بود تا از این مصیبت بزرگ پیشگیری شود. از سوی دیگر شهری با داشتن چنان پالایشگاه عظیم نفتی باید دارای مجهزترین امکانات مهار آتش باشد. در حالیکه واقعیت چیزی دیگر را بیان میکرد. طبق اظهارات «عوادیانزاده»، یکی از مأموران آتشنشانی آبادان، حتی از امکانات موجود نیز به طور کامل استفاده نشد.[41]
«جعفر سازش» که در این حادثه، پنج فرزند خود را از دست داده، در مورد عوامل اصلی این حادثه به بازپرس چنین میگوید:
«من مقصر اصلی را 1ـ آن بیوجدانی که دستور داده درب سینما را قفل کنند؛ 2- نبودن آب و وسایل آتشنشانی و چرا اجازه ندادند وسایل اطفای حریق شرکت که مجهز است، کمک کنند و چرا دیر خبر دادند؛ 3- سازمان دفاع غیرنظامی که وظیفهاش کنترل سینماهاست، حتی شب قبل دیدم که صندوق خالی پپسیکولا جلوی درب اضطراری چیده بودند؛ 4- شدت عملی که مأموران شهربانی به مردم میکرد، سربازان اس اس هیتلر هم نمیکردند.»[42] رژیم کوشش میکرد تا این حوادث را به مردمی که در درگیریها و ناآرامیهای چند ماه اخیر شرکت داشتهاند، نسبت دهد، تا به افکار عمومی چنین القا کند که اینان اسلامگرایان افراطی هستند که به تخریب سینماها میپردازند و به مراکز دولتی حمله میکنند. در حالیکه رژیم بار دیگر در این زمینه هم بدسلیقگی و عجله به خرج داده بود. چراکه فیلم «گوزنها» فیلمی با مضمون اجتماعی بود که به انتقاد از اوضاع و شرایط بد اجتماعی کشور میپرداخت و دلیلی نداشت گروههای مخالف یا به قول ساواک، اسلامگرایان افراطی این سینما را برای پخش چنین فیلمی آتش بزنند. چنین گفتههایی در آن شرایط به هیچ عنوان خریداری نداشت و بدتر موجب میشد تا نفرت و انزجار مردم از دستگاه بیشتر شود.
عبدالعلی سامری کارمند آتشنشانی چنین توضیح میدهد: «در ساعت ده و نه دقیقه به محض صدای زنگ آتشنشانی ماشین آتشنشانی شهری به اتفاق گروه طبق اعلام تلفنچی به محل سینما رکس آبادان اعزام و این جانب با پیکان اداره به دنبال آنها رفتم. مشاهده گردید که از بالای پرده سینما رکس آبادان و سمت پشت یعنی کولری که پیش دارایی است و یکی از دربهایی که به توالت منتهی میشود آتش شعله میکشید با دود فراوان؛ همچنین از در ورودی خارج میشد. یعنی فقط دود دیدم که از در و ورودی خارج میشد که کلاً عظمت و بزرگی آتش را میرساند. این ملاحظات اولیه من بود...» [43] با این وجود، آتشنشانی شرکت نفت آبادان که مجهز به امکانات کافی بود، کاری از پیش نبرد و حریق بیشتر و بیشتر شد.
بنا به گزارش مورخ 27 /7 /1357 غلامرضا ضرابی دادستان وقت آبادان به وزیر دادگستری، ساعت 1 بامداد از طرف شهربانی خبر آتشسوزی را به دادستان اعلام کردند. دادستان فوراً خود را به محل حادثه رساند. «بعضی از مسئولین معتقد بودند که شبانه تمام اجساد یکجا دفن شوند»، ولی دادستان این تصمیم را ردّ کرد و پیشنهاد داد اجساد شبانه به گورستان شهر برده و چیده شوند تا خانوادههایشان آنها را شناسایی و بقیه یکجا دفن شوند. پیشنهاد دادستان عملی شد و خود نیز به همراه بازپرس و پزشک قانونی در قبرستان برای صدور جواز دفن حاضر شد. در نتیجه از تعداد «306 نفر مقتولین 106 جسد شناخته شد که جداگانه دفن گردیدند و 80 نفر از گورستان خارج و به محل سکونت آنان برده شد و 120 جسد دیگر به علّت شدت سوختگی شناخته نشدند، تقریباً به طور دسته جمعی در کنار یکدیگر دفن شدند.»[44]
خبر فاجعه در فردای آن روز از رسانههای داخلی و خارجی پخش گردید. روزنامهی اطلاعات در سوتیتر صفحهی اوّل نوشت: 600 نفر را در سینما رکس آبادان زنده زنده سوزاندند. 377 تن کشته و بقیه وضع وخیمی دارند.[45] کیهان نیز نوشت: 377 نفر در حریق سینمای آبادان زغال شدند. عزای عمومی در سراسر کشور اعلام شد. دستها و پاهای جدا شده و تکه پارههای بدن تماشاگران در سالن فیلم پخش شده بود. ناله و شیون ماتمدیدگان از سراسر شهر آبادان بهگوش میرسد. پدران و مادران داغدار در میانهی ویرانههای سوختهی سینما به دنبال اجساد فرزندانشان میگشتند. فقط 10 نفر از تماشاگران توانستند از راه بام سینما جان سالم بهدر برند.[46]
خبرگزاری دولتی پارس برای بدنام کردن انقلابیون بلافاصله این آتشسوزی را به خرابکاران نسبت داد و اعلام نمود که: شب گذشته عدهای از عوامل خرابکار با اجرای یک نقشهی شیطانی سینما رکس آبادان را به آتش کشیدند.[47] «خرابکار» صفتى بود که رژیم به مبارزان و افرادى میداد که علیه سلطنت شاه اقدام مىکردند. پس از گزارش خبر، روزنامههای دولتی خط القایی حکومت را با تحلیل هایشان دنبال کرده و نیروهای مذهبی را عامل جنایت معرفی کردند. این جهتگیری شتابزده درحالی که ابعاد ماجرا هنوز پوشیده بود، بیانگر تلاش رژیم برای تثبیت روایت خود از ماجرا و تلقین آن به جامعه است.[48]
این موضعگیری زود هنگام و قبل از روشن شدن حادثه، شک مردم را برانگیخت. نکتهی دیگری که بلافاصله شکّ همگان را دامن زد دو مقالهای بود که بدون نام و با یک مضمون روزنامهی کیهان و اطلاعات در صفحهی تشریح حادثه به چاپ رساندند. روزنامهی اطلاعات این مقاله را تحت عنوان «گوشهای از وحشت بزرگ» نوشت: «سه روز پیش رهبر ایران در مصاحبهای با سردبیران و خبرنگاران جراید داخلی سخن از وحشت بزرگ گفته بود. آن لحظه شاید بسیاری از مردم عظمت این وحشت را درک نکردند... دستهایی درهای سینما را میبندد، هیچکس نباید سالم بیرون آید، وحشت بزرگ باید واقعیت پیدا کند.»[49]
شاه که از زمان کودتای 28 مرداد 1332 همواره میکوشید به نوعی بازگشت خود را به قدرت یادآوری کرده به مردم تفهیم کند که مخالفین افراد خطرناکی هستند، یک روز قبل از این حادثه طی سخنانی خطاب به مردم مدعی شد: «ما به شما نوید تمدن بزرگ را با جزییاتش میدهیم و دیگران به شما وعده وحشت بزرگ را میدهند.» همین اظهارات نشان میدهد آتشسوزی سینما رکس آبادان باید مصداقی برای آن وحشت بزرگ باشد؛ اظهاراتی که طی چند روز پس از حادثه بارها از رسانهها پخش شد.[50]
کیهان نیز مقالهای با همین مضمون تحت عنوان «حادثهای که فاجعهی ملی شد» نوشت: «این واقعهی دردناک چه میتواند باشد؟ خبر وحشتی بزرگ که ملّتی را به خشم درمیآورد و از فرط بیرحمی اشک را در چشمها میخشکاند. هنوز طنین صدای شاهنشاه در ایران به گوش میرسد که فرمودند: ما به سوی تمدن بزرگ میرویم و آنها که اهل ایجاد حریق و تخریباند به سوی وحشت بزرگ.»[51] در همان روز قضاوت بسیاری از خوانندگان روزنامهها این بود که این دو مقاله از ساواک ارسال شده و سؤال میکردند: این دو مقالهی هم معنی، بدون نام و قبل از مشخص شدن علّت حادثه چه مفهومی میتواند داشته باشد؟
هنوز پاسخ این سؤالات روشن نشده بود که اطلاعات شاهدان حادثه، زبان به زبان پیچید که درهای سینما قفل بوده و پلیس از یاری رساندن مردم سخت جلوگیری میکرده است. روزنامهها با اینکه هنوز در سانسور دولت بودند نتوانستند حقایق را نادیده بگیرند.
کیهان در این رابطه نوشت: «مردم میگویند باید به آنها اجازهی کمک به حریقزدگان داده میشد». بنابر همین گزارش، مردم «در مساجد خواستار رسیدگی به مسئلهی اهمال رئیس شهربانی و مأمورانش در جریان اطفای حریق بودند.»[52]
دولت نیز هیئتی را برای بررسی اعزام کرد. هیئت پس از بررسی با اینکه نمیخواست همهی وقایع را تشریح کند، ولی در گزارش خود اعتراف کرد که آتشسوزی در ساعت 21:45 اتفاق افتاده، ولی «به علت نبودن مسئولین در محل و از طرفی به علت نبودن ارتباط مستقیم تماشاچیان با خارج و نیز عدم دید مردم اطراف ساختمان سینما به محل وقوع حادثه، اطلاع از وقوع حریق با تأخیر انجام میشود. به محض اطلاع شهربانی از حریق مراتب تلفنی به آتشنشانی پالایشگاه آبادان در ساعت 22:22 اعلام و وسایل اولیهی آتشنشانی در محل حاضر میشوند و برای اطفای حریق سعی مینمایند. شیر آب، واقع در فاصلهی 60 متری سینما به علّت شکستگی قابل استفاده نبوده، مجدداً به شیر آب خیابان زند که به فاصلهی 160 متری سینما میباشد مراجعه، ولی به علت آنکه با موزاییک مفروش بوده قابل استفاده نگردیده. بالاجبار به شیر آب خیابان امیری که 160 متری است و در نبش بازار و در جهت مخالف لولهکشی میباشد مراجعه، ولی متأسفانه به علّت نبودن آب و فشار کافی قابل استفاده نبوده، لذا از تانک 4 هزار لیتری ماشین آتشنشانی شرکت نفت آب گرفته و شروع به اطفا مینمایند که به همین علل در حدود پانزده دقیقه مبارزه به تأخیر میافتد».[53]
امّا مهمترین موضوعی که مسئله را بیشتر پیچیده میکرد مسئلهی قفل بودن درهای سالن نمایش سینما بود. نجاتیافتگان غلامحسین نماینده، علیرضا دریسزاده، شیرین قنبرزاده، نادر ناصری و رسول رهنما همگی اظهار کردند که هنگام آتشسوزی کلیهی درهای خروجی و اضطراری قفل بوده و آنها توانستهاند با شکستن یکی از درهای اضطراری خود را نجات دهند. شهود که در لحظهی اوّل به کمک آمده بودند نیز بر قفل بودن درها اذعان کردهاند. دادستان آبادان نیز در گزارش خود به وزیر دادگستری نوشته است «کلیهی نجاتیافتگان متفقاً بسته بودن درهای سالن را تأیید میکنند.»[54]
این موضوع حتی در روزنامهها نیز منعکس شد. به گزارش کیهان: «شاهدان عینی میگویند ما چند لحظه قبل از شروع آتشسوزی از سینما خارج شدیم و هیچ یک از درهای سالن بسته نبود، امّا هنگام بازگشت به سالن با درهای بسته روبهرو شدیم.»[55]
روزنامهی اطلاعات در تاریخ پنجشنبه، دوم شهریور 1357، از زبان بازماندگان حادثه به تهیهی یک گزارش پرداخت که در آن یک بازمانده بهنام بخشیزاده که فرزند خود را در حادثه از دست داده بود، اظهار میکرد: «من نیم ساعت پس از حادثه با کمک چند تن از اهالی که درصدد کمک به محاصرهشدگان در آتش برآمدیم. ولی مأموران مانع شدند. اتومبیلهای آتشنشانی به موقع به محل نرسیدند و تازه وقتی آمدند یا آب نداشتند و یا مقدار کمی آب داشتند. این اتومبیلها فاقد وسایل لازم بودند.»[56]
مسئلهی دیگر که شک مردم را برانگیخته بود ممانعت از یاری مردم به حریقزدگان توسط شهربانی بود. تمام شهود در بازپرسی شهادت دادهاند که مأمورین با باتوم و شلاق از کمک مردم جلوگیری میکردند. آقای جعفر سازش، پدر 5 جانباختهی سینما در بازپرسی گفته است: بعد از اینکه از ماجرا خبردار شدم خودم را به سینما رساندم، ولی «هر کس میخواست کمک کند کتک میخورد.»[57] حمید یکی از نجاتیافتگان گفته است: «حتی یک نفر میخواست داوطلبانه جلو برود و درب را با ماشین خورد کند، امّا مانع شدند.»[58]
به گفته فریدون هویدا «شایعات گوناگون در مورد علت وقوع آتشسوزی هر دم افزونتر میشد. مهمترین مسألهای که بیپاسخ مانده بود، به تعلل سازمان آتشنشانی آبادان ارتباط پیدا میکرد که این سازمان گرچه در نوع خود قویترین و مجهزترین وسائل و گروه آتشنشان کشور را در اختیار داشت ولی موقعی وارد صحنه عملیات شد که آتش تمام سینما را در خود فرو برده بود. از مهمترین شایعاتی که بین مردم رواج داشت میتوان به این سه مورد اشاره کرد: ـ قوای انتظامی تا نیم ساعت بعد از آغاز آتشسوزی جریان را به سازمان آتشنشانی خبر ندادند. ـ درهای خروجی سینما قفل شده بود. ـ ماموران از کمک مردم برای نجات تماشاگران محبوس در داخل سینما جلوگیری کردند. مطبوعات ایران بعد از اولین حمله خود به گروههای مذهبی افراطی و مقصر دانستن آنها در ارتکاب این جنایت، یکباره به شکل مرموزی سکوت اختیار کردند و متعاقب آن دولت هم گویی که هیچ حادثهای اتفاق نیفتاده کاملاً مساله را مسکوت گذاشت.»[59]
دی. استمپل یکی از اعضای برجسته سفارت امریکا در ایرانِ زمان شاه، در کتاب درون انقلاب ایران درباره این فاجعه مینویسد: «مخالفین مدعی شدند که آتشسوزی توسط ساواک انجام شده است تا تعدادی از مجاهدین را که گریخته بودند و وارد سینما شده بودند به قتل برسانند. حرف دولت این بود که متعصبین مذهبی این آتشافروزی را انجام دادهاند... [اما] عمق عدم اعتماد مخالفین به شاه و دولت چنان بود که بسیاری از مردم داستان مشارکت ساواک را در آتشسوزی باور کردند. بی هیچ تردید پاسخهای رسمی بیفایده بود. کلانتری 300 یارد از سینما فاصله داشت. معذلک تقریبا یک ساعت طول کشید تا کسی را برای تحقیق درباره موضوع بفرستد. گروه آتشنشانی شهر دو ساعت پس از دریافت گزارش اولیه به محل حادثه رسید و وسایل مدرن اطفاء حریق پالایشگاه ملی نفت ایران را هرگز درخواست ننمود.»[60]
یرواند آبراهامیان در کتاب ایران بین دو انقلاب مینویسد: «در 28 مرداد ماه همزمان با بیست و پنجمین سال کودتای 28 مرداد 1332 سینما رکس آبادان که در یک منطقه کارگرنشین قرار داشت به گونه مشکوکی آتش گرفت و بیش از چهارصد مرد و زن و کودک در آن جان باختند. حکومت بیدرنگ با یادآوری حملات اخیر مردم به سینماها مسئولیت حادثه را به گردن مخالفان انداخت. از سوی دیگر مخالفان نیز ساواک را به ترتیب دادن یک آتشسوزی رایشتاکی (اعمال خشونت به روش نازیهای آلمان) قفل کردن درهای سینما و کارشکنی در اقدام به موقع آتشنشانی محل متهم کردند. آنان همچنین یادآوری نمودند که تظاهرکنندگان تنها به سینماهای خالی و نمایشدهنده فیلمهای مستهجن خارجی حمله میکنند در حالی که این سینما یک فیلم ایرانی آشکارا انتقادی درباره جامعه معاصر را به نمایش گذاشته بود. حقیقت هر چه باشد فردای آن روز 000 /10 تن از بستگان قربانیان که در مراسم تشییع جنازه بزرگی گردهم آمده بودند ساواک را مسئول این حادثه دانستند.»[61]
از همان ساعات اوّلیه انگشت اتّهام به سوی سرتیپ رضا رزمی رئیس شهربانی آبادان[62] نشانه رفت. مردم آبادان شعار میدادند رزمی باید سوزانده شود. به گزارش ساواک «احساسات شدید و انتقامجویانه علیه رئیس شهربانی آبادان بین مردم متعصب آبادان برانگیخته شده است... مردم علیه رژیم و رئیس شهربانی شعار میدهند و اعلام میکنند به هر ترتیبی است یا رئیس شهربانی کنار برود یا او را میکشیم.»[63]
با اینکه رادیو و تلویزیون و کارگزاران دولتی سعی میکردند از این حادثه علیه انقلابیون استفاده کنند، ولی فشار اجتماعی به حدی شد که دولت دست به عقبنشینی زد و سه روز بعد ازحادثه سرتیپ رزمی را به مرکز فراخواند[64] و هرگز بازنگشت. در گزارشی از ساواک در خصوص رزمی آمده است:
«احساسات شدید و انتقامجویانهاى علیه رئیس شهربانى آبادان بین مردم متعصب آبادان برانگیخته شده است. متعصبین مذهبى به منظور استفاده از فرصت رئیس شهربانى را متهم کردهاند که نه فقط در نجات سوختگان اقدامى نکرده بلکه به بهانه دستگیرى چند خرابکار که در میان تماشاچیان بودهاند از باز شدن درب خروجى سینما و قبول کمک مردم امتناع کرده است. در این زمینه به واقعه قم و نقش سرتیپ رزمى که در آن زمان رئیس شهربانى قم بوده استناد کردهاند و تلاش میکنند مردم را وادار به قبول شایعات نمایند. گفته میشود در چند محفل خانوادگى کسانى که فردى از اعضاء خانواده خود را در این واقعه از دست دادهاند سوگند یاد کردهاند که رئیس شهربانى را به قتل برسانند. در یک شنود تلفنى بین خرمشهر و قم که در سازمان خرمشهر ضبط شده گفته شده که رئیس شهربانى آبادان دستور بستن درب خروجى سینما را داده است. تا خرابکاران متوارى نشوند. علاوه بر این در همین شنود در مورد تهیه و توزیع اعلامیه آیتاله گلپایگانى و شریعتمدارى صحبت شده است. اظهارات رئیس شهربانى در مصاحبه رادیو تلویزیونى خود، خشم مردم را تشدید کرده و آنرا نشانه ضعف شهربانى در برخورد با چنین وقایعى میدانند و مردم که از این واقعه بهتزده شدهاند، قادر به تشخیص صحت یا سقم مطالب منتشره نبوده و تحت تأثیر احساسات و عواطف جریحهدار شده خود هر شایعهاى را قبول میکنند. اما به خوبى مشهود است که هدف تمام شایعهها و شایعهپردازان محکوم نمودن شخص رئیس شهربانى [است] و به همین جهت به وى لقب آیشمن ایران را دادهاند و در حال حاضر رئیس شهربانى از روحیه خوبى برخوردار نیست و احساس خطر میکند و گفته میشود بین رئیس شهربانى و چند نفر از افسران شهربانى آبادان بهویژه روساى کلانتریها اختلافات شدیدى بروز نموده و افسران مخالف رئیس شهربانى شایعات را بین مردم تشدید میکنند و دستورات ضد و نقیض صادر میکنند. شاید ضرورت پیدا کند که رئیس شهربانى آبادان تغییر یابد. هرگونه خبر تکمیلى متعاقباً اعلام خواهد شد و هماکنون در شهر تظاهرات پراکنده بر علیه رئیس شهربانى جریان دارد و رئیس شهربانى تقاضاى تشکیل شوراى هماهنگى فوقالعاده نموده و تشخیص داده است که وضع غیرعادى است.» [65]
علاوه به دستور آموزگار کلیهی مأموران سهلانگار، فرماندار، رئیس فرهنگ و هنر و مسئول آتشنشانی شرکت نفت به تهران احضار شدند.[66] از طرفی اعتراف برخی از مسئولین رژیم پهلوی نیز نشان از دخالت مستقیم شاه و ساواک در این حادثه داشت و «منوچهر آزمون (معاون اجرایی نخستوزیر در زمان شریف امامی)، در اعترافات خویش در دادگاه انقلاب اسلامی اظهار میدارد: سینما رکس را به دستور مستقیم شاه آتش زدند. نخستوزیر (آموزگار) روحش هم خبر نداشت. وقتی به او خبر دادیم، رنگش مثل گچ سفید شد. دستور مستقیم شاه بود.»[67]
مردم آبادان در فردای روز تشییع جنازهی شهدا ضمن برپایی راهپیمایی اعتراضآمیز، ساواک و شخص شاه را گناهکار و دست آنان را در شهادت عزیزانشان دخیل دانستند. به گزارش ساواک در روز 31 مرداد: «عدهای که نفرات آنها بیش از هزار نفر برآورد میشود در گورستان شهر آبادان در حالیکه پلاکاتی در دست دارند و در روی آن نوشته شده 377 زندگی شعارهائی به شرح زیر میدهند.
1-شاه مسلمانکش است 2- شاه باید بسوزد 3- 50 سال جنایت 4- یا مرگ یا خمینی 5- مردم به ما ملحق شوید 6- انتقام، انتقام 7- زنده باد آزادی، حکومت اسلامی 8- رزمی باید بسوزد رزمی خودش آتش زد 9- آموزگار [...] است (شعار علیه آموزگار).»[68] سوگواران با راهپیمایی در خیابانهای شهر، فریاد میزدند: «مرگ بر شاه، نابود باد سلطنت پهلوی، ارتش برادر ماست، خمینی رهبر ماست.» خبرنگار واشنگتن پست نوشت که مانند تظاهرات و ناآرامیهای نه ماه پیش، تظاهرات آبادان هم یک پیام ساده داشت: «شاه باید برود.»[69]
امام خمینی در 31 مرداد با ارسال پیامی ضمن تسلیت «این مصیبت بزرگ به ملت مسلمان ایران بهخصوص مردم ستمدیدهی آبادان و به خانوادههای داغدیده» اعلام کردند که «من گمان نمیکنم هیچ مسلمانی، بلکه انسانی دست به چنین فاجعهی وحشیانهای بزند، جز آنان که به نظایر آن عادت نمودهاند و خوی درندگی و وحشیگری آنان را از انسانیت بیرون برده باشد. من تاکنون اطلاع کافی ندارم، لکن آنچه مسلم است این عمل غیرانسانی و مخالف با قوانین اسلامی از مخالفین شاه که خود را برای حفظ مصالح اسلام و ایران و جان و مال مردم به خطر انداختهاند و با فداکاری از هممیهنان خود دفاع میکنندـ به هر مسلکی باشندـ نخواهد بود.» امام خمینی در این پیام اتّهام را متوجه رژیم نمودند و فرمودند: «قراین نیز شهادت میدهد که دست جنایتکار دستگاه ظلم در کار باشد که نهضت انسانیـ اسلامی ملت را در دنیا بد منعکس کند. آتش را به طور کمربندی در سراسر سینما افروختن و بعد توسط مأمورین درهای آن را قفل کردن کار اشخاص غیرمسلط بر اوضاع نیست.» امام خمینی قرینهی دیگر را مصاحبهی شاه دانستند که وی گفته بود: «تظاهرکنندگان مخالف من وحشت بزرگ را وعده میدهند و تکرار آن پس از واقعه که این همان وعده بوده است، شاهد دیگری بر توطئه است، نه اینکه واقعاً شاه یک غیبگوی بزرگ است». امام خمینی شاهد دیگری که بر این ادعا آوردند این بود که هیچ گروهی از این عمل نفعی نمیبرد و تنها «شاه و بستگانش امید نفعی داشتهاند.»[70]
آیتالله شهید محمد صدوقى نیز در روز30 /5 /57 در اطلاعیهای ضمن محکوم کردن فاجعه سینما رکس آبادان، این فاجعه را جنایت رژیم شاه خواند: «اینک [رژیم] برای این که افکار و احساسات یک عده سادهلوح را علیه نهضت مقدس تحریک کنند، دست به اقدام چنین فاجعه هولناک زدهاند و به دنبال آن، در رسانههای گروهی و رادیو و تلویزیون با قیافههایی که دروغ سالوس و نفاق از سراپای آنها میریزد برای این جنایت اشک تمساح میریزند. این عزا نبود. این چیزی مافوق عزا بود. این یک فاجعه بود غافل از این که دیگر این جنایتها حتی در پیش سادهلوحترین فرد ایرانی، رنگی ندارد... ملت خوب مىداند که رژیم با ایجاد این فاجعه مىخواهد بهانهاى به دست آورد تا با ادامه یورشهاى وحشیانه خود علیه مردم مسلمان و مبارز ایران و نهضت اصیل ملى و روحانى ایران را که حاضر نیست حتى یک درخت، یک گیاه، یک حیوان در مسیر آن دستخوش نابودى گردد، قلع و قمع کند ولى باید بداند که خیلى دیر شده است ... اینجانب... به استحضار همه طبقات ملت و همچنین کلیه آژانسهاى خبرى داخل و خارج مىرساند که نهضت مقدس و انساندوست ایران که به رهبرى مرجع عالیقدر حضرت آیتالله العظمى خمینى دامهظله در جریان است امثال این فجایع را محکوم کرده و حاضر نیست در رسالت حیاتبخش خود به فرد و جامعه ایران هیچ ذىحیاتى ولو حیوان و گیاه تا چه رسد به انسانهاى مسلمان را از هستى ساقط کند یا مال مسلمانى به هدر برود.» [71]
جامعهی روحانیت تهران و جامعهی روحانیت کرمانشاه نیز با صدور اعلامیههایی این جنایت را به رژیم نسبت دادند. آیتالله شریعتمداری نیز در پاسخ حجتالاسلام سیدمحمد دهدشتی فاجعهی آبادان را شبیه جنایات نازیها دانست و اعلام کرد: «مسلماً هیچ مسلمانی متشرع و عاقلی به چنین عمل خلاف انسانی و اسلامی دست نمیزند». وی با کنایه رژیم را متهم به دست داشتن در این جنایت کرد و افزود: «بگذارید که هر چه بیشتر چهرهی ظلم و ظالمین و مرتکبین اینچنین حوادث تکاندهنده آفتابیتر و بیآبرویی و رسوایی آنان بیشتر شود.»[72]
موجی که علیه رژیم شاه از این فاجعهی دردناک ایجاد شد، رژیم را در تنگنا قرار داد. دستگاههای امنیتی رژیم برای آرام کردن این موج از همان روزهای اوّل خبر از دستگیری عاملین دادند. سرتیپ رزمی رئیس شهربانی در فردای روز حادثه در مصاحبهای گفت: به دنبال تلاش مأمورین «سرنخهایی بهدست آمده و حدود 10 نفر دستگیر شدهاند که امید میرود عاملان اصلی به زودی شناسایی و دستگیر شوند. آنچه مسلم است آتشسوزی بهدست خرابکاران انجام شده است.»[73] شواهد و قرائن و بررسیها نشان میدهد که تعداد نجاتیافتگان کمتر از ده نفر بوده است که به دلایل مختلف، خصوصاً ترس از انتقام مردم خود را پنهان کرده و حاضر به اظهار نظر نشدهاند.[74] واقع این بود که چنین ادّعایی از اساس دروغ بود و هیچ فردی که سرنخی از این ماجرا باشد دستگیر نشده بود. هفتم شهریور روزنامهها اعلام کردند: عامل فاجعهی آبادان دستگیر شد. اطلاعات از قول خبرگزاری عراق اعلام کرد: یک ایرانی به نام عبدالرضا آشور در عراق دستگیر شده و اعتراف کرده در فاجعهی سینما رکس دست داشته است. خبرگزاری عراق افزود چون وی تقاضای پناهندگی سیاسی نکرده به مقامات ایرانی تحویل داده خواهد شد.[75]
همان روز آقای آشور را با یک فروند هواپیما به تهران آوردند. متهم در واقع هاشم منیشدزاده معروف به هاشم مقدم، فردی معتاد و بیکار بود که برای یافتن کار به عراق رفته بود. هاشم را در کمیتهی مشترک تحت شدیدترین شکنجهها قرار دادند و وی را مجبور به اعترافات ضد و نقیض نمودند، سپس وی را به آبادان انتقال دادند. وی در تحت شکنجه نام چند تن از دوستان خود را به عنوان همکاران آتشسوزی اعلام نموده بود. یکی از اعضای ساواک تحت عنوان یک مقام مطلع اعلام کرد که افراد معرفی شده از سوی متهم، دستگیر شدند.[76] چند روز بعد وزیر دادگستری دکتر محمد باهری در یک مصاحبهی مطبوعاتی اعلام کرد: متهم اصلی یک نفر را اقرار کرده و وی دستگیر شده، ولی بازپرس میگوید من هنوز قانع نشدهام.[77]
هاشم پنج نفر را به عنوان همدستان خود معرفی میکند که دادستان و بازپرس معتقد میشوند که متهم تحت فشار این اعترافات را نموده است. ساواک که تلاش داشت تا هر چه زودتر موضوع را رسانهای کند و متهمین را پشت تلویزیون بیاورد، با مخالفت دادستان و بازپرس روبهرو میشود. ساواک به تهران گزارش میکند: «اکنون که موضوع برای ارائه به مردم که بیصبرانه در انتظار معرفی عاملین قضیه میباشند آماده است، مسئولین قضایی آبادان عملاً از انتشار موضوع جلوگیری مینمایند.»[78]
مسئولین مرکز از جمله شاه اصرار داشتهاند تا هر چه زودتر علیه آقای عبدالرضا آشور کیفرخواست صادر و به قول خودشان قال قضیه را بکنند؛ امّا بازپرس پرونده آقای محمدباقر صرافی و دادستان، متهم را بیگناه تشخیص میدهند و حاضر به ارتکاب چنین ظلمی نمیشوند. آقای ضرابی در یک مصاحبهی مطبوعاتی بعد از پیروزی انقلاب از ماجرا پرده برداشت و گفت: «بارها مرا زیر فشار قرار دادند که بازپرس دادسرای آبادان را وادار کنم برای عبدالرضا آشور کیفرخواست صادر کند، امّا من زیر بار این دروغ بزرگ نرفتم، در نتیجه اختلاف بین باهری و شریفامامی اوج گرفت. شریفامامی از باهری مصراً میخواست که در جهت اجرای نیات شاه برای خواباندن سر و صدای فاجعهی سینما رکس عبدالرضا آشور را عامل این جنایت معرفی کنم و باهری همهی این فشار را به من منتقل میکرد؛ امّا میدانستم که آشور شخص بیکاری بیش نیست که میخواسته از طریق مرز عراق برای کار به کشورهای خلیجفارس برود.» وی اضافه کرد: «مرا در تهران در جلسهای با حضور ارتشبد ازهاری، شریفامامی و سپهبد مقدم رئیس ساواک شرکت دادند. در این جلسه بار دیگر مرا تهدید کردند که باید برای فیصله دادن به ماجرای سینما رکس، آشور را به عنوان عامل این جنایت معرفی کنم. من زیر بار نرفتم. در نتیجه شریفامامی دکتر باهری راـ که قبلاً تمایلی به این کار نداشتـ به کاخ شاه فرستاد. در آنجا بود که شاه، باهری را از وزارت دادگستری برکنار کرد.» بار دیگر ضرابی را به تهران احضار کردند. ضرابی بر اعتقاد خود پافشاری کرد و خواستار ارسال پرونده به تهران شد. پرونده را به تهران ارسال کردند و قضات تهران نیز نظر دادستان آبادان را تأیید کردند، امّا آنها را تحت فشار قرار دادند و «رئیس ساواک به قضات گفت که شاه برای او مهلت تعیین کرده است تا آشور را به عنوان عامل اصلی جنایات آبادان معرفی کند و سر و صداها را بخواباند.»[79]
شاه نیز در آخرین کتاب خود به این موضوع اشاره میکند و مینویسد: «مقصر واقعی به عراق گریخت و در آنجا دستگیر شد. اعترافات او ثبت شد؛ ولی قضاتی که مرعوب شده یا جبون بودند بر این قضیه سرپوش نهادند. فقط این شخص بود که میتوانست بگوید این جنایت را به نیابت از طرف چه کسی مرتکب شده بود».[80] البته شاه میدانست اگر قرار بود قضات مرعوب شوند، در آن زمان باید مرعوب ساواک و شهربانی رژیم میشدند.
محمدباقر صرافی بازپرس پروندهی سینما رکس نیز به دادسرای ویژهای که بعد از انقلاب برای رسیدگی به این موضوع تشکیل شد اظهار کرد: هاشم آشور که بعداً معلوم شد هاشم منیشدزاده، کارگر ریل شادگان و ساکن خرمشهر است، فقط به خاطر فقر و بدبختی و برای کار به عراق رفته بود. وی تحت فشار در کمیتهی مشترک تهران افراد بیگناهی را به عنوان همدست معرفی کرده بود، ولی من زیر بار صدور قرار مجرمیت نرفتم. رژیم تلاش میکرد که وانمود کند «مسببین حادثه، روحانیت مبارز تحت رهبری» امام خمینی بودهاند، «رویای طلایی و خیالی ساواک به این شکل بود که اینجانب در مقابل رادیو و تلویزیونهای دنیا که قرار بود در آبادان حاضر باشند، حاضر شوم و با متهمی که ساختهی دست آنها بود و به اقاریر بیسروته او و معرفی افراد بیگناه میخواستند جامهی حقیقت پوشانده و چنین اعلام کنند که سینما رکس توسط عمّال بیگانه منجمله قذافی در ارتباط با رهبر انقلاب و به دستور روحانیون مبارز این فاجعه به وجود آمده» امّا «با مقاومت اینجانب مواجه شد حتی حاضر به استعفا از شغل خود شدم.»[81]
ساواک بعد از شکست در این سناریو، گزارشی را مبنی بر اینکه عبدالرضا آشور مهندس برق و مرتبط با چریکهای بینالمللی بوده در اختیار روزنامهی دیلی تلگراف میگذارد و روزنامه نیز مبادرت به چاپ میکند.[82] امّا این نیز مورد قبول مردم داخل و خارج قرار نگرفت. فاجعهی سینما رکس خشم مردم ایران را در سرتاسر کشور برانگیخت. آبادان یکپارچه علیه رژیم قیام کرد. گرچه دولت از اعلام حکومت نظامی در آبادان شرمگین بود، ولی عملاً در آبادان حکومت نظامی برقرار کرد و تا هفتم کشتهشدگان تعدادی از مردم آبادان با ضرب گلولهی نیروهای رژیم شهید و مجروح شدند. مردم در شهرهای مشهد، کرمان، تهران، قم و چند شهر دیگر تظاهرات خونینی به دفاع از مردم آبادان برپا کردند. رژیم نه تنها نتوانست از این اقدام ناجوانمردانه استفاده کند، بلکه شدت نفرت مردم موجب سقوط دولت آموزگار گردید.[83]
پرونده سینما رکس بعد از انقلاب
با پیروزی انقلاب اسلامی و با توجه به اهمیت موضوع فاجعه سینما رکس، امام خمینی که به هنگام رخداد این حادثه دردناک، شاه را مسئول این جنایت معرفی کرده بود، در مورخ 11 مهر 1358 در دیدار با خانوادههای کشتهشدگان حادثه سینما رکس، بر مجازات عاملان این جنایت تأکید میکنند و به آیتالله علی قدوسی دادستان وقت کل انقلاب اسلامی دستور پیگیری این پرونده را میدهند. متعاقب فرمان امام پرونده فاجعه سینما رکس به طور جدیتری دنبال شد.[84]
پس از بررسیهای اولیه، محتویات پرونده به شرح زیر ابلاغ شد:
الف: هویت و مشخصات متهمین و نوع اتهام آنان
1. حسین فرزند علی؛ شهرت تکبعلیزاده، بیست و یکساله اهل و ساکن احمدآباد آبادان ... تبعه ایران دارای محکومیت کیفری، در تاریخ 4 دی 1357 با صدور قرار بازداشت موقت زندانی و در تاریخ 22 بهمن 1357 با بازشدن دربهای زندان، زندان را ترک و در 6 خرداد 1358 مجدداً بازداشت شد. او متهم به مباشرت در آتش زدن سینما رکس آبادان بود.
2. علی فرزند حسین، شهرت نادری، 54 ساله، مدیر و صاحب امتیاز سینما رکس؛ او متهم بود به عدم رعایت مقررات از لحاظ تأمین وسائل ایمنی و به کار گماشتن افراد فاقد صلاحیت.
٣. اسفندیار فرزند ابراهیم، شهرت رمضانی دهاقانی، ۴۷ ساله، متهم بود با اینکه مدیر داخلی سینما بوده وظائف قانونی خود را انجام نداده و با ترک سینما و بسته شدن دربهای خروجی موقع آتشسوزی موجب قتل صدها نفر از تماشاچیان شده است.
۴. حمید فرزند تقی، شهرت پایون، سن ۶۰ ساله، شغل کارگر سینما، با اینکه مسئول حفاظت و آتشنشانی سینما بوده، به هنگام حادثه، پست خود را ترک کرده است.
۵. سرتیپ رضا رزمی رئیس سابق شهربانی آبادان که متواری بود و بنا به دستور کتبی سپهبد معدوم فضلالله جعفری جانشین رئیس وقت شهربانی، طبق گزارش ستوان احیائی و مطلعین در محل حضور یافته و با سایر مأمورین در ارتکاب جنایت شرکت داشته است.
6. سرهنگ محمدعلی فرزند اسماعیل، شهرت امینی، معاون سابق شهربانی آبادان از عوامل حادثه آتشسوزی سینما رکس.
7. سعدی فرزند صبری،[85] شهرت جلیل بابک، عضو ساواک اعزامی از کمیته مشترک ضدخرابکاری، کارشناس مواد منفجره و آتشزا، متهم است به تنظیم صورتمجلس مجهول کشف بمب و مواد آتشزا به منظور امحای آثار جرم و انحراف دستگاه قضائی از کشف واقعیت و شناسایی عوامل واقعی رژیم که در ایجاد فاجعه عظیم سینما رکس شرکت و دخالت داشتهاند. به طوری که در اعترافات تهرانی و کمالی (کمانگر) – از ساواکیهای معروف- گفته شد، سعید جلیل از طراحان معروف و متخصص مواد منفجره و آتشزا بود. مشارالیه چندین بار به اسرائیل رفته و دورههایی تخصص دیده بود. براساس پرونده «این فرد به معیت گروهی دیگر از ساواکیهای معروف زیرنظر دولت وقت و به دستور شاه مخلوع مأموریت داشتهاند که با همکاری شهربانی آبادان و سرتیپ رزمی و ودیعی رئیس ساواک خوزستان فاجعه به نام جنایت سینما رکس را طراحی و کارگردانی کنند.»[86] سعدی جلیل در محضر دادگاه ماده آتشزایی که در سینما رکس به کار برده شده را اینطور معرفی میکند: «مایع آتشزایی مانند بنزین مخلوط با روغن موتور با موادی که در بنزین قابل حل باشد.» غرض از اضافه نمودن روغن با ترکیبات مشابه دوام بیشتر آتش بوده است.[87]
پرونده فاجعه سینما رکس دو نفر دیگر از عاملان آن واقعه را اینطور معرفی کرد: «محمدحسین عضدی معروف به ناصری عضو ساواک معاون ثابتی و کمیته مرکزی که با عزیمت به آبادان با شرکت و همکاری شهربانی و سایر همراهانش در واقعه سینما رکس نقش کارگردانی را داشته.» و «مجیدی معروف به دکتر فرجالله مجتهدی عضو ساواک که به معیت همکاران ساواکی چند روز قبل از واقعه به بهانه بازجویی از ۱۷ نفر خرابکاران خرمآباد ظاهراً به خرمآباد عزیمت [کرده] و سپس در آبادان تا مدتها پس از واقعه مشغول انجام وظیفه بوده، دلایل اتهامی وی نیز همان دلایل سایر متهمین اعزامی از ساواک تهران است.»[88] همین گزارش درباره نقش ساواک در آتشسوزی سینما رکس اضافه میکند: «محتویات پرونده گویای این حقیقت است که یک سلسله عوامل به هم پیوسته که در همه آنها نقش مسئولین اجرایی و انتظامی و ساواک به روشنی به چشم میخورد برای ایجاد حادثه و بهرهبرداری از آن فعال بوده.» [89]
صدور رأی دادگاه برای متهمین فاجعه سینما رکس
دادگاه ویژه رسیدگی به پرونده فاجعه سینما رکس آبادان سرانجام پس از 18 جلسه دادرسی و رسیدگی به پرونده متهمان در ساعت 13 و 30 دقیقه روز چهارشنبه 12 شهریور 1359 به کار دادرسی پایان داد و رأی خود را بامداد پنجشنبه 13 شهریور 1359 اعلام کرد. بر اساس رأی صادره از سوی دادگاه، 12 نفر از عاملان فاجعه سینما رکس به اعدام و 17 نفر به حبسهای مدتدار محکوم شدند. همچنین اعلام شد که 5 متهم آتشسوزی سینما رکس نیز تبرئه و حکم برائت برای آنها صادر شد.[90] از این میان حسین تکبعلیزاده به اتهام مشارکت در آتشزدن سینما رکس، علی نادری (مدیر و صاحب امتیاز سینما رکس)، اسفندیار رمضانی دهاقانی (مدیر داخلی سینما رکس) و حمید پایون (مسئول حفاظت سینما) به اتهام عدم رعایت مقررات و ترک وظیفه به اعدام محکوم شدند.[91]
جمعبندی
بنا به شواهد و آثار موجود و همچنین گفتههای شاهدان عینی که جان سالم به در برده بودند، فاجعه آتشسوزی سینما رکس از سوی رژیم با برنامه و طراحی قبلی صورت گرفته بود. یکی از دلایل مهم، واکنش سریع رژیم در رادیو و تلویزیون است. بنا به قول «جواد منصوری» رژیم مخالف روال معمول خود چنانچه حادثهای اتفاق میافتاد، سعی میکرد تا آن را فقط در چند خط روزنامه اعلام کند و به هیچ عنوان در رادیو و تلویزیون مطرح نمیکرد. ولی در این حادثه «تلویزیون برنامهی عادی خود را قطع کرد و به طور کاملاً غیر معمول گفت: هماکنون این خبر به دست ما رسید.»[92]
همانگونه که اشاره شد سهلانگاری پلیس، نیروهای آتشنشانی و نبود امکانات اطفای حریق در محل سینما و عدم رعایت اصول ایمنی توسط مدیر سینما، همه و همه، بار مسئولیت دولت را بیشتر کرد و انگشت اتهام را مستقیماً به سمت عوامل رژیم نشانه گرفت. این موضوع حتی در بین افراد وابسته به رژیم نیز مطرح شده بود. به عنوان نمونه، به گزارش ساواک سرهنگ ستاد علىقلى راسته، جمعى مرکز فرماندهى ستاد بزرگ ارتشتاران، در ساعت 17 روز 2 / 6 / 1357 ضمن صحبت پیرامون واقعه اخیر سینما رکس آبادان اظهار داشت: «آنچه مسلم است سهلانگارى مأمورین اعم از انتظامى و یا خدمات شهرى موجب گسترش آتشسوزى و بروز فاجعه کشتار جمعى شده است و در این رویداد نقش رئیس شهربانى آبادان نمیتواند بىتأثیر باشد و آنچه که حائز اهمیت است نامبرده در وقایع قم که منجر به کشتار جمعى مردم شد رئیس شهربانى آنجا بود و در زمان واقعه آبادان نیز رئیس شهربانى آبادان بوده و این امر نمیتواند تصادفى باشد و در اینجا دو فرض وجود دارد یکى اینکه اصولاً نامبرده مقاصد خاصى براى دامن زدن به آشوب دارد و دوم اینکه ممکن است وظیفهاى در این مورد به عهده نامبرده محول شده باشد و اضافه کرد که فرض دوم با توجه به این که تیمسار ارتشبد ازهاری در مقابل سئوال نیروى دریایى، دستور اکید و صریح داده است که از تیراندازى به مردم خوددارى شود، متزلزل میگردد و همان فرض اول قوت میگیرد....»[93]
هرچند رژیم همه تلاشش این بود که فاجعه سینما رکس آبادان را به نیروهای مذهبی نسبت دهد، ولی همانگونه که بیان شد، پس از وقوع این حادثه دردناک، هیچ فرد یا گروهی از میان نیروهای مذهبی و انقلابیِ مخالف حکومت نهتنها آن را تأیید نکرد، بلکه با شدیدترین لحن ممکن این فاجعه را محکوم کردند. بنابراین با در نظر گرفتن شواهد و مدارک موجود، بهروشنی میتوان دریافت که یکی از اهداف اصلی این اقدام جنایتکارانه، انحراف افکار عمومی و تخریب چهره جریان مذهبی بوده است؛ جریانی که در آن مقطع، گاه به مخالفت با فساد حاکم بر سینما میپرداخت. حقایق و واقعیاتی که به مرور نشان از توطئهی رژیم برای برهم ریختن صفوف مردمی داشت، هر روز بر اتحاد و همبستگی مردم با رهبری دینی میافزود. رژیم با این کار میخواست اتحاد میان ملت را سست کند، تا در فرصتی مناسب بتواند از آنان انتقام بگیرد. ولی امام و مردم این حربهی رژیم را نیز خنثی کردند. امام همانند گذشته، با هوشیاری، در پیام خود ضمن تسلیت به مردم آبادان متذکر شدند که تبلیغات سوء علیه نهضت اسلامی، ترفندی بیش نیست و مردم را بر تداوم و ادامهی نهضت اسلامی فرا خواندند. ایشان پیکان مبارزه را بدون هراس متوجه شخص شاه کردند و او و اطرافیانش را عاملان فاجعه دانستند.
ادامه دارد....
[1] . اسناد پایانی.
[2] . اشاره به سخنرانی حضرت امام خمینی(ره) در تاریخ 23 /2 /1357 دارد. حضرت امام(ره) در بخشی از این سخنرانی که در مسجد شیخ انصاری نجف اشرف و در حضور طلاب و روحانیون ایراد شد فرمودند: «از آن روزی که رضاشاه به امر انگلستان اولش اشخاص با اطلاع میفهمیدند و بعد هم که شروع کرد به اراذلی و اوباشی، و پلیس با مردم آنطورها، با علما آنطورها رفتار کرد، با زنها آنطور رفتار کرد، با مدارس دینی آنطور رفتار کرد، با تبلیغات دینی آنطور رفتار کرد، مردم فهمیدند که گرفتار چه اعجوبهای و چه حیوانی هستند. این که از اول این خاندان ساقط بود پیش ملت، سقوط از حالا نیست، از پنجاه سال پیش از اینها ساقط بودند پیش ملت. منتها حال یک جنبشی در ملت ایران پیدا شده است و به حَسَب آنطوری که گفته شده است بیش از سی شهر تظاهر بر ضد این مرد کردهاند و « مرگ بر شاه» گفتهاند.» صحیفه امام، ج3، ص 383.
[3] . اسناد پایانی.
[4] . اسناد پایانی.
[5] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، تهران، 1378، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ج 6، ص 139.
[6] . همان، ص 256.
[7] . سید محمد علویتبار معروف به کیاوش، فرزند سید حسن، در سال 1309 ﻫ ش در زنجان به دنیا آمد. پس از تحصیلات ابتدایی و متوسطه وارد دانشگاه شد و موفق به اخذ مدرک لیسانس ادبیات فارسی گردید. از نظر تحصیلات حوزوی نیز دوره مقدمات را گذراند. با استخدام در آموزش و پرورش به تدریس در دبیرستانهای آبادان پرداخت. مدتی نیز متصدی برنامههای دینی رادیو نفت ملی آبادان بود. ساواک در گزارشی درباره وی مینویسد: «یادشده با ایراد سخنرانیهای خلاف مصالح مملکتی چه در سر کلاسهای درسی و چه در محافل فوق سعی مینماید افکار جدید حضار را که اکثراً از طبقه جوان و دانشآموز بوده منحرف و آنان را نسبت به دستگاه دولت بدبین نماید.» ساواک دوبار وی را احضار کرد و مورد تذکر قرار داد و مدتی نیز از سخنرانی منع نمود، ولی وی همچنان به فعالیت خود ادامه داد. سرانجام در مورخه 13 /3 /1357 اقدام به دستگیری و بازداشت او نمود. سیدمحمد کیاوش پس از انقلاب اسلامی در سمتهایی چون فرماندار آبادان، نمایندهی خوزستان در مجلس خبرگان قانون اساسی، نماینده مردم اهواز در مجلس شورای اسلامی و مشاور رئیسجمهور فعالیت نمود. وى در فاجعه هفتم تیر 1361 و انفجار تالار سخنرانى دفتر مرکزى حزب جمهورى اسلامى مجروح شد. (یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیتالله عبدالرسول قائمی، تهران، 1393، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ص 494، توضیحات سند. ) وی سرانجام در اسفند 1398 دعوت حق را لبیک گفت.
[8] . همان، ص 285. توضیحات سند.
[9] . همان، ص 369. توضیحات سند.
[10] . اسناد پایانی.
[11] . علم، محمدرضا، انقلاب اسلامی در اهواز، تهران، 1386، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ج 2، ص 140.
[12] . همان، ص 141.
[13] . یاران امام به روایت اسناد ساواک، حجتالاسلام غلامحسین جمی، 1392، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ص 189.
[14] . منظور اعلامیهای است که آیات سیدمحمدرضا گلپایگانی، سیدشهابالدین نجفی مرعشی و سیدمحمدکاظم شریعتمداری مشترکاً در بیستم خردادماه منتشر کردند و روز بیست و هفتم این ماه را به عنوان چهلم شهدای قم روز عزا خواندند.
[15] . منظور پیامی است که امام در بیستم خرداد خطاب به مردم ایران منتشر کردند و راه مبارزه را تا سقوط سلطنت پهلوی ترسیم نمودند.
[16] . اسناد پایانی.
[17] . اسناد پایانی.
[18] . اسناد پایانی.
[19] . حجتالاسلام غلامحسین جمی به روایت اسناد ساواک، پیشین، ص 190.
[20] . همان، ص 194.
[21] . همان، ص 195.
[22] . سیدعلیاکبر پرورش در اول تیر ماه 1321ﻫ ش در خانوادهای مذهبی و متوسط در محله چهارسوق شیرازیهای اصفهان به دنیا آمد. وی دوره ابتدایی را در دبستان مفید و تحصیلات متوسطه را در دبیرستانهای صائب، علیه و کازرونی گذراند و سپس در رشته ادبیات فارسی در دانشگاه اصفهان به تحصیل پرداخت و در اوایل سال 1344 ﻫ.ش فارغالتحصیل شد. استاد پرورش همزمان با تحصیل در دانشگاه، شغل معلمی در مدارس اصفهان را به صورت حقالتدریس آغاز کرد و پس از اتمام تحصیلات به مطالعه متون اسلامی به ویژه قرآن و نهجالبلاغه پرداخت. استاد سیدعلیاکبر پروش از اواخر دهه چهل علاوه بر کلاسها و سخنرانیها در اصفهان در مناسبتهای گوناگون به بسیاری از شهرهای میهن اسلامی سفر نمود و در همین سفرها با علما و چهرههای فعال دیگر شهرها آشنا شد و ارتباط برقرار نمود. وی در زمان حیات خود از افرادی نظیر علامه محمدتقی جعفری، شهید آیتالله دکتر سید محمدحسینی بهشتی و استاد شهید مرتضی مطهری برای حضور در جلسات اصفهان دعوت میکرد تا دیگران از محضر آنان استفاده کنند. از سال 1352 تا 1354 استاد سید علیاکبر پرورش در مسجد آیتالله سیدحسین خادمی تفسیر میگفتند و بیشتر جوانهای تحصیل کرده در این جلسه شرکت میکردند و شبستان تقریباً پر میشد. فعالیتهای وی تا سقوط رژیم سلطنتی پهلوی به قوت ادامه یافت. سیدعلی اکبر پرورش پس از پیروزی انقلاب اسلامی برای تثبیت اوضاع سیاسی استان اصفهان، برای مشارکت در تدوین قانون اساسی نامزد شد و سپس نامزد انتخابات مجلس شورای اسلامی شد. فهرست مورد نظر حزب جمهوری اسلامی و دیگر گروههای همفکر آنها در دوره اول انتخابات آیتالله سیدحسین خادمی، علیاکبر پرورش، سیدحسن آیت و آیتالله طاهری بود و همین فهرست اعتماد مردم اصفهان را جلب کرد. پرورش در دورههای سوم و چهارم مجلس شورای اسلامی مجدداً به نمایندگی مردم اصفهان برگزیده شد و در مجلس چهارم به عنوان نایب رییس دوم انتخاب گردید. وی در این دوران برای اصلاح امور کشور و مشکلات حوزه انتخابیه به ویژه در امور سیاسی و فرهنگی تلاشهای فراوانی کرد. سپس در کابینه شهید محمدجواد باهنر(رییس جمهور)، کابینه موقت آیتالله محمدرضا مهدوی کنی و دولت میرحسین موسوی به عنوان وزیر آموزش و پرورش انتخاب و خدمات شایستهای را انجام داد. همچنین با آغاز جنگ تحمیلی ایران و عراق در شهریور 1359، پرورش همراه با محمد منتظری از سوی نمایندگان مجلس شورای اسلامی به عضویت شورای عالی دفاع برگزیده شد و نقش مهمی را در تجهیز نیروهای مردمی و سپاه و بسیج و حضور همه جانبه در نبرد با دشمن ایفا کردند. وی پس از پذیرش قطعنامه 598 و آتش بس، در بخشهایی از مذاکرات اجرایی قطعنامه که تحت نظر دبیر کل سازمان ملل برگزار میشد به عنوان نماینده مجلس شورای اسلامی با مسئولان همفکری و همکاری میکرد و بخش زیادی از حقوق ملت ایران را تحقق بخشیدند. پس از آن وی از سال 1372 عضو شورای مرکزی حزب مؤتلفه اسلامی و از همان زمان تا سال 1380 قائم مقام دبیر کل حزب مؤتلفه اسلامی بود. استاد پرورش سرانجام پس از عمری مجاهدت در روز جمعه ۶ دیماه ۱۳۹۲ در سن 71 سالگی دار فانی را وداع گفت. (استاد سید علی اکبر پرورش به روایت اسناد ساواک، تهران، 1394، مرکز بررسی اسناد تاریخی، بخش مقدمه.) همچنین، «نگاهی به زندگی و فعالیتهای سیاسی استاد انقلابی مرحوم سید علیاکبر پرورش» سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[23] . استاد سید علی اکبر پرورش به روایت اسناد ساواک، تهران، 1394، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ص 137.
[24] . اسناد پایانی.
[25] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، تهران، 1380، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ص 399.
[26] . آیات و حجج اسلام زیر امضاکنندگان این اطلاعیه بودند: الاحقر على انصاری - الاحقر سجادی - محمد جعفر الموسوى (المروج) - الاحقر الفانی مرتضى الانصاری - ابوالقاسم هاشمی بهبهانی - محمد کاظم الموسوى آلطیب - سید مرتضی مروج - سید محمد علی موسوی - احمد ترابی - سید محمود میر سالاری - سید طیب موسوی - سید علی شفیعی - الاحقر کاظم المرعشى - على محمد ابن العلم - علاءالدین موسوی – ابوالقاسم الانصاری، الاحقر محمدحسین الموسوی امام. علم، پیشین، ص 158.
[27] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، تهران، 1381، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ج 9، ص 19.
[28] .اسناد پایانی.
[29] . شهید مذکور حبیبالله جوانمردی نام دارد. برای مطالعه در مورد زندگینامه این شهید بزرگوار. ر،ک: حبیب خدا: خاطرات شهید حبیبالله جوانمردی شهید شانزده سالهی انقلاب اسلامی، تهران، 1394، پدیدآوران: گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی، گروه فرهنگی شهید بقایی.
[30] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 9، پیشین، ص 48 – 52.
[31] . اسناد پایانی.
[32] . اسناد پایانی.
[33]. بازپرس ویژهی دادستانی کل انقلاب اسلامی
[34]. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ش بازیابی 439، صص 31 ـ32
[35]. دقیقاً روزی که به مناسبت 28 مرداد 1332 مغازهها تعطیل و همهجا خلوت است.
[36]. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ش بازیابی 439، ص 18
[37]. برای اطلاع از جزئیات آتشسوزی در سینما رکس آبادان در گزارش ساواک، ر،ک: انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 9، پیشین، ص 268-276.
[38]. روزنامهی آیندگان، 1 /6 / 57، ش 3200، صص 1 و 22
[39]. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ش بازیابی 439، ص9
[40]. همان
[41]. همان، ص 18
[42]. همان، ص 17
[43] . بنگرید به: اسنادی تازه از نقش ساواک در فاجعه سینما رکس، سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی، کد خبر: ۷۰۷۶. لینک خبر: https://irdc.ir/fa/news /7076
[44]. حسینیان، روحالله، یکسال مبارزه برای سرنگونی رژیم شاه، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 366- 367.
[45]. روزنامهی اطلاعات، 29 /5 /1357.
[46]. روزنامهی کیهان، 29 /5 /1357.
[47]. همان
[48] . گوشهای از جنایات رژیم پهلوی به روایت اسناد ساواک، جلد 2، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، در دست چاپ.
[49]. روزنامهی اطلاعات، 29 /5 /1357، ص 4. به نقل از حسینیان، پیشین، ص 168.
[50]. بنگرید به؛ سینما رکس آبادان؛ 377 شهید، سایت تاریخ شفاهی ایران، لینک مطلب https://oral-history.ir/?page=post&id=1351
[51]. روزنامهی کیهان، 29 /5 /1357، ص 2. به نقل از حسینیان، پیشین، ص 168.
[52]. همان، 1 /6 /1357، صص 1 و 2و 27
[53]. روزنامهی کیهان، 2 /6 /1357، ص 2
[54]. حسینیان، پیشین، ص 369.
[55]. روزنامهی کیهان، 4 /6 /1357، ص 28
[56]. روزنامهی اطلاعات، پنجشنبه، 2 شهریور 1357، ش 15689، ص 5
[57]. حسینیان، پیشین، ص 370.
[58]. حسینیان، پیشین، ص 370.
[59] . هویدا، فریدون، سقوط شاه، ترجمه، ح.ا. مهران، تهران، 1370، انتشارات اطلاعات، ص 40-41.
[60] . جان.دی. استمپل، درون انقلاب ایران، ترجمه؛ منوچهر شجاعی، تهران، 1377، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا و نشر نگارش، ص 161.
[61] . آبراهامیان، یرواند، ایران بین دو انقلاب: درآمدی بر جامعهشناسی سیاسی ایران معاصر، ترجمه؛ احمد گل محمدی و محمدابراهیم فتاحی ولیلایی ، تهران، 1377، نشر نی، ص 633.
[62]. سرتیپ رضا رزمی، متولد 1305 نجفآباد است. وی رئیس شهربانی قم در واقعهی 19 دی 1356 بود که با درجه سرهنگی هنگام ریاست شهربانی قم به سرکوب قیام مردم در 19 دی ماه 1356 در این شهر اقدام کرده بود. او پس از آن حادثه با دریافت ترفیع به آبادان اعزام گشته بود. نامبرده که از نقش خود در سرکوب مردم اطلاع داشت مدتی پس از حادثه سینما رکس آبادان از ایران فرار کرد تا از قهر انقلابی مردم بگریزد. سینما رکس آبادان؛ 377 شهید، سایت تاریخ شفاهی ایران، لینک مطلب https://oral-history.ir/?page=post&id=1351
[63]. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پروندهی سینما رکس آبادان
[64]. روزنامهی کیهان، 1 /6 /1357
[65]. گوشهای از جنایات رژیم پهلوی به روایت اسناد ساواک، پیشین.
[66]. روزنامهی اطلاعات، 5 /6 /1357
[67] . روزنامهی کیهان، 21 اسفند 1392، شمارهی 20734، ص 6.
[68] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 9، پیشین، ص 390.
[69] . آبراهامیان، پیشین، ص 633.
[70]. صحیفهی امام، ج 3، ص 445
[71]. یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیتالله محمد صدوقی، تهران، 1377، مرکز بررسی اسناد تاریخی، صص 312 و 313.
[72]. حسینیان، پیشین، ص 371-372.
[73]. همان، ص 372.
[74] . گوشهای از جنایات رژیم پهلوی به روایت اسناد ساواک، پیشین.
[75]. همان، ص 372.
[76]. روزنامهی کیهان، 9 /6 /1357
[77]. همان، 23 /6 /1357
[78]. حسینیان، پیشین، ص 373.
[79]. روزنامهی کیهان، 2 /12 /1357، ص 7
[80]. حسینیان، پیشین، ص 374.
[81]. همان.
[82]. همان، ص 375 – 376.
[83]. پس از پیروزی انقلاب اسلامی دادسرا و دادگاه ویژهی رسیدگی به فاجعهی سینما رکس آبادان تشکیل شد و یکی از قضات با سابقهی دادگستری نیز به عنوان دادستان ویژه منصوب شد؛ ولی به دلیل متواری شدن متهمین اصلی، سرتیپ رزمی رئیس شهربانی و سرتیپ ودیعی رئیس ساواک به خارج از کشور مسئله کاملاً روشن نشد هرچند به نظر دادستان ویژه کارگردانی و نقش این دو نفر در فاجعه محرز شده بود.
[84] . صحیفه امام، ج 10، ص 208 - 211.
[85] . سعدی جلیل اصفهانی، معروف به «مهندس بابک» و «سرگرد بابک» از شکنجهگران به نام کمیته مشترک ضد خرابکاری بود. سعدی جلیل اصفهانی فرزند صبری، به سال ۱۳۱۷ در شمیران به دنیا آمد. پس از اخذ دیپلم متوسطه وارد دانشکده افسری شد. جلیل اصفهانی از دانشکده افسری فارغالتحصیل شد و با درجه ستوان دومی به خدمت ارتش درآمد. وی در دهه پنجاه هنگام خدمت در ارتش، به ظُفار اعزام شد. همچنین مدتی نیز در اردن علیه نیروهای فلسطینی جنگیده است. وی همچنین مدتی محافظ وابسته نظامی ایران در اردن و لبنان بوده است. گفته میشود دادگاههای فلسطینی نیز به دلیل مبارزه علیه فلسطینیان او را به اعدام محکوم کرده بودند. وی در تاریخ 16 اسفند 1355، به همراه عدهای دیگر از مدیران و نیروهای ساواک بهمنظور شرکت در دوره «آموزشهای ویژه در زمینه مبارزه با تروریسم و خرابکاری» به مدت ۸ هفته راهی آمریکا شد. او توانست در این مدت، در ساخت و خنثیسازی بمب متخصص شود. از دیگر مهارتهای تیراندازی با مسلسل و اسلحه کمری تخصص در اسلحهشناسی و تکلم نسبتاً مسلط به زبان عربی و انگلیسی یاد شده است. جلیل اصفهانی همچنین بهمنظور انجام مأموریتهای اطلاعاتی به سرزمینهای اشغالی فلسطین، لبنان و آمریکا سفر کرد. در کمیته مشترک ضد خرابکاری، سعدی جلیل اصفهانی مسئول تربیت متخصصان ضد خرابکاری و خنثیکننده بمب بود و از وسایل مکشوفهی خانههای تیمی مخالفان مسلح حکومت، در اوین نمایشگاهی ترتیب داد. همکاران وی در ساواک گفتهاند دستگاه شوک الکتریکی را که ساواک در شکنجههایش بهدفعات از آن استفاده کرد، جلیل اصفهانی به پیشنهاد ناصری و عطارپور - از شکنجهگران ساواک - ساخته بود. سعدی جلیل اصفهانی افتخار میکرد که محمدرضا پهلوی وی را به نام میشناسد. او سرانجام در 16 بهمن 1357 با رتبه ۷ و حقوق حدود ۲۰ هزار تومان در ماه از خدمت در ساواک بازنشسته گردید. گفته میشود او با وجود اینکه بازنشسته شده بود در روز ۱۹ بهمن ۱۳۵۷ در خیابان سلطنتآباد (پاسداران فعلی) دیده شده بود که قصد داشت در صورت پیروزی انقلاب اسلامی، به همراه تعدادی از شکنجهگران ساواک برای اختفا به کوهها و جنگلهای کشور پناه ببرند، اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی دستگیر، محاکمه و اعدام شد. بنگرید به: «شکنجهگری به نام سعدی جلیل اصفهانی معروف به مهندس بابک»، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[86] . بنگرید به: اسنادی تازه از نقش ساواک در فاجعه سینما رکس، سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی، کد خبر: ۷۰۷۶. لینک خبر: https://irdc.ir/fa/news /7076
[87] . همان.
[88] . همان.
[89] . همان.
[90] . همان.
[91]. گوشهای از جنایات رژیم پهلوی به روایت اسناد ساواک، پیشین.
[92]. منصوری، جواد، سیر تکوینی انقلاب اسلامی، تهران، 1373، انتشارات علمی دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، چ اول، ص 317
[93] . بنگرید به: «اظهارات سرهنگ علیقلی راسته در مورد آتش سوزی سینما رکس آبادان»، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

تظاهرات خیابانی توسط عدهای از دانش آموزان شهرستان خرمشهر ـ استان خوزستان.

دستگیری سه نفر از دانشآموزان شهرستان دزفول ـ استان خوزستان.

جلسه خصوصی روحانیون در مدرسه علمیه قائمی ص1.

جلسه خصوصی روحانیون در مدرسه علمیه قائمی ص2.

آتشزدن مراکز فساد در شهر اهواز

دستگیری یک نفر دانشآموز در شهرستان اهواز.

گزارش ساواک از تظاهرات در شهر خرمشهر ـ استان خوزستان.

موضوع عدم برگزاری نماز جماعت در آبادان.

گزارش ساواک از سخنرانی حجتالاسلام سیدمصطفی فارغ در مسجد مفیدی.

گزارش خبر موضوع تعطیل دکاکین خرمشهر.

سخنرانی و اعلام تعطیل عمومی و دستگیری یک نفر به اتهام پخش اعلامیه مضره مربوط به روحانیون افراطی در آبادان ـ استان خوزستان.

سخنرانی تحریکآمیز علی اکبر پرورش و انجام تظاهرات اخلالگرانه و دستگیری دو نفر در شهر آبادان – استان خوزستان.

گزارش ساواک از تظاهرات و دستگیرى شیخ عبداله محمدى و تلاش تعدادى از روحانیون براى تعطیل مغازههاى شهر خرمشهر ـ استان خوزستان.

گزارش ساواک از وضعیت شهر بهبهان در 26 مرداد 1357.

موضوع «تظاهرات اخلالگرانه در شهر آبادان ـ استان خوزستان».

گزارش ساواک از اظهارات تحریکآمیز سید مصطفی فارغ قیریمی و پخش اعلامیه مضره در شهر دزفول ـ استان خوزستان.

آتشسوزی در سینما رکس و کشته شدن 377 نفر از تماشاچیان در آبادان استان خوزستان ص1.

آتشسوزی در سینما رکس و کشته شدن 377 نفر از تماشاچیان در آبادان استان خوزستان ص2.

حجتالاسلام سیدمصطفی فارغ.

شهید حبیبالله جوانمردی.

تصاویری از نمای خارجی سینما رکس آبادان، بعد از فاجعه آتشسوزی.

اخبار روزنامه اطلاعات پس از آتش سوزی سینما رکس آبادان در 28 مرداد 1357.

تصویر روزنامه اطلاعات بعد از آتشسوزی سینما رکس آبادان.

تصویر صفحه اول روزنامه کیهان در روزسیام مرداد ۱۳۵۷ با تیترهایی از حادثه آتشسوزی در سینما رکس آبادان.

تصویر روزنامه آیندگان از اعلام عزای عمومی بعد از آتشسوزی سینما رکس آبادان.

سینما رکس آبادان پس از آتشسوزی در 28 مرداد 1357.

سالنها و صندلیهای سينما رکس آبادان، پس از آتشسوزی.

سالنها و صندلیهای سينما رکس آبادان پس از آتش سوزی.

حمل اجساد جانباختگان فاجعه سینما رکس آبادان.

جانباختگان فاجعه سینما رکس آبادان.

خاکسپاری شهدای سینما رکس آبادان.

حسین تکبعلیزاده متهم اصلی فاجعه سینمارکس.

داغدیدگان فاجعه سینما رکس.

خانواده سازش که در سینما رکس آبادان سوختند - «ناصر - سازش» - 27 ساله.

خانواده سازش که در سینما رکس آبادان سوختند - «نیلوفر- سازش» - 12 ساله.

خانواده سازش که در سینما رکس آبادان سوختند - شبنم (6 ماهه)- دختر مرحوم «ناصر- سازش».

دادگاه رسیدگی به متهمان سینما رکس آبادان.
تعداد مشاهده: 851










