گذری بر انقلاب اسلامی در استان خوزستان به روایت اسناد ساواک - بخش هفتم
تاریخ انتشار: 05 شهريور 1404
تقسیمات سیاسی استان خوزستان.مقدمه
یک روز بعد از جمعه سیاه (17 شهریور)، صدها نفر از کارگران پالایشگاه تهران اعتصاب کردند. آنها، نه تنها خواستار افزایش حقوق و بهبود شرایط کارکنان بودند که خواهان پایان دادن به حکومتى نظامى ـ که درخواستى سیاسى است ـ بودند دو روز بعد، کارگران و کارکنان پالایشگاههاى تبریز، آبادان، اصفهان و شیراز نیز مانند کارکنان پالایشگاه تهران اعتصاب کردند. اما به گفته همه کارشناسان نفتی و منابع تاریخی، مهمترین حرکت کارگران و کارکنان صنعت نفت، در زمانی رخ داد که اعتصاب کارکنان صنعت نفت در اهواز و آبادان شروع شد.[1]
از آنجا که قرارداد ارائه خدمات شرکت خدمات نفتى OSCO که با کنسرسیوم و شرکت ملى نفت ایران در مرداد 1357 به زمان انقضاى خود رسیده بود، بحثهاى فراوانى درباره انعقاد قرارداد جدید مطرح بود. کارکنان ایرانى، خواستار افزایش حقوق و بهبود شرایط کارى خود بودند. روند مذاکرات مقامات شرکت ملى نفت ایران، به هیچوجه مطلوب نظر کارگران ایرانى نبود. در حالى که اعتصابهاى کارگرى، کارخانجات متعدد را فرا گرفته بود، دولت مرتکب اشتباه استراتژیک دیگرى شد و در مذاکرات خود با کنسرسیوم، شرایط مطلوب کارگران نفتى ایران را به جدیت درخواست نکرد. کارگران نفتى که از هیئت مذاکره کننده شرکت ملى نفت ایران ناامید شدند، متأثر از فضای انقلابی کشورى تصمیم به عکسالعمل جدىتری گرفتند. براى نخستین بار، کارگران میدانهاى نفتى اهواز ـ که بزرگترین میدان نفتى کشور را زیر پوشش خود قرار داده بود ـ تصمیم به اعتصاب گرفتند. در مرحله اول کارگران روز مزد اعتصاب کردند. چند روز بعد، با اعتصاب کارکنان پالایشگاه آبادان، اعتصاب کارگرى نفت شکل وسیعى به خود گرفت. این روند ادامه داشت تا در 27 مهرماه تمام کارکنان میدانهاى نفتى اهواز به اعتصاب پیوستند. آنچه مشخص است این است که در آغاز، سازماندهى وسیع براى طراحى و عملى کردن اعتصاب وجود نداشت. اما اوضاع سیاسی و حرکتهای مردمی در کنار قتلعامهای رژیم تأثیر مهمی در این اقدام داشت. در حالى که کارکنان پالایشگاه نفت اعتصاب کرده بودند، کارکنان نفت اهواز نمیتوانستند تأییدیه آن را به دست بیاورند که این امر نشانه عدم سازماندهى اولیه، در اعتصاب کارگران نفتى مناطق جنوب بود.[2] مسئلهای که در ادامه با رهبری امام خمینی به نفع نهضت تمام شد.
اعتصابات نفتی در خوزستان
روز 29 /6 /57 کارگران صنعت نفت با پخش اعلامیهای اعلام کردند اگر به خواستهای آنان جامه عمل پوشیده نشود، از اول مهرماه دست از کار خواهند کشید.[3] به دنبال بیتوجهی مسئولان نسبت به مطالبات کارگران، اول مهر 1357 خوزستان شاهد اعتصاب کارگران صنعت نفت بود. به گزارش ساواک «از صبح روز 1 /7 /57 حدود 5050 نفر کارگران شرکت ملی نفت و شرکت خاص خدمات نفت اهواز به جز 400 نفر کارگران نوبت کار بهتدریج دست از کار کشیده و خواستار انجام درخواستهایی از جمله افزایش حقوق، تهیه مسکن و رسیدگی به وضع خدمات درمانی شدند که با اقدامات معموله از طرف مسئولان مربوط به جز 142 نفر کارگران قسمت گاز مایع شرکت موصوف بقیه مشغول کار شدند.»[4] به گزارش روزنامه اطلاعات اعتصابکنندگان «کمبود حقوق و پرداخت نشدن مزایا و حق مسکن را مشکلات اساسی خود عنوان کردهاند و مدعی هستند که تاکنون مشکلات و خواستهای خود را با مقامهای مسئول درمیان گذاشتهاند ولی توجهی نشده است.»[5] در روز اول مهر معلمان و فرهنگیان دزفول نیز اعتصاب کردند.[6] اعتصاب در روزهای بعد ابعاد بیشتری به خود گرفت. به گزارش ساواک «از ساعت 1000 روز جاری [3 مهر] حدود 1400 نفر کل کارگران کارخانههای لوله سازی اهواز وابسته به شرکت ملی نفت به منظور پشتیبانی از اعتصاب کارگران صنعت نفت اهواز دست از کار کشیدهاند. ضمن اینکه از کارگران مذکور حدود 800 نفر آنان کارگر پیمانکاری ظهیر و بقیه رسمی میباشند.»[7] همچنین از صبح روز 3 /7 /57 «حدود 7500 نفر کارگران شرکت کشت و صنعت کارون واقع در شوشتر بهتدریج از انجام کار خودداری و خواستههایی از جمله تعویض مدیرعامل و اعضای هیئت مدیره شرکت، تشکیل سندیکای کارگری، افزایش حقوق، اجرای طرح طبقهبندی مشاغل، تعویض و اخراج رئیس قسمت کشاورزی کشت و صنعت، دادن پاداش و عیدی معادل دو ماه در سال را عنوان نمودند...»[8]
برگزاری مراسم بزرگداشت حجتالاسلام سیدمهدی گلپایگانی و شهدای سینمارکس
در همین زمان انتشار خبر درگذشت حجتالاسلام سیدمهدی گلپایگانی[9] فرصتی برای اعتراض دوباره اقشار مختلف مردم فراهم کرد. برخی جریان تصادف را کار ساواک برای ایجاد رعب در آیتاللهالعظمی گلپایگانی تحلیل میکردند. به همین منظور مجلس ختمی در ساعت 17 روز چهارم مهر از طرف سیدمحمد نبوی فرزند آیتالله نبوی در مسجد جامع دزفول و با حضور دو هزار نفر از مردم برگزار شد. به گزارش ساواک: «در مجلس مذکور با حضور حدود 2000 نفر شرکت کننده واعظی به نام سیدمصطفی فارغ به منبر رفته و سخنان خلاف مصالح مملکتی و تحریکآمیز ایراد کرده است. ضمناً تعدادی اعلامیه مضره به شرح زیر در بین جمعیت مزبور توزیع شده است:
1ـ «آغاز دخالت نظامی اسرائیل در ایران» به امضای صدای ملت ایران.
2ـ «تظاهرات مردم تهران» به امضای نهضت مسلمان ایران.
3ـ «حادثه زلزله طبس، به امضای روحالله خمینی.
این مجلس در ساعت 18:30 خاتمه یافته و جمعیت شرکتکننده پس از خارج شدن از مسجد، به تظاهرات در خیابانهای پهلوی، ششم بهمن و میدان مثلث شهر مذکور مبادرت کرده و شعارهایی به مضمون زیر دادهاند: «تصادف دروغ است، مهدی را کشتهاند.» تظاهرات خیابانی فوق بدون دخالت مأمورین انتظامی در ساعت 1900 روز مذکور خاتمه یافته است.»[10]
در بعدازظهر روز 5 /7 /57 نیز تعداد معدودی اعلامیه دستنویسْشده، به داخل برخی از منازل اشخاص در شهر مسجد سلیمان انداخته بودند. در اعلامیه مذکور، از مردم خواسته شده بود که روز پنجشنبه 6 /7 /57 که مصادف با چهلمین روز فاجعه سینما رکس آبادان بود، در میدان مرکزی شهر اجتماع و تظاهرات آرامی برپا نمایند. ساواک در گزارشی با عنوان «انجام تظاهرات اخلالگرانه و پخش اعلامیههای مضره در برخی از شهرهای استان خوزستان»، تظاهرات مذکور را به شرح زیر گزارش داد:
«...ساعت 22:15 روز 5 /7 /57، مجلسی با شرکت حدود 500 نفر در مسجد عزیزاللهخان شهر رامهرمز تشکیل گردیده است. در این مجلس واعظی به نام محقق سخنرانی نموده است. پس از خاتمه سخنرانیِ یادشده، حاضرین در مجلس، ضمن خروج از مسجد، به دادن شعارهای مضره مبادرت و تظاهرات اخلالگرانهای انجام» دادند. «ساعت 0800 روز 6 /7 /57، مجلس ختمی از جانب روحانیون اهواز به مناسبت فوت سیدمهدی گلپایگانی در حسینیه اعظم شهر اهواز با شرکت حدود 5 هزار نفر برگزار گردیده است. در مجلس مذکور، واعظ ناشناسی ضمن سخنرانی در بالای منبر اظهار داشته: پیشآمدهای اخیر نتیجه بیداری مردم است و این صدای اعتراض مردم نسبت به ظلم است. مگر علما و جوانان چه میخواهند؟ اجرای عدالت اجتماعی و آزادی و اعطای حقوق مردم. میگویند آیتالله خمینی به ایران برگردد. در مجلس شورای ملی 5 نفر از علما باشند تا برخلاف دستورات خدا قانونی تصویب نگردد. پس از خاتمه سخنرانی یادشده، تظاهراتی به نفع خمینی انجام و ضمن توزیع معدودی اعلامیه مضره، جمعیت حاضر در مجلس متفرق شدهاند.»[11] بنابر همین گزارش در دزفول نیز از ساعت ده روز 6 مهر هزار نفر از طبقات مختلف مردم «به مناسبت چهلم کشتهشدگان سینما رکس آبادان، در مسجد بازار شهر دزفول اجتماع و ضمن در دست داشتن شعارهای پارچهای به مضمون: «ما غیر از حکومت اسلامی، حکومت دیگری نمیخواهیم»، از مسجد مذکور خارج و با پیمودن چند خیابان شهر، تعداد آنها به 4 هزار نفر رسید و حدود 300 نفر زن با چادر در بین آنان بوده است. جمعیت مورد بحث مبادرت به سینهزنی و نوحهخوانی نموده و شعارهای مضرهای به مضمون: «تصادف دروغ است، مهدی ما را کشتند؛ حکومت ما اسلام است؛ رهبر ما خمینی است؛ درود بر شهیدان راه آزادی؛ ما هیچ حکومتی را نمیخواهیم جز حکومت اسلامی؛ سلسله پهلوی سینما را چرا آتش زدی؛ تا سرنگونی رژیم، این نهضت ادامه دارد؛ دروازه تمدن با قتل و عام مردم؛ خیابان پهلوی به نام خیابان خمینی ثبت گردد.» دادهاند. تظاهرکنندگان در چهارراه سیمتری شهر دزفول اجتماع و دستهجمعی شروع به اقامه نماز نموده و سپس متفرق شدهاند. همچنین «صبح روز 6 /7 /57، مجلسی به مناسبت شهادت امام جعفر صادق(ع) از جانب شیخ محمدطاهر شبیری در مسجد امام صادق شهر خرمشهر، با شرکت حدود 500 نفر از طبقات مختلف مردم برگزار گردیده است. در خاتمه مجلس تعدادی از جوانان حاضر در مسجد با دادن شعارهای مضرهای تحت عنوان «درود بر خمینی»، قصد انجام تظاهرات اخلالگرانهای را داشتهاند که با دخالت مأمورین انتظامی، اخلالگران متفرق گردیدهاند.» علاوه بر این «ساعت 1500 روز 6 /7 /57، به مناسبت چهلمین روز کشتهشدگان سینما رکس شهر آبادان، حدود 5 هزار نفر از طبقات مختلف مردم شهر آبادان در گورستان شهر تجمع و حدود 600 نفر از جوانان به دادن شعارهای مضره و پخش اعلامیه مبادرت نمودهاند.»[12] بنابر همین گزارش در روز 6 مهر «در بعضی از مناطق شهر آبادان، شعارهای مضرهای بر دیوارهای شهر نوشته شده و مغازههای مرکزی شهر آبادان تعطیل بوده و تعدادی از دکاکین و مغازههای شهرستانهای ماهشهر و بهبهان، به مناسبت چهلمین روز کشتهشدگان سینما رکس شهر آبادان تعطیل شده است.»[13]
در شوشتر نیز «از ساعت 1600 الی 1700 روز 7 /7 /57 (2537 شاهنشاهی)، با حضور حدود 1200 نفر، مجلس ختمی به مناسبت فوت سیدمهدی گلپایگانی در مسجد قلی شهر شوشتر ـ استان خوزستان ـ برگزار گردیده که پس از پایان مجلس، جمعیت به آرامی متفرق شدهاند.»[14] همچنین «از ساعت 16:30 روز 7 /7 /57، با حضور حدود 4000 نفر به مناسبت چهلمین روز کشته شدن اکبر شکوهنیا (یکی از کشتهشدگان [شهدای] تظاهرات شوشتر)، مراسمی در گورستان شهر مذکور برپا گردیده است. مراسم فوق در ساعت 19:15 بدون هیچگونه اتفاقی خاتمه یافته است.»[15]
ادامه اعتصابات کارگری در خوزستان
اعتصابات در این مدت نه تنها فروکش نکرده بود که به طور گسترده درحال انجام بود. روز 8 /7 /57، 64 نفر از کارگران پیمانکاری حمل و نقل فولادمهر (پیمانکار شرکت ملی گاز آغاجاری) به تدریج از اضافه کاری خودداری کردند. آنان مقدمات اعتصاب چند روز بعد را از این راه فراهم کردند. اعتصاب علنی این کارگران از صبح روز 13 /7 /57 شروع شد. همچنین از ساعت 1500 روز 8 /7 /57 حدود 20 نفر از کارگران پالایشگاه گاز بیدبلند منطقه آغاجاری ضمن خودداری از انجام کار خواستهای خود را از جمله فوقالعاده بدی آب وهوا، افزایش حقوق، پرداخت حق فنی و حق کارگاهی و افزایش مرخصی سالیانه را مطرح نمودند. با اینکه مسئولان مربوط به کارگران معترض تأکید نمودهاند هرگونه تصمیمی در مورد کارگران نفت اتخاذ گردد، شامل کارگران گاز نیز خواهد بود، معالوصف کارگران در روز 12 /7 /57 نیز از شروع به کار خودداری کردهاند. همچنین از صبح روز 8 /7 /57 تعداد 90 نفر کارگران شرکت کاربن بلاک ایران ـ اهواز با عنوان خواستههایی از جمله تهیه مسکن، افزایش حقوق، اجرای طرح طبقهبندی مشاغل، پرداخت وام ضروری و سهم سود ویژه و رسیدگی به وضع شرکت تعاونی از انجام کار خودداری نمودند.[16]
موضوع دیگری که در این ایام بر نارضایتی مردم افزود، خبر محاصره بیت امام در عراق توسط رژیم بعث بود.[17] مسئلهای که در داخل کشور به خصوص خوزستان واکنشهای زیادی را برانگیخت. به همین منظور مجلسی در تاریخ 9 مهر ماه 1357 با شرکت چهارهزار نفر در مسجد امام حسن(ع) دزفول برپا گردید که حجتالاسلام علی اکبر رضوانی از روحانیون حوزه علمیه قم در این مراسم سخنرانی کرد. بعد از این مراسم مردم با سر دادن شعار در خیابانها حرکت کرده و مقابل مسجد جامع آقای رضوانی در سخنانی اظهار داشت: «رژیم دیکتاتور ایران فکر کرده با تحت فشار قرار دادن رژیم ارتجاع عراق میتواند امام خمینی را محدود کند. در حالی که با این عمل خود را چند قدم بیشتر به گور نزدیک کرده است. رژیم ظالم ایران با فرستادن هواپیما به خارج و استخدام سربازان اسرائیلی شروع به قتل عام ملت نموده است.»[18] در این راهپیمایی تعداد شرکتکنندگان رفتهرفته بیشتر شده و به حدود شش هزار نفر رسید. تظاهرکنندگان که پلاکاردها و عکسهایی از امام و شهدا و شریعتی حمل میکردند وقتی به چهارراه سیمتری رسیدند نماز جماعت را اقامه کردند و سپس متفرق شدند.[19] روزنامه اطلاعات تعداد تظاهرکنندگان دزفول در این روز را بیست هزار نفر اعلام کرده و نوشت که حدود چهارهزار نفر آنان را زنان تشکیل میدادند.[20] اسامی دستگیرشدگان تظاهرات مذکور چنین بود: عبدالرضا ارشدی کارگر، عباس دیهیمی، محمدعلی سرشیری، حسن نصریون دانشآموز، رضا کنانی دانشآموز، موسی واقی کارمند شرکت کشت و صنعت کارون.[21]
در کنار موضوعات فوق، اعتصابات همچنان به قوت خود در جریان بود. به گزارش ساواک «از روز 9 /7 /57 بهتدریج حدود 288 نفر کارگران بشکهسازی پالایشگاه (در قسمت بشکهسازی پالایشگاه 18 نفر کارگر شرکتی و 57 نفر کارگر پیمانکاری و در قسمت بشکهسازی بریم 150 نفر کارگر شرکتی و 36 نفر کارگر پیمانکاری و در قسمت برش 22 نفر کارگر شرکتی و 5 نفر کارگر پیمانکاری) نیز از انجام کار خودداری و در محل کار نشستهاند. کارگران بشکهسازی ضمن اینکه خواستهای را مطرح نکردهاند، از معرفی نماینده جهت مذاکره خودداری مینمایند که تصور میرود به حمایت از اعتصاب کارگران تعمیرات مرکزی پالایشگاه و اداره حمل و نقل دست به اعتصاب زده باشند. کارگران تعمیرات بوارده جنوبی و بریم نیز در روز جاری همچنان از انجام کار خودداری نمودهاند.»[22]
از دیگر اعتصابات در جنوب کشور یکی اعتصاب کارگران پیمانکاری حمل ونقل فروتن در آغاجاری و دیگری اعتصاب کارگران پیمانکاری حمل ونقل درخشان وابسته به شرکت سهامی خاص خدمات نفت در آغاجاری بود که همگی روز 10 مهر دست از کار کشیدند.[23]
همچنین به گزارش ساواک: «روز 11 /7 /1357 حدود 1000 نفر کارگران کارخانه قند دزفول و 400 نفر کارگران شرکت کشت و صنعت ایران شلکات [شکلات] (حوزه استحفاظی ژاندارمری) به انگیزه کمی دستمزد و نداشتن مسکن از انجام کار خودداری نمودهاند.»[24]
در 12 مهر نیز حدود 115 نفر از کارکنان تعمیرات بهرهبرداری گاز از گاز مایع مارون 3 اهواز دست به اعتصاب زدند و بر سر کار حاضر نشدند. این بخش 5050 نفر کارگر داشت.[25]
به گزارش ساواک «صبح مورخه 14 /7 /57، اعلامیهای استنسیل شده به امضای مردم مسلمان آغاجاری مورخه سوم مهرماه سال 1357 در برخی از منازل کارگران و کارمندان صنعت نفت این منطقه پخش[شده] که در آن کارگران را تحریک به ادامه اعتصاب و تبعیت از رهبری روح الله خمینی و برخورداری از کمکهای مردم مسلمان آغاجاری مطالبی درج گردیده» بود.[26]
امام خمینی در 14 مهرماه 1357 وارد فرانسه شدند. در همین روز پیام ایشان خطاب به ملت ایران در پاریس منتشر شد. این پیام را امام خمینی در آخرین ساعات در بغداد در شرح مهاجرت خود نوشته بودند. امام خمینی در این پیام توضیح دادند که «اکنون که من بناچار باید ترک جوار مولا امیرالمؤمنین علیهالسلام را نمایم و در کشورهای اسلامی، دست خود را برای خدمت به شما ملت محرومـ که مورد هجوم همهی اجانب و وابستگان به آنان هستیدـ باز نمیبینم و از ورود به کویت با داشتن اجازه ممانعت نمودند، به سوی فرانسه پرواز میکنم. پیش من مکان معینی مطرح نیست.، عمل به تکلیف الهی مطرح است.، مصالح عالیهی اسلام و مسلمین مطرح است. ما و شما امروز که نهضت اسلامی بر مرتبهی بسیار حساس رسیده است، مسئول هستیم. اسلام از ما انتظار دارد... شما مردان و زنان تاریخ باید پایداری در راه کوبیدن ستمکاران و دفاع از حق را به جهانیان و نسلهای آینده ثابت کنید.» امام خمینی در این پیام با اشاره به درگیریهای خونین در کرمانشاه و شهرهای کردستان ضمن اظهار تأسف، اظهار امیدواری کردند که ملت در راه اسلام و مستضعفین قیام کرده است. امام خمینی در پایان افزودند: «وقتی مطالعهی روحیهی مردان و زنان جوان از دست داده را میکنم که شجاعانه در مقابل مصائب ایستادگی کرده و میکنند، برای خود احساس شرمندگی میکنم.»[27]
اعتصابات و تظاهرات دانشآموزی در خوزستان
نیمه دوم مهرماه آمیخته است با اعتصابات و تظاهرات پرشور و پرحجم دانشآموزان کشور. در خوزستان نیز به تبع فضای کلی کشور، دانشآموزان برای نشان دادن اعتراض خود، دست به تظاهرات و اعتصاب زدند. به همین منظور در روز پانزده مهرماه تظاهرات دانشآموزان دبیرستانهای مختلف دزفول برپا شد که تظاهرکنندگان در صفوف منظم از خیابانهای اصلی شهر عبور کرده و شعار میدادند که مأموران با آنها درگیر شده و برای متفرق کردن آنان گاز اشک آور پرتاب کردند. تظاهرکنندگان نیز برای خنثی کردن گاز اشکآور در خیابان آتش روشن کرده و مانع عبور خودروهای انتظامی شدند. در این تظاهرات: «دانشآموزان در اطراف مجسمه رضاشاه در میدان اصلی شهر جمع شده[کرده] ضمن سر دادن شعار به طرف مجسمه سنگ پرت کردند که این اقدام آنها باعث درگیری با مأموران شده و هشت نفر از مأموران شهربانی در این درگیری زخمی شدند.»[28]
در همین روز (15 مهر) در بهبهان سه نفر از روحانیان انقلابی (سیدمحمد حسین موسوی، شیخ محمد دعاوی و شیخ بزرگ مجتهدی) که در ماه رمضان دستگیر شده بودند، به بهبهان بازگشته و با استقبال دههزار نفری مردم روبرو شدند. به گزارش ساواک «به مناسبت ورود روحانیون مذکور بازار و کلیه مغازههای شهر بهبهان تعطیل گردیده و جمعیت مورد بحث که با استفاده از اتومبیل وسایل مختلف نقلیه تا 15 کیلومتری شهر به استقبال روحانیون مزبور رفته بودند، با دادن شعارهای ضدمیهنی و علیه مقامات عالیه مملکتی و به نفع روحالله خمینی، روحانیون موصوف را تا شهر همراهی کرده» و در یکی از خیابانهای شهر گروهی از دختران و زنان همراه جمعیت، با پرتاب سنگ شیشههای یک دستگاه اتوبوس شهربانی و یک دستگاه اتومبیل یکی از مأمورین و شعب بانکها را در خیابان پهلوی بهبهان شکستهاند که با دخالت مأمورین انتظامی متفرق گردیدهاند.»[29]
صدور پیام امام خمینی و گسترش اعتصابات و اعتراضات دانشآموزی
امام خمینی در شانزدهم مهر به مناسبت آغاز سال تحصیلی از دانشآموزان، دانشجویان و طلاب علوم دینی خواست تا برچیده شدن رژیم سلطنتی از پای ننشینند. امام در همین پیام تمسک برخی روحانیان و سیاسیون مخالف حکومت شاه به قانون اساسی را تقبیح کردند و صراحتاً قانون اساسی را مغایر خواستههایی دانستند که مردم برای آنها، قیام کردهاند.[30] همین پیام به همراه جنبشهای دانشآموزی که از ابتدای مهرماه آغاز شده بود، موجب شد که مُهر تعطیلی به روی بیشتر کلاسهای مراکز آموزشی، بهویژه دورههای راهنمایی، متوسطه و دانشگاهها بخورد. از همین رو 16 مهر شهرهای جنوبی کشور شاهد اعتصابها و اعتراضهای دانشآموزی و دانشجویی بود: «در اهواز عدهای از دانشجویان دانشگاه جندیشاپور در محوطه دانشکدهها اجتماع کردند و به کلاسهای درس نرفتند. دانشجویان این دانشگاه اعلام کرده بودند به سبب وجود گارد در دانشگاه و مسائل دیگر از رفتن به کلاسهای درس خودداری خواهند کرد. در مسجد سلیمان نیز از صبح، تظاهرات وسیعی در سطح مدارس آغاز شد و مراکز آموزشی تعطیل گردید. در این تظاهرات شیشههای دو شعبه بانک ملی و صادرات خرد شد. تظاهرکنندگان با دخالت پلیس متفرق شدند. در دزفول نیز دبیرستانها و مدارس راهنمایی تعطیل بود و عدهای از دانشآموزان دبیرستانهای دخترانه و پسرانه دزفول و گروهی از معلمان این شهر در جلو اداره آموزش و پرورش دست به تظاهرات آرام زدند. در بهبهان تظاهرات همراه با پرتاب سنگ از طرف دانشآموزان به سوی افراد پلیس بود.»[31] در همین روز (16 /7 /57) دانشآموزان و فرهنگیان شهر ایذه نیز تظاهرات وسیعی در خیابانها به راه انداختند. این تظاهرات از دبیرستان رضا پهلوی شروع شد و به دنبال آن همه مراکز آموزشی تعطیل گردید. زمانی که پلیس اقدام به مداخله کرد و وارد دبیرستان شد، دانشآموزان با سنگ پاسخ مأموران را دادند و در این هنگام مأموران حکومتی اقدام به تیراندازی کردند. این درگیریها شهر را تهییج کرد و آنان در یک راهپیمایی هشت کیلومتری علیه نظام شاهنشاهی تظاهرات کردند. «در جریان این راهپیمایی چند جام از شیشههای بانک صادرات، حزب رستاخیز، اداره جنگلبانی و دارایی و شهرداری شکسته شد... در این وضعیت تمام مغازهها و بازار شهر ایذه تعطیل شد... در جریان تظاهراتِ امروز، براثر تیراندازی مأموران مرد 65 سالهای به نام کربلایی محمود کشته شد و چند نفر نیز مجروح شدند که هویت یکی از آنان علی درخشان (آموزگار) اعلام شد. این شخص به علت آنکه حالش وخیم بود، به اهواز منتقل شد.»[32]
گسترش اعتراض کارکنان استان خوزستان
علاوه بر موارد فوق روز 16 /7 /57 در دزفول همه کارکنان دادگستری دست به اعتصاب زدند. در مسجد سلیمان گروهی از کارکنان بیمارستان شیروخورشید سرخ دست از کار کشیدند. شرکت واحد اتوبوسرانی اهواز نیز به اعتصابیون پیوست. 65 تن از کارکنان دخانیات اهواز و کارمندان اداره کل امور اقتصادی و دارایی از دیگر اعتصاب کنندگان بودند.[33]
از دیگر اعتصابات استان خوزستان اعتصاب کارگران شرکت پیمانکاری واترکه (شرکتی ایرانی ـ ژاپنی که کار ساخت کارخانه پتروشیمی را به عهده داشت) و شرکت آلومینیوم وابسته به کارخانه ماشینسازی اراک بود.[34]
اعتصابات و تظاهرات دانشآموزی در روزهای بعد در خوزستان ادامه یافت. به گزارش ساواک «ساعت 1400 روز 17 /7 /57 دانشآموزان دبیرستان دخترانه اقبال در محوطه مدرسه جمع و ضمن انجام تظاهرات و شکستن شیشههای مدرسه فریاد میزدند درود برخمینی، سپس دختران از مدرسه بیرون آمدند و در خیابان شروع به تظاهرات نمودند که در جلو سینما کورش دانشآموزان پسر دبیرستان 25 شهریور نیز به آنها پیوسته و شعارهای درود برخمینی میدادند که دو تن دانشآموز دختر به اسامی ناهید کیانی و پروین نجفیان محصل کلاس چهارم تجربی و فرهنگ و ادب و دو تن دانشآموز پسر به اسامی علی ذهتابچه و سیامک میرادیان مورد شناسایی واقع گردیدند.»[35] در اهواز نیز کلیه معلمان و دبیران دست به اعتصاب زدند و در پی آن دبیرستانهای این شهر به حال تعطیل در آمد.[36] همچنین انستیتو تکنولوژی اهواز نیز تعطیل شد و دانشجویان آن، که حدود هفتاد نفر بودند، دست به تظاهرات زدند.[37] در همین روز دزفول شاهد تظاهراتی علیه رژیم بود.[38] روز 18 و 19 مهر همچنان اعتصابات در بخشهای مختلف وزارتخانهها و مؤسسات دولتی و نیمه دولتی در خوزستان ادامه داشت.[39]
در روز نوزدهم مهر، در دزفول تظاهراتی از مقابل ساختمان اداره آموزش و پرورش آغاز شد و سه نفر از روحانیان از جمله سید مصطفی فارغ سخنرانی کردند. در این راهپیمایی چهار نوع اعلامیه توزیع شد که یکی از آنها در مورد اعلام اعتصاب عمومی فرهنگیان بود. گزارش ساواک از تظاهرات مذکور چنین است: «روز چهارشنبه مورخه 19 /7 /57 مقابل در اداره فرهنگ دزفول حدود ساعت 9 تظاهرات آغاز شد و جمعیت به طرف خیابان سیروس رفت. بعد از خیابان سیروس به میدان فلکه، در آنجا همه نشستند و یکی نطقی کرد که خلاصه دو نوار (روحانیت در پانزده خرداد) است بعد از میدان فلکه به طرف مثلث به راه افتادند و از خیابان پهلوی جنوبی گذشتند در مسجد دروازه ایستادند و حاج سید مصطفی فارغ به وسیله بلندگوی مسجد ضمن تبریک به تمام تظاهرکنندگان به خاطر شرکت در این تظاهرات همبستگی روحانیت دزفول را با تظاهرکنندگان اعلام داشت.»[40]
همچنین امروز (19 /7 /57) گروه زیادی از آموزگاران و دانشآموزان «ضمن تعطیل کردن مدارس سوسنگرد در محل اداره آموزش و پرورش اجتماع کردند و خواستههای خود را در 24 مورد مطرح ساختند. به دنبال اعتصاب دبیران دبیرستان فردوسی سوسنگرد، دانشآموزان این مدرسه نیز از رفتن به کلاس درس خودداری کردند.[41]
صبح روز 20 /7 /57 تعدادی تراکت دستنویس که همگی به خط یکنفر بود، در محل قبرستان مسجدسلیمان پراکنده شده بود، ساواک در گزارشی ضمن اشاره به این موضوع محتوای این تراکتها را به شرح زیر گزارش داد: «سینما رکس آبادان کوره آدم سوزی رژیم... شده. مردم غیور! برای انتقام خون این عزیزان که بیرحمانه سوختند، بکوشید تا این حکومت ویران شود.» ... «مردم غیور مسجد سلیمان! سازمان امنیت کشور، جوانان دلیر را در زندانهای مخوف خفه میکند. برای آزادی زندانیان و انحلال این سازمان کثیف، قیام کنید.» «مرگ بر رژیم که جوانان را بیرحمانه میکشد. مردم غیور بپاخیزید. رژیم در حال نابودی است. زنده باد خمینی.»[42] در گزارشی در مورد وضعیت شهر شوش نیز به تظاهرات فرهنگیان اشاره شده است.[43]
اسناد ساواک از تظاهرات گسترده در روزهای 20 و 21 مهر 57 در خوزستان حکایت دارند.[44]
در صبح روز 21 مهر «مجلس دعای ندبه با حضور 600 نفر از طبقات مختلف در مسجد بهبهانیهای آبادان تشکیل و واعظ شیخ غلامحسین جمی قبل از ذکر دعا به حاضرین توصیه نمود که روز دوشنبه 24 /7 /57 که سالروز فوت پسر خمینی و چهلم شهدای تهران میباشد، همه مسلمانان روز مزبور را تعطیل نمایند...»[45]
صدور پیام امام خمینی و گسترش تظاهرات مردمی
امام خمینی در آستانهی چهلم شهدای 17 شهریور از پاریس پیامی خطاب به ملّت ایران صادر کردند. معظمله در این پیام فرمودند: «اکنون که چهلم عزیزان تهران به دنبال چهلمها فرا رسیده و با استقرار حکومت سرنیزه و پلیس در انتظار چهلمهایی باید باشیم، اکنون که سایهی شوم حکومت نظامی و نظام سیاه شاهنشاهی روزگار ملّت ما را به تباهی کشانده است، اکنون که دست ابرقدرتهای ستمگر برای چپاول مخازن غنی ما بر ضد ارادهی مصمم ملّت از آستین دژخیمان شاه بیرون آمده و عزیزان اسلام را به خاک و خون میکشد، اکنون که نمودهای دروازهی تمدن بزرگ به دست پایهگذاران حقوق بشر، یکی پس از دیگری بر روی نعشهای جوانان برومند ما رخ مینماید، اکنون که به ادعای کارتر ملّت به آزادی و استقلال شاهانه نایل شده است، کشور ما عزادار و ملت مظلوم، سوگمندند». امام خمینی از مردم خواستند تا «همت کنند و زنجیرهای اسارت را پاره» کنند و «مهرههای خیانتکار را یکی پس از دیگری از صحنه خارج کنند»؛ زیرا «سعادت و استقلال پشت سر مهرههای داخلی و مهرهدارهاست». پس باید «سدها را ویران» و «صفها را درهم» شکنند تا «کشور نجات» یابد.[46]
مراجع، علما و روحانیون نیز با صدور اعلامیههایی 24 مهر ماه را روز بزرگداشت شهدای 17 شهریور اعلام کردند. آیات عظام سید شهابالدین مرعشی، سیدمحمدکاظم شریعتمدارى و سیدمحمدرضا گلپایگانى در اعلامیهای بیان داشتند: «اخبار تأسفآورى که این روزها از کشتار مردم مسلمان در خرمآباد، کرمانشاه، آمل، بابل، بوکان، مهاباد، ساوه و بعضى از شهرهاى دیگر میرسد، در آستانه اربعین کشتگان تهران به صورت غمى بزرگ و ماتمى اندوهبار جامعه روحانیت و ملت مسلمان ایران را فراگرفته است؛ لذا روز دوشنبه سیزدهم ذیقعده 98 برابر با 24 مهر ماه 57 به عنوان اربعین حوزههاى علمیه براى تجلیل از خونهاى بناحق ریخته شده و همدردى با بازماندگان حادثه و به عنوان حفظ اصالت و دوام نهضت مقدس اسلامى تعطیل خواهد بود.» [47]
آیتالله بهاءالدین محلاتی نیز در اعلامیهای به مناسبت «فرا رسیدن چهلیمن روز کشتار فجیع و وحشیانه هزاران مسلمان آزاده را در جمعه خونین 17 شهریور توسط عمال بیگانه و شهادت جمعی دیگر از فرزندان دلاور وطن را به گناه حقگویی به خون خود آغشته شدهاند و همچنین یکمین سال وفات حجتالاسلام آقای سید مصطفی خمینی... روز دوشنبه 42 مهرماه را عزا و تعطیل عمومی اعلام» کرد.[48] جمعی از اساتید و فضلای حوزه علمیه قم نیز در اعلامیهای بیان داشتند: «ملت غیور به رهبری روحانیت متعهد، مبارزه مقدس خود، علیه جباران و ستمکاران را ادامه میدهد، و روز دوشنبه 24 مهرماه 57 را به عنوان بزرگداشت چهلمین روز قربانیان اخیر شهرستانها عزای عمومی اعلام میکند و از ملل آزاد جهان و طرفداران راستین حقوق بشر میخواهد که صدای این ملت مظلوم را به گوش جهانیان برساند.»[49] همچنین جمعی از روحانیون تهران نیز در اعلامیهای با اشاره به کشتار مردم در روز 17 شهریور در تهران و ادامه جنایات رژیم در شهرهای دیگر از جمله مهاباد، بانه، سنندج، خرمآباد، آمل، بابل، تبریز و دیگر شهرها و با «تأیید مراجع تقلید به عنوان روز بزرگداشت آن عزیزان از دست رفته و به عنوان اعتراض به این همه تضییقات ناروا به رهبرمان و رفتار ضد اسلامی و ضد آزادی و نوکرمآبانه حکومتهای ضد مردمی ایران و عراق و کویت، روز دوشنبه 24 مهر» را تعطیل اعلام کردند.[50]
به گزارش روزنامه کیهان در بعضی از شهرها «عزای عمومی به تظاهرات خونین تبدیل شد» که در آن «12 نفر کشته و صدها نفر مجروح شدند». تظاهرات مردم در شهرهای اصفهان، دزفول، اندیمشک، زنجان، میناب، توسط مأموران نظامی به رگبار مسلسل بسته شد و صدها شهید و مجروح بر جای گذاشت. طبق همین گزارش در دزفول 5 نفر، میناب 3 نفر، زنجان 2 نفر، اندیمشک 1 نفر و ساوه 2 نفر به شهادت رسیدند. در تهران دهها هزار نفر در بهشتزهرا بر سر مزار شهدا اجتماع کردند و علیه رژیم شعار دادند. خبرگزاری یونایتدپرس اعلام کرد: «این بزرگترین مراسم عزاداری در تاریخ ایران بود.»[51] در تهران علاوه بر اجتماع در بهشتزهرا در شهر نیز تظاهرات دانشآموزان به وقوع پیوست که در چند نقطه مأموران حکومت نظامی آنها را مورد حمله قرار دادند که چند نفر زخمی شدند. اکثر شهدا و مجروحین کشور از دانشآموزان بودند.[52]
در خوزستان نیز ساواک گزارش داد: «ساعت 08:30 روز 24 /7 /57 (2537 شاهنشاهی)، حدود 500 نفر از قشریون مذهبی به مناسبت چهلمین روز کشتهشدگان حوادث تهران، در مسجد بهبهانیهای شهر اهواز اجتماع کرده و حدود ساعت 0900 ضمن دادن شعارهای ضد ملی و میهنی و حمل پلاکاردهایی که روی آنها شعار «ما خواهان حکومت اسلامی هستیم» نوشته شده بود، به تظاهرات و راهپیمایی مبادرت کرده و پس از عبور از خیابانهای پهلوی، نادری و سیمتری و پیوستن عدهای دیگر به آنها، در حالی که تعداد آنان بالغ بر چهارهزار نفر گردیده، در جلوی مسجد حجازی شهر اهواز اجتماع و قصد ورود به مسجد را داشتهاند که مأمورین انتظامی از ورود آنها جلوگیری و با استفاده از ماشین آب پاش، آنان را متفرق کردهاند.» بنابر همین گزارش «در تظاهرات مذکور تعدادی اعلامیه مضره نیز پخش گردیده است.»[53] در آبادان نیز کلیه مغازهها و بازارهای آبادان در روز 24 مهر تعطیل بود و رفت و آمد در خیابانها مانند روزهای دیگر صورت نگرفت. دانش آموزان و بیشتر فرهنگیان نیز در مدارس حضور نیافتند و به همین جهت مدارس به حال تعطیل درآمد. همچنین دانشکده نفت آبادان هم امروز تعطیل بود. همزمان بامداد امروز زرهپوشها و نیروبرهای ارتشی پراز سرباز با چراغهای روشن در خیابانهای آبادان دست به مانور زدند. در مقابل مدارس نیز سربازان مسلح کشیک میدادند.[54]
تظاهرات خونین 24 مهر در دزفول
روز 24 مهر در چهلمین روز شهدای فاجعه هفده شهریور، مردم دزفول به خاطر همدردی با مردم تهران در مسجد بازار اجتماع کرده و برای برپایی تظاهرات مفصلی آماده بودند. مسجد مملو از جمعیت شد. پلیس با آرایش خاصی در مقابل مردم صف کشید و در حالی که مردم برای حرکت آماده بودند، ناگهان شروع به پرتاب گاز اشکآور کرده و با مردم درگیر شدند. حمید خاکسار[55] در این مورد می گوید: «ما از روز قبل برای برگزاری مراسم برنامهریزیهای لازم را انجام داده و آماده شده بودیم که تظاهرات عظیمی برپا کنیم. شهید عبدالکریم رادی بلندگودار بود. در این برنامه آقایان عبدالکریم راجی، محمدعلی مؤمن، حمید جهانی و شاهحیدر امور عملیاتی را به عهده داشتند. شروع تظاهرات بنا به دلایلی با تأخیر صورت گرفت و همین تأخیر سبب شد که نیروهای شهربانی مطلع شده و در محل حضور پیدا کنند. مأموران رژیم با تعداد زیاد و آمادگی لازم که بیانگر این بود که آنها نیز از قبل این تظاهرات را پیشبینی کرده و آماده شده بودند، برای مقابله با تظاهرکنندگان شروع به بستن راه و پرتاب گاز اشکآور کردند. با این اقدام تظاهرات از حالت سازمانیافته خارج شد و تبدیل به یک حرکت مردمی خوش خوش خودجوش گردید.»[56]
مجید کاظم خبازی از فعالان انقلاب نیز با اشاره به تظاهرات روز مذکور میگوید: «در این روز ما به عنوان تظاهرات در مسجد بازار اجتماع کرده، وقتی خواستیم برای راهپیمایی در خیابان حرکت کنیم، ناگهان کادر شهربانی به مردم حمله کردند و یکی از مأموران گاز اشکآور پرتاب کرد بهطوری که چند نفر زن و مرد و کودک خردسال در حال خفه شدن بودند و پیرمردی به نام علی عابد (همایونپور) در اثر گازِ گاز اشکآور به شهادت رسید. سپس مأموران به بلندگوها و عکسهای حضرت امام و شهدا حمله کرده و آنها را شکسته و پاره کردند؛ اما مردم به تظاهرات ادامه داده و به سوی خیابان سیمتری (دکتر شریعتی فعلی) حرکت کردند. در آنجا در درگیری، رحیم بوستانی بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید و مردم خشمگین از اقدام مأموران رژیم جنازه این شهید بزرگوار را برداشته و به منزله اعتراض به ایادی رژیم و نشان دادن مظلومیت مردم بیدفاع در مقابل رژیم تا بن دندان مسلح در کلیه خیابانهای اصلی شهر گردانده و سند جنایات شاه را به همه نشان دادند. سپس به جلوی اداره ساواک رفته و در آنجا به ماشینهای ساواک حمله کردند. در این موقع از پشت بام زندان، شلیک پاسبانها شروع شد که رحیم مجدیان کارمند اداره ثبت احوال به شهادت رسید و و دو نفر نیز مجروح شدند. سپس تظاهرکنندگان به طرف منزل شهید بوستانی حرکت کردند. در آنجا نیز مأموران شهربانی به طرف مردم شلیک کرده و ما ناگزیر تابوت شهید بوستانی را داخل یکی از منازل گذاشتیم و به تظاهرات ادامه دادیم. مأموران دوباره به طرف تظاهرکنندگان شلیک کردند که سیدمحمود موسوی از معلمان فعال انقلابی زخمی شد و چند روز بعد از این واقعه به شهادت رسید.»[57]
تظاهرات خونین دزفول از ساعت 9 صبح شروع شد و تا 3 بعدازظهر ادامه داشت. تظاهرات از همان ابتدا با رویارویی پلیس مواجه شد. به همین دلیل مردم پراکنده شدند و در نقاط مختلف شهر علیه حکومت شاه راهپیمایی کردند. تظاهرکنندگان اکثراً جوان و نوجوان 14 تا 20 ساله بودند. در این تظاهرات شیشههای 28 شعبه بانک و دیگر تأسیسات دولتی شکسته و به آتش کشیده شد. شدت آتشسوزی به قدری بود که تمام وسایل آنها به کلی سوخت و ساختمان بانک صادرات شعبه مرکزی در خیابان پهلوی دزفول فرو ریخت. این سند، نام مجروحان دزفول را چنین نوشته است: محمدحسین عبداللهزاده، محمود شاهیزاده، نوجوان 14 ساله مجهول اللهویه، رجب معرفین 16 ساله و سید محمود موسوی 25 ساله.[58] روزنامه کیهان نیز نوشت که واحدهای زرهی ارتش امروز وارد شهر شدند و مأموران ارتش نیز به روی مردم آتش گشودند. کیهان نام شهدا را چنین ذکر کرده است: محمدحسین سپهری 17 ساله، رحیم مجدیان 27 ساله داور فوتبال دزفول، علی عابر 40 ساله، رحمان پولاد 17 ساله و زن 50 سالهای به نام عصار. کیهان از قول یک پزشکیار نوشت که تاکنون 3 نفر از مجروحان که به بیمارستان منتقل شدهاند جان باختهاند و یک زخمی در حالی که گلولهای در شکم داشت از ترس، بیمارستان را ترک کرد.[59]
روز بعد از این تظاهرات، دوباره مردم به خیابانها آمدند و شعارهایی علیه رژیم پهلوی سر دادند و با فرستادن صلوات و زدن بر سر خود به عنوان عزاداری، مبادرت به آتش زدن لاستیک در خیابانهای اصلی شهر کردند. خبرگزاری پارس در گزارش کوتاهی از دزفول نوشت که پیش از ظهر امروز (25 /7 /57) «حدود 20000 تن در حالی که لباس سیاه به تن داشتند در خیابانهای دزفول به حرکت در آمدند؛ لیکن این تظاهرات تا ساعت 30 :11 دقیقه هنگام مخابره خبر برخوردی نداشته است.»[60] در همان شب دوباره مردم در مسجد چینیسازان اجتماع کرده و به صورت دستههای صد و صد و دویست نفری از مسجد خارج شدند. سپس در خیابانهای شهر تظاهرات کرده و شعارهایی علیه مقامات رژیم سر دادند. در ادامه این حرکتها تظاهرات دیگری در سومین روز فاجعه 24 مهر از ساعت شش و سی دقیقه صبح روز 26 مهر 1357 آغاز شد در آن روز از بلندگوهای اکثر مساجد شهر قرآن پخش میشد و مردم در دستههای پنجاه تا صد نفری در مقابل مساجد اجتماع کردند و علیه شاه شعار میدادند. شعارهای زیادی نیز در سطح معابر و دیوارهای شهر مبنی بر محکوم کردن جنایات رژیم نوشته شده بود. کلیه مغازههای شهر در این روز تعطیل بود. از ساعت شش بعد از ظهر روز 26 مهر 1357 مجالس ختم به مناسبت سومین روز شهدای فاجعه 24 دزفول در برخی از مساجد شهر برگزار گردید.[61] در ساعت نه شب حجتالاسلام سید مصطفی فارغ در مسجد جامع به منبر رفته و اظهار داشت: «افرادی که جهاد میکنند و در راه مبارزه با ظلم کشته میشوند، همانند شهدای احد میباشند. شما از کشتهشدن و زندان یا تبعید نترسید. این وظیفه هر مسلمانی است که هر وقت دین تهدید شود، باید قیام کند.»[62] پس از سخنان وی حدود پنج هزار نفر از مسجد جامع حرکت کرده و بدون توجه به شلیک هوایی مأموران تظاهرات کردند.[63]
ساواک در گزارشی اوضاع شهر دزفول در این روزها را به شرح زیر گزارش داد: «از صبح روز 24 روز 24 /7 /57 (2537 شاهنشاهی)، حدود 8000 نفر از قشریون مذهبی در نقاط مختلف شهر دزفول ـ استان خوزستان ـ به تظاهرات و اقدامات خرابکارانه مبادرت کردند که در خلال آن چهار نفر از اخلالگران کشته شدند.»[64] بنابر همین گزارش در روز 25 مهر «حدود 10 هزار نفر از قشریون مذهبی و افراد فرصتطلب ضمن تظاهرات در خیابانهای شهر دزفول به دادن شعارهایی به نفع روحالله خمینی و علیه مقامات عالیه مملکتی و فرستادن صلواتهای مکرر و سینهزنی و زدن بر خود به عنوان عزاداری مبادرت کردهاند.» طبق مندرجات این گزارش از ساعت 21:30 دقیقه نیز «قریب 500 نفر در مسجد چینیساز واقع در خیابان پهلوی شهر دزفول اجتماع و شخصی به نام موسی نقرهساز که اداره امور مسجد را به عهده داشت، بلندگوی مسجد را باز گذاشته و جمعیت حاضر با صدای بلند مبادرت به دادن شعارهای ضد ملی نمودهاند. به علت پخش صدای افراد از بلندگو، مردم شهر متوجه و در ساعت 2200 قریب 3000 نفر در مسجد مزبور اجتماع کردهاند. سپس جمعیت فوقالذکر به صورت دستجات 100 الی 200 نفری از مسجد خارج و در خیابانهای شهر به تظاهرات و دادن شعارهایی به نفع روحالله خمینی و علیه مقامات عالیه مملکتی اقدام کردهاند.»[65] در ساعت 6:30 دقیقه 26 مهر نیز «به مناسبت سومین روز کشته شدگان تظاهرات اخلالگران دزفول اکثر مساجد شهر دزفول باز بوده و از بلندگوها صدای قرائت قرآن پخش شده است. همچنین مردم شهر دزفول در دستجات 50 الی 100 نفری در خیابانها، چهارراهها، مقابل مساجد و تکایا اجتماع» کردند.[66] از صبح همین روز (26 مهر) «بر سطح تعدادی از خیابانهای شهر دزفول شعارهایی علیه مقامات عالیه مملکتی و به نفع روحالله خمینی نوشته شده» بود. همچنین «بازار و اکثر مغازههای خیابانهای شهر دزفول به استثنای تعدادی از مغازهها که در کوچهها و خیابانهای فردی [فرعی] قرار دارند، تعطیل بوده است.»[67]
واکنش علمای خوزستان به آتشسوزی مسجد جامع کرمان
روز اربعین شهدای 17 شهریور تهران و در اولین سالگرد شهادت آیتالله سیدمصطفی خمینی، در 24 مهر 1357، حدود 20 هزار نفر از مردم کرمان برای بزرگداشت آنها، به دعوت علما و روحانیون در مسجد جامع این شهر اجتماع کرده بودند. بازار و مغازهها تعطیل شده بود، اما این اجتماع با حمله گروهی از کولیهای اجیر شده اطراف شهر به مسجد جامع این شهر و آتشزدن آن به خاک و خون کشیده شد. فاجعه به حدّی جنایتآمیز بود که موجی از قیام و تظاهرات را در سرتاسر کشور به دنبال آورد و رژیم چنان به وحشت افتاد که اعلام کرد موضوع را تحقیق خواهد کرد.[68]
متعاقب این جنایت رژیم، علما در سرتاسر کشور موضع گرفتند. آیتالله محمد صدوقی از یزد، آیتالله یثربی از کاشان، آیتالله قاضی از تبریز، روحانیت مبارز تهران، آیتالله گلپایگانی، آیتالله مرعشی نجفی و آیتالله شیرازی از مشهد و بسیاری از علمای شهرستانها با صدور اعلامیه، تلگراف و نامه این جنایت رژیم را محکوم و مراسمی را در بزرگداشت شهدای آن برگزار کردند.[69]
امام خمینی نیز در 4 آبان در یک سخنرانی در پاریس در جمع ایرانیان فرمودند: «در کرمان آن فضاحت را درآوردند. در مسجد ریختند مردم را یک دستهشان خفه کردند به واسطهی گازها، یک دستهای را کشتند، بچه، زن و مرد و بزرگ را، مسجد را همه چیزش را آتش زدند. بعد هم ریختند توی بازار و بازار را آتش زدند و غارت کردند. حالا تازه میگویند که بناست بفرستیم تحقیق کنند که کی همچو کاری را کرده... همانی که فرستادید تحقیق کردند در آبادان که کی همچو کاری کرده؟ آن ظالمی که این کار را کردهاند، اعلیحضرت میخواهند او را مجازات کنند!! آن آقا خودت هستی.»[70]
در خوزستان نیز یکی از اقداماتی که صورت گرفت، اعلام مواضع جامعه روحانیت اهواز در قبال این فاجعه بود. جامعه روحانیت اهواز در اطلاعیهای «ضمن ابراز انزجار شدید خود از این حوادث، این اعمال غیر انسانی را تقبیح و محکوم نموده و به کلی سلب اعتماد از این حکومت» کرد.[71]
روز بعد از فاجعه مسجد جامع کرمان و کشتار مردم در دزفول، عدهای از روحانیون کرمانی مقیم قم اعلامیهای منتشر کرده و در آن علاوه بر محکوم کردن فاجعه مسجد جامع کرمان، به حمله دژخیمان رژیم به مردم بی دفاع و راهپیمایان در شهر دزفول نیز اشاره کردند.[72] در روز 27 مهر نیز از طرف آیتالله صدوقی اطلاعیهای در رابطه با حوادث کرمان و دزفول منتشر شد که در آن به جنایت مأموران رژیم در مقابل مردم بیدفاع و به گلوله بستن آنها در روز 24 مهر اشاره شده بود.[73] انجمن شهر دزفول نیز فاجعه روز دوشنبه 24 مهر را محکوم کرد.[74] بعد از اعلام عزای عمومی توسط روحانیون شهر دزفول کلیه خیابانهای شهر با پارچههای سیاه پوشیده شد و از بلندگوی مسجد تلاوت آیات کلامالله مجید پخش شد.[75]
حجتالاسلام علیاکبر رضوانی( از علمای حوزه علمیه قم) که در مراسم سوم شهدای 24 مهر دزفول در قبرستان معصومآباد [شهیدآباد] شرکت داشته و سخنرانی کرده بود، در خاطرات خود میگوید:
«در خلال مدتی که در خوزستان به صورت سری و علنی بحثها و سخنرانیهایی داشتم، چند نوبت هم به دزفول رفتم که در بین شهرهای خوزستان از لحاظ انقلابی بودن و برخورداری از شور و حرکت انقلابی، پرشور و پرحرکتتر بود و مردم در برخورد با نظام شاه بهشدت عمل میکردند. با اینکه در دزفول حکومت نظامی اعلام نشده بود، اما بیشتر از اهواز که حکومت نظامی بود، تانکها و زرهپوشهای رژیم مستقر بودند. در دزفول که نیروهای انقلابی، زندانرفتهها و افراد متعهد زیادی داشت، بیشتر از جاهای دیگر فعالیتهای انقلابی شکل گرفت. جوانان مبارز در سردابهای عمیق دزفول جلسات متعددی تشکیل داده و اقدامات بسیار سودمندی در جهت رشد انقلاب انجام میدادند.»[76]
ادامه اعتصابات در خوزستان
در کنار حوادث فوق، همچنان اعتصابات در خوزستان ادامه دارد. به گزارش ساواک وضعیت اعتصاب کارمندان وزارتخانهها و مؤسسات دولتی و وابسته به دولت در روز 25 /7 /57 به شرح زیر بود: «پست اهواز، خرمشهر، آبادان، شوشتر، دزفول، اندیمشک، مسجدسلیمان، ماهشهر و رامهرمز، بهداری و بهزیستی مسجدسلیمان، اهواز، خرمشهر، دزفول، ماهشهر، دشت میشان و آبادان، تعاون روستایی اهواز، مسجدسلیمان و رامهرمز، ریشه کنی مالاریا، امور اقتصادی و دارایی اهواز، آبادان، دزفول، خرمشهر و دشت میشان، دادگستری آبادان، اهواز، دزفول، رامهرمز و دادگاه بخش ماهشهر، گمرک خرمشهر، آبادان، اهواز و بندرشاهپور حفاظت محیط زیست اهواز و دزفول، کارمندان اداره انبارهای پالایشگاه نفت آبادان، کار و امور اجتماعی خرمشهر، اهواز، آبادان و دزفول، کشاورزی دزفول، بنادر و کشتیرانی بندر شاهپور، کارمندان لیسانسیه راهنمایی امور دریایی بندر خرمشهر.»[77]
علاوه بر این طبق اعلام استانداری خوزستان در روز 25 /7 /57 گروههای زیادی در اعتصاب شرکت کردند.[78] روز 26 مهر همچنان اعتصابات گسترده در خوزستان برقرار بود.[79]
فرهنگیان بندر ماهشهر نیز امروز (26 /7 /57) از ساعت هشت صبح دست از کار کشیدند و در محل خانه معلم جمع شدند و خواستهای خود را اعلام کردند. آنان تأکید داشتند تا اجرا نشدن خواستههایشان به اعتصاب ادامه خواهند داد.[80]
در همین روز شهر رامهرمز شاهد تظاهرات خیابانی مردم بود. شهر بکلی تعطیل بود و گروههایی از مردم به مناسبت حادثه 17 شهریور تهران در مسجد حاج احمد گردهم آمده بودند.[81]
در روز 27 مهر پنج هزار نفر از مردم آبادان برای گرامیداشت شهدای سینمارکس در قبرستان این شهر اجتماع کردند. به گزارش ساواک «از ساعت 1500 روز 27 /7 /57 (2537 شاهنشاهی)، بهتدریج قریب 5000 نفر در گورستان شهر آبادان به منظور خواندن فاتحه جهت کشتهشدگان سینما رکس این شهر اجتماع کردهاند. در ساعت 17:30 روز مذکور حدود 600 نفر از حاضرین که تعدادی از آنها زنان چادری بودهاند، مبادرت به دادن شعارهای ضد میهنی و توزیع اعلامیههای مضره کردهاند که 10 نفر از آنان توسط مأمورین فرمانداری نظامی دستگیر شدهاند.»[82] غیر از این، شهر آبادان شاهد تظاهرات دانشآموزی هم بود. بهطوری که صدها دانشآموز آبادانی ظهر امروز (27 /7 /57) «در خیابانهای شهر به تظاهرات پرداختند. دانشآموزان هنگام عبور از میدان پهلوی به یک اتومبیل راهنمایی به سرنشینی سروان قاسمیان و رانندگی یوسف قطره حمله کردند و آن را واژگون ساختند. راننده و سرنشین اتومبیل که مصدوم شده بودند، به بیمارستان انتقال یافتند. سروان قاسمیان پس از درمان سرپایی مرخص و راننده بستری شد.»[83]
روز بیستوهفتم مهر نیز بازار و کلیه مغازههای شهر تعطیل بود. عصر این روز مراسمی به مناسبت سومین روز شهادت شهدای دزفول بر سر مزار شهدا و با حضور سیهزار نفر از مردم برگزار گردید. این جمعیت سپس در خیابانها راهپیمایی کردند و شبهنگام نیز مراسمی به عنوان شام غریبان شهدا در یکی از مساجد برگزار شد.[84]
همچنین بعدازظهر این روز بیش از 5 هزار نفر از مردم اندیمشک برسر مزار اصغر فلاح جوانی که روز 24 مهر به دست مأموران رژیم به شهادت رسید، گرد آمدند.[85] سپس مردم در خیابانها به راه افتادند و به کوی ساختمان رفتند و در آنجا تابلوی خیابان اردشیر را پایین آوردند و تابلویی به نام اصغر فلاح به جای آن نصب کردند.[86]
به گزارش ساواک «ساعت 1000 روز 29 /7 /1357 عدهای از دانشآموزان و معلمین مدارس رامهرمز مبادرت به راهپیمایی، ذکر صلوات و دادن شعار مضره نموده و ساعت 11:30 متفرق شدهاند. یکی از عاملین به نام سهراب بهبهانی دستگیر» شد.[87] همچنین روز 29 /7 /1357 دانشآموزان دبیرستانهای سوسنگرد از شرکت در کلاسها خودداری و حدود 60 نفر آنان هنگام خروج از مدرسه دست به تظاهرات زدند.[88]
روز 29 مهرماه هوشنگ انصاری مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران به خوزستان وارد شد. او پس از حضور در پالایشگاه آبادان، طی یک سخنرانی از کارگران خواست برای مذاکره آماده شوند. پس از شروع مذاکرات نمایندگان کارگران اعتصابی اعلام کردند که در مذاکرات با هوشنگ انصاری به توافق نرسیدند. اعتصابیون پنجاه و چهار خواسته داشتند و مذاکره انصاری رئیس هیئتمدیره و مدیرعامل شرکت ملی نفت با آنان به شکست کامل منجر شد. از جمله این درخواستها لغو حکومت نظامی در سراسر کشور، آزادی بی قید و شرط کلیه زندانیان سیاسی، بازگشت تبعیدشدگان، مجازات عاملین کشتارهای اخیر در شهرها و عدم دخالت مأموران انتظامی و ساواک در کار شرکت نفت را میتوان نام برد.[89] یکی از نمایندگان کارگران اعتصابی در مصاحبه با روزنامه کیهان اظهار داشت: «دور تازه مذاکرات 60 تن از نمایندگان کارگران پالایشگاه آبادان، کارکنان صنعت نفت اهواز، مسجدسلیمان، آقاجاری، گچساران و قسمت پخش پالایشگاه تهران از ساعت ده صبح دیروز، با هوشنگ انصاری شروع شد و تا ساعت یک بامداد امروز به طول انجامید. این جلسه یک بار بهشدت متشنج شد و با وجود تشکیل دوباره جلسه با توافق بر سر برخی خواستههای رفاهی، هیچگونه نتیجه قطعی به دست نیامد؛ بنابراین 6 تن از اعضای کمیته موقت ارتباطات اعتصابیون، صبح امروز اعلام کردند، مذاکرات با مقامات شرکت ملی نفت ایران به بن بست رسیده است و اعتصاب همچنان ادامه خواهد داشت.»[90]
30 مهر 1357 مردم اندیمشک به مناسبت هفتمین روز شهادت اصغر فلاح دست به راهپیمایی زدند. ساواک در گزارشی در مورد این راهپیمایی نوشت: «از ساعت 1500 روز 30 /7 /57 (2537 شاهنشاهی)، عدهای حدود 4000 نفر به مناسبت هفتمین روز یکی از کشتهشدگان تظاهرات اخلالگرانه روز 24 /7 /57 بخش اندیمشک ـ استان خوزستان ـ در مسجد حسین بن علی(ع) شهر مذکور اجتماع کردهاند. این عده سپس در حالی که سه نفر از روحانیون قشری منطقه در پیشاپیش آنان حرکت میکردهاند، از مسجد خارج و در خیابانهای شهر به تظاهرات و دادن شعارهایی به نفع روحالله خمینی و علیه مقامات عالیه مملکتی مبادرت کردهاند...»[91]
جمعبندی
شاه زمانی که دولت را به شریفامامی، استاد اعظم فراماسونی و از عناصر وابسته به سیاست انگلستان واگذار کرد، شاید چنین تصور وخیمی از اوضاع نداشت. در طول دو ماهی که از عمر دولت شریفامامی میگذشت، دولت تقریباً فلج شده بود. کارگران صنعت نفت از اولین گروههای کارگری بودند که پس از واقعهی میدان ژاله دست به اعتصاب زدند و به دنبال آن، در روز اول مهر و شروع مدارس، معلمین جزو نخستین کارمندان دولت بودند که به همراه هزاران دانشآموز، دست به اعتصاب زدند و در تظاهرات خیابانی شرکت کردند.
علاوه بر اعتصاب عمومی تقریباً اکثر سازمانها و نهادهای دولتی به صورت تعطیل یا نیمه تعطیل درآمده بودند. موج گستردهی این اعتصابات شاید در ابتدای امر زمینههای اقتصادی داشت، ولی هر چقدر زمان میگذشت، رنگ سیاسی به خود میگرفت. بهویژه که بازار و فروشندگان بزرگ در تهران از اعتصابکنندگان حمایت میکردند. اعتصاب کارکنان و کارگران شرکت نفت بیشترین ضربه را بر پیکرهی دولت شریف امامی وارد کرده بود. از این رو شریف امامی «شدیداً از اعتصاب کارکنان شرکت ملی نفت شکایت کرد.[92] به دنبال آن، اعتصاب کارکنان برق نیز موجب شد تا در تهران و بعضی از شهرهای بزرگ خاموشی مکرر صورت پذیرد. دامنهی اعتصابات بسیار بالا گرفته بود. شرکت مخابرات و برخی از کارمندان بانکها نیز به جمع اعتصابیون پیوسته بودند. هر روز روزنامهها خبری از تعطیلی و اعتصاب برخی مراکز شهرستانها میدادند. همانگونه که اشارت رفت، در استان خوزستان نیز اعتصابات و تظاهرات روز به روز گسترش مییافت. بهطوری که (در مقدمه نیز اشاره شد) اعتصابات خوزستان نقش تعیینکنندهای در حوادث بعدی انقلاب ایفا کرد.
ادامه دارد...
پینوشتها:
[1]. علم، محمدرضا، انقلاب اسلامی در اهواز، تهران، 1386، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ج 2، ص 194.
[2]. تائب، سعید، از اعتصاب کارکنان صنعت نفت تا پیروزی انقلاب اسلامی، تهران، 1380، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 76.
[3]. گزارش ساواک در این مورد به شرح زیر است: «روز 29 /6 /57 با پخش تعدادی اعلامیه که خواستههای کارگران صنعت نفت روی آن نوشته شده بود، اعلام گردید که از روز 1 /7 /57 کارگران صنعت نفت اهواز (شرکت خاص خدمات و شرکت ملی نفت) دست از کار خواهند کشید. با بررسیهایی که به عمل آمده، معلوم گردید دو نفر از کارگران بهرهبرداری شماره 5 به نامان تیمور خلیلی و موسوی و یک نفر از قسمت کولر شاپ به نام امیر جابری و یک نفر از قسمت ماشینآلات ساختمانی سیار به نام عباس محمدی در ترغیب کارگران به اعتصاب نقش عمدهای را ایفا نمودهاند و مینمایند.» انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، تهران، 1382، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ج 11، ص 404.
[4]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، تهران، 1382، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ج 12، ص 22.
[5]. همان، توضیحات سند.
[6]. درکتانیان، غلامرضا، انقلاب اسلامی در دزفول، تهران، 1388، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 160.
[7]. اسناد پایانی.
[8]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 12، ص 69.
[9]. حجتالاسلام حاج سید مهدی گلپایگانی فرزند آیتالله حاج سید محمدرضا گلپایگانی، در اثر تصادف اتومبیل در تاریخ 31 شهریور 57 در راه عزیمت به محل زلزلهزدگان طبس درگذشت. اتومبیل وی با یک تانکر نفتکش تصادف نمود و او و پنج نفر دیگر کشته شدند. نکته حایز اهمیت این است که نخستوزیر ـ شریف امامی ـ پیام تسلیتی برای آیتالله گلپایگانی فرستاد و چندین هزار نفر در یزد در تشییع جنازه متوفی به آرامی شرکت نمودند. آیتالله گلپایگانی در پاسخ شریف امامی به تاریخ 4 مهر 1357 تلگرامی ارسال نمود که در بخشی از آن چنین آمده است: تسلای خاطر اینجانب وقتی فراهم میشود که مصائب وارده بر اسلام و قرآن مجید که قلب مبارک حضرت ولیعصر ارواح العالمین له الفداء را جریحهدار ساخته، جبران و نظام کامل اسلامی در مملکت برقرار گردد. ایشان با اشاره به حرکت ضد اسلامی رژیم یادآور شد که از این وضعیت ... بیشتر از مرگ فرزندشان متأسف میباشند. شهید آیتالله دکتر محمد مفتح به روایت اسناد ساواک، تهران، 1382، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ص 189، توضیحات سند.
[10]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 12، 87.
[11]. همان، ص 138-139.
[12]. شعارهایی که در بهشت رضا(ع) ـ گورستان آبادان ـ سر داده شد، چنین بود: «مرگ بر شاه... شاه مجاهدکش است؛ شاه مسلمانکش است؛ شاه تو را میکشیم؛ برادر ارتشی چرا برادرکشی؟ همین منبع میافزاید: «گزارشهای رسیده حاکی است که مردم صدها دسته گل به طرف سربازان مسلح که در کنار گورستان مستقر شده و یا سوار بر کامیونهای ارتشی بودند، پرتاب کردند و بار دیگر پیوند ناگسستنی خود را با سربازان که اشک در چشمهایشان حلقه زده بود و خود را در سوگ و ماتم مردم شریک میدیدند، به آنها یادآور شدند.» روزنامه کیهان نیز نوشت: فرماندار نظامی اقدامات شدید امنیتی برای کنترل جمعیت و جلوگیری از هرگونه تظاهرات به عمل آورده بود و همه خیابانها، معابر و میدانهای شهر زیر نظر و مراقبت سربازان فرمانداری و پلیس قرار گرفته بود. «در کنار گورستان هشت واحد تانک و زرهپوش و چند کامیون سرباز مستقر شده بود. ساعت پنج و نیم بعدازظهر دو فروند هلیکوپتر ارتشی بر فراز گورستان به پرواز درآمد و چند بار نیز اطراف گورستان را با فاصله کم دور زد... در مراسم عزاداری که همراه با شیون و زاری داغدیدگان صورت گرفت، 20 نفر دچار ناراحتی قلبی شدند و به حال اغما رفتند که با آمبولانس به مراکز درمانی انتقال یافتند... مراسم چهلم قربانیان حادثه در مساجد برگزار نشد؛ زیرا مستلزم سپردن تعهد از طرف خانوادههای مقتولین بود.» انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ص 139، توضیحات سند.
[13]. همان، ص 138-141.
[14]. همان، ص 180.
[15]. همان.
[16]. همان، ص 218، توضیحات سند.
[17]. در پی مخالفت صریح امام خمینی(ره) با درخواست سعدون شاکر، رئیس وقت سازمان امنیت عراق که خواستار توقف فعالیت ایشان علیه حکومت پهلوی شده بود، بیت حضرت امام در نجف از اول مهر 1357 به محاصره مأموران امنیتی رژیم بعث درآمد و رفت و آمد به منزل ایشان ممنوع گردید. گرچه حصر بیت امام تحت تأثیر فشار گسترده مردم و مراجع و نیز مخالفت و تظاهرات علیه بعثیها در داخل و خارج کشور دوام نیافت و چند روز بعد خاتمه یافت، ولی رفتار رژیم بغداد و اختناق سیاسی و اجتماعی موجود در عراق موجب هجرت امام از این کشور گردید.
[18]. درکتانیان، همان، ص 161.
[19]. همان.
[20]. همان.
[21]. ن.ک: انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 12، ص 246. توضیحات سند.
[22]. همان، ج 12، ص 321.
[23]. همان، توضیحات سند.
[24]. اسناد پایانی.
[25]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 12، ص 384، توضیحات سند.
[26]. همان، ص 448.
[27]. صحیفه امام خمینی، ج 3، ص 481-482.
[28]. درکتانیان، همان، ص 162.
[29]. اسناد پایانی.
[30]. صحیفه امام خمینی، ج 3، ص 483 ـ 488.
[31]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 13، ص 66، توضیحات سند.
[32]. همان، ص 57، توضیحات سند.
[33]. همان، ص 84، توضیحات سند. ساواک در گزارشی با اشاره به اعتصاب روز 16 مهر نوشت: «... در یوم جاری گروههای زیر در حال اعتصاب میباشند: 1ـ شرکت ملی گاز منطقه آغاجاری. 2ـ شرکت بینالمللی کشت و صنعت خوزستان (دزفول). 3ـ شرکت کشت و صنعت کارون (که بتدریج کارمندان مشغول کار شدند). 4ـ کارکنان اداره کل پست. 5ـ کارکنان اداره کل امور اقتصادی و دارایی. 6ـ اداره کل دخانیات. 7ـ کادر اداری دانشگاه جندیشاپور. 8ـ کادر اداری بهداریهای آبادان، خرمشهر، دزفول، ماهشهر، اهواز، خارک. 9ـ اکثریت فرهنگیان و دانشآموزان در صدر استان. 10ـ کارمندان اداره دادگستری استان. 11ـ کارگران سازمان بندر و کشتیرانی بندر شاهپور و خرمشهر. 12ـ کارمندان بانک شهریار. 13ـ کارمندان سازمان تعاون روستایی.» اسناد پایانی.
[34]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 13، ص 153، توضیحات سند.
[35]. اسناد پایانی.
[36]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 13، ص 137.
[37]. همان.
[38]. به گزارش ساواک اشخاص زیر ضمن شرکت در تظاهرات، علیه رژیم شعار سر دادند:
«1ـ نوروزی، دبیر ورزش. 2ـ کوزهساز. 3ـ محمدیپور، دبیر ورزش دبیرستان افشار. 4ـ صحرایی، دبیر موزیک باشگاه پرورشی. 5ـ جعفری، دبیر ادبیات دبیرستان افشار. 6ـ غفاری، دبیر ادبیات دبیرستان افشار. 7ـ دشتینژاد، دبیر جامعه شناسی. 8ـ علیرضا بینا، دبیر ابزارشناسی دبیرستان افشار. 9ـ بهاری، دبیر. 10ـ جعفری، دبیر زبان دبیرستان 25 شهریور. 11ـ نوری، دبیر دبیرستان. 21ـ فهیم، دبیر. 31ـ بمنوت، دبیر شیمی. 14ـ طحان، دبیر ابزارشناسی.» اسناد پایانی.
[39]. بنگرید به: انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 13، ص 222-227، 278 – 283. همچنین اسناد پایانی.
[40]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 13، ص 245.
[41]. همان، ص 275. توضیحات سند.
[42]. اسناد پایانی.
[43]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 13، ص 340.
[44]. اسناد پایانی.
[45]. یاران امام به روایت اسناد ساواک؛ حجتالاسلام غلامحسین جمی، تهران، 1392، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ص 211.
[46]. صحیفهی امام خمینی، ج 3، ص 511ـ 513.
[47]. دوانی، علی، نهضت روحانیون ایران، بنیاد فرهنگی امام رضا(ع)، ج8، ص 161-163.
[48]. همان، ص 166.
[49]. همان، 167-169.
[50]. همان، ص 169-171.
[51]. حسینیان، روحالله، یک سال مبارزه برای سرنگونی رژیم شاه، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 514-516.
[52]. روزنامهی کیهان، 25 /7 /1357، ص 1، 2، 3، 4 و 30.
[53]. اسناد پایانی.
[54]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 13، ص 466. توضیحات سند.
[55]. عبدالحمید سلمان خاکسار در سال 1336 در دزفول متولد شد. در جریان مبارزه برای پیروزی انقلاب اسلامی از افراد مؤثر در سازماندهی تظاهرات و راهپیماییها علیه رژیم ستمشاهی بود و امور مربوط به پخش اعلامیههای امام خمینی را بر عهده داشت. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، فعالیتهای خود را در کمیته فرهنگی ستاد هماهنگی فعالیتهای انقلاب اسلامی دزفول ادامه داد. در دوران دفاع مقدس به فرماندهی بسیج سپاه پاسداران دزفول و بعد از آن به فرماندهی بسیج ناحیه خوزستان منصوب شد. بعد از جنگ تحمیلی مدیرکل سیاسی انتظامی استان خوزستان شد و در سال 1382 موفق به اخذ درجه دکتری علوم سیاسی با گرایش امنیت ملی از دانشگاه دفاع ملی گردید. وی سرانجام در مهرماه 1399 دارفانی را وداع گفت. درکتانیان، همان، ص 318.
[56]. درکتانیان، همان، ص 162.
[57]. همان، ص 162-163.
[58]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 13، ص 463، توضیحات سند.
[59]. همان. ساواک نیز شهدا و مجروحین این روز را به شرح زیر گزارش کرد: «مشخصات کشته شدگان: 1ـ بانوی صفری انصاریان که مسن میباشد و عنوان شده در اثر گلوله به ریه در هنگامی که مشغول تماشا در پشت بام بوده، مورد اصابت گلوله قرار گرفته است. 2ـ غلامحسین فرزند عباس 16 ساله. 3ـ رحیم مژدیان [ناخوانا] فرزند میرزاعلی 72 ساله کارمند ثبت احوال. 4ـ یک نفر عابر مشخصات نامعلوم. 5ـ اصغر فلاح 26 ساله در اندیمشک کشته شده؛ مجروحین حادثه: 1ـ سید محمود مولوی. 2ـ محمدتقی احمدی. 3ـ رجبعلی جعفریان 16 ساله. 4ـ محمدحسین عبداللهزاده 15 ساله. 5ـ یک نفر پاسبان در دزفول که به احتمال قوی در اثر ترکش نیز مجروح گردیده است.» ن.ک: اسناد پایانی.
[60]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 13، ص 527، توضیحات سند.
[61]. درکتانیان، همان، ص 167.
[62]. همان.
[63]. همان.
[64]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 13، ص 527-529.
[65]. همان.
[66]. همان.
[67]. همان.
[68]. حسینیان، همان، ص 516-521.
[69]. همان.
[70] . صحیفهی امام خمینی، ج 4، ص 161-171.
[71]. «بسمالله الرحمن الرحیم؛ إنّا لله و إنا الیه راجعون؛ همانطوری که هموطنان عزیز میدانند، حکومت دیکتاتور ایران، دولتی که خود را به مسخره، دولت آشتی ملی نام نهاده، ملت نجیب را بازیچهی خود گرفته است. این حکومت ظالم از پشتیبانی دولتهای استعمارگر و استثمارگر شرق و غرب پیوسته برخوردار است. منافع آنها را تضمین نموده و خود را به وسیله بیگانگان تقویت میکند و برای خوشایند اربابانش، همهروزه دست به کشتارهای وحشیانه میزند و دستهدسته خلق بیسلاح ایران را هدف گلوله قرار میدهد تا بیشتر بتواند حقوق مسلم آنان را پایمال کند و به تاراج ببرد و اخیراً نسبت به مقدسات مذهبی نیز توهین نموده، جمعی مزدور را به نام کولی زاغهنشین به سلاح سرد و گرم مسلح و اجیر کرده، تا با تپانچه و مواد منفجره به علما و مؤمنین که در مسجد جامع کرمان جهت عزاداری شهدای خود گرد هم آمده بودند، هجوم بیاورند و با دادن شعارهای ضد مذهبی و ضد ملی، جمعی را در مسجد مضروب و جمعی را به قتل رسانده، قرآنها و فرشهای مسجد را به آتش کشیدند و همچنین هجوم مأموران مسلح به مردم بیسلاح دزفول، اندیمشک، ایذه، همدان و دیگر نقاط کشور و کشتار دستهجمعی آنان را که مرتب به سمع برادران و خواهران میرسد، موجب تنفر و انزجار شدید ملت ایران و جامعهی روحانیت میباشد.
جامعهی روحانیت این فاجعههای مؤلمه را به پیشگاه حضرت ولیعصر(عجلالله تعالى فرجه) و ملت شجاع ایران تسلیت عرض نموده «والمشتکى الىالله» و در ضمن ابراز انزجار شدید خود از این حوادث، این اعمال غیر انسانی را تقبیح و محکوم نموده و به کلی سلب اعتماد از این حکومت میکند. ملت مسلمان! آگاه باشید که سلطهی ابر قدرتهای جهان است که بر ما حکومت میکند و متأسفانه حکومت ملی وجود ندارد؛ چون رجال ملی ما در تبعیدگاهها و زندانها به سر میبرند. جامعهی روحانیت اهواز». علم، محمدرضا، همان، ص 190.
[72]. «در روز 24 مهر در شهرهای دیگر ایران مانند دزفول، زنجان و میناب، دهها تن را به جرم آزادیخواهی به رگبار مسلسل بستند. آری این است معنی آزادی و دموکراسی؛ این است معنی آشتی ملی و ترویج شعائر مذهبی؛ این است همان شعائر اسلامی که شاه میخواهد آن را ترویج کند. ولی شاه و دار و دستهاش بدانند که ملت ایران دیگر بیدار شده است و این نقشهها در میان مردم هیچگونه اثری جز برانگیختن هرچه بیشتر نفرت و انزجار نسبت به شاه را ندارد.» درکتانیان، همان، ص 168.
[73]. «این کشتارها، جنایتها و وحشیگریها برای ادامه حکومت فردی است که در بین مردم جایی ندارد و ملت مبارز مسلمان ایران تحت رهبری روحانیت تصمیم خود را گرفته و تا رسیدن به هدف نهایی از پای نخواهد نشست.» همان.
[74]. همان.
[75]. همان.
[76]. همان، ص 169.
[77]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 13، ص 556-561.
[78]. «1ـ کارکنان شرکت بینالمللی کشت و صنعت ایران. 2ـ کارکنان شرکت کشت و صنعت کارون. 3ـ کارکنان کاغذ سازی پارس در هفت تپه. 4ـ کارکنان طرح نیشکر هفت تپه. 5ـ کارکنان اداره پست در سطح استان. 6ـ کارکنان ادارات امور اقتصادی و دارایی در سطح استان. 7ـ کارمندان دادگستری و سازمان تعاون روستایی و اداره حفاظت محیط زیست در سطح استان. 8ـ کادر اداری و بهیاری و خدمه بهداری و بهزیستی اهواز و کلیه بیمارستانهای اهواز و کادر اداری نواحی بهداری و بهزیستی در سطح استان به استثنای آبادان و کارکنان شعبههای درمانی کوروش و سینا و مالاریا. 9ـ کارکنان درمانگاههای شماره 1 و 2 ماهشهر. 10ـ عدهای از کارگران شرکت شیمیایی بندر شاهپور و پتروشیمی ایران و ژاپن بندرماهشهر. 11ـ کارکنان نیروگاه انرژی اتمی و بیمارستان 25 شهریور آبادان و گمرک آبادان. 12ـ کارگران کارخانه پارساگاز آبادان. 13ـ اعتصاب مجدد بعضی از قسمتهای شرکت نفت از قبیل تعمیرات کارگاه مرکزی آبادان و عملیات غیرصنعتی بوارده. 14ـ شرکت دریانوردی شعبه آبادان. 15ـ کارمندان اداره کل کشتیرانی و اداره کل گمرک بندرشاهپور. 16ـ تعدادی از فرهنگیان تاکنون مشغول بکار شدهاند. 17ـ در دزفول عدهای مشغول تظاهرات و دادن شعار بودهاند. 18ـ رانندگان مینیبوسهای اهواز و شهرستانهای مجاور.» اسناد پایانی.
[79]. بنابر گزارش استانداری خوزستان در این روز گروههای زیر در اعتصاب بودند: «1ـ شرکت بینالمللی کشت و صنعت ایران. 2ـ کارکنان کشت و صنعت کارون. 3ـ کارکنان کاغذسازی پارس. 4ـ کارکنان طرح نیشکر هفتتپه. 5ـ کارکنان اداره پست در سطح استان. 6ـ کارمندان دادگستری در سطح استان. 7ـ کارکنان تعاون روستایی در سطح استان. 8ـ کارمندان حفاظت محیط زیست در سطح استان. 9ـ کارمندان اداره کار و امور اجتماعی در سطح استان. 10ـ کارمندان امور اقتصادی و دارایی به استثنای مسجد سلیمان و دشت میشان در سطح استان. 11ـ کارمندان کادر اداری و درمانی و خدمه بهداری و بهزیستی استان و کادر اداری بهداری و بهزیستی به استثنای آبادان و همچنین کارکنان شبکه درمانی کوروش و سینا و کارکنان مالاریا و کارکنان بیمارستان جندیشاپور وابسته به دانشگاه. 12ـ کارکنان درمانگاه شماره 1 و 2 بندر ماهشهر. 13ـ کارمندان ایرانی پتروشیمی ایران و ژاپن بندرماهشهر. 14ـ کارکنان اداره کل بندر کشتیرانی و اداره کل بندر گمرک بندر شاپور. 15ـ کارکنان بندر صادراتی بندر ماهشهر. 16ـ کارکنان نیروگاه انرژی اتمی آبادان. 17ـ کارکنان بیمارستان 25 شهریور آبادان. 18ـ کارگران کارخانه پاسارگاد آبادان. 19ـ کارگران و باغبان و رانندگان و پیشخدمتان شهرداری آبادان. 20ـ کارگران تعمیرات کارگاه مرکزی آبادان و عملیات غیر صنعتی مبارزه جنوبی آبادان. 21ـ کارکنان شرکت دریانوردی شعبه آبادان. 22ـ کارکنان تصفیه شکر اهواز. 23ـ کارکنان گمرک اهواز. 24ـ کارکنان شرکت خاص خدمات نفت منطقه اهواز. 25ـ کارکنان شرکت تعاون و مصرف شرکت نفت اهواز. 26ـ ادامه اعتصاب و کمکاری فرهنگیان در سطح استان. ضمناً در روز گذشته در شهرهای بهبهان و دزفول تظاهراتی بهوسیله عده کثیری انجام و امروز نیز در دزفول ادامه داشته است.» اسناد پایانی.
[80]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 13، ص 605، توضیحات سند.
[81]. همان، ص 528. توضیحات سند.
[82]. اسناد پایانی.
[83]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 13، ص 619. توضیحات سند.
[84]. ساواک در مورد اوضاع شهر دزفول در این روز نوشت: «1ـ از ساعت 15:30 روز 27 /7 /57 (2537 شاهنشاهی)، مراسمی به مناسبت سومین روز کشتهشدگان تظاهرات اخلالگرانه روز 24 /7 /57 شهر دزفول ـ استان خوزستان (که مشروح آن قبلاً به استحضار رسیده است)، با شرکت عدهای حدود 30000 نفر در گورستان معصومآباد شهر مذکور برگزار گردیده است. در این مراسم، شخصی به نام شیخ احمد نظری به مدت یک ساعت برای حاضرین سخنرانی کرد و ضمن اهانت به مقامات عالیه مملکتی و محکوم نمودن ساواک، اظهار داشت: «هر کس در نام و شهرتش کلمه شاه وجود دارد، باید آن را تغییر دهد.» نامبرده اضافه کرده، «واقعه شهر کرمان به دست ساواک صورت گرفته.» افراد فوقالذکر در ساعت 1800 روز مذکور از گورستان خارج و به طرف شهر حرکت کردهاند و در خیابانهای شهر به دادن شعارهایی به نفع روحالله خمینی و شعارهایی به مضمون زیر: «ارتش تو انتخاب کن، جبهه حسین را یا جبهه یزید را؛ ارتش تو بیگناهی اسیر دست شاهی؛ تو ای پلیس بیسواد که کشتهای عزیز ما برای شاه بیوفا؛ شهیدان بدانید برادران دینی تا انتقام نگیریم آرام نمینشینیم» مبادرت کردهاند. ضمناً واعظ مذکور در میان جمعیت مخفی و حین خروج افراد از گورستان، متواری شده است. تظاهرکنندگان فوقالذکر در ساعت 19:30 روز مزبور بهتدریج متفرق گردیدهاند. 2ـ ساعت 2100 روز 27 /7 /57، عدهای حدود 200 نفر در مسجد آقا حبیب شهر دزفول به عنوان برگزاری «شام غریبان» جهت کشتهشدگان تظاهرات اخیر شهر دزفول اجتماع و در ساعت 2300 از مسجد خارج و بدون انجام تظاهراتی متفرق گردیدهاند.» انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 13، ص 618.
[85]. علیاصغر فلاح 11 اردیبهشت 1338 در روستای راهوکس، از توابع خرمآباد به دنیا آمد. پدرش حیدر، کارمند بود و مادرش ماهیطلا نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته تجربی درس خواند و دیپلم گرفت. 24 مهر 1357، در اندیمشک هنگام شرکت در تظاهرات علیه حکومت پهلوی بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. مزار او در بهشت زهرای(س) خرمآباد واقع است. پایگاه اطلاع رسانی انقلاب اسلامی، https:/ /22bahman.ir/show.php?page=post&id=24078 به نقل از: فرهنگ اعلام شهدا: استان خوزستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، 1395، نشر شاهد، ج 2، ص 1057.
[86]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 13، ص618 ، توضیحات سند.
[87]. اسناد پایانی.
[88]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 13، ص 648.
[89]. علم، محمدرضا، همان، ص 197.
[90]. همان.
[91]. اسناد پایانی.
[92]. اقدسی، مجیدرضا، انقلاب اسلامی ایران از دی 1356 تا بهمن 1357، تهران، 1389، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 127.

اعتصاب کارگران کارخانههای لولهسازی اهواز وابسته به شرکت ملی نفت.

برگزاری مجالس ختم و چهلم به مناسبت فوت سیدمهدی گلپایگانی و شهادت اکبر شکوهنیا در شهر شوشتر ـ استان خوزستان.

اعتصاب کارگران کارخانه قند دزفول.

استقبال ده هزاری نفری مردم بهبهان از روحانیون آزاد شده در 15 مهر 1357.

اعتصابات استان خوزستان در تاریخ 16 مهر 1357.

تظاهرات 17 مهر در دزفول.

تظاهرات دانشآموزان مسجد سلیمان در 17 مهر 57.

اعتصابات استان خوزستان در تاریخ 19 مهر 1357 ص1.

اعتصابات استان خوزستان در تاریخ 19 مهر 1357 ص2.

اعتصابات استان خوزستان در تاریخ 19 مهر 1357.

توزیع تراکت در محل قبرستان مسجد سلیمان.

اجتماع و پخش اعلامیه و دادن شعار در شهرهای آبادان و ماهشهر.

اعلام تعطیل عمومی برای روز 24 مهر 57 در شهر آبادان.

تظاهرات و راهپیمائی در شهر اهواز ـ استان خوزستان 24 مهر 1357.

گزارش ساواک از شهدا و مجروحین تظاهرات 24 مهر در دزفول.

گزارش ساواک از اوضاع دزفول در روزهای 24 و 25 و 26 مهر 1357 ص 1.

گزارش ساواک از اوضاع دزفول در روزهای 24 و 25 و 26 مهر 1357 ص 2.

اعتصابات خوزستان در تاریخ 25 مهر 1357.

اعتصابات استان خوزستان در تاریخ 26 مهر 1357 ص 1.

اعتصابات استان خوزستان در تاریخ 26 مهر 1357 ص2.

تظاهرات و توزیع اعلامیه در قبرستان شهر آبادان.

تظاهرات در سوسنگرد.

تظاهرات در رامهرمز 29 مهر 57.

تظاهرات مردم اندیمشک به مناسبت هفتمین روز شهادت اصغر فلاح.

اعتصابات و راهپیماییهای صنعت نفت در سال 57.

تظاهرات مردم بهبهان در سال 57.

تظاهرات مردمی در خوزستان در سال 57.

تظاهرات و اعتصاب كاركنان شركت ملي نفت ايران -كارگاه مركزي پالايشگاه نفت آبادان سال 1357.

تظاهرات مردم بهبهان در سال 57.

حضور دانشآموزان خوزستانی در تظاهرات سال 57.

شهید عبدالرحیم مجدی مجدیان.

شهید علیاصغر فلاح.
تعداد مشاهده: 537










