امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمودند: عبرت‌ها چه بسیارند و عبرت‌گیری و پندپذیری چه اندک است. قصارالحکم، صفحه 118، به نقل از آثارالصادقین، آیت‌الله احسان‌بخش.

ما را در طول تاریخ و در سده‌های اخیر از هر پیشرفتی محروم کرده‌اند و دولت‌مردان خائن و دودمان پهلوی خصوصاً. امام خمینی(قدس سره)، صحیفه امام، ج 21، ص 416.

 

مقالات با درج سند

گذری بر انقلاب اسلامی در استان آذربایجان غربی به روایت اسناد ساواک- بخش یازدهم


تاریخ انتشار: 01 مهر 1404

نقشه استان آذربایجان غربی

حوادث انقلاب اسلامی در آذربایجان غربی (دی‌ماه 1357)

در دوم دی‌ماه، فرهنگیان و معلمان ارومیه از رفتن به سر کلاس درس خودداری کردند. چون این تصمیم بدون اطلاع قبلی از طرف جامعه معلمان اتخاذ شده بود، دانش‌آموزانی که از موضوع بی‌اطلاع بودند، وقتی به مدارس رفتند، با درهای بسته روبه‌رو شدند. جامعه معلمان در آن روز اطلاعیه‌ای انتشار داد و در آن با اشاره به وقایع اخیر شهرهای ارومیه، تبریز، مهاباد، سردشت، اصفهان و... اعلام کردند تا پاسخگویی دولت به این جنایات در کلاس‌های درس حاضر نخواهند شد. سپس اعلام کردند در روز پنجم دی‌ماه به همین منظور جلسه‌ای در مدرسه مهر برگزار خواهند کرد.[1] از طرف دیگر، روحانیونی ازجمله آیت‌الله مرتضی رضوی در شهر نقده کوشش می‌کرد که از طریق والدین، دانش‌آموزان را از رفتن به مدرسه بازدارند تا با این روش تعطیلی مدارس فراگیرشود و اعتصاب‌ها تداوم یابد و باعث تضعیف دولت شود.[2]

پس از حمله مأموران به بیمارستان شاه‌رضای مشهد در 23 آذرماه،[3] پزشکان ارومیه در اعتراض به این حادثه در سوم دی‌ماه راهپیمایی کردند. آنها به‌اتفاق جمعی از روحانیون و اصناف و فرهنگیان و طبقات مختلف ارومیه که بالغ بر هشت‌هزار نفر می‌شدند، در خیابان‌های ارومیه تجمع کرده و شعارهایی علیه حکومت سر دادند. جمعیت پس از اجتماع در مقابل مسجد اعظم، ابتدا به سخنرانی حجت‌الاسلام غلامرضا حسنی گوش دادند[4] که در انتقاد به رژیم مطالبی بیان کرد و سپس ارتشی‌ها را مورد خطاب قرار داد و از آنان خواست تا به صفوف مردم بپیوندند.[5] پس از او ماشاءالله بوزچلو سخنرانی کرد. در پایان پزشکان ارومیه با صدور قطعنامه‌ای، حادثه بیمارستان شاه‌رضای مشهد و نیزحادثه 23 آذرماه ارومیه را محکوم کردند. بر اساس گزارش ساواک، سازماندهی این تظاهرات را اسدالله حیدری معماری از اساتید دانشگاه ارومیه، علی نصراللهی نماینده بازاریان و ماشاءالله بوزچلو وکیل دادگستری بر عهده داشتند.[6]

بخش ویژه خبرگزاری پارس درباره این راهپیمایی نوشت: «امروز هزاران نفر از گروه‌های مردم رضاییه دست به یک تظاهرات و راهپیمایی آرام و بسیار وسیعی زدند. این راهپیمایی به دنبال اعتراض پزشکان رضاییه به واقعه بیمارستان شاه‌رضای مشهد از ساعت ده و سی دقیقه از محوطه بیمارستان شیر و خورشید سرخ رضاییه آغاز شد و راهپیمایان ـ که در پیشاپیش آنان گروهی از روحانیون و پزشکان رضاییه حرکت می‌کردند ـ از مسیر خیابان‌های فرح، خیام، استاد برزگر و پهلوی گذشتند و به طرف مسجد اعظم حرکت کردند. در این تظاهرات عظیم تظاهرکنندگان شعارهای مخالف دولت می‌دادند. در پایان تظاهرات، تظاهرکنندگان در مقابل مسجد اعظم اجتماع کردند و قطعنامه پزشکان رضاییه قرائت شد. در این قطعنامه پزشکان رضاییه حادثه بیمارستان شاه‌رضای مشهد و حادثه بیست‌و‌سوم آذرماه بیمارستان شیر و خورشید سرخ رضاییه را محکوم کردند. تظاهرکنندگان سپس با آرامی پراکنده شدند. در جریان این تظاهرات هیچ‌گونه حادثه‌ای روی نداد.»[7]

در چهارم دی‌ماه، علاوه بر اینکه گمرک بازرگان (بجز امور مسافرین)، تعطیل بود، کلیه ادارات دولتی بوکان بجز بخشداری به‌حالت نیمه تعطیل بودند.[8]

روز پنجم دی‌ماه، آیت‌الله سید علی‌اکبر قریشی، حجت‌الاسلام حسنی و ماشاءالله بوزچلو به‌منظور شرکت در مراسم بزرگداشت یکی از انقلابیون نقده، شبگردی به نام محرم خورده‌آقایی،[9] به آن شهر رفتند.[10] گزارشگر ساواک در مورد این مجلس چنین گزارش داده است: «در این مجلس دو نفر از روحانیون افراطی رضاییه، به اسامی [آیت‌الله] میر علی‌اکبر قریشی[11] و [حجت‌الاسلام] غلامرضا حسنی به‌اتفاق ماشاءالله بوزچلو وکیل دادگستری رضاییه، نیز شرکت نمودند. [آیت‌الله] مرتضی رضوی یکی از روحانیون نقده و [حجت‌الاسلام] غلامرضا حسنی و چند نفر از دبیران اهل تسنن مطالب تحریک‌آمیزی عنوان و [حجت‌الاسلام] حسنی مردم را به همبستگی و آشوب و اغتشاش و مبارزه تحریک‌ و اظهار داشته تا آخرین قطره خون خواهیم جنگید. این مجلس بدون حادثه پایان پذیرفت.»[12]

در روز پنجم دی حادثه دیگری در ارومیه رخ داد و آن تحصن و تظاهرات زندانیان در داخل زندان بود. بنا به گزارش ساواک، دوسوم از 827 زندانی ارومیه با شرکت در تحصن و سپس شکستن درب و پنجره و قفل چندین سلول و سردادن شعارهای انقلابی وارد حیاط زندان شدند. آنها قصد داشتند با گروگان‌گیری درجه‌داران، خود را از زندان آزاد کنند، اما با دخالت نیروهای نظامی سرکوب شدند.[13] در این روز(5 دی) در شهر سلماس هم تظاهراتی برگزار و به درگیری تظاهرکنندگان و مأموران منجر شد. روزنامه اطلاعات در شماره روز 24 دی‌ماه، اعلام کرد[14] که پاسبان قاسم مسعودی که در جریان تظاهرات روز پنجم دی مجروح شده بود و در تبریز بستری بود، درگذشت. همچنین، در تظاهرات روز پنجم دی‌ماه در سلماس محمد پناهی، هنرآموز هنرستان صنعتی سلماس، به ضرب گلوله مأموران شهید شد و هشت نفر مجروح شدند.[15]

روز ششم دی‌ماه، مردم ارومیه به‌مناسبت شهادت دکتر کامران نجات‌اللهی[16] به خیابان‌ها ریختند[17] و علیه حکومت شعار دادند. طبق اسناد ساواک، ساعت 9 صبح هشتصد نفر از دانشگاهیان دانشگاه ارومیه که از پشتیبانی اصناف، بازاریان، روحانیون و کادر آموزشی و اداری آموزش پرورش برخوردار بودند، به‌منظور پشتیبانی از تحصن استادان دانشگاه تهران در دانشگاه و وزارت علوم و شهادت استاد کامران نجات‌اللهی اقدام به راهپیمایی و دادن شعار در چند خیابان شهر نمودند و سپس به مسجد اعظم عزیمت کردند. در مسجد، نخست محمدعلی احمدی، یکی از دبیران آموزش و پرورش، در مورد همبستگی مردم و اوضاع کنونی صحبت نمود. سپس آیت‌الله سید علی‌اکبر قریشی سخنرانی کرد که ضمن انتقاد به حکومت نظامی، مطالبی در مخالفت با رژیم و تشویق مردم به اتحاد ایراد نمود. در خاتمه ماشاءالله بوزچلو، نماینده بازاریان و اصناف مطالبی در مخالفت با رژیم و همبستگی تمام ملت اظهار داشت. طبق گزارش ساواک، کارگردان این راهپیمایی دکتر اسدالله حیدری و ماشاءالله بوزچلو بودند. این اجتماع بدون هیچ‌گونه برخوردی خاتمه یافت.[18]

در این روز همچنین جمعی از سربازان پادگان ارومیه در اطاعت از فرمان امام از پادگان‌ها فرار کردند.[19] علاوه بر آن، ادارات پست و امور اقتصادی و دارایی خوی و ادارات دولتی و بانک‌های بوکان تعطیل بودند.[20]

در هشتم دی‌ماه، حدود 200 نفر از اهالی ارومیه و عده‌ای از اهالی مهاباد به‌اتفاق حجت‌الاسلام غلامرضا حسنی و حجت‌الاسلام سید حسن طباطبائی به اشنویه عزیمت کردند و در مسجد جامع این شهر اجتماع نمودند. در این مراسم حجت‌الاسلام غلامرضا حسنی و حجت‌الاسلام سید حسن طباطبائی به‌اتفاق چند نفر از اهالی اشنویه مطالب «تحریک‌آمیزی« بیان کردند. اجتماع مذکور در ساعت 16:30 بدون حادثه خاتمه پذیرفت و در ساعت پنج بعدازظهر حجت‌الاسلام غلامرضا حسنی و همراهانش اشنویه را به‌سوی ارومیه ترک کردند.[21] اسناد ساواک این‌چنین از وقوع حوادث در دیگر شهرهای آذربایجان غربی در روز هشتم دی‌ماه سخن می‌گویند:

«صبح و بعداز ظهر روز 8 /10 /57 در شهرهای مهاباد، شاهپور (سلماس)، اشنویه و نقده از استان آذربایجان غربی، اجتماعاتی از مردم تشکیل و تظاهراتی انجام شده است. در نقده بین تظاهرکنندگان مخالف و یک گروه موافق درگیری‌هایی به وقوع پیوست که پنج نفر زخمی شدند. در همین شهر منزل علی بهنیا وکیل مجلس شورای ملی به آتش کشیده شده است.»[22]

پس از دستگیری دو تن از دبیران شهرستان سردشت،[23] از شهرستان‌های تابع استان آذربایجان غربی، جمعیتی نزدیک به ده‌هزار نفر شامل معلمان و فرهنگیان ارومیه و دیگر اقشار شهر روز نهم دی‌ماه در دبیرستان فردوسی ارومیه اجتماع کردند و سپس به تظاهرات در خیابان‌های شهر پرداختند. آنها ضمن تظاهرات، به چند مشروب‌فروشی در سطح شهر حمله کردند. تظاهرکنندگان سپس به صحبت‌های حجت‌الاسلام اسدالله جوانمرد گوش فرادادند. حجت‌الاسلام جوانمرد در این سخنرانی ضمن اشاره به اعتصاب کارکنان صنعت نفت و اعزام مهندس مهدی بازرگان از طرف امام خمینی به خوزستان، مردم را در جریان تحولات کشور قرار داد.[24] پس از او آیت‌الله محمد فوزی مطالبی در انتقاد از حکومت بیان کرد و سپس بیانیه فرهنگیان توسط محمدعلی احمدی از فرهنگیان ارومیه قرائت شد. «پس از خاتمه راهپیمایی تعدادی از تظاهرکنندگان چندین مشروب‌فروشی و چند بانک را به آتش کشیدند.»[25]

علاوه بر آن، در این روز تظاهرات‌هایی در شهرهای ماکو، میاندوآب و نقده رخ داد که تظاهرکنندگان «شعارهایی علیه مقامات عالیه مملکتی» سر دادند. در تظاهرات میاندوآب گروهی از تظاهرکنندگان به تعدادی از مؤسسات و نیز منازل چند تن از اقلیت‌های مذهبی حمله کردند و این اماکن را طعمه حریق ساختند. در حوادث میاندوآب یک نفر پاسبان و یکی از تظاهرکنندگان کشته و یک افسر و یک پاسبان نیز مجروح شدند.[26]در مورد تظاهرات شهر ماکو آمده است:

«از ساعت 16:45 روز جاری [9 دی] تظاهراتی با شرکت حدود 500 نفر از اهالی ماکو آغاز و تظاهرکنندگان بعد از خروج از مسجد و عبور از چند خیابان در ساعت 17:45 به مسجد مراجعت و متفرق شدند. تظاهرکنندگان ضمن حمل پلاکاردها در طول مسیر به دادن «شعارهای مضره» مبادرت نمودند. سر دسته و گرداننده تظاهرات را حسن آقا بیگ‌‌زاده کلیساکندی فرزند جعفرعلی به عهده داشته است.»[27]

روز دهم دی‌ماه، ادارات دولتی سردشت به‌استثنای فرمانداری و مخابرات تعطیل بودند. گمرک بازرگان؛ پست خوی، سلماس، نقده، پیرانشهر و اشنویه؛ ادارات دولتی مهاباد به‌استثنای فرمانداری و ادارات دولتی بوکان، شاهین‌دژ، تکاب و میاندوآب تعطیل بودند.[28]

درباره تظاهرات شهر خوی آمده است: «حدود چهل نفر از جوانان افراطی به ادارات آبیاری، آموزش و پرورش، مخابرات و سازمان زنان شهرستان خوی مراجعه و تمثال‌های کد 66 [شاه] را پایین آورده و پاره نموده‌اند.»[29] بازاریان ارومیه هم در اعتراض به عملکرد حکومت و بنا به تشویق جوانان انقلابی که تصاویر امام خمینی را دردست داشتند، مغازه‌های خود را بستند.[30]

در روز یازدهم دی‌ماه، مردم ارومیه در مسجد اعظم اجتماع کردند.[31] در این مراسم، دو نفر استاد و دانشجو و محمدعلی احمدی، دبیر و آیت‌الله سید علی‌اکبر قریشی مطالبی علیه رژیم و همبستگی بین خود ایراد کردند. همچنین «یک نفر کُرد ضمن اعلام همبستگی عنوان نموده می‌تواند به تعداد کافی اسلحه [در اختیار آن‌ها] قرار دهد.»[32]

در این روز، مهاباد هم شاهد تظاهرات دوهزار نفری مردم بود که شعارهای ضد حکومتی سر می‌دادند. تظاهرات که از ساعت 17:00 شروع شده بود، ساعت 18 به پایان رسید و جمعیت حاضر با توصیه عزالدین حسینی، امام جمعه مهاباد، بدون اتفاقی متفرق شدند.[33] در همین روز، «دو نفر از مأموران شهربانی که به دستور دادستان ارومیه برای انجام کاری به مطب دکتر مرتضی‌زاده، پزشک قانونی، رفته بودند، ناگهان عده‌ای آنها را محاصره کردند و یک دستگاه موتور سیکلت شهربانی را به آتش کشیدند که مأمورن انتظامی به‌موقع به محل مراجعه و با پرتاب گاز اشک‌آور این افراد را متفرق و دو نفر پاسبان را نجات دادند.»[34]

روز دوازدهم دی‌ماه، از ساعت 10:30، گروه‌های مختلف مردم ارومیه در مقابل مسجد اعظم تجمع کردند و درحالی‌که تعداد آنان در حدود هشت‌هزار نفر بود، راهپیمایی را آغاز کردند و پس از طی چند خیابان و دادن شعارهای «ضد ملی» و همچنین شعاری تحت عنوان «بختیار، بختیار نوکر بی‌اختیار» در مقابل مسجد سید جواد توقف کردند و در آنجا پس از سخنرانی آیت‌الله سیدعلی‌اکبر قریشی، که مردم را به آرامش دعوت می‌نمود، در ساعت 12:35 بدون درگیری متفرق شدند.[35]

همچنین در تظاهرات نقده چند نقطه شهر به آتش کشیده شد و اتوبوس حامل درجه‌داران که اسکورت می‌شد، هدف هجوم مسلحانه تعدادی از تظاهرکنندگان قرار گرفت که در نتیجه تیراندازی مأمورین اسکورت سه نفر از تظاهرکنندگان مصدوم شدند.[36] در سند دیگری در مورد تظاهرات این روز نقده آمده است که تظاهرکنندگان کلیه پرونده‌های دادگستری و بایگانی بانک کشاورزی را به آتش کشیدند و «وسائل اداره دادگستری و مهمانسرای این شهرستان غارت شد و کلیه شیشه‌های اداره تعاون روستایی و محیط زیست شکسته شد.» همزمان با وقوع این اتفاقات «علاوه بر تماس مستقیم با روحانیون منطقه با ماشاءالله بوزچلو وکیل دادگستری در رضاییه تماس و ترتیبی داده شد تا به نقده عزیمت تا ضمن استفاده از نفوذ خود با روحانیون و معتمدین محل هم تماس حاصل و سعی در برقراری آرامش نمایند که نتیجه اقدامات منجر به صدور اعلامیه‌ای از طریق روحانیون مبنی بر دعوت مردم به آرامش و امتناع از ادامه اعمال خشونت‌آمیز گردید.»[37]

در مهاباد هم از ساعت 17:30 روز دوازدهم دی‌ماه، تظاهراتی با شرکت حدود 1500 نفر از جوانان شهر «به سرکردگی عمر قاضی و تعدادی از ایادی وی به وقوع پیوست که تظاهرکنندگان با دادن شعارهای ضد ملی و میهنی از خیابان ورهرام شرقی، فرح و شاپور عبور کرده و در ساعت 18:30 به تظاهرات پایان دادند.»[38] در همین روز در دیگر شهرهای استان حوادثی رخ داد؛ مخالفان در شهر تکاب، خودرو شخصی بخشدار را در محل بخشداری به آتش کشیدند[39] و در شهر خوی عده‌ای از جوانان انقلابی شهر ضمن حمله به اداره‌های پیکار با بی‌سوادی، تربیت بدنی و شورای داوری، عکس‌های شاه و مقامات حکومتی را از سر در این ادارات پایین آوردند.[40]

اعتصاب‌ها و تعطیلی‌ها هم کماکان ادامه داشت.[41] طبق اسناد در این روز ادارات دولتی ارومیه به صورت نیمه‌تعطیل و بانک‌ها تعطیل بودند. ادارات دولتی سردشت بجز فرمانداری و مخابرات تعطیل بودند. ادارات پست خوی، شاهپور، نقده، اشنویه و پیرانشهر همچنان درحالت اعتصاب بودند.[42] گزارش‌های ساواک از روز 14 دی ماه 57 درباره اوضاع اداری استان آذربایجان غربی چنین است:

«کارکنان سازمان تعاون روستایی رضاییه (ارومیه) از حاضر شدن در محل کار خودداری کرده‌اند. بانک‌های چند شهر (رضاییه، خوی و شاهپور) تعطیل است. در اداره‌های پست نقده، پیرانشهر، اشنویه، خوی و شاهپور اعتصاب ادامه دارد. دادگستری نقده به دلیل حمله مخالفین به حال تعطیل درآمده است. ادارات دولتی ماکو تعطیل و در اعتصاب هستند. کارکنان شهرک بازرگان هم‌چنان در اعتصاب هستند و فقط بخش ارزیابی مسافرین و کامیون‌های مواد غذایی فاسدشدنی به کار مشغول هستند.»[43]

روز پانزدهم دی‌ماه، حجت‌الاسلام غلامرضا حسنی در مسجد اعظم ضمن سخنرانی اظهار داشت: «اخیراً از طرف [امام] خمینی اعلامیه‌ای منتشر گردیده است که هنوز به دست ما نرسیده و در این اعلامیه خطاب به ملت ایران اعلام شده است: «اصل پولی را که به عنوان وام از بانک‌ها دریافت داشته‌اید در اقساط معینه بپردازید، ولی از پرداخت بهره متعلقه خودداری نمایید، چون در شرع اسلام چنین معاملاتی وجود ندارد»[44] که این موضوع سبب خوشحالی مردم شده است.»[45]

اسناد ساواک از تظاهرات مردم مهاباد در روز پانزدهم دی‌ماه 1357، خبر می‌دهند که در آن تظاهرکنندگان «حدود 150 نفر از جوانان کمتر از 15 سال در خیابان‌های مهاباد شروع به تظاهرات نموده و ضمن شکستن شیشه‌های منازل شیخ محمد معصوم نقشبندی و چند نفر دیگر از اهالی محل، جمعیت به حدود یک‌هزار نفر افزایش [یافت] که با دادن شعارهای ضدمیهنی و خواندن سرود کردستان به راهپیمایی ادامه داده و پس از شکستن چند جام شیشه‌های فرمانداری مهاباد در چهارراه ورهرام اجتماع و به‌دنبال سخنرانی چند نفر در ساعت 18:30 بدون دخالت مأمورین انتظامی متفرق گردید.»[46]

روز شانزدهم دی‌ماه، در ماکو تظاهراتی رخ داد که در تلگراف ساواک چنین منعکس شد: «در ساعت 1500 روز 16 /10 /57 حدود دو هزار نفر از اهالی ماکو ضمن انجام تظاهرات هنگام عبور از مقابل ساختمان ساواک ماکو با پرتاب سنگ و کوبیدن سنگ به درب اداره به راه خود ادامه داده‌اند. این جریان هیچ‌گونه خسارت جانی و ملی در برنداشته است.»[47]

 

روی کار آمدن شاپور بختیار و تداوم اعتراض‌ها

با روی کارآمدن شاپور بختیار به عنوان نخست‌وزیر جدید دولت در نیمه دوم دی‌ماه 1357، اعتراض‌ها همچنان ادامه داشت. امام خمینی، دولت او را غیرقانونی دانست. ایشان در مصاحبه با تلویزیون فرانسه در تاریخ 18 دی‌ماه 1357 در پاسخ به این پرسش که «حضرتعالی به‌هیچ‌گونه حکومت بختیار را قبول نکردید. به چه دلیل؟» توضیح دادند: «دولت بختیار غیرقانونی است. برای اینکه شاه و مجلسین هر دو غیرقانونی هستند؛ شاه برای خاطر رفراندوم ملت در تاسوعا و عاشورا و اما مجلسین برای اینکه به ملت اتکا ندارد و مجلسی بود که شاه وکلای او را تعیین کرده است.»[48]

مردم نیز با حضور در خیابان‌ها به این امر اعتراض کردند. در 17 دی‌ماه، تظاهراتی با حضور اقشار مختلف مردم در ارومیه برگزارشد که مردم با شعارهای انقلابی، عوامل حکومت را مورد حمله قرار دادند.[49] در شهر مهاباد نیز تظاهراتی صورت گرفت که گزارش آن چنین است: «حدود 100 نفر از جوانان شهر مذکور ضمن برپایی تظاهراتی، مبادرت به شکستن شیشه‌های ساختمان‌های دادگستری و آموزش و پرورش و همچنین کیوسک نگهبانی رادیوتلویزیون شهر مهاباد نموده‌اند. تظاهرکنندگان بدون دخالت مأمورین انتظامی در ساعت 1900 روز مزبور متفرق گردیده‌اند.»[50]

امام خمینی در اعلامیه‌ای که روز 16 دی‌ماه صادر نمودند، به مناسبت شهدای مشهد و قزوین و کرمانشاه و سایر بلاد، روز 18 دی‌ماه را عزای عمومی اعلام کردند. در بخشی از پیام خمینی آمده است: «به عموم ملت شجاع و بیدار ایران ـ ایدهم الله تعالی ـ هشدار می‌دهم که بار دیگر توطئه خطرناک از طرف عمال شاه خائن و طرفداران غارتگران بین‌المللی در دست اجراست تا رژیم منحط شاهنشاهی را حفظ و شاه را به قدرت شیطانی رسانده و غارتگری نفت‌خواران و سلطه اجانب ادامه دهند. اینان می‌خواهند با پایمال نمودن خون شهیدان راه خدا و وطن، کشور ما را با نیرنگ‌های گوناگون زیر یوغ استعمار و سلطنت دیکتاتوری پهلوی نگه دارند. اینان می‌خواهند از شاه در حال نزع و سقوط، یک دیکتاتور خون‌آشام با قدرت سابق بسازند و به ما تحمیل کنند. اینان می‌خواهند با بعضی کارهای جزئی و فریبنده، مثل آزادی مطبوعات و وعده انحلال ساواک و تظاهر به دین مبین اسلام، قدرت را به شاه جانی برگردانند تا در خدمت اجانب، هستی کشور را به غارت داده و به نسل و حرث رحم نکنند و اسلام و مذهب را برای همیشه سرکوب کنند. به ملت ایران هشدار می‌دهم که اینان از قدرت اسلام و ملت شجاع ایران و روحانیت بیدار مطلع شده‌اند و توطئه‌ای در دست اجراست تا این قدرت‌های الهی را سرکوب کنند... اینجانب روز دوشنبه نهم صفر 99 [ 18 دی 1357] را برای شهدای مشهد و قزوین و کرمانشاه و سایر بلاد، روز عزای عمومی اعلام می‌کنم و از خداوند تعالی مسئلت می‌کنم که این روز را آخرین روز عزای ملت شریف قرار دهد.»[51]

لازم به ذکر است که پیش از آن جبهه ملی روز 17 دی‌ماه را عزای ملی اعلام کرده بود، اما در آخرین لحظات شب قبل از آن، از این اقدام منصرف شد. در همین رابطه در یکی از اسناد ساواک، مکالمه دو تن از روحانیون سرشناس ارومیه با آیت‌الله سید محمدکاظم شریعتمداری آمده است که در مورد اعلام عزای عمومی روز 17 دی‌ماه جبهه ملی استعلام نموده‌اند. در این سند آمده است: «آیت‌الله شریعتمداری اظهار داشت: «آقا (خمینی) نیز از این موضوع ناراحت شده، البته نه از جهت شخصی، بلکه از آن جهت که اینها (جبهه ملی) حق دخالت در این کارها را ندارند و بایستی قبلاً اجازه می‌گرفتند.» مجدداً از شریعتمداری سؤال شده که به هر حال اینها (جبهه ملی) می‌خواهد این کار (سوگواری) را بکند نظر چیست؟ شریعتمداری پاسخ داده: «آنها (جبهه ملی) خودسرانه این کار را کرده‌اند. بنابراین مورد تأیید ما نخواهد بود، شما (روحانیون) هم تأیید ننمایید. آنها و سایر گروه‌ها که تازه به میدان آمده‌اند، می‌خواهند کاری بکنند. جریان مبارزات را باید روحانیون در دست بگیرند، همان طوری‌که در مشروطیت هم روحانیون پیش‌قدم بودند و عده‌ای می‌خواستند آن را از دست آنها خارج کنند، به هر حال باید مراقب بود.»[52]

به دنبال دعوت امام خمینی، جبهه ملی نیز روز 18 دی را عزای عمومی اعلام کرد. در اعلامیه جبهه ملی آمده است: «هم‌میهنان! به دنبال یک هفته خونین که گماشتگان دستگاه استبداد زیر سلطه، در سراسر ایران‌زمین کشتار جمعی را به وحشیانه‌ترین شکل تکرار کردند، درحالی‌که مردم قهرمان میهن ما سخت‌ترین روزهای انقلاب خود را می‌گذرانند، موج شوم خیانت در میان خون و آتش به حرکت درآمد و سیاست‌پیشه‌ای که سال‌ها باور مردم را به بازی گرفته بود، در نقش نجات‌بخش نظام غیرقانونی که ایران را به روز سیاه کنونی نشانده و در لبه پرتگاه نیستی قرار داده است، با انبانی از فریب به میدان آمد.[53] خوشبختانه هنوز نطفه این سازشکاری بی‌شرمانه انعقاد کامل نیافته بود که ایرانیان بیداردل در شهر و روستا با همبستگی بی‌مانندی، نفرت خود را آشکار ساخته و رهبری عالی انقلاب ملی که از آموزش‌های والای اسلامی مایه گرفته است نیز هم امروز با دادن پیامی بر همه سردرگمی‌ها نقطه پایان نهاد و اعلام داشت اطاعت از این دستگاه اطاعت از طاغوت و حرام است و با رهنمودهای خردمندانه خود، سودای هرگونه نرمش را از سر آنها ـ که با پای لنگ داعیه پیشوایی نهضت ملت ایران را دارند ـ بدر کرد. در همین پیام حضرت آیت‌الله العظمی خمینی، مرجع عالیقدر شیعیان جهان، روز دوشنبه 18 دی‌ماه را به یاد شهیدان هفته پیش عزای عمومی اعلام کرده‌اند. اکنون جبهه ملی به پیروی از این تصمبم‌گیری به‌هنگام که تضمین دوام یکپارچگی همه نیروهای مردمی می‌باشد، از همه زنان و مردان بپاخاسته ایران، ازهمه روستاییان و شهرنشینان، از همه گروه‌های اجتماعی طلب می‌کند که یک بار دیگر در این روز دست به اعتصاب همه‌جانبه بزنند.»[54]

در 18 دی‌ماه ـ که عزای عمومی اعلام شده بود ـ تظاهراتی علیه دولت بختیار در ارومیه با حضور بیش از چهل‌هزار نفر و سردادن شعارهای انقلابی برگزار شد. مردم پس از گذشتن از خیابان‌های شهر در فلکه بازارباش توقف و به سخنرانی حجت‌الاسلام اسدالله جوانمرد گوش دادند. سپس دوباره به تظاهرات ادامه داده و در مسجد اعظم پای صحبت‌های حجت‌الاسلام حسنی نشستند. او در سخنرانی خود اعلام کرد: «ما حکومت اسلامی می‌خواهیم و شاه خودبه‌خود خلع شده و این رژیم باید نابود شود و ارتش و استانداران و فرمانداران و سایر طبقات باید هر چه زودتر همبستگی خود را با ما اعلام نمایند.» او سپس با اشاره به تشکیل دولت بختیار، اعلام کرد که هدف ما این نبوده که بختیار روی کار بیاید، بلکه ما جمهوری اسلامی می‌خواهیم و از مردم خواست که از کابینه بختیار حمایت نکنند. او سپس اعلامیه‌ای از امام خمینی قرائت کرد[55] که طی آن از مردم خواسته شده بود تا به اعتصابات خود ادامه دهند.[56]

روزنامه کیهان تعداد جمعیت حاضر در تظاهرات را بیش از صدهزار نفر ذکر کرد و نوشت: «در این تظاهرات افرادی از سوی روحانیون برای حفظ نظم برگزیده شده بودند و کوچکترین ناآرامی در طی راهپیمایی روی نداد.» این روزنامه می‌افزاید: «در اکثر شهرهای آذربایجان غربی نیز تظاهرات و راهپیمایی صورت گرفت.»[57]

روز هیجدهم دی‌ماه، شمار زیادی از اهالی بخش‌های گل‌دشت و شاه‌آباد به ماکو آمدند و پس از پیوستن به تظاهرکنندگان ماکو، عازم کلیسا کندی شدند. شماری در بازگشت به ماکو، اتاق اصناف، انجمن شهرستان، یک کافه رستوران، ساختمان حزب رستاخیز و سینما آریای این شهر را آتش زدند. همچنین میهمان‌سرای ماکو و چند دستگاه اتومبیل به آتش کشیده شد و شیشه چند اداره شکست.[58]

عزای عمومی و برگزاری تظاهرات ضد حکومتی در شهرهای سنی‌نشین استان هم برگزار شد؛ برای نمونه در شهر مهاباد، ساعت سه بعدازظهر اجتماع بزرگی از مردم در مسجد جامع این شهر، با حضور عزالدین حسینی، امام جمعه مهاباد و دیگر روحانیون تشکیل شد. در این اجتماع گفته شد که مردم مهاباد مردمی مبارز هستند و نه شیشه‌شکن، و تا رسیدن کامل به آرمان‌های خود دست از مبارزه برنخواهند داشت. شورای اجتماعی شهرستان مهاباد برای اهالی شهرستان و تابع، همبستگی و همگامی خود را به اعتصاب و عزای ملی اعلام کردند. این عزای عمومی از طرف حضرات آیات عظام، به‌مناسبت کشتار بی‌رحمانه عمال رژیم در شهرستان‌های مشهد، قزوین و کرمانشاه و بزرگداشت روز شهدای ملی عزای عمومی اعلام شده بود که در پی آن، روزهای یکشنبه و دوشنبه شهر مهاباد به‌کلی تعطیل عمومی بود.[59] همچنین روزنامه اطلاعات روز دوشنبه 25 دی 1357، با درج خبری با عنوان: «پیرانشهر 5 کشته و مجروح» نوشت: «در جریان تظاهرات روز دوشنبه گذشته [18 دی] پیرانشهر، یک نفر کشته شد و چهار نفر زخمی شدند.» این روزنامه می‌افزاید: «در جریان تظاهرات خشونت‌بار پیرانشهر، کلیه پرونده‌های دادگستری به آتش کشیده شد و یک اغذیه‌فروشی سوخت. مأموران ژاندارمری برای پراکنده‌کردن تظاهرکنندگان اقدام به تیراندازی کردند که یک نفر به‌نام علی خضرپور کشته شد و چهار نفر مجروح شدند. حادثه در مسجد جامع پیرانشهر رخ داد و مردم پیرانشهر خواستار مجازات مسببین این واقعه هستند. مجروحان پیرانشهر در بیمارستان شیروخورشیدسرخ نقده بستری شده‌اند.»[60]

روز نوزدهم دی‌ماه، امام خمینی پیامی خطاب به ملت ایران صادر نمودند. در این پیام آمده است: «مطالبی از ایران می‌رسد که از توطئه‌ای خطرناک حکایت می‌کند. گفته می‌شود اعلامیه‌هایی بدون امضا در تهران و شهرستان‌ها منتشر می‌شود و اشخاص بسیاری را به اسم ساواکی و یا عمال شاه تهدید به قتل می‌کنند و خانه‌هایی را با همین بهانه‌ها سوزانده و به زن و فرزندان آنان اهانت نموده و آزار داده‌اند. به‌طوری‌که از ایران اطلاع داده‌اند اعمالی برخلاف اسلام و انصاف بدون رعایت حقوق شرعی انجام می‌گیرد که شاهد بر آن است که دست‌های ناپاکی در کار است که با هرج و مرج و ایجاد رعب و وحشت نهضت مقدس اسلامی را متهم نموده و خدای نکرده به شکست بکشند. ملت محترم ایران باید بداند که دیانت مقدس اسلام، جان و مال انسان‌ها را محترم شمرده و تجاوز به آن را از محرّمات عظیمه می‌داند؛ و کسانی که دست به این نحو جنایات زده و موجب ارعاب مردم می‌شوند، به نظر می‌رسد از جناح‌های منحرفی باشند که می‌خواهند در پناه هرج و مرج، یا شاه را حفظ کنند و یا کشور را با ایجاد کودتای نظامی به تباهی بکشند. مردم مسلمان ایران، در مبارزات به‌حق خود، از این روش‌های غیرانسانی استفاده نمی‌کنند؛ و موظف شرعی هستند که به اعلامیه‌های مشتمل بر قتل و غارت و اعلامیه‌های بی‌امضا به‌هیچ‌وجه ترتیب اثر ندهند و از اشخاصی که می‌خواهند به خانه‌های مردم تجاوز کنند و آتش سوزی نمایند جلوگیری کنند؛ که به نظر می‌رسد توطئه‌ای در دست‌ اجراست که باید از آن جلوگیری کرد. ملت شریف در تهران و شهرستان‌ها و قصبات به راهپیمایی و تظاهرات و اعتصابات خود ادامه دهند تا این توطئه با رفتن شاه خنثی شود. بر حضرات علمای اعلام ایران است که مردم را با اطلاعیه‌ها بیدار کنند و آنان را به وظایف شرعیه خود آگاه نمایند. مجازات اشخاص جنایتکار و مجرم، بعد از اثبات جنایت، با محاکم صالحه است نه با اشخاص متعارف. از خداوند تعالی قطع دست جنایتکاران را خواستارم. والسلام علیکم و رحمة‌الله.»[61]

در همان روزی که پیام مذکور از سوی امام خمینی صادر شد، مردم مهاباد در صبح و ظهر در خیابان‌های شهر به تظاهرات پرداختند[62] و ساعت سه بعدازظهر، مجلس یادبود شهدا در مسجد جامع مهاباد برگزار شد. در این مراسم، شورای اجتماعی شهرستان مهاباد اعلام کرد که روز 20 دی، یک راهپیمایی بزرگ با شرکت مردم مهاباد و توابع برگزار خواهد شد.[63] به نوشته روزنامه اطلاعات، مراسم مذکور با شرکت هزاران نفر بر پا شد و ماموستا عزالدین حسینی، امام جمعه مهاباد، شدیداً به اقدامات خودسرانه برخی در مورد چسباندن اسامی اشخاص به‌عنوان فاسد بر در و دیوار انتقاد و از این عمل منع کرد و گفت: «این‌گونه اقدامات به نهضت بزرگ ما صدمه می‌زند. از انجام این‌گونه کارها پرهیز کنید. ما صدای حق‌طلبانه خود را بدون انجام این‌گونه اعمال به گوش تمام مردم ایران و جهان می‌رسانیم و تا رسیدن به نتیجه نهایی از پای نخواهیم نشست.»[64]

تظاهرات مردم پیرانشهر در روز نوزدهم دی‌ماه، شهادت علی خضرپور و زخمی شدن چهار تن را در پی داشت.[65] در بیستم دی‌ماه، سی‌هزار نفر از طبقات مختلف مردم مهاباد و حومه درحالی‌که ماموستا عزالدین حسینی، امام جمعه مهاباد، و دیگر علما پیشاپیش جمعیت حرکت می‌کردند و گروهی پلاکاردهای مذهبی و ملی در دست داشتند، در میان برف و کولاک شدید، در خیابان‌های مهاباد، راهپیمایی کردند. طبق گزارش روزنامه اطلاعات، این تظاهرات و راهپیمایی بدون هیچ‌گونه درگیری پایان گرفت و جمعیت در کمال آرامش متفرق شدند.[66]

روز 21 دی‌ماه روزنامه اطلاعات اعلام کرد: «از ده روز پیش جوانان سلماس عملاً حفظ نظم شهر را به عهده گرفته‌اند و تاکنون کوچکترین حادثه‌ای روی نداده است.»[67] همچنین اعلام شد که آنها در مقابل درخواست فرماندار و رئیس شهربانی حاضر نشدند انتظامات را مجدداً به مأموران واگذار کنند. در این جلسه اهالی اعلام کردند که نام «شاهپور» آذربایجان به «سلماس» تغییر یافته است.[68] عشایر منطقه سلماس هم در 21 دی‌ماه همبستگی خود را با مردم اعلام کردند.[69]

روز 22 دی‌ماه و تشکیل شورای انقلاب به‌وسیله امام خمینی[70] نقطه عطفی در تاریخ انقلاب اسلامی است. در این روز امام خمینی در اعلامیه‌ای اعلام کردند که شورایی به نام شورای انقلاب اسلامی مرکب از افراد باصلاحیت و مسلمان متعهد و مورد وثوق به‌طورموقت تعیین‌شده و شروع به کار خواهد کرد.[71] در پیام امام خمینی آمده است:

«به‌موجب حق شرعی و بر اساس رأی اعتماد اکثریت قاطع مردم ایران که نسبت به اینجانب ابراز شده است، در جهت تحقق اهداف اسلامی ملت، شورایی به نام «شورای انقلاب اسلامی» مرکب از افراد با صلاحیت و مسلمان و متعهد و مورد وثوق موقتاً تعیین شده و شروع به کار خواهند کرد. اعضای این شورا در اولین فرصت مناسب معرفی خواهند شد. این شورا موظف به انجام امور معین و مشخصی شده است. از آن جمله مأموریت دارد تا شرایط تأسیس دولت انتقالی را مورد بررسی و مطالعه قرار داده و مقدمات اولیه آن را فراهم سازد. دولت موقت در اولین فرصت که مناسب و صلاح دانسته شود به ملت معرفی و شروع به کار خواهد نمود.»[72]

23 دی‌ماه، دانشگاه ارومیه گشایش یافت و بیشتر دانشجویان پس از مدت‌ها وقفه به دانشگاه راه یافتند. دکتر مبین، رئیس دانشگاه ارومیه، در مصاحبه‌ای گفت: «از مدتی پیش هیئت علمی دانشگاه رضاییه مشغول کار بود. اولین موضوع تنظیم برنامه امتحانات عقب‌افتاده بود و در ضمن در برنامه‌های غیر ضروری از برنامه امتحانات حذف خواهد شد تا کمبود عقب‌افتادگی دانشجویان جبران شود. همچنین کلاس‌های سال اول تشکیل خواهد شد.»[73]

خبر دیگر روزنامه کیهان در مورد وقوع درگیری در سلماس بود. طبق گزارش این روزنامه، که اشاره‌ای به علت درگیری نشده است، در درگیری که بین عده‌ای از اهالی روستای شیناتال سلماس روی داد، پنج نفر به اسامی حسن علیزاده، مجاور علیزاده، قادر یوسفی، صوفی یوسفی و میرزا محمد یوسفی هدف گلوله قرار گرفتند و کشته شدند. قاتل جمال علیزاده نام داشت و بعد از حادثه متواری گردید.[74]

از دیگر حوادث این مقطع زمانی، برگزاری چهلم شهدای 14 آذر سردشت بود. به گزارش روزنامه اطلاعات «به مناسبت چهلمین روز شهادت هشت تن از شهدای سردشت،[75] راهپیمایی بزرگی [در سردشت] ترتیب یافت و طبقات مختلف مردم در آن شرکت کردند.[76]

روزنامه کیهان روز 26 دی خبر داد که در تظاهرات ضد دولتی روزهای اخیر میاندوآب پنج نفر به شهادت رسیدند. در این تظاهرات شش بانک، چند اداره، هشت مغازه، چهل خانه مسکونی و هشت اتومبیل شخصی و دولتی به آتش کشیده شد. مردم میاندوآب برای حفظ امنیت شهر کمیته‌هایی تشکیل داده و افراد این کمیته‌ها که از بین جوانان انتخاب شده‌اند از خانه‌ها و مغازه‌های شهر در شب‌ها حفاظت می‌کنند.[77]

با افزایش نابسامانی‌ها در اوضاع کشور و انتشار اخباری مبنی بر خنثی‌نمودن مبارزات مخالفان حکومت، امام خمینی در 23 دی‌ماه، اعلامیه‌ دیگری صادر نمودند و در آن به ملت و ارتش هشدار دادند که مراقب باشند، زیرا توطئه‌ای به‌منظور خنثی‌سازی مبارزات مردم ایران در دست اجرا است. در پیام امام خمینی آمده است:

«برادران و دوستان من! ملت عزیز ایران! در همین ساعت از شخص مطلعی خبری موثق دریافت نمودم که لازم است شما را مطلع کنم. توطئه‌ای از خارج کشور و به دست نفع‌جویان در دست اجراست که باید ملت ایران با کمال هوشیاری و شجاعت آن را خنثی کنند. می‌خواهند به مجرد رفتن شاه دسته‌هایی از مزدوران و اشرار را وادار کنند که به اسم ملت مسلمان حمله به ارتش و سربازها و شهربانی‌ها و دیگر مؤسسات دولتی و نظامی‌کنند و با تبلیغاتی که برای نیروهای نظامی و انتظامی کرده‌اند، به عنوان دفاع، آنان را به قتل‌عام مردم بی‌دفاع وادار نمایند. بدخواهان که می‌خواهند برای چپاول بیشتر مال ملت، شاه خائن را حفظ و یا برگردانند، از یک سو در بین سربازان و نظامیان و سایر قوای انتظامی دست به اشاعه دروغ می‌زنند که ملت می‌خواهد همه شما را از بین ببرد؛ و از سوی دیگر اشرار و اجیرانی را به اسم ملت، وادار به هجوم به دستگاه‌های نظامی و انتظامی می‌کنند تا ملت را در مقابل نیروی ارتش و انتظامی قرار داده و نتیجه مطلوب خود را بگیرند. من به ملت شریف و جمیع جناح‌های قوای نظامی و انتظامی، به حکم تکلیف الهی و ملی، هشدار می‌دهم که: با بیداری و شجاعت اخلاقی، یکی دیگر از آخرین توطئه‌ها را خنثی کنید. مردم موظفند به نیروهای انتظامی و ارتش با برادری و مهربانی رفتار کنند و اگر اشراری قصد حمله به آنان را داشتند، از برادران خود دفاع کنند. ارتش و سایر نیروهای انتظامی موظفند که با ملت به‌طور برادری رفتار کنند و اگر اشرار به آنان حمله کردند، بدانند که این ملت نیست، بلکه این عمل عمال اجانب و نفع‌طلبان است که می‌خواهند فساد کنند. برادران عزیز و شجاع من بدانند که با رفتن شاه، پیروزی نهایی حاصل نشده است. متانت را از دست ندهند و با هوشیاری به مسائل روز و توطئه‌ها بنگرند. از خداوند تعالی پیروزی ملت مسلمان و انهدام اساس ستمکاری را خواهانم. والسلام علیکم و رحمة‌الله و برکاته.»[78]

در 25 دی‌ماه، ساعت1200 مخالفان با نارنجک دست‌ساز به یک دستگاه پیکان شهربانی ارومیه حمله کردند و سپس متواری شدند. این حادثه تلفات جانی نداشت، اما به پیکان مزبور خساراتی وارد شد. همچنین گزارش شده است که در این روز، به‌علت ادامه اعتصاب کارمندان گمرک بازرگان حدود ششصد نفر کامیون‌دار از کشورهای مختلف در آنجا سرگردان و بلاتکلیف بودند و عده‌ای از آنها به‌علت نداشتن پول در وضع نامساعدی بسر می‌بردند.[79]

در سردشت نیز تظاهراتی رخ داد. به گزارش روزنامه اطلاعات در تظاهرات خشونت‌بار سردشت در روز 25 دی 1357، منزل شخصی که گفته می‌شود یکی از عوامل ساواک است و نیز اداره جنگل‌داری سردشت آتش زده شد و پرونده‌های این اداره سوزانده شد.[80]

 

خروج شاه از کشور

شاه در 26 دی‌ماه 1357، از کشور خارج شد. روزنامه کیهان ضمن درج خبر خروج شاه از کشور و مصاحبه وی با خبرنگاران نوشت: «خبرگزاری‌ها از قول یک مقام دربار نقل کردند که شاه جعبه کوچکی از خاک ایران را همراه برده است.»[81] این موضوع نشان می‌داد که با گسترش اعتراض‌ها، شاه امیدی به بازگشت به کشور ندارد.

طبق گزارش خبرگزاری فرانسه، امام خمینی پس از شنیدن خبر خارج‌شدن شاه از ایران گفتند: «الله اکبر» و افزودند: «عزیمت شاه نخستین مرحله پیروزی ما به سوی پایان دیکتاتوری پنجاه‌ساله است و پیروزی نهایی فقط هنگامی به دست می‌آید که رژیم خاندان [پهلوی]، و از آن مهم‌ترسلطه خارجی‌ها بر ایران پایان یابد.»[82]

مخالفان حکومت هم در سراسر کشور به شادمانی و تظاهرات خیابانی پرداختند که روزنامه‌ها تصاویری از شادی مردم را پس از خروج شاه از کشور چاپ نمودند.[83] شهرهای استان آذربایجان غربی ازجمله ارومیه نیز از این شادی بی‌نصیب نبودند. آیت‌الله سید علی‌اکبر قریشی فضای شهر را این‌گونه توصیف می‌کند: «مردم ارومیه واقعاً جشن گرفتند. سوار ماشین‌ها می‌شدند، این طرف می‌رفتند، آن طرف می‌رفتند، کف می‌زدند و شادی می‌کردند، شادمانی عجیبی بود.»[84] کاظم اصغرزاده هم در این مورد گفته است: «آن روز که اعلام شد شاه رفت... ولوله عجیبی در ارومیه در خیابان‌ها راه افتاد که حتی یک مقدار آن شرعی و یک مقدار آن شرعی نبود. با آن ساز و دهل و فلان و آن وضعیت آمده بودند آنجا، خوب نبود، ولی آن شور و هیجان عجیبی که از شنیدن این خبر در مردم ایجاد شد، قابل وصف نیست. همه خوشحال بودند و با همدیگر شادی می‌کردند...»[85]

به نوشته روزنامه اطلاعات، مردم ارومیه، پس از اینکه خبر خروج شاه را شنیدند به خیابان‌ها ریختند، به جشن و پایکوبی پرداختند و چراغ‌‌های اتومبیل‌هایشان را روشن کردند و ساعت‌ها بوق زدند.[86] روزنامه کیهان، ضمن گزارشی از اقدامات مردم ارومیه بعد از خروج شاه از کشور، از حرکت مردم با عنوان «تظاهرات عظیم شادمانه» نام برد.[87] در همین خصوص، رادیوتلویزیون مهاباد پس از 15 روز اعتصاب و قطع کامل برنامه‌ها، بعدازظهر سه‌شنبه 26 دی‌ماه (بعد از خروج شاه ازکشور)، با پخش برنامه‌های شاد به‌کار افتاد و تا پاسی از شب ادامه داشت و مجدداً قطع شد. سلیمی، معاون رادیوتلویزیون مهاباد، در تماس با خبرنگار کیهان گفت: «این برنامه‌ها برای یک شب پخش شد و نظر ما فقط برای مخالفت با سخنان نخست‌وزیر بود که کارکنان زحمتکش رادیوتلویزیون را جیره‌خوار قلمداد کرده و نیز اعلام همبستگی با مردم بود.[88]

ناگفته نماند که شاپور بختیار، نخست وزیر، هنگام پاسخ‌گفتن به نمایندگان مجلس شورای ملی در زمینه آزادی قلم و بیان در رادیو تلویزیون ملی ایران سخنانی توهین‌آمیز خطاب به کارکنان رادیو تلویزیون ایران مبنی بر اینکه «کلیه کارکنان رادیو تلویزیون ایران پرونده ساواکی داشته و یا از طرف ساواک معرفی شده‌اند و زمانی خود این‌ها سوگلی سازمان امنیت بوده‌اند، اینک داعی آزادی هستند که واقعاً مضحک است.» بیان این سخنان باعث بروز اعتراض‌هایی از جانب کارکنان سازمان رادیو و تلویزیون ایران در برخی استان‌های کشور شد.[89]

خروج شاه، شادمانی مردم و آزادی تعدادی از زندانیان سیاسی را به دنبال داشت. در استان آذربایجان غربی، دو تن از زندانیان سیاسی سردشت به اسامی ماجید طاهری و طاهر افشار آزاد شدند و به‌وسیله پنج‌هزار تن از اهالی این شهر مورد استقبال قرار گرفتند.[90]

از دیگر حوادث این برهه زمانی تهدید زندانیان سیاسی مهاباد به اعتصاب غذا بود. در همین زمینه، روزنامه اطلاعات در شماره روز 26 دی نوشت: «زندانیان سیاسی مهاباد تهدید کرده‌اند، اگر بدرفتاری و شکنجه مأموران نسبت به آنها ادامه پیدا کند، اعتصاب غذا خواهند کرد. خانواده زندانیان نیز اعلام کرده‌اند اگر به وضع زندانیان سیاسی رسیدگی نشود، در دادگستری متحصن شده و دست به اعتصاب غذا می‌زنند.» در ادامه این خبر آمده است: «خانواده زندانیان سیاسی با حضور در دفتر نمایندگی اطلاعات در مهاباد گفتند: «حدود هفت ماه است پنج نفر از اعضای خانواده ما به نام‌های ابراهیم ملاشیخانی، قاسم قاضی، عمر رحمان‌آذر، شهاب خلیلی و علی قهرمانی از طرف ساواک و دادسرای نظامی بازداشت و به زندان شهربانی کرمانشاه فرستاده شده‌اند. تاکنون نه محاکمه شده‌اند و نه تصمیمی در مورد آنها گرفته شده است و بلاتکلیف در زندان مانده‌اند و پیوسته مورد اهانت و بدرفتاری و شکنجه قرار می‌گیرند.»[91]

یک روز بعد از خروج شاه از کشور، خبرگزاری فرانسه گزارش داد: امام خمینی جناح‌های مختلف کشور را به وحدت فراخواندند. طبق گزارش این خبرگزاری، امام خمینی طی اظهاراتی فرمودند: «خروج محمدرضا پهلوی را که طلیعه پیروزی ملت و سرلوحه سعادت و دست‌یافتن به آزادی و استقلال است به شما ملت فداکار تبریک عرض می‌کنم. شما ملت شجاع و ثابت‌قدم به ملت‌های مظلوم ثابت کردید که با فداکاری و استقامت می‌توان بر مشکلات هر چه باشد، غلبه کرده و به مقصد، هرچند دشوار باشد رسید...»[92] امام خمینی همچنین، مردم را به گسترش تظاهرات دعوت کردند.[93]

پس از فراخوان امام خمینی به گسترش تظاهرات، روز 27 دی، ساعت 10:30 حدود 35000 نفر از گروه‌های مختلف مردم ارومیه درحالی‌که پلاکاردهایی در دست داشتند، به منظور شرکت در مراسم بازگشایی دانشگاه ارومیه از مقابل مسجد اعظم حرکت و پس از عبور از چند خیابان و دادن شعارهای ضد حکومتی در خیابان دانشکده (ساختمان این سازمان موازی خیابان دانشکده است)، مبادرت به دادن شعارهای تندی علیه ساواک نمودند. تظاهرکنندگان پس از مدتی توقف در دانشکده به صورت گروه‌های متفرق به شهر مراجعت و بدون برخورد با مأمورین انتظامی در ساعت 13:30 متفرق شدند. ضمناً در جریان تظاهرات تعدادی از تظاهرکنندگان به شخصی به عنوان ساواکی ‌بودن مظنون و وی را کتک‌کاری نمودند که فرد مذکور فرار کرد و در حین فرار شخصی به نام قنبر قوچی که با مخالفان حکومت اعلام همبستگی نموده و مسئولیت انتظامات شهر ارومیه را به عهده داشت، به سوی وی با اسلحه کمری چند تیر شلیک کرد، اما تیرها به وی اصابت نکرد.[94]

مردم خوی نیز روز 27 دی در شهر تظاهرات کردند و با توزیع نقل و شیرینی جشن گرفتند.[95] سند دیگری در مورد حوادث این روز در خوی می‌نویسد که میان تعدادی از مخالفین و موافقین در خوی که به تظاهرات پرداخته بودند، برخوردی روی داد که یک نفر از موافقین بر اثر تیراندازی بین خودشان از ناحیه پا مصدوم و سپس با دخالت مأمورین متفرق شدند.[96]

شب 28 دی‌ماه، در حوادثی که در شهر خوی روی داد، چند نفر مجروح شدند که گزارش این درگیری‌ها این‌چنین منعکس شده است: «تعدادی از مخالفین شهرستان خوی به منزل فرماندار این شهر حمله و ضمن شکستن وسایل و سوزاندن اتومبیل وی به سمت ساختمان فرمانداری حرکت و مبادرت به آتش زدن ساختمان فرمانداری نمودند. روز جاری نیز تظاهراتی در خوی جریان داشته و گروه‌های مخالف به علت ایجاد اختلاف بین آنها به چهار گروه تقسیم و در این شهر به تظاهرات و راهپیمایی پرداخته و در این جریان و به‌علت اختلاف، سه نفر از مخالفین با چاقو مجروح و به بیمارستان منتقل گردیده‌اند. در یک محل نیز درگیری بین گروهی از موافقین و مخالفین به وجود آمد که مأمورین با تیراندازی هوایی آنها را متفرق نموده‌اند. ضمناً گروه‌هایی از ساکنین روستاهای خوی با دادن شعارهای ملی و بر له شاهنشاه قصد ورود به خوی را داشته‌اند که مأمورین انتظامی به منظور جلوگیری از برخورد آنها با مخالفین از ورود آنها به خوی جلوگیری نموده‌اند.»[97]

 

پیام امام خمینی برای تنظیم اعتصابات

امام خمینی در 28 دی 1357، در پیامی خطاب به دکتر یدالله سحابی، از ایشان خواستند همراه حجت الاسلام شیخ محمدجواد باهنر، مهندس علی‌اکبر معین‌فر و دو نفر دیگر که با مشورت آنها تعیین خواهد شد، هیئتی «برای تقویت و تنظیم اعتصابات» تشکیل دهند که هیئت مزبور با کسب نظر و همکاری گروه‌های در حال اعتصاب، تدابیری بیندیشند که «تا سقوط نهایی نظام استبدادی حاضر»، اعتصاب‌ها در حد ضرورت ادامه داشته باشد؛ به طوری که سبب حداکثر فشار بر دولت و حداقل خسارت برای ملت و کشور شود.[98] سبب صدور چنین پیامی از سوی امام خمینی این بود که اعتصاب کارگران و کارکنان برخی از کارخانه‌ها و ادارات، مشکلاتی را برای مردم به وجود آورده بود و دولت از آن به‌منزله تبلیغاتی علیه انقلابیون استفاده می‌کرد. برخی از اعتصاب‌ها نیز ناشی از فعالیت گروه‌های چپ مارکسیستی و نفوذ آنها در میان کارگران کارخانه‌ها برای بهره‌برداری به نفع خود بود. امام خمینی با تنظیم اعتصابات این توطئه‌ها را خنثی‌کردند. افزون بر این، اعتصاب مداوم برخی کارخانه‌های مهم، پالایشگاه‌ها و برخی ادارات خدمات‌رسان که به‌طور مستقیم با مردم سروکار داشتند، باعث ایجاد اختلال در رفع نیازهای عموم مردم، بیکاری کارگران و کمبود اقلام ضروری می‌شد. این موضوعات و برخی مسائل دیگر باعث شد تا امام خمینی چنین نامه‌ای را خطاب به دکتر یدالله سحابی بنویسند.[99]

پس از اعلام پیام امام خمینی درباره تشکیل کمیته مزبور، روز 30 دی 1357، دکتر سحابی طی مصاحبه‌ای تلفنی اظهار داشت: «دیشب پیام امام خمینی به من رسید و من نیز دوستانم را در جریان قرار دادم، قرار است دو تن دیگر نیز به این هیئت اضافه شود. کار ما بررسی اعتصاب‌ها، به‌خصوص اعتصاب‌هایی است که ممکن است واحد اعتصابی را از بین ببرد.»[100]

 

حمله چماقداران به شهر خوی

روز 28 دی 1357، شایعه احتمال حمله چماق‌به‌دست باعث وحشت اهالی شهر خوی شده  بود. در این  روز مردم مجسمه شاه در مقابل بیمارستان شیروخورشید سرخِ خوی را به پایین کشیدند.[101]پس از این حادثه، روز 29 دی 1357، گروهی از روستاییان اطراف خوی با چوب و چماق و داس در مسیر جاده ترانزیتی تبریز ـ ارومیه به راه افتادند و به اتومبیل‌های شخصی و اتوبوس‌های مسافربری حمله کردند. چماق‌به‌دست‌ها در این حمله به سرنشینان وسائل نقلیه آسیب رساندند و چندین اتومبیل را نیز خرد کردند. مردم خوی نیز که روز قبل با روستاییان چماق‌به‌دست به زدوخورد پرداخته بودند، با توجه به پیام علما در اطراف چهار دروازه شهر اجتماع کردند و مانع ورود روستاییان چماق‌به‌دست به شهر گردیدند. مأموران ارتش نیز در پی حمله روستاییان چماق‌به‌دست به اتومبیل‌ها، در مسیر جاده تبریز ـ ارومیه مستقر شدند.[102] پس از آن، روزنامه اطلاعات روز اول بهمن گزارش داد که: «چماق‌به‌دست‌ها یک روحانی را کشتند.» ماجرا از این قرار بود که بعد از حمله چماق‌به‌دست‌ها به سرنشینان وسایل نقلیه در مسیر جاده ترانزیتی تبریز ـ رضاییه، هفت نفر از روحانیون و معتمدان شهر خوی به نمایندگی از سوی مردم به روستای «بدل‌آباد» رفته بودند تا جلوی برادرکشی و نفاق را بگیرند، اما اهالی روستای «بدل‌آباد» به‌هنگام گفتگوی نمایندگان مردم خوی ناگهان با چوب و چماق به این هفت نفر حمله کردند و حجت‌الاسلام میرزا مقصود خضرلو را کشتند و پنج نفر دیگر را به‌سختی مجروح کردند. پس از این حادثه مردم خوی و سلماس به‌مناسبت شهادت حجت‌الاسلام خضرلو عزای عمومی اعلام کردند و خواستار تعقیب و مجازات مسببین این واقعه شدند.[103]

 

اربعین حسینی / 29 دی‌ماه 1357 و تأکید امام بر تداوم تظاهرات‌ها

فرارسیدن اربعین حسینی فرصت مناسبی در اختیار انقلابیون قرار داد که با برگزاری تظاهرات و راهپیمایی‌های اعتراض‌آمیز یک بار دیگر مخالفت خود را با حکومت نشان دهند. به‌خصوص اینکه امام خمینی در پیامی مردم را به برگزاری تظاهرات و راهپیمایی‌های باشکوه در این روز فراخوانده بودند. در بخشی از پیام امام خمینی آمده است:

«امسال اربعینِ امام امت در خلال اربعین پیروان آن بزرگمرد اسلام واقع شده و گویی خون شهیدان ما امتداد خون پاک شهیدان کربلاست و اربعین اخیر برادران ما بازتاب اربعین آن دلاوران است. ملت بزرگ سراسر ایران با راهپیمایی و تظاهرات خود این نظام را دفن می‌کند و مخالفت خود را با شورای سلطنت غیرقانونی اعلام می‌کند و پشتیبانی خود را برای چندمین بار از جمهوری اسلامی اعلام می‌کند.»[104]

با توجه به اینکه گروه‌های مختلف با انتشار اطلاعیه‌هایی ضمن اعلام شرکت در تظاهرات روز اربعین حسینی، مردم را دعوت به لبیک گفتن به پیام امام و حضور در تظاهرات کرده بودند، در جلسه شورای امنیت ملی اعلام شد که «با توجه به وضعیت فعلی و با توجه به احساسات مردم از راهپیمایی آنها نمی‌توان جلوگیری کرد. بنابراین با راهپیمایی روز اربعین (بیست‌ونهم دی‌ماه) موافقت می‌شود.»[105]

بنابراین، روز 29 دی 1357، میلیون‌ها نفر ایرانی در سراسر کشور در پاسخ به پیام امام خمینی در راهپیمایی روز اربعین حسینی شرکت کردند. این راهپیمایی بزرگ، در شهرهای کوچک و بزرگ و روستاها برگزار شد و ملت ایران، یک‌صدا خواستار برقراری جمهوری عدل اسلامی به رهبری امام خمینی شدند. راهپیمایان از هر طبقه و گروه، کوچک و بزرگ، زن و مرد و کودک بودند. راهپیمایان علیه رژیم شعار دادند و خواستار بازگشت امام خمینی و برقراری جمهوری اسلامی شدند.[106]

مردم ارومیه نیز روز 29 دی‌ماه، در حالی‌که برف سنگینی باریده بود، به خیابان‌ها ریختند. آنها سپس در مسجد اعظم اجتماع کردند و شعارهای انقلابی سردادند.[107] طبق اسناد، از ساعت ده صبح اهالی ارومیه در مقابل مسجد اعظم شهر تجمع و سپس درحالی‌که تعداد آنها به 35000 نفر بالغ می‌گردید، از محل مسجد اعظم راهپیمایی را آغاز کردند و پس از طی چند خیابان و دادن شعارهای مخالف به مسجد اعظم بازگشتند و در ساعت 12:45 بدون دخالت مأموران و هیچ‌گونه حادثه‌ای متفرق شدند.[108] روزنامه کیهان طی گزارشی که از این راهپیمایی چاپ کرد از آن به عنوان «تظاهرات زیر بارش برف» یاد کرد.[109]

از حوادث این روز روستاهای ارومیه این بود که روستاییان «خالدآباد» ارومیه، راه عبور ساکنان روستای «ساری‌بگلو» را که به راهپیمایی می‌رفتند، بستند و به طرف آنها تیراندازی کردند و درگیری به وجود آمد. روستاییان مهاجم در این درگیری رضا آقامحمدی 52ساله را کشتند و دو نفر به اسامی محمود آقامحمدی 30ساله و مشهدی علی 35ساله را مجروح ساختند.[110]

در شهر سلماس نیز تظاهراتی با حضور حدود هشت‌هزار نفر برگزار شد که تظاهرکنندگان با دادن گل به سربازان، بدون درگیری تظاهرات را به پایان رساندند.[111] افزون بر آن نیمه‌شب پنج‌شنبه (28 دی)، گروهی از نظامیان پادگان سلماس، مجسمه شاه را از میدان 17 شهریور (ششم بهمن سابق) پایین کشیدند و به پادگان منتقل کردند.[112] بامداد جمعه (مصادف با روز اربعین)، گروه‌های زیادی از مردم سلماس، عشایر و روستاییان تابع در مسجد جامع شهر اجتماع کردند. در این اجتماع برای نخستین بار گروه‌هایی از مردم «تازه‌شهر» که پیش از این موافق دولت بودند، حضور یافتند و همبستگی خود را با مردم اعلام داشتند. تظاهرکنندگان که متجاوز از 20 هزار نفر بودند، مقابل شهربانی مأموران پلیس را گلباران کردند.[113]

پس از پایان تظاهرات و در شب 29 دی، هیئت‌امنای مسجدجامع سلماس در جلسه‌ای بیست نفر از معتمدین شهر را به عنوان اعضای دادگاه اسلامی انتخاب کرد. این گروه امور مربوط به دعاوی، شکایات و رسیدگی به نظم شهر را به عهده گرفتند. طبق گزارش روزنامه اطلاعات: «قضات این دادگاه در وهله اول می‌کوشند منازعین را با هم آشتی دهند و در غیر این صورت مطابق با احکام شرعی با متخلفین رفتار خواهند کرد. در پی این تصمیم، گروه مبارزه با احتکار و گران‌فروشی نیز تشکیل شد و نظارت خود را بر اجناس و ارزاق مصرفی آغاز کرد.»[114]

تلاش‌های انقلابیون برای مبارزه با گران‌فروشی و احتکار اجناس به تأسی از فرمان امام خمینی در 16 دی 1357 بود که در بخشی از آن از فروشندگان مواد غذایی خواستند که از گران‌فروشی خودداری کنند و آن را عملی مخالف رضای حق تعالی قلمداد کردند که در این موقع حساس و گرفتاری مردم ضربه‌ای بر پیکر نهضت اسلامی است.[115]

این موضوع (تشکیل گروه مبارزه با احتکار و گران‌فروشی) علاوه بر سلماس، در دیگر شهرهای استان به شکل‌های مختلف مشاهده می‌شود. چنان‌که روزنامه کیهان در تاریخ 28 دی‌ماه خبرداد که با اقدام روحانیون خوی فروشگاه تعاونی اسلامی در خوی دایر شد و شروع به کار کرد. در این فروشگاه اجناس و آذوقه مورد نیاز مردم با نازل‌ترین قیمت در اختیار مردم قرار می‌گیرد.[116]

راهپیمایی بزرگ پیرانشهر هم ساعت ده صبح روز 29 دی، از مسجد جامع این شهر آغاز شد و بیش از ده هزار نفر در آن شرکت کردند. فرمانده ژاندارمری و رئیس پاسگاه ژاندارمری پیرانشهر میان راهپیمایان آمدند و مردم درحالی‌که شعار «ارتش برادر ما است» سر می‌دادند، آنها را در آغوش کشیدند و مسافتی را روی دست بردند. شب قبل از آن، مأموران اعزامی، مجسمه شاه را که در یکی از میدان‌های پیرانشهر نصب شده بود، پایین آوردند.[117] عده‌ای از اهالی شهرستان‌های نقده و مهاباد نیز به تظاهرات و راهپیمایی پرداختند که هیچ‌گونه برخوردی بین آنان و مأمورین انتظامی رخ نداد.[118] طبق گزارش روزنامه کیهان، مردم سردشت هم در روز اربعین یک راهپیمایی بزرگ برگزار کردند.[119]

در مهاباد، شصت‌هزار نفر از ساکنان شهر و روستاهای اطراف درحالی‌که ماموستا عزالدین حسینی، امام جمعه مهاباد، و کلیه روحانیون شهر پیشاپیش آنها حرکت می‌کردند، در خیابان شهر راهپیمایی کردند. تظاهرکنندگان درحالی‌که شعارهای ضد امپریالیسم می‌دادند و عکس‌ها و پلاکاردهای متعدد با خود حمل می‌کردند، در میدان آزادی (رضاشاه) که شب پیش مجسمه آن پایین کشیده شده بود، عکس‌های بزرگی از برخی شخصیت‌های معروف کُرد و امام خمینی نصب شد و دو نفر که خود را به شکل کاوه آهنگر درآورده بودند، توجه همه را جلب کرده بود. جمعیت با دادن شعارهای مذهبی و اینکه ما تجزیه‌طلب نیستیم، بلکه همراه با مردم کشورمان آزادی می‌خواهیم در میدان آزادی تجمع و پس از چند سخنرانی به‌آرامی متفرق شدند.[120]

در اواخر دی‌ماه 1357، هرچند که به‌طور رسمی حکومت پهلوی روی کار بود، اما برگزاری تظاهرات باشکوه و حماسی روز اربعین در 29 دی 1357، مهر تأییدی بر پیروزی انقلاب اسلامی بود، در همین زمینه روزنامه اطلاعات با تیتر «دیروز میلیون‌ها نفر به انقلاب رأی اعتماد دادند.» از تظاهرات این روز نام برد.[121]

ادامه دارد....

 

پی‌نوشت‌ها: 

[1]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، تهران، 1385، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، ج 22، ص 80.

[2]. مساجد استان آذربایجان غربی به روایت اسناد ساواک، تهران، 1402، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، ج 2، ص 251.

[3]. روز 23 آذر 1357 به دنبال همبستگی پزشکان و کارکنان بیمارستان «شاهرضا» مشهد با نهضت مردم و سرنگون شدن مجسمه داخل محوطه بیمارستان، گروهی مهاجم که به طرفداری از دولت شعار می‌دادند، از در جنوبی به داخل بیمارستان حمله کردند. مهاجمان با چوب‌هایی که به همراه داشتند، پس از شکستن در بیمارستان و دادن شعارهای دولتی و موافق رژیم، وارد محوطه بیمارستان شدند. مهاجمان پس از شکستن شیشه اتومبیل‌ها، با سنگ و چوب به پزشکان و کارکنان بیمارستان حمله بردند و طی آن چهارده نفر از پزشکان و کارکنان بیمارستان از جمله دکتر توکلی مجروح شدند. مهاجمان سپس به بخش کودکان حمله کردند و در این بخش، کودک نُه‌ماه‌ای به‌وسیله مهاجمان کشته شد. در جریان این حمله، مأموران فرمانداری نظامی به پشتیبانی از مهاجمان چماق‌به‌دست، وارد محوطه بیمارستان شدند و شروع به تیراندازی به‌سوی پنجره‌های بیمارستان کردند. مأموران سپس وارد طبقه فوقانی بیمارستان که بخش کودکان است، شدند و به تیراندازی ادامه دادند و تعدادی از بیماران بر اثر صدای رگبار مسلسل سکته کردند. در جریان این حمله، جوان 23‌ساله‌ای به نام محمد منفرد نیز به دست مهاجمان موافق دولت کشته شدند. در پی حادثه، بلافاصله گروهی از منزل حضرت آیت‌الله العظمی شیرازی و حضرت آیت‌الله طباطبائی قمی به سوی بیمارستان به راه افتادند و پس از ورود به بیمارستان بین مهاجمان دولتی و مأموران فرمانداری نظامی از یک سو و این گروه از سوی دیگر برخورد شدیدی به وجود آمد. چند تن از روحانیون و گروهی از مردم نیز در بیمارستان متحصن شدند و طی آن بیمارستان در محاصره مأموران فرمانداری نظامی قرار گرفت. همچنین اعلام شد که در پی این حمله، بیمارستان شاهرضا به نام بیمارستان امام رضا(ع) نام‌گذاری شد. در جریان این ماجرا تعداد زیادی تانک و عده زیادی سرباز بیمارستان را محاصره کردند و به سوی مردم آتش گشودند (روزنامه اطلاعات، 17 دی 1357، ش 15753، ص 5).

[4]. در سندی از اسناد ساواک آمده است: دو برادر به نام‌های ابراهیم و ولی‌ یوسف‌نژاد شغل مغازه‌دار ساکن ارومیه «مطالبی که علیه دولت و رژیم در مسجد اعظم رضاییه (ارومیه) مطرح می‌گردد، آن را ضبط و در بین مردم به‌ویژه همسایگان خود پخش و سعی می‌کنند بدین طریق احساسات مردم را علیه دولت و حکومت برانگیزند.» (سند شماره 1، پیوست در همین مقاله)

[5]. حجت‌الاسلام حسنی در سخنرانی‌اش گفت: «چون ارتشی‌ها و پرسنل شهربانی و ژاندارمری مانع برافراشته‌شدن پرچم حکومت اسلامی هستند، در هر صورت و در هر جا و مکان این افراد را باید از بین ببریم و اضافه نموده است: پرچم حکومت اسلامی هم ‌اکنون در حضور آقای خمینی حاضر است که نامبرده فرموده است هر وقت دانشجویان اراده کنند و تمام قدرت را در دست بگیرند، می‌توانند این پرچم را برافراشته نمایند.» (سند شماره 2، پیوست در همین مقاله).

[6]. سند شماره 3، پیوست در همین مقاله.

[7]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 22، ص 113.

[8]. همان، ص 189.

[9]. این شخص «در اول دی 1357، بر اثر گلوله عوامل رژیم پهلوی به شهادت رسید.» (بنگرید به: مساجد استان آذربایجان غربی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 2، ص 262).

[10]. لازم به یادآوری است که پس از پیام امام خمینی در 25 آذر 1357، مبنی بر محافظت از شهرها به‌وسیله انقلابیون، در شهرهای مختلف کشور، انقلابیون محافظت از محله‌های مختلف را بر عهده گرفتند. برای اطلاعات بیشتر بنگرید به: «گذری بر انقلاب اسلامی در استان آذربایجان غربی ـ بخش دهم»،  سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[11]. آیت‌الله سید علی‌اکبر قریشی در سال 1307 ﻫ .ش، در شهرستان بناب متولد شد. دروس فارسی و مقدمات را در مدارس ملی در زادگاه خود و در نزد مرحوم والد ارجمندش فرا گرفت و در سال 1324، برای ادامه تحصیل به حوزه علمیه قم مهاجرت کرد. سطح عالیه و خارج فقه و اصول را از محضر آیات عظام سلطانی، فاضل لنکرانی، مجاهدی، قاضی طباطبائی و آیت‌الله العظمی بروجردی(ره) فرا گرفت و در سال 1332، به ارومیه مسافرت و در این شهرستان ساکن شد. در سال 1342، به دنبال نهضت 15 خرداد و به پیروی از حضرت امام خمینی(ره) به مبارزه علیه رژیم پهلوی پرداخت. رژیم بارها او را ممنوع‌المنبر کرد و در سال 1357، به بافت کرمان تبعید نمود. پس از بازگشت به ارومیه به مبارزات خود علیه رژیم پهلوی ادامه داد. در سال 1361، از سوی مردم آذربایجان غربی برای مجلس خبرگان رهبری انتخاب شد. از تألیفات ایشان می‌توان به تفسیر احسن‌الحدیث در 12 جلد، قاموس قرآن در 7 جلد، مفردات نهج‌البلاغه در 2 جلد و خاندان وحی: شرح حال چهارده معصوم علیهم‌السلام اشاره کرد (مساجد استان آذربایجان غربی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 2، ص 262).

[12]. سند شماره 4، پیوست در همین مقاله.

[13]. قاسم‌پور، داود، انقلاب اسلامی در ارومیه، تهران، 1392، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ج 2، ص 225.

[14]. عدم پوشش اخبار مرتبط با تظاهرات‌ و حوادث کشور از نیمه دوم آبان‌ماه تا نیمه دوم دی‌ماه به‌سبب اعتصاب مطبوعات بوده است. برای اطلاعات بیشتر بنگرید به: «بررسی اعتراض و اعتصاب‌های مطبوعات در سال 1357»، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[15]. روزنامه اطلاعات، 24 دی 1357، ش 15759، ص 4.

[16]. کامران نجات اللهی فرزند عبدالحسین، در سال ۱۳۳۳، در شهرستان بیجارگروس متولد گردید. تحصیلات ابتدایی را در دبستان شکیبا در سنندج و تحصیلات متوسطه را در دارالفنون تهران به پایان رساند. او تحصیلات عالی را نخست در دانشگاه علم و صنعت آغاز کرد و در رشته راه و ساختمان از این دانشگاه مدرک لیسانس گرفت و سپس در مرکز تحصیلات تکمیلی دانشگاه پلی‌تکنیک به ادامه تحصیل پرداخت و به اخذ مدرک فوق لیسانس در رشته‌ راه و ساختمان نائل آمد. با پایان تحصیلات، به عضویت علمی دانشگاه پلی‌تکنیک درآمد و در این دانشگاه به تدریس پرداخت. از آغاز تشکیل سازمان ملی دانشگاهیان ایران، صمیمانه در همه فعالیت‌های سازمان شرکت جست. کامران نجات الهی در روز پنجم دی ماه ۱۳۵۷، در جریان تحصن اعضای سازمان ملی دانشگاهیان ایران در وزارت علوم و آموزش عالی، به دست نیروهای حکومتی رژیم پهلوی به شهادت رسید. (مساجد استان آذربایجان غربی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 2، ص 264).

[17]. روز ۲۹ آذر۵۷ بیش از صد تن از استادان دانشگاه تهران در محل دبیرخانه این دانشگاه اجتماع کردند و ضمن صدور بیانیه‌ای به محاصره نظامی دانشگاه‌ها و بستن آنها بر روی دانشجویان، کارکنان و استادان، و همچنین نسبت به سکوت مدیریت فرمایشی و انتصابی دانشگاه در برابر اعمال ضد مردمی رژیم و همکاری با آن و انجام دادن اعمال موهن و خشونت‌آمیز نسبت به استادان اعتراض کردند و اعلام نمودند تا بازگشایی کامل دانشگاه به حضور خود در این محل ادامه می‌دهند. سازمان ملی دانشگاهیان نیز طی اطلاعیه‌ای ضمن اعتراض به کشتار مردم سراسر کشور، بسته بودن دانشگاه‌ها توسط مسئولین دانشگاهی را به دلیل همکاری آنان با رژیم و برای تأیید اعمال ضد مردمی آنان و بسته نگه داشتن یکی از سنگرهای مبارزاتی ملت ایران اعلام کردند و حمایت خود را از این تحصن و اقدام دانشگاهیان دانشگاه تهران اعلام کردند و اشغال نظامی و بسته بودن دانشگاه‌ها توسط رژیم استبدادی و دست‌نشانده استعماری را به‌شدت محکوم کردند و آن را عملی در اجرای مقاصد شوم و استعمار برای دور نگه داشتن جوانان وطن از این سنگر مبارز علیه استبداد، استعمار دانستند. در دوم دی ماه نیز ده‌ها تن از اساتید دانشگاه‌های مختلف تهران از اعضای سازمان ملی دانشگاهیان ایران در طبقه ششم وزارت علوم و آموزش عالی تحصن و با صدور اطلاعیه‌ای ضمن اعلام همبستگی خود با مردم ستم‌دیده کشور و برای جلب توجه جهانیان به جنایات شاه خواست های خود را به شرح زیر اعلام کردند: ۱ـ بازشدن درهای دانشگاه‌ها بر روی کلیه دانشگاهیان اعم از دانشجو، کارمند و استاد ۲ـ تخلیه فوری محوطه‌های دانشگاه و اطراف آنها از کلیه نیروهای نظامی. در پنجم دی1357ـ سومین روز تحصن در وزارت آموزش عالی ـ ناگهان خبر تأسف‌باری با سرعت در تهران پخش شد. حدود ساعت ۳۰ :۲ به‌سوی استادان متحصن آتش گشوده شد و یکی از آنان مجروح شد و سپس در بیمارستان به شهادت رسید. شاهدان عینی بیان کردند که هنگامی که یکی از استادان بسیار جوان دانشگاه پلی‌تکنیک به نام کامران نجات‌الهی که تنها ۲۴ سال داشت، در بالکن طبقه ششم حاضر شد به ضرب گلوله مجروح گشت و پس از انتقال به بیمارستان با وجود تلاش پزشکان به شهادت رسید. با این حال، تحصن ادامه یافت و نیروهای رژیم با تهاجم به وزارت علوم در ساعت ۲:۳۰ نیمه شب روز ۶ دی استادان متحصن را با ضرب و شتم و اهانت دستگیر و در یکی از پادگان‌های تهران زندانی کرد که بعد از 24 ساعت آزاد شدند. دولت تقاضا کرد تا جسد مهندس نجات‌اللهی برای تشییع جنازه به او تحویل شود، ولی استادان دانشگاه و پزشکان از این امر امتناع ورزیدند و چهارشنبه ششم دی تشییع جنازه باشکوهی به‌وسیله مردم تهران... انجام شد. این تشییع جنازه به آتش‌گشودن مأموران به روی مردم انجامید و عده‌ای از تشییع‌کنندگان ازجمله یک سرهنگ ارتش که با اجازه فرمانداری نظامی در پیشاپیش جمعیت حرکت می‌کرد، کشته شدند. همزمان با تهران، در تبریز و کرمان نیز استادان دانشگاه‌ها متحصن شده بودند که به تقاضای معتمدین شهر از تحصن خارج شدند. در روزهای بعد باوجود تعطیل‌بودن دانشگاه‌ها و مدارس هر روز تظاهرات گسترده‌ای از طرف دانشجویان، دانش‌آموزان و اعضای هیئت علمی دانشگاه‌ها در خیابان‌های شهر تهران انجام می‌گرفت. دوشنبه یازدهم دی، جمعیت زیادی با وجود کمبود بنزین و دشواری رفت‌وآمد به دعوت سازمان ملی دانشگاهیان برای برگزاری شب هفت مهندس نجات‌اللهی، به بهشت زهرا رفتند. در همان زمان در مشهد یک راهپیمایی عظیم برای تجلیل از استاد شهید پلی‌تکنیک تهران برگزار شد که به برخورد خونینی انجامید. (همان، ص 264؛ روزنامه اطلاعات، 16 دی 1357، ش 15752، ص 3).

[18]. سند شماره 5، پیوست در همین مقاله.

[19]. روزشمار انقلاب اسلامی، تهران،1384، سوره مهر، چاپ اول، ج 9، ص 142.

[20]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 22، ص 316.

[21]. سند شماره 6، پیوست در همین مقاله.

[22]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 22، ص 411.

[23]. منظور دستگیری ماجد طاهری و فرامرز زرگری افشار از دبیران دبیرستان‌های سردشت در روز چهاردهم آذر است که در پی آن حادثه خونینی در سردشت رخ داد و در درگیری مأموران با تظاهرکنندگان، هشت نفر کشته شدند. برای اطلاعات بیشتر بنگرید به: «گذری بر انقلاب اسلامی در استان آذربایجان غربی به روایت اسناد ساواک ـ بخش نهم»، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[24]. موضوع قحطی نفت و بنزین یکی از مشکلات دردآور هفته‌های گذشته بود و تنگناهایی شدید برای مردم به‌خصوص در هوای سرد زمستان فراهم آورد. نگرانی در این زمینه موجب شد که امام خمینی در این مورد دستورات فوری صادر کند و مهندس مهدی بازرگان را در رأس یک هیئت پنج‌نفره مأمور حل‌وفصل مشکل نفت بنمایند. (روزنامه اطلاعات، 16 دی 1357، ش 15752، ص 3).

[25]. سند شماره 7، پیوست در همین مقاله.

[26]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 22، ص 455.

[27]. سند شماره 8، پیوست در همین مقاله.

[28]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 22، ص 576.

[29]. مساجد استان آذربایجان غربی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 2، ص 270.

[30]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 22، ص 555.

[31]. سند شماره 9، پیوست در همین مقاله.

[32]. سند شماره 10، پیوست در همین مقاله.

[33]. سند شماره 11، پیوست در همین مقاله.

[34]. سند شماره 10، پیوست در همین مقاله.

[35]. سند شماره 11، پیوست در همین مقاله.

[36]. شاپور بختیار به روایت اسناد ساواک، تهران، 1390، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، ص 560.

[37]. سند شماره 12، پیوست در همین مقاله.

[38]. همانجا.

[39]. مساجد استان آذربایجان غربی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 2، ص 274.

[40]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، تهران، 1386، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، ج 23، ص 180.

[41]. در همین زمان که سرتاسر کشور در حال اعتصاب و کم‌کاری بودند و اعتراض‌ها به اوج رسیده بود، امام خمینی در پاسخ به پرسش خبرنگار روزنامه اکسپرس مبنی بر اینکه «برنامه دولت شما چیست؟» گفتند: «ما در اولین زمانِ لازم، برنامه خود را اعلام خواهیم کرد. ولی مهم‌ترین وظیفه دولت آینده این است که هر چه سریعتر شرایط انتخابات آزاد را فراهم کند. از قبیل آزادی مطبوعات به معنی واقعی، ذکر تمامی واقعیات و حقایق و آگاه ساختن مردم به همه مسائل و آشکار نمودن جنایات پشت پرده سلسله پهلوی و تمامی کسانی که در این جنایات با آنان هم‌دست بوده‌اند، محاکمه و مجازات آنان؛ تا دیگر نتوانند با عوض‌کردن چهره خود مردم را فریب دهند. و در همین مدت، برگرداندن تمامی ثروت‌هایی که به‌وسیله جنایتکاران به خارج کشور منتقل شده است و آزاد کردن همه زندانیان سیاسی و راهنمایی و تشویق جامعه به فداکاری برای ترمیم ویرانی‌های دولت‌های گذشته و تلاش صادقانه در جهت ساختن بنای حکومت و جامعه جدید. جلوگیری قاطعانه از هدررفتن مخازن کشور مخصوصاً نفت و فروش آن به قیمت عادلانه و صرف پول آن در تجدید حیات اقتصادی و نیازهای فوری و ضروری مردم و ده‌ها وظایف سنگین و خطیر که دولت آینده با آن روبه‌روست و جز با گذشت و فداکاری و صداقت و همکاری عمومی امکان‌پذیر نیست. حساس‌تر از همه، بهبودبخشیدن به وضع طبقات محروم به‌خصوص آسیب‌دیدگان در طول مبارزات اخیر، آماده‌کردن فوری کلیه مراکز علمی و فرهنگی از مدارس تا دانشگاه‌ها برای شروع تحصیلات، تصفیه سریع ارتش از عناصر خائن و بازگرداندن استقلال ارتش، جلوگیری از ورود کالاهای تجملی، تشویق و کمک‌های فوری برای توسعه کشاورزی و دامداری.» (صحیفه امام، تهران، 1378، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، چاپ اول، ج 5، ص 333).

[42]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 23، ص 92.

[43]. همان، ص 217.

[44]. منظور پیام حضرت امام خمینی(ره) به ملت ایران در 12 دی 1357 است. موضوع این پیام تحریم پرداخت مالیات و پول آب و برق و تلفن و... به رژیم بود. در بخشی از این پیام آمده است: «ملت‌ها یکی پس از دیگری آگاه می‌شوند که کشور ما با چه رژیمی روبه‌روست و نظام شاهنشاهی که ملت شریف ما با رفراندوم مکرر خصوصاً در روزهای تاسوعا و عاشورا آن را محکوم نمودند چه بوده است و اگر خدای نخواسته به عمر خود ادامه دهد چه خواهد بود. رفراندوم ما را جز عمال شاه و طرفداران ظلم، همه ملت‌های آزادی‌خواه جهان قبول کردند و خبرنگاران و روزنامه‌های خارج کشور ثبت نمودند. غیرقانونی‌بودن دولت‌های غاصب را که به امر شاه یاغی و رأی مجلس‌های غیرقانونی سر کار آمدند، طبقات مختلف ملت از علمای اعلام و دانشگاهیان تا کارگران و کشاورزان، از اعضای ادارات و وزارتخانه‌ها تا اصناف مختلف و سایر اقشار محترم، یکپارچه اعلام نمودند. بنابراین اعانت به حکومت یاغی و پرداخت مالیات، پول آب و برق و تلفن و سایر کمک‌ها به دولتی که شاه سر کار آورد، خیانت به ملت و مخالفت با حکم خدا تبارک و تعالی است. و بر کارگران و کارمندان محترم و مبارز آب و برق و تلفن است که پیوند خود را با هموطنان شجاع و بی‌پناه خود مستحکم‌تر نموده و به هیچ‌وجه دستورات دولت یاغی را در مورد قطع آب و برق و تلفن اطاعت نکنند و با همکاری‌های بی‌دریغ با برادران و خواهران مظلوم خود، دیْن خود را به اسلام و مسلمین ادا نمایند...» (صحیفه امام، همان، ج 5، ص 330-332).

[45]. سند شماره 13، پیوست در همین مقاله.

[46]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 23، ص 262.

[47]. مساجد استان آذربایجان غربی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 2، ص 278.

[48]. مصاحبه‌های امام خمینی در نجف، پاریس و قم، طلیعه انقلاب اسلامی، تهران، 1362، ستاد انقلاب فرهنگی، مرکز نشر دانشگاهی، چاپ اول، ص 262؛ همچنین بنگرید به: مقاله «نگاهی به دولت شاپور بختیار»، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[49]. روزشمار انقلاب اسلامی، تهران، 1386، سوره مهر، چاپ اول، ج 10، ص 129.

[50]. سند شماره 14، پیوست در همین مقاله.

[51]. صحیفه امام، همان، ج 5، ص 350-351.

[52]. سند شماره 15، پیوست در همین مقاله.

[53]. منظور شاپور بختیار است. او عضو جبهه ملی بود که علی‌رغم مخالفت جبهه ملی و بدون توجه به رأی شورای مرکزی مبنی بر خودداری اعضا از پذیرش نخست‌وزیری، این سمت را قبول کرد و به همین سبب از جبهه ملی کناره‌گیری کرد. با توجه به عدم تمکین بختیار از رأی شورای مرکزی جبهه ملی، او از جبهه ملی طرد شد و تمامی اعضای آن در رأی‌گیری که در این خصوص به عمل آمد، رأی به اخراج بختیار از جبهه ملی و حزب ایران دادند.

[54]. روزنامه اطلاعات، 17 دی 1357، ش 15753، ص 7.

[55]. منظور پیام 16 دی ماه 1357/ 7 صفر 1399 ه‌ .ق حضرت امام خمینی خطاب به ملت ایران است. در بخشی از این پیام آمده است: «ملت آگاه ایران! شجاعانه مبارزات خود را ادامه دهید که اگر لحظه‌ای غفلت کنید تمام خون‌هایی که در راه اسلام و آزادی داده‌اید، هدر می‌رود و چنان ضربه‌ای به شما وارد می‌کنند که نفس‌هایتان قطع و فریادهای حقتان در گلو شکسته شود. من به عموم ملت دلیر اعلام می‌کنم که رژیم سلطنتی، غیرقانونی و مجلسین، غیرملی و غیرقانونی و حکومت غاصب، غیرقانونی و یاغی است. اطاعت از این دستگاه اطاعت از طاغوت و حرام است. اطاعت از شاه مخلوع و دولت یاغی، جرم است در قانون و حرام است در شرع. آیا ملت و قوای انتظامی می‌دانند که به حسب اطلاع مطبوعات خارجی، شاه در آستانه خروجش تنها بیش از هزار میلیون لیره انگلیسی از ایران خارج کرده است و حساب دیگر پول‌های خارج شده او با خداست. اینک چند مطلب را لازم می‌دانم تذکر دهم:

1. کارمندان وزارتخانه‌ها، وزرای فاسد غیرقانونی را نپذیرند و از آنان اطاعت نکنند، و در صورت قدرت به وزارتخانه‌ها راه ندهند که این امر تکلیف شرعی آنان و خدمت به کشور و ملت است، و اطاعت از آنان مخالفت با ملت و اسلام است. 2. ملت از دادن مالیات ـ مطلقاً ـ و از دادن پول آب و برق و تلفن خودداری کنند و از آنچه اعانت به دولت است احتراز کنند که اعانت به دولت غاصب، حرام و موجب غضب خداوند است. 3. علمای اعلام بلاد و خطبای محترم و طلاب غیور، قضات و وکلای محترم دادگستری، اساتید محترم دانشگاه و دانشگاهیان، بازاریان، اصناف، کارگران، کشاورزان، سیاسیون محترم و سایر اقشار ملت، مخلوع بودن شاه و غیرقانونی بودن مجلسین و دولت را اعلام فرمایند؛ که اگر سستی کنند ممکن است توطئه بر ضد کشور و ملت به نتیجه برسد که همگی مسئول آن خواهیم بود؛ و باید همه بدانیم که در این روز حساس همه مسئول خدای بزرگیم. 4. فروشندگان مواد غذایی از گران‌فروشی خودداری کنند که این عمل مخالف رضای حق تعالی است و در این موقع حساس و گرفتاری مردم ضربه‌ای است بر پیکر نهضت اسلامی. 5. از کمک به کارگران و کسبه صنفی که بر اثر اعتصابات ضرر کرده‌اند، غفلت نشود و از وجوه شرعیه مجازند به آنان کمک نمایند. ... .» (صحیفه امام، همان، ج 5، ص 350-351).

[56]. سند شماره 16، پیوست در همین مقاله.

[57]. روزنامه کیهان، 20 دی 1357، شماره 10609، ص 6.

[58]. روزنامه اطلاعات، 19 دی 1357، ش 15755، ص 4.

[59]. همان، ص 6.

[60]. همان، ص 7.

[61]. صحیفه امام، همان، ج 5، ص 402.

[62]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 23، ص 417 و 343.

[63]. روزنامه اطلاعات، همان، ص 6.

[64]. همان، 21 دی 1357، ش 15757، ص 3.

[65]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 23، ص 417.

[66]. روزنامه اطلاعات، همان، ص 3.

[67]. همانجا.

[68]. همان، 24 دی 1357، ش 15759، ص 4.

[69]. همان، 21 دی 1357، ش 15757، ص 3.

[70]. برای اطلاعات بیشتر بنگرید به: «22 دی سالروز تشکیل شورای انقلاب به فرمان امام خمینی(ره)»، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[71]. روزنامه اطلاعات، 23 دی 1357، ش 15758، ص 2.

[72]. صحیفه امام، همان، ج 5، ص 426-427.

[73]. روزنامه اطلاعات، 24 دی 1357، ش 15759، ص 5.

[74]. روزنامه کیهان، 26 دی 1357، ش 10614، ص 7.

[75]. اشاره به درگیری مخالفان حکومت در سردشت و مأموران دولتی در روز 14 آذر 1357، است که طی آن هشت نفر از مخالفان به شهادت رسیدند. برای اطلاعات بیشتر بنگرید به: «گذری بر انقلاب اسلامی در استان آذربایجان غربی به روایت اسناد ساواک ـ بخش نهم»، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[76]. روزنامه اطلاعات، 27 دی 1357، ش 15762، ص 3.

[77]. روزنامه کیهان، همان، ص 7.

[78]. صحیفه امام، همان، ج 5، ص 434-435.

[79]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک؛ استان قزوین، تهران، 1393، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، ج 4، ص 505.

[80]. روزنامه اطلاعات، همان، ص 3.

[81]. روزنامه کیهان، 27 دی 1357، ش 10615، ص 2.

[82] . روزنامه اطلاعات، همان، ص 2.

[83]. برای نمونه بنگرید به: روزنامه کیهان، همان، ص 6؛ نیز ر.ک به: روزنامه اطلاعات، همان، ص 6.

[84]. قاسم‌پور، همان، ج 2، ص 241.

[85]. همان، ص 242.

[86]. روزنامه اطلاعات، همان، ص 2.

[87]. روزنامه کیهان، همان، ص 7.

[88]. همان، 28 دی 1357، ش 10616، ص 3.

[89]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 24، ص 127. همچنین بنگرید به: «توهین شاپور بختیار به کارکنان رادیو و تلویزیون و واکنش آن‌ها در دی ماه سال 1357»، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[90]. روزنامه اطلاعات، همان، ص 3.

[91]. همان، 26 دی 1357، ش 15761، ص 3.

[92]. همان، 28 دی 1357، ش 15763، ص 8.

[93]. همان، ص 1 و 8.

[94]. سند شماره 17، پیوست در همین مقاله.

[95]. روزنامه کیهان، همان، ص 7.

[96]. سند شماره 17، پیوست در همین مقاله.

[97]. سند شماره 18، پیوست در همین مقاله.

[98]. صحیفه امام، همان، ج 5، ص 494-495.

[99]. کمیته تنظیم اعتصاب‌ها فرصت زیادی برای فعالیت پیدا نکرد و بیست روز پس از فرمان تشکیل آن، انقلاب اسلامی پیروز شد؛ اما با وجود این، اقداماتی انجام داد که برخی از آنها عبارتند از: 1. فعال‌شدن گمرکات کشور برای تخلیه و بارگیری گندم و واردات و صادرات کالاهای فاسدشدنی؛ 2. اعزام کامیون‌ها برای تخلیه گندم از بنادر و توزیع در کشور؛ 3. فعال‌کردن ادارات غله و سیلوهای کشور برای ذخیره و توزیع گندم؛ 4. فعال‌شدن ادارات پست برای ارسال موسولات پستی؛ 5. راه‌اندازی راه‌آهن برای نقل و انتقال مواد غذایی و خوراک دام و طیور از بنادر؛ 6. فعال‌شدن ادارات آب و برق؛ 7. راه‌اندازی تانکرهای سوخت‌رسان برای تأمین سوخت نیروگاه‌های برق؛ 8. راه‌اندازی موقت بخشی از کارخانه ذوب آهن و ...

[100]. به این معنی که واحدی که اعتصاب در آن رخ داده است، اعم از کارخانه، پالایشگاه، اداره، صنف و... ممکن است بر اثر اعتصاب نابود شود. روزنامه اطلاعات، 30 دی 1357، ش 15764، ص 2.

[101]. همان، ص 3.

[102]. همانجا.

[103]. روزنامه اطلاعات، 1 بهمن 1357، شماره 15765، ص 6.

[104]. صحیفه امام، همان، ج 5، ص 477.

[105]. قره‌باغی، عباس، اعترافات ژنرال، تهران، 1368، نشر نی، چاپ اول، ص 203.

[106]. روزنامه اطلاعات، 30 دی 1357، ش 15764، ص 6.

[107]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 24، ص 195.

[108]. سند شماره 18، پیوست در همین مقاله.

[109]. روزنامه کیهان، 30 دی 1357، شماره 10617، ص 7.

[110]. روزنامه اطلاعات، همان، ص 6.

[111]. سند شماره 18، پیوست در همین مقاله.

[112]. زیرا احتمال داده می‌شد که مردم در تظاهرات روز اربعین، مجسمه شاه را پایین بکشند.

[113]. روزنامه اطلاعات، همان، ص 6.

[114]. همانجا.

[115]. صحیفه امام، همان، ج 5، ص351.

[116]. روزنامه کیهان، 28 دی 1357، ش 10616، ص 7.

[117]. روزنامه اطلاعات، همان، ص 6.

[118]. مساجد استان آذربایجان غربی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 2، ص 289.

[119]. روزنامه کیهان، 1 بهمن 1357، ص 2.

[120]. روزنامه اطلاعات، 1 بهمن 1357، شماره 15765، ص 6.

[121]. همان، 30 دی 1357، ش 15764، ص 1.



ضبط سخنرانی‌های علما و روحانیون ارومیه توسط مبارزین و توزیع آن میان مردم (دی 1357).


سخنرانی حجت‌الاسلام غلامرضا حسنی در مسجد اعظم ارومیه (3 دی 1357).


تظاهرات مردم ارومیه در اعتراض به حمله مأموران به بیمارستان شاه‌رضا مشهد (3 دی 1357).


حضور آیت‌الله سید علی‌اکبر قریشی، حجت‌الاسلام غلامرضا حسنی و ماشاءالله بوزچلو در مراسم بزرگداشت یکی از انقلابیون نقده (5 دی 1357).


تظاهرات مردم ارومیه به‌مناسبت شهادت دکتر کامران نجات‌اللهی (6 دی 1357).


عزیمت تعدادی از مردم ارومیه و مهاباد به همراه حجت‌الاسلام غلامرضا حسنی و حجت‌الاسلام سید حسن طباطبایی به اشنویه و تجمع در مسجد جامع این شهر (8 دی 1357).


تجمع معلمان و فرهنگیان ارومیه در دبیرستان فردوسی این شهر و برگزاری تظاهرات (9 دی 1357).


تظاهرات مردم ماکو (9 دی 1357).


تجمع مردم ارومیه در مسجد جامع این شهر (11 دی 1357).


تجمع مردم ارومیه در مسجد جامع این شهر (11 دی 1357)؛ آتش‌زدن موتورسیکلت مأموران شهربانی به‌وسیله مخالفان (11 دی 1357).


تظاهرات مردم مهاباد (11 دی 1357)؛ تجمع مردم ارومیه در مسجد اعظم و برگزاری راهپیمایی (12 دی 1357).


تظاهرات مردم نقده (12 دی 1357)؛ تظاهرات مردم مهاباد (12 دی 1357).


سخنرانی حجت‌الاسلام غلامرضا حسنی در مسجد اعظم (15 دی 1357).


تظاهرات مردم مهاباد (17 دی 1357).


تماس روحانیون ارومیه با آیت‌الله سید محمدکاظم شریعتمداری درباره اعلامیه جبهه ملی مبنی بر عزای عمومی روز 17 دی 1357.


تظاهرات مردم ارومیه (18 دی 1357).


تظاهرات مردم ارومیه (27 دی 1357)؛ تظاهرات مردم خوی (27 دی 1357).


درگیری‌های شهر خوی (28 دی 1357)؛ تظاهرات مردم ارومیه (29 دی 1357)؛ تظاهرات مردم ارومیه (29 دی 1357).


آیت‌الله مرتضی رضوی.


حجت الاسلام اسدالله جوانمرد.


شهید کامران نجات اللهی.


شهید محرم خورده آقایی از شهدای شهر نقده.


شهید محمد پناهی از شهدای سلماس.


شهید علی خضرپور از شهدای پیرانشهر.


مسجد اعظم ارومیه.





 

تعداد مشاهده: 378


مطالب مرتبط

تقویم تاریخ

کانال‌های اطلاع‌رسانی در پیام‌رسان‌ها

       
@historydocuments
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.