امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمودند: عبرت‌ها چه بسیارند و عبرت‌گیری و پندپذیری چه اندک است. قصارالحکم، صفحه 118، به نقل از آثارالصادقین، آیت‌الله احسان‌بخش.

ما را در طول تاریخ و در سده‌های اخیر از هر پیشرفتی محروم کرده‌اند و دولت‌مردان خائن و دودمان پهلوی خصوصاً. امام خمینی(قدس سره)، صحیفه امام، ج 21، ص 416.

 

مقالات با درج سند

گذری بر انقلاب اسلامی در استان آذربایجان غربی به روایت اسناد ساواک- بخش دوازدهم (پایانی)


تاریخ انتشار: 22 مهر 1404

نقشه استان آذربایجان غربی

پیام امام خمینی به مردم و تصمیم برای بازگشت به کشور

امام خمینی اول بهمن 1357، در یک پیام مفصل همه ایرانیان را به وحدت و یگانگی برای بازسازی کشور دعوت کردند و گفتند که انقلاب ایران تازه آغاز شده است. ایشان افزودند: «سلطنت، کشور را به ویرانی کشانیده و برای رسیدن به هدف باید یک راه طولانی پیموده شود.» امام خمینی از جوانان ایرانی در خارج خواستند که برای بازسازی ایران به کشور بازگردند.[1] روزنامه اطلاعات همچنین به نقل از خبرگزاری فرانسه در خبری درباره بازگشت امام خمینی به کشور نوشت:

«یکی از نزدیکان آیت‌الله [خمینی] اظهار داشت که امام خمینی با توجه به گزارش‌هایی که از ایران دریافت کرده‌اند، این تصمیم را گرفته‌اند... یکی از عواملی که موجب شد حضرت آیت‌الله تصمیم به بازگشت بگیرند، پیام‌های بی‌شماری بود که از ملت ایران دریافت کرده بودند.»[2]

 

آزادی چند تن از زندانیان سیاسی مهاباد

روز اول بهمن 1357، چند تن از زندانیان سیاسی مهاباد وارد این شهر شدند و مردم به نحو بی‌سابقه‌ای از آنها استقبال کردند. طبق خبر روزنامه اطلاعات، «[ابراهیم] ملا شیخ‌خانی، [قاسم] قاضی، [عمر] رحمان‌آذر، [شهاب] خلیلی و [علی] قهرمانی به‌دنبال اعتصاب غذا و اقداماتی که از سوی خانواده‌هایشان صورت گرفت، آزاد شدند. هم‌اکنون احمد و کریم نستانی، دو تن دیگر از زندانیان سیاسی مهاباد در رضائیه زندانیانی هستند.»[3]

 

حوادث شهر سلماس در روز اول بهمن 1357

از صبح روز اول بهمن شماری از اهالی روستاهای آذربایجان غربی با در دست داشتن چماق و قمه در محور روستای «چیچک» در جاده ترانزیتی سلماس ـ خوی، راه را بر رانندگان بستند و آنان را مجبور کردند تصاویر آیات عظام را از جلوی شیشه‌های خود بردارند. همچنین بعدازظهر همین روز عده‌ای از چماق‌به‌دست‌ها در خیابان‌های سلماس حرکت کردند و با مردم درگیر شدند که حاصل آن سه مجروح بود. در این هنگام مردم شهر در مسجد جامع اجتماع کردند و تصمیم گرفتند که با آنها مقابله کنند. در نتیجه، حدود ساعت چهار بعدازظهر، مردم شهر، چماق‌به‌دست‌ها را تا یک‌کیلومتری شهر فراری دادند.[4]

همچنین شب اول بهمن، هنگامی که شمار زیادی از اهالی سلماس در مسجد جامع این شهر مشغول انجام فریضه نماز عشا بودند، بمبی در مسجد منفجر شد که بر اثر آن دو تن از نمازگزاران مجروح شدند. مجروحین به بیمارستان انتقال یافتند و تحت درمان قرار گرفتند. طبق خبر روزنامه اطلاعات علت و عاملان این حادثه مشخص نشد.[5]

 

دوشنبه خونین ارومیه

روز دوم بهمن‌ماه 1357، حادثه خونینی در ارومیه رخ داد. طبق اسناد ساواک «ساعت نُه صبح تظاهراتی به‌وسیله موافقین حکومت در شهر انجام شد و هم‌زمان تعداد زیادی از مخالفان در مسجد اعظم تجمع و بلافاصله شروع به تظاهرات ضدمیهنی نمودند که منجر به برخورد بین طرفین شد. در این برخورد بعضی از مخالفان، مسلح به تفنگ کلاشینکف و اسلحه کمری بودند و شروع به تیراندازی نمودند. به همین سبب، به‌منظور برقراری نظم و آرامش و متفرق‌کردن آنها یک گروهان پیاده و چهار دستگاه تانک اسکورپیون لشگر 64 پیاده به شهر اعزام و در اثر تیراندازی یک نفر درجه‌دار و یک سرباز کشته، یک افسر، دو درجه دار، دو سپاهی دانش، نُه سرباز و شش غیر نظامی مجروح شدند و در ساعت 1400 حادثه به پایان رسید.»[6]

این گزارش می‌افزاید: «در ساعت 1400 فروشگاه اتکا ارتش واقع در خیابان پهلوی شهر رضائیه بوسیله اخلالگران به آتش کشیده شد که با تلاش مأمورین انتظامی حریق خاموش گردید. در ساعت 16:50 اهالی آبادی‌های بدل‌آباد، شیرین‌کنده، ابربوجاق، دیزج، امیربیک، فرورک، و چند آبادی دیگر اطراف شهر خوی در حدود 50000 نفر طی خواست‌های کتبی و تقدیم قطعنامه تقاضا نمودند روز ششم بهمن تظاهرات آرام میهنی انجام دهند، ولی تاکنون با انجام این تظاهرات موافقت نگردید.»[7]

خبر حادثه روز دوم بهمن ارومیه، در روزنامه‌ها نیز منعکس شد. طبق گزارش روزنامه اطلاعات در روز دوم بهمن 1357، یک تانک مسلح به مسلسل چرخان وارد خیابان پهلوی رضائیه شد و در یک رفت و برگشت کلیه فروشگاه‌ها و مغازه‌ها بسته شد. سپس عده‌ای از مأموران شهربانی و ارتش[8] درحالی‌که مسلح بودند به همراه عده‌ای چماق‌به‌دست به خیابان ریختند و شروع به تیراندازی کردند. مأمورین در مسیر خیابان درحالی‌که تیراندازی می‌کردند، تمام عکس‌های امام خمینی را از پشت شیشه‌های فروشگاه‌ها برداشتند و آنها را پاره کردند. همچنین تانکی وارد چهارراه عسگرآباد این شهر شد و جمعیتی را که در مسجداعظم اجتماع کرده بودند، به گلوله بست. در جریان این تیراندازی بیش از هفت نفر مجروح شدند و یکی از مجروحان ساعتی بعد به شهدای این شهر پیوست. مجروحین به‌وسیله روحانیون و مردم به مرکز اورژانس شهر انتقال داده شدند.[9]

روزنامه کیهان نیز می‌نویسد که در درگیری‌های روز دوم بهمن در ارومیه، بین هفت تا ده نفر کشته و بیش از پنجاه نفر زخمی شدند. این روزنامه می‌نویسد: «بامداد دیروز (دوم بهمن)، یک گروه 500 نفری درحالی‌که عکس‌های شاه را در دست داشتند، در خیابان پهلوی رضائیه تظاهراتی به نفع رژیم بر پا کردند. دقایقی بعد، یک تانک ارتشی همراه با تعدادی درجه‌دار به آنان ملحق شد و آنها هم شروع به تظاهرات کردند. در همین حال، هزاران تن از مردم رضائیه که در مسجد اعظم گرد آمده بودند، تصمیم گرفتند، مانع تظاهرات موافقان رژیم شوند و در خیابان پهلوی در برابر آنان صف‌آرایی کردند. در این هنگام چند تانک و خودروی نظامی به حمایت از موافقان وارد شهر شدند و مخالفان پس از مدتی مقاومت متفرق شدند، اما زدوخورد و تیراندازی تا ساعت یک بعدازظهر به‌شدت ادامه داشت. مخالفان حکومت، هنگامی که قصد متفرق‌شدن داشتند، برای جلوگیری از حمله تانک‌ها حدود بیست کیوسک و تعداد زیادی اتومبیل را به وسط خیابان کشیدند و لحظاتی بعد کیوسک‌ها و اتومبیل‌ها به آتش کشیده شد. بنا به اظهار شاهدان عینی چهار کشته و 17 زخمی با آمبولانس به بیمارستان شیروخورشید انتقال یافتند و بقیه مجروحین و اجساد کشته‌شدگان توسط آمبولانس‌های ارتشی و اتومبیل‌های شخصی از صحنه خارج شدند. شیشه‌های اغلب ساختمان‌های مجاور خیابان مرکزی رضائیه به علت اصابت گلوله با سنگ شکست.»[10]

این روزنامه می‌افزاید: «گزارش شاهدان عینی از رضائیه حاکی است که صدای تیراندازی تا شب شنیده می‌شد. گروه کثیری از مردم رضائیه در خیابان پهلوی با ایجاد موانع و آتش‌زدن لاستیک شعارهایی بر علیه حکومت می‌دادند.»[11]

طبق گزارش روزنامه کیهان، پس از بروز این حادثه «مأموران جلوی اتومبیل‌ها را می‌گرفتند و از آنها می‌خواستند عکس‌های آیات عظام را از روی اتومبیل‌های خود بردارند. راننده یک تاکسی که از این دستور سرپیچی کرده بود، با شلیک گلوله مأموران به قتل رسید.»[12] ستاد بزرگ ارتشتاران بعد از حادثه دوم بهمن ارومیه اعلام کرد که در ساعت یازده و سی دقیقه 2 / 11 / 57، طی درگیری‌هایی که بین گروه‌هایی از موافقین و مخالفین در شهرستان رضائیه به وقوع پیوست، مأمورین انتظامی به‌منظور ایجاد حفظ نظم و استقرار آرامش مداخله نمودند که در نتیجه دو تن از مأموران نظامی (یک نفر درجه‌دار و یک نفر سرباز) کشته و سیزده مأمور و شش نفر از غیرنظامیان مجروح شدند.[13]

پس از حادثه دوم بهمن، تیمسارسرلشکر عبدالعلی هومان، فرمانده لشکر ارومیه،[14] در یک پیام رادیویی که از رادیو ارومیه پخش شد، اظهار داشت: «عده‌ای از نظامیان تندرو در غیاب وی که در مأموریت بوده به شهر ریخته و اقدام به تیراندازی کرده‌اند.» او افزود: «در این درگیری یک نظامی کشته و ده نفر دیگر مجروح شده‌اند. این خاطیان به‌طور قطع تعقیب و مجازات خواهند شد.»[15]

در مورد تعداد کشته‌ها و زخمی‌های این روز آمار متفاوت است. روزنامه اطلاعات در شماره روز سوم بهمن گزارش داد که در ساعت شش بعدازظهر دوم بهمن با کشته‌شدن یک مرد 23ساله که با اتومبیل خود در یکی از خیابان‌های ارومیه در حرکت بود، تعداد قربانیان این حادثه به پنج نفر رسید. این شخص حسین اعطائی نام داشت و در تیراندازی از سوی مأموران به سوی مردم هدف گلوله قرار گرفت.[16] روزنامه اطلاعات ضمن تشریح حادثه روز دوم بهمن، آمار شهدا و مجروحان را چنین ذکر کرد: «در این مقابله پنج نفر که چهار نفر از آنها قهرمان‌جو، محمدباقر لاله‌دوست، به‌به سرگیزی و حسین اعطایی بودند، شهید شدند و بیش از 30 نفر دیگر از مردم مجروح شدند و به بیمارستان‌ها انتقال یافتند. عده‌ای از نظامیان شورشی نیز کشته و مجروح شدند.»[17]

روزنامه کیهان در شماره روز چهارم بهمن، اسامی پنج تن از شهدای این حادثه را چنین اعلام کرد: «محمدحسین قهرمانی‌جو، محمدباقر لاله‌دوست، حسین اعطاری [اعطایی]، محمدحسین صباحی و یک مسیحی به نام یوعب که خادم کلیسای خیام بود.» این روزنامه همچنین اسامی یازده نفر از مجرحان این حادثه را این‌گونه برشمرد: «بهلول مختارآذر، ناصر برجسته، رضا بابی‌فاضل، حسین شعری، یوسف کرامت‌فر، اژدر حنبلی‌پور، قادر ارجمند، خسرو یوحناپور، فریدون فرخ‌منش، نبی داداش‌خبازی، هوشنگ فریدی حیدرلو.»[18] افزون بر آنچه ذکر شد، طبق خبر درج‌شده در روزنامه اطلاعات به تاریخ دوم بهمن، جوانی 26ساله به نام حسین ساربان[19] (ساربانی) به هنگام میانجیگری در نزاع مأموران با چند ناشناس، هدف اسلحه شخصی به نام استوار فکری قرار گرفت و پس از انتقال به بیمارستان جان باخت.[20]

پس از حوادث خونینی که در اواخر آذرماه و اوایل بهمن‌ماه در آذربایجان غربی و به‌ویژه شهر ارومیه رخ داد، لشکر 64 ارومیه طی انتشار اطلاعیه‌ای موادی از قانون مربوط به تجدید مجازات قانون قاچاق اسلحه و مهمات و قاچاقچیان مسلح مصوب بهمن 1350 آیین دادرسی و کیفر ارتش را انتشار داد. در این اطلاعیه گفته شده است:

«اطلاعات واصله حاکی است که عده‌ای بر اثر تحریکات اشخاص مغرض ناآگاهانه و بدون اینکه از مجازات مربوطه آگاه باشند، تعدادی اسلحه غیرمجاز تهیه کرده‌اند.»

در این اطلاعیه ضمن تشریح مواد یک و دو قانون مربوط به تشدید مجازات قاچاق اسلحه و مهمات و قاچاقچیان مسلح، آمده است:

«با اعلام مراتب فوق آنچه مورد اطمینان و باعث خوشوقتی است این است که اهالی محترم رضائیه نیستند که مبادرت به خرید و فروش و تهیه و حمل اسلحه می‌نمایند و این قبیل اعمال که به‌وسیله افراد غریبه و خارج از منطقه انجام می‌گیرد، موجبات ناراحتی و نارضائی شدید آنان را فراهم نموده است. به هر صورت چون فرماندهی لشگر 64 پیاده، مسئولیت حفظ امنیت منطقه را به عهده داشته و تا سر حد امکان مایل به عمل خشونت‌آمیز نمی‌باشد، بدین‌وسیله مراتب را اعلام و انتظار دارد که این تذکر خیرخواهانه مورد توجه عموم قرار گرفته و موجبات هیچ‌گونه ناراحتی برای هیچ فردی به‌وجود نیاید.»[21]

با افزایش شمار شهدای ارومیه در جریان حوادث انقلاب اسلامی، به دستور آیت‌الله محمد فوزی، قسمتی از گورستان باغ رضوان ارومیه که جنازه وقایع اخیر در آن خاکسپاری شده بود، مقبره شهدا نام‌گذاری گردید. در مقبره شهدا، جنازه ده شهید به خاک سپرده شد که عبارتند از: سیاوش حسن‌زاده، مهدی نیک‌فرجام، مختار آوندی، مختار مظاهری، سعید احمدی، قربانعلی حسین‌زاده، غلامحسین حاجی‌زاده، نبی جعفرزاده، غلامحسین رشیدی و خسرو کیمیایی.[22] پس از حادثه دوم بهمن ارومیه، جامعه کارکنان دولت تصمیم گرفتند از چهار بهمن تا هشتم بهمن در اعتراض به کشتار ارومیه در محل کار خود حاضر نشوند.[23]

هم‌زمان با حوادث خونین روز دوم بهمن، نه نفر از زندانیان ارومیه آزاد شدند. اسامی این زندانیان عبارتند از: اکبر فتورائی، رضا باکری، محمدتقی افشائی نقده، حمید گل‌دوست، علی نوری‌حسین، شاهین رشیدی، ابراهیم ابراهیمی، احمد ملائی، کریم خضری.[24] روزنامه کیهان تنها از سه تن از آنها به اسامی سروان اکبر فتورائی، رضا باکری و محمدتقی افشانی نقده‌ای نام برد.[25]

پس از حادثه روز دوم بهمن در ارومیه، انقلابیون در روزهای بعد به اقدامات تلافی‌جویانه دست زدند. روز سوم بهمن، ساعت 10:00 سرپاسبان شمسعلی فرخی، مأمور کلانتری مرکز ارومیه، که مسلح و ملبس به لباس غیرنظامیان بود، نزدیک منزلش وسیله چند نفر مسلح ربوده و به مسجد اعظم برده شد. با توجه به وضعیت منطقه، مراتب به فرماندهی لشگر اعلام و از طریق لشگر اظهار شد که نامبرده تحت تأمین روحانیون می‌باشد و قرار است سالم به لشگر تحویل گردد، اما جنازه مأمور مذکور به‌وسیله مأموران لشگر به پزشکی قانونی منتقل شد و پس از بررسی معلوم گردید که سلاح کمری سازمانی او به‌وسیله مخالفان ربوده شده است.[26] همچنین، ساعت 13:55 روز سوم بهمن، سرنشینان یک دستگاه خودرو ژیان، که فاقد شماره بود، در حین عبور به‌صورت رگباری به طرف شهربانی شهرستان ارومیه شلیک کردند و متواری شدند. در این حادثه به کسی صدمه‌ای وارد نشد.[27] افزون بر این، ساعت 17 بعدازظهر همین روز، دو نفر پاسبان وظیفه شهربانی ارومیه به اسامی فرج‌الله سرشار و فضل امینی، که با اتومبیل مجهز به بی‌سیم شهربانی عازم محل خدمت خود بودند، در یکی از خیابان‌های شهر هدف حمله «چند نفر عوامل اخلالگر» قرار گرفتند. مهاجمان پس از آتش‌زدن اتومبیل قصد داشتند آنها را به مسجد اعظم ببرند که «پلیس وظیفه سرشار با استفاده از موقعیت خود را از اختیار آنان خارج و به یگان مربوطه مراجعت نموده و مهاجمین بعد از کتک‌کاری و بستن چشم‌های پلیس وظیفه امینی وی را به مسجد مهدیه برده و پس از کتک‌کاری مجدد و اخذ تعهد مبنی بر عدم تردد در خیابان فرح و تهیه چند عکس از او، نامبرده را مرخص کرده‌اند.»[28]

در همین روز (سوم بهمن)، زندانیان ارومیه شورش کردند که به‌شدت سرکوب شدند که منجر به کشته‌شدن چهار نفر و زخمی‌شدن شش نفر از آنها گردید. همچنین دو تن از پاسبانان زندان توسط زندانیان به گروگان گرفته شدند که پس از یک ساعت مذاکره دادستان استان؛ دادستان ارتش؛ سه نفر از روحانیون؛ و خبرنگاران اطلاعات و کیهان، زندانیان حاضر شدند که گروگان‌ها را آزاد کنند و به سلول‌های خود بازگردند.[29]

 

حوادث شهر مهاباد

هم‌زمان با وقایع ارومیه، شهرهای دیگر استان نیز دستخوش حوادثی بود. از جمله روزنامه اطلاعات در دوم بهمن گزارش داد: «هزاران نفر از جوانان مهاباد به راهپیمایی در خیابان‌های این شهر پرداختند و از مغازه‌داران و کسبه خواستند از گران‌فروشی خودداری کنند و الاّ اقدامات شدیدی علیه گران‌فروشان انجام خواهند داد.» این روزنامه همچنین خبر داد که مرکز ساواک مهاباد تخلیه شده و مردم گروه گروه از این ساختمان دیدن کردند.[30]

 

رد تجزیه‌طلبی کُردها

در روز سوم بهمن، پانزده‌هزار نفر از مردم بوکان در این شهر تظاهرات کردند. در این راهپیمایی قطع‌نامه‌ای در هفت ماده مبنی بر کذب شایعه تجزیه‌طلبی مردم کردستان صادر شد و از طرف اهالی بوکان، روز دوم بهمن[31] روز همبستگی مردم کردستان با دیگر هم‌وطنان نامیده شد.[32] بیش از بیست‌هزار نفر از مردم مهاباد هم روز چهارم بهمن در اعتراض به شایعه تجزیه‌طلبی کُردها در خیابان راهپیمایی کردند. در این راهپیمایی چند تن از راهپیمایان از جمله ماموستا عزالدین حسینی امام جمعه مهاباد و غنی بلوریان[33] یکی از زندانیان سیاسی آزادشده، سخنرانی کردند و راهپیمایی و همبستگی خود را بزرگترین دلیل برای عدم صحت این شایعه دانستند و اعلام کردند تا آخرین لحظات با مردم ایران هم‌گام خواهند بود.[34]

مردم پیرانشهر نیز اتهام تجزیه‌طلبی کُردها را رد کردند. به همین مناسبت، در نشست دوهزار نفری مردم پیرانشهر در روز ششم بهمن در مسجد جامع این شهر، سخنرانان اعلام کردند که خلق‌های کُرد همگام با سایر خلق‌های ایران، آزادی و دموکراسی را برای سراسر کشور خواهانند. همچنین اعلام شد که تهمت تجزیه‌طلبی به ملتی که با مردم ستمدیده ایران دارای منابع اقتصادی و سیاسی مشترکی است، فقط می‌تواند یک توطئه امپریالیستی برای ایجاد شکاف و تفرقه باشد.[35] در همین زمینه، کُردهای مقیم تهران نیز در راهپیمایی روز هفتم بهمن همراه با دیگر هم‌وطنان خود شرکت کردند. در این راهپیمایی کردهای مقیم تهران هرگونه تجزیه‌طلبی را محکوم کردند. آنها در شعارهای متعدد خود می‌گفتند: «متحد می‌شویم، مبارزه می‌کنیم و پیروز می‌شویم.»[36]

 

اعلام برنامه استقبال از امام خمینی

روزنامه اطلاعات در شماره روز چهارم بهمن اعلامیه برنامه کمیته برگزاری استقبال از امام خمینی را چاپ نمود و نوشت:

«کمیته برگزاری استقبال از امام خمینی لازم می‌داند ضمن توصیه‌های زیر مسیر حرکت و راه‌هایی را که مسدود است به اطلاع هم‌وطنان ارجمند برساند:

1. برای خنثی‌کردن هرگونه توطئه احتمالی، در جهت برهم زدن نظم و انضباط با هوشیاری کامل عمل کنید و از هر نوع درگیری و بی‌نظمی خودداری شود و بدین ترتیب رشد اجتماعی خود را نشان دهید.

2. چنانچه[چنان‌که] بارها تذکر داده شده است بار دیگر توصیه می‌شود که از آذین‌بندی و بستن طاق‌نصرت و تظاهرات تجملی و تشریفات دیگری که برخلاف شئون مسلمانان و تعلیمات اسلامی است، خودداری کرده، شکوه و جلال استقبال را با نظم و سادگی به اثبات رسانید.

3. به‌علت غیربهداشتی بودن و ایجاد کندی در عبور و مرور و برای حفظ طهارت اسلامی، از ذبح گوسفند در تمام طول مسیر خودداری شود.»[37]

در همین روز (چهارم بهمن) روزنامه اطلاعات به نقل از خبرگزاری آسوشیتدپرس نوشت: «رهبر مذهبی ایران تأکید کرد که حکومت آینده ایران نه‌تنها در قبال شوروی و آمریکا بلکه در برابر کشورهای دوست و ابرقدرت کاملاً روش بی‌طرفی را دنبال خواهد کرد. آیت‌الله خمینی تأکید کرده است که هر نوع وابستگی از هر نوع و ماهیت به سمت یکی از این دو ابرقدرت مردود خواهد بود.»[38]

 

تداوم حملات چماقداران

با نزدیک‌شدن به ورود امام خمینی به کشور و احتمال پایان حکومت پهلوی، طرفداران دولت تمام توان خود را برای ضربه‌زدن به انقلابیون بکار بردند. سازماندهی چماق‌داران و طرح حمله آنها به مناطق شهری برای ترساندن مردم مبارز یکی از شیوه‌های مرسوم بود که با نزدیک‌ترشدن به پیروزی انقلاب شدت بیشتری یافت. بنا به گزارشی از روزنامه کیهان که در شماره روز پنجم بهمن منتشر شد، حمله چماقداران از چند روستا از توابع شهرستان خوی به شهرهای مختلف آذربایجان برای ساکنان این دو استان (آذربایجان غربی و شرقی) نگرانی‌هایی به وجود آورده بود؛ به‌طوری‌که هر روز اتومبیل‌های عبوری هدف هجوم ساکنان این روستاها قرار می‌گرفتند و سرنشینان آن مصدوم و اتومبیل حامل آنها متلاشی می‌شد. روزنامه کیهان می‌افزاید که: «طبق اظهار بسیاری از مصدومین، این حملات درست در جلو چشم مأموران مستقر در جاده‌های اطراف صورت می‌گیرد، بی‌آنکه واکنشی از طرف آنها نشان داده شود.» به سبب ایجاد ناامنی در جاده تبریز ـ خوی، ترمینال مسافرتی تبریز سرویس‌های شهرهای سلماس، خوی و ارومیه را لغو کرد.[39]

روزنامه کیهان همچنین در شماره روز نهم بهمن گزارش داد که چماقداران، نفت پیرانشهر را غارت کردند. طبق این گزارش، ساکنان پیرانشهر و حومه به علت کمبود نفت در مضیقه هستند. در همین زمینه، فاروق داود، جانشین رئیس شرکت نفت گفته بود که صدهزار لیتر نفت سهمیه پیرانشهر را چماقداران از وسط راه برگرداندند.[40]

روزنامه اطلاعات هم در شماره روز دهم بهمن گزارش داد که کسانی که از تهران یا تبریز عازم ارومیه و بالعکس هستند، در مسیر ایواغلی و یا خوی به وسیله روستاییان مضروب می‌شوند. روستاییان با دیدن اتومبیل‌ها، آنها را متوقف کرده و ضمن بازدید چنانچه تمثال‌های آیات عظام به دستشان برسد، با چوب و چماق، چاقو و تبر و حتی اسلحه به جان مسافران و اتومبیل‌ها می‌افتند.[41]

 

اطلاعیه سازمان ملی دانشگاهیان، واحد ارومیه و ادامه اعتراض‌ها

روزنامه کیهان روز هشتم بهمن اعلام کرد که سازمان ملی دانشگاهیان واحد ارومیه در اطلاعیه‌ای ضمن ادامه پیروی از خواست سازمان ملی دانشگاهیان کشور مبنی بر استقرار یک نظام مستقل دانشگاهی، اعلام کرد که مبارزان، دانشگاهیان را در راه برچیدن استبداد داخلی و استعمار خارجی و بنیان‌گذاری نظام دانشگاهی مستقل و جدید با شرکت فعالانه دانشجویان، کارمندان و استادان ادامه خواهند داد. در این اعلامیه همچنین آمده است:

«پیوند ناگسستنی خود را با ملت مبارز ایران به رهبری امام خمینی اعلام و تا حصول آزادی و دموکراسی واقعی و برقراری جمهوری دموکراتیک اسلامی از پای نخواهند نشست.»[42]

بنا به گزارش روزنامه کیهان، قبل از ظهر روز دهم بهمن راهپیمایی آرامی در ارومیه برگزار شد که در آن حدود صدهزار نفر از طبقات مختلف و نیز زنان و دختران شرکت داشتند. تظاهرکنندگان شعارهایی علیه کشتارهای اخیر شهرستان‌های مختلف، به طرفداری از امام خمینی سر دادند.[43]

در ماکو نیز راهپیمایی برگزار شد که در این راهپیمایی شخصی به نام میرزا حسن حسین‌زاده [حجت‌الاسلام شیخ حسن حسین‌زادگان] سخنرانی کرد و سپس مردم نماز جماعت خواندند.[44]

 

ورود امام خمینی به کشور و پیروزی انقلاب اسلامی

امام خمینی در اول بهمن‌ماه 1357، طی پیامی خطاب به ملت ایران اعلام کردند که در وقت مناسب به کشور بازخواهند گشت. در بخشی از این پیام آمده است: «... اینجانب ان‌شاءالله تعالی به‌زودی به شما می‌پیوندم تا در خدمت شما باشم و با همت شجاعانه شما به دفع مشکلات کوشا بوده و با هم‌صدا و هم‌قدم شدن با همه اقشار ملت بر فسادها غلبه کنیم. ... من به توفیق خداوند تعالی پس از چند روزی در خدمت شما خواهم بود و پشت سر شما به سربازی ادامه خواهم داد.»[45]

انتشار خبر بازگشت امام خمینی به کشور جنب‌وجوش زیادی را میان انقلابیون ایجاد کرد و آنها درصدد تدارک استقبال از امام برآمدند. با نزدیک شدن ورود امام خمینی به کشور، کمیته ویژه حفظ جان امام تشکیل شد[46] و یک روز پیش از آمدن امام خمینی به کشور، روزنامه‌ها با تیتر بزرگ خبر بازگشت امام خمینی را نوید دادند.[47]

 در ارومیه عده‌ای از انقلابیون تصمیم گرفتند راهی تهران شده و در مراسم استقبال از امام شرکت کنند. برای جلوگیری از هرج‌ومرج، علما و انقلابیون ارومیه گروهی را تشکیل دادند تا این گروه افراد داوطلب را به تهران اعزام کند. گروه مزبور به علت شمار زیاد افراد داوطلب، با قرعه‌کشی تعداد دویست نفر را از میان آنها انتخاب کرد که راهی تهران شدند.[48]

سرانجام روز 12 بهمن فرا رسید و امام خمینی به کشور وارد شد. روزنامه اطلاعات با عنوان «امام آمد»[49] و روزنامه کیهان به عنوان بزرگترین استقبال تاریخ از این واقعه نام بردند.[50]

مراسم استقبال به‌صورت مستقیم از تلویزیون پخش شد و مردم در مراکز حساس شهر جمع شدند تا مراسم استقبال را از تلویزیون تماشا کنند، اما چون برنامه به‌صورت ناگهانی از تلویزیون قطع شد، مردم خشمگین به خیابان‌ها ریختند و علیه رژیم شعار سردادند.[51]

روزنامه اطلاعات در شماره روز چهاردهم بهمن گزارش داد که گروه‌های مختلف مردم ارومیه پس از انتشار خبر ورود امام خمینی، به خیابان‌ها ریختند و به رقص و پایکوبی پرداختند. آنها، افراد نظامی را روی دست خود بلند کردند و شعار «ارتش برادر ماست» سر دادند و به برادران ارتشی شاخه‌های گل هدیه کردند.[52]

شیخ عزالدین حسینی، امام جمعه مهاباد، ضمن ارسال تلگرافی به حضور امام خمینی از سوی خود و جامعه روحانیت اهل تسنن و طبقات مردم کردستان، بازگشت ایشان به میهن را تبریک گفت و پیروزی معظم‌له را در راه اعتلای اسلام آرزو کرد. در این تلگراف آمده است:

«با ابلاغ سلام، بازگشت آن حضرت را به آغوش مام میهن بعد از مجاهدت عظیم در راه تحقق اهداف عالیه و برانداختن کاخ ستم و استبداد از طرف خود و جامعه روحانیت اهل تسنن و مردم کُرد که در این جهاد ملی سهم بزرگی را ایفا نمودند، تبریک عرض می‌نمایم و اعلام می‌داریم تا استقرار آزادی و عدالت اجتماعی اسلامی و حکومت جمهوری در کنار آن مجاهد کبیر خواهیم بود.»[53]

 

نخست‌وزیری مهندس بازرگان

امام خمینی در 15 بهمن 1357، در حکمی مهندس مهدی بازرگان را مأمور تشکیل دولت موقت کردند. متن این حکم را آقای هاشمی رفسنجانی در حضور خبرنگاران داخلی و خارجی قرائت کرد. سپس ترجمه انگلیسی حکم توسط ابراهیم یزدی برای خبرنگاران حاضر در مراسم قرائت شد. در بخشی از متن این حکم آمده است:

«بنا به پیشنهاد شورای انقلاب، بر حسب حق شرعی و حق قانونی ناشی از آرای اکثریت قاطع قریب به اتفاق ملت ایران که طی اجتماعات عظیم و تظاهرات وسیع و متعدد در سراسر ایران نسبت به رهبری جنبش ابراز شده است و به موجب اعتمادی که به ایمان راسخ شما به مکتب مقدس اسلام و اطلاعی که از سوابقتان در مبارزات اسلامی و ملی دارم، جنابعالی را بدون در نظر گرفتن روابط حزبی و بستگی به گروهی خاص، مأمور تشکیل دولت موقت می‌نمایم تا ترتیب اداره امور مملکت و خصوصاً انجام رفراندوم و رجوع به آرای عمومی ملت درباره تغییر نظام سیاسی کشور به جمهوری اسلامی و تشکیل مجلس مؤسسان از منتخبین مردم جهت تصویب قانون اساسی نظام جدید و انتخاب مجلس نمایندگان ملت بر طبق قانون اساسی جدید را بدهید. مقتضی است که اعضای دولت موقت را هر چه زودتر با توجه به شرایطی که مشخص نموده‌ام، تعیین و معرفی نمایید. کارمندان دولت و ارتش و افراد ملت با دولت موقت شما همکاری کامل نموده و رعایت انضباط را برای وصول به اهداف مقدس انقلاب و سامان‌یافتن امور کشور خواهند نمود. موفقیت شما و دولت موقت را در این مرحله حساس تاریخی از خداوند متعال مسئلت می‌نمایم...»[54]

پس از آنکه مهندس مهدی بازرگان از جانب امام خمینی به سمت نخست‌وزیر حکومت انقلابی برگزیده شد، اجتماعات گوناگونی در نقاط مختلف کشور به‌منظور پشتیبانی از ایشان برگزار شد و میلیون‌ها نفر در شهرهای بزرگ و کوچک کشور با به راه‌انداختن تظاهرات خیابانی، انتخاب امام خمینی را تأیید کردند و هواداری خود را از مهندس بازرگان اعلام نمودند.[55] مردم استان آذربایجان غربی نیز همانند سایر مناطق کشور با حضور در راهپیمایی‌ها و صدور بیانیه‌هایی حمایت خود را از ایشان اعلام کردند. طبق گزارش اسناد و روزنامه اطلاعات، مردم ارومیه روز هجدهم بهمن در یک راهپیمایی بزرگ به نخست‌وزیری موقت مهندس بازگان رأی اعتماد دادند.[56] آیت‌الله حاج سید حسین موسوی هشترودی نیز پیامی خطاب به روستاییان و قصبات آذربایجان فرستاد و در آن خواستار همکاری و همبستگی آنان در جنبش اسلامی مردم شده است. در این پیام گفته شده است: «من ضمن نثار درود بی‌پایان به تمام شهدا و آنهایی که در این نهضت مقدس گام برداشته‌اند، از شما اهالی غیور روستاها و قصبات آذربایجان به‌خصوص قصبه «هشترود» که بیش از 360 پارچه آبادی است و همچنین روستاهای چهار اویماق و خوراویماق و قوری‌چای و گرم‌رود و آجان می‌خواهم که همبستگی‌تان را با حضرات آیات عظام: حضرت آیت‌الله العظمی خمینی، رهبر جنبش مقدس اسلامی و حضرت آیت‌الله العظمی سید کاظم شریعتمداری اعلام دارید و ثابت نمایید که کلیه روستاییان و اهالی روستاهای این استان زرخیز و بزرگ نیز جان بر کف آماده جانبازی و فداکاری در راه رسیدن به پیروزی نهایی هستند.»[57]

 

ترور شخصیت‌های نظامی

پس از ورود امام خمینی به کشور و قبل از آن هم، دسته‌بندی‌هایی بین مردم و نیروهای نظامی و انتظامی در مخالفت و موافقت با دولت، به وجود آمده بود و خطر بروز آشوب و هرج و مرج کشور را تهدید می‌کرد. گرچه فرماندهان ارتش تا 21 بهمن 1357 از حکومت پهلوی حمایت می‌کردند، اما بسیاری از ارتشی‌ها، به‌خصوص بدنه ارتش، با انقلاب همراه بودند با این اوصاف، برخی از گروه‌ها و احزاب مانند سازمان مجاهدین خلق (منافقین)، چریک‌های فدایی خلق و احزاب کومله و دموکرات کردستان خواستار انحلال ارتش بودند، اما امام خمینی مخالف این امر بودند و بر همراهی ارتش با مردم تأکید می‌کردند؛ به همین سبب، ایشان در 12 بهمن 1357، پیامی خطاب به افسران، درجه‌داران و سربازان ارتش صادر نمودند و خواستار همکاری ‌نکردن آنها با دولت بختیار شدند. در پیام امام خمینی آمده است:

«با ابراز احترام، خاطرنشان می‌کند، از نظر ملت بزرگ ایران، شورای سلطنتی و مجلسین و دولت ناشی از آنها غیرقانونی و فاقد اعتبار ملی است؛ و چون ارتش از ملت و ملت از ارتش است و پشتیبانی هر یک از دیگری از وظایف ملی است، لازم است به احترام ملت و رأی قاطع آن، ارتش خود را از دولت غاصب برکنار کند و این مطلب را اعلام کند. اینجانب به‌واسطه رهبری مبتنی بر حکم شرع و آرای اکثریت قریب‌به‌اتفاق ملت، دولت موقت را برای تشکیل مجلس مؤسسان و دیگر امور مقدماتی معرفی می‌کنم تا ارتش محترم به وظیفه قانونی و ملی خود رفتار نماید؛ و ان‌شاءالله تعالی به ناسامانی‌ها و آشفتگی‌ها خاتمه داده شود. مطمئن باشید درصورتی‌که به وظیفه ملی و قانونی خود عمل نمایید، ملت و دولت ناشی از آن، در احترام و پشتیبانی شما کوشا خواهد بود. لازم به تذکر نیست که در این موقع حساس و خطیر، اختلاف کلمه موجب انهدام ارکان کشور خواهد شد و همه ما مسئول آن هستیم.»[58]

با این وجود و درحالی‌که تنها یک هفته به پیروزی انقلاب باقی مانده بود، در تهران و شهرستان‌ها درگیری‌هایی به‌وجود آمد و در این فاصله زمانی ترورهایی رخ داد.[59]

روزنامه‌ها نیز گزارش دادند که ساعت 7:15 دقیقه صبح روز هجدهم بهمن یک سرهنگ ارتش در خیابان شاه‌بختی ارومیه ترور شد. سرهنگ بهمن شکوری، رئیس آجودانی لشکر 64 ارومیه، هنگام خروج از خانه‌اش هدف حمله دو ناشناس نقاب‌پوش قرار گرفت و سه گلوله به وی اصابت کرد.[60] مهاجمین بلافاصله با موتورسیکلت گریختند و سرهنگ شکوری به بیمارستان منتقل شد.[61] او پس از این واقعه، برای انجام عمل جراحی با یک فروند هواپیمای ارتش به تهران منتقل شد.[62]

روزنامه اطلاعات نیز روز هیجدهم بهمن اعلام کرد که مؤذن چهل‌ساله مسجد اعظم ارومیه که زلفعلی حسن‌پور نام داشت با شلیک گلوله ناشناسی کشته شده است. جنازه حسن‌پور در میان گروهی از مردم به خاک سپرده شد.[63] دلیل ترور این شخص مشخص نیست، اما احتمالاً ترور وی به نوعی انتقام از مخالفان دولت و ترساندن آنها بوده است؛ زیرا مسجد اعظم ارومیه، پایگاه انقلابیون در این شهر محسوب می‌شد.

 

راهپیمایی روز نوزدهم بهمن در حمایت از دولت موقت

به‌منظور حمایت از دولت مهندس بازرگان، گروه‌های مختلف سیاسی مردم را به برگزاری راهپیمایی در روز نوزدهم بهمن دعوت کردند و بیانیه‌هایی در این زمینه منتشر شد. در بیانیه جامعه روحانیت تهران آمده است:

«قدوم قائد بزرگ حضرت آیت‌الله العظمی خمینی مدظله‌العالی به خاک وطن چنان‌که انتظار می‌رفت طلیعه پیروزی‌های بزرگ دیگری برای جنبش عظیم اسلامی ملت بود. انتخاب جناب آقای مهدی بازرگان برای ریاست دولت موقت یکی از این پیروزی‌هاست. پس از 25 سال، این نخستین بار است که ملت ایران تشکیل دولتی را به‌راستی جشن می‌گیرد. ملت مسلمان ایران پس از گذراندن سال‌های سیاه اختناق و فشار سیاسی و اقتصادی و پس از فداکاری حیرت‌انگیزی که در ماه‌های اخیر در مقابله با رژیم فاسد نشان داد، اکنون با امید فراوان به آینده‌ای روشن و با تصمیم قاطع بر مقابله با هرگونه توطئه از سوی اخلال‌گران داخلی و استعمارگران خارجی این رویداد مبارک را ارج می‌نهد. با عنایات خداوند متعال دولت موقت جناب آقای بازرگان زمینه‌ساز حکومتی اسلامی است که در آن نابسامانی‌های موجود ایران که محصول قرن‌ها رژیم جابرانه شاهنشاهی به‌خصوص پنجاه‌وهشت سال سلطه خائنانه خاندان مزدور پهلوی است، مرتفع می‌گردد و با همکاری سازنده همه قشرهای ملت، ایرانی آباد و آزاد به‌وجود می‌آید...»[64]

نهضت آزادی نیز با انتشار اعلامیه‌ای «از عموم ملت قدرشناس و فداکار ایران» دعوت کرد که برای تأیید و پشتیبانی از «دولت شریف و قانونی جناب آقای مهندس بازرگان» در راهپیمایی روز پنجشنبه 19 بهمن‌ماه شرکت کنند.[65] سپس روزنامه‌ها اعلام کردند که فردا (نوزدهم بهمن)، به طرفداری از دولت مهندس بازرگان در سراسر کشور میلیون‌ها نفر راهپیمایی می‌کنند.[66]

پس از اینکه گروه‌های مختلف سیاسی، مردم را به برگزاری راهپیمایی دعوت کردند، میلیون‌ها نفر از ساکنان شهرهای کوچک و بزرگ با برگزاری راهپیمایی و تظاهرات خیابانی، پشتیبانی خود را از امام خمینی و مهندس بازرگان، نخست‌وزیر انتخابی امام خمینی، اعلام کردند و خواستار برکناری شاپور بختیار شدند.[67]

روزنامه‌ها با تیترهایی از قبیل «مردم به بازرگان رأی اعتماد دادند» از راهپیمایی مردم در نقاط مختلف کشور گزارش‌هایی چاپ کردند.[68] در شهرهای استان آذربایجان غربی هم راهپیمایی‌هایی برگزار شد. روزنامه اطلاعات از برگزاری تظاهرات در شهر پیرانشهر نام می‌برد.[69]

طبق گزارش روزنامه کیهان، حدود 150 هزار تن از مردم ارومیه به‌طرفداری از دولت موقت بازرگان تظاهرات کردند. تظاهرکنندگان سرودهایی به زبان محلی می‌خواندند.[70]

ده‌ها هزار نفر از مردم خوی هم به پشتیبانی از دولت مهندس بازرگان تظاهرات کردند. همچنین تظاهراتی در شهر میاندوآب به طرفداری از دولت موقت برگزار شد.[71] پس از برگزاری راهپیمایی عظیم روز نوزدهم بهمن، امام خمینی در پیامی از ملت ایران تشکر کرد. در بخشی از این پیام آمده است: «از عموم ملت ایران که در این سال‌های طولانی زحمات کشیده‌اند و صفوف خود را فشرده کرده‌اند و برای مبارزه با دستگاه ظلم رنج‌ها دیده‌اند و مصیبت‌ها کشیده‌اند، تشکر می‌کنم.»[72]

 

تظاهرات‌های طرفداران قانون اساسی

پس از برگزاری راهپیمایی روز نوزدهم بهمن که به پشتیبانی از امام خمینی و نخست‌وزیر انتخابی ایشان صورت گرفت، طرفداران رژیم نیز تحت عنوان حمایت از قانون اساسی تظاهراتی برگزار کردند. طبق گزارش روزنامه کیهان، گروه زیادی از روستاییان اطراف ارومیه روز بیستم بهمن به طرفداری از قانون اساسی تظاهرات کردند. مأموران انتظامی به علت احتمال درگیری این عده با مخالفان از ورود آنها به شهر جلوگیری کردند.[73] همچنین روزنامه اطلاعات در شماره 21 بهمن اعلام کرد که روستاییان مسلح اطراف شهر خوی روز بیستم بهمن به شهر خوی حمله کردند و درگیری خونینی به وجود آمد که طی آن دوازده نفر کشته و بیش از پنجاه نفر مجروح شدند. طبق این گزارش، روستاییان طرفدار قانون اساسی در حالی‌که مجهز به مسلسل، تفنگ، طپانچه و اسلحه‌های سرد بودند، از چهار سمت به شهر خوی حمله کردند و به تظاهرات و دادان شعارهای دولتی پرداختند. در پی این حمله، مردم خوی به مقابله با روستاییان مسلح پرداختند و درگیری خونیتی به وجود آمد که مدت چهار ساعت ادامه داشت که دوازده نفر از موافقین و مخالفین کشته شدند.[74]

روزنامه کیهان در مورد حوادث خوی گزارش داد که چماقداران که از مدت‌ها قبل به شهر خوی حمله می‌کردند و راه را بر مسافران می‌بستند از قریه سعیدآباد خوی به شهر حمله کردند. گروهی از جوانان به مقابله با آنها پرداختند و برخورد شدیدی بین آنها درگرفت. هنگامی که طرفین مشغول جنگ و گریز بودند، ساکنان دو قریه دیگر به اسامی بدل‌آباد و ایری بوجاق به طرفداری از چماقداران وارد معرکه شدند و شروع به غارت و آتش‌سوزی مغازه‌های خیابان‌های شهر کردند. در این برخورد که گفته می‌شود مسلحانه بوده، عده‌ای کشته و مجروح شدند که تعداد کشته‌شدگان معلوم نیست، ولی به گفته شاهدان عینی هشت نفر کشته شده و بیست مغازه طعمه حریق و یا تخریب و غارت قرار گرفته است. چماق‌به‌دستان در برابر مقاومت مردم از شهر عقب‌نشینی کردند. هیئتی به سرپرستی سرلشکر بیدآبادی فرماندار نظامی تبریز صبح 22 بهمن به خوی رفت. همچنین یکشنبه 22 بهمن، گروهی از روحانیون و معتمدین شهر خوی و همچنین خویی‌های مقیم تهران به‌طور دسته‌جمعی به کیهان مراجعه کرده و اظهار داشتند: «صبح جمعه گروهی اوباش درحالی‌که با سلاح‌های سرد و گرم مجهز بودند، و حتی عده‌ای از مأموران انتظامی نیز با لباس شخصی در میان آنها دیده می‌شدند، به خیابان‌های شهر خوی سرازیر شده و ضمن حمله به مردم، به تخریب، آتش‌سوزی و غارت مغازه‌ها پرداختند و در اندک مدتی محیطی پر از رعب و وحشت در شهر به وجود آوردند. در این حمله و هجوم مأموران انتظامی نیز از آنها حمایت می‌کردند. اگر این بار برای جلوگیری از این نوع ایجاد رعب و وحشت جلوگیری به عمل نیاید، مجبوریم برای دفاع از جان و مال و ناموس خود به اقدام قاطع دست بزنیم.»[75]

در روزهای منتهی به پیروزی انقلاب، ساکنان روستای تازه‌شهر نیز، که موافق دولت و مخالف انقلابیون بودند، با گروهی از ساکنان شهر سلماس درگیر شدند و دو نفر از طرفین کشته شدند. طبق گزارش روزنامه اطلاعات، یکی از شهدای این روز، چنگیز نیکخواه نام داشت که جنازه‌اش روز بیستم بهمن با شرکت بیش از بیست‌هزار نفر از مردم سلماس به خاک سپرده شد.[76] از مخالفین سه نفر به اسامی علی‌عباس کاشایی، حسین اسماعیلی و جعفر موسی مجروح شدند؛ علاوه بر آن، در برخوردی که بعداً روی داد، پانزده نفر از ساکنان تازه‌شهر کشته و مجروح شدند.[77]

 

حمله به پاسگاه ژاندارمری بالانج

روزنامه اطلاعات در شماره روز 21 بهمن گزارش داد که در حوادث دو روز گذشته ارومیه دو تن شهید شدند. طبق این خبر «دو تن از مخالفین رژیم، هنگام عبور از مقابل پاسگاه ژاندارمری بالانج ارومیه هدف اصابت گلوله قرار گرفتند و پس از واژگون شدن اتومبیلی که در آن بودند، کشته شدند. کوچک حسینی و صمد قنبری هدف اصابت گلوله عده‌ای از روستاییان موافق رژیم قرار گرفتند و به قتل رسیدند.»[78]

روزنامه کیهان در مورد حادثه پاسگاه ژاندارمری بالانچ ارومیه و قهوه‌خانه مجاور آن این‌گونه گزارش داد که این دو مکان، نیمه‌شب پنجشنبه (19 بهمن) هدف حمله گروهی مسلح که دو اتومبیل پیکان و بنز در اختیار داشتند، قرار گرفت. در زدوخورد مأموران و افراد مسلح، دو سرنشین پیکان به اسامی علی نصیری و وهاب جهانبخش از اهالی روستای دولاما کشته شدند. از اتومبیل بنز نیز به سوی قهوه‌خانه جنب پاسگاه تیراندازی شد و پنج نفر که در قهوه‌خانه نشسته بودند، بر اثر اصابت گلوله مجروح شدند. از اتومبیل پیکان که به‌جا مانده بود یک مسلسل کلاشینکف و چند قبضه اسلحه کمری به دست مأموران افتاد.[79]

حاج حمید فاسونیه‌چی علت این حادثه را انجام مأموریتی برای جلوگیری از حمله چماقداران و موافقان دولت به شهر ذکر کرده است و می‌گوید:

«یکی، دو روز قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، به ماخبر رسید که «محمود مجرد قره‌باغی»، فرمانده پاسگاه بالانج با خدعه و نیرنگ و تطمیع، عده‌ای را از روستاهای اطراف پاسگاه جمع کرده تا با چماق و بیل و کلنگ و سوار بر تراکتورهایی، در یکی دو روز آینده به ارومیه حمله‌ور شوند و راهپیمایی مردمی ارومیه بر ضد رژیم شاه را متفرق و به اماکن عمومی صدماتی وارد نمایند. ما تعدادی مسلح و به تعبیر آن روز «مجاهدین انقلابی» بودیم و حاج آقای [غلامرضا] حسنی هم در رأس ما مجاهدان قرار داشت و به اصطلاح فرمانده انقلاب و مجاهدان مسلح انقلابی در ارومیه بود. ایشان به من فرمودند که با تعدادی از مجاهدان مسلح به محل پاسگاه روستای بالانج عزیمت و اوضاع را بررسی کنم تا اگر توطئه‌ای در کار باشد، خنثی کنیم و برگردیم. من هفت نفر از مجاهدان را برای این مأموریت انتخاب و آماده کردم و اوایل شب 18 بهمن 57، با دو خودرو پیکان[80] مخفیانه از ارومیه خارج شدیم. چهار نفر در یک پیکان و چهار نفر در پیکان دومی نشسته بودیم. من به عنوان فرمانده این گروه هشت‌نفره، در ماشین اول و در کنار راننده نشسته بودم. راننده ماشین مرحوم حاج موسی آقازاده بود. دو نفر مجاهد مسلح هم در صندلی عقب نشسته بودند؛ به نام‌های عرب سلطانی و رضا. قرار ما این بود که وضع روستا و پاسگاه را بررسی کنیم، اگر تحرک و مقاومتی دیدیم، درگیر شویم و شلیک کنیم. بدین‌گونه اگر قرار باشد فردا جماعتی جمع شوند و به شهر هجوم آورند، خودبه‌خود خنثی می‌شود؛ چرا که آنها می‌ترسند و از خانه‌هایشان بیرون نمی‌آیند. من به همراهان گفته بودم که اگر در ورودی روستا، یا سر راه، کسی ایست داد یا اسلحه‌ای را به طرف ما گرفت، شلیک کنید و امانش ندهید. ماشین‌ها با فاصله معینی از همدیگر حرکت می‌کردند تا از دور کسی متوجه نشود که ما با هم هستیم. وقتی ماشین اول به جلو پاسگاه رسید، متوقف نشدیم و گذشتیم، مأموران پاسگاه به طرف ماشین بعدی تیراندازی کردند که مرحوم «صمد قنبری قوشچی» (راننده) و «کوچک حسینی»[81] مورد اصابت گلوله قرار گرفته، در دم به شهادت رسیدند و ماشین با همان سرعت با دیوار قهوه‌خانه بزرگ روستا (قهوه‌خانه سیفعلی مرادزاده) برخورد کرد. درهای ماشین خودبه‌خود باز شدند و دو نفر صندلی عقب، ... خودشان را بیرون انداخته، با استفاده از تاریکی، به باغ‌های آن حوالی رفته و از تیررس مأموران پاسگاه در امان ماندند که شبانه با پای پیاده خود را به ارومیه و محضر آقای حسنی رسانده بودند... عملیات ما در آن شب، کارگر افتاد و هدف ما تحقق یافت؛ زیرا دیگر از حمله چماق‌به‌دستان پاسگاه بالانج هیچ خبر و اثری نشد؛ چراکه پاسگاه حساب خودش را کرد و جرئت اعزام جماعت چماق‌به‌دست به ارومیه را از دست داد و همچنین اهالی روستاهای بالانج و دولاما و دیگر روستاها، همه باخبر شدند که اگر کسی روی حساب پاسگاه دست از پا خطا کند، ممکن است به قیمت جانش تمام شود.»[82]

 

درگیری‌های نیروهای مسلح و پیروزی انقلاب

پس از برخوردهای خونین میان واحدهای مسلح در تهران،[83] ملا عبدالله قاسمیانی، امام جمعه سردشت، در نامه‌ای خطاب به مهندس بازرگان، حمایت عشایر اهل سنت و جماعت را صرف‌نظر از اختلافات شیعه و سنی از امام خمینی اعلام کرد و تقاضا کرد که بگذارید چهار هزار ایلاتی و عشایر مسلح برای حفاظت جان امام خمینی به تهران بیایند. در این نامه آمده است:

«جناب آقای مهندس بازرگان به نام کلیه ایلات و عشایر اهل سنت و جماعت به جنابعالی اعلام می‌کنیم تمام عشایر مناطق کردستان حاضرند تا آخرین قطره خون خود را در راه امام خمینی جانبازی نمایند. اختلافات شیعه و سنی را کنار گذارده و اجازه دهید چهارهزار ایلات و عشایر مسلح ما به تهران حرکت نموده، خود را پروانه‌وار به آتش کفار زده و از امام خمینی حفاظت نمایند. واعتصموا بحبل‌الله جمیعاً و لاتفرقوا.»[84]

هم‌زمان با تهران، مردم شهرستان‌ها نیز بپا خاستند، در ارومیه، مجاهدین مسلح در یک درگیری چهارساعته کلیه کلانتری‌های این شهر و استانداری آذربایجان غربی را تصرف کردند. در این درگیری دو مجاهد انقلابی شهید و شانزده نفر مجروح شدند. همچنین پس از اعلام بی‌طرفی ارتش، تیمسار سرلشکر کاظم خزاعی، فرمانده لشکر 64 ارومیه، فرمانده هنگ ژاندارمری و فرماندار ارومیه پشتیبانی خود را از ملت ایران اعلام و در محل‌های خود پرچم سفید نصب کردند.[85]

پس از آن، مقامات نظامی و دولتی یکی‌یکی بازداشت شدند و به این ترتیب شهرهای مختلف به دست مردم افتاد و انقلاب اسلامی ایران با مشارکت و فداکاری طبقات و اقشار مختلف مردم تحت رهبری امام خمینی و هدایت علما و روحانیون مبارز به پیروزی رسید. به همین مناسبت، در شهرهای استان مراسم جشن برپا شد. روزنامه اطلاعات گزارش داد که به مناسبت پیروزی انقلاب، مردم سردشت در خیابان‌ها به پایکوبی و شادمانی پرداختند، عده‌ای مسلح نیز با شلیک تیر هوایی این پیروزی را جشن گرفتند، اما یک جوان هیجده ساله به نام مجید شریف‌زاده هدف اصابت گلوله قرار گرفت و شهید شد.[86]

در ارومیه نیز، پس از اعلام بی‌طرفی نیروهای ارتش، مردم ارومیه به خیابان‌ها ریختند و به شادی پرداختند:

«خیلی روز باشکوهی بود. فضای آزادی از تمام خیابان‌ها و دیوارها و کوچه‌ها حس می‌شد. کف خیابان‌های بزرگ ارومیه مثل خیابان امام، نُقل‌پوش شده بود. از بس مردم شیرینی نُقل پاشیده بودند، همه جا سفید سفید شده بود. انگار برف باریده بود! خدا می‌داند که مردم چقدر خوشحال بودند.»[87]

در این هنگام دو اتومبیل که به نشانه پیروزی چراغ‌های خود را روشن کرده بودند، در جاده دره قاسملو[دره شهدا] هدف حمله جسمی ناشناس قرار گرفتند که در نتیجه دو تن از سرنشینان اتومبیل کشته و شش نفر به شدت مصدوم شدند.[88] پس از پیروزی انقلاب، روزنامه‌ها با تیترهایی از قبیل «دیروز ملت کاخ 57 ساله ظلم را ویران کرد« و «رژیم شاه متلاشی شد» پیروزی انقلاب را جشن گرفتند.[89]

 

پیام امام خمینی بعد از پیروزی انقلابیون در 22 بهمن

عصر روز 22 بهمن، بعد از سقوط بسیاری از کلانتری‌ها و پادگان‌های نظامی، هنگامی که انقلابیون کم‌وبیش بر سراسر شهر تهران تسلط پیدا کرده بودند، امام خمینی پیامی خطاب به مردم صادر نمود که در بخشی از آن آمده است:

«ملت شجاع ایران، خواهران و برادران آگاه تهران، اکنون که به خواست خداوند متعال پیروزی نزدیک است و نیروی ارتش عقب‌نشینی و عدم دخالت خودشان را در امور سیاسی ابراز و پشتیبانی خودشان را از ملت اعلام کرده‌اند. ملت عزیز و شجاع با کمال مراقبت از اوضاع و در عین حفظ آمادگی برای دفاع احتمالی در صورتی که نیروی ارتش به پادگان‌های خود رفته‌اند، آرامش و نظم را حفظ نمایند. اگر اخلال‌گران بخواهند با آتش‌سوزی و خرابکاری فاجعه ببار آورند، آنان را به وظیفه شرعی و انسانی‌شان آگاه گردانند و نگذارند این قبیل کارها موجب هتک حرمت ملت شود و به سفارتخانه‌ها حمله نکنند و اگر خدای نخواسته ارتش باز به میدان آمد، واجب است آنان را با شدیدترین وجه رفع کرده و با تمام نیرو و قدرت از خود دفاع نمایند. اینجانب به امرای ارتش اعلام می‌کنم که در صورت جلوگیری از تجاوز ارتش و پیوستن آنان به ملت و دولت قانونی ملی اسلامی ما، آنان را از ملت و ملت را از آنان می‌دانیم و مانند برادران با آنان رفتار می‌نماییم...»[90]

همچنین اعلامیه دیگری در شب 22 بهمن از طرف امام خمینی به‌وسیله رادیوتلویزیون ملی ایران خطاب به مردم ایران پخش شد. در بخشی از این اعلامیه آمده است:

«ملت مسلمان و قهرمان و مبارز ایران در این لحظه حساس که به لطف خداوند مبارزات قهرمانانه شما سدهای استبداد و استعمار را یکی پس از دیگری می‌شکند و انقلاب اسلامی شما شکوفه‌ها و میوه‌های خود را آشکار می‌سازد، لازم می‌دانم ضمن ابراز تشکر و قدرانی از یکایک شما برادران و خواهران چند نکته را یادآوری نمایم. شما در جریان مبارزات گذشته، رشد اسلامی و انقلابی خود را آشکار کرده‌اید و اکنون بیش از پیش لازم است که این رشد را به جهانیان نشان دهید تا جهانیان بدانند مردم مسلمان ایران می‌توانند بدون قیمومیت این و آن راه سعادت خود را انتخاب نمایند و و آن را از شما می‌خواهم که اولاً مانع آشوب و هرج و مرج بشوید و نگذارید که آشوبگران و مغرضین عملیاتی از قبیل غارت، آتش‌سوزی و مجازات متهمان و از بین بردن آثار علمی و فنی و صنعتی و هنری و اتلاف اموال عمومی و خصوصی دست بزنند و دشمن برای خراب کردن چهره نهضت از طریق نفوذ دادن افراد مفسد و مغرض در میان توده مسلمان دست به چنین کارها می‌زند تا نهضت ما را ارتجاعی و وحشیانه قلمداد نماید. ... .»[91]

 

حوادث پس از پیروزی انقلاب

روزنامه کیهان روز 28 بهمن اعلام کرد که در جریان حوادث چند روز گذشته، هزاران نفر از مردم نقده در حالی که روحانیون شهر همراه آنها بودند، به شهربانی رفتند و افراد این سازمان را غرق در گُل و نُقل کردند و پس از آن برای تبریک و تشکر اعلام همبستگی افراد ژاندارمری راهی این مرکز شدند. در ژاندارمری یکی از روحانیون سخنرانی کرد و چند جلد کلام‌الله مجید به ژاندارم‌ها اهدا کرد، اما در همان لحظه از گوشه ساختمان تیراندازی به طرف مردم شروع شد که بر اثر آن یازده نفر شهید و بیش از بیست نفر مجروح شدند.[92]

روزنامه اطلاعات شمار شهدای این حادثه را یازده تن و شمار مجروحان را هفده نفر ذکر کرده است. اسامی شهدا به این قرار است: »محمداسماعیل محرر، خسرو رحمانی، میرزاعلی، علیرضا حمیدپور، محمدامین سلطانی، حسین بنا، محمد پیرمراد [پیرمرد]، احمد بقال، شخصی به نام سرتیپ صادقیان و محمد رحیمی.»[93]

در مهاباد هم درگیری‌هایی رخ داد. به گزارش روزنامه اطلاعات روز 23 بهمن، کلانتری، شهربانی، گروهان ژاندارمری و هنگ ژاندارمری مهاباد، یکی پس از دیگری به دست مردم افتاد و اسلحه‌های به دست آمده نیز بین مردم شهر توزیع شد. در حمله به این ساختمان‌ها، مأموران از خود مقاومت نشان دادند و در نتیجه برخورد شدید بین مأموران انتظامی و مردم، چهارده نفر شهید شدند و چهل نفر مجروح شدند. سه نفر از آنها به این سبب کشته شدند که برخی از افراد که سلاح به دست آورده بودند با نحوه کار با اسلحه آشنایی نداشتند. با اینکه تیمسار پزشکپور، فرمانده تیپ مهاباد، به‌وسیله رادیوتلویزیون مرکز مهاباد و امام جمعه شهر، رأساً همبستگی خود را با انقلاب ملی اعلام داشته است، مع‌هذا پادگان مهاباد از روز 23 بهمن در محاصره مردم بود. ماموستا عزالدین حسینی، امام جمعه مهاباد، به مردم هشدار داد که از درگیری با سربازان خودداری کنند. همچنین برای کنترل شهر به دستور ماموستا عزالدین حسینی، روز 24 بهمن شورای انقلاب در این شهر تشکیل شد.[94]

روزنامه اطلاعات روز بعد گزارش داد که با درگذشت شش تن از چهل مجروح حوادث مهاباد، شهدای واقعه اخیر این شهر به بیست نفر رسید. طبق گزارش این روزنامه، هم‌اکنون با نظارت ماموستا عزالدین حسینی، امام جمعه مهاباد، گروهی اداره امور شهر را به عهده گرفته‌اند.[95]

روز 24 بهمن‌ماه، مردم ماکو 25 نفر از زندانیان شهربانی ماکو را آزاد کردند.[96] در ارومیه نیز، انقلابیون بدون درگیری زندان شهربانی را تصرف و همه زندانیان را که گفته می‌شود صدها نفر بودند، آزاد کردند. علاوه بر این، در حمله به ساواک ارومیه، چند مأمور دستگیر شدند.[97] همچنین بنا به گزارش روزنامه کیهان، گروهی از افراد پادگان ارومیه و شهربانی این شهر به طرفداری از امام خمینی در خیابان‌ها راهپیمایی کردند و همبستگی خود را با ملت اعلام داشتند. از طرف کمیته شورای انقلاب ارومیه، سرهنگ مهبود، معاون شهربانی، به ریاست این سازمان منصوب و مشغول به کار شد.[98]

در شهر خوی نیز، کمیته انقلاب اسلامی این شهر، چهار نفر از اعضای ساواک خوی و پانزده نفر دیگر را به اتهام شرکت در فعالیت‌های ضدانقلابی دستگیر کرد. همچنین روز 27 بهمن، افراد و فرماندهان ژاندارمری، پادگان و شهربانی خوی که با انقلاب ملت ایران اعلام همبستگی کرده بودند، در میان ابراز احساسات شدید مردم در خیابان‌ها رژه رفتند. اهالی چند روستای خوی نیز برای کمک به مبارزان تبریز، ده کامیون مواد غذایی به این شهر فرستادند.[99]

در بوکان هم برای انجام امور شهری، کمیته انقلاب اسلامی تشکیل شد. این کمیته با شرکت روحانیون، اصناف و کارگران زیر نظر حاج ملا ابوبکر شفیعی، امام جمعه بوکان، فعالیت می‌کرد.[100]

در ارومیه نیز حوادثی رخ داد؛ سرپرست و هفت عضو ساواک این شهر روز پنجشنبه 26 بهمن‌ماه به‌وسیله نیروهای انقلابی این شهر دستگیر و تحویل کمیته انقلاب اسلامی شدند. روز پنجشنبه همچنین «کامران» فرماندار ارومیه به‌وسیله انقلابیون بازداشت شد. سرپرست ساواک ارومیه پس از دستگیری طی پیامی از همه اعضای ساواک خواست که خود را به کمیته انقلاب اسلامی معرفی کنند.[101]

شورای موقت کمیته انقلاب اسلامی ارومیه با تشکیل هفت کمیته فعالیت‌های خود را آغاز کرد. این کمیته‌ها مربوط به ستاد لشگر، شهربانی، ژاندارمری، تدارکات، خدمات، دادرسی، ارتباطات، انتشارات و آموزش می‌باشد. تا سی‌ام بهمن‌ماه، بیست متهم و ضدانقلابی دستگیر شدند و دو نفر دیگر نیز خود را معرفی کردند.[102]

پیش از این اتفاقات امام خمینی در شب 24 بهمن پیامی خطاب به ملت ایران صادر نمودند و در آن یک بار دیگر مردم را به اتحاد و یگانگی دعوت کردند و هشدار دادند چنانچه اختلافی و تشتتی به‌وجود آید، پیروزی نهایی ملت در خطر خواهد افتاد. ایشان همچنین به ضرورت جمع‌آوری اسلحه تأکید کردند. در بخشی از این پیام آمده است:

«من از ملت شریف و مبارز ایران تشکر می‌کنم. من از این وحدت‌کلمه‌ای که بین اقشار ملت به وجود آمده است، سپاسگزاری می‌کنم. ...باید ملت ایران بداند که این انقلاب ایران با سایر انقلاباتی که در دنیا واقع شده است، فرق دارد. این انقلاب از باب اینکه انقلاب اسلامی و انسانی بود، ضایعات کمی ببار آورد. ... ما در بین مبارزه هستیم و باز محتاج به وحدت کلمه هستیم، باز باید همه اقشار با هم برادروار و در کنار هم باشند. ... ما باید متوجه باشیم که در چنین روزی که روز انقلاب است، دست‌های خائن و غیرمنزه در کار است و ممکن است خیانتکارها بخواهند بین شما تشتت بیندازند، باید جداً از خرابکاری اجتناب و مراقبت کنید که اگر کسانی خواستند خرابکاری و آدم‌کشی کنند یا به مراکز دولتی و ارتشی و کاخ‌ها حمله نمایند، باید مانع بشوید، چون ایجاد تشتت خواهد کرد، اینها به اسلام و مملکت اسلامی خیانت است و باید از این قبیل خیانت‌ها جلوگیری شود. باید تمام اسلحه‌هایی که در دست مردم است جمع شوند، هرکس اسلحه‌ای پیدا کرد باید به مسجد محله خود ببرد و به امام جماعت مسجد تحویل بدهد و بعد این اسلحه‌ها از مساجد به کمیته آورده می‌شود و کمیته این اسلحه‌ها را در اختیار سربازان اسلامی که برای دفاع از اسلام و مسلمین تدارک دیده شده‌اند، می‌گذارد. ... باید علمای اسلام که راهنمای مردم هستند مردم را در این لحظات حساس راهنمایی کنند و نگذارند که اختلافاتی و اغتشاشاتی در مملکت واقع بشود. ...ما با مسلمین اهل تسنن یکی هستیم. واحد هستیم که مسلمان و برادر هستیم. اگر کسی کلامی بگوید که باعث تفرقه بین ما مسلمان‌ها بشود، بدانید که یا جاهل هستند یا از کسانی هستند که می‌خواهند بین مسلمانان اختلاف بیندازند...»[103]                                            

 پایان

 

پی‌نوشت‌ها:


[1]. روزنامه اطلاعات، 2 بهمن 1357، ش 15766، ص 2.

[2]. همانجا.

[3]. همان، ص 3.

[4]. همان، ص 8.

[5]. همانجا.

[6]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، تهران، 1386، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، ج 24، ص 241.

[7]. همانجا.

[8]. بنا بر ادعای سرلشکر هومان، فرمانده لشکر ارومیه، آنها سرخود و بدون دستور از سوی مافوق به مقابله با مخالفان حکومت پرداختند. در همین زمینه، پس از حوادث روز دوم بهمن ارومیه، سرلشگر هومان، در پیامی که چندین بار از رادیو محلی پخش شد از مردم خواست آرامش خود را حفظ کنند و دست به اعمال خشونت‌آمیز نزنند. او در این باره گفت: «من برای بازدید به پادگان قوشچی رفته بودم که چند درجه‌دار بدون اجازه با یک تانک وارد شهر شده و بی‌نظمی‌هایی ایجاد کرده‌اند. این درجه‌داران به‌خاطر اعمال خلاف خود، به‌طور حتم مجازات خواهند شد.» (روزنامه کیهان، 4 بهمن 1357، ش 10621، ص 8).

[9]. روزنامه اطلاعات، همان، ص 2.

[10]. روزنامه کیهان، 3 بهمن 1357، ش 10620، ص 7. یک روز بعد از این حادثه، امام خمینی در مصاحبه‌ای با تلویزیون فرانسه در پاسخ به این پرسش که: «به نظر شما میزان وفاداری ارتش به ملت چقدر است؟» فرمودند: «ما امیدواریم که ارتش با تمام افسران آن، برگردد. البته در حال حاضر قشرهایی در ارتش رو به ملت هستند، ولی من صلاح ارتش می‌دانم که همه برگردند به طرف مردم و با شاهی که کنار رفت و دیگر برگشتی ندارد، تماس نداشته باشند و توهّم نکنند که باید تماس داشته باشند. ارتش باید ارتش ملت باشد. ما ارتش را از خودمان می‌دانیم. اگر چند نفری جنایتکارند، حسابشان جداست. و امیدواریم همه افراد ارتش به آغوش ملت بازگردند و از آنها پذیرایی خواهیم کرد.» (صحیفه امام، تهران، 1378، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ج 5، ص 523).

[11]. روزنامه کیهان، همان، ص 7.

[12]. در ادامه این گزارش آمده است: «مأموران ژاندارم پس از ورود به خیابان پهلوی درحالی‌که جمعی نیز از جمله صاحبان چند فروشگاه در بین آنان بودند و شعارهایی به نفع رژیم می‌دادند، به طرف مسجد اعظم این شهر واقع در خیابان عسگرآبادی حرکت کردند. مردم رضائیه که در داخل مسجد اجتماع کرده بودند، با تیراندازی مأموران سراسیمه به هر طرف می‌دویدند و ناگهان شلیک توپ موجب آن شد که گنبد مسجد به‌شدت آسیب ببیند. تیراندازی به مسجد مزید بر خشم مردم شد و دقایقی بعد، از گوشه و کنار خیابان‌ها مردمِ خشمگین به راه افتادند. در این هنگام یکی دو تن که مسلح بودند، به سوی مأموران تیراندازی کردند. خیابان پهلوی رضائیه تبدیل به میدان جنگ شده بود و مردم و سربازان هرکدام در گوشه‌ای سنگر گرفته بودند. به گفته یک شاهد در این حوادث چهار ژاندارم هم جان سپردند. تیراندازی‌ها و درگیری‌های خونین تا ساعت دو بعدازظهر ادامه داشت. بیمارستان شیرخورشید رضائیه از مردم تقاضا کرده است: برای رساندن خون به مصدومین تیراندازی‌ها به آن بیمارستان بروند. چند فروشگاه در خیابان پهلوی که عکس آیات عظام را داشتند، به آتش کشیده شدند. کُردهای رضائیه در تیراندازی دیروز به حمایت از مردم برخاستند.» (همانجا). همچنین، حجت‌الاسلام حسنی در خاطرات خود بخشی از ماجرا را چنین نقل می‌کند: «... هرچه امکانات و تجهیزات بود در جهت استحکام پایگاه نظامی مسجد اعظم به کار گرفتیم، با تعداد چهل، پنجاه نفر افراد مسلح و با حضور انبوه مردم، آماده نبرد شدیم. ناگهان صدای غرش تانک‌ها از دور به گوش رسید. به دستور من، افراد مسلح در پشت سنگرهای خود قرار گرفتند. تانک‌ها، درختان و سایر موانع را شکستند و نزدیک محوطه شدند... ناگهان تانکی که در جلو حرکت می‌کرد، یک توپ به سمت گنبد شلیک کرد... و به گنبد اصابت نمود. بعد از آن طرف گنبد خارج شد. در این موقع، عده‌ای با لباس شخصی به‌عنوان «شاه‌دوست» در میان آنها ظاهر شدند و شعار «زنده باد شاه و مرگ بر خمینی» سر دادند. دوستانم از شدت خشم، بدنشان می‌لرزید... ما تانک را به رگبار بستیم. از پایین چند نفر از دوستان بر روی تانک اولی کوکتل مولوتف انداختند و تانک بلافاصله آتش گرفت.... تانک دومی از پشت سر رسید و ما را به رگبار مسلسل بست. من زمین‌گیر شدم... چند نفر دیگر هم در پشت‌بام بانک بودند. بقیه مسلحین به همراه مردم از زمین و اطراف، تانک‌ها را محاصره کردند و مرتب به طرفشان تیراندازی نمودند، به‌طوری که زمین‌گیر شدند و مجبور به عقب‌نشینی گردیدند. البته اگر می‌خواستند بمانند و با ما بجنگند می‌توانستند؛ چون آنها امکانات و نیروی زیادی داشتند، ولی در اثر مقاومت شجاعانه ما و مردم، خداوند متعال رعب و وحشتی به دلشان انداخت و آنها پا به فرار گذاشتند و به لشکر و پادگان ارومیه بازگشتند...» (خاطرات حجت‌الاسلام حسنی امام جمعه ارومیه، تدوین عبدالرحیم اباذری، تهران، 1384، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ص 131-132).

[13]. روزنامه اطلاعات، 3 بهمن 1357، ش 15767، ص 2. روزنامه کیهان با چاپ اطلامیه ارتش، شمار مأموران مجروح را دوازده نفر اعلام کرد. (روزنامه کیهان، همان، ص 2).

[14]. طبق اسناد و خاطرات انقلابیون، ظاهراً سرلشکر عبدالعلی هومان، فرمانده لشکر 64 ارومیه، با انقلابیون همدلی نشان می‌داد و در دوره فرماندهی او انقلابیون آزادی عمل بیشتری داشتند؛ به‌طوری‌که اسناد ساواک به تاریخ 9 بهمن 1357، گزارش می‌دهند که «مخالفین رژیم از رفتن تیمسار هومان، فرمانده لشکر رضائیه، به تهران شدیداً متأسف و اظهار می‌دارند با رفتن ایشان به تهران برنامه‌ها به هم ریخته است. مخالفین خواستار بازگشت وی شده و تهدید کرده‌اند که هر فرمانده دیگری به جای وی اعزام شود، ترور خواهد شد. ضمناً از طرف اخلالگران طرحی برای از بین بردن تیمسار سپهبد [جعفر] صانعی تهیه شده است.» (انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، تهران، 1387، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، ج 25، ص 116). طبق سند دیگری به تاریخ 10 بهمن 1357، از داخل پیکان یک نفر از اهالی خوی ـ که بعداً مشخص شد برادرزاده سرلشکر هومان بوده ـ تعدادی «اوراق و کتاب مضره» به‌وسیله مأمورین ژاندارمری کشف و به ساواک تحویل شد. این گزارش می‌افزاید: «از بدو انتصاب سپهبد جعفر صانعی به فرمانداری نظامی آذربایجان غربی تاکنون حدود 26 قبضه اسلحه کمری و مقادیر زیادی فشنگ‌های مربوطه کشف گردیده است.» (همان، ص 160). در خاطرات حاج حمید فاسونیه‌چی هم آمده است: «فرمانده لشکر 64 ارومیه، سرلشکر هومان، آدم بدی نبود، خودش اهل ارومیه بود و هرگز به کشتن مردم فرمان نداد. خیالمان از طرف او راحت بود. بعدها گفتند همسرش هم وقتی دیده بود تانک‌ها به طرف راهپیمایی حرکت می‌کنند، خود را جلو تانک‌ها انداخته و التماس می‌کرده که مبادا مردم را بترسانید و یا بکشید.» (پیر پیشگام، خاطرات حاج حمید فاسونیه‌چی از پیشگامان انقلاب اسلامی در ارومیه، تدوین مصطفی قلیزاده علیار، تهران، 1392، انتشارات سوره مهر، چاپ اول، ص 82).

[15]. روزنامه اطلاعات، همان، ص 2.

[16]. همان، ص 2.

[17]. همان، 5 بهمن 1357، ش 15769، ص 2.

[18]. روزنامه کیهان، 4 بهمن 1357، ش 10621، ص 8.

[19]. این شخص اهل مهاباد بود که در تظاهرات ارومیه به شهادت رسید و چند روز بعد به مناسبت شهادت وی، مجلس ترحیمی در مهاباد ترتیب یافت و به دنبال آن، پانزده‌هزار نفر از مردم این شهر برای اعتراض به کشتار شهرهای مختلف راهپیمایی کردند. روزنامه کیهان، 10 بهمن 1357، ش 10625، ص 7.

[20]. روزنامه اطلاعات، 2 بهمن 1357، ش 15766، ص 3؛ روزنامه اطلاعات، 9 بهمن 1357، ش 15771، ص 3.

[21]. روزنامه اطلاعات، 9 بهمن 1357، ش 15771، ص 7.

[22]. روزنامه کیهان، 8 بهمن 1357، ش 10623، ص 7.

[23]. مساجد استان آذربایجان غربی به روایت اسناد ساواک، تهران، 1401، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، ج 2، ص 291.

[24]. روزنامه اطلاعات، 3 بهمن 1357، ش 15767، ص 3.

[25]. روزنامه کیهان، 4 بهمن 1357، ش 10621، ص 4.

[26]. سند شماره 1، پیوست در همین مقاله.

[27]. سند شماره 1، پیوست در همین مقاله؛ انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 24، ص 253.

[28]. سند شماره 1، پیوست در همین مقاله. این واکنش‌ها در ادامه کشتاری است که مأموران مسلح حکومتی در ارومیه مرتکب شدند. مساجد استان آذربایجان غربی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 2، ص 291.

[29]. سند شماره 2، پیوست در همین مقاله.

[30]. روزنامه اطلاعات، 2 بهمن 1357، ش 15766، ص 3.

[31]. دوم بهمن سالروز تأسیس حزب دموکرات کردستان است. طبق گزارش روزنامه اطلاعات، در این روز، مردم مهاباد در یک راهپیمایی شرکت کردند. پس از خاتمه راهپیمایی، درگردهمایی مسجد جامع مهاباد، ماموستا عزالدین حسینی، امام جمعه این شهر، ضمن تأکید بر همبستگی، اتحاد و اتفاق کردنشینان با مبارزات قشرهای مختلف ملت ایران، گفت: «بر خلاف این‌که دشمنان ایران شایع کرده‌اند، کردها هیچ‌گاه تجزیه‌طلب نبوده و نخواهند بود و همچنان به همراه سایر هموطنان عزیز ایرانی، به مبارزه برای کسب استقلال و آزادی ادامه خواهد داد.» او افزود: «ما ملت مسلمانی هستیم که در این موقع حساس، باید پشت به پشت هم بدهیم و دارای رهبری منظمی باشیم، زیرا دادن شعار به‌تنهایی نمی‌تواند راهگشا باشد. اکثریت قریب‌به‌اتفاق مردم ایران عقاید اسلامی دارند، ما باید برای رسیدن به سرحد اعلای انسانیت و حفظ استقلال تمامیت ایران همه‌گونه فداکاری کنیم.» (همان، 3 بهمن 1357، ش 15767، ص 7). لازم به ذکر است که عزالدین حسینی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تغییر رویه داد و ضمن مقابله با جمهوری اسلامی از حزب تجزیه‌طلب کومله پشتیبانی نمود. (ر.ک به: انقلاب اسلامی در استان آذربایجان غربی ـ بخش دهم، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی).

[32]. روزنامه کیهان، همان، ص 7.

[33]. غنی بلوریان در سال 1303 ه‌ .ش در مهاباد به دنیا آمد. پس از تشکیل حزب دموکرات کردستان به همراه سازمانی که از جوانان تأسیس کرده‌ بود، به این حزب پیوست. مدتی بعد، به پیشنهاد قاضی‌محمد، که خود را رئیس‌جمهوری مهاباد خوانده بود، به‌همراه تعدادی از جوانان دیگر مهابادی به جمهوری سوسیالیستی آذربایجان شوروی، برای تعلیمات نظامی اعزام شد. غنی بلوریان بعد از سقوط جمهوری مهاباد در ۱۳۲۵ و اعلام انحلال حِزب دموکرات کردستان، به همراه چند تن از فعالان کُرد، برای احیای سازمان حزب دموکرات کردستان و ازسرگیری فعالیت آن تلاش کردند. غنی بلوریان در سال ۱۳۳۷ دستگیر و به اعدام و سپس حبس ابد محکوم شد. او نزدیک به ۲۵ سال زندانی بود و اندکی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی 1357، آزاد شد. بلوریان نقش مهمی در مذاکرات با دولت مرکزی برای جلوگیری از جنگ داخلی در کردستان داشت، اما تلاش‌هایش با شکست روبرو شد. بلوریان، پس از جدایی از قاسملو، نام گروه منشعب را «کمیته مرکزی حزب دموکرات کردستان ـ طرفداران کنگره چهارم» نهاد، زیرا معتقد بود کمیته مرکزی حزب دموکرات کردستان به رهبری قاسملو از مصوبات این کنگره منحرف شده است. او پس از انحلال حزب توده ایران در سال ۱۳۶۱–۱۳۶۲ از ایران خارج شد و برای چند سال در کشور چکسلواکی زندگی کرد و پس از فروپاشی اتحاد شوروی راهی آلمان شد. غنی بلوریان در روزچهارشنبه ۱۸ اسفند سال ۱۳۸۹در ۸۶ سالگی در کلن آلمان در گذشت. (برای اطلاعات بیشتر بنگرید به: بلوریان، غنی، ئاله کوک (برگ سبز)، ترجمه رضا خیری مطلق، چاپ چهارم، تهران، 1399، رسا).

[34]. روزنامه کیهان، 5 بهمن 1357، ش 10622 ، ص 7.

[35]. همان، 9، بهمن 1357، ش 10624، ص 3.

[36]. همان، 8 بهمن 1357، ش 10623، ص 2

[37]. روزنامه اطلاعات، 4 بهمن 1357، ش 15768، ص 1. در همین روز امام خمینی در یک سخنرانی در جمع کارکنان اقامتگاهشان در پاریس، لزوم نظارت مردم بر امور جاری کشور را یادآور شدند و فرمودند: «همه مصیبت‌هایی که در این سال‌ها واقع شده است برای این بوده است که دستگاه‌ها سرِخود بوده‌اند. از آن دستگاه اول گرفته، آن شخصی که به اسم شاه در این مملکت حکومت کرده، سرِ خود حکومت کرده، مقید به قوانین نبوده. وقتی که این سرِ خود حرکت کرد، کسانی هم که دنبال او هستند از او یاد می‌گیرند، اینها هم سرِ خود می‌شوند...» (صحیفه امام، همان، ج 5، ص 525-527).

[38]. روزنامه اطلاعات، همان، ص 8.

[39]. روزنامه کیهان، 5 بهمن 1357، ش 10622 ، ص 3.

[40]. همان، 9 بهمن 1357، ش 10624، ص 7.

[41]. روزنامه اطلاعات، 10 بهمن 1357، ش 15772، ص 3.

[42]. روزنامه کیهان، 8 بهمن 1357، ش 10623، ص 2.

[43]. همان، 11 بهمن 1357، ش 10626، ص 7.

[44]. روزنامه اطلاعات، 11 بهمن 1357، ش 15773، ص 3.

[45]. صحیفه امام، همان، ج 5، ص 501-502.

[46]. روزنامه اطلاعات، ، 10 بهمن 1357، ش 15772، ص 1.

[47]. برای نمونه بنگرید به: همان، 11 بهمن 1357، ش 15773، ص 1؛ روزنامه کیهان، همان، ص 1.

[48]. قاسم‌پور، داود، انقلاب اسلامی در ارومیه، تهران، 1392، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ج 2، ص 260-263.

[49]. روزنامه اطلاعات، 12 بهمن 1357، ش 15774، ص 1.

[50]. روزنامه کیهان، 12 بهمن 1357، ش 10627، ص 1.

[51]. قاسم‌پور، همان، ج 2، ص 263.

[52]. روزنامه اطلاعات، 14 بهمن 1357، ش 15775، ص 7.

[53]. همان، 18 بهمن 1357، ش 15779، ص 7.

[54]. صحیفه امام، همان، ج 6، ص 54 ـ 55.

[55]. ر.ک به: روزنامه اطلاعات، 17 بهمن 1357، ش 15778، ص 1 و 2.

[56]. سند شماره 3، پیوست در همین مقاله؛ روزنامه اطلاعات، 18 بهمن 1357، ش 15779، ص 3.

[57]. روزنامه کیهان، 14 بهمن 1357، ش 10628، ص 8.

[58]. صحیفه امام، همان، ج 6، ص 20. امام خمینی همچنین در جمع تعدادی از پرسنل نیروی دریایی ارتش طی سخنانی فرمودند: «... از حالا به بعد شما در خدمت ملت باشید. ملت خودتان را خدمت بکنید. این آب و خاک مال شماست. اینجا مال خودتان باید باشد. دست این اجانب باید کوتاه بشود. چقدر امریکا باید از این مملکت ببرد و بخورد یا انگلستان یا سایر جاها؟ ما باید یک‌وقت هم زنده بشویم، بیدار بشویم، ملتفت بشویم، آزادی را بگیریم. حق را باید گرفت با سرنیزه، با مسلسل باید حق را گرفت از اینها. خودشان که نمی‌دهند. بایستید در مقابل اینها. شما دیدید که این ملت، همین پابرهنه‌ها، ایستادند در مقابل توپ، تانک ـ نمی‌دانم ـ مسلسل، ایستادند و پیش بردند کارشان را. این ابرقدرت‌ها همه پشتیبان شاه بودند و این مردم پابرهنه با مشت ایستادند در مقابل تانک، خون دادند و عقب زدند آنها را که دیگر نتوانست این [شاه‌] بماند خودش اینجا، آنها هم که رفتند.» (همان، ج 6، 74-76). ایشان پس از رژه همافران در مقابل ایشان در 19 بهمن هم سخنرانی کردند که در بخشی از آن آمده است: « درود بر شما که قدر نعمت خدا را دانستید و به دامن قرآن پیوستید. درود بر شما که ترک کردید حکومت «طاغوت» را و به حکومتِ «الله» پیوستید. من امیدوارم که سایر اشخاصی که در آن خدمت هستند، آنها هم وظیفه خودشان را بفهمند و به ملت بپیوندند. ما صلاح همه شما را می‌خواهیم. ما می‌خواهیم که شما آزاد باشید. ما می‌خواهیم که مملکت را شما مستقل کنید. و ما می‌خواهیم که دیگران، کسان دیگر، کسانی که می‌خواهند در شما تصرف بکنند، اینها نباشند. دست اجانب کوتاه باشد. خداوند نصرت به همه شما عنایت کند.» (همان، ج 6، ص 101-102).

[59]. سند شماره 4، پیوست در همین مقاله.

[60]. در خاطرات حاج حمید فاسونیه‌چی آمده است که انقلابیون بعد از حادثه دوم بهمن متوجه شدند که «سرهنگ شکوری، فرمانده گروه تانک لشکر 64، بدون هماهنگی و خودسرانه دستور حرکت تانک‌ها را داده را تا مردم را سرکوب کنند و زیر بگیرند» (پیر پیشگام، همان، ص 80). احتمالاً سرهنگ شکوری که در خاطرات حمید فاسونیه‌چی از او نام برده شده است، همان سرهنگ بهمن شکوری است که در روز 18 بهمن‌ماه ترور شد. با این تفاوت که در روزنامه‌ها مسئولیت وی، رئیس آجودانی لشکر 64 ارومیه، ذکر شده، اما در خاطرات فاسونیه‌چی، فرمانده گروه تانک لشکر 64، آمده است. بنابراین به نظر می‌رسد سبب ترور وی همین موضوع، یعنی دستور مقابله با مردم در روز دوم بهمن 1357، بوده است.

[61]. روزنامه اطلاعات، 18 بهمن 1357، ش 15779، ص 2.

[62]. روزنامه کیهان، 19 بهمن 1357، ش 10633، ص 2.

[63]. سند شماره 3، پیوست در همین مقاله؛ روزنامه اطلاعات، همان، ص 3.

[64]. روزنامه اطلاعات، همان، ص 8.

[65]. همانجا.

[66]. ر.ک به: روزنامه کیهان، 18 بهمن 1357، ش 10632، ص 1.

[67]. برای نمونه بنگرید به: همان، 19 بهمن 1357، ش 10633، ص 7.

[68]. روزنامه اطلاعات، 19 بهمن 1357، ش 15780، ص 1.

[69]. همان، 21 بهمن 1357، ش 15781، ص 3.

[70]. روزنامه کیهان، 21 بهمن 1357، ش 10634، ص 5.

[71]. همان، ص 7.

[72]. همان، ص 5.

[73]. همانجا.

[74]. روزنامه اطلاعات، همان، ص 2.

[75]. روزنامه کیهان، 22 بهمن 1357، ش 10635، ص 7.

[76]. روزنامه اطلاعات، همان، ص 2.

[77]. همان، ص 3.

[78]. همانجا.

[79]. روزنامه کیهان، 21 بهمن 1357، ش 10634، ص 8.

[80]. در خبر روزنامه‌ها درباره این حادثه، یک خودرو پیکان و یک خودرو بنز ذکر شده است.

[81]. روزنامه اطلاعات و حاج حمید فاسونیه‌چی نام این دو شهید را «صمد قنبری» و «کوچک حسینی» ذکر کرده‌اند، اما روزنامه کیهان اسامی آنها را «علی نصیری» و «وهاب جهانبخش» نام برده است، در صورتی که دو نام ذکرشده روزنامه کیهان در میان اسامی شهدای انقلاب اسلامی ارومیه دیده نمی‌شود.

[82]. پیر پیشگام، همان، ص 86-89.

[83]. ر.ک به: روزنامه اطلاعات، 21 بهمن 1357، ش 15781، ص 1 و 2؛ روزنامه اطلاعات، 22 بهمن 1357، ش 15782، ص 1.

[84]. روزنامه کیهان، 22 بهمن 1357، ش 10635، ص 2.

[85]. روزنامه اطلاعات، 23 بهمن 1357، ش 15783، ص 7.

[86]. روزنامه کیهان، 24 بهمن 1357، ش 10637، ص 7.

[87]. پیر پیشگام، همان، ص 89.

[88]. روزنامه کیهان، 25 بهمن 1357، ش 10638، ص 7.

[89]. برای نمونه بنگرید به: روزنامه اطلاعات، همان ص 1.

[90]. همان، ص 8.

[91]. همانجا.

[92]. روزنامه کیهان، 28 بهمن 1357، ش 10639، ص 7.

[93]. روزنامه اطلاعات، 24 بهمن 1357، ش 15784، ص 2.

[94]. همان، ص 3.

[95]. همان، 25 بهمن 1357، ش 15785، ص 3.

[96]. همانجا.

[97]. همانجا.

[98]. روزنامه کیهان، همان، ص 7.

[99]. همانجا.

[100]. همانجا.

[101]. همان، 29 بهمن 1357، ش 10640، ص 11.

[102]. همان، 30 بهمن 1357، ش 10641، ص 11.

[103]. روزنامه اطلاعات، همان، ص 7.



شورش زندانیان ارومیه.


راهپیمایی مردم ارومیه در حمایت از مهندس بازرگان؛ کشته‌شدن مؤذن مسجد اعظم ارومیه توسط اشخاص ناشناس.


کشته‌شدن یک درجه‌دار بازنشسته ارتش به‌وسیله مخالفان دولت.


شهید چنگیز نیکخواه از شهدای حوادث انقلاب اسلامی در آذربایجان غربی.


شهید حسین اعطائی از شهدای حوادث انقلاب اسلامی در آذربایجان غربی.


شهید زلفعلی حسن‌پور از شهدای حوادث انقلاب اسلامی در آذربایجان غربی.


شهید سیاوش حسن‌زاده از شهدای حوادث انقلاب اسلامی در آذربایجان غربی.


شهید سید کوچک حسینی از شهدای حوادث انقلاب اسلامی در آذربایجان غربی.


شهید صمد قنبری از شهدای حوادث انقلاب اسلامی در آذربایجان غربی.


شهید غلامحسین حاجی‌زاده از شهدای حوادث انقلاب اسلامی در آذربایجان غربی.


شهید غلامحسین رشیدی از شهدای حوادث انقلاب اسلامی در آذربایجان غربی.


شهید قربانعلی حسن‌زاده از شهدای حوادث انقلاب اسلامی در آذربایجان غربی.


شهید مجید شریف‌زاده از شهدای حوادث انقلاب اسلامی در آذربایجان غربی.


شهید محمداسماعیل محرر از شهدای حوادث انقلاب اسلامی در آذربایجان غربی.


شهید محمدباقر لاله‌دوست از شهدای حوادث انقلاب اسلامی در آذربایجان غربی.


شهید مختار مظاهری از شهدای حوادث انقلاب اسلامی در آذربایجان غربی.


شهید مهدی نیک‌فرجام از شهدای حوادث انقلاب اسلامی در آذربایجان غربی.


شهید نبی جعفرزاده از شهدای حوادث انقلاب اسلامی در آذربایجان غربی.


تظاهرات مردم ارومیه.


تظاهرات مردم ارومیه.


 

تعداد مشاهده: 338


مطالب مرتبط

تقویم تاریخ

کانال‌های اطلاع‌رسانی در پیام‌رسان‌ها

       
@historydocuments
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.