امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمودند: عبرت‌ها چه بسیارند و عبرت‌گیری و پندپذیری چه اندک است. قصارالحکم، صفحه 118، به نقل از آثارالصادقین، آیت‌الله احسان‌بخش.

ما را در طول تاریخ و در سده‌های اخیر از هر پیشرفتی محروم کرده‌اند و دولت‌مردان خائن و دودمان پهلوی خصوصاً. امام خمینی(قدس سره)، صحیفه امام، ج 21، ص 416.

 

مقالات با درج سند

مروری بر کارنامه علمی و سیاسی علامه شیخ عبدالحسین امینی (صاحب الغدیر)


تاریخ انتشار: 20 آبان 1404

علامه عبدالحسین امینی

تولد

آیت‌الله عبدالحسین امینی معروف به علامه امینی، عالم، محدث، متکلم، فقیه، مورخ و نسخه‌شناس بزرگ شیعه در سال 1320 ه‌ .ق مطابق با 1281ش در تبریز به دنیا آمد. پدرش حجت‌الاسلام حاج میرزا احمد امینی از روحانیون بنام تبریز و مورد احترام مردم و در زهد و پارسایی زبانزد خاص و عام بود. از ایشان تعلیقه‌ای بر «مکاسب» به یادگار مانده است. وی در سال 1370ق / 1329ش دیده از جهان فروبست و در قبرستان نو شهر مقدس قم دفن گردید. تاریخ علمی این خاندان، از جد علامه، شیخ نجف‌علی امین‌الشرع آغاز می‌شود. اجداد وی با این‌که از عالمان دینی نبوده‌اند، اما همواره از محبان و شیعیان امام علی(علیه‌السلام) و در زمره پهلوانان بوده‌اند.[1]

 

تحصیلات

اولین معلم علامه امینی پدرش بود که به وی ادبیات فارسی، عربی، منطق و تا حدی فقه و اصول آموخت. پدر درس‌ها را مثل «الفیه ابن مالک» با اشعار به او آموزش داد. اولین شعری که پدر او را به آموختن آن تشویق کرد، شعری از مولا علی(علیه‌السلام) بود که حضرت خود را معرفی کردند: در بیت اول می‌فرمایند: محمدٌالنبیّ أخی و صنوی و حمزه سیده‌الشهداء عمی.[2]

معظم‌له پس از تحصیل دروس اولیه در محضر پدر، وارد مدرسه طالبیه تبریز شد و دروس مقدمات علوم دینی و سطوح فقه و اصول را در آنجا گذراند. مهم‌ترین استادان علامه در این مقطع عبارت بودند از:


    آیت‌الله سیدمحمد موسوی مشهور به مولانا از مراجع تقلید تبریز و دارای مقامات عالیه معنوی و اخلاقی و علمی بود و از شاگردان آیات عظام: فاضل شربیانی، شیخ هادی طهرانی، شیخ‌الشریعه اصفهانی و در معقول شاگرد آیت‌الله میرزا احمد شیرازی بود.
    آیت‌الله سیدمرتضی خسروشاهی، از استوانه‌های علم و بزرگان فقه و عالمان بزرگ تبریز و از شاگردان مرحوم آیت‌الله شیخ عبدالکریم حائری و سیدابوالحسن انگجی بود.
    آیت‌الله شیخ حسین توتونچی، از عالمان بارز در فقه و اصول و کلام و از شاگردان شیخ‌الشریعه اصفهانی، آیت‌الله شیخ محمدحسن مامقانی و آیت‌الله شیخ محمدتقی شیرازی بود.
    علامه شیخ میرزاعلی‌اصغر ملکی، فقیهی بزرگ و دارای مرتبت رفیع به‌ویژه در ادبیات.[3]

علامه امینی پس از طی سطوح مقدماتی و عالیه در تبریز، در 16 سالگی برای ادامه تحصیل عازم نجف اشرف شد. محمدهادی امینی در مورد عزیمت پدرش به نجف جهت تحصیل می‌گوید:

«علامه امینی تا 15 سالگی تحصیلات مقدماتی را در تبریز می‌گذراند و در این سن تصمیم می‌‌گیرد برای ادامه تحصیل به نجف برود. والدین ایشان با مسافرت ایشان موافق نبودند. در آن زمان که ماشین و اتومبیل وجود نداشت و مسافرت به همراه کاروان انجام می‌گرفت، مرحوم علامه جستجو می‌کند تا سرانجام قافله‌ای را در نظر می‌گیرد که فلان روز از تبریز عازم نجف خواهد شد. صبح زود از خواب برمی‌خیزد و لباس می‌پوشد و به کاروان ملحق می‌شود. پدر و مادر که از خواب برمی‌خیزند و فرزند را نمی‌بینند، به جستجو می‌پردازند تا سرانجام پس از سه تا چهار روز ایشان را در چند کیلومتری تبریز در قافله‌ای پیدا می‌کنند و مرحوم میرزا احمد امینی ـ پدر ایشان ـ امر می‌کند فرزند را که نه پولی و نه لباسی همراه دارد، به تبریز برگردانند. مرحوم علامه امینی به تبریز برمی‌گردد و... مرحوم میرزا احمد امینی پس از تهیه لوازم مسافرت ایشان را با قافله دیگری روانه نجف می‌کنند.»[4]

مهم‌ترین اساتید ایشان در این دوران عبارت بودند از:


    آیت‌الله سیدمحمدباقرحسینی فیروزآبادی.
    آیت‌الله سیدابوتراب خوانساری، از شاگردان مرحوم آخوند خراسانی.
    آیت‌الله میرزا علی ایروانی، صاحب کتاب حاشیه بر کفایه‌الاصول.
    آیت‌الله میرزا ابوالحسن مشکینی.[5]

علامه امینی در این دوران، برای مدتی به تبریز بازگشت، ازدواج کرد و برخی از تألیفاتش هم‌چون «تفسیر فاتحه‌الکتاب» را نگاشت.[6] محمدهادی امینی فرزند علامه امینی ماجرای بازگشت پدرشان به تبریز را این‌گونه بیان می‌کند:

«ایشان تا 20 سالگی به کسوت روحانیت ملبس نبودند و پس از اتمام دوره مقدماتی و سطوح وارد مرحله درس خارج می‌گردند. چون 4 یا 5 سال از مسافرتشان گذشته بود، پدر و مادر اشتیاق زیادی برای دیدارشان داشتند، به ایشان نامه می‌نویسند که: «بیایید، تبریز ما شما را ببینیم و مجدداً برگردید.» ایشان به تبریز می‌آیند و برای دید و بازدید در منزل نشسته بودند، یکی از اساتید ایشان به نام حاج میرزا محمود دوزدوزانی که از علما و مدرسین درجه یک تبریز بودند، برای دیدار مرحوم علامه امینی می‌آید و به ایشان پیشنهاد می‌کند اکنون که شما به مدارج بالای علمی رسیده‌اید، خوب است از عمامه و عبا استفاده نموده و به کسوت روحانیت درآیید. مرحوم دوزدوزانی در همان مجلس عمامه‌ای تهیه می‌کنند و مرحوم علامه امینی به کسوت روحانیت ملبس می‌شوند.»[7]

علامه امینی بعد از مدتی تصمیم گرفت دوباره به نجف اشرف بازگردد. وی دروس خود را تا رسیدن به مقام اجتهاد ادامه داد و از اَعلام نجف، اجازه اجتهاد دریافت نمود. فرزند علامه امینی در این مورد می‌گوید:

«پس از ملبس شدن به لباس روحانیت بعد از یک سال اقامت در تبریز متأهل می‌شوند و در سال اول تأهل به همسرشان که مادر بنده بود، می‌گویند: من بایستی برای ادامه تحصیل خود به نجف بروم و شما در این‌جا نمانید. مادرم را نزد پدربزرگم می‌گذارند و روانه نجف می‌شود. پس از اقامت چند سالی در نجف مرحله خارج را هم تمام می‌کنند و یک‌سال در میان و گاهی متوالیاً هر سال مدت سه ماه به تبریز عزیمت می‌کردند و در آن‌جا منبر می‌رفتند و سخنرانی ایشان روزهای پنج‌شنبه و جمعه در تبریز برقرار بود و آقایان هم می‌آمدند. سپس ایشان همه اعضای خانواده را برداشتند و راهی نجف شدند و در آنجا اقامت گزیدند. باز هم هر چندسالی به تبریز تشریف می‌بردند و در آن اوان به مرحله اجتهاد رسیدند و از علما و مدرسین حوزه نجف تحصیل اجازه نمودند و قرار شد که ایشان وارد مرحله تألیف و تصنیف شوند.»[8]

علامه امینی از علما و مراجع بزرگ زمان خود اجازه اجتهاد و نقل روایت و حدیث دریافت کرد. [9]

 

نگاهی به کتاب الغدیر

علامه امینی بیشترین شهرتش را مرهون تألیف کتاب گرانقدر الغدیر است. مطالب کتاب ارزشمند الغدیر با اتکای به منابع و مآخذ متقن نوشـته شـده است و تاکنون کسی یا گروهی نتوانسته نقدی یا ردی بر این کتـاب بنگارد.[10]

الغدیر تنهـا کتابی است در اثبـات حقانیت امیرالمـومنین(ع) و شـیعه نگاشته شده که منـابع و مصادر اصـلی آن، کتـب بزرگـان اهـل سـنت اسـت و نشانی جلد و صـفحه منبع را در اختیـار خواننده می‌گـذارد.[11] این بدین معنـا نیسـت که کتب اهل سـنت در نظـر علامـه امینی دارای اعتبـار و یا کتب علمای مذهب شـیعه غیر قابل اعتماد است. یکی از قواعد اساسی منطقی در جدل، احتجـاج از طریـق ارائـه مسلمات طرف مقابل است. مرحوم علامه با عنایت بـه همین قاعده منطقی، مطالب الغدیر را با استناد به اقوال و آرای اهل سنت استوار ساخته و خود می‌فرمایند: «مطالبی که ما در الغدیر گفته‌ایم، مذهبی نیسـت. بلکـه اسـلامی اسـت.» یعنـی مسـائلی نیسـت کـه فقط مذهب شیعه بدان معتقد باشد، بلکه مطالبی است که در میان جمیع مذاهب اسلامی متفق علیه است.[12]

به تعبیر توفیق فکیکی نویسنده و پژوهشگر عراقی، «الغدیر مجموعه بی‌مانندی است که فنون مختلفه و رموز دانش‌ها و دقایق تاریخ و شرح حال مردان نامی و... دربردارد. این کتاب بزرگترین و جامع‌ترین دایره‌المعارفی است که مشتمل بر بسیاری از آرا و نظرات متین و مستدل دینی است؛ به‌طوری که با نیروی شگرفش نفوس حیرت‌زده و افکار فرورفته در تیرگی‌های نادانی را نجات می‌بخشد و به سر منزل آرامش و اطمینان می‌رساند.»[13]

علامه حدود چهل سال از عمرش را صرف نوشتن الغدیر کرد و به خاطر نوشتن این کتاب درس و بحث را تعطیل کرد و در را به روی خود بست و معتکف در کتابخانه‌ها شد و اقلش ایشان هر روز 16 ساعت وقت خود را صرف مطالعه و نوشتن این کتاب نمود.[14]

از امتیازات الغدیر آن است کــه نویسنده دانشمند آن، در سراسر این کتاب بزرگ، جمله جمله و سطر سطر مطالب کتـاب خـود را بـه صدها و هزاران جلد از منابع فریقین و به خصوص آثار معتبر داشمندان اهل سنت مستند نموده اسـت. نخست بـه نقل مطالب می‌پردازد و بـا رعایت امانت و بدون هیچ‌گونه دخل و تصـرفی، مطالب را از منابع معتبـر اهل سنت نقـل می‌کنـد و پس از طـرح مطلـب، در صــورت نیــاز، از آن در راستای اهداف خود استفاده می‌کند. دقت و امانت کامل او در نقل، به‌گونه‌ای است که او را «امین نقل» لقب داده‌اند.[15] مرحوم علامه در مورد تألیف الغدیر فرمود: «من برای نوشتن الغدیر، ١٠ هزار کتاب را که ممکن است هر کتاب چندین مجلد باشد، از بای بسم‌الله تا تای تمت خوانده‌ام و به ١٠٠ هزار کتاب مراجعه کرده‌ام.»[16] دکتر سیدجعفر شهیدی نیز با تأیید این موضوع گفت: «او مردی گزافه‌گو نبود. وقتی می‌گفت کتابی را خوانده‌ام، به‌درستی خوانده و در ذهن سپرده و از آن یادداشت برداشته بود.»[17]

کتاب ارزشمند الغدیر به‌سرعت نظر علما و صاحب‌نظران را به خود جلب کرد. آیت‌الله العظمی سید محسن حکیم و آیت‌الله سید حسین حمامی در باره این کتاب گفته‌اند: «لا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ.»[18] و آیات عظام سید عبدالهادی شیرازی و شیخ محمدرضا آل یاسین و علامه اردوبادی گفته‌اند: «لارَیبَ فِیهِ هُدىً لِّلمُتَّقِینَ.»[19]

 

وحدت مسلمین از نگاه علامه امینی

برخی تصور باطلی از الغدیر دارند و می‌پندارنـد الغدیر باعث تفرقه و جدایی مذاهب اسلامی از یکدیگر می‌گردد. در این مورد باید گفت: اولاً هر کس که الغدیر را بخواند، در می‌یابد که نگارنده کتاب از حسن نیت کاملی برخوردار است و هدف وی از تدوین این کتاب، تنها اظهار حقایق تاریخ اسلام است. ثانیاً مطالب الغدیر چیـزی نیسـت کـه نظرات شخصی علامه امینی باشد و کثرت منابعی که در الغدیر بدان‌ها اشاره شـده شاهد این مدعاست. تقریباً نمی‌توان گفـت جملـه‌ای بـدون دلیـل و بدون مآخذ در الغدیر آمده باشد. از این‌رو اگـر کسی ادعا کند که کتاب دارای تـأثیر تفرقه‌انگیزی است، باید بپذیرد تمامی کتاب‌هایی کـه در الغدیر بـه آن‌ها ارجـاع شـده اسـت، ریشـه‌های اصلی این تأثیر است و مشخص است که مآخـذ الغدیر عبارت اسـت از: امهات کتـب اسلامی غیر شیعی از جمله صحاح سته.[20] ثالثاً پس از انتشار الغدیر، مقالات متعددی در مجلات فرهنگی مصر، سوریه و عراق و... در تجلیل از این کتاب درج گردید و سـیل نامـه‌های تقـدیر از سراسـر ممالـک اسـلامی جـاری شـد. اکثـر نویسـندگان ایـن نامه‌ها از علمای بزرگ اهل سنت بودند. از ملوک و وزرای کشورهای اسلامی گرفته تا ائمه جمعه و جماعات اساتید دانشگاه‌ها برای الغدیر تقریظ نوشتند و به قدردانی از زحمات مؤلف آن پرداختند. از میـان این نامه‌ها و این تقاریظ، نزدیک به 50 نمونه در مقدمه مجلدات الغدیر درج گردیده است.[21] این نامه‌ها و مقالات، بیانگر این مطلب است که الغدیر کتابی است که کلیه فرقه‌های اسلامی بر مطالب مستند آن اتفاق نظر دارند.[22]

ساواک در گزارش‌های خود، به استناد انقلابیون به نظرات علامه امینی در خصوص وحدت شیعه و سنی در مبارزات اشاره کرده و در سندی با موضوع «جلسه بحث و تفسیر هفتگی مسجد هدایت» در 21 تیر 1349 آورده است: «در ساعت 20:45 شیخ محمد امامی کاشانی به منبر رفت و... [اظهار داشت] مرحوم آیت‌الله امینی در کتاب الغدیر می‌گوید: شیعه و سنی نباید حتی با هم اختلاف جزئی داشته و دشمن یکدیگر باشند؛ زیرا حکومت و امامت باید بر خون و حفظ عرض و ناموس مردم استوار باشد. بنابراین نباید اختلاف را بین مسلمانان دامن زد و باید تمام 700 میلیون مسلمان با یکدیگر برادر و متفق باشند. مرحوم امینی مسلمانان را به یگانگی و اتحاد دعوت کرده است. راهی که او در زمان بیماری نتوانست تکمیل کند، امیدوارم روحانیون بزرگ اسلام آن راه را دنبال کنند.»[23]

 

بررسی رفتار سیاسی علامه امینی

دوران جوانی علامه امینی با قیام شیخ محمد خیابانی علیه استعمار و استبداد، همزمان بود. ایشان با دیدگاه‌های شیخ محمد خیابانی و اندیشه‌های سیاسی او آشنایی داشت. نگارش کتاب شهداءالفضیله را در راستای همین حرکت و فعالیت‌های سیاسی می‌‌‌توان ارزیابی کرد. ورود علامه به نجف با فروپاشی امپراتوری بزرگ عثمانی و تصرف عراق به دست انگلیس همزمان بود. ایشان از ناتوانی و سستی ملت‌های مسلمان ناراحت بود. از این‌رو کوشید با بیان زندگی‌نامه عالمان و بزرگانی که در پاسداری از اسلام به شهادت رسیده بودند، ملت‌های اسلامی را به مبارزه و پایداری و وحدت در راه مبارزه با استعمارگران، دعوت و روح شهادت‌طلبی را در ایشان تقویت کند. بنابر این کتاب شهداءالفضیله را از این دیدگاه می‌توان کتاب سیاسی علامه به حساب آورد.[24]

 

دیدگاه علامه امینی در مورد احمد کسروی

احمد کسروی[25] از مورخان و مدعیان پیامبری در دوره رضاخان بود. او که در دوره رضاخان جذب وزارت دادگستری شد، علیه اسلام و ارزش‌های مذهبی فعالیت می‌کرد. کسروی سابقه اسائه ادب به ساحت مقدس ائمه شیعه را نیز داشت. وی سه بار توسط شهید نواب صفوی به مناظره دعوت شد، اما کسروی به تحقیر نواب پرداخت. شکایت نواب از وی به مراجع صالحه نیز نتیجه نداد. در نتیجه احمد کسروی که با حکم ارتداد مراجع نجف و ایران مواجه شده بود، در ۲۴ اردیبهشت 1324 مورد هدف قرار گرفت، اما کشته نشد. وی در نهایت در ۲۰ اسفند همان سال در کاخ دادگستری به ضرب گلوله سید حسین امامی از اعضای جنبش فدائیان اسلام به هلاکت رسید. گفته شده است که شهید نواب صفوی در استفتائی که از علامه امینی در این باره کرده بود، حکم ارتداد کسی را که این قبیل آثار را تألیف کرده باشد، گرفت.[26]

آیت‌الله ابوالقاسم خزعلی در خاطرات خود در این مورد می‌گوید: «شهید نواب به انگیزه تحصیل به نجف رفت. هم‌زمان با سفر ایشان، کسروی در تهران، صریحاً به امام صادق و امام موسی کاظم علیهم‌السلام توهین و امام موسی کاظم(ع) را بهتر از امام صادق(ع) توصیف کرد؛ مرحوم علامه امینی صاحب الغدیر، در این رابطه با آقای نواب تماس گرفت و به احتمال قوی در قتل کسروی، محرک واقعی ایشان بود. پس از آن، نواب گفت: دیگر درس خواندن معنا ندارد و باید روز روشن وی را در خیابان بر زمین بخوابانم.»[27]

آیت‌الله سید حسن موسوی که با شهید نواب‌صفوی در شهر نجف مراودات زیادی داشت نیز در این باره می‌گوید: «وقتی شنیدم که کسروی ملعون، ساز پیغمبری می‌زند... آقای [علامه] امینی رضوان‌الله علیه فرمود کسی هست که برود و این مرد را بکشد؟ هرچه جواب می‌نوشتند، این نانجیب می‌گفت کسی که نیست جواب مرا بدهد. ایشان فرمود: جواب این خنجر است. آقای نواب‌صفوی آمد ایران و او را در میدان شاه خنجر زد به شکمش و پاره کرد. ولی شاه او را برد معالجه کرد و خوب شد.» [28]

محمدرضا نیکنام از یاران شهید نواب نیز نقل می‌کند: «در یکی از روزها عده‌ای از علما در منزل مرحوم آیت‌الله امینی جمع شدند و راجع به کسروی صحبت کردند و نظریه آنان ارتداد چنین کسی بود. شهید نواب صفوی می‌فرمود که من در آنجا بودم و سخنان علما را استماع می‌کردم. در پایان سخنان آن‌ها برخاسته و به ایران حرکت کردم.»[29]

 

مخالفت صریح علامه امینی با دفن جنازه رضاخان در نجف اشرف

محمدرضا شاه پهلوی در سال 1325 تصمیم گرفت با اجرای مراسم مفصلی رضاشاه را که جسدش به صورت امانت در مصر دفن شده بود، در ایران به خاک بسپارد. او می‌خواست با آوردن جنازه به نجف و کربلا‌ چهره ضدمذهبی پدر را بزداید؛ به همین علت از سفارت ایران در عراق درخواست کرد زمینه این کار را فراهم کند. با رایزنی یکی از تجار به نام محسن شلا‌ش، طوماری به امضای متنفذین نجف رسید که در آن شیعیان عراق پیشنهاد کردند شاه شیعه را در نجف دفن کنند. این اقدام برای این بود که گفته شود مردم نجف خواستار چنین اقدامی هستند تا علمای آن شهر به مخالفت برنخیزند. در این زمان علامه امینی صریحاً به مخالفت برخاست. آیت‌الله سید حسن موسوی شالی در این رابطه می‌گوید: «من خودم به روزنامه نگاه نمی‌کردم اما رفقایی داشتم که روزنامه‌ها را می‌خواندند و مطالب مهمش را به من می‌گفتند. روزی گفتند: اینجا نوشته که جنازه پهلوی را می‌خواهند بیاورند نجف. رئیس برنامه‌های سیاسی ما «شیخ محمد تهرانی» از بازاری‌های تهران[از روحانیان فعال و مسئول هیئت قائمیه و از طرفداران آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی] بود، خیلی زرنگ بود. با او و چند نفر از دوستان روزنامه را بردیم پیش یکی از علمای عرب، گفت: «نمی‌شود. او یک زندیق است. نمی‌شود در نجف دفن شود. گفتیم: چیزی بنویسید و مخالفت خود را اعلام کنید. گفت: صلاح نیست. دعوای عرب و عجم درست می‌شود.» رفتیم پیش عالم عجم دیدیم عجم بدتر از عرب است. بالاخره راه علاج را بردیم پیش علامه امینی. پرسیدیم: راه چاره چیست؟ فرمودند: بنویسید هر کس جنازه او را تشییع کند، از ما نیست؛ از روحانیت نیست. این نوشته در تهران به‌طور مخفیانه توزیع شد و در نتیجه تصمیم آن‌ها عوض شد.»[30]

 

حمایت علامه امینی از امام خمینی

علامه امینى با مطرح نمودن ولایت و امامت و بحث‌هاى عمیق علمى و کاوشگرانه پیرامون آن از جمله متفکران اسلامى بود که به «ولایت فقیه» در عصر غیبت رسید و بحث و درس اختصاصى پیرامون آن را امرى لازم و ضرورى دانست. وی حکومت را از آن ولى فقیه به حساب آورد و گفت: «دیگران غاصبند و این مقام، حقّ مسلّم آن فریادگر است.»[31] ایشان در تیرماه 1342 در مورد امام خمینی اظهار داشت: «الخمینى ذخیرة‌الله للشیعه» یعنی خمینى ذخیره خدا براى شیعه است. مرحوم محمدرضا حکیمی در این مورد می‌نویسد: «و هوالذی قال فی حقه العلامه المجاهد الامینی: الخمینی ذخیره الله للشیعه و لیس وراء نظریه الامینی نظر و لیس بعد اعتباره فی هذه الامور اعتبار. هل استفادت الشیعه من هذه الذخیره الالهیه....»[32] و او کسی است که علامه مجاهد، امینی در حق او گفت: خمینی، ذخیره الهی برای شیعه است و نظری فراتر از دیدگاه علامه امینی نیست و پس از اعتبار او در این امور، اعتباری نیست و آیا شیعه از این ذخیره الهی استفاده کرده است؟

استاد محمدرضا حکیمی در کتاب ارزشمند حماسه‌ی غدیر بار دیگر به این موضوع اشاره کرد و در این مورد نوشت: «و من نظریه‌ی «....ذخیرة‌الله للشیعة» وی را که در تیرماه ۱۳۴۲ در اخلومد اظهار کرده بود، در «آوای روزها» آوردم. اجمالاً او هم معتقد به تأیید «روح خدا» بود. اخیراً نیز در تهران، چند روز پیش از آن‌که به بیمارستان منتقل شود، شبی، بیش از یک ساعت، تأیید کرد و سخن از تأییداتی به میان آورد که کرده بود و از این‌که در این اواخر، به تأییدی جدی برنخاسته بود، اظهار تأسف عمیق می‌کرد.»[33]

حجت‌الاسلام محمدحسن رحیمیان درباره‌ی ارتباط علامه امینی و امام خمینی در خاطرات خود می‌نویسد: «منزل و کتابخانه بزرگ علامه امینی در نجف، نزدیک خانه‌ی حضرت امام، به طرف مسجد شیخ انصاری، بود. کتابخانه ایشان به نام «مکتبة الامام الامیرالمؤمنین(ع)» از بزرگ‌ترین و معتبرترین کتابخانه‌های عمومی حوزه‌ی علمیه‌ی نجف بود و حقیر، بسیاری از اوقات، مطالعاتم را درآنجا انجام می‌دادم. احساس ‌اینجانب این بود که رابطه‌ی خاصی بین امام و علامه امینی وجود دارد. اما این رابطه زیاد محسوس و آشکار نبود. یک‌بار که متوجه حرکت امام برای رفتن به منزل علامه امینی شدیم، با علاقه تا در خانه‌ی ایشان، همراه امام رفتیم. امام با ورود به خانه‌ی علامه امینی در را از پشت سرشان بستند. علامه امینی قبل از تبعید امام به نجف در قم نیز با امام ارتباط داشت. آقای [محمد] جعفری گیلانی برایم نقل می‌کرد که در اوایل سال ۱۳۴۲ با مرحوم شهید حیدری در منزل امام، واقع در یخچال قاضی، شاهد جلسه‌ای بوده‌اند که علامه امینی به همراه مرحوم شیخ عباسعلی اسلامی و چند نفر دیگر از علما و وعاظ تهران در محضر امام بودند. در این جلسه بعد از صحبت‌های آقای اسلامی، حضرت امام بر ضرورت تشکیل جلسات علما و عدم تعهد به ساواک، تکیه روی حادثه‌ی فیضیه، حفظ وحدت و... تأکید کردند و فرمودند: «در روز عاشورا هم خودم با مردم صحبت خواهم کرد.» درباره‌ی تعهد به ساواک، برای صحبت نکردن درباره‌ی شاه و آمریکا و این‌که اسلام در خطر است، فرمودند: «هر کس این تعهد را به ساواک بدهد، از ما نیست.» آقای اسلامی به علامه امینی که با همه‌ی وجود به سخنان امام گوش سپرده بود، گفت: «شما هم مطلبی بفرمایید» علامه امینی فرمود: «جایی که فرمانده‌ی کل قوا باشد، به سربازان و پاسبان‌های سرچهارراه نوبت نمی‌رسد.» حضرت امام فرمود: «شما زبان اسلام و مدافع ولایت هستید. بفرمایید.» علامه امینی با توجه به خواست امام، مشغول صحبت شد و ضمن بیان مطلبی گفت: «آیت عظمای ما ایشان، امام، هستند.»[34]

مشهور است که موقع تبعید امام خمینی از ایران، علامه امینی مراجع بین‌المللی را به پشتیبانی از امام خمینی دعوت کرد. این موضوع در گزارش‌های ساواک نیز منعکس شده بود: بنابر گزارشی «در ساعت 19:30 روز 4 / 11 / 49 جلسه‌ای با شرکت احمد انتصاری، مرتضوی معمم 50 ساله کتابفروشی در بازار بین‌الحرمین، اسدالله نقاش‌زاده کارمند ثبت و شخصی که عزیزالله نامیده می‌شد و از اهالی خیابان لرزاده است، در منزل لنکرانی تشکیل گردید... عزیزالله اظهار نمود: در موقع خروج خمینی از ایران، مرحوم آیت‌الله علامه امینی مبلغ 118 هزار تومان خرج تلگراف کرد و مراجع بین‌المللی را به پشتیبانی از خمینی دعوت نموده است...»[35]

 

اقدامات عام‌المنفعه

احداث کتابخانه امیرالمؤمنین علیه‌السلام

یکی از کارهای مهم علامه امینی احداث کتابخانه بزرگی در نجف اشرف است. وی پس از زحمات فراوانی که در جمع‌آوری الغدیر متحمل شده بود، به فکر احداث کتابخانه‌ای در نجف اشرف افتاد. وی در زمان تدوین الغدیر تقریباً به اغلب کتابخانه‌های معتبر جهان که احتمال می‌داد در آنها مطالبی مفید یافت شود، سر زد و بدین منظور سفرهای زیادی به کشورهای مختلف جهان چون: پاکستان، هند، سوریه و ترکیه کرد. وقتی کتابخانه‌های مجهز دنیا را دید که دارای صدها هزار جلد کتاب نفیس هستند، از این‌که حوزه نجف به عنوان مهم‌ترین حوزه اسلامی فاقد این گونه کتابخانه‌ها بود ـ که پاسخ گوی محققان و طالبان علم باشد ـ بسیار ناراحت شد. آن‌گاه در صدد برآمد کتابخانه مجهزی بنا نماید و پس از تلاش‌های پیگیر، در روز عید غدیر سال 1379ق کتابخانه امیرالمؤمنین علیه‌السلام را راه‌اندازی کرد. این کتابخانه در ابتدای افتتاح دارای حدود چهل و دو هزار جلد کتاب بوده است و همه ساله به مقدار کتاب‌های آن افزوده شده است.[36] نقل می‌کنند صاحب الذریعه، مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی، وقتی آن کتابخانه را دیدند، فرمودند: «اگر از مردم پروا نمی‌کردم بر درگاه کتابخانه سجده می‌کردم.»[37]

 

کارهای نیمه‌تمام

علامه امینی به جز تأسیس کتابخانه اهداف بلندتری را تعقب کرد که بیماری شدید ایشان در اواخر عمر، مانع رسیدن وی به این اهداف شد. اهداف عمده ایشان عبارت بودند از:


    تأسیس دارالتألیف (خانه نویسندگان) که در آنجا تمام نویسندگان با فراغ بال بتوانند از منابع و مأخذ موجود استفاده نموده و به تألیف کتب دینی مناسب بپردازند و بتوانند به‌سرعت آن را چاپ و منتشر سازند.
    تأسیس مرکزی برای رسیدگی به نشریات جهانی درباره اسلام.
    پیشنهادی درباره توزیع و تحکیم مبانی مرجعیت.
    چاپ و نشر کتب خطی علمای اسلامی که فرصت چاپ نیافته بودند.[38]

 

رحلت

تلاش بی‌وفقه علامه امینی در دوران زندگیش باعث ضعف جسمانی ایشان که منجر به بیماری و زمین‌گیر شدنشان شد. آن مرحوم که در اواخر عمر، به بیماری سرطان دچار شده بود، چندین ماه در نجف اشرف تحت درمان قرار گرفت، ولی سودی نبخشید. لذا او را به ایران و بیمارستان آریا منتقل کردند و در آنجا نیز چندین ماه بستری بود، ولی پزشکان آنجا نیز از درمان بیماری وی بازماندند. از این‌رو وی را به لندن بردند و پس از گذشت 29 روز دوباره به تهران بازگشت. علامه را برای بار دوم در تاریخ 18 ربیع‌الثانی سال 1390ق /  تیر 1349 به ایران و بیمارستان آریا بازگرداندند. در حالی که بیماری تمامی بدن او از جمله کبد او را فرا گرفته بود، بیماری خود را به شکل یرقان نشان داد. پس از آنکه پزشکان در 25 همان ماه از درمان او امید بریدند، علامه را به منزلی در خیابان شاپور تهران، کوی نیشابور بردند.[39] سرانجام در ظهر روز جمعه 12 تیر ماه 1349ه‌ .ش (28 ربیع‌الثانی 1390ه‌ .ق) به پایان رسید و صاحب الغدیر، پس از 68 سال تلاش و کوشش، به دیدار یار شتافت. استاد جلال الدین همایی می‌گوید: «کثرت کار و زحمت بی‌شماری که امینی در راه خدمت به مذهب کشید، کم‌کم قوای بدنی او را ضعیف ساخت تا منتهی به مرگ ایشان گردید.»[40]

هنگام احتضار لب‌های علامه را با آب مخلوط به تربت مقدس کربلا مرطوب ساختند و فرزندشان حاج شیخ رضا امینی دعاهای عدیله، مناجات متوسلین و مناجات المعتصمین را خواند و علامه هم با حزن و اندوه و در حالی که اشک از چشمانشان سرازیر بود، دعاها را تکرار کرد. آخرین سخنانی که در لحظه‌های آخر زندگی بر لبان آن مرد بزرگ جاری شد، این بود: «اللهم هذه سکرات الموت قد حلّت فاقبل الیّ بوجهک الکریم، و اعنّی علی نفسی بما تعین به الصالحین علی انفسهم...»؛ «خداوندا! این سکرات مرگ است که به سویم می‌آید. پس به سوی من نظری کن و مرا با آنچه صالحان را کمک می‌کنی، کمک نما.» پس از ختم این دعا، ندای خداوند را لبیک گفت و روح شریفش به سوی خداوند عروج کرد.[41]

پیکر آم مرحوم را در سحرگاه 29 ربیع‌الثانی /  13 تیرماه غسل دادند و بامداد از همان خیابان تا سه راه بوذرجمهری و از آنجا تا مسجد ارک، با حضور گسترده مردم، تشییع کردند. پس از چند روز در 7 جمادی‌الاولی /  20 تیر در ساعت پنج عصر پیکرش را با هواپیما به بغداد منتقل کردند. در آنجا بسیاری از عالمان و بزرگان نجف، کربلا، کاظمین و بغداد به استقبالش آمدند و پس از آنکه بدنش را در بارگاه امامین کاظمین(علیهما‌السلام) طواف دادند، به‌سوی کربلا روان ساختند و بعد از طواف در بارگاه امام حسین و حضرت عباس(علیهماالسلام) به نجف بردند. جسم شریفش در آن شب در مسجد مدرسه «جامعه‌النجف» تا صبح 8 جمادی‌الاولی /  21 تیر قرار گرفت و صبحگاهان از سوی علما و اهالی نجف، با جمعیتی انبوه و باشکوه، تا صحن علوم تشییع شد و پس از اقامه نماز توسط آیت‌الله العظمی سیدابوالقاسم خویی و طواف دربارگاه مولایش امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) به مقبره کتابخانه‌اش انتقال یافت و در ساعت 11 پیش از ظهر در آنجا به خاک سپرده شد.[42]

پس از مراسم خاکسپاری، مردم تا مدت‌ها در شهرهای بزرگ ایران، عراق و دیگر کشورهای اسلامی، مجلس‌های ترحیم برگزار و از مقام علمی و معنوی آن بزرگمرد عرصه علم و تقوا تجلیل کردند.

 

تألیفات

علامه امینی تألیفات ارزشمندی از خود به یادگار گذاشتند. تأ‌لیفات علامه امینی، نشان از دقت نظر و نیز گستردگی حوزه دانش یا به اصطلاح «جامعیت علمی» وی دارد. که در ادامه مورد اشاره قرار می‌گیرند:


    تفسیر فاتحه الکتاب؛ این کتاب دارای دو فصل است. فصل اول در تفسیر سوره و فصل دوم در تحلیل و بیان ظرایف سوره است.[43]
    شهداءالفضیله؛ علامه امینی در سال 1355ق / 1315ش این کتاب را منتشر کرد. کتاب مذکور حاوی زندگینامه 130 تن از عالمان مسلمان و شیعه از قرن چهارم تا چهاردهم هجری است که به شهادت رسیده‌اند. برخی تألیف این اثر را در واکنش به استعمار انگلیس و با هدف آموزش شجاعت و ایستادگی در برابر بیگانگان دانسته‌اند. علامه امینی برای نوشتن این کتاب، از کتابخانه‌های عراق و ایران بهره برد.[44]
    تحقیق کامل‌الزیارات تألیف فقیه الطائفه ابی‌القاسم جعفر بن قولویه؛ این کتاب از معتبرترین متون زیارت است که با تصحیح و تعلیقه علامه به چاپ رسیده است. این کتاب در سال 1356ق /  1316ش در نجف چاپ شد.
    ادب الزائر لمن یمم الحائر؛ رساله‌ای موجز در اعمال و مستحبات زیارت سیدالشهداء.
    الغدیر فی‌الکتاب و السنه و الأدب.[45]
    سیرتنا و سنتنا؛ کتابی در مورد اقامه ماتم و عزا بر سیدالشهداء نوشته شده است.[46]
    اعلام الانام فی معرفه الملک العلام.
    المقاصد العلیه فی المطالب السنیه.
    ثمرات الاسفار؛ در دو جلد (شامل خاطرات سفر به هند و سوریه)
    حاشیه بر رسائل شیخ انصاری.
    حاشیه بر مکاسب شیخ انصاری.
    رساله‌ای درباره کتاب «سلیم بن قیس هلالی».
    رساله‌ای درباره نیت.
    رساله‌ای در بیان حقیقت زیارات.
    تفسیر آیه «ولله الأسماء الحسنی»، در شرح اسماء حق تعالی.
    تفسیر آیه «وکنتم ازواجاً ثلاثه»
    تفسیر آیه « قَالُوا رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ»[47]
    العتره الطاهره فی‌الکتاب العزیز؛ بیان آیات نازله در مورد اهل بیت عصت و طهارت(علیهم‌السلام) است. (تفسیرگونه‌ای است شامل بیان مبادی فلسفی سیاسی در اسلام، یعنی متضمن شرح آیاتی است از قرآن کریم که در باره خاندان پیامبر(ص)، نازل شده است و دارندگان حق اولویت و مولویت را به اوصاف شناسانده است).
    نظره فی کتاب منهاج السنه النبویه؛ این کتاب در حقیقت بخشی از جلد سوم کتاب الغدیر است که به سبب آن‌که موضوع آن پاسخ‌های علامه امینی به شبهات ابن تیمیه در کتاب منهاج السنه است به صورت مستقل با این عنوان چاپ شده است.
    السجود علی التربه الحسینیه عندالشیعه الامامیه.
    رساله‌ای در علم «درایه الحدیث».
    رجال آذربایجان.[48]
    فاطمه‌الزهرا.[49]
    ریاض الانس؛ 2 جلد، حدود 2000 صفحه، معرفی کتب و نسخ خطی.[50]

 

پی‌نوشت‌ها: 


[1]. شیخ نجف‌علی امین‌الشرع، در سال 1257ق /  1218ش. در روستای «سَرْدَها» از نواحی تبریز، متولد شد. وی بعدها به تبریز رفت و در آنجا ساکن شد. ایشان ادیبی فرزانه و پرهیزگار و فاضل بود که به گردآوری اخبار اهل بیت(ع) اهتمام ویژه داشت. ایشان در سال 1340ق / 1301ش. در 83 سالگی در تبریز وفات یافت و در همان‌جا دفن شد؛ اما بنا بر وصیتش جنازه آن بزرگوار پس از گذشت 13سال به نجف اشرف منتقل شد و در قبرستان وادی‌السلام به خاک سپرده شد. ر.ک به: امینی، عبدالحسین، آداب کوی جانان (ترجمه ادب الزائر لمن یمم الحائر)، ترجمه، محسن رجبی، تهران، مشعر، 1387، ص 15. و علی‌مردانی، نرگس، زلال حکمت؛ زندگی و سلوک عارف بالله آیت‌الله امینی، نشر وزرا، 1390، ص 5.

[2]. دهقان آلانق، خدیجه، دیدگاه علامه امینی(ره) به مباحث فلسفه نظری تاریخ در الغدیر، فصلنامه علمی ـ تخصصی فرهنگ پژوهش، شماره 39، پاییز 1398، ویژه تاریخ اسلام، ص 172.

[3]. لطفی، مهدی، علامه امینی جرعه‌نوش غدیر، قم، نسیم حیات، 1379، ص 26-27.

[4]. علی‌مردانی، همان، ص 6-7.

[5]. امینی، آداب کوی جانان، همان، ص 18.

[6]. اردشیری لاجیمی، حسن، «علامه امینی»، ماهنامه مبلغان، اسفند ۱۳۸۸ و فروردین ۱۳۸۹، شماره ۱۲۶، ص 18.

[7]. علی‌مردانی، همان، ص 6-7.

[8]. علی‌مردانی، همان، ص 7-8.

[9]. بزرگانی که علامه امینی از آن‌ها اجازه اجتهاد دریافت نمود عبارت بودند از:


    آیت‌الله سید میرزاعلی شیرازی.
    آیت‌الله شیخ میرزا حسین نائینی.
    آیت‌الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی.
    آیت‌الله سیدابوالحسن اصفهانی.
    آیت‌الله شیخ محمدحسین اصفهانی مشهور به کمپانی.
    آیت‌الله شیخ محمدحسین آل کاشف‌الغطاء.
    علما و بزرگانی که به علامه امینی اجازه نقل روایت حدیث دادند نیز عبارتند از:

    آیت‌الله شیخ آقا بزرگ تهرانی.
    آیت‌الله سیدابوالحسن اصفهانی.
    آیت‌الله سید میرزا علی حسینی شیرازی.
    آیت‌الله شیخ علی‌اصغر ملکی تبریزی.
    آیت‌الله سید حسین قمی.
    حجت‌الاسلام و المسلمین شیخ علی بن ابراهیم قمی.
    حجت‌الاسلام و المسلمین شیخ محمدعلی غروی اردوبادی.
    مجتهده اصفهانی- سیده نصرت امین صاحب تفسیر غزل العرفان. امینی، آداب کوی جانان، همان، ص 18- 19.

[10]. تاج‌آبادی، رضا، «جایگاه کتاب الغدیر در جهان اسلام و بررسی ویژگی های آن»، فصلنامه رهیافت فرهنگ دینی، سال ۴، بهار و تابستان ۱۴۰۰، شماره ۱۳ و ۱۴، ص 30.

[11]. همان، ص 33. «در جلد اول الغدیر ایشان از «حدیث غدیر» شروع کردند که پیغمبر در زمان خودش نص بر خلافت أمیرالمؤمنین علیه‌السلام کرده، ایشان را بلند کردند و به مردم نشان دادند... حدیث غدیر را ایشان از یکصد و بیست صحابه پیغمبر صلی‌الله علیه وآله وسلم نقل کرده که آنجا شاهد بودند و دیده بودند و برای دیگران نقل کردند... همچنین طبقات تابعین، طبقات محدثین بعد را، قرن به قرن، سال به سال، ذکر کرده‌اند تا زمان خودشان رساندند... بعد شروع کردند به کسانی که این حدیث را به نظم درآوردند (حدیث غدیر در ادبیات عرب). از خود امیرالمؤمنین علیه‌السلام و صحابه شروع کردند. بعد شعرا، بعد تابعین، که به‌طور ارسال مسلم و یقینی این حدیث را از پیغمبر صلی‌الله علیه وآله وسلم نقل کرده‌اند و همین معنای خلافت را هم از آن فهمیدند و این اثبات می‌کند که معنای دیگری هم نداشته و همین معنا را هم مردم، عربها و شعرای زمان از آن فهمیدند... در جلد سوم حملات ناجوانمردانه‌ای که دانشمندان با فکرهای منحرف به شیعه کرده‌اند و تهمت‌هایی را که به شیعه زده‌اند، مطرح کرده و یکی یکی جواب داده. از «منهاج السنّة» ابن تیمیه آنچه که بر شیعه خرده گرفته و تهمت زده همه را جواب داده و ثابت کرده که این خلاف است و آنچه شیعه می‌گوید، آن درست است. در جلد چهارم بیشتر، شعرا هستند، شرح خود شعرا است که حدیث غدیر را به نظم درآورده‌اند. در جلد پنجم متعرض می‌شوند به ردّ بر وهابیت و عقاید آنها و مشروعیت زیارت ائمة علیهم‌السلام و پیغمبر صلی‌الله علیه وآله و سلم و خیلی خوب از عهده برمی‌آیند و آن را ثابت می‌کنند و در این جلد خیلی مفصّل راجع به این جهات بحث می‌شود... بعد می‌رسند به جعل حدیث که حکومت منحرف اموی‌ها و عباسی‌ها وادار می کردند به نفع خودشان حدیث جعل کنند و چقدر حدیث جعل شده است! طبق آماری که ایشان تهیه کرده‌اند ـ که مثلاً فلان مقدس هزار حدیث جعل کرده، فلان عالم یا محدّث سنی درباری دو هزار حدیث و... جمعاً در حدود نیم میلیون حدیث جعلی الآن در کتاب‌های این آقایان موجود است. بعد حدیث‌های مجعول در خلافت یا مناقب دیگران را نوشته‌اند و از طرف خودشان ثابت کرده‌اند که خودشان تقریر کردند که این احادیث مجعول است و احادیث را وضع کرده‌اند! جلد ششم مقداری از روش خلیفه دوم را نوشتند و معرفی کردند و در جلدهای دیگر، اختلافات یا انحرافاتی که داشتیم همه را مطرح کرده‌اند و به‌خوبی ثابت کرده‌اند که آنچه شیعه می‌گوید درست است و ادله‌شان را از کتب خود آنها (کتب اهل سنت) آورده‌اند و حقانیت مذهب شیعه را ثابت کرده‌اند.» جمعی از نویسندگان، امین شریعت، قم، بنیاد محقق طباطبائی، 1392، ص 256-254.

[12]. عباسی، روح‌الله، رویکرد الغدیر به تحریف: پژوهشی در گزارش‌ها الغدیر از تحریف روایات فضائل و مناقب علوی در کتب اهل سنت، قم، انتشارات دلیل ما، 1385، ص 25-26.

[13]. لطفی، همان، ص 50.

[14]. همان.

[15]. مرادی، محمدهاشم، خورشید امامت، «121 فضیلت از فضایل حضرت علی(ع)، خطبه کامل غدیر همراه زندگینامه علامه امینی»، اراک، نشر نویسنده، 1390، ص 46.

[16]. عباسی، همان، ص 25.

[17]. امینی، آداب کوی جانان، همان، ص 27.

[18]. باطل از هیچ سمت و سویی به آن راه ندارد. سوره فصلت آیه 42.

[19]. هیچ شکی در آن وجود ندارد.، هدایتی است برای پرهیزگاران. سوره بقره آیه 2. عباسی، همان، ص 25.

[20]. همان، ص 28.

[21]. امینی، عبدالحسین، برگزیده الغدیر، تلخیص، ترجمه و تحقیق محمدحسن شفیعی شاهرودی، قم، انتشارات مؤسسه میراث نبوت، 1388، ص 15.

[22]. بسیاری از متفکران بزرگ شیعه، سنی و حتی مسیحی، بر الغدیر تقریظ نوشته و علامه امینی و کتاب سترگ او را با القابی کم‌نظیر، یا بی‌نظیر ستوده‌اند که در زیر به برخی از این تعابیر اشاره می‌شود.

تعبیر دکتر محمد غلاب، استاد دانشگاه الازهر، در تقریظ بر الغدیر: الغدیر آرزوگاه پژوهش‌گران.

محمد عبدالغنی حسن مصری: الغدیر دائرةالمعارف بزرگ.

دکتر عبدالرحمان کیالی حلبی: الغدیر کتابی که هر مسلمانی باید آن را به دست آورد.

دکتر توفیق الفکیکی بغدادی: الغدیر آبشخوری گوارا و دائرةالمعارفی طُرفه و نادر.

عبدالفتاح عبدالمقصود مصری: الغدیر جهان پهناور شناخت و دریایی آکنده از مروارید.

دکتر بولس سلامه مسیحی بیروتی: الغدیر کتاب اطمینان‌بخش تاریخ و گشایش‌گر آفاق معرفت.

دکتر علی‌اکبر فیاض: الغدیر دریای موج‌خیز

شیخ محمدسعید دحدوح حلبی: الغدیر همه وقایع تاریخ و صور زمان.

یوسف اسعد داغر بیروتی: الغدیر دریایی خیزابه‌گرفته. حکیمی، حماسه غدیر، همان، ص 186.

[23]. مسجد هدایت به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1389، ج 2، ص 147-150.

[24]. حبیب‌نژاد، سیداحمد، امین زمان، قم، مرکز پژوهش‌های اسلامی صدا و سیما. 1382، ص 73.

[25]. سید احمد کسروى تبریزى، فرزند میرقاسم روز چهارشنبه 8 مهر 1269 شمسى برابر با 14 صفر 1308 قمرى در محله هکماوار یا حکم‌آباد در شهر تبریز متولد شد. فارسى، قرآن و دروس مقدماتى را در تبریز و در مدرسه طالبیه فرا گرفت و به کسوت طلبگى درآمد. پس از درگیرى بین روسها و مجاهدان در تبریز (29 آذر 1290 ش) که چهار روز ادامه داشت خانه‌نشین شد و از سلک روحانیت خارج شد. وی در 1294 وارد مدرسه آمریکایى مموریال اسکول در تبریز شد و علاوه بر تدریس عربى در آن مدرسه، خود نیز به فراگیری زبان انگلیسى و اسپرانتو پرداخت. از سال 1305 وارد عدلیه شد و تا مقام مدعى‌العموم تهران پیش رفت و در سال 1307 مدتى ریاست محاکم را عهده‌دار شد. در سال 1309 باتوجه به اختلاف شدید با داور وزیر عدلیه استعفا داد و به وکالت پرداخت. وى جزء کسانى بود که در ایران اندیشه غرب‌زدگى را باتوجه به بنیادهاى فرهنگى در شرق مطرح کرد و به گسترش یک ناسیونالیسم ضد اسلامی و شیعى کمک نمود. کسروى درباره مذهب، آرایى شبیه آرای وهابیت داشت و خود دین جدیدی بنام پاکدینی ابداع نمود و بر تفسیر و تأویل آیات قرآن حمله کرد و احادیث را غیر معتبر خواند. او با برپایى تشکیلات «پاک دینان» به علما که دولت را به خاطر ظلم‌هایشان تقبیح مى‌کردند و مردم را به زیارت اهل قبور هدایت مى‌کردند، تاخت و به‌تدریج در بیان عقاید افراطى خود بى‌پرواتر شد. قرآن و برخى از کتب ادعیه را سوزاند و ادعاى انشراح صدر و نبوت کرد. در اوایل دهه 1320 شمسى امام خمینى(ره) افکار ضد مذهبى کسروى را به شدت مورد انتقاد قرار داد و او را دروغگو، خائن و افیونى بى‌خرد نامید. فتنه و فساد کسروى به جایى رسید که مرجع عالی‌قدر آیت‌اللّه‌ العظمى حاج سیدمحمدتقى خوانسارى وى را مهدورالدم دانسته و جواز قتل وى را صادر نمود. در 20 اسفند سال 1324 کسروى به اتهام قرآن‌سوزى و مخالفت با دین به پاى میز محاکمه کشیده شد و در آخرین جلسه بازپرسى در سن 57 سالگى به دست فداییان اسلام به هلاکت رسید.

[26]. جعفریان، رسول، جریان‌ها و سازمان‌های مذهبی ـ سیاسی ایران (سال‌های 1357-1320)، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1380، ص 105.

[27]. خزعلی، ایوالقاسم، خاطرات آیت‌الله ابوالقاسم خزعلی، تدوین حمید کرمی‌پور، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382، ص 89.

[28]. بنگرید به مقاله: «نگاهی به زندگی و مبارزات آیت‌الله سیدحسن موسوی شالی»، سایت بررسی مرکز اسناد تاریخی.

[29]. بنگرید به مقاله: «مروری بر زندگی مبارزاتی شهید حجت‌الاسلام سید مجتبی نواب صفوی»، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[30]. بنگرید به مقاله: «نگاهی به زندگی و مبارزات آیت‌الله سیدحسن موسوی شالی»، سایت بررسی مرکز اسناد تاریخی. 

[31]. حکیمی، محمدرضا، فریاد روزها، قم، انتشارات دلیل ما، 1401، ص 27.

[32]. همان، ص 122.

[33]. حکیمی، حماسه غدیر، همان، ص 289.

[34]. رحیمیان، محمدحسن، حدیث رویش: خاطرات و یادداشتهای حجت‌الاسلام و المسلمسن محمدحسن رحیمیان، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382، ص 228-230.

[35]. اسناد پایانی.

[36]. سیدنژاد، میرصادق، «درگذشت علامه امینی رحمه‌الله»، مجله گلبرگ، خرداد 1381، شماره 30، ص 145.

[37]. حکیمی، حماسه غدیر، همان، ص 307.

[38]. علی‌مردانی، همان، ص 20.

[39]. امینی، الغدیر فی‌الکتاب و السنه و الادب، همان، ص م / 52.

[40]. حبیب‌نژاد، همان، ص 11.

[41]. اردشیری‌لاجیمی، همان، ص 31.

[42]. امینی، الغدیر فی‌الکتاب و السنه و الادب، همان، ص م / 52.

[43]. این کتاب، نخستین نوشته علامه است که آن را در تبریز بعد از مراجعه از نجف نگاشت و در همان روزگار، در مجالسی که در آن دیار داشت، آن را تدریس کرد. این کتاب برای نخستین بار در سال 1395ق. / 1355ش. به تحقیق و تعلیق حجت‌الاسلام شیخ رضا امینی، در چاپخانه حیدری تهران به طبع رسید و در سال 1404ق /  1362ش. توسط قدرت‌الله حسینی شاهمرادی به فارسی ترجمه شد و توسط همان چاپخانه انتشار یافت. امینی، عبدالحسین، الغدیر فی‌الکتاب و السنه و الادب، ترجمه سیدابوالقاسم حسینی (ژرفا)، قم، مؤسسه فرهنگی و هنری امامت اهل بیت(علیهم‌السلام)، 1397، ج 1، ص م / 17.

[44]. آقابزرگ تهرانی در مقدمه کتاب شهداءالفضیله، علامه امینی را «علامه بارع و علم علم الیقین و جمال ملت و دین» خوانده است. آیت‌الله سیدابوالحسن اصفهانی، حاج آقاحسین قمی و محمدحسین غروی اصفهانی، نیز نکاتی در تأیید این کتاب نوشتند. برخی تقدیر و تشویق علامه امینی پس از تألیف این کتاب را در محیط حوزه علمیه نجف بی‌سابقه شمرده‌اند. احمد، علامه‌فلسفی، عبدالحسین علامه امینی، انتشارات فراروان‌شناسی، ص 10-11. بنابر برخی منابع، علامه امینی این کتاب را در پاسخ به کتاب «الوشیعه فی نقد عقائد الشیعه» موسی جارالله نوشته است. موسی جارالله در کتاب خود ادعا کرده بود که شیعه اصول اعتقادی و منطقی ندارد. کتابی درباره اسلام ندارد و شهیدی در راه اسلام نداده است و در جواب به این شبهات مرحوم کاشف‌الغطاء «اصل الشیعه و اصولها» را تألیف نمود و مرحوم آغا بزرگ الذریعه را تألیف نمود و علامه در جواب به شبهه سوم کتاب «شهداءالفضیله» را تألیف نمود. لطفی، همان، ص 46.

[45]. جلد یکم و دوم الغدیر در سال 1364ق / 1323ش. در نجف اشرف به چاپ رسید و سپس جلد سوم تا پنجم در سال 1365ق / 1324ش. ششم در سال 1368ق / 1327ش. هفتم در سال 1369ق / 1328ش. هشتم در سال 1370ق / 1329ش. و نهم در سال 1371ق / 1330ش. در همان شهر مقدس انتشار یافت و این آخرین جلدی بود که در نجف چاپ شد. سپس در سال 1372ق /  1331ش. تمامی 11 جلد الغدیر از سوی دارالکتب الاسلامیه در تهران به همراه اضافات مختصر، به چاپ رسید. این کتاب در سال‌های 1387ق / 1346ش. در بیروت و 1396ق / 1354ش. و 1403 ق / 1361ش. توسط مکتبه‌الامام امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) در تهران بازنشر شد. پس از درخواست جامعه تعلیمات اسلامی به ریاست حجت‌الاسلام شیخ عباسعلی اسلامی، از علامه امینی برای ترجمه الغدیر و موافقت ایشان، مجلدات یازده‌گانه الغدیر، در 22 جلد ترجمه شد. امینی، عبدالحسین، الغدیر فی‌الکتاب و السنه و الادب، همان، ص م / 15.

[46]. علامه امینی در مقدمه این کتاب می‌گوید: «امسال، یعنی سال ۱۳۸۴ق / 1343ش موفق شدیم از کشور جمهوری عربی سوریه دیدار کنیم. ما چهار ماه در آن کشور بودیم. در این مدت از کتابخانه‌های ارزشمند آن کشور بهره بردیم... در این میان، با دانشمندان و استادان آن دیار نیز دیدار داشتیم... روزی همراه استاد فاضل، آقای شیخ محمّدسعید دحدوح، پیشنماز مسجد نوحیه به دیدن کتابخانه ملی آن شهر رفتیم. پس از ورود، در اتاق مدیر استقرار یافتیم. مطالعه فهرست‌های کتابخانه چنان مرا سرگرم نمود که از سخن با دیگران غافل گشتم. ناگاه استادِ چهارشانه و تنومندی وارد شد و در سمت راست شیخ سعید، روی صندلی نشست و با وی آهسته به گفتگو پرداخت... ناگاه شیخ دانشمند، جناب آقای سعید، به من رو کرد و گفت: دانشمند والامقام! این استاد اشکالی دارد و علاقه‌مند است آن را با جناب عالی در میان گذارد و شما اشکال او را حل کنید. من با او سلام و احوالپرسی نمودم. سپس او را نزد خودم فراخواندم. شیخ سعید نیز نزد ما آمد. آن گاه استاد، اشکال خود را در قالب چند پرسش این گونه مطرح کرد: همواره در ذهن من پرسش‌هایی است که تاکنون نتوانسته‌ام آنها را حل کنم:

۱ـ چرا شیعیان با داشتن دانشمندان بزرگی چون شما، درباره اهل بیت رسول خدا صلی‌الله علیه و آله غلو می‌‌کنند؛ در صورتی که همه مسلمانان به علی و فرزندان او مهر می‌ورزند. ما نیز به آن بزرگواران مهر می‌ورزیم؟

۲ـ چرا شیعیان مجالس سوگواری برای اهل بیت علیهم‌السلام برپا می‌کنند؟ چرا هنوز هر روز طبق این عادت دیرینه برای اهل بیت علیهم‌السلام، مجالس برگزار می‌نمایند؟ این چه شیوه‌ای است که هنوز حسین حسین می‌گویند؟

۳ـ چرا شیعیان با تربت کربلا، عبادت می‌کنند و سجده بر آن را لازم و واجب می‌دانند؟

در حقیقت، اینها پرسش‌های استاد به تنهایی نبود؛ چرا که ما تا آن روز از مردم سوریه چنین پرسش‌ها و نظیر آنها را فراوان شنیده بودیم... از این رو، لازم دانستیم که برای پاسخ به درخواست گروهی از برادران دینی، نوشتار جداگانه‌ای در این موضوع بنگاریم.» به نقل از رحیمیان، محمدحسین، «به بهانه معرفی اثر ارزشمند سیرتنا و سنتنا از علامه امینی»، فصلنامه امانت پژوهی، سال دوم، شماره 7، ص 244-246. علامه امینی در این کتاب 24 عزاداری و ماتم را که رسول خدا(ص) خودش برای فرزندش امام حسین(ع) در خانه‌های زنان خودش یا در مسجد خودش یا در جمع صحابه، برگزار کرده بود، ذکر می‌کند، اسنادش را از کتب اهل سنت بیان می‌کند و در آخر کتاب در مورد سجده و چیزهایی که سجده بر آن‌ها صحیح می‌باشد، بحث می‌کند و علت سجده به تربت سیدالشهدا(ع) را بیان می‌کند.

[47]. سوره غافر، آیه 11؛ علامه در این تفاسیر کوچک، نکات بدیع و جالبی را طرح و ارائه نموده و بسیاری از شبهات وارده به این آیات را به نقد و بررسی کشانده و با تحلیل‌های ارزنده، شرح و تفسیر نموده است که هنوز به چاپ نرسیده‌اند. بنگرید به: جوان‌مهر، حسین، «علامه امینی رحمه‌الله، قرآن‌پژوهی نشسته بر ساحل غدیر»، نشریه گلستان قرآن، سال اول، تیر ۱۳۸۲، دوره سوم، شماره ۱۵۲، ص ۲۲-۲۴.

[48]. این کتاب شرح حال 234 تن از علما، ادبا و شعرای آذربایجانی است که به ترتیب حروف الفبا می‌باشد. اولش میرزا ابراهیم بن ابی‌الفتح زنجانی و آخرش عزالدین یوسف بن حسن تبریزی حلاوی است.

[49]. این کتاب در اصل تقریرات 5 جلسه سخنرانی علامه درباره مناقب و ولایت حضرت فاطمه است که به هنگام مراجعت از نجف به تهران برای جمعی از اساتید و پژوهشگران ایراد کرده است. این کتاب ابتدا در سال 1411ق. /  1369ش. توسط حبیب چایچیان در تهران به چاپ رسید و سپس نسخه تحقیق شده آن توسط فرزند علامه، آقای محمد امینی در سال 1418ق /  1376ش. به طبع رسید. امینی، الغدیر فی‌الکتاب و السنه و الادب، همان، ص م / 17.

[50]. بنگرید به: حکیمی، محمدرضا، حماسه غدیر، قم، 1382، انتشارات دلیل ما، ص 320-324. امینی، آداب کوی جانان، همان، ص 22-23، اردشیری لاجیمی، همان، ص 19، لطفی، همان، ص 45-53.



جواز عمامه حجت‌الاسلام احمد امینی پدر علامه شیخ عبدالحسین امینی، که در دوره رضاخان صادر شده است.


نمایی از روی جلد پرونده علامه شیخ عبدالحسین امینی در ساواک.


نامه‌ای از علامه امینی به مرحوم حاج مهدی فانی.


نامه علامه امینی به آیت‌الله سید محمدرضا شفتی، از اعلام اصفهان.


نامه علامه امینی به یکی از اعلام مشهد.


گزارش ساواک از جلسه منزل شیخ حسین لنکرانی صفحه 1.


گزارش ساواک از جلسه منزل شیخ حسین لنکرانی صفحه 2.


روزنامه اطلاعات شنبه 13 تیرماه 1349، صفحه 4.


گزارشی از ساواک در مورد مجلس ختم شیخ عبدالحسین امینی در مسجد ارک تهران.


گزارش ساواک از برگزاری مراسم ختم علامه امینی در مسجد آذربایجانیها واقع در بازار تهران.


برگزاری مجلس ترحیم علامه امینی توسط آیت‌الله بهاءالدین محلاتی در شیراز.


گزارش ساواک از برگزاری مراسم چهلم علامه امینی در در مسجد ارک.


گزارش ساواک از برگزاری مراسم سالگرد علامه امینی توسط آیت‌الله گلپایگانی.


حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ احمد امینی پدر علامه شیخ عبدالحسین امینی.


علامه شیخ عبدالحسین امینی در سفر به سوریه.


علامه شیخ عبدالحسین امینی در حال پژوهش و نگارش.


علامه شیخ عبدالحسین امینی درحال پژوهش در یکی از کتابخانه‌ها در دوران تالیف اثر گرانسنگ «الغدیر».


علامه شیخ عبدالحسین امینی درکنار دوتن از علمای سوری در این کشور.


علامه شیخ عبدالحسین امینی درحال سخنرانی در جمع برخی شیعیان کشور هند.


علامه شیخ عبدالحسین امینی درکنار تنی چند از شیعیان کشور هند.


علامه شیخ عبدالحسین امینی در جمع عده‌ای از شیعیان کشور هندوستان.


علامه شیخ عبدالحسین امینی در جمع برخی شیعیان کشور هند.


علامه شیخ عبدالحسین امینی دردوران بستری، در یکی از بیمارستان‌های تهران.


تشییع پیکر علامه امینی.


درب ورودی مزار عبدالحسین امینی در نجف.


قبر علامه امینی در گوشه کتابخانه امیرالمؤمنین علیه‌السلام – نجف.


تمبر پاسداشت علامه امینی.


 

تعداد مشاهده: 143


مطالب مرتبط

تقویم تاریخ

کانال‌های اطلاع‌رسانی در پیام‌رسان‌ها

       
@historydocuments
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.