زنان هرمزگان و نقش آنها در مبارزات انقلاب اسلامی (1342 تا 1357 ش) به روایت اسناد ساواک
تاریخ انتشار: 11 خرداد 1401
مقدمه
برخلاف تصورِ معمول، زنان در دورههای تاریخی، در وقایع، روندها و تحولات تاریخی نقش داشته و عنصر غایب تاریخ نبودهاند اما این حضور تحت تأثیر شرایط مختلف جغرافیایی، فرهنگی، طبقاتی و مانند آن بوده است، مثلاً زنان روستایی و عشایری در فعالیتهای اقتصادی (کشاورزی و دامداری) فعال بودهاند و زنان طبقات بالای جامعه در تحولات سیاسی و اقتصادی (مانند: تعیین جانشین پادشاه، دخالت در رویدادهای سیاسی، وقف اموال و ساخت بناهای ماندگار) نقش داشتهاند. با این حال مورخان کمتر به حضور زنان در رویدادهای تاریخی توجه داشتهاند. این موضوع درباره زنان طبقات میانی و پایین جامعه بیشتر صادق است زیرا سنخ کار اغلب مورخان، پرداختن به وقایع و رویدادهای سیاسی و نظامی بوده است. بنابر این میتوان گفت که با قشری بزرگ از جامعه روبرو هستیم که نقش و حضور آنها کمتر ثبت شده است.
در دوره معاصر نقش زنان طبقات میانی و پایین در رویدادهای سیاسی نیز به نقشهای پیشین آنها افزوده شد. آنها در دهههای نخستین سده چهاردهم در رویدادهای مهمی مانند جنبش تنباکو و نهضت مشروطه نقش داشتند. این نقشآفرینیها در رویدادهای اجتماعی و سیاسی، روزبروز پررنگتر شد چنان که در مبارزات انقلاب اسلامی (1342-1357ش) زنان نقشی مهم داشتند. حضور و مشارکت زنان در مبارزات انقلاب اسلامی از سال 1342 تا 1357، سیری تکاملی و پیشرونده داشت و در شکلهای مختلفی چون فعالیتهای فرهنگی، سیاسی و میدانی (تظاهرات و راهپیمایی) بروز و ظهور یافت.
نوشتاری که پیشروست به روایت حضور و مشارکت فعالانه زنان هرمزگان در مبارزات انقلاب اسلامی پرداخته است. مبنای اصلی این روایت بر پایه اسناد ساواک هرمزگان است. ساواک هرمزگان برای مراقبت از فعالیتهای مخالفان حکومت پهلوی، به گردآوری و تجزیه و تحلیل اطلاعات درباره آنها میپرداخت. این تحلیلها مبنای اقدامات بعدی ساواک برای برخورد با مخالفین بود.[1] بخشی از فعالیتهای این سازمان در قالب اسنادی برجای مانده است که اکنون اهمیت پژوهشی فراوان دارند. اهمیت پژوهشی این اسناد بهویژه برای تاریخ اجتماعی ایران خاص است. برخی از اقشار مانند پیشهوران، معلمان، دانشآموزان، روستاییان، کارمندان ادارات که اغلب نقش آنها در تحولات تاریخی دیده نمیشود، در اسناد ساواک مورد توجه قرارگرفتهاند. منابع این سازمان، مخالفان را بهعنوان سوژه زیر ذرهبین بردهاند و گفتار، رفتار و عقاید آنها را ثبت کردهاند. این در حالی است که بخش اغلب این افراد فاقد انگیزههای لازم برای ثبت خاطرات خود بودهاند، مثلاً یک مغازه دار در شهری کوچک، کدخدای قریهای دور، معلم یک دبستان، راننده یک سازمان دولتی، کتابدار یک دبیرستان، بانی یا گرداننده یک هیئت یا جلسه هفتگی و افرادی مانند آنها، انگیزه چندانی برای ثبت فعالیتهای خود نداشتهاند. این موضوع گاه ماهیتی امنیتی پیدا کرده و افراد به دلیل ترس از فاش شدن اسرار، از ثبت چنین وقایعی خودداری کردهاند.
این اسناد برای فهم تاریخ زنان کشورمان اهمیتی خاصتر دارند. منابع ساواک هرمزگان که مراقب فعالیتها و اقدامات مخالفین بودند، گزارشهایی از حضور و مشارکت زنان را ثبت کردهاند. یکی از وجوه اهمیت خاص اسناد ساواک، تمرکز آنها بر فعالیتهای زنان است. از این منظر آنها برای فهم تاریخ اجتماعی ایران و پژوهش در تاریخ زنان این سرزمین اهمیتی فوقالعاده دارند. پژوهش حاضر کوشیده است با تکیه بر این اسناد، بخشی از فعالیتهای زنان طی سالهای 1342 تا 1357 را روایت کند.
سیاستهای رژیم پهلوی
نگاه حکومت پهلوی به زن را میتوان در رویدادها و روندهای مهمی مانند کشف حجاب، تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی و اصول ششگانه دید. در دوره پهلوی چنین ادعا میشد که زنان در تحولات اجتماعی نقشی ندارند و باید آنها را به عرصه فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی کشاند اما فرهنگ اسلامی و ایرانی در دورههای مختلف، زمینه حضور و مشارکت زنان در فعالیتهای مختلف اجتماعی و فرهنگی را فراهم کرده بود. بهعنوان نمونه برخی از زنان در دورههای تاریخی به اندازهای تمکن مالی داشتهاند که بخشی از دارایی و اموال خود را برای اهداف فرهنگی (مانند آموزش) یا اقتصادی (مانند ساخت کاروانسرا) وقف کردهاند. زنان ایرانی در تمام ادوار تاریخی، خانواده را به مثابه یک کانون تربیتی، آموزشی و اقتصادی گرم نگه داشته و اغلب عنصر اصلی و محوری آن بودهاند. بخش اغلب آموزشهای حرفهای برای دختران که لازمه زندگی خانوادگی بود، در خانواده و توسط مادران به آنها ارائه میشد. زنان بخشی از مسئولیت تربیت دینی و اخلاقی فرزندان را بر عهده داشتند. علاوه بر آن، زنان عشایری و روستایی در فعالیتهای اقتصادی مانند کشاورزی و دامپروری مشارکت فعال داشتند. برخی از زنان نیز که عمدتاً متعلق به جوامع شهرنشین و خانوادههای علما و هنرمندان بودند، در عرصههای علمی و هنری فعالیت میکردند.
از اینرو این ادعا که اقدامات حکومت پهلوی برای میدان دادن به زنان برای مشارکت در روند تحولات سیاسی و اجتماعی بود، ادعایی غیرعلمی است که به هیچوجه با واقعیات تاریخی سازگار نیست. در این باره پرسشهای زیادی را میتوان مطرح کرد:
آیا مردان در روند تحولات و وقایع سیاسی واقعاً اثرگذار بودند؟ آیا مجلس شورای ملی منتخب مردم بود و نمایندگان از درون صندوقهای رأی مردم بیرون میآمدند؟ اختناقی که رژیم ایجاد کرده بود چه تناسبی با مشارکت مردم داشت؟ آیا نمایندگان مردم واقعاً حق رأی داشتند و مستقل بودند؟ آیا مشکل زنان برداشتن حجاب و حق رأی بود؟ در حالی که مشارکت مردان هم واقعاً وجود نداشت و نمایندگان مجلس با تبانی احزاب و دولت و.... بهعنوان نماینده حوزههای انتخابیه معرفی میشدند، حق رأی مردان یا زنان چه معنایی میتوانست داشته باشد؟
واقعیت آن است که برنامهها و اقدامات حکومت پهلوی، در راستای غربیسازی وجوه مختلف زندگی در ایران بود. این برنامهها هویت اسلامی و ایرانی جامعه را هدف گرفته بود و درصدد تعریف انسانی با هویت بیگانه بود. در چنین روندی زن جدیدی به تاریخ ایران تحمیل میشد که پوشش، باورها، نقش و جایگاه او با میراث پیشین متفاوت و بیگانه بود.
این برنامهها و اقدامات با مخالفت و مقاومت روحانیون روبرو شد؛ آنها آخرین و محکمترین سنگر بومی در برابر برنامهها و اقدامات حکومت پهلوی برای غیریتسازی از جامعه ایرانی بودند. آنها قبلاً توانایی خود را در برابر استبداد و استعمار نشان داده بودند و توانسته بودند به رهبری آیتالله میرزایشیرازی، برای حفاظت از کیان اسلام و استقلال ایران، جنبش تنباکو را به پیروزی برسانند. قیام مردم در مسجد گوهرشاد مشهد، نمونه دیگری از مقاومت روحانیون در برابر حکومت پهلوی بود.
نهضت اسلامی مردم ایران به رهبری امام خمینی که از اوایل دهه 1340 شروع شد، برای حفاظت از کیان اسلامی و دفاع از استقلال ایران بود. این نهضت رویاروی حکومت پهلوی ایستاد و به عمر آن پایان داد؛ در برابر سیاستهای غربیسازی حکومت، بر بازگشت به هویت اسلامی خویشتن تأکید میکرد. این نهضت در برابر سیاستهای حکومت پهلوی که درصدد غیریتسازی از وجوه مختلف زندگی در ایران بود، ایستاد و برای جلوگیری از مسخ و نابودی هویت زن ایرانی، به مبارزه با برنامههای رژیم پرداخت.
در کلام امام خمینی(ره) بخشی از اوضاع این دوره توصیف شده است.ایشان درباره مبارزات روحانیون علیه حکومت پهلوی فرمودهاند:
«روحانیت میبیند که پایههای اقتصادی این مملکت در شرف فروریختن است و بازار این کشور در حکم سقوط است..... با این وضع رقتبار، بهجای آن که دولت درصدد چاره برآید، سر خود و مردم را گرم میکند به امثال دخالت زنان در انتخابات، یا اعطای حق زنها، یا وارد نمودن نیمی از جمعیت ایران را در جامعه. و نظایر این تعبیرات فریبنده که جز بدبختی و فساد و فحشا چیز دیگری همراه ندارد. آقایان نمیدانند که اسلام مراعات بانوان را در تمام جهات بیش از هر کس نموده و احترام به حیثیت اجتماعی و اخلاقی آنها موجب شده است که از این نوع اختلاط مخالف با عفت و تقوای زن جلوگیریکند؛ نه آن که خدای نخواسته آنان را مانند محجورین و محکومین قرارداده.»[2]
ایشان درباره سیاستهای رژیم برای دادن آزادی به زنان فرمودهاند:
آنها یک آزادی را میخواستند.... و آن آزادی است که دیکته شده است از غرب برای به فساد کشیدن جوانهای ما. زن و مردشان را اینها میخواهند که آزاد باشند! زنها برای این که در مجالس آن طوری که تشکیل میدادند و داشتند بروند آنجا و با آن وضع در حضور چشمهای ناپاک مردها آن وضعها را درست کنند. این نحو آزادی میخواهند که هم خواهرهای ما را به فساد و تباهی بکشند و هم جوانهای ما را، مردهای ما را به تباهی بکشند. اینها میخواهند که همه فحشا آزاد باشد. آزادی زمان ایشان که آزاد زن.... توانست راجع به مسائل روز یک کلمه بگوید.... در این پنجاه سال که من شاهد قضایا بودم، آزادی واقعی مفید برای جامعه مسلوب بود. هیچ نداشتیم؛ یعنی زنها آزاد نبودند که راجع به مسائل جامعه فعالیت بکنند یا حرف بزنند یا حرف بزنند راجع به گرفتاریهای ملت.....[3]
روحانیون و انتقاد و اعتراض آنها به نوع برخورد با زنان
روحانیون و مبارزان مسلمان، با اقتدا به رهبر نهضت، برای مقابله با سیاستهای رژیم به مناسبتها و با روشهای مختلف، به مبارزه برخاستند. آنها مساجد، تکایا و هیئتها را به سنگر مبارزه تبدیل کردند و به روشنگری و تربیت نسلی از زنان مبارز پرداختند و آرامآرام زنان قشرها و شهرها و روستاهای مختلف را با مبارزات انقلابی دیگر اقشار پیوند دادند.
به گزارش اسناد ساواک، در 1342 شیخ نعمتالله نجفی فرزند یکی از تجار اهل شاهرضا اصفهان، به دعوت اهالی هرمز به آن جزیره رفته و با کمک اهالی و کارگران معدن مسجدی برپا نمود. وی از روحانیون مخالف حکومت بود و در این مسجد علیه اصول ششگانه و به ویژه اعطای آزادیهای فرمایشی به زنان به روشنگری میپرداخت. بنابر یک استشهاد محلی که علیه وی تهیه شده؛ مردم جزیره گفتههای او را یقین پنداشته و عده زیادی زن و مرد گرد وی جمع شده و مرتب به سخنان او گوش میدادند.[4] این گزارش نشان میدهد فضای فرهنگی جزیره هرمز برای پذیرش انتقادات شیخ نعمتالله نجفی آماده بوده است. در این گزارش به حضور زنان اشاره شده، آنها در مجالس شیخ نعمتالله شرکت میکردند و سخنان وی علیه رژیم را میپذیرفتند. در همین سال، طلبهای به نام علی کریمی در منابر خود در ماههای محرم و صفر علیه وضعیت حجاب به سخنرانی پرداخت.[5]
روحانیون در منبرهایشان بر ایمان، پارسایی و عفت زن تأکید میکردند و از وضعیت حجاب در دبیرستانهای دخترانه انتقاد میکردند. این انتقادها ناظر به تأثیرپذیری جامعه و بهویژه زنان از فرهنگ غربی بود و برداشتها چنین بود که این روند از تهران شروع شده و به شهرهای دیگر میرسد.[6] حجاب زنان بهویژه در محیطهای آموزشی مانند مدارس و دانشگاهها از مطالبات مردم هرمزگان بود[7] و روحانیون محلی در هر فرصتی برای انتقاد از وضعیت پوشش دانشآموزان استفاده میکردند.[8] روحانیون انقلابی در منبرها از فضای غیراخلاقی حاکم بر مجلات نیز انتقاد میکردند که لباسها و پوشش نامناسب برای دختران را تبلیغ میکرد. آنها افزایش جنایت و انحراف و تولید نسلی از مشروبخواران، قماربازها و دزدها را نتیجه چنین فضایی توصیف میکردند.[9]
انقلابیون محلی که با مرکز نهضت اسلامی در قم در ارتباط مداوم بودند، تلاش میکردند برای آگاهسازی زنان، از همفکران خود در قم کمک بگیرند. روحانیون و مبلغین اعزامی از قم در ماههای محرم و صفر، در شهرها و روستاها از سیاستهای حکومت در زمینه حجاب انتقاد میکردند.[10] انتقاد از آزادیهای زنان از موضوعات سخنرانی برخی از روحانیون مدعو به مسجد مرادی بندرعباس بود.[11] وعاظ مدعو به هرمزگان، در سخنرانیهایشان در مساجد، از وضعیت زنان و بهویژه سیاستهای حکومت در اینباره انتقاد میکردند. این انتقادات درباره موضوعات مهمی چون فعالیت و اشتغال زنان در بیرون منزل و وضعیت آموزشگاهها و مدارس مختلط بود. در این انتقادات معیارهای اسلامی مانند رعایت حدود مربوط به پوشش برای زنان مورد تأکید قرار میگرفت.[12]
دعوت از زنان انقلابی
دعوت از زنان انقلابی و مبارز دیگر شهرها برای آگاه کردن زنان محلی و پیونددادن آنها با مبارزات انقلابی از فعالیتهای انقلابیون در استان ساحلی(هرمزگان) بود. در یک مورد واعظ دعوت شده از سوی هیئت مهدیه[13] بندرعباس که توسط منبع ساواک با عنوان یک زن روحانی و دختر یحیی شیرازی معرفی شده، در مسجد این شهر به روشنگری پرداخت و حکومت پهلوی را مورد انتقاد قرارداد.[14]
انقلابیون هرمزگان در اردیبهشت 1357 از قم خواستند خانم صفاتی را برای یک دوره ده روزه به هرمزگان بفرستند تا دوره آموزش اصول عقاید را برگزارکند.[15] در همین ماه یکی از منابع ساواک گزارش داد که یک بانوی خانهدار اهل تهران به نام خانم فاطمه شیخسقا (فرزند یوسفعلی) از قم به بندرعباس آمده و انقلابیون محلی برای اقامت وی منزلی تدارک دیدهاند. بنابر این گزارش سخنرانیهای خانم شیخسقا با استقبال گرم بانوان هرمزگانی روبرو شده بود. سرشناسان محلی و کسبه بازار نیز از فعالیتهای وی بهشدت حمایت و پشتیبانی میکردند. ساواک هرمزگان نیز درصدد کنترل مجالس وی با استفاده از منابع و امکانات موجود برآمد و برای این کار استخدام منبع مؤنث - در صورت لزوم- را مورد توجه قرار داد.[16]
کتاب؛ رسانهای در خدمت انقلاب
روحانیون به اهمیت کتاب برای روشنگری و آگاهسازی مردم واقف بودند و آن را به موازات و در امتداد وعظ و خطابه و منبر بهکار میگرفتند؛ انقلاب اسلامی ابتدا باید در ذهنیتها شکل میگرفت و ارزشهای مورد تأکید آن به جامعه و مخاطبان معرفی میشد. در واقع پس از آن که مخاطبان این ارزشها را میپذیرفتند، سنگ بنای انقلاب محکم گذاشته شدهب ود. انقلاب اسلامی از همان آغاز بهمانند دعوت پیامبر اسلام (ص) از مردم مکه برای گروش به یکتاپرستی، مردم را به آگاهی و خواندن فرامیخواند و بر آگاهی و دانستن تأکید میکرد. از این منظر کتاب اهمیتی خاص پیدا میکرد و به رسانهای آگاهیبخش و انقلابی تبدیلمیشد. در چنین فضایی، روحانیون و دیگر مبارزان انقلاب اسلامی به تألیف و ترجمه متون مختلف همت گماشتند. تأسیس مراکز نشر و راهاندازی کتابفروشیها از دیگر اقدامات انقلابیون بود. کتابهای انقلابی در مجرا و بستر فراهم شده در سراسر کشور توزیع میشد و آرامآرام پیام انقلاب اسلامی را به نقاط دور و نزدیک میبرد.
ساواک به اهمیت کتاب واقف بود و فهرستی از کتب ممنوعه را به سازمانها و ادارات تابعه ارسال میکرد تا مانع چاپ و نشر و خرید و فروش آنها شود. در بازرسیها از منازل افراد، مأمورین ساواک درصدد دستیافتن به چنین کتابهایی بودند و در صورت پیداکردن کتابهای موجود در فهرست، نام آنها در گزارش بازرسی ثبت میشد. این گزارشها به عنوان مدرک محکم و محکمهپسند، مورد استناد بازجوها و دادگاهها قرار میگرفت.
روحانیون و مبارزان انقلاب اسلامی در هرمزگان، کتاب را به عنوان ابزار و رسانهای آگاهیبخش در خدمت انقلاب اسلامی بهکار میگرفتند. آنها با ناشران انقلابی قم و تهران در ارتباط بودند و کتابهای مورد نظر را به هرمزگان میآوردند و به دست جویندگان آنها میرساندند. نقش روحانیون انقلابی، محدود به توزیع کتاب نبود؛ بلکه کتابها را به علاقهمندان و جویندگان آنها معرفی میکردند و درباره موضوعات کتابها و تحلیل محتوا و مضامین آنها، با مخاطبان علاقهمند و جویای آگاهی به گفتوگو و تبادل نظر میپرداختند. کتاب یک رسانه انقلابی و در خدمت انقلاب بود و کتابفروشیها مراکز فرهنگی بودند که در آنجا، درخت آگاهی انقلابی شکوفه میداد و کمکم به بار مینشست.
برای درک پیوند میان دو موضوع کتاب و نقش زنان در انقلاب اسلامی، طرح دو نکته مفید و لازم به نظرمیرسد:
نخست آن که زنان انقلابی مانند دانشجویان، دبیران و دانشآموزان، مخاطبان این کتابها بودند و مطالعه این کتابها، در چارچوب اهداف کلی نشر و توزیع اینگونه کتب بود.
دوم آن که برخی از این کتابها درباره زن بود و به معرفی الگوهای زیستی یک زن مسلمان میپرداخت. این کار اغلب با ارجاع به زندگی زنان بزرگ تاریخ اسلام مانند حضرت فاطمه(س) و حضرت زینب(س) صورت میگرفت. نشر و توزیع این کتابها اغلب در راستا و امتداد همان خط مبارزات فرهنگی بود که روحانیون آن را با استفاده از سنگر مسجد و رسانه منبر پیش میبردند.
در میان کتابهایی که انقلابیون محلی طالب آنها بودند، اسامی کتبی چون بانوی نمونه اسلام نوشته آیتالله ابراهیم امینی، حقوق زن در اسلام و اروپا نوشته آیتالله یحیی نوری، زینب کبری نوشته عایشه بنتالشاطی، زینب شجاع نوشته حجتالاسلام احمد صادقی اردستانی، زنان قهرمان نوشته حجتالاسلام احمد بهشتی و جمیله دیده میشود.[17] به گزارش منابع و مأموران ساواک، شیخ عباس متین[18] از انقلابیون محلی، با نشر فرهنگ اسلامی[19] و کانون نشر و پژوهش اسلامی[20] در ارتباط بود و با دایرکردن کتابفروشی ساحل در خیابان برق بندرعباس، کتابها را به طالبان آنها میرساند. در یکی از مکالمات تلفنی وی که توسط ساواک شنود[21] شده از کتاب زینب بانی قهرمانی اثر حجتی کرمانی صحبت شده است.[22]
جلسات دعا و قرآن
برخی جلسات آموزش قرآن در منازل نیروهای انقلابی برگزار میشد؛ تشکیل جلسات قرائت قرآن و تفسیر آیات و دروس دینی و تشکیل جلسات وعظ و سخنرانی برای زنان در شهرستانهای بندرعباس و میناب، در خرداد 1357، مورد توجه ساواک قرار گرفته است.[23] در این جلسات اعلامیه، جزوه و نشریههای انقلابی توزیع میشد و طبیعتاً خانوادههای میزبان و بهویژه زنان آنها در پیوند با فعالیتهای انقلابی قرار میگرفتند.[24] جلسات دعا حتی در منازل روستاییان نیز برگزار میشد و خانوادههای روستایی نیز در ارتباط با مبارزات انقلابی قرار میگرفتند.[25] با این حال در اسناد به خانوادههای میزبان این جلسات و نقش بانوان در این زمینه توجهی نشده است.
نیروهای انقلابی در جلساتی که در منازل خود تشکیل میدادند، از سخنرانان انقلابی دعوت میکردند. در این جلسات، بانوان نیز بهطور جداگانه شرکت میکردند.[26] در خرداد 1357، گزارشهایی درباره برگزاری جلسات انقلابیون و مخالفین حکومت به دست ساواک رسید که زنان در آنها نقش داشتند. در یک مورد تهیهکننده گزارش اطلاعات مبهمی درباره نقش یکی از بانوان انقلابی ارائه کرده و به فعالیتهای انقلابی وی اشاره نموده است.[27]
زنان انقلابی در آموزش و پرورش
بخش از مبارزات مردمی علیه رژیم را زنان فرهنگی شاغل در آموزش و پرورش و مراکز آموزشی به دوش میکشیدند. این فعالیتها مورد توجه ساواک قرار گرفته بود و منابع این سازمان، این مبارزات را رصد و به مقامات گزارش میکردند. به گزارش اسناد با مطلع شدن اداره کل سوم ساواک[28] از اظهارات خانم صفاکیش و مخالفت وی با خاندان سلطنتی، این اداره کل دستور داد اعمال و رفتار وی با استفاده از منابع و امکانات موجود تحت مراقبت ساواک هرمزگان قرار گیرد و نتایج را با اظهارنظر صریح آن سازمان به اداره کل مزبور اعلام کنند.[29] با این حال چون خانم صفاکیش نیروی بازنشسته آموزش و پرورش بود، تهدیدات پرویز ثابتی مبنی بر احضار، تذکر و طرد از محیط آموزشی و تعقیب قانونی وی نتیجهای نداشت.[30]
فعالیت یک بانوی انقلابی دیگر نیز در اسناد موجود ثبت شده است؛ خانم اقدس یوسفیبناب همسر سرهنگ عدنور جمعی پایگاه نهم شکاری[31] در دبستان خنجی بندرعباس مشغول بهکار بود و به دلیل شغل همسرش، فعالیتهایش بهطور مضاعف مورد توجه نیروی هوایی و ساواک قرار گرفته بود. در اسناد موجود، بخشی از گرایشهای مذهبی وی قابل شناسایی است؛ وی در جمع همکارانش اعلام کرده بود که هر جا پای مذهب در میان باشد، برای ابراز عقیده خود، هیچ هراسی نخواهد داشت. فرزندان وی نیز در جلسات قرائت قرآن شرکت میکردند و حتی در مسابقات محلی قرائت قرآن، مقام برتر کسب کرده بودند.
بنابر اسناد موجود وی در محیط آموزشی به تبلیغ افکار انقلابی پرداخته بود؛ مدیریت تحصنها و اعتصابات و تعطیلی در مدرسه را برعهده داشت. وی شجاعانه طی یادداشتی مکتوب، همبستگی خود را با اعتصابات سراسری معلمان اعلام کرده بود، معلمانی که خواستار بازگشت امام خمینی به کشور، برقراری حکومت اسلامی[32] و انحلال ساواک بودند. زمانی که برخی معلمان با فشارها و وعدههای مسئولین آموزش و پرورش، ناچار شده بودند اعتصاب خود را بشکنند و فعالیتهای آموزشی را از سربگیرند، وی با پخش اعلامیه جامعه معلمان، شعله اعتصابات را زنده نگهداشت. وی همکاران خود را به همبستگی بیشتر فراخواند، از رفتن به کلاسهای درس بازداشت و با تشکیل جلسه شورای معلمان، مدرسه را تعطیل کرد. در این موقعیت میتوان نقش چنین معلمانی را در غلبه بر تهدیدها و وعدههای مسئولین مشاهده کرد؛ شورای معلمان همچنین در اقدامی جالب، درباره تعیین مدیر مدرسه به رأیگیری پرداخت. اختلاف میان مدیر سابق مدرسه و خانم یوسفی بالا گرفت؛ این اختلافات به دلیل آنکه همسر مدیر کارمند ساواک بود، حساسیت بیشتری پیدا کرد. جلسات معلمان حتی به بیرون مدرسه نیز کشیده شد و هماهنگیهای میان آنها افزایش یافت. اختلافات میان این معلم انقلابی و مدیر مدرسه نیز بالا گرفت و به ساواک استان و اداره کل سوم (302) کشیده شد. در مذاکرات ساواک استان و نیروی هوایی، همسران افسرانی که در استخدام آموزش و پرورش بودند، احضار و حساسیت اوضاع به آنها یادآوری شد. همچنین سرهنگ عدنور همسر وی احضار و اقدامات خانم یوسفی با وی در میان گذاشته شد. ساواک برای تحت فشار گذاشتن بانوی انقلابی و همسرش، پای موضوعاتی چون احتمال طرح برخی مطالب اداری مربوط به پایگاه شکاری و بهرهبرداری از آن را به میان کشید.[33]
در سندی دیگر اطلاعات بیشتری درباره فعالیتهای انقلابی در مدرسه خنجی آمده است. در این سند به همکاری خانم صدیقه ضیاء آموزگار با خانم صدیقیبناب و سیاره ارجمند همسر همافر صبحی اشاره شده است. خانم صدیقی بناب با کانونها و اجتماعات انقلابی فرهنگیان در دیگر مناطق کشور از جمله تهران ارتباط داشت و تلاش میکرد فعالیتهای انقلابی در دبستان خنجی را با مناطق و کانونهای دیگر پیوند دهد.[34]
دبیران انقلابی در کلاسهای درس، توجه دختران را به حجاب (چادر و روسری) جلب میکردند و برای متقاعد کردن دانش آموزان دختر از آیات و شواهد قرآنی استفاده میکردند.[35] بنابر گزارشهای موجود، در روند اعتصابات مراکز آموزشی و مدارس در 1357، برخی دبیران مدارس دخترانه فعالانه شرکت داشتند. در این اعتصابات کلاسهای درس نیز تعطیل میشد.[36]
علاوه بر معلمان و دبیران زن، برخی دبیران مرد که در مدارس دخترانه تدریس میکردند، فضای انقلابی را در مدارس میگستراندند. اسدالله دستوان[37] نمونهای از این دبیران انقلابی بود که در مدارس بندرعباس به تدریس مشغول بود. وی در کلاسهای خود، بر استفاده دانشآموزان دختر از چادر تأکید میکرد.[38] یک منبع ساواک (همکار: دریایی) گزارش داده که دستوان، استفاده نکردن دختران از چادر را رویارویی و جنگ با حکم خدا توصیف کرده است. تبلیغات دستوان بر تشکیل حکومت اسلامی متمرکز میشد و موضوعات دیگری مانند حجاب و آزادی ذیل آن قرار میگرفت. این فعالیتها سبب شد که مسئولین رده بالای ساواک استان، ادامه فعالیت آموزشی وی در مدارس را به مصلحت ندانند.[39]
در گزارشی دیگر به تبلیغات وی در مدارس و ایمان و باور دانشآموزان و تازهپاهای روشنفکر به وی اشاره شده است. تعبیرتحقیرآمیز تازهپای روشنفکر برای طرفداران وی، از سویی خشم و عصبانیت تهیه کننده گزارش را نشان میدهد و از سوی دیگر به این نکته اشاره دارد که تبلیغات وی در میان اهل فکر جایی یافته است. در فروردین 1357، تبلیغات دستوان شدیدتر شده بود و به تعبیر ساواک وی توانسته بود برای خود زمینهای به دست آورد.[40] دستوان در دبیرستانهای مختلط فرحناز و پروین اعتصامی، دانشآموزان را به استفاده از پوشش اسلامی دعوت میکرد و درباره منافع و مضار حجاب و بیحجابی صحبت میکرد؛ وی که معمولاً در بحثهای خود به ماجرای کشف حجاب (17 دی 1314) اشاره میکرد، کمکم فعالیتهای خود را توسعه داد و برای دانشآموزان مدرسه پروین اعتصامی، کلاس قرآن برگزار کرد. با گسترش مبارزات، وی دانشآموزان را به حضور فعال در مساجد دعوتکرد تا شرکت فعالتری در مبارزات انقلابی داشته باشند. دستوان، دانشآموزان را به شرکت در اجتماعات ضد حکومتی(تظاهرات و راهپیمایی) دعوت میکرد. وی اخبار مربوط به مبارزات به ویژه اعلامیهها و محتوای نوارهای انقلابی را در کلاسهایش بازگو میکرد. از دیگر اقدامات وی، تهیه کتاب برای دانشآموزان بود. وی این کتابها را از انتشارات پیام اسلام[41] تهیه میکرد و در کلاسهای درس، علاوه بر متن کتاب، برای تکمیل اطلاعات دانشآموزان، در همان زمینه از قرآن و منابع اسلامی(احادیث) مطالبی را بیان میکرد.[42] همسر دستوان نیز در جلساتی که در منازل افراد برگزار میشد، شرکت میکرد و فعالانه به روشنگری و مبارزه علیه رژیم میپرداخت.[43]
روحانیون و آموزش و پرورش
روحانیون انقلابی نیز توجه ویژهای به دانشآموزان داشتند. دایره فعالیت روحانیون، فضاهای دیگر چون مسجد، بازار، کارخانه، کارگاه، شهر و روستا را در برمیگرفت و آنها با انقلابیون دیگر مناطق کشور در ارتباط بودند ازاینرو نقش مهمی در آگاهسازی و روشنگری در مدارس و مراکز آموزشی داشتند و مدارس و دانشآموزان را با روندهای بزرگتر و گستردهتر انقلاب اسلامی پیوند میدادند. از این منظر، آنها در گستراندن انقلاب اسلامی به درون مدارس، نقشی اساسی داشتند.
در مهر 1357 ساواک بندرلنگه به ساواک بندرعباس خبر داد دختران دانشآموز این شهرستان به شدت تحت تأثیر تبلیغات روحانی محل به نام سیدجواد رکنی قرار گرفتهاند. رکنی در اعلامیهای اعلام کرده بود که دختران دانشآموز باید از چادر و روسری استفاده کنند. این اعلامیه در مدارس دخترانه بندرلنگه پخش شده بود و دانشآموزان که تحت تأثیر این بیانیه قرار گرفته بودند با چادر و روسری به مدرسه میرفتند در نتیجه مشاجراتی بین دانشآموزان و مدیر و دبیران مدارس روی داده بود. تأثیرپذیری دختران دانشآموز از سیدجواد رکنی فراتر از یک اعلامیه بود و میان آنها، ارتباطات جدیتری وجود داشت؛ بنابر نظریه رهبر عملیات، برخی از آنها به ملاقات سیدجواد رکنی رفته و مسائل مذهبی خود را با وی در میان میگذاشتند. آنها همچنین مُبلِغ و واسطه انتقال نظریات این روحانی مبارز به دیگر گروهها و افراد بودند. ساواک هرمزگان بر آن بود که علاوه بردادن تذکرات لازم به سیدجواد رکنی، فهرستی از دانشآموزان مذکور تهیه، تا پس از اخذ دستور، اقدامات لازم درباره آنها به عمل آید.[44]
روحانیون انقلابی به آموزش قرآن به دانشآموزان دختر، توجه خاصی داشتند. آنها برای این منظور کلاسهای قرآن برگزار میکردند. برخی از این روحانیون درصدد تربیت مربیان آموزش قرآن از میان دختران بودند تا کار آموزش را به آنها بسپارند. آنها برای تربیت مربی قرآن، روی دانشآموزان دانشسرای بندرعباس حساب ویژهای باز کرده بودند. در یک گفتوگوی تلفنی که توسط ساواک شنود شده، به آمادگی مردم میناب بهویژه دانشآموزان مدارس برای برگزاری کلاسهای قرآنی اشاره شده است. در تحلیل ساواک هرمزگان به این نکته اشاره شده که برنامههای تدریس قرآن و علوم دینی، تدریجاً میناب را به یکی از مراکز مذهبی انقلابی مخالف حکومت تبدیلخواهد کرد.[45]
وعاظ همچنین از پوشش دختران انتقاد میکردند و پدر و مادرها را درباره وضعیت حجاب فرزندانشان و مضار تحصیل آنها در مدارس مختلط آگاه میکردند. آنها همچنین از مطالعه برخی مجلات مانند زنروز[46] انتقاد میکردند.[47]برگزاری جلسات دینی و سخنرانیها و انتقادات و اندرزها نتیجهبخش بود؛ بنا بر یک گزارشِخبر، اکثر دانشآموزان دختر دبیرستانهای میناب، از چادر استفاده میکردند و در کلاسهای درس با پوشش روسری حاضر میشدند.[48]در آبان 1357، ساواک هرمزگان به این نتیجه رسید که در صورت ادامه نفوذ روحانیون انقلابی در مدیران مدارس و دانشآموزان، اوضاع وخیم خواهد شد.[49]
انقلابیون محلی در تنظیم برنامه برای برخی از وعاظ که از دیگر شهرها و مناطق کشور به بندرعباس دعوت میشدند، تلاش میکردند سخنرانی در جمع دانشآموزان و دبیران مدارس را بگنجانند.[50]
مدارس: پخش اعلامیه، راهپیمایی و تظاهرات
در اسناد ساواک به فعالیتهای انقلابی در برخی دبیرستانهای دخترانه مانند دبیرستان فرحناز و دبیرستان پرویناعتصامی شهر میناب اشاره شده است.[51] به گزارش ساواک بندرلنگه، در اوایل آذر 1357، اعلامیههای امام خمینی در دبیرستان پروین اعتصامی این شهر پخش شده بود.[52] همچنین انقلابیون میناب، اعلامیههای انقلابی را در محیطهای دانشآموزی مانند دبیرستانها و دانشسراهای دخترانه شهر پخش میکردند.[53]
در آبان 1358، دانشآموزان انقلابی دبیرستان پروین اعتصامی بندرلنگه[هم نام دبیرستان شهر میناب]، عکسهای شاه را از دیوار کلاس پایین آوردند. بنابر گزارش ساواک میناب، ابتدا دو دانشآموز طرفدار حکومت، تصویر شاه را بر دیوار کلاس نصب کردند. این دو دانشآموز که در سند، شاهدوست خوانده شدهاند، از فرزندان پرسنل ژاندارمری محل بودند. اقدام آنها با عکسالعمل دانشآموزان انقلابی و پایین آوردن عکس مزبور همراه شد. اختلاف دو گروه بالا گرفت و مدیر دبیرستان در این دعوا، ظاهراً بیتفاوت ماند. تهیهکننده گزارش خواستار دادن تذکر به مدیر مزبور شده است. همچنین اعمال و رفتار دانشآموزان انقلابی یاد شده مورد حساسیت و مراقبت ساواک قرار گرفت.[54] گرایشهای انقلابی مدیر دبیرستان یاد شده را میتوان در گزارشی دیگر پیگیری کرد. به گزارش منبع 7554، وی با نهضت روحانیون همراهی میکرد و تلاش میکرد دانشآموزان را با انقلاب اسلامی و همراهی با فراخوان روحانیون انقلابی دایر بر عزای عمومی، بیشتر پیوند دهد؛ گزارش منابع ساواک نشان میدهد اقدامات و فعالیتهای وی نیز بر دانشآموزان مؤثر واقع شده بود.[55]
در نخستین روزهای آبان 1357، دانشآموزان دبیرستان فرحناز میناب به تظاهرکنندگان پیوستند. تظاهرات دانشآموزان و معلمان مدارس میناب، با پیوستن روحانیون و کسبه به آنها گسترش بیشتری یافت. در این تظاهرات، اتحاد قشرهای مختلف جامعه علیه حکومت مورد تأکید قرار گرفت. این موضوع را میتوان در شعار راهپیمایان دید. بنا بر متن تلفنگرام شماره4092 / ه1 تاریخ:7 / 8 / 1357 تظاهرکنندگان شعار میدادند: معلم، محصل، کاسب، کشاورز بهپاخیز / برادرت کشته شد.[56]
زنان در تظاهرات و راه پیماییها
در فاصله دی 1356 تا بهمن 1357ش، مبارزات انقلابی در عرصه میدانی به سرعت گسترشیافت و قشرهای مختلف مردم در سراسر کشور، به صف مبارزه پیوستند. زنان نیز در تظاهرات و راهپیماییهای خیابانی علیه رژیم شرکت میکردند. حضور آنها در این عرصه، به چشم میآمد و مورد توجه منابع ساواک قرار میگرفت. امام خمینی، بر شجاعت زنان در عرصه مبارزه علیه رژیم تأکیدکردهاند؛
«زندانهای شاه از زنان شیردل و شجاع مملو است. در تظاهرات خیابانی زنان ما، بچههای خردسال خود را به سینه فشرده، بدون ترس از تانک و توپ و مسلسل، به میدان مبارزه آمدهاند. جلسات سیاسی که زنان در شهرهای مختلف ایران برپا میکنند، کم نیست، آنان نقش بسیار ارزندهای را در مبارزات ما ایفا کردهاند. مادران شجاع فرزندان اسلام، خاطره جانبازی و رشادت زنان قهرمان را در طول تاریخ زنده کردهاند.»[57]
زنان هرمزگانی نیز مانند زنان سایر مناطق کشورمان در برپایی تظاهرات علیه رژیم نقش مهمی داشتند. ساواک و قوای انتظامی هرمزگان گوشههایی از این حضور را گزارش کردهاند. در اعلامیههای انقلابی که از مناطق دیگر به هرمزگان میرسید، از زنان دعوت میشد پابهپای مردان در میدان باشند.[58] بنابر گزارش فرمانداری شهرستان میناب، در اردیبهشت 1357، زنان در کنار مردان در اجتماعات ضدحکومتی در مسجد جامع این شهر شرکت کرده بودند.[59]
بنا بر گزارشی دیگر، در شب 24 مهر 1357، تظاهراتی در میناب برپا شد؛ این اعتراضات از مسجد جامع شهر و پس از سخنرانیهای یک واعظ ناشناس[60] شروع شد. ناآرامیها به خیابانهای شهر کشیده شد و نیروهای پلیس راهپیمایی مردم را به خشونت کشیدند. با تیراندازی پلیس به سوی تظاهرکنندگان چند نفر شهید[61] و زخمی شدند. نکته مهم آنکه یکی از مجروحین، بانو زیبا صالحی، خانهدار و اهل میناب بود. ساواک بندرعباس در تلفنگرامی به 312، وضع وی را خوب ارزیابی کرده است.[62] بنا بر مشاهدات منبع 14316 ساواک بندرعباس، در میان جمعیتی که برای همدردی با شهدای تظاهرات میناب به مسجد جامع آن شهر رفته بودند، زنان نیز حضور داشتند.[63]
در روز 17 آبان 1357، مسجد فاطمیه بندرعباس نقطه پایانی تظاهرات مردم این شهر بود. زنان چادری در شمار تظاهرکنندگان بودند؛ آنها در خیابانهای شهر به راه پیمایی پرداختند و علیه حکومت شعار میدادند. بخشی از شعارها که با بلندگو برای جمعیت خوانده میشد، در حمایت از نهضت امام خمینی و اطاعت از اوامر ایشان در مقام رهبر نهضت بود. راهپیمایان انقلابی پس از دو ساعت راهپیمایی به مسجد فاطمیه رسیدند و بهتدریج به کار خود پایان دادند.[64]بنا بر سندی دیگر، روحانیون انقلابی بندرعباس مانند شیخ عباس متین، شیخ علی بمان، میرخلیلی و چند روحانی دیگر سازماندهی و هدایت این راهپیمایی را بر عهده داشتند.[65]
زنان میناب در تحصنها مشارکت فعالانهای داشتند. در یکی از این تحصنها که در مسجد پاکوه این شهر برگزار شد، 200 نفر شرکت داشتند که تعدادی از آنها زن بودند. به گزارش هنگ ژاندارمری عباسی (رکن 2) متحصنین خواستار آزادی روحانیون دستگیرشده در میناب و دیگر شهرستانهای استان هرمزگان بودند.[66]
سند شماره: 5235 / ه1، تاریخ:24 / 8 / 1357 ساواک هرمزگان به اداره کل سوم 312 حاکی است آن سازمان با همکاری شهربانی و ژاندارمری، 25 نفر از فعالان انقلابی منطقه از جمله شیخ عباس متین پیشنماز مسجد فاطمیه بندرعباس، شیخ محمدعلی طالب (پیشنماز مسجد پاکوه میناب) علی مظفری فعال مذهبی، علی بهارنیا (طلبه)، احمد کاشانی (طلبه) و شیخ عباس عباسی(طلبه اهل میناب) را دستگیر کرده است. [67] دیگر دستگیرشدگان نیز با روحانیون انقلابی منطقه پیوندهای نزدیکی داشتند و اغلب تحت سازماندهی و مدیریت آنها فعالیت میکردند. تحصن مسجد پاکوه در اعتراض به این موج از دستگیریها شکل گرفت و بانوان مینابی بخشی از بار این تحصن را به دوش میکشیدند. در سندی دیگری اطلاعات بیشتری درباره سازماندهی تحصن مسجد پاکوه میناب ارائه شده است. محمدهادی غفاری از طلاب انقلابی که هنگام دستگیریها در محل حضور نداشت، این تحصن را سازمان داده بود. در این تحصن علاوه بر مردم شهر میناب، برخی اهالی روستاهای این شهرستان نیز شرکت داشتند.[68] این تحصن در روزهای بعد نیز ادامه یافت.[69] تلفنگرام 5241 / ه1، روز 25 آبان 1357 نشان میدهد تحصنهای مشابهی در مساجد بندرعباس، لنگه و جزیره هرمز برگزار شده و متحصنین خواستار آزادی دستگیرشدگان روز 24 آبان بودهاند.[70]
در 16 دی ماه 1357، پس از شهادت نوجوان 15 سالهای که در حوادث آن روزها در بندرعباس مجروح شده بود، مردم این شهر اجتماع بزرگی برپا کردند. جمعیت عزادار ابتدا از مقابل بیمارستان بندرعباس به حرکت در آمدند. سپس با حرکت در خیابانهای اصلی شهر، با حمل تصاویر بزرگی از امام خمینی، علیه رژیم و شاه شعارهای تندی سردادند و به سوی گورستان عمومی شهر حرکت کردند. تظاهرات چند ساعت ادامه داشت و زنان انقلابی و اطفال، بخش قابلتوجهی از شرکتکنندگان را تشکیل میدادند.[71]
پخش اعلامیه از دیگر فعالیتهای بانوان انقلابی هرمزگان بود. این فعالیتها مورد توجه منابع ساواک هرمزگان قرار داشت. این بانوان اغلب اهل مسجد بودند و به قشر مذهبی جامعه تعلق داشتند. یک نمونه از چنین فعالیتهایی را منبعی با کد 14316 گزارش کرده است؛ بنا بر این گزارش دختران انقلابی بندرعباس، در شبهای آبان ماه 1357 به پخش اعلامیههای انقلابی در مسجد فاطمیه این شهر پرداخته بودند. بنابر نظریه سهشنبه، این اقدامات را جوانان مذهبی تحت هدایت شیخ عباس متین پیشنماز مسجد مزبور انجام میدادند.[72]
سخن پایانی
در یک جمعبندی کلی، محورهای اصلی درباره زنان هرمزگان و نقش آنها در مبارزات انقلاب اسلامی را میتوان چنین بیانکرد:
*روحانیون و مبارزان مسلمان که مبارزه اسلامی علیه رژیم در منطقه را پیش میبردند، نقش مهمی در گستراندن پیام انقلاب به درون قشرهای مختلف جامعه بهویژه زنان داشتند. آنها از مسجد و منبر، جلسات تدریس قرآن، کتاب و ..... برای پیوند دادن جامعه زنان هرمزگان با مبارزات انقلاب اسلامی استفاده میکردند.
*روحانیون دارای نفوذ مهمی در قشرها و اصناف مختلف جامعه بودند. آنها کمکم اصناف و اقشار جامعه (مدارس، مساجد، زنان، مردان، شهر، روستا، بازار، و .....) را به هم پیوند دادند.
*پوشش و حجاب، عفت، اخلاق و توجه به معیارها و ملاکهای اسلامی از محورهای مهم انتقادات روحانیون علیه رژیم بود.
*بخشی از مبارزات در زمینه آگاهسازی و روشنگری را مردان و بخشی را زنان برعهده داشتند.
*زنانِ شاغل در آموزش و پرورش، نقش مهمی در آگاهسازی مردم و بهویژه دانشآموزان داشتند. آنها علاوه بر روشنگری در کلاسهای درس، در جلسات دبیران نیز به روشنگری میپرداختند.
*با گسترش دایره مبارزات و افزایش حضور میدانی مردم در راه پیماییها و تظاهرات علیه رژیم، زنان نیز به این عرصه وارد شدند و در رویدادهای مهم نقش جدی و پررنگ داشتند. این موضوع بیشتر مربوط به رویدادهای اواخر سال 1356 تا بهمن 1357 است.
*درباره انعکاس حضور و مشارکت افراد در مبارزات انقلاب اسلامی، اغلب گفته میشود که اسناد ساواک تمام وقایع و وجوه مختلف آنها را به دلایل مختلف چون محدودیت کار منابع و احتیاط سوژهها و ...... بازتاب نداده است. این موضوع درباره زنان به شکلی مضاعف بروز پیدا کرده است؛ مثلاً کمبود منابع زن در ساواک، امکان بازتاب وقایع دستکم برابر مردان جامعه را نداده است. همچنین به نقش زنان و خانوادهها در مبارزات کمتر اشاره شده است؛ در حالی که مردان مبارز از سوی خانوادهها و بهویژه همسران و مادرانشان حمایت و همراهی میشدند.
*مبارزات انقلاب اسلامی در هرمزگان، در پیوند با مبارزات دیگر مناطق پیش میرفتهاست و مراکز مهمی مانند قم و تهران نقشی اساسی در سازماندهی و تغذیه فکری و اعتقادی مبارزان داشتهاند.
پینوشتها:
[1] این اقدامات شامل مراقبت بیشتر، به دستآوردن مدارک محکهپسند برای محاکمه افراد در دادگاه، بازرسی از منازل افراد، بازداشت و دستگیری، بازجویی، زندان و تبعید بود. بخشی از این اقدامات با دستور ساواک و توسط سایر سازمانها، قوا و نهادها انجام میشد.
[2] اعلامیه مشترک مراجع و علمای قم، زمان: اسفند 1341؛ نک: صحیفه امام؛ مجموعه آثار امام خمینی(س)، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، چاپ ششم، 1393، ج 1، ص 149.
[3] صحیفه امام؛ مجموعه آثار امام خمینی(س)، ج 10، ص 184-185.
[4] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک: استان هرمزگان، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران، 1396، ج اول، ص 2، 3-4، 5.
[5] همان، ج 1، ص 7.
[6] همان، ج 1، ص 8، 9.
[7] همان، ج 2، ص 223.
[8] همان، ج 2، ص 161.
[9] همان، ج 3، ص 220.
[10] همان، ج 2، ص 108.
[11] همان، ج 1، ص 355.
[12] همان، ج 2، ص 180.
[13] درباره هیئت مهدیه و محل و برخی اعضا و برنامههای آن در بازجویی ساواک از شهید حجتالاسلام غلامحسین حقانی اطلاعات مهمی وجود دارد. نک: همان، ج 1، ص 202-203. هیئت مهدیه وابسته به انجمن ضدبهایی بود. همان، ج 1، ص 282 و از مسجد کوفه استفاده میکرد. برخی وعاظ مدعو این هیئت در مسجد کوفه منبر میرفتند. همان، ج 1، ص 320. درباره انجمن ضدبهایی(انجمن خیریه حجتیه مهدویه: انجمن حجتیه) نک: همان، ص 131-132
[14] همان، ج 1، ص 117؛ گویا این بانو، عذرا انصاری بود که در سند شماره 14066 / ه2، به ممانعت از سخنرانی وی اشاره شده است. همان، ج 1، ص 177.
[15] همان، ج 3، ص 2.
[16] همان، ج 3، ص 9، 324.
[17] همان، ج 2، ص 260.
[18] درباره زندگی، فعالیتها، مبارزات و سوابق حجتالاسلام حاج شیخ عباس گرجیزاده معروف به متین (متولد قریه شمیل بندرعباس-1328ش) نک: همان، ج 1، ص 258. درباره زندگی و سوابق مبارزاتی برادر ایشان شهید ناصر گرجیزاده؛ نک: همان، ج 3، ص 87.
[19] . این مؤسسه از جمله مراکز معدود چاپ و نشر کتابهای دینی و اسلامی در دههی 50 بود و شهید آیتالله دکتر محمد بهشتی، شهید حجتالاسلام محمدجواد باهنر، حجتالاسلام علی گلزاده غفوری و حجتالاسلام رضا برقعی مؤسسه را اداره میکردند
[20] . این کانون توسط حجتالاسلام علی حجتی کرمانی و شهید علیاکبر وهاج تأسیس شده بود
[21] یکی از اقدامات ساواک برای کسب اطلاعات درباره سوژهها و افراد تحت مراقبت آن سازمان، شنود مکالمات تلفنی آنها بود. بخشهای مهم این مکالمات پس از ضبط، به صورت مکتوب در میآمد و مبنای تهیه گزارش درباره سوژه میشد. در مکاتبات ساواک، منبع این گونه اسناد، با کد 1585 مشخص میشد.
[22] همان، ج 4، ص 325.
[23] همان، ج 3، ص 83.
[24] همان، ج 3، ص 253.
[25] همان، ج 3، ص 329.
[26] همان، ج 2، ص 319.
[27] همان، ج 3، ص 103.
[28] از میان ادارات کل نهگانه ساواک، اداره کل سوم، مسئول امنیت داخلی کشور بود. وظیفه اصلی آن کسب اطلاعات و عملیات ضد براندازی بود. این اداره کل مهمترین اداره کل ساواک بود و زیر نظر رئیس ساواک اداره میشد. اداره کل سوم دارای یک دبیرخانه و چهار اداره بود و اداره اول آن مسئولیت مراقبت از تمام سازمانهای سیاسی و صنفی رژیم را بر عهده داشت. اداره دوم، امور مطبوعات داخلی، سازمانهای دولتی و کارگری، تعاونیها، حزب رستاخیز و مجلسین را زیر پوشش داشت. اداره سوم مسئول تهیه آرشیو، فیش و بایگانی و اداره چهارم مسئول سانسور، تهیه مسائل آموزشی، عملیات ویژه و موضوعات قضایی بود. مصطفی امجدی، ناصر مقدم و پرویز ثابتی رؤسای اداره کل سوم بودند. نک: همان، ج 1، ص 19-20.
[29] همان، ج 2، ص 65 و 67.
[30] همان، ج 2، ص 68.
[31] گزارشهای دیگری درباره گرایشها و اقدامات افسران و کارمندان پایگاه نهم شکاری بندرعباس و خانوادههای آنها وجود دارد. به عنوان نمونه ستوان دوم احمد امینی لاری به تبلیغات علیه حکومت میپرداخت و خواهر وی خانم سکینه امینی لاری نیز دارای گرایشهای انقلابی بود. این فعالیتها و گرایشها مورد توجه و مراقبت ساواک قرار گرفته بود. نک: همان، ج 4، ص 291. حسین مرودی کارمند پایگاه نهم شکاری با محمد رزم -که اسناد متعددی درباره فعالیتهای وی وجود دارد- دارای نسبت خویشاوندی بود. وی داماد خانواده رزم بود. روحیات مذهبی و فعالیت های انقلابی رزم حساسیت و توجه ساواک را برانگیخته بود. همان، ج 4، ص 291. درباره محمد رزم (متولد 1334- بندرعباس) و سوابق مبارزاتی وی، نک: همان، ج 1، ص 255.
[32] در این زمان چنین شعارهایی در فضای عمومی جامعه به ویژه در مساجد و کانونهای مذهبی و توسط روحانیون انقلابی منتشر می شد. نک: همان، ج 4، ص 285.
[33] همان، ج 4، ص 277، 278-279، 301.
[34] همان، ج 4، ص 300.
[35] همان، ج 2، ص 202.
[36] همان، ج 4، ص 77.
[37]اسدالله دستوان، فرزند ابراهیم، شماره شناسنامه 1080، صادره از میناب، متولد 1324، فوق دیپلم از دانشسرای راهنمایی شیراز، شغل: دبیر تعلیمات دینی دبیرستانهای میناب، ساکن میناب، محله پاکوه، از عناصر مذهبی افراطی در منطقه میباشد و تاکنون اطلاعی مبنی بر وابستگی وی به گروهها و دستجات مضره واصل نگردیده است. همان، ج 2، ص 245. ج 3، ص 123. وی در 21 / 2 / 1357 به اتهام اخلال نظم و تحریک و پاره کردن عکس شاه دستگیر و بازداشت شد. مردم انقلابی میناب نیز با تجمع در مسجد جامع خواستار آزادی وی شدند. بیشتر تجمع کنندگان دانشآموز بودند و رهبری و سازماندهی تجمع را روحانیون محلی بر عهده داشتند. نک: همان، ج 3، ص 31، 32، 34، 41، 44، 53، 54. اداره کل سوم (312) دستور داد با تجمعکنندگان برخورد قاطع صورت گیرد و پرونده دستوان به دادگاه نظامی احاله شود. همان، ج 3 ، ص 33، 42. برادر وی نیز از فعالان منطقه بود. همان، ج 3، ص 93. درباره زندگی و سوابق مبارزاتی اسدالله دستوان، نک: همان، ج 2، ص 152.
[38] همان، ج 2، ص 258.
[39] همان، ج 2، ص 232، 354.
[40] همان، ج 2، ص 313.
[41] انتشارات پیام اسلام توسط مرحوم حجتالاسلام زمانی در اواسط دهه 1340 تأسیس شد و تا پیروزی انقلاب اسلامی صدها کتاب منتشر کرد. پیام اسلام یکی از ناشران فعال و تأثیرگذار در سالهای 1340-1357 بود. نک: همان، ج 2، ص 37
[42] همان، ج 3، ص 124-125.
[43] همان، ج 3، ص 61.
[44] همان، ج 4، ص 28-29.
[45] همان، ج 2، ص 175.
[46] زن روز در اوایل دهه 1340ش و به وسیله مجید دوامی بنیانگذاری شد. این مجله از گروه نشریات روزنامه کیهان بود که به ترویج فرهنگ غربی میپرداخت. پس از انقلاب سفید، مروج فمنیسم شد. از جمله طرحهای این مجله، برگزاری مسابقات دختر شایسته ایران بود که با اعتراض عموم مردم همراه شد. نک: همان، ج 2، ص 187
[47] همان، ج 2، ص 187.
[48] همان، ج 2، ص 186.
[49] همان، ج 4، ص 136.
[50] همان، ج 2، ص 178، 205.
[51]همان، ج 2، ص 306، ج 2، ص 176، ج 3، ص 124.
[52] همان، ج 4، ص 255.
[53] همان، ج 2، ص 221.
[54] همان، ج 4، ص 140.
[55] همان، ج 4، ص 262.
[56] همان، ج 4، ص 129.
[57] صحیفه امام؛ مجموعه آثار امام خمینی(س)، ج 4، ص 440. در مقدمه قانون اساسی به مشارکت زنان در مبارزات انقلاب اسلامی و بهویژه فعالیتهای انقلابی آنها در راهپیماییها و تظاهرات گسترده مردمی اشاره شدهاست: "همبستگی گسترده مردان و زنان از همه اقشار و جناحهای مذهبی و سیاسی در این مبارزه به طرز چشمگیری تعیینکننده بود و مخصوصاً زنان به شکل بارزی در تمامی صحنههای این جهاد بزرگ، حضور فعال و گستردهای داشتند. صحنههایی از آن نوع که مادری را با کودکی در آغوش، شتابان به سوی میدان نبرد و لولههای مسلسل نشان میداد؛ بیانگر سهم عمده و تعیین کننده این قشر بزرگ جامعه در مبارزه بود. نک: قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، مصوب 1358، مقدمه، ص 9.
[58] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک: استان هرمزگان، همان، ج 3، ص 98.
[59] همان، ج 3، ص 30.
[60] حدود دو هفته بعد ضداطلاعات ژاندارمری هرمزگان به ساواک این استان اعلام کرد شیخ قنبر درویشی نقش اصلی را در تظاهرات 24 مهر بر عهده داشته است. همان، ج 4، ص 38. درباره حجت الاسلام قنبر درویشی (متولد 1334- میناب) و سوابق مبارزاتی وی، نک: همان، ج 1، ص 294.
[61] در سند شماره: 5169 / ه1، تاریخ: 15 / 8 / 1357 به جهانگیر امینی و عباس موسوینسب به عنوان شهدای این روز اشاره شده است. نک: همان، ج 4، ص 150.
[62] همان، ج 4، ص 79، 84، 96. تظاهرات در روزهای بعد ادامه پیدا کرد و بازار میناب تعطیل شد. مساجد قلعه، پاکوه و بازار ماهیفروشها کانون این تجمعات بودند و روحانیون در همراه کردن بازاریان و تداوم جوّ انقلابی شهر نقشی اساسی داشتند. همان، ج 4، ص 95، 96، 111، 113، 121، 133-134.
[63]سازماندهی و هدایت این جمع را شیخ عباس متین بر عهده داشت. این گروه از مردم بندرعباس حرکت خود را از مسجد فاطمیه این شهر آغاز کرد. تعداد آنها حدود 100 نفر بود و آنها با چند دستگاه مینیبوس، پیکان، استیشن، لندرور و .... به میناب رفتند. منبع ساواک از آغاز تا پایان ماجرا حضور داشته است. نک: همان، ج 4، ص 33-134، 113. درباره گسترش دایره فعالیتهای شیخ عباس متین به میناب، نک: همان، ص121.
[64] همان، ج 4، ص 151.
[65] همان، ج 4، ص 154.
[66] همان، ج 4، ص 185.
[67] همان، ج 4، ص 185-186. درباره زندگی و سوابق مبارزاتی علی مظفری (متولد 1325ش)، نک: همان، ج 1، ص 190.
[68] همان، ج 4، ص 93. به گزارش ضداطلاعات ژاندارمری بندرعباس، در 25 آبان 1357، مختار هاشمی ساکن جوباریکو شهرستان میناب که در بازار سیرجانیهای میناب مغازه داشت، به قریه چلو شهرستان میناب رفته و به مردم گفته است: به پاخیزید و به مسجد پاکوه میناب بروید. همان، ج 4، ص 232، 233.
[69] همان، ج 4، ص 219، در سند شماره: 5621 / ه1، تاریخ: 2 / 10 / 1357 اطلاعات بیشتری درباره سازماندهی این تحصن وجود دارد. همان، ص 320.
[70] همان، ج 4، ص187.
[71] همان، ج 4، ص 342.
[72] همان، ج 4، ص 194.
حضور زنان در تظاهرات سال 1357 - بندرعباس
حضور زنان در تظاهرات سال 1357 بندرعباس
حضور زنان میناب، در تظاهرات سال 1357
حضور زنان میناب در تظاهرات سال 1357
تظاهرات مردمی سال 1357
بندر لنگه- بازداشت گاه ساواک
تظاهرات مردم انقلابی شهرستان بندر لنگه - سال 1357
تظاهرات مردم انقلابی شهرستان بندر لنگه، سال 1357
تظاهرات مردم بندرعباس در سال 1357
مسجد فاطمیه یکی از پایگاه های اصلی انقلاب در بندرعباس
مسجد کوفه یکی از پایگاههای اصلی مبارزه در بندرعباس
تعداد مشاهده: 4299