گذری بر انقلاب اسلامی در استان قم - بخش سوم
تاریخ انتشار: 07 دي 1403
با وجود تلاش حکومت پهلوی برای کتمان وقایع در خصوص حمله به مدرسه فیضیهی قم که در مقاله قبلی چگونگی آن بررسی شد،[1] این فاجعه تأثیر عمیقی بر مردم متدین قم و روحانیت بر جای گذاشت؛ به طوری که یکی از عوامل اصلی قیام 15 خرداد شد. امام خمینی بعد از این واقعه با تأثّر و ناراحتی اعلام کرد: «اینها با من کار دارند، من هم با اینها کار دارم، چرا به مدرسه فیضیه و مردم حمله میکنند، مجلس سوگواری امام صادق (ع) را بر هم میزنند.»[2] ایشان با حضور در میان مردم دلگرمی آنان را فراهم کرد. این اقدام در آن شرایط حساس، بسیار حساب شده و مؤثر بود. مواضع امام ترس و وحشت مردم را از بین برد. چنانکه اظهار داشت: «ناراحت و نگران نباشید و مضطرب نگردید، ترس و هراس را از خود دور کنید، شما پیرو پیشوایانی هستید، که در برابر مصائب و فجایع صبر و استقامت کردند.»[3] ایشان در ادامه تلاشها برای بازیابی توان و مقاومت مردم و نهضت اسلامی، در سوم فروردین، از مردم جهت بازدید از مدرسه فیضیه و عیادت از مجروحین در بیمارستانها، دعوت کرد: «مردم لازم است از مدرسه فیضیه دیدن نمایند، و جنایات غیرانسانی دستگاه حاکمه را از نزدیک ببیند و به بیمارستانها سرکشی کنند.تا دریابند دستگاه حاکمه با روحانیت چه کرده است.»[4] مردم قم و حتی سایر شهرها از همه طبقات از این دعوت استقبال کردند. به طوری که دیدار از مدرسه فیضیه تأثیر شگرفی بر روحیه اشخاص گذاشت و اخبار و گزارشهای فاجعه در ابعاد گستردهتری در سراسر کشور منتشر شد. ایشان همچنین به گواه اسناد ساواک، وجوهاتی که از سوی بازرگانان در اختیارشان قرار گرفت به کلیه طلاب به عنوان سهمیه نان و پول در تاریخ 10 فروردین 1342 پرداخت کرد.[5]
امام چند روز بعد در 12 فروردین، با ابتکار عمل دیگری، بیانیه معروف به «شاهدوستی» را منتشر کرد و معنای واقعی شاهدوستی را که همان «غارتگری، هتک اسلام، تجاوز به حقوق مسلمین، تجاوز به مراکز علم و دانش و...» بود، بیان کرد.[6] ایشان «سکوت در این ایام» را «تایید دستگاه جبار و کمک به دشمنان اسلام» دانسته و افزود: «اگر به واسطهی سکوت شماها به اسلام لطمهای وارد آید، نزد خدای تعالی و ملت مسلمان مسئول هستید.»[7] به گواه اسناد، صدور این پیام خط مشی مبارزه را روشن ساخت و همین موضوع ساواک را به شدت دچار هراس کرد. سرلشکر حسن پاکروان رئیس وقت سازمان اطلاعات و امنیت کشور، بلافاصله بعد از انتشار پیام امام گزارش داد: «نظر به این که از طرف خمینی به تمام طلاب و وعاظی که برای محرم از قم به شهرستانها حرکت مینمایند دستور شدید برای تبلیغ و تحریک داده شده است، لازم است که در شهرها و قراء مراقبت کامل بشود.»[8] یک روز بعد از صدور این پیام نیز شهربانی قم با توجه به نزدیک بودن ایام سوگواری محرم خواستار «اتخاذ تصمیمات لازم» برای «تشکیل کمیسیون امنیت» شد.[9]
با حرکت رهبر نهضت اسلامی در شکست جو خفقان و ترس، مراجع قم آیات: سید محمدرضا گلپایگانی، سید شهابالدین مرعشی نجفی و سید کاظم شریعتمداری سکوت را کنار گذاشته و در برابر این واقعه واکنش نشان دادند.[10] همچنین در 14 فروردین فرزند آیتالله سیدمحسن حکیم به ایران سفر کرد و ضمن ملاقات با امام خمینی توصیه آیتالله حکیم برای پیروی و تقویت امام خمینی، را به علمای قم رساند.[11] البته در این میان آیتالله کاظم شریعتمداری ضمن مذاکراتی که با رئیس شهربانی قم داشت قول داد که در آینده هیچگونه فعالیت و تحریکاتی علیه دولت و لوایح ششگانه ننموده و اعلامیهای هم به چاپ نرساند و آیتالله خمینی را هم راضی نماید که به همین نحو عمل نماید و دست از مبارزات و تحریکات خود بردارد.[12] در همین زمان، بازاریان تهران که برای دیدار با امام خمینی راهی قم شده بودند، نشریه بعثت را که به طور مخفیانه چاپ میشد، خریداری کردند.[13] این نشریه که به همت گروهی از طلاب حوزه علمیه قم و از طرفداران امام خمینی منتشر میشد نقش مهمی در بیداری اذهان طبقات مختلف جامعه داشت.[14] در گزارش دیگری، رئیس ساواک سرلشکر حسن پاکروان، در پیامی به وزارت کشور، از مجله و سالنامه دیگری به نام مکتب تشیع[15] نام برد و سوال کرد که این مجله دارای امتیاز است یا خیر.[16]
ساواک در گزارش دیگری با عنوان «موقعیت آیتالله خمینی» به اقدامات مخالفتآمیز و پیش قدمی ایشان در چند ماه اخیر اشاره کرده و آن را موجب تمرکز قدرتهای روحانی در پیرامونش دانسته که از سوی حوزههای علمیه مذهبی داخل و خارج از ایران مشخصترین رکن جامعه روحانیت شناخته میشود.[17]
واکنشها به ضرب و شتم طلاب در قالب صدور اعلامیه یا نامه و ارسال تلگراف بود و این سلسله حوادث، از شعلهور شدن بیشتر آتش خشم مردم قم و رویارویی آنها با عوامل رژیم پهلوی حکایت داشت. با پایان ماه اردیبهشت 1342 که مصادف شده بود با ماه محرم سال 1383ق، طلاب قمی عازم تبلیغ به مناطق مختلف، حامل پیام و اندیشه انقلابی امام خمینی شدند. دستورهای سرلشکر حسن پاکروان رئیس وقت ساواک خطاب به ریاست ساواک قم، نگرانی حکومت را نشان میداد: «.... از پخش هر گونه اعلامیه و عکس خمینى جداً جلوگیرى شود ضمناً باید مراقبت نمود که اگر علاوه بر این اشخاص کسان دیگرى دست در کار تحریک شوند از اقدامات آنها ممانعت به عمل آورده و در صورت لزوم دستگیر شوند، نتیجه اقدامات معموله را هر روز گزارش دهید.»[18]
با نزدیک شدن ایام ماه محرم، کمیسیون امنیت طرحی برای خنثی کردن اقدامات احتمالی روحانیون در محرم ابلاغ کرد. جزئیات این طرح بدین شرح بود: «1- احضار روحانیون طراز اول به حضور هیئت رئیسه ساواک به منظور تفهیم موقعیت کشور و برحذر داشتن آنان از هرگونه تحریک در مجالس عزاداری... 2- احضار کارگردانان و بانیان مجالس روضهخوانی و دستجات سوگواری تهران به وسیله ساواک تهران و پلیس تهران دایر به تذکرات لازم در مورد جلوگیری از هرگونه تحریک و حفظ نظم کامل در کلیه مراسم. 3- تأمین مأمورین انتظامی لازم در مرکز پلیس تهران و گماردن تعدادی افراد آماده در نقاط حساس شهر... 4- تعیین تعداد تکایا برحسب درجهبندی آنها... از نقطه نظر میزان تندروی و مخالفت احتمالی آنان. 5- تعیین تعداد خانهها و منازلی که مستقلاً مراسم عزاداری انجام میدهند... 6- تقسیم مجالس روضه خوانی به منظور گماردن مأمورین نفوذی برای کسب اخبار به موقع... 7- تشکیل یک کمیسیون دائمی با حضور نمایندگان ساواک و شهربانی کل کشور، نماینده اداره دوم ستاد بزرگ و ژاندارمری کل کشور در تمام ایام عزاداری به منظور بررسی اطلاعات واصله و اتخاذ تصمیمات مشترک در مورد پیشآمدهای ناگهانی در ساواک. 8- صدور دستورات مشابه به ساواکهای خارج از تهران...»[19]
در 31 اردیبهشت، چند روز مانده تا آغاز محرم، ساواک مطلع شد که «عده زیادی از طلاب برای سخنرانی در ماه محرم و صفر و فعالیت و تنقید علیه دولت از طرف مقامات روحانی به شهرستانهای ایران فرستاده شدهاند. عدهای از آنها حامل عکسهایی از آیتالله خمینی میباشند.» در همین رابطه هشدار داده شد که «از رفتن منبر و سخنرانی افراد ناشناس تازه وارد به طور کلی جلوگیری گردد.»[20] از سوی دیگر شهربانی کل نیز با صدور اعلامیهای ضمن توصیه به رعایت نظم، اخطار کرد «خدای ناخواسته اگر اشخاصی مراسم مذهبی را وسیلهی اغراض شخصی قرار دهند، شدیداً مجازات خواهند شد.»[21]
ساواک هم طی ابلاغیهای از وعاظ خواست تا علیه شاه و اسرائیل صحبت نکنند و مدام به گوش مردم نخوانند که اسلام در خطر است. با این وجود، فضای محرم آن سال پر تنش بود. بنا به گزارش ساواک، در روزهای پنجم تا هشتم محرم، 8 تا 11 خرداد 1342 اغلب بیانات وعاظ پیرامون مسائل جهاد و لزوم مقاومت در برابر دولت، آزادی، حادثهی مدرسهی فیضیه، تسهیلاتی که برای مسافرت بهائیها به لندن فراهم شده و... دور میزده و این انتقادات «افکار عدهی کثیری از طبقات مختلف مردم متدین را بر ضد مقامات عالیه و زمامداران کشور به هیجان آورده است.»[22] به استناد همین گزارشها، در همان ایام «اطلاعات واصله از منابع مختلف حاکی است وضع عزاداری در سال جاری در تهران بیسابقه و در دستجات و مجالس روضه خوانی تعداد زیادی جمعیت شرکت میکرد که شاید در ده سال اخیر بیسابقه بود.»[23] اوضاع در دهه اول محرم طوری پیش میرفت که همه چیز برای یک انفجار بزرگ مهیا میشد. به نظر میرسید تاسوعا و عاشورای آن سال رخدادهای مهمی در کشور رقم بخورد. از همین رو ساواک مرکز به کلیه مراکز دستور داد: در روزهای تاسوعا و عاشورا «برای مقابله با هرگونه اتفاقات و حوادث احتمالی» آماده باشند.[24]
سخنرانی امام در مدرسه فیضیه به مناسبت عاشورا
امام خمینی مدتی پیش از سخنرانی معروف در عاشورای سال 1383ق/ 1342ش، با خطابههای مشابه اما نه به تندی آن سخنرانی، اذهان را برای رویارویی با رژیم آماده میکرد. در یکی از این سخنرانیها در 25 اردیبهشت 1342 در مجلس درسش با ادبیات و لحن تندی به شاه تاخته و خواستار مشخص شدن مقصر اصلی فاجعه مدرسه فیضیه شده و بیان داشته بود: «ما گفتهایم اگر دولت اینکار را کرده پس چرا شاه به ما نمیگوید تا ما تکلیف او را روشن کنیم و اگر دولت مقصر نیست شاه تقصیر دارد باز هم به ما بگوید تا ما بدانیم این چه ظلمهایی است که نسبت به روحانیون انجام میدهند و بالاخره هیچ یک از اینها مقصر نیستند به ما بگویند تا ما دستور دهیم رئیس سازمان امنیت و رئیس شهربانى قم را در عرض یک ساعت نابود کنند. از روزی که این دولت روى کار آمده بر علیه اسلام و روحانیت مبارزه میکند. مگر شاه مسلمان نیست، شیعه جعفرى نیست، مگر نمیگوید که من به دین علاقه دارم پس چرا به گفتههاى ثابت پاسال عمل میکند و دو هزار نفر از بهائیها را روانه انگلستان کردید که بر ضد اسلام حرف بزنند. شما میگویید حوزه علمیه و روحانیون نبایستى در قم باشند بروند در نجف یا مشهد.»[25] همچنین یک روز بعد، در جلسهاى از نمایندگان علمای شهرستانها و عدهاى از وعاظ برای تعیین برنامه ماه محرم، امام خمینى در آن جلسه روحانیون و وعاظ را به شجاعت دعوت کرد و اسدالله علم نخست وزیر را تهدید به تکفیر کرد و اظهار داشت: «دولت قادر نیست که براى عزادارى شیعیان محدودیتهایى فراهم کند و ما تصمیم داریم که اگر در ماه محرم کوچکترین اهانت به جامعه روحانیت فراهم آورند حکم تکفیر آقاى علم نخست وزیر را از طرف خود من و آقایان میلانى و گلپایگانى و حکیم و خوئى از نجف و احیاناً شریعتمدارى صادر نمائیم و قتل او را واجب بشماریم که هم در پیشگاه خداوند حق خود را ادا کرده باشیم و هم از ظلم و بیدادگرى مأمورین دولت که به دستور اسداله علم صادر میشود مردم را نجات بدهیم و در مرحله دوم اگر در ماه محرم نسبت به وعاظ و طبقه روحانیت عملى از طرف دولت نشان داده شد بلافاصله یا اعلامیهاى منتشر میسازیم که در آن از حیف و میل کردن بیتالمال مسلمانان در مهمانیهاى شاه و مخارج ماهیانه ولیعهد که پنجاه هزار تومان است با مردم سخن میگوئیم یا آقایان وعاظ در منابر خود روى این موضوع صحبت خواهند کرد تا اینکه مردم بدانند اعلیحضرت که آنقدر از حق و عدالت سخن میگویند چطور حق و عدالت در این مملکت اجرا میشود. فقط خرج سفر آیزنهاور[26] به ایران از یک میلیون تجاوز کرد در صورتی که یک کارگر 8 سر عائله روزى 8 تومان مزد دارد و باید با آن امرار معاش کند و هنوز هم اعلیحضرت ادعا دارند که ایران یکى از کشورهاى مترقى است و عدالت به حد کمال اجرا میشود.»[27] مقام معظم رهبری آیتالله علی خامنهای درباره برنامههای امام پس از کشتار رژیم در فیضیه مینویسد: «به دنبال حادثه فیضیه، امام غوغا و شور و هیجانی به پا کرد. برای افشای اقداماتی که رژیم در مدرسه فیضیه مرتکب شده بود و نیز آگاهسازی مردم نسبت به نقشهی رژیم برای سرکوب علمای دین، پیروان امام تلاشهای خود را گستردهتر کردند. سپس امام برای ماه محرم برنامهریزی کرد. در این ماه، حوزه علمیه از طریق مجالس عزای امام حسین و منبرهای وعظ و ارشادی که به صورت مردمی و گسترده بر پا میگردد، برای ارتباط با تودههای مردم همه شهرها و روستاها فعال میشود.»[28]
در آغاز محرم سال 1383 ق برابر با 4 خرداد 1342ش، قم به صورت پایگاه ضد رژیم درآمده و شور خاصی در آن برپا بود. کمیته امنیت و اطلاعات شهرستان قم صبح روز دوشنبه 6 /3 /1342 با برگزاری جلسهای، درباره فرارسیدن ماه محرم و ایام سوگوارى به ویژه دو روز تاسوعا و عاشورا پس از مذاکره و مشاوره و تبادل نظرهاى لازم تصمیمات زیر را به منظور پیشبینى براى حفظ نظم و امنیت و جلوگیرى از بروز وقایع و حوادث خلاف انتظامات و امنیت اتخاذ نمود: «1ـ اداره شهربانى از کلیه صاحبان تکایا و بر پا کنندگان مجالس تعزیه و سوگوارى تعهد و التزام خواهد گرفت که بر پا کردن مراسم تعزیه را وسیله اجراى مقاصد مضره و اغراض شخصى قرار ندهند و جز ذکر مصیبت و تعزیه و وعظ و مطالب دینى مطلب دیگرى در آنجا گفته نشود و واعظ و روضه خوان و یا ذاکرین مصیبت تکیه یا مجلس انتخاب و دعوت شده، منظور و هدفى جز آنچه فوقاً ذکر شده نداشته باشد و در محیط تکیه و مجلس هیچگونه بىنظمى و اعمال خلاف امنیت و مصلحت بروز و ظهور نکند و هر عملى بر خلاف تعهد و التزام پیش آید مسئول صاحب مجلس و تکیه است. 2ـ به کلیه وعاظ و روضهخوان تذکر داده و گوشزد شود که در منابر و مجالس و تعزیه و روضه و وعظ و مسائل دینى بپردازند و از بیان و گفتار مطالب مضره و تحریک آمیز و خلاف مصلحت و خارج از حدود صلاحیت اهل منبر اجتناب نمایند و الا مسئول عواقب آن خواهند بود. 3ـ از طرف اداره شهربانى متصدیان و مسئولین دستههاى عزادارى جمعآورى شوند که ترتیبى بین خودشان بدهند و ساعات حرکت و مسیر دستهجات را تعیین نمایند که از برخورد بین دستهها و ایجاد بىنظمى اجتناب شود و تعین ساعات مسیر حرکت دستهجات طورى باشد که نظم به همه جهت رعایت و بر خورد و خلاف انتظاماتى پیش نیاید و از بین خود دستهجات هم افرادى براى رعایت ترتیب و نظم حرکت و مسیر انتخاب و گمارده شوند. 4ـ با توجه به ورود عدهها و دستههاى کثیر و جمعیت انبوه از دیگر نقاط به قم در تاسوعا و عاشورا و غلیان احساسات ادارى و مذهبى در این دو روزه و تحریکاتى که قبلاً در قم شده و اوضاع و احوال موجوده به منظور اجتناب از اصطکاک و برخورد انفرادى قواى انتظامى تفرقه نداشته باشد یعنى افراد پلیس تک تک و منفرد نباشند و طبق برنامه که آقاى رئیس شهربانى بنا به مقتضیات موقع تنظیم و اجراء خواهند نمود. قواى پلیس در شهربانى و هر نقطه مناسب دیگر متمرکز خواهد بود که هر موقع براى حفظ انتظامات و جلوگیرى از وقایع و حوادث نامطلوب در موارد به خصوص لازم باشد به تعداد کافى اعزام و انجام وظیفه نماید. 5ـ هنگ ژاندارمرى مجهز و مهیا خواهد بود براى همکارى و تشریک مساعى با شهربانى در دو روزه تاسوعا و عاشورا که در مورد لزوم از طرف شهربانى به ژاندارمرى اعلام و تقاضا میشود. 6ـ از طرف شهربانى و ژاندارمرى به مقامات مرکزى پیشنهاد لازم براى اعزام قواى تقویتى به میزان کافى. 7ـ با توجه به اوضاع و احوال تاسوعا و عاشوراى قم و کیفیات موجوده چنین صلاح است که هر آینه از ناحیه طلاب و روضه خوانها و وعاظ یا اشخاص دیگر در آن دو روز مطالب غیر مجاز یا اظهارات نامناسبى شنیده شود و بر آن اظهارات اثر و نتایج آنى مترتب نگردد تعقیب موضوع و شخص گوینده به بعد از عاشورا موکول گردد.»[29]
از سوی دیگر، برنامه امام بدین ترتیب بود که از روز هفتم محرم، خطبا بر بالای منبر کارهای رژیم را افشا کنند و هیئتهای عزاداری مردمی هم از تاسوعا این کار را انجام دهند. برنامه به اطلاع علما و مراجع رسید. طرح امام برای برانگیختن احساسات تودههای مردم با موفقیت روبرو شد و مجالس روضه به صورت آتشفشانهایی انفجارآمیز علیه ستم و ستمگران، اعمّ از شاه و اعوان و انصارش درآمد. برای نمونه و به گزارش ساواک قم، در مجلس ختمی در 3 خرداد، حدود 3 هزار نفر جمعیت در منزل و اطراف کوچههای مجاور خانه امام خمینی برای شرکت در جلسه مزبور شرکت کرده بودند.[30] در 7 خرداد نیز در مسجد فیضیه قم به منبر رفت و سخنانی در لزوم اتحاد علما و مراجع روحانی در مقابل دولت بیان داشت و از برخی علمای روحانی تهران را به دلیل سکوتشان در قبال جنایتهای دولت انتقاد کرد در بخشی از سخنان امام آمده است: «چرا علماى تهران در مقابل این گرگهاى درنده سکوت اختیار کردهاند؟ چرا در مقابل این لامذهبها که میخواهند دین ما را از دستمان بگیرند سکوت کردهاید؟ چرا در مقابل شاه مملکت که میخواهد روحانیت را از میان بردارد قیام نمیکنید؟ چرا در مقابل احکام سکوت میکنید؟..... امروز دیگر روز سکوت نیست. امروز روزى است که باید در مقابل لامذهبها قیام کرد.»[31] در 9 خرداد عدهای از بازاریهای تهران به نامهای حاج سید رضا حسینى ـ حاج نقى کلباسى ـ سید شریف موسوى ـ مشهدى مختار عنایتى ـ مشهدى عزیز عزیزى ـ قاسم نصیرى ـ حاج محمود محمودى ـ میر قاسم میر محمدى ـ سید رضا حسینیان ـ حاج آقا ونائى به ملاقات امام خمینى رفته و یکى از آنها اظهار نمود: «بازاریهاى تهران میخواهند در روز عاشورا دستجاتى به قم بیاورند و براى اینکه جلب توجه مأمورین نشود به طور متفرق خواهند آمد و چون شایع است که دولت میخواهد عدهاى را به قم بیاورد شما مواظب باشید که چنانچه از طرف دولت و شهربانى عناصر لات و اوباش به عنوان دسته به طرف منازل شما و شریعتمدارى بفرستند مراقبت کنید و ما نیز حاضریم مراقبت نماییم.» امام نیز در جواب گفته بود افتخار میکند مانند سید الشهداء روز عاشورا کشته شده و بچههایشان را اسیر کنند در عوض نامشان همیشه باقى خواهد ماند.[32]
بنا به گزارش مأمور ساواک که در محل حضور داشت، امام در روز عاشورا سخنرانی خواهد داشت. از صبح زود، ایشان طی سخنان کوتاهی مردم را برای حضور عاشوراگونه و پشتیبانی از علما دعوت کرد.[33] بنابراین مقدمات حضور همه جانبه مردم و آگاهی رسانی از سوی امام و طلاب فراهم شد. در یکی از گزارشهای ساواک، وضعیت تجمع مردم در 10 محرم 1383ق/سیزدهم خرداد 1342ش در سخنرانی عصر عاشورای امام در مدرسه فیضیه[34] قم این گونه توصیف شده است:
«جمعیت، تمام صحن مدرسه فیضیه، صحن بزرگ حضرت، میدان جلوصحن و صحن مسجد اعظم را گرفته بود. تمام پشت بامها پر از جمعیت بود که غالباً از شهرستانها آمده بودند. تعداد جمعیت را در حدود دویست هزار نفر میگفتند و اظهار میداشتند در تاریخ قم چنین جمعیتی دیده نشده است... خمینی را مثل امام وارد کردند و تمام جمعیت آن چنان صلوات فرستادند که تا دو کیلومترصدای آن میرفت.»[35]
در این سخنرانی امام طی سخنان کوبندهای، ضمن انتقاد شدید از رژیم پهلوی و اربابان آمریکایی و اسرائیلی شاهِ ایران، پرده از جنایات طاغوت برداشتند. با تمام این کارشکنیها، امام توانست در یک سخنرانی که به درستی تاریخساز بود، مسیر مبارزات با رژیم را تسریع بخشید و نقاط حساس و چالش برانگیز را برجسته کرد و با موشکافی روابط شاه با بهاییها، اسرائیل و آمریکا توانست خط و مسیر صحیح مبارزات را پیشروی مردم قرار دهد. مهمتر از همه اینها، تطبیقسازی تاریخی امام و نسبتسنجی مسائل روز جامعه ایران با حادثه عاشورا نقطه عطف این سخنرانی بود. ایشان برای نخستین بار، از سطح مرسوم عاشورای حسینی گذر کرد و مفاهیم مبارزاتی از آن استخراج کرد و زمینهساز پیوند مبارزات علیه رژیم با مناسبتهای مذهبی بود.[36]
در همین سخنرانی بود که امام خمینی با صدای بلند خطاب به شاه فرمود: «آقا! من به شما نصیحت میکنم؛ ای آقای شاه! ای جناب شاه! من به تو نصیحت میکنم؛ دست بردار از این کارها. آقا! اغفال دارند میکنند تو را. من میل ندارم که یک روز اگر بخواهند تو بروی، همه شکر کنند... اگر دیکته میدهند دستت و میگویند بخوان، در اطرافش فکر کن... نصیحت مرا بشنو... ربط مابین شاه و اسرائیل چیست که سازمان امنیت میگوید: از اسرائیل حرف نزنید... مگر شاه اسرائیلی است؟»[37] پس از این سخنرانی افشاگرانه، رژیم که مدت ده سال بی محابا برای شاه شخصیت و تصویر قدرقدرت و بی رقیب و قوی شوکتی ساخته بود، تاب تحمل را از دست داد و درصدد دستگیری امام برآمد.
نخستین دستگیری امام خمینی
جریان دستگیری شبانه امام این گونه بود که در شب پانزده خرداد پس از نیمه شب تعداد زیادی کماندو، چترباز و سرباز گارد، مسلح به سلاحهای سرد و گرم به قم رفتند و خانه امامخمینی را در یخچالقاضی محاصره و ایشان را در سحرگاه پانزده خرداد در خانه خود در قم بازداشت کردند و به تهران بردند.[38] پاکروان، رئیس ساواک، در نامهای به ریاست اداره دادرسی ارتش، خبر بازداشت امام را با اتهام اقدام بر ضد امنیت ملی، صادر و محل نگهداری ایشان را پادگان بیسیم اعلام کرد. پاکروان از دادستانی خواست نسبت به صدور قرار بازداشت امام اقدام مقتضی را انجام دهد.[39]
قیام 15 خرداد 1342 در قم
حمله امام به شاه و بت شکنی او، یکی از بارزترین ویژگیها و نقطه افتراق او با مراجع دیگر قم بود. آیتالله محمدرضا مهدوی کنی در این باره میگوید: «برداشت جامعهشناختی از امام که تنها در امام بود و از امتیازهای ایشان به شمار میرفت و سبب تثبیت رهبری دینی و سیاسیشان در جامعه تشیع شد، روحیه بتشکنی ایشان بود. امام در فیضیه خطاب به شاه فرمود: کاری نکن که بگویم ملت بیرونت کنند. این حرف برای ما واقعاً جالب بود. آن وقت کسی چنین جرأتی نداشت. سران رژیم راضی بودند که مثلاً وزرا و نخست وزیر را نقد کنند و زیر سوال ببرند و حتی به آنها توهین کنند، ولی اجازه نمیدادند که حریم شاه شکسته شود. از خصوصیت مهم امام همین بود که رأس مخروط را هدف قرار داد.»[40] همین ویژگی منحصر به فرد امام، اذهان و قلوب مردم قم را به سمت و سوی ایشان سوق داد و مردم تاب تحمل زندانی شدن امام را نداشتند. بنابراین با خبر دستگیری، آتش خشمشان شعلهور شد و از زن و مرد و کوچک و بزرگ به خیابانها ریختند.
مبدأ یکی از حرکتها چهل اختران از محلههای قدیمی قم بود. عدهای از یاران امام، برای اطلاع دادن به مردم که امام را دستگیر کردند با ماشین راه افتاده و شعار یا مرگ یا خمینی سر دادند و به طرف حرم راه افتادند: « مردم اعم از زن و مرد از خانههایشان به سمت حرم راه افتادند و صحن و خیابانها مملو از جمعیت شد و میگفتند یا مرگ یا خمینی»[41] سایر فعالان انقلابی در قم نیز شعار مذکور را در خاطراتشان آوردهاند.[42] مأموران ساواک دراین باره گزارش دادند: «1ـ آقاى حاجى سید على چاوشى 2ـ آقاى سید مهدى چاوشى 3ـ آقاى سید احمد چاوشى 4ـ آقاى حاجى سید زین العابدین چاوشى 5ـ حاجى آقا حسن چاوشى 6ـ اهالى محل پایین شهر جمعآورى و تحریک به بلوا و تظاهرات نموده و با دادن شعارهاى یا مرگ یا خمینى آنها را به طرف صحن مطهر حرکت میدهند و زنها را هم به دنبال آنها حرکت میدهند تعدادى قمه و قدّاره و شمشیر و چوب زیر چادرهاى زنها و تعدادى هم در یک کیسه شکرى ریخته پس از عبور از جلو کلانترى بخش 2 قمه و قداره و شمشیرها را بین افراد خود تقسیم و با همان حال از خیابانهاى آذر و آستانه عبور و وارد صحن مطهر میشوند.... »[43] درگیری مردم قم و مأموران در جلوی شهربانی و کلانتری 3 ادامه یافت. گزارش بیانگر آن است که چند هزار نفر از طبقات مختلف مردم قم در این تظاهرات شرکت کرده بودند.[44]
یکی از فعالان انقلابی در این روزها، از نقش حاج آقا مصطفی فرزند بزرگ امام خمینی در جلوگیری از اعمال خشونت از طرف مردم که از دستگیری امام عصبانی شده بودند، خبر میدهد. یکی از شاهدان این واقعه در قم، از حملات برخی قیام کنندگان به کیوسکها و شکستن شیشههای آن روایت میکند. او در ادامه نقل کرد که حاج آقا مصطفی در راهپیمایی اعتراض آمیز 15 خرداد از مردم خواست بدون کوچکترین صدمهای به دستگاههای دولتی، تظاهرات خود را ادامه بدهند.[45] در اسناد و گزارشهای ساواک نیز درباره نقش فرزند امام آمده است: «پسر خمینی در صحن برای جمعیت صحبت و تقاضا کرد که متفرق شوند و ساعت 50 /17 دو مرتبه جمع شوند اگر مأمورین نگذاردند فردا صبح به همین ترتیب جمع شوند.»[46] اما در ادامه به علت بسته بودن دربها و مراقبت از مدخلها از سوی نیروهای انتظامی، تجمعی در بعد از ظهر صورت نگرفت.[47]
مقاومت مردم قم در این روز ستودنی بود و با وجود اعمال خشونت از سوی عمال رژِیم، مردم کماکان در صحنه بودند: «جمعیت هنوز در صحن باقى است و مرتباً شعار میدهند. تعداد زیادى زنان در مسجد اعظم به نفع خمینى اجتماع نمودهاند. روحانیون طراز اول در منزل حاج سید احمد زنجانى مجتهد جلسه مشورتى دارند.»[48] عصر پانزده خرداد، بیمارستانها و هر جای دیگر که نام درمانگاه و درمانهای طبی و بهداشت داشت، انباشته از زخمی و کشته شده بود.
همچنین بر مبنای آمارهایی که همان زمان از سوی نامههایی که در اسناد ساواک آمده، تعداد زیادی از مردم کشته و مجروح شدند. در یکی از این نامهها در همان روز واقعه یعنی 15 خرداد، آمده بود: «طبق اطلاع جمع مقتولین غیر نظامى تا کنون در حدود 22 نفر مجروح 36 نفر میباشد تا این ساعت آرامش بر قرار است.»[49] جمله بندی ناقص و خراب است
شایعاتی بود که در قیام 15 خرداد در قم حدود چهارصد نفر به شهادت رسیدهاند و همان طوری که گفته میشد در تهران پانزده هزار نفر کشته شدند، ولی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و به دنبال شناسایی خانوادههای شهدای آن روز معلوم شد که در قم تقریباً بیست نفر و در تهران آنطور که شنیده شد، نزدیک به دو هزار نفر به شهادت رسیدهاند.[50] با این حال به دلیل اوضاع و احوال نظامی در 15 خرداد و سانسور خبری شدید و این که برخی از شهدا از اهالی شهرستانها بودند، رقم دقیقی از شهدای واقعه 15 خرداد به دست نیامده است.
پس از حملاتی که در این روز در شهر قم انجام گرفت، آیتالله علی احمدی میانجی از وضعیت شهر روایت میکند که مسلسلهای سنگین در بالای مسجد امام و در جلوی بازار همچنان به چشم میخورد. جو قم به دلیل آنکه تازه از کشتار آن گذشته بود، بسیار رعبانگیز و وحشتآور بود.[51] با این وجود، رفت و آمد شبانه مردم به منزل امام بعد از کشتار فیضیه برقرار بود و در منزل ایشان در یخچال قاضی قم، نماز جماعت برقرار بود.[52] همچنین در یک سند ساواک، به ده نفر از فعالان این قیام در قم، که دستگیر نشده بودند، اشاره شده است:
«10 نفر مشروحه زیر متهمین و مسببین غائله 15 خرداد 1342 که تا کنون با مکاتبات زیاد دستگیر و معرفی نشدهاند؛ در حالی که هر یک از آنها از اشخاص سرشناس و معروف قم میباشند که مورد تأیید مراجع مذکور بوده و اظهار نظر نمودهاند و آنچه که تا کنون از طریق شهربانی قم اقدام شده، نتیجه[ای] عاید نگردیده تا بتوان پس از معرفی و انجام تحقیق به صدور قرار نهایی مبادرت گردد. علیهذا خواهشمند است مقرر فرمایید دستورات مؤکدی برای معرفی آنان صادر و نتیجه را امر به ابلاغ فرمایید. ضمناً به طوری که در نامه 1894- 2 /9 /42 ساواک قم [اعلام گردید] سه نفر به نام سید علیاکبر بهاءالدینی – سیدحسین بهاءالدینی - سید علیاکبر بهاءالدینی به قید ضامن آزاد گردیدهاند. سید علیاکبر بهاءالدینی؛ سیدحسین بهاءالدینی؛ سیدعلی چهلاخترانی؛ سید زینالعابدین چهلاخترانی؛ سیدحسن چهلاخترانی؛ قاسم ساره؛ سیداحمد چهلاخترانی؛ حسین کشور؛ سیدمهدی چهلاخترانی و حاج حسین جمکرانی اسامی این ده نفر است.»[53]
تلاش آیتالله سید مصطفی خمینی و علمای قم برای آزادی امام خمینی
افزون بر ذکر خاطره یکی از فعالان انقلابی در خصوص نقش حاج آقا سید مصطفی که پیشتر ذکر شد، ایشان در قم به عنوان کانون اصلی قیام و نهضت در کنار سایر طرفداران امام خمینی در تحقق اهداف قیام پانزدهم خرداد بسیار کوشید. یکی از عمدهترین محورهای فعالیت ایشان، این بود که ضمن مشورت با افراد مختلف، سعی میکرد که مراجع تقلید وقت قم در این مسأله ساکت نباشند و واکنش نشان دهند. ایشان افکار عمومی را نیز علیه اقدام رژیم پهلوی بر میانگیخت و در این راه موفق بود. حجتالاسلام محمدحسن تشیّع در این زمینه میگوید: «خطابهها و سخنان محکم این عالم ربانی پس از بازداشت امام خمینی به گونهای بود که اغلب میگفتند: این آتش ظلم برانداز حاج آقا روحالله است که از درون حاج آقا مصطفی زبانه میکشد، تو گویی که این خود اوست، چنین داد سخن سر میدهد، انگار این صدای امام است که دیوارهای ظلم را با طنین رسایش فرو میریزد و این نبود، جز اینکه ایشان با درک عمیق از چند و چون نهضت اسلامی امام، به خوبی میدانست که چه باید بگوید و مردم را به کدامین جهت راهنما باشد.»[54] پس از واقعه 15 خرداد 1342 و بازداشت امام خمینی، مسئولیتهای گوناگونی پیش روی آیتالله سید مصطفی خمینی قرار داشت؛ از یک سو میبایست برای آزادی امام خمینی تلاش کند، از سوی دیگر، شبکه نهضت اسلامی را فعال نگهدارد و بالاخره، مدیریت بیت امام را بر عهده گیرد. او اعلامیههایی تهیه کرده برای روحانیون میفرستاد و دستورهای امام را که از داخل زندان به ترفندهای مختلف برایش میرسید، اجرا میکرد. ساواک در یکی از گزارشهای خود آورده است: «در شهرستان قم، پسر آیتالله خمینی که مهم میباشد، به جای وی نشسته و دستورهای او را به مورد اجرا میگذارد و اعلامیههایی را تهیه میکند و برای روحانیون میفرستد.»[55] در 29 تیر 1342 بسیاری از دستگیرشدگان قیام 15 خرداد 42 در تهران و شهرستانها، آزاد شدند؛ اما امام خمینی و برخی دیگر، همچنان در زندان باقی ماندند و حتی زمزمهی تبعید امام خمینی به سنندج که یک شهر سنینشین بود مطرح شد و کمیسیون امنیت اجتماعی قم آن را تصویب کرد؛ اما دادگاه و دادستان قم آن را رد کرد.[56] ساواک، طی نامهای به اداره دادرسی ارتش، دستور آزادی امام خمینی را صادر کرد و دادستانی ارتش نیز، با تبدیل قرار بازداشت موقت ایشان به قرار التزام عدم خروج از حوزه قضایی تهران، دستور آزادی مشارٌالیه را صادر کرد و در دوازدهم مرداد، امام خمینی به وسیله مأموران ساواک به منزلی در داوودیه که در آن زمان در دوازده کیلومتری تهران واقع بود، به خانهای متعلق به ساواک، انتقال یافت. چند روز بعد نیز (احتمالاً سه روز) به منزلی در منطقهی قیطریه تهران که باغ آقای رضا روغنی، از تجار مشهور بازار که با رئیس ساواک (حسن پاکروان) رابطه خوبی داشت، منتقل گردید.[57] از این تاریخ به بعد حاج آقا سید مصطفی در خدمت امام قرار گرفت و موفق شد با ایشان رابطه مستقیم و بلاواسطهای داشته باشد. در مدت اقامت، تحت نظر آن دو در قیطریه، سید مصطفی در برقراری و تداوم رابطه امام خمینی با مردم و مبارزین به ویژه شهر قم، نقش اساسی و مؤثری داشت و علیرغم کنترلهای ساواک این ارتباط همچنان باقی ماند. در یکی از گزارشهای ساواک در این مورد آمده است: «طبق اطلاع واصله اخیراً پسر آیتالله خمینی با افراد متنفذ و مخالف دولت در تماس میباشد، چون مشارٌالیه میتواند با پدرش ملاقات نماید. از این لحاظ رابط بین پدرش و افراد مخالف دولت است.»[58]
علما و روحانیون قم نیز به دستگیری امام خمینی و دیگر روحانیان به چند صورت واکنش نشان دادند؛ نخست با ارسال تلگراف، صدور اعلامیه و فرستادن نامه اقدام کردند. تلگرافهای زیادی از طرف علما به تهران ارسال شد که برخی خطاب به مجامع حکومتی بود و ضمن انتقاد از حکومت، خواستار آزادی امام و سایر دستگیرشدگان شدند و برخی دیگر به زندان قصر و نزد امام ارسال و برای ایشان آرزوی سلامتی کردند.[59] البته ناگفته نماند که همزمان با تلگرافها، اعلامیههایی نیز از سوی علما و در انتقاد از دولت صادر شد که برای نمونه میتوان به اعلامیهی آیتالله سیدمحمدرضا گلپایگانی اشاره کرد که از دولت انتقاد کرده و خواستار آزادی هرچه سریعتر امام خمینی و سایر دستگیرشدگان شده بود.[60] آیتالله شیخ مرتضی حائری فرزند مؤسس حوزه علمیه قم نیز با صدور اعلامیهای بازداشت امام خمینی را سبب داغداری حوزه علمیه و علمای اعلام دانسته بود.[61] آیتالله سیدمحمدهادی میلانی نیز بعد از ورود به تهران با انتشار اعلامیههایی با عناوین «ملت مسلمان ایران» و «ملت مسلمان و ستمدیدهی ایران» با لحن بسیار تندی اقدام جائرانهی حکومت از قبیل کشتار، شکنجه، ضربوشتم و... را مورد انتقاد قرار داد و ضمن حمایت از امام خمینی و دیگر علمای بزرگ، خواستار خاتمه و توقیف و شکنجهی رجال و افراد صالح شد. ایشان همچنین به ملت توصیه کرد که به خانوادههایی که سرپرستشان در جریان حوادث اخیر کشته شده یا زندانی میباشند، توجه نمایند.[62] افزون بر این، ایشان طی مکاتبات و نامههایی که به علمای نجف اشرف فرستادند، وقایع اتفاقافتاده را به اطلاع آنها رساندند و در نامهای به نجف وقایع پانزده خرداد را به آگاهی علما و مراجع نجف، از جمله آیتالله سیدابوالقاسم خویی رساند.[63] واکنش دیگر علما و روحانیون به صورت خودداری از اقامهی نماز جماعت جلوهگر شد؛ برای نمونه، در واکنش به حوادث 15 خرداد، ائمهی جماعات قم از اقامهی نماز جماعت خودداری کردند و حتی علمای مدافع دربار هم به حمایت از علمای دستگیرشده پرداختند.[64]
اقدام به مهاجرت یکی دیگر از اقدامات مخالفان حکومت پهلوی و در واقع مهمترین واکنش علما و روحانیون نسبت به جنایات رژیم در جریان حوادث 15 خرداد 1342 بود البته در تاریخ ایران این اولین باری نبود که مهاجرت با انگیزهی دینی و سیاسی اتفاق میافتاد، بلکه پیش از این نیز در جریان مشروطه، علما و مراجع با مهاجرت صغری و کبری به مقابله با نظام سیاسی حاکم پرداخته بودند، با این تفاوت که این بار مهاجرت نه از تهران به شهرستان بلکه برعکس از شهرستان به تهران صورت میگرفت. بدین ترتیب، علما و روحانیون از شهرستانهای مختلف دست به مهاجرت زده و هنوز 35 روز از قیام 15 خرداد 1342 و دستگیری امام نگذشته بود که گروهی از آنها وارد تهران شدند. به دنبال این اقدام علما، شاه تصمیم گرفت جلو مهاجرت را بگیرد و مانع ورود سایر روحانیون به تهران شود. برهمین اساس، دولت به هواپیمای حامل آیتالله میلانی، که عازم تهران بود، دستور بازگشت داد و بعضی از علما را مجبور به بازگشت به شهرهای خودشان کرد. اما دیری نگذشت که در این سیاست تجدیدنظر شد و مهاجرت علما ادامه یافت. شاید بتوان گفت ترس از عواقب گسترش اعتراض در سراسر ایران از یکسو و تلاش برای بیاهمیت نشان دادن مهاجرت علما از سوی دیگر یکی از دلایل اصلی این تجدیدنظر بوده است.[65] با حضور مهاجران در تهران، آنها دست به تشکیل جلسات متعددی زدند و آمادگی خود را برای مقابله با اقدامات رژیم اعلام کردند. جو عمومی نیز به نفع علما بود و مردم از آنها حمایت میکردند. در نتیجه، شاه بهناچار عقبنشینی کرد و با اعلام عدم آسیبرسانی به امام خمینی، اجازه داد که نمایندهی علما شخصاً با امام ملاقات کند. بدین ترتیب جو عمومی با آزادی موقت امام و یارانش آرام گردید و مهاجرت 14روزهی علما با موفقیت پایان پذیرفت.[66]
آزادی امام خمینی و بازگشت به قم
محمدرضا شاه که وقایع پانزده خرداد را لطمهای به ثبات و تضمینهای داده شده به آمریکا میدید، درصدد بود تا این وقایع را کم اثر و اوضاع را کنترل شده و عادی جلوه دهد. عصر روز 13 مرداد 1342، روزنامههای وابسته به رژیم پهلوی، خبری جعلی و سراسر کذب را مبنی بر تفاهم مراجع تقلید با مقامات دولتی منتشر ساختند.[67] اطلاع از خبر و تکذیب آن خبر برای امام خمینی ممکن نبود. اما علمای قم با انتشار بیانیههایی هر گونه تفاهم را تکذیب کردند. در این میان اطلاعیه آیتالله سیدشهابالدین مرعشی نجفی بسیار تند و افشاگرانه و مؤثر بود. پس از این وقایع، امام خمینی تحتالحفظ مأموران رژیم به منزلی واقع در محله قیطریه تهران منتقل شد و تا روز آزادی و بازگشت به قم در 15 فروردین سال 1343 در همین محل محاصره شده اقامت داشت. رژیم شاه در آغاز سال 1343 با این تصور که شدت عمل در ماجرای قیام پانزده خرداد مردم را متنبه و مبارزان را وادار به سکوت کرده است، کوشش داشت تا وقایع سال گذشته را فراموش شده جلوه دهد. در ساعت 22، روز 15 فروردین 1343 بدون اطلاع قبلی، امام خمینی آزاد و به قم منتقل شد. آزادی امام با استقبال فراوان مردم قم روبرو شد و شوری در آنها پدید آورد. چند تن از طلبهها با فریاد، مردم را از این موضوع مطلع کردند. به دنبال آن منزل ایشان مملو از جمعیت گردید، تلفن منزل امام مرتب زنگ میزد و به زودی همه از آزادی ایشان خبردار شدند.[68]
مجلس ختمی که امام در منزل خود به مناسبت کشتهشدگان قیام پانزده خرداد در 3 خرداد 1343 برقرار کرد، بسیار پرشور برگزار شد، به گونهای که بر اساس گزارش اسناد ساواک، بیش از سه هزار نفر از اهالی قم در آن شرکت داشتند.[69] در این جلسه ابتدا شیخ محمود مهدوی شیرازی که در مدرسه خان اقامت داشت، سخنرانی کرد و پس از او شخص دیگری با خواندن شعری دستگاه دولتی را به آتش نمرودیان تشبیه کرد و با مرگ بر اسرائیل به سخنانش خاتمه داد.[70] گویا در این جلسه شخصی اعلام کرد که نباید شعار داد که امام از این سخن ناراحت شده و از فرزندش میخواهد که این شخص را از منزل بیرون کند.[71]
پس از آنکه امام از زندان آزاد شدند، مردم گروه گروه از قم، تهران و دیگر شهرستانها به دیدار ایشان میآمدند. تا مدتها جمعیت انبوهی در کوچههای اطراف بیت موج میزد و ازدحام عجیبی به وجود آمده بود.[72] از میان مراجع تقلید، آیتالله مرعشی نجفی پیش از سایرین به ملاقات امام رفت. این دیدار در 16 فروردین صورت گرفت.[73]
از آنجا که ملاقات آقایان محدودیتی نداشت به تدریج وارد حیاط خانه میشدند و با امام دیدار میکردند، اما برای خانمها این امکان وجود نداشت. بعد از اینکه به امام اشتیاق خانمها را برای دیدار با ایشان اطلاع دادند، دستور داد که آقایان منزل را ترک کرده تا خانمها وارد شوند. این کار عملی شد و حیاط منزل پر از جمعیت زنان شد و پس از لحظاتی امام آمده و خانمها از سرشوق اشک ریخته و با صدای بلند صلوات میفرستادند. این ملاقات حدود نیم ساعت ادامه پیدا کرد. صادقی اردستانی به عنوان یکی از اعضای بیت امام، دیدار این تعداد از خانمها با یک مرجع تقلید را تا آن زمان، منحصر به فرد میداند.[74]
امام پس از آزادی دست از تکاپوهای سیاسی برنداشت و با سخنرانی و افشاگریهای خود همچنان در صف نخست مبارزه با حاکمیت پهلوی بود، وقایع و رویدادهای بعدی که در قم به وقوع پیوست و سخنرانی آتشین ایشان در خصوص کاپیتولاسیون مؤید این مدعاست. آیتالله رضا استادی آزادی امام از زندان، و شجاعت و کوشش ایشان برای ادامه مبارزه را به هنگام نخستین روز تدریس دوباره ایشان چنین به تصویر میکشد: «وقتی که ایشان بعد از 15 خرداد گرفتار شدند و بعداً آزاد شدند وقتی که آمدند برای شروع درس، روز اول صحبت مفصلی کردند که همه کسانی که آن روزها قم بودند یادشان است. ایشان فرمودند که من بعد از منبر باید یک سری هم به مدرسه فیضیه بزنم. من یادم است وقتی که امام حرکت کردند و عده زیادی هم همراه ایشان بودند به قدری رفتن ایشان در آن شرایط به مدرسه احساس خطر میشد، یعنی طلاب واقعاً میترسیدند، فضلا میترسیدند. من دقیقاً یادم است که بعضیها همان داخل دالان مدرسه فیضیه ایستاده بودند که اگر مسئلهای پیش بیاید عقبنشینی کنند ولی رهبری نهضت با آن شجاعت و با آن اعتماد به خدای متعال - نه محافظی نه هیچی- پیاده به مدرسه آمدند، نشستند و فاتحهای خواندند و بعد مراجعت کردند و با همین کارهایشان قدرت و شجاعت را به طلاب تلقین کردند.»[75]
امام خمینی بنا به گواهی یکی از اسناد ساواک، سازمان امنیت قم را کثیفترین بخش این سازمان و سرتیپ حسن بدیعی،[76] رئیس ساواک قم را ظالمترین فرد که بویی از مسلمانی نبرده، دانسته و در پایان انذار و تبشیر داده بود که خون شهدای مدرسه فیضیه و قیام 15 خرداد پایمال نخواهد شد و انتقام آن را از مخالفان خواهد گرفت.[77]
[1] . در این باره بنگرید به: گذری بر انقلاب اسلامی در استان قم به روایت اسناد ساواک- بخش دوم، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[2] . صحیفه امام خمینی، ج 1، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1387، ص 166.
[3]. روحانی، حمید، بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، راه امام، 1359، ج 1، ص 358.
[4] . روحانی، حمید، نهضت امام خمینی، ج 1، تهران، عروج، 1378، ص 57-61.
[5] . سند شماره 4/ بخش 312، در کتاب: قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 2، ص 82. تهران، 1378، مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[6] . عظیمینیا، بهرام، «تهاجم به مدرسه فیضیه عکس العمل امام و واکنش علما»، فصلنامه 15 خرداد، ش 25، ص 18.
[7] . صحیفه امام خمینی، همان، ج 1، ص 229.
[8] . قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، همان، ج 2، ص 226.
[9] . همان، ص 229.
[10] . برای آگاهی از زندگی و اقدامات سیاسی آیتالله گلپایگانی بنگرید به مقاله: 18 آذر سالگرد رحلت فقیه نامآور آیتاللهالعظمی سید محمدرضا گلپایگانی، و همچنین درباره آیتالله مرعشی نجفی بنگرید به مقاله: نگاهی به زندگی فقیه اهل البیت (ع) و مبارز نستوه حضرت آیتالله العظمی شهاب الدین مرعشی نجفی، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[11] . قیام 15 خرداد 1342 به روایت اسناد ساواک، ج 2، همان، ص 83.
[12] . سند شماره: 1 /271838، در: همان، ص 87.
[13] . سند شماره: 1051 /20/الف، در کتاب: قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 2، همان، ص 89.
[14] . نشریه بعثت، بازتاب افکار و اندیشههای انقلابی قم بود ( تاریخ انتشار 23 آذر 1342) که از سوی عدهای از مبارزین انقلابی همچون حجج اسلام اکبرهاشمی رفسنجانی، سیدهادی خسروشاهی، علی حجتی کرمانی و سید محمود دعائی و محمدجواد باهنر منتشر میشد. آقای هاشمی رفسنجانی در مورد نشریه بعثت میگوید: «..کار مهمی که شروع کردیم در این موقع، ایجاد یک نشریه مخفی بود که خیلی مؤثر بود. تا به حال هم تاریخ این نشریه روشن نشده برای مبارزین، یک نشریه به نام بعثت که من و آقای دعائی و آقای باهنر و آقای سید علی خسروشاهی این نشریه را راه انداختیم دوستان دیگر هم کمک میکردند، نشریه سیاسی ـ اجتماعی بود...» (مصاحبه با نشریه عروه الوثقی، شماره 68، سال سوم، 22 بهمن 1360، ص 38) هدف از انتشار این نشریه نیز در شماره دوم، ارائه یک «مکتب اجتماعی جامع» در مقابل دو مکتب فکری جهان یعنی «کمونیسم» و «کاپیتالیسم» بود.(بعثت، س 1، ش 2، ص 47.)
[15] . مجله مکتب تشیع از سوی عدهای که بعدها از رهبران گفتمان اسلام سیاسی شدند، راه اندازی شد. در جلد اول این نشریه که در بهار 1338 منتشر شد، مسائل و چالشهای جهان اسلام و موضوعات محوری آن همچون زنان، نحوه رابطه تمدن و تدین، برخورد ایران و غرب و به وجود آمدن استعمار بررسی شد. (مکتب تشیع، ج 1، قم، انتشارات علمیه، ص 1 - 6.) مجلد دوم این نشریه، به مباحثات علامه طباطبایی و شرق شناس فرانسوی هانری کربن اختصاص یافت. سومین و آخرین جلد مکتب تشیع که پنج سال بعد از چاپ جلد دوم، در بهار 1344 منتشر شد، عمیقاً در تقابل با فضای گفتمان پهلویسم قرار داشت. تحولاتی که بر اثر اجرای اصلاحات ارضی و انقلاب سفید و به طور کلی مدرنیزاسیون حکومت پهلوی در ایران رخ داده بود، نویسندگان این مجله را به واکنش واداشته بود و آنان در مقابل این شبه مدرنیسم غربی به اسلام تأسی جستند. مقالات این شماره تا حدودی مؤید این مدعاست: «بحثی درباره امور دینی در ایران» از محمد بهشتی، «قرآن و مشروطیت ما» نوشتههادی خسروشاهی، «راه اصلاح در تبلیغات» به قلم محمدجواد حجتی کرمانی و «جهاد، طرح نهایی تکامل مبارزات ملی» از جلال الدین فارسی.(مکتب تشیع، سال سوم، 1344، ش 7، ص 4 و 5).
[16] . سند شماره: 9335 /335، در: قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 2، ص 289.
[17] . سند شماره: 5458 /333، تاریخ: 7 /2 /1342، در: همان، ص 148.
[18] . سند شماره: 2507، تلگراف رمز، 28 /2 /1342، در: همان، ص 226.
[19] . همان، ص 233 - 234.
[20] . همان، ص 21.
[21] . روزنامه اطلاعات، شنبه 3 /2 /1342، ص 13.
[22] . حسینیان، روحالله، سه سال ستیز مرجعیت شیعه در ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1387، ص 321.
[23] . همان.
[24] . قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 2، ص 372.
[25]. سند شماره: 453- 29 /2 /1342، قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 2، ص 213.
[26] . کودتای عبدالکریم قاسم در عراق در 23 تیر 1337 و سقوط نظام پادشاهی در این کشور منجر به خروج عراق از پیمان بغداد با ترکیه، پاکستان و ایران شد. به همین دلیل آمریکا پیمان جدیدی با نام «سنتو» را در سال 1338 و این بار بدون عراق با مشارکت انگلیس، ایران، پاکستان و ترکیه به وجود آورد. این پیمان در واقع به عنوان حلقه ارتباطی ناتو با پیمان سیتو در شرق آسیا عمل میکرد و در واقع مجری سیاستهای نظامی گری آمریکا در منطقه خاورمیانه بود. دوایت آیزنهاور، رئیس جمهور وقت امریکا، پس از انعقاد این پیمان برای تقویت سنتو و چند هدف دیگر در 23 آذرماه 1338 به ایران سفرکرد و دیدار یک روزهای از تهران داشت.
[27] . سند شماره: : 4480 / س ت تاریخ :5 /3 /42، در کتاب: قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، همان، ج 2، ص 281.
[28] . خون دلی که لعل شد: خاطرات حضرت آیتالله العظمی سید علی خامنهای از زندانها و تبعید دوران مبارزات انقلابی، گردآوری محمد علی آذرشب، مترجم محمدحسین باتمانغلیچ، تهران: انتشارات انقلاب اسلامی، 1397، ص 70.
[29] . قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، همان، ج 2، ص 308.
[30] . همان، ص 280.
[31] . سند شماره: 5322 س ت، همان، ص 319.
[32] . سند شماره: 1432، همان، ص 332.
[33] . همان، ص 384.
[34] . این سخنرانی بنا به گزارش ساواک، بین ساعات 17 تا 19 انجام شده و پیش از امام دو روحانی به منبر رفتند. (قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، همان، ج 2، ص 386 -398 و 400)
[35] . سند شماره: 831/بخش 312، در مقاله: «دستگیری حضرت امام خمینی و قیام 15 خرداد 1342 به روایت اسناد ساواک»، فصلنامه 15 خرداد، س 6، 1376، ص 116.
[36] . صحیفه امام، ج 2، ص 564.
[37] . قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 2، ص 400.
[38] . روحانی، نهضت امام خمینی، ج ۱، همان، ص۵۰۸–۵۱۰.
[39] . سند شماره: 313، تاریخ 15 /3 /1342، در کتاب: قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، همان، ج 2، ص 416.
[40] . خاطرات آیتالله مهدوی کنی، تدوین غلامرضا خواجه سروی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1385، ص 108.
[41] . مصاحبه مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی با محمد خوش نژادیان (معماریان)، 15 /02 /1378، آرشیو بخش تاریخ شفاهی.
[42] . مصاحبه مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام با نصرالله خاکی، جلسه اول، 30 /6 /1377، آرشیو بخش تاریخ شفاهی.
[43] . قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، همان، ج 2، ص 45.
[44] . امام خمینی در آئینه اسناد شهربانی(آبان 1341-تیر 1343)، ج 1، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1383، ص 120.
[45] . مصاحبه مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام با محمد خوش نژادیان (معماریان)، 16 /10 /1378، آرشیو بخش تاریخ شفاهی.
[46] . سند شماره: 35، در کتاب: قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 2، ص 443.
[47] . همان، ص 444.
[48] . سند شماره: 3126، در کتاب: قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 2، ص 442.
[49] . سند شماره: 3159، در: قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، همان، ص 440.
[50] . خاطرات سید حسین موسوی تبریزی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، دفتر اول، 1394، ص 137.
[51] . خاطرات آیتالله احمدی میانجی، به کوشش: عبدالرحیم اباذری، تهران، مرکز بررسی اسناد انقلاب اسلامی، 1380، ص 214.
[52] . مصاحبه مؤسسه تنظیم و نشر اثار امام با حاج نصرالله خاکی، 25 /6 /1377، آرشیو بخش تاریخ شفاهی.
[53] . برای آگاهی از روند کامل وقایع شهر قم در این روز بنگرید به: گزارش مشروح منبع ساواک از قیام 19 دی 1356 قم، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[54] . مجموعه مقالات کنگره شهید آیتالله مصطفی خمینی؛ تهران، نشریه شاهد، 1377، ص 73.
[55] . امید اسلام؛ شهید آیتالله حاج سید مصطفی خمینی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ۱۳۶۶، ص 3 - 5.
[56] . بنگرید به: نقش بر آب: نگاهی به طرح بیانجام ساواک برای تبعید امام خمینی(ره) به سنندج در مردادماه 1342 در یازدهم مرداد 1342، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[57]. روحانی، حمید؛ نهضت امام خمینی؛ ج 1، ص 690 ـ 695.
[58] . مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ آرشیو، پرونده آیتالله سید مصطفی خمینی؛ شماره بازیابی 391، ص 6؛ اسناد ضمیمه، سند شماره 8.
[59]. سلیمانی، غلامرضا، مهاجرت سال 1342ش علما به تهران و تلاش برای آزادی حضرت امام خمینی، فصلنامه پانزده خرداد، دورهی اول، تابستان و پاییز1376، ش 26 و 27، ص 196.
[60] . درباره نقش ایشان در پشتیبانی همه جانبه از امام خمینی بنگرید به : قاطعیت آیتالله العظمی سید محمدرضا گلپایگانی در حمایت از امام خمینی در سال 1342، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[61] . اسناد انقلاب اسلامی، ج 2، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1375، ص 86 - 87.
[62]. شمس آبادی، حسن، مهاجرت آیتالله میلانی به تهران. فصلی نو در حیات سیاسی ایشان، فصلنامه مطالعات تاریخی، تابستان 1387، ش21، ص 131.
[63] جلالی، غلامرضا و دیگران، تقویم تاریخ خراسان از مشروطه تا انقلاب اسلامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، 1377، ص 185.
[64] . مؤمن، ابوالفتح، در آن هوای گرگ و میش، دستگیری امام خمینی (ره) و مهاجرت علما به تهران در سال 1342ش، مجله زمان، خرداد 1382، ش 9، ص 30.
[65] . برای آگاهی از محتوای جلسات علمای مهاجر به تهران و رایزنی ها با دربار جهت آزادی امام خمینی و تلاش رژیم برای ایجاد اختلاف بین علمای مهاجر بنگرید به مقاله: «بررسی نمونههایی از عملکرد حکومت پهلوی در ایجاد تفرقه بین مراجع عظام و روحانیت»، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[66] . مؤمن، همان، ص 26.
[67] . روزنامه اطلاعات، 13 /5 /1342، ص2.
[68] . سند شماره: 102 /5، در: سیر مبارزات امام خمینی در آیینه اسناد شهربانی، ج 1، همان، ص 177. خاطرات آیتالله ابوالقاسم خزعلی، تدوین حمید کرمی پور، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382، ص 114-115.
[69] . قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، تبعید، ج 6، ص 43، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1382.
[70] . همان، ص 44-45.
[71] . همان، ص 50.
[72] . سند شماره: 104، در: سیر مبارزات امام خمینی در آیینه اسناد شهربانی، ج 1، همان، ص 129.
[73] . سند شماره: 107، همان، ص 130.
[74] . همراه صادق، خاطرات حجت الاسلام و المسلمین احمد صادقی اردستانی، تدوین سیدمصطفی سید صادقی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، 1396، ص 39.
[75] . مصاحبه واحد خاطرات مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) با آیتالله استادی، 28 /3 /1375، آرشیو تاریخ شفاهی.
[76] . سرتیپ حسن بدیعى فرزند حسین در سال 1302 در شیراز متولد شد. پدرش کارمند دادگستری شیراز بود. بعد از گذراندن تحصیلات ابتدائی وارد دبیرستان سلطانیه شیراز و سپس وارد دبیرستان نظام شد. در سال 1332 از دانشگاه جنگ فارغالتحصیل گردید. بدیعی در همان سال ازدواج نموده و تا سال 1351 دارای شش فرزند به اسامی: غلامرضا(1334)، موسی(1336)، فریبا(1338)، فروز و فیروزه(دوقلو، 1340)، فرید(1351) شد. در تاریخ 19 / 6 / 1340 با درجه سرهنگ ستاد و با معرفی سرتیپ مجتبی عمید(قمینژاد، از مأمورین نسبتاً عالیرتبه ساواک) به ساواک مأمور شد. در تاریخ 14 / 10 / 1340 رئیس ساواک مهاباد و در تاریخ 15 /12 /1340 با معرفی سرلشگر حسن پاکروان رئیس وقت ساواک، رئیس ساواک قم گردید و تا 14 /1/ 1345 در این سمت باقی ماند. حوادث خونین قم بین سالهای 1341 تا 1343 در زمان ریاست حسن بدیعی در ساواک قم رخ داد. در تاریخ 15 /1 /1345 به سمت مشاور اداره کل، اداره کل چهارم ساواک و در تاریخ 25 /6 /1346 به مشاور اداره کل سوم منصوب میشود و در تاریخ 1 /8 /1346 با درجه سرتیپی بعد از شش سال مأمور بودن به طور رسمی به ساواک منتقل میگردد. از تاریخ 28 /8 /1346 به سمت رئیس موتوری اداره کل ششم و از 13 /10 /1349 به معاونت اداره کل ششم و از تاریخ 21 /4 /1357 به ریاست ساواک بوشهر منصوب میشود. حسن بدیعی پس از پیروزی انقلاب اسلامی در هفته اول شهریور ۱۳۵۸ هنگامی که در خانههای فضلآباد شیراز پنهان شده بود، متوجه شد گروه ضربت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی محل اختفای وی را شناسایی و محاصره کرده است. از این رو قصد داشت با پریدن از دیوار، از محل اختفا بگریزد که با تیراندازی هوایی مأموران و با مساعدت مردم، دستگیر و تحویل دادگاه انقلاب اسلامی شیراز شد تا برای محاکمه به قم اعزام شود. او در روز 3 /8 /1358، قبل از انجام محاکمه به علت سکته قلبى در زندان فوت مینماید.(دانشنامه زندان سیاسی دوره پهلوی، تهران، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی حوزه هنری، چاپ اول، سال 1401، ج 1، ص 147 تا 149. همچنین برای آگاهی در این باره بنگرید به: نظر امام خمینی(ره) در باره ساواک قم و رئیس آن در سال 1343، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی)
[77] . سند شماره: 200/ ق م، در: یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیتالله میرزا علیاکبر فیض مشکینی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1388، ص 10 و 11.
دستورات ریاست ساواک به نمایندگی خود در قم برای جلوگیری از گسترش اندیشههای امام از سوی طلاب قم
تقاضای تشکیل کمیسیون امنیت از سوی شهربانی قم به جهت فرارسیدن محرم
تدابیر کمیسیون امنیت قم برای جلوگیری از قیام در محرم سال 1342ش
تدابیر کمیسیون امنیت قم برای جلوگیری از قیام در محرم سال 1342ش
اظهارات امام خمینی در محکومیت شاه و دولت در خصوص فاجعه فیضیه و افشای نقشه آنان
پرداخت وجوه نان و پول بلافاصله پس از حمله به فیضیه از سوی امام
متن اعلامیه امام خمینی به مناسبت چهلم حمله به مدرسه فیضیه قم
سفر فرزند آیتالله حکیم و دیدار با امام خمینی
خرید نشریه بعثت از سوی بازاریان تهران
صورتمجلس فرمانداری و کمیته امنیت قم برای اتخاذ تدابیری جهت کنترل عاشورا و تاسوعا در قم
صورتمجلس فرمانداری و کمیته امنیت قم برای اتخاذ تدابیری جهت کنترل عاشورا و تاسوعا در قم
سخنان امام خمینی در جلسهی اعزام طلاب برای تبلیغ پیش از سخنرانی معروف عاشورا
گزارش ساواک از جایگاه محوری امام خمینی در میان حوزویان داخل و خارج از کشور
سخنرانی امام در 7 خرداد 1342 در مدرسه فیضیه در لزوم وحدت و یکصدایی علما در مقابل حکومت پهلوی
سخنرانی امام در 7 خرداد 1342 در مدرسه فیضیه در لزوم وحدت و یکصدایی علما در مقابل حکومت پهلوی
پیام رئیس ساواک به حوزههای مربوطه و هشدار درباره تحرکات روحانیت
ملاقات عدهای از بازاریان تهران با امام خمینی دو روز پیش از عاشورای 1342ش
ملاقات عدهای از بازاریان تهران با امام خمینی دو روز پیش از عاشورای 1342ش
شرکت سه هزار نفر از مردم قم در مجلس ختمی در منزل امام و اطراف آن
سخنان امام در صبح روز عاشورای 1342ش در دعوت مردم به حضور در صحنه
متن بیانات امام در عصر عاشورای 1342ش
گزارشی از وضعیت مدرسه فیضیه هنگام سخنرانی امام
سند بازداشت امام در 15 خرداد 1342 و اظهارات پاکروان در خصوص محل بازداشت امام خمینی در روز 15 خرداد
راهپیمایی مردم قم در حمایت از امام به طرف صحن حرم حضرت معصومه(س)
ادامه مقاومت مردان و زنان قمی در حمایت از امام در صحن حرم حضرت معصومه(س)
اولین گزارش ساواک از تعداد شهدای 15 خرداد در قم
حمایت کامل آیتالله سید محمدرضا گلپایگانی از امام در سال 1342 و آزادی ایشان
شرح تظاهرات مردم قم در 15 خرداد و ضرورت بازنگرداندن امام به قم
شرح تظاهرات مردم قم در 15 خرداد و ضرورت بازنگرداندن امام به قم
انجام کارهای امام خمینی از سوی فرزندش حاج آقا مصطفی پس از بازداشت امام خمینی
ورود امام خمینی به قم در ساعت 10 شب 15 فروردین 1343
ورود امام خمینی به قم در ساعت 10 شب 15 فروردین 1343
اظهارات امام خمینی درباره سازمان امنیت قم در سال 1343
استقبال طلاب و مردم قم در روز آزادی امام و بازگشت به قم
قم، مدرسه فیضیه هنگام بیانات امام در عاشورای 1383ق- 1342ش
سخنرانی امام خمینی در فیضیه
سخنرانی امام در فیضیه در 13 خرداد
تصویری دیگر از جمعیت مردم در فیضیه
آیتالله گلپایگانی و اعتراض به بازداشت امام
آزادی امام و استقبال مردم از ایشان در جلوی بیت
حاج آقا مصطفی در کنار امام
استقبال مردم قم از امام خمینی در فروردین 1343
تعداد مشاهده: 9