امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمودند: مردم! براى شما در تاریخ گذشته عبرت‌ها وجود دارد. نهج البلاغه، خطبه 182.

تاریخ، روشنگر نسل‌های آینده است و امروز قلم‌های مسموم در صدد تحریف واقعیات هستند، باید نویسندگان امین این قلم‌ها را بشکنند. امام خمینی(قدس سره)، صحیفه امام، ج 3، ص 434.

مقالات با درج سند

گذری بر انقلاب اسلامی در استان کردستان به روایت اسناد ساواک- بخش دوم


تاریخ انتشار: 02 بهمن 1403

پایین کشیدن مجسمه شاه، 16 دی 1357، بانه

شیوه‌های مبارزاتی انقلابیون در کردستان

نتیجه حضور و فعالیت‌های روحانیون تبعیدی در کردستان، تشدید فعالیت‌های ضدحکومتی علما و مردم کردستان بود که با فراگیرشدن نهضت اسلامی در ماه‌های منتهی به انقلاب، مردم این استان نیز همراه با دیگر مناطق کشور به سیل انقلاب پیوستند؛ حتی کارکنان سازمان‌ها و اداره‌های دولتی نیز به انقلابیون پیوستند و به شیوه‌های مختلف نارضایتی خود را از عملکرد حکومت اعلام ‌کردند. در ادامه به مهمترین فعالیت‌های مخالفان حکومت در این استان پرداخته می‌شود.

 

تهیه، تکثیر و توزیع نوار، تصاویر و اعلامیه‌های امام خمینی

یکی از روش‌های مبارزاتی مخالفان حکومت، تهیه، تکثیر و توزیع نوارها، اعلامیه‌های و تصاویر امام خمینی و دیگر شخصیت‌های مذهبی بود. این اقدامات در سطح شهرهای استان کردستان معمولاً به این شکل صورت می‌گرفت که برخی انقلابیون منطقه به تهران و شهرهای دیگر می‌رفتند، یا از شهرهای دیگر به کردستان می‌آمدند و تصاویر و اعلامیه‌های امام خمینی را به این منطقه می‌آوردند. در همین زمینه، در سندی به تاریخ 22 فروردین 1357 از دستگیری پیرمردی 72 ساله به نام حسین کسرایی ساکن تهران نام برده شده است که به دلیل حمل تعدادی اعلامیه و عکس امام خمینی توسط شهربانی سنندج دستگیر شد.[1]

طبق خاطرات آقای عبدالله جعفری از مبارزان دوران انقلاب، ایجاد هماهنگی برای رفتن به تهران و آوردن اعلامیه‌ها و همچنین توزیع آن‌ها در مسجد جامع سنندج انجام می‌شد. در این امر رحمت‌الله نمکی به اتفاق تعدادی از دوستانش کتابخانه مسجد جامع شهر سنندج را در سال 1355 راه‌اندازی و تعدادی کتاب دینی و مذهبی را در کتابخانه جمع‌آوری کردند و مدتی بعد همین کتابخانه برای روشنگری جوانان سنندجی به‌عنوان پایگاهی مورد استفاده قرار گرفت.[2]

در شهر بیجار توزیع نوار، تصاویر و اعلامیه‌های امام خمینی در حسینیه شهر و با محوریت حجت‌الاسلام شیخ حسین رحمانی صورت می‌گرفت. ایشان و شبکه فرهنگی که توسط او در شهر بیجار تشکیل شده بود، در مناسبت‌های مختلف و اعیاد اسلامی و مراسم عزاداری در حسینیه جمع می‌شدند و اعلامیه‌ها و نوارها را که از تهران رسیده بود، میان مردم تقسیم می‌کردند[3] این اقدامات گاه منجر به دستگیری آن‌ها می‌گردید؛ برای نمونه در اول خرداد 1357، مأموران شهربانی بیجار از منزل علی‌اکبر کوماسیان روضه‌خوان محل، پنج جلد کتاب، سه حلقه نوار و همچنین تعدادی «اوراق حاوی اشعار مضره» کشف کردند.[4] در دهم خرداد 1357 نیز دو نفر به اسامی سید مرسل هاشمی، 18 ساله و جعفر حسینی، نانوا (شاغل در قم)، در روستای گرگین از توابع بیجار به جرم توزیع اعلامیه دستگیر شدند.[5]

در سندی دیگر از یک روحانی اهل بیجار به نام محمد شفیعی نام برده شده است که در روستاهای بیجار تبلیغاتی له امام خمینی و آیت‌الله سید کاظم شریعتمداری انجام می‌داده است و علاوه‌ بر آن «چند نوار مذهبی از جمله نوار راشد یزدی درباره وقایع شهر یزد که در آن صدای تیراندازی و درود بر خمینی به گوش می‌خورد و نوار فلسفی که شدیداً به حکومت و قانون اساسی حمله کرده بود و نواری دیگر راجع ‌به واقعه اخیر تبریز و قم و یک نوار ترکی که فوق‌العاده تحریک‌آمیز هستند» برای مردم می‌گذاشت.[6]

در شهر قروه چنین نقشی را مسجد جامع قروه به امام جماعت حاج محمدتقی طاهری بر عهده داشت که نوارهای سخنرانی امام خمینی که به‌وسیله انقلابیون به قروه آورده می‌شد، در این مسجد میان مردم توزیع می‌شد.[7] در همین رابطه، اسناد از دستگیری سه نفر در روستای سریش‌آباد از توابع قروه در تاریخ دوم اردیبهشت 1357 خبر می‌دهند. در بازرسی از منزل این افراد «15 حلقه نوار ضبط‌صوت، 27 جلد کتاب و یک دفتر از منزل اصغر حیدری و 29 جلد کتاب و یک برگ اعلامیه از منزل محمدابراهیم قنبری و 16 عدد نوار ضبط صوت، یک برگ اوراق مضره و 77 قطعه عکس خمینی و یک دستگاه پخش صوت از منزل علی‌اکبر شفیعی کشف [شد.]»[8]

از روش‌های طرفداران امام خمینی برای توزیع اعلامیه‌های ایشان در سنندج، استعلام تلفنی متن اعلامیه، تایپ و سپس چاپ و انتشار آن در منطقه بود. حجت‌الاسلام علی صفدری در این زمینه نقل می‌کند که هنگام حضور در سنندج که مصادف با زمان حضور امام خمینی در پاریس بود، ابتدا از طریق شخصی که در مخابرات مشهد بود و آن شخص با پاریس در تماس بود، متن اعلامیه تلفنی از طرف او خوانده می‌شد و اطرافیان حجت‌الاسلام شیخ علی صفدری آن را یادداشت می‌کردند، اما بعد از مدتی مرتضی صفدری، پسر حجت‌الاسلام شیخ علی صفدری با حجت‌الاسلام سید علی‌اکبر محتشمی‌پور در پاریس تماس می‌گرفت، او پس از دریافت متن اعلامیه،[9] آن را توسط دستگاه فتوکپی که متعلق به ملا احمد مفتی‌زاده[10] بود، تکثیر و سپس توزیع می‌کردند. [11]

علاوه ‌بر آن یکی از کارمندان اداره تعاون روستایی سنندج که ارتباط تنگانگی با حسینیه[12] و حجت‌الاسلام شیخ علی صفدری داشت، پذیرفته بود که اعلامیه‌ها را تکثیر کند، اما گاهی اوقات به علت کیفیت پایین دستگاه یا نبود دستگاه فتوکپی مجبور می‌شدند برای تکثیر اعلامیه به کرمانشاه رفت‌وآمد کنند.[13]

یکی از مراکز توزیع اعلامیه‌ها امام خمینی در سنندج، حسینیه شهر با مسئولیت حجت‌الاسلام صفدری بود که پس از آماده شدن اعلامیه‌ها، تعدادی را برای پخش در سنندج نگه می‌داشتند و بقیه را به افراد معتمد مبارز شهرهای اطراف می‌دادند که در آنجا توزیع کنند.[14]

 

اعتصاب‌ها و اعتراض‌های سازمان‌ها و مراکز دولتی

با نزدیک شدن به پیروزی انقلاب اسلامی و افزایش اعتراض‌های مردمی، به‌تدریج کارکنان دولتی نیز به صف مخالفان پیوستند و با برگزاری اعتصاب و صدور اعلامیه و بیانیه، همبستگی خود را با انقلابیون اعلام نمودند. این موضوع در سازمان‌ها و مراکز دولتی استان کردستان هم رخ داد و حتی گزارش‌های ساواک نشان می‌دهد که کارکنان دوایر دولتی حین فعالیت‌های اداری اقداماتی در راستای هواداری از امام خمینی و نهضت اسلامی انجام داده‌اند. در یکی از اسناد ساواک به تاریخ 28 آذر 1357 از شخصی به نام غلامرضا فاریابی مأمور اداره دامپزشکی در دهگلان نام برده شده است که وقتی برای معالجه دام‌ها به روستاهای اطراف این بخش عزیمت می‌کند، «اتمثال مبارک شاهنشاه آریامهر را که بالای سر در یکی از مغازه‌های دهگلان نصب بوده، پاره کرده و اکثراً عکس خمینی را به روستاها می‌برد و ضمن نشان دادن آن به مردم، به نفع وی تبلیغ می‌نماید و از معالجه دام‌های طرفداران دولت خودداری می‌نماید.»[15]

از آبان‌ماه به‌تدریج کم‌کاری و اعتصاب در سطح ادارات و سازمان‌های دولتی کردستان گسترش یافت و این روند تا پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن ادامه یافت؛ در همین راستا تعدادی از مراکز آموزشی شهرهای سنندج، مریوان، سقز و بانه در روز ششم آبان 1357 تعطیل و معلمان و دانش‌آموزان در تظاهرات‌های ضدحکومتی شرکت کردند.[16]

فرهنگیان شهرستان مریوان وابسته به جامعه معلمان که از صبح روز ششم آبان 1357، به‌عنوان همبستگی با سایر طبقات مردم در اداره آموزش و پرورش اعتصاب کرده بودند، در تاریخ هشتم آبان 1357، قطعنامه‌ای در چند ماده منتشر کردند که خلاصه آن به این شرح بود:

1ـ می‌خواهیم به کشتار مردم آزادی‌خواه ایران که توسط گروه‌های چماق‌دار ناآگاه صورت می‌گیرد و نشان‌دهنده تلاش مذبوحانه استبداد و دیکتاتوری برای حفظ موقعیت ننگین گذشته است، خاتمه داده شود.

2- تبعیدشدگان به وطن بازگردند و محیط دانشگاه‌ها، مدارس از تجاوز نیروهای انتظامی و امنیتی محفوظ و دستگاه تفتیش عقاید (حفاظت) از همه ادارات برچیده شود.

3- ما معلمان مریوان هم‌دوش دانش‌آموزان و معلمان ایران و مردم ایران از مبارزه بازنایستاده و با شرایط خفت‌بار گذشته در آموزش و پرورش و جامعه ایران سازش نکرده و نخواهیم کرد.[17]

با گسترش اعتصاب‌ها، در 21 آبان 1357، ادارات دخانیات سقز و بانه، بهداشت محیط وابسته به بهداری و بهزیستی و فرهنگ و هنر سنندج در اعتصاب به سر بردند.[18]

ماه آذر شمار اعتصاب‌ها رو به فزونی گذاشت. در اول آذر، ادارات کار و امور اجتماعی سنندج و سقز، دخانیات بانه، بهداشت محیط وابسته به بهداری و بهزیستی، امور اقتصادی و دارائی، دادگستری، مخابرات، ثبت اسناد و املاک، کشاروزی و عمران روستائی، دامپزشکی و تعاون امور روستاهای سنندج اعتصاب کردند. همچنین کارکنان ثبت اسناد و املاک سنندج اطلاعیه‌ای تنظیم و طی آن علت اعتصاب خود را اعتراض به تشکیل دولت نظامی عنوان نمودند و با مراجعه به ادارات دیگر مفاد آن را به اطلاع سایر کارمندان رساندند.[19]

روز پنجم آذر علاوه ‌بر تعطیلی بازارهای شهرهای سقز و بیجار،[20] سازمان‌ها و ادارات کار و امور اجتماعی، دادگستری، ثبت اسناد و املاک، کشاورزی و عمران روستائی، تامین اجتماعی، آب و دامپزشکی سنندج و سقز، بهداشت محیط وابسته به بهداری و بهزیستی، مرکز ماکروویو، مسکن و شهرسازی، امور اقتصادی و دارائی و تعاون و امور روستاهای سنندج در حالت کم‌کاری به سر برده و کلیه ادارات دولتی بانه و کلیه بانک‌های سقز تعطیل بودند. همچنین کارمندان بانک ملی سنندج در محل کار حاضر شده و اظهار داشتند که تهدید شده‌اند که در صورت انجام کار، خانه‌های آنان را آتش خواهند زد؛ بنابراین از انجام کار خودداری نمودند.[21] پیش از ظهر روز هفتم آذر 1357، کلیه مراکز آموزش شهرهای بانه، سقز و دوره متوسطه سنندج تعطیل بودند.[22]

به‌دنبال اعلام اعتصاب عمومی از طرف ملا احمد مفتی‌زاده روز پانزدهم آذر بانک‌های سنندج تعطیل و سایر ادارات به‌صورت نیمه‌تعطیل درآمدند و کلیه ادارات دولتی بانه به دلیل دستگیری یکی از اهالی بانه در اغتشاشات روز گذشته سردشت تعطیل شدند.[23]

اسناد ساواک در تاریخ 16 آذر 1357، از اعتصاب ادارات بهداشت محیط، کشاورزی و عمران روستائی، تعاون و امور روستاها، فرهنگ و هنر، دامپزشکی، سازمان عمران منطقه غرب سنندج و سازمان آب سقز خبر می‌دهند.[24] همچنین در این روز اعلام شد که کماکان دانشکده تربیت دبیر سنندج تعطیل است.[25]

اسناد از کم‌کاری سازمان عمران منطقه‌ای غرب سنندج، رادیو تلویزیون سنندج و مریوان، کارمندان امور اقتصادی و دارائی و بهداشت محیط سنندج در تاریخ 26 آذر 1357 خبر می‌دهند.[26]

پنجم دی 1357، هم‌‌زمان با دیگر نقاط کشور، رادیو تلویزیون سنندج و مریوان، تعاون و امور روستاهای مریوان، پست سنندج، کارمندان سازمان عمران منطقه‌ای غرب و امور اقتصادی و دارائی سنندج کم‌کاری داشتند. علاوه ‌بر آن، به‌علت تظاهرات و اغتشاشات در سقز اکثر کارمندان ادارات شهرستان بانه در این روز دست از کار کشیده و ادارات به‌صورت تعطیل در آمده و تعدادی از کارمندان به سقز رفتند.[27]

در 15 دی جلسه‌ای با شرکت اعضای کانون معلمان و عده‌ای از فرهنگیان مریوان در خانه معلم این شهر تشکیل و اعلامیه‌هائی در رد اولین سخنرانی شاهپور بختیار نخست‌وزیر وقت،[28] مبنی بر اینکه امیدوار است «رژیم آینده ایران همچنان سلطنتی باقی بماند.» بین حاضرین توزیع شد.[29]

مراکز آموزشی وابسته به وزارت آموزش و پرورش پیش از ظهر روز 16 دی 1357 در اکثر نقاط کشور از جمله استان کردستان به علت غیبت دانش‌آموزان و معلمان تعطیل شد.[30]

علاوه ‌بر تعطیلی مراکز وابسته به آموزش و پرورش، تعداد دیگری از ادارات استان در اعتصاب به سر می‌بردند. طبق گزارش‌های ساواک به تاریخ 16 دی 1357، کارکنان راه و ترابری، پست، دادگستری در اعتصاب بودند و کارمندان دارایی با کم‌کاری در محل اداره خود حاضر شدند. همچنین کارکنان بهداری و بهزیستی و بیمارستان رضا پهلوی مریوان با اعلامیه‌های که دادند در اعتراض به رویدادهای خونین شهرهای مشهد[31] و سقز اعلام کردند که یک هفته بیماران را رایگان خواهند پذیرفت. در سقز نیز بانک‌ها تعطیل بود و ادارات پست و دادگستری و راه ترابری در اعتصاب بودند.[32] از روز 18 دی 1357 کارکنان ثبت اسناد مریوان به‌مدت پنج روز و پیکار بی‌سوادی به‌مدت سه روز اعلام اعتصاب کردند.[33]

کارکنان سازمان رادیو و تلویزیون در سنندج و مریوان با انتشار اطلاعیه‌ای اعلام کردند که از ساعت 9 روز چهارشنبه 27 دی 1357 برنامه‌های خود را در اعتراض به سخنان نخست‌وزیر قطع خواهند کرد. لازم به ذکر است که شاپور بختیار نخست وزیر، هنگام پاسخ گفتن به نمایندگان مجلس شورای ملی در زمینه آزادی قلم و بیان در رادیو تلویزیون ملی ایران سخنانی توهین آمیز خطاب به کارکنان رادیو تلویزیون ایران مبنی بر اینکه «کلیه کارکنان رادیو تلویزیون ایران پرونده ساواکی داشته و یا از طرف ساواک معرفی شده‌اند و زمانی خود این‌ها سوگلی سازمان امنیت بوده‌اند، اینک داعی آزادی هستند که واقعاً مضحک است». بیان این سخنان باعث بروز اعتراض‌هایی از جانب کارکنان سازمان رادیو و تلویزیون ایران در برخی استان‌های کشور از جمله استان کردستان گردید.[34]

 

راهپیمایی‌ها و تظاهرات‌های اعتراضی و اقدامات دیگر علیه حکومت پهلوی

برپایی راهپیمایی‌های اعتراض‌آمیز و تظاهرات‌هایی که گاه به خشونت می‌انجامید، همراه با شعارهای تند علیه حکومت از شیوه‌های ابراز مخالفت با نظام حاکم بود و این موضوع به‌خصوص در سال 1357 در تمام نقاط کشور همه‌گیر و به شیوه‌ای مرسوم تبدیل شد. هم‌زمان با دیگر شهرهای ایران، در شهرهای استان کردستان هم تظاهرات، راهپیمایی و حرکت‌هایی اعتراضی متعددی علیه حکومت پهلوی انجام شد. در سنندج مساجد این شهر از جمله مسجد جامع کانونی برای تجمع مردم و سخنرانی‌های انقلابیون بود.[35]

آقای مرتضی صفدری در مورد راهپیمایی‌ها و شعارهایی انقلابیون در سنندج می‌گوید: «شعارهایی که از شهرهای مختلف می‌گرفتیم و با دوستانی که ذوق و استعداد در این زمینه داشتند، شعارهای جدید را می‌نوشتیم و در جمعیت می‌خواندیم.»[36]

در همان اوایل سال 1357، در شب 12 فروردین عده‌ای در شهر بانه اتومبیل یکی از کارمندان دولت در این شهر را شکسته و شیشه‌های یکی از شعب بانک‌های این شهر را خرد کردند.[37]

اعتصاب غذای زندانیان سیاسی شیوه دیگری از مخالفت با عملکرد حکومت در دوران نهضت اسلامی بود. این موضوع در استان کردستان هم رخ داد. اسناد ساواک از اعتصاب غذای زندانیان زندان شهربانی شهر سنندج در تاریخ سوم تیر 1357 به این دلیل که مقامات مسئول به درخواست‌ها و تقاضاهای آنان رسیدگی نکرده‌اند، خبر می‌دهند که در پی این اعتصاب غذا و وخامت حال فؤاد مصطفی سلطانی یکی از زندانیان سیاسی، تعداد هفتاد نفر از اهالی شهرهای بانه و مریوان که از بستگان زندانیان مزبور بودند، به دادگستری و مقامات قضائی سنندج مراجعه و با مطرح کردن تقاضاهای زندانیان در حال اعتصاب، از قبیل، گذاشتن چراغ خوراک پزی، نفت و گیرنده رادیوئی در اختیار هر یک از زندانیان، بازگذاشتن درب بند زندان در شب، درخواست رسیدگی نمودند، اما مقامات مسئول تقاضاهای زندانیان را به علت مغایر بودن با مقررات زندان قابل قبول ندانسته و به آن‌ها پاسخ رد دادند. بستگان زندانیان سپس مبادرت به تظاهرات خیابانی و شکستن شیشه‌های یک دستگاه اتومبیل سواری و یک دستگاه جیپ شهربانی در مقابل ساختمان دادگستری نمودند و با حرکت دسته‌جمعی در خیابان‌های شهر، به پرتاب سنگ و شکستن شیشه‌های شعبه بانک صادرات ایران، بانک ملی ایران، بانک پارس و بانک بازرگانی پرداختند که مأموران شهربانی با آن‌ها مقابله و هفت نفر از آنان را دستگیر و بقیه را متفرق کردند. پس از این تظاهرات، سه نفر از بستگان زندانیان به نام‌های سعید و ماجد مصطفی سلطانی و کریم روشن، تلگرام‌هائی در زمینه درخواست رسیدگی به وضع زندانیان ضدامنیتی ندامتگاه شهربانی سنندج به نماینده صلیب سرخ جهانی در تهران، کانون وکلای دادگستری، کمیته ایرانی دفاع از حقوق بشر و دفتر نخست وزیری مخابره نمودند.[38]

طی روزهای 17 و 18 شهریور 1357 در شهر بانه تظاهراتی برگزار و منجر به دستگیری چند تن گردید. ابتدا در روز 17 شهریور پس از برگزاری مراسم تدفین جنازه‌های دو نفر از اهالی شهر بانه که بر اثر تصادف با تراکتور فوت شده بودند، حدود پانصد نفر از جمعیت حاضر در گورستان بعد از استماع سخنرانی «تحریک آمیز» سید جلال حسینی، به‌صورت پیاده به‌طرف شهر بانه حرکت و تظاهرات کردند که منجر به درگیری مأموران انتظامی با تظاهرکنندگان شد و در جریان این درگیری، رئیس شهربانی بانه از ناحیه پیشانی مجروح گردید. مأموران انتظامی نیز با شلیک چند تیر هوائی و با استفاده از گاز اشک‌آور تظاهرکنندگان را متفرق و سه نفر از آن‌ها را دستگیر کردند.

روز بعد مجدداً تظاهراتی در بانه برگزار شد که نزدیک صد نفر از نیروهای مذهبی، با گفتن «لااله الاالله» و با دادن شعارهائی به‌مضمون «برادر ارتشی، چرا برادرکشی» و «ما آزادی می‌خواهیم»، در خیابان‌های شهر به راه افتاده و ضمن شکستن شیشه‌های تالار ششم بهمن و منزل یکی از کارمندان سازمان اطلاعات و امنیت شهر بانه، یکی از ترانسفور موتورهای برق این شهر را شکستند که در نتیجه آن، برق شهر به مدت سه ساعت در خاموشی بود.

در درگیری مأموران انتظامی با تظاهرکنندگان، هفده نفر دستگیر شدند و تعدادی از آن‌ها از شهر خارج و بقیه متفرق شدند. افرادی که از شهر خارج شده بودند، در کوه‌های اطراف شهر پراکنده شده و شب را در آنجا به سر بردند.

هم‌زمان با تظاهرات فوق، شورای تأمین منطقه تشکیل و ضمن هماهنگی با فرمانده ناحیه ژاندارمری استان کردستان، دستور داده شده که فرمانده هنگ ژاندارمری سقز به همراه نیروی کمکی به بانه عزیمت کند. پس از ورود نیروهای کمکی شورای تأمین مجدداً تشکیل و تصمیماتی به شرح زیر اتخاذ گردید:

1ـ افراد با نفوذ و روحانیون منطقه احضار و تذکر لازم داده شود که مردم را ارشاد و اولیای خانواده‌هائی که فرزندان آنان جزو تظاهرکنندگان هستند، نسبت به عواقب وخیم این کارها توجیه شوند؛

2- از اماکن و مؤسسات دولتی و مراکز، حفاظت کامل به‌عمل آید؛

3- کلیه رویدادها در جلسات شورا مطرح، تا تصمیم لازم و سریع اتخاذ گردد؛

4- در صورت وقوع تظاهرات مجدد، فرمانده هنگ ژاندارمری سقز طبق پیشنهاد خودش با تظاهرکنندگان مذاکره نماید.

پس از اتخاذ تصمیمات فوق، شورای تأمین منطقه، افراد با نفوذ شهر و اولیاء دستگیرشدگان را احضار و نامبردگان قول دادند که از وقوع هر نوع تظاهرات دیگر شخصاً جلوگیری و حتی در صورت لزوم با «اخلالگران» مبارزه کنند. همچنین در شورای تأمین منطقه تصمیم گرفته شده که فرماندار بانه در شهربانی با دستگیرشدگان صحبت کرده و آن‌ها را از عواقب اعمال خلاف‌شان آگاه کند، تا چنانچه با ضمانت آزاد گردیدند، خود را مدیون دانسته و از اقدام خود نادم شوند. علاوه ‌بر آن، پرونده اتهامی افراد دستگیر شده از طریق شهربانی به دادگاه بخش مستقل بانه تحویل گردید تا از آن طریق تحت پیگرد قانونی قرار گیرند.[39]

در اسناد از افراد زیر به‌عنوان رهبران تظاهرات روز 18 شهریور 1357 شهر بانه نام برده شده است:

1- عبدالرحمان خدری، شغل دبیر، 2- عبدالله اقدامی، شغل دبیر، 3ـ سید جلال‌الدین حسینی، 4- جمال احمدنژاد شغل خیاط، 5- محمد خدامرادی شغل آموزگار.[40]

تظاهرات شهرهای مختلف استان کردستان در مهرماه مانند دیگر شهرهای کشور به مناسبت فاجعه سینما رکس آبادان در 28 مرداد 1357 و جمعه خونین 17 شهریور 1357 میدان ژاله(شهدا فعلی) تهران ادامه یافت و روز چهارم مهر 1357، بازار و مدارس سنندج در اعتزاض به اقدامات رژیم پهلوی تعطیل شد.[41]

در اوایل همین ماه، مردم بانه ضمن تعطیل کردن بازار شهر، تظاهراتی علیه حکومت برپا کردند. سپس در مقابل فرمانداری تجمع کرده و خواسته‌های خود را در قطعنامه‌ای اعلام نمودند. برخی از خواسته‌ها عبارت بودند از: آزادی بازداشت‌شدگان، تجدید محاکمه زندانیانی که به طریق ناعادلانه به مدت‌های طولانی محکوم شده‌اند و رفع ظلم از آن‌ها، اجازه ملاقات با بازداشت‌شدگان، تعویض شهردار، بررسی نارسایی‌های آموزش و پرورش در سطخ شهر و روستا، تعقیب متجاوزان به بیت‌المال در تمام سطوح ادارات، انحلال اتاق اصناف و...[42]

مردم بانه سپس در روزهای نهم و دهم مهرماه 1357 تظاهراتی برگزار کردند و خواسته‌هایشان را طی یک قطعنامه 14ماده‌ای به فرماندار وقت تسلیم کردند. سپس عبدالله محمودی، شهردار وقت و ایرج اقدسی مدیرعامل شیروخورشید سرخ (هلال احمر فعلی) از سمت خود استعفا دادند، اعضای انجمن شهر هم دست از کار کشیدند، اعضای شورای داوری هم قبلاً کناره‌گیری کرده بودند. در جریان این تظاهرات خانه دو نفر از کارمندان ساواک غارت و به آتش کشیده شد.[43]

فرهنگیان و دانش‌آموزان شهرهای مختلف استان کردستان همانند دیگر اقشار جامعه، تظاهرات‌هایی در اعتراض به عملکرد رژیم برگزار کردند. برای نمونه در 11 مهر 1357 در شهر سقز تظاهرات گسترده‌ای با حضور دانش‌آموزان، فرهنگیان و سایر اقشار مردم صورت گرفت.[44]

مردم بانه در روز 12 مهر 1357 تظاهرات دیگری به راه انداختند و مجدداً خواست‌های خود را در 14 ماده اعلام نمودند که برخی از آن‌ها عبارت بودند از: آزادی کلیه زندانیان سیاسی، لغو حکومت نظامی و انحلال ساواک.[45] آن‌ها چهار روز بعد (16 مهر) طی تظاهرات دیگری با مأموران دولتی درگیر شدند.[46]

در همین زمان بود که امام خمینی پیامی خطاب به مردم کرمانشاه و کردستان منتشر نمود. ایشان هنگام مهاجرت از عراق در 13 مهر 1357 طی پیامی حوادث کرمانشاه و کردستان را محکوم کرد. در بخشی از این پیام آمده است: «من در حال گرفتاری‌ها و اشتغالات اخیر، اخبار ایران و قیام‌های پی درپی نقاط مختلفه‌‌ ‌‌را مثل کرمانشاه و بعض مناطق کردستان و قتل‌هایی که به دست دژخیمان شاه واقع شده‌ ‌می‌شنیدم و هم متأثر و متأسف بوده و هستم و هم امیدوار و سربلند؛ امیدوار به شجاعت‌‌ ‌‌ملت بزرگ، و سربلند از فداکاری آنان در راه اسلام و مستضعفین. سربلند باد ملتی که با‌‌ ‌‌فداکاری خود قدم در راه پیروزی حق برداشت و سدهای مانع از آن را یکی پس از‌‌ ‌‌دیگری شکست. پیروز باد رادمردانی که با خون خود عزت بربادرفته را بازگرفت و‌‌ ‌‌عظمت پایمال شده به دست سلاطین ستمگر را باز یافت. من وقتی مطالعه روحیه مردان‌‌ ‌‌و زنانِ جوان از دست داده را می‌کنم که شجاعانه در مقابل مصایب ایستادگی کرده و‌‌ ‌‌می‌کنند، برای خود احساس شرمندگی می‌کنم. من می‌بایست با مصیبت‌های شما قدم به‌‌ ‌‌قدم همراه و آنچه شما دیده‌اید دیده باشم؛ مع‌الأسف نتوانستم در بین شما باشم و آنچه‌‌ ‌‌شما لمس کردید، بکنم؛ لکن از این راه دور، چشمم به شما روشن و قلبم برای امت‌‌ ‌‌اسلامی می‌تپد. از خداوند تعالی عظمت اسلام و مسلمین و کوتاه شدن دست اجانب و‌‌ ‌‌وابستگان آنان را مسئلت می نمایم.‌«[47]

در حالی که دو روز از انتشار پیام امام خمینی گذشته بود، روز 16 مهر 1357 تمام آموزشگاه‌های شهر سنندج تعطیل شد و تعداد زیادی دانش‌آموز دختر و پسر با شعار «ما آزادی و قانون اساسی می‌خواهیم» در خیابان‌ها تظاهرات کردند.[48]

در روز 17 و 18 مهر 1357 در نتیجه اعتصاب مدارس سنندج، تظاهرات گسترده‌ای در شهر سنندج برگزار شد. ابتدا طی روز 17 مهر که تعداد زیادی از تظاهرکنندگان شامل فرهنگیان و دانش‌آموزان بودند، تظاهرات به درگیری مردم با نیروهای دولتی انجامید. مردم شیشه‌های بانک ملی و صادرات را شکستند و در نتیجه تیراندازی مأموران بیش از بیست نفر زخمی شدند که در بیمارستان‌های شهر سنندج بستری شدند. تعداد دیگری نیز گلوله خوردند که به بیمارستان مراجعه نکردند. با شروع تیراندازی، ارتش به کمک پلیس شتافت و کامیون‌های حامل سربازان به محل تظاهرات حرکت کردند. پس از انتقال مجروحان به بیمارستان‌ها، عده زیادی از مردم و کارمندان برای اهدای خون به بیمارستان‌ها مراجعه کردند. تعداد داوطلبان اهدای خون به‌حدی زیاد شد که بانک خون سنندج اعلام کرد، داوطلبان خون زیادی را حتی بیشتر از ظرفیت مورد احتیاج اهدا کردند.[49]

روز بعد ( 18 مهر 1357) دوباره دانش‌آموزان مدارس سنندج به خیابان‌ها ریختند. در درگیری بین پلیس و تظاهرکنندگان، هفده نفر زخمی شدند. تظاهرکنندگان نیز تعدادی از بانک‌های شهر را به آتش کشیدند. علاوه‌ بر دانش‌آموزان و معلمان، کارمندان ادارات دولتی، بانک‌ها و دیگر گروه‌های مردم در این تظاهرات شرکت داشتند. آن‌ها در پایان، به حالت نشسته در خیابان‌ها درخواست‌های خود را به این شرح اعلام کردند: برکناری استاندار و رئیس شهربانی و نماینده مجلس شورای ملی، آزادی زندانیان سیاسی، اعلام آمار تلفات در بیمارستان‌ها، اخراج کارشناسان خارجی از کردستان، برچیدن بساط زور و ستم و بی‌عدالتی و کاهش مالیات‌ها. تظاهرکنندگان به مقامات دو روز مهلت دادند تا به درخواست‌های آن‌ها رسیدگی شود.[50]

در 19 مهر 1357، ملا احمد مفتی‌زاده طی اعلامیه‌ای با یادآوری کشتار مردم سنندج در روز هفدهم مهرماه، حکومت شاه را به باد انتقاد گرفت و مقامات محلی را تهدید کرد که «تا ظهر امروز رقم دقیق زخمی‌ها و وضع مزاجی آنان را که وضعشان خیلی خطرناک بوده و به بیمارستان‌های تهران منتقل شده‌اند، اعلام کنند. باید هر چه زودتر عاملان اصلی پریروز را به مردم معرفی کنند و با آگاهی مردم سنندج آنان را به کیفر این جنایات برسانند، وگرنه این نیز بر ارقام سهمگین آدم‌کشی‌های دستگاه استبداد افزوده خواهد شد و ملت حساب آن را برای روز تسویه‌حساب‌ها نگه خواهد داشت.»[51]

طبق گزارش‌های ساواک در روز 19 مهر 1357، نصف بیشتر مردم سنندج در میدان اقبال شهر تجمع و ملا احمد مفتی‌زاده ضمن دعوت آن‌ها به آرامش و نظم، خواسته‌های مردم را با بلندگو به زبان‌های کردی و فارسی بیان کرد. همچنین شیخ جلال‌الدین حسینی از روحانیون شهرستان بانه، با چهارصد نفر از اهالی بانه برای هم‌دردی به این جمعیت پیوست و سخنان تحریک‌آمیزی به زبان محلی ایراد نمود. علاوه ‌بر آن، افرادی از سایر شهرستان‌های استان کردستان و کرمانشاه به جمعیت ملحق شدند. مردم همچنین خواستار تعویض استاندار کردستان شدند.[52]

دانش‌آموزان مدارس مختلف شهر مریوان در 17 مهر 1357، اجتماعی در دبیرستان فرخی این شهر تشکیل دادند. سپس با برپایی تظاهرات آرام در خیابان‌های شهر شروع به راهپیمائی و دادن شعارهای مختلف مبنی بر آزادی زندانیان سیاسی و انحلال اتاق اصناف، آزادی، پیروزی و مطالبی علیه فرماندار مریوان در مقابل محل فرمانداری اقدام نمودند. تظاهرکنندگان حدود دو هزار نفر از دانش‌آموزان و معلمان بودند که عده‌ای از مردم شهر آنان را همراهی می‌کردند؛ علاوه ‌بر آن، مأموران پلیس و سربازان با کامیون‌های نظامی مراقبت اوضاع بودند.[53]

کسبه شهر مریوان و گروهی دیگر از اقشار مختلف مردم شهر در روز 18 مهر 1357، با بستن مغازه‌ها، در مسجد جامع شهر اجتماع و از آنجا به فرمانداری مریوان رفته و در محل فرمانداری قطعنامه‌ای در 45 ماده که اکثر مواد آن در مورد درخواست انجام اصلاحات و امور عمرانی در منطقه بوده، قرائت کردند. در این قطعنامه همچنین درخواست شده بود که زندانیان ضدامنیتی آزاد شوند و حکومت نظامی در شهرهای کشور لغو گردد. علاوه ‌بر آن، در این قطعنامه از کشته‌شدن عده‌ای در جریانات اخیر در کشور اظهار تأسف شده و مجازات عاملین آن خواسته شده بود. پس از قرائت قطعنامه، اجتماع‌کنندگان متفرق شدند و در جریان متفرق شدن جمعیت، تابلوی اداره برق مریوان توسط افراد ناشناسی شکسته شد.[54]

روز 19 مهر 1357، اجتماع دیگری در مسجد جامع شهر مریوان و اطراف آن برگزار شد که عده‌ای حدود هزار نفر از علماء و روحانیون و اهالی شهر مریوان و حومه آن در این اجتماع شرکت کردند. در این تجمع که فرماندار مریوان نیز حضور داشت، چند نفر مطالبی در تبعیت از قوانین اسلامی و عدم توجه مقامات مسئول به وضع روحانیون ایراد کردند. سپس قطعنامه‌ای را در بیست ماده پیرامون خواست‌های خود قرائت و آن را تسلیم فرماندار کردند که برخی از مواد آن به شرح زیر بود:

 1- اهمیت دادن به دستورات قرآن مجید و تأسیس مدرسه علوم دینی در مریوان و تدریس مذهب شافعی در مدارس ابتدائی و متوسطه منطقه؛

2- استفاده از فارغ‌التحصیلان علوم قدیم به‌عنوان سپاه دینی؛

3- تأمین زندگی روحانیون و توجه کافی به شئونات آن‌ها و تعمیر و نگهداری مساجد و تأمین زندگی خادمین آن‌ها.

در حین سخنرانی یکی از بانیان اجتماع مذکور، احمد شیخ‌الاسلام حاکم شرع مریوان، به مسجد وارد شد و اجتماع‌کنندگان را سرزنش کرد که بدون دلیل چنین اجتماعی را تشکیل داده‌‌اند. سپس عده‌ای قصد درگیری با او را داشتند که با وساطت معتمدین از این اقدام جلوگیری و اجتماع مذکور خاتمه یافته و جمعیت متفرق شدند، اما تعدادی از جمعیت همچنان در مسجد باقی ماندند و استشهادی تنظیم و طی آن سید علی خالد را به‌جای احمد شیخ الاسلام به‌عنوان حاکم شرع انتخاب و معرفی کرده و به اجتماع خود خاتمه دادند.[55]

مردم بانه نیز روز 24 مهر 1357 تظاهرات دیگری بر پا نمودند و خواستار برکناری شهردار این شهر که دوباره این پست را بر عهده گرفته بود، شدند. آن‌ها چند روز بعد به خواسته خود رسیدند و شورای شهر بانه، عثمان اسراری رئیس فرهنگیان بانه را به عنوان شهردار جدید انتخاب کرد.[56]

تداوم اعتراض‌های مردم استان کردستان در ماه آبان 1357، تظاهرات پرشور را در شهر سنندج رقم زد. در این تظاهرات که سوم آبان 1357 انجام شد، حدود سه‌هزار نفر از معلمان و دانش‌آموزان مدارس دخترانه و پسرانه شهر سنندج در خیابان‌های اصلی شهر به راهپیمایی پرداختند و ساعت 12:45 ظهر در حالی ‌که جمعیت به حدود هفت‌هزار نفر می‌رسید و حامل پلاکاردهایی حاوی شعارهای «فردا عزای ملی است، ما آزادی می‌خواهیم، آزادی زندانیان ضدامنیتی، دروازه تمدن با قتل عام مردم، مردم به ما ملحق شوید، از جان خود گذشتیم با خون خود نوشتیم یا مرگ یا آزادی» بودند در میدان اقبال اجتماع نموده و پس از سخنرانی تعدادی از معلمان مجدداً در سطح شهر به راهپیمائی پرداختند.[57] در این تجمع اعتراضی، ملا احمد مفتی‌زاده در مورد خواست‌های مردم کردستان سخن گفت و اعلام کرد در شنبه آینده نیز تظاهراتی برپا خواهد شد تا انجام خواست‌ها بررسی شود.[58]

یکی از راهپیمایی‌های پرشور مردم سنندج استقبال از آیت‌الله حسین نوری همدانی در آبان 1357 بود که پس از پایان دوران تبعید قصد بازگشت از سقز به قم را داشت، اما به پیشنهاد حجت‌الاسلام شیخ علی صفدری ابتدا به سنندج آمد و از آنجا راهی قم گردید. ماجرا از این قرار بود که مردم سنندج روز پنج‌شنبه 4 آبان 1357 تظاهرات بزرگی برگزار کردند؛ آن‌ها ابتدا از ارسلان پورقباد، زندانی سیاسی آزاد شده، استقبال کردند و پس از رساندن پورقباد به منزل، از آیت‌الله حسین نوری همدانی استقبال کردند. پس از آن، در دروازه کرمانشاه از دو زندانی سیاسی آزاد شده دیگر به اسامی یوسف اردلان و هوشنگ بابامیری، استقبال کردند. مردم در این تظاهرات در برابر کامیون‌های ارتشی شعارهای دوستانه سردادند.[59]

شیخ علی صفدری در این زمینه می‌گوید: «آیت‌الله نوری همدانی در سقز تبعید بود که به من زنگ زد که تبعیدیم تمام شده و می‌خواهم برگردم قم. من گفتم سفر را لغو کن و فردا برو... می‌خواهم بهره‌برداری کنم، شما همین‌جوری که نمی‌شود بروی قم... بعد یک اطلاعیه دست‌نویس دادیم و شاید 300 و 400 نفری جمع شدند که تا نزدیک سقز رفتم. تقریباً یک ساعت، یک ساعت‌ونیم به غروب داشتیم که به سنندج برگشتیم و وارد شهر شدیم. اصلاً شهر کنده شده بود از جمعیت، جمعیت کثیر آمده بودند؛ زن‌های بی‌حجاب هم شعار می‌دادند: آیت‌الله نوری خوش آمدی. ما رسیدیم جلو حسینیه، دوستان گفتند برویم. ما گفتیم نه، اول ما باید یک چرخی داخل شهر بزنیم. رفتیم تا نزدیکی شهربانی... آن جمعیت کنده شد و به طرف حسینیه آمدند، اول سخنرانی کردم و آقای نوری را معرفی کردم و بعداً آقای نوری سخنرانی کردند.»[60]

همانطور که گفته شد، استقبال از زندانیان سیاسی و تبدیل آن به یک حرکت اعتراضی از دیگر شیوه‌های مخالفان حکومت بود. در همین زمینه مردم بانه در روز ششم آبان 1357، برای استقبال از محمدامیر مجیدیان، زندانی آزاد شده به‌سوی سقز حرکت کردند و پس از بازگشت به بانه تظاهراتی برپا کردند که حدود هشتصد نفر در آن شرکت داشتند. افراد مذکور قبل از پراکنده ‌شدن قطعنامه‌ای نیز صادر کرده که مهمترین بند آن برکناری رئیس آموزش و پرورش بانه بود.[61]

حمله چماقداران به انقلابیون و مخالفان حکومت و برپایی تظاهرات در حمایت از نظام شاهنشاهی و قانون اساسی در اکثر نقاط کشور از حوادث ماه‌های منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی است.[62] همین موضوع در چند نوبت در استان کردستان رخ داد. فعالیت‌های چماقداران و هواداران نظام شاهنشاهی در ماه‌های منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی و حمله‌های آن‌ها به مساجد، تظاهرات‌ها و محل‌های تجمع انقلابیون در سراسر کشور باعث شد که مردم خود امنیت محلات شهر را به دست بگیرند؛ برای نمونه در شهر سقز به دستور شورای اجتماعی شهر، در هر یک از مساجد عده‌ای به‌عنوان هیئت‌امناء تعیین شدند که بر کار حفظ امنیت در محلات و بازار نظارت کنند که جوانان بیشترین سهم را بر عهده گرفتند.[63]

در شهر بانه نیز عده‌ای از جوانان شب‌ها به نگهبانی از مساجد این شهر، به‌خصوص مسجد جامع شهر پرداختند. افزون بر آن، برای مقابله با حملات احتمالی چماقداران، گروهی از انقلابیون، سلاح تهیه کرده و آن‌ها را در زیرزمین مسجد جامع بانه مخفی کرده تا در صورت نیاز از آن استفاده کنند.[64]

یکی از حملات چماقداران به شهر سنندج در تاریخ 8 آبان 1357 به وقوع پیوست. در حالی ‌که مقدمات گسیل چماق‌به‌دستان به سنندج در حال فراهم شدن بود، ملا احمد مفتی‌زاده در تاریخ هفتم آبان 1357 اعلامیه‌ای در مخالفت با دولت و بیان اینکه حادثه کرمان[65] و پاوه[66] به دستور هیأت‌حاکمه صورت گرفته و قصد دارند در سنندج نیز مردم را علیه مخالفان دولت وادار به تظاهرات نمایند، تنظیم و در سطح شهر پخش شد. او در این اعلامیه، اهالی را برای رویاروئی با هرگونه حمله احتمالی دعوت کرد.[67]

تنها یک روز از هشدار ملا احمد مفتی‌زاده گذشته بود که در هشتم آبان 1357، عده‌ای چماقدار از روستاهای اطراف شهر سنندج به این شهر حمله کردند که با مقاومت بیش از پنج‌هزار تن از مردم سنندج مواجه شدند و به ناچار متفرق و مجبور به ترک شهر شدند. در حالی که مردم شهر در حال بازگشت به خانه‌های خود بودند، یک مأمور از داخل اتومبیل پیکان خود، به سوی آن‌ها تیراندازی کرد؛ در پی این اقدام، مردم نیز ضمن خلع سلاح مأمور مذکور، اتومبیل او را به آتش کشیدند و او را مصدوم کردند. همچنین در جریان این تظاهرات دو شعبه بانک صادرات و بانک ملی شعبه مرکزی آتش زده شد که با دخالت مأموران انتظامی کار به زدوخورد و تیراندازی کشیده شد.[68]

پس از حادثه روز هشتم آبان، روز بعد (روز نهم آبان 1357) تمام بازار و مغازه‌ها و بانک‌ها و مدارس سنندج تعطیل شد.[69] در این روز، تظاهرات مهمی در شهر سنندج برگزار شد و نقطه آغاز آن مسجد «امین» این شهر بود. روزنامه اطلاعات تیتر بزرگی با عنوان «راهپیمایی 25 هزار نفری در سنندج» به آن اختصاص داد. در گزارش روزنامه اطلاعات آمده است: «تظاهرات دانش‌آموزان و جوانان و معلمان سنندج باز هم ادامه یافت و اجتماع بزرگی با شرکت بیش از 25 هزار نفر در مسجد امین برپا شد.» طبق گزارش روزنامه اطلاعات این گروه پس از عبور از مسیر چند خیابان شهر، خواستار اجرای کامل قانون اساسی و آزادی زندانیان سیاسی شدند. و سپس در بعدازظهر همان روز دوباره اجتماع کردند و در خیابان «مردوخ» سنندج نماز به‌جای آوردند و سرانجام پس از عبور از مسیر چند خیابان دیگر به صورت آرام پراکنده شدند.[70]

طبق گزارش روزنامه اطلاعات در جریان حوادث روز هشتم و نهم آبان در سنندج، تعداد هفت نفر به شهادت رسیدند که نام تعدادی از آن‌ها به این شرح است: فرخ دقیق 35 ساله؛ شکرالله کریمی 16 ساله، دانش‌آموز؛ یدالله جوشکار 16 ساله، کارگر؛ علی حجازی 16 ساله، دانش‌آموز؛ سعید همایون نژاد و عثمان احمدی.[71]

پس از حوادث روز هشتم آبان سنندج، «کلیه طبقات» مردم سنندج طی تلگرامی به ملا احمد مفتی‌زاده اعلام نمودند: «دولت قصد دارد عده‌ای افراد مسلح از نیروهای انتظامی در لباس مردم با هم‌دستی افراد مزدور و داس و چماق به‌دست به‌قصد ایجاد مزاحمت برای مردم بی‌دفاع کردستان تجهیز کند.»[72]

ملا احمد مفتی‌زاده نیز با انتشار اعلامیه‌ای به مقامات «در استان» و «در سطح مملکت» هشدار داد که از این روش ضدمردمی پرهیز کنند. در بخشی از این اعلامیه که برای مجلسین، کانون وکلای دادگستری، جمعیت حقوق‌دانان و جمعیت ایرانی دفاع از حقوق بشر و مقامات قضایی کردستان ارسال شد، آمده است: «... از طرف کارگزاران سیاست استان تلاش مستمری جریان دارد تا عده‌ای از افراد ناآگاه و زودفریب را با چوب و چماق تجهیز کنند و هم‌زمان با آن مدتی است که گروه‌گروه از افراد نیروهای انتظامی و ارتشی را با میله‌های آهنی و... و بقیه سلاح‌های سرد تمرین می‌دهند تا آنان را به لباس عادی مردم درآورند و با ترکیب این دو گروه به شهر سنندج و بخش‌های تابعه آن و نیز دیگر شهرهای استان هجوم آورند... به همه مقامات استان و در سطح مملکت اخطار می‌کنیم که دست از این نوع بازی‌های خطرناک بردارید، زیرا مردم شجاع و پرشهامت سنندج و بقیه شهرها و دهات این استان با آگاهی لازمی که نسبت به ماهیت سیاست هیئت ‌حاکمه دارند، هرگز چنین اقدام مزدورانه و شرم‌آور را که از شکست در سیاست شکنجه و آزارهای مستقیم مد روز شده بی‌جواب نخواهند گذاشت.»[73]

همچنین استادان و کارکنان دانشگاه تربیت دبیر سنندج با انتشار بیانیه‌ای اقدامات هواداران دولت را محکوم کردند. در بخشی از این بیانیه آمده است: «این‌گونه اقدام‌ها به‌منظور اغتشاش و تفرقه و وحشت در صف مبارزین به حق ملت ایران است... امروز اگر مقاومت و حمایت مردم و ارشاد و راهنمایی استادان و دانشجویان نبود فاجعه شهرهای کرمان، کرمانشاه و شاه‌آباد غرب تکرار می‌شد...»[74]

علاوه ‌بر آن در مراسمی که به مناسبت شهادت فرخ دقیق، از شهدای حوادث اخیر سنندج، در مسجد هاجره‌خاتون سنندج برگزار شد و تعدادی زیادی از اهالی سنندج از جمله فرهنگیان بازاریان، نماینده ملا احمد مفتی،زاده و نماینده‌ای از شهرستان بوکان حضور داشتند، حجت‌الاسلام علی صفدری سخنانی «اهانت آمیز علیه حکومت» ایراد نمود.[75]

روز 11 آبان 1357 نیز حدود دویست نفر از فرهنگیان عضو کانون معلمان کردستان به‌عنوان اعتراض به وقایع روزهای هشتم و نهم آبان در سنندج در خانه معلم این شهر متحصن شدند.[76]

پس از این حوادث بود که امام خمینی در 14 آبان 1357 طی پیامی ضمن تشکر از اعلام همبستگی مردم کردستان با نهضت اسلامی، بر وحدت و پرهیز از اختلاف تأکید نمودند. در بخشی از این پیام آمده است: «سلام بر برادران اسلامی کردستان که با قیام دلاورانه به نهضت اسلامی سایر برادران‌‌ ‌‌پیوسته و با شهامت و شجاعت در مقابل طاغوت ایستاده مجال را بر دشمن اسلام و کشور‌‌ ‌‌تنگ کرده‌اند.‌ امروز ما مکلف هستیم که در هر لباس و هر شغلی هستیم، از اختلاف کلمه احتراز و به‌‌ ‌‌وحدت اسلامی که پیوسته مورد سفارش کتاب و سنت است گرایش نموده، و کلمه حق‌‌ ‌‌را عُلْیا و کلمه باطل را سفلا قرار دهیم.‌ در این موقع حساس که کشور ما و اسلام عزیز در معرض خطر عظیم است، تکلیف‌‌ ‌‌همه گروه‌ها و افراد، خطیر و عظیم است. سستی و سردی در حال حاضر و اختلاف و‌‌ ‌‌افتراق کلمه، در حکم انتحار و به هدر دادن خون فرزندان اسلام است.‌ ما از همت بزرگ فرزندان کُردِ اسلام و از جوانان برومند آزادی‌خواه و استقلال‌طلب‌‌ ‌‌آن سامان تشکر و تقدیر می‌کنیم...‌»[77]

شهید آیت‌الله محمد صدوقی نیز در 17 آبان 1357 در پاسخ به تلگرام ملا احمد مفتی‌زاده، نامه‌ای به سنندج و خطاب به او نوشت و در آن ضمن انزجار از رویدادهای تلخ پیش آمده در آن ناحیه اظهار امیدواری کرد که الفت و اتحاد بیشتری بین اهل تشیع و تسنن پیدا شود. ایشان در این نامه تأکید کرد: «برادران مسلمان یزد مجدداً پشتیبانی خود را از عزیزان داغ‌دیده و مصیبت‌رسیده خطه کردستان» اعلام می‌دارند.[78]

همچنین روز 18 آبان 1357، اعلامیه آیات ثلاثه مقیم قم درباره وقایع اخیر و برقراری دولت نظامی در ایران صادر شد که در بخشی از این اعلامیه با اشاره به وقایع اخیر کردستان آمده است: «... آنچه در چند ماه اخیر بر ملت ستمدیده ما گذشت حوادث دلخراش و خونینی بود که استبداد در فضای به‌اصطلاح باز سیاسی و آشتی ملی به‌وجود آورد و با جنایات بی‌شمار چهره کریه حکومت سرنیزه را در تاریخ نهضت مبارزات اسلامی ایران ترسیم نمود، هنوز حرکت وحشیانه کولی‌های جیره خوار را شما مردم مسلمان در حادثه کرمان به‌خاطر دارید. هنوز فجایع چماق‌به‌دستان دستگاه ستمکار را در کرمانشاه و سرپل ذهاب فراموش نکرده‌اید. هنوز می‌دانید که برملت مسلمان در استان‌های مختلف کشور به‌خصوص در کردستان چه‌ها گذشته است...»[79]

روز 19 آبان 1357 که مصادف با عید قربان بود، فرصت دیگری فراهم شد که مخالفان حکومت از تریبون مساجد و حسینیه‌ها عملکرد نظام در روزهای اخیر را به باد انتقاد بگیرند؛ به همین مناسبت در اجتماعی که در مسجد امین سنندج تشکیل شد و حجت‌الاسلام شیخ علی صفدری و یک روحانی اعزامی از قم هم حضور داشت، بعد از برگزاری نماز عید قربان، ملا احمد مفتی‌زاده طی یک سخنرانی با اشاره به عید قربان و مراسم آن، گفت: «برادران و خواهران، ما می‌دانیم که امسال قربانی خود را دادیم و از جان جوانان مایه گذاشتیم، بنابراین این عید را عید شهادت می‌نامیم.»[80]

در شهر سقز برنامه‌ریزی برای برپایی تظاهرات‌های ضدحکومتی به این صورت بود که پس از تصویب برگزاری تظاهرات در شورای شهر سقز که به ریاست حاج ملاعبدالله محمدی امام جمعه شهر سقز، برگزار می‌شد، هماهنگی‌های لازم در مسجد جامع یا منزل امام جمعه برگزار می‌گردید سپس اعلامیه‌ای در مسجد برای هماهنگی قشرهای مختلف مردم توزیع و تظاهرات با نظم خاصی از سوی انقلابیون برگزار می‌شد.[81]

در 15 آبان 1357 دوباره تعدادی از دانش‌آموزان سقز به تحریک عزیز رضائی یکی از فرهنگیان این شهر در میدان اقبال سقز اجتماع و مردم را به انجام تظاهرات تشویق کردند. در نتیجه این تظاهرات که عمده شرکت‌کنندگان آن دانش‌آموزان و معلمان سقز بودند، با قرائت قطعنامه دوازده‌ ماده‌ای به این شرح خاتمه یافت: برکناری استاندار کردستان، فرماندار، بخشدار، نماینده مجلس، رؤسای ثبت اسناد، بانک‌ها، برق، مالاریا، مدیرعامل شیروخورشید و تعدادی از مأموران شهربانی سقز، تعقیب عده‌ای از مأموران قبلی سقز و برادران جاف (سردار و سالار جاف). همچنین در قطعنامه به‌عنوان اعتراض به وقایع اخیر، عید قربان روز عزای عمومی اعلام و از مردم خواسته شد از برگزاری هرگونه مراسمی جز نماز عید خودداری نمایند و رسیدگی به موارد درخواست‌شده تا روز 25 آبان 1357 اعلام گردید.[82]

دانش‌آموزان شهر سقز در 22 آبان 1357 هم تظاهرات باشکوه برگزار کردند. پیش از شروع تظاهرات، مأموران به مدارس ریختند و عکس‌های امام خمینی را از میان دانش‌آموزان جمع‌آوری کردند، اما دانش‌آموزان به خیابان‌ها ریختند و تظاهرات کردند. در پی آن، بر اثر تیراندازی مأموران سه تن از دانش‌آموزان شهید و بیش از چهارده نفر زخمی شدند. همچنین در جریان این تظاهرات، ساختمان شهرداری، کیوسک راهنمایی و رانندگی و ساختمان و خانه فرماندار این شهر به آتش کشیده شد.[83]

در شهر قروه، تظاهرات‌ها و حرکت‌های اعتراضی معمولاً از مسجد جامع این شهر آغاز می‌شد. حجت‌الاسلام حاج محمدتقی طاهری امام جماعت مسجد، سخنرانی‌های آتشین ایراد می‌کرد، اخبار انقلاب و تظاهرات‌های دیگر مناطق کشور و استان کردستان معمولاً در این مسجد به گوش مردم می‌رسید و مردم شب‌ها بر روی بام مسجد شعار «الله اکبر» و شعارهای ضدپهلوی سرمی‌دادند.[84]

اواخر آبان در شهر سنندج حوادث دیگری به وقوع پیوست. در 23 آبان 1357 تعداد 20 نفر به اسامی زیر در استان کردستان به اتهام اقدام علیه امنیت ملی بازداشت شدند: 1- سیدرضا فاضلیان شغل امام جماعت 2ـ حاجی صمدزاده شغل شیشه‌بُر 4ـ غلام‌حسن بهرامی نوید شغل امام جماعت 5 ـ رضا عالمی شغل محصل (بیکار) 6ـ رضا کوشش شغل بیکار 7ـ سید ابوالقاسم حسینی‌پناه شغل واعظ 8ـ سیدجعفر کوشش شغل کاسب 9ـ رحیم نداف شغل دبیر 10ـ جواد سپهر شغل زرگر 11ـ محمدابراهیم درفشی شغل کفاش 12ـ سیدآقا ترابیان شغل بزاز 13ـ تقی سراجیان شغل خامه فروش 14ـ رضا سراجیان شغل خامه فروش 15ـ علی جباری شغل پیمانکار 16ـ سید محمدحسن فاضلیان شغل محصل علوم دینی در قم 17ـ محمدعلی همایونی شغل کارمند اداره تعاون و امور روستاها 18ـ محمدتقی ساعتیان شغل سقط‌فروش 19ـ شیخ علی حبیبی شغل پیشنماز مسجد 600 دستگاه همدان 20ـ محمد جباریان فرزند حسین شغل کشاورز.[85]

بعد از بازداشت‌هایی که در اواخر آبان 1357 در استان کردستان صورت گرفت، فرهنگیان و دیگر اقشار مردم سنندج طی روزهای 24 تا 27 آبان 1357 در مسجد جامع این شهر متحصن شدند و خواستار آزادی شش نفر از افراد دستگیرشده اخیر در سنندج بودند. طبق اسناد ساواک ریشه اصلی این ماجرا در دبیرستان شاهپور سنندج و توسط دبیرانی مانند جبار آریانژاد، خالدی، عباس حجت‌جلالی، صالح شاهوئی، حواری‌نسب، خلیل علی‌مرادی، اسعد مدرسی، خلیل یوسف‌زمانی که بعداً هم سردسته متحصنان را تشکیل دادند، برنامه‌ریزی شد؛ به این صورت که در دفتر دبیرستان ابتدا گفتگو کردند و سپس اعلامیه‌ای تهیه و کپی کردند و قرار گذاشتند که در مسجد جامع جمع شوند و دوستان خود را نیز مطلع کردند. شب اول تحصن در مسجد جامع حدود بیست نفر دبیر، حدود سی نفر معلم دبستان، صد نفر دانش‌ آموز و حدود 150 نفر هم از گروه‌های دیگر مردم حضور داشتند. با شرکت تعداد دیگری از مردم، تعداد متحصنان در شب دوم به حدود هزار نفر رسید. این تحصن فرصتی فراهم نمود که عده‌ای سخنرانی‌های علیه حکومت ایراد کنند. فائزه جماران از افرادی که در تحصن حضور داشت، طی یک سخنرانی «توهین‌های زیادی به خاندان سلطنت نمود.» حجت‌الاسلام شیخ علی صفدری و ملا احمد مفتی‌زاده از دیگر افرادی بودند که سخنرانی‌های «تحریک‌آمیز» ایراد کردند و مردم را هر چه بیشتر به ادامه تحصن و اعتصاب دعوت نمودند.[86]

در روز 11 آذر 1357 تظاهرات حدود پانصد نفر از مردم بیجار منجر به مجروح شدن یک تن گردید. در گزارش خبر این حادثه آمده است: «یک پسر بچه که به شاهنشاه توهین می‌کرد توسط مأمورین تیر خورد که در بیمارستان شهناز پهلوی بستری گردید و دیگری کاظم دادگر محرک می‌باشد [که] توسط مأمورین کتک‌کاری [شد.]»[87]

در مورد تظاهرات مردم بانه در این روز آمده است که معترضان با روشن کردن چراغ‌های خودروها حدود یک ساعت در سطح خیابان‌های شهر به حرکت درآمدند.[88]

ایام محرم و تجمع مردم در حسینیه‌های شهرهای مختلف استان کردستان، فرصت مناسبی برای مبارزان فراهم نمود که ضمن سخنرانی به توزیع اعلامیه هم بپردازند. در یکی از اسناد ساواک با عنوان «مراسم ویژه ایام محرم در حسینیه مریوان» از حضور بیش از چهارصد نفر از مردم مریوان که «اکثراً از جوانان و طبقه فرهنگیان و کارمندان دوائر دولتی بودند» در حسینیه این شهر به مناسبت مراسم ویژه ایام محرم گزارشی ارائه شده است. در پایان این گزارش آمده است که یک نفر از بین جمعیت تعداد پنجاه برگ اعلامیه حجت‌الاسلام علی صفدری واعظ حسینیه سنندج، مبنی بر اعتراض وی به دولت نظامی و دعوت‌نامه‌ای را از طرف معلمین به‌منظور اجتماع در ساعت 16 روز 17 آذر 1357 در خانه معلم بین حاضران تقسیم نمود.[89]

در روز 16 آذر 1357 هم اجتماعی از مردم مریوان با شرکت حدود هشتصد نفر از فرهنگیان و دانش‌آموزان دختر و پسر در دبیرستان فرخی این شهر تشکیل و پس از سخنرانی یکی از دبیران بنام عبدالرضا کریمی، افراد مذکور به خیابان آمده و ضمن دادن شعار مرگ بر شاه، بلافاصله در جلو محوطه آموزش و پرورش متفرق شدند.[90]

در روز 18 آذر 1357 تعداد هشتصد نفر از مردم سنندج طی یک راهپیمایی نسبت به دستگیری حجت‌الاسلام علی صفدری و حجت‌الاسلام موسی فخرروحانی که سخنرانی تحریک‌آمیزی در حسینیه سنندج ایراد کرده بودند، اعتراض و در مسجد جامع این شهر تحصن کردند. ساعت یازده همان روز یکصد نفر از مردم بیجار از طرف شیخ حسینعلی رحمانی به‌عنوان نمایندگان بیجار به متحصنان ملحق شده و احساسات مردم بیجار را به‌حضور ملا احمد مفتی‌زاده اعلام داشتند. آن‌ها همچنین خواسته متحصنان را تأئید کرده و اعلام کردند تا آزادی دستگیرشدگان به اعتصاب خود ادامه می‌دهند[91] که بنا به توصیه سازمان ساواک سنندج و در اجرای دستورات مدیریت کل سوم، دستور آزادی آن‌ها صادر شد.[92]

طبق خاطرات عبدالله جمالی از مبارزان دوران انقلاب، در روز چهارم دی 1357، مأموران شهربانی سقز در حالی که کلاه و ماسک و وسایل ایمنی داشتند، به خیابان‌ها ریختند و با گلوله‌باران شهر و بلندگوهای مساجد به‌خصوص مسجد جامع شهر پرداختند که طی آن سه زن و مرد که در تظاهرات هم نبودند، شهید شدند.[93]

روزنامه کیهان طی گزارشی ضمن نام بردن از اسامی شهدای این روز شهر سقز در مورد این حادثه نوشت: «به‌دنبال تظاهراتی که در روز 4 دی‌ماه در شهرستان سقز انجام شد، مأموران به روی تظاهرکنندگان آتش گشودند که طی آن 2 نفر به اسامی بانو نازدار سلیمی و سعید کریمی شهید شدند. در روز 5 دی‌ماه هم یک‌بار دیگر مأموران دست به تیراندازی زدند که در جریان آن وجیهه طهماسب‌پور در آزمایشگاه بیمارستان شهر شهید شد. جنازه سه شهید در میان تأثر شدید مردم به خاک سپرده شدند.»[94]

از صبح روز هفتم دی 1357، در شهرهای سنندج و بیجار تظاهراتی برگزار شد که طی آن تظاهرکنندگان شهر سنندج یک دستگاه اتومبیل متعلق به یکی از مأموران شهربانی سنندج را به آتش کشیدند که با دخالت مأموران انتظامی و استفاده از گاز اشک‌آور و تیراندازی هوائی متفرق و در خلال آن پنج ‌نفر مجروح و دو ‌نفر به اسامی نجم‌الدین کمالی و کارگری به نام حبیب‌اللّه لطفی شهید شدند.[95]

در ساعت دو بعدازظهر روز دهم دی 1357، اجتماعی با حضور طبقات مختلف مردم به سرپرستی جامعه معلمان مریوان در مسجد جامع این شهر تشکیل و پیرامون تشکیل شورای اجتماعی شهرستان به منظور کنترل نرخ ارزاق و جیره‌بندی مواد سوختی مذاکره شد. در این جلسه «بحث‌های تند و مخالف مصالح ملی» هم انجام شد و جلسه در ساعت پنج بعدازظهر همان ‌روز بدون هیچ‌گونه برخوردی خاتمه و مردم پراکنده شدند.[96]

طی گزارش‌های ساواک به تاریخ 15 دی 1357، در پی حوادث اخیر شهر سقز، عده‌ای از افراد «ماجراجو و فرصت‌طلب شهر سقز» اداره پاره‌ای از امور شهر ر را در دست گرفتند. آن‌ها یکی از افراد سرشناس و میهن پرست[97] شهر سقز را دستگیر و به مسجد شهر بردند. فرد دستگیر شده پس از اعلام همبستگی با آن‌ها آزاد شد.[98]

یک روز پس از آن در روز 16 دی 1357، در حالی‌که مردم سقز در مسجد جامع این شهر گرد آمده بودند و به سخنان امام جمعه شهر گوش می‌دادند، مأموران ساواک به همراه عده‌ای اجیرشده، با چوب و چماق به مسجد یورش بردند و پس از منفجر کردن چند کپسول گاز اشک‌آور، از درب ورودی و پشت بام مسجد با چوب، سنگ، آجر و اسلحه گرم به مردم حمله کردند که طی آن تعدادی شهید و ده‌ها نفر مجروح شدند.[99]

شهر بانه هم در روز 16 دی 1357 صحنه زدوخورد عده‌ای مخالف رژیم با مأموران حکومتی بود. طبق گزارش اسناد در این روز عده‌ای با استفاده از اسلحه گرم مبادرت به زدوخورد با مأموران انتظامی کردند. این عده از ساعت یک بعدازظهر تا ساعت هشت شب با سلاح‌های مختلف به سوی پادگان بانه که در خارج از شهر قرار داشت، تیراندازی کردند و راه بانه به پادگان به‌وسیله آن‌ها بسته شد. چون اقدامات افراد مزبور گسترش یافت، ژاندارمری بانه از لشکر 28 سنندج تقاضای پشتیبانی هوائی کرد. در این حادثه یک نفر از مردم بانه کشته‌شده و دو نفر از افرادی که به پادگان حمله کرده بودند و دو نفر سرباز نیز مجروح شدند. همچنین شیشه‌های پادگان بانه در نتیجه تیراندازی مخالفان شکسته شد.[100]

طی دی‌ 1357 چند تظاهرات و حرکت اعتراضی در شهر سنندج روی داد؛ ابتدا در پنجم دی‌ماه، زندان شهربانی سنندج به آتش کشیده شد و در این حادثه دو زندانی کشته و حدود پانزده نفر زخمی شدند. تعداد زیادی از زندانیان هم فرار کردند. در تظاهرات این روز همچنین ساختمان پانزده شعبه بانک و تمام مغازه‌های مشروب‌فروشی و یک عتیقه‌فروشی به آتش کشیده شدند.[101]

روز هیجدهم دی‌ نیز پنج‌هزار نفر از مردم سنندج در حالی‌که پلاکاردهایی حاوی شعارهای اسلامی با خود داشتند، در خیابان‌های شهر تظاهرات کردند. آن‌ها با تکرار شعار «تا خون در رگ ماست، خمینی رهبر ماست»، خواستار تشکیل حکومت اسلامی شدند. در پیشاپیش تظاهرکنندگان ملا احمد مفتی‌زاده و حجت‌الاسلام علی صفدری حرکت می‌کردند و مردم را به آرامش فرا می‌خواندند.[102] در این تظاهرات حادثه خشونت‌باری روی نداد.[103]

کمتر از یک هفته بعد از راهپیمایی فوق، امام خمینی در 24 دی 1357 طی پیامی به «علما و اهالی کردستان درباره وحدت کلمه و دفاع از کشور» فرمودند: «‌‌پس از اهدای سلام و تحیت، در این موقع که وطن ما حساس‌ترین مراحل تاریخ را‌‌ ‌‌می‌گذراند و ملت مسلمان ایران با وحشی‌ترین دژخیمان شاه روبه‌رو هستند بر تمام‌‌ ‌‌طبقات محترم کشور است که با وحدت کلمه از کشور و اسلام عزیز دفاع کنند و دست‌‌ ‌‌خائنان و جانیان را از آن قطع کنند که غفلت از وظیفه، موجب سستی نهضت اسلامی و ـ‌‌ ‌‌خدای نخواسته ـ شکست آن می‌شود.‌ اینجانب از اهالی محترم آن ناحیه کمال تشکر را دارم که دیْن خود را به اسلام و‌‌ ‌‌مسلمین به نحو شایسته ادا نموده‌اند و در این نهضت عظیم سهم به سزایی داشته‌اند.‌‌.. ‌‌»[104]

شاه در 26 دی 1357 از کشور خارج شد. مردم سنندج در روز 28 دی 1357، در مراسم بازگشایی دانشکده تربیت دبیر این شهر شرکت کردند. در این مراسم که با سخنرانی ملا احمد مفتی‌زاده برگزار شد، مردم ضمن پخش کردن گل و شیرینی، خروج شاه از کشور را جشن گرفتند.[105]

در شهر سقز هم هزاران نفر در حالی که تصاویری از امام خمینی و دکتر کامران نجات‌اللهی[106] را در دست داشتند به تظاهرات پرداخته و خروج شاه از کشور را جشن گرفتند و نظامیان را گلباران کردند.[107]

در روز 29 دی 1357 چند هزار نفر از مردم سنندج در اعتراض به عدم پرداخت حقوق کارگران و کارمندان شهرداری در جلوی ساختمان شهرداری این شهر اجتماع کرده و سپس در خیابان‌های شهر به راه افتاده و تظاهراتی برپا نمودند. تظاهرکنندگان زمانی که قصد داشتند مجسمه شاه را در میدن شهر پایین بکشند با مقاومت مأموران روبه‌رو شدند.[108] علاوه ‌بر آن در همین روز جمع زیادی از مردم سنندج به دعوت علمای این شهر در راهپیمایی شرکت و ضمن خواندن سرود، تشکیل شورای سلطنت و دولت بختیار را محکوم کرده و خواستار برقراری نظام جمهوری اسلامی شدند. همچنین جامعه کلیمیان سنندج هم در این تظاهرات شرکت کردند.[109]

یکی دیگر از فعالیت‌های انقلابیون در سنندج، انتشار طومار تشکیل حکومت اسلامی و گرفتن امضا از مردم بود. حجت‌الاسلام شیخ علی صفدری نقل می‌کند: «آقای پسندیده به من زنگ زد که شما آنجا طوماری بنویسید و از امام تقاضا کنید که حکومت اسلامی تشکیل دهد... این طومار را خیلی بلند نوشتیم. یک میز گذاشتیم جلو درب حسینیه و صدا می‌زدیم هر کس می‌خواهد حکومت اسلامی تشکیل شود بیاید امضاء بکند... [طومار را] فرستادم نزد آقای پسندیده با همان نامه امضاءشده... [آن زمان امام] در پاریس بودند. آن‌ها از نظر سیاسی می‌خواستند بروند آنجا در اخبار دنیا ارائه بدهند که مردم ایران خواستار تشکیل حکومت اسلامی هستند.»[110]

بیش از سه هزار نفر از مردم قروه نیز در روز 29 دی 1357 (مصادف با اربعین حسینی)، به رهبری حجت‌الاسلام محمدتقی طاهری، روحانی این شهر، یک راهپیمایی برگزار کردند. مردم پس از شنیدن سخنرانی حجت‌الاسلام طاهری خواستار تشکیل حکومت اسلامی شدند و پرچمی بر فراز ستون یادبود برافراشتند.[111]

روزنامه کیهان در شماره روز سی‌ام دی‌ماه 1357با انتشار خبری تحت عنوان «کردها تجزیه‌طلبی را رد کردند» نوشت: «هزاران نفر از اهالی شهرهای کردستان، مهاباد، سردشت و بوکان در تماس‌های تلفنی خود با کیهان تجزیه‌طلبی را رد کرده و اعلام داشتند کردهای ایران خود را جزء ملت ایران می‌دانند و در مبارزات رهایی‌بخش کنونی دوش‌به‌دوش بقیه ایرانیان شرکت می‌کنند.»[112] این روزنامه همچنین از تظاهرات آرام پنج هزار نفری مردم مریوان علیه حکومت پهلوی نام می‌برد.[113]

با نزدیک شدن به پیروزی انقلاب اسلامی، با افزایش اعتراضات مردمی، حوادثی که منجر به کشته و مجروح شدن انقلابیون و مأموران می‌شد، افزایش می‌یافت. انفجار دو نارنجک دست‌ساز در منزل مسکونی مدیرعامل جمعیت شیروخورشید سرخ سنندج و داخل یک دستگاه اتومبیل که در محوطه خانه‌های سازمانی شهر سنندج مستقر بود، یکی از حوادث شب چهارم بهمن 1357 بود. در همین شب یک عدد نارنجک به طرف پیکره محمدرضاشاه واقع در میدان شاه سنندج پرتاب شد که به پیکره آسیبی نرسید، اما ترکش نارنجک موجب زخمی‌شدن کودکی که در داخل یک اتومبیل در حال عبور از میدان مزبور بود، گردید.[114]

روز بعد (پنجم بهمن) طرفداران قانون اساسی در شهر سنندج تظاهرات آرامی برگزار کردند که حدود ده‌هزار نفر از مردم سنندج در آن حضور داشتند. بیشتر این افراد را مأموران انتظامی و افسران بازنشسته و جوانان و افراد میان سال روستایی تشکیل می‌دادند. آن‌ها در حالی‌که شعار «جاوید شاه» و «مرگ بر مخالفین» سر می دادند به میدان شاه سنندج رسیدند و مجسمه شاه را گلباران و پرچم ایران را بر آن آویختند. در این هنگام، عده‌ای از مخالفان رژیم به سوی دسته‌ای از تظاهرکنندگان که به شدت از طرف مأموران انتظامی حمایت می‌شدند، سنگ پرتاب کردند که باعث شد مأموران انتظامی به سوی آن‌ها تیراندازی کنند. در نتیجه یک سرباز وظیفه به نام ابراهیم وکیلی که لباس شخصی بر تن داشت هدف گلوله قرار گرفت، شهید و دو تن دیگر نیز زخمی شدند.[115]

در ششم بهمن سال 1357 حادثه خونین دیگری در شهر سنندج رقم خورد که طی آن هفت تن شهید و بیش از سی نفر مجروح شدند. این حادثه از ساعت 11 صبح روز ششم بهمن 1357 آغاز شد و تا پاسی از شب ادامه شد. در حادثه مزبور، حسینیه سنندج، دادگستری کردستان، چندین شعبه بانک و فروشگاه فرهنگیان پاساژ معاذی (تاج) با ده‌ها مغازه به آتش کشیده شد و میلیون‌ها تومان خسارت به بار آمد. طبق گزارش روزنامه کیهان، مهاجمان در حالی‌که شعارهایی به نفع رژیم سر می‌دادند و اکثر آن‌ها لباس‌های خاکستری نظیر لباس پرسنل شهربانی به تن داشتند، در سر راه خود به هر چه که می‌رسیدند آن را آتش می‌زدند. مهاجمان ضمن تیراندازی، خواستار بازگشت شاه بودند. اسامی شهدا حادثه روز ششم بهمن به این صورت ذکر شده است: محمد فلاحی، اردشیر میهمی، جانعلی کاسب، شاهد فولادی [شاهو یوسفی]،[116] فتحعلی وفائی، ابراهیمی وکیلی چناره، جانعلی زمانی.[117]

اسامی تعدادی از مجروحان نیز به این شرح است: ایرج الله‌ویسی، محمد وفایی، عباس شریعتی، ابراهیم آلتونی، قاسم مفاخری، امین محمدی، ابراهیم رحمانی، شهریار سامانی، ناهید سلامی، جمال‌علی کارزار، جبار حسین‌آبادی و جمیل نظرگاهی.[118]

یکی از حوادث روز ششم بهمن شهر سنندج، آتش سوزی حسینیه بود. قاسم بزرگی در این زمینه می‌گوید: «آتش زدن حسینیه گویای نقش مؤثر آن مرکز در پیشبرد انقلاب در استان کردستان بود... از سال‌ها قبل به‌طور مستقیم و غیرمستقیم این مرکز در افزایش سطح اندیشه انقلاب مردم سنندج گام برمی‌داشت و تبدیل به یک سنگر محکم و استوار برای مردم آن منطقه گشته بود. جالب است گفته شود که کسانی که در این مرکز رفت‌وآمد می‌کردند فقط مردم شیعه مذهب نبودند؛ بلکه عموم مردم از هر شاخه مذهبی و گرایشی بودند از این مرکز استفاده می‌کردند... کسانی که درصدد سرکوب انقلاب بودند، مدت‌ها بود که درصدد بودند این محل را در هم بکوبند. در نهایت این آرزوی دیرینه آن‌ها فراهم شد و در یک حمله سرکوبگرانه حسینیه سنندج را به آتش می‌کشند و به مردم انقلابی حمله می‌برند که یک نفر کشته و تعدادی زخمی می‌شوند... مدرسه قرآن نیز عنوان یک مدرسه جدید را داشت به همین خاطر آنجا را نیز آتش زدند...»[119]

در پی این حادثه، کانون معلمان شهر سنندج طی بیانیه‌ای خطاب به شاپور بختیار نخست‌وزیر وقت، خواستار مجازات فوری عاملان حوادث این شهر شدند. در بخشی از این بیانیه آمده است: «حمله عوامل نظامی به جان و مال و ناموس مردم، یاد یورش سپاه چنگیز را به خاطر می‌آورد و این تردید را ایجاد می‌کند دولت بختیار کنترل بر نیروهای نظامی ندارد. برای رفع هرگونه شبهه در این زمینه فرهنگیان سنندج خواستار مجازات فوری عوامل این حادثه هستند.»[120]

طبق اسناد ساواک به دنبال وقایع فوق، ملا احمد مفتی‌زاده روز هشتم بهمن 1357 ضمن ایراد سخنرانی در مسجد جامع شهر سنندج، مأموران شهربانی و نظامیان را عاملان وقایع روز ششم بهمن معرفی و دستور قتل آنان را داده است؛ در پی این سخنان عده‌ای در روز هشتم بهمن 1357، برق منطقه مقابل کلانتری 2 شهر سنندج را قطع کرده و به سوی کلانتری نارنجک پرتاب کردند که در نتیجه آن دو سرباز ارتش و یک سرباز ژاندارم مجروح شدند.[121] همچنین در این روز منزل یک افسر شهربانی سنندج به‌وسیله انقلابیون به آتش کشیده شد و منزل چند افسر دیگر شهربانی سنندج تهدید به آتش سوزی شد.[122]

یک هفته بعد از حادثه روز ششم بهمن 1357 در شهر سنندج که بسیاری از اماکن و ساختمان‌ها ویران شده بودند، با حمایت مالی و کمک‌های مردم سنندج تصمیم گرفته شد که اماکن و ساختمان‌هایی که آسیب دیده بودند، بازسازی شوند. در همین زمینه ملا احمد مفتی‌زاده در گفتگو با روزنامه کیهان اعلام کرد: «هم‌اکنون گروه‌هایی از جوانان برای شرکت در عملیات نوسازی، آمادگی خود را اعلام کرده‌اند و گروه‌های مختلف نیز برای... کمک به برادران آسیب‌دیده اظهار تمایل می‌نمایند. گروهی از فرهنگیان اختصاص یک‌روز حقوق خود را به این امر پیشنهاد کرده‌اند.»[123]

حادثه دیگری که خشم مردم کردستان را برانگیخت، سخنان فرمانده لشکر 28 سنندج در تاریخ هشتم بهمن 1357 بود. او مطالبی مبنی بر این که مردم کردستان تجزیه‌طلب هستند، بیان داشت. پس از آن بود که مردم سنندج در مسجد جامع شهر جمع شدند و پس از تحصن بیانیه‌ای به شکل طومار با امضاءهای فراوان خطاب به شاپور بختیار نخست‌وزیر وقت، در رد سخنان فرمانده لشکر 28 سنندج تهیه کردند.[124]

حاج ملاعبدالله محمدی، امام جمعه سقز هم طی اعلامیه‌ای آن را رد کرد. در این اعلامیه آمده است: «گفته رادیویی فرمانده لشکر سنندج دائر بر اینکه استان کردستان تجزیه‌طلب می‌باشند، مغرضانه و غیرقابل قبول است. ایشان به‌خاطر اینکه به نقاط حساس استان حمله کنند، این مطلب را گفته‌اند، اما مردم کردستان در زیر لوای الله اکبر برای آزادی و نیل به هدف مقدس اسلامی و انسانی قدم برداشته و با نهضت تمامی مردم ایران همگام بوده‌ایم.»[125]

علاوه ‌بر آن در جلسه تفسیر و تأویل قرآن که با حضور تعداد زیادی از مردم به‌وسیله امام جمعه شهر سقز در تاریخ هفدهم بهمن 1357 برگزار شد، حاج ملاجلال شافعی[126] سخنانی ایراد کرد و گفت که ما کردها تابع حکومت قرآن بوده و از قوانین آن پیروی می‌کنیم. وی افزود: «ما تجزیه‌طلبی را محکوم می‌کنیم و خواستار احقاق حقوق خود و دیگر برادران خود می‌باشیم.»[127]

در شهر بیجار نیز حسینیه این شهر و حجت‌الاسلام شیخ حسین رحمانی، محور فعالیت‌های انقلابیون شهر بود. طبق خاطرات یکی از انقلابیون و شاهدان عینی آن روزها، تظاهرات‌های مردم بیجار معمولاً در شب‌ها برنامه‌ریزی می‌شد؛ به ‌این ‌صورت که عده زیادی از مردم شب در حسینیه اجتماع و اعلام راهپیمایی می‌کردند. دلیل آن این بود که در طول روز چهره مردم شناسایی می‌شد و امکان داشت عده‌ای از ترس شدت عمل مأموران ساواک در تظاهرات شرکت نکنند، اما در طول شب، چون خیابان‌های شهر نور کافی نداشت، مردم به‌سختی شناسایی می‌شدند یا اگر فرار می‌کردند، در کوچه‌های شهر تعقیب کردن آن‌ها سخت بود.[128]

در تظاهرات مردم بیجار در تاریخ 15 بهمن 1357، امام جمعه بیجار و حجت‌الاسلام شیخ حسین رحمانی شرکت داشتند. در پایان راهپیمایی مردم در حسینیه بیجار اجتماع و با صدور قطعنامه‌ای خواستار تشکیل حکومت اسلامی شدند.[129]

با روی کار آمدن دولت مهندس مهدی بازرگان که از طرف امام خمینی به نخست‌وزیری انتخاب شده بود، در اکثر شهرهای کشور از جمله شهرهای استان کردستان راهپیمایی‌هایی به حمایت از دولت او برگزار شد؛ به همین منظور در 19 بهمن 1357، در شهر سقز تظاهراتی بر پا شد که هزاران نفر از مردم در آن شرکت کردند. در پایان این تظاهرات قطعنامه هفت‌ماده‌ای برای مردم قرائت شد که یکی از مواد آن «رد برچسب تجزیه‌طلبی کردها و روشن کردن حقوق ملی و فرهنگی ملت کرد در حکومت اسلامی» بود.[130]

شورای اجتماعی شهر مریوان نیز در روز 15 بهمن 1357 طی تلگرامی به امام خمینی، پشتیبانی مردم این شهر را از «مبارزات حق‌طلبانه مردم ایران به رهبری امام خمینی» اعلام کردند. مردم مریوان ضمن رد هر نوع شایعه تجزیه‌طلبی مردم کردستان، خواستار برقراری حکومت دموکراتیک اسلامی شدند.[131]

همچنین روز 21 بهمن 1357 تظاهراتی در شهر سنندج برگزار شد که طی آن مردم ضمن پشتیبانی از دولت مهندس مهدی بازرگان، اقدامات کسانی را که درصدد تفرقه‌افکنی بین شیعه و سنی هستند، محکوم کردند.[132]

روز ۲۲ بهمن 1357 هم‌زمان با پیروزی انقلاب اسلامی، مجسمه شاه از میدان شهر سنندج برچیده شد. حجت‌الاسلام شیخ علی صفدری در مورد پایین کشیدن مجسمه شاه در شهر سنندج می‌گوید: «در موقع پیروزی انقلاب هم یک عده‌ای را گفتیم بروید این مجسمه را بیاورید پایین. آن‌ها رفتند، اما ارتشی‌ها محکم ایستاده بودند و گفته بودند که اگر دست به طرف مجسمه ببرید، شما را با گلوله می‌زنیم. عده‌ای آمدند و گفتند حاج‌آقا نمی‌شود، من گفتم می‌شود، رفتم بیرون، یک تراکتور آنجا بود، رفتم روی تراکتور، گفتم برو جلو، گفت حاج‌آقا می‌زنند. گفتم اگر بزنند اول مرا می‌زنند. پس برو جلو، برو. مردم دیدند که یک شیخ بالای تراکتور به طرف مجسمه می‌رود، همه تعجب کرده و جمع شدند، رفتیم جلو و به یاری خداوند رسیدیم به مجسمه و با تراکتور مجسمه را آوردیم پایین و نظامیان هم نزدند و بالاخره این کار هم انجام شد.»[133]

 

پیروزی انقلاب اسلامی و شهادت دو تن از مردم سنندج

نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی و مشارکت اقشار مختلف مردم سرانجام در 22 بهمن 1357 به پیروزی رسید، اما این پیروزی در کردستان با شهادت دو تن به خون نشست. طبق گزارش روزنامه کیهان در روز 22 بهمن، مردم سنندج با شنیدن اعلامیه بی‌طرفی ارتش به خیابان‌ها ریختند. آن‌ها ابتدا مجسمه‌های شاه را به پایین کشیدند. سپس به طرف مرکز ساواک به راه افتادند. مردم در محوطه ساواک چند اتومبیل را به آتش کشیدند. در این هنگام تیراندازی از داخل ساختمان شروع شد و نوجوان پانزده‌ساله‌ای به نام بهزاد اردلان و جوان دیگری شهید[134] و پانزده نفر مجروح شدند.[135]

 

اعلام همبستگی لشکر 28 سنندج با مردم

پس از پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن 1357، شورای عالی ارتش در همان روز تشکیل شد و بی‌طرفی خود را اعلام کرد. یک روز پس از آن، تعداد زیادی از نظامیان سنندج از پادگان‌های خود به شهر آمدند و با مردم اعلام همبستگی نمودند. همچنین حدود دویست نفر از آن‌ها در مسجد امین متحصن شدند و خواست‌های خود را طی یک قطعنامه پنج‌ماده‌ای به شرح زیر اعلام کردند:

1- همبستگی ارتش با مردم؛

2- به دست گرفتن امور لشکر 28 به‌وسیله یک شورای موقت انقلابی؛

3- آزادی مبارزان زندانی در پادگان لشکر 28؛

4- تشکیل یک واحد از ارتشیان و مبارزان غیرنظامی برای سرکوب توطئه‌های خائنانه و ضدانقلابی در شهرهای قروه و دیواندره؛

5- اجرای بی‌چون‌وچرای شورای اجتماعی شهر سنندج.

همچنین در این قطعنامه آمده بود چنان‌چه فرماندهان لشکر 28 کردستان به خواست آن‌ها توجه نکنند، نشانه‌دهنده عدم قبول انقلاب و نقص اعلامیه شورای عالی ارتش تلقی خواهد شد.[136]

با اعلام همبستگی نظامیان لشکر 28 سنندج با انقلاب، فرمانده لشکر کردستان متواری و کمیته انقلاب سنندج، سرگرد[137] محمدمهدی کتیبه را به فرماندهی لشکر انتخاب کرد.[138] او نیز دو روز بعد طی اعلامیه‌ای همراهی لشکر 28 کردستان با انقلاب اسلامی را اعلام کرد. روزنامه کیهان با اعلام این مطلب که «سرگرد ستاد محمدمهدی کتیبه که از سوی نخست‌وزیر به‌عنوان سرپرست لشکر 28 گارد سنندج منصوب شده است»، متن اعلامیه او را در تاریخ 29 بهمن 1357 چاپ نمود. در این اعلامیه ضمن اظهار خوشحالی از این‌که «دسیسه‌های پلید ارتجاع و استعمار و طاغوتیان» برای ایجاد اختلاف بین شیعه و سنی بی‌ثمر مانده است، آمادگی لشکر 28 را برای حفظ سرحدات مملکت اعلام نمود.[139]

 

اعلام همبستگی اهل سنت کردستان با انقلاب اسلامی

در روز پنج‌شنبه 26 بهمن 1357، گروهی از علما و مشایخ اهل سنت کردستان به رهبری شیخ معتصم حسامی نقشبندی رهبر طریقه نقشبندی و سید عبدالله دیانت رهبر سادات علوی به همراه عده دیگری از علما و مشایخ منطقه به دیدار امام خمینی رفتند و همبستگی خود را با انقلاب اسلامی اعلام کردند.[140]

همچنین ماموستا حسام‌الدین مجتهدی طی بیانیه‌ای همبستگی اهل سنت با انقلاب اسلامی را اعلام نمود. در بخشی از این اعلامیه آمده است: «چون گروه‌های مختلف علیه ستمگری‌ها و فساد، خواهان اجرای عدل در لوای اسلام می‌باشند و عده کثیری از همشهریان از اینجانب نظرخواهی نموده‌اند به عرض می‌رسانم به مصداق آیه «و مَن لَّمْ یَحْکُم بِمَآ أَنزَلَ اللهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ» که مفهوم آن امر به قیام علیه هرگونه ستم و اجرای عدالت است، لذا بدین‌وسیله همبستگی قاطع خود و برادران و خواهران اهل تسنن را با سایر مجاهدین هم‌وطن اعلام می‌داریم...»[141]

ایشان همچنین طی تلگرافی به مهندس مهدی بازرگان ضمن تبریک به ایشان، یادآور شد کلیه هم‌وطنان شافعی که عملاً در نهضت مقدس سهیم بوده‌اند و با سایر هم‌وطنان از نثار جان خود دریغ نورزیده‌اند، پاسداران انقلاب اسلامی ایران خواهند بود.[142]

 

 

پی‌نوشت‌ها: 


[1] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، جلد چهارم، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1378، ص 335.

[2] . حمانی، کامران، انقلاب اسلامی در کردستان، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1400، ص 222.

[3] . همان، ص 230.

[4] . سند شماره 1، پیوست در همین مقاله.

[5] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، جلد چهارم، همان، ص 94.

[6] . حمانی، همان، ص 246.

[7] . همان، ص 224.

[8] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، جلد پنجم، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران، 1378، ص 94.

[9] . در این زمینه آقای مرتضی صفدری، پسر حجت‌الاسلام علی صفدری می‌گوید: «ما هم یک ضبط نواری‌های قدیم که حلقه‌ای بود در منزل داشتیم به تلفن وصل کرده بودیم. یادم می‌آید از آقای محتشمی و اینطور اشخاصی اطلاعیه‌ها را از آنجا می‌خواندند و ما هم ضبط می‌کردیم. بعد از این که ضبط تمام می‌شد دوباره اینها را پیاده می‌کردم و با نوار گوش می‌کردیم که اشتباهی در کار نباشد و آنها را تکثیر می‌کردیم و در اختیار مردم قرار می‌دادیم.» (نصر، عباس، کردستان در روند انقلاب اسلامی، ج ۱، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، ۱۳۹۹، ص 324)

[10] . عباس نصر در مورد ملا احمد مفتی‌زاده می‌گوید: «علامه مفتی زاده [در سنندج] شخصیت سیاسی مذهبی مورد توجه بود. شاگردانش از او به عنوان سید قطب کردستان نام می‌بردند.... او با راه انداختن کلاس قرآن در سنندج رویکرد مذهبی غیرسیاسی و سنتی اهل تسنن این شهر را به‌سوی سیاسی شدن پیش می‌برد و درصدد پرورش شاگردانی بود که در آینده رسالت انقلابی مذهبی را بر دوش گیرند.» (همان، ج 1، ص 353)

[11] . همان، ج ۱، ص 303.

[12] . از دیگر کارکردهای حسینیه این بود که افرادی که قصد داشتند به دیدن افراد تبعیدی بروند، ابتدا به این مرکز می‌آمدند و پس از جستجو و راهنمایی گرفتن به دیدار تبعیدی‌ها می‌رفتند. (همان، ج 1، ص 384)

[13] . همان، ج 1، ص 323-324.

[14] . همان، ج 1، ص 325.

[15] . سند شماره 2، پیوست در همین مقاله.

[16] . سند شماره 3، پیوست در همین مقاله.

[17] . سند شماره 4، پیوست در همین مقاله.

[18] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، جلد شانزدهم، 1383، ص 43.

[19] . همان، جلد هفدهم، 1384، ص 55.

[20] . همان، ص 216.

[21] . همان، ص 297.

[22] . همان، ص 362.

[23] . همان، جلد هجدهم، 1384، ص 461.

[24] . همان، جلد نوزدهم، 1384، ص 76.

[25] . همان، ص 72.

[26] . همان، جلد بیست‌ویکم، 1385، ص 72.

[27] . همان، جلد بیست‌ودوم، 1385، ص 25.

[28] . سند شماره 5، پیوست در همین مقاله.

[29] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، جلد بیست‌وسوم، همان، 1386، ص 277.

[30] . همان، ص 277.

[31] . به دنبال اعلام همبستگی پزشکان و کارکنان بیمارستان شاه‌رضا مشهد با نهضت اسلامی، گروهی مهاجم با حمایت نظامیان در ساعت ۱۰ صبح روز 23 آذرماه 1357 از در جنوبی به داخل بیمارستان حمله کردند. ابتدا ماشین‌های سواری پزشکان و کارمندان بیمارستان را با سر نیزه شکسته و پس از آن به بخش‌های اطفال و داخلی وارد و بدون توجه به کودکان بیمار و بیماران بستری با پزشکان و کارکنان بیمارستان درگیر ‌شدند. در این حادثه یک نفر از انقلابیون به نام محمد منفرد شهید شد. به دنبال اطلاع یافتن از این حادثه، آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای، آیت‌الله عباس واعظ طبسی و آیت‌الله حسنعلی مروارید به همراه تعدادی دیگر از علماء، پیاده به‌سوی بیمارستان راه افتادند و ضمن حرکت در خیابان‌ها از مردم خواستند به آن‌ها بپیوندند. جمعیت بسیاری پشت سر علما قرار گرفتند. مردم پس از نزدیک شدن به بیمارستان با وجود این که مأموران راه را سدّ کرده بودند، پیشروی نموده، وارد بیمارستان شدند و برای همبستگی با پزشکان و کارمندان بیمارستان و به منظور برآورده شدن خواسته‌های خود، در آن جا تحصن کردند (یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیت‌الله حاج شیخ عباس واعظ طبسی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1394، ص 599). همچنین بنگرید به: نقش پزشکان و کادر درمانی استان خراسان در انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[32] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، جلد بیست‌وسوم، همان، ص 297.

[33] . همان، ص 422.

[34] . همان، جلد بیست‌وچهارم، 1386، ص 127. همچنین بنگرید به: توهین شاپور بختیار به کارکنان رادیو و تلویزیون و واکنش آن‌ها در دی ماه سال 1357، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[35] . مؤظف رستمی، محمدعلی، نقش مسجد در شکل‌گیری انقلاب اسلامی ایران، کرج، انتشارات پرهیب، 1387، ص 99.

[36] . نصر، ج ۱، همان، ص 325.

[37] . روزنامه اطلاعات، 15 فروردین 1357، شماره 15575، ص 4.

[38] . سند شماره 6، پیوست در همین مقاله.

[39] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، جلد یازدهم، همان، 1382، ص 107.

[40] . همان، ص 107.

[41] . حمانی، همان، ص 311-312.

[42] . روزشمار انقلاب اسلامی، ج 3، تهران، انتشارات سوره، 1377، ص 132.

[43] . حمانی، همان، ص 331.

[44] . روزشمار انقلاب اسلامی، ج 3، همان، ص 152.

[45] . حمانی، همان، ص 331-332.

[46] . همان، ص 332.

[47] . صحیفه امام، ج 3، همان، ص 481-482.

[48] . حمانی، همان، ص 312.

[49] . روزشمار انقلاب اسلامی، ج 3، همان، ص 270.

[50] . همان، ص 289.

[51] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، جلد سیزدهم، همان، 1383، ص 236.

[52] . سند شماره 7، پیوست در همین مقاله.

[53] . سند شماره 8، پیوست در همین مقاله.

[54] . سند شماره 9، پیوست در همین مقاله.

[55] . سند شماره 10، پیوست در همین مقاله.

[56] . حمانی، همان، ص 332.

[57] . سند شماره 11، پیوست در همین مقاله.

[58] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، جلد چهاردهم، همان، 1383، ص 156.

[59] . روزنامه کیهان، 7 آبان 1357، شماره 10598، ص 4.

[60] . نصر، ج ۱، همان، ص 310-311.

[61] . سند شماره 12، پیوست در همین مقاله.

[63] . روزنامه کیهان، 5 بهمن 1357، شماره، 10622، ص 7.

[64] . حمانی، همان، ص 225.

[65] . از مناسبت‌های مهم مهرماه، چهلم شهدای جمعه سیاه میدان شهدای تهران بود که به همین مناسبت با اعلامیه مراجع، اساتید و فضلای حوزه علمیه قم، دوشنبه 24 مهرماه روز عزای عمومی و روز بزرگداشت شهدای 17 شهریور اعلام شد. مهمترین حادثه در این بزرگداشت‌‌ها، فاجعه حمله مأموران و اجیرشدگان به مسجد جامع کرمان بود که طی آن «چماق به ‌دستان در حمایت‌ پلیس‌ به‌ مردم حمله‌ کردند و عده زیادی را زیر ضربات‌ چماق‌، زنجیر، پنجه‌بوکس‌ و چاقو گرفتند.» (حسینیان، روح‌الله، یک سال مبارزه برای سرنگونی رژیم شاه، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۵، ص 516). همچنین بنگرید: مسجد کرمان را، کتاب قرآن را، شاه به آتش کشید، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[66] . روز هفتم آبان 1357 در حمله گروهی چماقدار و افراد مسلح به پاوه، اورامانات و جوانرود از شهرستان‌های تابع استان کرمانشاه، 18 نفر کشته و 50 نفر مجروح شدند. (روزنامه کیهان، 14 اسفند 1357، شماره 10653، ص 2)

[67] . سند شماره 13، پیوست در همین مقاله.

[68] . روزنامه اطلاعات، 9 آبان 1357، شماره 15747، ص 3.

[69] . همان، ص 4.

[70] . همان، 9 آبان 1357، شماره 15747، ص 13.

[71] . همان، ص 4؛ همان، 10 آبان 1357، شماره 15748، ص 18.

[72] . همان، 9 آبان 1357، شماره 15747، ص 4 .

[73] . روزنامه کیهان، 8 آبان 1357، شماره 10599، ص 17.

[74] . روزشمار انقلاب اسلامی، ج 7، تهران، انتشارات سوره، 1379، ص 179.

[75] . سند شماره 14، پیوست در همین مقاله.

[76] . سند شماره 15، پیوست در همین مقاله.

[77] . صحیفه امام، ج 4، همان، ص 311-312.

[78] . اسناد انقلاب اسلامی، ج 2، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1374، ص 431.

[79] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، جلد پانزدهم، همان، 1383، ص 405.

[80] . همان، ص 465.

[81] . حمانی، همان، ص 225.

[82] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، جلد پانزدهم، همان، ص 275.

[83] . روزشمار انقلاب اسلامی، ج 7، همان، ص 492.

[84] . حمانی، همان، ص 224.

[85] . سند شماره 17، پیوست در همین مقاله.

[86] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، جلد شانزدهم، همان، ص 325.

[87] . همان، جلد هجدهم، ص 77.

[88] . همان، ص 77.

[89] . سند شماره 18، پیوست در همین مقاله.

[90] . سند شماره 19، پیوست در همین مقاله.

[91] . سند شماره 20، پیوست در همین مقاله.

[92] . سند شماره 21، پیوست در همین مقاله.

[93] . حمانی، همان، ص 225.

[94] . روزنامه کیهان، 28 بهمن 1357، شماره 10639، ص 7.

[95] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، جلد بیست‌ودوم، همان، ص 338.

[96] . سند شماره 22، پیوست در همین مقاله.

[97] . نام این شخص در اسناد ذکر نشده است.

[98] . سند شماره 23، پیوست در همین مقاله.

[99] . حمانی، همان، ص 226.

[100] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، جلد بیست‌وسوم، همان، ص 296.

[101] . حمانی، همان، ص 319.

[102] . آقای مرتضی صفدری در این مورد می‌گوید: «یک روز که پشت سر آقای مفتی‌زاده ایستاده بودیم برای تظاهرات، ایشان برگشت و گفت شعارهای تند ندهید، ولی ما گوش نکردیم و او اسم مرا گذاشته بود شلوغ بن شلوغ.» (نصر، ج 1، همان، ص 325)

[103] . حمانی، همان، ص 319.

[104] . صحیفه امام، ج 5، همان، ص 445.

[105] . حمانی، همان، ص 319.

[106] . استادان و مدرسین دانشگاه‌ها در اعتراض به رفتار خشونت‌آمیز مأموران نظامی رژیم شاه و سرکوب مبارزات حق‌طلبانه مردم مبارز و مسلمان ایران و نیز تعطیلی دانشگاه‌ها از طرف رژیم، در ساختمان مرکزی وزارت علوم در مرکز تهران اجتماع و تحصّن کردند. این تحصّن، رژیم را به خشم آورد. زیرا دیگر قشرها هم از استادان متحصّن حمایت می‌کردند. در پی این تحصّن، عوامل رژیم پهلوی برای در هم شکستن اعتصاب استادان در روز پنجم دی‌ماه به آن‌ها حمله کردند. در این تهاجم، استاد کامران نجات اللهی از استادان جوان دانشگاه پلی تکنیک تهران در 27 سالگی به شهادت رسید. فردای آن روز در ششم دی ماه 1357، با حضور ده‌ها هزار نفر که در پیشاپیش آن‌ها، آیت‌الله سید محمود طالقانی حرکت می‌کرد، پیکر شهید نجات‌اللهی تشییع شد (یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیت‌الله محمد کفعمی خراسانی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ۱۳۹۲، ص 489).

[107] . روزنامه کیهان، 28 دی 1357، شماره 10616، ص 7.

[108] . همان، 30 دی 1357، شماره 10617، ص 2.

[109] . همان، ص 6.

[110] . نصر، ج 1، همان، ص 317-318.

[111] . روزنامه کیهان، 3 بهمن 1357، شماره 10620، ص 7.

[112] . همان، 30 دی 1357، شماره 10617، ص 2.

[113] . همان، ص 2.

[114] . سند شماره 24، پیوست در همین مقاله.

[115] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، جلد بیست‌وچهارم، همان، ص 331.

[116] . محمد عبداللهی در مصاحبه‌ای ضمن ذکر نام دیگر شهدای این روز به جای «شاهد فولادی» از «شاهو یوسفی» نام می‌برد. بررسی اسامی شهدای حادثه در روز ششم بهمن 1357 شهر سنندج نشان می‌دهد که شهیدی به نام «شاهد فولادی» در میان اسامی نیست، اما نام «شاهو یوسفی» در میان شهدای این روز دیده می‌شود که هم‌اکنون خیابانی به نام این شهید در شهر سنندج نام‌گذاری شده است.

[117] . محمد عبدالهی در مصاحبه‌ای به جای «جانعلی زمانی» از «خانعلی زمانی» به عنوان یکی از شهدای این روز نام برده است. (ر.ک: حمانی، همان، ص 322).

[118] . روزنامه کیهان، 8 بهمن 1357، شماره 10623، ص 5.

[119] . نصر، ج 1، همان، ص 384-385.

[120] . روزنامه کیهان، 12 بهمن 1357، شماره 10627، ص 7.

[121] . سند شماره 25، پیوست در همین مقاله.

[122] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، جلد بیست‌وپنجم، همان، 1387، ص 68.

[123] . روزنامه کیهان، 15 بهمن 1357، شماره 10629، ص 7.

[124] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، جلد بیست‌وپنجم، همان، ص 68.

[125] . روزنامه کیهان، 11 بهمن 1357، شماره 10626، ص 7.

[126] . در اسناد ساواک از ملا جلال شافعی به عنوان یکی از روحانیون مخالف اهل تسنن و یکی از گردانندگان اصلی تظاهرات شهر سقز نام برده شده است. (انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، جلد بیست‌وسوم، همان، ص 261)

[127] . روزنامه کیهان، 18 بهمن 1357، شماره 10632، ص 7.

[128] . حمانی، همان، ص 230.

[129] . روزنامه کیهان، 16 بهمن 1357، شماره 10630، ص 7.

[130] . همان، 22 بهمن 1357، شماره 10635، ص 7.

[131] . همان، 16 بهمن 1357، شماره 10630، ص 7.

[132] . همان، 22 بهمن 1357، شماره 10635، ص 7.

[133] . نصر، ج 1، همان، ص 284-285.

[134] . در کتاب «انقلاب اسلامی در کردستان» نام این شهید «سالار قدرتی» ذکر شده است. (رک: حمانی، همان، ص 325)

[135] . روزنامه کیهان، 23 بهمن 1357، شماره 10636، ص 7.

[136] . روزنامه کیهان، 24 بهمن 1357، شماره 10637، ص 7.

[137] . روزنامه کیهان درجه محمدمهدی کتیبه را سرگرد نوشته، اما ایشان در آن زمان دارای درجه سرهنگی بودند.

[138] . همان، 25 بهمن 1357، شماره 10638، ص 7.

[139] . همان، 29 بهمن 1357، شماره 10640، ص 4.

[140] . همان، ص 3.

[141] . روزنامه کیهان، 28 بهمن 1357، شماره 10639، ص 7.

[142] . روزنامه اطلاعات، 1 اسفند 1357، شماره 15789، ص 3.



سند شماره 1


سند شماره 2


سند شماره 3


سند شماره 4


سند شماره 5


سند شماره 6


سند شماره 7


سند شماره 8


سند شماره 9


سند شماره 10


سند شماره 11


سند شماره 12


سند شماره 13


سند شماره 14


سند شماره 15


سند شماره 16


سند شماره 17


سند شماره 18


سند شماره 19


سند شماره 20


سند شماره 21


سند شماره 22


سند شماره 23


سند شماره 24


سند شماره 25










پایین کشیدن مجسمه شاه، 16 دی 1357، بانه


پایین کشیدن مجسمه شاه، 16 دی 1357، بانه


پایین آوردن مجسمه شاه، سنندج


پایین آوردن مجسمه شاه، سنندج


پایین آوردن مجسمه شاه به‌وسیله سیم بکسل، سنندج


پایین آوردن مجسمه شاه، سنندج


تظاهرات مردم سقز در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی


تظاهرات مردم بانه پیش از پیروزی انقلاب اسلامی


تظاهرات مردم بانه


تظاهرات مردم بانه


حضور زنان در راهپیمایی روزهای پیروزی انقلاب، بیجار


راهپیمایی مردم مریوان، 22 بهمن 1357


راهپیمایی مردم سقز در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی


راهپیمایی مردم سنندج در آستانه پیروزی انقلاب


راهپیمایی مردم قروه در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی


راهپیمایی مردم قروه در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی


راهپیمایی مردم قروه در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی


راهپیمایی مردم سنندج سال 1357


روزهای پیروزی انقلاب، بیجار


روزهای پیروزی انقلاب، بیجار


سقوط مجسمه شاه، بیجار


سنندج، 6 آبان 1357


سنندج، 6 آبان 1357


سنندج، 8 آبان 1357، چماقداران در سطح شهر


سنندج- 8 آبان 57، حضور چماقداران در سطح شهر و حمایت مأمورین حکومتی از آنان


سنندج، 9 آبان 1357


سنندج در آستانه پیروزی انقلاب، پیوستن سربازان به مردم


سنندج، 3 آبان 1357، راهپیمایی دانش آموزان، دانشجویان و فرهنگیان


هجوم مردم بانه برای پایین کشیدن مجسمه شاه


 

تعداد مشاهده: 29


مطالب مرتبط

تقویم تاریخ

کانال‌های اطلاع‌رسانی در پیام‌رسان‌ها

       
@historydocuments
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.