امام صادق(ع) فرمودند: از گذشته دنیا عبرت گیرید آیا دنیا برای کسی باقی مانده یا کسی از بلندپایگان یا فرودستان و دولتمندان و تنگدستان و دوستان و دشمنان در آن پایدار مانده است؟ همچنین پیوستن آیندگان به گذشتگان، همانند پیوند امواج آب‌ها به یک دیگر است. سفینه البحار، جلد 2، صفحه 146، به نقل از آثارالصادقین، آیت‌الله احسان‌بخش.

ذخیره تاریخ گذشته و حوادث گذشته را از عزیزترین ذخایر بدانید. آن را مبادا مورد غفلت قرار دهید که این غفلت، خسارت‌های بزرگی به بار خواهد آورد. مقام معظم رهبری در دیدار جمعی از فرماندهان سپاه- 24/6/1378

مقالات با درج سند

گذری بر انقلاب اسلامی ایران، از 1 / 4 / 57 تا 15 / 6 / 57 – (6)


تاریخ انتشار: 20 بهمن 1402


نخستین ماه تابستان در سال 1357 با چهره‌اى ظاهراً آرام شروع شد اما تظاهرات مردم در شیراز ‌و کرمانشاه در روزهاى هشتم و نهم این ماه و سپس سخنرانی‌هایى که در شب دوازدهم تیرماه به مناسبت مبعث حضرت رسول اکرم(ص) در مساجد شهرهاى مختلف ایراد شد، نشان داد که حرکت مردم علیه نظام سلطنتى ‌از تلاطم نیفتاده است.

امام خمینى در تیرماه تنها یک اعلامیه منتشر کردند که همین اعلامیه کوتاه در سرنوشت این ماه بسیار مهم افتاد. امام در پاسخ به پرسش‌هاى مکررى که درباره شیوه برپایى جشنهاى ماه شعبان به ویژه روز تولد ‌حضرت مهدى(ع) از ایشان شده بود، نوشتند: «رژیم منحط براى مسلمین ایران عیدى نگذاشته است. دست ‌شاه تا مرفق به خون ملت ایران فرو رفته و در حال حاضر ملت عزیز در عزاى عزیزان خود نشسته.» امام در‌ بخش دیگرى از پاسخ خود نوشتند:

 «ما روزى را عید مى‌گیریم که بنیان ظلم و ظالم را منهدم کنیم و دست‌ دودمان ستمکار پهلوى را از کشور قطع نماییم و آن روز ان ‌شاء الله تعالى نزدیک است و روز عید اسلامی‌است.»

اعلامیه امام در سطح وسیعى از جغرافیاى ایران توزیع شد. گروههاى مختلف اجتماعى اقدام به تکثیر این ‌اعلامیه کردند. مأموران ساواک و شهربانى گزارش‌هاى فراوانى از کشف این اعلامیه در شهرهاى کوچک و ‌بزرگ تهیه کردند. ساواک پس از این که متوجه شد مردم و روحانیان جشن‌هاى ماه شعبان را تحریم خواهند کرد در صدد برآمد اقداماتى صورت دهد که بتواند از تحقق این خواست جلوگیرى کند. ابتدا اعلامیه‌اى چاپ کرد و در آن با توسل به این امر که جشن نیمه شعبان اقدامى است علیه فرقه ضاله و طایفه گمراه بهاییت، از مردم دعوت کرد ‌که با شکوه بیشترى پانزدهم شعبان را جشن بگیرند. در این اعلامیه آمده بود: «امسال جشن نیمه شعبان با ‌بهترین طرز و عالى‌ترین کیفیت بهتر از گذشته انجام خواهد شد و این خود بهترین مبارزه علیه ستمگران و ‌ظالمان است.»

اقدام بعدى ساواک مذاکره با انجمن حجتیه براى برپایى این جشن بود. پاسخى که ساواک از رهبر انجمن گرفت این بود که برخلاف میل خود و از ترس واکنش‌هاى مردم نمى‌توانیم در این جشنها شرکت کنیم.

تمهیدات ساواک در نهایت مؤثر نیفتاد و عملاً آن سال جشن پانزدهم شعبان شباهتى با سال‌هاى پیشین خود نداشت. چراغانى و آذین‌بندی‌ها محدود بود به برخی ادارات، بانک‌ها و ساختمان‌هاى دولتى.

از حوادث مهمى که در نیمه شعبان یا شب این عید روى داد، یکى در تهران بود. روز بیست و نهم تیر ماه تجمعى در خیابان تخت جمشید(آیت‌الله طالقانى) صورت گرفت، اما با مقدماتى که ساواک و نیروهاى انتظامى و نظامى چیده بودند،‌گروه بسیارى دستگیر شدند و گروهى نیز مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و تجمع از هم پاشید. در رفسنجان ‌مردم تظاهراتى در خیابانهاى اصلى بر پا کردند. آنان قصد برانداختن مجسمه شاه را داشتند اما رویارویى ‌نیروهاى انتظامى منجر به شهادت جوانى هجده ساله شد. روزهاى بیست و نهم و سى‌ام شهر جهرم ‌ناآرام بود. گروهى از مردم به برخى از اماکن چراغانى شده دولتى یورش بردند و آذین بندى این محلها را به ‌هم زدند. در اینجا نیز مقابله نیروهاى انتظامى  با مردم به شهادت یک جوان هجده ساله انجامید. او به وسیله ‌تفنگ ساچمه‌اى رئیس شهربانى شهید شد. در شهر شیراز نیز خون یکى از جوانان شهر در راه نهضت اسلامى ‌به زمین ریخت. تظاهرات شیراز پس از سخنرانى آیت‌اللّه‌ سیدعبدالحسین دستغیب شروع شد که منجر به ‌تیراندازى مأموران گشت. ساواک در بولتن خود نوشت که در شیراز و جهرم دو نفر در اثر پرتاب سنگ از‌سوى اخلالگران کشته شده‌اند!

آخرین رویداد تیرماه به دنبال وفات حجت‌الاسلام شیخ احمد کافى در شهر مشهد رخ داد. حجت‌الاسلام شیخ احمد ‌ضیافتى کافى واعظ شهیر وقت، بین راه قوچان ـ مشهد در اثر تصادف اتومبیل به همراه فرزند ده ساله‌اش و هفت نفر دیگر کشته شد. در تشیع جنازه او که در مشهد صورت گرفت بین مأموران رژیم شاه و مردم درگیرى صورت گرفت و یک دختر جوان در اثر تیراندازى به شهادت رسید.

ادامه مخالفت‌ها و تظاهرات، محمد رضا پهلوى را به تصمیم تازه‌اى واداشت. او در حضور مقامات عالى رتبه ‌امنیتى، پس از انتقاد از عملکرد آنان، خواست که ارتش براى سرکوب تظاهرات وارد میدان شود و اجازه ‌آتش هم داشته باشد. پیش از این ارتش جز در موارد استثنایى مثل حادثه تبریز و قم در سال 1356 فقط با ‌دستور شخص شاه به خیابان‌ها مى‌آمد و علیه مخالفت‌هاى مردمى وارد عمل مى‌شد. سرکوب‌ها در سطح شهر توسط شهربانى و در روستاها به وسیله ژاندارمرى صورت مى‌گرفت. تصمیمات نشست شاه با مقامات ‌امنیتى، غیر مستقیم به سفارت امریکا رسید و در یکى از گزارش‌هاى ارسالى از تهران به واشنگتن منعکس شد.

از رویدادهاى دیگر تیر ماه 1357 تحصن خانواده زندانیان سیاسى اصفهان مقابل منزل آیت‌الله سیدحسین خادمى بود. زندانیان سیاسى اصفهان پس از طرح خواست‌هاى خود در بیست و هفتم خرداد 57 مورد ‌ضرب و شتم زندانبانان قرار گرفتند و برخى به سختى زخم برداشتند. پس از این تعرض، زندانیان دست به ‌اعتصاب غذا زدند و خانواده ایشان در برابر خانه آیت‌الله خادمى متحصن شدند. این تحصن نزدیک به بیست‌ روز به درازا کشید و پایان آن با قولى همراه بود که آقاى خادمى به این خانواده‌ها داد؛ مبنى بر این که مقامات‌ زندان گفته‌اند به خواست‌هاى زندانیان سیاسى ترتیب اثر داده خواهد شد.

ساواک که به وقوع حوادث در مناسبت‌هاى مذهبى آگاه بود، نزدیکى ماه رمضان را خطرى براى امنیت ‌نظام سلطنتى دانست و مقدماتى را براى پیشگیرى از رویدادهایى که امکان وقوعشان در این ماه مى‌رفت، ‌فراهم کرد. در اسناد به جا مانده از ساواک کاملاً مشهود است که دستگاه امنیتى شروع به جمع‌آورى اطلاعاتى درباره ‌مساجد و حسینیه‌هاى فعال در ماه رمضان کرده است. و بالاخره این که شکست‌هاى حزب رستاخیز در این ماه بیش از پیش نمایان شد و در پیکره این تک حزب ‌نظام استبدادى شکاف‌هاى عمیقى افتاد. موج استعفاهاى مقامات عالى رتبه حزب بالا گرفت. دو قائم مقام ‌دبیرکل استعفا دادند. برخى از سران حزب در شهرها از سمت خود کنار کشیدند. و بالاخره مقامات دولتى ‌پذیرفتند که در انتخابات آینده مجلس شوراى ملى افراد غیر وابسته به حزب نیز مى‌توانند خود را نامزد ورود ‌به مجلس کنند. اظهار این مسأله انعکاس وسیعى در رسانه‌هاى گروهى دیگر کشورها به همراه داشت. آنها ‌این اجازه را قدم بزرگى براى فاصله گرفتن از استبداد و ایجاد فضاى باز سیاسى به حساب آوردند و این‌ اصلاحات در گمان آنان بسیار مهم جلوه کرد، در حالى که رهبرى نهضت و مردم همراه ایشان به مرحله‌اى فراتر از این اصلاحات مى‌اندیشیدند؛ به انقلاب، به برانداختن نهادهاى وابسته به نظام سلطنتى، به برکنارى و ‌حذف وابستگان سیاسى و به برپایى حکومتى نوین براساس آیین سیاسى اسلام.

ماه دوم تابستان، مرداد ماه سال 1357 پر است از رویدادهایى که کام تاریخ ایران را تلخ کرده است. هر چند این تلخ‌کامى داغ‌هاى فراوانى بر دل خانواده‌هاى شهرهاى ایران گذاشت ـ و در این میان آبادان داغ‌دارترین بود ـ اما شتاب گذر از سیاهى و رسیدن به روشنایى آزادى را دوچندان کرد و فاصله جامعه ایرانى را با روز موعود، روز رهایى و پیروزى به حداقل رساند.

اوایل مرداد ماه سال 1357 مصادف بود با فرا رسیدن ماه مبارک رمضان. رمضان این ماه عبادت و بندگى در آن سال شاهد سیاسى‌ترین روزهاى خود در ایران بود. گرد هم‌آیى و اجتماعات آیینى در مساجد، منازل و حسینیه‌ها که به طور سنتى در این ماه صورت مى‌گیرد، ظرفیت مبارزه با حکومت پهلوى را بسیار بالا برد. در پى تجمعى که پس از نماز مغرب و عشا در مسجدها صورت مى‌گرفت، وقوع تظاهرات بسیار محتمل بود. یعنى حادثه‌اى که پیش از این ممکن بود فقط در مناسبت‌هاى مذهبى یا ملى علیه حکومت شاه پدید آید، در این ماه هر شب و گاه هر روز روى داد.

دستگاه امنیتى رژیم پهلوى از عواقب ماه رمضان آگاه بود؛ و مهمترین اقدامى که توانست صورت دهد، جابه‌جایى روحانیان تبعیدى بود. ساواک مى‌دانست که با استقرار چند ماهه این عناصر سیاسى در یک منطقه، ایجاد ارتباط با مردم و تأسى آنان از این روحانیان امرى حتمى است؛ از این رو تبعیدگاه ایشان را تغییر داد و در اوایل ماه رمضان موفق شد محل همه این افراد را که تبدیل به قطب سیاسى شده بودند، عوض کند. این اقدام ساواک قطعاً از حجم تبلیغات ضد رژیم کاست اما در روند مبارزه که با گذشت زمان عمومى‌تر مى‌شد خللى وارد نکرد.

در آستانه ماه رمضان امام در پیامى، مردم را خطاب قرار دادند و از وعده انتخابات آزاد حکومت شاه که به یک سال بعد(1358) حواله داده مى‌شد به عنوان عوام‌فریبى یاد کردند و همه اقشار مردم را تا سقوط رژیم حاکم بر ایران به وحدت و مبارزه دعوت کردند.

پیش از فرا رسیدن ماه رمضان مجالسى که براى بزرگداشت مرحوم حجت‌الاسلام احمد کافى برپا مى‌شد دردسرهایى را براى رژیم شاه فراهم کرد، چرا که شایعه‌اى در مورد چگونگى مرگ این واعظ مشهور پراکنده شده بود که مى‌گفت؛ او در یک تصادف ساختگى به دست عوامل حکومت از دنیا رفته است. سوءظن بیش از حد مردم به دستگاه حاکمه اجازه شیوع این گفته‌ها را به راحتى فراهم کرد. در مجالسى که براى مرحوم کافى برپا مى‌شد مردم با چنین ذهنیتى شرکت مى‌کردند و طبیعى بود که در صورت بروز تظاهرات یا سردادن شعارى مشارکت کنند و همگامى و هم‌آوایى از خود نشان دهند.

از دیگر شایعاتى که در این ماه به اوج خود رسید، ترور محمدرضا پهلوى بود. او بیشتر مرداد ماه را در شمال ایران و در حاشیه سبز دریاى خزر گذراند. دورى او از پایتخت به این شایعه دامن زد تا حدى که مجبور شد یکى دو میهمان خارجى را براى عقب زدن این شایعه بپذیرد و با پخش خبرهاى آن از نفوذ بیش از پیش این شایعه بکاهد.

وقتى برگزارى مجالس ختم براى مرحوم کافى مى‌توانست ظرفیت مخالفت با رژیم سلطنتى را نشان دهد، طبیعى است که تشییع جنازه عالم بزرگوارى چون آیت‌اللّه‌ ملاعلى معصومى همدانى نیز از چنین ماهیتى برخوردار بود. تشییع جنازه با شکوه از طرف مردم شهر و بخش‌هاى تابعه با شعارهایى علیه حکومت همراه بود. نیروهاى انتظامى براى خاموش کردن این صدا مردم را به گلوله بستند و دو تن از شهروندان همدانى شهید و شمارى هم مجروح شدند.

واقعه بعدى در اصفهان رخ داد. آیت‌اللّه‌ سیدجلال‌الدین طاهرى اصفهانى که به تازگى از تبعیدگاه خود به اصفهان بازگشته بود، در نخستین نماز جمعه‌اى که برپا کرد با استقبال فراوان مردم مواجه شد. او در اقدامى براى تغییر محل نماز جمعه از مسجد اعظم حسین‌آباد به مسجد مصلى با مخالفت مقامات امنیتى مواجه گردید و در نهایت دستگیر شد. خبر دستگیرى آیت‌اللّه‌ طاهرى، اصفهان را دچار التهاب بى‌سابقه‌اى کرد که یک جوان در رویارویى‌هاى مردم با نیروهاى انتظامى و نظامى به شهادت رسید. گروهى از مردم در اعتراض به این دستگیرى به خانه آیت‌اللّه‌ خادمى رفتند و متحصن شدند. تحصن ده روز به طول کشید و این خانه تبدیل به کانون مبارزه شد. از نظر رژیم این تحصن به هر قیمتى باید متلاشى مى‌شد که بهاى آن با برقرارى حکومت  نظامى در اصفهان پرداخت شد؛ البته پس از شش شهیدى که اهالى این شهر تقدیم انقلاب کردند.

شور اعتراضات همه‌گیر که با شروع ماه مبارک رمضان آغاز شده بود، همچنان ادامه یافت به طورى که پلیس تهران در گزارش‌هاى خود اعلام کرد که این اجتماعات و تظاهرات امرى بى‌سابقه است. پلیس خسته تهران در یکى از گزارش‌هاى خود نوشت: «حدود 600 مسجد و تکیه در تهران موجود است. در کمترین محل حدود 100 تا 500 نفر در مساجد مهم تا بیست هزار نفر تجمع مى‌نمایند. عوامل ناراحت در این جمعیت‌ها وارد مى‌شوند. وعاظ ناراحت جمعیت را تحریک به اغتشاش و حمله به پلیس و تحریک و تهدید به شورش مى‌نمایند و پس از خاتمه، مستمعین تحریک شده توسط عوامل ناراحت هدایت گردیده و با دادن شعارهاى ضد میهنى و اداى کلمات رکیک حتى به شخص اول مملکت به شهر ریخته و....

این موضوع فقط به تهران ختم نمى‌شد، بلکه سندها گویاى وضعیتى مشابه در دیگر شهرهاى ایران است. سه شهید در خرم آباد، سه شهید در تنکابن، یک شهید در قزوین و شهیدى دیگر در اردکان که با گلوله مأموران رژیم شاه به شهادت رسیدند، حکایت از گستره تظاهرات در شهرهاى مختلف ایران دارد که در ماه مبارک رمضان به وقوع پیوست. حجم این تظاهرات به نحوى بود که روز بیست و سوم مرداد ماه، خبرنگار آسوشیتدپرس در بررسى کلى موقعیت کشور پیش‌بینى کرد که برقرارى حکومت نظامى امرى محتمل است. 

واپسین داغى که در مرداد ماه گرم 1357 بر دل مردم گذاشته شد، فاجعه آتش گرفتن سینما رکس آبادان و سوختن 337 انسان در تالار نمایش این سینماى کهنه بود. بى‌شک این رویداد تلخ ـ که یادآوریش پس از چهل و یک سال روح آدمى را تیره و غم‌زده مى‌کند ـ یک شوک بزرگ بود. حکومت شاه پس از این فاجعه تلاش کرد انقلابیون و مبارزان مسلمان را عامل این فاجعه نشان دهد، چرا که پیش از آن در تظاهرات و راه‌پیمایى‌ها، مردم شیشه سینماها را به دلیل پخش فیلم‌هاى غیر اخلاقى شکسته بودند. اما کمتر از چهل ساعت پس از فاجعه، وقتى مردم آبادان در گورستان شهر علیه رئیس شهربانى آبادان، دولت آموزگار و حکومت شاه شعار دادند و همراه به خاک سپردن عزیزانشان، عاملان این جنایت را در شعارهایشان فریاد کردند، ورق برگشت. امام خمینى، روحانیون طراز اول، گروهاى سیاسى و حتى گروهاى مسلح با انتشار اعلامیه‌هایى با نشانه رفتن حکومت، آن را عامل این فاجعه معرفى کردند و گفتند کسانى که براى آزادى مردم مبارزه مى‌کنند، هرگز مردم را به کام آتش نمى‌کشند.

فاجعه سوختن 377 نفر در سینما رکس آبادان آن قدر عمق داشت که توجه همه محافل کشور را در روزهاى ابتدایى شهریور ماه 1357 به خود جلب کند. دهه سوم ماه مبارک رمضان نیز مصادف با همین روزها بود که روحانیان در سخنرانى‌ها خود بیش از هر موضوع دیگرى، کشته شدن 377 آبادانى در سینما رکس و انتساب آن به حاکمیت را مورد اشاره قرار مى‌دادند. تقریباً همه سخنرانانى که این فاجعه را به دولت جمشید آموزگار و به طورکلى نظام شاهنشاهى نسبت دادند، بلافاصله دستگیر شدند. شاید بتوان گفت اوج دستگیرى‌ها در طول سال 57 در نیمه اول شهریور ماه صورت گرفت.

در این روزها شهرها همچنان ملتهب بود و بیش از هر ناحیه‌اى، آبادان در التهاب از دست دادن شمارى از اهالى خود مى‌سوخت. روزانه تظاهرات کوچک و بزرگ علیه نظام حکومتى شاه در این شهر صورت مى‌گرفت و معمولاً منجر به درگیرى با مأموران انتظامى و نظامى مى‌شد. در این روزها حداقل پنج شهروند آبادانى که به خونخواهى همشهریان خود در تظاهرات شرکت کرده بودند به شهادت رسیدند. این کشتار در شهرهایى چون اردبیل و ارومیه نیز تکرار شد. از سوى دیگر مردم به هیات‌هاى تحقیق و تفحصى که از سوى دولت براى بررسى این فاجعه تشکیل مى‌شد کاملاً بى‌اعتماد بودند. موج اعتراضات فقط به داخل کشور محدود نشد، بلکه هسته‌هاى مبارز در خارج از کشور و اتحادیه‌هاى بین‌المللى، دولت محمدرضا پهلوى را عامل این فاجعه معرفى کردند و علیه حکومت او راه‌پیمایى کردند و یا اطلاعیه‌هایى نوشتند. موج مخالفت‌هاى داخلى و خارجى در نهایت باعث شد که در ابتداى شهریور ماه جمشید آموزگار نخست‌وزیر شاه استعفا دهد. جایگزین آموزگار، سناتور جعفر شریف‌امامى بود. او با شعار تازه «آشتى ملى» وارد عرصه سیاست شد و اقداماتى را براى جلب نظر روحانیون و آحاد مردم صورت داد. از جمله این که دستور داد قمارخانه‌هاى بزرگ کشور ـ که اکثرا در تیول خاندان شاه و رجال وابسته به دربار بود ـ بسته شود. او همچنین دستور تعقیب تعدادى از سرمایه‌داران و مقامات دولتى را که در حیف و میل اموال عمومى یا در زد و بندهاى اقتصادى شهره بودند، صادر کرد. شریف‌امامى براى مذاکره با برخی روحانیون و در نهایت تحقق شعار آشتى ملى نیز قدم‌هایى برداشت.

با پى‌گیرى شریف‌امامى مقدمات آزادى تعدادى از زندانیان سیاسى فراهم شد و نیز تاحدى از سخت‌گیرى‌هاى دوران آموزگار نسبت به سیاسیون مخالف کاسته شد و مطبوعات توانستند خبرها و گزارش‌هاى تظاهرات و نقطه ‌نظرات برخى از مخالفان را منعکس کنند. این اقدامات ـ که قطعاً از سر اجبار- صورت مى‌گرفت و راه‌ حلى براى مقابله با بحران پیش روى نظام شاهنشاهى بودـ توانست نظر برخى از مجامع سیاسى داخلى را به خود جلب کند، اما قاطبه مردم و روحانیان مبارز که گوش به نظرات امام خمینى داشتند نسبت به این تحولات بدبین بودند. امام خمینى در پیامى که از نجف فرستادند، تغییرات صورت گرفته را عوام فریبى و ایجاد وقفه در سقوط سلطنت پهلوى دانستند و از مردم خواستند که از بار مخالفت‌هاى خود نکاهند. شکست سیاست آشتى ملى خیلى زود نمایان شد، یعنى زمانى که عید فطر فرا رسید. روز سیزدهم شهریور مصادف با عید فطر بود. در این روز بزرگترین راه‌پیمایى‌ها در سراسر کشور رخ داد و مردم علناً خواست خود را مبنى بر سقوط نظام شاهنشاهى، ادامه نهضت به رهبرى امام خمینى و ایجاد حکومت اسلامی اعلام کردند.
















































سر در سینما رکس پس از آتش سوزی


صفحه اول روزنامه اطلاعات


تشییع و خاک سپاری شهدای شینما رکس آبادان


تشییع و عزاداری شهدای سینما رکس


نماز عید فطر در قیطریه تهران


نماز عید فطر به امامت شهید آیت‌الله دکتر محمد مفتح


هفده شهریور 1357


هفده شهریور 1357


هفده شهریور 1357


تجمع نظامیان در 17 شهریور


آماده شلیک به آزادگان


نظامیان دستور کشتار داشتند


فرار از محاصره دژخیمان


شهیدان 17 شهریور


آتشباری نظامیان به تظاهر کنندگان


ردیف‌های پیشتاز تظاهر کنندگان به شهدای پیش از خود پیوستند


این خاک تا قیامت بوی شهدای 17 شهریور را میدهد


بازتاب در مطبوعات

منبع: مقدمه کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، جلد هفتم تا دهم (با اندکی اصلاح)، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، سال 1381-1379.
 

تعداد مشاهده: 12700


مطالب مرتبط

تقویم تاریخ

کانال‌های اطلاع‌رسانی در پیام‌رسان‌ها

       
@historydocuments
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.