امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمودند: خدای بیامرزد آن بنده‌ای را که بیندیشد و عبرت گیرد، و پشت کردن‌ها و روی‌آوری آنچه حاضر است را با دیده اعتبار(پند و اندرز) بنگرد. بحارالانوار، جلد 70، صفحه 119، به نقل از آثارالصادقین، آیت‌الله احسان‌بخش.*** تاریخ و آنچه که به ملت‌ها می‌گذرد، این باید عبرت باشد برای مردم. از جمله تاریخ عصر حاضر... امام خمینی(قدس سره)، صحیفه امام، ج 8، ص 348.

 

 

مقالات با درج سند

گذری بر انقلاب اسلامی ایران از 21 / 8 / 57 تا 25 / 9 / 57 – (8)


تاریخ انتشار: 20 بهمن 1402


در دهه‌ی آخر ماه آبان، دولت نظامى ارتشبد ازهارى که بتازگى جاى دولت شریف‌امامى را گرفته بود، با آن که همه‌ی توان خود را صرف جلوگیرى از تظاهرات و اعتصابات کرد، اما موفقیتى به دست نیاورد. با وجود حکومت نظامى در شهرهاى بزرگ و استقرار واحدهاى نظامى، گارد شهربانى و نیروهاى ژاندارمرى در دیگر شهرها و شهرستان‌ها، تظاهرات مردمى علیه حکومت شاه همچنان ادامه یافت و این در حالى بود که هر روز پیکرهاى خونین مردان و زنان با گلوله مأموران مسلح نقش زمین مى‌شد. در این ده روز کرمانشاه، لاهیجان، همدان، سارى، شیراز، اراک، ایلام و برخى از شهرهاى کوچک و بزرگ دیگر، شهیدانى تقدیم انقلاب اسلامى کردند. در تهران بیشتر  اجتماعات در قطعه 17 بهشت زهرا(س) صورت مى‌گرفت؛ جایى که شهیدان میدان ژاله(شهدا) در آن آرمیده بودند. نظامیان مستقر در این گورستان هر بار گرد هم‌آیى‌هاى مردم را پراکنده مى‌کردند. کمتر روزى بود که بر تهران بگذرد و پیکرى مجروح یا شهید در کوچه پس‌کوچه‌هاى پایتخت در خون خود درنغلتد.

     مخالفت‌ها در شکل‌هاى گوناگون ادامه یافت. در بسیاری از شهرها عکس‌هاى امام خمینى پشت شیشه بیشتر مغازه‌ها نشست. کاریکاتورهاى شاه که او را فردى آلت دست امریکا نشان مى‌داد در کوچه و برزن پخش ‌شد. اعلامیه‌ی روحانیان به مناسبت‌هاى مختلف نوشته و توزیع شد. صندوق‌هایى برای کمک به اعتصاب‌کنندگان ‌پا گرفت تا مردم با واریز کردن پول به یارى آنان بشتابند. اسکناس‌هایى به صورت نمادین چاپ و توزیع شد که در آن تصویر ‌امام خمینى نقش بسته بود. همه دبیرستان‌هاى کشور، بیشتر مدارس دوره راهنمایى، همه دانشگاه‌ها و مراکز‌آموزش عالى تعطیل بودند. بازارها در شهرهاى بزرگ بسته بودند و گاهى براى تهیه مایحتاج عمومى باز مى‌شدند.     

دولت نظامى غیر از گشودن آتش به روى مردم، به نیروى ژاندارمرى دستور داد مقدمات تظاهرات دولتى‌ را در سطح روستاها و شهرهاى کوچک فراهم کند تا شاید از این طریق بتواند از ضرب مخالفت‌ها بکاهد.‌ گروه‌هایى از روستاییان با گرفتن وعده یا تهدید شدن به این درخواست ژاندارمرى پاسخ دادند و با ‌عکس‌هایى از شاه، همسرش، پسرش و گاه با در دست گرفتن عکس‌هایى که نماد مولاى متقیان حضرت ‌على(ع) بود به نفع رژیم شاهنشاهى دست به تظاهرات زدند. در برخى نقاط این تظاهرات زمینه‌اى شد براى‌ مخالفت‌هاى مردمى. حادثه‌اى که در بیست و نهم آبان در شهر سارى روى داد و حداقل سه تن به شهادت ‌رسیدند، با چنین مقدمه‌اى شکل گرفت. طرح دیدار فرح دیبا همسر شاه با آیت‌اللّه‌ سیدابوالقاسم خویى از‌ دیگر برنامه‌هاى حکومت در این دوره زمانى بود. احتمالاً پیشنهاد چنین دیدارى از طرف یکى از روحانیان ‌وابسته به ساواک که در حوزه علمیه قم ظاهراً به درس و بحث مشغول بود، داده شد. برنامه‌ریزى این دیدار براى عید غدیر یعنى بیست و هشتم آبان ریخته شد. فرح دیبا یک روز پیش از عید راهى عراق شد. رسانه‌ها‌ سفر او را زیارتِ مراقد ائمه(ع) یاد کردند، اما هدف اصلى، دیدار با آیت‌اللّه‌ خویى بود. رژیم امیدوار بود ‌نتیجه این برنامه به شکاف بین روحانیان منجر شود. انتشار خبر در ایران با واکنش‌هاى تند روحانیان پیرو ‌مشى امام مواجه شد. انتشار اعلامیه از سوى روحانیان طراز اول و نگرفتن شهریه آقاى خویى از طرف ‌طلاب علوم دینى از جمله این واکنش‌ها بود. با این ‌حال آیت‌اللّه‌ خویى در دو اطلاعیه که اولى متن کوتاه مکالمه تلفنى وى با نماینده‌اش در قم بود و دیگرى ‌پیامى که در دهم آذرماه منتشر شد، توانست امکان بهره‌بردارى حکومت را از هدف‌هاى مورد نظرش خنثى‌ کند؛ مضاف بر این سیر انقلاب مردم در مرحله‌اى قرار داشت که چنین حرکت‌هایى امکان ایجاد شکاف را ‌در میان روحانیان منتفى مى‌کرد.

     حمایت آمریکا در این ده روز از محمدرضا پهلوى همچنان ادامه یافت. جیمى کارتر رئیس جمهور ‌امریکا در بیست و یکم آبان در نخستین اظهار نظر خود پس از روى کار آمدن دولت نظامى، شاه را یک ‌دوست و یک متحد وفادار نامید. این در حالى بود که ویلیام سولیوان سفیر آن کشور در ایران در همین روز‌ نامه بلندى به واشنگتن نوشت و تأکید کرد که حکومت شاه ماندنى نیست. او با لحن شدیدى به دولتمردان ‌امریکا توصیه کرد که باید به دنبال جایگزین‌هاى مناسب براى شاه باشند. آن چه براى امریکا اهمیت حقیقى ‌داشت، شخص شاه نبود، بلکه نفتى بود که با سیاست‌هاى کلى بلوک غرب استخراج مى‌شد و صنایع ‌غول ‌پیکر جهان اول را سیراب مى‌کرد. براى امریکا شاه برابر بود با نفت. شاه نیز به این موضوع اعتراف‌ داشت. محمدرضا پهلوى در بیست و پنجم آبان با هفته‌نامه آبزرور گفتگو کرد و گفت که ایران بدون او‌ تجزیه مى‌شود، اروپا در کمتر از سه ماه مى‌میرد و نفتى از تنگه هرمز عبور نمى‌کند. شاه اعتراف کرد که وجود او در ایران یعنى بقاى کشورهاى صنعتى اگر آن‌ها مى‌خواهند بمانند، او هم  باید به حکومت خود ادامه دهد. ‌از این رو وجود اعتصاب در صنعت نفت ایران مهمترین موضوع در آن مقطع، هم براى امریکا و هم براى شاه‌بود. اعتصابات کارگران و کارکنان نفت، صدور طلاى سیاه را به پایین‌تر از دو میلیون بشکه در روز رسانده ‌بود. دولت ارتشبد ازهارى چاره را در دستگیرى اعتصاب‌کنندگان و تهدید آن‌ها به اخراج از کار یا خانه‌هاى ‌سازمانى و بالاخره گسیل نیروهاى نظامى براى استخراج نفت دانست. این راه‌کارها تا حدى چاره‌ساز شد.‌ گستردگى اعتصاب در صنعت تا حدودى شکست و صدور نفت در اواخر آبان و اوایل آذرماه به حدود چهار‌ میلیون بشکه در روز رسید. امام خمینى که مى‌دانست این رگ حیاتى حکومت پهلوى باید همچنان بسته‌ بماند، در روز بیست و چهارم آبان ماه پیامى به کارکنان و کارگران صنعت نفت فرستادند و در آن تأکید کردند ‌که هر ساعت اعتصاب شما خدمتى است به خداوند تعالى و اسلام. امام از مردم خواستند که در رفع حوائج‌ اعتصابیون اقدام کنند. طبق سندهاى به جاى مانده از سفارت امریکا، ضربان نمایندگان سیاسى این کشور در ‌ایران و متعاقباً امریکا، با میزان صدور نفت بالا و پایین مى‌شد. سفارت امریکا گزارش‌هاى روزانه و دقیقى از‌ موقعیت نفت ایران را تهیه مى‌کرد و به وزارت خارجه در واشنگتن مى‌فرستاد.

     رویدادى که در بیست و نهم آبان در مشهد رخ داد خود سرآغاز وقایع دیگرى شد که پیش از فرارسیدن ‌ماه محرم همچنان آتش مخالفت‌ها را گرم نگاه داشت. در این روز مأموران حکومت نظامى در تعقیب مردمى ‌که دست به تظاهرات زده بودند، وارد حرم امام رضا علیه‌السلام شدند و در آن جا مردم را به گلوله بستند.‌ ظاهراً کسى در این ماجرا به شهادت نرسید، ولى تیراندازى مأموران به طرف صحن و بارگاه آستان قدس‌ رضوى و هتک حرمت آن براى حکومت پهلوى گران تمام شد. پس از این ماجرا اعلامیه‌هاى فراوانى در ‌محکومیت آن از طرف روحانیان و نیز امام خمینى و دیگر گروه‌هاى مردمى صادر شد. همه اعلامیه‌ها روز ‌پنجم آذر ماه را به عنوان عزا و تعطیل عمومى اعلام کردند.

     کارکنان اعتصابى شرکت توانیر با اقدام به قطع برق در سراسر کشور آن هم در ساعت‌هاى مشخص شکل تازه‌اى از اعتراض را به نمایش گذاشتند. آنان روزانه دو ساعت برق را قطع مى‌کردند و با صدور اعلامیه‌اى‌ گفتند که این کار براى ضربه زدن به پیکر دولت نظامى صورت مى‌گیرد و کاملاً جنبه سیاسى دارد.

     با وجود دستگیرى‌هاى فراوان که این بار متوجه عامه مردم بود، شاه مجبور شد در روز عید غدیر‌ تعدادى دیگر از زندانیان سیاسى را آزاد کند.

     امام خمینى ده روز پیش از فرا رسیدن ماه محرم، در ابتداى آذر ماه 1357 پیام مهمى براى ملت ایران فرستادند و از این ماه به عنوان ماهى که خون بر شمشیر پیروز خواهد شد یاد کردند. این پیام نقش تعیین ‌کننده‌اى در ادامه روند مبارزات مردم علیه حکومت محمدرضا پهلوى داشت.

سندها خبر از آمادگى مردم براى مقابله با دولت نظامى در ماه محرم مى‌دهند. حتى شایعه ورود اسلحه و توزیع آن بین مردم در میان گزارش‌هاى ساواک به کرات منعکس شد؛ و این که در ماه محرم سرنوشت حکومت شاه یکسره خواهد شد. به تبعیت از پیام امام 48 تن از روحانیون حوزه علمیه قم با امضاء اعلامیه‌اى بر سرنوشت‌ساز بودن ماه محرم تأکید کردند. هم سندهاى ساواک و هم گزارش‌هاى به جا مانده از دیگر منابع حکایت از نگرانى فزاینده دولت نظامى ایران و دولت ایالات متحده امریکا از رخدادهاى احتمالى ماه محرم دارند. ارتشبد ازهارى رئیس دولت نظامى شاه، این نگرانى را با صدور اعلامیه‌اى خطاب به مردم نشان داد و اظهار داشت که نیروهاى نظامى و انتظامى با مخالفت‌هاى ضد حکومت برخورد خواهند کرد. ساواک نیز در بخش‌نامه‌اى داخلى با لحنى شدیدتر نیروهاى خود را آماده مقابله جدى با هر مخالفتى در ماه محرم کرد. این بخش نامه و اقدامات امنیتى گسترده ساواک، مانع از این اظهار نظر دولتمردان نشد که بگویند، ساواک کارکرد خود را از دست داده است و به مثابه یک خبرگزارى عمل مى‌کند. دریافت چنین خبرى براى ساواک گران آمد، اما نیروهاى این سازمان در شرایط بحران زده آن روزگار کارکرد دیگرى نمى‌توانستند از خود بروز دهند.

     موضوع دیدار فرح دیبا همسر شاه با آیت‌اللّه‌ سیدابوالقاسم خویى که روز عید غدیر (28 / 8 / 57) در عراق صورت گرفت، تنش‌هایى را در جامعه روحانیت ایران به دنبال داشت که دامنه آن به این دهه نیز کشیده شد. در این بین ساواک تلاش محسوسى بر ایجاد شکاف به ویژه در سطح طلاب حوزه علمیه قم، آن هم میان آذرى‌ زبان‌ها و فارسى ‌زبان‌ها از خود نشان داد که موفقیتى در پى نداشت. اعلامیه‌اى که آیت‌اللّه‌ خویى در واپسین روز از ماه ذى‌حجه، که به دنبال درخواست مجدانه روحانیان ایران براى روشنگرى درباره این دیدار، صادر کرد، هم به تنش‌هاى ایجاد شده خاتمه بخشید و هم اقدامات ساواک را خنثى کرد.

     حساس‌ترین روز پنجم آذر ماه بود. اعلامیه‌هاى متعددى از طرف روحانیان براى تعطیلى و عزاى عمومى این روز صادر شده بود که در میان آن‌ها اعلامیه روحانیان تهران با 115 امضاء و اعلامیه مشترک آیات گلپایگانى، مرعشى نجفى و شریعتمدارى چشمگیرتر بود. تعطیلى و عزاى عمومى پنجم آذر به جهت تهاجم مأموران مسلح حکومت نظامى در روزهاى پایانى آبان به آستان قدس رضوى ـ که در تعقیب مردم وارد بارگاه امام هشتم (ع) شدند و با تیراندازى و شلیک گاز اشک‌آور حرمت این مکان را شکستند ـ صورت گرفت. آن روز در مشهد 250 هزار نفر دست به راه‌پیمایى زدند. فرماندارى نظامى مشهد به واسطه انبوه حضور مردم مجبور به هموار کردن مسیرهاى راه‌پیمایى شد. بازارها در بیشتر شهرها تعطیل بود و مجالس سخنرانى در مسجدهاى شهرهاى مختلف برپا گردید. تظاهرات در برخى از شهرها مانند بابل منجر به شهادت تنى چند از شهروندان شد. اصفهان نیز روز خونینى را پشت سر گذاشت. اما خونبارترین حادثه پنجم آذر در گرگان رخ داد. مقابله مأموران مسلح حکومت با مردم، 12 شهید و 60 زخمى در گرگان برجاى گذاشت.

     دولت نظامى در ادامه تهدیدات و گاه تمهیدات خود موفق شد تولید نفت را همچنان افزایش دهد. تولید نفت که در اثر اعتصابات کارکنان و کارگران شرکت نفت به زیر پانصد هزار بشکه در روز رسیده بود، افزایش یافت و به بالاترین حد خود یعنى 2 / 5 میلیون بشکه در روز رسید. این موفقیت که با خرسندى دولت امریکا همراه بود، موجب شد که نمایندگان شرکت‌هاى بزرگ صنعتى و اقتصادى که همگى منافعى در ایران داشتند، در جلسه‌اى گردهم آیند و بر ادامه همکارى‌هاى اقتصادى خود با حکومت شاه تأکید کنند. آن‌ها آرزو کردند که آرامش هر چه زودتر به «جزیره ثبات» باز گردد. افزایش تولید نفت دوام چندانى نیافت و آرزوى نظام سرمایه‌دارى امریکا نیز ناکام ماند. سندهاى ساواک نشان مى‌دهد که تیغ اعتصابات همچنان بر گلوى شاه نزدیک  و نزدیک‌تر مى‌شد.

     از جمله سندهاى قابل توجه، بولتنى با طبقه‌بندى سرى است که خلاصه‌اى از دیدار نماینده ساواک را با نماینده دستگاه امنیتى دولت انگلیس در ایران منعکس کرده است. در این دیدار نماینده اینتلیجنت سرویس صراحتاً مى‌گوید که غرب با روى کار آمدن دولت نظامى در ایران پذیرفته بود که رقمى در حدود بیست هزار نفر از مردم ایران کشته شوند. در این دوره، جیمى کارتر رئیس جمهور امریکا همچنان بر سیاست حقوق بشر خود تأکید مى‌ورزید، اما در شمایل حکومت شاه، موردى از نقض حقوق بشر مشاهده نمى‌کرد!

     رویدادهاى یازدهم تا شانزدهم آذرماه 1357 مهم و سرنوشت ساز بود. یازدهم آذر برابر بود با اول محرم. فرارسیدن ماه سوگوارى امام حسین (ع) و یاران فداکار ایشان نیروى مضاعفى به روند مبارزات بخشید. چه گروه‌هاى مردمى و چه دستگاه‌هاى حکومتى به خوبى از ظرفیت این ماه براى ابراز مخالفت‌ها و اعتراض‌ها آگاه بودند. آن چه در میان مردم مطرح مى‌شد، یکسره شدن سرنوشت حکومت شاه در ماه محرم بود و آن چه در بین سرکردگان امنیتى، نظامى و انتظامى به چشم مى‌خورد، نگرانى و موج اضطراب از فرارسیدن این دوره زمانى. امام خمینى نیز با در دست داشتن نبض مبارزه، براى دومین بار پیامى را به مناسبت فرا رسیدن این ماه به ملت ایران دادند. پیش از این در ابتداى آذرماه، ایشان ماه محرم را ماه پیروزى خون بر شمشیر نامیده بودند و اینک در یازدهم آذر با لحنى حزن‌انگیز که حکایتگر خبرهاى رسیده از کشتار شب اول محرم داشت، مردم را به ادامه مبارزه دعوت کردند و در خلال پیام‌شان رخنه‌اى دیگر در پیکره فرسوده نظام شاهنشاهى ایجاد کردند؛ و آن درخواست از سربازان و دیگر قشرهاى سازمان ارتش براى فرار از پادگان‌ها و نافرمانى در برابر فرمانده‌هان نظامى بود.

     آن چه در یازدهم آذرماه در سرچشمه تهران رخ داد، خونین‌ترین حادثه دهه اول محرم بود. سندها مى‌گویند که با ورود ماه محرم، به همان میزانى که بر شدت تظاهرات افزوده مى‌شد، مقابله مأموران مسلح حکومتى هم تشدید مى‌گردید. با این که آیت‌اللّه‌ طالقانى پس از کشتار شب اول محرم تهران در اعلامیه‌اى ضمن تأکید بر جنبه‌هاى سیاسى این ماه از مردم خواست به نحوى رفتار کنند که ضایعات جانى کمترى به جا بگذارند، اما شور و حال محرم، اقتضاى دیگرى به اعتراضات مردمى مى‌بخشید. از نظر مردم شیعه ایران تالى‌تلو یزید بن معاویه و حسین ‌بن على (ع) در آستانه قرن پانزدهم هجرى حاضر بودند.

     محرم، شکل تازه‌اى از مبارزه را رواج داد که پیش از آن سابقه‌اى نداشت. این حرکت از تهران شروع شد و خیلى زود به دیگر شهرها سرایت کرد. با شروع ساعات منع رفت ‌و آمد، مردم به پشت بام خانه‌هایشان مى‌رفتند و با سر دادن شعارهاى اللّه‌اکبر، لااله‌الااللّه‌، مرگ بر شاه.... نفرت خود را از حکومت اعلام مى‌کردند. گستره جغرافیایى این حرکت تمام نقاط تهران را شامل مى‌شد. و همین موضوع مقامات امنیتى را دچار کلافگى کرد. به طورى که سپهبد مقدم رئیس ساواک در نامه‌اى با طبقه‌بندى سرى به فرماندار نظامى تهران پیشنهاد کرد چند خانه‌اى که صداى اللّه‌اکبر از بام آن‌ها بلند است، شناسایى و پس از اشغال آن‌ها و سرکوب شعاردهندگان، بقیه را مرعوب کنند تا از گسترش شعارها کاسته شود. سندها از تحقق چنین اقدامى خبر نمى‌دهند، اما مى‌توان حدس زد که به دلیل فراوانى این «بام‌هاى مؤذن» امکان چنین کنشى براى نیروهاى فرماندارى نظامى وجود نداشت.

     در این دوره زمانى بود که ساواک متوجه شد آن چه در تهران رخ مى‌دهد ـ یا بهتر بگوییم  برنامه‌ریزى‌هایى که براى اعتراضات عمومى صورت مى‌گیرد ـ از ناحیه تشکیلاتى است که روحانیان مقیم تهران سامان داده‌اند. این تشکیلات که پس از پیروزى انقلاب اسلامى با نام «جامعه روحانیت مبارز» معروف شد، پایتخت را به هشت منطقه تقسیم کرده بود که شانزده روحانى ذى‌نفوذ در این نواحى هدایتگر روند مبارزه بودند. دستگاه امنیتى متوجه شد که آیت‌الله دکتر سیدمحمد حسینى‌بهشتى نقش ویژه‌اى در این تشکیلات دارد. پیش از آن که آیت‌اللّه‌ سیدمحمود طالقانى در چهاردهم آذر اعلامیه معروف خود را مبنى بر راه‌پیمایى در روزهاى تاسوعا و عاشورا بنویسد، براى ساواک روشن شده بود که برنامه‌ریزى حرکتى بزرگ در این دو روز در تشکیلات یاد شده صورت گرفته است. با این که دستگاه امنیتى اقدام به دستگیرى برخى از این روحانیان ـ از جمله آیت‌اللّه‌ بهشتى ـ کرد، اما نتوانست موفقیتى در توقف برنامه یاد شده کسب کند. اگر بگوییم که تاسوعا و عاشورا و رویدادهاى محتمل این دو روز بزرگترین کابوس ساواک تا آن روز به شمار مى‌رود، اغراق نکرده‌ایم.

     از فحواى برخى سندها چنین برمى‌آید که حکومت شاه تلاش تازه‌اى را براى تغییر مشى سیاسى امام خمینى در پیش گرفت تا شاید از حادثه‌اى که ممکن بود در روزهاى یاد شده رخ دهد جلوگیرى کند. حکومت با توسل به برخى چهره‌هاى نسبتاً موجه داخلى چه از میان روحانیان و چه از بین بازاریان، مقدمات سفر آنان را به پاریس فراهم کرد تا ضمن دیدار با امام خمینى ایشان را از خطرات بزرگى که ممکن است کشور و موجودیت آن را تهدید نماید، با خبر کنند. این خطرها همانا حضور کمونیست‌ها و افتادن مملکت به دست آنها بود. امام نیز چه از جهت درایت سیاسى و چه از نظر شناختى که نسبت به موطن و ملت خود داشتند، این نقشه را نقش بر آب کردند.

     کشتار، تهدید، ارعاب، دستگیرى و حتى ترور، در این روزها، از طرف نیروهاى امنیتى، انتظامى و نظامى ادامه داشت. از نمونه کشتارها، غیر از حادثه خونین سرچشمه تهران، کشتار مردم سردشت بود که پاسخى بود به اعتراض مردم به دستگیرى دو آموزگار. نزدیک به ده شهید و 24 زخمى، در شهر کوچکى چون سردشت، حادثه‌اى بزرگ به شمار مى‌رفت.

     از جمله تهدیدها، سخن ارتشبد ازهارى در دیدار با تعدادى از روحانیان بود که صراحتاً گفت براى حفظ شاه آماده است پنج میلیون نفر را قربانى کند. از جمله ترورها، به شهادت رساندن حجت‌الاسلام ابوتراب عاشورى در بوشهر به دست شهربانى بود.

     شانزدهم تا بیستم آذر سال 1357 روزهای پر التهابی بود. پنج روزِ پُر تب و تاب و تاریخى. پُر تب ‌و تاب از این جهت که دهه اول ماه محرم ظرف زمانى این دوره است و مردم با شگردهاى تازه‌اى که در مبارزه با حکومت شاه پیش گرفتند، چهره تازه‌اى به نهضت اسلامى بخشیدند؛ و تاریخى از این نظر که دو روز تاسوعا و عاشورا که بزرگترین راه‌پیمایى‌هاى خیابانى ایران تا آن روز شکل گرفت، در آن واقع شده است. همه چشمها به رسیدن این دو روز دوخته شده بود؛ رژیم شاه و پشتیبانان غربى او با چشمى نگران؛ مردم ایران با چشمى منتظر؛ و ناظران داخلى و خارجى با نگاهى کنجکاوانه انتظار رخدادهاى آن را مى‌کشیدند. روز شانزدهم آذر مراجع قم اعلامیه‌اى منتشر کردند و در آن از نیروهاى ارتش خواستند که براى حفظ حرمت روزهاى تاسوعا و عاشورا خویشتن‌دارى کنند. این خویشتن‌دارى، از سر اجبار، پیش از این توسط سران حکومت به ارتش ابلاغ شده بود. دستور این بود که نیروهاى ارتش در شهرهایى که حکومت نظامى در آنها برپا شده، و نیروهاى انتظامى در بقیه شهرها از سطح خیابانها تخلیه شوند و در پادگان‌ها و شهربانى‌ها و پاسگاه‌ها مستقر گردند. حتى از طرف شاه دستور رسیده بود که اگر در این روز مجسمه‌هاى او و پدرش پایین کشیده شد، نیروهاى مسلح متعرض مردم نشوند، اما عملاً این دستور اجرا نشد و در برخى از شهرها به روى مردم آتش گشودند. در همین روز (16 آذر) شوراى امنیت تشکیل جلسه داد تا حوادث احتمالى دو روز تاسوعا و عاشورا را بررسى کند. روحانیان تهران در این روز با 220 امضاء مردم را به راه‌پیمایى در این دو روز فرا خواندند و مبادى هشت‌گانه این حرکت را از نقاط مختلف تهران تعیین کردند . ارتشبد قره‌ باغى وزیر کشور در ابلاغیه‌اى به استاندارها نوشت که مراقب باشند مردم شهرهاى کوچک و بزرگ براى راه‌پیمایى تاسوعا و عاشورا به تهران سرازیر نشوند. در این روز جیمى کارتر رئیس جمهور امریکا در گفت‌وگوى مطبوعاتى در پاسخ به این پرسش که آیا شاه از تظاهرات تاسوعا و عاشورا جان سالم به در خواهد برد یا نه، گفت: امیدوارم. نزدیکى روزهاى تاسوعا و عاشورا سران امریکا را وادار کرد اجازه خروج اتباع خود را از ایران صادر کنند. روز شانزدهم آذر 250 نفر از کارکنان شرکت بل هلى‌کوپتر ایران را ترک کردند. یک روز بعد 1200 نفر با هواپیماهاى بارى از فرودگاه مهرآباد به مقصد امریکا پرواز کردند. میان دولتمردان امریکا براى خروج این افراد اتفاق نظر وجود نداشت. برخى از مقامات ایالات متحده عقیده داشتند آگاهى شاه از این تصمیم امریکا بیش از حد او را دچار لطمات روحى خواهد کرد، اما برخى دیگر از دولتمردان بر حفظ جان و سلامت اتباع خود به هر قیمتى اصرار مى‌ورزیدند. در آن زمان حدود 54 هزار امریکایى در ایران بسر مى‌بردند. «دزدموند هارنى» خروج امریکایی‌ها از ایران را به واقعه «دنکرک» تشبیه کرد: بندرى در فرانسه که نیروهاى انگلیسى پس از دریافت تلفات، دستپاچه از آن جا به طرف کشورشان عقب‌نشینى کردند.

     هرچند تهران روزهاى شانزدهم تا هجدهم آذر را به نسبت روزهاى گذشته نسبتاً آرام پشت سر گذاشت، اما در شهرها و روستاهایى چون: فریدونکنار، آمل، اصفهان، رهنان، دهاقان، کرمانشاه، قیر، تبریز، همدان و شمسى تعدادى از معترضان به شاه با گلوله مأموران مسلح به شهادت رسیدند.

     در این چند روز شایع شد که امام خمینى در یکى از روزهاى تاسوعا و عاشورا به ایران خواهد آمد. مقامات دولتى ظاهراً باور نکردند، اما احتیاط کردند و فرودگاه مهرآباد را از روز هجدهم آذر بستند. فرودگاه جز براى خروج امریکایى‌ها، براى ورود و خروج بقیه افراد تا چهار روز بعد بسته بود. اطلاعاتى که ساواک از نقاط مختلف به دست مى‌آورد حکایت از حضور پرحجم مردم در این راه‌پیمایى‌ها بود. با این که دستگاه امنیتى شاه در این روزها عجز خود را آشکارتر مى‌کرد اما در حد ایجاد جنگ روانى تلاش‌هایى به خرج داد تا شاید از حضور گسترده مردم در تاسوعا و عاشورا جلوگیرى کند. ساواک این شایعه را پراکند: کمونیست‌ها به تظاهرکنندگان مى‌پیوندند و شخصیت‌هاى مذهبى را ترور مى‌کنند. در موقعیت آن روزها طبیعى بود که گوشى شنواى این حرف‌ها نباشد، تا چه رسد به باور آن.

     آن چه در روزهاى تاسوعا و عاشورا اتفاق افتاد نمایشى از عظمت و شکوه مردم بود. منابع ساواک گزارش‌هاى این دو روز را تهیه کردند که در تهران لحظه به لحظه بود. پس از 26 و 27 مرداد 1332 که مجسمه‌هاى شاه در برخى از شهرها پایین کشیده شد، این نخستین بار بود که مجسمه‌هاى پهلوى اول و دوم در شهرهاى مشهد، اصفهان، داراب، جهرم، لار، شهرضا، اراک، شیراز، همدان و ... پایین کشیده مى‌شد.

آنچه در این دو روز روى داد، همانا یک همه‌پرسى ملى در خصوص مشروعیت نظام شاهنشاهى بود. اولین و آخرین نتیجه این حرکت، عدم مشروعیت رژیم پهلوى نزد عامه مردم بود. از این‌رو فرداى روز عاشورا که مصادف با 21 آذر بود و در آن زمان روز نجات آذربایجان نامیده مى‌شد دولت با همه دستگاههاى نظامى، انتظامى و امنیتى خود وارد میدان شد تا شاید مشروعیت از دست رفته خود را با راه‌پیمایى‌ها و تظاهرات دولتى جبران کند. دولت شاه براى ایجاد زمینه لازم، اقدام به جعل اطلاعیه‌هایى کرد که این حرکت دولتى خالى از پشتوانه مذهبى نباشد. در مشهد اطلاعیه‌اى را چاپ و توزیع کرد که در آن از قول آیت‌الله آقاى سیدحسن قمى آمده بود که او امام رضا (ع) را در خواب دیده و ایشان به آقاى قمى توصیه کرده است که شاه را بیش از این اذیت نکنند. در شهر اصفهان هم اعلامیه‌اى از قول آقاى شریعتمدارى چاپ گردید و با هلى‌کوپتر در آسمان این شهر پخش شد که محتواى اعلامیه نشانگر مشروعیت محمدرضا پهلوى بود. آقاى قمى خیلى زود تکذیبیه نوشت و آقاى شریعتمدارى هم از وجود چنان اطلاعیه‌اى اظهار بى‌اطلاعى کرد. اگر تظاهرات روزهاى تاسوعا و عاشورا با آرامش و کمترین هزینه جانى به عنوان همه‌پرسى ملى مردم ایران در رد نظام شاهنشاهى مطرح شد، تظاهرات دولتى روزهاى 21 و 22 آذر با کشتارها و فجایعى همراه شد که منشاء حوادث بعدى گردید. در شهرهاى اصفهان و نجف‌آباد زمانى که مردم مخالفت خود را با برپایى تظاهرات دولتى آشکار کردند، آتش سلاح نیروهاى نظامى و انتظامى به روى مردم گشوده شد. سى تن در اصفهان شهید و مجروح شدند. اما فاجعه در نجف‌آباد عمیق‌تر بود. مردم نجف‌آباد براى توصیف آنچه در روزهاى 21 و 22 آذر بر آنها رفت، حمله مغول را مثال زدند. وقتى آیت‌اللّه‌ طالقانى هیأتى را براى بررسى حادثه نجف‌آباد بدان شهر فرستاد غیر از آمار خرابی‌ها و 58 مغازه غارت شده، در بخش انسانى نتیجه آن بود که 26 نفر شهید و 42 زخمى به جا مانده است. با این که در دو روز 21 و 22 آذر، هشت تن در شوشتر، پنج نفر در کاشان، همین تعداد در سبزوار و حداقل یازده نفر در شیراز ـ در شیراز به دست بهائیان به شهادت رسیدند ـ اما حوادث خونبار اصفهان و نجف‌آباد موجب شد تا روز 27 آذر عزاى عمومى در سراسر کشور اعلام شود.

     دولت نظامى غلامرضا ازهارى نتوانست نتیجه دلخواه را از راه‌اندازى تظاهرات دولتى بگیرد و نتیجه عکس داد. بهتر است از قلم آنتونى پارسونز سفیر انگلستان در ایران ـ که آخرین روزهای مأموریت خود را مى‌گذراند ـ این نتیجه واژگون خوانده شود: «... گروه به اصطلاح خود انگیخته‌اى از افراد طرفدار دولت در استان‌ها به تظاهرات پرداختند... روستاییانى را که با اتوبوس به شهر آورده بودند به خیابانها هجوم بردند. سربازان نیز به این گروه پیوسته بودند. پوسترهاى آیت‌اللّه‌ خمینى را که به درهاى ادارات و مغازه‌ها نصب شده بود پاره مى‌کردند و مردم را با سر نیزه مجبور مى‌کردند که فریاد بزنند زنده باد شاه. گروههاى مخالف دولت نیز به حرکت در آمدند و بین این دو گروه درگیرى شدیدى روى داد که بسیار کشته‌ها از آن واقعه به جاى ماند. ژنرال ازهارى از این واقعه به خشم آمد. او چند روز بعد به من گفت این درگیرى همه آنچه را که در نتیجه خوددارى ارتش در روز عاشورا بافته بودیم بر باد داد. این تظاهرات به طرفدارى از شاه توسط فرماندهان نظامى محلى سازماندهى شده بود.» (غرور و سقوط، 280) روز بیست ‌و سوم آذر شهربانى به همه واحدهاى خود اطلاع داد که از مشارکت در تظاهرات دولتى و قراردادن امکانات در اختیار این گروه از افراد امتناع کند. قره‌باغى وزیر کشور هم به استاندارها ابلاغ کرد که به تظاهرات دولتى پایان دهند. بدین ترتیب حرکتى که براى بازگرداندن مشروعیت به حکومت شاه آغاز شده بود به سلاحى علیه خود او تبدیل شد.

چماق به دستان در این دوره زمانى (21 / 9 / 57 ـ 25 / 9 / 57) بار دیگر حادثه‌اى آفریدند که براى دولت رو به احتضار ارتشبد ازهارى گران تمام شد؛ و آن حمله به بیمارستان شاهرضا (امام رضا) مشهد بود. مهاجمان با ضرب و شتم  بیماران کوچک و بزرگ، پزشکان و کشتن و زخمى کردن عده‌اى دیگر، غیر از تهییج مردم مشهد به اعتراضات تازه و تحصن علما در محل بیمارستان، موجب پیدایش موج تظاهرات و مخالفت‌هاى دوباره‌اى به ویژه از طرف جامعه پزشکان علیه حکومت شاه شدند.
























































































منبع: مقدمه کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، جلد 16 تا 20 (با اندکی اصلاح)، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، سال 1385 - 1384.
 

تعداد مشاهده: 6890


مطالب مرتبط

تقویم تاریخ

کانال‌های اطلاع‌رسانی در پیام‌رسان‌ها

       
@historydocuments
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.