استعمار، فراماسونری و رقابت بین استعمارگران
تاریخ انتشار: 17 مهر 1398
تاریخ انسان بیانی از جنگ و درگیری بین سلطهجویی، منفعتطلبی، قدرتافزایی و مقاومت و پایداری در برابر این پلیدیهاست. از قرن شانزدهم به بعد روش سلطهجویی که عبارت بود از جنگ رو در رو و حملات نظامی به تدریج تغییر یافت و از قرن هیجدهم به بعد روشهای فریبکارانه جای آن را گرفت. رویهای که تشخیص آن گاهی حتی برای نخبگان جامعه نیز دشوار و سخت بود و برخی تحت تأثیر آن به زیان ملت، فرهنگ و منافع ملی خود اقدام مینمودند. استعمار همان استعمار سلطهجو قرن شانزدهم و پیش از آن بود ولی پوستین خود را عوض نموده بود تا با خسارت کمتر و منافع بیشتر به اهداف خود برسد.
در میان استعمارگران، بریتانیا در صدر قرار داشت و در قرن نوزدهم بزرگترین امپراتوری جهان به شمار میرفت و یک چهارم جمعیت و یک سوم سرزمینهای جهان را در اختیار داشت و چنان که مشهور بود: «خورشید هرگز در امپراتوری بریتانیا غروب نمیکرد.» بریتانیا، جنوب اقیانوس آرام و استرالیا و زلاندنو را در دست داشت. در قاره آسیا، هنگکنگ، سواحل چین، شبه جزیره مالایا، برمه، هندوستان و مناطقی از خلیج فارس در قبضه قدرت او بود. در قاره آفریقا بر مصر و کانال سوئز، نیجریه، سیرالئون و گامبیا تسلط یافته بود و در قاره آمریکا، کانادا و نیوفاندلند در شرق کانادا از آنِ انگلستان بود.
روسیه نیز در قرن نوزدهم امپراتوری خود را از طریق خشکی به سمت شرق تا سواحل اقیانوس آرام و به سمت جنوب شرقی تا آسیای مرکزی یا ترکستان گسترش داده بود و در بخشهایی از قلمرو عثمانی، ایران، افغانستان و چین نیز حضور داشت. روسیه در سال 1800 میلادی نیرومندترین ارتش اروپا را در اختیار داشت و موفق شده بود شبه جزیره کریمه و قسمت زیادی از ساحل شمالی دریای سیاه را از دست عثمانیها درآورد.
فرانسه بعد از انگلستان دومین امپراتوری استعماری جهان را از لحاظ وسعت در اختیار داشت. در آسیا کشورهای ویتنام، لائوس و کامبوج، و در آفریقا الجزایر و تونس و مغرب، در آن سوی صحرا به سمت جنوب تا رودخانه کنگو را در اختیار داشت. فرانسه همچنین تعدادی از جزایر هند غربی و گینه کوناکری در شمال غربی آفریقا و جزایر اطراف سواحل نیوفاندلند در کانادا و چندین جزیره در اقیانوس آرام جنوبی و اقیانوس هند را در تسلط خود داشت.
البته حکومت عثمانی نیز سرزمینهایی را در اختیار داشت ولی قرن نوزدهم دوره ضعف و انحطاط این امپراتوری است. هر سه قدرت پیشگفته قسمتهایی از این امپراتوری را تجزیه کردند و فساد و بیلیاقتی پادشاهان عثمانی به این امر شدت بخشیده بود.
در سدة نوزدهم تفوق اروپاییان به صورت امپراتوری مستعمراتی و یا استعمار غیرمستقیم بر جهان روشن بود و به نظر میآمد هیچ نقطهای در جهان وجود نداشت که استعمارگران نخواهند بر آنجا تسلط یابند؛ حتی سرزمینهای یخزده قطب شمال و جنوب و صحراهای بیآب و علف مورد طمع آنها بود.
گرچه اروپاییان استعمارگر در قرن نوزدهم بیش از هر زمان دیگری به توسعهطلبی و تجاوز روی آوردند ولی قدرت جهانی آنان تنها به این بسنده نمیکرد که پرچم خود را بر فراز سرزمینهای گشوده شده برافرازند بلکه علاوه بر اعمال شیوه اشغال نظامی یا سیاسی روشهای غیرمستقیم نیز اجرا میگردید که ورود بازرگانان، معدنجویان، شرقشناسان، متخصصین اقتصادی و امور مالی و مبلغان مذهبی از جمله آنهاست.[1]
ورود و بقای استعمارگران در کشورهای هدف بدون وجود بازوها و ابزارهای مناسب و بدون استفاده از این بازوها امکان نداشت. دانش و تکنولوژی برتر، قدرت مالی و اقتصادی، قدرت نظامی، هویت فرهنگی متفاوت، برخورداری از نیروهای سرسپرده، جذب نخبگان کشور هدف نیز متغیرهایی مهم در این فرایند بود. از سوی دیگر ایجاد تردید در باورهای دینی و ملی و در صورت موفقیت امحاء آن، براندازی حکومت و حاکمان مستقل، تصرف کلی یا منطقهای سرزمین در دستور کار استعمار قرار داشت. قراردادهایی که در کوتاه یا دراز مدت تسلط او را پدید آورده یا به تسلط حاضر استحکام و توسعه میبخشید، نقش تعیینکنندهای در تحقق اهداف استعمارگران ایفا میکرد. تغییر زبان و فرهنگ بومی، تغییر و تحریف تاریخ و تمدن ملت، اختراع فرقهها و احزاب وابسته و یا استفاده راهبردی از آنها، با هدف کنترل فرهنگ و بازتعریف هویت ملتها برنامهریزی و محقق میشد. بر هم زدن نژادها و اقوام برای گسستن پیوندها، ایجاد یا تشدید اختلافهای مختلف دینی، ملی، محلی، نژادی و... هم از ابزارهای مهم استعمارگران بوده است.
کشور ما از زمان اشغال جزیره هرمز توسط پرتغالیها(1507م) تا پایان حکومت پهلوی محل اجرای نقشههای مختلف استعمارگران بود، با این تفاوت که مانند هند هیچگاه مستعمره رسمی هیچکدام از دولتهای استعمارگر نبوده است. به نوشته جان فوران، ایران همه معایب یک مستعمره را دارا بود اما از مزایای معدود و ناچیز مستعمره، مانند ایجاد صنایعی به سود مستقیم استعمارگران یا مقاصد نظامی آنها و امثال آن، محروم ماند. بهترین گواه این گفته نبود توسعه زیربنایی و توافق روس و انگلیس برای نساختن راه آهن در ایران بود.
با این حال از تمام مضرات یک مستعمره بهره داشت و از آن رنج میبرد. اتفاقاً استعمارگران برای تسلط بینام خود بر این کشور مجبور بودند نقشههای خود را با حیلهها و ترفندهای پیچیده و تازهای همراه سازند که شاید در جای دیگر تجربهای از آن به دست نیاورده بودند و در نوع خود منحصر به فرد بوده است.[2]
یکی از این ترفندهای پیچیده ایجاد و گسترش تشکیلات فراماسونری در کشورهای هدف بود. همانگونه که کلیسای مسیحی به عنوان شاخه مذهبی استعمارگران غربی در تلاش بود، تشکیلات پنهان فراماسونری بازو به بازوی آن در مستعمرات غرب و شرق زمین در تکاپو بود.
اسماعیل رائین مینویسد:
«روزی که الیزابت اول ملکه انگلستان در سال 1600م(1020ه) به منظور هجوم انگلیسها به سرزمین هندوستان فرمان انحصار بازرگانی شرق را به نام شرکت هند شرقی امضاء کرد، وزارت مستعمرات انگلستان هم نقشة شوم اسارت ملت ایران را پیریزی نمود و فرمان هجوم به هند با حملة دسته جمعی به ایران در یک زمان صادر شد. مفاد این فرامین شامل هفت بند مهم به قرار زیر بود.
1. وزارت خارجه انگلستان مأموریت یافت برای اعزام سفرا و تأسیس سفارتخانه و مؤسسات انگلیس در ایران اقدام کند.
2. به شرکتهای انگلیسی دستور تأسیس شعبات تجاری، جاده سازی، ایجاد بانکها و بالاخره گرفتن امتیازات جهت استخراج معادن داده شد.
3. شرق شناسان انگلیسی مأمور شدند به ایران عزیمت نمایند و درباره ادبیات، تاریخ و هنر ایرانی مطالعه و تحقیق کنند.
4. به باستان شناسان مأموریت مطالعه در آثار تاریخی ایران داده شد. (به طور طبیعی این مطالعات با به غارت رفتن بسیاری از آثار گرانبهای ایران همراه بود.)
5. به لژهای متحد فراماسونری انگلیس و فرانسه دستور داده شد که در فراماسون کردن مأمورین اعزامی به ایران و تشکیل لژهای فراماسونری در ایران بکوشند و در تشویق ایرانیانی که عازم انگلستان هستند برای پیوستن به فراماسونری تلاش نمایند.
6. مجریان سیاست رسمی انگلستان دستور یافتند که از فساد، رشوهخواری، دزدی و ناپاکی که در دستگاه حکومتی وجود داشت، بیشترین استفاده را نموده و هیچ اقدامی در رفع این فسادها انجام ندهند، بلکه به منظور پیش بردن اهداف خویش حتی در گسترش آنها بکوشند.
7. به مأمورین سیاسی و دیپلماتها اختیار انعقاد معاهدات، تجزیه قسمتهای مختلف کشور، تضعیف دولت مرکزی، مبارزه با پیشرفت فرهنگ و تمدن تا جایی که در جهت استقرار سیاسی انگلستان و پیشبرد اهداف مؤثر است، داده شد.»[3]
این شیوه در برپایی و عضوگیری برای فراماسونری در بین تمام استعمارگران اروپایی در مستعمرات رایج بود و به لحاظ اهمیت و تأثیر از بازوها و ابزارهای مهم و پیوسته آنها شمرده میشد. مثلاً استعمارگران هلندی پس از بنیانگذاری فراماسونری در کشور خود به سال 1756م (1134ش-1170ق) شاخهای از آن را چند سال بعد در اندونزی بنیان گذاردند و ناپلئون بناپارت که در سال 1798م (1176ش-1213ق) به مصر لشکر کشید، چند تن فراماسون به همراه خود برد تا بیدرنگ شاخهای از این تشکیلات را در آن کشور سامان دهند و انگلیسیها نیز نخستین لژ فراماسونری را در سال 1730م (1108ش-1142ق) در هندوستان تأسیس نمودند.
گرچه کلیسای مسیحی با فراماسونری به مخالفت پرداخت ولی این دو نهاد هنگامی که به شیوهای مستقیم در خدمت برنامههای استعمار قرار میگیرند از ستیزهگری در برابر هم دست شسته و در راه یک هدف که همان چیرگی بر مردم دیگر سرزمینهاست، بازو به بازوی هم پیش میروند.
فراماسونری با استفاده از واژههای پرمحتوا و با ارزشی چون: آزادی، برابری، برادری، نوگرایی، پیشرفت، ترک تعصبات و امثال آن از سال 1725م (1103ش-1137ق) تا 1773م (1151ش-1186ق) در سراسر اروپا و آمریکا ریشه دوانید و یکی پس از دیگری بنیاد یافت.
آقای استونیای یوری لینا در کتاب ششصد صفحهای خود به نام معماران فریب تاریخچه فراماسونری را شرح داده و بسیاری از حوادث روی داده در قرن بیستم را به توطئهها و عملکرد فراماسونری جهانی نسبت میدهد. نکته قابل توجهتر در این کتاب نقش بارز یهودیان صهیونیسم در این نهاد پنهانی و رازآلود است. او مینویسد که سیصد خانواده اصلی بانکدار یهودی از فراماسونری به عنوان یک ابزار برای سرنگون کردن، کنترل و تخریب استفاده میکنند. طبق نظر لینا اهداف اولیه فراماسونری مدرن ایجاد یک نظم نوین جهانی است. یک معبد سلیمان معنوی که در آن افراد غیر عضو چیزی جز برده نیستند و ... در آن انسانها در پیشگاه یهوه قربانی میشوند.
لینا تعدادی از منابع یهودی را برمیشمارد که ادعا میکنند فراماسونری مبتنی بر یهودیت و ارگان سیاسی و اجرایی گروه نخبه مالی یهودی است. هدف مشترک جنبشهای الهام گرفته از فراماسونری، نابودی نژاد، ملیت و خانواده از طریق ترویج اختلاف اجتماعی، خود سهلگیری و تساهل و مدارا یعنی اختلاط نژادی، الحاد، نیهیلیسم (هیچ انگاری، پوچگرایی) گلوبالیسم (جهانی شدن)، آزادی جنسی و همجنسگرایی و در نتیجه فروکاستن انسانیت به یک خمیر متحدالشکل غیرکارکردی و شکلپذیر است.
اصولاً فراماسونری پدیدهای تشکیل یافته از پنج عقیده است که مطالب یاد شده عین یا نتیجه یا شاخهای از آن میباشد.
1. اومانیسم
اومانیسم برگرفته از آیینهای شرکآلود مصر و یونان باستان است. این مکتب در فراماسونری هم کاملاً رواج دارد. اومانیسم برای مقابله با ادیان به وجود آمد. بعضی از اومانیستها از اساس دین را منکر شدند، بعضی دیگر دین و خدا را منکر شدند، بعضیها هم گفتند ما دین را قبول نداریم و فقط خدا را قبول داریم که به این گروه دئیست میگویند.
2. سکولاریسم
سکولاریسم به این معنی است که خدا، دین و مفاهیم دینی در سیاست و در زندگی اجتماعی دخالت نکند.
3. پلورالیسم
بدین معنی که انسان به هیچ اصل و حقیقتی قائل نباشد و دچار نسبیانگاری در همه زمینهها، به ویژه در حوزه معرفتی بشود. یک ماسون بعد از چند جلسه ورود به فراماسونری چنین ویژگی پیدا میکند.
4. دئیسم
این گروه چون نمیتوانند با صراحت بگویند ما خدا را نمیپرستیم، عنوان میکنند که ما خدا پرستیم ولی به هیچ دینی اعتقاد نداریم چون دین موجب اختلاف بین بشر میشود. چون هر کسی ادعا میکند دین من حق است و این باعث اختلاف میشود.
دئیستها میگویند ما به دین نیاز نداریم، خدا ما را آفرید و دیگر با بقیه ماجرا کار ندارد. در جلسات بالاتر اصلاً آفرینش هم زیر سئوال میرود. میگویند چیزی که ما به عنوان خدا از آن یاد میکنیم، میتواند ماده یا آن انفجار اولیه باشد. مفهوم این عقیده پشت سر گذاردن و اعلام سرآمدن دین است.
5. کاسماپلوتیسم
یک نوع جهانگرایی در تفکر ماسونی وجود دارد که به آن کاسماپلوتیسم میگویند؛ یعنی جهان وطنی. اساساً فراماسونری برای ترویج جهان وطنی تأسیس گردید، با همان شعارهایی که مطرح شد: آزادی، برابری و برادری. با اینها حلقهای در سراسر جهان به وجود میآید که همه با هم مرتبط هستند. بنابراین اومانیسم، سکولاریسم، پلورالیسم، دئیسم و کاسماپلوتیسم جزء عمدهترین اصول فراماسونری است.
بعد از آن که در سال 1730م نخستین لژ فراماسونری در کلکته هند بنیان نهاده شد و این مکان، محلی جهت ترویج فراماسونری در آسیا و به ویژه ایران گردید، برخی از ایرانیان که به هند میرفتند، در این لژها راه مییافتند و در بازگشت به ایران، بیشتر در فارس و اصفهان، زمینه پخش و پراکندن اندیشههای ماسونی را آن هم بیشتر در میان گروهی معین از مردم فراهم میکردند. گروهی دیگر از ایرانیان که برای بازرگانی به خاک عثمانی و مصر میرفتند با فراماسونهای فرانسوی آشنا میشدند و در قاهره و استانبول با آموزشهایی که بدانان میدادند به ایران بازمیگشتند و آوازهگر فراماسونری میشدند. در روسیه نیز افرادی مانند میرزا فتحعلی آخوند اوف (آخوندزاده) که از ایرانیان مقیم آن دیار بود، برپا کردن انجمنهای ماسونی را چاره دردهای ایران میپنداشت.
به قول محمود محمود:
«از اوایل قرن نوزدهم پای هر ایرانی متشخص که به اروپا رسید، مخصوصاً به لندن، او را به این محفل سری دعوت کردند و امضاء گرفتند و او را برادر و برابر خواندند و مهر کردند و دهانش دوختند. این آدم دیگر دلباخته آزادگان میشد و خود را مطیع و پیرو دستور آنها میدانست... نمایندگان دولت انگلیس که در ایران مأموریت پیدا میکردند در همه جا از این برادران داشتند و به سراغ هم میرفتند و یکدیگر را پیدا میکردند و با آنها سَر و سِر داشتند...»[4]
فراماسونری در جهان و ایران و رقابت استعمارگران
فراماسونرى Freemasonery سازمانى کاملاً مخفى و گاه نیمه مخفى میباشد که با استفاده از روابط پیچیده و پنهانى میان اعضاى خود از نفوذ و قدرت فراوانى در امور سیاسى، اجتماعى، اقتصادى و فرهنگى کشورهاى مختلف برخوردار است.
این عبارت معناى لفظى بناى آزاد دارد و در تشریح بیشتر آن گفتهاند: «افزارمند یا بنایى که آزاد بوده و با ابزارهایى مانند تبر، چکش، گرز و اسکنه روى سنگهاى تراش بردار کار مىکرده است. در روزگار حاکمیت نظامهاى فئودالى آنان آزاد بودند که به هر نقطهاى از کشور که خدماتشان مورد نیاز بوده سفر کنند و به کار پردازند.»
از آنجا که این افزارمندان از هنرى پر اهمیت و مورد نیاز جامعه بهرهمند بودند، اسرار حرفه و هنر خود را در میان خویش نگاه مىداشتند و از طریق نشانهها و علامتهاى قراردادى میان خود ارتباط برقرار مىکردند. این شرایط خود به خود موجب تشکیل انجمنهاى صنفى مخفى میان ایشان مىشد. در تاریخ جهانى فراماسونرى از این گونه انجمنها با لقب «فراماسونرى عملى» یاد مىکنند. این گروههاى صنفى از آنجا که داراى تخصصهاى ویژه بودند و از این راه درآمدهاى خوبى مىاندوختند، اندک اندک در زمره اقشار مهم و با نفوذ اجتماع درآمدند و هم اینان در پایهگذارى تمدن بورژوازى اروپا پس از رنسانس تأثیر بسیار داشتند. قدرت نفوذ جایگاه بنایان آزاد در جامعه اروپا تا آنجا رسید که بسیارى از ثروتمندان و قدرتمندان اروپا با آن که بنا و معمار نبودند در انجمنهاى این صنف عضو مىشدند و با ایشان ارتباط برقرار مىکردند. رفته رفته انجمنهاى مخفى بنایى به انجمنهایى بدل شد که بنایان در آن در اقلیت بودند و بیشتر اعضاى آن را ثروتمندان و قدرتمندان تشکیل مىدادند.
با گسترش روز افزون انجمنهاى فراماسونرى (که در اصطلاح «لژ»هاى فراماسونرى خوانده مىشدند) ضرورت ایجاد یک تشکیلات منظم و منسجم که محصول اتحاد لژهاى مختلف باشد احساس شد از این رو در سال 1717 م (1096 ش) چهار لژ مهم انگلستان طى یک گردهمایى که در لندن برگزار شد با اتحاد خویش لژ اعظم انگلستان را تشکیل دادند. همچنین در این گردهمایى مواد مهمى نیز به تصویب رسید؛ از جمله این که فراماسونرى از این تاریخ به بعد فقط به گروه بنایان عملى محدود نخواهد بود، بلکه هر فردى که لیاقتش در لژهاى قانونى به اثبات برسد مىتواند به سلک ماسونى در آمده و از حقوق آن استفاده کند و این اعلام رسمى، آغاز دورهاى جدید در تاریخ فراماسونرى بود که اصطلاحاً فراماسونرى نظرى یا نمادین خوانده مىشود.
بعدها لژهاى اعظم دیگرى در کشورهاى مختلف اروپا از جمله فرانسه، اسکاتلند، آلمان و اسپانیا تشکیل شد. لژهاى فراماسونرى که متأثر از افکار دوره رنسانس اروپا و برابر با نیازهاى روزگار خود شعار «آزادى، برابرى و برادرى» را برگزیده بودند، در اروپا قدرت فراوانى یافته و در صدر قواى استعمارگر اروپایى به کشورهاى پیرامونى و مستعمره نیز راه یافتند. در کشورهاى مستعمره لژهاى فراماسونرى با جذب اقشار مختلف مردم خصوصاً روشنفکران و نخبگان جامعه، از ایشان براى تثبیت نفوذ و قدرت استعمارى خود بهره مىجستند.
در کشور ما نخستین لژ فراماسونرى در سال 1324ق مطابق با 1907م تحت عنوان «لژ بیدارى ایران» در تهران شکل گرفت. پیش از این تاریخ بسیارى از ایرانیان در خارج از کشور به عضویت لژهاى فراماسونرى در آمده بودند و حتى برخى از ایشان چون میرزا ملکم خان ناظمالدوله به تلاشهایى نافرجام براى تشکیل یک لژ فراماسونرى در ایران دست زده بودند. اما لژ بیدارى ایران نخستین لژ وسیع و قانونى فراماسونرى بود که به شکل مخفیانه در ایران آغاز به کار کرد. این لژ ماهیتى فرانسوى داشت و تحت نظر لژ شرق اعظم (گرانداوریان) فرانسه فعالیت مىکرد.
بعدها در دوره حکومت پهلوى پدیده فراماسونرى در ایران گسترش بسیارى پیدا کرد و لژهاى متعددى با هویتهاى فرانسوى، انگلیسى، اسکاتلندى، آلمانى و آمریکایى در شهرهاى مختلف تأسیس و فعالیت مىکردند. از آغاز شکلگیرى رسمى پدیده فراماسونرى در ایران تا پیروزى انقلاب اسلامى بیشتر دولتمردان و سیاستمداران ایران وابسته به لژهاى فراماسونرى بودند و به عبارت دیگر بخش مهمى از سیاست و دولت در ایران توسط ماسونها اداره مىشد.
فراماسونها معمولاً در ظاهر بر موازین اخلاقى و انسانى بسیار تأکید مىکنند و لژهاى خود را انجمنهایى علمى- اخلاقى به شمار مىآورند. لکن در عمل براى دستیابى به اهداف خود که از اهداف لژهاى مادر ـ در کشورهاى استعمارگر ـ جدا نیست، دست به هر عملى مىزنند. تشکیلات سازمانى فراماسونرى در کشورهاى پیرامونى به گونهاى عمل مىکنند که اعضاى آنها خواسته یا ناخواسته به مهرههایى براى پیشبرد اهداف بیگانگان در کشور خود بدل مىشوند.
پدیده فراماسونرى با پدیده صهیونیسم و تفکرات یهودى رابطهاى تنگاتنگ دارد و تأثیر این رابطه در قوانین و آداب و سنن فراماسونرى به وضوح مشهود است.[5]
ارتشبد حسین فردوست در باره فراماسونری در ایران میگوید:
«فراماسونری در ایران از آغاز یک سازمان سیاسی بود که به نفع انگلستان کار میکرد، به نحوی که اکثر مقامات مهم مملکتی یا فراماسون بودند و آن مقام به آنها داده میشد و یا پس از اشتغال فراماسون میشدند. پس، در ایران مهمترین تشکیلات سیاسی اداره کننده کشور تا مدتها همین تشکیلات فراماسونری بود که اشرافیت و خانوادههای صاحب مقام و صاحب ثروت را زیر پوشش گرفته بود و منویات امپراطوری انگلستان را پیاده میکرد.
در دوران سلطنت محمدرضا، او ابتدا اجازه تأسیس یک لژ فراماسونری به نام «لژ پهلوی» را داد که فردی به نام جواهری در رأس آن قرار داشت و ارنست پرون در این لژ فعال و همه کاره بود و رابط محمدرضا با لژ محسوب میشد.
قبلاً گفتم که پرون یک بار مرا به ملاقات جواهری برد و میخواست مرا به عضویت لژ در آورد. ولی من تمایل نشان ندادم. بدنامی و سوء شهرت فراماسونری در ایران سبب میشد که رابطه محمدرضا با آن به شدت پنهان نگاه داشته شود، ولی محمدرضا در طول دوران خود همیشه از فراماسونرها حمایت میکرد و در جریان کار آنها قرار داشت و آنها نیز به شدت به سلطنت او علاقمند و وفادار بودند.»[6]
کشور آمریکا پس از پایان جنگهای داخلی در سال 1865م – 1244ش به تدریج شروع به توسعه اقتصادی و سیاسی نمود و بعد از جنگ جهانی اول به عنوان رقیبی در سطح بینالملل برای انگلستان قد برافراشت. این رقابت پس از پایان جنگ جهانی دوم در سال 1945م – 1324ش افزایش یافت و کم کم استعمار انگلیس را به حاشیه راند و خود جایگزین آن شد.
در ایران نیز پس از سقوط رضا شاه در شهریور 1320، آمریکا جا پای خود را محکم نموده و عدهای از وابستگان خود را در هرم قدرت سیاسی کشور برای استفاده از منافع مورد نظر جا داد. حوادث سال 1330 و کودتای 28 مرداد 1332 از این رخنه ریشهدار در کشور حکایت داشت. تضاد منافع بین قدرتهای استعمارگر موجب میشد تا برنامه سازان آمریکایی در چینش عوامل خود بر مقدرات کشور ایران جدیت بیشتری به خرج دهند و این کار بدون کنار زدن یا تسلیم و همراه نمودن نمودن وابستگان انگلیسی در حکومت پهلوی امکان پذیر نبود.
ایجاد سازمان اطلاعات و امنیت کشور(ساواک) توسط عوامل سازمان CIA در سال 1335 این فرصت را برای آمریکائیان به وجود آورد که فراماسونری را تحت نظر خود گرفته و در مواقع مناسب از آن بهره برداری کرده و در بلند مدت به آن ضربه زده و نفوذش را در قدرت سیاسی کشور تضعیف نموده و در صورت امکان آن را از بین ببرند.
فردوست در این باره میگوید:
«پس از 28 مرداد 32، به تدریج یک تیپ جدید آمریکایی در مقامات مملکتی پدید شد. این تیپ آمریکایی نظر خوشی به فراماسونهای قدیمی و کهنهکار و تیپ انگلیسی نداشت. آنها برای خود فرهنگ خاصی داشتند و در محافل و مجامع خودشان جمع میشدند. محمدرضا هر دو تیپ را تایید میکرد و سعی میکرد با همه آنها روابط حسنه داشته باشد و برای شریفامامی، رئیس فراماسونری، احترام زیاد قائل بود.
آمریکاییها از همان آغاز که ساواک را ایجاد کردند، خواستند که کلیه سازمانهای سیاسی و غیرسیاسی و سازمانهای بینالمللی که در ایران شعبه دارند، در اداره کل سوم بررسی شود. این نظر آنها هم شامل فراماسونری میشد و هم شامل بهائیت.
آمریکایی مستشار اداره کل سوم روی این بررسی نظارت میکرد و در واقع اطلاعات دست اول را خودش به «سیا» انتقال میداد. بدین ترتیب، آمریکاییها توانستند از همان سال 1336 تشکیلات فراماسونری ایران را بشناسند و روی آن کار کنند. در اداره کل سوم یک شعبه به امور فراماسونری و چند جمعیت دیگر میپرداخت. این شعبه دو کارمند داشت که یکی رئیس شعبه و دیگری معاون شعبه بود. این شعبه هر از گاه (تصور میکنم هر 6 ماه یک بار) یک بولتن نوبهای مختص فراماسونری منتشر میکرد که در آن فعالیتهای 6 ماهه فراماسونری، جلسات و بحثها، تشکیلات رئیسه و تعداد اعضاء درج میشد. هر چند محمدرضا شخصاً در جریان مسائل فراماسونری قرار میگرفت، معهذا یک نسخه از این بولتن از طریق «دفتر ویژه اطلاعات» برای او ارسال میشد.
انتشار کتاب 3 جلدی رائین ضربه سختی به فراماسونری ایران بود، زیرا اسامی بسیاری از آنها را افشاء کرد. آیا رائین راساً این کار را کرد و یا به اشاره دستگاه خاصی؟ بعید به نظر میرسد که او راساً به این کار مبادرت کرده باشد و به احتمال قریب به یقین چاپ آن از افشاگریهای آمریکا بود.
مسلماً منظور آمریکا نشان دادن نفوذ انگلیس در دستگاه حکومتی ایران بود تا هم بدنامیها و کاسه کوزههای گذشته را سر فراماسونری و انگلیسیها بشکند و هم به تدریج تیپ قدیمی انگلیسی دولتمردان را منزوی کند و راه را برای قبضه مشاغل توسط تیپ جدید آمریکایی باز کند.
پس از این ماجرا، فراماسونها فشار آوردند و به ساواک دستور داده شد که کتابفروشیها مجاز به فروش جلد سوم نیستند و 2 جلد قبلی هم حتی الامکان به وسیله ساواک جمعآوری شود. این کار عملی نبود و اشخاص علاقمند هر 3 جلد را داشتند. به علاوه ساواک نیز که تا حد زیادی سیاست آمریکا را دنبال میکرد تمایل جدی به این کار نداشت. معهذا، از ادامه کار رائین و انتشار جلدهای بعدی جلوگیری شد.»[7]
عصاره گزارشهای پر تعداد و حجیم ساواک بر وابستگی فراماسونری ایران به انگلیس دلالت میکند. همین مضامین در کتاب رائین به صورت محوری تکرار میشود. از دید رائین، فراماسونری به عنوان یک محفل اشرافی و تشریفاتی در پیوند با استعمار انگلیس و لژ اعظم اسکاتلند قابل سرزنش است. از همین دیدگاه است که رائین میکوشد تا ضمن نقل مطول و داستان گونه فرازهای تاریخ معاصر، خیانتهای فراماسونری در حق ملت و کشور را آشکار سازد.
این درجه از هم سویی، با دیدگاههای ساواک، به همراه سکوت پرسش برانگیز رائین در خصوص فعالیتهای محافل فراماسونری وابسته به گراند لژهای آمریکا، و خاتمه یافته تلقی کردن تألیف کتاب با وجود عدم افشای فراماسونری درجات عالی (با آن که برای این کار تا سال 1359 فرصت داشت و پس از مرگ وی نیز نشانهای دال بر تألیف چنین آثاری دیده نشده است)، همگی نشانههایی است از هم جهتی کار رائین با مراکز قدرت سیاسی و ساواک.
از آنجا که هدف اصلی ماسونها از دیرباز قبضۀ قدرت و تشکیل حکومت فراماسونری بود، آنان همواره میکوشیدند تا با تفویض بالاترین درجۀ افتخاری به شاه و عضویت او در لژ فراماسونری هرچه بیشتر به قدرت تقرب جویند. این نکته در شناخت ماهیت تعاملات دو جانبه میان فراماسونری و قدرت بسیار حائز اهمیت است. در پی انتشار کتاب «فراموشخانه و فراماسونری در ایران» بحث عضویت شاه در لژ فراماسونری چنان بالا گرفته بود که در گزارشهای ساواک نیز انعکاس یافت. در گزارشی پیرامون علل انتشار کتاب اسماعیل رائین بحث مزبور به عنوان شایعه چنین مطرح شده است:
«چون دشمنان ایران شاهنشاه آریامهر را از افراد وابسته و طرفدار دیپلماسی انگلستان میشمارند روی این اصل اجازه داده شده است چنین کتابی که حاوی دقیقترین اسناد سیاسی مربوط به طرفداران سیاست انگلستان در ایران است انتشار یابد تا معلوم شود نام شاهنشاه جزء این طبقه قرار ندارند.»
پس از انتشار کتاب مذکور و لو رفتن اسامی و تشکیلات فراماسونرهای انگلیسی در ایران، مدیران و اعضاء این شبکه به خشم آمده و متقابلاً اقدام به افشای فراماسونرهای آمریکایی و مرتبطین سازمان سیا نمودند و اسامی 56 نفر از آنها را که اکثراً صاحب منصب و مشهور بودند، کردند.
ارتشبد فردوست میگوید:
«پس از چندی لیستی به فرم پلی کپی و در تیراژ زیاد منتشر شد که در آن نام فراماسونهای آمریکایی درج شده بود. البته تعداد اینها به مراتب کمتر از فراماسونهای انگلیسی بود و تا حدی که به خاطر دارم بین 80 تا 100 نفر بودند که همه مشاغل مهم و حساس داشتند، در حالی که رقم فراماسونهای انگلیسی تصور میکنم به 2000 نفر میرسید.»[8]
اسناد زیر در همین ارتباط گویای نقش فراماسونری و رقابت بین آمریکا و انگلیس در تسلط بر منافع کشورمان است.
*******
موضوع: تاریخچه تمدید فعالیت فراماسونها در ایران
در زمان سلطنت اعلیحضرت رضاشاه کبیر بنا به فرمان معظمٌ له فعالیت احزاب منجمله فراماسونها به حالت رکود درآمد و در سال 1328 یک نفر عرب به نام جواهرى در ایران ظاهر و ادعا نموده است که با داشتن فرمان از امپراطور انگلستان در نظر دارد تشکیلات فراماسونها را در ایران تجدید و به همین جهت اکثر رجال وقت را دور خود جمع و در نتیجه تحقیقاتى که به عمل آمد معلوم گردیده نامبرده شخص حقهبازى بوده که با این ترتیب تشکیل یک فراماسونرى غلط را داده است. این ماجرا به وسیله آقاى بهبودى و محمد قباد ظفر به شرف عرض اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر رسید و اجازه خواسته شد که تشکیلات فراماسونرى رسماً دایر گردد. اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر نیز اجازه تجدید فعالیت فراماسونها را صادر و در نتیجه هیئتى که مرکب از آقایان دکتر ناصر بهبودى و سلیمان بهبودى و آقاى مهندس فروغى و مهندس شقاقى و دکتر کیان و دکتر خشایار و آقاى آذرى بوده در سالهاى 1336 و یا 32 به علت اینکه در بصره لژهاى قانونى فراماسونرى وجود داشته هیئت مذکور با لژهاى بصره تماس حاصل و پس از مراجعت پایه فراماسونرى صحیح را در ایران گذاردند. و در حال حاضر تعداد زیادى لژهاى فراماسونرى در ایران به وجود آمده و روز به روز نیز بر تعداد لژها و ماسونها افزوده مىگردد. با آن که تز فراماسونها ایجاد صمیمیت و برادرى و کمک به یکدیگر مىباشد همچنین بایستى همواره کیفیت را بر کمیت ترجیح دهند لیکن عملاً به ثبوت رسیده که فعالیت ماسونها اکثراً در مورد تکثیر امضاء بوده و اصولاً از وظایف اصلى خود خارج تا جایى که به محض اینکه آقاى دکتر باقر عاملى به سمت وزیر دادگسترى منصوب گردید، آقاى مجلسى را که فراماسون بوده از کار برکنار نموده است. این موضوع نشانه عدم صمیمیت و رعایت نکردن دستورات مکتب فراماسونها مىباشد. از طرفى با آن که شخصیتهاى فراماسونرى که غالباً در رأس مشاغل حساس دولتى قرار دارند علاوه بر این که در سیاست دخالت نمىنمایند، غالباً از شرکت در جلسات متشکله نیز خوددارى و تشکیل جلسات همواره به رسیدگى پیرامون امور تازه واردین و یا ارتقاء درجه فراماسونها و صرف شام و مشروب مىگذرد.
فراماسونهاى ایران به سه قسمت تقسیم مىگردد:
1ـ لژهاى اسکاتلندى
2ـ لژهاى فرانسه
3ـ لژ آلمان و یا لژ بسته
الف ـ مسئولین لژهاى فرانسه که از لژ بزرگ فرانسه الهام مىگیرند عبارتند از:
1ـ آقاى دکتر سعید مالک سناتور
2ـ دکتر هومن معاون سابق وزیر دربار
3ـ مصطفى تجدد سناتور
ب ـ مسئولین لژهاى اسکاتلند که از لژ بزرگ اسکاتلند الهام مىگیرند عبارتند از:
1ـ آقاى مهندس شقاقى معاون وزیر راه
2ـ مستر فرى انگلیسى
3ـ دکتر کیان استاد دانشگاه
4ـ دکتر خشایار عضو هیئت نظارت سابق سازمان برنامه و وکیل دادگسترى
پ ـ لژ آلمان و یا لژ بسته مسئولین لژ آلمان به شرح زیر مىباشند:
1ـ آقاى دکتر امیر حکمت سناتور
2ـ آقاى فخر طباطبایى نماینده مجلس شوراى ملى
3ـ آقاى گلشائیان
ضمناً نظر به این که مسئولین لژ بسته حداکثر احتیاطات حفاظتى را به عمل آوردهاند لذا کلیه فعالیتها و اقدامات آنان سرّى و تاکنون محل تشکیل جلسات همچنین اعضاء آن شناخته نشده است. (معهذا در این مورد تحقیقات ادامه دارد. در صورت حصول نتیجه مراتب به موقع به استحضار خواهد رسید.)
با آن که در بین فراماسونهاى ایرانى آن طورى که باید و شاید همکارى وجود ندارد معهذا ماسونهاى ایران که جهت معالجه به انگلستان عزیمت نمودهاند فوقالعاده از همکارى و توجهات ماسونهاى اسکاتلند برخوردار [شدهاند] منجمله آقاى محمدى استاد دانشگاه که به منظور معالجه به کشور انگلستان عزیمت نموده از مراحم فراماسونهاى انگلیس برخوردار و در حال حاضر نیز مقیم آن کشور مىباشد.
لژهاى اسکاتلند غالباً جلسات مربوطه در انجمن رازى تشکیل و هر عضو سالیانه 2400 ریال حق عضویت مىپردازد و پذیرفتن اعضاء نیز بایستى بنا به معرفى دو نفر از ماسونها صورت گیرد که در صورت احراز صلاحیت به منظور وارد شدن به تشکیلات آنان بایستى فرم مربوطه را که حاوى مشخصات کامل آنان مىباشد تکمیل سپس ضمن یاد نمودن سوگند و مصاحبه لازم ورود آنان به این جمع تصویب و به افتخار شخص تازه وارد مراسمى با تشریفات خاصى انجام مىگردد. ضمناً در تشکیلات فراماسونها سه عضو وجود دارد:
1ـ کارآموزى
2ـ کاریارى
3ـ استادى
از محل پرداخت حق عضویت مقدارى به مصرف هزینههاى فراماسونرى و مابقى مصروف امور خیریه و احتمالاً کمک به اعضاء مستمند مىگردد. از طرفى نظر به این که استادان لژها همه ساله تعویض مىگردند و به همین جهت مراسمى در تشکیلات فراماسونها به وجود مىآید لذا اولین وجوه جمعآورى شده که معمولاً در مراسم تعویض استاد لژها انجام مىگیرد به لژ بزرگ اسکاتلند و یا فرانسه ارسال مىگردد.
صندوقدار باشگاه رازى آقاى مصطفى عامرى مدیر کل سابق راهآهن دولتى ایران مىباشد. از طرفى در مراکز استانهاى اصفهان و اهواز نیز اخیراً لژ فراماسونها تشکیل، یکى از مسئولین اهواز به نام آقاى آذرى تاجر و کشاورز معروف که کاندیداى نمایندگى مجلس شوراى ملى و عضو سازمان کوک همچنین با تیمسار سپهبد کمال نیز ارتباط دارد، مىباشد.
نظریه رهبر عملیات: مفاد گزارش خبرى فوق مورد تأیید مىباشد.
ملاحظات: مقرر فرمایید در مورد حفاظت موضوع توجه لازم به مسئولین امر ابلاغ که منبع شناخته نشود.
*****
شماره: 812 / 312 تاریخ: 29 / 2 / 41
موضوع: فعالیت مخالفین دولت
یکی از محارم سردار فاخر حکمت اظهار میداشت: مسافرت آقای علاء وزیر دربار شاهنشاهی به فارس و شیراز که ظاهراً تحت عنوان سالگرد (انجمن لاینز) صورت گرفته است به منظور انجام یک مأموریت سیاسی و مخفی است.
مشارالیه افزوده: مؤسسه لاینز انگلستان که یکی از شعبات لژ بزرگ فراماسونی انگلستان است که تحت عنوان انجام کارهای عام المنفعه بزرگترین دستگاه خبری دولت انگلستان را در کشورهای دنیا محسوب میشود و آقای علاء وزیر دربار شاهنشاهی که خود از فراماسونرهای معروف و اعضاء لژ بزرگ لندن هستند ریاست جوامع فراماسونری ایران را به عهده دارند و در این مسافرت به فارس به وسیله مقامات انگلیسی دستورات محرمانهای به مأمورین نفوذی انگلستان در فارس که اکثراً بین عشایر دارای نفوذ و رهبری هستند، صادر خواهد کرد زیرا ممکن است روابط شاهنشاه و دولت آقای امینی که به صورت مبارزه سیاست انگلیس و آمریکا در ایران درآمده وضع نامساعدی به خود گیرد و به این ترتیب عشایر فارس طبق تعلیماتی که آقای علاء به آنها خواهند داد برای دولت مرکزی اشکالات بزرگی فراهم خواهند کرد. گوینده افزوده: اکثر رجال فارس و سران عشایر این منطقه غالباً فراماسون و تایع دستورات لژ بزرگ لندن هستند و... تابع دستورات آقای علاء خواهند بود و قرار است آقای علاء مدت 6 روز به عنوان بازدید از تخت جمشید در آن جا اقامت نموده و جلساتی با حضور دوستان خود تشکیل داده و سپس به کازرون، بوشهر و لارستان عزیمت نموده و به این طریق مقدمات شورش عشایر را علیه دولت فراهم نمایند.
*****
شماره: 1627 / 326 تاریخ: 14 / 6 / 43
موضوع: فعالیت جمعیت فراماسیونرها
مدتی است که بر دامنهی فعالیتهای مستمر جمعیت معروف به (بنایان آزاد) که همان لژ فراماسیونری ایران باشد افزوده گردیده و بر اثر همین گزارش فعالیت میباشد که گروهی از اعضاء متوسط السن و جوان جمعیت مذکور در رأس پستها و مقامات حساس قرار گرفته و با اتحاد و همدستی خویش یکدیگر را در هر مرجع و مقامی که هستند حمایت مینمایند و از جمله اعضاء جمعیت مزبور که هم اکنون مصدر مقامات عالیرتبه و مهم میباشند میتوان آقایان خوشبین،[9] مهندس روحانی[10]، شجاع ملایری[11] و دکتر مهندس اسکندرانی را نام برد که عموماً در جمعیت نامبرده که بعد از مرحوم حکیمالملک[12] سرپرستی آن را مرحوم حسین علاء[13] برعهده داشته عضویت دارند و مورد وثوق و اعتماد آن میباشند. ضمناً هفتاد و چهار برگ لیست کامل کلیه اعضای این جمعیت که در لژهای مختلف فراماسیونری ایران از جمله (کورش، تهران، خیام و غیره) فعالیت دارند و به این منظور طبق دعوت دبیران لژ جلسات عادی و خصوصی خود را در تهران تشکیل میدادهاند، با اوراق دعوتنامه به پیوست تقدیم میگردد و به استحضار میرساند اوراق مذکور مربوط به جلساتی است که در ظرف 10 ماه گذشته (از اول مهر ماه 42 الی 27 خرداد ماه43) در تهران تشکیل گردیده و از آن پس به علت فرا رسیدن فصل گرما طبق معمول تعطیل گردیده و تا آخر ماه جاری نیز تعطیل خواهد بود.
در اوراق ضمیمه علاوه بر اسامی کلیه اعضای لژهای مذکور فعالیتهای جاری فراماسیونرهای ایران نیز تا حدی روشن شده و فعالیتهای مالی آنان با ذکر اسامی اشخاص ذکر گردیده است. مستدعی است مقرر فرمایند چون اسامی اشخاص روی اوراق اداره پست یادداشت گردیده، پس از تهیه رونوشت آنها را معدوم نمایند.
بخش 321 بررسی و اقدام نمایند. 14 / 6
مذاکره شود.
فرمودند: مدارکی نزد آقای نشاط بوده که بایست گرفته شود اگر اظهار نمودند که نزد ایشان نیست باید دید پروندههای فراماسونی در کجا [ناخوانا] و برای اینکار در حضور معاونت کمیسیون[ناخوانا] 16 / 6 / 42
*****
از: اداره اطلاعات تاریخ: 10 / 12 / 47
به: دفتر ویژه اطلاعات شماره: 5009
موضوع: جلسه فراماسونری
عطف / پیرو 4942- 5 / 12 / 47
چهار نفر از فراماسونهای خارجی که لرد بروس دبیر کل گراند لژ اسکاتلند نیز در بین آنان است در هتل هیلتون اقامت نمودهاند و صالح چتایات مدیر شرکت شبدیز که از یهودیان مهاجر عراقی است و قبلاً افسر نیروی هوائی انگلیس بوده و یک انگشت او را انگلیسیها به جرم خیانت قطع نمودهاند، مهماندار وی میباشد.
دوازده نفر دیگر نیز در هتل ونک اقامت نمودهاند و قرار است امشب جلسه لژ بزرگ ایران با حضور فراماسیونهای انگلیس، فرانسه و آلمان تشکیل شود و آقای شریف امامی را به سمت معمار بزرگ انتخاب نمایند.
825 / پ 12 / 12
ارزیابی خبر: قابل تحقیق 15-865
*****
به: 322 شماره: 44526 / 20 ه 5
از: 20 / ه 5 تاریخ: 14 / 12 / 47
کتاب فراماسونری
2 روز قبل جلد سوم کتاب (فراموشخانه یا تاریخ فراماسونرى در ایران) که وسیله اسماعیل رائین مدیر خبرگزارى (آسوشیتدپرس در ایران) ترجمه و در کشور ایتالیا به زبان فارسى چاپ شده است، منتشر شد. قیمت این کتاب 500 ریال بود. صفحات آن به وسیله کاغذ قرمز صفحهبندى شده است. در این کتاب اسامى افراد ایرانى که جزء باند فراماسونرى انگلیسى هستند به شرح زیر است:
1ـ دکتر سیدحسن امامى امام جمعه تهران 2ـ مهندس جعفر شریف امامى رئیس مجلس سنا 3ـ منوچهر پرتو وزیر دادگسترى 4ـ مهندس روحانى وزیر آب و برق 5ـ دکتر هوشنگ نهاوندى رئیس دانشگاه پهلوى 6ـ دکتر منوچهر تسلیمى معاون وزارت اطلاعات 7ـ دکتر باقر عاملى وزیر اسبق دادگسترى 8ـ دکتر امیرحسین شیخنیا مستشار دادگاههاى استان مرکز 9ـ دکتر محمد مصدق (از ایشان فقط نام برده و عکس مشارٌ الیه چاپ نشده) 10ـ دکتر احمد متین دفترى سناتور 11ـ القانیان 12ـ ثابت پاسال 13ـ جمشید اردلان مدیر کل ادارى دادگسترى 14ـ حافظى معاون دادسراى تهران ضمناً اسامى تعداد[ى] دیگر از افراد ایرانى برده شده و عکس آنها در حال پوشیدن لباس و نصب نشان فراماسونرى چاپ شده است به طورى که شایع است اقدام به جمعآورى این کتابها از طرف دولت شده و اسماعیل رائین نیز توقیف گردیده است. تعداد کتابهایى که جمعآورى شده است 200 جلد است بقیه را مردم خریدارى کردهاند. مترجم کتاب ادعا نموده اصل کلیه مدارکى که چاپ کرده موجود است و حاضر است در اختیار هر کسى که بخواهد بگذارد.
رونوشت برابر اصل است.
اصل در 221518 جلد 37
*****
از: 800 ب تاریخ: 30 / 1 / 48
به: 800 شماره: 40 / 8
موضوع: رقابت آمریکا و انگلستان
آقای کوزمین دبیر اول سفارت شوروی به امضای قرارداد نفت با کمپانی کنتینتال اشاره کرد و گفت: به احتمال نسبتاً زیاد بین قرارداد مزبور و جنجال سیاسی اخیر بر سر انتشار کتاب فراماسون رابطه نزدیک موجود است زیرا همین که مردم سرگرم شدند قرارداد به امضاء رسید و امریکا جای پای دیگری در ایران پیدا کرد. باید دانست که ایالات متحده و بریتانیا فقط در یک مسئله که همانا مبارزه علیه کمونیسم است اتفاق نظر دارند و در سایر مسائل به خصوص مسائل اقتصادی و بازرگانی سخت رقابت میورزند و اگر به تاریخ بعد از جنگ بنگرید ایالات متحده در هر کجای دنیا جای انگلیس را گرفته و حتی در داخله بریتانیا نیز سازمانهای اقتصادی بزرگ را به زیر سلطه خود در آورده است. این رقابت و مبارزه به ایران هم کشیده شده و تلاطمهای موجود نشانه آنست.
820
بخش 825 موضوعی. 31 / 1
1- پرونده فراماسونها
2- رونوشت....
*****
به: 327 شماره: 34446 / 20 ه 5
از: 20 ه 5 تاریخ: 2 / 2 / 48
موضوع: اختلاف در هیئت دولت
اخیراً در هیئت دولت دو دستگی عجیب رخ داده [که] حتی مردم عادی از آن سخن میگویند. عدهای معتقدند که بعضی وزراء، وابسته به سازمان سیا میباشند از قبیل: آموزگار. زاهدی. پرتو. حسن زاهدی. گودرزی؛ از نخستوزیر حرف شنوی ندارند و تاکنون چند مرتبه بین آنان دلتنگی به وجود آمده است و در مقابل دولت هویدا از طرف عدهای که وابسته به فراماسونری هستند، مانند: ستوده. کشفیان. روحانی. نیکپی تقویت میشوند.
نظریه منبع: در حال حاضر مردم منتظر یک اصلاح عمیق و فوری در وضع عمومی میباشند و یک حالت انتظار در همه مردم موجود است.
نسخه اول
محصول منبع
بهرهبرداری و در پرونده وزراء فوق منعکس شود. 4 / 2 / 48
*****
به: 327 شماره: 34581 / 20 ه 5
از: 20 ه 5 تاریخ: 9 / 2 / 48
پخش پلی کپی در بین مردم
در چند روز اخیر بین کارکنان وزارت پست و تلگراف گفتگوئی است در مورد این که از طرف افرادی که اسمشان در کتابهای منتشره توسط اسماعیل رائین درج گردیده صورتی تهیه و به صورت پلی کپی چاپ و اسامی افرادی که جزو سازمان سیا (C.I.A) هستند منتشر و شبها بین مردم پخش مینمایند در لیست مزبور اسامی اردشیر زاهدی وزیر امور خارجه، جمشید آموزگار وزیر دارائی، روحانی وزیر آب و برق، عالیخانی وزیر اقتصاد، ذکر گردیده است. ش
توضیح رهبر عملیات : منبع قادر به تهیه پلی کپیهای مورد بحث نیست. ش و لیست مزبور توسط منبع 1974 تهیه و طی شماره 34348 / 20ه 5 - 8 / 2 / 48 تقدیم گردیده است.
رونوشت برابر اصل است.
لیست مزبور در پرونده 225012 میباشد.
در پرونده 42321 جمشید آموزگار بایگانی شود. 11 / 2 / 48
*****
از: 327 تاریخ : 12 / 7 / 48
به: عرض مىرسد
نمایندگان فراماسونرى مجلس شوراى ملى
در انتخابات داخلى سال گذشته مجلس شوراى ملى عملاً همه فراماسونرهاى وابسته به گروه اکثریت مقامات هیئت رئیسه و هیئت رئیسه کمیسیونها را حائز گردیدند که این موضوع در میان نمایندگان غیر فراماسونرى اثر فوقالعاده بدى به جاى گذارده و اکنون نیز گفته مىشود که در انتخابات سال جارى نیز همه مقامات مذکور را در درجه اول نمایندگان وابسته به فراماسونها اشغال خواهند نمود. ضمناً اسامى نمایندگان فراماسونرى به شرح زیر معروض و در رأس آنها عبداله ریاضى رئیس مجلس شوراى ملى قرار گرفته و مدت دو سال است که به گروه فراماسونرى شریف امامى رئیس مجلس سنا پیوسته است. ضمناً از تعداد نمایندگان مذکور برخى از آنها حتى سواد ابتدائى نداشته و برخى نیز به گروه فراماسونرى دکتر اقبال رئیس هیئت مدیره و مدیرعامل شرکت ملى نفت ایران پیوستهاند که اسامى چند نفر از آنان در کتاب منتشر شده وسیله رائین ذکر نگردیده است.
1ـ رؤساى کمیسیونهاى مجلس.
الف ـ مرتضى قلىکیان رئیس کمیسیون وزارت آبادانى و مسکن
ب ـ محمد شفیع امین رئیس کمیسیون وزارت آموزش و پرورش
پ ـ کریم اهرى رئیس کمیسیون وزارت دارائى
ت ـ منوچهر پزشکى[14] رئیس کمیسیون وزارت راه
ث ـ جهانگیرسرتیپپور رئیس کمیسیون وزارت عرایض
ج ـ عبدالرضا عدل طباطبائى رئیس کمیسیون وزارت اقتصاد
د ـ عبدالمجید موسوى رئیس کمیسیون استخدام
ذ ـ محمود ضیائى[15] رئیس کمیسیون خارجه
ر ـ محمدعلى مرتضوى رئیس کمیسیون بودجه
ز ـ مصطفى الموتى رئیس کمیسیون برنامه (گروه اقبال)
ص - محمدحسین اعتمادى رئیس کمیسیون بهدارى
ض ـ حیدرعلى ارفع رئیس کمیسیون تحقیق
ع ـ کاظم مسعودى رئیس کمیسیون تولیدات کشاورزى
غ ـ مهدى شیخالاسلامى رئیس کمیسیون دادگسترى
ط ـ محمود روحانى[16] رئیس کمیسیون کشور
ظ ـ حسن مصطفوى نائینى رئیس کمیسیون محاسبات
2ـ هیئت رئیسه کمیسیونها
الف ـ سیفاله وحیدنیا مخبر کمیسیون اطلاعات
ب ـ کاظم کورس اقتصاد
پ ـ اسداله موسوى ماکوئى آموزش و پرورش
ت ـ امین غنى مخبر کمیسیون پست و تلگراف
ث ـ ویلسون بیت منصور نایب رئیس کمیسیون بهدارى
ج ـ جواد مهذب نایب رئیس کمیسیون دادگسترى
د ـ فضلاله کاسمى نایب رئیس کمیسیون دادگسترى
ذ ـ حسن متین مخبر کمیسیون دادگسترى
ر - فیروز فروهر مخبر کمیسیون راه
ز ـ فیروز عدل[17] کمیسیون فرهنگ و هنر
س ـ مصطفوى مخبر کمیسیون کشور و محاسبات
ش ـ محمد بهنیا نایب رئیس کمیسیون همکارى مجلسین
ص - ناصر عجم[18] مخبر کمیسیون همکارى مجلسین
ض ـ محسن خواجهنورى سخنگوى حزب ایراننوین و رئیس کمیته نمایندگان حزب ایراننوین
در پرونده 79154 عبداله ریاضى بایگانى شود. 23 / 7 / 48
*****
شماره: 25928 / 20ه 4 تاریخ: 12 / 10 / 49
فراماسونری
قطعه زمینى که قرار بود در تهران پارس خریدارى شود به علت نامعلومى معامله مربوط انجام نشد و اخیراً یک قطعه زمین به مساحت 15000 متر مربع از زمینهاى اداره اوقاف واقع در نزدیک میدان شهیاد را به مبلغ ششصد هزار تومان از قرار مترى 40 تومان خریدارى گردیده است. در بین اعضاى فراماسونرى شایع است که بهاى زمین فوق را شاهنشاه آریامهر مرحمت فرموده و آقایان نخست وزیر و مهندس شریفامامى اقدامات لازم را در جهت خرید زمین از آقاى عصار معاون نخستوزیر و سرپرست سازمان اوقاف به عمل آوردهاند.
نظریه شنبه: ماه قبل این معامله انجام شده است.
نظریه چهارشنبه: به احتمال قوى خبر فوق صحت دارد. ارشاد
به عرض ریاست بخش رسید فرمودند ... اقدامى ندارد
10 / 15
*****
از: 11 / ﻫ تاریخ: 29 / 6 / 49
به: 313 شماره: 2311 / 11 / ﻫ
موضوع: گروه فراماسونهاى ایران
اخیرا گروه فراماسونهاى ایران لیستى از افراد وابسته به سازمان «سیا»[19] را انتشار دادهاند که امیرتوکل کامبوزیا لیست مذکور را در اختیار داشته و اقدام به تکثیر آن نموده است. فتوکپى لیست مذکور به پیوست تقدیم مىگردد.
نظریه یکشنبه: خبر فوقالذکر ارتباط امیرتوکل کامبوزیا را با گروههاى مختلف سیاسى مىرساند لذا نسبت به شناسایى و چگونگى ارتباط وى اقدام مقتضى به عمل آمد و نتیجه متعاقباً به عرض خواهد رسید.
نظریه چهارشنبه: نظریه دهر مورد تأیید است.
نظریه 11 / ﻫ. در مرخصى هستند.
آقایان قبادى ـ فرزانه 6 / 7
آقایان محترم
شما اطلاع دارید که چندى پیش یک جلد اثر هجائى دیگر به نام (فراماسون در ایران) به نام اسمعیل رائین در شهر رم چاپ شده بود.
آقاى رائین در کتاب خود علیه عده زیادى از اشخاص و رجال سیاسى و اجتماعى محترم ما با توهین و اتهام بى اساس به قلم فرسایى پرداخته مىخیزد.
معلوم است که یک نفر مانند آقاى رائین نمىتوانست شخصاً چنین اسناد و مدارک زیادى براى نوشتن این چنین کتابى در اختیار خود داشته باشد. ما به طور دقیق اطلاع داریم که این کتاب از طرف آمریکایىها و به تحریک آنان و با مدارک و اسناد آنها نوشته شده است. هیچ لزومى ندارد که در باره مقصود واقعى سیا براى انتشار این کتاب در شهر رم و ارسال مخفى آن به ایران توضیحاتى بدهیم.
در این کتاب آقاى رائین لیست 830 نفر عضو فراماسون در ایران را ذکر مىنماید. این حقوق بگیر آمریکایى در کتاب خود چیز تازهاى درباره وجود فراماسون در ایران فاش نکرد اما واقعاً فراماسون در کشور ما وجود دارد و وظیفه واقعى این لژ براى همه معلوم است ولى آقاى رائین ذکر لژها و باشگاههاى آمریکایى را در ایران که واقعاً به ضرر ملت ایران و کشور ما عمل و فعالیت مىکنند فراموش کرده بود.
البته ما مىتوانستیم به آقاى رائین در وظیفه (شرافتمندانه) او براى آگاه کردن افکار عمومى کشور ما درباره عمل تخریبى بیگانگان در ایران کمک بکنیم و تعداد بیشترى از اعضاء لژهاى آمریکایى را که با سیا تماس دارند یا از عوامل و مأمورین این سازمان هستند مثال بیاوریم:
آـ آموزگار، جمشید[20] ـ وزارت دارایى
الف ـ ابوسعید صالح ـ شرکت ملى نفت
افضل منوچهر ـ دانشگاه تهران
اربابى، نصرتاللّه ـ سپهبد
امیرقاسم معینى ـ مجلس
اسکندرى، ناصرالدین ـ بانک ایران و غرب
انصارى، عبدالرضا[21] ـ انجمن ایران و آمریکا
افشار، امیرخسرو ـ وزارت امور خارجه
انصارى، هوشنگ[22] ـ سفیرکبیر ایران در آمریکا
ب ـ باتمانقلیچ، داریوش ـ وزارت دارایى
بهروز، جهانگیر ـ مطبوعات
باتمانقلیچ، هوشنگ ـ وزارت امورخارجه
بهادرى، کریمپاشا[23] ـ نخست وزیرى
بکایى، مصطفى ـ سازمان برنامه
بیت منصور ویلسون ـ پزشک
بهرامزاده، ابراهیمى ـ سازمان برنامه
پاکدامن، پرویز ـ پزشک
پزشکان، فریدون ـ مطبوعات
تدین فضایى ـ سپهبد
تهرانى، احمد ـ وزارت امورخارجه
ثریا، سید مهدى ـ شوراى عالى اقتصاد
د ـ دوردیان، رضا ـ سازمان برنامه
دیبا ـ شرکت پپسى کولا
ر ـ رائین، اسمعیل ـ مطبوعات
رسایى، فرجاللّه ـ دریادار
رزمآرا،[24] خلیل اسعد ـ مطبوعات
زـ زارع، محمود ـ دانشگاه ملى
زاهدى،[25] اردشیر ـ وزارت امورخارجه
س ـ ساکینیان سواک ـ مجلس
سعدى، علی محمد ـ شرکت ملى نفت ایران
ساهاکیان، دانیل ـ کارخانه پپسىکولا
ش ـ شاشوا، ویلیام ـ شرکت فرد موتور
شهبازى شاهپور ـ بانک اعتبارات ایران
شاهنده، بهمن ـ مجلس
شیدایى ـ کارخانه کلگیت
ص ـ صنعتى،[26] همایون ـ شرکت فرانکلین
ض ـ ضرغام، علىاکبر ـ بانک اصناف
ط ـ طوفانیان،[27] حسن ـ سپهبد
ظ ـ ظفرى، یداللّه ـ وزارت بهدارى
ع ـ عالیخانى،[28] علینقى ـ وزارت اقتصاد
عظیمى، عبدالرسول ـ مطبوعات
عتیق، حسن ـ انجمن ایران و آمریکا
ف ـ فرمانفرمائیان، خداداد ـ بانک مرکزى ایران
ک ـ کمال، عزیزاللّه ـ سپهبد
م ـ مبصر، محسن[29] ـ سپهبد
مفیدى راد، پریرخ ـ جامعه دوستان آمریکایى خاورمیانه
متین، حسن ـ مجلس
معینى،[30] امیر قائم ـ مجلس
مشفق، احمد ـ بانک اعتبارات
میر احمدیان، رضا ـ شرکت پتروشیمى ایران
مرتضوى، تقى ـ سازمان برنامه
ممتاز، امیر فرهنگ ـ وزارت امور خارجه
نوائى، افراسیاب ـ وزارت امور خارجه
نیامى، على ـ وزارت کشور
وفا، حسین ـ مجلس
همایون،[31] داریوش ـ مطبوعات
اینجا با بعضى از کارمندان ادارهها و مؤسسات آمریکایى در ایران که اغلب آنها جزء سیا هستند و با حقوق بگیران ایرانى تماس دارند شما را آشنا مىکنیم.
ANTKOWIAK R.S
ARMITAGE JOHN
ARNDT RICHARD
BERAN MILES
CONWAY ALEN C. ETC
CROOK JAY R.
COL.DU VALL. DUNCAN E.
MORRISON J.P.
RYAN JOHN
گروه فراماسونهاى ایران
*****
به: 341 تاریخ: 17 / 7 / 51
از: 3 ﻫ شماره: 23466 / 3 ﻫ
موضوع: فراماسونرى
پیرو 22424 / 3 ﻫ ـ 27 / 6 / 51
براى احداث ساختمان فراماسونرى در اطراف شهریار تهران جمعاً مبلغ 9 میلیون تومان هزینه برآورد شده که از آن مبلغ چهار میلیون تومان اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر اعطا و دو میلیون تومان آقاى امیرعباس هویدا نخست وزیر دادهاند و پانصد هزار تومان نیز مرحوم جمشید یگانگى پرداخت نموده بودند و هنگامى که آقاى شریفامامى موضوع را به عرض شاهنشاه مىرساند، مىفرمایند: همه اعضا پولدارند و بایستى کمک کنند. لذا کمیسیونى با شرکت آقایان على مرندى و مصطفى تجدد و کاظم کورس و گلشائیان و چند نفر دیگر جهت جمعآورى بقیه پول تشکیل یافته است.
نظریه یکشنبه ـ مىتوان به صحت گزارشى شنبه اعتماد نمود. پرورش
نظریه چهارشنبه ـ نظریه یکشنبه تایید مىگردد. احسنى
محترما به عرض مىرساند. بهرهبردارى گردد. 23 / 7
احتراما در اجراى اوامر فعلاً بهرهبردارى گردید.
صانعى 18 / 9 / 51
*****
شماره: 14895 / 3ه تاریخ: 17 / 9 / 36[1356]
فراماسونری
عطف 726 / 341- 5 / 8 / 36
طبق اوامر اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر زمینهاى اطراف میدان شهیاد در اختیار ارتش قرار گرفته و به همین جهت لژ بزرگ ایران در نظر دارد زمینى در اطراف تهرانپارس تهیه و عملیات ساختمانى آن را شروع نماید. ضمناً گفته مىشود آقاى هویدا نخستوزیر سابق تحت پوشش بودجه نخستوزیرى بودجه عملیات ساختمانى لژ بزرگ ایران را تقدیم مجلس و به تصویب رسانیده است.
نظریه یکشنبه: با عطف توجه به دسترسى شنبه و صداقت وى احتمالاً خبر صحت دارد. شرر
نظریه چهارشنبه: نظریه یکشنبه مورد تایید است.
نظریه 7ه : 1- نظر سلسله مراتب مورد تایید است 2ـ حفاظت کامل منبع مورد تقاضا مىباشد.
محصول
217021
پینوشتها:
[1] . بهائیت پاد جنبش تجدید حیات ملت ایران، میکائیل جواهری، صفحه 5 تا 7، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی.
[2] . همان، صفحه 48 و 49.
[3] . فراموشخانه و فراماسونری در ایران، اسماعیل رائین، جلد اول، صفحه 12، انتشارات امیر کبیر.
[4] . همان، جواهری، صفحه 69 تا 73.
[5] . در این باره بنگرید: پیشگفتار و بخش تشکیلات فراماسونری در ایران، اسناد فراماسونری در ایران، جلد اول، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی و مقاله: فراماسونرهای انگلیسی و آمریکائی در ایران، در همین سایت.
[6] . ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، خاطرات ارتشبد حسین فردوست، جلد اول، صفحه372 و 373، همان مؤسسه.
[7] . همان.
[8] . همان، صفحه 373؛ همچنین بنگرید: پیشگفتار جلد اول کتاب اسناد فراماسونری در ایران از انتشارات مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی.
[9] . دکتر غلامحسین خوشبین از دانشگاه ژنو و در رشته دکتری حقوق فارغالتحصیل شد. بعضی از مشاغل و مناصب دولتی وی عبارتند از: دادیار دادسرای تهران، عضو دادگاه استان مرکز، کفیل شعبه پنجم دادگاه استان مرکز، دادیار دیوانعالی کشور، رئیس اداره حقوقی وزارت دادگستری، مدیرکل امور قضائی دادگستری در سال1327 ش و معاونت کل دادگستری، مستشار دیوانعالی کشور، معاونت اول دادستان کل، رئیس شعبه چهار دیوانعالی کشور و رئیس هیئت مدیره و مدیرعامل کل بانک توسعه صادرات، سرپرست دانشجویان ایرانی در فرانسه و رایزن سفارت ایران در پاریس. وی همچنین از اعضاء مجلس سنا بوده است و در تیر 1341در کابینه اسداللّه علم به وزارت دادگستری منصوب شد و در بهمن همان سال وزیر مشاورگردید. وی همچنین از اعضای حزب ملت نیز بود. او از اعضای لژ فراماسونری ایران بوده است. (فرمان، ش 3104، سال 41، اطلاعات، ش 10853، سال 41 و روز شمار تاریخ ایران، باقر عاقلی، ج 2)
[10] . مهندس منصور روحانی، فرزند علی محمد در سال 1300ش در تهران متولد شد. وی تحصیلات خود را در دبستان انتصاریه، دبیرستان دارالفنون، دانشکده فنی تهران رشته راه و ساختمان و دانشگاه لندن در رشته مهندسی آب به پایان رساند. در سال 1324 در شرکت نفت آبادان مشغول به کار شد و یکسال بعد در مؤسسه آب تهران به خدمت دولت در آمد. مهندس روحانی تا سال 1341 ریاست دفتر فنی سازمان آب تهران و بعد معاونت کل سازمان آب تهران و سپس کفالت سازمان و پس از آن مدیریت کل سازمان آب تهران را به عهده گرفت وی در اسفند 42 در کابینه منصور وزارت آب و برق را عهدهدار شد و در کابینه هویدا نیز این مقام را حفظ کرد تا این که در سال 1350 به وزارت کشاورزی رسید و تا آخر نخست وزیری هویدا این سمت را عهدهدار بود. در سال 1357 به دستور دولت شریف امامی در جریان اجرای طرح مبارزه با فساد دستگیر و به زندان افتاد و پس از آن نیز در سال 1358 در دادگاه انقلاب اسلامی محاکمه و به اعدام محکوم شد و در بیست و دوم فروردین 1358 تیرباران شد. وی با نام مستعار علاءالدین ابوتراب در لژهای مشعل و سعدی عضویت داشت و بهائی مسلک بود. (تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران، آینده، ش 1532، سال 51، روز شمار باقر عاقلی، ج 2)
[11] . شجاعالدین ملایری فرزند اسماعیل شیخالاسلام ملایری(نماینده ده دوره مجلس شورای ملی) در سال 1300 در شهرستان ملایر متولد شد و تحصیلات ابتدائی را در همان جا پشت سرگذاشت و برای ادامه تحصیلات به تهران سفر کرد و از دبیرستان دارالفنون تهران فارغالتحصیل گشت. پس از آن به دانشکده ادبیات راه یافت و موفق به اخذ لیسانس ادبیات گردید. وی از سال 1316 فعالیت اجتماعی و مطبوعاتی خود را آغاز کرد و مدتی طولانی با روزنامه «ستاره ایران» و همچنین مجلات «اطلاعات هفتگی» و «تهران مصور» همکاری داشت. بعضی از مشاغل و فعالیتهای دولتی وی عبارتند از: معاونت دفتر کل وزارت کشاورزی، بازرس وزارت کشور، معاون اداره دادگاههای وزارت کشور، رئیس اداره دادگاهها، رئیس اداره نمایش، رئیس اداره سیاسی، رئیس اداره اطلاعات، رئیس دفتر کل وزارتی، رئیس اداره کارگزینی، مدیر کل امور اداری، مدیر کل امور سیاسی و انتظامی وزارت کشور، معاون وزارت کشور، مدیرعامل شرکت واحد اتوبوسرانی، رئیس هیئت مدیره و مدیر عامل شرکت سهامی شیلات ایران، استاندار مازندران، مشاور عالی وزیر کشور، وی سال 1354 درگذشت. از تألیفات او، فانتزیها، خانه اموات و اسرا سیاه را میتوان نام برد. (چهره مطبوعات معاصر سال51، بازیگران روی صحنه 1343، اطلاعات، شماره 14741، سال 1354)
[12] . میراز ابراهیم خان حکیمی(حکیمالملک) فرزند میرزا ابوالحسن حکیم باشی در 1290ق متولد شد. وی پس از گذراندن تحصیلات ابتدائی در دارالفنون تهران به پاریس سفر کرد و در رشته تحصیلی طب به تحصیلات خود پایان داد. پس از بازگشت به ایران به عنوان طبیب مخصوص مظفرالدین شاه مشغول خدمت شد و دردورههای اول تا پنجم از تهران و تبریز به مجلس شورای ملی راه یافت. در سال 1328 ق در کابینه مستوفیالممالک به سمتوزارت دارایی انتخاب شد و در کابینه صمصامالسلطنه همین سمت را برعهده داشت و درکابینه مشیرالدوله و کابینه علاءالسلطنه و کابینه مجدد صمصامالسلطنه در سال 1336ق وزارت فرهنگ را عهدهدار بود. وی تا آغاز حکومت پهلوی 6 بار به مقام وزارت رسید و پس از آن در کابینه احمد قوام به سمت وزیر مشاور انتخاب شد و در 12آبان 1324 ش به نخستوزیری رسید و در 30 دی ماه همان سال استعفاء داد. سرانجام در مهرماه 1338 در گذشت و در شهرری مدفون گشت او از اعضاء سازمان فراماسونری لژ قاهره بود و یکی از اساتید اعظم این لژ به شمار میآمد که پس از او حسین علاء این سمت را عهدهدار شد. (روز شمار تاریخ ایران، باقر عاقلی، ج 2)
[13] . حسین علاء معروف به معین الوزراء فرزند میرزا محمدعلیخان علاء السلطنه در سال 1261ش در تهران متولد شد. تحصیلات متوسطه و عالی را در مدرسه «وست منیستر» لندن به پایان برد و از دانشگاه حقوق دانشگاه لندن فارغالتحصیل شد. وی در سال 1282 ش به ایران بازگشت و در وزارت خارجه مشغول به کار شد و دبیر دوّم سفارت ایران در لندن شد. درسال 1296ش به وزارت تجارت و فواید عامه رسید. وی عضو هیأت نمایندگی ایران در کنفرانس صلح پاریس بود. در سال 1301ش وزیر مختار ایران در آمریکا گردید، در دوره پنجم مجلس شورای ملی وکیل مردم تهران و در سال 1306وزیر مختار ایران در پاریس شد. مدتی بعد ریاست فواید عامه و ریاست بانک ملی ایران را به عهده گرفت و در سال 1312 عضو هیأت نمایندگی ایران در مذاکرات مربوط به قرار داد نفت بود و در همین سال به مقام وزیر مختاری ایران در لندن رسید. درسالهای 18 ـ 1314 رئیس اداره کل تجارت در کابینه محمود جم و بعد وزیر تجارت بود. در سال1320 به مدیریت کل بانک ملی ایران رسید و در همین سال ریاست انجمن ملی تربیت بدنی ایران را بر عهده داشت. در سال 1321 به وزارت دربار و درسال 1324 به سفیر کبیری ایران در آمریکا برگزیده شد. در سال 1329ش در کابینه علی منصور به وزارت امور خارجه رسید و در 1330ش مجدداً به دربار برگشت. در 1334 به نخست وزیری منصوب شد و در سال 1336 برای سومین بار به وزارت دربار رسید. در سال 1342 به سناتوری انتخاب گردید. وی در 21 تیر 1343 در تهران فوت کرد. وی از اعضاء لژ فراماسونری در ایران و استاد اعظم «گراند لژ ایدهآل جهانی قاهره» و رئیس باشگاه لاینز بود. (فردا، ش 953، سال 43، اعزام محصل به خارج از کشور 72، آینده، شماره 8، سال 36)
[14] . منوچهر پزشکى فرزند احمد در سال 1304 ش در تبریز به دنیا آمد. تحصیلات خود را تا دکتراى حقوق از دانشگاه تهران ادامه داد و مشاغلى از جمله: دادیار دادسراى تهران، بازپرس و مستشار دادگاههاى دیوان کیفر، بازپرس دادسراى تهران، دادیار دادسراى تهران در وزارت اقتصاد، نماینده مجلس شوراى ملى و... را عهدهدار بود. از حیث سیاسى داراى افکار و تمایلات سوسیالیستى و عضو احزاب ایران نوین و رستاخیز بوده است. نامبرده همچنین عضو جمعیت فراماسونرى لژ هاتف نیز بوده است.
[15] . محمود ضیایى فرزند میرزا آقا در سال 1281 ش در مشهد به دنیا آمد. تحصیلات خود را تا دکتراى طب از دانشگاه آمریکایى بیروت و دوره تخصصى بیماریهای زنان را در فرانسه گذراند و مشاغلى از جمله: پزشک بیمارستانهاى مشهد، عضو هیأت امناى دانشگاه مشهد و استاد دانشگاه، نماینده مجلس شوراى ملى و... را عهدهدار بود. از حیث سیاسى طرفدار سیاست غرب و رژیم پهلوى و عضو حزب ملیون، گروه ایران نو، حزب ایران نوین و رستاخیز بوده و در انجمن خواجه نصیر طوسى وابسته به جمعیت فراماسونرى عضویت داشته و از ماسونهاى قدیمى و به نام بوده است. مشارالیه همچنین در کلوپ روتارى نیز عضویت داشته است.
[16] . محمود روحانى فرزند زینالعابدین در سال 1290 ش در فردوس به دنیا آمد. تحصیلات خود را تا حدود سیکل بدون داشتن مدرک ادامه داد و مشاغلى از جمله: کفیل فرهنگ فردوس، رئیس آمار و ثبت احوال فردوس و گناباد، فرماندار نیشابور و مشهد، معاون استاندارى خراسان، شهردار تبریز، کفیل استاندارى آذربایجان شرقى و غربى، فرماندار اراک، معاون و مدیرعامل عملیات بنگاه عمران، قائم مقام دبیرکل اردوهاى کار، نماینده مجلس شوراى ملى و ... را عهدهدار بود. از حیث سیاسى در سال 1325 نسبت به حزب توده سمپاتى داشته و در زمان حکومت مصدق در پست معاونت استاندارى خراسان در جریان رفراندوم و وقایع 25 تا 28 مرداد سال 32 به نفع وى فعالیت داشته لیکن تغییر جهت سیاسى داده و به سمت رژیم پهلوى آمده و عضو شوراى مرکزى و فراکسیون پارلمانى حزب ایران نوین گردیده است. روحانى همچنین عضو جمعیت فراماسونرى لژهاى مزدا، کسری، ابنسینا و دانش نیز بوده است.
[17] . فیروز عدل فرزند سید مهدى در سال 1304 ش در تبریز به دنیا آمد. تحصیلات خود را تا لیسانس کشاورزى از دانشکده کشاورزى کرج و فوق لیسانس در رشته صنایع شیر و دامپرورى از فرانسه ادامه داد و از تاریخ 4 / 6 / 1326 وارد خدمت دولتى گردیده و مشاغلى از جمله: رئیس مؤسسه اصلاح نژاد دام و بهبود صنایع شیر و صنایع لبنى، رئیس سازمان دامپرورى کشور، مشاور وزارت کشاورزى در امور دامپرورى، عضو هیأت مدیره شرکت سهامى شیلات ایران، معاون پارلمانى وزارت کشاورزى و عمران روستائى، نماینده مجلس شوراى ملى و... را عهدهدار بود. از حیث سیاسى طرفدار سیاست غرب و رژیم پهلوى و به پاس خدمت به این رژیم نشان تاجگذارى، درجه 2 پیشرفت و آبادانى، درجه 3 اصلاحات ارضى، درجه 3 همایون و درجه 3 تاج دریافت نموده است. وى همچنین از اعضاى باشگاه لاینز و جمعیت فراماسونرى لژ کوروش و دانش نیز بوده است.
[18] . ناصر عجم فرزند احمد در سال 1296 ش در اهواز به دنیا آمد. تحصیلات خود را تا لیسانس کشاورزى از دانشکده کشاورزى کرج ادامه داد و مشاغلى از جمله: عضو انجمن شهر اهواز، نماینده مجلس شوراى ملى و... را عهدهدار بود. از حیث سیاسى طرفدار سیاست غرب و رژیم پهلوى و عضو حزب مردم و بعد ایران نوین بوده و به پاس خدمت به رژیم گذشته نشان تاجگذارى دریافت نموده است. عجم از اعضاى جمعیت فراماسونرى، لژ کاوه و خوزستان بوده و در سال 1340 به اتهام تصرف اراضى شهردارى اهواز طبق قرار بازپرس بازداشت شده و با تودیع وجهالضمان آزاد گردیده و از نتیجه کار پرونده اطلاعى در دسترس نیست. وى همچنین از وابستگان به شیخ خزعل بوده و پدرش از حاکمان خوزستان بوده و با خوانین و فئودالهاى معروف منطقه آشنایى و فامیلى داشته و مبالغ هنگفتى جهت بازپرداخت بدهىهایش از محل تصرف عدوانى زمینهاى شهردارى اهواز و بودجه آسفالت خیابانها و... سوء استفاده و اختلاس نموده است.
[19] . «سیا» مخفف نام انگلیسى سازمان اطلاعات مرکزى آمریکاست که فعالیتهاى جاسوسى و اطلاعاتى آمریکا را در خارج از آن کشور رهبرى مىکند. این سازمان در سال 1947 تأسیس شده و تا سال 1962 مرتباً در حال توسعه بود تا این که در این سال پس از گزارشهاى نادرست به کندى رئیس جمهور وقت آمریکا، کندى محدودیتهایى در کار آن به وجود آورد و به همین جهت پس از قتل کندى در سال 1963 شایع شد که عوامل سیا در این ماجرا دست داشتهاند. میدان اصلى فعالیتهاى سازمان سیا در خارج آمریکاست و نقش این سازمان در عملیاتى از قبیل سرنگون ساختن حکومت دکتر محمد مصدق در سال 1953 و کودتاى شیلى در سال 1973 علنى شده است. در ماجراى کودتاى 28 مرداد 1332 این اقدام سیا موجب بازگرداندن محمدرضا شاه از رم به ایران شد و سرآغاز ظهور رژیم استبدادى شاه براى اجراى مقاصد سیاسی و اقتصادى ایالات متحده آمریکا گردید. از سال 1973 به بعد موقعیت سیا به علت ناتوانى این سازمان در تشخیص آمادگى مصر براى حمله به مواضع اسرائیل در طول کانال سوئز و پیشبینى جنگ اکتبر 1973 تضعیف شد و کشف مداخله عوامل سیا در ماجراى واترگیت که به استعفاى نیکسون از مقام ریاست جمهورى آمریکا انجامید ضربه دیگرى به اعتبار این سازمان زد. یکى از نخستین اقدامات کارتر پس از انتخاب شدن به مقام ریاست جمهورى آمریکا بر کنارى رئیس سازمان سیا و تعیین یک دریاسالار آمریکایى به ریاست سازمان بود که به علت بى تجربگى در این کار بیشتر موجب تضعیف سیا گردید. سیا با وجود داشتن عوامل متعددى در ایران از پیشبینى انقلاب ایران عاجز ماند و پس از بروز علائم انقلاب در تابستان 1357 نیز پیشبینى کرد که وضع رژیم سلطنتى در ایران محکم است و حوادثى که رخ داده تزلزلى در ارکان رژیم پدید نخواهد آورد. آخرین ماجرا در مورد سیا که موجب تضعیف این سازمان شد دخالت در امور انقلاب اسلامى ایران است. سازمان سیا پس از چهل سال که از تثبیت انقلاب اسلامى مىگذرد در صدد براندازى نظام به شیوههاى گذشته مىباشد. (ارتشبد بهرام آریانا به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسى اسناد تاریخى، 1381، ص 181)
[20] . جمشید آموزگار در سال 1302 شمسى در تهران متولد شد. پدرش حبیباللّه آموزگار اهل اصطهبانات فارس و از شخصیتهاى فرهنگى و مدافع سیاست آمریکا در ایران بود. او پس از تحصیلات متوسطه در رشتههاى مهندسى و حقوق تحصیل کرد و در سال 1323 با یک کشتى بارى از طریق بندرعباس به آمریکا رفت و در دانشگاه کرتل و واشنگتن با درجات تحصیلى فوق لیسانس در مهندسى بهداشت و در رشته هیدرولیک دکترا گرفت و چون تحصیلات را با درجه عالى به پایان رساند در آنجا مشغول تدریس شد. در سال 1330 به ایران بازگشت و به عنوان رئیس اداره مهندسى آژانس عمران بینالمللى وابسته به اداره اصل 4 ترومن شروع به کار کرد و در سال 1334 دکتر جهانشاه صالح وزیر وقت بهدارى او را به معاونت انتخاب کرد. او نخستین بار در سال 1347 در کابینه اقبال به سمت وزیر کار و سپس به سمت وزیر کشاورزى معرفى شد و در کابینه منصور و اولین کابینه هویدا وزارت بهدارى را به عهده داشت. در نخستین ترمیم کابینه هویدا به وزارت دارایى نقل مکان کرد. تا اوایل سال 1353 قریب 9 سال وزیر دارایى بود. او ریاست هیات نمایندگى ایران در سازمان اوپک را نیز به عهده داشت. هویدا که نسبت به موفقیت او حسادت مىکرد در سال 1353 او را به عنوان وزیر کشور معرفى نمود اما شاه در جلسه معارفه مسؤلیت هیات نمایندگى را همچنان به عهده آموزگار گذاشت. در سال 1353 شاه تشکیل حزب رستاخیز را اعلام کرد و وظیفه دشوار انجام انتخابات رستاخیز به عهده آموزگار بود. در سال 1355 شاه براى ایجاد تحرکى در حزب رستاخیز از آموزگار خواست که دبیر کلى آن را به عهده گیرد. وى باطناً تمایلى به این کار نداشت ولی به محض ورود به حزب به شدت به فعالیت پرداخت و به عنوان رئیس جناح مترقى حزب مشهور و در وضع رقابت غیرخصمانه با هوشنگ انصارى وزیر اقتصاد و دارایى و رئیسجناح دیگر قرار گرفت آنها به رقابت پرداختند تا پس از کنارهگیرى هویدا یکى از آنها نخستوزیر شود. شاه در سال 1356 در صدد بر کنارى هویدا بر آمد و آموزگار را جانشین او کرد. با توجه به دوران اوجگیرى انقلاب اسلامى و حوادثى چون تظاهرات در شهرها، آتشسوزى سینما رکس آبادان؛ در چهارم شهریور 1357 استعفا داد و در دى ماه ایران را ترک کرد و به آمریکا رفت و دفتر مشاوره انرژى را در واشنگتن تأسیس کرد. (بازیگران عصر پهلوى، محمود طلوعى، ص 49، 539)
[21] . عبدالرضا انصارى در سال 1304 شمسى متولد شد، او تحصیلات متوسطه خود را در دبیرستانهاى فیروز بهرام و البرز انجام داد و در سال 1325 به دانشکده کشاورزى کرج وارد گردیده و پس از گذرانیدن دوره مهندسى زراعى، عنوان مهندسى کشاورزى را به دست آورد. وى خدمات دولتى خود را در سال 1325 (پائیز آن سال) در اداره کل تبلیغات و رادیو آغاز نموده و در اداره اخبار رادیو (خبرنگار ورزشى) شد. نامبرده پس از دو سال خدمت در اداره کل تبلیغات و وزارت کار براى ادامه تحصیلات در رشته اقتصاد عازم آمریکا شد و پس از اخذ درجه فوق لیسانس از دانشگاه یوتاى آمریکا و گذرانیدن دوره اقتصاد در سال 1330 به ایران مراجعت کرده، از طرف وزارت اقتصاد ملی، مأمور خدمت در هیئت عملیات اقتصادى آمریکا در ایران شد. انصارى در سال 1336 به سمت وزیر کار وارد کابینه دکتر اقبال گردید و در شهریور 1339 با عنوان مدیرعامل سازمان آب و برق خوزستان به کار اشتغال ورزید و سپس در تیر ماه سال 1343 استاندار خوزستان گردید. عبدالرضا انصارى در کابینه دوم هویدا که از 27 مهر ماه سال 1346 تا شهریور سال 1350 دوام یافت وزیر کشور شد. وى چند سالى را در مسند وزارت کشور گذراند و در زمان این وزارت بود که در داستان تاجگذارى که در کاخ گلستان برقرار گردید نقش مؤثرى داشت. وقتى عمر وزارت مهندس عبدالرضا انصارى در وزارت کشور به سر آمد وى با اشرف روابطى بر قرار کرد و مدیر عامل سازمان شاهنشاهى خدمات اجتماعى شد که مدتها در این سمت انجام وظیفه نمود. وى نشانهاى مختلفى چون جاوید، تاج و همایون از رژیم پهلوى دریافت داشته است. (مرکز بررسى اسناد تاریخى ـ مطبوعات عصر پهلوى (تهران مصور)، مرکز بررسى اسناد تاریخى، 1379، ص 321)
[22] . هوشنگ انصارى در 1306 ش در اهواز به دنیا آمد و تحصیلات مقدماتى و متوسطه را در این شهر به پایان رساند. در دوران دبیرستان و پس از آن براى مدتى خبرنگار جراید چاپ تهران در اهواز بود او براى ادامه تحصیل به انگلستان رفت مدتى هم براى کار و تحصیل در ژاپن بود. سمتهاى او در رژیم پهلوى از این قرار بود: وابسته مطبوعاتى ایران در ژاپن (1333). مستشار اقتصادى ایران در خاور دور (1335). سفیر سیار ایران در کشورهاى افریقایى (1334). سفیر ایران در پاکستان و سیلان (1344). وزیر اطلاعات و جهانگردى (1335). سفیر ایران در امریکا (1346). وزیر دارائى و امور اقتصادى (1348). هوشنگ انصارى شم اقتصادى و تجارى خوبى داشت او سرمایه فراوانى اندوخت و پیش از بقیه دولتمردان وقوع انقلاب را حدس زد و به همین جهت به آمریکا پناهنده و با سرمایههاى به یغما برده یکى از سرمایهداران مطرح آن کشور شد. (جمشید آموزگار به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسى اسناد تاریخى، 1382، ص 156)
[23] . کریم پاشا بهادرى فرزند محمد متولد 1305، در سال 1335 پس از اخذ فوق لیسانس در رشته حقوق عمومى و روابط بینالملل از فرانسه به ایران بازگشت. در سند بیوگرافى ساواک چنین آمده است: نامبرده از خانواده بهادرىهاى معروف تبریز و از عناصر وطنخواه و شاهدوست و طرفدار سیاست غرب بوده و مردى است درویش مسلک و اهل قمار و عیاش و به امور سیاسى چندان علاقهاى ندارد. وى در سال 1340 به عضویت باشگاه لاینز در آمده و سپس عضو شوراى مرکزى حزب ایران نوین گردید. وى مشاغلى منجمله معاونت نخستوزیر و رئیس دفتر پهلوى و وزارت اطلاعات و جهانگردى را به عهده داشت. (ر. ک: وقایع اتفاقیه و شرح احوال، ج 2، ص 154)
[24] . خلیل اسعد رزمآرا فرزند شفیع در سال 1294 ش در ملایر متولد شد. نامبرد دوره ابتدائى را در شهر ملایر و دوران متوسطه را در همدان و تهران به پایان رساند. مشارالیه در سال 1320 به استخدام وزارت فرهنگ در آمد و ناظم و مدیر دبستان سلطانى در ملایر شد. وى مدتى دبیر دبیرستان پهلوى ملایر و در سال 1325 رئیس فرهنگ تویسرکان و در سال 1326 رئیس فرهنگ نهاوند و در سال 1328 رئیس اوقاف ملایر گردید. نامبرده مدیر روزنامه هفتگى مرد مبارز در ملایر بود که به طرفدارى از مصدق در سال 31 مقالاتى در این روزنامه چاپ کرد. وى همچنین در احزاب ملیون و مردم و دمکرات عضویت داشت و دو بار از طرف این احزاب کاندید نمایندگى مجلس شورایملى در شهرستان ملایر شد ولى موفق به راه یافتن به مجلس نشد. خلیل اسعد رزمآرا در ملایر به سوءپیشینه اخلاقى شهرت داشت و داراى چندین پرونده در دادگسترى در رابطه با فساد اخلاق و معاونت در سرقت بود. پدر نامبرده یکى از دوستان رضاشاه بود که در این رابطه چنین مىگوید: «به مناسبت دوستى پدرم با رضاشاه کبیر در مأموریت به همدان در سال 1306 رضاشاه در شهر ملایر به منزل ما آمد و شب را منزل ما بود و براى بهبود امور تحصیلى من و برادرانم دستور اکید و اوامر صریح صادر فرمودند.»
در ارزیابى ساواک در رابطه با وى و روزنامه مرد مبارز در سال 38 چنین آمده است: «روزنامه مرد مبارز توسط اسعد رزمآرا مدت کمى است که امتیاز گرفته و در مدت انتشار کوچکترین انحرافى نداشته [وى ] مردى متدین و قانع و باهوش است، روزنامه وى با وجود مدت کم تیراژ خوبى دارد. شاه پرست و مخالف جدى کمونیسم است از نظر داخلى همگام دولت بوده و خود را با سیاست دولت وفق مىدهد.»
مشارالیه در سال 32 به تهران آمد و به عنوان بازرسى کل اوقاف در مرکز به کار مشغول شد ولى در سال 1335 براى روزنامه نگارى از وزارت فرهنگ استعفا داد.
وى از سال 38 خزانهدار کانون روزنامه نگاران تهران و در سال 45 خزانهدار انجمن مطبوعات ایران و در سال 48 در سندیکاى صنعت چاپ و در حزب ایران نوین قائممقام مسئول حوزه مدیران روزنامههاى حزب بود.
نامبرده از خبرنگارانى بود که در سال 44 به نمایندگى از طرف مطبوعات ایران به اسرائیل مسافرت کرد. در سال 45 به همراه ناصر رنجبین و مهدى سعید شرفشاهى مخبرین جراید باندى را تشکیل داد که با ارعاب اشخاص، از آنها اخاذى مىکردند با این حال ساواک در همین سال با حضور وى در مراسم شرفیابى موافقت نموده است. ساواک نقاط ضعف وى را چنین ثبت کرده است: «فعال و خوش برخورد و متظاهر و هوچى و فاقد عفت کلام و بد دهن و بد چشم و اهل زد و بند و دستهبندى و شایعاتى به میزان وسیع مبنى بر همجنس بازى و انحراف جنسى وى در افواه وجود دارد.»
وى همچنین پروندهاى در دادگاه داشته که قصد دخول به عنف به حمام زنانه را داشته که نگهبان از او جلوگیرى مینماید اما نامبرده کارگر حمام را ضرب و شتم نموده است. به علاوه مشارالیه داراى مفاسد دیگرى بوده که قلم از درج آن شرم دارد.
در همین راستا در سال 50 مردم ملایر در اعتراض به انتخاب نامبرده به عنوان نماینده مجلس شورای ملى از شهرستان طى نامهاى به مسئولین وقت او را فردى که در طفولیت بدنام بود به دزدى مال و ناموس پرداخته و باعث متلاشى نمودن چند خانواده به علت تجاوز به عنف به آنها، قاچاق فروشی و جمعآورى میلیونها ریال ثروت از راه حرام و نامشروع و کلاشیهاى بارز، معرفى کردهاند. رزم آرا همچنین مدیرعامل شرکت ام (کشت و صنعت) و عضو حزب رستاخیز بود و در زمان نمایندگى مجلس شورای ملى در مناقصهاى جهت احداث اسفالت جاده ملایر ـ توره توسط شرکت داس با تبانى با شرکت مذکور از یک طرف و شالچیان از طرف دیگر مبالغ زیادی اختلاس داشتند. نامبرده چندین بار از طرف رژیم محمدرضا پهلوى مفتخر به دریافت نشانهاى اصلاحات ارضى ـ تاجگذارى ـ سپاس و ... گردید. مشارالیه بهائى مذهب و عضو لژ فراماسونى آمریکا و نام وى جزء لیست اعضاى سازمان سیا در سال 48 منتشر گردید. در عین حال وى با نام مستعار رزمجو به شماره رمز 1555 با ساواک نیز همکارى داشت.
[25] . اردشیر زاهدى، فرزند فضلاللّه در مهر ماه 1307 در تهران به دنیا آمد. او پس از تحصیلات ابتدایى در تهران و اصفهان تحصیلات متوسطه را در سال 1325 در دبیرستان اسلامیه بیروت به پایان برد و راهى آمریکا شد وى در سال 1328 گواهینامه کشاورزى را از کالج کشاورزى یوتا آمریکا دریافت داشت. او در سالهاى تحصیل در بیروت با کرمیت روزولت آشنایى یافت و پس از بازگشت به آمریکا روابطه دوستانهاى با آمریکاییان مقیم تهران داشت. او در سال 1331 به استخدام وزارت کشاورزى در آمد و در پست معاونت و خزانهدارى کمیسیون مشترک ایران و آمریکا بهبود امور روستایى (اصل 4 ترومن) قرار گرفت. در سال 1331 از طرف وزارت کشاورزى به مدت یک سال براى آموزش به آمریکا اعزام شد و در سال 1332 آجودان کشورى شاهنشاه شد با برکنارى فضلاللّه زاهدى، اردشیر با حمایت سرویس اطلاعاتى آمریکا در ایران ماند و شاه در سال 1335 دخترش شهناز را به نامزدى او در آورد و در آبان 1336 با او ازدواج کرد و در سال 1343 به متارکه انجامید. در سال 1338 ابتدا به عنوان ن ماینده شاه براى تماس با دانشجویان ایرانى به اروپا رفت و در اسفند 1338 سفیر ایران در واشنگتن شد و در شهریور 1341 به عنوان سفیرکبیر ایران عازم لندن گردید و تا آذر 1345 در این سمت بود. وى در بهمن ماه 1345 در دولت امیرعباس هویدا وزیر امورخارجه شد و تا سال 1350 در پست وزارت بود که یکى از بدنامترین دورانهاى تاریخى وزارت خارجه مىباشد و پس از برکنارى از وزارت خارجه در اسفند ماه 1351 به سفارت ایران در واشنگتن رفت تا زمان دولت شاپور بختیار در آمریکا بود و در دى ماه 1357 از این سمت بر کنار شد. (ظهور و سقوط پهلوى، ج 2، ص 258؛ اردشیر زاهدى به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی)
[26] . همایون صنعتىزاده در سال 1304 در شهر کرمان متولد شد. تحصیلات ابتدایى و متوسطه خود را در شهرهاى کرمان و اصفهان به پایان رسانید. جهت ادامه تحصیلات به تهران آمده و در دانشکده حقوق ثبت نام نمود. هنوز 3 سال از تحصیلات عالى وى نگذشته بود که کنارهگیرى کرد. ابتدا در تجارتخانه پدرش به کار اشتغال داشت. وى در بین سنوات 1321 الى 1325 در حزب منحله توده عضویت و فعالیت داشته و زمانى منشى کمیته مرکزى حزب منحله توده بوده است. پس از انحلال حزب توده بلافاصله در سفارت انگلیس با سمت منشى استخدام شد و یکى از عناصر ارتباطى سفارت انگلیس با دستجات و عناصر سیاسى ایرانى محسوب مىگردید.
در زمان دکتر مصدق مدتى به علت فعالیتهاى سیاسى علیه دولت و به نفع انگلستان تحت مراقبت و تعقیب قرار گرفته و در آن هنگام که گویندگان برنامه فارسى رادیو لندن (بى. بى. سى) اعتصاب نمودند، همایون صنعتىزاده به لندن مسافرت کرد و مدتى گویندگى رادیو لندن را به عهده گرفت و چندى نیز در اداره اطلاعات سفارت انگلیس در تهران مشغول به کار شد، سپس به آمریکا رفت و در سال 1333 در حالى که رئیس و سرپرست مؤسسه فرانکلین شده بود به ایران بازگشت.
در تاریخ 1338 که رسماً تقاضاى صدور امتیاز مؤسسه مزبور را نمود طبق مندرجات پرونده به دستور قائممقام ساواک با تقاضایش موافقت گردید. همایون صنعتىزاده با سیدحسن تقىزاده و على ایزدى رئیس دفتر اشرف پهلوى به علت شرکت در سهام چاپخانه افست روابط دوستانه و صمیمى داشته است. (پرونده مؤسسه فرانکلین در ساواک)
[27] . حسن طوفانیان فرزند مهدى، در سال 1291 ش در تهران متولد شد. او در سال 1312 به استخدام ارتش درآمد و در دوران سلطنت محمدرضا پهلوى، مهمترین مشاغل وى چنین بود: فرمانده آموزشگاه خلبانى، رئیس دایره 2 طرحهاى استراتژیک اداره سوم ارتش، معاون هوایى اداره سوم ارتش، مدیر عامل سازمان صنایع نظامى، آجودان مخصوص شاه، رئیس اداره خریدهاى نظامى ایران در سالهاى 1350 و در دوران رونق اقتصاد. ارتشبد حسن طوفانیان به عنوان مسؤول خریدهاى نظامى ایران در سالهاى 1350 و در دوران رونق اقتصاد نفتى شهرت جهانى یافت و مطبوعات غرب گزارشهای متعددى درباره معاملات تسلیحاتى ایران و کمیسیونهاى طوفانیان درج کردند. از جمله مطبوعات آلمان غربى گزارش دادند که طوفانیان در یک معامله تسلیحاتى با کمپانىهاى این کشور، مبلغ 3 میلیون مارک «کمیسیون» دریافت داشته است.
ارتشبد طوفانیان در جریان پیروزى انقلاب توسط مردم دستگیر شد ولى با حمایت مسئولین «دولت موقت» مهدى بازرگان به همراه اسناد خریدارى کلان نظامى ایران فرارى داده شد. علیرغم این تمهیدات با تسخیر «لانه جاسوسى آمریکا» توسط «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام» اسناد متعددى درباره معاملات طوفانیان از جمله با رژیم صهیونیستى اسرائیل به دست آمد که در اسناد لانه جاسوسى مندرج است. (ظهور و سقوط سلطنت پهلوى، ج 2، نشر اطلاعات، ص 469)
[28] . علینقی عالیخانى در سال 1307 در تهران متولد شد. پس از گذراندن تحصیلات ابتدایى و متوسطه در تهران، لیسانس علوم سیاسى را از دانشگاه تهران گرفت. دیپلم عالى حقوق بینالمللى و دکتراى اقتصاد را در دانشگاه پاریس گذراند. پس از بازگشت به ایران، مشاور شوراى عالى اقتصاد شد. در سال 1340 ش مشاور اقتصادى شرکت نفت بود تا اینکه در اسفند ماه 1341 وزیر اقتصاد و معاون دولت علم شد در کابینههاى حسنعلى منصور و امیر عباس هویدا این سمت را حفظ کرد تا اینکه پس از انتصاب هوشنگ انصارى به جاى وى ریاست دانشگاه تهران را به عهده گرفت. از جمله آثار او ترکیب عوامل تولید براى صنعتى کردن کشورهاى عقب مانده به زبان فارسى و ترجمه فارسى (نفت و دولت در خاورمیانه) است. (جمشید آموزگار به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسى اسناد تاریخى، 1382، ص 34)
[29] . محسن مبصر فرزند عبدالعلى در سال 1296 در شهرستان تبریز به دنیا آمد. طبق گزارشهاى موجود در سال 1346 متهم به توطئه علیه جریان ملى کردن نفت با همکارى سازمان جاسوسى آمریکا و شکنجه مبارزان از طریق رکن دوم ارتش براساس دستورات مستقیم مستشارى آمریکا و ایجاد چندین مرکز شکنجه مخفى گردیده است. مبصر در سال 1347 طبق دعوت محرمانه پلیس فلسطین اشغالى از آن کشور بازدید کرد و در زمان تصدى ریاست شهربانى به ساخت زندان قزل حصار اقدام کرد.
مشارالیه در زمان تصدى ریاست شهربانى کل کشور به اخاذى، سوءاستفادههاى مختلف، قاچاق مواد مخدر و فساد اشتهار داشت. مشاغل و مناصب وى به شرح زیر ذیل بوده است:
رئیس سازمان بازرسى صنایع نظامى، رئیس تجسس و اطلاعات رکن 2 ستاد ارتش، رئیس هیأت وابستگى نظامى تهران در کشورهاى عربى، رئیس اداره بسیج همگانى ستاد کل، رئیس پلیس تهران، معاون و رئیس شهربانى کل کشور (هفت سال) رئیس هیات مشاوران ستاد مشترک، آجودان مخصوص شاه، معاون نخستوزیر و سرپرست سازمان دفاع غیر نظامى کشور. (على امینى به روایت اسناد ساواک (جلد دوم)، مرکز بررسى اسناد تاریخى، 1379، ص 24)
[30] . امیرقاسم معینى، فرزند محمود، در سال 1304 ش متولد شد. وى از سال 1325 کارمند وزارت کار، رئیس اداره مشاغل، معاون اداره بازرسى، کفیل اداره کل استان فارس، معاون سازمان بیمههاى اجتماعى کارگران، مدیرکل مشاغل و کاریابى، معاون فنى وزارت کار، مشاور وزارتى و عضو هیئت مدیره سازمانهاى بیمههاى اجتماعى، نماینده مجلس شوراى ملى از شاهرود و رئیس کمیسیون حزب ایران نوین بود. وى در سال 1355 به عنوان وزیر کشور و در 1356 به سمت وزیر کار و اموراجتماعى در کابینه آموزگار منصوب شد. برابر تحقیقات ساواک وى با آموزگار دوست بوده و به توصیه و پافشارى سایر اعضاى جمع دوستان تحصیلى، ابتدا به ریاست اداره و سپس به سمت مدیرکلى وزارت کار رسید. همچنین تحقیقات ساواک در سالهاى 51 و 56 حاکى است که در زمان نمایندگى مجلس، به طورکلى انتصاب شهرستان حوزه انتخابیهاش با صلاحدید وى صورت مىگرفت و چنان چه یکى از رؤساى ادارات شهرستان مذکور (شاهرود) برخلاف توصیه و نظر وى رفتار مىنمود، ترتیب انتقالش را فراهم مىکرد و در وزارت کار نیز اغلب انتصاباتش به توصیه و سفارش دوستانش از جمله متنفذین سبزوار، منوچهر کلالى (دبیرکل حزب ایران نوین) عطاءاللّه خسروانى و ... صورت مىگرفت. وى داراى نشانهاى 2500 ساله شاهنشاهى، نشان بیست و پنجمین سال سلطنت پهلوى، نشان تاجگذارى، نشان درجه یک کار، نشانهاى درجه 3 و 1 همایونى بوده است. وى در سال 63 طبق اعلام وزارت اطلاعات به انفصال دائمى از خدمات دولتى محکوم شد. (اسناد ساواک، پرونده انفرادى)
[31] . داریوش همایون فرزند نوراللّه در سال 1307 ش در تهران به دنیا آمد. پدر وى در اداره دارائى اشتغال داشت. مشارالیه تحصیلات ابتدائى را در دبستانهاى فیروز بهرام و ابنسینا و متوسطه را در دبیرستانهاى البرز و دارائى گذراند. همایون که به علت چند سال مردودى در سال 1330 موفق به اخذ دیپلم شده بود، پس از اخذ دیپلم به استخدام وزارت دارائى درآمد ولى پس از یکسال جهت ادامه تحصیل به دانشکده حقوق راه یافت و در سال 1334 لیسانس قضائى گرفت و در سال 1335 در رشته دکتراى سیاسى ثبت نام کرد. داریوش همایون در دوران تحصیل در دبیرستان به فعالیتهاى سیاسى کشیده شد و در سال 1325 به گروه انجمن که توسط محسن پزشکپور و دکتر عالیخانى... به وجود آمده بود، پیوست و در سال 1327 به عضویت انجمن هنرى جام جم در آمد و در سال 1328 وارد مکتب پانایرانیسمها شد.
وى که با تأسیس حزب ملت ایران به آن پیوسته بود پس از یکسال از این حزب هم خارج و به عضویت حزب پان ایرانیسم در آمد ولى پس از مدتى به علت اختلاف با پزشکپور از آن هم جدا شد و در سال 1331 با شروع تحصیل در دانشگاه وارد حزب سومکا شد و پس از مدت کمى، سردبیرى روزنامه سومکا را به عهده گرفت و به معاونت حزب رسید. همایون از مأمورین نفوذى انگلیسى بود و در دوران دولت مصدق به سران دولت وى نزدیک شده بود. او دم از مخالفت با سلطنت مشروطه زد که به همین اتهام به دو ماه و نیم زندان محکوم شد. این محکومیت با پرداخت پول پایان داده شد.
مشارالیه که در سال 1331 وارد حزب سومکا شده بود، به جرم حمل اسلحه غیر مجاز و غارت و آتشسوزى، 4 ماه زندانى شد. همایون دختر فضلاللّه زاهدى را به همسرى گرفته بود و در سال 1334 در کلاس نویسندگى و خبرنگارى روزنامه اطلاعات پذیرفته شد و به عنوان مصحّح در روزنامه اطلاعات شروع به کار کرد و پس از چندى به عنوان مترجم به سرویس خارجى روزنامه راه یافت و به سردبیرى آن رسید. مشارالیه در سال 1339 عازم آمریکا شد و در رابطه با علت سفر خود چنین نوشت:
«اخیراً از طرف وزارت خارجه آمریکا و با موافقت روزنامه اطلاعات به مدت 4 ماه براى مطالعه در امور روزنامه نگارى و بازدید به آن کشور دعوت شدهام و تا بیستم اسفند باید حرکت کنم.»
داریوش همایون که توسط دکتر غلامحسین صدیقى به جبهه ملى راه یافته بود، در سال 1340 به علت تشخیص به نفوذى بودن وى به همراه 27 تن دیگر اخراج شد و به استخدام مؤسسه آمریکائى فرانکلین در آمد و به مدت دو سال و نیم به عنوان نماینده سیار آن مؤسسه، در پوشش بازرسى شعبات فرانکلین براى تأمین نیازهاى اطلاعاتى آمریکا، به کشورهاى مختلف سفر کرد. مشارالیه قبل از شروع جنگ 6 روزه اعراب و اسرائیل به فلسطین اشغالى سفر کرده و کمک مالى گرفته بود و در سال 1346 با هدایت سازمان سیا روزنامه آیندگان را راهاندازى کرد.
او که به عنوان چهره شاخص سازمان جاسوسى آمریکا مطرح بود در سال 1353 به همراه جمشید آموزگار و ... طرح تک حزبى را داد و خود نیز به آن پیوست و در سال 1356 در دولت آموزگار به وزارت اطلاعات و جهانگردى رسید.
مقاله موهن رشیدى مطلق از طرف او براى چاپ به روزنامه اطلاعات ارسال شده بود. براى عوام فریبى در دوران انقلاب دستگیر و به همراه تعدادى دیگر از مهرههاى رژیم شاه، به زندان رفت ولی در حمله تظاهرکنندگان به زندانها از زندان گریخت و سپس از مرز ترکیه خارج شد و به فرانسه رفت. (برگرفته از مقدمه کتاب داریوش همایون به روایت اسناد ساواک،مرکز بررسى اسناد تاریخى، 1382)
تعداد مشاهده: 7745