گذری بر انقلاب اسلامی در استان مازندران به روایت اسناد ساواک- (3)
تاریخ انتشار: 24 اسفند 1398
خرداد تا مرداد سال 1357
روند حرکت انقلابی مردم ایران در مقطع زمانی خرداد تا مردادماه سال 1357 سرعت و گستردگی بیشتری پیدا کرد و تقریباً به تمام نقاط کشور رسید. نهضت اسلامی مردم استان مازندران نیز در این دوماه همسو با سایر شهرهای کشور به پختگی رسید و نیروهای مذهبی با درایت و هوشیاری نقش اصلی را در حرکت و هدایت مردم بر عهده گرفتند. در این زمان در سطح کشور، با تغییر و تحولاتی در سطوح بالای مدیریتی برای مهار انقلاب مواجه هستیم. «نعمتالله نصیری» (1289-1357 ﻫ ش) که بیش از 12 سال ریاست بالاترین سازمان امنیتی رژیم را بر عهده داشت از کار برکنار و به عنوان سفیر به پاکستان فرستاده شد. به جای وی «ناصر مقدم» (1300- 1358 ﻫ ش) که وابستگی زیادی به آمریکا داشت به عنوان چهارمین رییس ساواک انتخاب شد. ناصر مقدم از همان آغاز ریاستش بر ساواک کوشید تا مسیر نهضت اسلامی مردم ایران را کنترل کرده و با نزدیک شدن به اعضای «جبههی ملی» و «نهضت آزادی» به تدریج آنها را جایگزین امام خمینی(ره) و نیروهای طرفدار ایشان کند. بسیاری از تحولات در این مقطع از قبیل حمله به منازل سران جبههی ملی و سپس مذاکره با آنها را باید در این چارچوب بررسی کرد. به گفتهی نزدیکان شاه، وی در این زمان امید زیادی به مهار انقلاب داشت و به رغم افسردگی و ترسی که بر وی مستولی شده بود، به کمک بیگانگان- به مانند شهریور 1320 و 28 مرداد 1332- برای حفظ تاج و تخت امید زیادی داشت. به همین دلیل وی با سفرای امریکا و انگلیس در ارتباط بود و مرتباً از کاخ سفید پیامهای امیدوار کننده دریافت میکرد.
اوضاع ارتش و سایر نهادها و سازمان امنیتی و نظامی رژیم نشان میدهد که در خرداد و مرداد 1357 همچنان در سطوح بالا، وفاداری به رژیم حاکم بوده و به رغم نارضایتیهای محدود در سطوح میانی، ساختار رژیم حفظ شده بود. ساواک اگرچه در بالاترین سطح دچار تغییر شده بود و به ظاهر مشی متعادلتری را در برخورد با مخالفین در پیش گرفته بود، اما همچنان مهرههای اصلی مانند «پرویز ثابتی» مدیر کل اداره سوم اوضاع را مدیریت کرده و خشونتها به خصوص در برخورد با یاران امام در بالاترین حد وجود داشت.
قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای بر اساس گزارشهای موجود در این زمان رژیم شاه را قادر به مهار انقلاب دانسته و تظاهرات مردم را اعتراضاتی محدود که به زودی مهار خواهند شد، تصور میکردند. به همین دلیل ارتباط با رژیم در بالاترین سطح حفظ شده، از هیچ گونه مشاوره و راهنمایی در سطوح مختلف سیاسی و امنیتی دریغ نمیشد و وسایل مهار تظاهرات شهری در اختیار رژیم قرار میگرفت.
در سوی دیگر این حوادث نیروهای انقلابی قرار داشتند که از زمستان سال 1356 روح تازهای در کالبد خود احساس کرده و با تأسی از فرامین و هدایتهای امام خمینی بدون کوچکترین ترس و سازش در صحنه مانده بودند. شبکه گستردهی یاران امام که طیف وسیعی از روحانیون، فرهنگیان، دانشجویان، دانشآموزان و سایر طبقات اجتماعی را تشکیل میدادند به تدریج حول محور اسلام و مرجعیت در مسیر مبارزه با استعمار و استبداد متحد شدند. در شهرهای مختلف به تدریج علمای بزرگی چون حضرات آیات شهید صدوقی، شهید قاضی، شهید مدنی، بهشتی، مطهری، اشرفی اصفهانی و... توانستند رشتهی ارتباط میان مردم و امام را گسترش داده و فضای انقلابی کشور را از طریق برگزاری مراسم ختم شهدای شهرهای مختلف کشور و برگزاری راهپیمایی و انتشار اعلامیه برای مدتی طولانی زنده و پویا نگه دارند.
اوضاع استان مازندران در این مقطع مانند سایر نقاط کشور کاملاً انقلابی و غیر قابل کنترل و پیش بینی بود. بر اساس اسناد ساواک عمده فعالیتهای نیروهای انقلابی در این دو ماه به شرح زیر بوده است.
برگزاری سالگرد قیام 15 خرداد 1342
از مهمترین برنامههای اوایل خرداد سال 1357 بزرگداشت قیام 15 خرداد بود. در بهشهر در 14 خرداد تعدادی از جوانان استان با دادن «شعارهای درود برخمینی»[1] دست به تظاهراتی زدند که تعدادی از آنها دستگیر شدند.[2]
«اطلاع واصله حاکیست ساعت 20 روز 14 / 3 / 2537 تعداد تقریبی 50 نفر از جوانان افراطی مذهبی شهرستان بهشهر در حال دویدن در خیابان پهلوی شهرستان مزبور ضمن گفتن لاالهالاالله و درود بر خمینی مبادرت به شکستن شیشههای بانک ملی شعبه مرکز، سینما کاپری و مشروبفروشی تیرگردان را نمودهاند. بلافاصله مأموران در محل حاضر و به منظور دستگیری تظاهر کنندگان ضمن شلیک سه تیر هوایی تعداد 16 نفر را جلب و پیگیری برای شناسایی سایرین و دستگیری محرکین ادامه دارد. در حال حاضر وضع عادی است و تظاهرات مزبور خسارات جانی نداشته است. دستور مراقبت به شهربانی بهشهر داده شده است.»[3]
پیرو این اقدامات بود که بنا بر گزارشهای ساواک در روز 15 خرداد، بسیاری از مغازهها تعطیل شدند:
«روز جاری حدود 20 درصد از بازاریان بابل مبادرت به بستن مغازههای خود نمودهاند. به شهربانی بابل اعلام گردیده که از مغازههای بسته شده صورت برداری و مسبّبین و محرّکین را نیز شناسائی نمایند. نتیجه متعاقباً اعلام خواهد شد. ضمناً در سایر نقاط فعلاً وضع کاملاً عادی است.»[4]
برگزاری تظاهرات
در ماههای خرداد و مرداد در استان مازندران شاهد تظاهرات پراکنده فراوانی در نقاط مختلف هستیم. این تظاهرات در مکانهای مختلف از جمله در مساجد و دانشگاهها برگزار میشد. از ویژگیهای تظاهرات در این مقطع، باید به کوتاه و تخریبی بودن آنها اشاره کرد. گزارش مأمور ساواک به خوبی این موضوع را نشان میدهد:
« اطلاع بعدی حاکیست از صبح روز 11 / 3 / 2537 تعدادی از دانشجویان دانشسرای عالی فنی بابل که با خود ساکهای دستی محتوی شیشههای بنزین با فتیله مربوطه و مقادیری پاکت محتوی ماسه را به داخل دانشسرا حمل و بعد از صرف ناهار مبادرت به شکستن تعداد تقریبی 120 جام شیشه سلف سرویس، 50 جام شیشه سالن عمومی و کارگاه و به آتش کشیدن سه باب اتاق کار و در هم شکستن تعداد 70 عدد صندلی را نموده و قبل از رسیدن نیروی انتظامی با به جای گذاردن تعداد 8 عدد ساک محتوی شیشههای مربوطه و پاکتهای ماسه متواری گردیدهاند. عدم همکاری در جهت مراقبت و حفاظت از اموال دولتی و شناسائی اخلالگران از سوی مسئولین دانشسرای عالی فنی بابل کاملاً محسوس میباشد. به منظور شناسائی و دستگیری عاملین اقداماتی از سوی شهربانی بابل در جریان است.»[5]
از آن جایی که این تظاهرات کاملاً تودهای نشده بودند، رژیم معمولاً به سرعت آنها را مهار و مانع از تداوم آنها از طریق بازداشت و اعمال خشونت میشد. در جریان تظاهرات 24 / 3 / 57 یک نفر از انقلابیون استان به نام «ایوب معادی»[6] پس از دستگیری در بیمارستان به شهادت رسید.[7] وی از نیروهای مذهبی بود که در تظاهرات محصلین و دانشجویان شرکت میکرد. [8] برگزار نشدن نماز جماعت از دیگر اقداماتی بود که نیروهای مذهبی در اعتراض به جنایات رژیم انجام میدادند. تقریباً در تمام شهرهای استان این موضوع انعکاس یافته است.[9]
«اطلاع واصله حاکیست ساعت 2100 روز 14 / 3 / 2537 شیخ عبداله نظرى خادم الشریعه امام جماعت مسجد جامع سارى بعد از اقامه نماز جماعت خطاب به حدود 150 نفر از نمازگزاران و سایر امامان مسجد مزبور اظهار داشته از فردا به مناسبت 15 خرداد طبق دستور آیات و مراجع قم خانهنشین هستم و نماز جماعت برگزار نخواهم کرد. ضمن ابراز تنفّر و انزجار از حکومت و هیئت حاکمه از سایر روحانیون نیز انتظار دارم تا دستور ثانوى از اقامه نماز جماعت در مساجد خوددارى نمایند.»[10]
برگزاری مراسم ختم شهدای کشور
از ویژگیهای انقلاب اسلامی ایران استفاده از مراسم مذهبی برای بیان مخالفت سیاسی بود. خشونت رژیم در برخورد با انقلابیون در سال 1357 منجر به شهادت تعداد زیادی از مردم در شهرهای مختلف کشور میشد. این اقدام رژیم نه تنها به مهار انقلاب کمک نمیکرد، بلکه به انقلابیون این امکان را میداد که در قالب برگزاری مراسم ختم مجدداً گرد آمده و علیه رژیم فعالیت کنند. ویژگی مراسم ختم در سراسر کشور این بود که تبدیل به تجمعات سیاسی میشد. کانون این برنامهها مساجد، و عاملین آن روحانیون و تودههای مردم بودند. این سه عنصر در کنار هم برای اولین بار یکی از پیچیدهترین سیستمهای مبارزاتی علیه رژیم را ایجاد کردند. از مهمترین مراسم ختم در خرداد و مرداد 1357 در استان مازندران برگزاری مراسم چهلم شهدای یزد، جهرم، اهواز و مشهد بود.
«برابر اطلاع واصله اشخاص مشروحه زیر از افراطیون مذهبی شهرستان بهشهر بوده و در مجلس ختمی که به مناسبت کشته شدگان یزد برقرار بود اظهار داشتهاند: انشاالله که شلوغ میشود.»[11]
پخش اعلامیه و افزایش شعار نویسی
حجم کثیری از گزارشهای ساواک به پخش اعلامیه و دیوارنویسی در استان مازندران اشاره دارد. افزایش و تنوع اعلامیهها نشان میدهد که از یک سو رژیم با محدودیتهای زیادی در کنترل اوضاع مواجه بوده و از سوی دیگر انقلابیون با شجاعت بیشتری عمل میکردهاند. کثرت اعلامیهها و دیوار نویسی به حدی بود که رژیم قادر به امحاء همهی آنها نبود.[12] در جلسه شورای هماهنگی شهرستان تنکابن آمده است:
«با توجه به این که نیروی پایداری مأموریتی در مورد شناسایی و دستگیری عوامل پخش کننده اعلامیههایی مضره و همچنین اخلالگران و کسب اطلاعات در سطح شهرستانها دارد، پیشنهاد میگردد ترتیبی اتخاذ گردد که اخبار و اطلاعات مکتسبه از طریق نیروی پایداری بین سازمانهای انتظامی و اطلاعاتی منطقه مبادله تا سازمانهای مسئول بتوانند در اسرع وقت از این اخبار آگاهی و بهرهبرداری نمایند.»[13]
از مهمترین مراکز پخش اعلامیه، مدارس بودند.[14] روحانیون نیز بر اساس اسناد بیشترین نقش را در انتشار اعلامیهها بر عهده داشتهاند.
« شخصی به نام شیخ قربان (معمم) در اطراف زیرآب مازندران قریه پاشاکلا کیلیان نوارهای کاستی از خمینی که حاوی مطالب محرک و اهانتآمیز به دستگاه رژیم شاهنشاهی ایران است در اختیار اهالی حومه زیرآب قرار داده و آنها را به شورش دعوت مینماید و با وعدههایی که به اهالی داده است تا حدود زیادی افکار عمومی را متوجه خود ساخته ضمناً شخص مزبور هر هفته به شهرستان قم مسافرت نموده و وسایل و کتب مضره را از آنجا آورده و بین اهالی تقسیم مینماید. بر اثر تحریکات شخص مورد بحث احتمال اقدامات سوء از طریق اهالی زیرآب انتظار میرود.»[15]
در ارتباط با پخش اعلامیه تعداد زیادی نیز دستگیر شدند. این افراد معمولاً بعد از دادن تعهد، آزاد میشدند، اما مجدداً فعالیت خود را ادامه میدادند.[16]
تبعید و بازداشت انقلابیون
رژیم پهلوی در اوایل سال 1357 بر این گمان بود که با بازداشت، تبعید و کشته و زخمی کردن انقلابیون میتواند انقلاب را مهار کند. به همین دلیل از طریق تبعید و بازداشت برخی از چهرههای انقلابی استان کوشید تا کنترل خود بر اوضاع را تثبیت کند. این اقدامات که همزمان در سایر استانهای کشور نیز اجرا میشد، نه تنها به مهار انقلاب نینجامید، بلکه به انقلابیون امکان داد تا صدای انقلاب را به دورترین و محرومترین نقاط کشور برسانند. به همین دلیل بود که در پاییز 1357 حکم پایان تبعید بسیاری از این افراد صادر شد. در سند زیر برخی از تبعیدشدگان چند شهر استان معرفی شدهاند:
«شهرستان بابل:1- هادی روحانی کله بستی، واعظ، یک سال تبعید به مناطق گرمسیر و ممانعت از وعظ وی پس از تبعید؛ 2- محمد هادی یزدانی، سقط فروش، یک سال تبعید به مناطق گرمسیر و لغو پروانه کسب به مدت یک سال؛ 3- جهانگیر محسنی افشار، چوب فروش، شش ماه تبعید به مناطق گرمسیر و لغو پروانه کسب به مدت یک سال؛ 4- مهدی مجیدی، دبیر هنرستان رستاخیز، انتقال به آموزش و پرورش یکی از استانهای دور از مازندران؛ 5- شیخ هدایتاله فهیمی، واعظ و دفتردار اسناد رسمی، رسیدگی به اعمال خلاف قانون در دفترش که کار را به تعقیب در محاکم بکشد و ممانعت از وعظ به مدت یک سال...
شهرستان آمل :1-روحالله کمالی، مرغ فروش، لغو جواز کسب به مدت یک سال؛ 2-سید علی احمد حسینی، واعظ، فعلاً ممنوعیت از منبر؛ 3-عباسعلی صادری، مرغ فروش، لغو جواز کسب، شش ماه تبعید به مناطق دور از آمل؛ 4- زهرا سپهری، آموزگار، انتقال به آموزش و پرورش مناطق گرمسیر دور از آمل...
شهرستان نور: 1- سید محسن هاشمی، فرزند دراج، شغل خیاط، شش ماه تبعید به مناطق گرمسیر، لغو جواز کسب
2- غلامحسن ولیزاده، فرزند حسینعلی، شغل کارمند اداره پست، انتقال به یکی از شهرستانهای گرمسیر دور دست به مدت یک سال.»[17]
تحریم جشنهای نیمه شعبان
در سال 1357 به دلیل خشونتها و اقدامات غیر انسانی رژیم که به زخمی شدن و شهادت تعداد زیادی از مردم مسلمان کشور انجامید، امام خمینی(ره) جشنهای نیمه شعبان را که هر سال با شکوه فراوان از سوی مردم برگزار میشد، تحریم کردند. این دستور امام باعث شد تا رژیم برای خنثی کردن آن، اقدام به فعالیتهایی از قبیل صدور اعلامیههای جعلی مبنی بر ضرورت برگزاری این جشنها و دستور به ادارات برای چراغانی مراکز دولتی و میادین و خیابانها اقدام کند. بهرغم اقدامات رژیم برای کماثر نشان دادن پیام امام اسناد ساواک نشان میدهد که در استان مازندران مردم به ندای امام پاسخ قاطعی دادهاند.
«در شهرستان سارى وضعیت چراغانى جالب توجه نیست و به طور کلى اصناف از چراغانى وآذینبندى خوددارى و تعدادى از ادارات دولتى و مؤسسات خصوصى به شرح لیست پیوست1 چراغانى ننموده و چراغانى سایر ادارات نیز چشمگیر نمىباشد. در منطقه استحفاظى گرگان و گنبد وضعیت چراغانى مانند سال گذشته بود و در منطقه نوشهر به استثناى شهرستان نوشهر و نشتارود سایر شهرها جالب نیست در منطقه بابل نیز وضع چراغانى جالب توجه نمىباشد و بیش از 90% کسبه چراغانى نکردهاند.»[18]
تیر و مرداد سال 1357
در سال 1357 رژیم پهلوی در جریان اقدامات سرکوبگرانه در شهر مشهد تعدادی از انقلابیون را به شهادت رسانده یا مجروح کرد. واقعه مشهد بازتاب زیادی در سراسر کشور داشت و در شهرهای استان مازندران نیز واکنشهایی نسبت به آن صورت گرفت.[19] پخش اعلامیه و برگزاری مجالس ختم و تظاهرات در محکومیت خشونتهای رژیم از جمله این اقدامات بوده است. علاوه بر تظاهرات که در همدردی با شهدای مشهد صورت گرفت، در ماههای تیر و مرداد تظاهرات متعددی به صورت خودجوش در سطح استان برگزار شد که صرفاً جهت بیان اعتراض علیه رژیم پهلوی و حمایت از حضرت امام(ره) بود.[20] در مواردی نیز اقدام رژیم در دستگیری و سرکوب انقلابیون منجر به تظاهرات گستردهای میشد:
«اطلاع واصله حاکیست مقارن ساعت 15:00 روز 23 / 5 / 2537[1357] به انگیزه دستگیری شیخ عبددوست در شهسوار طرفداران نامبرده به مسجد جامع شهرستان مزبور وارد و شیخعبدالوهاب مؤمنی اهل شهسوار ضمن وعظ مردم را به اقدام علیه دولت و تظاهرات دعوت و بعد از پایان سخنرانی با حدود 500 نفر از متعصبین و افراطیون مذهبی از مسجد خارج و ضمن پرتاب سنگ و چوب به سوی مأموران مبادرت به شکستن شیشههای چند آمبولانس و اداره خدمات درمانی، بانکهای مستقر در مسیر نموده و بادادن شعارهای ضد ملی مردم را به بستن مغازهها دعوت که مأموران شهربانی محل با همکاری ژاندارمری محل در صدد متفرق نمودن تظاهرکنندگان و محرکین از جمله شیخ مزبور را نمودهاند. تعداد 20 نفر از تظاهرکنندگان مجروح که یکنفر آنان فوت نموده است.»[21]
در تاریخ مذکور 3 نفر به شهادت رسیده و تعداد زیادی نیز دستگیر و زخمی شدند،[22] در اعلامیهای که در روزهای بعد راجع به این حادثه در استان منتشر شد، آمده است:
«اینبار به دستور شخص شاه جلاد - مزدوران سیاه قلب و فاسدش در خیابانها و کوچهها و خانههای شهرستان شهسوار جوی خون راه انداختند. ماجرا به طور خلاصه بدین قرار میباشد: در مسجد امام (امام زمان) شهسوار یکی از روحانیون مسئول و متعهد ظهرها و شبها نماز جماعت و جلسات سخنرانی داشته است. جمعیت و ازدحام در این جلسات بیسابقه بوده و به طوری که علاوه بر صحن مسجد و حیاط آن ـ کوچهها و خیابانهای اطراف مسجد به شعاع صدها متر از جمعیت پر بوده و موج میزده [است] .... [23 مرداد 1357 ساعت 4] پس از اتمام سخنرانی مردم از پیر و جوان و کودک همه با هم در کمال آرامش و سکوت همراه چندتن از روحانیون محترم به عنوان نشان دادن ناراحتی خود از دستگیری سخنران مسجد امام زمان به سوی آن مسجد حرکت کردند تا در آنجا ضمن نشان دادن حمایت خود از پیشنماز و سخنران دستگیر شده با مأمورین و مسئولین به اصطلاح امنیتی و در اصل (ضدامنیتی) در مورد بستن مسجد و راجع به سخنران دستگیر شده صحبت کنند و به صورت جمعی خواستار آزادی وی گردند. اما مزدوران شاه خونخوار که روی چنگیز جنایتکار را سفید کرده است همه نیروها و امکانات خود را از روزهای قبل آماده کرده بودند تا مردم را که با نظم و سکوت کامل حرکت میکردند با گلوله و آتش مسلسلهای آمریکایی و اسرائیلی جواب بدهند و همینکار را هم کردند. ناگهان پس از پاشیدن آب به وسیله ماشینهای آتشنشانی به روی مردم و آشفته و ناراحت نمودن آنان با باطوم و مشت و لگد و هفتتیر و تفنگ و مسلسل به جان مردم بیدفاع و بیگناه حمله کردند و قتل و خونریزی را از حدود 5 / 2 بعدازظهر تا شب ادامه دادند...»[23]
از مهمترین برنامههای شهریور 1357 که انعکاس زیادی در اسناد دارد، برگزاری مراسم عید فطر بود. این مراسم که در شهرهای مختلف با شکوه فراوان برگزار شد، علاوه بر این که ماهیت مذهبی قیام را کاملاً آشکار کرد، نقطهی عطف در بهرهبرداری انقلابیون از مراسم و اعیاد مذهبی بود. در تهران این مراسم در تپههای قیطریه و با امامت «شهید آیتالله دکتر محمد مفتح» برگزار و بیش از یک میلیون نفر در آن شرکت کردند.[24] در استان مازندران نیز این مراسم در شهرهای مختلف با شور و شکوه فراوان برگزار شد. در اسناد ساواک آمده است که مأمورین امنیتی رژیم از روزهای قبل دنبال ایجاد رعب و وحشت در میان مردم به منظور عدم شرکت آنها در این مراسم بودهاند. در سندی به تاریخ 12 / 6 / 1357 آمده است:
«به شدت به وسیله عوامل مورد اعتماد در منطقه و بین مردم شایع شود که دولت به مأمورین دستور داده چنانچه روز عید فطر دستجاتی به تظاهرات پرداختند آنها را به گلوله ببندند تا عوامل اخلالگر را نابود و به ماجراهای آشوب طلبانه خاتمه دهند.»[25]
در سند دیگری به آمادگی کامل ساواک برای برخورد با برگزارکنندگان نماز عید فطر اشاره شده است:
«با توجه به اینکه امکان دارد روز 13 / 6 / 37 [57] عناصر خرابکار در نقاط مختلف کشور پس از ادای نماز عید فطر در خیابانها و معابر عمومی به راه افتاده و دست به تخریب و ایجاد تشنج نمایند. به فرموده مقرر است از ساعت 7 صبح روز مذکور آمادگی کامل در آن سازمان برقرار و علاوه بر پرسنل عملیاتی که مسئولیت امور مربوطه را برعهده دارند حداقل یک سوم پرسنل ساواک در محل کار حضور یافته و تا آخرین ساعت روز که احتمال وقوع حوادث میرود سرگرم کار بوده و هرگونه خبر و حادثهای را سریعاً به مرکز [گزارش نمایند].»[26]
در اکثر شهرهای استان بعد از برگزاری نماز عید فطر، مردم به خیابانها ریخته و با دادن شعارهایی در حمایت از نهضت امام خمینی و علیه رژیم دست به تظاهرات زدند:
«بعد از اتمام نماز عید فطر در مسجد جامع شهرستان بهشهر حدود هفتصد نفر از اهالی بهشهر در حالی که شعارهای مذهبی له خمینی میدادهاند [تظاهرات کردند]»[27]
در گزارشی راجع به تظاهرات عید فطر در قائمشهر آمده است:
«صبح روز عید فطر پس از خاتمه نماز عید فطر کلیه شرکتکنندگان در نماز عید فطر که در مساجد و تکایای مختلف برگزار شد در مسجد جامع سید محله شاهی اجتماع نمودند و سپس از مسجد مذکور با در دست داشتن عکس خمینی و دادن شعار له خمینی پیادهروی را تا مسجد عادلانی ادامه دادند و در آنجا پس از سخنرانی شیخ صبوری که سردسته کلیه تظاهرکنندگان بودند متفرق شدند.»[28]
افزایش دستگیریها
در دستورالعملهای ساواک در سال 1357 مکرر به کنترل انقلابیون و دستگیری و حتی تبعید آنها اشاره شده است. بسیاری از این مبارزین، به خصوص روحانیون و وعاظ پس از اظهارات شدید علیه رژیم در منابر یا محافل خصوصی، از سوی مأمورین ساواک ابتدا مورد تذکر شدید قرار گرفته و در صورت ادامه، دستگیر یا تبعید میشدند. در اوایل دههی 50 به دلیل اشراف و کنترل نسبی رژیم بر اوضاع، دستگیری انقلابیون به خصوص چهرههای برجستهی طرفدار حضرت امام(ره) باعث ایجاد موج در جامعه نمیشد و به اعتراضات محدودی در سطح حوزه یا مساجد منتهی میشد. در سال 1357 به دلیل کاهش اقتدار رژیم و حضور گستردهی مردم در مبارزه، واکنش بسیار متفاوت بود، به طوری که در شهرهای مختلف، رژیم به سختی قادر به دستگیری و تبعید انقلابیون میشد. واکنشهای مردمی به این دستگیریها بسیار شدید گزارش شده است. در سند زیر در مورد دستگیری «حجتالاسلام محمدتقی عبدوست» و واکنش مردم به آن در شهسوار آمده است:
«پس از دستگیری مشارالیه در ساعت 17:00 روز جاری عدهای در حدود 150 نفر که اکثریت آنان را جوانان تشکیل میدادند ضمن اعتراض به دستگیری شخص مزبور خواستار آزادی وی بودند که بنابه گزارش واصله از منابع تهدید نمودند چنانچه آزاد نگردد به شهربانی حمله خواهند نمود.»[29]
براساس اسناد پس از هر دستگیری کسان دیگری بودند که بلافاصله سکّان هدایت مردم را به عهده گرفته و اعتراضات را رهبری میکردند. در تاریخ 30 / 5 / 57 پس از دستگیری شیخ کامل خیرخواه، شیخ محمدرضا روحانینژاد اینگونه مردم را به تهییج در آورده است:
«شیخ محمدرضا روحانینژاد بدون مقدمه از بین جمعیت به پاخاسته و ضمن برداشتن عمامه خود و انداختن آن بر کف مسجد اظهار داشت: ای مردم مگر شما غیرت ندارید، مگر تعصب دینی ندارید. من از شما میخواهم تا تحویل کامل خیرخواه (به اتهام ایراد مطالب خلاف مصالح مملکتی دستگیر شده) از مسجد خارج نشوید. ما تا آخرین قطره خون خود را خواهیم داد.»
بسیاری از وعاظ و نیروهای انقلابی نیز در منابر با اعلام اینکه به زودی به وسیلهی رژیم دستگیر خواهند شد، آمادگی خود را برای مبارزه نشان میدادند. در بسیاری از موارد نیروهای نظامی و امنیتی رژیم قادر به دستگیری آنها نشده و محل اختفای آنها را پیدا نمیکردند:
«متعاقب اظهار شیخحسن لطیفی، ضمن تماس با شهربانی محل اعلام گردیده، یادشده احضار و به وی تفهیم گردد که از ذکر مطالب خلاف مصالح مملکتی خودداری نماید، لکن در تحقیقات مشخص گردیده که واعظ مذکور محل سکونت معینی نداشته و همیشه هنگام ورود به مسجد چند دستگاه مینیبوس که هر کدام از آنها مملو از مسافر میباشد، وی را همراهی و موقع خروج نیز نامبرده به همین نحو از مسجد خارج میگردد. لذا به منظور دستگیری او کمیسیونی از طریق مسئولین انتظامی محل تشکیل و پس از بررسی موضوع دستگیری واعظ مزبور مورد تائید و ضروری دانسته شده است...
پس از خاتمه مجلس و در هنگام خروج جمعیت، مأمورین شهربانی مستقر در محل برای دستگیری واعظ مزبور اقدام که با عکسالعمل مردم مواجه و در نتیجه یک نفر از جمعیت حاضر با پرتاپ سنگ شیشه اتومبیل رئیس شهربانی را شکسته و متواری گردیده است...»[30]
به دلیل حمایت عمومی از چهرههای برجسته انقلابی در ماههای پاییز و زمستان 57 رژیم معمولاً از اقدام مستقیم علیه افراد اجتناب کرده و در بسیاری از موارد به تذکر بسنده میکرد. در سند زیر دلیل این تسامح اینگونه بیان شده است:
«در زمینه دستگیری شیخحسین صبوری و شیخعلیکرمی با شهربانی مذاکره و عنوان شد که در شرایط فعلی در صورت دستگیری احتمالاً عدهای از متعصبین مذهبی شهرستان به حمایت از آنان تظاهراتی انجام خواهند داد که به مصلحت منطقه نمیباشد...»[31]
تجلیل از روحانیون و بزرگداشت وقایع کشور
یکی از مهمترین حوادث تابستان 1357 درگذشت «حجتالاسلام شیخاحمد کافی» در اثر سانحهی مشکوک تصادف در خراسان بود. انتشار خبر رحلت مرحوم کافی موجی از اندوه و خشم را در سراسر کشور به وجود آورد. براساس اسناد در گفتوگوها و محافل خصوصی درگذشت ایشان را مشکوک قلمداد کردهاند. در جلسهای که از طرف دانشجویان اردوی شماره 3 قائمشهر در مسجد دیوکلات تشکیل شده بود، آمده است:
«مرگ شیخاحمد کافی ساختگی بوده و از طرف استعمارگران و دولت طرحریزی شده و ما به همین مناسبت به عزاداری نشستهایم تا با فرستادن صلوات و قرائت فاتحه روح آن مرحوم را شاد کنیم، سپس اضافه کرد که این نمونه کوچک کار استعمارگران است.»[32]
از دیگر حوادث تأثر برانگیز تابستان 1357 فاجعه دلخراش آتشسوزی سینما رکس آبادان در 28 مردادماه بود. در این روز بیش از چهارصد نفر در شعلههای آتش به شهادت رسیدند. انعکاس این حادثه چنان بود که حضرت امام(ره) و سایر علماء و مراجع آن را محکوم کردند. در همدردی با شهدای سینما رکس مراسم مختلفی در سراسر کشور برگزار شد و وعاظ و سخنرانان در منابر و مجالس به بررسی ابعاد آن پرداختند. در استان مازندران علاوه بر پخش اعلامیه[33] مراسم متعددی برای این افراد در شهرهای مختلف برگزار شد.[34] کشتار مردم در 17 شهریور 1357 نیز فرصت دیگری بود تا مساجد استان مجدداً محلی برای اجتماع نیروهای انقلابی برای مبارزه علیه رژیم شود. براساس اسناد ساواک در بیشتر شهرهای استان مراسم ختم شهدای تهران برگزار شده است:
«روز 24 / 6 / 57 مجلس ختمی به مناسبت کشته شدگان تهران در مسجد گرجی محله بهشهر تشکیل و اعلامیهای نیز در این باره به امضاء سیداحمد مصطفوی در بهشهر پخش میگردد...»[35]
اعتصابات و تعطیلی بازار
یکی از اقداماتی که به شدت رژیم پهلوی را دچار بحران میکرد، برگزاری اعتصاب در کارخانهها، ادارات و سازمانهای دولتی بود. اعتصابات اگرچه در شهرهای صنعتی تأثیر ملموستری داشت، اما در دیگر شهرها از جنبهی روانی میتوانست وضعیت متزلزل رژیم را آشفتهتر کند. در استان مازندران اعتصابات از تابستان 1357 آغاز و کارمندان و فرهنگیان به تدریج به آن پیوستند. هدف اعتصابکنندگان در آغاز بیشتر بیان خواستههای صنفی بود.[36] اما به تدریج ماهیت کاملاً سیاسی پیدا کرده و با اهداف نهضت امام هماهنگ شد. در این میان روحانیون نقش زیادی در برگزاری این اعتصابات داشتند. در مورخه 20 / 6 / 57 تعداد 11 نفر از روحانیون بهشهر با اعلام عزای عمومی از اقامه نماز در مساجد خودداری و از کسبه خواستند که مغازهها را ببندند.[37] علت این تعطیلی و اعتراض «همدردی با کشته شدگان اخیر وقایع تهران» عنوان شده است.[38] در بخشی از این اعلامیه آمده است:
«حادثه دلخراش فاجعه اخیر تهران به وسیله هیئت حاکمه که منتهی به قتل و جرح جمع کثیری از برادران و خواهران مسلمان کشور شده است، باردیگر موجبات خشم و ناراحتی مردم متدین این مرز و بوم را فراهم آورد. روحانیت بهشهر به دنبال این فاجعه و اعلام عزای عمومی از جانب مراجع عالیقدر روز دوشنبه بیستم شهریور را عزای عمومی اعلام و اقامه جماعت در مساجد تعطیل است...»[39]
در کنار اعتصابات کارگران و کارمندان، بازاریان نیز با بستن مغازههای خود در مناسبتهای مختلف از نهضت حضرت امام(ره) حمایت میکردند. در 16 / 6 / 57 در شهرستان آمل هفتاد درصد مغازهها و بازار بسته بوده است. در برخی شهرها زنان دوشادوش مردان در راهپیماییها شرکت کرده و علیه رژیم شعار میدادند:
«روز 21 / 5 / 37 [57] تعداد 10 زن کفنپوش در منطقه دوآب سوادکوه مشاهده که علیه دستگاه حاکمه شعار میدادهاند.»[40]
در چالوس نیز تظاهرات در شهریورماه ادامه داشت و در آن از امام خمینی (ره) حمایت میشد:
«روز جاری [9 / 6 / 57] حدود 80 نفر از جوانان پس از اتمام سخنرانی واعظ مربوطه در مسجد جامع چالوس به خیابان ریخته و با دادن شعارهای مرگ بر... و زنده باد خمینی مبادرت به شکستن یک جام شیشه بانک صادرات [نمودند]»[41]
در روز 10شهریور در شهرهای دیگر استان نیز تظاهراتی صورت گرفت.[42] از جمله در شهرستان آمل مأمورین نظامی و امنیتی رژیم به سوی مردم آتش گشودند:
«بعد از سخنرانی واعظ مربوطه در مسجد امام جعفر صادق شهرستان آمل حدود 200 نفر از اهالی به طور متشکل در خیابانهای طالب آملی و ششم بهمن آمل حرکت و ضمن دادن شعارهای مضره و له خمینی مبادرت به شکستن شیشههای سینما درفش و بانکهای فرهنگیان، تهران، عمران، پارس و ملی را نمودهاند. افراد مذکور در نتیجه شلیک هشت تیر هوائی و اقدامات مأموران انتظامی متفرق گردیدهاند.»[43]
در بابل نیز تظاهرات متعددی در این ماه صورت گرفت:
«برابر اطلاع واصله در ساعت 9:45 دقیقه 22 / 6 / 57 حدود 200 نفر که تابلو به نام شهرستان شاهی در دست داشتند و جوانانی که 18 الی 20 سال سن داشتند از فلکه شاهی شهرستان بابل به طرف خیابان شاه بابل به حالت آرام حرکت کرده و با دادن شعار (مسلمان به پاخیز برادرت کشته شد) و یکی از تابلوها نوشته شده بود (برای برقراری حکومت اسلامی تا پای جان میکوشیم) و عکس خمینی در بالای تابلوها قرار داشت و در نزدیکی چهارراه شهداء مأمورین سررسیدند و همگی متواری شده و برخوردی نداشتند و همان روز عدهای نیز با پلیس درگیری پیدا کردهاند.»[44]
در مورخه 17 / 6 / 57 در مسجد گرجی محله شهرستان بهشهر نیز «قریب 500 نفر از قشریون مذهبی در حالی که 11 نفر روحانی در جلوی جمعیت حرکت میکردهاند به تظاهرات خیابانی در مسیرهایی که قبلاً از طرف شهربانی محل تعیین گردیده بود، اقدام نمودهاند.»[45]
در شهرستان آمل نیز در مورخه 1 / 6 / 57 تظاهرات گستردهای برگزار شد که رژیم برای متفرق کردن تظاهرکنندگان اقدام به تیراندازی کرد:
«جمعیتی در حدود 2000 نفر پس از خروج از مسجد و منبر شیخ مسیح مهاجری به طور متشکل حرکت و با دادن شعارهای شاه نجف خمینی و فرستادن صلواتهای پیدرپی برای شادی خمینی به حرکت خود ادامه ... ضمناً تظاهرکنندگان با شلیک تیر هوایی متفرق شدهاند.»[46]
در سند زیر گسترهی اعتصابات در استان به خوبی مشهود است:
«1ـ برابر اعلام سازمان بابل مستند به گزارش شهربانی بابلسر رانندگان مینیبوسهای خطوط بابلسر، فریدونکنار، محمودآباد، امیرکلا، بابل، شاهی و ساری قصد دارند روز شنبه 25 / 6 / 57 به منظور همدردی با کشتهشدگان تهران دست از کار بکشند. شهربانی ژاندارمری در جریان امر قرار دارد.
2ـ از روز 19 / 6 / 57 تاکنون امامان جماعت ساری از اقامه نماز جماعت خودداری نمودهاند.
3ـ میزان کسبه بابلسر که مغازههای خود را تعطیل کردهاند به 80% رسیده است.»[47]
شهریور و مهر سال 1357
شهریور و مهر 1357 از سرنوشتسازترین روزهای انقلاب مردم ایران بود. در این مقطع ماهیت واقعی دولت «آشتی ملی» بر عموم مردم ایران آشکار شده و جعفر شریفامامی که با شعارها و برنامههای به ظاهر اسلامی وارد میدان شده بود به شدت از سوی مردم و روحانیت تحت فشار قرار گرفت. امام خمینی(ره) با ارسال پیامهایی بر ماهیت واقعی این دولت تأکید کرد و جنایات رژیم را متذکر شد.
مهمترین رویدادهای کشور در این ماه هجرت تاریخی حضرت امام از عراق به نوفل لوشاتو بود. از اواسط مهر 1357 دولت عراق با همکاری و هماهنگی رژیم پهلوی فضا را بر امام و اطرافیان ایشان محدود کرده و به همین دلیل ایشان مجبور به ترک عراق شد. معظمله در 11مهر 1357 به سمت کویت حرکت کرد. کویت از پذیرش ایشان و همراهانشان خودداری، و امام سرانجام از میان گزینههایی که داشتند فرانسه را انتخاب و در 14 مهر 1357 به سمت پاریس پرواز کردند. اولین واکنش عمومی به این رویداد ارسال تلگرافهای متعدد از سوی علماء و مردم برای «ژیسکاردستن» رئیسجمهور (1974- 1981 م) این کشور مبنی بر پاسداشت مقام دینی و سیاسی امام بود. از سوی علمای استان مازندران نیز در همین زمان تلگرافی برای امام ارسال شد.
«روز 30 / 7 / 57 (2537 شاهنشاهی) سید حجتاله کاظمی امام جمعه مسجد جامع چالوس تلگرافی به عنوان روحاله خمینی به پاریس مخابره کرد و در آن پشتیبانی خود را از خمینی اعلام نموده است.»[48]
در استان مازندران در این ماه روند رویدادها به سمت اتحاد و انسجام بیشتر مردم و گسترش تظاهرات پیش میرفت. تظاهرات از اوایل مهر با شروع مدارس و دانشگاهها با حجم و وسعت بیشتری ادامه یافت و به تدریج بر تعداد معترضین علیه رژیم پهلوی افزوده شد. شعارهای تظاهرکنندگان در این ماه بسیار تندتر از قبل بود و خواستههای آنها مشخصاً بر سقوط رژیم و تشکیل حکومت اسلامی به رهبری حضرت امام متمرکز میشد.
«[مردم] در مسجد گرجیمحله تجمع که بعد از سخنرانی شیخ احمد مصطفوی در حالی که شعارهایی به طرفداری از خمینی و حکومت اسلامی میدادند به تظاهرات و راهپیمایی پرداختند.»[49]
این زمان مقارن با درگذشت «حجت الاسلام مهدی گلپایگانی بود». بازتاب درگذشت فرزند «آیتالله العظمی سید محمدرضا گلپایگانی» در استان مازندران برگزاری مراسم ترحیمی بود که به سخنرانی و تجمعات اعتراضی علیه رژیم تبدیل شدند. در سند زیر به یکی از این مراسم اشاره شده است:
«مورخه 1 / 7 / 1357 تعداد حدود 600 نفر از اهالی شهرستان بابل به منظور خواندن فاتحه برای فرزند آیتالله گلپایگانی در مسجد نوشیروانی بابل واقع در ایستگاه شاهی اجتماع که پس از خواندن فاتحه در حالی که شعارهای پارچهای با عنوانهای زنده باد خمینی، ما کسانی را که در فاجعهی تهران دست داشتهاند محکوم میکنیم؛ در دست داشتهاند به صورت منظم و آرام در خیابان به راه افتادهاند که پس از طی مسافتی پلیس مداخله و به کمک گاز اشکآور و شلیک چند تیر هوائی تظاهرکنندگان متفرّق شدهاند.»[50]
موضوع دیگر محدودیتهای رژیم بعث عراق برای حضرت امام خمینی (ره) در نجف است. دامنهی این اعتراضات از ارسال نامه برای سران حزب بعث تا اعلام عزای عمومی در 9 مهر وسعت پیدا میکرد. خشم و نگرانی مردم در این مورد به حدی بود که رژیم به طور مرتب واکنشهای مردمی نسبت به این موضوع را دنبال میکرد. در سند زیر در این مورد آمده است:
«روز 8 / 7 / 57 (2537 شاهنشاهى)، امامان جماعت شهر سارى، به مناسبت ایجاد محدودیت توسط دولت عراق جهت روحاله خمینى، از برگزارى نماز جماعت خوددارى کردهاند.
حدود ساعت 1630 روز 8 / 7 / 57، تعدادى اعلامیه مضره توسط افراد ناشناسى، تحت عنوان محاصره منزل خمینى توسط مأموران عراق در برابر فشار رژیم ایران و برانگیختن میلیونها مردم مسلمان شیعه و مبارز ایران و سایر کشورهاى جهان و به امضاء نهضت آزادى ایران با تاریخ 6 / 7 / 57، در نقاطى از شهر سارى توزیع گردیده است. در اعلامیه مذکور از کلیه کارمندان، بازاریان، دانشجویان و دانشآموزان دعوت شده، اقدام دولت عراق را محکوم کرده و همبستگى خود را با عموم ملت مسلمان ایران ابراز داشته و روز یکشنبه 9 / 7 / 57 را تعطیل عمومى اعلام کردهاند.»[51]
به دنبال اعتراضات نسبت به وضعیت نامشخص امام در عراق، در 10 مهر تظاهرات گستردهای در آمل به وقوع پیوست که در گزارش ساواک راجع به آن آمده است:
«شدت تشنج اغتشاشات شهر آمل به منتهی درجه رسیده به طوری که حدود 5 هزار نفر در دستههای 100 نفری جسورانه در کوچهها و خیابانها با روشن کردن آتش راههای نفوذی در سطح شهر را مسدود و هنگام عبور اتوموبیلها آنها را متوقف و پس از اسائه ادب به مقام سلطنت و تکرار آن وسیله سرنشینان اتومبیل اجازه عبور داده [میشود]»[52]
یکی از مهمترین رویدادهای مهرماه سال 1357 در استان مازندران وقایع 15 مهر در شهرهای بابل و آمل بود. در این روز وضعیت امنیتی قرمز اعلام شده و برای ساعتها زد و خورد میان مردم و نیروهای انتظامی رژیم ادامه داشت.[53] نقش اصلی و محوری در این روز را «دانشآموزان دبیرستان» برعهده داشتند. در سندی از بابل آمده است:
«شهربانی بابل طی تلفنگرامی اعلام داشت از ساعت 1600 روز جاری حدود تقریبی 7000 نفر به صورت جنگ و گریز با اقدامات اخلالگرانه و آتشسوزی مبادرت به آتش کشیدن دو سوم بانکها و همچنین سینما شهر فرنگ این شهرستان نموده و سپس قصد حمله به شهربانی از قسمت غربی منتهی به زندان شهربانی را داشتند که با تیراندازی و مقابله مأمورین متواری، ضمناً از میان جمعیت نیز به طور متناوب به سوی مأمورین تیراندازی صورت گرفته است و در حال حاضر وضعیت رو به عادی گذارده و آرامش نسبی برقرار، مراقبت و مقابله کماکان ادامه دارد شهربانی در زمینهی تعیین تعداد مجروحین مشغول بررسی است نتیجه متعاقباً اعلام خواهد شد.»[54]
در سندی دیگری از آمل در این میخوانیم:
«در ساعت 8 صبح روز جاری دانشآموزان دبیرستان و طبقات مختلف مردم که حدود 6 الی 7000 نفر بودند در گروههای متشکل شروع به تظاهرات نمودند ابتدا نامبردگان به وسیله بلندگو دعوت به آرامش شدند که مبادرت به پرتاب سنگ به سوی مأمورین و سپس شکستن درب مغازه مشروب فروشی و با بطریهای شکسته مشروب به مأمورین حمله نمودند که در این خلال ضمن دادن شعارهای ضدملی و میهنی مبنی بر ما انتقام خون شهیدان را از شهیدکشان خواهیم گرفت و اهانت به مقام 66، [به تظاهرات ادامه دادند]»[55]
در جریان تظاهرات این روز بیش از 17 نفر زخمی و حداقل 3 نفر شهید شدهاند.[56] یک روز پس از برخورد خشونتآمیز با مردم، در شهر آمل تظاهرات دیگری برگزار شد که در جریان آن رژیم از تانک و سایر ادوات جنگی استفاده کرد.
«فرمانداری آمل طی نامهای از استانداری و شهربانی استان و ناحیه ِژاندارمری مازندران تقاضا نمود با توجه به گستردگی عملیات تخریبی و آتشافروزی و حمله به مأمورین شهربانی و ژاندارمری در سطح گسترده و جلوگیری از آتشسوزیهای بیشتر و تخریب زیادتر تعدادی تانک و نیرو بر زرهی برای سرکوبی آشوبگران و اغتشاشکنندگان با آرایش کامل جنگی بهآمل اعزام دارند.»[57]
بهرغم شرایط جنگی حاکم بر آمل مردم بدون توجه به اخطارهای رژیم خود را برای سازماندهی مجدد تظاهرات آماده می کردند.
«برابر اعلام سازمان بابل دبیران آموزش و پرورش آمل قصد دارند صبح مورخه 16 / 7 / 57 در تشیع جنازه خانم راعی که در تظاهرات روز جاری بر اثر اصابت گلوله کشته شده شرکت و نیز دسته گلهائی جهت ملاقات مجرومین تظاهرات جاری که در بیمارستان شیر و خورشید آمل تحت معالجه میباشند تدارک تا از آنان دیدن نمایند. با توجه به موقیعت حساس منطقه آمل و اینکه احتمال دارد دانشآموزان نیز در هر مرحله با معلمین همگام و موضوع را متمسک قرار[داده] و دست به تظاهرات و تخریب بزنند لذا مراتب به شهربانی و ژاندارمری اعلام تا اقدامات لازم نسبت به خروج جنازه از بیمارستان و تشریفات مربوطه[را] در پاسی از شب به عمل آورند و همچنین در زمینه ملاقات مجروحین در بیمارستان نیز به منظور انجام پیش بینیهای لازم مراتب به شهربانی و ژاندارمری اعلام گردید.»[58]
وقایع 15 مهر بابل و آمل در دیگر شهرهای استان با واکنش های زیادی مواجه شده و مردم از همهی اقشار آن را محکوم کردند. گزارش زیر تظاهرات مردم بهشهر در 16 مهر را روایت می کند:
«ساعت 30 / 14 روز جاری جمعیتی حدود چهار هزار نفر ـ از معلمین ـ محصلین و قشریون در میدان باغشاه بهشهر تجمع در حالی که شعارهای مضره میدادند به سمت فرمانداری حرکت و با شکستن تابلو فرمانداری، مأمورین با تذکر اقدام به متفرق نمودن آنها کردند که تظاهرکنندگان به صورت پراکنده در چند نقطه و خیابانهای اطراف فرمانداری تجمع و با پرتاب سنگ و پاره آجر در حالی که شعارهای ضدملی میدادند با مأمورین به مقابله پرداختند. که در نتیجه اقدام به پرتاب گاز اشکآور گردید برای مدتی متفرق و مجدداً تجمع نمودند...»[59]
چند روز بعد در مراسم ختم شهدای آمل که به دعوت روحانیون شهر انجام شده بود، وعاظ و سخنرانان به شدت علیه رژِیم صحبت کرده و خواستار بازگشت حضرت امام به کشور شدند.[60]
در بهشهر نیز علمای این شهر با صدور اعلامیهای روز 24 / 7 / 1357 را عزای عمومی اعلام کردند.[61] در اعلامیه دیگری «جامعه روحانیت آمل»، ضمن هشدار به مقامات رژیم خواستار پایان بخشیدن به خشونتها شدند:
«به اولیاء هشدار داده میشود که هرچه زودتر به اعمال خشونتبار خود خاتمه داده و با اخراج قوای مسلح از این شهر مذهبی، آتش خشم و نفرت ملت مسلمان را عموماً و مردم غیور آمل را خصوصاً بیش از این مشتعل نسازند. عاملین و آمرین این قتلها و حوادث دلخراش را که به نظر جامعه روحانیت جز ایادی رژِیم نخواهد بود، براساس قوانین اسلامی به دست مجازات بسپارند.
بدیهی است مسئولیت ناشی از عدم توجه به مسائل فوقالذکر صرفاً متوجه رژِیم حاکم خواهد بود.»[62]
اعتصابات و تعطیل بازار
پیوستن کارمندان دولت به انقلاب، پایانی بود بر نظم و اقتدار شکننده رژیم. با پیوستن کارکنان و کارگران به انقلاب عملاً رژیم پهلوی از نظر ساختار اداری فرو پاشید. در فرایند پیوستن کارمندان و کارگران استان مازندران به انقلاب همهی اقشار حضور فعالی داشتند:
«در تاریخ 12 / 7 / 1357 دادستان، بازپرسین، قضات و کارمندان دادسرای بهشهر در محل کار حاضر ولی از قبول پروندهها خودداری نمودهاند.»[63]
در شهرستان نکاء نیز یک روز قبل اعتصابی در اداره مخابرات برگزار شده بود:
«کارمندان اداره مخابرات نکاء از صبح روز 11 / 7 / 57 مبادرت به اعتصاب نموده و دست از کار کشیدهاند.»[64]
در آمل نیز اعتصابات مشابهی گزارش شده است:
«در روز جاری دوایر دولتی حوزه استحفاظی زیر کماکان در حال اعتصاب هستند. دادگستری ـ ثبت احوال، دارایی و امور اقتصاد، اداره پست، بهداری و بهزیستی، تعاون و امور روستاها و ضمناً کلیه شعبات بانکها و شهرستان آمل و نیز بازار آن شهرستان تعطیل میباشد. وضعیت مراکز آموزشی استان مازندران مانند روز گذشته بوده و اکثراً در حال اعتصاب و کمکاری میباشند.»[65]
در کنار ادارات بسیاری از شرکتها مانند «شرکت دخانیات ایران» [66] نیز به اعتصابات و تجمعات پیوسته بودند. گزارشهای متعددی نیز از تعطیلی بازار و مغازه های مردم و برخی مراکز درمانی در همین مجموعه گزارش شده است.[67]
دانشآموزان و فرهنگیان
با آغاز سال جدید تحصیلی روند اعتراضات و فعالیتهای انقلابی در استان مازندران وسعت و شدت بیشتر پیدا کرد. پخش اعلامیه، گسترش دیوارنویسی و شعارنویسی، تخریب نمادهای رژِیم پهلوی در مدارس شکل آشکارتری به خود گرفت و طیفهای بیشتری از مردم به انقلابیون پیوستند.[68] تظاهرات در مدارس دخترانه و پسرانه به نمادی از همبستگی همه اقشار جامعه تفسیر میشد. سند زیر حضور پررنگ و موثر دانشآموزان در جریان تظاهرات را نشان میدهد:
«مدت سه روز است دانشآموزان دبیرستان فرح و رازی به تحریک دبیران مخالف در اعتصاب هستند. دیروز دبیرستان را تعطیل، امروز دختران دانشآموز در پیادهرو خیابان نشسته و به اعتصاب خود ادامه دادهاند، دبیران مخالف نیز در داخل آموزش و پرورش در حال اعتصاب به سر میبرند. در این رهگذر چند دبیرستان دیگر به حالت تعطیل کلی و یا نیمه تعطیل درآمده افراد فرصتطلب و آشوبگر به تحریک دانشآموزان پرداخته و ایجاد تظاهرات دامنهدار نموده و سه روز است مأمورین انتظامی با آنان درگیر میباشند.»[69]
در قائم شهر در 12 مهر وضعیت مشابهی گزارش شده است:
«تا این ساعت تظاهرت دانشآموزان پسر و بعضی از افراد منتظرالوقت در گوشه و کنار شهر ادامه دارد و شعار میدهند... مأمورین مشغول متفرق نمودن آنان هستند تا اعتصاب دانشآموزان دختر دبیرستان فرح ادامه داشته باشد وضع به همین منوال خواهد بود.»[70]
اتحاد و همبستگی میان معلمان و دانشآموزان رژیم را به شدت دچار هراس کرده و در گزارشهای ساواک بارها به آن اشاره شده است.
«با توجه به موقعیت حساس منطقه آمل و اینکه احتمال دارد دانشآموزان نیز در هر مرحله با معلمین همگام و موضوع را متمسک قرار[داده] و دست به تظاهرات و تخریب بزنند، لذا مراتب به شهربانی و ژاندارمری اعلام تا اقدامات لازم نسبت به خروج جنازه [خانم راعی] از بیمارستان و تشریفات مربوطه در پاسی از شب عملآورند.»[71]
از دیگر اقدامات دانشآموزان «دستکاری روی تابلوهای مدارس و تغییر نام بعضی از آنها به خمینی با رنگ قرمز»[72] بود.
دولت نظامی ارتشبد ازهاری و ادامه انقلاب اسلامی در استان مازندران
بسیاری از تحلیلگران روی کار آمدن یک دولت نظامی را آخرین حربه رژیم برای مهار انقلاب میدانستند، در این زمان و در سطح استان مازندران وضعیت همچنان متلاطم و همراه با زد و خوردهای پراکنده در اکثر شهرها بود.
«برابر اعلام ژاندارمری مازندران روز 21 / 7 / 57 پس از خاتمه برگزاری ختم در مسجد توفیق نکاء در ساعت 18:00جمعیت 1000 نفر با تظاهرات ضد میهنی پس از گذشتن از خیابان شاه عباس به طرف چهار راه اصلی حرکت که مرتباً به تعداد تظاهرکنندگان افزوده میشد در نتیجه مأمورین پاسگاه محل برای متفرق کردن اخلالگران مبادرت به تیراندازی هوائی نمودند که جمعیت متفرق گردیدند.»[73]
در سند زیر میبینیم که چگونه رژیم خود را برای مواجهه با مردم آماده میکرده است:
«وضع آمل به بهانه کشتهشدگان اخیر از طرف عناصر برانداز رو به وخامت شدید میرود و احتمال آشوب و اغتشاشی که کنترل آن دشوار باشد متصور است به همین علت شهربانی استان مازندران برابر مصوبات شورای تأمین استان دو گروهان دیگر که با سه دستگاه نفربر زرهی تقویت میشود از فرماندهی نظامی منطقه درخواست نموده که قرار است در ساعات آتی وارد استان شوند و برابر نظر رئیس شهربانی استان در نظر است یک دسته از یگان مزبور به کمک مأمورین به آمل اعزام شوند.»[74]
براساس اسناد ساواک در مراسم هفتم شهدای آمل «چهار هزار نفر از اهالی»[75] شرکت کرده و علیه رژیم پهلوی شعار دادهاند.[76]
«برابر گزارش همکار ساعت 15:15 جاری جمعیتی حدود 1500 الی 2000 نفر در آمل به منظور شرکت در مراسم ختم دو نفر کشتهشدگان دیگر وقایع اخیر آمل در بدو امر از ده متری خیابان نور به میدان ششم بهمن، خیابان ششم بهمن، و سه راهی دبیرستان پهلوی پل نو قدیم خیابان مهدیه از آنجا به سبزه میدان جهت رفتن به امامزاده ابراهیم در حالی که پلاکاتهائی]پلاکارد[ مشابه روز قبل در دست دارند و قرآن میخوانند در حرکت میباشند تظاهرات به صورت آرام انجام نتیجه متعاقباً[اعلام خواهد شد]»[77]
در مورخه 23 / 7 / 1357 در شهسوار نیز رژیم دست به کشتار و قتلعام مردم زد. دستگیری حجتالاسلام «محمدتقی عبدوس» نقش مهمی در برگزاری این تظاهرات داشت. درگزارشی از ساواک آمده است:
«پس از دستگیری وی تعداد زیادی از مردم شهسوار تجمع و پس از سخنرانی شخصی به نام سید عبدالوهاب مؤمنی «تنکابنی بازداشت و سپس آزاد شده است» به خیابان ریخته و ضمن دادن شعارهای مضره شروع به شکستن شیشه مغازهها نموده و به مأمورین حمله و در نتیجه تیراندازی چهار نفر کشته و 32 نفر از مردم زخمی میگردند.»[78]
در سند دیگری در همین ارتباط آمده است:
«ساعت 15:00 روز 23 / 7 / 57 به انگیزه اعتراض به دستگیری شیخ عبده در شهرستان شهسوار طرفداران نامبرده به مسجد جامع شهر مذکور وارد و شیخ عبدالوهاب مؤمنی ضمن سخنرانی مردم را به اقدام علیه دولت و تظاهرات دعوت، پس از پایان مجلس با بیش از 500 نفر از افراطیون مذهبی از مسجد خارج و ضمن پرتاب سنگ و چوب به سوی مأمورین و دادن شعارهای ضد ملی مردم را به بستن مغازهها دعوت که در نتیجه مأمورین شهربانی و ژاندارمری به منظور متفرق کردن جمعیت ضمن تیراندازی هوائی 20 نفر زخمی و یک نفر کشته، که 66 نفر دستگیر گردیدند و در ساعت 19:00 آرامش کامل در شهر بر قرار گردید.»[79]
از دیگر اقدامات انقلابیون در این ماه برگزاری مراسم سالگرد ارتحال شهید آیتالله سیدمصطفی خمینی و برگزاری مراسم چهلم شهدای تهران[80] و تشکیل کمیته امداد برای کمک به حادثه دیدگان تظاهرات بود:
«برابر اطلاع تایید شده حاجی نصرت اسلامی برنج فروش، جواد فیروزی تاجر، ابوالقاسم توکل عطار، علیاکبر احمدیراد دبیر و معمم، رحمت نجفی بزاز کمیته امدادی به منظور جمعآوری اعانات برای مجروحین و مقتولین حادثه اخیر در منزل شخصی به نام نجفی واقع در قادی محله آمل تشکیل داده از اهالی تقاضای کمک مینمایند.»[81]
بر اساس اسناد ساواک در اکثر روزهای آبان ماه در استان مازندران تظاهرات مردمی صورت گرفته است. در 4 آبان در شهرهای آمل، بهشهر، گلوگاه، رستمکلاه، قائم شهر و دیگر شهرها تظاهرات گستردهای صورت گرفت. این تظاهرات که در پیشاپیش آنها روحانیون انقلابی حضور داشتند، از مساجد و امامزادهها شروع و پس از ساماندهی به سطح شهر کشید میشد. از ویژگیهای این تظاهرات، عام بودن آن است، به طور مثال در 5 / 8 / 57 تظاهراتکنندگان شهرآمل به شرح زیر بودهاند:
«حدود یکصد نفر از محصلین و افراد خردسال آملی از محل بازار آمل به سمت خیابان مهدیه به حرکت در آمده و قصد تظاهرات داشتهاند که به محض رسیدن مأموران انتظامی بدون درگیری متفرق گردیدهاند.»[82]
در اسناد دیگری به حضور زنان در تظاهرات اشاره شده است. براساس اسناد به تدریج از دههی اول این ماه در برخی از شهرهای استان، نیروهای انقلابی کنترل خود را بر شهر افزایش داده و حتی عبور و مرور را نیز کنترل میکردند:
«روز 8 / 8 / 1357 حدود 400 نفر چوب به دست کنترل عبور و مرور شهرآمل را از مسیر ورودی تا مسیر خروجی شهر در اختیار گرفته و ضمن بازرسی اتومبیلها رانندگان را وادار به دادن شعارهائی له خمینی و علیه 66[شاه] نموده و اعلام کردهاند حکومت مردم بر مردم است و جوانان استان شهر را کنترل مینمایند.»[83]
در سند دیگری در همین رابطه آمده است:
«همچنین عبور و مرور و کنترل شهر را راساً به دست گرفته و موجب ارعاب و مخصوصاً ناراحتی مأمورین را فراهم که برابر اظهار رئیس شهربانی استان ممکن است مأمورین سلاح خود را زمین گذارده و به اغتشاشکنندگان ملحق شوند.»[84]
در گزارش دیگر از ساواک روحیهی مأمورین نظامی در مواجهه با قدرتگیری و کنترل شهر به وسیله نیروهای انقلابی اینگونه توصیف شده است.
«افراد اخلالگر هم اکنون کنترل خیابانهای اصلی آمل را که شاهراه بین استانهای مازندران با خراسان، گیلان و تهران میباشد کماکان در دست داشته و تنها به سرنشینهای اتومبیلهای اجازه رفت و آمد میدهند که در حضور آنها به مقامات اهانت نمایند و حتی اتومبیلهای مأمورین انتظامی را نیز متوقف و درجهدارانی را که قصد سرکشی به خانواده خود را دارند از این موضوع ناراحت و عصبانی هستند. ضمناً آتشسوزیهایی درتعدادی از اماکن عمومی ایجاد نموده و مأمورین انتظامی اظهار میدارند چون تیراندازی به طرف افراد اخلالگر منع شد و از طرفی اثرات گازاشکآور را با سوزاندن مواد دودزا خنثی و از تیراندازی هوائی ابائی ندارند، لذا مأمورین عملاً قادر به کنترل و انجام کاری نیستند. مضافاً اینکه افراد اخلالگر با تهیه سنگ و چوب با مأمورین به مقابله پرداخته و تعدادی از مأمورین را مجروح کردهاند، از این جهت روحیه مأمورین انتظامی خراب و ممکن است دستورات را به نحو شایسته به مورد اجرا نگذارند.»[85]
تغییر نام مدارس و خیابانها و تخریب ویلاهای سران رژیم
از اقدامات نمادین نیروهای انقلابی در سراسر کشور نامگذاری اماکن و خیابانها به اسامی انقلابی بود. این اقدام در واقع به معنای پایان معنوی حکومت پهلوی، پیش از فروپاشی کامل سیاسی آن بود. در اکثر شهرهای استان مازندران تغییر نام میادین و خیابانها دیده میشود.
«روز 9 / 5 / 1357 حدود 2000 نفر از فرهنگیان با دانشآموزان و اهالی شهسوار در دبیرستان حافظ اجتماع نموده و شخصی به نام عباسعلی فلاحی ضمن سخنرانی اظهار داشته بایستی دبیرستان پهلوی به نام خمینی تغییر نام داده شود.»[86]
در سند زیر به تغییرنام یکی از مؤسسات قائم شهر اشاره شده است:
«دانشآموزان هنرستان صنعتی کوروش کبیر شاهی با سایر دانشآموزان شاهد بعد از شکستن شیشههای هنرستان مبادرت به شکستن و پاره نمودن تمثالهای مبارک اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر بزرگ ارتشتاران را نموده و به جای تابلو مؤسسه مزبور کلمات هنرستان مجاهد شریف واقفی را روی پارچهای درج و نصب کردهاند. دبیرستان فرح را به نام محبوبه متحدین، دبیرستان بهشت را به نام طالقانی و سالن ورزشی آلاشت به نام تختی نامگذاری و با دخالت مأموران بدون درگیری متفرق شدهاند.»[87]
از دیگر میادین، اماکن و مدارسی که تغییر نام داده شدهاند، میتوان به دبیرستان شاهرودی بهشهر که به اسم امام خمینی(ره) تغییر یافته بود، اشاره کرد. در کنار تغییر نام خیابانها، مردم در برخی موارد با حمله به ویلاها و منازل سران رژیم که در استان مازندران کم نیز نبود خشم خود را نسبت به آنها نشان میدادند.[88]
اعتصابات و شعارها
در این ماه اعتصابات همچنان در بسیاری از کارخانهها و مدارس ادامه داشت.
«برابر اعلام سازمان بابل از ساعت 0945 روز جاری حدود 300 نفر دانشآموز دبیرستانهای دکتر معین و شاهپور بابل به علّت عدم حضور مدرّسین در کلاس از سبزه میدان به طرف مسجد جامع شهدا، چهارسوق، اجابن، سرحمام و مسجد کاظمبیک ضمن دادن شعارهای زنده باد خمینی، مرگ بر 66 و پرتاب سنگ به سوی مأمورین شهربانی حرکت که به تدریج بر تعداد آنها افزوده میشد، یاد شدگان به کلیه کسبه در مسیر اعلام داشتند تا مغازههایشان را تعطیل نمایند. وضعیت کسبه در حال حاضر نیمه تعطیل میباشند. ضمناً تظاهرکنندگان در ساعت 1015 به سنگ پل وارد که با دخالت مأمورین انتظامی متفرق گردیدند پیگیری ادامه دارد.»[89]
در تاریخ 2 / 7 / 1357 رانندگان اتوبوسهای مسافربری ساری دست به اعتصاب زدند:
«از صبح روز 21 / 7 / 1357 رانندگان بنگاههاى مسافربرى واقع در سارى به انگیزه پشتیبانى از رانندگان اتوبوسهاى مسافربرى تهران اعتصاب و از پذیرفتن و انتقال مسافرین خوددارى مىنمایند.»[90]
در 7 / 8 / 57 کارگران کارخانه چیتسازی بهشهر اعتصاب کرده و بر ادامهی اعتصاب خود تأکید کردند.[91] از جمله گروههایی که در انجام اعتصاب پیشتاز بودند باید به قضات و وکلای استان اشاره کرد. این قشر علاوه بر همراهی با مردم در اعتصاب ها نیز شرکت میکرد. در 8 آبان در حمایت از اعتصاب فرهنگیان کشور به مدت یک هفته معلمان استان اعلام اعتصاب کردند.[92] سند زیر نشان میدهد که در ساری اعتصاب معلمان از چند روز قبل شروع شده است:
«صبح روز 6 / 8 / 1357 دبیران و آموزگاران محصلین را نپذیرفته و به آنها گفتهاند مدارس تا دستور ثانوى تعطیل است. سپس تعدادى از معلمین و دانشآموزان به خانه فرهنگ رفته و ساعت 1000 حدود 200 نفر از آنان از خانه فرهنگ خارج و ضمن راهپیمائى در خیابانها، شیشه محل حزب رستاخیز ملت ایران را شکستند که وسیله مأموران پلیس متفرق گردیدند.
ساعت 1600 حدود 4000 نفر از فرهنگیان و دانشآموزان و عدهاى از اهالى در حالى که پلاکاردهائى حاوى عکس خمینى و مجلات مذهبى با خود حمل مىکردند از هنرستان صنعتى سارى واقع در حوزه استحفاظى ژاندارمرى به شهر آمده و ضمن راهپیمائى در خیابانهاى شهر ساعت 1800 به مسجد جامع وارد و اقامه نماز نموده و سپس از مسجد خارج و متفرق شدهاند.»[93]
در 14 آبان اعتصابات دامنهی وسیعتری پیدا کرد:
«مورخه 14 / 8 / 57 بیست نفر از 40 نفر کارمندان شورای عالی هماهنگی و نظارت برتوسعه مناطق ساحلی بحرخزر و کارمندان هواپیمایی ملی ایران و 60 نفر کارگران شهرداری بوشهر در اعتصاب بوده و بازار نیز تعطیل است.»[94]
اعتصاب و تظاهرات کارکنان نیروگاه حرارتی نکاء،[95] از دیگر موارد نقشآفرینی کارگران در روزهای پرالتهاب انقلاب است. فرهنگیان اما همچنان در این زمینه نقش برجستهتری داشتند. آنها به دلیل تأثیرگذاری بیشتر با برگزاری تجمعهای سازماندهی شده و پرجمعیت، نسبت به حوادث کشور اعلام موضع کرده و در همبستگی با سایر اقشار دست به اعتصاب میزدهاند. در گزارشهای ساواک مواردی از اعتصاب غذای زندانیان نیز گزارش شده است:
«برابر اعلام شهربانی بابل: 8 نفر از زندانیان بابل به علّت عدم رسیدگی به کار آنها از 14 / 7 الی 24 / 7 / 1357 اعتصاب غذا نموده و خواستار مذاکره با دادستان شهرستان بابل گردیدند و پس از حضور دادستان در زندان خواستههای خود را در 33 مورد به وی ارائه و نامبرده قول داد که به خواستههای آنان جامه عمل بپوشاند.»[96]
در کنار اعتصابات، نوع شعارهای مردم در این ماه نیز جالب است. در تمام تظاهرات شعاردهندگان خواستار تشکیل حکومت اسلامی به وسیله حضرت امام بودند:
«روز جاری حدود 150 الی 200 نفر از اهالی بخش چابکسر از توابع رودسر با در دست داشتن پلاکاردهایی از خمینی و شعارهای پارچهای به مضمون ما حکومت اسلامی به رهبری امام خمینی میخواهیم به طور پیاده به طرف رامسر در حرکت میباشند.»[97]
در سندی دیگر به برپائی نماز جماعت به وسیله تظاهرات کنندگان در بهشهر در 6 / 8 / 57 اشاره شده است.
«حدود 10000 نفر از محصلین و فرهنگیان و اهالی بهشهر در دبیرستانهای شرافت و هشترودی بهشهر اجتماع و با همراه داشتن پلاکاردهائی مضمن [متضمن] عکس خمینی و شعارهای مذهبی ـ سیاسی در خیابانها به راهپیمائی پرداخته و بعد از گذراندن نماز جماعت در خیابان ششم بهمن تعداد 3000 نفر از آنان به راهپیمایی ادامه داده [اند]»[98]
پیشگامی روحانیت و همراهی سایر اقشار
پیشگامی روحانیت استان در تظاهرات و همراهی سایر اقشار با آنها در اسناد ساواک مشهود است. این موضوع بیانگر ماهیت مذهبی نهضت امام(ره) و خواستههای دینی مردم است.
در سندی به همبستگی همه اقشار در برگزاری تظاهرات اشاره شده است:
«درحدود چهار هزار نفر از دانشآموزان، بازاریان و اهالی چالوس و نوشهر و حومه در حالی که توسط عدهای از روحانیون چالوس همراهی میشوند با دردست داشتن پلاکاردهای مختلف و دادن شعارهای مذهبی به نفع خمینی از مسجد جامع چالوس خارج و دست به تظاهرات زدند.»[99]
پینوشتها:
[1]. سند مورخه: 28 / 3 / 1357، شماره: 1524 / 2ﻫ1، انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان مازندران، جلد 5، مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[2]. سند مورخه: 26 / 4 / 1357، شماره: 1946 / 2ﻫ1، همان.
[3]. سند مورخه:14 / 3 / 1357، شماره: 260، همان.
.[4]سند مورخه: 15 / 3 / 1357، شماره: 1302 / 2 ﻫ 1، همان.
[5]. سند مورخه: 14 / 3 / 1357 نک: تاریخ: 16 / 3 / 1357، فاقد شماره. در این سند به تخریب برخی از قسمتهای اداری دانشگاه اشاره شده است. در 21 خرداد در همین دانشگاه تظاهرات دیگری گزارش شده است. همان.
2. شرح حال و مبارزات شهید ایوب معادی، نوشته علی درازی، چاپ اردبیل.
[7]. سند مورخه: 3 / 4 / 1357، شماره: 4384 / 2ﻫ، انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان مازندران، جلد 5، مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[8]. سند مورخه: 3 / 4 / 1357، شماره: 817 / ن ﻫ-7 / 4 / 57، شماره: 1666 / 2ﻫ1-18 / 4 / 1357، شماره: 4486 / 2ﻫ2، همان.
[9]. سند مورخه: 1 / 4 / 1357، شماره: 1574 / 2ﻫ1، همان.
[10]. سند مورخه: 15 / 3 / 1357، شماره: 262، همان.
[11]. سند مورخه: 1 / 3 / 1357، شماره: 1088 / 2ﻫ1، و اعتراض به سکوت در یکی از مراسم ختم محلی، سند مورخه: 2 / 3 / 1357، شماره: 82 / 5ش، همان.
[12]. سند مورخه: 6 / 3 / 1357، شماره: 37 / 7 / 9 / 66 / 401 و سند مورخه: 2 / 3 / 1357، شماره: 140ـ 590، همان.
[13]. صورتجلسه شورای هماهنگی شهرستان شهسوار جلسه دویست و چهارم مورخ 8 / 3 / 2537، همان.
[14]. سند مورخه: 1 / 3 / 1357، شماره: 1098 / 2ﻫ1، همان.
[15]. سند مورخه: 3 / 3 / 1357، شماره: 2663 / 312 و نک: اسناد مورخه: 5 / 3 / 1357، شماره: 3618 / 2ﻫ ب / 6 / 3 / 1357، شماره: 593 / ن ﻫ، همان.
[16]. سند مورخه: 4 / 3 / 1357، شماره: 1122 / 2ﻫ1. نک سند: 26 / 4 / 1357، شماره: 1924 / 3ﻫ1، راجع به دستگیری دو نفر در بهشهر به اتهام حمل اعلامیه به ساری، همان.
[17]. سند مورخه: 18 / 3 / 1357، شماره: 3753 / 2ﻫ ب، همان، در این سند لیست طولانی از اساتید، دانشجویان و کارمندانی که محروم و اخراج شده اند نیز آمده است. این اقدامات در دانشگاهها به تظاهرات متعددی انجامید که در اسناد همان به آنها اشاره شده است.
[18]. سند مورخه: 30 / 4 / 1357، شماره: 2011 / 2 ﻫ 1 سند مورخه: 31 / 4 / 1357، شماره: 1999 / 2 ﻫ 1، همان.
[19]. در تاریخ: 3 / 5 / 57 در مسجد دیوکلا قائمشهر دانشجویان اردوی شماره 3 جلسهای برگزار و در آن به بررسی اوضاع کشور پرداخته و حوادث مشهد را به شدت محکوم کردند. نگاه شود به سند مورخ: 15 / 5 / 1357، شماره: 17954 / ﻫ، جلد 5، از همان.
[20]. تظاهرات در شهسوار: 31 / 5 / 1357 ـ 1306 / ن ﻫ، تظاهرات در خرمآباد شهسوار: 23 / 5 / 57، شماره: 1226 / نﻫ، تظاهرات در بهشهر: 22 / 5 / 57، شماره: 443 و نگاه شود به لیست دستگیرشدگان، مجروحین و.. مورخ:1 / 6 / 1357، شماره: 19-311ج3، جلد 6، از همان.
[21]. سند مورخه: 22 / 5 / 1357، شماره 442. در اسناد دیگر تعداد شهدا و زخمیهای این روز اعلام شده است. سند مورخ: 24 / 5 / 57، شماره 2441 / 2ﻫ1، همان.
[22]. سند مورخه: 24 / 5 / 57، شماره 2447 / 2ﻫ1، همان.
[23]. اطلاعیه شماره 1، تاریخ: 24 / 5 / 57، همان.
[24]. نک: انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، جلد11، و یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیتالله دکتر محمد مفتح ، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی،1382.
[25]. سند مورخه: 12 / 6 / 57، شماره: 2904 / 2ﻫ1، انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان مازندران، جلد ششم، مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[26]. سند مورخه: 12 / 6 / 57، شماره: 2886 / 2ﻫ1، همان.
[27]. سند مورخه: 14 / 6 / 1357، شماره: 522، همان.
[28]. سند مورخه: 14 / 6 / 1357، همان. همچنین نگاه شود به سند مورخه: 27 / 6 / 57، شماره 4990 / 2ﻫ2 جلد هفتم از همان.
[29]. سند مورخه: 16 / 5 / 1357، شماره: 3999 / 1ﻫ 2، جلد 5، از همان.
[30]. سند مورخه: 19 / 5 / 1357، همچنین نگاه شود به سند مورخه: 1 / 6 / 1357، شماره 470، راجع به اعتراضات به دستگیری حجتالاسلام کامل خیرخواه در مسجد جامع بهشهر، جلد 6، از همان.
[31]. سند مورخه: 14 / 6 / 1357، شماره 2922 / 2ﻫ1، همان.
[32]. سند مورخه: 3 / 5 / 1357. همچنین برگزاری ختم در مسجد توفیق نکا مورخ: 15 / 5 / 57، شماره2258 / 2ﻫ1- برگزاری ختم در جویبار مورخ: 8 / 5 / 57، شماره: 7358 / 2ﻫ30 جلد 5 از همان.
[33]. سند مورخه: 9 / 6 / 57، شماره 2801 / 2ﻫ1، و 2 / 6 / 57، شماره 33-24-72، جلد 6، همان.
[34]. سند مورخه: 31 / 5 / 57، شماره: 82-3-52 در مورد مجلس ترحیم در آمل، همان.
[35]. سند مورخه: 3 / 7 / 57، شماره 3232 / 2ﻫ1 و سند مورخه: 24 / 6 / 57، شماره 257 / 50 ش، جلد 7، از همان.
[36]. سند مورخه:21 / 5 / 1357، فاقد شماره، جلد 6، همان.
[37]. سند مورخه:20 / 6 / 57، شماره 2696 / 2ﻫ1، همان.
[38]. سند مورخه:20 / 6 / 57، شماره 255 / 5 ش، در این سند اسامی تعدادی از محرکین آمده است. همان.
[39]. متن اعلامیه در همان آمده است.
[40]. سند مورخه: 8 / 6 / 57، فاقد شماره، همان.
[41]. سند مورخه: 9 / 6 / 57، شماره 1423 / ن ﻫ، همان.
[42]. سند مورخه: 10 / 6 / 57، شماره 508، همان.
[43]. سند مورخه: 11 / 6 / 57، شماره 510، همان.
[44]. سند مورخه: 22 / 6 / 1356، شماره190-1 / 03-712، جلد 7، از همان.
[45]. سند مورخه: 17 / 6 / 57، فاقد شماره، در جلد 6، همان.
[46]. سند مورخه: 11 / 6 / 57، شماره: 2840 / 2ﻫ1 و همچنین نگاه شود به تظاهرات مورخه: 2 / 6 / 1357، شماره: 327 / ن ﻫ در نوشهر، برای آگاهی از شعارهای مردم در جریان تظاهرات ر.ک: سند مورخه: 3 / 7 / 57، شماره: 3224 / 2 ﻫ 1، جلد 7، از همان.
[47]. سند مورخه: 21 / 6 / 57، شماره: 3005 / 2 ﻫ 1، همان.
[48]. سند مورخه: 30 / 7 / 1357، ج 8، از همان.
[49]. سند مورخه: 10 / 7 / 1357 شماره: 381 / 4، ج 7، همان.
[50]. سند مورخه: 3 / 7 / 1357 شماره: 7738 / 2ﻫ 3، همان.
[51]. سند فاقد تاریخ و شماره، همان.
[52]. سند مورخه: 10 / 7 / 1357، شماره: 476 / 1 / 50 / 40، همان.
[53]. سند مورخه: 15 / 7 / 1357، شماره: 377-5-5، همان.
[54]. سند مورخه: 15 / 7 / 57، شماره: 3434 / 2 ﻫ 1، همان.
[55]. سند مورخه: 15 / 7 / 57، شماره: 277 / 5 ـ51، همان.
[56]. سند مورخه: 16 / 7 / 57، شماره: 5038 / 2ﻫ ب، جلد 8 از همان. از جمله شهدای این روز فروغ راعی، اسحق خانپور و علی عظیمی بودهاند، نک: سند 15 / 7 / 1357، شماره: 377 - 5 - 5 و سند مورخه: 15 / 7 / 57، شماره: 4291 / 2ﻫ2 - 15 / 7 / 57، شماره: 3429 ﻫ 1- 15 / 7 / 57، شماره34332 ﻫ 1-15 / 7 / 57، شماره: 3418 / 2 ﻫ 1-15 / 7 / 57، شماره: 5171 / 2 ﻫ 2-15 / 7 / 57، شماره5012 / 2 ب- 15 / 7 / 57، شماره: 1-5-318، ج 7، همان.
[57]. سند مورخه: 16 / 7 / 57، شماره: 3469 / 2ﻫ 1، سند 23 / 7 / 57، شماره: 3613 / 2ﻫ 1، ج 8، همان.
[58]. سند مورخه: 15 / 7 / 135، شماره: 3433 / 2 ﻫ 1، ج 7، همان.
[59]. سند مورخه: 16 / 7 / 57، شماره: 3477 / 2ﻫ 1و 16 / 7 / 1357، شماره: 3462 / 2ﻫ1و سند مورخه: 17 / 7 / 1357، شماره: 3490 / 2ﻫ1، ج 8، همان.
[60]. سند مورخه: 20 / 7 / 57، شماره: 3585 / 2ﻫ 1، همان. براساس سند مورخه: 21 / 7 / 1357، شماره: 5148 / 2ﻫ ب، در مراسم ختم خانم راعی بیش از 4 هزار نفر که تعداد زیادی از آنها زن بودهاند شرکت کردهاند.
[61]. سند مورخه: 26 / 7 / 57، شماره: 392 / 5 ش، ج 8، همان.
[62]. متن اعلامیه در ج 7، همان آمده است.
[63]. سند مورخه: 17 / 7 / 1357، شماره: 65 / 02 / 501 / 57، ج 8، همان.
[64]. سند مورخه: 12 / 7 / 1357، شماره: 21 / 1ـ50 ـ 101 همچنین نک به سند: 13 / 7 / 57، شماره: 7857 / 2ﻫ 3 راجع به اعتصاب کارگران چیتسازی بهشهر، ج 7، همان.
[65]. سند مورخه: 22 / 7 / 57، ج 8، همان.
[66]. سند مورخه: 15 / 7 / 57، شماره: 19 / م / ح، ج 7، همان.
[67]. سند مورخه: 3 / 7 / 57، شماره: 3220 / 2ﻫ 1، تعطیلی مغازهها در کیاکلا و نک سند مورخه: 7 / 7 / 1357 تعطیل عمومی در بهشهر. همان.
[68]. سند مورخه: 11 / 7 / 1357، شماره: 386 / 2 و سند مورخه: 11 / 7 / 57، شماره: 122 ـ 590، همان.
[69]. سند مورخه: 12 / 7 / 57، شماره: 13ـ9ـ522، همان، و سند مورخه: 17 / 7 / 57، شماره: 7ـ 24ـ22، ج 8، همان.
[70]. سند مورخه: 12 / 7 / 1357، شماره: 13-9-522، گزارش تکمیلی این سند در تاریخ: 12 / 7 / 57، شماره: 16-590 آمده است. همچنین نک سند مورخه: 27 / 7 / 1357، شماره: 5378 / 1ﻫ 2، ج 8، همان.
[71]. سند مورخه: 13 / 7 / 1357، شماره: 3433 / 2 ﻫ 1، ج 7، همان.
[72]. سند مورخه: 13 / 7 / 57 شماره: 1704 / ن ﻫ، همان.
[73]. سند مورخه: 22 / 7 / 1357، شماره: 3587 / 2 ﻫ 1، ج 8، همان.
[74]. سند مورخه: 23 / 7 / 57، شماره: 3613 / 2 ﻫ 1، همان.
[75]. سند مورخه: 23 / 7 / 57، شماره: 3613 ـ 2ﻫ 1. در سند دیگری تعداد تظاهراتکنندگان 20 هزار نفر نوشته شده است. سند مورخه: 24 / 7 / 57، شماره: 688ـ2ـ 501، همان.
[76]. در سندی به تاریخ 26 / 7 / 57، شماره: 70ـ277ـ 5 ـ 51 از شهربانی آمل گزارش مفصلی راجع به حوادث آمل برای مرکز ارسال شده است.
[77]. سند مورخه: 22 / 7 / 1357، شماره:5157 / 2 ﻫ ب، همان.
[78]. گزارش فاقد شماره و تاریخ بوده و در همان آمده است.
[79]. سند مورخه: 23 / 7 / 57، فاقد شماره، همان.
[80]. سند مورخه: 24 / 7 / 57، شماره: 780، همان.
[81]. سند مورخه: 23 / 7 / 57، شماره: 39ـ277ـ 5 ـ 51، همان.
[82]. سند مورخه: 5 / 8 / 1357، شماره: 815، همان.
[83]. سند مورخه: 10 / 8 / 1357، شماره: 11 / 1-151، همان. همچنین نگاه شود به سند مورخه: 8 / 8 / 57 ، شماره: 1006 که نشان میدهد نیروهای انقلابی کنترل بازار و دادگستری آمل را نیز در اختیار داشتهاند.
[84]. سند مورخه: 9 / 8 / 57، شماره: 3921 / 2ﻫ1، و سند مورخه: 10 / 8 / 57، شماره: 860، همان.
[85]. سند مورخه: 10 / 8 / 1357. در گزارش دیگری در تاریخ: 13 / 8 / 57 آمدهاست: «عناصر اخلالگر چماق به دست در معابر ورودی و خروجی شهر آمل اتومبیلها و وسایل نقلیه را متوقف و به آنان کارتهایی به نام کارت عبور که حاوی اشعار مضرهای بوده و تمثال اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر بزرگ ارتشباران را در حال گریه نشان میدهد تحت عنوان اشک شاهانه تحویل و در معبر خروجی مسترد میگردد. 23 / 8 / 57، شماره: 4212 / 2 ﻫ 1، ج 9، همان.
[86]. سند مورخه: 9 / 8 / 57، شماره: 1006، ج 8، همان.
[87]. سند مورخه: 14 / 8 / 57، شماره: 906، ج 9، همان.
[88]. سند مورخه: 6 / 8 / 57، شماره: 38437 / 2 هـ 1ک، ج 8، همان، همچنین نک: سند مورخه: 25 / 8 / 57 و 21 / 8 / 57، شماره: 1006، ج 9، همان.
[89]. سند مورخه:23 / 7 / 1357، شماره: 5291 / 2 ﻫ 2، ج 8، همان.
[90]. سند مورخه: 21 / 7 / 1357، شماره: 740، همان.
[91]. سند مورخه: 7 / 8 / 57، شماره: 836، همان.
[92]. سند مورخه: 8 / 8 / 7 ، شماره: 1896 / 5 ﻫ، همان.
[93]. سند فاقد تاریخ و شماره، همان.
[94]. سند مورخه: 14 / 8 / 57، شماره: 1950 / ن ﻫ، ج 9، همان.
[95]. سند مورخه: 17 / 8 / 57 ، شماره: 4088 / 2ﻫ1، همان.
[96]. سند مورخه: 26 / 7 / 1357، شماره: 5347 / 2ﻫ 2، ج 8، همان.
[97]. سند مورخه: 5 / 8 / 57، شماره: 3828 / 2ﻫ1، همان.
[98]. سند مورخه: 6 / 8 / 57، شماره: 820، همان.
[99]. سند مورخه: 10 / 8 / 57 ، شماره: 1911 / ن ه، همان.
مراسم تشییع شهید صمدصالحی از شهیدان انقلاب در خیابان کاخ فلسطین فعلی
مراسم خاکسپاری شهید عباس یحیی نژاد آرامگاه معتمدی بابل
مراسم هفتمین روز شهادت یکی از شهدای انقلاب
تظاهرات و تشییع یکی از شهدای انقلاب اسلامی
تجمع در مقابل اداره پست و تلگراف بابل در حال خواندن روزنامه های دیواری سبزه میدان پس از رفتن شا
تجمع مردم بابل در محوطه دبیرستان شاهپور سابق در مخالفت با نخست وزیری شاهپور بختیار
ساختمان ساواک شاه در بابل توسط مردم انقلابی در خیابان پهلوی شهید مدرس فعلی
تصرف مردمی کاخ سلطنتی شاه خائن در خیابان کاخ دانشگاه علوم پزشکی فعلی بابل
راهپیمایی روزهای اوائل پیروزی انقلاب اسلامی خیابان بازار28راهپیمایی روزهای اوائل پیروزی انقلاب اسلامی خیابان بازار
راهپیمایی مردم در حمایت از نخست وزیری مهندس بازرگان نخست وزیر منتخب امام در فلکه ایستگاه شاهی س
راهپیمایی مردمی با حمایت جامعه روحانیت بابل خیابان بازار سه راه سنگ پل به بید آباد
آیتالله نقوی و حجت الاسلام یعقوب نقوی دوتن از علمای بابل در راهپیمایی ها
تعداد مشاهده: 5418