امام حسین(علیه‌السلام) فرمودند: من، برای عبرت شهید شده‌ام. هیچ شخص با ایمان مرا یادآوری نمی‌کند مگر آن که (از شهادت من) پند و عبرت می‌جوید. امالی صدوق، صفحه 137، به نقل از آثارالصادقین، آیت‌الله احسان‌بخش. *** تاریخ یک درس عبرت است برای ما. امام خمینی(قدس سره)، صحیفه امام، ج 18، ص 170.

مقالات با درج سند

نگاهی به زندگی عبدالله والا مدیر مجله تهران مصور


تاریخ انتشار: 11 شهريور 1399

عبدالله والا مدیر مجله تهران مصور و نماینده مجلس شورای ملی

  عبدالله والا که فرزند حسین ظهیرالسلطان ملاک و پیشکار احمد شاه بود،  در سال 1301 در قریه شال خلخال به دنیا آمد. وى فارغ‌التحصیل هنر سرای عالى در رشته شیمى در سال 1322 و لیسانسیه حقوق از دانشگاه تهران در سال 1324 و مسلط به زبان‌هاى فرانسه و انگلیسى بود.

  نامبرده در سال 1321 با ثریا شقاقى دختر یکى از متمولین تهران ازدواج نمود و تنها صاحب یک فرزند به نام کامران در سال 1333 گردید. وى کار مطبوعاتى خود را در سال 1321 با عنوان مدیر مسئولى نشریه تهران مصور آغاز نمود و در ادامه با توجه به نزدیکیش به احمد دهقان[1] نماینده مجلس و مدیر مجله تهران مصور توانست به عنوان رابط نشریه با ارتش در زمینه چاپ نشریه در چاپخانه ارتش و همچنین تنظیم مطالب تحت عنوان زیر ذره‌بین ایفاى نقش بنماید.

  پس از درگیر شدن احمد دهقان با رزم‌آرا به خاطر چاپ مقاله "من جاسوس شوروى در ایران بودم" و نهایتاً قتل احمد دهقان، عبدالله والا با کمک رزم‌آرا توانست دو سال به تاریخ تولدش در شناسنامه بیافزاید و آن را به 1299 تغییر دهد و با این روش صاحب امتیازى نشریه تهران مصور را که می‌بایست بر طبق قانون مطبوعات حداقل سى سال سن داشته باشد، به دست آورد.

  نامبرده در دوره‌هاى 20 و 21 مجلس شوراى ملى از خلخال نمایندگى مردم را به عهده داشت.

ساواک در سندهای مربوط به بیوگرافی او را علاقمند به رژیم پهلوی معرفی نموده و علاقه او به مقام، شهرت، زن و پول فوق‌العاده ارزیابی شده است. همچنین او را طرفدار سیاست غرب دانسته است.

در سند شماره 93 از کتاب مطبوعات عصر پهلوی، تهران مصور، از انتشارات مرکز بررسی اسناد تاریخی  پیرامون عبدالله والا اظهار شده است:

  «وى داراى مرام ضد کمونیستى شدید می‌باشد و طرفدار مقام شامخ سلطنت و با توده‌ای‌ها و مصدق مبارزه پى‌گیر نموده است.»

 در سند دیگری که به منظور تعیین صلاحیت وی جهت شرکت در مراسم سلام دربار شاه تنظیم شده، عنوان گردیده است:

  «مهندس عبدالله والا صاحب امتیاز و مدیر مجله تهران مصور و تماشاخانه تهران و نماینده مجلس شوراى ملى فاقد حسن شهرت درگذشته بوده و روش روزنامه ‌نگارى وى ضد کمونیستى و حتى مقالات عدیده‌اى در این زمینه هم درج نموده است. نامبرده در اواسط سال جارى (1345) ضمن همکارى با بهرام شاهرخ[2] مقالات شدیدى علیه دولت آقاى هویدا منتشر نمود که در نتیجه از طرف وزارت اطلاعات تضییقاتى از نظر آگهى و رپرتاژ براى وى به عمل آمد. ضمناً به علت فوق‌الذکر از حزب مردم نیز اخراج گردیده است. »(همان، سند شماره 89)

در سند شماره دیگر در باره روحیات او می‌خوانیم:

  «خیلى حساس و زود رنج بوده و وضع مادى خوبى ندارد. براى عقیده خود ارزش و احترامى بیش از آنچه که هست قائل می‌باشد و با اکثریت میانه خوبى ندارد و نطقهایش بیشتر با اعتراض و تشنج همراه است. روی هم رفته شخص مغرضى نیست و اگر نفرتى داشته باشد به علت زمینه قبلى بوده که برایش فراهم شده بود.»(همان، سند شماره 90)

  در اسناد ساواک در سال 1350 مشخصات، سوابق، فعالیت‌ها و نظرات وی چنین عنوان گردیده است:

«... مدیر مجله تهران مصور و رئیس تئاتر نصر و رئیس سندیکاى مرکزى صنعت چاپ می‌باشد.

... (مشاغل قبلى وى) روزنامه نگارى بوده و سابقاً رئیس فدراسیون ژیمناستیک و عضو انجمن طرفدار پیش‌آهنگى بوده است...

... (میزان ثروت) بیش از 50 میلیون ریال ـ داراى زمین و ساختمان تماشاخانه نصر و صاحب سهم از زمین و ساختمان سینما اروپا ـ منزلى در شمیران و منزلى در تهران خیابان شاه‌آباد و پنجاه هزار متر مربع زمین در بندر پهلوى و صاحب چاپخانه تهران مصور ـ منزل مسکونى وى اجاره‌ایست و ماهیانه در حدود بیست و شش هزار ریال اجاره بها می‌پردازد...

... عضو حزب مردم و جمعیت‌هاى غیر سیاسى کلوپ روتارى...

... (سرگرمى‌ها) مطالعه و معاشرت‌هاى دوستانه و قمار می‌کند و علاقمند به عیاشى و خوشگذرانى...

... (اعتیادات مضره) ندارد، سیگار می‌کشد، مشروب مى‌نوشد...

... تاکنون هیچگونه قرائن و اماراتى که دال بر عدم علاقمندى به رژیم و کشور باشد از وى مشاهده و به دست نیامده است.» (همان، سند شماره 92)

 

روابط با خاندان پهلوى

  عبدالله والا که حیات شخصى و مطبوعاتى خویش را در گرو وابستگى و ارتباط با حکومت پهلوى مى‌دانست از هیچ تملق و چاپلوسى نسبت به این خانواده خوددارى نمى‌کرد. اقدامات او در مجلس شوراى ملى و یا در زمان تصدى مجله تهران مصور و حتى پس از تعطیلى مجله، به مناسبت‌هاى گوناگون ارادت و چاکرى خود را نسبت به خانواده پهلوى نشان مى‌داده است.

مجله تهران مصور در اقدامی متملقانه در سالگرد بیست و ششمین سالگرد سلطنت محمدرضا پهلوی می‌نویسد:

  «در روز بیست و پنجم شهریور سال جارى که مصادف با پایان بیست و پنجمین سال و آغاز بیست و ششمین سال سلطنت شاهنشاه آریامهر بود، مجله تهران مصور ابتکار و ذوق خاصى به خرج داد و 25 سبد گل به همراه یک آلبوم نفیس حاوى برجسته‌ترین عکس‌هاى 25 سال سلطنت همایونى را با یک پیک مخصوص به لهستان فرستاد تا طى مراسمى به پیشگاه شاهانه تقدیم نماید. پیک مخصوص تهران مصور حامل این 25 سبد گل، همکارمان آقاى جمشید وحیدى بود که به لهستان رفت و افتخار تقدیم این سبدهاى گل را پیدا کرد.» (همان، سند شماره 95)

  در سند دیگری از ساواک به نقل از والا آمده است:

  «در جشن مشروطیت که هیئت رئیسه و مجلس شورا و سنا به حضور ملوکانه شرفیاب شده بودیم چند نماینده طبق فرمول سابق مطالبى را در ستایش از بنیان گزاران و شهداى مشروطیت بیان کردند. شاه که از شنیدن مطالب تکرارى ناراحت ‌شده بودند گفتند چه مشروطه‌اى و چه انقلابى، ستارخان و باقرخان از ظلم و جور مأمورین محل به ستوه آمده و علیه مأمورین قیام کرده بودند. مشروطیتى که با پلوخورى در سفارت خارجى به دست آید به درد مردم نمى‌خورد. مفهوم انقلاب مشروطیت باید این بود که حقوق اکثریت مردم محترم شمرده شود به همان صورت که ما بعد از ششم بهمن 1341 انجام دادیم. مهندس والا گفت از بیانات شاه نتیجه گرفتیم که تجلیل از انقلاب ششم بهمن باید مورد توجه همه باشد. ما متوجه شدیم که تجلیل کورکورانه از سران مشروطه کار اصولى نیست و اقداماتى که در سال‌هاى اخیر صورت گرفته هزاران بار با ارزش‌تر از انقلاب مشروطه مى‌باشد.» (همان، سند شماره 97)

 

عبدالله والا در انجمن‌ها و لژهای فراماسونرى

  عبدالله والا به مقتضاى منافع خویش و موقعیت شغلى در چندین تشکل، گروه، جمعیت، سندیکا و کانون‌هاى قدرت عضویت داشت. از آن جمله می‌توان از باشگاه عصر، انجمن مطبوعات، سندیکاى چاپخانه داران ، کلوپ ایران جوان، کلوپ روتارى، حزب پان ایرانیست و جمعیت فراماسونرى نام برد. والا به عنوان فراماسونر در لژهاى ژاندارک، کورش، تهران‌آریا عضویت داشت و تا درجه استاد ارجمند نیز در لژ ژاندارک ارتقاء یافته بود. در گزارشی، در فهرست اسامى اساتید ارجمند و افسران دوره پنجم لژ کورش از مهندس عبدالله والا به عنوان خطیب یاد شده است. (همان، سند شماره 99)

  در سند دیگری در باره فراماسونر بودن وی آمده است:

  در 22 / 6 / 1346 خزانه‌دار لژ کورش وابسته به لژ اعظم اسکاتلند در نامه‌اى از والا مى‌خواهد از حق عضویت سالانه هر عضو لژ باید همه ساله مبلغى طبق مقررات اساسنامه به لژ اعظم ناحیه‌اى ول.ا. اسکاتلند پرداخت گردد و تا برادران (فراماسونر) حق عضویت خود را نپردازند لژ کورش قادر نخواهد بود که مقررى سالانه مورد مطالبه لژ اعظم را به موقع تأدیه نماید. در پایان این نامه خزانه‌دار از عبدالله والا خواهش کرده است طبق سند ارائه شده، بدهى‌اش را تا پایان سال 1346  معادل 7200 ریال به صندوق لژ کورش پرداخت نماید. متعاقب آن والا در سال 1347 مبلغ مورد درخواستى را مى‌پردازد. همچنین عبدالله والا در مقاطع گوناگون از جمله آبان ماه 1342 مبلغ 1600 ریال، مهر ماه سال 1342 مبلغ 6600 ریال بابت حق ورودیه و مهر ماه 1342 مبلغ 1800 ریال بابت حق عضویت سال 1342 به لژ کورش و همچنین باشگاه رازى مى‌پردازد. (همان، سند شماره 100)

  والا در اردیبهشت 1348 به منظور انتخاب افسران لژ کورش در سال 49 ـ 1348 به جلسه فوق‌العاده لژ مذکور دعوت مى‌شود. (همان، سند شماره 101)

  در گزارش شماره 1574 لژ کورش مربوط به جلسه مورخ 24 آبان 1346 که در محل انجمن رازى تشکیل گردید در ستون برنامه کارها آمده است: «عزت‌اله والا مدیر کل سابق آموزش و پرورش قصد عضویت در لژ دارد و برادرش عبدالله والا یکى از معرفین او براى پیوستن به فراماسونرى مى‌باشد.» (همان، سند شماره 102)

  ساواک که همواره جلسات لژهاى فراماسونرى را تحت نظر داشت در گزارش خود در مورخ 30 / 7 / 1348 در مورد تشکیل جلسه لژ فراماسونرى ژاندارک آورده است:

  «بعد از ظهر 30 / 7 / 48 جلسه لژ ژاندارک به ریاست سرهنگ بازنشسته رحیم آذرپى (استاد لژ) و شرکت عده‌اى از اعضا از جمله عبدالله والا مدیر مجله تهران مصور، حسن سراج حجازى، عبدالله ریاضى، مصطفى الموتى، خسرو هدایت، رضا فلاح و فتح‌الله فرود به منظور پذیرش نصیر عصار معاون نخست وزیر و سرپرست سازمان اوقاف و دکتر مسعود اهرى در محل انجمن ابوعلى سینا تشکیل خواهد شد.» (همان، سند شماره 103)

  در گزارش خیلى محرمانه ساواک، در مورخ 9 / 1 / 52 در مورد لژ ژاندارک آمده است:

  «لژ عادى ژاندارک در ساعت 30 / 18 مورخ 8 / 1 / 52 با حضور اعضاى آن (از جمله عبدالله والا) تشکیل شد. مطلب مورد بحث در لژ، اخذ رأى درباره پذیرفتن دکتر تفضلى بود که پس از قرائت درخواست نامبرده عده‌اى از جمله عبدالله والا درباره نامبرده نظرات موافق و بسیار عالى دادند و حتى عبدالله والا دلیل اصلى موجه بودن ایشان را از اینکه مورد عنایت خاص شاهنشاه مى‌باشند عنوان نمود ولى سلیمان انوشیروانى ایشان را مخالف دستگاه فراماسونرى معرفى نمود، با استناد مقالات مخالفى که برادر ایشان در روزنامه "ایران ما" در گذشته منتشر نموده بود و حتى دو یا سه موضوع از آن مقالات را عیناً قرائت نمود و تنها او رأى مخالف داد و بعد از آن، جلسه حالت خاصى به خود گرفت و استاد لژ مصطفوى نائینى براى آن که صورت جلسه محفوظ گردد مخالفت انوشیروانى را به عنوان آزادى عقیده تلقى نمود و از انوشیروانى تجلیل کرد و گفت: زمانى که اسماعیل رائین کتاب‌هایى بر ضد فراماسونرى منتشر کرده بود و انوشیروانى که هنوز ماسون نشده بود در روزنامه خود مقالاتى را در له فراماسونرى منتشر مى‌ساخت و این طریقت را مى‌ستود. در پایان عضویت دکتر تفضلى با یک رأى مخالف تصویب شد.»(همان، سند شماره 104)

در ادامه گزارش ساواک آمده است:

  «در خارج لژ در میان مطالبى که با انوشیروانى مورد بحث قرار گرفت، چنین استنباط شد که ریشه مخالفت این بود که برادر تفضلى در گذشته امتیاز روزنامه آقاى انوشیروانى را لغو نموده و او هم در اینجا قصد داشته انتقام برادر را بر سر برادر آورد.» (همان)

  در گزارش دیگر ساواک در تاریخ 6 / 2 / 52 در مورد ارتقاء مقام عبدالله والا آمده است: «در جلسه لژ ژاندارک شماره 21 مهندس عبدالله والا به سمت استاد ارجمند به اتفاق آراء انتخاب و تصویب شد.» (همان، سند شماره 105)

  ساواک که همواره اطلاعات مربوط به جلسات فراماسونرى را با طبقه‌بندى سرى تلقى کرده در مورد جلسه فراماسونرى لژ به تاریخ 17 / 3 / 52 آورده است:

  «جلسه عادى لژ نور با شرکت 43 نفر از جمله مهندس عبدالله والا تشکیل گردید در این جلسه مراسم ورود دو نفر از جمله محمد بیگلرى معاون یکى از ادارات حساس نخست وزیرى به درجه یک با تشریفات انجام پذیرفت. حسن مصطفوى از اعضاء در جلسه این لژ مفصلاً درباره اهمیت طریقت فراماسونرى صحبت کرد و گفت: یکى از رازهاى بقاى هر چیز اصالت آن است که این اصالت در فراماسونرى وجود دارد زیرا به مدت سه هزار سال است که این طریقت در جهان بشرى دوام یافته است و در این طریقت شخصیت‌هاى بزرگ جهانى افتخار عضویت داشته و تحولات بزرگ جامعه بشریت مرهون افکار و روش‌هاى انسانى آنها است.» (همان، سند شماره 106)

  عبدالله والا که از فعالین فراماسونرى به شمار مى‌رفت تعداد زیادى از افراد را جذب لژ کورش و یا دیگر لژهاى مربوطه نموده بود که از جمله مى‌توان به منوچهر کریمى و امیر صمد قیاتى، عزت‌اله تیرانداز استاندار کرمان و اسماعیل هنرمندى معاون دادگسترى اشاره کرد. (همان، سند شماره 110)

 

ارتباط عبدالله والا با على امینى

 زمانی که على امینى حضور فعال خود در صحنه سیاسى داخل کشور را در گرو مطبوعات دید به عبدالله والا رو آورد. بدین ترتیب از مجله تهران مصور به عنوان یکى از مهمترین سکوهاى تبلیغاتى خود بهره گرفت و از عبدالله والا خواست یک جبهه مطبوعاتى به نفع وی تشکیل دهد. ساواک که فعالیت‌ها و اقدامات على امینى را تحت کنترل داشت، از طریق مأمور ویژه خود در اسفند ماه 1337 کسب خبر مى‌کند:

 «على امینى در صدد تشکیل یک جبهه مطبوعاتى قوى براى تبلیغ و فعالیت به نفع خود مى‌باشد و به همین جهت از عبدالله والا مى‌خواهد که به اصطلاح یک جبهه مطبوعاتى مستقل تشکیل داده و مدیران روزنامه آسیاى دمکرات، آزادگان و خدنگ را نیز به همکارى مى‌طلبد.» (همان، سند شماره 112)

  روابط على امینى طى سال‌هاى بعد نیز همچنان با این مطبوعات و نشریات ادامه مى‌یابد و در این میان مجله تهران مصور همچنان نقش ویژه‌ای براى على امینى ایفا مى‌کند. به عنوان نمونه امینى با یک حرکت کاملاً تبلیغاتى پس از ملاقات با شاه مصاحبه‌اى اختصاصى با تهران مصور انجام داد و خود را به عنوان رهبر جناح سوم کشور معرفى کرد. در گزارش ساواک در این خصوص آمده است:

  «ساعت 5 / 11 صبح روز 1 / 6 / 1339 على امینى در منزل خود با مخبر مجله تهران مصور مصاحبه اختصاصى ترتیب داده و ضمن آن راجع به جریان شرفیابى و مذاکرات خود با شاه و همچنین نقشه و هدف خویش در آینده مطالبى را در اختیار مخبر مجله گذارده و قرار است متن مصاحبه در شماره جمعه آینده تهران مصور منعکس شود. طبق قرار اطلاع امینى راجع به تشکیل حزب سوم (لیبرال یا سوسیالیست) نیز مطالبى را به شرف عرض ملوکانه رسانیده است.» (همان، سند شماره 113)

 

مخالفت‌هاى والا با هویدا

  به هنگام صدارت هویدا، عبدالله والا به علت قرار داشتن در فراکسیون حزب مردم به طور طبیعى در صف مخالفین هویدا قرار گرفت. او علاوه بر انتقاد به عملکرد هویدا از طریق مجله تهران مصور، به عنوان نماینده مجلس نیز در مناسبت‌هاى گوناگون به انتقاد از عملکرد دولت مى‌پرداخت. در ابتدا با این موضوع به شکلى عادى برخورد مى‌شد ولى رفته رفته حساسیت‌ها افزایش یافت و ساواک بخشى از این مخالف خوانى‌ها را به عنوان تهدید امنیتى قلمداد کرده و در صدد جلوگیری از آن برآمد.

  به عنوان نمونه در اسفند ماه سال 1344 به هنگام بحث مجلس در مورد بودجه سال 1345، عبدالله والا به همراه فراکسیون حزب مردم یعنى مستوفى، مشار، صالح اعظم و هلاکو رامبد مبادرت به تهیه گزارشى در مورد غیر واقعى بودن بودجه مى‌کنند که در نظر بود از طریق پروفسور عدل دبیر کل حزب به هنگام ملاقات با شاه و یا ارائه گزارش در مجلس، به اطلاع عموم برسد. حساسیت موضوع به قدرى بالا گرفت که سپهبد نصیرى شخصا ناچار به مداخله شد و در واپسین روزهاى سال 1344، عبدالله والا را احضار کرده و در مورد این گزارش او را مورد بازجویى قرار داد. در این بازجویى نصیرى به ظاهر نشان مى‌دهد که راجع به محتواى گزارش نظرى ندارد، ولى در بخشى از بازجویى‌ها که با عنوان مذاکره صورت گرفته گفت این گزارش را مهمل می‌داند. ساواک تصور مى‌کرد که دست‌اندرکاران این گزارش انتقادى به بودجه کشور را نیروهاى ضد امنیتى تشکیل مى‌دهند. از این رو تکیه اصلى نصیرى در این بازجویى، جمع‌آورى اطلاعات در مورد بانیان این گزارش بوده است. (همان، سند شماره 114)

  در سال‌هاى بعد اختلافات هویدا و عبدالله والا بالا گرفته و به صورت موضوعى شخصى در آمد و تلاش‌هاى دوستانه براى ایجاد صلح و آشتى میان این دو به نتیجه نرسید. ساواک در گزارش خود در شهریور سال 1345 در این باره مى‌نویسد:

  «گرجى رییس سازمان رهبرى جوانان که یکى از دوستان صمیمى مهندس والا است براى اعاده دوستى میان نخست وزیر و عبدالله والا میانجى شده و نخست وزیر به او جواب داده: تا هنگامى که شاهنشاه آریامهر از مسافرت مراجعت نفرمایند هیچ تصمیمى نمى‌توان اتخاذ کرد و تا تشریف فرمایى معظم له وقت ملاقات میسر نیست.» (همان، سند شماره 115)

  عبدالله والا که ادامه دشمنى با هویدا را به صلاح خود نمى‌دانست مرتب با گسیل داشتن میانجى قصد داشت، وضعیت خود را عادى سازد و این بار دکتر مدرسى را به عنوان میانجى روانه کاخ نخست وزیر مى‌کند تا هویدا علاوه بر پذیرش والا، واسطه کار او نیز شود. در گزارش دیگری در مهر ماه سال 1345 ساواک می‌نویسد:

«به قرار اطلاع دکتر مدرسى با هویدا ملاقات و تقاضا کرده که آقاى نخست وزیر واسطه کار مهندس والا شود و هویدا در پاسخ اظهار داشته تا آنجا که مقدور باشد کوتاهى نخواهد کرد ولى موضوع والا به مسایل خارجى مربوط است و مقامات دیگر مى‌باید در این مورد اتخاذ تصمیم نمایند. در حال حاضر افراد نابابى در حزب مردم عضویت دارند که در صورت لزوم باید از حزب مذکور اخراج گردند.» (همان، سند شماره 116)

از محتواى گزارش‌های ساواک برمى‌آید که عبدالله والا تحت فشار ساواک قرار داشته و ساواک این موضوع را دستاویز فعالیت‌هاى تحقیقى خود در مورد حزب مردم قرار داده است. در گزارش مذکور خواسته شده:

«افراد ناباب عضو حزب مردم چه کسانى هستند و آیا میان هویدا و پرفسور عدل ملاقاتى صورت گرفته است.»

نهایتاً مهندس والا موفق مى‌شود که با هویدا آشتى کند ولى این آشتی دوامی نداشت زیرا بهرام شاهرخ از قلمزنان تهران مصور و رییس خبرگزارى آلمان در تهران که از منابع اطلاعاتى آلمان در ایران به شمار مى‌رفت، در باره حزب ایران نوین سلسله مقالات و گزارش‌هایى در مجله تهران مصور به رشته تحریر درآورد. این موضوع موجب تحریک حزب ایران نوین و هویدا شده و چندین مرتبه نیز شاهرخ را تهدید کرده بودند. در گزارش آبان ماه 1345 ساواک آمده است:

  «بهرام شاهرخ رییس خبرگزارى آلمان مى‌گفت در شهریور ماه، من مقالات انتقادى تندى در تهران مصور علیه هویدا نوشتم تا شبى در نزدیکى منزلم براى تهدید من چند تیر هوایى شلیک شد. موضوع را به نصیرى (رییس وقت ساواک) گفتم و او در پاسخ گفت: دستگاه ما کسى را با تیراندازى تهدید نمى‌کند اگر بخواهیم اقدام کنیم بازداشت مى‌کنیم. شاید این عمل از طرف دار و دسته حزب ایران نوین و عطاءاله خسروانى صورت گرفته باشد.»(همان، سند شماره 117)

  بهرام شاهرخ واکنش‌هاى مخالف با دولت را فراتر تصور کرده و مى‌گوید آنها به دفتر من چاقوکش فرستادند و معلوم شد از ناحیه دولت او را تحریک کرده‌اند و من فقط موضوع را به سفارت آلمان اطلاع دادم و پس از این موضوع تاکنون چندین بار از طرف هویدا اشخاصى آمده‌اند که ما را با هم آشتى دهند و من زیر بار نرفتم ولى مهندس والاى بى شخصیت رفته و دست هویدا را بوسیده است.

  جداى طرفدارى بهرام شاهرخ از سیاست‌هاى آلمان، او تأثیر سیاست‌هاى انگلیس در ایران را بسیار فراوان مى‌دانست به نحوى که در یک گزارش ساواک از او نقل شده:

  «با آمدن اسداله علم و نصرت‌اله معینیان و تقسیم پست‌ها در وزارت دربار به دست اشخاص ناباب، آینده وحشتناکى براى سلطنت شاهنشاه در پیش است زیرا آنچه که مسلم است [اسدالله]عَلَم نوکر انگلیسى‌هاست و به دستور آنها شاه ایران را محاصره کرده‌اند و نمى‌گذارند با مردم در تماس باشد. از این رو شاه را به صاحبقرانیه برده‌اند و دفتر مخصوص شاهنشاهى و وزارت دربار را هم در سعدآباد تمرکز داده‌اند که دسترسى مردم کمتر شود. در زمان رضا شاه نیز فاصله (شاه و مردم) را آنقدر عمیق کردند تا او را از ایران خارج نمودند و حالا هم دزدان بیت‌المال و اطرافیان فاسد و مزدور خارجى همین خیانت را به شاه و ملت ایران مرتکب مى‌شوند.»(همان)

 

اخراج عبدالله والا از حزب مردم

  مشى عبدالله والا در مجله تهران مصور، نظر مخالف رهبران حزب مردم را نیز برانگیخت و او را به بهانه عدم انضباط حزبى اخراج کردند هر چند در روى دیگر سکه این تصمیم‌گیرى، عدم تحمل نفع پرستى عبدالله والا به وضوح مشاهده مى‌شد، در گزارش مورخ 26 / 5 / 45 ساواک آمده است:

  کمیته مرکزى حزب مردم در تاریخ 25 / 5 / 45 تشکیل جلسه داده و یحیى عدل دبیرکل حزب اظهار داشته: «نظر به اینکه برخى از مقالات منتشره تهران مصور با خط مشى حزب تطبیق نداشته و عبدالله والا توجهى به وظایف و مسئولیت‌‌هاى خود نداشته و انضباط حزبى را رعایت نمى‌کند، پیشنهاد مى‌شود که از حزب اخراج گردد که به اتفاق آراى اعضاى کمیته مرکزى حزب مردم اخراج مى‌شود.»(همان، سند شماره 118)

 

ارتباط با رژیم صهیونیستى

  رژیم صهیونیستى در بهره‌گیرى از مطبوعات براى تعدیل "جو ضد اسراییلى" افکار عمومى ایران تلاش‌هاى فراوانى به عمل آورده و توانسته بود تعدادی از ارباب جراید را به خدمت اهداف خود بگیرد. سفر مکرر برخى از روزنامه‌نگاران ایرانى به اسراییل و گزارش هاى طول و دراز آنان در تعریف و تمجید از اسراییل و مذمت اعراب، گوشه‌اى از این تلاش‌ها بود. دستگاه پهلوى نیز از این موضوع براى پیشبرد سیاست خارجى خود که همانا ایجاد موازنه با اعراب بود بهره مى‌گرفت، به عنوان نمونه مجله عربى اللواء در گزارشی خبر دیدار شش روزنامه نگار ایرانى از اسراییل را درج کرده و از دولت‌هاى عربى خواسته بود که این اسامى را حفظ کرده و با آنان ملاقات نکنند. (همان، سند شماره 119)

  نماینده مجله تهران مصور در این سفر اسماعیل رایین بود. در سند دیگرى ساواک ضمن گزارشى اعلام مى‌کند که مدیر مجله تهران مصور، عبدالله والا با اسماعیل پوروالى و صفى پور مدیران بامشاد و امید ایران در نظر دارند در مصاحبه مطبوعاتى شاه در مورد شناسایى دولت اسراییل توسط ایران و شط‌العرب سئوال کنند. نظر ساواک بر این بود که هدف اصلى این سه مدیر مطبوعاتى که مرتباً با مقامات اسراییل در تهران تماس و ارتباط دارند، اظهار نظر صریح شاه در مورد شناسایى اسراییل بوده و موضوع شط‌العرب براى رد گم کردن مى‌باشد. (همان، سند شماره 120)

  روابط مدیر مجله تهران مصور آنچنان با رژیم صهیونیستى علنى شده و بالا مى‌گیرد که این نشریه در بالاى جلد خود علامت ستاره داود (آرم رژیم صهیونیستى) را چاپ مى‌کند. ساواک که دچار دل مشغولى‌هاى امنیتى بود این اقدام را ضد امنیتى تلقى مى‌کند. ساواک خارج از کشور در گزارشى اعلام مى‌کند که روى جلد مجله تهران مصور "ستاره شش پر" و آرم مخصوص صهیونیسم درج شده است و این موضوع توجه محافل ضد یهود را به خود جلب کرده است و ممکن است اقدامات تبلیغى علیه ایران به عمل آید و ضرورت دارد هر چه سریعتر این موضوع اصلاح شود. متعاقب آن ساواک با مدیر داخلى مجله برخورد کرده و دستور مى‌دهد این ستاره از روى جلد مجله حذف شود که تهران مصور اطاعت مى‌کند.(همان، سند شماره 121)

در سال 1353 امتیاز تعدادی از نشریات از جمله تهران مصور لغو شد. در نیمه دوم 1357 بار دیگر تهران مصور انتشار یافت و مجدداً در 1358 براى همیشه تعطیل گردید. عبدالله والا در 1369 در اثر سکته مغزى درگذشت.

 

 

پی‌نوشت‌ها:


[1] . احمد دهقان در سال 1287 ﻫ ش در اصفهان متولد شد. از سال 1321 با انتشار مجله تهران مصور فعالیت مطبوعاتى خود را آغاز کرد. وى که دوره هنرپیشگى را در هنرستان طى کرده بود، مدیریت تئاتر تهران را بر عهده داشت و در آن ایام هر شب با قریب یکصد هنرپیشه براى مردم تهران برنامه‌های نمایشی اجرا می‌کرد. احمد دهقان در دوره‌هاى پانزدهم و شانزدهم به مجلس شورای ملی راه یافت و نمایندگى مردم خلخال را با عنایت و نظر دربار بر عهده گرفت. چون با دربار و شخص محمدرضا پهلوى در ارتباط مداوم بود، به کمونیست‌ها و ملى‌گرایان اعلان جنگ داد و در مجلس و نشریه‌اش به شدت به آنان حمله‌ور می‌‌شد. وى با ارتش نیز روابط نزدیک و صمیمانه‌اى داشت و روابطش با رزم‌آرا به حد اعلى رسیده بود. در 6 مرداد 1329 احمد دهقان در دفتر تماشاخانه تهران در لاله زار به دست حسن جعفری کارمند شرکت نفت انگلستان کشته شد. عده‌ای حسن جعفری را عضو گروه کیانوری – روزبه، در حزب توده می‌دانند و عده‌ای نیز معتقدند که رزم‌آرا که از دربار فاصله گرفته بود، در اندیشه کودتا علیه شاه بود و این ترور به این دلیل انجام گرفت. دهقان پس از ترور به بیمارستان شماره 2 ارتش انتقال یافت و پس از یک عمل جراحی درگذشت.

[2] . بهرام شاهرخ، فرزند کیخسرو زرتشتى بود و در سال 1290 ﻫ ش در تهران به دنیا آمد. پدرش کیخسرو نماینده‌ی مجلس شورای ملی در دوره‌ی رضا شاه بود و به عامل و طرفدار سیاست انگلیس شهرت داشت. ولی پس از مدتی به دلیل مخالفت با رضا شاه دستگیر شد و سپس به قتل رسید. بهرام شاهرخ براى ادامه‌ی تحصیلات روانه‌ی آلمان شد و چندین سال در برنامه‌ی فارسى‌ زبان رادیو برلن براى ایرانیان برنامه اجرا کرد. برنامه‌هاى رادیویى او در دوران پیش از جنگ جهانى دوم علیه رضا شاه و پس از جنگ علیه سیاست‌هاى انگلیس بسیار معروف بود.

بهرام شاهرخ به مرد هزار چهره شهرت دارد. گروهى او را جاسوس‌ آلمان مى‌خوانند و گروهى نیز او را جاسوس نفوذى انگلیس در دستگاه تبلیغاتى حکومت نازى آلمان مى‌دانند. با این همه هیچ‌گاه چهره‌ی واقعى این شخصیت مرموز روشن نشد. با فاش شدن اسرار خانه‌ی سِدان و جاسوسى‌هاى انگلیس، گوشه‌اى از ارتباط بهرام شاهرخ با انگلیس روشن شد. گفته مى‌شود او در جریان قتل رزم‌ آرا و احمد دهقان ـ روزنامه‌نگار ایرانی ـ قرار داشته است.

شاهرخ در دوران جنگ جهانى دوم به نفع هیتلر سخن مى‌گفت و مى‌نوشت. با پایان جنگ به لندن رفت و پس از بازگشت به ایران در بخش تبلیغات مشغول شد و از سوى دربار مأمور نفوذ در سازمان فدائیان اسلام شد. او حتى با اظهار علاقه به اسلام نزد شهید حجت‌الاسلام سیدمجتبی نواب صفوی رفت و مسلمان شد و سپس با یک دختر مسلمان ازدواج کرد و همسر آلمانى خود را طلاق داد. ارتباط شاهرخ در دهه‌ى 20 با محمدرضا پهلوى افزایش یافت، به طوری که هفته‌اى دو بار به دیدن وى مى‌رفت. در کابینه‌ی رزم آرا اداره کل تبلیغات در دست او بود. حتى بعضى از افراد وابسته به محافل آمریکایى مانند «مظفر بقائى»، وى را «شاهزاده ساسانى که در برلن جاسوس انگلیس بود» معرفى مى‌کردند. او در دوران نهضت ملى شدن نفت فعال شد و تأثیرش بدان حد مهم بود که اکثر خاطره ‌نویسان و رجال سیاسى دهه‌ى 20 و 30 به نقش شاهرخ اشاراتى دارند (اسفندیار بزرگمهر   /   امیر علائى   /   ناصر صولت قشقائى) در سال‌ 1333 در روزنامه‌ی پست تهران و مطبوعات دیگر با مقالات جنجالى مسئله ‌آفرید. سال 1336 سعى کرد اتحادیه‌ی روزنامه فروش‌ها را تأسیس کند و با عباس شاهنده مدیر روزنامه فرمان درگیر شد. در سال 1339 سردبیر روزنامه‌ی سیاسى و اجتماعى «تریبون» شد و در سال 1340 تقاضاى تأسیس و تشکیل انجمن نمایندگان مطبوعات خارجى ایران را کرد. در سال‌هاى 1341 تا 1345 خبرنگار و نماینده و مفسر خبرگزاری آلمان «D.P.A» در ایران بود و در دوران حکومت هویدا علیه وى مقالاتى انتقاد آمیز نوشت. در 28 شهریور سال‌ 1353 خبر درگذشت بهرام منتشر شد.



از راست: باقرنیک‌انجام، ابوالفضل لسانی، حسین دادگر، حسن تقی‌زاده، عبدالله والا، علی دشتی، بهرام شاهرخ، سلیمان انوشیروان



















منبع: مقدمه کتاب مطبوعات عصر پهلوی، تهران مصور، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، سال 1379، با تلخیص و ویراست.
 

تعداد مشاهده: 3684

تقویم تاریخ

کانال‌های اطلاع‌رسانی در پیام‌رسان‌ها

       
@historydocuments
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.