امام صادق(ع) فرمودند: از گذشته دنیا عبرت گیرید آیا دنیا برای کسی باقی مانده یا کسی از بلندپایگان یا فرومایگان و دولتمندان و تنگدستان و دوستان و دشمنان در آن پایدار شده است؟ همچنین پیوند آیندگان به گذشتگان همانند پیوند امواج آب‌ها به یک دیگر است. سفینه البحار، جلد 2، صفحه 146، به نقل از آثارالصادقین، آیت‌الله احسان‌بخش.

ذخیره تاریخ گذشته و حوادث گذشته را از عزیزترین ذخایر بدانید. آن را مبادا مورد غفلت قرار دهید که این غفلت، خسارت‌های بزرگی به بار خواهد آورد. مقام معظم رهبری در دیدار جمعی از فرماندهان سپاه- 1378/6/24

گفتارهای امام خمینی(ره)به روایت اسناد ساواک

بیانات امام خمینی(ره) در باره فروش دین به دنیا و ماهیت ساواک در سال 1343


تاریخ انتشار: 18 بهمن 1402


پیشگفتار

در مجموعه اسناد حضرت امام خمینی(ره) در ساواک تعدادی از اسناد حکایت از گفتارهایی دارد که به امام منتسب است. این نقل قول‌ها غالباً بیان همه یا قسمتی از نامه‌ها و سخنان امام است که به وسیله اشخاص مختلف و در موضوعات متفاوت ارسال یا بیان گردیده و در جلسات خصوصی و یا عمومی به سمع حضار رسیده است. منابع ساواک که بعضاً در این جلسات حضور یافته و یا رخنه نموده بودند پس از شنیدن مطالب، طی گزارشی آن را به مرتبطین خود در ساواک ارائه می‌دادند و سپس طبق سلسله مراتب، ارزیابی شده و در پرونده افراد مربوط به موضوعِ مطرح شده بایگانی و یا مورد عملیات بعدی قرار می‌گرفت.

اهمیت انتشار این گونه گفتارها در بازخوانی حوادثی است که در کتاب‌های تاریخ انقلاب اسلامی ایران کمتر مورد توجه قرار گرفته است و می‌تواند گوشه‌ای از تاریخ پر حادثه بین سال‌های 1340 تا 1357 را روشن کند و از طرفی از لابلای این نقل قول‌ها سیره و روش حضرت امام و برخی از مبارزین و مبارزات آنها روشنتر گردد.

با توجه به این که منابع ساواک گزارش‌های خود را از این گونه جلسات ـ بسته به میزان سواد، دقت و حافظه خود ـ ارائه می‌نمودند، احتمال خطا و نادرستی در نقل آنها وجود دارد؛ لذا ما اولاً در انتخاب و درج نقل قول‌ها از اسناد و قراین دیگر برای اثبات صحت یا مقرون به صحت بودنِ آنها استفاده می‌کنیم و ثانیاً می‌کوشیم با ذکر شواهدی آنها را تبیین نموده، یا در جایی از آنها بهره بگیریم که می‌توانند نکته‌ای غلط و یا سهوی تاریخی را اصلاح و روشن کنند.

******

پس از آزادی امام خمینی(ره) از حصر در تهران و بازگشت به قم در فروردین 1343، جمع کثیری از مردم از شهر قم و سایر شهرها برای دیدار راهی منزل ایشان می‌شدند تا علاوه بر احوال‌پرسی، تبعیت و طرفداری خودشان را از منویات و راه معظم‌له اعلان دارند. از جمله دیدار کنندگان با حضرت امام در تاریخ 28 / 1 / 43 گروهی از طلاب و روحانیون مشهد به سرپرستی آیت‌الله عباس واعظ طبسی[1] و حجت‌الاسلام محمدرضا محامی[2] بودند.

در این دیدار آیت‌الله واعظ طبسی و آیت‌الله محامی گزارشی از وضعیت شهر و حوزه علمیه مشهد را خدمت امام عرضه می‌دارند و حضرت امام رهنمودهایی ارائه می‌دهند که بخشی از این راهنمایی‌ها و نصایح در سند زیر توسط مأمور ساواک گزارش گردیده است. آنچه در سند زیر جلب نظر می‌کند، توجه امام خمینی به دینداری و معنویت و دوری از دنیا و نفروختن شرف دین به متاع دنیا است. همچنین تأکید ایشان به امر به معروف و نهی از منکر کردن افرادی که به خاطر به دست آوردن اندکی از بهره دنیا، خود را در اختیار دستگاه فاسد پهلوی و سازمان‌های امنیتی و اطلاعاتی آن قرار داده‌اند. سازمان امنیتی که ماهیت آن ضد دین و علیه متدینین شکل گرفت و عده‌ای از بهائیان یا بهائی‌دوستان[3] در آن مدیریت و نظارت داشتند.

*****

 

شماره: 192 /  ق م                                    تاریخ: 30 / 1 / 1343

 

موضوع: گفته‌های آقای طبسی در منزل خمینی

آقایانی که از مشهد روز 28 / 1 / 43 آمدند به منزل آقای خمینی، بیست و یک نفر بودند. رئیس این 21 نفر آقای شیخ عباس طبسی و شیخ علیرضا مهامی[محمدرضا محامی] رفتند منزل آقای خمینی. مدت نیم ساعت با آقای خمینی صحبت کردند.

آقای خمینی گفت: «آقای آیت‌الله قمی[4] در چه حال است؟»

گفتند: «حالش خوب[است]، مردم استقبال کردند، به دیدن آقای قمی رفتند. شب‌ها مرتب آقای قمی را دعوت به مجلس می‌کنند و خیلی علاقه زیادی مردم به ایشان دارند.»

آقای خمینی گفت: «وظیفه مردم است که از چنین شخص، که برای دین مبارزه می‌کند، احترام نمایند، برای اینکه در راه خدا قدم برداشت. آقای قمی مردی است فعال و متأثر[مؤثر] برای دین مقدس اسلام. هر کسی زحمت برای خداوند متعال بکشد از نظر دین، هم پیش مردم عزیز است و هم پیش خداوند احدیت. آن‌هایی که خلاف دین رفتار می‌کنند هم در پیش مردم متدین و شیعه جعفری ذلیل هستند و هم پیش خداوند ذلیل هستند.

بنابراین باید شخص در این دو روزه دنیا زحمتی برای دین بکشد، مانند پیغمبر اکرم یادگار برای خود بگذارد.»

نامبردگان گفتند: «ما هم گفتیم و می‌گوییم پشتیبان[نی]خود را [از] روحانیون مشهد به[و] مراجع و آن‌هایی که زحمت برای اسلام می‌کشند، اعلام کردیم و می‌کنیم. در این مدتِ مبارزه، مراجع و روحانیون مشهد در زحمت بودند، مخصوصاً روحانیون حوزه علمیه قم. ما هرچه شکنجه دیدیم و کشیدیم برای دین بود، نه برای مال دنیا به این کوتاهی؛ راه دور و دراز [را] در نظر داریم، پس باید [به] فکر آخرت باشیم نه فکر مال دنیا.»

شیخ عباس طبسی گفت: «در مشهدِ ما چند نفر از طلبها [طلبه‌ها] بودند که معروف شدند به سازمانی. مردم خیلی بدبین شدند از [به] آن‌ها.»

آقای خمینی گفت: «این کارها در اثر فریب خوردن است. دین خود را به دنیایشان می‌فروشند. به عقیده من تا می‌توانید آن‌ها را دعوت کنید در مجالس، نصیحت نمایید. توبه نمایند، دست از این عمل خودشان بردارند. دنبال نان بی‌دین نروند، قدمی برای دین بردارند. این پیغام مرا به آقای قمی برسانید و بگویید آن‌ها را نصیحت کنند که دست از این عمل شوم خود بردارند. بدترین عمل همین است که شخص برای مال دنیا خودش را مطیع [این] سازمان کثیف نماید. در سازمان امنیت به طوری که شنیده می‌شود، دین وجود ندارد، اکثر بهائی هستند که مسلمانان را به این درد گرفتار می‌کنند. سرهنگ‌ها[یی] هم [که]در سازمان امنیت هستند، بهائی می‌باشند، دین ندارند، از این جهت آن‌ها را انتخاب می‌کنند که مخالف دین باشند. شیعه اگر باشند، این کارها را نمی‌کنند.»

گیرندگان: ریاست ساواک تهران جهت استحضار بخش 321

امور اجتماعی 1 / 2 / 43

 

 

 

پی‌نوشت‌ها:


[1] . آیت‌الله عباس واعظ طبسى، فرزند غلامرضا در بهمن ماه 1314 متولد شد. پس از گذراندن دروس ابتدایى وارد دبیرستان شد و در هنگام تحصیل دروس دبیرستان وارد حوزه علمیه شد و به تحصیل علوم اسلامى پرداخت و از محضر اساتید به‌نامى همچون ادیب نیشابورى، آقا مدرس یزدى، شیخ مجتبى قزوینى، شیخ هاشم قزوینى و آیت‌الله العظمی سید محمدهادی میلانى بهره برد. وى در جریان 28 مرداد 1332 به صورت مخفیانه به فعالیت پرداخت و در سال1335  مبارزات خود را به صورت علنى ادامه داد. سال 1339 به دلیل ایراد سخنرانی به مدت هفت ماه از سوی ساواک ممنوع‌المنبر شد ولى مدتى بعد این ممنوعیت لغو شد. پس از تصویب رفراندوم شاه در سال 1341، به دنبال چند سخنرانى دستگیر و به تهران منتقل شد. یکی از این دستگیری‌ها مربوط به سخنرانی ایشان در منزل آیت‌الله سیدحسن قمی در سال 1343 در مشهد بود. شرح جریان در کتاب یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیت‌الله عباس طبسی، چنین آمده است:

«امام خمینی در شانزدهم فروردین 1343 از حصر آزاد و راهی قم شد و آیت‌الله قمی نیز به مشهد بازگشت. چند روز پس از این آزادی، آیت‌الله طبسی در بیت آیت‌الله قمی و در حضور ایشان به منبر رفت و درباره  مبارزات امام و وقایع 15 خرداد در قم و مشهد و از خودگذشتگی‌های مردم و ایستادگی آنان تا پای جان سخن گفت.

همچنین آیت‌الله طبسی سه روز پس از سخنرانی امام خمینی پیرامون اعتراض و محکوم کردن سرمقاله روزنامه اطلاعات که در 18  /  1  /  43 منتشر شد و در آن جامعه روحانیت را حامی و همگام انقلاب سفید دانسته بود، به ایراد مطالبی در این خصوص پرداخت و به شدت این مسئله را محکوم نمود. همین سخنرانی کافی بود تا دوباره دستگیری وی در دستور کار قرار گیرد. ولی قبل از اجرای دستور دستگیریش وی به همراه تعدادی از روحانیون و طلاب خراسانی برای دیدار با امام خمینی راهی قم شده بود.[موضوع سند حاضر] وی در این دیدار به مدت 20 دقیقه در حضور امام خمینی سخنرانی نمود. البته عدم حضور او در مشهد مانع دستگیریش نشد و با انجام هماهنگی‌های لازم بین ساواک خراسان و تهران و قم او در روز بیست و هشتم فروردین در ایستگاه راه آهن دستگیر و در بعدازظهر همان روز به تهران اعزام و پس از یک شب بازداشت در ساواک تهران و انجام اولین بازجویی از وی توسط عمید، راهی زندان قزل قلعه شد. در همان روز هم به نقل از ریاست ساواک دستور داده شد:

«نامبرده به مشهد اعزام و کمیسیون امنیت اجتماعی در مورد تبعید او اقدام و در این مورد با جناب آقای نخست‌وزیر نیز مذاکره نموده‌اند.»

امام خمینی پس از آگاهی از این دستگیری، بلافاصله به آیت‌الله شهاب‌الدین اشراقی مأموریت داد تا مسئله آزادی وی را پیگیری نماید و پس از آن که پاسخ درستی به ایشان داده نشد، طی تلگرافی به آیت‌الله سیدحسن قمی نوشت:

«اطلاعی از آقای طبسی ندارم. به نظر می‌رسد دست‌های مرموزی درصدد تحریک اعصاب هستند.»

اولین بازجویی از آیت‌الله طبسی توسط منوچهری صورت گرفت و بازجویی دوم، چهار روز بعد در 9  /  2  /  1343 صورت گرفت. این بازجویی‌ها نتیجه‌ای نداشت و اصرار آیت‌الله طبسی در پیروی از مراجع تقلید راه هرگونه سؤال اضافه‌ای را بر منوچهری بست. همین موضوع موجب شد تا بازپرسی‌های دادرسی ارتش نیز نتیجه‌ای در محکومیت ایشان در بر نداشته و قرار بازداشت نامبرده به قید التزام عدم خروج از حوزه قضائی تهران تبدیل و از زندان آزاد گردد. این درحالی بود که دستور داده شد تا از منبر رفتن ایشان ممانعت به عمل آید. [بازگشت به مشهد در روز شانزدهم مرداد و مراسم استقبال از ایشان و حجت‌الاسلام و المسلمین محمدرضا محامی در فرودگاه شکوهمند بود به گونه‌ای که تیمسار بهرامی، رئیس ساواک خراسان شخصاً راهی فرودگاه شد تا از هرگونه استقبال رسمی ممانعت به عمل آورد.]»(همان، ص 23 تا 25 مقدمه)

 وى مدتى بعد فعالیت‌هاى خود را همراه آیت‌الله سید علی خامنه‌اى و شهید حجت‌الاسلام سید عبدالکریم هاشمى‌نژاد در مشهد ادامه داد و در طى این فعالیت‌ها دستگیر و روانه زندان شد. وى پس از پیروزى انقلاب مسئولیت کمیته انقلاب اسلامى خراسان را به عهده گرفت و در سال‌هاى بعد به نمایندگى امام(ره) و مقام معظم رهبری حضرت آیت‌الله خامنه‌اى در خراسان و سرپرستى حوزه علمیه و تولیت آستان قدس رضوى و مسئولیت اداره سپاه پاسداران منصوب شد. همچنین نماینده مردم خراسان در دوره اول و دوم مجلس خبرگان بود و پس از آن در سال 1375 از سوى مقام معظم رهبری به عضویت مجلس تشخیص مصلحت نظام منصوب شد. آیت‌الله واعظ طبسی در اسفند سال 1394 دار فانی را وداع گفته و در حرم مطهر امام رضا(ع) به خاک سپرده شد.

[2] . حجت‌الاسلام محمدرضا محامی، فرزند شیخ غلامحسین در سال 1312 ﻫ ش در مشهد متولد شد. برابر گزارش ساواک پس از آنکه آقاى محامى به همراه آقاى طبسى از ملاقات با حضرت امام(ره) باز مى‌گشتند، دستور دستگیرى وى صادر و به زندان قزل قلعه تهران فرستاده ‌شد. در بازجویى مخالفت صریح خود را با اصلاحات ارضى اعلام مى‌کند و از ذکر نام همراهان خویش خوددارى کرده است. وی در تاریخ 13 / 5 / 42 از زندان آزاد شد. در اسناد ساواک وى از عاملین فعالیت به نفع امام خمینى(ره) معرفی شده است. محامى در 1351 مجدداً بازداشت ‌شد و طاقت‌فرساترین دوران زندان خود را گذراند. در سال 1356 پرونده وى دوباره به جریان افتاد و در 22 / 3 / 1357 به همراه شهید هاشمى‌نژاد و آقاى عباس واعظ طبسى دستگیر و پس از بازجویى آزاد ‌شد. حجت‌الاسلام محامى در سال 1376 درگذشت.

[3] . به دلیل عدم انعکاس مذهب افراد در برخی از پرونده‌های مأمورین ساواک، تعداد افراد بهائی در آن سازمان مشخص نیست، به علاوه مخفی‌کاری درونی در سازمان موجب می‌شد که مذهب بسیاری از افراد هر چند به دروغ مسلمان و شیعه ذکر شود. آنچه مسلم است اینکه تعدادی از افسران و کارکنان ساواک را افراد بهائی نظیر پرویز ثابتی مدیر اداره کل سوم، عبدالکریم ایادی پزشک مخصوص شاه و مشاور بهداری ساواک و فریدون توانگری معروف به آرش، شکنجه‌گر معروف و معدوم ساواک، تشکیل می‌دادند. همچنین نعمت‌الله نصیری ریاست ساواک از افرادی بود که ارتباط خوب و نزدیکی با سرویس جاسوسی اسرائیل، موساد و افراد بهائی نظیر هویدا و وزرای بهائی کابینه‌های امیرعباس هویدا داشت. باید توجه کرد که عبدالکریم ایادی از تاریخ 19 / 8 / 1336 طبق فرمان شاه، ضمن حفظ شغل سازمانی به عنوان مشاور بهداری ساواک مأمور به خدمت می‌شود ولی در واقع و طبق نوشته ساواک، ریاست بهداری ساواک را عهده‌دار بود و این در حالی بود که فقط یکسال از تشکیل ساواک می‌گذشت. ایادی که محرم راز و بسیار به محمدرضا پهلوی و خاندان او نزدیک بود در استخدام افراد بهائی در سطح امور کشوری و لشگری کاملاً دخیل بود و بسیاری از بهائیان را وارد ارتش و دولت نمود و حتی انتخاب امیرعباس هویدا به عنوان نخست وزیر مرهون تلاش او دانسته شده است. (بنگرید: عبدالکریم ایادی بهائی پزشک مخصوص شاه و مشاور بهداری ساواک!؛  دکتر مخصوص شاه،‌ عبدالکریم ایادی، سرپرست بهایی‌ها در ایران؛ پزشک مخصوص اعلیحضرت (عبدالکریم ایادی) و تلاش برای تبلیغ و توسعه بهائیت؛ در باره پزشک مخصوص شاه، عبدالکریم ایادی؛ همین سایت)

[4] . آیت‌الله سید حسن طباطبائی قمی فرزند آیت‌الله العظمی سید حسین طباطبائی قمی در سال 1329ه‌ ق (1288 هـ.ش) در نجف اشرف متولد شد. وی در دوران کودکی همراه با پدر به مشهد سفر کرد و پس از گذراندن سطوح معقول و منقول نزد علماء مشهد در سال 1347 ه‌.ق پس از بازگشت از سفر حج در اثر کسالت به مدت شش ماه به اصفهان سفر کرد و از محضر علماء آن شهر بهره برد. پس از آن در سال 1350ق به اتفاق پدر به نجف اشرف هجرت نمود و از محضر علماء نجف از جمله آیت‌الله نائینی بهره‌مند شد. پس از بازگشت به مشهد در سال 1354ه‌.ق در پی واقعه مسجد گوهرشاد همراه با پدر به کربلا تبعید شد و در آنجا از محضر اساتید آن شهر بهره برد و پس از آن به تدریس سطوح نهائی پرداخت. در حدود سال 1368ه‌.ق پس از فوت پدر به مشهد مهاجرت کرد و در مسجد گوهرشاد به تدریس و تبلیغ پرداخت. وی در جریان نهضت امام خمینی در سال 1342 به فعالیت‌های سیاسی و مبارزه علیه شاه پرداخت و در طی همین فعالیت‌ها در 15 خرداد 1342 دستگیر و چند ماه در تهران محصور شد. ایشان پس از آن به مشهد بازگشت ولی دو سال بعد در سال 1344 به علت مخالفت با حکومت پهلوی و فعالیت‌های سیاسی به خاش و یک سال بعد به کرج تبعید شد تا اینکه در شهریور 1357 ش به مشهد بازگشت. آیت‌الله قمی در خرداد ماه 1386 دار فانی را وداع گفت.

 

منبع: یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیت‌الله عباس واعظ‌ طبسی، ص 143. همچنین بنگرید صفحات 135 تا 142 و 144 به بعد، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، سال 1394.



 

تعداد مشاهده: 7422


مطالب مرتبط

تقویم تاریخ

کانال‌های اطلاع‌رسانی در پیام‌رسان‌ها

       
@historydocuments
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.