بررسی اعتراض و اعتصابهای مطبوعات در سال 1357
تاریخ انتشار: 18 مهر 1403
مقدمه
مطبوعات پرشمارگان ایران در روزهای پرحادثه مهر ماه سال 1357 برای نخستین بار در تاریخ مطبوعات این سرزمین، جهت کسب تضمین آزادی خود از سوی دولت، دست به اعتصابی سراسری و تأثیرگذار زدند. در اعتصاب مطبوعات برخلاف ظاهر، حضور نظامیان در تحریریه نشریات نه علت تام که فقط جرقه شکلگیری اعتصاب بود و در لایههای این اعتصاب علل دیگری قابل ردیابی است. اعتصاب مطبوعات را باید حاصل کشمکش اصحاب مطبوعات و حاکمیت در دوره پهلوی تلقی کنیم که در کنار دو عامل دیگر حضور تشکلی به نام سندیکای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات و فضای مبارزاتی و انقلابی سال 1357 نیز زمینههای چنین واکنشی را محقق کرد. به اضافه این که بهانه لازم برای شکلگیری اعتصاب، حضور مأموران نظامی در تحریریه روزنامههای اطلاعات و کیهان بود. این اقدام بدون هماهنگی و برخلاف میل دولت وقت بود و نشان از اختلاف نظر جدی در ارکان تصمیم گیرنده کشور داشت. این عوامل در کنار عواملی مثل بینتیجه بودن سایر اقدامات اصحاب مطبوعات در برابر فشار حکومت، خواست عمومی جامعه و نیاز مطبوعات به حرکتی انقلابی به شکلگیری و تداوم اعتصاب مطبوعات منجر شد.[1] در این مسیر رسانهها به عنوان ابزاری اجتماعی و فرهنگی از نظر کمی و کیفی بر فرآیند تحولات توسعه سیاسی و اجتماعی ایران تأثیر گذاشته و طی سالهای پایانی رژیم پهلوی با اقدامات خود نیز برخی از گروههای اجتماعی را از انزوا بیرون کشیده و فضای مشارکتی و رسانهای را در جامعه نهادینه ساختند.[2] با توجه به اهمیت نقش اعتصاب مطبوعات در روند نهضت انقلاب اسلامی و نقش آنها در تسریع فعالیتهای انقلابی، در این نوشتار به بررسی اعتصاب مطبوعات در سال 1357 خواهیم پرداخت.
1. روند سانسور، نظارت و توقیف مطبوعات در دهه چهل و پنجاه
وجود حکومت استبدادی و عدم تحمل پذیرش نظریات مخالفان در دوران قاجار و پهلوی اول سبب شد تا نخستین نشریات فارسی زبان توسط نویسندگانی که به اروپا، هندوستان، مصر و عثمانی مهاجرت کرده یا تبعید شده بودند، خارج از مرزهای ایران منتشر شوند. مدیران و نویسندگان این روزنامهها برخی مذهبی و برخی روشنفکران ایرانی بودند که به واسطه آشنایی با فرهنگ و پیشرفتهای غرب، خواهان اعمال و برقراری دموکراسی در ایران بودند و سعی داشتند با آگاه سازی مردم از آنچه در دیگر کشورها میگذشت، مطالبات آنان را افزایش دهند.[3] از سال 1342 ش، با آغاز نوعی سیاست زدایی از مطبوعات، از چاپ خبر و مقالههای سیاسی و انتقادی جلوگیری شد، چنان که حتی پس از واقعه پانزدهم خرداد 1342، انتشار آگهیهای تسلیت و اعلامیههای مجالس ترحیم رهبران و اعضای گروههای مخالف ممنوع گردید. در دوره پهلوی دوم، نظارت بر مطبوعات را محرمعلی زینعلی (معروفترین سانسورچی این دوران، که معاون ابوالقاسم شمیم، سانسورچی دوره رضاشاه، بود) از بعد از شهریور 1320 تا زمان مرگش در بهمن 1354 برعهده داشت. حکومت به رغم فشار دائمیاش بر مطبوعات از انتقادها و افشاگریهای این رسانه مهم در وحشت بود ولی بسیاری از جراید با وجود توقیفهای مکرر به انحای گوناگون رسالت اصلی خود یعنی روشنگری مردم را حفظ میکردند. در 1353 ش دومین توقیف دسته جمعی جراید صورت گرفت و حدود 63 نشریه توقیف شد که از جمله آنها، نشریات پرشمارگانی چون سپید و سیاه، تهران مصور، روشنفکر، فردوسی ، امید ایران، و سالنامه دنیا بود. علت توقیف و تعطیل جراید هرگز مشخص نشد. از 1353 ش تا 1356 ش، سانسور شدیدی اعمال گردید چنان که مجلههای ادبی را نیز در بر گرفت و مجله سخن که طی سی سال از نظارت معاف بود، در این دوره بارها توقیف شد. دولت نتوانست با فشار بر مطبوعات نتیجه مطلوب خود را به دست آورد و اهدافش را تأمین کند لذا در مقاطعی از دوره پهلوی دوم به انگیزههای گوناگون آزادی نسبی هر چند کوتاه مدت برقرار میشد. مثلاً در اواخر 1355 در نتیجه سیاست فضای باز سیاسی برای جلوگیری از انفجار خشم ملت از حکومت استبدادی و صلاحدید امریکائیان مقداری از فشارها کاسته شد اما حتی در این شرایط نیز مطبوعات از آزادی مطلق برخوردار نبودند و همچنان بر امور مطبوعات نظارت میشد از اینرو حدود نود تن از کارکنان مطبوعات در 1356 به جمشید آموزگار نخستوزیر وقت، که در اثر فشار افکار عمومی و برای آرام کردن اوضاع از اعطای آزادی مطلق به روزنامهها سخن گفته بود، نامه نوشتند و یادآور شدند که جراید نه فقط از آزادی برخوردار نیستند بلکه سانسور وزارت اطلاعات شدیدتر شده است.[4] امام خمینی(ره) در جمع ایرانیان مقیم خارج مورخ 4 آذر 1357 / 24 ذى الحجه 1398 نسبت به سانسور در مطبوعات ایران هشدار داده و اعتصاب روزنامهها برای کسب آزادی حقیقی را نشان از اختناق در فضای پهلوی توصیف میکند: «مطبوعات ایران الآن آزاد است؟! پس چرا تعطیل است مطبوعات؟ اگر اینها آزادند چرا براى این که سانسور نباشد الآن همه مطبوعات ایران تعطیل است؟ مخابرات ایران چرا تعطیل است؟ همه چیز ایران الآن تعطیل است، هر ادارهاى که بروید تعطیل است، خوب چرا؟ چرا مطبوعات ایران الآن تعطیل است؟ خوب، این را از آقاى کارتر بپرسیم که چرا مطبوعات ایران الآن تعطیل است؟ مطبوعات ایران هم به واسطه این که یک مردم اراذل پستى هستند تعطیل کردند؟! و چاپخانهها هم هیچ روزنامهاى را طبع نمىکنند تا سانسور هست، یا سانسور و اختناق و کارهایى که خلاف انسانیت است در آنجا دارد انجام مىشود و مردم بر خلاف این قیام کردهاند.»[5]
در اوایل 1357 تعداد زیادی از کارکنان مطبوعات نامه دیگری در تأیید نامه قبلی خطاب به آموزگار نوشتند. استقبال مطبوعات از تصمیم دولت آموزگار سبب افزایش فشار بر جراید شد و حتی شاه آشکارا به مطبوعات تاخت و آن را «مرکز ضد رژیم» خواند. در پی چاپ مقاله «ایران و استعمار سرخ و سیاه« در روزنامه اطلاعات، که در آن به امام خمینی(ره) و روحانیت مبارز و آگاه توهین شد بود، فضای جامعه متشنج شد و این نا آرامی تا بهمن 1357 ادامه یافت. پس از سقوط دولت آموزگار، سندیکای نویسندگان و خبرنگاران علیه داریوش همایون، وزیر اطلاعات که برکنار شده بود اعلام جرمی تسلیم دادگستری کرد و همایون به مواردی از جمله برقراری سانسور در مطبوعات، جلوگیری از انتشار حقایق و ممنوع القلم کردن عدهای از نویسندگان مطبوعات متهم شد. تنش میان مطبوعات و دولت، مسئولان را بیش از پیش نگران کرد از اینرو دولت برای نظارت بیشتر نظامیان را در روزنامههای کیهان و اطلاعات مستقر کرد که به اعتصاب کارکنان این دو روزنامه انجامید و روزنامههای کیهان، اطلاعات و آیندگان قطعنامهای منتشر کردند و در آن خواستار لغو کامل سانسور مطبوعات، دخالت نکردن دولت و تضمین امنیت و مصونیت سیاسی و شغلی روزنامهنگاران شدند. در پی موافقت دولت با خواست آنان، اعتصاب چهار روزه پایان یافت و سانسور لغو شد. در کمتر از یک ماه پس از روی کار آمدن دولت ارتشبد غلامرضا ازهاری (آبان 1357)، روزنامه آیندگان به سبب چاپ اخبار تظاهرات مردم و حمله نظامیان به آنها، توقیف شد و چند تن از روزنامهنگاران اطلاعات، آیندگان و کیهان دستگیر شدند و بار دیگر اعتصاب از 15 آبان 1357 از سرگرفته شد و دو ماه ادامه یافت. پس از سقوط دولت ازهاری و روی کار آمدن دولت دکتر شاپور بختیار (9 دی 1357) هیئت مدیره سندیکای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات با صدور بیانیهای پایان اعتصاب را اعلام کرد. پس از پایان اعتصاب با اینکه شماره آن روز روزنامهها چند بار تجدید چاپ شد باز به سبب استقبال شدید مردم روزنامه نایاب شد و سه روزنامه اطلاعات، کیهان و آیندگان ناگزیر در هشت تا دوازده صفحه به چاپ رسیدند. آخرین رویارویی دولت با مطبوعات پیش از سقوط حکومت پهلوی بازداشت پنج تن از روزنامهنگاران به اتهام اخلال در امنیت در بهمن 1357 بود ولی آنان در پی شکایت انجمن دفاع از آزادی مطبوعات به مجامع بینالمللی از جمله سازمان ملل و اعتراض وکلای دادگستری پس از چهار روز در نهم بهمن آزاد شدند.[6] وضعیت محاکمه و فشار بر مطبوعات طی سالهای 1334 تا 1357 نشان میدهد سانسور، نظام تنبیهی، انواع کنترلها، فقدان آزادی نشر از شاخصهای این دوره است[7]
وضعیت مطبوعات به میزانی اسفناک بود که حتی سندیکای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات هم به مخالفت و اعتراض نسبت به اقدامات شاه پرداخت. مهمترین اقدام سندیکا نیز همراهی با اعتصاب ۷۰ روز مطبوعات در سال ۱۳۵۷ بود.[8] سندیکای نویسندگان و خبرنگاران در سال 1357 دو اعلامیه منتشر کرد که اولی برای شروع اعتصاب عمومی مطبوعات در آن سال بود و دیگری برای خاتمه آن اعتصابات دو ماهه بود.[9] در یکی از اسناد ساواک در خصوص درخواست اعتصابکنندگان آمده است: «از طرف صاحب امتیاز روزنامه کیهان کلیه حقوق و مزایای کارکنان کیهان قطع گردیده و حتی مطالبات عقب افتاده آنان نیز پرداخت نمیگردد به همین جهت سندیکای نویسندگان و خبرنگاران جراید اقداماتی به شرح زیر نموده است: حسابی به شماره 86200 در شعبه فردوسی بانک ملی ایران مفتوح گردید تا کلیه مردم و طبقات و گروههای فعال و مخالف کمکهای خود را برای گذران زندگی کارکنان و نویسندگان اعتصابی به این حساب واریز نمایند که این کمکها شامل تمام کارکنان اعتصابی مابقی جراید نیز خواهد شد. سندیکای نویسندگان کیهان اعلام داشته است تا زمانی که خواسته آنان مبنی بر لغو سانسور و آزادی کامل مطبوعات برآورده نشود به اعتصاب ادامه خواهند داد. نمایندگان کارکنان اعتصابی کیهان اعلام داشتهاند به شرطی حاضر به مذاکره با دولت میباشند که حقوق و مزایای کارکنان تماماً پرداخت گردد.»[10]
2. دو اعتراض مهم مطبوعات در سال 1357
پاییز سال 1357 را باید فصل اعتصاب بنامیم چرا که ارگانهای پرشماری در این فصل و چند ماهی پیش و پس از آن به دلایل سیاسی، فرهنگی و اقتصادی دست به اعتصاب زدند. یکی از گروههایی که نامشان در فهرست اعتصاب کنندگان جلب توجه میکند اهالی مطبوعات هستند. مطبوعاتیها یعنی روزنامهنگاران، کارگران فنی و کارمندان اداری شاغل در مطبوعات نیز در پاییز و زمستان 1357 دو اعتصاب سراسری را از سر گذراندند؛ اعتصابهایی در جهت مقابله با فشار سانسور، تقاضای آزادی و امنیت روزنامه نگاران و همراهی با نهضت مردمی. نخستین اعتصاب، کوتاهمدت و از 19 تا 22 مهر ماه و دومین اعتصاب که دو ماه به درازا کشید، از 15 آبان تا 15 دی ماه بود.»[11] یکی از اعضای شورای سردبیری روزنامه کیهان نقل میکند: «آن زمان درگیری مطبوعات با حکومت هم اوج گرفته بود و مشکل سانسور وجود داشت. پس از مدتی کوتاه از واقعه میدان ژاله[قیام 17 شهریور میدان شهداء]، در ماه مهر اعتصاب 5 روزه مطبوعات شروع شد. شریفامامی میخواست با وعدههایی انقلاب را بپوشاند و در مقابل سپهبد اویسی فرمانده نظامی با همراهی ژنرالها برنامههای نخستوزیری را خنثی میکرد. نظامیان میخواستند با کودتای بزرگ و قلع و قمع مخالفان و تیراندازی شهر را در اختیار خود بگیرند. اوج مبارزه این دو گروه زمانی بود که ما چهار، پنج روز با دفتر نخستوزیر کلنجار رفتیم تا اقرار کنند سانسور در مطبوعات بوده و نباید وجود داشته باشد. تیتر سراسری مطبوعات در آن روز «اعتصاب سراسری مطبوعات» بود. اوضاع بسیار به هم ریخته بود و نظم خاصی حاکم نبود. هر کدام نظریههای خود را اعمال میکرد و مملکت شیرازه نداشت. مشخص بود که رژیم چه سرنوشتی دارد و در آخر هم فروپاشید.»[12]
الف- اعتراض کوتاه مدت اول (نوزدهم الی بیست و سوم مهر 1357)
ریشه و عامل تحریک این اعتصابها را میتوان در واقعه 17 شهریور 1357 جست و جو کرد. کشتار مردم در جمعه سیاه میزان همبستگی ملی را افزایش میدهد و سبب میشود تا یکی از مهمترین اعتصابهای آن زمان شکل بگیرد. اعتصابی که با عنوان اعتصاب مطبوعات در تاریخ ماندگار شد. نخستین اعتصابِ جراید در ایران، از 19 تا 23 مهر 1357 در اعتراض به سانسورهای شدیدی صورت میگیرد که از سوی دولت شریف امامی روی داده است. در این اعتصاب که کوتاه مدت است، نظامیان صبح روز چهارشنبه 19 مهر در تحریریه روزنامههای کیهان و اطلاعات حضور پیدا میکنند تا بر محتوای مطالب در حال نگارش و چاپ نظارت کنند. جرقه اعتصاب از همین جا زده میشود. روزنامهنگاران در این اعتصاب در پیآن هستند تا تضمینی برای ادامه فعالیت آزاد و جلوگیری از سانسور به دست آورند اما وضعیت حاکم به گونهای است که کسی چنین تضمینی را نمیدهد و به رغم رایزنیهای مدیران دو روزنامه با فرماندار نظامی وقت تهران، باز هم مأموران از تحریریه خارج نمیشوند. چیزی نمیگذرد که این خبر به دفاتر مطبوعات دیگر هم میرسد. این چنین میشود که علاوه بر روزنامههای یاد شده روزنامههای آیندگان و پیغام امروز هم به جمع اعتصابکنندگان میپیوندند. این سلسله زنجیروار پیش میرود و مطبوعات تمام کشور را با خود همراه میکند. دولت در چنین شرایطی با دو چالش روبرو میشود؛ نخست اینکه دادن هرگونه تعهد امنیت و آزادی به مطبوعات سبب میشود ادعای آنان مبنی بر نبود آزادی اثبات شود و این نقضِ حرف دولت درباره وجود آزادی مطبوعات در آن دوره است. دوم، دولت تمایل ندارد مشکل به وجود آمده ادامهدار شود. بنابر این به ناچار با توجه به جو عمومی کشور در برابر مطالبات مطبوعات کوتاه میآید و بدین ترتیب دور اول اعتصابها پس از پنج روز تمام میشود.[13]
محمد بلوری در خاطرات خویش بیان میکند: «نوزدهم مهر سال ۵۷ خبرنگاران و نویسندگان در تحریریه روزنامهها به نشانه اعتراض به وجود سانسور یکباره قلمها را به روی میز گذاشتند و با دست کشیدن از نوشتن، ماشینهای چاپ را از کار انداختند و به این ترتیب با اعلام اعتصاب، مطبوعات را به تعطیلی کشاندند. پس از برکناری امیرعباس هویدا در مرداد ماه سال ۵۶، آموزگار زمانی به نخستوزیری میرسد که شعلههای مبارزات مردمی علیه رژیم با برپایی تظاهرات، راهپیماییها و اعتصابات در وزارتخانهها و ادارات مختلف روز به روز سرکشتر و مهیبتر زبانه میکشید و هر چه خشم و خروش مردمی شدت پیدا میکرد، سانسور ساواک بر روزنامهها شدت مییافت و از سوی دیگر وزارت اطلاعات و جهانگردی دایره قلم زدن خبرنگاران و نویسندگان مطبوعات را تنگتر میکرد. چون هم ساواک و هم وزارت اطلاعات و جهانگردی انتشار خبرهای مربوط به این جنبش مردمی در مطبوعات را سبب گسترش تظاهرات، راهپیماییها و اعتصابات در سراسر کشور میدانستند. با شدت سانسور ساواک و وزارت اطلاعات و جهانگردی سرانجام در بیست و هفتم اسفندماه 56 نامه سرگشادهای با امضای ۹۰ نفر از نویسندگان و خبرنگاران و مترجمان روزنامهها خطاب به جمشید آموزگار نخستوزیر در اعتراض به سانسور انتشار یافت. امضاءکنندگان این نامه اعتراضآمیز تاریخی نوشته بودند: "آقای نخستوزیر! از روزی که کابینه شما قدرت را در دست گرفته است برخلاف ادعایتان در آغاز نخست وزیری نه تنها «آزادی مطلق! برای روزنامهها» برقرار نشده، بلکه ممیزی ابعاد وسیعتری یافته است. پیش از این سردبیران روزنامهها موظف بودند هر روز گزارش فشردهای از آنچه قرار بود به عنوان مطالب اصلی در روزنامهها منتشر شود به مأموران سانسور وزارت اطلاعات و جهانگردی بدهند و مأموران بنا به سلیقه خود دستور صریح میدادند که تمام یک مطلب یا قسمتهایی از آن حذف شود، اینک از زمانی که به قول شما «مطبوعات آزادی مطلق یافتهاند!» نه تنها روش سابق همچنان اعمال میشود بلکه مسئولان و مدیران روزنامهها که مسئولیتی بدون اختیار به آنان داده شده است، از ترس عواقب افشای حقایق به ناچار بیش از گذشته احتیاط میکنند و در نتیجه به سیاست سانسور خفقانآور شدت بیشتری میدهند. آقای نخستوزیر! انصاف بدهید که دولت شما تاکنون حرمت مطبوعات را جدی نگرفته است. آقای دکتر آموزگار! دولت شما ضمن اعمال شدیدترین نوع ممیزی در مطبوعات روزنامهها را به درج اخبار جعلی و مقالات بدون امضای فرمایشی مجبور میکند. آقای نخستوزیر! اعمال سانسور سبب شده است که اعتماد مردم از مطبوعات سلب شود و روزنامهنگاران شریف نزد ملت، دروغزن و شریک جرم معرفی شوند. بنابر این خواسته امضاء کنندگان این نامه سرگشاده به این شرح است: لغو کامل و فوری سانسور و آزادی کلیه نویسندگان مطبوعات در انتشار حقایق و افشای مفاسد"...»[14] وی در ادامه اشاره میکند: «در حالی که ساواک و وزارت اطلاعات و جهانگردی دولت، از انتشار این نامه سرگشاده به خشم آمده بودند، نامه سرگشاده و اعتراضآمیز دوم خطاب به نخستوزیر با امضای ۹۴ روزنامهنگار روز دوم اردیبهشتماه سال ۵۷ علیه سانسور شدید انتشار یافت که ضمن پشتیبانی از امضاءکنندگان نامه سرگشاده اول، خواستار لغو فوری سانسور در مطبوعات شده بودند. اما داریوش همایون که خود از روزنامهنگاران با سابقه مطبوعات بوده با نشستن بر صندلی وزارت اطلاعات و جهانگردی به جای همراهی با اهالی مطبوعات، امضاءکنندگان هر دو نامه سرگشاده را از عناصر غیرملی و افرادی منحرف و توطئهگر معرفی کرد و مصمم شد با پرونده سازی علیه امضاء کنندگان نامهها، آنان را به عنوان افراد ممنوعالقلم، از عرصه مطبوعات برکنار کند. وی به مدیران روزنامهها فشار آورد که این عده را اخراج کنند و تلاش کرد سندیکای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات را از طریق قانونی منحل کند چون میدانست که نامههای سرگشاده با موافقت هیأت مدیره این سندیکا تنظیم شده است. برخی از روزنامهنگاران که از طرف دولت و ساواک عناصر نامطلوب شناسایی شده بودند به عنوان ممنوعالقلم از عرصه مطبوعات طرد شدند که تعدادشان به ۱۲روزنامهنگار میرسید.»[15]
واکنش عمومی به پیروزی در اعتصاب اول مطبوعات: در فضای به وجود آمده پس از اعتصاب اول مطبوعات، بیشتر سرمقالهها و مطالب محوری به پیروزی در این اعتصاب و درج مطالبی به صورت آزادانه در روزنامهها اختصاص دارد. روزنامههای اطلاعات، کیهان و آیندگان با سرمقالههایی به تشریح اقدام خود پرداختند و در نهایت «کیهان» با تیتر «ما در کنار مردم میمانیم» پیوند شکل گرفته با مردم پس از اعتصاب را امری تاریخی معرفی میکند. پس از این است که اعتصاب و نتایج حاصل از آن برای رسانههای خارجی مستقر در ایران نیز اهمیت مییابد. خبرگزاریهای «رویترز»، «آسوشیتد پرس»، «رادیو لندن» و «رادیو مسکو» خبرهای مربوط به این اعتصاب را پوشش میدهند و انگیزه روزنامهها و علت اقدام مأموران نظامی تهران را انتشار اخبار مربوط به انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) بیان میکنند. خبر اعتصاب مطبوعات مورد حمایت روحانیون سراسر کشور قرار میگیرد. به عنوان نمونه آیتالله شیرازی که خود در نوشتن بیانیههای اعتراضی مشهور است، طی پیامی از حرکت انقلابی روزنامهنگاران تجلیل کرد.[16]
واکنش جراید و مجلات به اعتصاب اهالی مطبوعات: روزنامه اطلاعات پس از پایان اعتصاب چهار روزه به شکلی وسیع و از جنبههای مختلفی به این حرکت و نتایج آن پرداخت. از روز بیست و سوم مهرماه که روزنامهها دوباره به میان مردم آمدند تا حدود یک هفته بعد شاهد اخبار، گزارشها، مقالات و یادداشتهای متعددی درباره اعتصاب مطبوعات در این روزنامه هستیم. «اعتصاب مطبوعات به پیروزی کامل رسید»، تیتر اصلی روزنامه اطلاعات در نخستین روز پس از پایان اعتصاب بود. عکس نیم صفحه نخست این روزنامه هم در همراهی با این تیترها، گروهی از نمایندگان دانشگاهیان را نشان میدهد که برای اعلام همراهی و همبستگی خود با اعتصاب کنندگان به تحریریه اطلاعات رفته بودند. در صفحه ۴ گزارشی با عنوان «ماجرای اعتصاب کارکنان مطبوعات» آمده که نویسنده آن بیشتر به اعلام همراهی و همبستگی شخصیتهای مختلف حقیقی و حقوقی از اعتصاب مطبوعات پرداخته است. در این صفحه همچنین یادداشتی کوتاه و گزارشی با عنوان «اعتصاب ما چرا و چگونه آغاز شد؟» آمده است که شرحی کوتاه از ماجرای حضور مأموران و در نهایت مذاکرات دولت و مطبوعات را شامل میشود. روز دوشنبه بیست و چهارم مهرماه هم دست روزنامه اطلاعات از مطالب مربوط به اعتصاب مطبوعاتیها پر بود و حتی در این روز نیز ماجرای اعتصاب به صفحه نخست این روزنامه راه پیدا کرد. شاید مهمترین مطلب این شماره درباره اعتصاب گزارشی به قلم محمدعلی سفری باشد. گزارشی مفصل که در ۳ شماره اطلاعات آن زمان (۲۴، ۲۵ و ۲۷ مهر ۱۳۵۷) چاپ و در آن شرحی از جزئیات و چگونگی اعتصاب ارائه شده است. از این شماره تا شماره روز بیست و نهم مهرماه روزنامه اطلاعات، بازار اخبار مربوط به ادامه واکنشها نسبت به پایان اعتصاب و همینطور یادداشتهایی در این زمینه همچنان داغ بود. در اطلاعات روز شنبه بیست و نهم مهرماه پس از گذشت یک هفته از پایان اعتصاب، دو مقاله مفصل درباره پیروزی اهالی مطبوعات دیده میشود. مقاله نخست با عنوان «آزادی سخن در حلقه زنجیر» به قلم جواد مجابی است. مقاله دیگر روزنامه اطلاعات در روز بیست و نهم مهرماه مقالهای با عنوان «اعاده شرف از دست رفته» به قلم یکی دیگر از روزنامهنگاران به نام داریوش نظری است. در میان روزنامههایی که روز بیست و سوم مهرماه سال ۱۳۵۷ منتشر شدند شاید جذابترین و البته خوشبینانهترین تیتر به روزنامه کیهان تعلق داشت: «پایان یک قرن سانسور». اعتصاب مطبوعات جدا از این تیتر در تیترهای دیگر صفحه نخست آن شماره کیهان هم سهم داشت: «اعلامیه دولت: دولت تضمین میکند هیچگونه اعمال نفوذ و دخالت مستقیم و غیرمستقیم در مطبوعات صورت نگیرد»، «مطبوعات آزادی خود را پس گرفت»، «گفتوگوی نویسندگان و نخستوزیر و وزرا: در ۷۰ سال مشروطه، ۷۰ روز هم آزادی نداشتیم»، «آزمون، وزیر مشاور: آزادی کامل مطبوعات ممکن است ضرباتی به ما وارد سازد. باید این ضربات را تحمل کنیم»، «دبیر سندیکای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات: اعتصاب مطبوعات صد در صد سیاسی بود»، «اعلامیه دولت: برابر قانون اساسی: دولت آزادی مطبوعات را تضمین میکند.» داستان واکنشهای داخلی و خارجی به اعتصاب مطبوعات در صفحات مختلف شماره دوشنبه بیست و چهارم مهرماه روزنامه کیهان نیز مثل شماره قبل ادامه پیدا کرد. در میان یادداشتها و گزارشهای این شماره کیهان درباره اعتصاب، در مطلبی با عنوان «ما در کنار مردم میمانیم» با اشاره به تلاش چهار روزه اهالی مطبوعات برای پیروزی، پیوند مطبوعات با مردم، پیوندی «تاریخی» خوانده شده است. روزنامه کیهان تا چند روز پس از اعتصاب همچنان در زمینه اعتصاب دستش پُر بود و داستان بازتابها ادامه داشت.
روزنامه آیندگان در شماره 3258 خود پس از شکستن اعتصاب مطبوعات، گزارشهای مربوط اعتراضهای دانشآموزان، دانشجویان و هنرجویان را منتشر کرد.[17] «اعتصاب مطبوعات با تضمین آزادی پایان یافت» تیتر روزنامه آیندگان در روز یکشنبه بیست و سوم مهرماه بود. بیشتر تیترهای دیگر این صفحه هم حکایت از اعتصاب پیروزمندانه و پیامدهای آن داشت؛ تیترهایی مثل «عصر دخالت دولتها در تعیین خطمشی روزنامهها سپری شد»، «حمایت گسترده از اعتصاب مطبوعات»، «نویسندگان مطبوعات پس از ۷۲ سال قلم را زمین گذاشتند» و غیره. در صفحه ۳ این شماره در گزارشی با عنوان «مردم از اعتصاب مطبوعات میگویند» سراغ قشرهای مختلفی از مردم رفته و از آنها درباره اعتصاب مطبوعات سوال شده که البته تمام پاسخها و نگاهها به اعتصاب مثبت بود. از دیگر مطالب قابل توجه این صفحه گزارشی با عنوان «نویسندگان مطبوعات پس از ۷۲ سال قلم را زمین گذاشتند» درباره شکلگیری اعتصاب، روند و پیامدهای آن است. سرمقاله روز بیست و چهارم مهرماه آیندگان هم به موضوع اعتصاب مطبوعات اختصاص دارد. آن روزها سرمقاله روزنامه آیندگان معمولاً در صفحه ۹ چاپ میشد. در این سرمقاله با عنوان «فرصتی یگانه برای مطبوعات» به سندی اشاره شده که مطبوعات از دولت گرفتند و بر آزادی و استقلال مطبوعات در چارچوب قانون اساسی تأکید داشت. آیندگان در روزهای دیگری از مهرماه و حتی روزهای دوم و سوم آبان ماه هم همچنان بازتاب دهنده سیل پیامهای تبریک گروهها و افراد مختلف جامعه به اهالی مطبوعات بود. روزنامه پیغام امروز که در چند روز اعتصاب مثل اطلاعات و... منتشر نشد، پس از پایان اعتصاب با تیتر «دولت رعایت آزادی مطبوعات را برابر قانون اساسی تضمین کرد» به استقبال آن رفته و در زیر آن آورده: «و پس از چهار روز اعتصاب اعتراضآمیز مطبوعات پایان یافت». پیغام امروز در این شماره خود گزارش مفصلی از ماجرای اعتصاب و حمایتهای مختلف از آن را ارائه کرده است. همچنین به اینها باید یادداشتی با عنوان «سندی برای تاریخ» را هم اضافه کرد که در آن به انتقاد از فضای حاکم بر مطبوعات در سالهای پیش از اعتصاب پرداخته شده است. [18]
بر اساس سند ساواک به شماره: 73986 / 20 ه 23 مورخ 12 آذر 1357 آمده است: «مجله فردوسی هفته پیش چاپ، لیکن منتشر و پخش نگردیده و گفته میشود علت این امر همدردی جهانبانوئی مدیر و صاحب امتیاز مجله با نویسندگان اعتصابی بوده است.»[19] از اینرو مجله فردوسی هم که انتشار خود را پس از توقیفی چند ساله در مهرماه ۱۳۵۷ دوباره از سر گرفته بود، در زمان اعتصاب در یادداشتی کوتاه به تائید آن پرداخت. در این یادداشت آمده که اگر تا روز دوشنبه بیست و چهارم مهرماه به خواستههای اعتصابکنندگان رسیدگی نشود (فردوسی دوشنبهها منتشر میشد) این مجله هم به خاطر همبستگی صنفی در برابر هرگونه سانسور مطبوعاتی به آنها خواهد پیوست. فردوسی پس از پایان اعتصاب نیز در قالب یک مقاله از این اعتصاب نوشت. در این مقاله با تیتر اصلی «قلم در راه انسان، در راه آزادی و حیثیت و شرف ملت ایران» و سوتیتر «جامعه مطبوعات ما با یک ضربت در متن دموکراسی نیمه دوم قرن بیستم قرار گرفت»، از اعتصاب به عنوان نقطه عطفی در تاریخ ایران و گام بزرگی در راه استقرار دموکراسی در ایران یاد شده است. مجله خواندنیها در سرمقاله نخستین شماره خود پس از پایان اعتصاب، نسبت به این حرکت واکنش متفاوتی نشان داد. علیاصغر امیرانی مدیر این مجله در سرمقالهای با عنوان «سلام بر آزادی، درود بر آرامش» در کنار تعریف و تمجیدی مختصر از این اقدام، نقدی تند و تیز به همکاران مطبوعاتی و به خصوص اصحاب سندیکا وارد کرد. امیرانی با اشاره به چند نمونه از اقدامات دولت هویدا علیه مطبوعات، از همکارانش انتقاد کرد که چرا در آن زمان یا پس از برکناری آن دولت مثل حالا واکنش خاص و منسجمی نسبت به آن اقدامات نشان ندادند. روزنامه ندای ناسیونالیست که آن زمان یکشنبهها و چهارشنبهها منتشر میشد، در شماره چهارشنبه بیست و ششم مهرماه از قافله دیگر مطبوعات عقب نماند و در سه مطلب به بازتاب داستان اعتصاب مطبوعات پرداخت. در این میان مقالهای درباره اعتصاب با عنوان «اهمیت پیروزی مطبوعات» بیشتر جلب توجه میکند. مقالهای به قلم نجفقلی پسیان که در آن به انتقاد از اوضاع مطبوعات پیش از اعتصاب پرداخته شده است. نویسنده نظارت دستگاههایی مثل وزارت اطلاعات در سالهای گذشته در کار مطبوعات را تجاوز علنی به حقوق مطبوعات و ملت ایران، اقدامی خلاف قانون اساسی و نوعی توهین و هتک احترام شمرده است. [20]
البته باید توجه کرد که اغلب افرادی که در بالا نام برده شد و نشریات آنها سالها در مدح و توجیه مظالم پهلوی قلم فرسایی نموده و سر بر آستان دربار داشتند. این افراد و نشریات آن چنان تحت فشار افکار عمومی ملت مسلمان و انقلابی ایران و رهبری توفنده امام خمینی(ره) قرار داشتند که خواسته و ناخواسته برای مطرود نشدن و عقب نیفتادن از قافله، خود را همراه کرده و یا همراه نشان دادند. درباره هر یک از مطبوعات اسم برده شده و یا مدیران آن در مقالات و کتابهای متعدد این مرکز اطلاعات جامعی بر اساس اسناد ساواک توسط این مرکز و مراکز و مؤسسات دیگری که در حوزه تاریخ معاصر تحقیق و پژوهش کردهاند، به چاپ رسیده است و نقل قول از مقالات و کتابهای دیگر در این نوشته صرفاً جهت انعکاس چگونگی ماجراها و رویدادها برای قرار گرفتن خوانندگان در فضای آن دوران است.
تسلیم کوتاه مدت و ظاهری دولت در برابر درخواست مطبوعات: اعتصاب مطبوعات با کیهان شروع و سپس به اطلاعات، آیندگان و سایر روزنامهها تسری پیدا کرد و در سراسر ایران خبر آن پیچید. شریف امامی متوجه شد برنامههایش برای آشتی ملی با خطر مواجه شده لذا از نظامیان خواست که از دفتر روزنامه خارج شوند. روزنامه اطلاعات با رفتن نظامیان اعلام کرد قصد دارد کار خود را شروع کند. شاغلین روزنامه کیهان تأکید داشتند تا زمانی که سانسور ادامه داشته باشد روزنامه را منتشر نمیکنیم و خواستار تعهد رسمی دولت برای رفع آن شدند. نخستوزیر ضمن همدردی، خواستار انتشار روزنامه بود. محمد بلوری نقل میکند: « «نظر ما این بود نمیتوان به هر نحوی به روزنامه فشار آورد، از این رو اعتصاب را ادامه خواهیم داد. او التماس کرد و گفت قصد آرام کردن اوضاع را دارد و در این راه نیاز است به او کمک کنیم تا بتواند فضا را آرام کند. اما ما باز هم قبول نکردیم و او عصبانی گوشی را قطع کرد. خبر رسید روزنامه اطلاعات قصد انتشار دارد، من به آنها تلفن زدم و گفتم این کار را نکنند زیرا باعث خشم مردم به واسطه اعتصاب کیهان میشوند. روزی که اطلاعات چاپ شد و خواستند آن را پخش کنند، مردم به قصد آتش زدن آنها ریختند و همین سبب شد بلافاصله روزنامه آن روز را به انبار منتقل کنند. به این ترتیب آیندگان و سایر روزنامهها به اعتصاب پیوستند. با شرایط شکل گرفته و اعتصاب عمومی مطبوعات، دولت اعلام کرد قصد مذاکره دارد. 10 نفر از نمایندگان مطبوعات و از جمله من، در این مذاکره شرکت کردیم. نظر دولت این بود روزنامهها به سرعت منتشر شوند. در مقابل درخواست ما یک دستخط بود که طی آن دولت تعهد دهد سانسور را متوقف میکند. جلسات ما سه روز ادامه داشت و همچنان بر خواسته خود پافشاری میکردیم، بالاخره در چهارمین روز دولت تسلیم شد و دولت اعلامیهای مبنی بر توقف سانسور منتشر کرد. روزی که روزنامه با اعلامیه دولت منتشر شد مردم با گل و شیرینی به تحریریه آمدند. به این شکل دولت در برابر قدرت روزنامهنگاران تسلیم شد.» [21] البته این تسلیم دولت کوتاه مدت و یک تاکتیک برای فریب افکار عمومی بود و بعد از فروکش کردن اعتصاب، دولت و رژیم زیر بار تعهدات خود نرفت و همین منجر به نارضایتی گسترده مطبوعات و اعتصاب دوم شد.
ب- اعتصاب بلند مدت دوم ( 15 آبان الی 16 دی 57)
با استعفای دکتر جعفر شریفامامی، کابینه نظامی ارتشبد غلامرضا ازهاری تشکیل و نخستین گام وی اتخاذ تصمیم در مورد مطبوعات بود. ازهاری برخلاف بیانیه قبلی، روز 15 آبان 1357 دستور توقیف روزنامه آیندگان را صادر کرد[22] و در پی آن دومین اعتصاب از تهران شروع شده و به سراسر کشور گسترده گردید. همچنین در بامداد همان روز چند تن از روزنامهنویسان را در خانههایشان و محل کار بازداشت کردند و به بازداشتگاه بردند.[23] حسین مهدیان- مدیر مسئول روزنامه کیهان در اواخر سال 57- در خاطرات خود پیرامون اعتصاب دو ماهه مطبوعات نقل میکند: «اعتصاب سراسری کارکنان روزنامهها و مطبوعات در تاریخ 15 آبان سال 57 به علت تهدید و سانسور شدید توسط حکومت آغاز شد و حدود 62 روز ادامه داشت. زمانی که ازهاری به عنوان نخستوزیر انتخاب شد بلافاصله دستور داد که از انتشار سه روزنامه کیهان، اطلاعات و آیندگان که در آن زمان در تهران منتشرمیشدند جلوگیری شود و حتی دفاتر این روزنامهها پلمب شدند. بعد از این اقدام رژیم تعدادی از روزنامهنگاران درسراسر کشور در اعتراض به این وضعیت دست به اعتصاب سراسری زدند، همان روزهای اول اعتصاب، زندگی تعدادی از کارکنان و حقوق بگیران مطبوعات فلج شد و نیازمند به کمک و مساعدت برای گذراندن زندگی شدند. به همین علت با کمک تعدادی از دوستان کمیتهای تحت عنوان کمیته حمایت از اعتصاب روزنامهنگاران تشکیل دادیم و روزهایی از هفته در سندیکای روزنامهنگاران در خیابان فرصت که در حقیقت نقش انجمن صنفی روزنامهنگاران را برعهده داشت، جلساتی با کارکنان و روزنامهنگارانی که در اعتصاب بودند، برگزار کردیم. بعد از مدتی توانستیم کمکهای مردمی مختلفی را برای تعدادی از روزنامهنگاران و کارکنان حقوق بگیر مطبوعات جمعآوری کنیم. یکی از طرحهایی که برای جذب مشارکتهای مردمی انجام شد، توزیع برگههای کمک 100 تومانی در بین مردم و در مساجد بود که این اقدام با استقبال مردمی مواجه شد. بعد از جمع آوری کمکها آنها را به صورت مخفیانه برای حفظ آبروی افراد در اختیارشان قرار میدادیم. در آن روزها به شدت نیازمند اطلاعرسانی و انتقال اخبار و اطلاعات حوادث انقلاب به مردم بودیم و به همین علت در جلسهای که با مدیران مسؤول روزنامهها داشتیم مصلحت دیده شد که به اعتصابات پایان دهیم. در آن جلسه مدیران مسئول روزنامههای کیهان، اطلاعات و آیندگان به همراه شهید مطهری و مرحوم فلسفی و آقای موسوی اردبیلی حضور داشتند. در همان جلسهای که مدیران مسؤول مطبوعات آن زمان حضور داشتند، شهید مطهری تنها شخصی بود که با زبان ژورنالیستی و زبان خودشان با روزنامهنگاران صحبت کرد و تا جایی که امکان داشت، رسالت مبارزات و اهداف انقلاب را برای آنها تشریح کرد. بعدها هم با برگزاری جلسات مختلف برای روزنامهنگاران آن زمان به دنبال آگاهسازی آنها نسبت به اهداف نهضت بودیم.»[24] در سند ساواک با عنوان «اعتصاب روزنامه کیهان» مورخ 2 آذر 1357 آمده است: «از طرف کمیته هماهنگی کیهان که گرداننده اعتصاب روزنامه کیهان است اعلامیه ای خطاب به کارکنان کیهان صادر شده و آنان را تشویق به ادامه اعتصاب نموده و به تکرار دستورالعمل سندیکاهای سهگانه کیهان که رهبری اعتصاب را به عهده دارند به شرح زیر پرداخته است: تمام وقت اداری در محل کار خود حضور داشته و تا تحقق خواست قانونی و مشروع خود از کار کردن خودداری کنیم. در صورتی که فرد یا افرادی از همکاران به اهمیت کار به درستی پی نبرده باشند وظیفه سندیکایی ما است که در توجیه آنها کوشش کنیم. میکوشیم اسیر هیجانات و احساسات بیمورد نشویم و با نظم و متانت خواست برحق خود را پاس داریم و به معترضین مجال بهانه تراشیهای بیمورد ندهیم. در مقابل فشارهای غیرمنطقی یک پارچه مقاومت خواهیم کرد اگر با نشانههای فشار از جمله ایجاد گرفتاری برای دوستان خود روبرو شویم موج اعتراض خود را از طریق مراجع ملی و بینالمللی گسترش خواهیم داد. خواهیم کوشید هرگاه یکی از همکاران به خاطر شرکت در این مبارزه مقدس از نظر مادی و معنوی زیان دید با هر امکانی که در اختیار داریم به یاری وی و خانوادهاش بشتابیم. توصیههای سندیکا را که مستقیم یا از طریق کمیته همآهنگی واحد مطبوعاتی ابلاغ میشود عمل میکنیم و زیر بار اقدامات فردی که به یکپارچگی ما لطمه بزند نمیرویم.» [25]
امام(ره) در یکی از سخنرانیهای خود در پاریس، وضعیت روزنامهها در کشور را اسفناک توصیف کردند که حقوق آنها توسط رژیم رعایت نمیشود و فضای مطبوعات فاقد آزادی است و سانسور و فشار رژیم بر فضای جراید حاکم است: « آزادى بیان، آزادى انتخابات، آزادى مطبوعات، آزادى رادیو- تلویزیون، تبلیغات، این از حقوق بشر و از ابتدایىترین حقوق بشر است. امریکا نمىداند که ما نه یک تبلیغات آزاد داریم نه یک مطبوعات آزاد داریم؟! الآن تمام مطبوعات ایران تعطیل است از باب اینکه دوباره حکومت نظامى آمد و همه را سانسور کرد و عده زیادى را گرفت، عده زیادى از اشخاص مختلف؛ تا حالا ششصد نفر مىگویند از سرشناسها را گرفتهاند. امریکا نمىداند که در ایران، مطبوعات ایران هیچ وقت آزاد نبوده؟ آزاد به معناى حقیقى؟ این چند روزى که یک آزادى جزئى صورى دادند، در هیچ یک از مطبوعات ایران حق اینکه یک کلمه راجع به خود شاه- که سرکرده دزدهاست- یک کلمه بنویسند، هیچ همچو چیزى نبود؛ در همه مطبوعات ایران. شما این روزنامه اطلاعات، این روزنامه کیهان، روزنامههاى دیگر، در هیچ یک از مطبوعات ایران شما نمىبینید که یک کلمه راجع به شاه نوشته شده باشد. هر چه هست هى دولت و- عرض مىکنم که- مأمورین؛ و همه تقصیرها را گردن مأمورها مىگذارند و گردن دولتها مىگذارند و گردن- مثلًا- نظامیها مىگذارند اینها؛ حال اینکه آن جانى اصیل عبارت از شخص شاه است.» [26] دولت ازهاری در تاریخ 16 دی 1357 ساقط و در نتیجه، سانسور دولتی برداشته شد و مطابق تصمیمات سندیکای نویسندگان و روزنامهنگاران و نیز تلگرافهای امام(ره) از پاریس مبنی بر پایان بخشیدن به اعتصاب، فعالیت مطبوعات اعلام شد و در همان روز پیروزی دوباره مطبوعات بر سانسور دولتی خود را نشان داد؛ زیرا وزیر اطلاعات و جهانگردی وقت اعلام کرد که همه نشریات تعطیل شده میتوانند انتشار یابند.[27]
همراهی مردم با معترضان مطبوعات: اعتصاب مطبوعات با حمایت بیدریغ مردم، بازاریان، دانشگاهیان، جمعیتها و شخصیتهای سیاسی و اجتماعی همراه بود.[28] روزنامهها به مخاطبان خود وابسته هستند و روزنامهای که نتواند خواست مردم را برآورده سازد، هیچ جایگاهی ندارد. این نکته با بروز اعتراضات مردمی علیه حکومت، روزنامهنگاران را بر آن میدارد تا اقدامی عملی به نفع مردم صورت دهند. به همین دلیل روزنامهها دست به اعتصاب زدند تا دولت را از تریبونهای رسمی خود محروم سازند. این اعتصابها جدا از آزادی نسبی و موقتی که برای مطبوعات به ارمغان آورد، حرکتی است که از طرف مردم به معنای همراهی مطبوعات با مبارزات تلقی شده و در نتیجه به همراهی بیش از پیش آنها با مطبوعات منجر شد.[29] بر اساس گزارشهای ساواک مردم حتی در شرایط اعتصابات عمومی در کشور، تلاش داشتند تا هزینههای معاش روزنامهنگاران را تأمین کنند. در سند مورخ 12 آذر 1357 آمده است: «سندیکای نویسندگان، نشریاتی را که در حال حاضر انتشار مینمایند مانند آتش، مهر ایران و غیره را تحریم کردهاند. ضمناً شایع است که بازاریها حاضر شدهاند کلیه حقوق کارکنان مطبوعات را پرداخت کنند به شرطی که آنها اعتصاب را ادامه دهند.»[30] در سندی دیگر مورخ 8 آذر 1357 پیرامون حمایت مالی انقلابیون از اعتصاب کنندگان مطبوعات آمده است: «اخیراً در شهر خرم آباد شایع گردیده که از طرف خمینی به طرفدارانش اعلام گردیده است که مبالغی از بابت وجوه سهم امام در اختیار وسایل ارتباط جمعی و مبطوعات قرار دهند و به طوریکه شنیده شده است شیخ مهدی قاضی که از طرفداران سرسخت و طراز اول خمینی میباشد اخیراً مبلغ یک میلیون تومان جهت کمک به وسائل ارتباط جمعی و مطبوعات از بانک سپه دریافت نموده است با توجه به موقعیت فعلی و سوابق مشارالیه احتمال میرود قصد داشته باشد از منبع مذکور بین اشخاص اخلالگر و مخربین و خانواده دستگیر شدگان و خانواده کسانی که در تظاهرات کشته شدهاند تقسیم نماید.»[31] در سند مورخ 2 آذر 1357 به حمایت مادی مردم از معترضین مطبوعاتی اشاره شده است: «از طریق بازاریان و روحانیون مخالف (طرفدار آیتاله خمینی) به رهبران اعتصاب گفته شده است چنانچه به اعتصاب ادامه داده شود زیانهای مادی آنها جبران خواهد شد.»[32] در حمایت از مطبوعات، کارکنان سایر بخشهای دولتی هم اعلامیه صادر کرده و حتی تهدید به اعتصاب کردند. در سند مورخ 23 آبان 1357 ذکر شده است: «کارکنان رادیو تلویزیون خلیج فارس اعلام نمودهاند به پشتیبانی از اعتصاب مطبوعات با عنوان نمودن موارد سیاسی از روز 25 / 8 / 57 دست به اعتصاب خواهند زد.»[33] در اول آذر 1357 اعضاء هیئت علمی دانشگاه قطعنامهای در حمایت از اعتصاب مطبوعات صادر میکنند و در آن بر «پشتیبانی و تائید صمیمانه از اعتصاب روزنامهنگاران و خبرنگاران و کارکنان سازمان رادیو تلویزیون» و «رفع فوری هرگونه سانسور و اختناق از مطبوعات و رسانههای گروهی» تأکید شده است. [34]
حمایت روحانیت از اعتصاب روزنامهنگاران و مطبوعات: در بیرون از فضای مطبوعات هم واکنشها به اعتصاب درخور توجه بود. درست از همان روزی که اهالی مطبوعات قلمها را زمین گذاشتند، سیل حمایتها شروع شد و تا چند روز پس از پایان اعتصاب همچنان ادامه داشت. راه و روش ابراز این حمایتها مختلف بود؛ برخی تلفن میزدند، بعضی تلگراف میفرستادند، عدهای دست به قلم برده و نامه یا بیانیه مینوشتند و تعداد زیادی هم با دستههای گل به تحریریه روزنامهها میرفتند و همدلی خود را رو در رو نشان میدادند. نکته درخور توجه دیگر، تنوع این حامیان بود. در میان آنها از مردم کوچه و بازار تا صاحبمنصبان حکومتی حضور داشتند. از شاعران، دانشجویان و اصناف مختلف گرفته تا نمایندگان مجلس، سینماگران، خانواده زندانیان سیاسی و نیز روحانیان. در میان حمایتهای روحانیان، حضرات آیات: سیدمحمدرضا بروجردی، بهاءالدین محلاتی و سید عبدالله شیرازی دست به قلم برده و برای اعتصابکنندگان بیانیه نوشتند. بیانیه آیتالله سیدمحمدرضا بروجردی ظاهراً مربوط به دو- سه روزی است که مطبوعات در اعتصاب بودند: «آن روزی که میبایستی قلمی خائن را سانسور کنند تا نسبت به ساحت اقدس روحانیت و احکام اسلامی جسارت نشود، کوتاهی کردند و امروز که تمام شعارشان آزادی قلم و مطبوعات است، مسئولین امر، جراید را در فشار برای سانسور حقایق قرار میدهند. مادامی که جراید مدافع و ناشر قوانین حقه اسلامی شیعی باشند و از نشر مطالب مضره و فاسد کننده افکار و اخلاق عمومی خودداری کنند، آنان را حمایت خواهیم کرد.» بیانیه آیتالله محلاتی پس از پایان اعتصاب و صدور بیانیه مشترک دولت و اصحاب مطبوعات نیز منتشر شد. وی در بخشی از بیانیه خود، باور آزادی مطبوعات در جوّ پراختناق آن زمان ایران را مشکل و حتی بعید دانسته است؛ اما پایمردی و تسلیم ناپذیری نویسندگان و ارباب جرائد بیدار و مسئول و تن درندادن آنها به «خواستهای نامردمی و ضد انسانی حکومت ایران مبتنی بر ادامه سانسور وقیحانه بر مطبوعات» را درخور تحسین و تمجید خوانده است. آیتالله سیدعبدالله شیرازی نیز در همان چند روز اعتصاب، هم تجاوز به مطبوعات را محکوم کرد و هم به حمایت از اعتصاب مطبوعاتیها پرداخت: «تمام ملل دنیا به آزادی مطبوعات احترام میگذارند و یکی از وظایفی که بر کل دول عالم است، تأمین آزادی مطبوعات به تمام معنی است و یکی از اهداف و خواستهای ما نیز آزادی مطبوعات است، به طوری که مطبوعات به هیچ عنوان و به هیچ طریقی در کنترل دستگاهها و دولتها نباشد. ما تجاوز به حریم مطبوعات را محکوم میکنیم و اقدامات کارکنان مطبوعات را برای حفظ حقوق و آزادی مطبوعات و قلم، مادامی که رعایت قوانین اسلامی را بکنند، مورد تأیید و حمایت قرار میدهیم.»
مواضع امام خمینی(ره) نسبت به وضعیت مطبوعات در سال 57: از حامیان اصلی مطبوعات و جراید، امام خمینی بودند. ایشان در 22 مهر 1357 در جمع ایرانیان مقیم پاریس اشاره کردند که باید از هر طریقی به کمک اعتصابگران پرداخت: «اعتصاب تمام ایران را فراگرفته است. همه کارخانهها، همه روزنامهها، همه عرض مىکنم که عمال دولتى و غیر دولتى در اعتصاب الآن هستند، تقریباً در اعتصاب هستند. مردم هم همه در مصیبت و اعتصاب هستند و ما که در اینجا هستیم و آرام هستیم نباید فراموش کنیم آنها را. ما باید به آن اندازهاى که مىتوانیم به آنها کمک بکنیم. با قلم مىتوانیم با قلم کمک کنیم.»[35] ایشان نسبت به وضعیت سانسور و فقدان آزادی مطبوعات در رژیم پهلوی انتقاد داشتند و در مصاحبه با کانال یک تلویزیون فرانسه ذکر کردند: «تمام مطبوعات ما و کلیه وسایلى که باید به وسیله آن تبلیغ شود در این پنجاه سال در اختیار شاه بوده است»[36] و در یکی از سخنرانیهای خود در پاریس نسبت به وضعیت اسفناک آزادی مطبوعات در ایران فرمودند: «...بیاییم سراغ مطبوعات. یک رشته هم، رشته مطبوعات است. خوب همین روزنامههاى فعلى ایران که آن وقت هر چه مىنوشتند فقط فرمایش «اعلیحضرت آریامهر» بود و هر چه مىگفتند ثناخوانى و ثناگویى او بود و از آراى ملت هیچ در آن نبود، الآن دارند مىگویند که ما آزاد نبودیم! همین روزنامههاى خودشان است. همینهایى که از خودشان هست الآن دارند مىگویند که ما در این چیزهایى که آن وقت مىنوشتیم آزاد نبودیم. حالا هم نمىگذارندشان آزاد باشند. این هم یکى از چیزهاست. خوب کدام روزنامه در زمان سلطنت ایشان- حالا سلطنت پدرش که محل ابتلاى ما نیست، آن یا بدتر از این بود یا مثل این بود- کدام یکى از این روزنامههایى که ما داریم، مطبوعاتى که ما داریم، اینها در زمان سلطنت ایشان، از اولى که سلطنت را متفقین اعطا کردند به ایشان، تحمیل کردند این آدم را به ملت ایران تا حالا، بیایند ببینند که کدام یک از این مطبوعات آزاد بوده است و «اعلیحضرت» آزاد کرده است؟»[37] ایشان تاکید دارند که مطبوعات در سال 57 فاقد هرگونه آزادی هستند و اگر کسی نسبت به شخص شاه و مسائل اساسی مملکت انتقادی مطبوعات انجام میداد با مجازاتهای سنگین مواجه میشود. به اعتقاد ایشان، آزادی مطبوعات یک آزادی واهی است: «نه آزادى داریم، نه به هیچ وجه مردم آزادند، نه مطبوعات آزاد هستند. الآن هم آزاد نیستند؛ الآن هم حکومت نظامى نمىگذارد حرفها را بزنند. این مطبوعاتى که الآن خودشان هم مىگویند: ما آزاد هستیم، خوب بنویسند که شاه این کارها را دارد مىکند. چرا نمىنویسند؟ شما در همه مطبوعات که بگردید، این کلمه نیست که آن کسى که این جرمها را دارد مرتکب مىشود، آن عبارت از شخص شاه است [او] این جرمها را مرتکب شده است از اول تا حالا. آن روزى که این پایه بریزد، آن وقت خواهند گفت؛ حالا جرأت نمىکنند براى اینکه الآن حکومت نظامى است و همه چیز تعطیل مىشود و تعطیل مىکنند اینها را اگر یک همچو حرفى بزنند اعدامشان مىکنند.»[38]
امام(ره) در هفدهم دی ۱۳۵۷ طی پیامی از نوفل لوشاتو به اعتصابکنندگان مطبوعات بیان کردند: «از اعتصاب کنندگان محترم مطبوعات که زیر بار سانسور دیکتاتورى نرفتند، تشکر مىکنم. و اکنون که دولت غیر قانونى جدید مدعى برداشتن سانسور است، آقایان به کار ادامه دهند و از اعتصاب بیرون آیند تا تکلیف ملت با دولت غیر قانونى معلوم شود. مقتضى است سایر اعتصاب کنندگان محترم به اعتصاب خود ادامه دهند که امید است پیروزى نزدیک باشد.»[39] ایشان بعد از پیروزی انقلاب از نقش مهم اعتصابکنندگان در پیروزی نهضت یاد میکنند و در بخشی از پیام ایشان آمده است: «لازم دانستم از کلیه اعتصابیون محترم از روحانى، دانشگاهى، فرهنگى، کارگر، کارمندان بخشهاى مختلف دولتى و خصوصى، دهقانان، مطبوعات، تجار و اصناف بازار تهران و شهرستانها و عموم بازرگانان، پیشهوران و صاحبان مشاغل ایّدهم اللَّه تعالى تشکر کنم. زحمات فراوان و مشکلات زیادى که در طول این مدت تحمل کردید، مورد قدردانى این جانب است. اعتصابات طولانى و سراسرى و همبستگى بىنظیر شما به دنیا ثابت نمود که حاضر نیستید زیر بار دیکتاتورى و ستم بروید و حاضر نیستید اجانب در کشور شما دخالت نمایند و براى رسیدن به آرمانهاى اسلامى از هیچ گونه فداکارى مضایقه ندارید.»[40]
3. پیامدهای اعتصاب مطبوعات
الف- کاهش نفوذ و قدرت روزنامهنگاران حکومتی
در اعتصاب دوم میان اهالی مطبوعات اختلاف نظر وجود داشت. برخی بر این عقیده بودند در شرایط بحرانی کشور تعطیل کردن روزنامهها کار درستی نیست و عدهای دیگر استدلال میکردند در وضعیتی که امکان آزادانه کار کردن مهیا نیست، اعتصاب تنها راه موجود برای اعتراض به سانسور است. مهمترین نتایج اعتصاب دوماهه مطبوعات از دست رفتن اقتدار گروههای قدیمی گردانندگان مطبوعات و کاهش نفوذ روزنامهنگاران حکومتی و به قدرترسیدن مطبوعاتیهای غیر وابسته بود.[41] در کنار این تقابل شاهد بروز اختلافات جدی میان روزنامهنگاران در درون نشریات اعتصاب کننده به خصوص در روزنامه اطلاعات و سایر مجلات هستیم. در روزنامه اطلاعات عدهای از همان ابتدا با اعتصابات مخالف بودند و روز 15 آبان ماه اقدام به چاپ نسخهای هشت صفحهای کردند. این دسته از افراد در دوره اعتصاب بارها چه میان خود و چه با افراد دیگر (اعم از مطبوعاتیها و غیرمطبوعاتیها) رایزنی و جلساتی برای پیدا کردن راهی برای از سرگیری انتشار روزنامه داشتند. اعتصاب کنندگان این افراد را وابسته به حکومت دانستهاند. فارغ از این که دسته مخالف اعتصاب چه انگیزهای از مخالفت خود داشتند، میتوان گفت آنها نمیخواستند ابزار و به اصطلاح تریبونی که در آن مقطع تاریخی در اختیار داشتند را از دست بدهند. چنین کشمکشهایی از یک طرف و پشت گرمی به حمایتهای مردمی از طرف دیگر، رابطه نزدیک و دوستانه سه گروه نویسندگان اعتصاب کننده، کارمندان بخشهای اداری و کارگران فنی را به دنبال داشت که در پاییز و زمستان سال 1357 در اعتصاب مطبوعات نقش داشتند. همچنین نویسندگانی که شاید مواضعشان تا پیش از اعتصاب در سایه مواضع مدیران و بالادستیهای مطبوعاتی قرار داشت، در خلال اعتصاب بزرگ با همراهی با مردم، هویتشان تقویت و نفوذشان بیش از گذشته شد. در این راستا از مهمترین پیامدهای اعتصابات مطبوعات از هم پاشیدگی گروههای قدیمی گردانندان مطبوعات که گرایش حکومتی داشتند نیز بود و نویسندگان انقلابی هم به اظهار نظر میپرداختند.[42]
ب- بهبود کیفیت اطلاعرسانی و اخبار مربوط به امام خمینی(ره) و نهضت اسلامی
اعتصاب بزرگ مطبوعات بدون تردید بر بستر و به پشتوانه اعتراضها و به خصوص اعتصابهای سال 1357 شکل گرفت و عملی شد. این اعتصاب که مثل اعتصاب چهار روزه با انگیزههای سیاسی رخ داد و جنبه رفاهی نداشت، تافته جدا بافتهای از اتفاقات سال 1357 نبود و در واقع وامدار مبارزات مردمی بود. نشریات اعتراض کننده که نخست تحت تاثیر حرکات انقلابی مردم بودند در روزهای پایانی حکومت پهلوی خودشان نیز نقشآفرین بودند. آنها پس از اعتصاب که دیگر چندان خبری از سایه سنگین دستگاههای نظارتی نبود، آزادتر و با مردم همراهتر شده بودند و در کوران انقلاب اطلاعرسانی بهتری درباره وقایع آن روزها داشتند. به تعبیر نشریه تهران مصور، پس از اعتصاب دو ماهه به علل بسیار اطلاعات و کیهان در تاختی سریع به سوی مردمی شدن، چهرهای درست در تضاد با چهره پانزده سال گذشته خود گرفتند. در آن مقطع مطبوعات خواسته و ناخواسته بیش از گذشته به اخبار اعتراضها و تظاهرات مردمی پرداختند. البته آنقدر موج اعتراضها بالا گرفته بود و کار از دست متصدیان حکومت خارج شده بود، که مطبوعات چارهای جز پرداختن به آنها نداشتند. به همین جهت در آن زمان شاهد گسترش کمی اخبار مربوط به اعتراضها و علنی شدن هر چه بیشتر مخالفتها در قالبهایی مثل یادداشت و مقاله هستیم. پس از اعتصاب اخبار مربوط به امام خمینی(ره) نیز بیشتر و بهتر از گذشته بازتاب داشت. به ویژه خبرنگاران به فرانسه هم اعزام شده بودند و اخبار جدید و داغ را مستقیم از آنجا مخابره میکردند. درست از نخستین روز پس از اعتصاب بود که حتی در اطلاعات و کیهان، لفظ آیتاللهالعظمی خمینی جای خود را به لفظ «امام خمینی» داد. مطبوعات در اواخر دی و بهمن ماه حتی اگر نمیخواستند هم چارهای جز بازتاب پارهای وقایع نداشتند. چنین موقعیتی به خواست عمومی مردم هم بود. در واقع خواست توأمان برخی از اهالی مطبوعات در داخل و عموم مردم در بیرون مطبوعات و همین طور شرایط حاکم بر آخرین روزهای حیات رژیم پهلوی، چنین نحوه اطلاعرسانی را رقم زد. در همین شرایط و بر چنین بستری بود که مطبوعات آن زمان تیترهایی مثل «شاه رفت» و «امام آمد» را با فونتهای استثنائی به چاپ رساندند.[43] کارکنان خبرگزاری پارس نیز بعد از پایان اعتصابات با رویکردی جدید اخبار مربوط به انقلاب و نهضت مردم را منعکس میکردند. آنها در اعلامیهای که روی تلکس فرستادند حکومت و دولت را باقیمانده دستگاه ظلم خواندند.[44]
ج- همراهی مطبوعات با مردم و تغییر دیدگاه منفی مردم نسبت به روزنامهها
بر اساس گزارشهای ساواک هنگام اعتصاب مطبوعات، نشریاتی معدود منتشر میشد.[45] البته برخلاف مطبوعات حکومتی که مخالف اعتصاب بودند، برخی هم از اعتصاب حمایت میکردند. در این ایام درخواست عمومی جامعه از روزنامهها در فضای انقلابی سال 1357 این بود که نسبت به مطالبات مردم و اخبار نهضت اسلامی ملت بیتوجه نباشند و با مردم همراهی نمایند. به پشتوانه چنین خواستهای بود که وقتی مأموران نظامی با رایزنی نخستوزیر، روزنامهها را ترک کردند، صدای اعتراضها همچنان ادامه داشت و حتی پس از بروز اختلاف میان موافقان و مخالفان اعتصاب و در حالی که بعضی از روزنامهنگاران میخواستند کار خود را از سر بگیرند و حتی در روزنامه اطلاعات هم از سر گرفتند، فشار برخی دیگر از کارکنان و واکنش مردم در مقابل درب روزنامه اطلاعات، آنها را وادار به عقب نشینی کرد. بر مبنای همین خواست عمومی پس از شکلگیری اعتصاب شاهد نوعی تغییر تدریجی در محتوای مطالب روزنامههای پرشمارگان هستیم. این تغییر تدریجی در موضعگیری مطبوعات نسبت به تظاهرات، اعتصابها و اعتراضهای مردم، فرایندی است که با تحلیل محتوای خبرها، گزارشها و مقالات یکی دو سال پایانی رژیم پهلوی قابل ردگیری است. اینطور که نوشتههای برخی اهالی مطبوعات پس از اعتصاب نشان میدهد تا پیش از شروع اعتصاب نیز حداقل نگاه بخشی از جامعه به مطبوعات، نگاه مثبتی نبود. آنها مطبوعات را وابسته به رژیم میدانستند. در روزهایی که میان مردم و حکومت بیش از همیشه شکاف ایجاد شده بود، وابسته به رژیم بودن میتوانست معنای در مقابل مردم بودن را بدهد اما شکلگیری اعتصاب تا حدود زیادی داستان را عوض کرد. در نگاه بسیاری از مردم (با توجه به استقبالی که از اعتصاب خانواده مطبوعات کردند) اهالی مطبوعات با اعتصاب خود در برابر حکومت ایستادند و این به معنای همراهی آنها با مردم تلقی شد. در واقع اعتصابات نیز مطبوعات را تا حدی کنار مردم قرار داد و نتیجه آن، اقبال بیش از پیش مردم به مطبوعات بود. آشتی مردم با مطبوعات نیز افزایش شمارگان روزنامهها پس از اعتصاب را به دنبال داشت. یونایتدپرس درباره موقعیت مطبوعات پس از اعتصابات و تغییر نگاه عامه مردم نسبت به آنها گزارش داده است: «روزنامهنگاران اعتصابی از حمایت گسترده مخالفین سیاسی برخوردار شدند و به طوری که یک سیاستمدار اشاره کرد مطبوعات تمام اعتمادی را که طی سالهای گذشته اختناق از دست داده بود، به دست آوردند.»
د- تیراژهای میلیونی و اقبال مردم برای خرید مطبوعات
تیراژ روزنامهها و مجلهها بعد از اعتصابات همچنان بالا میرفت و کیهان به یک میلیون و صد و پنجاه هزار نسخه و اطلاعات به یک میلیون و هشتاد هزار نسخه رسید. برای نخستین بار مردم برای خرید این روزنامهها صف میکشیدند و جالبتر این که اغلب روزها، روزنامههای عصر تا اواخر بعد از ظهر و تقریباً تا غروب آن روز چاپ میشدند. اقشار مختلف مردم به خصوص نمایندگان گروهها، جمعیتها، احزاب، دانشگاهیان، فرهنگیان و غیره با دسته گلهایی در هیاتهای تحریریه اطلاعات، کیهان و آیندگان حاضر شدند و به اعضای هیات تحریریه که در اعتصابات شرکت کرده بودند تبریک و تهنیت گفتند و رشد نشر روزنامهها در شهرستانها فزونی گرفت و اخبار مختلف در شهرهای مختلف از طریق جراید محلی منتشر میشد و استقبال عمومی از مطبوعات محلی افزایش یافت.[46]
پینوشتها:
[1]. علیرضا علیصوفی و همکاران، «علتشناسی اعتصاب مطبوعات در دوره دولت جعفر شریفامامی(مهر 1357) و جایگاه آن در روند شکلگیری انقلاب اسلامی»، پژوهشنامه انقلاب اسلامی، دوره 4، شماره 13، زمستان 1393، ص 39.
[2]. سید امیر مسعود شهرامنیا و فرزانه صیفوری، «رسانهها و توسعه سیاسی- اجتماعی ایران در دوره قاجار و پهلوی»، فصلنامه سیاست جهانی، دوره پنجم، شماره 1، بهار 1395، ص 115.
[3]. شکوفه حبیبزاده، «قانون مطبوعات و جان باختگان راه آزادی»، یاد ایام (ویژه نامه روزنامه جام جم)، شماره 59، مرداد 1389.
[4]. پروین قدسیزاد، «جراید در ایران»، در دانشنامه جهان اسلام، تهران، بنیاد دایره المعارف اسلامی، 1385، جلد10، ص52-4.
[5]. صحیفه امام، جلد 5، ص 108.
[6]. پروین قدسیزاد، جراید در ایران، همان.
[7]. محمدجواد صالحی، دادگاه مطبوعات در جمهوری اسلامی ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1385، ص 84-80.
[8]. بنیامین صدر، «شمعی در باد: نگاهی به کارنامه تشکلهای صنفی روزنامه نگاران ایران»، همشهری، شماره ۴۰۵۳، پانزدهم مرداد ۱۳۸۵، ص 12.
[9]. مسعود برزین، «انجمنهای مطبوعاتی ایران تا سال 1357»، فصلنامه رسانه، سال دوم، شماره7، پاییز1370، ص 61.
[10]. مرکز بررسی اسناد تاریخی، انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، جلد 17، ص 93.
[11]. میثم غلامپور، «قلم معترض: اعتصاب نخست مطبوعات در سال 1357»، پرتال انقلاب اسلامی، 24 آبان 1395.
[12]. فاطمه باباخانی، «خبرنگارها خبر را با دستهای خونین نوشتند؛ روایت محمد بلوری از 17 شهریور سال 57 در تحریریه کیهان»، روزنامه اعتماد، شماره 4179، هجدهم شهریور 1397، ص 16.
[13]. علی صمدی جوان، «روزهای بدون روزنامه: نگاهی به علل اعتصاب سراسری مطبوعات ایران در آستانه انقلاب اسلامی»، روزنامه شهرآرا، شماره 3039، هفدهم بهمن 1398، ص 4.
[14]. محمد بلوری، «ماجرای ممنوع القلم کردن خبرنگاران»، روزنامه ایران، شماره ۷۱۷۸، هجدهم مهر ۱۳۹۸، ص 8..
[15]. همان.
[16]. علی صمدی جوان، روزهای بدون روزنامه، پیشین، ص 4.
[17]. مرکز بررسی اسناد تاریخی، انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، جلد 16، ص 448 و روزنامه آیندگان، شماره 3258، ص 10.
[18]. میثم غلامپور، اعتصاب مطبوعات؛ چهار روز سکوت پس از ۷۰ سال سانسور، همان.
[19]. مرکز بررسی اسناد تاریخی، مطبوعات عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک: مجله فردوسی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، سال 1384، ص 431.
[20]. میثم غلامپور، «اعتصاب مطبوعات؛ چهار روز سکوت پس از ۷۰ سال سانسور، همان.
[21]. محمد بلوری، «تسلیم دولت در برابر روزنامهها»، روزنامه اعتماد، شماره 4301، ۱۶ بهمن ۱۳۹۷، ص 16.
[22]. طهمورث قاسمی، نهضت امام خمینی و مطبوعات رژیم شاه، تهران، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی،1381، ص 137.
[23]. مهدی بهشتیپور، «مطبوعات ایران در دوره پهلوی»، بخش سوم، فصلنامه رسانه، شماره 16، زمستان 1372، ص 84..
[24]. حسین مهدویان، «ماجرای اعتصاب دو ماهه مطبوعات در سال 57»، روزنامه جوان، نوزدهم بهمن 1388.
[25]. مرکز بررسی اسناد تاریخی، انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، جلد 16، ص 148.
[26]. صحیفه امام، جلد 4، ص 400.
[27]. مهدی محسنیانراد، انقلاب، مطبوعات و ارزشها، تهران، انتشارات سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، 1375، ص 203.
[28]. روزنامه اطلاعات، «اعتصاب مطبوعات به پیروزی کامل رسید»، ۲۳ مهر ۱۳۵۷، ص ۱.
[29]. علی صمدی جوان، روزهای بدون روزنامه، پیشین، ص 4.
[30]. مرکز بررسی اسناد تاریخی، انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، جلد 18، ص 186.
[31]. همان، جلد 17، ص 94.
[32]. همان، جلد 16، ص 317.
[33]. همان، ص 148.
[34]. همان، ص 134.
[35]. صحیفه امام، جلد 4، ص 11.
[36]. همان، ص 173.
[37]. همان، ص 74.
[38]. همان، ص 79.
[39]. همان، جلد ۵، ص ۳۵۲.
[40]. همان، جلد 6، ص 169.
[41]. محمدناصر احدی، «دو اعتصاب مطبوعات در سال 1357: حروف را آماده کن آزادی از راه میرسد»، روزنامه همشهری، شماره 87، چهارم آذر 1399، بخش ضمیمه ص 1.
[42]. علیرضا ملایی توانی و میثم غلامپور، «پیامدهای اعتصاب دو ماهه مطبوعات در سال 1357»، فصلنامه تاریخنامه انقلاب، دوره دوم، شماره2، بهار و تابستان 1394، ص 157-156.
[43]. همان، ص 162-161.
[44]. مرکز بررسی اسناد تاریخی، انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، جلد 23، ص 317 و بولتن خبرگزاری پارس، شماره 290، ص 5-4.
[45]. همان، جلد 15، ص 258.
[46]. مهدی بهشتیپور، مطبوعات ایران در دوره پهلوی، پیشین، ص 89..
طرحی در سال 57 به طرفداری از روزنامههای اعتصاب کننده و علیه نشریاتی که به اعتصابیون مطبوعات نپیوسته بودند.
تعداد مشاهده: 12983