نگاهی به زندگی عطاءالله خسروانی به روایت اسناد ساواک
تاریخ انتشار: 28 شهريور 1403
تولد و تحصیلات
عطاءالله خسروانی فرزند محمد هاشم در فروردین سال 1298ش متولد شد. او اجداد خود را خراسانی دانسته که به صورت گروهی به محلات آمده و در آنجا ساکن شدهاند:
«پدر من به تهران میآید متوطن میشود و با خانوادهای یکی از قاجارِ زمان خودش ازدواج میکند که از آن خانم اولش بچههای متعددی داشته و سپس با مادر من ازدواج میکند. مادر من نوهی فاضل نراقی است که یکی از فضلای زمان خودش بوده است. من دارای شش برادر تنی یعنی به اصطلاح از یک پدر و مادر بودیم که دوتای آنها که نظامی [بودند] که هر دو به درجه سپهبدی رسیدند. یکی شهاب خسروانی [است] که در کارهای اقتصادی و در مجلس مدتها بود و یک خواهر.»[1]
عطاءالله تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه ادب گذراند و تحصیلات متوسطه را در مدرسه ثروت آغاز کرد و سرانجام از کالج البرز تهران، مدرسه امریکائیها دیپلم گرفت. او تحصیلات دانشگاهی خود را در رشتههاى زبان و حقوق در دانشسراى عالى و دانشکدهی حقوق ناتمام رها کرد و براى ادامهی تحصیلات به فرانسه رفت و دانشنامه کارشناسی در رشتهی علوم اجتماعى دریافت کرد.[2]
وزارت کار و وزارت کشور
خسروانی پس از بازگشت به ایران در ردیف مهرههای وابسته به بریتانیا قرار گرفت و در سال 1322 به همراه برادرش خسرو، نشریه افکار ایران را منتشر نمود.[3] وی علاوه بر رابطه خویشاوندی از طرفداران احمد قوام السلطنه نیز به شمار میرفت. با پیشنهاد او به عنوان وابسته وزارت کار و تبلیغات، راهی فرانسه شد. هنگام اقامت در پاریس با یک زن فرانسوی به نام فرانس ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد. او در خاطراتش میگوید:
«قوام السلطنه به من پیشنهاد کرد بهتر این است که تو فعلاً یک کمی به خارج بروی. وزارت کار ـ که من خودم از طرفداران جدی تأسیسش بودم و در روزنامه «افکار ایران» که مربوط به من بود این تز را زیاد تقویت میکردیم که ایجاد وزارت کار برای روابط بین کارگر و کارفرما ضروریاست ـ [تازه] تشکیل شده بود و آقای مظفر فیروز وزیر کار و تبلیغات شد. آقای مظفر فیروز هنوز وزارتخانه را تشکیل نداده بود که من به نام نماینده وزارت کار و تبلیغات به پاریس آمدم تا هم در کنفرانسی شرکت کنم و هم نمایندگی آنها را داشته باشم.....اگر اشتباه نکنم بیست و هشت یا اوایل بیست و نه به تهران برگشتم.»[4]
خسروانی پس از بازگشت از پاریس در دفتر وزارتیِ وزارت کار مشغول به کار شد. پس از مدتی، معاون دفتر و سپس به مشاورت منصوب گردید.[5] در پنجم اسفند 1336 بنا بر پیشنهاد دکتر جمشید آموزگار، وزیر کار در دولت دکتر منوچهر اقبال با حکم شاه به معاونت ثابت اداریِ وزارت کار منصوب گردید. ارزیابی ساواک از شخصیت او خواندنی است:
«بیشتر مرد حرف است نه عمل و تا حدی عوام فریب و فاقد لیاقت و مدیریت لازم و کافی جهت احراز مقام ... و ضمناً محتاط است.»[6]
خسروانی در هنگامِ وزارت دکتر احمد علی بهرامی در دولت مهندس جعفر شریف امامی به سمت معاونت پارلمانی وزارت کار و مدیر عامل سازمان بیمههای اجتماعی کارگران منصوب گردید. او که از مدتها پیش، خود را مهیای مقام عالی وزارت کار کرده بود، در 19 اردیبهشت 1340در دولت دکتر علی امینی به آرزوی خود رسید و در دولتهای عَلَم، حسنعلی منصور و امیرعباس هویدا نیز تا تاریخ 3 آذر 1347 بر این مسند باقی ماند.
او پس از وزارت کار در تاریخ 3 آذر 1347 به وزارت کشور منصوب گردید. دوران وزارت کشور وی بسیار کوتاه و ناپایدار بود؛ به طوری که به یک سال نرسیده و در تاریخ 23 مرداد 1348 به استعفا و برکناری او انجامید.[7]
دبیر کلی حزب ایران نوین
خسروانی در خصوص آغاز فعالیتهای تشکیلاتی خود، در مصاحبهای گفته است:
«همان دورانی که حزب ملیون و مردم به وجود آمد، یک شرایط خاصی بود. من عضو هیچکدام از این دو دسته نبودم. ...جمعیتی به وجود آوردیم به نام جمعیت آزادی. آنقدری که به خاطرم میآید، کم و بیش ارسنجانی بود و من معاون شورایش بودم. عضوهای معروفش در شورا جفرودی بود، شاهکار بود، شهاب فردوس بود، الموتی بود، الموتی که بعد هم وزیر دادگستری شد؛ عدهای از مهندسین بودند.... خب نظرمان هم این بود که یک چیز واسط لیبرالی دست بکنیم و این چیز لیبرال بتواند کوششی باشد برای آینده... یک جریان سیاسی پیش آمد ...که آقای ارسنجانی را با چند تا رفیق نظامی و غیر نظامی دیگری که داشت، برای مدتی زندانی کردند؛... زندانی شدن یکی از عللش طبعاً انحلال جمعیت بود.... بعد هم که من شدم معاون ثابت[وزارت کار] و دیگر وارد این چیزها نشدیم...»[8]
وى که در شمار مهرههاى وابسته به بریتانیا و دربار بود، نمیتوانست نسبت به عالمِ سیاست و قدرت بیاعتنا باشد.[9] لذا درباره نقش سیاسی عطاءالله خسروانی در کنگرۀ نهضت آزاد زنان و آزاد مردان میخوانیم:
«در 5 شهریور ماه 1342 ش کنگرهای با نام کنگرۀ نهضت آزاد زنان و آزاد مردان با شرکت اسدالله علم به عنوان نخست وزیر و اعضای کابینهاش و عدهای از دولتمردان و قریب دو هزار نفر از دیگر اقشار جامعه برگزار گردید که در پایان کار خود در 9 شهریور 1342 لیست نمایندگان مجلسین شورای ملی و سنا را اعلام کرد. این اولین بار بود که رسماً طی یک همایش جمعی، انتخابات به انتصابات تبدیل میشد. چرا که انتشار این فهرست که بعدها همه سر از صندوقهای رأی بیرون آوردند، نشان دهندۀ عدم توجه به نقش مردم در انتخابات وکلای خویش بود... هیئتی که اجرای این امر را بر عهده داشت مرکب از احمد نفیسی شهردار تهران، حسنعلی منصور رئیس کانون مترقی، عطاءالله خسروانی وزیر کار، نصرت الله معینیان وزیر مشاور و سرپرست اداره انتشارات و تبلیغات، حسن زاهدی رئیس بانک تعاون کشاورزی و عباس سالور رئیس سازمان اصلاحات ارضی بود.»[10]
بعد از این انتخابات فرمایشی نمایندگان عضو کانون مترقی، فراکسیون مترقی را در مجلس بیست و یکم تشکیل و در حالی که تعدادشان به 100 نفر میرسید به همراه 22 نماینده، گروه دهقانان و 13 نماینده گروه کارگران دست به ائتلاف زده و اکثریت مجلس را با تشکیل ائتلاف نهضت ششم بهمن به دست آوردند.[11] با این دست آورد حسنعلی منصور و یارانش خود را برای تصاحب قدرت بیشتر آماده ساختند.
عطاءالله خسروانی پس از تأسیس حزب ایران نوین در 28 آبان 1342 توسط همین بستر ائتلاف حرکت ششم بهمن، با تلاش حسنعلی منصور در 11 آذر 1342 به حزب ایران نوین پیوست.[12] وی نقش خود را در باره چگونگی تأسیس حزب ایران نوین به گونهای بازگو میکند که گویی بعد از حسنعلی منصور، او نقش اصلی را در تأسیس حزب داشته است:
«بر خلاف اینکه تمام کتابهایی که در اروپا و یا آمریکا چاپ شده من خواندهام میگویند: آقای هویدا بنیانگذار حزب بوده، به هیچوجه آقای هویدا دخالتی در تشکیل حزب [ایران نوین] نداشت. عضو کانون مترقی بود ولی به هیچوجه نه در تهیه آییننامه، نه در تهیه چیز، نه در آزادی زنان، نه در کمیسیونها؛ آقای هویدا شرکتی نداشت. ما نشستیم با منصور گفتیم که بیاییم این دو تا را یکی کنیم و این را به یک صورت یک حزب در بیاوریم. ساعتها با منصور و چند تا از رفقا نشستیم آییننامۀ به اصطلاح حزب ایران نوین نوشته شد و بعد به اینها هم پیشنهاد کردیم که همه عضو یک حزب بشویم.... شاه هم مخالفتی نداشت برای اینکه میدانید آقای منصور توانسته بود با شاه، صحبت کند. حالا چطور شد منصور هم انتخاب شد همان بود که ما آقای منصور را نمایندۀ خودمان معرفی کردیم و وقتی مجلس میخواست تشکیل بشود، دیگر مسلم بود که بایستی منصور نخست وزیر بشود. حالا اگر زور خارجی دستور خارجی بود، من مطلقاً اطلاع ندارم .... نشستیم با منصور آییننامۀ حزب را تنظیم کردیم و بعد به صورت حزب ایران نوین اعلام کردیم.
من رفته بودم مسافرت، وقتی برگشتم دیدم [منصور] یک حکمی صادر کرده به نام آقای هویدا قائم مقام و یک حکمی هم برای من صادر کرد به نام معاون.
یعنی دبیر کل آقای منصور بودند. من بدون این که ناراحت بشوم رفتم به او گفتم خیلی خوب کاری کردید ولی من دیگر نیستم تو خودت ادامه بده رفقایت که هستند... گفت: حتماً ناراحت شدی؟ گفتم: نه ناراحت نشدم. شما مثل اینکه با ایشان [هویدا] نزدیکتری و ایشان را میخواهی بگذاری قائم مقام. الان دیگر مسئله حزبی هست، نه تصمیمگیری شخصی. خب دو روز بعد خودش هم [حکم] هویدا را لغو کرد و من را کرد قائم مقام.»[13]
اما برخلاف گفتههای خسروانی، امیر عباس هویدا تا 18 اردیبهشت 1343 قائم مقام حزب ایران نوین بود و پس از استعفای او، عطاءالله به قائم مقامی منصوب گردید و مهندس واقعی صحنه سیاسی انگلیسیها و آمریکاییها بودند و شاه و سایر بازیگران صحنۀ قدرت، فقط اجرا دستورات را اجرا میکردند. در کتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوی در این مورد آمده است:
«تأسیس کانون مترقی و سپس حزب ایران نوین و علم کردن حسنعلی منصور به عنوان رهبر نخبگان آمریکایی و تحصیل کردۀ غربگرای ایران، طرحی بود که توسط شاپور ریپورتر و اسدالله علم و با همدستی گراتیان یاتسویچ رئیس سیا در ایران، ریخته شد.»[14]
پس از تأسیس حزب ایران نوین ارتباط آمریکاییها با اعضای حزب در اسناد ساواک انعکاس یافته است:
«کمیتۀ سری که در حزب ایران نوین برنامه سیاسی حزب را طراحی میکند و سپس آن را به تصویب دفتر سیاسی حزب و یا شورای مرکزی میرسانند از سه نفر تشکیل شده که عبارتند از: دکتر یگانه وزیر مشاور، دکتر رشتی نماینده مجلس، دکتر کلالی نماینده مجلس. این سه نفر متفکر سیاسی حزب به شمار میروند که بعد از مرگ مرحوم منصور به دبیرکلی حزب انتخاب گردند. به این سبب بود که خسروانی فاقد هرگونه اطلاع حزبی و اجتماعی است و از سازمان دادن تشکیلات حزب کاملاً عاجز است و عملاً اختیار امور داخلی حزب با دبیرکلی خسروانی در اختیار کمیته سه نفری مذکور میباشد. رابطه این کمیته اصلی با مقامات آمریکایی ابتدا به وسیله همسر دکتر کلالی انجام میشد که سالها در اداره اطلاعات آمریکا کار میکرده ولی بعداً بنا به مصالح سیاسی همسر او از این خدمت استعفا داده است. البته در دورهای که نامبرده عضو اداره اطلاعات آمریکا در ایران بوده همسر خود را با مقامات سیاسی آمریکا آشنا ساخته و چون خود دکتر کلالی و خانواده او در خراسان از زمان قدیم با سیاستهای خارجی ازجمله دیپلماسی انگلستان مربوط بودهاند راه نفوذ یافتن در سازمانهای سیاسی خارجی را خوب میدانند.»[15]
با طرح بیگانگان، حسنعلی منصور به نخست وزیری رسید و کابینه خود را در تاریخ 17 اسفند 1342 به شاه معرفی کرد. در این کابینه عطاءالله خسروانی مجدداً به وزارت کار منصوب و هویدا رقیب سیاسیاش در پست وزارت دارایی قرار گرفت.
پس از ترور حسنعلی منصور در اوّل بهمن 1343 عطاءالله خسروانی در اسفند 1343 به آرزوی دبیر کلی حزب ایران نوین رسید. او که خود را در یک قدمی پست نخست وزیری میدید با انتخاب هویدا به نخست وزیری ناکام ماند؛ به طوریکه در خاطرات خود میگوید:
«[ پس از مرگ منصور] اعلیحضرت او[هویدا] را رابط قرار داد اول و بعد هم نخست وزیر کرد. روزی هم که قرار بود ایشان نخست وزیر بشود، آمد به من گفت عطا من را میخواهند نخست وزیر بکنند.... من گفتم خب تو شانس داری، بشو. [برای] من چیزی نیست. ولی من به آن صورتِ [زمانِ] آقای منصور حاضر نیستم در حزب باشم که نخست وزیر بشود دبیر کل حزب. تو نخست وزیر بشو و اگر دلت هم میخواهد این حزب باشد، در حزب عضو خواهم ماند ولی قائم مقام نمیمانم. گفت: نه اتفاقاً من آمدم همین خواهش را از تو بکنم که تو خودت میدانی من نه واردم نه میتوانم و من هزار گرفتاری دارم و من آمدم از تو دو تا قول بگیرم یکی اینکه اینجا را حزب خودت بکن. گفتم خیلی خوب، آن مسئلهای نیست. گفت مسئله دیگر این است که تو به من قول بدهی که با من همکاری بکنی و نزدیک باشیم [با] همان محبت.... ایشان شد نخست وزیر و بنده شدم دبیر کل حزب و رئیس هیئت اجرائیه...[16] طبعاً در این جلسات[حزبی] آقای نخست وزیر میشد عضو آنجا و من ریاست میکردم و در هیئت دولت، عکس این قضیه بود.»[17]
روشنفکران حزبی که انتظار دبیرکلی هویدا را داشتند با انتصاب خسروانی سرخورده و ناراضی شدند:[18]
«انتصاب آقای عطاءالله خسروانی وزیر کار به سمت دبیرکل حزب ایران نوین بین گروه روشنفکر حزب، انعکاس خوبی نداشته است و عقیده دارند با این ترتیب حزب پرستیژ اولیه خود را از دست داده و قریباً انشعاباتی در آن صورت خواهد گرفت؛ زیرا خسروانی قادر نیست حزب را رهبری و اداره کند.»[19]
ضعف معلومات حزبی از مشکلات جدی خسروانی در رهبری حزب ایران نوین بود به همین دلیل وی با برخی از اعضای سابق حزب توده مانند سرهنگ سابق فضلالهی مشورت میکرد:
«به قرار اطلاع آقای خسروانی وزیر کار و امور اجتماعی به علت نداشتن معلومات کافی در حزب ایران نوین محبوبیت ندارد و روی این اصل اختیارات حزب را به باند خود که قبلاً در وزارت کار و امور اجتماعی با او همکاری داشتهاند واگذار نموده است تا مبادا کسی از بیاطلاعی وی مطلع شود. به قرار اطلاع چون آقای خسروانی وزیر کار و امور اجتماعی و دبیرکل حزب ایران نوین وارد به امور حزبی و تشکیلاتی حزب نمیباشد و نمیخواهد خود را هم ناوارد قلمداد کند لذا هفتهای چند ساعت با سرهنگ سابق فضلالهی که جزء سازمان نظامی حزب منحله توده بوده و اکنون در اداره کل مشاغل و کاریابی وزارت کار و امور اجتماعی خدمت مینماید مذاکره میکند و حتی به طور محرمانه در جاهای مختلف با او ناهار صرف مینمایند و از اطلاعات و راهنماییهای او جهت تشکیلات حزب ایران نوین استفاده میکند. آقای خسروانی سرهنگ فضلالهی را وادار میکند مقالاتی برای درج در روزنامه ایران نوین ارگان حزب ایران نوین بنویسد کما اینکه سرمقاله روز 29 / 4 / 44 به وسیله نامبرده تهیه شده و خانم مراد بختی آن را ماشین کرده و در آن اسمی از شاهنشاه برده نشده است.»[20]
عطاءالله خسروانی انتظار داشت با توجه به حزبی بودن دولت، نخست وزیر و وزراء دستورات حزبی را اجراء نمایند. این در حالی بود که انفکاک دبیر کلی حزب و نخست وزیری و ضعف معلومات او باعث شد نه تنها هویدا بلکه برخی از وزراء کابینه نسبت به حزب ایران نوین بیتوجه باشند:
«طبق اطلاع واصله آقای عطاءالله خسروانی در حضور جمعی از سران و فعالین حزب ایران نوین اظهار داشته است که وزرای آموزش و پرورش، دارایی و اقتصاد نسبت به حزب و اصول حزبی بیاعتنا هستند و ما باید... تکلیف خود را با آنان روشن نماییم.»[21]
دکتر هادی هدایتی وزیر آموزش و پرورش در حالی که خود عضو هیئت اجرائیه حزب ایران نوین بود به خسروانی و حزب بیتوجهی نشان میداد. عطاءالله پس از نا امیدی از هدایتی او را از هیئت اجرائیه برکنارکرد:
«کنار گذاردن آقای دکتر هدایتی وزیر آموزش و پرورش از هیئت اجراییه حزب ایران نوین با تمهید مقدمات قبلی بین دبیرکل حزب و آقای نخست وزیر صورت گرفته است و هنگامی که جریان برملا شد و دیدند کار خوبی صورت نگرفته است نخست وزیر ادعا کرد که این جریان بدون اطلاع او صورت گرفته است.»[22]
خسروانی برای تثبیت دبیر کلی خود نمیتوانست به افراد سرشناس حزبی تکیه کند؛ لذا افرادی را از وزارت کار به حزب آورد و کارهای مهم حزبی را به آنان سپرد.
«با انجام تحقیقات لازم، عدم محبوبیت آقای خسروانی در حزب ایران نوین بیشتر به خاطر آن است که ایشان عدهای را از وزارت کار همراه خود به حزب آورده و بدون توجه به تمایلات افراد حزب، کارهای مهم کمیتههای حزبی را با آنها واگذار نموده است و به طوری که شایع است آقای خسروانی با استفاده از نفوذ برادرانش که پستهای مهمی دارند وضع خود را تا حدی ثابت نگه میدارد.»[23]
رهبری خسروانی در حزب باعث نارضایتیها گردید و بسیاری بر این باور بودند که در صورتی که دولت حزبی تغییر یابد حزب ایران نوین متلاشی خواهد شد.
«طبقه روشنفکر عضو حزب از سابق نسبت به دکتر عاملی با نظر مساعدی توجه داشته و اعتنایی به وزیر کار نمیکردهاند وهمین موضوع، رنجشِ خاطر در وزیر کار ایجاد کرده و کوشش میکند با ایجاد محیط دیکتاتوری در حزب به مخالفین خود امکان اظهار وجود و انتقاد ندهند تا تشکیلات حزبی دربست در اختیار شخص خودش قرار گیرد. گفته میشود این رفتار فردی خسروانی وزیر کار موجب شده روشنفکران حزبی اعم از فرهنگی و غیر فرهنگی در محافل مختلف از رفتار خسروانی انتقاد کنند و روحیه افراد در حزب به صورتی است که به محض تغییر دولت حزبی سازمان آن فوراً از هم متلاشی خواهد شد.»[24]
دامنه نارضایتی از خسروانی فقط محدود به حزب و دولت حزبی نبود بلکه در مجلس شورای ملی نیز نمود داشت.
«در بین اعضاء حزب ایران نوین و مجلس شورای ملی نارضایتیهایی وجود داشته و علت آن نیز اقدامات و دخالتهای مستقیم عطاءالله خسروانی دبیرکل حزب ایران نوین میباشد منجمله آقای خسروانی بعضی از اشخاص را که دارای صلاحیت نمیباشند به سمت رؤسای حوزهها انتخاب و غالباً لوایح دولت عملاً بدون بحث از مجلس میگذرد و یا آن که لوایح در فراکسیون پارلمانی حزب مطرح میگردد ولی اصولاً بحث در این مورد نیز بیفایده بوده چنانچه سؤالی بشود، چنین عنوان خواهد گردید که این لوایح را قبلاً کمیته مرکزی تصویب نموده است.»[25]
سیر نزولی محبوبیت خسروانی تا به آنجا پیش رفت که برای تشویق سخنرانی خود در سمینارها نفر اجیر میکرد. در این باره میخوانیم:
«روز 17 / 10 / 46 در سمینار تبلیغ کتاب انقلاب سفید، خسروانی وزیر کار سخنرانی کردند. قبل از آغاز سخنرانی در حدود هشتاد نفر از کارگران کارخانجات مختلف نیز به تالار سخنرانی آمده و گاه بگاه در وسط سخنرانی خسروانی دست میزدند و گاه دست زدن آنها کاملاً جنبه زننده به خود گرفته است. به جای اینکه در یک اجتماع ششصد نفری توسط 80 نفر در گوشه و کنار دست میزدند آقای خسروانی پس از قرائت خطابهای سالن کنفرانس را ترک کرد و این عده هشتاد نفری کارگران با ایشان سالن را ترک نمودند.»[26]
عطاءالله خسروانی و بهائیت
پس از آغاز نهضت امام خمینی(ره) برای آمریکاییها و انگلیسیها مسجل شده بود که تا زمانی که اسلام ناب در ایران قدرت دارد، نمیتوانند به راحتی به اهداف و منافع خود دست یابند. لذا از جمله ابزارهای مقابله آنها با اسلام، تقویت بهائیت بود.
عطاءالله خسروانی که تشنه قدرت بود با مشاهده نفوذ بهائیت در رژیم پهلوی، به آنها تمایل پیدا کرد تا همچون رقیب سیاسیاش، هویدا از حمایت تشکیلات بهائیت برخوردار باشد. در اسناد ساواک میخوانیم:
«طبق اطلاع، خانم تیمسار سرلشگر پرویز خسروانی معاون ژاندارمری کل کشور جزء بهائیهای متعصب بوده و سرلشگر خسروانی نیز اداره کنندۀ یک «لجنه» بهائی است. مرکز جلسات لجنه هم هفتهای یک بار در منزل سرلشگر خسروانی تشکیل میشود و آقای عطاءالله خسروانی (وزیر کار) دکتر راسخ و دکتر ایقائی در جلسات مذکور شرکت میکنند و به وسیله وزیر کار با تیمسار سپهبد ایادی پزشک دربار شاهنشاهی مربوط هستند و از وی اخذ دستور مینمایند. گفته میشود خسروانی وزیر کار عده زیادی از بهائیان وزارت کار را که سمت مهمی در آن وزارتخانه به آنها محول شده به مرور تغییر پست داده و امور مهمه وزارت کار را به دست آنان سپرده که میتوان نام مهندس مجد معاون فنی وزارت کار و پرتو اعظم مدیر کل امور اجتماعی وزارت کار را ذکر نمود.
ضمناً این عده از مبلغین بهائی هستند و هر یک لجنهای دارند و دستورات صادره از طرف سپهبد ایادی را که وسیله وزیر کار به آنها اطلاع داده میشود اجرا مینمایند.»[27]
در گزارش تکمیلی ساواک آمده است:
«پیرو گزارش قبلی در مورد تشکیل جلسات لجنه در منزل سرلشگر خسروانی طبق اطلاع، در جلسات منزل ایشان مهندس سیروس ارجمند، دکتر راسخ عضو سازمان برنامه، مهندس پرتو اعظم و در بیشتر جلسات عطاءالله خسروانی، مهندس سیروس مجد معاون وزات کار و عدهای دیگر شرکت میکنند. جلسات آنان در روزهای سهشنبه و به طور سیار در منزل یکی از اعضا تشکیل میشود. رابط آنها عطاءالله خسروانی وزیر کار با تیمسار سپهبد دکتر ایادی است که نامبرده اخیرالذکر نمایندگی و سرپرستی فرقه بهایی را در ایران به عهده دارد.»[28]
عطاءالله خسروانی در راستای تقویت تشکیلات بهائیت بدون توجه به توان و شایستگی، کارمندان بهائی وزارت کار را به سمتهای عالی منصوب میکرد. این موضوع در اسناد ساواک نیز انعکاس پیدا کرده است:
«معروف است [خسروانی] بهائی است و بهائیها را تقویت میکند. بعضی شبها با بهانههایی در منزل برادرش سرلشگر خسروانی جلسه دارند. با سپهبد ایادی خیلی نزدیک است در وزارت کار هم چند نفر بهایی معروف را به سمتهای خیلی عالی رسانیده پرتو اعظم مدیرکل، مهندس مجد معاون، و روی این شهرت که پیدا کرده طبقه عامه و مسلمانها با او خوب نیستند و میگویند بهائی است.»[29]
یکی از کارهای عطاءالله خسروانی در راستای دشمنی با اسلام، سازماندهیِ گروههایی با هدف مقابله با روحانیون است. رئیس ساواک خراسان طی گزارشی در این باره مینویسد:
«آقای خسروانی وزیر کار روز 4 / 6 جاری با هواپیما به مرکز مراجعت نمود. در مدت توقف در مشهد چند بار با ایشان ملاقات شد. نامبرده خود را وابسته به شاهنشاه معرفی و اظهار داشت که فقط تیمسار قائم مقام ساواک از مأموریت محرمانه ایشان به خراسان اطلاع دارند که در پوشش بازدید از تشکیلات حزب ایران نوین درباره تشکیل گروههای متشکل که در موقع لزوم بتوان از وجود آنها بر علیه روحانیون و عناصر ماجراجو استفاده نمود، به مشهد آمده است. لازم است به استحضار برساند گروههای مزبور وسیله این سازمان تشکیل و اکنون به صورت یک واحد ضربت در اختیار هستند. آقای وزیر کار هم که مطالعه نموده بود به اینجانب اظهار داشت که من بررسیهای خود را کردهام و اگر من قبلاً میدانستم که ساواک این عمل را نموده به مشهد نمیآمدم و ضمن تشکر فوقالعاده از ساواک بنا شد هرگونه کاری داشته باشند از طرف تیمسار قائم مقام به این سازمان ابلاغ شود.»[30]
نفوذ روز افزون بهائیت در ایران موضوعی نبود که رژیم شاه بتواند آن را پوشیده دارد. تحرکات آنها همواره مورد توجه بوده است.
«به طوری که اخیراً در افواه شایع گردیده اغلب مصادر و مقامات حساس و برجسته مملکتی توسط افراد بهایی این کشور اداره میشود و این قبیل اشخاص وسیله مراکز و یا افراد مرموزی هدایت و رهبری میگردند. ضمناً گفته میشود در هیئت دولت آقایان نخست وزیر، منصور روحانی وزیر آب و برق، ستوده وزیر پست و تلگراف، خسروانی وزیر کشور، سپهبد صنیعی وزیر جنگ و همچنین تیمسار سپهبد خادمی مدیرعامل شرکت هواپیمایی هما، سپهبد ایادی پزشک مخصوص شاهنشاه آریامهر، درویش مقامی رئیس کارگزینی دربار شاهنشاه جزو این گروه بوده.»[31]
تلاش برای نخست وزیری
عطاءالله خسروانى هر چند بر حسب ظاهر به نخست وزیری هویدا تن داده بود اما پست نخست وزیری را حق خود دانسته و بر این باور بود که پس از کسب مقام دبیر کلی حزب ایران نوین، ریاست دولت حزبی حق اوست و در راه رسیدن به این هدف از هیچ تلاشی فروگذار نبود. در اسناد ساواک آمده است:
«گفته میشود در حزب ایران نوین دوستان خسروانی وزیر کار و دبیرکل حزب مذکور به نام اینکه جدا بودن سمت دبیرکلی از نخست وزیری موجب تضعیف موقعیت حزب ایران نوین در بین مردم شده برای نخست وزیری خسروانی فعالیتهایی را شروع کردهاند تا مانند مرحوم منصور رهبری حزب و ریاست دولت به عهده یک نفر واگذار شود. طبق اطلاع، کسانی که خواهان نخست وزیری خسروانی هستند بعضاً شهرت دادهاند: چون آقای هویدا نخست وزیر سمت دبیرکلی حزب را ندارد ممکن است عدهای افراد غیر حزبی را وارد کابینه نموده و دولت را از صورت دولت حزبی خارج سازد.»[32]
خسروانی خوب میدانست برای به دست آوردن نخست وزیری میبایست نظر مساعد آمریکاییها را به دست آورد؛ لذا با کمک برادرش خسرو خسروانی سفیر کبیر ایران در آمریکا در این راستا تلاش خود را آغاز کرد. تلاشی که شاید خوشایند شاه نبود و به نوعی دور زدن او محسوب میگردید:
«به قرار اطلاع آقای خسروانی دبیرکل حزب ایران نوین با همکاری برادرش سفیر کبیر ایران در آمریکا فعالیتهای پشت پردهای را به منظور تصدی ریاست کابینه آغاز نمودهاند. نامبردگان درصدد میباشند به آمریکاییها تفهیم نمایند در صورت نخست وزیری نظر دیپلماسی آمریکا را در مسائل مربوطه به نفت و جلوگیری از گرایش ایران به جانب بلوک شرق تأمین خواهند نمود.»[33]
در جهت مجاب سازی آمریکا دوستان خسروانی نیز وارد میدان شده و رایزنیهای خود را آغاز کردند. در این باره ساواک در گزارشی آورده است:
«دوستی و صمیمیت آقایان عبدالرضا انصاری و هوشنگ انصاری و خسروانی دبیرکل حزب ایران نوین و کلالی و خواجه نوری و دیگر سران حزب ایران نوین با مقامات آمریکایی در محافل مطبوعاتی و سیاسی پایتخت این شایعه را به وجود آورده است که این عده از کارگردانان حزب ایران نوین وسیله مرحوم منصور با آقای یاسیاویج[یاتسویچ] رئیس اداره سیاسی خارجی و اطلاعات آمریکا در تهران ارتباط سیاسی داشته و این موضوع را آقای مقدسی مدیر روزنامه ناهید به تفصیل نقل میکرده است و خود او شاهد آمد و رفت یاسیاویج[یاتسویچ] به منزل نامبردگان بوده است و فعالیت یاسیاویج[یاتسویچ] در این زمینه با این عده آنقدر زیاد بوده که وزیر امور خارجه ایران به طور محرمانه تقاضای خروج یاسیاویج[یاتسویچ] را از دولت آمریکا نموده است.»[34]
در گزارش رئیس ساواک تهران در ارتباط با تلاشهای خسروانی میخوانیم:
«آقای خسروانی با مقامات آمریکایی در ایران وسیله برادرش سفیر ایران در آمریکا با مقامات وزارت امور خارجه آمریکا و سناتورهای مؤثر آمریکایی دست به فعالیت برای نخست وزیری زدهاند و در ایران دکتر خواجه نوری، کلالی، عبدالرضا انصاری، دکتر مهذب، مهندس ریاضی و سایر دوستانی که در ضمن طرفداری جدی نفوذ آمریکا هستند با او همکاری دارند. آقای مهندس جفرودی نیز در همکاری با خسروانی صادقانه تلاش میکند؛ زیرا در مورد نخست وزیری مرحوم منصور هم آقای جفرودی مؤثربوده است.
در داخل کشور مقاماتی که برای او فعالیت میکنند در مجلس آقای خواجه نوری رئیس فراکسیون پارلمانی حزب و دکتر مهذب و مهندس ریاضی بیشتر از همه او را لایق و کاردان دانسته و پیرو مقاصد او هستند و در خارج از کشور وسیله برادرش مقامات وزارت خارجه آمریکا با همکاری مقامات سفارت آمریکا در تهران مشغول فعالیت میباشند. رئیس ساواک تهران- نواب»[35]
شکست سیاسی و برکناری از قدرت
امیر عباس هویدا که از تحرکات خسروانی برای کسب نخست وزیری مطلع شده بود دست به کار شده، با بسیج عوامل خود در حزب ایران نوین، دولت و مجلس، علیه خسروانی به فعالیت پرداخت.
اختلاف افکنی بین دکتر منوچهر کلالی قائم مقام حزب ایران نوین و خسروانی یکی از موضوعات جالب توجه است. کلالی با وجود بالا بودن سواد حزبیاش، نسبت به خسروانی از مشاوران صمیمی دبیر کل محسوب و همین روابط حسنه باعث قائم مقامی وی گردید. از طرفی او فردی محتاط و فعالیتهایش به دور از دشمنتراشی بود.[36] اختلاف و رویارویی کلالی با عطاءالله نمیتواند یک امر عادی باشد و این فرضیه را تقویت میکند که هویدا با وعده دبیرکلی حزب ایران نوین او را به جبهه مخالفین کشانده است. در اسناد میخوانیم:
«چند روز قبل در حزب ایران نوین بین آقایان عطاءالله خسروانی و کلالی مشاجره لفظی شدیدی رخ داده و آقای کلالی به عنوان اعتراض حزب را ترک نموده است. به دنبال این جریان چند نفر از دوستان طرفین کوشش کردهاند که نامبردگان را آشتی دهند ولی موفق نشدهاند.»[37]
خسروانی که به نقش مؤثر کلالی در حزب واقف بود و چه بسا او را ستون خیمه قدرت خود میانگاشت از همان ساعات اول قهر سیاسی وی تلاش خود را برای دلجویی و همراه ساختن او آغاز کرد:
«موضوع نارضایتی و قهر دکتر کلالی و دبیرکل حزب ایران نوین به شرح گزارش قبلی از مهمترین مسائل روز بوده و در حزب و محافل سیاسی تهران راجع به آن بحث میشود. روز چهارشنبه 6 / 9 / 47 که دکتر کلالی به اصطلاح به صورت قهر از حزب خارج شده، عصر همان روز خسروانی او را در منزل ملاقات کرده و فردای آن روز (یعنی ظهر پنج شنبه 7 / 9 / 47) نیز با یکدیگر ناهار خوردهاند و روز یکشنبه 10 / 9 / 47 جلسهای در این باره با حضور خسروانی دبیرکل و خواجهنوری لیدر فراکسیون پارلمانی و دکتر کشفیان وزیر مشاور در محل حزب تشکیل شده تا موجبات آشتی و رضایت کلالی فراهم شود. معهذا تاکنون این مذاکرات نتیجه بخش نبوده و دکتر کلالی همچنان از آمدن به حزب و دفتر کار خود خودداری میکند. بدرخانی رئیس خدمات حزب ضمن یک مذاکره خصوصی میگفت که دکتر کلالی روز ترک حزب اظهار مینمود که: من نظری ندارم ولی فقط یک حرف دارم و آن این است که چرا به من هم دروغ میگویند و آیا مگر من را به عنوان مجری قسمتهای مهم کارهای سیاسی خود نمیدانند و اگر میدانند چرا دروغ میگویند.»[38]
همزمانی آغاز مشاجره بین کلالی و خسروانی در هنگامی که هویدا در سفر خارج به سر میبرد با سیاست احتمالی وانمود سازی در بی خبری از اختلافات این دو نفر و تصمیم قاطع و اعلام کلالی بر عدم بازگشت به حزب شاید اتفاقی نباشد.
«وضع حزب ایران نوین و موضوع کنارهگیری دکتر کلالی هنوز از نظر حزبیها مسئله روز میباشد و حل نشده است و همه منتظر مراجعت آقای هویدا از سفر خارج میباشند تا ببینند چه تصمیمی خواهد گرفت. بین اعضاء حزب ایران نوین شایع است که در انتخابات آینده و تشکیل شورای عالی حزب تغییرات زیادی در سطح بالای حزب داده خواهد شد. دکتر کلالی که از اوضاع فعلی حزب فوقالعاده ناراضی است ضمن یک مذاکره خصوصی میگفت من کار خودم را کردهام ولی آنها به هیچ یک از وعدههای خودشان عمل نکردهاند. دکتر کلالی اضافه مینمود که به هیچوجه خیال بازگشت به حزب را ندارد ولی چنانچه روزی شاهنشاه آریامهر امر بفرمایند سر کار خود مراجعت خواهد کرد و این ترمیم کابینه وسیله و یا بهانهای شده که از حزب کنارهگیری نماید. زیرا مدتها بوده که قصد کنارهگیری داشته است.»[39]
یکی از نکات جالب توجهی که از مطالعه و بررسی اسناد ساواک به دست میآید، این است که تا قبل از جنگ قدرت میان کلالی و خسروانی، گزارشی جدی در باره فساد مالی کلالی و انتشار مطالبی علیه رضاشاه توسط عطاءالله در سالهای 1322و 1323 در روزنامه افکار ایران مشهود نبود. با توجه به اینکه ساواک از لحاظ سازمانی زیر نظر نخست وزیری بوده، همزمانی پرداختن این سازمان به این دو مقوله، همراهی ساواک با هویدا را تقویت مینماید. ساواک درباره مطالب منتشره توسط خسروانی در روزنامه افکار ایران این گونه گزارش کرده است:
«در روزنامه افکار ایران که در سالهای 1322 و 1323 به مدیریت و مسئولیت نامبرده اداره میشده مطالب اهانتآمیزی نسبت به ناجی عظیمالشان ایران اعلیحضرت رضاشاه کبیر درج گردیده که مختصری از آن به شرح زیر میباشد:
در شماره هفتم در قسمت سرمقاله تحت عنوان "جشن آزادی روزی که ملت زمام امور را در دست گرفت" چنین نوشته است " فضای مجلس چهارم رنگ دیگری داشت و کم و بیش افکار تازهای از خاطر نمایندگان میگذشت. ملت رنج دیده به زودی خود را روی دامن سردار سپه انداخت و میخواست آنچه را که از مشروطیت به دست نیاورده بود از حکومت (ناجی ایران) به دست آورد. این دفعه دیکتاتوری و استبداد طور دیگری ظاهر شده بود. از پشت تریبون مجلس جز فریاد زنده باد ناجی ایران صدایی برنخواست و قانون اساسی را گرد فراموشی گرفت."
در شماره هشتم مقالهای تحت عنوان "مسئول قحطی امسال کیست" ضمن درج مطالبی چنین مینویسد "... لذا دوره دیکتاتوری بیست ساله به وجود آمد که به گواهی بیگانه و خودی محصول خدمات کارکنان آن به نفع ملت نبود. در تمام آن مدت تمام وزیران و نمایندگان و رؤسا و مدیران کل تابع اراده یک نفر بودند و او تابع اراده خود. اینها گذشت و وقایع شهریور پیش آمد. همه دیدیم که تمام جریانات دوره بیست ساله جز نمایش مضحک چیز دیگری نبود."
در شماره هشتم سال 1322 در مقالهای تحت عنوان "کمی به فکر خود باشیم" مینویسد بر قاطبه اهالی کشور واضح شد حکومت قبل از واقعه شهریور گذشته تا چه اندازه پوشالی و بیبنیان بود و نتیجه شوم آن هم معلوم گردید.
در شماره چهاردهم سال 1322 در مقالهای تحت عنوان "از خودگذشتگی لازم است" این طور مینویسد: "اعلیحضرت شاه سابق محسنات زیادی داشتند ولی فرط علاقه ایشان به مال و مکنت تمام آن محسنات را تحتالشعاع این خصلت قرار داد. ایشان چه در دوره سربازی و چه دوره نخست وزیری بسیار قانع بودند لیکن به محض اینکه چند سال از سلطنت معظمله گذشت و پا به سن گذاردند این حدیث شریف شامل حال ایشان گردید (یشیب ابن آدم و یشب فیه خصلتان: الحرص و طول الامل) بنیآدم هر اندازه پیرتر شود دو خصلت در او جوانتر میگردد: آز و آروزهای دور و دراز. پس از ذکر چند مثال از صدر اسلام و آتاتورک و عصمت اینونو چنین ادامه میدهد اگر در این کشور یک تن مرد مدبر و مقتدر ولی قناعت پیشه در رأس ملت قرار داشت، روزگار ما درخشان بود."»[40]
یکی دیگر از تلاشهای هویدا برای تضعیف خسروانی جابجایی وی از وزارت کار به وزارت کشور بود که با این کار افراد کلیدی حزب که وزارت کاری بودند دیگر مجبور نباشند از وی حرف شنوی داشته باشند.
سرانجام فشارهای درون حزبی و برون حزبی هویدا و نارضایتی قبلی شاه در ارتباط با دور زدن او برای نخست وزیری و تماس با آمریکاییها نتیجه داد و عطاءالله خسروانی پس از سالها تلاش در مرداد 1348 مجبور به استعفا از دبیر کلی حزب ایران نوین و وزارت کشور شد. در خاطرات عطاءالله میخوانیم:
«برای این که خب نمیشد. عملی نبود. برخورد با هویدا و نشستن با وزراء آنجا توی تشکیلات و فلان و اینها. دیگر من خودم هم مریض بودم صدایم در نمیآمد یک غدهای در کورت وکالم پیدا شده بود، میخواستم بیایم اروپا عمل کنم و بمانم. آقای معینیان یک چیزی نوشت[استعفا به شاه] و من امضا کردم. گفتش که آن کاغذ را بهتان بدهم؟ گفتم نه. آن توی پرونده باشد. این [را] هم بدهید به اعلیحضرت و بگویید عوض کرد. بعد از من [حسن]زاهدی را گذاشتند. که حسن زاهدی شد وزیر کشور.
بعد از من کلالی دبیر کل شد و هویدا رئیس هیئت اجرایی و رئیس دفتر سیاسی پس از مدتی با او هم نتوانست بسازد. خودش هر سه را شد و بعدش هم ملحق شد به حزب رستاخیز.»[41]
«بعد از این که من به شاه استعفا دادم یکی دو روز گذشت یک روز رفتم وزارتخانه، تلفن کردم به آن رئیس دفتر که من میآیم کشوهایم را خالی کنم. رفتم در آن موقع نمیدانم آقای ناصر یگانه که وزیر مشاور آقای هویدا بود درب را باز کرد اجازه میدهید؟ گفتم: بیا تو. آمد تو. گفت: آقا شنیدم و متأسفم. گفتم: از چی متأسفی؟ گفت: از اینکه شما... گفتم: خب من استعفا دادم. این مهم نیست. گفت حالا من یک خواهش کنم؟ گفتم: چی؟ گفت که: یک خطی دو خط استعفای شما را برای نخست وزیر. گفتم: مرد حسابی تو قاضی بودی تو نمیدانم حقوقدانی. چطور جرأت میکنی همچین حرفی به من بزنی؟! مگر قانون اساسی ننوشته وزرا استعفایشان را به شاه میدهند. معلوم شد که یک خرده او را هم ناراحتش کردم... من [استعفا] دادم پیش اعلیحضرت شاه است. من بعد از اینکه چنین اتفاقی افتاد خب برای من ناراحتی فامیلی به وجود آوردند. گرفتاریهایی داشتیم که آنها را میگذاریم کنار. چون شخصی است. بعد من آمدم بلافاصله برای عمل جراحی به پاریس که دو سه ماه طول کشید و برگشتم به ایران. کاری نداشتم.»[42]
در اسناد ساواک در ارتباط با علت برکناری خسروانی میخوانیم:
«تحقیقات غیر محسوس تا سال 1348 ادامه یافت و شاه که اقدامات جاهطلبانهی خسروانى را خطرناک تلقى مىنمود، وى را از وزارت کشور و دبیرکلى حزب ایران نوین برکنار کرد و بدینسان یکى از فعالترین رقباى هویدا براى همیشه از صحنهی سیاست خارج شد. خسروانی پس از برکناری به علت غم و غصه شدید به بیماری گواتر «غمباد» مبتلا شد و بعد از مدتی تارهای صوتی او نیز از کار افتاد.»[43]
خسروانی برای مدتی کاری نداشت تا این که ابتدا به او پیشنهاد سفیر ایران در ژنو داده شد و به علت عدم قبول، وی را به ریاست هیئت عالی بازرسی شرکت نفت منصوب کردند که در شرکت نفت نیز دل خوشی از منوچهر اقبال نداشت.
خسروانی با تشکیل حزب رستاخیز به عضویت این حزب در آمد و در کلوپ ایران و فرانسه و باشگاه شاهنشاهی نیز عضو شد.
فساد مالی
در گزارشهای ساواک به فساد مالی عطاءالله خسروانی اشاره شده است. برخی از این مفاسد عبارتند از:
«خسروانی وزیر کشور متجاوز از چهارصد میلیون تومان در وزارت کار و بیمههای اجتماعی سوءاستفاده کرده و بالاخره به موقع خود تعقیب قانونی خواهد شد.»[44]
«در وزارت کار شایع است آقای عطاءالله خسروانی وزیر سابق کار از یک درصد درآمد سازمان بیمههای اجتماعی سهم وزارتخانه سوءاستفاده مینموده و این وجه را معمولاً برخلاف مقررات صرف پاداشهای غیر ضروری و مخارج نامفید میکرده است.»[45]
«دکتر جعفری نماینده مجلس شورای ملی ضمن یک مذاکره خصوصی میگفت اخیراً درباره سوء استفادههای خسروانی وزیر کار در امر ساختمان سازمان بیمههای اجتماعی و چند موضوع دیگر پروندههایی علیه مشارالیه تشکیل شده است.... سرتیپپور نماینده مجلس شورا میگفت که خسروانی با کمک سایر خسروانیها زمینه را برای نخست وزیری خود فراهم میسازد و ممکن است تا یک ماه دیگر مأمور تشکیل کابینه گردد.»[46]
او بعد از پیروزی انقلاب اسلامی زندگی در فرانسه را برگزید و سرانجام در 29 شهریور 1384 در فرانسه درگذشت.
[1]. طرح خاطرات شفاهی ایران، مرکز مطالعات خاورمیانه دانشگاه هاروارد، خاطرات عطاءاله خسروانی، مکتوب نوار 1، ص 1.
[2]. رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، عطاءالله خسروانی، مرکز بررسی اسناد تاریخی، سند بدون تاریخ و شماره.
[3]. همان، سند بدون تاریخ و شماره.
[4]. طرح خاطرات شفاهی ایران، همان.
[5]. همان.
[6]. رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، عطاءالله خسروانی، مرکز بررسی اسناد تاریخی، سند شماره: 316د ـ 18 / 3 / 1340
[7]. همان، سند شماره: 3124 / 20ﻫ ـ 6 ـ 23 / 5 / 1348
[8]. طرح خاطرات شفاهی ایران، همان، ص 6.
[9]. رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، عطاءالله خسروانی، سند مورخ: 22 / 12 / 42.
[10]. حزب ایران نوین به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ج 1، ص 17.
[11]. همان.
[12]. رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، عطاءالله خسروانی، سند شماره: 452 / 321 ـ 11 / 9 / 1342.
[13]. طرح خاطرات شفاهی ایران، همان، مکتوب نوار 4، ص 23.
[14]. ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 2، رسا، تهران، 1368 ش، ص 638.
[15]. رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، عطاءالله خسروانی، سند شماره: 20297 / 20ﻫ - 5 ـ 10 / 7 / 1346
[16]. طرح خاطرات شفاهی ایران، همان، ص 23.
[17]. همان، ص 20.
[18]. رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، عطاءالله خسروانی، سند مورخه: 19 / 11 / 1343.
[19]. همان، سند شماره: 1762 / 322 ـ 11 / 12 / 1343.
[20]. همان، سند مورخ: 2 / 5 / 1344.
[21]. همان، سند شماره: 25968 / 321 ـ 11 / 7 / 1344.
[22]. همان، سند شماره: 26167 / ﻫ ـ 4 ـ 27 / 10 / 1345. هنگامی که هویدا در راستای تقویت بهائیت، همکیش خود خانم فرخ رو پارسای را به وزارت آموزش و پرورش رسانید برکناری هدایتی باعث رضایت وی گردید.
[23]. همان، سند شماره: 13032 / 20 الف ـ 23 / 5 / 1344.
[24]. همان، سند مورخ: 11 / 8 / 44.
[25]. همان، سند شماره: 24747 / 20ﻫ ـ 4 ـ 15 / 9 / 46.
[26]. همان، سند شماره: 32184 / 20ﻫ ـ 5 ـ 20 / 10 / 1346.
[27]. همان، سند شماره: 411 / 300 ـ 19 / 8 / 1344.
[28]. همان، سند شماره: 3131 / 300 الف ـ 26 / 11 / 1344.
[29]. همان، سند بدون تاریخ و شماره.
[30]. همان، سند شماره: 1245 ـ 5 / 6 / 1343.
[31]. همان، سند شماره: 44551 / ﻫ ـ 5 ـ 19 / 12 / 1347.
[32]. همان، سند شماره: 202 / 303 ـ 26 / 3 / 1344.
[33]. همان، سند مورخ: 14 / 4 / 1345.
[34]. همان، سند شماره: 22616 / ﻫ ـ 4 ـ 29 / 9 / 1345.
[35]. همان، سند شماره: 9994 / 20ﻫ ـ 6 / 5 / 1345.
[36]. همان، سند شماره: 24794 / 20ﻫ ـ 4 ـ 18 / 9 / 1346.
[37]. همان، سند شماره: 3808 ـ 26 / 9 / 1347.
[38]. همان، سند شماره: 32798 / 20ﻫ ـ 8 ـ 18 / 9 / 1347.
[39]. همان، سند شماره: 32838 / 20ﻫ ـ 8 ـ 25 / 9 / 1347.
[40]. همان، سند مورخ: 27 / 8 / 1349.
[41]. طرح خاطرات شفاهی ایران، همان، مکتوب نوار 5، ص 20.
[42]. همان، مکتوب نوار 6، ص 16.
[43]. رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، عطاءالله خسروانی، سند بدون تاریخ و شماره.
[44]. همان، سند شماره: 32908 / 20ﻫ ـ 8 ـ 7 / 10 / 1347.
[45]. همان، سند شماره: 35668 / 20ﻫ ـ 5 ـ 21 / 4 / 1348.
[46]. همان، سند شماره: 966 / 322 ـ 18 / 7 / 1344.
عطاءالله خسروانی در حال سخنرانی
عطاءالله خسروانی در حال سخنرانی
عطاءالله خسروانی در حال سخنرانی
عطاءالله خسروانی در حال سخنرانی
عطاءالله خسروانی در حال سخنرانی
عطاءالله خسروانی در جلسه
استقبال از خسروانی
خسروانی در کلنگزنی یک طرح، هویدا نیز در عکس دیده میشود
تعداد مشاهده: 8143