امام حسین(علیه‌السلام) فرمودند: من، برای عبرت شهید شده‌ام. هیچ شخص با ایمان مرا یادآوری نمی‌کند مگر آن که (از شهادت من) پند و عبرت می‌جوید. امالی صدوق، صفحه 137، به نقل از آثارالصادقین، آیت‌الله احسان‌بخش. *** تاریخ یک درس عبرت است برای ما. امام خمینی(قدس سره)، صحیفه امام، ج 18، ص 170.

مقالات با درج سند

اهمیت مطالعه تطبیقی اسناد و خاطرات در پژوهش‌های تاریخی؛ نمونه موردی: خاطرات آیت‌الله محمدرضا مهدوی‌کنی و اسناد ساواک


تاریخ انتشار: 07 شهريور 1401


مقدمه

پژوهشگران تاریخ انقلاب اسلامی برای بازسازی تاریخ انقلاب اسلامی با گستره متنوعی از منابع روبرو هستند. این منابع طیف وسیعی از خاطرات، اسناد، مطبوعات، عکس، فیلم و مانند آن را در برمی‌گیرند. پژوهشگران این منابع را در کنار هم قرار می‌دهند و اصالت اخبار و روایات و راویان را می‌سنجند. این منابع در واقع روایت یک وقایع از زوایای گوناگون هستند. در حالی که در کتب خاطرات، از زاویه راوی به واقعه نگاه می‌کنیم، در منابع سندی آن را از زاویه دید یک راوی دیگر می‌نگریم. با کنار هم نهادن روایت‌های گوناگون از یک رویداد یا روند، فهم آن عمیق‌تر خواهد شد و بخش‌های بیشتری از آن در دیدرس قرار خواهد گرفت.

نوشتار حاضر به تطبیق روایت زندگینامه‌ای (تاریخ شفاهی) و روایت سندی از برخی رویدادها و روندها پرداخته است. خاطره‌نویسی در یکی از دو قالب زیر انجام می‌شود:

الف - نویسنده خاطرات، به صورت روزانه وقایع و رویدادهای مهمی را که با آن‌ها سروکار داشته، یادداشت می‌کند. در این گونه از خاطره‌نویسی، اشخاص به دلیل درگیری با رویدادها، ممکن است دچار هیجانات، قضاوت‌ها یا محدودیت شوند. اما چون در نزدیک‌ترین فاصله زمانی به ثبت رویدادها پرداخته‌اند، یادداشت‌های آن‌ها می‌تواند حاوی جزئیات فراوان و دقیق باشد.

ب- نویسنده خاطرات، سال‌ها پس از وقوع رویدادها و فرونشست غبار هیجانات، به نوشتن خاطرات و سرگذشت خود اقدام می‌کند. در این گونه از خاطره‌نویسی، راوی از هیجانات، فضاوت‌ها و احساسات پیشین دورتر است و با نگاهی به گذشته، به ثبت روایت خود از گذشته می‌پردازد. در این گونه از خاطره‌نویسی، به دلیل دور بودن از زمان وقوع رویدادها، جزئیات روایت کمتر است و گاه به دلیل فراموشی، بخش‌هایی از روایت ثبت نمی‌شود و ممکن است جای برخی افراد و نام‌ها، زمان وقوع رویدادها و ..... جابه‌جا و اشتباه شود. در این گونه از خاطره‌نویسی، تلاش می‌شود برخی اسناد، تصاویر و مدارک برای مستندسازی روایت – به ویژه در بخش ضمایم و پیوست‌ها- آورده شود.

یکی از شیوه‌های نشر منابع دست اول تاریخ انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، انتشار خاطرات افراد فعال و اثرگذار در این دو رویداد مهم تاریخ کشورمان است. این کار اغلب به شکل تدوین تاریخ شفاهی و توسط برخی مؤسسات و انتشارات انجام می‌شود. تفاوت تاریخ شفاهی با خاطره‌نویسی آن است که خاطره‌نویسی در دو شکل پیش‌گفته با انگیزه‌ها، سلایق و سبک نوشتاری خاطره‌نویس (راوی) صورت می‌گیرد اما در تاریخ شفاهی، نقش مصاحبه‌گر، پرسش‌های وی، میزان تسلط به رویدادها و روندهای مورد نظر مصاحبه ‌شونده یا مسئولان مؤسسه اهمیت دارد. همچنین تغییر قالب تاریخ شفاهی از پرسش و پاسخ و تدوین نهایی آن به شکل یک روایت خطی ممتد برای انتشار اهمیتی خاص دارد. در این شکل از انتشار خاطرات، مؤسسات مسئول ضبط، ثبت و نشر خاطرات افراد برای مستندسازی و تکمیل خاطرات بریده‌هایی از روزنامه‌ها، عکس‌ها و اسناد را منتشر می‌کنند. افزودن پاورقی‌ها به ویژه درباره اشخاص مورد بحث و رویدادهایی که به فهم مطالب کمک می‌کند از دیگر اقدامات ناشرین این دسته از کتب خاطرات است.

خاطرات مرحوم آیت‌الله محمدرضا مهدوی‌کنی را مرکز اسناد انقلاب اسلامی ضبط، گردآوری، تدوین و منتشر نموده است.[1] همانگونه که مرحوم آیت‌الله مهدوی‌کنی متذکر شده‌اند این مجموعه در اصل به صورت پرسش و پاسخ بوده که در مقام تدوین، پرسش‌ها را عناوین بحث قرار داده‌اند؛ از این رو نظم و ترتیب و انسجام معمول در عناوین و مباحث کتاب کاملاً رعایت نشده است. زیرا پاسخ‌ها متناسب با سؤال‌ها بوده و احیاناً مورد توجه و عنایت خاص پاسخ‌ دهنده نبوده است. همچنین خاطرات یا گوشه‌هایی از آن مسکوت باقی مانده و یا در اثر گذشت زمان به بوته فراموشی سپرده شده است.[2]

بخشی از مبارزات آیت‌الله مهدوی‌کنی در قالب اسناد ساواک ثبت شده است. این اسناد در قالب دو کتاب مسجد جلیلی به روایت اسناد ساواک[3] و یاران امام به روایت اسناد ساواک: آیت‌الله محمدرضا مهدوی‌کنی[4] توسط مرکز بررسی اسناد تاریخی منتشر شده‌اند. شیوه کار مرکز بررسی اسناد تاریخی در انتشار اسناد، به شکل آوردن تصویر سند، متن ویراسته آن، پاورقی‌های لازم برای گویاسازی اسناد و ضمایم (برخی اسناد و تصاویر) است. این اسناد غالباً روایت منابع ساواک از رویدادها و وقایعی است که برای ساواک مهم بوده است.

نوشتار حاضر به مطالعه تطبیقی روایت آیت‌الله مهدوی‌کنی (خاطرات ایشان) و روایت منابع ساواک پرداخته است. همانگونه که خواننده محترم در خواهد یافت روایت اسنادی دارای جزئیاتی است که در روایت آیت‌الله مهدوی‌کنی دیده نمی‌شود؛ زیرا

*منابع ساواک در همان زمان یا نزدیک‌ترین زمان ممکن به ثبت وقایع پرداخته‌اند. آن‌ها برای انجام مأموریت و عمل به وظیفه خود تلاش کرده‌اند رویدادها را با انبوهی ممکن از اطلاعات دقیق مورد نظر خود گزارش کنند. اما باید توجه داشت که این روایات، نگاه به رویدادها از بیرون است و انبوه اطلاعات یاد شده ما را از زاویه نگاه درونی بی نیاز نمی‌کند.

*پرسشگر درباره بخش‌هایی از مبارزات آیت‌الله مهدوی‌کنی حساسیتی نداشته است؛ حتی اگر مرحوم آیت‌الله مهدوی‌کنی مایل بوده‌اند که در این باره سخنی بگویند احتمالاً در اثنای مصاحبه این مجال فراهم نشده است. چون ضبط، گردآوری و تدوین این خاطرات بیش از سه دهه با زمان وقوع رویدادها فاصله داشته، جزئیات مربوط به رویدادها هم فراموش شده و احتمالاً در صورت پرسش مصاحبه‌گر و یا تمایل آیت‌الله مهدوی‌کنی، به یاد آوردن چنین جزئیاتی برای آن مرحوم ممکن نبوده است.

این خاطرات خطوط کلی رویدادها را به درستی روایت کرده و جزئیات آن‌ها در روایت منابع ساواک محفوظ مانده است.

این نوشتار گامی است برای ارزیابی و سنجش موردی میزان اهمیت اسناد تاریخی و قابلیت آن‌ها برای ترکیب با کتاب‌های خاطرات و تواریخ شفاهی به منظور پژوهش در تاریخ انقلاب اسلامی. از این منظر می‌توان اهمیت انتشار اسناد ساواک را دریافت. انتشار این اسناد در خدمت بازسازی گذشته قرار می‌گیرد و مورخان و پژوهشگران را برای فهم دقیق‌تر گذشته مدد خواهد کرد. این اقدام به منزله فراهم آوردن مصالح با اهمیت برای تاریخ‌نگاران انقلاب اسلامی است.

 

آیت‌الله محمدرضا مهدوی‌کنی

 آیت‌الله محمدرضا مهدوی کنی فرزند مرحوم حاج اسدالله کنی (درگذشت: 1354ش) و مرحوم بانو فاطمه خانم (درگذشت: 1372ش) در 14 مرداد 1310ش در کن به دنیا آمد. طی سال‌های 1324-1327ش در حوزه علمیه لرزاده تهران[5] به تحصیل مقدمات علوم اسلامی پرداخت. در 1327 راهی قم شد و از محضر اساتید مدارس فیضیه و حجتیه این شهر بهره‌ها برد. با پایان بردن دوره سطح، در محضر بزرگانی چون آیت‌الله سید محمدحسین طباطبایی، امام خمینی رحمه‌الله علیه (درس خارج فقه و اصول)، آیت‌الله ابوالحسن رفیعی قزوینی (درس فقه و فلسفه) و آیت‌الله شهید مرتضی مطهری (دروس کلامی، فلسفه و تفسیر) به تلمذ پرداخت. ایشان در سال 1338ش در حالی که به درجه اجتهاد نائل شده بودند با دختر آیت‌الله حاج شیخ زین العابدین سرخه‌ای[6] از علمای معروف تهران ازدواج نمود و تا سال 1340ش در قم ماند. در این سال به تهران آمد و سال بعد امنای مسجد جلیلی تهران (واقع در خیابان شاهرضا [انقلاب اسلامی] اوایل خیابان ایرانشهر جنوبی)[7] برای اقامه جماعت و نشرفرهنگ و معارف اسلامی از وی دعوت به عمل آوردند.[8]

با ورود آیت‌‌الله مهدوی‌کنی به مسجد جلیلی، فعالیت‌های انقلابی در آنجا رونق گرفت و ایشان طی سال‌ها فعالیت، این مسجد را به کانون مبارزه انقلابی تبدیل کردند.[9] این مبارزات وجوه و جنبه‌های مختلف داشت؛ از سخنرانی‌های روشنگرانه و جلسات هفتگی تفسیر قرآن تا تأسیس کتابخانه و راه اندازی انجمن امداد بیماران. این فعالیت‌ها مورد حساسیت ساواک قرار داشت و منابع آن سازمان گزارش‌های متعددی را از مسجد جلیلی به مقامات بالادست ارائه می‌دادند.[10]

خاطرات آیت‌الله مهدوی‌کنی برای بازسازی بخشی از زندگی ایشان – به ویژه بخش خانوادگی، زادگاه و تحصیلات- ارزش ویژه‌ای دارد حال آن که این مباحث کمتر در اسناد ساواک مجال بروز یافته است. ساواک بیشتر بر آن بخش از زندگی افراد تأکید می‌کرد که با مبارزات و مخالفت‌ها با رژیم ارتباط داشت. اما افراد در بیان خاطرات خود در شرح سوابق تحصیلی و علمی یا خاطرات خانوادگی بر محورها و موضوعاتی تأکید دارند که باعث افتخار فردی و اجتماعی است؛ مثلاً ممکن است بر سخت‌کوشی و ساده‌زیستی خود تأکید کنند یا از شرایط سخت دوران طلبگی سخن بگویند؛ اما این موضوعات چندان برای ساواک اهمیت نداشت. از این منظر تفاوت متون زندگینامه‌ای (خاطرات و تواریخ شفاهی) با اسناد قابل توجه است. فعالیت‌های اجتماعی، سیاسی یا اقتصادی افراد که به نحوی با انتظام و امنیت رژیم ارتباط پیدا می‌کرد مورد توجه ساواک بود. بنابر این توجه ساواک به زندگی و فعالیت‌های آیت‌الله مهدوی‌کنی بیشتر از دهه 1340 نمود پیدا کرده است. در ثبت و انعکاس این فعالیت‌ها گزارش‌های منابع ساواک ارزش ویژه‌ای دارند. این ارزش به دلیل اطلاعات ریز و دقیقی است که از وقایع و افراد به دست می‌دهند؛ اما این گزارش‌ها تا حدود مشخصی وارد لایه‌های درونی زندگی، اهداف و نیات و انگیزه‌های افراد شده‌اند. این اسناد هنگامی ارزش ویژه خود را نشان می‌دهند که در پیوند با دیگر گونه‌های متون و منابع سنجیده و ترکیب شوند تا برای ساخت و بازسازی روایتی از گذشته به کار روند.

 

صندوق امداد بیماران مستمند

یکی از اقدامات انقلابی- اسلامی در مسجد جلیلی، تأسیس صندوق کمک به بیماران نیازمند بود. آیت‌‌الله مهدوی‌کنی هدف از این کار را کمک به خانواده‌های بی‌بضاعت یاد کرده‌اند؛ البته در پوشش آن، کار سیاسی نیز انجام می‌شد. در خاطرات آیت‌‌الله مهدوی‌کنی آمده است:

این صندوق جنبه سیاسی صرف نداشت، بلکه واقعاً ما به افراد بی‌بضاعت کمک می‌کردیم. بیماران را توسط آن صندوق در بیمارستان بستری و به خانواده‌های زندانی و امثال این‌ها که گرفتار بودند، کمک می‌کردیم. موجودی صندوق هم از این راه تأمین می‌شد که در مغازه‌ها، مراکز بزرگ و حتی بیمارستان‌ها- قبل از این که کمیته امداد این سنّت را اجرا بکند- صندوق‌هایی را به عنوان صندوق اعانه و کمک به محرومین و بی‌بضاعت‌ها نصب می‌کردیم و مردم وجوهی در این صندوق‌ها می‌ریختند. بعد هم ماهیانه پول‌ها جمع و صرف امور مربوط می‌شد.[11]

در بهمن سال 1349ش، منبع ساواک از تشکیل صندوق تعاون خیریه اجتماعی وابسته به درمانگاه ولی‌عصر (ع) خبر داد. این صندوق توسط جمعی از افرادی تشکیل شده بود که در دعای ندبه صبح‌های جمعه در مسجد جلیلی شرکت می‌کردند. در این زمان فعالیت صندوق به چاپ تعدادی قبض دریافت وجه جهت بیماران آغاز شده بود.[12] هدف گروه دستگیری از بیمارانی بود که امکان مداوی خود را نداشتند. آنان بیماران مستمند را به پزشکانی که معالجه مجانی را قبول کرده بودند، معرفی می‌نمودند. عیادت از بیماران از دیگر وظایف گروه بود که با سرکشی به بیمارستان‌های بوعلی، فیروزآبادی، مسلولین شاه آباد و کهریزک، علاوه بر رفع نیازهای پزشکی و مالی آن‌ها، کتابهای جیبی مذهبی و مواد خوراکی و لباس بین آن‌ها توزیع می‌کردند.[13]

به گزارش منبع 3249 ساواک، جلسه این انجمن در 11 اردیبهشت 1350 در کتابخانه مسجد جلیلی برگزار شد. در این جلسه آیت‌‌الله مهدوی‌کنی از پذیرش مدیرعاملی انجمن خودداری کرد و جواب داد که پذیرش این پیشنهاد ظاهراً به مصلحت نیست و از پشت پرده و پشت جبهه دعاگوی دوستان است. در این جلسه ضیاء جلیلی متولی مسجد، به عنوان مدیر عامل انتخاب شد و حاجی اسماعیل دیانت‌نژاد خزانه‌دار، مهندس محمدعلی گل‌افشان منشی و حاج علی وهابی و جعفر جعفری کارمند بانک بازرگانی شعبه گلوبندک به عنوان حسابدار انجمن معرفی شدند. هوشنگ دلشاد، غلامعلی زنگنه، اصغر کریم‌زاده و جعفری نیز اعضای هیأت اجرایی انجمن و دکتر اسدالله نقاش‌زاده کارمند ثبت، دکتر شیخ (استاد دانشگاه، دانشکده علوم)، مهندس قرچه‌داغی و فرشاد مشاورین آن بودند. کریم‌آبادی کارمند داروخانه رامین در میدان فردوسی نیز مسئول بررسی وضعیت افراد مستمند بود. برای جمع‌آوری کمک‌های مردمی، صندوق‌هایی به اندازه 15x40 سانتی‌متر به رنگ خاکستری از آهن ساخته شده بود و قرار بود آن‌ها را در تجارتخانه‌ها و برخی محل‌های دیگر نصب کنند و اساسنامه انجمن روی آن‌ها نصب شود تا اشخاص خیِّر اعانات خود را در آن‌ها بریزند. مقرر شد که تخلیه صندوق‌ها و جمع‌آوری وجوه کمک‌های مردمی ماهیانه و توسط اعضای هیأت‌های اجرایی انجام شود. درباره محل نصب این صندوق‌ها و کیفیت این کار میان اعضا گفتگو شد. در این جلسه مقرر گردید جلسات انجمن هر هفته روزهای شنبه برگزار شود.[14]

اساسنامه انجمن عیادت بیماران (گروه امداد بیماران مستمند) توسط آیت‌‌الله مهدوی‌کنی تنظیم شد. در جلسه هفتگی انجمن در 22 اردیبهشت اساسنامه پس از اصلاحیه‌ای مختصر، ماشین شد و در اختیار اعضا قرار گرفت. در اساسنامه آمده بود که اعضا نباید به حزب و جمعیتی بستگی داشته باشند و چنانچه فساد اخلاقی از آن‌ها دیده شود، از انجمن اخراج خواهند شد. یکی از مواد اساسنامه مشعر بر این بود که اختلافات هیأت مدیره به وسیله حاکم شرع و مرجع تقلید رفع خواهد شد. در این جلسه حاج محمود سبحانی سرپرست تبلیغات گروه و وفائی کارمند پالایشگاه تهران-شرکت ملی نفت- به عنوان کمک مأمور تبلیغات گروه برگزیده شدند.[15]

در 12 خرداد آیت‌‌الله مهدوی‌کنی اعلام کرد که انجمن در شب عید [میلاد امام حسن عسکری علیه‌السلام] یک‌صد دست لباس بین مسلولین بیمارستان خیابان تهران نو تقسیم کرده است. در این جلسه اوراق چاپی درباره عیادت بیماران و هفته‌نامه گروه مددکاران بیماران مستمند بین حضار توزیع شد.[16]

در جلسه انجمن در 25 خرداد 1350 اعلام شد که از 50 صندوق جمع‌آوری اعانات مردمی، چهل و چند تای آن‌ها در فروشگاه‌ها و مساجد نصب شده است.[17] در جلسه روز 22 اردیبهشت 1352ش مقرر شد شهریه یک خانم دانشجو که توسط کمال فلسفی فرزند ارشد مرحوم حجت‌الاسلام و المسلمین محمدتقی فلسفی معرفی شده بود، پرداخت شود.[18] در برخی جلسات انجمن، بیماران و یا بستگان آن‌ها شرکت می کردند.[19]

 

ساواک و حساسیت نسبت به کارکرد صندوق امداد بیماران مستمند

در سال‌های 1349 و 1350، جلسات هفتگی با حضور عده‌ای از روحانیون به تناوب در منازل اعضا برگزار می‌شد.[20] در جلسه‌ای که در 4 خرداد 1351ش در منزل آیت‌الله مهدوی‌کنی برگزار شد، درباره دستگیری آقای لاهوتی[21] سخن به میان آمد و آقای مهدوی‌کنی اظهار داشتند که ممکن است لاهوتی اعتراف کرده باشد.[22] در 16 آذر 1351، آیت‌الله مهدوی کنی توسط کمیته مشترک ضد خرابکاری دستگیر شد. گفته می‌شد در دوره بازداشت بازجویی‌های 5-6 ساعته از ایشان به عمل آمده بود.[23] در سال 1354 نیز بار دیگر بازداشت و درباره میزان کمک‌ها به آقای لاهوتی مورد بازجویی قرار گرفتند.[24] بار دیگر در سال 1356ش آیت‌الله مهدوی‌کنی توسط بازجو وظیفه‌خواه و بازجوی متخصص کوچصفهانی[25] مورد بازجویی قرار گرفت. در گزارش بازجویی آمده است:

به دنبال کشف یک گروه خرابکار و برانداز معتقد به ایدئولوژی اسلامی بر مبنای سوسیالیزم.... با پیگیری‌های لازم مأمورین جهت دستیابی به این عناصر و دستگیری اعضاء نظامی گروه موصوف و تحقیقات از آنان مشخص گردید نامبرده بالا [آیت‌الله مهدوی‌کنی] یکی از افراد فعال و مرتبط می‌باشد که اقداماتی در زمینه‌های مختلف فوق به منظور پیشبرد مقاصد خرابکاران نموده.[26]

این بازجویی با صندوق مسجد جلیلی ارتباط داشت؛ بخشی از سوالات بازجو درباره پول‌هایی بود که به آقای لاهوتی داده می‌شد. ساواک روی این موضوع حساسیت داشت. در خاطرات آیت‌الله مهدوی‌کنی آمده است:

از جمله کسانی که از صندوق کمک می‌گرفت آقای لاهوتی بود. ایشان مکرراً از من به عنوان کمک به افراد بی‌بضاعت پول می‌گرفت. البته گاهی من احساس می‌کردم که ایشان برای کارهای سیاسی پول می‌گیرد، اما عنوانش این بود و لذا وقتی من دستگیر شدم و در همین باره از من بازجویی شد در بازجویی پاسخ دادم و گفتم: این صندوق مربوط به افراد محروم بوده و من به این عنوان به ایشان پول می‌دادم.... در سال 1354بود که من بازداشت شدم.... در بازجویی سوال کردند که پول‌هایی که شما به آقای لاهوتی می‌دادید بابت چه بود؟ گفتم: ما صندوقی در مسجد جلیلی داشتیم و به محرومین کمک می‌کردیم. ایشان هم برای این کار پول می‌گرفتند.... ما فکر می‌کردیم که اسلام هم کمک به محرومین دارد و هم کمک به نهضت؛ منتها این پوشش خوبی بود که به عنوان کمک به محرومین می‌توانستیم این کار را انجام دهیم و از این راه آسان‌تر بود.[27]

در گزارش بازجویی از آیت‌الله محمدرضا مهدوی کنی در بخش خلاصه اظهارات متهم، آمده است:

می‌دانستم که لاهوتی مبلغی از این پول‌ها را صرف مخارج شخصی و مقداری از آن را خرج خانواده‌های زندانیان سیاسی می‌کند و انگیزه از این کار ایجاد حس تعاون و کمک به بیچارگان بود.[28]

در خاطرات آیت‌الله مهدوی‌کنی به روابط آقای لاهوتی با اعضای سازمان مجاهدین خلق- به ویژه پس از اعلام مواضع آن‌ها- اشاره شده است. برخی از اعضای این سازمان که به ارتباط آیت‌الله مهدوی‌کنی با آقای لاهوتی واقف بودند، در بازجویی ها آن را لو داده بودند.

بعد از اعلام مواضع، ظاهراً آقای لاهوتی با آن‌ها قطع ارتباط نکرده بود و مدعی بود که من با این‌ها هستم تا شاید بتوانم آن‌ها را برگردانم. سازمانی‌ها به منزل ایشان رفت و آمد می‌کردند. از کسانی که بنا به اظهار آقای لاهوتی به خانه ایشان رفت و آمد داشتند؛ بهرام آرام، تقی شهرام و دختر آقای دزفولی به نام بتول دزفولی و وحید افراخته بودند.... وحید افراخته، آقای لاهوتی را لو داده بود. چون بیش از همه با ایشان تماس داشت و ارتباط آقای لاهوتی را با من، در بازجویی‌ها اعلام کرده بود.[29]

در مقام مقایسه میان خاطرات آیت‌الله مهدوی‌کنی و اسناد ساواک باید گفت که منابع ساواک اطلاعات جزئی، دقیق و قابل توجهی از اعضاء، جلسات، ساختار گروه و چگونگی گردآوری کمک‌های مردمی ارائه کرده‌اند. به نظر می‌آید منبع / منابع ساواک در جلسات اعضای گروه شرکت می‌کرده‌اند. اما این میزان اطلاعات در خاطرات آیت‌الله مهدوی‌کنی دیده نمی‌شود؛ شاید این موضوع برای مصاحبه‌کننده یا مصاحبه‌شونده اهمیتی نداشته است. در همین اشارات کوتاه هم، اطلاعات ریز و دقیق بازگویی نشده است. موضوع دیگر آن است که آیت‌الله مهدوی‌کنی به چگونگی لو رفتن کمک‌های مالی صندوق به آقای لاهوتی اشاراتی کرده‌اند که در اسناد ساواک دیده نمی‌شود. این ارتباط دور از دسترس و دایره نفوذ منابع ساواک بود و محدودیت کار منابع را نشان می‌دهد. آنها تا محدوده‌ای توان و امکان نفوذ داشتند. ساواک، این کمبود اطلاعات را در بازجویی‌ها جبران می‌کرد. این کار با استفاده از روش‌هایی چون انوع تهدید، فشار روانی و شکنجه بدنی انجام می‌شد.

 

تأسیس کتابخانه

در خاطرات آیت‌الله مهدوی‌کنی درباره کتابخانه مسجد جلیلی آمده است:

من در آنجا کتابخانه‌ای تأسیس کردم. اصولاً در آن زمان کتابخانه در مساجد انگشت‌شمار بود. شاید مسجد ما دومین مسجد در تهران بود که کتابخانه منظمی داشت. به خاطر این که بتوانیم جوان‌ها را جذب کنیم این کتابخانه را تأسیس کردیم و کتاب‌های مناسب جوان‌ها تهیه کردیم.[30]

در سند شماره 17830 / 20ه‍2 تاریخ:26 / 5 / 1347 منبع 617 ساواک تهران، گزارشی از برگزاری مجلس جشن کتاب در مسجد جلیلی و اظهارات محمدرضا مهدوی کنی پیرامون کتاب ارائه کرده است. مراسم جشن قرعه‌کشی کتاب با دعوت قبلی برگزار شد؛ در دعوت نامه این جشن ورود مدعوین به مجلس مذهبی و علمی خیرمقدم گفته شده بود. در کارت دعوت مراسم همچنین جملاتی از امام علی(ع)، جاحظ و مونتسکیو درباره اهمیت کتاب نقل شده بود. در این مراسم که پس از نماز مغرب و عشاء برگزار شد، حدود 250 نفر شرکت کردند. مراسم شامل تلاوت قرآن، سخنان بزرگان درباره کتاب، قرعه‌کشی جوایز و سخنرانی آیت‌‌الله مهدوی‌کنی بود. به برگزیدگان چند جلد کتاب داده شد. در سخنان آیت‌الله مهدوی‌کنی به سخت‌گیری دستگاه‌های انتظامی برای برگزاری این جشن اشاره شده است.

بعد از پایان قرعه‌کشی، محمدرضا مهدوی به صحبت پرداخت.... سپس اشاره به کتاب و دعوت مردم به مطالعه کتاب نمود و گفت: مسجد مهدوی [جلیلی] برای برگزاری چنین جشنی باید از سازمان‌های انتظامی اجازه بگیرد.... پس از پایان سخنان مهدوی اسامی کسانی را که در سال گذشته از کتابخانه مسجد کتاب جهت مطالعه دریافت داشته و قرعه به نام آنان اصابت نموده و تعداد آنان 80 نفر بود قرائت و کتاب‌هایی به نامبردگان اهدا گردید.[31]

در جشن میلاد حضرت زهرا (س) در 11 شهریور 1348 که با شرکت حدود 300 نفر برگزار شد، آیت‌‌الله مهدوی‌کنی ضمن وعظ اظهار داشت: آقایان من در روزنامه خوانده‌ام در این شهر حدود 5000 مشروب‌فروشی وجود دارد در حالی که تعداد کتابخانه از انگشتان دست تجاوز نمی‌کند. به گزارش اداره اطلاعات شهربانی، در این مراسم در خاتمه بین حاضرین قرعه‌کشی شد و یک کتاب که در کاغذ پیچیده شده بود به عنوان جایزه به برنده اهدا گردید.[32]

در 17 شهریور 1349 در جلسه هفتگی شرکت تعاونی سودبخش /  نجات،[33] دعوتنامه‌های جشن کتاب مسجد جلیلی میان حاضرین پخش شد. مراسم جشن روز دوشنبه 23 شهریور برگزار شد و موضوع بیانات آیت‌‌الله دکتر باهنر، سخنران این مراسم پیرامون حضرت علی (ع) و کتاب دور می‌زد. پس از اتمام سخنرانی دکتر باهنر، قرعه‌کشی برای توزیع کتاب بین افراد حاضر در جلسه شروع شد و عده‌ای به عنوان جایزه، تعدادی کتاب برنده شدند. در پایان مراسم همچنین اعلام شد که مطالب مجله ندای اسلام مورد تأیید آیت‌الله مهدوی‌کنی است و علاقه‌مندان می‌توانند آن را به عنوان یک مجله مفید خریداری کنند.[34]

گزارش‌های متعدد منابع ساواک از کتابخانه مسجد جلیلی، حاوی اطلاعات جزئی، دقیق و گاه مفصلی برای تکمیل‌ و تشریح خاطرات آیت‌الله مهدوی‌کنی است. در حالی که در کتاب خاطرات آیت‌الله مهدوی‌کنی به ذکر کلیاتی درباره اهتمام ایشان به موضوع کتاب و کتابخوانی اکتفا شده، گزارش‌های ساواک اطلاعات دقیق‌تری درباره چگونگی و کیفیت و میزان این فعالیت‌ها به دست داده‌اند. در برخی گزارش‌ها به تعداد افرادی اشاره شده که از کتابخانه مسجد استفاده کرده و کتاب به امانت گرفته‌اند. با کمک گرفتن از اسناد، می‌توان نام برخی کتاب‌ها و محتوای آن‌ها را شناخت. از نگاه یک محقق تاریخ این دو گونه از منابع، مکمل هم هستند و اطلاعات یکدیگر را تکمیل می کنند.

 

مباحث اقتصاد اسلامی

مرحوم آیت‌الله مهدوی‌کنی در خاطراتشان به برگزاری نشست‌هایی پیرامون اقتصاد اسلامی در مسجد جلیلی اشاره کرده‌اند. موضوع اقتصاد آن روزها مورد توجه جوانان بود و مارکسیست‌ها در این زمینه فعال بودند و جوان‌ها را به سمت مارکسیسم جذب می‌کردند.

شب‌های شنبه من جلسه‌ای برای جوان‌ها داشتم. از جمله بحث‌هایی مربوط به اقتصاد اسلامی بود. در حدی که بنده در این حوزه مطالعه داشتم بحث‌هایی در این زمینه مطرح می‌کردم. علت شروع بحث اقتصادی هم این بود که می‌دیدیم مارکسیست‌ها جوان‌ها را منحرف می‌کنند. از یک طرف اوضاع مملکت به گونه‌ای بود که جوان‌ها را به سوی بی‌بندوباری و فساد سوق می‌داد و از طرف دیگر جوان‌هایی که به مبارزه علاقه داشتند معمولاً جذب چپی‌ها و کمونیست‌ها می‌شدند. به این جهت مصلحت دیدم که برای حفظ و هدایت جوان‌های مسلمان این گونه فعالیت‌ها را آغاز کنم.[35]

به گزارش منبع 612 ساواک تهران، آیت‌الله مهدوی‌کنی در جلسه بحث و تفسیر هفتگی در مسجد جلیلی (روز 24 آذر 1346ش) درباره اقتصاد در اسلام اظهار داشت برای تشریح روح کامل اقتصاد واقعی برای جوانان و بیان نظریات اسلام در این باره و جمع‌آوری مطالب مورد نیاز، لازمه دقت و صرف دقت بیشتری است و لازم است شرکت‌کنندگان بلاانقطاع در جلسات شرکت کنند. جلسه فوق به بیان ادعاهای کمونیست‌ها درباره اقتصاد اختصاص داشت.[36] گزارش‌های ساواک نشان می‌دهد که این مباحث به صورت جزوه در اختیار علاقه‌مندان قرار می‌گرفته است.[37]

منبع 602 ساواک درباره سخنرانی آیت‌الله مهدوی‌کنی پیرامون اقتصاد اسلامی در 8 شهریور 1347 گزارش داده است؛

مالکیت برای کسی که کار می‌کند و محصول را به دست می‌آورد مانند کارگران و کشاورزان می‌باشد. بعضی‌ها املاک را ملک خود می‌دانند بدون این که در آن ملک زراعت یا درختکاری یا عمران و آبادی کرده باشند دور آن سیم خاردار می‌کشند و خود را مالک می‌دانند. در صورتی که این‌گونه املاک مال حکومت اسلامی است مال دولت است. صاحب آن دولت شناخته می‌شود و برای استفاده از آن هر طوری که صلاح بداند اقدام می‌نماید؛ البته دولت اسلامی.[38]

در بخشی از خاطرات آیت‌الله مهدوی‌کنی آمده است:

علت انتخاب این موضوع هم آن بود که آن زمان کمونیست‌ها به اصول اسلام و ایدئولوژی اسلامی خیلی حمله می‌کردند و یکی از مواضع مورد حمله، اقتصاد از نظر مالکیت، مسئله سرمایه، ارزش افزوده، کار و امثال ذلک بود.[39]

مقایسه خاطرات آیت‌الله مهدوی‌کنی و گزارش‌های منابع ساواک نشان می‌دهد در خاطرات ایشان به انگیزه‌ها و اهداف این نشست‌ها و مباحث اشاره شده است حال آن که منابع بیشتر به روند برگزاری جلسات و موضوع آن‌ها اشاره داشته‌اند. منابع نکات مهمی که مورد توجه ساواک بوده را بازتاب داده‌اند البته میزان فهم و دریافت آن‌ها از موضوعات مطرح شده چندان دقیق نبوده است. احتمالاً یادداشت‌برداری منابع ساواک از سخنان آیت‌الله مهدوی‌کنی و چارچوب‌های مورد نظر برای تدوین گزارشی موجز و فشرده بر کیفیت محتوای این گزارش‌ها مؤثر بوده است. آیا منابع دقیقاً موضوعات مطرح شده را متوجه می‌شدند؟ تا چه میزان در یادداشت نکات مهم این مباحث توفیق می‌یافتند؟ در تدوین گزارش نهایی کدام محورها برجسته یا حذف می‌شد؟ ضمن این که باید محدودیت‌های آیت‌الله مهدوی‌کنی و احتیاط ایشان در این مباحث را در نظر گرفت. به نظر می‌آید خاطرات آیت‌الله مهدوی‌کنی برای فهم انگیزه‌ها و اهداف تشکیل این جلسات ارزشمند است؛ به ویژه آن که ایشان محور اصلی این مباحث بوده و از سوی دیگر در زمان بیان خاطرات، محدودیتی در بیان اهداف و انگیزه‌هایشان نداشته‌اند. اما اسناد ساواک گزارش‌هایی با جزئیات فراوان هستند که با استفاده از آن‌ها می‌توان روند برگزاری این جلسات، تعداد و نام شرکت‌کنندگان و برخی سرفصل‌های مباحث مطروحه را بازسازی کرد. اما در استفاده از این اسناد برای تحلیل محتوای مباحث و موضوعات مطرح شده در جلسات باید احتیاط کرد.

 

درگذشت آیت‌الله حکیم و مرجعیت امام خمینی

آیت‌الله سید محسن حکیم (1306-1390ق / 1264-1349ش) مرجع بزرگ شیعیان در خرداد ماه 1349ش درگذشت. این رویداد فرصتی برای مطرح کردن مرجعیت امام خمینی بود. در گزارشی از ساواک خراسان (9 ه‍) به این موضوع اشاره شده است که:

پس از فوت آیت‌الله حکیم طرفداران خمینی و قمی در مشهد به تکاپو افتاده و مصمم هستند از موقعیت‌های مناسب به نفع اربابان خود (خمینی و قمی) تبلیغ نمایند و معتقدند بهترین موقعیت برای بزرگداشت خمینی و قمی و جلب توجه مردم به طرف این دو نفر با فوت حکیم پیش آمده است.[40]

در خاطرات آیت‌الله مهدوی‌کنی آمده است:

فوت آیت‌الله حکیم زمینه‌ای برای مطرح کردن مرجعیت امام در محافل و مجالس سوگواری آن مرحوم پیش آورد. همه می‌دانند آن ایام جریان طرفدار امام و مخالف دستگاه و رژیم از هر موقعیتی به نفع نهضت بهره‌برداری می‌کرد و یکی از آن موقعیت‌ها فوت آیت‌الله حکیم بود و به همین مناسبت در مسجد جامع چهلستون بازار ختم مفصلی برپا شد.... مجلس، مجلس با عظمتی بود. طرفداران امام فعالیت زیادی کردند و روی علاقه به نهضت همه حضور پیدا کردند و در شبستان و صحن مسجد جامع جمعیت زیادی جمع شده بود. آقای [شیخ علی‌اصغر] مروارید در منبر مسئله مرجعیت امام را به این صورت مطرح کرد: حال که آیت‌الله حکیم از دنیا رفته‌اند مرجعی که از ایشان بتوان تقلید کرد تنها امام خمینی است. در ضمن برای این که به اشکالات آنها که امام را به عنوان مرجع اعلم معرفی نمی‌کردند و می‌گفتند طرفداران امام ملا نیستند پاسخ بدهد، بالای منبر گفتند که این‌هایی که امام را قبول ندارند و دیگران را معرفی می‌کنند و ما را کم سواد می‌دانند، بیایند با هم مناظره کنیم. من حاضرم کتاب شرح لمعه را بیاورم و با آنها مباحثه کنم. آنها اگر یک صفحه از این کتاب را ترجمه کنند و توضیح دهند من تسلیم می‌شوم و دست از حرفم برمی‌دارم. این جمله در همان مجلس.... سر و صدایی راه انداخت که آقای مروارید چه می‌گوید؛ یک روضه‌خوان این چه حرف‌هایی است که می‌زند؟ خیلی پچ‌پچ کردند.... ولی در نهایت آن جلسه به نفع مبارزان و طرفداران امام تمام شد.[41]

در اسناد مسجد جامع بازار تهران، اطلاعات بیشتری درباره برگزاری چند نشست توسط روحانیون جهت تنظیم آگهی برای دعوت از مردم و تنظیم تلگراف تسلیت برای امام خمینی (ره) و چگونگی انتخاب حجت‌الاسلام شیخ علی‌اصغر مروارید[42] و سخنرانی وی ثبت شده است. به گزارش منبع ساواک؛

جمعیت به طور فشرده تمام شبستان و حیاط مسجد جامع را پر کرده بود و امضاءکنندگان آگهی ختم که حدود سی نفر بودند، به ترتیب جلوی مسجد جامع صف کشیده و به مردم خوش‌آمد می‌گفتند. در ساعت 2045 شیخ علی‌اصغر مروارید به منبر رفت و ابتدا درگذشت آیت‌الله حکیم را به حضرت ولی‌عصر تسلیت گفت و سپس اظهار نمود که..... اگر آیت‌الله حکیم فقط مسئله می‌گفت شما هم بروید و یک مسئله‌گو جای وی بگذارید. مرجع باید علاوه بر علم دارای درک اجتماعی و علم روز باشد.... مروارید آن گاه اصل تلگراف را که به عنوان خمینی مخابره شده بود قرائت و همین که نام خمینی را برد جمعیت چنان صلوات محکمی فرستادند که تا چند ثانیه صدای آن در مسجد طنین‌انداز بود. در این تلگراف ضمن تسلیت به خمینی، یاد شده را به عنوان مرجع تقلید معرفی نموده بودند.... حدود ساعت 2200 برنامه مروارید تمام شد..... غالب افراد شرکت‌کننده پس از منبر مروارید، در حیاط مسجد یکدیگر را بوسیدند و مرجعیت خمینی را تبریک گفتند.[43]

 منبع ساواک شرح دقیق و زنده‌ای از این اجتماع را ثبت کرده است. وی حتی به احساسات حاضرین و طنین صلوات آنها توجه کرده است. این گزارش را می‌توان در شرح و تکمیل خاطرات آیت‌الله مهدوی‌کنی استفاده کرد. در حالی که موضوع مهم برای منبع ساواک، اعلام مرجعیت امام خمینی بوده اما خط اصلی در روایت آیت‌الله مهدوی‌کنی، برخی مخالفت‌های روحانیون و اهمیت کار آقای مروارید است. تفاوت نگاه آیت‌الله مهدوی‌کنی و منبع ساواک به یک رویداد مهم، اهمیت هر دو روایت را نشان می‌دهد و پژوهشگران تاریخ انقلاب اسلامی و علاقه‌مندان به این حوزه، هر دو روایت را جالب و البته مکمل هم خواهند یافت.

آنچه اهمیت گزارش‌های منابع ساواک درباره این رویداد را بیشتر می‌کند گزارشی است از منبع ساواک درباره برگزاری مجلس ختم آیت‌الله حکیم در مسجد جلیلی. جالب آن که سخنران این مراسم هم شیخ علی‌اصغر مروارید بود؛ اما در این مراسم بیشتر در لفافه سخن گفت. زمان برگزاری این مجلس مقدم بر مجلس منعقد شده در مسجد جامع بازار بود؛ با این حال آیت‌الله مهدوی‌کنی از این مجلس یاد نکرده‌اند. می‌توان گفت در تدوین خاطرات آیت‌الله مهدوی‌کنی، رویدادهای برجسته‌تر و مهم‌تر برای مصاحبه‌کننده و احتمالاً مصاحبه‌شونده اهمیت بیشتری برای بازنمایی داشته‌اند. اما منابع ساواک که مأمور گزارش رویدادها بودند مجلس مسجد جلیلی را مهم یافته‌اند. این موضوع تفاوت نگاه و انگیزه‌ها در تولید اسناد و تنظیم خاطرات را نشان می‌دهد.

به گزارش منبع 2442، روز 14 خرداد 1349ش، مجلس ختمی از طرف آیت‌الله مهدوی‌کنی به مناسبت درگذشت آیت‌الله حکیم برپا شده بود. در این مجلس شیخ علی‌اصغر مروارید منبر رفت و درباره شرایط مرجع تقلید صحبت کرد.

مردم باید کسی را به مرجعیت خود قبول نمایند که دلسوز آن‌ها بوده و در غم و شادی آن‌ها شریک باشد و در حوادث و معضلات زندگی آن‌ها را کمک کند و دولت‌های استعمارگر را خوب بشناسد. امروز دیگر روزی نیست که بگوییم مرجع تقلید خوب کسی است که عبایش را به سرش بکشد و به چیزی و کسی کاری نداشته باشد. مردم باید از کسی تقلید کنند که خیر و شر آن‌ها را در مقابل دول استعمار کننده تشخیص دهد.

 نظریه منبع: به‌ طوری که از اظهارات علی‌اصغر مروارید استنباط می‌شود وی منظورش در مورد مرجع تقلید شدن خمینی بود؛ لیکن با کمال احتیاط و در لفافه مطالب را بیان می‌داشت.[44]

 

سخنرانی‌های آیت‌الله شهید استاد مرتضی مطهری در مسجد جلیلی

آیت‌الله مهدوی‌کنی به عنوان پیشنماز مسجد جلیلی، در مناسبت‌های مختلف از وعاظ انقلابی به ویژه روحانیون برای سخنرانی در آن مسجد دعوت می‌کرد. در مقدمه کتاب مسجد جلیلی به روایت اسناد ساواک، نام بیست و سه نفر از این وعاظ ثبت شده است.[45] در اسفند 1353 که مصادف با دهه آخر صفر بود از دانشمند معظم استاد مرتضی مطهری دعوت شد تا به مدت پنج شب برای عزاداران در مسجد جلیلی سخنرانی نماید. در این جلسات جمعیتی بالغ بر 400، 500، 600 نفر که بیشتر آن‌ها جوان و دانشجو بودند حاضر می‌شدند و به سخنان سخنران مدعو گوش می‌دادند. موضوع این سخنرانی‌ها در گزارش‌های منابع ساواک (منبع 7880 و 7100) چنین ثبت شده است: راه گریز از ایمان، لزوم ایمان و اصالت علم.[46]

گزارش‌های دو منبع ساواک درباره محتوای سخنرانی‌های استاد شهید مطهری، بسیار کم محتواست. برای نویسندگانِ این گزارش‌ها و مقامات بالادستی آن‌ها (رهبران عملیات و مدیران امنیت داخلی ساواک) شناخت و انعکاس نام، شغل و موقعیت افراد شرکت‌کننده، تعداد جمعیت و یا محتوای ضدحکومتی سخنرانی مهم بود. در برخی موارد کم‌سوادی و کم‌فهمی منابع و احتمالاً تعمّد در عدم انعکاس بعضی موارد، گزارش‌های مأموران ساواک را ضعیف و کم محتوا ساخته است. شاید یکی از دلایل استفاده از دستگاه‌های مختلف برای ضبط سخنرانی‌های وعاظ انقلابی همین نواقص و محدودیت‌های کار منابع بود.

پژوهشگر تاریخ انقلاب اسلامی اگر به همین گزارش‌ها بسنده کند بی‌گمان با کمبود مواد و مصالح برای ساخت روایت، تجزیه و تحلیل تاریخی مواجه خواهد شد؛ این وضعیت نتیجه شرایط و موقعیت منابع ساواک بود. اکنون برای فهم این حفره‌های اطلاعاتی و پر کردن آن‌ها، به بخش دیگری از خاطرات آیت‌الله مهدوی‌کنی رجوع می کنیم.

قبل از انقلاب هم به طور کلی دو سلیقه در سیاست، در اقتصاد و در روابط خارجی در روحانیت وجود داشت. عده‌ای به اصطلاح رادیکال و گروهی هم به تعبیری راست‌گرا بودند.... بعضی‌ها در بیاناتشان.... حرف‌هایی می‌زدند که برای منافقین مطلوب بود. حتی آیات قرآن را طوری تفسیر می‌کردند که خلاف واقع بود. آقای مطهری از این‌ها خیلی ناراحت بود و می‌گفت: این سبک تفسیر، تفسیر کمونیستی است. تفسیر ماتریالیستی است تفسیر تفنگی است.... من قبل از انقلاب پنج شب آقای مطهری را به مسجدمان- مسجد جلیلی- دعوت کردم. در آن جلسات، دانشجویان و جوان‌ها حضور فعال داشتند. در آنجا جناب آقای مطهری بحثی را تحت عنوان علل گریز از ایمان مطرح کردند که بعداً در کتابی با نام علل گرایش به مادیگری چاپ شد. ایشان علل مادیگری و گریز از ایمان را به صورت علمی بیان می‌کردند و بحث‌ها و نقدهای علمی را بر مسائل الحادی و ماتریالیستی و کمونیستی مطرح می‌کردند.[47]

نکته مهم و قابل توجه درباره این مورد خاص آن است که خاطرات به‌ ویژه آن گونه‌ای که در قالب مرور ایام و به شکل تاریخ شفاهی ثبت می‌شود به دلیل دور بودن زمان مصاحبه از رویدادهای مورد اشاره، ممکن است دچار فراموشی زمان دقیق رویدادها شود. درباره مطلب فوق چنین اتفاقی روی داده است. توضیح این موضوع آن که کتاب علل گرایش به مادیگری سه سال قبل از این سخنرانی‌ها منتشر شده بود. کتاب علل گرایش به مادیگری محصول سخنرانی‌های استاد شهید مرتضی مطهری در سالن دانشسرای عالی در سال 48 و 49 است که در سال 1350 منتشر شده[48] و این زمان با آن چه که مرحوم آیت‌الله مهدوی‌کنی به خاطر آورده و بیان نموده متفاوت است. از همین نکته و نکات مشابه می‌توان به اهمیت تطبیق خاطرات شفاهی با مدارکی از قبیل سند، مراجعه به اصل واقعه، مطالعه و بررسی موارد اشاره شده در خاطرات و آثار جنبی مرتبط با مسئله مورد بحث و فحص، پی برد.

بخش دیگری از این روایت به اختلاف نظر شهید مطهری و آیت‌الله حسن لاهوتی بر سر موضوع این سخنرانی‌ها اشاره دارد. بنا بر این روایت، آیت‌الله لاهوتی با طرح این موضوعات در سخنرانی‌ها مخالف بود و آن را مغایر با مشی جذب نیروهای مخالف حکومت و اتحاد این نیروها علیه رژیم می‌دانست:

شبی از آن شب‌ها، آقای لاهوتی در آن جلسه حضور داشت، خیلی از این بحث‌ها ناراحت بود. می‌گفت: آقای مطهری چه می‌گوید؟ چرا از این حرف‌ها می‌زند؟ الان موقع این حرف‌ها نیست. ما یک دشمن مشترک داریم و آن شاه است. باید با او جنگید. ما نباید حرف‌هایی بزنیم که کمونیست‌ها و جوان‌های روشنفکر و مجاهدین را ناراحت کند..... آقای لاهوتی گفتند: آقای مطهری! من به شما اعتراض دارم. بحث‌هایی که شما می‌کنید لغو است. الان موقع این بحث‌ها نیست..... همه باید با هم آن هدف را بزنیم تا از بین برود، بعد می‌نشینیم بحث می‌کنیم. آقای مطهری گفتند: شما اشتباه می‌کنید، اتفاقاً حالا باید صف‌هایمان را جدا کنیم. ما با کمونیست‌ها هدف مشترک نداریم. دشمنی کمونیست‌ها با شاه از یک جهت است و دشمنی ما با شاه روی جهت دیگر است. اصلاً جهت، جهت واحد نیست. اگر الان جهت‌گیری‌های ما مشخص نشود، فردا که انقلاب ان‌شاءالله پیروز بشود این‌ها می‌آیند و می‌گویند حاجی انا شریک.... این اشتباهی است که شما مرتکب می‌شوید. آن وقت دیگر ما نمی‌توانیم صف‌هایمان را جدا کنیم. از الان باید صف‌ها جدا بشود. در عین حال که دشمن مشترک داریم، ولی مسائل اعتقادی و اصولی و جهان‌بینی باید مطرح بشود و الا از مقصد دور خواهیم شد.[49]

این روایت، کاستی و نقص روایت‌های منابع ساواک از مبارزات انقلاب اسلامی را نشان می‌دهد و حائز این نکته مهم است که چنانچه یک رویداد را فقط از زاویه نگاه راوی بیرونی ببینم، ممکن است چه نکات مهمی را از دست بدهیم. گزارش‌های منابع ساواک گاه مانند عکس‌هایی از فوران یک آتشفشان هستند و نشانی از گرما و حرارت مواد مذاب ندارند. بنا بر این برای تعمیق آگاهی‌های آن‌ها لازم است دیگر روایت‌ها را نیز ببینیم؛ به ویژه روایت‌هایی که از نگاه کنشگران فعال در یک واقعه یا رویداد ثبت شده و ما را به درون و عمق آن رویدادها می‌برند.


پی‌نوشت‌ها:


[1] خاطرات آیت‌الله مهدوی‌کنی، تدوین غلامرضا خواجه‌سروی، تهران، مؤسسه فرهنگی هنری و انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ سوم، 1396.

[2] همان، ص 21.

[3] پایگاه‌های انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک: مساجد (کتاب اول) مسجد جلیلی تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1388.

[4] یاران امام به روایت اسناد ساواک (کتاب38): آیت‌الله محمدرضا مهدوی‌کنی، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران، 1385.

[5] بعد از رفتن پهلوی، به تدریج مدرسه‌های علوم دینی در تهران راه افتاد که یکی از آن‌ها مدرسه لرزاده بود که مرحوم حجت‌الاسلام [شیخ علی‌اکبر] برهان نخستین استاد ما تأسیس کرد. این همان مسجد لرزاده است و حجره‌هایی داشت که مرحوم حجت‌الاسلام برهان ساخته بود..... تقریباً نزدیک میدان خراسان بود و اطرافش هم در آن زمان بیابان و زمین‌های کشاورزی اهالی دولاب بود. نک: خاطرات آیت‌الله مهدوی‌کنی، همان، ص 57.

[6] آیت‌الله حاج شیخ زین‌العابدین سرخه‌ای فرزند حاج شیخ حسین در 1267ش در تهران به دنیا آمد. پس از آن که به درجه اجتهاد رسید به عراق مهاجرت کرد و از محضر آیت‌الله میرزا محمدتقی شیرازی استفاده کرد. در بازگشت به ایران، در تهران به اقامه جماعت و نشر معارف دینی پرداخت و سرانجام در سال 1340ش درگذشت. نک: یاران امام به روایت اسناد ساواک: آیت‌الله مهدوی‌کنی، ص 51.

[7] همان، ص 53.

[8] یاران امام به روایت اسناد ساواک: آیت‌الله مهدوی‌کنی، صفحات هفت تا ده.

[9] گزارش‌های رسیده نشان می‌دهد که مسجد جلیلی تهران، پایگاه عناصر متعصب وابسته به گروه‌ها و دستجات برانداز و مضره شده است.... مجموع بررسی نشان می‌دهد که تجمع افراد وابسته به گروه‌ها و دستجات برانداز مذهبی در این مسجد معلول جهات روشنی می‌باشد. وجود مهدوی‌کنی در سمت امام جماعت این مسجد و کارگردانی آن و سوابق فعالیت او در پیروی از خمینی و ارتباط با عناصر وابسته به گروه‌های برانداز عامل عمده‌ای در جذب این افراد در مسجد مورد بحث است. نک: همان، ص 321.

[10] در ملاحظات سند شماره 8751 / 20ه‍‌2 آمده است: به منبع (602) آموزش داده شد مرتباً در جلسات متشکله در مسجد جلیلی شرکت و نتیجه را گزارش کند. همان، ص 71، نیز نک: همان، ص 72.

[11] خاطرات آیت‌الله مهدوی‌کنی، ص 131.

[12] پایگاه‌های انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک: مسجد جلیلی تهران، ص 247.

[13] همان، پاورقی‌های مؤلف، ص 247.

[14] همان، ص 256-258، 265، 337، 349. در جلسه 15 خرداد 1350 گفته شد که مسجد شهیدی تبریز برای نصب یکی از صندوق‌های انجمن اعلام آمادگی کرده است. همان، ص 266، نیز نک: ص 268.

[15] همان، ص 261-262، 269.

[16] همان، ص 264-265.

[17] همان، ص 269

[18] همان، ص 359.

[19] همان، ص 360.

[20]منبع 724 ساواک، در این جلسات شرکت می‌کرد و گزارش آن را به ساواک ارائه می‌داد. بنابر سند شماره 14323 / 20ه‍‌12، تاریخ: 19 / 6 / 1351، فضل‌الله مهدی‌زاده محلاتی پس از آزادی از زندان به تمام رفقای اهل جلسه پنجشنبه گفته است: در زندان اوراق زرد رنگی که تمام خصوصیات جلسه‌های متشکله در منازل.... به من نشان داده.... حتماً در بین ما سازمانی هست و الا تمام مطالب جلسه از شروع تا ختم نباید منعکس شده باشد؛ لذا فعلاً جلسه مزبور تعطیل شده است. یاران امام به روایت اسناد ساواک (کتاب بیست و هفتم) قامت استوار: شهید حجت‌الاسلام فضل‌الله مهدی‌زاده محلاتی، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران، 1382، کتاب دوم، ص226. نیز نک: یاران امام به روایت اسناد ساواک: آیت‌الله محمدرضا مهدوی‌کنی، ص 237.

[21] آیت‌الله حسن لاهوتی اشکوری فرزند نصرالله در 2 مهر 1306ش به دنیا آمد. پس از طی دوره ابتدایی وارد حوزه علمیه رشت شد و یک سال بعد به قزوین رفت و از آن جا راهی قم شد. در قم از محضر آیت‌الله العظمی سیدحسین بروجردی (1254-1340ش) و درس خارج امام خمینی بهره‌مند شد. پس از چند سال به دستور امام خمینی به شهر خود رشت بازگشت. در رویدادهای سال 1342 و در پی دستگیری امام خمینی، وی را به دلیل تلگرافی که به امام زده بود دستگیر و بازداشت کردند؛ اما پس از چندی آزاد شد. چندی بعد به تهران آمد. در جلسات هفتگی روحانیت که در سال‌های 1349 تا 1351ش برگزار می‌شد، شرکت داشت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به امامت جمعه گیلان منصوب شد و در دوره اول مجلس شورای اسلامی، نماینده مردم رشت بود. وی در 6 آبان 1360 درگذشت. نک: یاران امام به روایت اسناد ساواک: آیت‌الله محمدرضا مهدوی‌کنی، پاورقی صفحه 112. نیز نک: خاطرات آیت‌الله مهدوی‌کنی، ص 132، پاورقی 1

[22] همان، ص 231. نیز نک: ص 232.

[23] همان، ص 257، 261.

[24] در 6 شهریور 1354، کمیسیون امنیت اجتماعی ایشان را به سه سال اقامت اجباری در بوکان محکوم کرد. نک: همان، ص 348، 349، 350-351.

[25] سید احمد معصومی کوچصفهانی (متولد کوچصفهان گیلان ؛ 1303-1357ش) با نام مستعار مؤید به استخدام ساواک درآمد و علاوه بر بازجویی در خط‌شناسی نیز تخصص داشت. وی در 22 اسفند 1357 اعدام شد. برای دیدن مطالب بیشتر درباره وی؛ نک: شکنجه‌گری به نام سید احمد معصومی کوچصفانی معروف به کوچصفهانی در سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی. تاریخ انتشار: 21 اسفند 1400. وی از آیت‌الله العظمی خامنه‌ای (مقام معظم رهبری)، شهید سیداسدالله لاجوردی و مرحوم محمد حسین‌زاده موحد برادر جانباز، آزاده و شهید حاج حسن حسین‌زاده موحد بازجویی به عمل آورد. نک: آذرشب، محمدعلی، خون دلی که لعل شد (خاطرات حضرت آیت‌الله العظمی سیّد علی خامنه‌ای(مدّظلّه‌العالی) از زندان‌ها و تبعید دوران مبارزات انقلاب اسلامی)، تهران، انتشارات انقلاب اسلامی، 1400، ص 259-265، مقاله: یادی از مبارز شجاع و زاهد مرحوم محمدحسین زاده موحد منتشر شده در سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی (تاریخ انتشار: 24 اردیبهشت 1401) یاران امام به روایت اسناد ساواک (6): شهید سید اسدالله لاجوردی، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1377، ص 33-35، 231، 261-265، 267 و مقاله سرباز دیرین اسلام و مبارز سختکوش شهید سید اسدالله لاجوردی؛ منتشر شده در سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی، تاریخ انتشار: 31 مرداد 1400.

[26] یاران امام به روایت اسناد ساواک: آیت‌الله مهدوی‌کنی، ص 387

[27] خاطرات آیت‌الله مهدوی‌کنی، ص 132-133

[28] یاران امام به روایت اسناد ساواک: آیت‌الله مهدوی‌کنی، ص 388-389

[29] خاطرات آیت‌الله مهدوی‌کنی، ص 146

[30] همان، ص 131.

[31] پایگاه‌های انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک: مسجد جلیلی تهران، ص 168-170.

[32] همان، ص 188.

[33] در اسناد مسجد جلیلی درباره این صندوق (شرکت تعاونی سودبخش) گزارش‌های متعددی وجود دارد. مؤلف کتاب در پاورقی صفحه 192 درباره تأسیس این شرکت آورده است: شرکت تعاونی سودبخش که بعداً به شرکت تعاونی نجات تغییر نام داد، در سال 1345-1346 توسط عده‌ای از افراد متدین و خیرخواه مسجد جلیلی و مسجد هدایت تأسیس شد و از درآمد و سود حاصله از آن، خانواده‌های نیازمند و خانواده‌های زندانیان سیاسی را حمایت مالی می‌کردند. جلسات آن غالباً در مسجد جلیلی و مسجد هدایت و برخی اوقات در منزل اعضای شرکت تشکیل می‌شد. شرکت دارای هیئت مدیره (5 نفر عضو اصلی- 2 نفر عضو علی‌البدل) و دو نفر بازرس بود. منبع 2149 ساواک درباره برگزاری جلسه شرکت در 15 اردیبهشت 1348 گزارشی داده که بر اساس آن، برخی فروشگاه‌ها با شرکت سودبخش همبستگی داشتند و اسامی آن‌ها در نشریه داخلی شرکت در سال 46 درج شده بود. در شهریور 1349، ارزش سهام شرکت بین 25.000 تا 26.000 تومان و تعداد سهامداران آن، نزدیک 165 نفر بود. نک: پایگاه‌های انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک: مسجد جلیلی تهران، ص 192-193، 220.

[34] همان، ص 214، 215-216، 217.

[35] خاطرات آیت‌الله مهدوی‌کنی، ص 130-131.

[36] یاران امام به روایت اسناد ساواک: آیت‌الله مهدوی‌کنی، ص 82-83. درباره برخی جلسات دیگر که منابع ساواک گزارش کرده‌اند؛ نک: همان، ص 84، 85، 86، 87 ، 88.

[37] نویسنده جزوات شیخ محمدرضا مهدوی بوده که از روی کتاب‌های دانشگاهی و خارج نوشته است. پولی که از فروش جزوات به دست می‌آید صرف مخارج چاپ آن می‌شود و نگه‌داری وجوه جمع‌آوری شده با شیخ محمدرضا مهدوی می‌باشد. همان، ص 91.

[38] پایگاه‌های انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک: مسجد جلیلی تهران، ص 171.نیز نک: ص 172، 178، 180.

[39] خاطرات آیت‌الله مهدوی‌کنی، ص 145-146.

[40] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک: استان خراسان، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران، 1400، کتاب ششم، ص 299-300

[41] خاطرات آیت‌الله مهدوی‌کنی، ص 144-145

[42] درباره زندگی و مبارزات شیخ علی‌اصغر مروارید نک: مروری کوتاه به زندگی و مبارزات مرحوم حجت‌الاسلام شیخ علی اصغر مروارید، منتشر شده در سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی، تاریخ انتشار: 12 مرداد 1401.

[43] پایگاه‌های انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک؛ مساجد (کتاب چهارم): مسجد جامع بازار تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران، 1393، جلد دوم، ص 250، 253-255.

[44] پایگاه‌های انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک: مسجد جلیلی تهران، ص 199.

[45] همان، صفحات بیست و دو و بیست سه مقدمه.

[46] پایگاه‌های انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک: مسجد جلیلی تهران، ص 462-469. یاران امام به روایت اسناد ساواک: آیت‌الله مهدوی‌کنی، ص 327. یاران امام به روایت اسناد ساواک (کتاب سی و یکم): عالم جاودان: استاد شهید مرتضی مطهری، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران، 1382، ص 491-495.

[47] خاطرات آیت‌الله مهدوی‌کنی، ص 318-319

[48] . یاران امام به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، عالم جاودان، شهید مطهری، ص 185.

[49] خاطرات آیت‌الله مهدوی‌کنی، ص 319-320

 

منابع:

انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک: استان خراسان، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران، 1400، کتاب ششم.

آذرشب، محمدعلی، خون دلی که لعل شد (خاطرات حضرت آیت‌الله العظمی سیّد علی خامنه‌ای (مدّظلّه‌العالی) از زندان‌ها و تبعید دوران مبارزات انقلاب اسلامی)، تهران، انتشارات انقلاب اسلامی، 1400.

پایگاه‌های انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک: مساجد (کتاب اول) مسجد جلیلی تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1388.

پایگاه‌های انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک: مساجد (کتاب چهارم) مسجد جامع بازار تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران، 1393، جلد دوم،

خاطرات آیت‌الله مهدوی‌کنی، تدوین غلامرضا خواجه‌سروی، تهران، مؤسسه فرهنگی هنری و انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ سوم، 1396.

سرباز دیرین اسلام و مبارز سختکوش شهید سیداسدالله لاجوردی؛ منتشر شده در سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی، تاریخ انتشار: 31 مرداد 1400.

شکنجه‌گری به نام سیداحمد معصومی کوچصفانی معروف به کوچصفهانی در سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی. تاریخ انتشار: 21 اسفند 1400.

مروری کوتاه به زندگی و مبارزات مرحوم حجت‌الاسلام شیخ علی اصغر مروارید، منتشر شده در سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی، تاریخ انتشار: 12 مرداد 1401.

یادی از مبارز شجاع و زاهد مرحوم محمدحسین زاده موحد منتشر شده در سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی، تاریخ انتشار: 24 اردیبهشت 1401.

یاران امام به روایت اسناد ساواک (6): شهید سیداسدالله لاجوردی، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1377

یاران امام به روایت اسناد ساواک (کتاب بیست و هفتم) قامت استوار: شهید حجت‌الاسلام فضل‌الله مهدی‌زاده محلاتی، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران، 1382، کتاب دوم

یاران امام به روایت اسناد ساواک: آیت‌الله مهدوی‌کنی، ص 327. یاران امام به روایت اسناد ساواک (کتاب سی و یکم): عالم جاودان: استاد شهید مرتضی مطهری، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران، 1382

یاران امام به روایت اسناد ساواک (کتاب38): آیت‌الله محمدرضا مهدوی‌کنی، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران، 1385




















آیت‌الله محمدرضا مهدوی‌کنی


آیت‌الله محمدرضا مهدوی‌کنی


آیت‌الله مهدوی کنی و اعضای فعال مسجد جلیلی


سر در ورودی مسجد جلیلی


 

تعداد مشاهده: 1886

تقویم تاریخ

کانال‌های اطلاع‌رسانی در پیام‌رسان‌ها

       
@historydocuments
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.