نگاهی کوتاه به دکتر سید مهدی پیراسته وزیر کشور در دوره نخستوزیری اسدالله علم در سال 1341 و 1342
تاریخ انتشار: 03 اسفند 1402
دکتر سید مهدی پیراسته فرزند حاجی معتمد (سید معتمد اراکى السادات) در سال 1298ش(1291ش هم گفته شده است) در اراک متولد شد. ساواک در گزارش ویژه مورخ 9 /4 /1342 در مورد وی چنین آورده است:
«دکتر پیراسته و برادرش تحت وصایت مرحوم محمدعلیخان راستین ملقب به رونق علیشاه (از دراویش گنابادى) که بهمناسبت با آشنایى شوهر مادرشان از آنان سرپرستى مىکرده در اراک به تحصیل مىپردازند ظاهراً در اراک غیر از یک خانه پدرى که مخروبه بوده و همچنین جزئى مستغل و ملکى در خمین و سهمى از معدن سرب حسینآباد ملکى ندارند. دکتر مهدى پیراسته با عامیون ارتباط دارد و در سیاست طرفدار انگلیس مىباشد و همچنین مدتى با حزب استقلال و عبدالقدیر آزاد همکارى داشته است. پس از تحصیلات مقدماتی و متوسطه وارد دانشگاه تهران شد و در رشته حقوق قضایی فارغ التحصیل شد. وی خدمات دولتی را از دادگستری در تاریخ 1321 شروع کرد و مشاغلی مانند دادیاری و بازپرسی اراک، دادستان ساوه، رئیس شعبه دادگاه بخش در تهران داشت. مدتی مستشار استیناف و زمانی رئیس کل دادگاههای بخش تهران بود. در سال 1326 به دادستانی تهران منصوب شد. در همین زمان پرونده ترور محمد مسعود مدیر روزنامه مرد امروز، زیر نظر او مراحل قضایی خود را طی میکرد. وی مدتی نیز مدیر روزنامه مرد ایران بود. در دوره شانزدهم(20 /11 /1328 تا 29 /11 /1330) به نمایندگی از مردم ساوه وارد مجلس شورای ملی شد. او از جمله نمایندگان اقلیت مخالف دولت مصدق بود؛ بهطوریکه در جلسه 212 مورخ 19 آذر 1330 گفت: «در حکومت دکتر مصدق امنیت نیست. آییننامه در این مملکت رعایت نشده، قانون رعایت نشده، آزادی رعایت نشده، حقوق بشری رعایت نشده و...»
پس از آنکه عبدالعلی لطفی (زاده ۱۲۵۹ آمل ـ درگذشته ۱۳۳۵ تهران) وزیر دادگستری دولت دکتر محمد مصدق، پیراسته را به همراه تعدادی از قضاتِ بدنام تصفیه نمود، پیراسته نیز در اقدامی تلافیجویانه در حمله به خانه لطفی شرکت کرد و وی را با مشت و لگد و چوب و چماق مجروح نمود.[1] پس از کودتای 28 مرداد مجدداً از حوزه انتخابیه ساوه و زرند به نمایندگی دوره هجدهم مجلس شورای ملی(از 27 /12 /1332 تا 26 /1 /1335) انتخاب گردید.
پس از افتتاح مجلس با سمت دادیاری دیوان عالی کشور به فرانسه رفت و دکترای حقوق گرفت. پس از مراجعت به ایران به ترتیب معاون وزیر کشور، استاندار فارس، استاندار خوزستان و در دولت اسدالله علم (دوره نخستوزیری ۳۰ تیر ۱۳۴۱ – ۱۸ اسفند ۱۳۴۲) به سمت وزیر کشور منصوب شد. در قیام خونین 15 خرداد 1342 که به کشتار جمع کثیری از مردم بیدفاع منجر شد، پیراسته در جایگاه وزیر کشور سرگرم اجرای فرامین شاه بود. وی از بهمن 1343 تا آبان 1346 سفیر ایران در عراق بود.
پیراسته قبل از سفر به عراق به بهانه مذاکره در راه انجام خواستههای روحانیت به ادعای داشتن اختیارات کافی، از حضرت امام خمینی(ره) اجازه ملاقات خواست و جواب امام این بود که:
«اگر اختیارات شامل مسائلی از قبیل منحل کردن مجلسین فرمایشی و غیر قانونی و قطع روابط با دولت غاصب اسرائیل و اعطای آزادی کامل بیان و قلم و... به ملت و... باشد به ملاقات بیاید والاّ بدون جهت اتلاف وقت نکنید».
پیراسته با یأس از اجازه، روز جمعه 22 خرداد 1343 سرزده وارد مجلس امام خمینی میشود و میگوید چون برای انجام مأموریت جدید عازم عراق است، بدون اطلاع قبلی برای خداحافظی آمده است. در اینجا حضرت امام خمینی بیاناتی ایراد فرمودند که خلاصه آنها این است:
«روحانیت در مقابل اقدامات ضد دینی دستگاه به هیچوجه ساکت نخواهد نشست و با اینکه مفاسد و خلافکاریهای گذشته هنوز جبران نشده باز زمزمه جنایات دیگری از قبیل تغییر قانون ارث و طلاق و... ساز شده است و با این وضع امکان تفاهم دستگاه حاکم و روحانیت وجود نخواهد داشت. این چه حکومت مشروطهای است که نه قلم آزاد است و نه بیان ...».[2]
پیراسته از آذر 1346 به مدت چهار سال سفیر ایران در بلژیک و در سال 1347 به عضویت شورای طرحهای سیاسی وزارت امور خارجه درآمد. پیراسته در ماههای آخر حکومت شاه به تکاپو افتاد تا رژیم را نجات دهد از یک سو با ظاهری قانونخواه سازمانی تحت عنوان «جبهه مدافعان قانون اساسی» تشکیل داد و از سوی دیگر کوشش کرد با محافل مذهبی ارتباط برقرار کند که در این راه ناموفق بود. بعد از انقلاب به امریکا رفت و بانی جمعیتی به نام «نگهبانان قانون اساسی» شد.
نظر سازمان اطلاعاتی حکومت شاه «ساواک» در مورد پیراسته در گزارش ویژه مورخ 9 /4 /1342 چنین آمده است:
«... دکتر مهدی پیراسته با عامیون ارتباط دارد و در سیاست طرفدار انگلستان میباشد و همچنین مدتی با حزب استقلال و عبدالقدیر آزاد همکاری داشته و یکی از علل ترقیاتش پشتیبانی دکتر احمد متین دفتری از نامبرده بوده است. به علاوه شخصاً نیز مردی است جاهطلب و پرکار... گزارشات واصله سوءاستفاده نامبرده را در امر انتخابات دوره گذشته تأیید مینماید و اقلام دریافتی بدینشرح میباشد:
از آقای دکتر معدل 250 هزار تومان، از آقای غلامرضا ایلخانی 100 هزار تومان (این رقم با کمک آقای عزیزالله قوام اخذ شده) ضمناً در زمان وزارت کشور از شرکت جیپ بابت خرید 150 دستگاه خودرو مبلغ 3 میلیون ریال پورسانت دریافت نموده است. نامبرده از اعضای جمعیت فراماسونری لژ ستاره سحر نیز بوده است. وی با انجمن ایران و امریکا نیز همکاری داشته است.»[3]
در جلسه ظهر روز 27 /3 /42 در منزل سید ضیاءالدین طباطبایی، یکی از قضات شرکت کننده در جلسه مذکور با اشاره به انتخابات مجلس شورای ملی مطالبی از فساد اخلاقی، مالی و زد و بند سید مهدی پیراسته در زمان استانداری خوزستان و استان فارس بیان میکند که قابل توجه و تحقیق است.[4]
مهدی پیراسته در آستانه انقلاب اسلامی به آمریکا گریخت و تاریخ مرگ وی نامشخص است.
*****
شماره: 6105/ س ت تاریخ: 30 /3 /1342
موضوع: جلسه منزل سید ضیاءالدین طباطبایی و سوابق دکتر پیراسته و مهرتاش
بعد از ظهر روز 27 /3 /42 در منزل سید ضیاءالدین طباطبایی واقع در سعادتآباد بیست نفر حضور داشتند که از بین آنها آقایان نامبرده زیر شناخته شدند.
سرلشگر سمیعی[5] معاون وزارت جنگ (با لباس سویل- غیر نظامی)، دکتر ذوالریاستین مدیر کل وزارت بهداری، غلامرضا سمیعی، ناصر یمین مردوخی، محمدی کارمند مؤسسه اداری دانشگاه، عبدالله نیری (صنیع حضرت)، امیر احتشامی مالک عمده کرمانشاه، حاتم اهل قصر شیرین، نوری پیشکار سید ضیاءالدین رئیس بازرسی اداره سیلو، جلیلی نماینده سابق یزد، مولوی مستشار سابق دیوان کشور، مهندس گنجهای وزیر اسبق راه، نیلی که شغلش در گذشته تجارت بوده است و چند نفر از افسران بازنشسته و قضات بازنشسته.
در این مجلس پیرامون شروع انتخابات و کیفیت آن صحبت به عمل آمد آقای سید ضیاءالدین گفتند به نظر من تا کار اصلاحات ارضی به اتمام نرسد، صلاح دولت نیست که انتخابات را شروع کند برای اینکه خواه ناخواه اشخاصی به مجلس خواهند رفت که موافق با این برنامه نیستند. امیراحتشامی گفت مسلماً اشخاصی چون جمال امامی و ارسلان خلعتبری و عمیدی نوری ساکت خواهند نشست. آقای طباطبایی اضافه کردند زودتر از آذر و دی انتخابات شروع نمیشود. یکی از قضات گفت: سالی که نکوست از بهارش پیداست انتخاباتی که با دست مهدی چهار ابرو (پیراسته) انجام شود، تکلیفش معلوم است و مردم جز تحریم آن چارهای ندارند؛ زیرا ملت ایران خوب پیراسته را میشناسند. بدین جهت اگر پیراسته وزیر کشور انتخابات باشد، یقین است مفتضحتر از کلیه انتخابات ادوار گذشته خواهد بود. پیراسته همهکاره است و مردم عقیده دارند که این مرد ذرهای شرف و وجدان ندارد و جامعه او را به نام یک مرد فاسد و جانی و زانی و دزد میشناسد و هر اندازه خود را گربه عابد جلوه بدهد برای مردم قابل هضم نیست و سوابق ننگین ایشان هیچگاه از خاطرهها محو نمیشود. چرا اعلیحضرت همایونی و آقای نخستوزیر روزه شکدار میگیرند و از هماکنون طبقه اصلاحطلب و با ایمان را نسبت به انتخاباتی که گفته میشود یک انتخابات دور از تقلب و پولخوری خواهد بود، بدبین و مأیوس میکنند؟ میگویند انتخابات علویمقدم و سایرین به نام (زگانه) معروفیت پیدا کرده یعنی زن و زر و زور در آن دخالت کلی داشته است.
ناطق اظهار داشت: ما فعلاً از گذشته اسفناک پیراسته و جنایتهایی که از زمان دادستانی تهران و زد و بندهایی که در مجلس شانزدهم و هیجدهم و در دادگستری نموده بحثی به میان نمیآوریم و به خود تلقین میکنیم که این شخص مرتد، توبه و استغفار کرده و با آب زمزم خود را شستشو و تطهیر نموده و وزیر کشورش کردهاند؛ ولی توبه گرگ مرگ است. مثلاً هنگامی که استاندار خوزستان شد شخصی به نام بزرگ مهرتاش که اهل شیراز است و در گذشته نام فامیلیاش (قارداش) بوده و در شیراز هتل و رستوران دارد و تا پنج شش سال پیش روزنامه منتشر میکرد گویا در مدت استانداری پیراسته در شیراز، مهرتاش امروز و قارداش دیروز به وسیله خانمش که اهل سقز است و سایر خوبرویان شیراز، گاهی وقت محرمانه در هتل از پیراسته پذیرایی میکردند و در مقابل به هر نحوی که دلشان میخواست از مسافرین بیچاره به اتکای جناب استاندار هوسران اخاذی مینمودند و ماهیانه مبالغ هنگفتی از کیسه مسافرین مظلوم به جیب میزدند هنگامی که پیراسته با افتضاح از شیراز برکنار شد، پس از مدتی طاقت بار فراق خانم مهرتاش را نداشت زیرا آن خانم علاوه بر خود دیگران را هم با تشکیل میهمانیها و شبنشینیها به تور پیراسته میانداخت. پیراسته به مهرتاش مینویسد که محیط تهران برای فعالیت بهتر است و من در تهران یا جای دیگری کار مناسبی برای شما درست میکنم. مهرتاش به تهران آمد و هتل و رستورانش را به برادرش در شیراز سپرد. چون پیراسته خودش بیکار بود نتوانست برای مهرتاش کاری صورت دهد. با اینکه به خیلی از مقامات از جمله سازمان بیمههای اجتماعی کارگران توصیه نامبرده [را] کرد ولی نتیجه نگرفت تا اینکه مهرتاش با بنیاحمد مدیر سابق روزنامه آذین آشنا شد و قرار گذاشت هر هفته پول چاپ روزنامه آذین را بپردازد به شرط اینکه عنوان مدیر روزنامه را برای ایشان بنویسد. البته پیراسته ماهیانه به مهرتاش و خانمش کمک مالی میکرد؛ چون همان بساطی را که در شیراز داشتند در تهران هم درست کرده بودند. پس از مدتی از وزارت کشور به بنیاحمد مدیر روزنامه آذین نوشتند چون بزرگ مهرتاش تصدیق کلاس ششم ابتدایی دارد نمیتواند مدیر روزنامه باشد. بدین جهت عنوان مدیری را برداشتند و (زیر نظر و با همکاری بزرگ مهرتاش نوشتند).
پس از چند هفته پیراسته استاندار خوزستان شد و به انجمن شهر شوشتر دستور داد که بزرگ مهرتاش را به شهرداری شهر شوشتر انتخاب کنند. برای مردم شوشتر و انجمن شهر این عمل بسیار ناگوار بود ولی چارهای نداشتند. دستور استاندار بود و ناگزیر بودند که ندیده و نشناخته بزرگ مهرتاش را شهردار انتخابی از آب در بیاورند. مهرتاش شهردار شد و مدتی که پیراسته استاندار بود در پست شهرداری ماند. در این حیص و بیص که پیراسته وزیر کشور شد پس از چند روز به قزوین میرود و چون در تقلب و تزویر استاد است و فوت و فن کار را بلد است ایرادهای بنیاسرائیلی از محتشم شهردار انتخابی قزوین که عضو وزارت کشور هم بود میگیرد و خلاصه محتشم را روانه تهران میکند و به شرفالدین فرماندار قزوین دستور میدهد که انجمن شهر فوری تشکیل جلسه دهد و بزرگ مهرتاش را به شهرداری قزوین انتخاب کند. انجمن شهر قزوین که یک انجمن فرمایشی است، بدون چون و چرا دستور وزیر کشور را اطاعت میکند ولی این جریان باعث عصبانیت و اعتراض عامه میشود. وزیر کشور به تهران مراجعت میکند و دستور میدهد وزارت کشور تلگرافی به بزرگ مهرتاش اطلاع دهند که به شهرداری قزوین انتخاب شده و حرکت نماید. مهرتاش تحصیلات ابتدائی دارد و یک روز هم سابقه خدمت اداری ندارد. فعلاً مهرتاش با خانمش در قزوین میباشند و چون نزدیک تهران هستند در راه اجرای منویات پیراسته آمادگی بیشتری دارند. به قرار اطلاع در هفت یا هشت سال پیش خواهر زن مهرتاش که در کافههای تهران در شاهآباد به نامهای شهلا و گلشن کار میکرد به شیراز میرود و مهرتاش به او چشم طمع میبندد و او ماجرا را به زن مهرتاش میگوید. خواهرش میگوید وقتی که من در منزل نیستم با او قرار بگذار و بلایی به سر او بیاور همین جریان میشود و بر اثر این کار ماجرای بزرگی در شیراز ایجاد میشود که جراید شیراز و تهران شرح آن را نوشتند.
ناطق گفت این یکی از کوچکترین اقدامات مذموم و برخلاف قانون و عدالت پیراسته است و آن هم نسبت به چه عنصری انجام داده. شهردار انتخابی باید مورد اعتماد و شناخت مردم باشد. با اینگونه اعمال دورنمای انتخابات آزاد در زمان پیراسته از هم اکنون روشن است. عدهای از حضار، نابکاری و بدنامی پیراسته را مورد تأیید قرار دادند و یکی از آنها گفت: وزیر جنگ انگلستان را برای اینکه با یک مانکن رابطه داشت از کار برکنار و کابینه مکملین را برای این قضیه استیضاح کردند. پس چگونه در کشور ما وزیر کشورش اعمالی میکند که عمل وزیر جنگ انگلستان در مقابلش قطره به دریاست و روز به روز گردنش افراشتهتر است.
حاضرین در ساعت ۰۹۳۰ منزل آقای سید ضیاءالدین را ترک کردند. هنگام رفتن نوری گفت خوب بود دولت دکتر امینی خائن و هفت رنگ را محاکمه میکردند. روانه کردن او چه سودی دارد میرود در خارج به تحریکات شیطانی خود ادامه میدهد.
*****
گیرنده: مدیریت کل اداره سوم تاریخ: 31 / 4 / 42
فرستنده: ساواک فارس شماره: 2126 / د / ف
موضوع: آقای دکتر پیراسته
شماره عطف 15382 / 301 – 22 / 4 / 42
در دوره انتخابات گذشته ده نفر از کاندیداهای شیراز مورد موافقت تهران قرار گرفته، هر ده نفر آنها در انتخابات شرکت و فعالیت خود را ادامه [می]دهند.
آقای دکتر پیراسته با استفاده از این امتیاز و اینکه در شیراز بیش از 5 نفر نماینده نداشته و تهران نیز با 10 نفر موافقت نموده، حداکثر استفاده را از این امتیاز مینماید؛ کما اینکه برای رسیدن به منظور اصلی در بعضی نقاط دو یا سه مرتبه صندوقهای آرا را تعویض تا به نفع نماینده مورد نظر تمام نماید. آنچه که شایع است و تا حدودی اکثر آقایان مطلع شیراز متفقالقول و عقیده دارند نامبرده از وکلای انتخابی دوره گذشته مبالغی به شرح زیر گرفته است:
1- از آقای دکتر معدل که تا آخرین لحظه از انتخاب شدن محروم بوده و ناگهان از صندوق خارج میشود. 250 هزار تومان.
2- از آقای غلامرضا ایلخان با کمک و وساطت آقای عزیزالله قوامی یکصد و پنجاه هزار تومان که گویا از این مبلغ یکصد هزار تومان آن به آقای دکتر پیراسته رسیده و بقیه به عزیزالله قوامی.
3- بهشدت شایع است که آقای مقبلالسلطان حکیمی یک حلقه انگشتر که ارزش آن بین 30 تا 35 هزار تومان بوده به خانم آقای دکتر پیراسته بخشیده است.
4- اکثراً معتقدند که از آقای علی قوام نیز استفادههایی نموده است ولی کی، کجا و چه مبلغ معلوم نیست.
بنابراین آنچه که شایع است در انتخابات گذشته آقای دکتر پیراسته با زرنگی و زبردستی خاصی سوءاستفادههای شایان توجهی نموده.
5- ضمناً در خلال این اوضاع وجوهاتی به عنوان خیریه از اشخاص میگرفته است منجمله از آقای زیاد درهشوری 30 هزار تومان اخذ که وسیله آقای حاج علی رجایی به صندوق خیریه داده شده است.
6- در انتخابات برازجان ابتدای امر برنده آقای جعفر مزارعی بوده که قرار بوده صد هزار تومان به آقای دکتر پیراسته بپردازد به شرط اینکه انتخاب شود ولی تا آخرین روز که صندوقهای آرای انتخاباتی پر میشود گویا آقای مزارعی از دادن پول خودداری در نتیجه آقای دکتر پیراسته از خواندن آرا جلوگیری مینماید، به این عنوان[که] شما مورد موافقت تهران واقع نشدهاید. بنابراین بهتر است بروید به تهران موافقت آنجا را جلب نمایید. من هم قول میدهم تا مراجعت شما آرا را نخوانم. آقای جعفر مزارعی به تهران عزیمت مینماید؛ بلافاصله آقای دکتر پیراسته شروع به خواندن صندوقها نموده و آقای عبدالله دشتی را از صندوق خارج مینماید. علیهذا همه عقیده دارند چون آقای جعفر مزارعی از پرداخت وجه امتناع نموده آقای دکتر پیراسته نفر دوم را از صندوق خارج مینماید.
7- در مورد آقای عطری آنچه شایع است وی به علت داشتن خصائل مختص به خود اکثراً مجالس عیش و بزم آقای دکتر پیراسته را با شرکت بعضی از بانوان فراهم مینموده و بدین لحاظ مورد توجه خاص دکتر میباشد. از طرفی شایع است آقای عطری یک سرویس ظروف چینی برای استانداری به مبلغ ده هزار و هشتصد تومان خریداری ولی یکصد و هشت هزار تومان به حساب میگذارد.
8- در مورد مهرتاش چون مشارالیه در شیراز سابقه خدمت اداری نداشته وضعش کاملاً مشخص نیست ولی سابقه کلی وی در اداره کل سوم موجود میباشد. در خاتمه به عرض میرساند:
طبق اطلاع موثق که قطعاً خود مرکز در جریان آن میباشند، آقای دکتر پیراسته وزیر کشور 300 باب دکان خبازی بدون جواز را در تهران میبندد. چون در گذشته به منظور رقابت با خبازهای جوازدار، دولت مانع کسب آنها نشده بود. از طرفی با اینکه ایادی ذینفع حاضر بودند بیش از دو میلیون تومان پول به مسئولین امر بدهند و این دکانها را ببندند تا اینکه آقای دکتر پیراسته به نام ارزان کردن نان این 300 دکان را بسته و شایع است مبلغ هنگفتی پول گرفته.
رئیس سازمان اطلاعات و امنیت فارس و بنادر. حریری
استدعا دارد نامه مزبور در بایگانی شخصی آن مدیریت کل نگهداری و از افشای آن خودداری [شود] زیرا اثرات نامطلوبی در برخواهد داشت.
*****
شماره: 8417 /20 الف تاریخ: 9 /4 /1343
مهران، کارمند شهرداری ناحیه 8 به مأمور اظهار داشته است: دکتر عالیخانی وزیر اقتصاد، یکی از اعضای سازمان اطلاعات و امنیت بود که به همین علت به وزارت رسید؛ ولی متأسفانه چندین قلم دزدی و رشوهخواری نمود که پروندهاش هم در همان سازمان امنیت تشکیل شده. این دزدی بیشتر مربوط به آزادی ورود ماشین فولکس واگن و تسهیلات در امر گمرکی آن بوده که 5 میلیون تومان از شرکت فروشنده فولکس واگن حق حساب گرفته است و معلوم نیست چرا روی عمل او اقدامی نمیشود؛ کما اینکه دکتر پیراسته در وزارت کشور که بود، روی آردهای اهدایی کشور امریکا، مبالغی به جیب زد و کسی چیزی به او نگفت. یا آقای منصور نخستوزیر، «زاد» بد سابقه و دزد را تحمیل به شهرداری کرده و معاون شهرداری شده است؛ در صورتی که «زاد» چهار پرونده اختلاس در خرمشهر دارد که تحت رسیدگی است و اصولاً «زاد» کارمند شرکت فورد بوده، چطور یک مرتبه به این مقام رسیده است.
نظریه: هر نوع اقدام مستقیم روی مهران موجب شناسایی مأمور خواهد شد.
تعداد نسخه: 6
گیرندگان: اداره کل سوم بخش 321
*****
تاریخ: 16 مهر 1343
اعضاء محترم انجمن ایران و امریکا[6] تهران
مجمع عمومی و انتخابات انجمن در روز دوشنبه 18 آبان از ساعت هشت صبح تا پنج بعدازظهر همان روز در ساختمان کانون فرهنگی انجمن واقع در عباسآباد تشکیل خواهد شد و شمارش آرا بلافاصله شروع خواهد گردید.
کمیسیون نامزد کنندهای که از طرف هیئت مدیره تعیین گردیده بود صورت اسامی نامزدشدگان نامبرده زیر را برای جانشینی هشت تن از اعضای هیئت مدیره که دوره خدمتشان به پایان رسیده تسلیم نموده است.
1ـ بانو خلیل طالقانی عضو افتخاری فعلی هیئت مدیره
2ـ آقای ناصرقلی اردلان[7] عضو افتخاری فعلی هیئت مدیره
3ـ جناب آقای دکتر سید مهدی پیراسته وزیر اسبق کشور
4ـ دکتر حسین فاخر[8] مشاور وزارت امورخارجه
5ـ بانو جرالد بوشنل همسر مشاور اداری سفارت آمریکا
6ـ آقای لاول بنت معاون رئیس اداره اطلاعات امریکا ـ تهران
7ـ آقای توماس کلارک رئیس ناحیه شرکت هواپیمایی پان امریکن
8ـ آقای الن کلین رئیس سازمان کاره
بند 2 از ماده اساسنامه تصریح دارد براین که:
... هر گروه شش نفری از اعضای درستْپیمانِ انجمن (طبق شرایط ماده 15 روز قبل از انتخابات عمومیست روز سوم آبان 1343 خواهد بود.)
کمیسیونِ اساسنامه و آییننامه به هیئت مدیره پیشنهاد میکند که بعضی اصلاحات مربوط به اساسنامه را به مجمع عمومی تقدیم کند.
به محض دریافت جزئیات اصلاحیههای نامبرده، مراتب جهت اطلاع به شما ابلاغ خواهد شد.
متمنیست روز دوشنبه 18 آبان را در تقویم خود یادداشت فرمایید تا به اتفاق اصلاحیههای مربوطه را به مجمع عمومی تقدیم نماییم.
ارادتمند
لوئیس فلنگان ـ معاون مدیرعامل
یادآوری: صورتهای اسامی نامزدکنندگان باید معرف 4 تن ایرانی و 4 تن آمریکایی
*****
گیرنده: تیمسار ریاست سازمان مدیریت کل اداره سوم شماره: 6434/الف
فرستنده: ساواک تهران تاریخ: 24 /3 /1343
ساواک قم گزارش مینماید آقای دکتر سید مهدی پیراسته در ساعت 0815 روز 21 /3 /43 به قم وارد و با آقایان خمینی، شریعتمداری و گلپایگانی و محلاتی شیرازی ملاقات نموده و سپس به فرماندار قم پیغام داده است که با نامبردگان مدارا شود و در ساعت 1215 از قم خارج گردیده.
از طرف رئیس ساواک تهران.
مولوی
محترماً به عرض برسانید.
*****
به: 312 شماره: 1997 /21 هـ
از: قم تاریخ: 25 /7 /1357
شب گذشته دکتر سید مهدی پیراسته ضمن تماس تلفنی با مرتضی پسندیده (پیرو مذاکرات قبلی موضوع بند 2 تلفنگرام شماره 1861 /21 هـ ـ 15 /7 /57) اظهار نموده: آقای [آیتالله سید عبدالحسین] دستغیب (از روحانیون شیراز) آزاد شد و در صدد آزادی صدرالدین حائری شیرازی و حدود ده نفر دیگر میباشیم و اضافه نمود قرار است به اتفاق آقای مستوفی به زندان مراجعه نمایم و در خاتمه افزود که تا آخر این ماه یک نفر هم در زندان نخواهد ماند. استحضاراً معروض
باصری نیا
گوینده: زند وکیلی
گیرنده: مرعشی
ساعت 8:20
در بولتن درج گردید.
جهت بهره برداری به استحضار رئیس دایره عملیات میرسد.
کندری 26 /7 /57 در بولتن درج گردید.
آقای مجتبوی
در پرونده 49976 بایگانی شود.
مجتبوی 26 /7 /57
در بولتن درج گردید.
*****
به: 312 شماره: 1861 /21هـ
از: قم تاریخ: 15 /7 /1357
1ـ مرعشی[9] از روحانیون مشهد ضمن تماس با مرتضی پسندیده اظهار میدارد وضع مشهد به طور عجیبی متشنج است و جوانان در صدد تظاهرات هستند و آقایان مشهد مانند شیرازی و قمی اعلامیهای خواهند داد.
2ـ آقای پیراسته (احتمالاً دکتر مهدی پیراسته) ضمن تماس با پسندیده اظهار نموده در مورد آزادی و یا ملاقات و صحبت با [آیتالله سید عبدالحسین]دستغیب و صدرالدین حائری و عطاءالله[اشرفی] اصفهانی که در شیراز و کرمانشاه بازداشت شدهاند اقداماتی در جریان و خواستار میشود که توسط [شهابالدین]اشراقی سلام وی به خمینی رسانیده شود.
توضیح اینکه اشراقی در تاریخ 13 /7 /57 قم را به قصد تهران به منظور مسافرت به خارج ترک نموده است.
3ـ در تماسهای حاصله عنوان شده که به وسیله تلفنهای شماره 7358954 و 5856935 پاریس میتوان با خمینی تماس برقرار نمود.
گوینده: زندوکیلی
بندهای 1 و 2 در بولتن درج شود ـ شمارههای تلفن بند 3 شناسایی شود.
باصری نیا
در بولتن درج گردید.
جهت بهره برداری به استحضار رئیس دایره عملیات میرسد.
کندری 16 /7 /57
محترماً به استحضار میرساند. ثابتی 15 /7 /57
پینوشتها:
[1] . اسناد ساواک، پرونده انفرادی و باقر عاقلی، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، ج 1 (نشر گفتار؛ نشر علم، 1380)، ص 469 ـ 470 و محمد ابراهیم امیر تیمور کلالی، ناگفتههایی از دولت دکتر مصدق، به کوشش مرتضی رسولی پور، تهران: مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1380، ص 248 و روزشمار انقلاب اسلامی، ج 5، تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، حوزه هنری، 1376، ص 105 و مهدی پیراسته، اکبر مشعوف، سایت پژوهشکده تاریخ معاصر.
[2] . «دکتر پیراسته در قم»، نشریه بعثت، 8 (تیر 1343)، ص 3.
[3] . جنبش چپ به روایت اسناد ساواک: حزب دمکرات کردستان ایران، چاپ اول، 1387، ج 1، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ص 110 و 111.
[4] . رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، سید ضیاءالدین طباطبایی، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، سال 1381، صفحه 304.
[5] . سرلشگر حسین سمیعی (ادیبالسلطنه) فرزند میرزا حسنخان ادیبالسلطنه در سال ۱۲۵۳ش در رشت متولد شد. در کرمانشاه نزد ابوالفقراء اصفهانی و میرزا سالک و در تهران در مدرسه دارالفنون تحصیلات خود را گذراند. مشاغل دولتی را از وزارت خارجه آغاز کرد و در سال ۱۳۱۴ قمری [۱۲۷۵ شمسی] معاون دوم اداره عثمانی و در محرم ۱۳۲۶ قمری [۱۲۸۷ شمسی] مدیر اداره تحریرات دول غیر همجوار بود و در سال ۱۳۲۹ قمری [۱۲۹0 شمسی] مدیریت کل وزارت داخله را بر عهده داشت. ادیبالسلطنه سمیعی در سال ۱۲۹۳ش به مجلس شواری ملی راه یافت. در دوره سوم نماینده مردم رشت بود. هنگام ورود قوای متجاوز روسیه به ایران در محرم ۱۳۳۴ قمری [۱۲۹۴ شمسی] و خروج آزادیخواهان و دموکراتها از تهران او نیز که از سران حزب دموکرات رشت بود، به همراه مهاجرین تهران را ترک گفت. هنگامی که مهاجرین در کرمانشاه حکومت مستقل موقتی خود را به ریاست نظامالسلطنه مانی تشکیل دادند وزیر داخله این حکومت در تبعید بود. پس از تصرف غرب کشور توسط ارتش روسیه به استانبول و حلب رفت و تاسال ۱۳۳۸ قمری [۱۲۹۸ شمسی] به کشور بازنگشت. سمیعی در کابینه فتحالله اکبر سپهدار رشتی که در پنجم آبان ماه ۱۲۹۹ش تشکیل شد، معاون رئیسالوزراء بود و در همین سمت بود که از طرف دولت و دربار مأمور شد تا جلوی حرکت کودتاچیان سوم اسفند ۱۲۹۹ش را بگیرد ولی موفق نشد و توسط کودتاچیان مدتی بازداشت شد. پس از کودتای اسفند ۱۲۹۹ش ادیبالسلطنه سمیعی به مناصب بالاتر ترقی کرد در کابینه اول قوامالسلطنه که در ۱۴ خرداد ۱۳۰۰ش تشکیل شد وزیر فوائد عامه و تجارت شد و همین سمت را در کابینه مشیرالدوله که در سوم بهمن ماه ۱۳۰۰ش تشکیل شد حفظ کرد. در اسفند ماه ۱۳۰۱ش در کابینه مستوفیالممالک به کفالت وزارت داخله منصوب شد که در اثر فشار مخالفین دولت در مجلس و کشور که بیارتباط با تحریکات سردار سپه نبود در اردیبهشت ماه ۱۳۰۲ش مجبور به استعفا شد. در سال ۱۳۰۴ش هنگامی که مجلس مؤسسان به منظور تفویض سلطنت به خاندان پهلوی و تغییر پارهای از مواد قانون اساسی تشکیل شد او نیز به نمایندگی به این مجلس برگزیده شد و به سلطنت پهلوی رأی داد. در هفتم شهریور ماه ۱۳۰۳ش به عنوان وزیر عدلیه وارد کابینه سردار سپه شد و پس از آن به جای عبدالحسین تیمورتاش رئیس تشریفات دربار شد و در حقیقت وظایف وزیر دربار را انجام میداد. سمیعی از سال ۱۳۱۹ تا ۱۳۲۱ش سفیر ایران در افغانستان بود و سپس در کابینه على سهیلی که در ۲۸ بهمن ۱۳۲۱ تشکیل شد وزیر مشاور و از ۱۹ تیر ۱۳۲۲ وزیر کشور شد و تا 9 /6 /1322 در این سمت بود. ادیبالسلطنه همان طور که مورد اعتماد رضاخان بود مورد اعتماد محمدرضا نیز بود و از سال ۱۳۲۵ش در سمت ریاست دربار پهلوی دوم به خدمت پرداخت. ادیبالسلطنه از فراماسونرهای قدیمی و عضو لژهای بیداری ایران و انجمن اخوت بود. هنگامی که شاه مخلوع محمدرضا پهلوی در سال ۱۳۲۷ش به اروپا رفت ادیبالسلطنه یکی از اعضای شورای سلطنتی بود. مدتی انجمن ادبی تهران تحت ریاست او اداره میشد و مدتی هم رئیس فرهنگستان و رئیس انجمن تربیت بدنی و پیشاهنگی بود. مدتی هم حکومت آذربایجان را بر عهده داشت او مردی سخنور و اهل شعر و ادب بود... و دارای کتبی نیز در این زمینه است... ادیبالسلطنه در ۱۵ بهمن ۱۳۳۲ درگذشت. (زندگینامه رجال و مشاهیر ایران، حسن مرسلوند، جلد چهارم صفحات ۶۵ تا ۶۸).
[6] . انجمن فرهنگی ایران و آمریکا در 1304 در تهران تشکیل گردید و هیئت مؤسس آن را یک عده از رجال کشور از قبیل مستوفی الممالک و مشیرالدوله و دیگران تشکیل میدادند که پس از چند سال فعالیت به حالت تعطیلی در آمد تا اینکه چندین سال بعد در اواخر 1323 سفارت آمریکا به منظور گسترش نفوذ فرهنگی آمریکا در ایران و بر پایه برنامههای ویژه سیاسی تصمیم به تأسیس انجمن روابط فرهنگی ایران و آمریکا در تهران نمود و اعضای داخلی خود را بدین ترتیب برگزید:
اعضای ایرانی: حسین علاء (که ریاست انجمن را به عهده داشت)، علی اصغر حکمت، حسنعلی فرمند، ابوالحسن ابتهاج، عیسی صدیق، علیپاشا صالح (مستشار ایرانی سفارت آمریکا) و مینوی و
اعضای آمریکایی آن: پاکارد (وابسته سفارت)، جرنگان (دبیر دوم سفارت) بومیس (دبیر انجمن) و ویلپور (وابسته مطبوعاتی سفارت) بودند.
این انجمن تا نیمه سال 1356 بسیار فعال بود. از آن پس فعالیت آن محدود شد و از نیمه 1357 متوقف گردید و پس از پیروزی انقلاب اسلامی این انجمن که کلوپ آمریکایی، سینما و کانون زبان را هم در تشکیلات خود به وجود آورده بود برچیده شد و اکنون سالهاست مجموعه آن ساختمان عظیم واقع در چهارراه جمهوری مرکز کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان گردیده است. (روزنامه کیهان، ش 16978، سال 79، مجله اطلاعات هفتگی، ش 99، سال 22)
[7] . ناصرقلی اردلان فرزند ابوالحسن اردلان (حاج فخرالملک) در 1273 ش در تهران متولد شد. تحصیلات عالی خود را در رشته اقتصاد در دانشگاه شهر لیژ بلژیک به پایان رسانید. وی در مشاغلی همچون سرپرستی جماعت ارامنه و یهود و امورات قصابخانه و خبازخانه کردستان در زمان حکومت پدرش در کردستان (9 رجب 1334 ق)، حاکم شهر خرمشهر، حاکم ساری، رئیس بانک ملی ایران در بیرجند، استاندار آذربایجان در دوره دکتر محمد مصدق، نماینده مجلس شورای ملی در دورههای 14، 15 و 16 از کردستان، عضو هیئت مختلط اعضای مجلسین شورا و سنا و ناظر هیئت مدیره موقت در خلع ید از شرکت سابق نفت انگلیس و ایران و مشاور عالی در بانک کشاورزی فعالیت داشت. سرانجام ناصرقلی اردلان در 24 فروردین 1357ش در تهران درگذشت و در بهشت زهرای تهران دفن شد. (آرشیو فرهنگ ناموران معاصر ایران)
[8] . حسین فاخر فرزند حاج رضا شریعتمدار در 1294 در تبریز متولد شد. مدارک تحصیلی وی دکترای علوم سیاسی از دانشگاه ژنو، لیسانس کشاورزی از دانشگاه تهران، فوق لیسانس علوم سیاسی از دانشگاه کالیفرنیا، دیپلم زبان انگلیسی از پلی تکنیک لندن میباشد و سوابق دولتی وی خدمت در وزارت دارایی و نخستوزیری (15 /10 /1330) کارمند اداره مطبوعات وزارت امورخارجه (21 /11 /1329) کارمند اداره سازمان ملل (14 /6 /1330) نمایندگی دوره هفدهم مجلس شورای ملی، مشاور اداره کل سیاسی (30 /5 /1333) مشاور وزارتی (2 /5 /1334) سرپرست اداره همکاریهای بینالمللی (16 /9 /1334) انتقال به بروکسل در مقام رایزن سفارت (1 /1 /1337) و رایزن سفارت شاهنشاهی در مادرید (8 /8 /1337) میباشد. (وزارت امورخارجه، مهر ماه 1338، ص 61)
[9] . آیتالله سید کاظم اخوان مرعشی فرزند آیتالله حاج سید محمدرضا مرعشی در سال 1298ش در نجف اشرف به دنیا آمد. پنج ساله بود که پدر خود را از دست داد. در سن ده سالگی به همراه خانواده به رفسنجان آمد و پس از فراگیری مقدمات تحصیلی، در سن 13 سالگی راهی حوزه علمیه قم شد و به فراگیری علوم حوزوی مشغول گردید و زمانی از سوی آیتالله سید حسین بروجردی برای تبلیغ راهی کرمان شد و در یکی از سخنرانیهای خود، علیه رضاخان صحبت کرد که همین مسئله، دستگیری او را به دنبال داشت. ایشان پس از 17 سال اقامت در قم، در سال 1328ش به نجف اشرف رفت و به تحصیل و تدریس مشغول شد و پس از 22 سال همجواری با حرم حضرت علی(ع)، در سال 1350ش به ایران بازگشت و پس از اقامتی دو ساله در قم، راهی مشهد شد و در آنجا به تدریس و تبلیغ و اقامه جماعت پرداخت.
در دوران اوجگیری انقلاب اسلامی، بیت ایشان در مشهد مقدس، کانون رایزنیها و تصمیمگیریهای انقلابی بود که شکستن محاصرهی بیمارستان امام رضا(ع)، یکی از آنهاست. ایشان پس از پیروزی انقلاب اسلامی، چند بار راهی جبهه شد تا در تقویت روحیه رزمندگان اسلام مؤثر واقع شود. برخی از آثار قلمی ایشان به این شرح است: مناسک حج، حاشیه بر عروهالوثقی، شرح عروهالوثقی و تقریرات درس فقه آیتالله بروجردی(ره). آیتالله سیدکاظم اخوان مرعشی در تیرماه سال 1381ش به دیار باقی شتافت و در رواق دارالزهد حرم مطهر امام رضا(ع) مدفون شد.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی خطاب به آیتالله واعظ طبسی، به مناسبت درگذشت ایشان فرمودند:
«بسمه تعالی
جناب حجتالاسلام والمسلمین آقای واعظ طبسی(دامت برکاته)
رحلت مرحوم مبرور آیتالله آقای حاجسید کاظم مرعشی(رحمهالله علیه) را که از فقهای عالیقدر در مشهد مقدس بودند، به جنابعالی و آن حوزه مقدس و نیز به خاندان مکرم آن مرحوم و بالخصوص به اخوی معظمشان تسلیت عرض میکنم و از خداوند متعال علو درجات آن مرحوم و صبر و اجر برای بازماندگانشان مسئلت مینمایم.
والسلام علیکم و رحمهالله
سیدعلی خامنهای 18 /4 /1383»
از ایشان، آثار و تألیفاتی به یادگار مانده است که از جمله آن میتوان به تقریرات بحث خارج آیات عظام بروجردی(ره)، حجت(ره) و سیدعبدالهادی شیرازی(ره)، حاشیه و شرح بر عروهالوثقی، حاشیه بر کفایهالاصول، حاشیه بر وسیلهالنجاه، مناسک حج و رساله عملیه (توضیح المسائل) اشاره کرد.
در مورد ایشان علاوه بر: محمد شریف رازی، گنجینه دانشمندان، ج 2، ص 61 ـ 59 بنگرید به: یکشنبه خونین مشهد، بازخوانی حوادث روزهای نهم و دهم دی ماه 1357 مشهد و واکنش ساواک مشهد به فعالیتهای انقلابی، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
همچنین بنگرید: آیتاللَّه سید کاظم اخوان مرعشی، سایت دانشنامه مشهدالرضا علیه السلام.
منابع اسناد:
آیتالله سید مرتضی پسندیده به روایت اسناد ساواک، ص 489 و 502؛ سیدضیاءالدین طباطبایی، ص 304؛ قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک - ج 6، ص 141 و ص 390؛ اتفاقات تاریخی به روایت اسناد ساواک، ج دوم، ص 75، همگی مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول.
تعداد مشاهده: 11406